2025 July 16 - چهار شنبه 25 تير 1404
روایات اثبات خلافت حضرت امیرالمومنین علیه السلام
کد مطلب: ١٣١٧٨ تاریخ انتشار: ٢٧ فروردين ١٤٠٤ - ١٨:٢٢ تعداد بازدید: 139
دروس خارج » فقه الحکومه
روایات اثبات خلافت حضرت امیرالمومنین علیه السلام

(جلسه شصت و سوم 13 11 1403)

 
 
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه شصت و سوم 13 11  1403)

موضوع:  روایات اثبات خلافت حضرت امیرالمومنین علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

برای این که بحث ما رنگ مهدویت بگیرد توقیعی از حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که خطاب به شیخ مفید است را بیان می کنیم. عبارت های خیلی مهمی دارد عزیزان به عبارات دقت کنند:

«قَدْ أُذِنَ لَنَا فِي تَشْرِيفِكَ بِالْمُكَاتَبَةِ وَ تَكْلِيفِكَ مَا تُؤَدِّيهِ عَنَّا إِلَى مَوَالِينَا ...»

تا آنجا که می فرماید:

«سَلَامٌ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَوْلَى الْمُخْلِصُ فِي الدِّينِ الْمَخْصُوصُ فِينَا بِالْيَقِينِ»

شما ملاحظه بفرمایید همه مقام های دنیا و آخرت و بهشت را به توان صد در یک کفه ترازو بگذارید و این عبارت را در یک کفه بگذارید «أَيُّهَا الْمَوْلَى الْمُخْلِصُ فِي الدِّينِ الْمَخْصُوصُ فِينَا بِالْيَقِينِ». تا آنجا که می فرماید:

 «فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص174 و 175

اگر همین را ملاک قرار بدهیم که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) احاطه  علمی به همه کارهای ما دارند و چیزی از امور ما بر حضرت مخفی نیست خوشبخت ترین هستیم.

سخن آیت الله العظمی بهجت را فراموش نکنیم که وقتی ما حرف می زنیم قبل از این که صدایمان به گوش مان برسد حضرت آن را می شنوند. چیزی را که نگاه می کنیم قبل از این که چشم ما به آن بیفتد آن جسم به مغز ما مخابره بشود حضرت آن را می بینند.

در زیارت آل یاسین داریم:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏»

درود بر تو ای آقایی که همه چیز را می بینی و همه صدها را می شنوی!

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج99، ص93

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث ما در رابطه با شبهه ای بود که بعضی در مورد خطبه های نهج البلاغه وارد کرده اند. گفته اند حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) معتقد به خلافت الهی خودشان نبود. از صحبت های حضرت استفاده می شود که خود حضرت امیر المؤمنین قائل به خلافت انتخابی بوده نه خلافت انتصابی.

من احساس می کنم واژه های «عليّ خلیفتي، علي وصیّي، خلیفة من بعدي، خلیفتي علی کلّ مؤمن و مؤمنة» در میان ما غریب است. البته با توجه به آن چه که اطلاع دارم، بزرگوارانی که در احادیث ولایت و امامت کار کرده اند از فرمایش پیامبر «علي خلیفتي» شاید به سادگی رد شده اند. کسی که به طور مفصل کار کرده آقای ری شهری در کتاب موسوعة امام امیر المؤمنین است. تقریبا حدود ده تا روایت آورده است.

بنده در این چند روز که نائب الزیاره دوستان در مشهد مقدس بودم هم از طرف آقایان زیارت کردم و هم آقایان را دعا کردم. صبح که از حرم برمی گشتم تمام وقتم را صرف این کار کردم فقط روی حدیث «خلیفتي من بعدي» کار کردم. مجموعا 150 روایت با تعابیر مختلف در کتب شیعه آمده که «علي خلیفتي». 150 روایت کم نیست هیچ واژه ای را در مورد حضرت امیر به این گستردگی نداریم.

شبکه های وهابی این را بارها گفته اند که اگر حضرت امیر المؤمنین، در غدیر به عنوان خلیفه انتخاب شد، پیامبر باید می فرمود «علي خلیفتي» نه اینکه بفرماید «من کنت مولاه فعلي مولاه»

از این 150 روایت بیش از چهل روایت از خود حضرت امیر است. خیلی عجیب است چهل روایت از خود حضرت امیر (سلام الله علیه) داریم. شاید هم چهل و چهار _ چهل و پنج تا روایت باشد بیشتر از چهل تا پیدا نکردیم. هرکسی بیشتر جستجو کند بیشتر از این تعداد می تواند به دست بیاورد. حضرت امیر از قول نبی مکرم نقل کرده است:

«علي خليفتي في أمتي‏»

كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، التخریج ج‏2، ص86

«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ وَ الْقَائِمَ فِيكُمْ بَعْدِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي‏»

كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، ج‏2، ص645

از چهل روایتی که از حضرت امیر بیان شده است چند تا روایت صد در صد صحیح است. چهار پنج روایت صحیح از خود حضرت امیر است. ما بقی را که می گوییم صحیح نیست یا به صورت مرسل است یا راویان آن مجهول هستند. روایاتی که راویان کذاب دارند را اصلا مطرح نمی کنیم کنار می گذاریم. پنج تا روایت صحیح و سی و پنج تا روایت مؤید داریم اگر سه تا روایت هم داشتیم مستفیض بود و ما می توانستیم طبق مفاد روایت حکم استنباط کنیم در حالی که در این موضوع فقط از خود حضرت چهل روایت است. از امام باقر (سلام الله علیه) یک روایت صحیح داریم، سه تا روایت صحیح از امام صادق (سلام الله علیه) داریم. از سلمان یک روایت صحیح داریم. از ابن عباس دو تا روایت صحیح داریم.

در منابع اهل سنت هم در مجموع پانزده روایت است از این پانزده روایات پنج، شش روایت صحیح است. گمان نمی کنم با توجه به این روایات انبوه کسی جرأت کند و بگوید حضرت امیر المؤمنین خودش معتقد به خلافت منصوصه خودش نبوده است! مگر اینکه معاند باشد.

معاند هم جزائه النار خالد فیها است با آن کار نداریم چون منطق سرش نمی شود (تَبَّتْ يدَا أَبِي لَهَبٍ) می خواهد.

(تَبَّتْ يدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ)

بريده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)!

سوره مسد (111): آیه 1

با منطق نمی شود با او صحبت کرد.

در رابطه با چهل تا روایت که از حضرت امیر (سلام الله علیه) است ، دو روایت را قبلا خدمت عزیزان خواندیم یک روایت از کتاب امالی شیخ صدوق که تمام روایانش بالاتفاق ثقه هستند.

حدیث دوم که قبلا عرض کردیم حدیث صد در صد صحیح است، حدیث در کتاب کمال الدین است در زمان عثمان در جمع دویست نفر از صحابه در مسجد النبی حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بیان فرموده است.

واژه اول رسول اکرم  فرمود:

«عَلِيٌّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‏»

واژه دوم رسول اکرم فرمود:

« إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ وَ الْقَائِمَ فِيكُمْ بَعْدِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ فِي كِتَابِهِ طَاعَتَهُ فَقَرَنَهُ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَتِي فَأَمَرَكُمْ بِوَلَايَتِي وَ وَلَايَتِه»

واژه سوم رسول اکرم فرمود:

«...أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي هُوَ أَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ شُهَدَاءَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1، ص ص277 تا 279، ح25

روایت صد در صد صحیح است هیچ شبهه ای در وثاقت رواتش نیست.

روایت سوم، این روایت هم صحیح و مفصل است. باز روایت دیگر شیخ صدوق در امالی صفحه 95 و 96 دارد در این جا تعبیر این است:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْم‏...»

تا آنجایی که می فرماید:

«يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي‏‏»

همین یک روایت هم بود کافی بود راویانش عبارتند از:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»‏

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص95 و 96

محمد ابن ابراهیم را صدوق توثیق کرده، احمد ابن محمد همدانی ثقه است. علی ابن حسن فضال ثقه است همچنین پسرش علی ابن فضال، هم ثقه است. این روایت به تعبیری صحیحه و به تعبیر دیگر موثقه است. روایات دودمان بنی فضال چه پدر باشد چه فرزندش حسن باشد، حسین باشد، علی ابن حسن ابن فضال سه چهار تا پسر دارد کلهم ثقه هستند.

 روایتی از امام حسن عسکری (سلام الله علیه) است خدمت امام عرض می کنند: «بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاء»

«وَ قَدْ سُئِلَ عَن‏ كُتُبِ بَنِي فَضَّالٍ فَقَالُوا كَيْفَ نَعْمَلُ بِكُتُبِهِمْ وَ بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاء»

خانه های ما مملو از کتب بنی فضال است چه کار کنیم؟

حضرت فرمود:

«خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَو»

روایات شان را اخذ کنید آن چه را که رأی و نظر می دهند دور بیندازید.

الغيبة (للطوسي)، طوسى، محمد بن الحسن،‏ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ ناشر: دار المعارف الإسلامية، كتاب الغيبة للحجة، النص، ص 389

این ها بنیانگذاران فطحی مذهب هستند. از میان مذاهب اسلامی که در شیعه است سالم ترین شان فطحی ها هستند، و پست ترین شان واقفی ها هستند. واقفی ها در حقیقت نواب خاص امام کاظم (سلام الله علیه) مثل علی ابن ابی حمزه بطائنی، زیاد ابن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند اموالی از وجوهات در اختیارشان بود، بعد از شهادت امام کاظم سلام الله علیه گفتند امام کاظم(سلام الله علیه) امام مهدی و غائب است! به ما فرموده پول ها را نگهدارید هنگام ظهور به من بدهید!

خیلی سخت است یک مرتبه کسی منحرف است از اول راه انحراف رفته ولی کسی که این قدر از نظر تقوا بالا رفته که وکیل خاص امام معصوم است این طور آخر خراب بشود!

 از امام جواد سوال کردند آیا می توانیم به فقرای واقفی ها زکات بدهیم؟ حضرت فرمود خیر. «فَإِنَّهُمْ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ زَنَادِقَةٌ»

«قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أُعْطِي هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّ أَبَاكَ حَيٌّ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً قَالَ لَا تُعْطِهِمْ فَإِنَّهُمْ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ زَنَادِقَةٌ.»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج9، ص229، بَابُ عَدَمِ جَوَازِ دَفْعِ الزَّكَاةِ إِلَى الْمُخَالِفِ فِي الِاعْتِقَادِ الْحَقِّ مِنَ الْأُصُولِ

در میان مذاهب شیعه کم انحراف ترینشان فطحی ها بودند این ها معتقد به سیزده امام بودند یعنی تمام عقائد امامیه را داشتند و عبدالله افطح را هم به عنوان این که فرزند بزرگ امام صادق (سلام الله علیه) بود امام می دانستند. آن چه که از تاریخ بر می آید این ها اواخر عمر امام عسکری و اوائل غیبت صغری همه شان بر گشتند و توبه کردند. در اواخر غیبت صغری آثاری از فطحی ها نمی بینیم. حد اکثر حضورشان تا آغاز غیبت کبری 328 و 329 است بزرگان این ها منقرض شدند و رفتند و ما بقی شان متوجه شدند که فطحی مذهب باطلی است لذا توبه کردند و بر گشتند.

پرسش:

حاج آقا، روایاتی داریم علت توقف ابن ابی حمزه اشتباهی بود که برایش پیش آمد و بدا را متوجه نشد.

پاسخ:

اصلا و ابدا! آقا امام هشتم چقدر با این ها مکاتبه کرد و نزد این ها افرادی را فرستاد. صفوان ابن یحیی شخصی موجّه بوده خیلی تلاش کردند ایشان را با خودشان همراه کنند لذا به ایشان گفتند به شما پول، کنیز و غلام می دهیم با ما بیا ایشان قبول نکرد. مکاتباتی که حضرت امام رضا (سلام الله علیه) با واقفی ها داشتند فراوان است.

پرسش:

شاید واقعا فکر می کردند امام کاظم امام مهدی است!

پاسخ:

اصلا و ابدا! به خاطر پول، کنیز، غلام و املاکی که در اختیار این سه نفر (علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی) بود جمع شدند این تصمیم را گرفتند هر سه نفر از نواب امام کاظم (سلام علیه) بودند.

چالش های زیادی در زمان امام عسکری بود موسوعه امام رضا تالیف ما را ملاحظه کنید هشت جلد است. یکی از بهترین آثاری بود که الحمد لله خدا توفیق داد در هشت سال این موسوعه را نوشتیم چون تا به حال موسوعه هایی که نوشته شده بود یک یا دو جلد بود یکی از بخش هایی را که مفصل آوردیم مشکلاتی بود که واقفی ها برای امام هشتم (سلام الله علیه) به وجود آوردند. تمام مکاتبات و مناظرات حضرت با طرفداران این ها را آوردیم.

پرسش:

این روایت امام رضا  راچه کار می کنیم می گویند بداء را متوجه نشدند روایت مهدویت امام کاظم را دیدند.

پاسخ:

این طور روایت ها باید بررسی سندی بشود بدون بررسی سندی نمی توانیم متن روایت را به معصوم نسبت بدهیم. شرط انتساب متن به معصوم صحت سند است. فرضاً صحیح هم باشد معارض با چندین روایات معتبر و مستفیض است. مرحوم کشی در شرح حال علی ابن ابی حمزه بطائنی خیلی مفصل آورده است. حتی این روایت را عیون اخبار الرضا دارد کشی هم دارد حضرت رضا (سلام الله علیه) می فرماید علی ابن ابی حمزه را وارد قبر کردند از خدا و پیغمبر سوال کردند جواب داد از ائمه سوال کردند جواب داد تا نوبت به من رسید نتوانست جواب بدهد و قبر او را پر از آتش کردند تا قیامت خواهد سوخت.

بحث سر این است که آیا روایات واقفی مخصوصاً سه نفر بنیانگذاران شان حجت است یا نه؟ آیت الله خویی اصلا می گویند قبول نداریم روایات واقفی ها را رد می کنند. آیت الله شبیری زنجانی نظر خاصی دارد و به نظر ما هم نظر خوبی است. ایشان می گوید این ها دو دوره در عمرشان داشتند دوره استقامت و دوره انحراف زمان آقا امام کاظم (سلام الله علیه) هیچ مشکلی نبود این ها نایب حضرت و مورد وثوق بودند. روایاتی که در آن زمان نقل کرده اند کاملاً مورد اعتماد است. روایاتی که بعد از شهادت امام کاظم نقل کرده اند یعنی دوران انحراف قطعاً مورد تأیید نیست.

ایشان می فرمود وقتی این ها منحرف شدند روات شیعه همه از این ها رویگردان شدند مثال می زد مثل مسعود رجوی کسی بود قبل از انقلاب بزرگان ما و ... همه به ایشان اعتماد داشتند حرفش را می پذیرفتند ولی بعد از انقلاب منحرف شد، محلی از اعراب نزد انقلابیون نداشت.

واقفی ها بعد از این که منحرف شدند و در برابر امام معصوم ایستادند در جامعه شیعی کاملاً منزوی شدند. کسی نه سراغ این ها می رفت و نه از این ها روایت نقل می کرد. روایاتی که در منابع شیعی از واقفی ها داریم همه مربوط به قبل از انحراف شان است.

 به نظر ما حرف معقولی است الان یک فردی در جامعه آدم درستی است ولی بعد منحرف می شود این افراد بعد از انحراف شان دیگر حرف شان حجت نیست. مثل شریعت سنگلجی در تهران از ائمه جماعت مورد اعتماد بود بزرگان اعتماد داشتند پیش مراجع می رفت. ایشان به مدینه رفت با دو، سه نفر از علقه مضغه های وهابی رفیق شد این جا آمد بساط وهابیت راه انداخت! بعد از آن جزء مطرودین شد همه آقایان لعنش می کردند.

 یا سید ابو الفضل برقعی کسی بود که در مسجد امام درس مکاسب داشت. شلوغ ترین درس مکاسب حوزه درس ایشان بود. نزدیک به سی و دو یا سی و سه کتاب در رابطه با اهل بیت علیهم السلام نوشت. بعد از این که منحرف شد و پرچم وهابیت را به دست گرفت از حوزه رانده شد و به تهران رفت حتی خیلی از مراجع مثل آیت الله میلانی و دیگران فتوا به ارتدادش دادند و کسی با او ارتباط برقرار نکرد. هیچ کدام از علما با او مراوده نداشتند.

 عین همین را شما برای واقفی ها ملاک قرار بدهید.

پرسش:

در زمان واقفیه آیا همه حرف هایشان منحرف بود بررسی سندی کنیم مطابق گذشته نظر دادند در رابطه با امام رضا نظر منفی داشتند.

پاسخ:

کسی که منحرف شد روایاتی که نقل می کند نیز در مسیری اهداف انحرافیش هست.

پرسش:

مثلاً به ائمه گذشته عنایت دارند ممکن است صحیح باشد.

پاسخ:

مسئله این است که این آقا کذاب است کذاب بودن این ها محرز است و اعتمادی به صداقت شان نداریم آیا این حرفی که می زند واقعاً صادقانه حرف می زند یا نه پشت سر این مطالب دیگری می گوید؟ جاسوس ها تعبیری دارند می گویند ما باید نود و نه حرف راست بزنیم اعتماد مردم را جذب کنیم تا یک حرف دروغ مان را باور کنند! البته این قاعده، کلی و مسئله منطقی است! کسی که می خواهد واقعاً در جامعه بدعت ایجاد کند نمی آید روز اول مسائل بدعت را مطرح کند بلکه اول حرف های خوب و جذاب می زند و اعتماد افراد را جذب می کند بعد حرف خودش را می زند.

منافقین در ابتدای امر، حرف های خیلی خوبی می زدند شرح حال کسانی از منافقین قبل از انقلاب شهید شدند مثل حنیف نژاد را ببینید. از آن روزی که سران شان شهید شدند مسعود رجوی در زندان خودش را رهبر خود خوانده معرفی کرد. از آن وقتی که او به میدان آمد انحراف ها شروع شد!

پرسش:

صد در صد نمی شود مقایسه کرد درست است لغزشی است اما حرف این است در زمان انقلاب این ها حرف های حق ممکن است داشته باشند و حرف های باطل داشته باشند حرف حق شان را نمی توانیم بپذیریم اگر درست باشد؟

پاسخ:

نتیجه تابع اخسّ مقدمات است حرفی که می زند یا حرف صحیح است یا باطل است، مادامی که برای ما محرز نشود حرفش صحیح است نمی توانیم اعتماد کنیم. یعنی هم احتمال بطلان این حرف را می دهیم و هم احتمال صحت. در اینجا اخسّ مقدماتش بطلان است.

پرسش:

اگر این طوری باشد بله، اما اگر چند روایت باشد نمی توانیم این حرف را بزنیم.

پاسخ:

اگر روایاتی باشد که مشابه آن را جای دیگر داشته باشیم لازم نیست به روایات این ها عمل کنیم. روایات مؤید از جای دیگر داریم یک روایتی این ها نقل کنند منحصر بفرد باشد روات دیگری این روایت را نقل نکرده اند آن جا نمی توانیم به روایات غریب این ها اعتماد کنیم؛ چون شالوده فکرشان، شالوده فکری باطلی است.

در هر صورت ...

در مورد روایاتی این ها احتمال عقلایی یا اعتماد عقلایی است که تمام این روایاتی که در مصادر ما است قبل از انحراف بوده است. فرمایش آیت الله شبیری زنجانی فرمایش خیلی خوبی است به روایات این ها عمل می کنیم این انحراف شان به هیچ وجه برای ما دلیل نیست که روایات این ها را رد کنیم هر چه روایات از واقفیه داریم به آن عمل می کنیم. با توجه به این که یقین داریم بعد از انحراف مطرود جامعه شیعه و امام شدند امکان پذیر نیست یک فردی امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری علیهم السلام، علیه این ها موضع گیری تندی داشته باشند آن وقت روات ما بروند از این ها نقل روایت کنند همچنین چیزی اصلاً معقول نیست.

در هر صورت...

روایتی که عرض کردیم موثقه است . روایت سومی که صحیحه است روایتی است که شیخ صدوق در امالی صفحه 95، حدیث 4 نقل می کند. از حضرت امیر (سلام الله علیه) در رابطه با فضیلت ماه شعبان است

«قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة»

آقایان حفظ هستند بارها بالای منبر گفتند.

«هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَاب‏...»

روایت آخرین خطبه نبی مکرم معروف به خطبه شعبانیه است یعنی آخرین جمعه شعبان در رابطه با ماه رمضان

«ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّك‏ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ صلی الله علیه و آله و سلم فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله و سلم يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَك‏»

خدای عالم تو را انتخاب کرده است

«اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَك‏ لِلْإِمَامَةِ فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِه‏»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص94- 96

چند تعبیر در این جا هست «وَ اصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ»، «وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَك‏ لِلْإِمَامَةِ»، «خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي»، «وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِه‏».

 بررسی سندی: محمد ابن مُکتب مورد اعتماد است ابن عقبه با این که زیدی مذهب است ولی مورد وثوق است بزرگان به روایاتش عمل می کنند. دودمان بنی فضّال در روایت هستند این ها هم بحث کردیم مشکی ندارد.

روایت پنجم روایت مؤید است در غیبت شیخ طوسی، صفحه 82 و 83 . البته این را هم عرض کنم قضیه وصایت حضرت امیر (سلام الله علیه) در مناسبت های مختلف کاملاً شاخص است و صادر شده است.

 یکی از این ها حدیث الدار است اولین روز اعلان خلافت و بعد از نزول آیه شریفه

(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)

و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!

سوره شعراء (26): آیه 214

دوم: قضیه تبوک است.

« لا ينبغي ان اذهب الا وأنت خليفتي ‏»

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علی الصحيحين، ج3، ص133، تحقيق: يوسف عبد الرحمن المرعشلي، دار المعرفة، بيروت.

این را اهل سنت خیلی با آب و تاب نقل کردند حتی البانی هم می گوید روایتش صحیح است.

سه: قضیه تزویج فاطمه (سلام الله علیها) است بعضی ها طعنه می زدند یا زهرا تو را پیغمبر به مردی داد که فقیر و چنین و چنان است. رسول اکرم فرمود زهرا جان پدر تو بهترین پدرها است.

«إنّ الله اختاره للرسالة»

شوهر تو بهترین شوهرها است

«واختاره للوصایة وهو خلیفتي و وصیي وافضل الاوصیاء»

شش،‌ هفت روایت در قضیه تزویج فاطمه (سلام الله علیها) داریم بحث «علیٌ خلیفتي» آمده است.

بحث هبوط نجم است هبوط نجم در دو جا مطرح شد یکی در سال ششم معاهده مسلمان ها با مشرکین بعد از برگشتن بعضی ها آمدند گفتند یا رسول الله خلیفه تو بعد از تو چه کسی است؟ حضرت فرمود شب ستاره ای می آید -واقعیت قضیه چه است نمی دانیم ولی روایت این طوری است- اگر این ستاره شب در خانه هر کدام از صحابه هبوط کرد او وصی من است همه چشم ها به آسمان بود این ستاره در خانه حضرت امیر هبوط کرد.

 دیگری شب رحلت نبی مکرم است باز در وصایت پیغمبر شک داشتند آیا در طول این مدت بداء حاصل شد یا نسخ شد خدمت نبی مکرم آمدند گفتند:

 «مَنْ خلیفَتُک»

فرمود شب ببینید این ستاه خانه چه کسی هبوط می کند.

منظور از ستاره شاید نوری است، روی این زمینه باید دقت کرد به آن روایت رسیدیم عرض می کنم. کلمه نجم در این جا ستاره است یا عبارت از یک نوری است که وارد منزل حضرت امیر المؤمنین شد.

در سال فتح مکه باز در آن جا بحث «عليٌ خلیفتي» است.

بحث تعییر اهل رسول الله است گفتند نبی مکرم آدم خوبی است ولی (نستجیر بالله) خانواده پستی دارد. در منابع اهل سنت و منابع شیعه هم آمده است. در این زمینه روایات با سندهای متعددی داریم.

نبی مکرم عصبانی شده به مسجد آمدند. بالای منبر رفته و فرمودند: بعضی ها تعییر می کنند می گویند اهل پیغمبر، اهل سالمی نیست و ... در آن جا حضرت فرمود خدای عالم عرب را آفرید از میان عرب، قریش را انتخاب کرد از میان قریش، هاشم را انتخاب کرد و از میان هاشم من هستم و بعد:

«واختارني للرسالة واختار علیا للخلافة»

در این جا بحث خلیفتی را مطرح کرد.

 در منابع اهل سنت هم آمده است این روایت هم خیلی جالب است حضرت می فرماید آیا من پرده را بالا بزنم؟! به شخصی می فرماید: فلانی! بلند شو، بلند می شود می فرماید: پدرت چه کسی است؟ می گوید مثلاً زید می گوید نه اشتباه می کنی مادرت با فلان آقای عمرو مرتبط بود تو از نسل او هستی.! از شخص دیگر می پرسد تو پسر چه کسی هستی گفت من پسر عمرو هستم. می فرماید: نه! مادرت با خالد بود فرزند خالد هستی. هفت، هشت مورد این طوری فرمود. عمر بلند شد گفت یا رسول الله دست نگه دار!

گر حکم شود که مست گیرند * در شهر هر آن چه هست گیرند

همه مان گرفتار این وادی هستیم!

دیگر خطبه شعبانیه است که الان خواندیم و دیگری هم شب وفات نبی مکرم است. این مواردی است که کلمه خلیفتی از زبان پیغمبر صادر شده است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها