2025 July 16 - چهار شنبه 25 تير 1404
بحثی درباره اسناد نهج البلاغه
کد مطلب: ١٣١٨٢ تاریخ انتشار: ٢٧ فروردين ١٤٠٤ - ١٩:١١ تعداد بازدید: 165
دروس خارج » فقه الحکومه
بحثی درباره اسناد نهج البلاغه

(جلسه شصت و هفتم 17 11 1403)

 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه شصت و هفتم  17 11  1403)

موضوع:  بحثی درباره اسناد نهج البلاغه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

 

مخلوقات نسبت به خدا عین الربط هستند همان طور که نور خورشید عین ربط به خورشید است. در مثال مناقشه نیست. «المثال یقرّب من وجه و یُبعّد من وجوه» در روایت هم داریم «وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

«الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166

مسأله انقطاع الیک در حقیقت بالاترین مرتبه ای است که انّیّت و انانیت در انسان از بین برود؛ یعنی خودش را به یک مرحله ای برساند که جلوه حق بداند.

ماه مبارک شعبان و بعد هم که ماه مبارک رمضان می آید ماه خودسازی است هرکس قدمی خالصانه به سوی خدا بردارد قطعا و قطعا خدا دستش را می گیرد.

(وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)

و آنها که در راه ما (با خلوص نيت) جهاد کنند، قطعا به راه‌هاي خود، هدايتشان خواهيم کرد؛ و خداوند با نيکوکاران است.

سوره عنکبوت (29) آیه69

کم هستند که واقعا دوست دارند فقط برای او حرکت کنند نه برای رسیدن به مکاشفات، کرامات و امثال این ها. این ها همه سدّ راه است و در این مسیر هم شیطان خیلی دقیق است ما دامی که انسان به فکر حرکت نیفتاده شیطان کار ندارد انسان خود بخود پشت شیطان می رود.

 اما اگر تصمیم گرفتیم به طرف کمال حرکت کنیم شیطان تمام یاوران و لشکریانش را بسیج می کند (از خطورات، وسوسه ها و عصبانیت ها) تا مانع راه بشوند. مرحوم پهلوانی می گوید یک روزی بر سر همسرم داد کشیدم در عالم مکاشفه به من گفتند این کار تو باعث شد بیست سال عبادت و گریه هایت هدر رفت.  با یک داد کشیدن بیست سال گریه هایی که کرده بودی و نمازها و عباداتت همه حبط شد.

 حال امثال ما که نسبت به زبان مان خیلی حفاظت و صیانت نداریم مشخص است وضع ما به چه نحوی است!

کتاب سیر و سلوک مرحوم سید بحر العلوم (رضوان الله تعالی علیه) که دو شرح بر این کتاب زده شد آیت الله العظمی مرعشی نجفی یک شرح نوشته اند و شرح دیگری آقای حسینی تهرانی نوشته است.  کتاب خیلی خوبی است به استثنای ختوماتش _نسبت به ختوماتش بعضی از آقایان حرف دارند_. در ابتدای آن می گوید رسول اکرم فرمود اگر کسی مالک زبانش باشد به تمام قرآن عمل کرده است. هر روز اعضای بدن از همدیگر گلایه داشته و با هم دعوا می کنند چشم، گوش، دست، پا و ... به زبان اعتراض می کنند هر بلایی بر سر ما می آید از ناحیه تو است. هر مصیبتی که ما می کشیم باعث آن تو هستی!

 ولذا سعی کنیم در این یکی- دو ماه بویژه ماه رمضان زبان مان را از خوردن و آشامیدن حفظ کنیم و زبان مان را از پر حرفی حفظ کنیم. باید خیلی مراقب باشیم. اولیاء برای هر کسی که می خواهد در این مسیر قرار بگیرد سه توصیه دارند.

«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ صَلَاحَ عَبْدٍ أَلْهَمَهُ قِلَّةَ الْكَلَامِ وَ قِلَّةَ الطَّعَامِ وَ قِلَّةَ الْمَنَامِ»

عيون الحكم و المواعظ( لليثي)؛ نويسنده: ليثى واسطى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، ناشر: دار الحديث‏، قم: 1376ش، ص132

«قلة الکلام، قلة الطعام، قلة المنام» اگر کسی این سه تا را توانست حفظ کند بالا می رود و الا نه. اگر این سه مورد را قاطعانه وارد بشویم موفق می شویم. گاهی سر سفره می نشینیم تا آن جا غذا می خوریم که دل درد می شویم آن وقت از غذا کنار می کشیم!

 نکته ای خدمت عزیزان عرض کنم یادتان بماند خیلی خوب است شیطان سریع این ها را از یاد آدم می برد. تعبیر نبی مکرم به اباذر این است که فرمود:

«يَا أَبَا ذَرٍّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ نِيَّةٌ حَتَّى فِي الْأَكْلِ وَ النَّوْم‏»

نام كتاب: مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ص58

غذا کم می خوری قربة الی الله بخور، می خوابی قربةً الی الله و... یکی از اولیاء الله فردی که آقای بهجت (رضوان الله علیه) می گوید دوستی دارم خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه می رسد. می فرمایند غذایی که شما می خورید اگر غذا خوردید برای این که لذت ببرید خود این طعام شما را لعنت و نفرین می کند. گاهی سیر هستیم یک چیزی خوشمزه است می خوریم و چیزهای دیگر هم می خوریم می گوید همین غذا در شکم انسان را لعنت و نفرین می کند.

 ولی اگر قربةً الی الله غذا خوردید، قربةً الی الله آب خوردید  که خدایا می خواهم نیرو بگیرم تو را عبادت کنم، همین غذا در شکم شما تسبیح می کند و شما را دعا می کند و مایه کمال شما می شود.  اگر همین یک جمله را داشته باشیم به گمانم از خیلی پله ها بالا می رویم.

همان تعبیر حضرت ابراهیم است:

(قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْياي وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)

بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانيان است.

سوره انعام (6): آیه 162

راه رفتن مان، خوابیدن مان، نوشیدن مان، غذا خوردن مان، با زن و بچه حرف زدن، با رفیق حرف زدن و مطالعه کردن مان برای خدا باشد لذا باید تلاش کنیم

(صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)

رنگ خدايی بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛ و چه رنگی از رنگ خدايی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می کنيم.

سوره بقره (2): آیه 138

در تمام شبانه روز مدام تکرار کنیم. البته یک راه دارد و آن توجه به آیه شریفه:

(أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى)

آيا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می ‌بيند؟!

سوره علق (96): آیه 14

یعنی خدا دارد گلایه می کند این بنده من نمی داند که من او را می بینم؟ ما باید به تعبیر مرحوم امام، عالم را محضر خدا بدانیم نه در محضر خدا، بین محضر خدا و در محضر خدا فرق است همان فرق بین شرک و توحید است. اگر عالم را که خودمان هم جزء این عالم هستیم محضر و جلوه خدا بدانیم. آیه شریفه: (فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

(وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست! خداوند بی ‌نياز و داناست!

سوره بقره (2): آیه 115

اگر این در ما زنده شد و مادامی که به این نرسیدیم دنبال این هستیم وقت نماز یک حضور قلبی پیدا کنیم آن حضور قلب تا ابد برای ما حاصل نمی شود. حضور قلب در نماز باید قبل از نماز حاصل بشود نه در داخل نماز. یکی از عواملی که حضور قلب می آورد کم حرف زدن است جز موارد ضروری، انسان حرف نزند. اگر این را در خودمان زنده کردیم همه چیز حلّ هست.

 نکته دیگر که عرض می کنم یک روایت خیلی جالب است. مرحوم مجلسی در بحار الأنوار، جلد 46 این روایت را نقل می کند که خیلی طولانی است ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند تا آن جایی که می فرماید:

«أَ تَرَوْنَ أَنْ لَيْسَ لَنَا مَعَكُمْ أَعْيُنٌ نَاظِرَة»

آیا بر این عقیده هستید که ما چشم ناظره نداریم؟ یعنی شما را نمی بینیم؟!

«وَ أَسْمَاعٌ سَامِعَةٌ»

صدای تان را نمی شنویم؟ !

«بِئْسَ مَا رَأَيْتُمْ»

عقیده خیلی بدی است!

«وَ اللَّهِ لَا يَخْفَى عَلَيْنَا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَعْمَالِكُمْ»

قسم به خدا چیزی از اعمال شما بر ما مخفی نیست چه اعمال ظاهری و چه اعمال قلبی باشد.

«فَاحْضُرُونَا جَمِيعاً»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج46، ص244

همیشه خودتان را در محضر ما بدانید.

 لذا یکی از راه های رسیدن به توحید، معرفت اهل بیت علیهم السلام است. یعنی خدای عالم تمام جمال و کمالش را در وجود مقدس ائمه علیهم السلام که امروز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است تجلی کرده یعنی اگر کسی امام را شناخت یقیناً خدا را شناخته است.

«مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ‏وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج26، ص1

و تنها راه همین است

«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُم‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص615

هر کسی می خواهد اراده کند به طرف خدا برود یک راه و دَرْ دارد آن هم معرفت اهل بیت علیهم السلام است. روایت صحیحه از امام صادق علیه السلام یادمان نرود کافی، جلد 1، صفحه 144 در ذیل آیه شریفه:

(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا)

و برای خدا، نام های نيک است؛ خدا را به آن (نام ها) بخوانيد!

سوره اعراف (7): آیه 180

امام صادق علیه السلام فرمود:

«نَحْنُ- وَ اللَّهِ- الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَايَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»

قسم به خدا اسماء حسنیٰ الهی ما هستیم

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1 ؛ ص144

لذا مقداری تلاش کنیم خودمان را همواره در محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه که جلوه اتمّ اسماء الهی است بدانیم.

در هر صورت...

 در رابطه با نهج البلاغه صحبتی کردیم ظاهراً بعضی از ‌آقایان در ذهن شان مقداری دغدغه ایجاد شد. مگر می شود گفت خطبه های نهج البلاغه سند ندارد و ... این عقیده عوامانه خیلی خوب است ما این عقیده را حفظ کنیم خیلی خوب است. ولی این عقیده ها را باید تلاش کنیم مقداری مستند و مستدل کنیم، البته در میان عوام الناس این مسائل مطرح بشود چه بسا برای آن ها تزلزل بیاورد.  کل نهج البلاغه با تنظیم صبحی صالحی و محمد عبدوه که مقداری با نهج البلاغه آقای خویی، منهاج البراعة شیخ حبیب الله تقریباً سه، چهار خطبه شماره هایشان کم و زیاد دارد. آقای خویی مقداری خطبه ها، نامه ها و حِکَم دیگری هم اضافه کرده است. کل خطبه های نهج البلاغه 241 خطبه است آخرینش:

«يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَقْدُمَ ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِما...»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص358

نامه ها و وصیت های حضرت مجموعاً 79 نامه است آخرینش:

«و من كتاب كتبه (علیه السلام) لما استخلف إلى أمراء الأجناد: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْه...‏

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص466

حِکَم و مواعظ حضرت 480 تا است. مجموع این ها یعنی مجموع آن چه که ما در نهج البلاغه داریم خُطب، نامه ها و حِکَم 800 تا می شود.

مرحوم آمدی (رضوان الله تعالی علیه) -متوفای 510- در غرر الحکم، 10760 حدیث از حضرت امیر المؤمنین آورده است.

 یکی از بزرگان نجف -که خدا ایشان را بیامرزد- آیت الله غروی بیمار بود به عیادت شان رفته بودیم مرد خیلی بزرگواری بود. گفت در نجف بودیم لجنه ای داشتیم از جمله افراد آن لجنه من بودم و آقا عزیز طباطبایی نوه دختری صاحب عروه بود -که در کتاب شناسی در چهارده قرن ایشان بی نظیر بود نه کم نظیر-. با ایشان شروع کردیم احادیث حضرت امیر را جمع کردیم چهل هزار روایت از حضرت امیر المؤمنین جمع کردیم. این ها جزء معاودینی بودند که صدام بیرون شان کرد گفت ما را بیرون کردند و اجازه ندادند هیچ یک از کتاب ها و آثارمان را با خودمان بیاوریم همه را نابود کردند.

از این چهل هزار تا یا 10760 روایت از حضرت امیر سلام الله علیه، فقط حدود هشتصد روایت در نهج البلاغه نقل شده است. نهج البلاغه چهار قسمت دارد. یک بخش مبانی اعتقادی است توحید، صفات خدا، معاد، قرآن و نبی مکرم است. به قدری عبارت ها محکم و قوی است سند هم داشته باشد «عن یهودیٍ عن یهودیٍ عن یهودیٍ عن امیر المؤمنین»! داد می زند من کلام حضرت علی هستم غیر از حضرت امیر المؤمنین توانایی این بیانات در توحید و صفات حق را ندارد. همان تعبیر را باید گفت که: کلام علیٍّ دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق.

بخش دیگر در رابطه با کشور داری، زندگی اجتماعی، آداب جهاد و ... این ها نیز به قدری محکم است که اگر در سندش ده تا یهودی هم باشد هیچ ضرری به متن نمی زند یعنی متن داد می زند من از معصوم صادر شده ام.

بخش سوم مواعظ و نصایح است مواعظ و نصایح کاملاً مشخص است با آیات قرآنی که ما در مواعظ و نصایح داریم یکی است؛ یعنی مطالب در موعظه ها و نصیحت ها انسان احساس می کند تفسیری از قرآن یا «عبارتٍ أخرای» قرآن است.

 بخش چهارم که بخش خیلی کوچکی از نهج البلاغه است در رابطه با احکام و مسائل فرعیه است اگر بعضی از آقایان اشکال دارند قسمت چهارم است.

البته شرح نهج البلاغه آیت الله العظمی مکارم شیرازی می شود گفت اگر نگوییم بی نظیر قطعاً کم نظیر است به خوبی رویش کار کردند. بنده وقتی مطالعه می کنم احساس خستگی نمی کنم. قلم خیلی شیوا است. ایشان در شرح خطبه 150 خیلی محکم وارد شده است.

«إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَاب‏ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن‏‏»

پیغمبر از دنیا رفت قومی به دوران جاهلیت بر گشتند!

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص209، في الضلال‏

ایشان می گویند ابن ابی الحدید می خواهد تلاش کند این ها را به زمان عثمان برگرداند. مثل نامه 53

«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435، نامه 53

که به دوران عثمان برگرداندند، اما این مربوط به دوران عثمان نیست مربوط به خلافت خلفای اول و دوم است. چون «حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله و سلم رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ» دارد تا آن جایی که حضرت می فرماید: «وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن‏» این ها در جامعه سنت های آل فرعون را زنده کردند. «وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن‏» بعد حاج آقای مکارم کارهایی که در دوران خلفاء انجام شده به دوران آل فرعون تشبیه کرده اند. البته به اجمال رد شده اند ولی همین اجمالش هم خیلی تند است با نظر خود ایشان در رابطه با بحث وحدت دارند نمی سازد.

ملاحظه بفرمایید پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی ایشان نکته خیلی خوبی دارد به کسانی که نسبت به نهج البلاغه ایراد دارند به خوبی جواب داده است: بخش کوچکی از نهج البلاغه است که از احکام فرعیه تعبدیه سخن می گوید اگر مسئله سند مطرح باشد تنها در این قسمت است که قطعاً یک دهم نهج البلاغه را نیز تشکیل نمی دهد.

نظر بنده هم این است این احکام و فروعات در نهج البلاغه خیلی نادر است، از هشتصد موردی که نهج البلاغه دارد شاید بگوییم ده مورد داریم مقداری در سند با مشکل مواجه می شویم، یک سری احکام فرعیه است بعضی از مطالبی است که مرحوم سید از منابع اهل سنت گرفته است. آقایانی که مصادر نهج البلاغه را نوشتند برای برخی خطبه ها نتوانستند از شیعه مصدری پیدا کنند مثل خطبه 91 نهج البلاغه در مصادر شیعی هر چه در مصادر شیعی گشتند هیچ اثری از کلمات حضرت امیر نیست.

«دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ ...»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص136،   92 و من كلام له ع لما أراده الناس على البيعة بعد قتل عثمان رضي الله عنه‏

یا تعبیری که در تمجید عمر ابن الخطاب است همه از منابع اهل سنت وارد شده که حتی در منابع اهل سنت هم سند ندارد. اتفاقاً احمد الکاتب خطبه 91 را آورده آن جا خواستیم جواب بدهیم عرض می کنم در مصادر اهل سنت هم سندش ضعیف است. هیچ راه چاره ای نداریم این خطبه با ده ها خطبه دیگر کاملاً در تعارض است.

پرسش:

آقای ملا زهی می گفت آقای قزوینی می گوید حدیث شما از نظر سندی ضعیف است و مشکل دارد در حالی که خودشان (شیعه) یک کتاب درست حسابی با سند صحیح ندارند. حتی می گوید نهج البلاغه مشکل دارد ما شش صحیح داریم ولی کلینی خودشان مشکل دارد همه چیزشان مشکل دارد!

پاسخ:

بخاری که گفتند صحیح است خود بخاری می گوید برای هر روایتی که این جا آوردم دو رکعت نماز خواندم و استخاره کردم شیر یا خط انداختم! در رابطه با توحید چه دارد! روایت دارد که خدای عالم وقتی ثلثی از شب می گذرد روی کره زمین می آید صدا می زند

«هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیْهِ، هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ، هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیَهُ سُؤْلَهُ»

**

«عن أبي سَعِيدٍ وَأَبِي هُرَيْرَةَ قالا قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ اللَّهَ يُمْهِلُ حتى إذا ذَهَبَ ثُلُثُ اللَّيْلِ الْأَوَّلُ نَزَلَ إلى السَّمَاءِ الدُّنْيَا فيقول هل من مُسْتَغْفِرٍ هل من تَائِبٍ هل من سَائِلٍ هل من دَاعٍ حتى يَنْفَجِرَ الْفَجْرُ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1،‌ٌ523، ح758

یکی از علمای بزرگ سوریه که شیعه شد (اسمش یادم نیست) می گوید همین روایت بخاری باعث شد از تسنن دست بردارم. در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایت است که خدا یک سوم از شب که بگذرد روی کره زمین می آید قبل از طلوع فجر بالا می رود!

 می گوید زمانی عقیده بطلمیوسی حاکم بود می گفتند تمام کرات مثل پوست پیاز است قابل قبول بود. الان که ثابت شد کره زمین، کروی شکل است به دور خودش می چرخد همچنین به دور خورشید می چرخد اگر خدا یک مرتبه روی کره زمین بیاید این جا زندانی می شود نمی تواند بالا برود چون خدای کل کره زمین است می خواهد قبل از طلوع فجر برود. طلوع فجر فرض بفرمایید در عربستان سعودی در شهر مکه فرضاً اذان ساعت پنج است کمی افق آن طرف تر طلوع فجر ساعت پنج و یک دقیقه است. یعنی هر لحظه از شبانه روز یک جا طلوع فجر است خدا به کره زمین بیاید مدام منتظر طلوع فجر است! همین طور سرگردان می شود! دیگر نمی تواند بالا رود. مشخص است این ها از اسرائیلیات است.

 یا دارد آیه شریفه دارد: (هَلْ مِنْ مَزِيدٍ)

(يوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ)

(به خاطر بياوريد) روزي را که به جهنم مي‌گوييم: «آيا پر شده‌اي؟» و او مي‌گويد: «آيا افزون بر اين هم هست؟!»

سوره ق (50): آیه 30

خدای عالم هر چه مردم را به جهنم می ریزد جهنم می گوید (هَلْ مِنْ مَزِيدٍ) باز هم بریز تا

« فَيَضَعُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَدَمَهُ عَلَيْهَا، فَتَقُولُ: قَطْ قَطْ »

وقتی که پایش را روی جهنم گذاشت جهنم می گوید کافی است! این خدایی که پا دارد! پایش را بگذارد روایت نقل نکرده که خدا پایش را برداشته باشد! یعنی پایش را در جهنم گذاشت پایش آن جا ماند و خود خدا گرفتار شده! این صحیح بخاری است.

 حضرت ابراهیم (نستجیر بالله نستجیر بالله) همسرش را پیش ظالم می فرستد برای این که او به همسرش تجاوز کند. آیا این غیرت ابراهیمی است؟ نبی مکرم:

«أتى النبي صلى الله عليه وسلم سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمًا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 90، 222

«كنت عند رسول الله صلى الله عليه وسلم فبال قائما على سباطة قوم »

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي، ج1، ص193

دو مرتبه می خواهد بالای کوه برود خود کشی کند! می گوید چرا خدای عالم وحی را دیر به من رساند؟! جبرئیل می آید می گوید این دفعه شما برای خدای عالم تخفیف بدهید ببخشید! خدا جبران می کند! وحی آمد. دوباره وحی تأخیر شد بالای کوه رفت می خواست خودش را پایین بیاندازد این پیغمبر به درد پیغمبری نمی خورد، این آن پیغمبری نیست که در قرآن معرفی کرده است همان پیغمبر ساخته و پرداخته یهود و اسرائیل است.

هر موضوعی را در صحیح بخاری و صحیح مسلم از توحید، نبوت، امامت و معاد هر کجا شما در نظر بگیرید با عقل و قرآن نمی سازد. این صحیح شما (اهل سنت) شده است. اگر کسی بگوید می خواهم در سند صحیح بخاری بحث کنم می گویند تو زندیق هستی. حتی یادم است در همایش ختم صحیح بخاری زاهدان هفت- هشت سال قبل بود همایش تقریباً هفتاد هزار نفره درست کرده بودند. در بیانیه ای که آخر دادند گفتند هر نوع تحقیق و پژوهش در سند صحیح بخاری معادل با زندقه بودن است!

 شما چه کار کردید؟! از این طرف صحیح بخاری و صحیح مسلم می گویید از آن طرف این همه خرافات در صحیح بخاری وجود دارد.

 ما می گوییم هر کتابی از ما است این کتاب را بررسی سندی می کنیم حضرت امیر المؤمنین فرمود:

«إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِي حَدَّثَكُمْ فَإِنْ كَانَ حَقّاً فَلَكُمْ وَ إِنْ كَانَ كَذِباً فَعَلَيْهِ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص52، بَابُ رِوَايَةِ الْكُتُبِ وَ الْحَدِيثِ وَ فَضْلِ الْكِتَابَةِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْكُتُب‏، ح7

از کافی، تهذیب و ... گرفته قواعد رجالی داریم با قواعد رجالی تطبیق می کنیم اگر درست بود می گوییم صحیح است اگر درست نبود می گوییم صحیح نیست.

آقایانی که صحیح کافی نوشته اند خدا از این ها نگذرد یک کار خلاف و نادرستی انجام دادند این روایت از دیدگاه جنابعالی صحیح است دیگران این را ضعیف می دانند. سهل ابن زیاد آدمی بیش از دو هزار روایت دارد آیت الله خویی می گوید ضعیف است مرحوم امام می گوید صحیح است مثلا صاحب جواهر به روایتش عمل کرده ولی صاحب حدائق عمل نکرده!

بحث رجال، اجتهادی است من بگویم این روایت ها صحیح است بنا به نظر خودم نوشتم آقای دیگری این ها را صحیح نمی داند. محمد ابن سنان پسر عموی عبد الله ابن سنان است بعضی اشتباهاً گفتند برادرش است بسیاری از بزرگان ما می گویند روایتش صحیح است عده دیگری می گویند روایتش ضعیف است نمی توانیم به این شکل نظرات خودمان را آن جا مطرح کنیم بگوییم این صحیح کافی است.

کاری که علامه مجلسی (رضوان الله علیه) و پدر بزرگوارشان کردند تمام اسانید کافی را دانه دانه بررسی کردند این صحیح، این ضعیف، این موثقه، این مرفوعه و ... است و نظر خودش را هم در آن جا آورده است. شاید پانزده، بیست درصد نظرات علامه مجلسی را آیت الله خویی رد کرده اند. ایشان به نظر خودشان عمل کردند علامه هم به نظر خودشان. پدر بزرگوار علامه مجلسی هم روضة المتقین دارد شرحی بر من لا یحضر نوشت.

در آن جا احادیث را یکی یکی بررسی کرده اند این روایت با مبنای رجالی صحیح است این با مبنای رجالی صحیح نیست نظر خودشان را هم در آن جا آورده اند. حتی پدر و پسر در تصحیح سند خیلی از جاها با هم تفاوت دارند. علامه مجلسی پسر خیلی سخت گیر است پدر خیلی سهل گیر است. در خیلی از موارد علامه مجلسی در مرآة العقول می گوید ضعیف است ولی پدر ایشان در روضة المتقین می گوید صحیح است.

کتابی که در شرح تهذیب است ملاذ الاخیار، آن هم برای علامه مجلسی است نظر خودشان را مطرح کرده اند و اسم آن را صحیح تهذیب نگذاشته اند! (مثل آنها که کتاب نوشته اند:) صحیح کافی یا ضعیف کافی!

و لذا این که کسی بگوید این کتاب صحیح است این کار کاملاً اشتباه است نظر خودش را آورده است. کسی مقلد او باشد بله می گوید صحیح است کسی مقلد او نباشد می گوید قبول ندارم. ما هم بارها گفتیم در رجال انسان باید حداقل مجتهد متجزّی باشد یعنی مبنا دستش باشد. بگوید مثلا چون آیت الله خویی این طوری فرموده (پس نظر من هم همین است،) به درد نمی خورد آیت الله خویی فرمود از آن طرف مثلا صاحب جواهر (نظر مخالف آیت الله خویی را دارد) اگر کسی بررسی کند شاید موارد زیادی پیدا کند که صاحب جواهر می گوید روایت صحیح است آیت الله خویی رد کرده است. صاحب حدایق می گوید صحیح است صاحب جواهر رد کرده؛ یعنی ما نمی توانیم یک مبنای درستی بیاوریم بگوییم همه مردم باید مقلد ما باشند ما هم هر چه گفتیم صحیح است همه بگویند صحیح است! هر چه گفتیم ضعیف همه بگویند ضعیف است!

پرسش:

یکی از پاکستانی ها (که اخباری است) کتابی به نام کشف الأحکام دارد می گوید مجتهدینی که می گویند سه سال یا چندین سال زحمت کشیدیم حرف شان باطل است. توضیح المسائل نوشتم احادیث امام صادق (علیه السلام) را می نویسم وضو این طوری انجام می شود متن روایت را آورده و ترجمه اش کرده می گوید اصلاً نیاز به اجتهاد نیست!

پاسخ:

شما از ایشان سوال کنید در مسح پا روایات متعدد داریم یک جا دارد که با یک انگشت کفایت می کند، یک جا دارد که با سه انگشت کفایت می کند یک جا می گوید کف دست باید باشد به کدام یک از روایات باید عمل کرد؟! استبصار فی ما اختلف فیه الاخبار را ببینید در وضو چقدر روایات متعارض داریم این که از امام صادق علیه السلام سوال می کنند یابن رسول الله دو روایت متعارض از شما است چه کار کنیم؟ یا همان اخبار علاجیه دلیل بر اجتهاد است.

پس مشخص است روایات متعارض دارند امام صادق علیه السلام در مجلسی نشسته بودند کسی سوالی کرد حضرت جواب دادند، نیم ساعت گذشت کسی دیگر سوال کرد حضرت خلاف آن را جواب دادند. برای بعضی ها سوال شد چطور شد امام صادق علیه السلام در یک جلسه دو نوع جواب داد؟ بعضی ها از حضرت سوال کردند فرمودند جواب اول در حضور یکی از بزرگان اهل سنت یا حکومتی ها بود تقیةً گفتم اما جواب دومی واقعی بود. شما باید ببینید روایاتی که ما می گوییم با دیگر روایات ما بسنجید اگر با دیگر روایات ما تطبیق نکرد این را تقیةً گفتیم اگر تطبیق کرد واقعیت دارد.

آقایان اخباری ها می خواهند چه کار کنند؟! این همه روایات تقیةً داریم

«خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَ دَعِ الشَّاذَّ النَّادِر»

عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية؛ نويسنده: ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏ (تاريخ وفات مؤلف: زنده در 901 ق‏) ، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، ناشر: دار سيد الشهداء للنشر، قم: 1405ق، ج4، ص133

«يُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُكْمُهُ حُكْمَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّةَ فَيُؤْخَذُ بِهِ وَ يُتْرَكُ مَا خَالَفَ حُكْمُهُ حُكْمَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَافَقَ الْعَامَّة»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص68

این ها روایات صحیح از ائمه است این ها را اخباری ها می خواهند چه کار کنند؟

مقدمه کتاب حدایق الناضره را ملاحظه کنید. مشهور است که صاحب حدائق اخباری است ولی اخباری بودنش سی درصد است هفتاد درصد اصولی است. حدود هفتاد، هشتاد صفحه در جلد اول حدائق، مقدمه دارد مباحث خیلی زیبایی دارد. آن چه که اخباری ها می گویند آورده در بعضی جاها نقد خیلی جانانه کرده است.

به نظرم مطالعه کردن مقدمه حدایق جلد اول برای دوستان ضروری است الان هم اخباری ها در قم، اصفهان، تبریز و اردبیل مقداری توسعه پیدا کرده اند، افرادی را مخصوصاً از طلبه ها و ... فریب می دهند البته خودمان در شبکه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه (توجه داریم) حاج آقای عباسی از شاگردان مان است ده، دوازده جلسه نقد اخباری گری داشت روی سایت شبکه ولی عصر است دوستان دانلود کنند متنش هم هست. جدیدترین حرفهای اخباری ها را آوردند و نقد کردند.

در هر صورت...

مروج الذهب برای مسعودی است. مسعودی حدود یک قرن قبل از سید رضی بوده است. کل خطبه های نهج البلاغه الان، 241 خطبه است . مروج الذهب می گوید:

«والذي حفظ الناس عنه من خطبه في سائر مقاماته أربعمائة خطبة ونيف وثمانون خطبة يوردها على البديهة؛ وتداول الناس ذلك عنه قولأ وعملا»

چهار صد و اندی خطبه را مردم از فرمایشات حضرت امیر حفظ هستند!

مروج الذهب؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر: ، ج1، ص343

کل خطبه 241 تا است. صد سال قبل از سید رضی خطبه هایی که مردم از حضرت امیر المؤمنین حفظ بودند دو برابر خطبه های نهج البلاغه است.

پرسش:

مسعودی شیعه است یا سنی؟

پاسخ:

آیت الله شبیری زنجانی می گفت تحقیقی که داشتم به این نتیجه رسیدم مسعودی شیعه بوده است.

یا سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص خودش صفحه 149 مطلبی دارد، البته چاپ ها خیلی مختلف است وقت گذاشتم تا تصویر این مطلب را پیدا کردم می گوید:

«وقع إليَّ من خُطب امیر المؤمنین اربع مأة خطبة»

چهار صد تا خطبه از حضرت علی به دست من رسیده است.

از دویست و چهل تا چهارصد نزدیک یک صد و شصت تا خطبه های اضافه وجود دارد.

جاحظ _ متوفای 255 _ اولین کسی است که کتاب «العثمانیه» را علیه شیعه نوشت. در آن جا شجاعت حضرت امیر را رد کرده است. مرحوم شیخ مفید کتاب «النقض علی الجاحظ» را نوشتند. از علمای اهل سنت هم چند نفر نقض نوشتند این ها باعث شد خود جاحظ نقدی بر کتابش نوشت و اعتراف کرد که سخنان من در کتاب «العثمانیه» درست نبوده است. یعنی نقدها به قدری محکم بود که باعث شد خودش علیه کتاب خودش نقد بنویسد! در البیان والتبیین جلد 1 صفحه 83 خیلی مفصل در رابطه با سخنان حضرت مطالبی نقل می کند می گوید عبارت های حضرت امیر همان تعبیری که وجود دارد دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق است.

پرسش:

ایشان در زمان ائمه بوده است؟

پاسخ:

بله ایشان زمان امام هادی و امام عسکری را درک کرده است.

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها