2025 July 11 - جمعه 20 تير 1404
خباثت فخر رازی در تحریف ماجرای ابلاغ آیه برائت
کد مطلب: ١٣١٨٣ تاریخ انتشار: ٢٧ فروردين ١٤٠٤ - ١٩:١٧ تعداد بازدید: 151
دروس خارج » فقه الحکومه
خباثت فخر رازی در تحریف ماجرای ابلاغ آیه برائت

(جلسه شصت و هشتم 23 11 1403)

 
 
درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه شصت و هشتم  23 11  1403)

موضوع:  خباثت فخر رازی در تحریف ماجرای ابلاغ آیه برائت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

سلام علیکم ورحمة الله و برکاته، در خدمت دوستان هستیم.

 

مسئله اول: مدعیان دروغین مهدویت

پرسش:

در رابطه با شبهات مهدویت مطالبی را بفرمایید

پاسخ:

عرض کردیم شبهات مهدویت نزدیک هشتصد و پنجاه شبهه است. آن دوستانی که عشق مهدویت و توانایی پژوهش دارند آماده هستیم لجنه ای با هفت – هشت نفر تشکیل بدهیم و شبهات را کار کنیم. البته از مرکز تخصصی مهدویت چند بار شبهات را خواستند اما ندادم چون ترسیدم این ها در فضای مجازی پخش شود و به دست وهابی ها بیفتد و از این ها سوء استفاده کنند.

اگر از دوستان کسانی باشند که واقعا توانایی کار کردن دارند لجنه ای درست بشود به تدریج ده تا ده تا شبهات را در اختیار آقایان قرار می دهیم و خودمان هم در خدمت شان هستیم تا به این شبهات پاسخ داده بشود.

واقعا خیلی ناراحت هستیم تقریبا از سال 1377 یا 1378 این شبهات در اختیار ما قرار گرفت تا به حال که خیلی کار کردیم شاید پانصد – ششصد تا از این شبهات را توانستیم جواب بدهیم؛ چون شبهات جدیدی می آید، شبهات قبلی بی پاسخ می ماند.

پرسش:

شبهات احمد الحسن منظورتان است؟

پاسخ:

نه، شبهات خیلی قدیمی است.

پرسش:

ایشان در مورد حکومت مهدیّونی که بعد از امام زمان (علیه السلام) تشکیل می شود خودش را یکی از آنها قرار داده است و در پاکستان خیلی کار می کنند.

پاسخ:

بله در پاکستان، افغانستان، در عراق، در مصر، در آلمان و در خود ایران دارند کار می کنند. در آلمان خیلی طرفدار پیدا کرده اند. بارها به این ها گفتیم حاضر به مناظره هستیم اما آنها حاضر نمی شوند.

سال (1385ش – 1426 ق ) احمد الحسن نامه ای نوشت در آنجا از چند نفر نام برد ملاحظه بفرمایید «رسالته الی سید القائد و عدد من العلماء...» اول اسم مقام معظم رهبری و دوم اسم بنده را آورده است. بعد هم آقای کورانی و مقتدا صدر و این آقایان را آورده است.

ما چندین بار برای مناظره اعلام آمادگی کردیم، ایشان نه خودش و نه طرفدارانش آمدند. دو سال قبل در شبکه حضرت ولی عصر  ارواحنا فداه به مکتب نجف شان نامه نوشتیم و درخواست مناظره کردیم؛ چون خودش گفته بود نماینده رسمی من مکتب نجف است کلام آن ها کلام من است.

ما در برنامه زنده به مکتب نجف ایمیل زدیم یک هفته هم فرصت دادیم. گفتیم حاضر هستیم تا با شما مناظره و مباهله کنیم. موضوع مناظره هم ارتداد احمد الحسن باشد که اصلا ایشان مسلمان نیست بلکه مرتد است. گفتیم ما حاضر هستیم با مناظره ثابت کنیم اگر با مناظره نشد مباهله می کنیم.

گفتم من زن، بچه و نوه هایم را می آورم ایشان هم هرکسی را خواست بیاورد باهم مباهله کنیم. بعد از یک هفته جواب ندادند و این خبر هم در سطح بین الملل منتشر شد این باعث شد اولا خیلی از طرفدارانش ریزش کردند شاید چهل تا چهل و پنج درصد از طرفدارانش فهمیدند خبری نیست.

در آلمان شاید هشتاد و پنج تا نود درصد اتباع احمد الحسن برگشتند در ایران هم به همین شکل شد اما این ها دارند یارگیری می کنند با هیپنوتیزم که دارند می آیند تصرف در روح افراد می کنند می گویند امشب خواب می بینی در خواب امام زمان علیه السلام می آید، حضرت زهرا سلام الله علیها می آید و تصرفاتی نیز می کنند.

بعضی از طرفدارانشان که یک مقدار قوی هستند در هند دوره های ریاضت دیدند و دارند کار می کنند. یا می گویند استخاره کنید ملاحظه کنید چه آیه ای می آید.

ما گفتیم 124 هزار پیامبر آمدند و رفتند اما معجزه هیچ کدام شان نه استخاره بود و نه خواب بود. این را از کجا در آوردید که خواب ببینند و استخاره کنند؟! مثلا یک خانمی استخاره کرده بود بد آمده بود گفت استخاره کردم بد آمد گفته بود خانم! دوباره استخاره کن. دوباره استخاره کرد آیه عذاب آمد. سومین بار استخاره کرد آیه عذاب آمد.

نوشتند خانم طینت تو پست است! برای این که طینتت پست است لذا آیه خوب برای تو نمی آید!

خداوند توفیق به من داده است با خیلی از گروهها مناظره داشتم با سران صوفی ها مناظره داشتم با طرفداران لنین و امثال او مناظره داشتم با وهابی ها که الی ما شاء الله مناظره داشتم اما نادان و جاهل تر از اتباع احمد الحسن نیافتم!

وقتی آدم با یک وهابی حرف می زند یا حرف هایش را می شنود حداقل به اندازه یک ساعت دو ساعت وقت می برد آدم برایش جواب تهیه کند یعنی آدم به زحمت می افتد اما اتباع احمد الحسن به قدری مطالب شان سخیف است یک طلبه پایه دو و سه می تواند پاسخ این ها را بدهد و محکوم شان کند.

متأسفانه الان یک سری از طلبه ها مانند کهندل و فتحیه که بعضی هایشان رسائل و مکاسب در حوزه تدریس می کردند جذب این جریان شده اند.

در هر صورت...

این ها واقعا در سطح گسترده تبلیغ می کنند پارسال یک هیئتی از فضلای نجف پیش ما آمده بودند می گفتند الان در عراق آمار داریم نزدیک به پنجاه نفر ادعای مهدویت دارند! خیلی عجیب است پنجاه نفر مدعی هستند که حضرت مهدی هستیم!

یک روایت را دیدم خیلی روایت عجیبی است. روایت از امام صادق (سلام الله علیه) است می فرماید قبل از حضرت موسی (علی نبینا وآله و علیه السلام)

«مَا خَرَجَ مُوسَى حَتَّى خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ كَذَّاباً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كُلُّهُمْ يَدَّعِي أَنَّهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ»

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1، ص ص147

قبل از ظاهر شدن حضرت موسی هرکسی که از جایش بلند می شد می گفت من حضرت موسی هستم! تا پنجاه نفر کذاب ادعا کرده بودند موسی هستند!

احمد الحسن مدعی است فرزند پنجم حضرت مهدی هستم و جدم دستور داده بیایم زمینه را برای آمدن حضرت مهدی فراهم کنم اما مانع فرج، مراجع و طلبه ها هستند! می گوید باید مراجع را از بین ببریم و طلبه ها را نه یکی یکی بلکه پانصد تا پانصد تا بکشیم تا زمینه برای آمدن حضرت ولی عصر ارواحنا فداه فراهم بشود!

خطر این ها از داعش بیشتر است نمی گوییم داعشی ها منطق دارند اما حد اقل در حد دو سه درصد حرف متوجه می شوند.

ما یا آیت الله طبسی و دوستان دیگر با افرادی که دستگیر می شوند صحبت می کنیم تعداد زیاد شان متحول می شوند. همچنین افرادی در سوریه از این ها دستگیر شدند نیروهای سپاه با این ها صحبت کردند تعداد زیاد شان متنبه شدند برگشتند، توبه کردند. اما طرفداران احمد الحسن نه منطق دارند نه حرف سرشان می شود! یک حالت دگم و متحجر هستند حاضر نیستند هیچ حرفی را قبول کنند.

امیدواریم ان شاءالله به وظایف مان عمل کنیم. وظیفه ما در موضوع مهدویت فراتر از چیزهایی است که تصور می کنیم.

پرسش:

پارسال یک موکب احمد الحسن را دیدم خیلی شلوغ بود و برای خودشان طرفدار از همه اقوام ایرانی جمع می کردند.

پاسخ:

بله، سه – چهار سال است دوستان را آن جا می فرستیم دو سال قبل حتی دوستان ما را کتک زدند دست، پا و دنده شان را شکستند. دوستان ما کوتاه نیامدند با پلیس عراق صحبت کردند این ها منحرف هستند سال گذشته احمد الحسنی ها حتی یک موکب در پیاده روی اربعین نداشتند. احمد الحسنی ها به مسجد سهله رفتند تا تبلیغ کنند دوستان گزارش دادند در آن جا هم بساط شان را جمع کردند. در عراق یکی از طرفداران این ها نسبت به ائمه و آیت الله العظمی سیستانی جسارت کرد، دولت عراق مکتب نجف شان را که نزدیک حرم حضرت امیر بود بست و فعالیت شان را غیر قانونی اعلام کرد.

الحمدلله تا حدودی در عراق این ها تحت کنترل قرار گرفته اند. برای اینکه بحث ما رنگ مهدوی پیدا کند یک نکته ای هم عرض کنم اگرچه این بحث ها همه اش بوی مهدویت می دهد.

علامه مجلسی از کلینی از کتاب الوسائل ایشان نقل می کند. کتاب وسائل کلینی امروزه در دسترس نیست اما در اختیار علامه مجلسی بوده است. از امام هادی (سلام الله علیه) راوی مکاتبه و سوال می کند آقا اگر کسی با امام زمانش کار داشته باشد چه کار کند؟ فرمود: « إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ»

«مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ فِي كِتَابِ الْوَسَائِلِ عَمَّنْ سَمَّاهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) أَنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ بِهِ إِلَى رَبِّهِ قَالَ فَكَتَبَ إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.»

اگر حاجت داری می خواهی با امام زمانت رابطه بر قرار کنی لب هایت را تکان بده، پاسخ خواهد آمد!

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص306

لذا ما باید اعتقادمان را نسبت به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و احاطه علمی حضرت به عالم هستی بیشتر کنیم. تعبیر حضرت امام این است علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خودش قوی تر و نافذتر است. قوی ترین علم، علم حضوری است و آن علم انسان به خودش است می گوید علم امام به انسان از علم خودش بر خودش قوی تر است اگر ما به این مرحله از معرفت برسیم قطعا نه تنها گناه از ما سر نمی زند بلکه عمل مکروه هم از ما سر نمی زند. امیدواریم خداوند چنین معرفت و توفیقی به ما بدهد.

پرسش:

در بحث دعا و صدقه برای سلامتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه روایاتی است که دلیلش را آورده باشد با توجه به این که سلامتی حضرت نزد خدای متعال تا زمان ظهور محفوظ است.

پاسخ:

تعبیری که مرحوم آیت الله طباطبایی دارد این است که صلوات ما برای ائمه علیهم السلام مقامی را برای آنها اضافه نمی کند چون از نظر مقام به بالاترین مرحله رسیده اند. مقام شان در حد کمال بی انتها و کمال مطلق است. صلوات ما برای آن ها مقامی برای خود ما است.

«وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

لذا دعاهای ما به خودمان برمی گردد.

«وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ فَرَجَكُمْ»

الخرائج و الجرائح‏؛ نويسنده: قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله‏ (تاريخ وفات مؤلف: 573 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام‏، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1409ق، ج3، ص1115

پرسش:

صدقه هم همین طور است؟

پاسخ:

بله صدقه نیز همین طور است. این که ما دعا می کنیم و یا صدقه می دهیم اولا ارادت ما را نسبت به حضرات اثبات می کند. عشق ما را به آن ها زیاد می کند. علامه طباطبایی می گوید صاحب باغ به باغ می آید کارگرِ آنجا چند تا گل می چیند و به دست صاحب باغ می دهد. صاحب باغ خوشحال می شود و از باغبان خوشش می آید که ادب کرده چند تا گل از باغ خودش چیده و به صاحب خود باغ داده است.

می گوید صلوات ما برای ائمه مثل این است. نعمتی که این ها به ما داده اند بواسطه نعمت که داریم از این نعمت مثل یک دسته گلی به این ها تقدیم می کنیم.

مسئله دوم: فضائل ده گانه منحصر به فرد حضرت امیرالمومنین علیه السلام

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

در بحث خلافت که این ها می گویند حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) خودش مدعی خلافت نبود و معتقد بود که خلافت باید انتخابی باشد عرض کردیم روایتی در منابع اهل سنت است اگر بخواهیم در منابع شیعه زیاد پیگیری کنیم ده – پانزده جلسه طول می کشد.

روایتی در منابع اهل سنت از ابن عباس است این روایت را با سندهای صحیح نقل کرده اند.

«قال إني لَجَالِسٌ إلى بن عَبَّاسٍ إذا أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ فَقَالُوا يا أَبَا عَبَّاسٍ أما ان تَقُومَ مَعَنَا واما أَنْ تخلونا هَؤُلاَءِ قال فقال بن عَبَّاسٍ بَلْ أَقُومُ مَعَكُمْ قال وهو يَوْمَئِذٍ صَحِيحٌ قبل أَنْ يَعْمَى قال فابتدؤا فَتَحَدَّثُوا فَلاَ ندري ما قالوا قال فَجَاءَ يَنْفُضُ ثَوْبَهُ وَيَقُولُ أُفْ وَتُفْ وَقَعُوا في رَجُلٍ له عَشْرٌ وَقَعُوا في رَجُلٍ قال له النبي صلى الله عليه وسلم لأَبْعَثَنَّ رَجُلاً لاَ يُخْزِيهِ الله أَبَداً يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ قال فَاسْتَشْرَفَ لها مَنِ اسْتَشْرَفَ قال أَيْنَ علي قالوا هو في الرحل يَطْحَنُ قال وما كان أحدكم لِيَطْحَنَ قال فَجَاءَ وهو أَرْمَدُ لاَ يَكَادُ يُبْصِرُ قال فَنَفَثَ في عَيْنَيْهِ ثُمَّ هَزَّ الرَّايَةَ ثَلاَثاً فَأَعْطَاهَا إِيَّاهُ فَجَاءَ بِصَفِيَّةَ بِنْتِ حيي قال ثُمَّ بَعَثَ فُلاَناً بسورة التَّوْبَةِ فَبَعَثَ عَلِيًّا خَلْفَهُ فَأَخَذَهَا منه قال لاَ يَذْهَبُ بها الا رَجُلٌ مني وأنا منه قال وقال لبني عَمِّهِ أَيُّكُمْ يواليني في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ قال وعلي معه جَالِسٌ فَأَبَوْا فقال علي أنا أُوَالِيكَ في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ قال أنت وليي في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ قال فَتَرَكَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ على رَجُلٍ منهم فقال أَيُّكُمْ يواليني في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ فَأَبَوْا قال فقال علي أنا أُوَالِيكَ في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ فقال أنت وليي في الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ قال وكان أَوَّلَ من أَسْلَمَ مِنَ الناس بَعْدَ خَدِيجَةَ قال وَأَخَذَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ثَوْبَهُ فَوَضَعَهُ على علي وَفَاطِمَةَ وَحَسَنٍ وَحُسَيْنٍ فقال إنما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهْرَكُمْ تَطْهِيراً قال وشري عَلِىٌّ نَفْسَهُ لَبِسَ ثَوْبَ النبي صلى الله عليه وسلم ثُمَّ نَامَ مَكَانَهُ قال وكان الْمُشْرِكُونَ يَرْمُونَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَجَاءَ أبو بَكْرٍ وعلي نَائِمٌ قال وأبو بَكْرٍ يَحْسَبُ أَنَّهُ نبي اللَّهِ قال فقال يا نبي اللَّهِ قال فقال له علي ان نبي اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَدِ انْطَلَقَ نحو بِئْرِ مَيْمُونٍ فَأَدْرِكْهُ قال فَانْطَلَقَ أبو بَكْرٍ فَدَخَلَ معه الْغَارَ قال وَجَعَلَ علي يُرمَى بِالْحِجَارَةِ كما كان يُرْمَى نبي اللَّهِ وهو يَتَضَوَّرُ قد لَفَّ رَأْسَهُ في الثَّوْبِ لاَ يُخْرِجُهُ حتى أَصْبَحَ ثُمَّ كَشَفَ عن رَأْسِهِ فَقَالُوا انك لَلَئِيمٌ كَان صَاحِبُكَ نراميه فَلاَ يَتَضَوَّرُ وَأَنْتَ تتَضَوَّرُ وَقَدِ اسْتَنْكَرْنَا ذلك قال وَخَرَجَ بِالنَّاسِ في غَزْوَةِ تَبُوكَ قال فقال له علي أَخْرُجُ مَعَكَ قال فقال له نبي اللَّهِ لاَ فَبَكَى علي فقال له أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا أَنَّكَ لَسْتَ بنبي انه لاَ ينبغي أَنْ أَذْهَبَ الا وَأَنْتَ خليفتي قال وقال له رسول اللَّهِ أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي وقال سُدُّوا أَبْوَابَ الْمَسْجِدِ غير بَابِ علي فقال فَيَدْخُلُ الْمَسْجِدَ جُنُباً وهو طَرِيقُهُ ليس له طَرِيقٌ غَيْرُهُ قال وقال من كنت مَوْلاَهُ فإن مَوْلاَهُ علي قال وَأَخْبَرَنَا الله عز وجل في الْقُرْآنِ انه قد رضي عَنْهُمْ عن أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ هل حدثنا انه سَخِطَ عليهم بَعْدُ قال وقال نبي اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِعُمَرَ حين قال ائْذَنْ لي فَلأَضْرِبْ عُنُقَهُ قال أو كنت فَاعِلاً وما يُدْرِيكَ لَعَلَّ اللَّهَ قَدِ اطَّلَعَ إلى أَهْل بَدْرٍ فقال اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص330، ح3062

ابن عباس در یک محلی بود «تسعة رهط» که گروههای مختلف بودند گفتند یا بیا با ما بنشین یا اینجا را ترک کن و برو. می گوید قبل از این که ابن عباس چشم هایش را از دست بدهد این ها شروع به صحبت کردن و به حضرت امیر جسارت کردند.

«فَجَاءَ يَنْفُضُ ثَوْبَهُ» بلند شد عبایش را از عصبانیت تکان داد «وَيَقُولُ أُفْ وَتُفْ وَقَعُوا في رَجُلٍ له عَشْرٌ وَقَعُوا في رَجُلٍ» اف بر این ها که دارند در مورد مردی حرف می زنند که ده تا فضیلت بی نظیر دارد. تعبیر «في رَجُلٍ له عَشْرٌ» یعنی مردی که دارای ده تا ویژگی است. تعبیری که مستدرک حاکم دارد این است که حضرت امیر ده تا ویژگی منحصر به فرد دارد. بعد این ده تا ویژگی را ایشان شروع می کند نام می برد.

ویژگی اول، حدیث رایت است که در جنگ خیبر رسول اکرم، ابوبکر را فرستاد و او شکست خورد و برگشت سپس عمر را فرستاد او نیز شکست خورد و بر گشت. بعد حضرت فرمود من پرچم را فردا به دست کسی می دهم که او کرّار غیر فرّار است.

البته در صحیح بخاری و مسلم حدود ده تا روایت آورده اند که خلیفه دوم می گوید فردای آن روز همه گردن هایمان را بالا و سرمان را بالا گرفته بودیم شاید این افتخار نصیب ما بشود و من در عمرم به هیچ وجه آرزوی ریاست نداشتم جز آن روز که فرمود:

«لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ أو قال لَيَأْخُذَنَّ غَدًا رجلا يُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ أو قال يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1086

«لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج 3، ص 634

رسول اکرم پرچم را به دست حضرت امیر المؤمنین داد و آن فتحی که شد داستان مفصلی دارد.

نکته دوم:

«بَعَثَ فُلَاناً بِسُورَةِ التَّوْبَةِ فَبَعَثَ عَلِيّاً خَلْفَهُ فَأَخَذَهَا مِنْهُ» عبارت خیلی زیبایی است رسول اکرم دستور داد که ابوبکر برود و ده آیه از اول سوره برائت را برای مشرکین بخواند. با توجه به این که مشرکین نسبت به پیمان صلح حدیبیه عهد شکنی کرده بودند، ابوبکر حرکت کرد بعد از او رسول اکرم به حضرت علی فرمود برو از ابوبکر بگیر و ابوبکر را برگردان و خودت سوره برائت را برای مشرکین بخوان.

 ابوبکر برگشت و گفت

«أفيَّ نَزَل شيءٌ»

در حق من چیزی نازل شد؟ حضرت فرمود خیر جبرئیل آمد گفت یا باید خودت بروی سوره برائت را بخوانی یا کسی که «مِنْکَ» از خودت است. این قضیه سر درازی دارد قضیه اش شنیدنی است گمانم دوستان این را کم شنیده باشند مسند احمد با تحقیق شعیب الأرنؤوط نقل می کند:

«عن عَلِىٍّ رضي الله عنه قال لَمَّا نَزَلَتْ عَشْرُ آيَاتٍ من بَرَاءَةٌ على النبي صلى الله عليه وسلم دَعَا النبي صلى الله عليه وسلم أَبَا بَكْرٍ رضي الله عنه فَبَعَثَهُ بها لِيَقْرَأَهَا على أَهْلِ مَكَّةَ ثُمَّ دعاني النبي صلى الله عليه وسلم فقال لي أَدْرِكْ أَبَا بَكْرٍ رضي الله عنه فَحَيْثُمَا لَحِقْتَهُ فَخُذِ الْكِتَابَ منه فَاذْهَبْ بِهِ إلى أَهْلِ مَكَّةَ فَاقْرَأْهُ عليهم فَلَحِقْتُهُ بِالْجُحْفَةِ فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ منه وَرَجَعَ أبو بَكْرٍ رضي الله عنه إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال يا رَسُولَ اللَّهِ نَزَلَ في شيء قال لاَ وَلَكِنَّ جِبْرِيلَ جاءني فقال لَنْ يُؤَدِّىَ عَنْكَ الا أنت أو رَجُلٌ مِنْكَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 151، ح1296

«... فقال لي أَدْرِكْ أَبَا بَكْرٍ رضي الله عنه» برو به ابوبکر برس «فَحَيْثُمَا لَحِقْتَهُ» هر کجا رسیدی «فَخُذِ الْكِتَابَ منه» نامه را از او بگیر «فَاذْهَبْ بِهِ إلى أَهْلِ مَكَّةَ فَاقْرَأْهُ عليهم» هر کجا ابوبکر را دیدی نامه را بگیر و خودت ببر بخوان. حضرت امیر المؤمنین می گوید «فَلَحِقْتُهُ بِالْجُحْفَةِ» در جحفه فاصله بین مدینه و مکه است.

 از جحفه تا مکه حدود 180 کیلومتر است از جحفه تا مدینه تقریباً با اتوبوس حدود سه ساعت و نیم _ چهار ساعت راه است. چهار ساعت با ماشین از جحفه یا جده به مدینه است.

یکی بحث جحفه که 189 کیلومتری شهر مکه است تا مدینه هفت منزل است در نُه کیلومتری غدیر خم و نزدیک ساحل دریای سرخ قرار دارد. در احکام هست که مردم مدینه اگر نتوانند در مسجد شجره محرم بشوند محل احرام شان مسجد جحفه و ذو الحلیفه است. مثلا زن ها اگر عادت ماهیانه باشند. با این دو واژه خیلی کار دارم عزیزان دقت کنند. ذو الحلیفه از آن تعبیر به بئر علی، آبار علی و ابیار می کنند.

 چرا آبار علی گفتند؟ در بعضی از جاها است که این جا را پیغمبر اکرم به حضرت امیر المؤمنین بخشید اطراف مسجد شجره را آبار یا ابیار علی می گویند. بعضی ها می گویند مردم مدینه در اختلافات شان به آن جا می رفتند قسم می خوردند به این جهت ذو الحلیفة نام گرفت. بعضی ها می گویند حُلَفاء یا حَلفاء نام گیاهی است که با آن حصیر بوریاء می بافند و برای بعضی از بیماری های صعب العلاج از آن استفاده می کنند.

این دو واژه را داشته باشید ذو الحلیفة یا جُحفه نُه کیلومتری مسجد النبی و 250 یا 220 کیلومتری مدینه است. در این جا حضرت امیر (سلام الله علیه) می گوید در جحفه رسیدم «فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ منه وَرَجَعَ أبو بَكْرٍ رضي الله عنه إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقال يا رَسُولَ اللَّهِ نَزَلَ في شيء قال لاَ وَلَكِنَّ جِبْرِيلَ جاءني فقال لَنْ يُؤَدِّىَ عَنْكَ الا أنت أو رَجُلٌ مِنْكَ»

فضائل الصحابه ابن حنبل بدون هیچ تغییری همین تعبیر را دارد.

 مسند احمد دارد:

«قال لعلي رضي الله عنه ألحقه فَرُدَّ علي أَبَا بَكْرٍ وَبَلِّغْهَا أنت قال فَفَعَلَ قال فلما قَدِمَ على النبي صلى الله عليه وسلم أبو بَكْرٍ بَكَى قال يا رَسُولَ اللَّهِ حَدَثَ في شيء قال ما حَدَثَ فِيكَ إِلاَّ خَيْرٌ وَلَكِنْ أُمِرْتُ أَنْ لاَ يبلغه إِلاَّ أنا أو رَجُلٌ مني»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 3، ح4 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

«قالَ لِعَليٍّ» دقت کنید با این واژه ها کار دارم. این تعابیر را به ذهن تان بسپارید. «ألْحِقْهُ» به ابوبکر برس «فَرُدَّ علي أَبَا بَكْرٍ وَبَلِّغْهَا أنت قال فَفَعَلَ» ابوبکر را به من برگردان که بعضی از خبیث ها گفتند حضرت امیر المؤمنین در مکه رسید پشت سر ابوبکر نماز خواند ابوبکر اعمال حج را انجام داد بعد خدمت پیغمبر برگشت.

«فلما قَدِمَ على النبي صلى الله عليه وسلم أبو بَكْرٍ بَكَى قال يا رَسُولَ اللَّهِ حَدَثَ في شيء» این دوباره اضافه شد «قال ما حَدَثَ فِيكَ إِلاَّ خَيْرٌ» چطور دارند بازی می کنند «وَلَكِنْ أُمِرْتُ أَنْ لاَ يبلغه إِلاَّ أنا أو رَجُلٌ مني». مسند ابو یعلاء و هیثمی همین تعبیر را دارد.

 باز مسند احمد در جای دیگر دارد:

«عن أَنَسِ بن مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بَعَثَ بِبَرَاءَةٌ مع أبي بَكْرٍ إلى أَهْلِ مَكَّةَ قال ثُمَّ دَعَاهُ فَبَعَثَ بها عَلِيًّا قال لاَ يُبَلِّغُهَا إِلاَّ رَجُلٌ من أهلي»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 283، ح14044

حال ببینید فخر رازی از افراد أخبث چهارده قرن است در تفسیرش چه گفته! خدا بیامرزد آقای حسن زاده آملی یادم است سال 64 یا 65 خدمت ایشان اشارات بو علی سینا را می خواندیم ایشان چند بار سر درس گفت معتقد هستم فخر رازی شیعه است! استدلال به جلد اول تفسیرش کرد که می گوید آیا بسم الله در نماز به جهر خوانده می شود یا اخفات است می گوید نظر حضرت علی این بود حتماً به جهر باشد

«وأما أن علي بن أبي طالب رضي الله عنه كان يجهر بالتسمية فقد ثبت بالتواتر ومن اقتدى في دينه بعلى بن أبي طالب فقد اهتدى والدليل عليه قوله عليه السلام: اللهم أدر الحق مع علي حيث دار»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج1، ص168

هر کسی به حضرت علی اقتدا کند هدایت یافته است چون رسول اکرم فرمود «اللهم أدر الحق مع علي حيث دار». ایشان از این استفاده می کرد که فخر رازی شیعه است! ما خدمت شان اعتراض کردیم اما ایشان آن چنان قاطع بود خیلی زیاد توجه نمی کرد.

ایشان _فخررازی_در مورد آیه غار شاید نزدیک به سی صفحه برای خلافت ابوبکر استدلال می کند. آسمان و ریسمان را به هم می دوزد. هیچ کدام از علمای اهل سنت مثل ایشان در اثبات خلافت ابوبکر سرمایه گذاری نکرده است.آیا یک شیعه چنین کاری می کند؟!

اگر در تقیه است یک صفحه، دو صفحه بنویسد رد شود. نه این که سی صفحه در رابطه با آیه غار مطلب به نفع اهل سنت بنویسد. به تعبیر شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) و سید مرتضی که می گویند اگر به آیه غار دقت کنیم کفر ابوبکر ثابت می شود. چون تمام اشارات در آن جا تثنیه است. (إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا)

(إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)

اگر او را ياري نکنيد، خداوند او را ياري کرد؛ (و در مشکلترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالي که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مي‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايي که مشاهده نمي‌کرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز) است؛ و خداوند عزيز و حکيم است!

سوره توبه (9): آیه 40

همه اش جمع و مع الغیر است اما به نزول آیه می رسد (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا)، (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) به چه کسی است؟ یا باید به ابوبکر باید برگردد یا به رسول الله برگردد. اما دنبال آیه (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا)، این (وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا) لا شک و لا ریب نبی مکرم است. می گویند پیغمبر نیازی به سکینه نداشت سوره توبه آیه 26، سوره فتح آیه 26

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ»

خداوند آرامش و سکينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود.

سوره فتح (48): آیه 26

سوره توبه آیه 26

(ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)

سپس خداوند «سکينه» خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل کرد.

سوره توبه (9): آیه 26

پس پیغمبر هم احتیاج به سکینه دارد این جا شیخ مفید می گوید اگر مؤمنی در این جا بود می فرمود «فأنزل الله سکینتُهُ علیهما» چرا (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) فرمود؟ کاری نداریم نظر مرحوم شیخ مفید است.

پرسش:

در این آیه (فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهِمْ) دارد:

(لَقَدْ رَضِي اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يبَايعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا)

خداوند از مؤمنان -هنگامی که در زير آن درخت با تو بيعت کردند- راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود می ‌دانست؛ از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل کرد و پيروزی نزديکی به عنوان پاداش نصيب آنها فرمود؛

سوره فتح (48): آیه 18

(فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيهِمْ) یعنی فقط بر اصحاب...

پاسخ:

نه، آن جا به همه به خود نبی و به اصحاب هم بوده. هر کجا آمد به مؤمنین سکینه دارد کاری به آن هایش نداریم اما این دو آیه خیلی شاخص است (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)

پرسش:

در جنگ حنین بود پیامبر دچار اضطراب شد ولی در غار پیغمبر می فرماید (لا تحزن)

پاسخ:

هفت، هشت بار (لا تحزن) فرمود ولی حرف پیغمبر در او اثر نکرد باز ناراحت بود و اضطراب داشت اگر کسی مؤمن به پیغمبر باشد پیغمبر (لا تحزن) می گوید باز هم حزن و اضطراب داشته باشد، معنا ندارد. در این باره یک مقاله ای که یکی از دوستان ما به اسم ابوبکر محزون نوشته است.

پرسش:

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ) یعنی گفته پیامبر سبب سکینه ایشان شد. (إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) إلی قلب ابوبکر

پاسخ:

ذیل آیه چه؟ (وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا)

پرسش:

(أیدَهُ) به پیامبر بر می گردد

پاسخ:

نمی شود در یک آیه، یک ضمیر به پیغمبر برگردد و یک ضمیر به ابوبکر برگردد

پرسش:

ولی در جنگ حنین چه؟

پاسخ:

در سوره انا فتحنا چه؟ (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ) پیغمبر نیاز به سکینه دارد.

پرسش:

سوره توبه و فتح هر دو آیه 26 است

پاسخ:

بله، (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ) قطعاً پیغمبر نیاز به سکینه دارد هیچ شک و شبهه ای نیست. یعنی نیاز پیغمبر به سکینه از همه خلایق بیشتر است او عین ربط به خدای عالم است یعنی مظهر اتمّ جمال و جلال الهی است و یک لحظه اگر آن سکینه نازل نشود همان روایتی که خدا بیامرزد شهید مدنی امام جمعه همدان با گریه می گوید

رسول اکرم پیش عایشه بود ظاهراً نوبت عایشه بود در بعضی از جاها دارد ام سلمه بود یک وقتی از خواب بیدار می شود می بیند پیغمبر نیست اول تصور می کند پیغمبر سراغ زن های دیگرش رفته است. تمام حجرات را گشت دید پیغمبر نیست ولی صدا از بالای پشت بام می آید دید رسول اکرم روی خاک افتاده است و این دو جمله را می گوید و گریه می کند به طوری که اشک حضرت روی خاک ریخته است.  دو جمله می گوید:

«رَبِّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»

و:

«فلا تسلبني بصالح ما انعمت به علیّ»

 ایستاد تا دعای حضرت تمام شد آمد سلام عرض کرد و  گفت یا رسول الله

«أمثلک تدعوا بهذا الدعاء»

تو داری می گویی «رَبِّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً» پس ما چه کار کنیم؟! حضرت یک جمله جالبی فرمود، فرمود خدای عالم برادرم یونس را یک چشم به هم زدن به خودش وا گذاشت سر از شکم ماهی در آورد!

 لذا نبی مکرم نیازش به سکینه بیشتر است یعنی هر چه معرفت انسان به خدا بیشتر باشد احساس نیازش هم بیشتر است. یکی از ویژگی هایی که امام دارد ربط محض به خدای عالم است. امام جواد می فرماید در مدینه پدرم از دنیا رفت گفتند از کجا فهمیدی؟ فرمود الان احساس ربط و نیاز بیشتری به خدا کردم یعنی ربط محض من به خدای عالم بیشتر شد!

پرسش:

در آیه غار آن سکینه با پیغمبر بوده است.

پاسخ:

فرمایش شیخ مفید، سید مرتضی را ببینید شیخ مفید چند جا این عبارت را دارد. نظر بنده این نیست نقلش را خیلی زیاد در مجالس عمومی صلاح نمی بینم در جلسات خصوصی و علمی مسئله ای نیست.

فخر رازی می گوید:

«المسألة الثالثة: روي أن فتح مكة كان سنة ثمان وكان الأمير فيها عتاب بن أسيد، ونزول هذه السورة سنة تسع، وأمر رسول الله صلى الله عليه وسلم أبا بكر رضي الله عنه سنة تسع أن يكون على الموسم، فلما نزلت هذه السورة أمر علياً أن يذهب إلى أهل الموسم ليقرأها عليهم. فقيل له لو بعثت بها إلى أبي بكر، فقال: لا يؤدي عني إلا رجل مني، فلما دنا علي سمع أبو بكر الرغاء، فوقف وقال: هذا رغاء ناقة رسول الله صلى الله عليه وسلم / فلما لحقه قال: أمير أو مأمور؟ قال: مأمور، ثم ساروا، فلما كان قبل التروية خطب أبو بكر وحدثهم عن مناسكهم، وقام علي يوم النحر عند جمرة العقبة فقال: يا أيها الناس إني رسول رسول الله إليكم، فقالوا بماذا فقرأ عليهم ثلاثين أو أربعين آية، وعن مجاهد ثلاث عشرة آية، ثم قال: أمرت بأربع أن لا يقرب هذا البيت بعد هذا العام مشرك، ولا يطوف بالبيت عريان، ولا يدخل الجنة إلا كل نفس مؤمنة، وأن يتم إلى كل ذي عهد عهده. فقالوا عند ذلك يا علي أبلغ ابن عمك أنا قد نبذنا العهد وراء ظهورنا وأنه ليس بيننا وبينه عهد إلا طعن بالرماح وضرب بالسيوف، واختلفوا في السبب الذي لأجله أمر علياً بقراءة هذه السورة عليهم وتبليغ هذه الرسالة إليهم، فقالوا السبب فيه أن عادة العرب أن لا يتولى تقرير العهد ونقضه إلا رجل من الأقارب فلو تولاه أبو بكر لجاز أن يقولوا هذا خلاف ما نعرف فينا من نقض العهود فربما لم يقبلوا، فأزيحت علتهم بتولية ذلك علياً رضي الله عنه، وقيل لما خص أبا بكر رضي الله عنه بتوليته أمير الموسم خص علياً بهذا التبليغ تطييباً للقلوب ورعاية للجوانب، / وقيل قرر أبا بكر علي الموسم وبعث علياً خلفه لتبليغ هذه الرسالة، حتى يصلي على خلف أبي بكر ويكون ذلك جارياً مجرى التنبيه على إمامة أبي بكر، والله أعلم»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج15، ص174

در «المسئلةُ الثالثة» در فتح مکه سال فلان تا این قضایا را می آورد می گوید پیغمبر اکرم فرستاد از ابوبکر آیات را گرفتند گفت: «لا يؤدي عني إلا رجل مني... واختلفوا في السبب الذي لأجله أمر علياً بقراءة هذه السورة عليهم»

 تا آن جایی که می گوید عادت عرب این بود «أن لا يتولى تقرير العهد ونقضه إلا رجل من الأقارب» اگر بزرگی با جمعیتی عهد و پیمان بست اگر بخواهند این پیمان را امضا یا نقض کنند باید یکی از نزدیکان او برود. آقای فخر رازی! چطور برای یک عهد باید نزدیکان او برود امضا یا نقض کند ولی در خلافت، بیگانه خلیفه بشود؟!

«فلو تولاه أبو بكر لجاز أن يقولوا هذا خلاف ما نعرف فينا من نقض العهود فربما لم يقبلوا ... لما خص أبا بكر رضي الله عنه بتوليته أمير الموسم» ابوبکر، امیر الحاج بود «خص علياً بهذا التبليغ تطييباً للقلوب ورعاية للجوانب» ابوبکر دو تا مسئولیت داشت یکی این که امیر حاج بود دیگر این که مسئول ابلاغ سوره برائت بود.

برای این که عدالتی درست بشود مثلاً حضرت امیر المؤمنین نگران و ناراحت نشود «تطییباً للقلوب» گفت یا علی، ابوبکر که امیر الحاج است این آیات را هم شما برو قرائت کن! خباثت را نگاه کنید.

«‌وقيل قرر أبا بكر علي الموسم وبعث علياً خلفه لتبليغ هذه الرسالة، حتى يصلي على خلف أبي بكر» تا حضرت علی پشت سر ابابکر نماز بخواند «ويكون ذلك جارياً مجرى التنبيه على إمامة أبي بكر، والله أعلم»

باید بگوییم لعنت خدا و ملائکه و انبیاء و جمیع جن و انس بر یک خبیثی که این قدر خباثت دارد! تعبیر روایت این است که حضرت امیر المؤمنین به مسجد الشجره رسید پیغمبر فرمود «فرده عليّ» ابوبکر را به من برگردان. ابوبکر بلافاصله خدمت رسول الله آمد گفت «یا رسول الله أنزل فيَّ شيءٌ» آیا آیه ای در مذمت من نازل شده است؟ این آقا می گوید ابوبکر آن جا رفت نماز خواند حضرت علی نیز پشت سر ابوبکر نماز خواند! تا ثابت بشود بعد از پیغمبر،‌ ابوبکر امام است نه حضرت علی!

 این ها از پرش کلاغ می خواهند استفاده کنند آن هم با دروغ و جهل برای امامت ابوبکر. ایا یک شیعه چنین کاری می کند؟! به گردن یک شیعه مار افعی هم بیاندازند چنین کاری نمی کند این طور قضایا را توجیه کند.

 فتح الباری ابن حجر عسقلانی، جلد 8 می گوید:

«وأخرج أحمد بسند حسن عن أنس أن النبي صلى الله عليه وسلم بعث ببراءة مع أبي بكر فلما بلغ ذا الحليفة قال لا يبلغها إلا أنا أو رجل من أهل بيتي فبعث بها مع على قال الترمذي حسن غريب ووقع في حديث يعلى عند أحمد لما نزلت عشر آيات من براءة بعث بها النبي صلى الله عليه وسلم مع أبي بكر ليقرأها على أهل مكة ثم دعاني فقال أدرك أبا بكر فحيثما لقيته فخذ منه الكتاب فرجع أبو بكر فقال يا رسول الله نزل في شيء فقال لا إلا أنه لن يؤدي أو لكن جبريل قال لا يؤدي عنك إلا أنت أو رجل منك قال العماد بن كثير ليس المراد أن أبا بكر رجع من فوره بل المراد رجع من حجته قلت ولا مانع من حمله على ظاهره لقرب المسافة وأما قوله عشر آيات فالمراد أولها إنما المشركون نجس قوله»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج8، ص320

«فلما بلغ ذا الحليفة» آن جا بحث، بحث مسجد شجره است مسجد شجره با مسجد النبی نُه کیلومتر فاصله دارد (یعنی ذو الحلیفة). در دو روایتی که قبلا نقل کردیم حضرت در جحفه به ابابکر رسید ابابکر را بر گرداند ایشان می گوید جحفه نه در مسجد شجره بود.

«لا يبلغها إلا أنا أو رجل من أهل بيتي فبعث بها مع على قال الترمذي حسن غريب» البته «حسنٌ غریب» یعنی روایت منفرد است کلمه غریب هر کجا در ترمذی می آید دلیل بر ضعف روایت نیست یعنی فقط از یک طریق و با یک سند آمده است. آن جایی که سند یکی است متواتر یا مستفیض نیست از آن تعبیر به غریب می کنند.

 در حدیث ابو یعلاء می گوید: «أدرك أبا بكر فحيثما لقيته فخذ منه الكتاب فرجع أبو بكر»، ببینید بلا فاصله «فرجع ابوبکر» دارد. «فقال يا رسول الله نزل في شيء فقال لا إلا أنه لن يؤدي...» بعد دارد: «قال العماد بن كثير ليس المراد أن أبا بكر رجع من فوره» مراد این نیست که ابوبکر فوراً بر گشت پیغمبر می گوید «رُدَّ عليَّ ابابکر».

 همه می گویند فرجع ابوبکر الی رسول الله بلافاصله بر گشت می گوید نه «بل المراد رجع من حجته» بعد از این که در ایام حج، مراسم حج را انجام داد بر گشت. «ولا مانع من حمله على ظاهره لقرب المسافة» مانعی نیست به خاطر قرب مسافت حمل به ظاهرش کنیم!

 قرب مسافت ذی الحلیفة با مدینه نُه کیلومتر فاصله است و با مکه چهارصد و اندی کیلومتر فاصله بین مدینه و مکه است.

 این ها نشان می دهد احادیث پیغمبر بازیچه دست این ها بود. به هر نحوی که می خواستند این احادیث را می چرخاندند تا بتوانند عقاید خودشان را اثبات کنند هرچند به پیغمبر و حضرت علی افترا ببندند حتی به ابوبکر افتراء ببندند برای شان این قضیه زیاد مهم نیست.

لذا ابن عباس دومین فضیلتی که برای حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) مطرح می کند می گوید گرفتن سوره برائت از ابوبکر و برگرداندن ابوبکر به مدینه و خواندن آیات بر مشرکین.

 بعضی از بزرگان توجیهات دیگری دارند ابوبکر آدم ترسویی بود آن جا می رفت مشرکین حمله می کردند و ... آیات را از او می گرفتند یا توانایی قرائت آیات سوره برائت را نداشت با مشکل مواجه می شد!

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها