(جلسه شصت و دوم 06 11 1403)
موضوع: بیعت مردم با حضرت امیر سلام الله علیه در غدیر خم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله در خدمت دوستان هستیم
پرسش:
... در تعارض کتب رجالی کدام کتب مقدم باشد ؟
پاسخ:
در رابطه با کتاب های رجالی تعارض بین اقوال است نه کتاب، معمولاً علمای رجال معتقد هستند مرحوم نجاشی چون تمام عمرش را در رجال گذرانده و دقت های بیشتری دارد حق تقدم هم دارد، قولش نسبت به شیخ مقدم است البته ده سال مقدم است نجاشی متوفای 450 و شیخ متوفای 460 است. چون دقت نجاشی بیشتر است معمولاً قول نجاشی را مقدم می دارند الا این که عبارت نجاشی ابهام داشته باشد، عبارت شیخ طوسی صریح باشد. مثلاً یک دفعه شیخ طوسی می گوید «کذابٌ وضاعٌ» همچنین تعبیری دارد نجاشی فرض بفرمایید می گوید «یُنظر فی أحادیثة» این جا قطعاً تعبیر شیخ طوسی مقدم است.
البته شیخ طوسی دو کتاب فهرست و رجال دارد عرض کردیم کتاب رجال، کتاب مُسودّه (پیش نویس) شیخ طوسی بود به قول امروزی ها دفتر یادداشت ایشان بوده است خودش مبوّب نکرده بود. بعد از رحلت شان ظاهراً شاگردان شان این کتاب را تنظیم کردند. رجال شیخ طوسی تعارض هم زیاد دارد.
فهرست شیخ طوسی در زمان خود شیخ طوسی مطرح شد و خودش نوشت در زمانش منتشر شد همه شاگردانش هم دیدند فلذا در تعارض بین فهرست و رجال، فهرست را مقدم می دارند. فرق رجال و فهرست چه است؟
فهرست جمع آوری آن دسته از راویانی است که دارای تألیف هستند رجال نجاشی هم می گوییم اشتباه است الفهرست للنجاشی صحیح است. ولی رجال شخصیت هایی هستند که روایت دارند تألیف داشته باشند یا نداشته باشند. فرق تراجم، فهرست و رجال چه است؟
در تراجم شخصیت های علمی مطرح می شود این شخصیت علمی کتاب داشته باشد هم در فهرست و هم در تراجم می آید. راوی باشد هم در رجال می آید هم در تراجم؛ پس (کتاب) رجال جمع آوری کسانی است که در سند روایت قرار گرفتند (کتاب) فهرست برای جمع آوری کسانی است که دارای تألیف هستند در سند روایت باشند یا نباشند. (کتاب) تراجم هم مال شخصیت های علمی است. حال این شخصیت های علمی در سند روایت باشند یا نباشند در زمان ائمه باشند یا نباشند. مثلاً کتاب اعیان الشیعه تراجم است از شخصیت های عصر معصوم گرفته تا عصر مولّف در قرن چهاردهم. سیر اعلام النبلاء ذهبی تراجم است. ولی رجالش که پنجاه و دو جلد است تراجم نیست مربوط به آن کسانی که در سند روایت قرار دارند.
کتاب الذریعة، فهرست است البته فهرستی است که از عصر معصوم گرفته تا زمان مولّف. فهرست نجاشی هم از زمان معصوم تا زمان مولّف است. فهرست شیخ طوسی هم از زمان معصوم تا زمان خودش است.
باید تعریف و تفاوت های این علوم را بدانیم.
پرسش:
نجاشی چطور می فهمد فلان شخص وضاع بوده یا نبوده است؟
پاسخ:
اولاً امثال این بزرگواران عصرشان معاصر یا نزدیک عصر معصوم بوده مثل ما که نسبت به شیخ انصاری نزدیک به 150- 200 سال فاصله است. در مورد صاحب کفایه آخوند خراسانی چقدر اطلاعات قوی داریم، یعنی سینه به سینه مطالب به ما رسیده است. حتی نسبت به علامه مجلسی همه طلاب و محققان او را می شناسند با این که از زمان علامه مجلسی حدود چهارصد سال گذشته است.
علمای متقدم رجال هم معاصر رواتی بودند که آن ها مشایخ شان در عصر معصوم بودند. مثلاً کشّی معاصر کلینی است سال وفاتش متأسفانه در دست نیست متوفای حدود 300 است. حدود 300 اگر باشد امام عسکری (سلام الله علیه) مستشهد 260 است یعنی به همدیگر متصل هستند.
اضافه بر این با توجه به نقل روایت و درگیری که با حکومت ها داشتند مقیّد بودند که شخصیت های علمی را بشناسند. خیلی از این ها سینه به سینه است. مرحوم صاحب وسائل در فائده پنجم (خاتمه) فائده خیلی خوبی است دوستان اگر حوصله داشته باشند مطالعه کنند در رابطه با تألیفاتی که در عصر ائمه بوده می گوید در زمان حضرت امیر، مثل ابن ابی رافع که از اصحاب حضرت امیر است اولین مؤلف شیعه است آثارش موجود است تا امام عسکری 6600 کتاب تألیف شده است.
تعدادی از کتاب های رجالی ما مربوط به عصر معصوم است ابن ابی رافع از اصحاب حضرت امیر کتاب رجال دارد تمام کسانی که در صفین و جمل شرکت کردند تمام اسامی شان را دارد. در رجال نجاشی از افرادی مثل ابن ابی عمیر، صفوان و ... در رابطه با شخصیت های روایی عصر معصوم که آثار علمی دارند، بحث می کند.
پرسش:
آثارشان باقی مانده است؟
پاسخ:
کتاب کافی؛ مرحوم کلینی 21 یا 22 سال، اصول اربعه مأة که در عصر معصوم از عصر حضرت امیر تا امام عسکری (سلام الله علیه) بود مبوّب کرد به صورت کافی در آمده است. کافی در حقیقت مبوّب کتاب های تألیف شده عصر معصوم است. بعد از او شیخ طوسی می آید (کلینی متوفای 329، شیخ صدوق 328، شیخ طوسی 460)
پرسش:
اصول کافی، حدیث 1 خداوند متعال می فرماید:
«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ لَا أَكْمَلْتُكَ إِلَّا فِيمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّي إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ»
ثواب فرد بر اساس عقل داده می شود در حدیث شماره 3 راوی از امام می پرسد آیا آن چه که در معاویه بود عقل بود یا نبود؟ امام می فرماید:
«كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص 10، خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)، ح1 و 3
می گوید شبیه عقل است اگر عقل نیست ثواب و عقابش چطوری است؟
پاسخ:
آن که در معاویه است شیطنت است «تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ»
پرسش:
عقل نیست پس مکلف نیست چرا عتاب می شود؟
پاسخ:
عقل هست ولی عقلی که در اختیار نفس است خدای عالم خلائقش را سه دسته خلق کرد یکی حیواناتی که شهوت دارند و عقل ندارند. ملائکه ای که در آن ها عقل است شهوتی نیست انسانی که از هر دو است. اگر عقلش بر شهوت غلبه کند افضل از ملائکه است و شهوتش بر عقل غلبه کند بدتر از حیوانات است!
پرسش:
استاد! در حدیث اسم معاویه آمد دیروز هم روز به درک واصل شدنش بوده است لعنی که در مورد ایشان است در سایت دیدم سندش چطور است؟
پاسخ:
سندش صد در صد صحیح است. به دوستان گفتم موضوعات را دسته بندی شده ذخیره کنید الان عزیزمان در مورد معاویه سوال کرد فهرست دسته بندی شده مطالب را ملاحظه بفرمایید چند تا فایل در مورد معاویه داریم. «لعن رسول الله المعاویة» طبری این را دارد. از دوستان می خواهیم این طوری باشند سوال می شود بلافاصله مطلب و تصویر کتاب را بیاورند.
«ومنه قول الرسول عليه السلام وقد رآه مقبلا على حمار ومعاوية يقود به ويزيد ابنه يسوق به»
یزید غیر از یزید ابن معاویه است دو یزید داریم یک یزید پسر ابو سفیان و یک یزید پسر معاویه است بعد حضرت فرمود:
«لعن الله القائد والراكب والسائق»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج5، ص622
طبری آورده ابو الفداء هم آورده
«لعن الله القائد والراكب والسائق»
المختصر في أخبار البشر؛ اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (المتوفى: 732هـ) الوفاة: 732، دار النشر: ج 1، ص 187
«وأنشدك الله يا معاوية، أتذكر يوماً جاء أبوك على جمل أحمر، وأنت تسوقه، وأخوك عتبة هذا يقوده، فرآكم رسول الله صلى الله عليه وسلم؛ فقال: ' اللهم العن الراكب والقائد والسائق»
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج6، ص176
معجم کبیر طبرانی هم آورده
«كان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم يَخْطُبُ على مِنْبَرِهِ فَقَامَ رَجُلٌ فَأَخَذَ بِيَدِ ابْنِهِ فَأَخْرَجَهُ مِنَ الْمَسْجِدِ فقال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم لَعَنَ اللَّهُ الْقَائِدَ وَالْمَقُودَ وَيْلٌ لِهَذِهِ يَوْمًا لِهَذِهِ الأُمَّةِ من فُلانٍ ذِي الاسْتَاهِ»
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج17، ص176
بزرگان دیگر هم با سند صحیح هم آورده اند. هیثمی آورده این مهم است.
«أن النبي صلى الله عليه وسلم كان جالسا فمر رجل على بعير وبين يديه قائد وخلفه سائق فقال لعن الله القائد والسائق والراكب رواه البزار ورجاله ثقات»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج1، ص113
از این بهتر می خواهید؟! کتاب مجمع الزوائد هیثمی متوفای 807، جلد 1، صفحه 113. السنه برای خلال متوفای 311 و از کتاب های معتبر اهل سنت است. در جلد 3 در شرح حال عبید الله ابن موسی آمده که معاویه را لعنت کرد گفتند چرا لعنت کردی؟ گفت:
«فحدث في الطريق فمر حديث لمعاوية فلعن معاويه ولعن من لا يلعنه»
**
«فحدث بحديث لعن فيه معاوية فقال نعم لعنه الله ولعن من لا يلعنه»
خدا لعنت کند هر کس که معاویه را لعنت نکند.
السنة؛ اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد الخلال الوفاة: 311 هـ، دار النشر: دار الراية - الرياض - 1410هـ - 1989م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عطية الزهراني، ج 3، ص 505
امیر المؤمنین (سلام الله علیه) همچنین تعبیری دارد تعبیر خیلی زیبایی است «فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ»
« وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ لَا يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَب»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 415 (44 و من كتاب له (علیه السلام) إلى زياد ابن أبيه و قد بلغه أن معاوية كتب إليه يريد خديعته باستلحاقه)
این هم خواندنی است حضرت به زیاد ابن ابیه نامه می نویسد می گوید متوجه شدم که معاویه نامه ای به تو نوشته می خواهد عقل تو را زایل کند «فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَان»، حواست باشد معاویه خود شیطان است نه این که شیطان به او دستور بدهد. در روایت داریم بعضی از افراد هستند شیطان از آن ها قرض می کند. معاویه جزء آن هایی است که شیطان از آن ها قرض می کند!
پرسش:
برای معاویه دو تا چیز خیلی مهم است یکی این که او کاتب وحی است دوم این که خال المؤمنین است.
پاسخ:
محمد ابن ابی بکر هم خال المؤمنین است چرا به او خال المؤمنین نمی گویند؟! عبد الله عمر هم برادر حفصه است هیچ کدام خال المؤمنین نشدند ولی معاویه که برادر ام حبیبه است. خال المؤمنین می شود! چرا؟ چون معاویه با حضرت علی (علیه السلام) جنگید!
خدیجه ام المؤمنین نیست، حفصه ام المؤمنین نیست، ام سلمه ام المؤمنین نیست ولی عایشه ام المؤمنین است! چون با حضرت علی (علیه السلام) جنگید! رمزها این جا است! کسانی که با حضرت علی (علیه السلام) مقابله کردند این ها را در جامعه پُر رنگ و بزرگ کردند.
کاتب وحی بودن معاویه هم دروغ محض است عبارتی هم بخاری آورده که همه بزرگان اهل سنت رد کردند گفتند ایشان فقط نامه هایی که پیغمبر برای اقوام و رؤسای قبایل می خواست بفرستد می نوشت. در رابطه با کاتب الوحی بودن ایشان خیلی حرف دارم مفصل هم آوردم.
ابن ابی السرح کاتب وحی بود، ولی مرتدّ شد. پیغمبر فرمود در فتح مکه اگر ابن ابی السرح از پرده کعبه هم آویزان بود گردنش را بزنید یعنی جزء سه، چهار نفری است که حضرت آن ها را مهدور الدم اعلام کرد. ابن قیم و دیگران اشکال دارند می گویند کاتب الوحی بودن معاویه کاملاً دروغ است همچنین چیزی نیست. در سیر اعلام النبلاء آمده است معاویه فقط کاتب است.
«وكان معاوية كاتبا فيما بين النبي صلى الله عليه وسلم وبين العرب ...كان معاوية يكتب لرسول الله صلى الله عليه وسلم»
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج3، ص123
معاویه کاتب وحی نبود.
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ در رابطه با مطالبی که جلسه گذشته از عابدینی آوردیم. چند عبارت از او نقل کنم.- خیلی درد است-
در همان جلسه که مناظره داشتیم گفتم نزدیک به سیصد روایت خودمان پیدا کردیم در شیعه و سنی اسامی ائمه آمده است از رسول اکرم تا امام عسکری (سلام الله علیه) این اسامی یک دفعه این است:
«اَلْأَئِمَّةُ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمْ اَلْمَهْدِيُّ»
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج2 ؛ ص292، ح137
یا نه:
«الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص 23
یا اسامی از اول تا آخر «بإسمهم و صفهتم» آمده است.
یک نفر چقدر باید احمق باشد حالا احمق بگوییم می ترسیم احمق ها فردای قیامت از ما شکایت کنند! -عذر می خواهم- «کمثل الحمار» بگوییم، می ترسیم الاغ ها شب اول قبر بیایند یقه ما را بگیرند «کمثل الکلب» بگوییم می ترسیم سگ ها بیایند شب اول قبر بگویند چرا این را شبیه ما کردید؟!
یک دفعه این است که یک کسی پشت کوه است یا در سیبری زندگی می کند ، خبر ندارد هیچ حرفی نیست. ولی یک کسی که به قول خودش دو تا برگ اجتهاد دارد چرا این طوری است؟ عبارت ایشان را ببینید: "باز از این حدیث روشن می شود پیامبر اسامی تمام امام ها را بیان کرد."
حدیثی که از اکمال الدین عرض کردیم در سه، چهار جا دارد:
«وَ قَالَ لَهُمْ هَذَا إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ أَطِيعُوهُ فَلَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِي فَتَهْلِكُوا فِي أَدْيَانِكُم»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص 44
سندش هم صحیح است. می گوید "اسامی امام ها را بیان کرد ولی در عالم خارج می دانیم که مردم حتی امامان بعدی را نمی شناختند! حضرت صادق (سلام الله علیه) امام پس از خودش را نمی شناخت و گمان می کرد اسماعیل است. حضرت هادی امام پس از خودش را نمی شناخت و گمان می کرد سید محمد است."!!
نمی دانم لقمه حرام است یا تربیت نادرست است یا ورشکستگی سیاسی است؟ این ها می خواهند از ولی فقیه انتقام بگیرند از امام معصوم شروع می کنند. او در ادامه می گوید:
"از سوی دیگر بسیاری از اصحاب از هر امامی می پرسند آیا امام قائم تو هستی؟ از امام صادق سوال می کنند «أ أنْتَ القائم»"
«كُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّه»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية ج1، ص536
«مَا مِنَّا إِلَّا وَ هُوَ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَادٍ إِلَى دِينِ اللَّه»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج2، ص 378
آیا هر کجا کلمه قائم آمد یعنی مراد حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است؟ این چه حرفی است می زنی؟
می گوید: "اگر نُه فرزند از امام حسین امام می شوند تا تمام شدن این نُه نفر نباید از امام قائم سوال کنند." می گوید حدیث کمال الدین صحیح است -ولی با همه این که صحیح است اسامی امام ها در این جا آمده است- ولی در خارج ما می دانیم ائمه، امامان بعد از خودشان را نمی شناسند!
لعنت خدا و ملائکه و جمیع جن و انس بر آن هایی که این طور افراد را تربیت می کنند و بر این افرادی که این طور دارند شبهه پراکنی می کنند. مثل این که روز روشن آمد می گوید آفتاب نیست بله هوا روشن است خورشید روشن کرده است ولی خورشیدی وجود ندارد! این ها را مطرح می کند.
چقدر وقیح است حرفی که وهابی ها نمی زنند این آقا می زند!
"طبق نظر شیعه نصب حضرت علی صورت گرفت پس چرا مشکل مردم حل نشد؟"
این طور القاء شبهه را گمان می کنم شیطان هم نتواند بکند! یعنی از همان هایی است که می گویند شیطان از آن ها قرض می گیرد! در پاسخ می گوییم: مگر بنا بود امیر المؤمنین با معجزه کار مردم را حل کند؟! نسبت به پیغمبر شما اشکال کن پیغمبر اکرم
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ)
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشيد] هنگامی که در ميان آنها، پيامبری از خودشان بر انگيخت؛ که آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد؛ هر چند پيش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
سوره آل عمران (3): آیه 164
چرا مشکل مردم در آن جا حل نشد؟ آیا پیغمبر هم منصوب خدا نیست؟! مردم باید بخواهند بحث حل شدن مشکلات مردم دو شرط دارد یکی وجود کسی که حل می کند دیگر این که جامعه طلب کند و زمینه در مردم باشد. وقتی مردم نمی خواهند پیغمبر اکرم چه کار کند؟ به زور ولایت تکوینی این کار را بکند؟! اگر این باشد که خدا مقدم است.
(وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا)
و اگر پروردگارت می خواست همه کسانی که در زمین هستند ایمان می آوردند.
سوره يونس : آيه 99
بنا نیست همچنین کاری بشود. بعد ایشان این مطالب را می آورد تا به این جا می رسد نتیجه چه است؟ "توجه داشته باشیم که خلفا از تفکر جبری بیشترین استفاده را کردند تا بدی های خودشان را به گردن خدا بیاندازند. بنابراین بعید ندانید (یعنی بنی امیه با مسئله نصب) می خواستند بر بدی های خود سرپوش بگذارند و آن ها را به گردن رسول خدا بیاندازند"
خوب دقت کنید کجا را می خواهد بزند!
نتیجه: "بنابراین گستره کلمات نصب و امثال آن در کتاب های کلامی و روایی، شما را به قبول نصب نکشاند تا در زمان های بعدی فقیه را منصوب بدانید و کم کم ولی فقیه را منصوب بدانید!"
توجه بفرمایید از کجا شروع کرد و از کجا دارد بیرون می آید؟
پرسش:
اولش درست بود
پاسخ:
اولش هم درست نیست بنی امیه کاری به نصب نداشتند خودشان را خلیفه خدا می دانستند خودشان را بالاتر از پیغمبر می دانستند. یک جا بیاورید بگوید بنی العباس یا بنی امیه انتصاب خودشان را به پیغمبر می خواهند نسبت بدهند. بلکه آن ها می گویند ما از پیغمبر بالاتر هستیم! پیغمبر رسول بود رسول یعنی نامه رسان! ولی ما خلیفه خدا هستیم مقام خلیفه از نامه رسان بالاتر است!
ایشان می آید خلافت حضرت علی (علیه السلام) را زیر سوال می برد و می گوید: ائمه اسامی امام بعد از خودشان را نمی دانستند .... بنی امیه برای این که جنایات خودشان را توجیه کنند به گردن پیغمبر و خدا بیاندازند گفتند ما منصوب خدا هستیم خدا ما را نصب کرده است! خدا می خواست این ظلم ها انجام بشود ما را نصب کرد؛ پس ولی فقیه هم امروز که دارد جنایت می کند... می خواهد بگوید اینکه الان ما داریم می بینیم رویش نشد بگوید ولی فقیه دیکتاتوری می کند ولی این دو را در کنار هم قرار می دهد.
جنایات بنی امیه به گردن پیغمبر و خدا است و ولی فقیه هم تصور نکنید منصوب است این هم مثل آن ها است.
پرسش:
دارد قیاس می کند.
پاسخ:
آدم نمی داند چه کند. من از ایشان گفتم دلیلی برای این حرف دارید؟ اگر شما واقعاً می خواهی ولی فقیه را بزنی بیا مردانه ادله عقلی، ادله روایی و ادله سیره ای که آقایان برای ولایت فقیه استدلال کردند را زیر سوال ببر. این ها را نقد علمی کن هیچ کس هم از شما گلایه نمی کند یک نفر هم می آید جواب بدهد.
ولی این که بخواهی ولی فقیه را زیر سوال ببری از پیغمبر و ائمه شروع کنی ناجوانمردانه است.
پرسش:
اول عصمت ائمه را زیر سوال می برند بعد این را می گویند؟
پاسخ:
اصلاً نصب ائمه را زیر سوال می برند کاری به عصمت ندارند می گویند نصب ائمه را بنی العباس آوردند تا جنایات خودشان را تثبیت کنند. ولی فقیه هم که شما می گویید منصوب است این هم دنباله این قضایا است همه دروغ است هیچ واقعیتی ندارد.
مقداری باید دقت کنیم مشکل اساسی مان با داخلی ها است، قلب آدم به درد می آید و آدم نمی داند با این ها چه کار کند؟
فقط به بخشی از مطلب آقای دکتر صفری فروشانی از اساتید برجسته المصطفی اشاره می کنم. فایل صوتش را هم دارم. می گوید:
"در غدیر بیعتی وجود نداشته این که بیایند بیعت کنند دست بدهند بعد ما بگوییم چند هزار نفر نقض بیعت کردند نه چنین نبود. عرب نسبت به نقض بیعت حساس است اصلاً بیعتی برای جانشین در عرب شناخته شده نبوده است."
متن آیه قرآن است در رابطه با بیعت عقبه اولیٰ، عقبه ثانیه حتی نبی مکرم از زن ها بیعت می گرفت در داخل تشت، آب می ریزد دست مبارکش را در داخل آب می گذارد زن ها دست شان را در آب می کنند می روند.
پرسش:
وجود همچنین شخصی در این جایگاه خیانت به اسلام و مسلمین نیست؟
پاسخ:
آن قسمت هایی که درسش را خواندیم می گوییم! حرف مان را به همه رساندیم پنج جلسه در المصطفی در نقد این حرف ها گذاشتم و هر چه درخواست کردم که برای بحث علمی بیاید جرأت نکرد بیاید.
دقت کنید آن جا آن یکی می آید بنی العباس و بنی امیه را می آورد بعد سراغ ولی فقیه و ائمه می رود. این هم می گوید در غدیر بیعتی نبود! می گوید:
" اولین بار است که ما در دنیای اسلام می بینیم معاویه کسی را رسماً برای جانشین خودش در زمان حیات خودش بیعت می گیرد. اصلاً بیعتی نبوده اصلاً بیعت برای جانشینی ائمه نبوده در عرب اولین کسی که برای جانشینی بیعت می گیرد معاویه است."
از جناب آقای دکتر عباسی هم تشکر می کنیم که زمینه را فراهم کرد تا ما پنج جلسه دو ساعته سخنان نادرست اقای صفری را نقد کردیم.
پرسش:
در غدیر این طوری بود همه آمدند دست دادند؟
پاسخ:
بیعت در غدیر این طوری بود وقتی نبی مکرم روز غدیر برنامه را اعلام می کند سه شبانه روز مردم آن جا هستند.
«وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين»
تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص301
به علی به عنوان امیر المؤمنین سلام می دهد دسته دسته می آیند از جلوی امیر المؤمنین رد می شوند می گویند «السلام علیک یا امیر المؤمنین» و اولین کسی که می آید خلیفه دوم است
«فقال عمر بن الخطاب هنيئا لك يا ابن أبي طالب اصبحت اليوم ولي كل مؤمن ...فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا ابن أبي طالب اصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنزل الله عز وجل اليوم (أكملت لكم دينكم)»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج7، ص350 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
در کتاب تاریخ بغداد خطیب بغدادی، جلد 8، صفحه 289 در آن جا دارد:
«فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنز الله اليوم أكملت لكم دينكم»
تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - -، ج8، ص289
ابن کثیر دمشقی شاگرد ابن تیمیه متوفای 774 ایشان در کتاب البدایة و النهایة، جلد 7، صفحه 350 خلیفه دوم گفت «اصبحت اليوم وليّ كلّ مؤمن»، کلمه مولا هم ندارد.
ابن اثیر جزری هم در کتاب اسد الغابة همین تعبیر را با تصحیح سند می آورد
«فقال عمر بن الخطاب: يا ابن أَبي طالب، أَصبحت اليومَ وَلِيّ كل مؤمن»
أسد الغابة في معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد الجزري الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة : الأولى، تحقيق : عادل أحمد الرفاعي، ج4، ص118
حتی زن ها هم می آیند روز سوم با امیر المؤمنین با همین لفظ بیعت می کنند. حتی نقل شده همان کاری که رسول اکرم در عقبه کرد تشتی را فراهم کرد آب ریخت زن ها آمدند دست در آب کردند و رفتند در غدیر هم همچنین کاری صورت گرفت. ولی من نتوانستم برایش مدرکی پیدا کنم. ولی اصل بیعت در غدیر قطعی است سندهای متعدد داریم بیست و دو روایات صحیح و مؤید در بیعت دارد. نه یک روایت، دو روایت.
مقام معظم رهبری هم می گوید بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت و زمامداری زمامدار است اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند یعنی آن را قبول نکردند آن زمامدار خانه نشین خواهد شد.
بعد در رابطه با غدیر می گوید ولایتی که پیامبر در غدیر حضرت علی (علیه السلام) را با آن منصوب کرد ولایت کلی و الهی است و معنوی نیست ... این با بیعت مردم صورت گرفت.
به عنوان نمونه قرب الإسناد با سند صد در صد صحیح البته صحیح اعلائی روایت دارد. قرب الإسناد به این جهت می گویند که کمترین (کوتاه ترین) سند را تا معصوم دارد.
«وَ عَنْهُ، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ»
مراد از عنهُ سِندی ابن محمد است دو راوی هم بیشتر ندارد نجاشی می گوید:
«سندي بن محمد و اسمه أبان، يكنى أبا بشر صليب من جهينة، و يقال: من بجيلة، و هو الأشهر. و هو ابن أخت صفوان بن يحيى. كان ثقة، وجها في أصحابنا الكوفيين له كتاب نوادر رواه عنه محمد بن علي بن محبوب أخبرنا محمد بن محمد عن الحسن بن حمزة، عن محمد بن جعفر بن بطة، عن محمد بن علي بن محبوب عنه، و رواه عنه جماعة غير محمد.»
رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص187
سِندی ابن محمد خواهر زاده صفوان ابن یحیی «كان ثقة، وجها في أصحابنا الكوفيين» در مورد صفوان ابن مهران هم نجاشی دارد:
«صفوان بن مهران بن المغيرة الأسدي كوفي، ثقة»
رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص198
اما روایت (قرب الاسناد):
«لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ:
(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)
اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکني، رسالت او را انجام ندادهاي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه ميدارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نميکند.
سوره مائده (5): آیه 67
«فِي الْوَلَايَةِ، أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالدَّوْحَاتِ فِي غَدِيرِ خُمٍّ فَقُمِمْنَ، ثُمَّ نُودِيَ: الصَّلَاةَ جَامِعَةً، ثُمَّ قَالَ. أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟»
حضرت فرمود:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قَالُوا: بَلَى، ثُمَّ أَمَرَ النَّاسَ يُبَايِعُونَ عَلِيّاً فَبَايَعَهُ لَا يَجِيئُ أَحَدٌ إِلَّا بَايَعَهُ، لَا يَتَكَلَّمُ مِنْهُمْ أَحَدٌ»
قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص57
آیا از این واضح تر می خواهیم؟!
«فَبَايَعَهُ لَا يَجِيئُ أَحَدٌ إِلَّا بَايَعَه» از جمعیت انبوهی که آن جا بودند همه آمدند بیعت کردند «لَا يَتَكَلَّمُ مِنْهُمْ أَحَدٌ.» هیچ کس هم حرفی نزد یعنی بدون حرف همه آمدند بیعت کردند.
پرسش:
صفری بیعت با دست را می گوید
پاسخ:
می گوید اول کسی که بیعت گرفت معاویه بود اصلاً کاری با بیعت دست و غیر دست ندارد.
پرسش:
در زمان پیغمبر هم بیعت بوده است.
پاسخ:
بله، عبارت ایشان این است می گوید: «در غدیر بیعتی وجود نداشت. در ادامه می گوید عرب نسبت به نقض بیعت حساس است!» اگر عرب به نقض بیعت حساس است، پس جنگ جمل و جنگ صفین چه است؟! نقض بیعت نیست؟!
پرسش:
خطیب بغدادی می گوید: «بَخْ بَخْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ.»
پاسخ:
بله روایت صد در صد صحیح است. این که نقض بیعت بود روایت دارد که بیعت کرد این جا ندارد بر این که با دست بود یا نبوده این جا آمده «أَمَرَ النَّاسَ يُبَايِعُونَ عَلِيّا»، قدر متیقن این است که همه بیایند دست بدهند و بروند.
این خودش صراحت بر بیعت دارد، بیعت هم عمدتاً انصراف به دست دارد.
آیت الله مؤمن (رضوان الله تعالی علیه) صاحب کتاب الولایة الإسلامیة کتاب دو جلدی خیلی خوبی است که در بحث ولایت فقیه از نظر سندی، ولایت ائمه را مطرح کرده است. احادیث را می آورد پیام احادیث را مطرح می کند اشکالات احادیث را مطرح می کند و جواب می دهد یعنی این دو جلد مجتهد ساز است.
ایشان هم می گوید: «أن الصحیحة صریحة في أن ولایته کانت من الله»
روایت دیگر:
«لَقَدْ عَقَدَ هَذَا الرَّسُولُ لِهَذَا الرَّجُلِ عُقْدَةً لَا يَحُلُّهَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ»
حضرت دستور داد بیعت کنند و فرمود این بیعت را نمی شکند مگر کافر. بعد حضرت به او فرمود:
«فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ يَحُلُّ الْعُقْدَةَ فَنَكَص»
قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص61
سند این روایت هم صحیح است.
امام هادی (سلام الله علیه) فرمود:
«وَ عَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَك»
المزار( للشهيد الاوّل)؛ نويسنده: شهيد اول، محمد بن مكى (تاريخ وفات مؤلف: 786 ق)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام / موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ناشر: مدرسه امام مهدى عليه السلام، قم: 1410ق، ص265
در کتاب مزار در زیارت غدیریه است:
«اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيَائِكَ وَ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ بِجَمِيعِ لَعَنَاتِكَ، وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِكَ، وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيَّكَ حَقَّهُ، وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ، وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقِينِ، وَ الْإِقْرَارِ بِالْوَلَايَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدِّينَ.»
المزار( للشهيد الاوّل)؛ نويسنده: شهيد اول، محمد بن مكى (تاريخ وفات مؤلف: 786 ق)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام / موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ناشر: مدرسه امام مهدى عليه السلام، قم: 1410ق، ص187
امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در کتاب سلیم
«يَا أَبَا بَكْر أَ لَمْ تُبَايِعْنِي بِالْأَمْسِ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَمْرِ رَسُولِ اللَّه»
كتاب سليم بن قيس؛ نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى؛ ج2، ص 588
ابو سعید خدری در رابطه با آن دو نفر:
«وَ بَايَعَاهُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ»
عمر:
«وَ قَالَ عُمَرُ عِنْدَ الْبَيْعَةِ»
عمر به عنوان امیر المؤمنین گفت:
«بَخْ بَخْ لَكَ يَا عَلِيُّ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»
كتاب سليم بن قيس؛ نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى، ج2، ص 829
«ولیّ کل مؤمن» در کتاب صحیح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حدیث 4468 امیر المؤمنین، عباس عموی پیغمبر، طلحه، زبیر، سعد ابن ابی وقاص، عبد الرحمن ابن عوف و عثمان هم نشسته است هفت نفر از صحابه بزرگ (مورد قبول اهل سنت) آن جا نشستند خلیفه دوم خطاب به حضرت علی و عباس می گوید:
«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، ص 1378، ح 1757
در این جا هم می گوید «أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» چرا این جا «أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» به معنای خلیفه نباشد ولی آن جا: «فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم)» آن جا به معنای خلیفه و حاکم بشود؟ !
«ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ»، البته حضرت امیر المؤمنین و عباس نظرشان این بود این دروغ است تو و ابوبکر آثم، کاذب و غادر بودید «فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا» در کافی، جلد 8، صفحه 143 روایتی که چند روز قبل گفتیم امیر المؤمنین مشغول غسل پیغمبر است سلمان می آید قضیه سقیفه را می گوید:
«شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّي أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ ... قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ وَ مَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص343 و 344
روایت دیگر:
«وَ قَدْ أَخَذَ بَيْعَتِي عَلَيْكَ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ وَ عَلَى جَمَاعَةٍ مِنْكُمْ وَ فِيهِمْ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ فِي يَوْمِ الدَّارِ وَ فِي بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ تَحْتَ الشَّجَرَةِ يَوْمَ جُلُوسِهِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاع»
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج2، ص264
امیر المؤمنین (سلام الله علیه):
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَمَرَكُمْ بِبَيْعَتِي وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ طَاعَتِي»
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج2، ص264 و 281 و 383
سلمان و اباذر می گویند: «يَوْمَ بَايَعْنَاهُ فِي غَدِيرِ خُم»
«وَ اللَّهِ إِنَّ عَلِيّاً هُوَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَزْهَرُ وَ اللَّهِ إِنَّ عَلِيّاً خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَمَرَنَا وَ أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ فَسَلَّمْنَا جَمِيعاً عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ بَايَعْنَاهُ فِي غَدِيرِ خُم»
الفضائل( لابن شاذان القمي)؛ نويسنده: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئيل، تاريخ وفات مؤلف: حدود 600 ق، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: رضى، قم: 1363 ش، ص146
قیس ابن سعد همین طور، مقداد به همین شکل. امام باقر (سلام الله علیه) به نقل از حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید:
«وَ أَخَذَ عَلَى جَمِيعِ مَنْ حَضَرَهُ مِنْهُمُ الْبَيْعَةَ وَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ لِأَمْرِي»
الخصال؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ج2، ص371
عرض کردم بیست تا روایت از شیعه و سنی صریح آوردیم. در مورد بیعت با دست: «وكان أول من صافق رسول الله أبو بكر وعمر وطلحة والزبير» اگر دنبال بیعت با دست می گردید این هم در مورد بیعت با دست. احمد ابن احمد طبری در کتاب مناقب خودش دارد. الغدیر نقل کرده است:
«ثم انكبوا على رسول الله وعلى علي بأيديهم، وكان أول من صافق رسول الله أبو بكر وعمر وطلحة والزبير ثم باقي المهاجرين والناس على طبقاتهم»
الغدير؛ نويسنده: الشيخ الأميني (وفات : 1392)، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت – لبنان، ج1، ص271
با دست آمدند بیعت کردند. یعنی محکم دست هایشان را زدند.