(جلسه چهل و دوم 19 10 1400)
موضوع: نظر «بربهاری» در اطاعت بی چون و چرا از حاکم
اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
پرسش:
استاد! می گویند کتاب «الغدیر» شش جلدش چاپ نشده؟
پاسخ:
شش جلد نه، بیش از شش جلدش چاپ نشده است. وقتی صدام به کتابخانه اقای امینی هجوم برد کل آثار را از بین بردند از جمله ده – دوازده جلد کتاب دنباله الغدیر هم از بین رفت.
مرحوم علامه طباطبایی ایشان از آن کسانی است که واقعا قدرش ناشناخته ماند. از نظر مسائل سیر و سلوکی و عرفانی شاید در این صد سال اخیر کم و خیلی کم بودند که در این حد باشند؛ حتی از استادشان مرحوم قاضی هم ایشان خیلی فراتر بود.
کمیل عرض می کند یا امیر المؤمنین:
«ما الحقیقة؟»
حضرت می فرماید:
«مالك و الحقيقة؟»
تو را چه به حقیقت؟
المجلسي، محمد تقی _متوفاي1070ق_، روضة المتقين فی شرح من لا يحضره الفقيه، ج2، ص81، محقق / مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1406 ق
اقای طباطبایی وقتی برای مرحوم مطهری مطالبی را توضیح می دهد مرحوم مطهری می گوید شما که این قدر در این مسائل راه رفته بودید و به مقاماتی رسیدید چرا تا به حال چیزی برای ما ابراز نکردید؟ مرحوم طباطبایی گفته بود شما سوال نکردید ما هم نگفتیم!
بعد از آن که اواخر عمر مرحوم طباطبایی بوده ایشان متوجه می شود که این قضیه است ملازم مرحوم علامه می شود، می گویند علامه بیست سال در این دنیای مادی زندگی نمی کرده انسش با ملائکه بوده است.
پس خلاصه ما یک مسائلی غیر از این دنیا هم داریم به قول مرحوم مطهری مسائل عرفانی رفتنی و دیدنی است گفتنی و شنیدنی نیست!
یک حالتی برای علامه طباطبایی پیش می آید که علامه می گوید من بالاترین لذتی که در عمرم دیده بودم آن بود. و یک لحظه رد شد بعد به مرحوم قاضی بزرگ گفتم آقا یک همچنین حالتی پیش آمد دیگر رفت، ایشان گفت برای تو این حال دوباره خواهد برگشت؛ ولی بعد از آن دیگر سه روز بیشتر زنده نخواهی بود!
در قم یکی از آقایانی که الان هم در قید حیات است خدمت ایشان می روند و یک مقداری صحبت می کند از همان مسائل مطرح می کند می گوید من بیست سال بود منتظر شما بودم و ایشان هم می گوید همان طور که قاضی گفته این حالت برایت پیش بیاید دیگر سه روز بیشتر زنده نیستی!
گفت یک دقیقه هم زنده باشم آن می ارزد که ایشان آن حالت را برای علامه نشان می دهد و بعد از آن هم سه روز زنده بوده است حتی خانمش هم می گوید سه روز آخر عمر اصلا ایشان نه آبی خورد و نه غذایی خورد، لب به هیچی نزد می گفت فقط سکوت محض داشت. روز سوم هم ایشان از دنیا رفتند!
پرسش:
این مقامات چطوری به دست می آید با عبادت است یا چیز دیگر؟
پاسخ:
این ها یک سری سیر و سلوک است که در اثر به عمل شریعت یک مراحلی برای این ها پیش می آید. یک کتابی مرحوم علامه طباطبایی دارد به نام «رسالة في الولایة» ایشان می گوید تنها چیزی که در قیامت احساس می کنم به داد من برسد همین کتاب است.
ایشان در 22 سالگی و یا در 24 سالگی در تبریز این کتاب را نوشته است. در آن جا یک سری بحث هایی را مطرح می کند از آیات و روایات هم استشهاد می کند که:
(يعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ)
آنها فقط ظاهري از زندگي دنيا را ميدانند، و از آخرت (و پايان کار) غافلند!
سوره روم (3): آیه7
می گوید این دنیا یک ظاهری دارد که همه می بینند و دنیا یک باطنی دارد رسیدن به آن باطن جز عمل به شریعت و تهذیب نفس هیچ راه دیگری ندارد. بعد از عمل به شریعت انسان می رسد به آن جایی که باطن دنیا؛ یعنی عالم برزخ را قبل از این که به برزخ برود مشاهده می کند جای خودش و دیگران را همه را می بیند.
تمام برزخیان را هم می بیند، اگر یک مقداری بیشتر این نفس را سرکوب کرد و به نفس مطمئنه رو آورد از برزخ هم بالاتر در عالم ملکوت می رود که بر کل عالم برزخ و کل عالم ملکوت مسلط است تا به آن بالا بالاهایی که مقام نوری اهل بیت هستند که دیگر انبیاء هم از رسیدن به آن مقام عاجز بودند که حضرت موسی آن مقام را از خدای عالم خواست.
(رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيكَ)
پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!
سوره اعراف (7): آیه 143
حضرت موسی پیغمبر اولوالعزم است می داند ذات اقدس ربوبی دیدنی نیست، یک مسلمان عادی می داند ذات اقدس ربوبی لا اسم و لا رسمی است به قولی فوق اطلاقی است قابل دیدن نیست، قابل وصف نیست.
«اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ.»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص117، بَابُ مَعَانِي الْأَسْمَاءِ وَ اشْتِقَاقِهَا، ح8
(رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيكَ)؛ مرادشان دیدن آن مقام نوری نه بلکه نورانیت اهل بیت بوده است.
(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ)
و هنگامي که موسي به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهي ديد! ولي به کوه بنگر، اگر در جاي خود ثابت ماند، مرا خواهي ديد!» اما هنگامي که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسي مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهي تو (از اينکه با چشم تو را ببينم)! من به سوي تو بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!»
سوره اعراف (7): آیه 143
فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ؛ نه تجلی الله، خیلی تجلی الله با تجلی ربه فرق دارد. تجلی ربه همان مقام نورانیت اهل بیت است.
(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا)؛ خدای عالم آن جا با ضمیر جمع متکلم مع الغیر می آورد.
(إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيلَةِ الْقَدْرِ)
ما آن [= قرآن] را در شب قدر نازل کرديم!
سوره قدر (97): آیه 1
(وَلَمَّا كَلَّمَهُ رَبُّهُ)؛ نمی گوید کلمناه، این ها یک واژه هایی است که کلمه رب وقتی می آید به کلمه الله یا آن جایی که انّا می آید یک چیزهایی است که عرض کردم خدا ان شاء الله روزی کند برویم آن مراحل را ببینیم.
این ها هیچ نیست فقط عمل محض به شریعت؛ یعنی عبد خدا بودن که ما قبل از رسالت پیغمبر به عبودیت پیغمبر در برابر خدا شهادت می دهیم و اگر به این جا رسیدیم که تمام حرکاتمان برای الله بود نه برای نفس! به مقاماتی رسیده ایم.
من منبر می روم تلاش می کنم طوری حرف بزنم که مردم خوششان بیاید این عین شرک است. نه شبیه شرک.
یک مثال خیلی ساده زدم، ما داریم مطالعه می کنیم که منبر برویم داریم مطالعه می کنیم مطالب خوبی بدست بیاوریم که اگر منبر رفتیم مردم خوششان بیاید. این با عبودیت زمین تا آسمان تفاوت دارد. اگر ما همه چیزمان برای الله بود دیگر در آن جا قطعا درهای رحمت به روی ما باز می شود:
«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه»
نام كتاب: جامع الأخبار( للشعيري)؛ نويسنده: شعيري، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مطبعة حيدرية نجف، بی تا، ص94
چهل روز فقط نه بیشتر! ما تلاش کنیم نفس کشیدنمان هم برای خدا باشد، غذا می خورم، یک مرتبه غذا می خورم لذت ببرم، یک دفعه غذا می خورم به این نیت که این بدنم را که وسیله ی بندگی خدا است سلامتیش را تأمین کنم بتوانم به وظیفه بندگیم عمل کنم.
می خوابم یک مرتبه برای این که لذتی ببرم خستگیم بر طرف بشود، یک مرتبه می خوابم نیتم این است که تجدید نیرو کنم و بتوانم خدا را بندگی کنم.
ببینید ما یک عمری در حوزه بودیم، خیلی زیاد در الفبای عبودیت حق نبودیم و لذا قرآن در آخر سوره یوسف می گوید:
(وَمَا يؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ)
و بيشتر آنها که مدعي ايمان به خدا هستند، مشرکند!
سوره یوسف (12): آیه 106
اکثرهم مشرکون برای مؤمنین است نه برای کفار و مشرکین.
در هر صورت...
خدا ان شاء الله توفیق بدهد و دریچه ی این کار هم فقط از کانال حضرت صدیقه طاهره می گذرد، کسانی هم که به آن جا رسیده اند، جز توسل به صدیقه طاهره و گریه برای حضرت زهرا راه دیگری ندارند یک راه دارد.
«ولي في ابنة رسول اللّه اسوة حسنة»
امام عسکری میفرماید:
«نحن حجّة اللّه على الخلق، و فاطمة حجّة علينا»
بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، 10جلد، مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق، ج11-قسم-1-فاطمةس ؛ ص7 و 8
ما یک مقداری معرفت مان نسبت به حضرت صدیقه طاهره در حد توانمان بیشتر بشود خیلی مسائل برایمان روشن می شود.
آغاز بحث...
بحث ما در رابطه با حکومت انبیاء بود که آیا حکومت انبیاء الهی است یا مردمی است؟ عرض کردیم با توجه به آن چه اهل سنت در صحاح و سنن و مسانیدشان دارند گفته اند که اگر یک حاکمی در جامعه حکومت را به دست گرفت این حاکم نه تنها سلطان الله فی ارضه است بلکه وظیفه مردم بی چون و چرا از این حاکم اسلامی حمایت کردن و دفاع کردن است.
«وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1476، ح 1847
حتی:
«وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص544
از این روایات هم ما زیاد خواندیم شاید بیش از صد تا روایت در این زمینه خواندیم و من تعمد دارم که این روایت ها کاملا و خوب خوانده بشود و پیام این روایات هم برای ما روشن بشود و بعد ببینیم این فاصله ای که جامعه از اهل بیت (علیهم السلام) گرفته که:
«وإن وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم على صراط مستقيم»
اگر علی را ولی امر خود قرار دهید، (و اگر چه می دانم نمی کنید)، ولی او را هم هادی و هم مهدی و هم هدایت کننده به صراط مستقیم خواهید یافت.
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 153
«وأهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 163، ح4712
حزب ابلیس از این بالاتر که این:
«وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص544
حاکم اسلامی وظیفه اش اجرای عدالت است، وقتی خود حاکم اسلامی بیاید ظالم باشد و ظلم را در جامعه گسترش بدهد اصلا با فلسفه امامت نمی سازد.
اصلا ما کاری به قرآن و روایات هم نداریم ما باشیم و عقل خودمان می گوییم کسی که در حکومت اسلامی در رأس حکومت قرار می گیرد اولا و بالذات کارش اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم است. این اولین وظیفه ی حاکم اسلامی است.
نه تنها در اسلام بلکه شما در تمام کشورها حتی در کشورهای کمونیستی و لائیک هم لحاظ کنید عمدتا کسی را به عنوان رئیس جمهور و حاکم معرفی و معین می کنند که بتواند عدالت را در جامعه اجرا کند، این بحث، بحث عقلی است.
اگر آیات و روایاتی هم هست این ها همه ارشاد به العقل است؛ ولی ما می بینیم در این روایاتی که حضرات آورده اند برای خوشایند حاکمان اموی و عباسی تمام این مسائل را یعنی هم شرع و شریعت را کنار گذاشته اند و هم عقل را کنار گذاشته اند.
آقای بربهاری متوفای 329 است ایشان اولین کسی است که علیه شیعه قیام کرد و دستور داد کسانی که برای امام حسین مدیحه سرایی می کنند باید کشته شوند؛ یعنی اولین کسی است که عزاداری برای امام حسین را ممنوع و شرک اعلام کرد. حکم قتل عزاداران و مداحان را داد.
دوستان اگر کتاب «وهابیت از منظر عقل و شرع» را ملاحظه کنند من در همان مقدمه اش در رابطه با تاریخچه ی وهابیت آورده ام قضیه ی بربهاری را هم اشاره کرده ام که چه کارهایی کرده است.
ایشان متوفای 329 است، این تیمیه متوفای 728 است خیلی باهم فاصله دارند؛ یعنی ابن تیمیه هم آمد در حقیقت همین حرف های این ها را احیاء کرد. اقای بربهاری در کتاب شرح سنه شان در صفحه 29 می گوید:
«ولا يحل قتال السلطان ولا الخروج عليه وإن جار»
اگر چه جور و ظلم هم بکنند خروج در برابر سلطان جایز نیست.
چرا؟
«وذلك لقول رسول الله (صلی الله علیه وسلم) لأبي ذر الغفاري (اصبر وإن كان عبدا حبشيا)»
در برابر حاکم ظالم صبر کن ولو این که یک بیگانه باشد.
مثلا یک صهیونیست بیاید در ایران رئیس حکومت بشود، وظیفه شما تبعیت است! یک آمریکایی بیاید در عربستان سعودی حاکم بشود وظیفه شما تبعیت است.
پرسش:
مراد از حبشی چه است؟
پاسخ:
حبشی یعنی بیگانه؛ یعنی مثلا کسی ایرانی نیست غیر ایرانی است بیاید حکومت را به دست بگیرد وظیفه شما تبعیت کردن است.
«وقوله للأنصار (اصبروا حتى تلقوني على الحوض)»
كتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علي بن خلف البربهاري أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القيم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد سعيد سالم القحطاني، ج1، ص29
رسول اکرم به انصار گفت بعد از من ظلم هایی را شما متحمل خواهید شد مشکلاتی را پیش رو دارید «اصبروا» در برابر این مشکلات شما تحمل کنید و صبر کنید.
می گویند یکی از انگیزه هایی که انصار در سقیفه بنی ساعده برای تشکیل حکومت رفتند و سعد ابن عباده مریض را داخل لحاف پیچیده بودند ایشان را در حالی که تب و لرز داشت و می لرزید برده بودند تا خلیفه درست کنند به خاطر همین روایت بود که پیغمبر فرموده بود بعد از من انصار ظلم هایی را متحمل می شوند.
حالا این ها خواستند رو دست پیغمبر بزنند فرضا این ها بیایند حکومت را به دست بگیرند تا ظلمی از ناحیه قریش متحمل این ها نشود. یکی از تحلیل ها همین است.
تحلیل دیگر این است که این ها می دانستند مهاجرین حکومت را به امیر المؤمنین نمی دهند رفتند تا حکومت را به دست بگیرند بعد به صاحبش بسپارند که البته این خیلی بعید است ابعد الشئ است.
یک روز سعد عباده و پسرش باهم نشسته بودند، سعد ابن عباده یک روایتی را در رابطه با خلافت حضرت امیر نقل کرد که پیغمبر اکرم به او فرمود:
«وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي»
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج2، ص 565، ح 1188
پسرش گفت بابا! تو این روایت را از پیغمبر شنیده بودی رفتی در سقیفه خودت را کاندید کردی؟ گفت بله. گفت:
«إنی لم اتکلم معک ابدا»
من دیگر نه پسر تو هستم و نه تو پدر من هستی، تا آخر عمر من با تو یک کلمه حرف نمی زنم. تا آخر قطع رابطه کرد. گفت شما با این که شنیدی رفتی خودت را برای خلافت کاندید کردی؟ هیچ جوابی هم سعد بن عباده نداشت تا به فرزندش بدهد.
در هر صورت...
بعد می گوید:
«وليس من السنة قتال السلطان فإن فيه فساد الدنيا والدين»
ما در سنت چیزی به نام قتال سلطان نداریم
كتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علي بن خلف البربهاري أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القيم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد سعيد سالم القحطاني، ج1، ص29
گویا آیه شریفه ی:
(وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)
و بر ظالمان تکيه ننماييد، که موجب ميشود آتش شما را فرا گيرد؛ و در آن حال، هيچ ولي و سرپرستي جز خدا نخواهيد داشت؛ و ياري نميشويد!
سوره هود (11): آیه 113
جزء سنت نیست و از سنت جدا است. یا قضیه ی طالوت و نبیّ بنی اسرائیل:
(ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ)
زمامدار (و فرماندهي) براي ما انتخاب کن! تا (زير فرمان او) در راه خدا پيکار کنيم.
سوره بقره (2): آیه 246
این که رسول اکرم این همه در برابر ستمگریهای قریش مقاومت کرد و جنگید و این همه اذیت کشید، این ها ظاهرا جزء سنت نیست !
«وليس من السنة قتال السلطان»
آقای بربهاری! ما یک سوالی از شما داریم امیدواریم -که ان شاء الله خدای عالم ما را در قیامت با این مرد خبیث مواجه کند از ایشان یک سوال بپرسیم-. «وليس من السنة قتال السلطان»؛ امیر المؤمنین سلطان بود یا نبود؟ خلیفه منتخب بود یا نبود؟ چه جوابی دارید که طلحه و زبیر و عایشه با او قتال کردند؟ چه جوابی دارید که معاویه 18 ماه با علی جنگید؟
یا مراد از سلطان عبارت از عمر، ابابکر، عثمان، معاویه، یزید و الباقی هستند! امیر المؤمنین جزء خلفاء نیست. که بخاری در کتاب «تاریخ اوسط» خودش اسامی خلفاء را مطرح می کند می گوید خلیفه اول اقای ابوبکر سه سال و اندی خلافت کرد و چند مرتبه مکه رفت.
بعد از ابو بکر، عمر خطاب بود ده سال و اندی خلافت کرد، چند مرتبه هم مکه رفت و بعد از او عثمان بود، ایشان دوازده سال خلافت کرد و چند بار مکه رفت بعدش هم معاویة ابن ابی سفیان خلیفه شد! اسمی از امیر المؤمنین نمی برد. بخاری! همین که (برای اهل سنت) کتابش شده اصح الکتب بعد کتاب الله!
تاریخ اوسط جلد 1 در صفحه 193 خلفا را می شمارد خلیفه اول ابوبکر و دوران حکومتش، خلیفه دوم عمر و دوران حکومتش و خلیفه سوم عثمان و دوران حکومتش.
«وَكَانَت الْفِتْنَة خمس سِنِين»
التاريخ الأوسط (مطبوع خطأ باسم التاريخ الصغير)؛ المؤلف: محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخاري، أبو عبد الله (المتوفى: 256هـ)، المحقق: محمود إبراهيم زايد، الناشر: دار الوعي , مكتبة دار التراث - حلب القاهرة، الطبعة: الأولى، 1397 – 1977؛ ج1، ص 93، ح 372
از دوران امیر المؤمنین به سال فتنه تعبیر می کند.
بربهاری ادامه می دهد:
«وليس من السنة قتال السلطان فإن فيه فساد الدنيا والدين»
كتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علي بن خلف البربهاري أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القيم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد سعيد سالم القحطاني، ج1، ص29
دیگر چه کار باید کرد؟ ! صحیح بخاری یک تعبیری دارد خیلی تعبیر مشمئز کننده است ایشان در جلد 6 صفحه 2588 با چاپ عربستان سعودی حدیث 6644 می گوید:
«بَاب قَوْلِ النبي صلى الله عليه وسلم سَتَرَوْنَ بَعْدِي أُمُورًا تُنْكِرُونَهَا»
بعد از من اموری را می بینید که این ها را انکار می کنید.
خلاصه این ها جزء منکرات است.
«وقال عبد اللَّهِ بن زَيْدٍ قال النبي صلى الله عليه وسلم اصْبِرُوا حتى تَلْقَوْنِي على الْحَوْضِ»
در برابر این منکرات شما صبر کنید تا در کنار حوض من را ملاقات کنید.
اولین حدیث که 6644 است دارد:
«حدثنا زَيْدُ بن وَهْبٍ سمعت عَبْدَ اللَّهِ»
زید بن وهب که همان عبدالله ابن زید است
«قال لنا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ بَعْدِي أَثَرَةً»
«أثرة»؛ یعنی انحرافات، ظلم ها تجاوزها
«وَأُمُورًا تُنْكِرُونَهَا قالوا فما تَأْمُرُنَا يا رَسُولَ اللَّهِ»
چه دستور می دهید یا رسول الله
«قال أَدُّوا إِلَيْهِمْ حَقَّهُمْ وَسَلُوا اللَّهَ حَقَّكُمْ»
شما حق حکام را به آن ها بدهید، اگر حق شما ضایع می شود از حکام حق نخواهید!
از حکام حق نخواهید که حق شما را احیاء کند. اگر حق شما ضایع شد از خدای عالم بخواهید به شما حق بدهد، کارتان با حکام نباشد.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2588، ح6644
ابن حجر هم می گوید:
«وأمورا تنكرونها يعني من أمور الدين»
امور دینی که مورد انکار شما است.
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج13، ص6
این را من نمی دانم چه کار باید کرد؟! وقتی حضرت امیر در بصره نماز می خواند می گویند:
«لقد ذَكَّرَنَا علي بن أبي طَالِبٍ صَلاَةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
نماز علی یاد آور نماز پیغمبر بود!
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 392
اصلا ما کاری به اموی ها و عباسی ها نداریم، شما ملاحظه بفرمایید این را شاید بارها اقایان دیده باشند یا بالای منبر هم گفته باشند
ببینید تعابیری که است این مال صحیح بخاری است. ابو درداء متوفی 33 هجری است یعنی زمان عثمان از دنیا رفته است. همسر ابو درداء می گوید ابو درداء آمد دیدم غضبناک است گفتم چرا ناراحتی؟ گفت:
والله ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وسلم) شيئا إلا أَنَّهُمْ يُصَلُّونَ جميعا»
اصلا از شریعت پیامبر جزء این که باهم نماز می خوانند دیگر از شریعت پیامبر هیچی نمانده است.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص232، ح 620
ایشان سال 33 هجری از دنیا رفته است. یعنی خلافت ابوبکر، عمر، تقریبا حدود هشت – نه سال هم خلافت عثمان را درک کرده است. این واقعا خیلی درد است.
معجم اوسط اقای طبرانی، عبدالله ابن بسر می گوید:
« كيف حالنا من حال من كان قبلنا سبحان الله لو نشروا من القبور»
... اصحاب پیغمبر اگر از قبرها بیرون بیایند
«ما عرفوكم الا أن يجدوكم قياما تصلون»
فقط شما می ایستید و نماز می خوانید!
المعجم الأوسط؛ اسم المؤلف: أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: دار الحرمين - القاهرة - 1415، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد ,عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ج 1، ص 152
غیر از این ایستادن و نماز خواندن چیز دیگری نیست! باز صحیح بخاری از انس غلام پیغمبر دارد:
«ما أَعْرِفُ شيئا مِمَّا كان على عَهْدِ النبي صلى الله عليه وسلم»
من چیزی از شریعت که در زمان پیغمبر دیدم در جامعه نمی بینم
«قِيلَ الصَّلَاةُ»
به او گفته شد: نماز که داریم ما می خوانیم
زمان پیغمبر هم می خواندیم الان هم می خوانیم گفت:
«أَلَيْسَ ضَيَّعْتُمْ ما ضَيَّعْتُمْ فيها»
در نماز چقدر شما امور درست را ضایع و نابود کردید؟
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص197، ح 506
اول نماز بسم الله نگو، دست بسته، آمین گفتن، سلام را بر تشهد جلو انداختن، سوره قل هو الله را نخواندن. یک آیه ای از قرآن خواندن و...
ملاحظه کنید نمازی که در عصر نبوت خوانده شده چطور بوده و بعد ایشان چه بر سرش آمده! پیغمبر که همیشه در خانه اش نماز نمی خواند جلوی مردم نماز می خواند در مکه هم جلوی مردم کنار بیت الله الحرام نماز می خواند.
مردم بیست و سه سال شاهد نماز پیغمبر بودند. حالا روایت باشد می گوییم پیغمبر روایت را برای دو نفر سه نفر گفته خیلی ها اطلاعی ندارند؛ ولی نماز پیغمبر نمازی بود که جلوی چشم همه بود.
در هر صورت...
این ها مسائلی است که رسول اکرم می فرماید بعد از من اموری می بینید که مورد انکار شما است وظیفه شما این است که تحمل کنید کارتان نباشد بگذارید حکام هرکاری خواستند انجام دهند! بحث بعدی، بحث انصار است که معرکه آراء است و یک مقدار بیشتر باید توقف کرد.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته