لينک دانلود
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم
(جلسه شصت و نهم 15 12 1402)
موضوع: توصیه های اخلاقی قبل ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله در خدمت دوستان هستیم
پرسش:
استاد! ظاهرا آخرین جلسه امسال (سال شمسی) است و ماه مبارک رمضان هم در پیش است، اگر توصیه هایی دارید برای این ماه بفرمایید.
پاسخ:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در رابطه با ایام ماه رمضان چند نکته است، بخشی مربوط به خودمان است و بخشی مربوط به کار تبلیغی ما.
آنچه که مربوط به خود ما است باید دقت کنیم که این ماه مبارک رمضان، ماه سازندگی است، ماه تقرب به خدای عالم است، تقرب به ولی الله الاعظم
(تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ)
فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براي (تقدير) هر کاري نازل ميشوند.
سوره قدر (97): آیه 4
در این ماه رمضان تلاش کنیم چیزی از خدا بخواهیم که ضامن سعادت دین، دنیا و آخرت ما است.
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص93
آن چه که در خطبه شعبانیه از رسول اکرم است. حالا یکی می آید مشکلات مالی دارد از خدا می خواهد، مشکلات جسمانی و ناراحتی و بیماری دارند، مشکل مسکن دارند، مشکل اولاد دارند. تمام این ها درست است و همان طوری که در روایت هم هست که خدای عالم به حضرت موسی می گوید نمک آشت را هم از ما بخواه!
ولی آنچه که برای ما در ماه رمضان مهم است، توجه به این دعای سحر، دعای امام محمد باقر (علیه السلام) است، که امام صادق می فرماید پدرم می خواست بفرماید اسم اعظم خدا در این دعا است، و در این دعا دقت کنید بیست و دو تا سوال از خدا است.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَة»
در این بیست و دو تا دعا چیزی از خدا نمی خواهد
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَة، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّهَا»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص 760
حتما هم ملتزم باشید، اگر دیگر مستحبات تان ترک شد این دعای سحر ترک نشود خیلی معارف در این دعا است که عرض کردم اسم اعظم الهی در این دعا است
امام (رضوان الله تعالی علیه) یک شرحی بر دعای سحر دارد اولین کتاب امام است که در بیست و هفت سالگی نوشته است، ترجمه های متعددی هم دارد.
یکی از آقایان جناب آقای دکتر نجفی است که یک تلخیص و خلاصه ای شرح دعای سحر کرده است، خیلی خوب است، یعنی تفصیلش را نتوانستیم ببینیم این تلخیصش را حتما ملاحظه کنیم به نیت خودمان.
یک نکته ظریفی که امام در اول همین دعای سحر دارد، می گوید علت این که در این دعا هیچ حاجتی از خدای عالم درخواست نمی شود.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَة» می فرماید این جا درخواست از خدا، خود خدا است، وقتی ذکری از حاجت نمی شود در این جا مطلوب خود خدا است، خدایا باسمائک ... ، بعظمتک ... ، بمشیتک ... ، بقدرتک .. .
لذا یکی از بهترین حاجت های ما این باشد از خدا خود خدا را بخواهیم، در مناجات مریدین است که حضرت می فرماید:
«فَأَنْتَ لَا غَيْرُكَ مُرَادِي»
این تعبیر خیلی تعبیر سنگینی است.
«فَأَنْتَ لَا غَيْرُكَ مُرَادِي وَ لَكَ لَا لِسِوَاكَ سَهَرِي وَ سُهَادِي»
شب زنده داریم بی خوابیم فقط برای تو است
«وَ لِقَاؤُكَ قُرَّةُ عَيْنِي»
ملاقات با تو مایه نور چشم من است.
«وَ وَصْلُكُ مُنَى نَفْسِي»
وصالت آرزوی هستی من است.
«وَ إِلَيْكَ شَوْقِي وَ فِي مَحَبَّتِكَ وَلَهِي»
عشق من تنها در مسیر محبت تو است
«وَ إِلَى هَوَاكَ صَبَابَتِي»
دلدادگی من فقط تو هستی
«وَ رِضَاكَ بُغْيَتِي، وَ رُؤْيَتُكَ حَاجَتِي وَ جِوَارُكَ طَلَبِي، وَ قُرْبُكَ غَايَةُ سُؤْلِي، وَ فِي مُنَاجَاتِكَ رَوْحِي وَ رَاحَتِي، وَ عِنْدَكَ دَوَاءُ عِلَّتِي وَ شِفَاءُ غُلَّتِي، وَ بَرْدُ لَوْعَتِي وَ كَشْفُ كُرْبَتِي، فَكُنْ أَنِيسِي فِي وَحْشَتِي وَ مُقِيلَ عَثْرَتِي، وَ غَافِرَ زَلَّتِي وَ قَابِلَ تَوْبَتِي، وَ مُجِيبَ دَعْوَتِي وَ وَلِيَّ عِصْمَتِي، وَ مُغْنِيَ فَاقَتِي، وَ لَا تَقْطَعْنِي عَنْكَ وَ لَا تُبْعِدْنِي مِنْكَ يَا نَعِيمِي وَ جَنَّتِي يَا دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
زاد المعاد- مفتاح الجنان؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى (تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت 1423 ق، ص411
پرسش:
آیا منظور از لقاء در این دنیا منظور است یا بعد از رحلت است؟
پاسخ:
همین جا.
پرسش:
استاد لقاء واقعی یا مصنوعی؟
پاسخ:
لقاء واقعی، ولی نه لقاء جسمی، شما در خواب چه کار می کنید، در خواب می بینید در آنی مشهد هستید، کربلا هستید، از این طرف دنیا به آن طرف دنیا می روید، و با دیدن بعضی از منظره ها لذت می برید، با دیدن معصوم در عالم رؤیا چه کار می کنید؟
این دیدار ها همان دیدار های معنوی و قلبی است، که خیلی قوی تر و نافذ تر از دیدارهای جسمی است. دیدار جسمی شما این جا را می بینید دیگر بیرون این جا را نمی بینید، پشت پنجره را نمی بینید، ولی زمانی که دیدار، دیدار قلبی و روحی شد، دیگر به یک جایی می رسید که شما مشرف بر کل عوالم می شوید.
نه تنها فقط منزل و شهر تان را می بینید بلکه اگر این روح بالا رفت، از جسم جدا شد، در اثر ریاضت، در اثر توجه به خدا، توجه به ولی خدا، دلبستگی مان به ماده کم شد، دیگر آن جا به کل این عالم ماده مشرف می شود.
حضرت امام یک تعبیری دارد عوالم را مطرح می کند، این عالمی که داریم می بینیم، این کرات و کهکشان ها و بین هر کهکشانی با کهکشان دیگر میلیون ها سال نوری فاصله است، سال نوری هم مشخص است در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر نور طی می کند.
وقتی می گویی هزار سال نوری بین این کهکشان با آن کهکشان فاصله است، و میلیارد ها کهکشان وجود دارد، می گوید تمامی این عالم که تا به حال کشف شده است، در برابر عالم برزخ مثل قطره ای در برابر اقیانوس است.
عالم برزخ (عالم برزخی که مشرف به این عالم است) عالم برزخ در برابر عالم مثال مثل قطره ای در برابر اقیانوس است. عالم مثال نسبت به عالم ملکوت به همین شکل است. عالم ملکوت نسبت به عالم جبروت به همین شکل است، عالم جبروت نسبت به عالم لاهوت به همین شکل است.
البته این سلسله بحثی است که مرحوم آقای شاه آبادی و همفکران شان به این شکل گفتند.
مرحوم آقای قاضی و همفکران شان عالم ماده و برزخ و عالم عقل و عالم ملکوت و عالم اسماء دارند. تقسیم بندی های آن ها جدا است.
«عباراتنا شتا و حسنک واحد * وکل یشیر الی ذاک الجمالي»
مرحوم آقای طباطبایی می گفت من بیست سال یا سی سال در یک عالمی زندگی می کردم که غیر از این عالم ماده است.
خلاصه آن هایی که رفته اند (درک کرده اند). مخصوصا دوستان هم این برنامه های زندگی پس از زندگی را هم ببینند بد نیست، نکات خوبی دارد. بعضی از بزرگان و کسانی که شکی در تقوای آن ها نداریم نکاتی را می گویند که خیلی قابل تأمل است.
همشیره آقای اربابی تقریبا نزدیک به چهل روز ایشان در کما بوده است، ایشان از عوام است، می گفت به قدری معارفی از آن جا نقل می کرد که ما خشک مان زد. این که کجا رفتیم، چه شد، چه اتفاقی افتاد، چه مراحلی طی شد.
همان مسائلی که در روایات نسبت به عالم برزخ و غیره است، یک چیز هایی می گفت که اصلا از یک خانمی که خیلی تحصیل کرده هم نیست باورش سخت بود. ایشان می گفت: چند بار هم برای مصاحبه آمدند ولی همشیره من راضی نشده است. البته من به ایشان گفتم برای آموزش دیگران ، خیلی خوب است.
در هر صورت...
اگر ما به سمت خدا رفتیم و رسیدیم به همه چیز رسیدیم، یعنی همان: «كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ...»
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَه»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص352، بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم، ح7
یعنی آن جا دیگر دست و پا و همه چیز خدایی می شود.
(إِنِّي أَنَا اللَّه)
منم خداوند
سوره قصص (28): آیه 30
«يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ* أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّيْءِ كُنْ فَيَكُونُ*»
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج1، ص75، (براساس نرم افزار جامع الاحادیث مرکز نور)
یعنی انسان به آن جا که رسید دیگر به همه چیز رسیده است، هم دنیا، هم آخرت، آن جا همه چیز است، با یک اراده اش می تواند خیلی از مسائل عالم هستی را زیر و رو کند.
یعنی به جایی می رسد که دارای ولایت تکوین می شود، اگر ما بتوانیم این روحیه را در خودمان ایجاد کنیم خیلی خوب است. از خدای عالم خود او را بخواهیم. همین تعبیری که در مناجات مریدین است:
«فَأَنْتَ لَا غَيْرُكَ مُرَادِي»
در لا غیرک خیلی مطلب است، تا این لا غیرک نیاید انت نمی آید. برای من که هنوز وابسته به زن و بچه و مال و ماشین و خانه و زندگی هستم «انت» (رسیدن به خدا) محقق نمی شود، اول باید این غیرها را از نفس مان دور کنیم و صلاح ما هم همین است.
پرسش:
آن «انت» (خدا) را هم اول باید شناخت.
پاسخ:
شناخت یک بحث دیگری است، کاملا درست است.
پرسش:
تا نشناسیم که نمی توانیم.
پاسخ:
بله، غیر ها اگر نرود نمی توانیم بشناسیم، یکی از راه های شناخت انت نفی غیر ها است، اول لا اله آمده است، بعد الا الله آمده است.
لذا تلاش کنیم مناجات دعای سحر را هم خودمان زمزمه کنیم، و هم بعضی از مطالبش که متناسب با فهم مردم است نشر دهیم، دقت کنیم مطالبی نگوییم که مردم را سرگردان کنیم!
خدا آیت الله خزعلی را بیامرزد، یادم است، قبل از انقلاب در سال 52 یا 53 قبل از ماه رمضان در مسجد فاطمیه ایشان یک هفته بحثی تحت عنوان فن خطابه داشتند، و یکی از جملاتی که می گفتند این بود (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ)
(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيبَينَ لَهُمْ فَيضِلُّ اللَّهُ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)
ما هيچ پيامبري را، جز به زبان قومش، نفرستاديم؛ تا (حقايق را) براي آنها آشکار سازد؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت ميکند؛ و او توانا و حکيم است.
سوره ابراهیم (14): آيه 4
«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص23، كتاب العقل والجهل
می گفت بروید در شهر ها و روستا ها طبق فهم مردم صحبت کنید، از استعمال کلمات نامأنوس و سنگین اجتناب کنید، شما مسئول هستید.
بعد ایشان مثال می زد می گفت یک آقایی در یک روستایی منبر رفته بود اول جلسه شروع کرده بود در رابطه با توحید سخن گفتن، این که موجودات بر سه دسته هستند ممکن الوجود و ممتنع الوجود و واجب الوجود! ویژگی های واجب الوجود این است، ممتنع الوجود و ممکن الوجود هم مثل دو کفه ترازو نسبت به واجب است.
بعد می گفت یکی از کارهایی که باید روی طلبه ها انجام بدهید این است که یک نفری را بفرستید بین مردم ببینید که مردم از حرف ایشان چه برداشتی داشتند.
می گفت به پسر صاحبخانه گفت برو ببین این بحثی که من دیشت داشتم مردم استفاده کردند یا نه؟ این هم رفته بود در جلسه ای که معمولا در کوچه جمع می شوند و به گفتگو می پردازند و گفته بود: صحبت های دیشب حاج آقا چطور بود؟ گفتند آقا خیلی عالی صحبت کرد، گفت در چه زمینه ای؟ گفتند در رابطه با کم فروشی صحبت می کرد! یعنی از تمام بحثش آن دو کفه ترازو را فهمیده بودند!
دقت کنیم که ما این شکلی نشویم، فردای قیامت همین منبر ما وبال گردن ما نشود.
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام قَالَ: يَا حَفْصُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص47
یا روایتی است که من آن را در آثار امام دیدم که فردای قیامت یکی از عذاب های سخت جهنمیان برای آن دسته از علمایی است که مردم را ارشاد کردند و مردم با ارشاد این ها به بهشت رفتند؛ ولی این آقا به ارشاداتش عمل نکرده است و گرفتار آتش جهنم شده است.
یکی از عذاب های جهنمیان بوی تعفن عالم بدون عمل است. دیگر از این جا پی توان بردن که در دریا چه طوفان است.
لذا باید یک مقداری در صحبت های مان دقت کنیم، اولا چیزی بگوییم که به درد مردم می خورد، قبل از این که به منطقه ای برویم، اگر آشنا هستیم خیلی بهتر، آشنا نیستیم از کسانی که به این منطقه آشنایی دارند بپرسیم یا اول برویم با چند نفر از بزرگان صحبت کنیم که وضع مردم چگونه است، الان به چه چیزی نیاز دارند.
یک دفعه می بینیم یک جا گرفتار ربا هستند، باید آن جا طوری رفتار کنیم که احادیث ربا را شرح و توضیح دهیم. یا گرفتار غیبت یا کم فروشی هستند، گرفتار بعضی از مسائل دیگر هستند، گرفتار مخالفت با نظام هستند، یا امثال این ها طوری رفتار کنیم که «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» باشیم.
«طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص156
یعنی مطابق بیماری های مردم نسخه بپیچیم، نه این که خودمان آمدیم این جا یک دفتر صد برگ یا دویست برگی برداشتیم و یک مطالبی را آماده کردیم، منبر اول و دوم و سوم، و هر جا که می خواهیم برویم از همین دفتر مان نگاه می کنیم، جلسه اول این منبر است، در شهر هم همین را می گوییم، در روستا هم همین را می گوییم، در مدرسه هم همین را می گوییم، اگر دانشگاه هم رفتیم همین را می گوییم! این که «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه» نشد.
در زمان سابق بعضی از این اطبای طب سنتی، شب دویست، سیصد تا نسخه می نوشتند و داخل کشو می گذاشتند و فردای آن شب هر کسی که می آمد یکی از این ها در می آوردند و به او می دادند! حالا این مریض سرما خوردگی داشته باشد، سرطان داشته باشد، قلبش درد کند، گوشش درد کند، چشمش درد کند، فرقی نمی کرد، آماده داشت و می گفت برو فلان دارو را بگیر!
فردای قیامت ما مسئول هستیم، فردای قیامت باید پای میز محاکمه جواب بدهیم، جواب دادن خیلی سخت است. بعد دیگر آن جا دوز و کلک و امثال این ها در میان نیست، آن جا دو تا مسیر بیشتر نیست، یک مسیر بهشت است و یک مسیر جهنم است.
اگر نتوانستیم، آن جا پشیمانی دیگر هیچ فایده ای ندارد، التماس و دعا فایده ای برای ما ندارد.
لذا ما دقت کنیم، مخصوصا بعضی از فقرات این دعای سحر رامورد دقت قرار دهیم.
دو تا نکته در دعای سحر است که خیلی ظریف است. یکی از فقراتش این است.
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذ»
در رابطه با احاطه علمی خدای عالم به عالم هستی، به تمام ذرات عالم، به نیت ما، به اعمال ما که قرآن هم از بنده ها گلایه کرده است:
(أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى)
آيا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) ميبيند؟!
سوره علق (96): آيه 14
آیا نمی دانید خدا شما را می بیند.
یعنی در حقیقت یک دوربینی خدای عالم گذاشته است، یک دوربین دست رقیب داده است، یک دوربین هم دست عتید داده است، این ها هم از ما تصویر برداری می کنند و هم همه چیز را می نویسند.
(مَا يلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)
انسان هيچ سخني را بر زبان نميآورد مگر اينکه همان دم، فرشتهاي مراقب و آماده براي انجام مأموريت (و ضبط آن) است!
سوره ق (50): آیه 18
(وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آياتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ)
هنگامي که به مردم، پس از ناراحتي که به آنها رسيده است، رحمتي بچشانيم، در آيات ما نيرنگ ميکنند (،و براي آن نعمت و رحمت توجيهات ناروا ميکنند)؛ بگو: «خداوند سريعتر از شما مکر [= چارهجويي] ميکند؛ و رسولان [= فرشتگان ] ما، آنچه نيرنگ ميکنيد (و نقشه ميکشيد)، مينويسند!»
سوره یونس (10): آیه 21
لذا ما دقت کنیم که هر کاری انجام می دهیم، حتی نیت هم می کنیم، چه نیت خوب، چه نیت بد، این ها هم نوشته می شود.
روایات متعدد داریم در رابطه با آیه: (وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ) داریم.
(لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيغْفِرُ لِمَنْ يشَاءُ وَيعَذِّبُ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ)
آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست. و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشکار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه ميکند.سپس هر کس را بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، ميبخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات ميکند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد.
سوره بقره (2): آيه 284
اگر خودمان ساخته شدیم مشکل بر طرف می شود.
مشکل من این است، وقتی خودم ساخته نیستم بالای منبر می روم، هدفم از اول تا آخر منبر این است که چیزی بگویم که مردم خوش شان بیاید. این اول مصیبت این است که من بخواهم یک حرفی بزنم این ها خوش شان بیاید!
روضه می خوانم و فقط دوست دارم که مخاطبان به به کنند و بگویند که حاج آقا چه روضه ای خواند! چه اشکی از مردم گرفت، آیا این است؟ یا نه قبل از این که مردم بدانند خدا ناظر من است، حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) شاهد و ناظر من هستند.
اما اگر در منبر اینگونه باشم که من دارم این را می گویم، خدایا هم خودم و هم مردم استفاده کنند، احساس کنم در محضر خدا هستم، شما فکر کنید یک مرجع بزرگواری آن جا نشسته است شما دارید صحبت می کنید، تمام هَم تان این است که صحبت های تان طوری باشد که مرجع تقلید خوشش بیاید، به مردم توجه نمی کنید.
باید احساس کنیم حضرت ولی عصر ما را می بینند، قبل از این که مردم صدای ما را بشنوند حضرت ولی عصر صدای ما را می شنوند.
در دعای آل یاسین که در مزار مشهدی و بحار جلد 92، صفحه 93، نقل شده، آمده است:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع»
سلام بر تو ای آقایی که همه چه را می بینی و همه صدا ها را می شنوی!
المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص568
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص93
احساس کنیم حضرت ولی عصر صدا های ما را می شنوند، از نیت من هم خبر دارند به اذن الله و خود خدای عالم هم صدای من را می شنود و از نیت من هم خبر دارد. اگر یک چنین حالتی در منبر برای ما باشد در آن جا منبر فرق می کند، تلاش می کنیم چیزی برای مردم بگوییم که خدا خوشش بیاید، حضرت ولی عصر راضی باشند، اگر خدا خوشش آمد مردم هم خوشحال خواهند شد، اگر نه چیزی گفتیم که خدا ناخوشنود شد، مردم هم ناخوشنود می شوند.
حدیث قدسی که می فرماید:
«مَنْ أَرْضَى النَّاسَ بِسَخَطِ اللَّهِ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَسْخَطَ عَلَيْهِ النَّاسَ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج67، ص144
«مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاس»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص201
این یک ملاک برای ما باشد، اگر ملاک ما رضای خدا بود، هم خدا راضی می شود هم امام زمان از ما راضی می شوند، هم بنده ها هم از ما راضی می شوند، و اگر این نشد من می خواهم یک طوری مطالب را بچینم که مردم از مطالب من خوش شان بیاید این مشکل و باعث بدبختی است.
عزیزان این را هم دقت کنند در یک موضوعی که می خواهند صحبت کنند، باید وقت بگذارند.
خدا آقای فلسفی را بیامرزد، ما یک روزی در همین مدرسه فیضیه در کتابخانه در خدمت شان بودیم، می گفت من برای یک منبرم حد اقل سی ساعت مطالعه می کنم.
ایشان می گفت هر منبری هم که می روم قبل از منبر دو رکعت نماز می خوانم هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) می کنم و از حضرت زهرا کمک می گیرم که مرا یاری کنند. -این هم یادگاری از من برای شما-
موضوعاتی که ما می خواهیم صحبت کنیم قبلا باید مطالعاتی داشته باشیم، دویست تا، سیصد تا، پانصد تا موضوع، همه این ها را آماده داشته باشیم که در یک منطقه ای می رویم دیگر آن جا به فکر مطالعه نباشیم.
نسبت به تاریخ ائمه مطالعه داشته باشیم، در رابطه با مسائل اخلاقی مطالعه داشته باشیم، نسبت به مسائل تاریخی مطالعه داشته باشیم، درباره مطالب فقهی که مورد نیاز مردم است مطالعه داشته باشیم.
مثلا یک روز می خواهم بالای منبر بروم در رابطه با بحث غیبت با مردم صحبت کنم آی مردم قرآن می گوید: (وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهْتُمُوهُ)
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ)
اي کساني که ايمان آوردهايد! از بسياري از گمانها بپرهيزيد، چرا که بعضي از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار ديگران) تجسس نکنيد؛ و هيچ يک از شما ديگري را غيبت نکند، آيا کسي از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر کراهت داريد؛ تقواي الهي پيشه کنيد که خداوند توبهپذير و مهربان است!
سوره حجرات (49): آيه 12
یا: (الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا)
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ صَاحِبُ الزِّنَا يَتُوبُ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ صَاحِبُ الْغِيبَةِ يَتُوبُ فَلَا يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَكُونَ صَاحِبُهُ الَّذِي اغْتَابَهُ يُحِلُّه»
علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج2، ص557
این ها را می گوییم در حالی که مردم هم گرفتار غیبت هستند، طرف با خود می گوید اگر این طوری است که (الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا) ما داریم روزی دویست، سیصد تا زنا می کنیم، پس این مسئله عادی است. اگر رفتیم هر عمل خلافی هم انجام دادیم دیگر ما گرفتار شدیم، دیگر راه نجات برای ما بسته شده است!
در اینجا ما به جای این که ناجی مردم باشیم هالک مردم می شویم!
لذا ما بیاییم در بحث غیبت همان کاری که مرحوم شیخ در مکاسب محرمه کرده است را ملاحظه کنیم یا بهترین کتاب در این زمینه معراج السعادة است، علیکم بمعراج السعادة ؛
ایشان یکی از کار های خوبی که دارد، مثلا غیبت را آورده است، آیاتش را می آورد، احادیثش را هم می آورد، جمع بندی هم می کند. بعد می گوید: گاهی غیبت، غیبتی است که فتنه انگیز است باعث می شود که دو تا قبیله بهم بریزند، کشت و کشتاری باشد، قطعا این چنین غیبتی از زنا بالاتر است.
زنا گناهش به من بر می گردد، ولی این غیبتی که باعث شد دو تا قبیله بهم ریختند، چند نفری در این میان کشته شدند این خیلی بد است.
ولی یک بار غیبتی است در خانه نشستیم با زن و بچه می گوییم فلانی این طوری راه می رفت، فلانی این طوری غذا می خورد، این را دیگر نمی توانم بگویم (الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا) است.
یک مقدار باید گناه را دسته بندی کنیم بگوییم فرض یک غیبتی است فتنه انگیز است، یک غیبتی است که باعث آبرو ریزی مؤمن است.
همان روایتی که بسیار روایت تکان دهنده ای است، من تکان دهنده ترین روایتی که در عمرم دیدم این است:
«مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ»
اگر کسی حرفی بزند که خواری مومنی را بخواهد با آبروی مومن بازی کند
«أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَان»
خدا او را از تحت ولایتش بیرون میكند، وارد ولایت شیطان میكند و شیطان هم نمیپذیرد!
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج72، ص168
یک دفعه چنین است که با آبروی انسان بازی می شود، قطعا این چنین گناهی فتنه اش از یک زنا بالاتر است. ولی یک دفعه نه، یک برنامه ای است که یک حرفی زدیم و به گوشش رسید می گوییم معذرت می خواهم ما غیبت کردیم، ما را حلال کنید.
بعضی وقت ها هم است که طرف مصرّ است و چیزی و جایی را هم خراب نمی کند، چه بسا اگر بشنود هم از این که ما مُصِر هستیم بر این که رضایت بگیریم خوشحال هم بشود.
دعای روز دوشنبه را هم آقایان دقت کنند، خیلی نکات ظریفی دارد. من ملتزم هستم این دعای روز دوشنبه را بخوانم.
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ، وَكُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ، وَكُلِّ عَهْدِ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ، وَأَسْأَلُكَ فِى مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِى، فَأَيُّما عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ، كَانَتْ لَهُ قِبَلِى مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ، فِى نَفْسِهِ، أَوْ فِى عِرْضِهِ، أَوْ فِى مَالِهِ، أَوْ فِى أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا، أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوَىً، أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ، غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً، وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، فَقَصُرَتْ يَدِى، وَضَاقَ وُسْعِى عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَالتَّحَلُّلِ مِنْهُ»
...خدایا نمی توانم بروم رضایت بگیرم
«فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ، وَهِىَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ، وَمُسْرِعَةٌ إِلَىٰ إِرادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّى بِمَا شِئْتَ، وَتَهَبَ لِى مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً، إِنَّهُ لَاتَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَلَا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»
البلد الأمين و الدرع الحصين؛ نويسنده: كفعمى، ابراهيم بن على عاملى (تاريخ وفات مؤلف: 905 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بیروت: 1418ق، ص117
یکی از فقرات دعای استغفار حضرت امیر (علیه السلام) هم خیلی زیباست، تقریبا فقره پایانی است.
«و اسْتغْفرك و اتوب اليْك منْ مظالم كثيره لعبادك قبلي يا رب، فلمْ اسْتطعْ ردها عليْهمْ و تحْليلها منْهمْ، اوْ شهدوا»
«فلمْ اسْتطعْ ردها عليْهمْ و تحْليلها منْهمْ اوْ شهدوا»
خدایا آن ظلم های زیادی که به بنده هایت کردم و نمی توانم رد کنم و حلیت بگیرم، آن هایی که در قید حیات هستند.
«فاسْتحْييْت من اسْتحْلالهمْ و الطلب اليْهمْ و اعْلامهمْ ذلك»
حیا می کنم بروم از آن ها حلیت بگیرم، یک غیبتی کردم که اگر بروم حلیت بگیرم کار به جای باریک می کشد.
«و انْت اْلقادر علي انْ تسْتوهبني منْهمْ، و ترضيهمْ عني»
فقط تو قادر هستی بر این که از طرف من از آن ها طلب هبه کنی که من را ببخشند، از من راضی باشند.
«كيْف شيْت و بما شيْت»
هرطوری و به هر قیمتی
«يا ارْحم الرحمين، و احْكم الْحاكمين، و خيْر الْغافرين»
اگر همین را هم ما تلاش کنیم در دعای هایمان داشته باشیم خوب است.
پرسش:
استاد! این «كيْف شيْت و بما شيْت» این مسائل در احکام است اگر مالی باشد باید رد بشود.
پاسخ:
این جا می گوید: «فلمْ اسْتطعْ ردها عليْهمْ»، یک دفعه یک کسی است که از دنیا رفته، هیچ خبر هم نداریم کجا است.
فرضا ما در یک جایی مسافرت رفته بودیم مثلا ماشین را زدیم به یک ماشینی و رد شدیم و آمدیم، در دوران جوانی ما بوده است، اصلا نمی دانیم که این ماشین برای چه کسی بود؟ کجا است؟ قضیه اش چیست؟ ما یک مقداری این ها را دقت کنیم.
بله آن جا هایی که واقعا مسائل مالی است، به هر قیمتی که شده است باید رد بشود، ولی این ها به مواردی مربوط است که به صاحب حق دسترسی نداریم. می گوید «فلمْ اسْتطعْ ردها عليْهمْ و تحْليلها منْهمْ» نمی توانم رد کنم.
پرسش:
شاید ناتوانی خود شخص هم است، چه مالی، چه آبرویی!
پاسخ:
حالا یک کسی هست فقیر هست، اموال مردم را هم خورده است الان هم هیچ ندارد برود بدهد، چه کار کند؟!
در هر صورت...
تلاش کنیم یک مقداری این توجیهات آخوندی مان را کنار بگذاریم، در محضر خدایی هستیم که مالک همه چیز است.
(لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيغْفِرُ لِمَنْ يشَاءُ وَيعَذِّبُ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ)
آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست. و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشکار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه ميکند.سپس هر کس را بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، ميبخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات ميکند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد.
سوره بقره (2): آیه 284
(إِنَّ الْفَضْلَ بِيدِ اللَّهِ يؤْتِيهِ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)
فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسي نيست؛ بلکه) به دست خداست؛ و به هر کس بخواهد (و شايسته بداند،) ميدهد؛ و خداوند، واسع [= داراي مواهب گسترده] و آگاه (از موارد شايسته آن) است.
سوره آل عمران (3): آیه 73
خدای عالم اگر نظر کند، بخواهد همه چیز را با یک اراده درست می کند. «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِه» دعای هفتم صحیفه سجادیه است، یک نکته ظریفی دارد که آقایان بخوانند
«يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ.»
الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. ص53
یعنی آن جا دیگر اراده است، یعنی به مجرد اراده همه چیز درست می شود. اگر ما ارتباط مان را یک مقداری با خدای عالم درست کردیم همه چیز درست می شود.
این دعا خیلی هم مشکل گشا است در جنگ سی و سه روزه حزب الله، یکی از چیز هایی که خود مقام معظم رهبری به سید حسن نصر الله گفتند بخوانید همین «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ...» بود که هر روز این دعا را با دعای جوشن صغیر می خواندند.
خواندن این دعا حدود یک دقیقه و نیم تا دو دقیقه بیشتر هم طول نمی کشد بعضی از مضامین، مضامین خیلی سنگین است. «ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ، فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ» با همین مشیتت بدون این که امری صورت بگیرد همه چیز انجام می شود.
«وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ»، به مجرد این که اراده کنی اصلا چیزی در خارج صورت نگیرد با اراده تو همه چیز انجام می شود.
یک بحثی آقایان دارند که این اراده از اسماء فعل است یا از اسماء ذات است، این ها از اسماء صفات، روی بحث اراده مرحوم طباطبایی هم یک بحث شیرینی دارد.
در هر صورت...
یک مقدار دقت کنیم علیکم به این شرح دعای سحر حضرت امام و این هم که خدمت آقایان آوردیم یکی بحث: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذ» روی علم خدای عالم به اعمال ما، برای مردم توضیح بدهیم، هم برای خودمان که خدای عالم، عالم به همه چیز است.
در دعای کمیل هم یک فرازی دارد که خیلی فراز عجیبی است:
«وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُم»
خدایا مأمورین تو همه چیز را می نویسند، بعضی از چیزهایی هم که از قلم این ها می افتد تو هم از آن ها آگاهی!
إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص709
این خیلی دقیق است.
نکته دیگری که آقایان توجه کنند این دعای حزین امام سجاد بعد از نماز شب را حداقل در ماه رمضان فراموش نکنند.
من معتقدم طلبه ای که موفق به نماز شب نباشد، به درد طلبگی نمی خورد، این را خیلی رُک بگویم، یکی از شروط موفقیت یک طلبه تهجد است، ولو نیم ساعت آخر شب، حالا یازده رکعت را هم نمی خواند حد اقل سه رکعت آخرش را بخواند، به صورت مختصر . یعنی ملتزم باشد که بیست دقیقه، نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار بشود.
در حالی که بزرگان معمولا تابستان ملتزم بودند دو ساعت قبل از اذان، زمستان سه ساعت قبل از اذان بیدار می شدند و مشغول راز و نیاز بودند. یکی از چیز هایی که خیلی تکان دهنده است فقرات دعای حزین امام سجاد است، در آخر مفاتیح در حاشیه است.
«أُنَاجِيكَ يَا مَوْجُودُ فِي كُلِّ مَكَانٍ لَعَلَّكَ تَسْمَعُ نِدَائِي فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِي وَ قَلَّ حَيَائِي مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ أَيَّ الْأَهْوَالِ أَتَذَكَّرُ وَ أَيَّهَا أَنْسَى وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ إِلَّا الْمَوْتُ لَكَفَى كَيْفَ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ أَعْظَمُ وَ أَدْهَى مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ حَتَّى مَتَى وَ إِلَى مَتَى أَقُولُ لَكَ الْعُتْبَى مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَى ثُمَّ لَا تَجِدُ عِنْدِي صِدْقاً وَ لَا وَفَاءً فَيَا غَوْثَاهْ ثُمَّ وَا غَوْثَاهْ بِكَ يَا اللَّهُ مِنْ هَوًى قَدْ غَلَبَنِي وَ مِنْ عَدُوٍّ قَدِ اسْتَكْلَبَ عَلَيَّ وَ مِنْ دُنْيَا قَدْ تَزَيَّنَتْ لِي وَ مِنْ نَفْسٍ أَمَّارَةٍ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي مَوْلَايَ يَا مَوْلَايَ إِنْ كُنْتَ رَحِمْتَ مِثْلِي فَارْحَمْنِي وَ إِنْ كُنْتَ قَبِلْتَ مِثْلِي فَاقْبَلْنِي يَا قَابِلَ السَّحَرَةِ اقْبَلْنِي يَا مَنْ لَمْ أَزَلْ أَتَعَرَّفُ مِنْهُ الْحُسْنَى يَا مَنْ يُغَذِّينِي بِالنِّعَمِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً ارْحَمْنِي يَوْمَ آتِيكَ فَرْداً شَاخِصاً إِلَيْكَ بَصَرِي مُقَلَّداً عَمَلِي قَدْ تَبَرَّأَ جَمِيعُ الْخَلْقِ مِنِّي نَعَمْ وَ أَبِي وَ أُمِّي وَ مَنْ كَانَ لَهُ كَدِّي وَ سَعْيِي»
تا آن جایی که می گوید:
«فَإِنْ لَمْ تَرْحَمْنِي فَمَنْ يَرْحَمُ فِي الْقَبْرِ وَحْشَتِي وَ مَنْ يُنْطِقُ لِسَانِي إِذَا خَلَوْتُ بِعَمَلِي»
اوجش این جا است:
«وَ سَأَلْتَنِي عَمَّا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي»
خدایا اگر از اعمال من که تو به آن آگاه تر از من هستی، سوال کنی
«فَإِنْ قُلْتُ نَعَمْ فَأَيْنَ الْمَهْرَبُ مِنْ عَدْلِكَ وَ إِنْ قُلْتُ لَمْ أَفْعَلْ قُلْتَ أَ لَمْ أَكُنِ الشَّاهِدَ عَلَيْكَ»
یعنی در این جا با خدای عالم دارد همه چیز را اتمام حجت می کند، می گوید: «فَإِنْ قُلْتُ نَعَمْ فَأَيْنَ الْمَهْرَبُ مِنْ عَدْلِكَ وَ إِنْ قُلْتُ لَمْ أَفْعَلْ قُلْتَ أَ لَمْ أَكُنِ الشَّاهِدَ عَلَيْكَ»
یکی از آقایان می گوید من به این جا که می رسم می گویم خدایا اگر می خواهی حساب بیاوری و آبرو و حیثیت من ریخته بشود، بعد از آن به جهنم ببری خودت را شاهد می گیرم، ملائکه را شاهد می گیرم اعمال من استحقاقی جز عذاب ندارد.
«إن عذّبتني فَبِعَدْلِکْ»
ولی به عزت و جلالت قسم می خورم اگر من را وارد جهنم کنی آن جا آبرو ریزی می کنم
«لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَك»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة – بیروت، ج2، ص 596
در این دعا ها ائمه به ما یاد دادند چطور با خدا حرف بزنیم.
«فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتُ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِين»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص 848
به این مضمون تعابیر زیادی در دعای کمیل، دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) ، دعای ابو حمزه ثمالیو مناجات شعبانیه هست.
یکی از چیز هایی که باید از خدا بخواهیم این است که خدایا اگر ما را می خواهی ببری جهنم ببر، اگر اراده کنی ببری جهنم کسی مخالفت نمی کند، ولی به عزت و جلالت قسم ما را که به جهنم می بری، یا رب یارب را از ما نگیر، یا حسین یا حسین را از ما نگیر، این رابطه قطع نشود.
یکی از آقایان می گفت من از خدای عالم می خواهم که این چشم گریانی که در دنیا برای امام حسین به ما دادی، بردی جهنم از ما نگیر، به عزت و جلالت اگر ببری به جهنم به قدری برای امام حسین گریه می کنم، آتش جهنم را بر همه جهنمیان خاموش می کنم، چون پیامبرت فرموده است یک قطره اشک برای امام حسین در آتش بیفتد، آتش جهنم خاموش می شود!
یعنی با خدای عالم عاشقانه حرف بزنیم.
در ماه رمضان ما را هم ان شاء الله دعا بفرمایید.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته