برنامه «حبل المتین» - 30 10 1403
عنوان برنامه: وجوب نصب امام در منابع شیعه
کلیدواژه: حبل المتین؛ امامت؛ ولایت؛ نصب امام؛ امامت الهی؛ امامت منصوص؛ وجوب نصب امام؛ قرآن؛ سنی؛ شبهه!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: آقای علی اسماعیلی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ المَعْصُومِینْ عَلَيْهِمُ السَّلَام
مردم عزیز و نازنین بینندگان گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام علیکم، به برنامه خودتان خیلی خوش آمدید در این شب های سراسر نور و معنویت ماه رجب المرجب باز هم توفیق پیدا کردیم خدمت تان برسیم. ماه رجب، ماه بسیار عظیمی است ذکر، عبادت و بندگی در این ماه سفارش شده است بویژه استغفار در ماه رجب، روزه ماه رجب بسیار سفارش شده است.
دعاها و اعمالی که قاعدتاً شما اهلش هستید و انجام می دهید مثلاً دعای «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر» که یکی از دعاهای بسیار زیبا و پر مضمون است در ماه رجب ان شاء الله موفق بشوید و ما را هم از دعای خیر خودتان بی نصیب نکنید.
جا دارد به سهم خودم پیروزی مردم مقاوم، صبور و غیور «غزه» را تبریک عرض کنم؛ این یک پیروزی است شاید بعضی ها امروز در جامعه ما برای شان سوال بشود این چه پیروزی است این همه خرابی، خسارت و این همه افراد به شهادت رسیدند از شهید عزیز «سید حسن نصر الله» تا شهید «سنوار و اسماعیل هنیه» اما قدری واقع بینانه به موضوع نگاه کرد بله سخت است این ها خسارت است و تحملش دشوار است.
اما نزدیک به پانزده ماه است با تمام تجهیزاتی که رژیم جنایتکار «صهیونیستی» دارد با حمایت «آمریکا، اروپا» و خیلی از کشورهای منطقه تمام «غزه» را بمباران کرد نزدیک به پنجاه هزار نفر را به شهادت رساند. اما پیروزی چیست؟ نتوانست یک اسیر را آزاد کند مگر محدوده «غزه» چقدر است؟ که نتوانست و موفق نشد این پیروزی است.
«اسرائیل» در بین همه ملت های عالم منفور بود، منفورتر شد علناً به میدان آمدند از آن جایی که خیلی بعید به نظر می رسد که «دادگاه بین المللی لاهه» حکم بازداشت و جنایتکار بودن این شخص را اعلام کند این اتفاق افتاد همه این ها پیروزی است. هرچند در کنارش سختی ها، مصیبت ها، و گرفتاری ها به ظاهر بود اما قطعاً این پیروزی خواهد بود.
قطعاً «حماس» به تعبیر رهبر معظم انقلاب زنده است و زنده خواهد ماند مقاومت زنده است و زنده خواهد ماند. درود بر مردم صبور، غیور و مقام «غزه» ان شاء الله پیروزی های یک به یک را از این به بعد خواهیم دید و البته اضمحلال و نابودی «اسرائیل» جنایتکار و سردمداران آدم کشش را خواهیم دید به زودی ان شاء الله.
برنامه زنده «حبل المتین» درس های از امامت و ولایت و طبق معمول در محضر استاد عزیز و گرانقدرمان حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله خوش آمدید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.
طبق برنامه همیشگی مان آغاز عرائض مان را با یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) شروع می کنیم. شعری که همیشه خواندیم زمزمه می کنیم
پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست
مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است
یک زن و آن همه نا مرد خدا صبر دهد
چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است
مدینه کوچه هایت بوی زهرا می دهد
نشان از غربت شب های مولا می دهد
یابن الحسن قسم به سینه مجروح مادرت زهرا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان مولا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
شرار دود ز بیت علی رود بالا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
علیست مثل تو مظلوم بی کس و تنها
یابن الحسن تو بر ظهور دعای فرج بخوان که کند
همیشه مادر پهلو شکسته بر تو دعا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسن
به زیر ضرب لگد دید مادر خود را
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسین
فتاد پشت در خانه مادرش از پا
تو بر ظهور دعای فرج که هنوز
صدای ناله حسین می رسد به عرش خدا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که به نی
بود هنوز سر پاک سید الشهداء
(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)
مجری:
حضرت استاد خیلی ممنون برنامه مان مزین و متبرک شد مثل همیشه ابتدا به نام نامی مادر حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) و وجود نازنین امام زمان که شبکه ما به نامِ نامی حضرت ولی عصر است.
دوستان همان طور که در خاطر تان است ما درس های از امامت و ولایت را در محضر استاد داشتیم به موضوع وجوب نصب امام از دیدگاه فریقین رسیدم، استاد اگر صلاح بدانید خلاصه کوتاهی بفرمایید
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
بحث وجوب نصب امام از بزرگان اهل سنت، از شخصیت های برجسته و ارکان علمی اهل سنت گفتند نصب امام واجب است. نصب امام واجب است دلیل شرعی داریم یا دلیل عقلی داریم؟ این را هم بحث کردیم، بعد بحث شد آیا برای وجوب نصب امام آقایان به حدیث و آیه ای هم استناد کرده اند یا خیر؟
اشاره شد بر این که آقای «قرطبی متوفای 671» از استوانه های تفسیری اهل سنت است، تفسیرش هم عصاره تفسیر پنج، شش قرن صدر اسلام است. ایشان دو، سه آیه را ذکر می کند می گوید این ها دلیل است که نصب امام واجب است.
در سوره بقره که خدای عالم به ملائکه می فرماید:
(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)
(به خاطر بياور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمين، جانشينی [= نماينده ای] قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
ای ملائکه، ما می خواهیم در زمین، خلیفه جعل کنیم.
همچنین در سوره ص میفرماید:
(يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ)
ای داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛
سوره ص (38): آیه 26
سوره نور:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ)
خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده و کارهای شايسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمين خواهد کرد
سوره نور (24): آیه 55
این سه آیه را ایشان آورد دلیل بر این است که نصب امام واجب است.
ما خدمت این آقایان عرض کردیم یک سوالی هم طرح کردیم در این سه آیه و همچنین در آیه 124 سوره بقره (إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) نسبت به حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) که چهار آیه می شود با توجه به عبارتی که آقایان استدلال کردند وگرنه آیات دیگری هم داریم.
اگر چنان چه استناد به این آیه برای این هست که نصب امام واجب است. نصب امام بر مردم واجب است یا بر خدا واجب است؟ در این آیات خدا جعل امام را به خودش نسبت می دهد می گوید (إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً، إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ)، (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) خدا وعده داد (لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ) همه کاره خدا است.
جعل خلافت و امامت دست خدا است پیغمبر از طرف خدا باید این را برای مردم ابلاغ کند. آیا در یک جایی از قرآن داریم فرموده باشد آی مردم بر شما جعل، انتخاب امام و خلیفه واجب است. در سنت نبوی هست که پیغمبر فرموده باشد آی مردم بعد از من، بر شما واجب است یک جا جمع بشوید خلیفه و امام معین کنید.
حرف های ما باید مستند قرآنی یا به استناد سنت باشد. همین طور روی هم یک حرفی بزنیم نمی شود نمیشود، حداقل قرآن بگوید آی مردم اگر صحابه جمع شدند کسی را خلیفه معین کردند بر شما تبعیت واجب است. شما به عمل صحابه استناد می کنید «سمعاً و طاعتاً» ما هم به شما تبریک می گوییم.
ولی صحابه ای که شما می گویید «کلهم عدول، كلهم من أهل الجنة» و عمل شان برای ما حجت است استناد به عمل صحابه ما را از آتش جهنم و همین طور از عذاب دنیا نجات می دهد حدیث حوض، حدیث 6587 «صحیح بخاری» آورد بر این که رسول اکرم می فرماید فردای قیامت تمام اصحاب من وارد آتش جهنم می شوند الا تعداد انگشت شماری!
این تناقض ها باید جواب داده بشود الان اگر به ما هم جواب ندهید جوان ها، دانشجوها و طلبه های جوان، جوان های که تحصیل کرده هستند عقل و شعورشان در یک حدی است حرف را بدون دلیل نپذیرند آن ها از شما سوال خواهند کرد. به ما یاد بدهید ما حاضر هستیم نزد شما شاگردی کنیم به ما یاد بدهید اگر کسی از ما سوال کرد این تناقض ها را چطور جواب بدهیم؟
توهین، گناه و ذنب لا یُغفر است در آن شکی نیست، ولی سوال اشکال ندارد. با همه احترام از عزیزان، بزرگواران و علمای محترم اهل سنت بیایند سوالات ما را جواب بدهند اگر کسی از ما سوال کرد ما هم بتوانیم جواب بدهیم این خلاصه بحث گذشته ما بود.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم، نکته ای که هفته گذشته کمی عارضش شدیم اما بیشتر به آن بپردازیم و شاید برای مخاطبین ما هم قابل توجه باشد می خواهیم ببینیم وجوب نصب امام از دیدگاه شیعه چیست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
دیدگاه شیعه کاملاً مشخص است در جلسه گذشته نظریه بعضی از شیعیان خود فروخته، شیعیانی که با یک شبهه از کوره در می روند عقایدشان متزلزل می شود یا دلارهای «آمریکا» و ریال های «سعودی» را می بینند خودشان را می بازند. مثل «سید ابو الفضل برقعی، قلمداران، شریعت سنگلجی، کسروی، مصطفی طباطبایی» و ... .
آدم احساس می کند اینها دارند هذیان می گویند یعنی حرف هایشان، حرف های منطقی عقلی نیست، به یک تکه ای از عبارات حضرت امیر (سلام الله علیه) و ائمه استناد می کنند بخش دیگرش را رها می کنند.
در جلسه گذشته هم عرض کردیم امیر المؤمنین در یک سخنرانی در «صفین» معاویه، «ابو درداء و ابو هریره» را خدمت حضرت امیر فرستاده بود قاتلین عثمان را به ما تحویل بدهید ما حاضر هستیم با شما صلح و بیعت کنیم.
حضرت امیر در آن جا فرمود اگر یک حاکمی از دنیا برود دو صورت دارد یکی نظریه بر این باشد خدا کسی را خلیفه معین نکرده است، وظیفه مردم است باید خلیفه معین کنند. یک ساعت هم بدون خلیفه و امام نمی توانند زندگی کنند.
اگر خدا معین کرد و پیغمبر هم ابلاغ کرد که من هستم. پیغمبر اکرم از طرف خدا من را به عنوان خلیفه معین کرده است بر همه مردم واجب است از من تبعیت کنند.
قسمت اول فرمایش حضرت امیر را آقایان استناد می کنند ذیل عبارت که مکمل این فرمایش حضرت است رها می کنند. مثال زدیم مثل کسی که بگوید:
(فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ)
پس وای بر نماز گزارانی که در نماز خود سهل انگاری می کنند،
سوره ماعون (107): آیات 4 و 7
(فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ) وای بر نماز گزاران فردا هیچ کس نماز نمی خواند (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) نزدیک نماز نشوید فردا هیچ کس نماز نمی خواند. (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) ذیل هم دارد (وَأَنْتُمْ سُكَارَى)، یا (فَوَيلٌ لِلْمُصَلِّينَ) ذیلش هم (الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) آقایان ذیلش را رها می کنند صدرش که به نفع خودشان است می گیرند.
ولذا در کلمات حضرت امیر (سلام الله علیه) در «نهج البلاغه»، خطبه 40 تعبیر خیلی زیبایی دارد. بعضی از افراد مقداری افکارشان، افکار سالم نیست افکار التقاطی است به بخشی از این خطبه استناد می کنند.
«نهج البلاغه» با تحقیق دکتر «صبحی صالح» استاد اسلامیات و فقه لغت در «دانشگده ادبیات - لبنان» خطبه 40 می گوید «خوارج» بعد از این که در «جنگ صفین» در برابر امیر المؤمنین ایستادند گفتند «لا حکمَ الا لله» حکومت مال خداست. علی ابن ابی طالب اشتباه کرد حکمیت را به «عمرو عاص و ابو موسی اشعری» داد هر چه امیر المؤمنین «مالک و ابن عباس» اصرار کردند «ابو موسی اشعری» آدمی نیست که صلاحیت برای حکمیت داشته باشد.
قبول نکردند شمشیر کشیدند این است و غیر از این نیست نباشد جنگ داخلی؛ حکمیت انجام شد «عمرو عاص» سر «ابو موسی اشعری» کلاه گذاشت گفت هم علی را عزل کنیم هم معاویه را عزل کنیم مردم بروند انتخاب کنند.
«ابو موسی اشعری» فریب خورد قبول کرد گفت اول تو علی را عزل کن من هم معاویه را عزل می کنم. «ابو موسی اشعری» گفت آی مردم من از طرف شما حکم هستم علی را از خلافت عزل کردم همان طور که انگشترم را از انگشتم در آوردم. «عمرو عاص» هم گفت انگشتر خلافتی که «ابو موسی» از دستش در آورد من معاویه را نصب کردم همان طور که انگشتر را در انگشتم کردم. همه داد و فریاد کردند می گویند خود کرده را تدبیر نیست.
بعد «خوارج» گفتند یا علی، حکمیت مال خدا است اشتباه کردی گفتی این ها حکمیت داشته باشند. وقتی گفتند «لا حکمَ الا لله» حضرت فرمود:
«كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِل»
این ها حرف حق می زنند ولی باطل اراده می کنند. «لا حکم الا لله» بله حاکمیت مال خداست.
«نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ»
این ها می گویند فرمانروایی و خلافت هم مال خدا است یعنی خدایی که بالای عرش روی تخت نشسته است و پیغمبرش هم کنار دستش است یک وجب جا برای او گذاشتند هر وقت خدای عالم چشمانش بیمار می شود ملائکه به عیادتش می آیند تعبیر «ابن تیمیه» است. خدایی که چشمش درد می کند ملائکه به عیادتش می آیند نوش جان «وهابی»ها باشد.
ما همچنین خدایی را نه قبول داریم نه معتقد هستیم نه همچنین خدایی، قرآن از او خبر دارد نه پیغمبر و نه پیامبران از همچنین خدایی خبر ندارند.
مجری:
نه مسلمان ها
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، حتی کفار هم قبول ندارند مشرکین هم همچنین خدایی را قبول ندارند. مشرکین خدایی که چشم هایش درد کند مردم برای عیادتش بیایند در ایام «حج» سوار شتر بشود برای «رمی جمرات» شرکت کند، نیمه شب سوار الاغ روی کره زمین بیاید.
می گویند آن خدایی که در «منا» برای «رمی جمرات» می آید شب ها سوار الاغ می شود تا روی سر مردم دست بکشد این خدا باید بیاید حکومت هم کند. امیر المؤمنین می گوید بله حاکم واقعی خداست انبیاء هم اگر حکومت دارند از قِبَل خدا است خدا می گوید
(إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)
من در روی زمين، جانشينی [= نماينده ای] قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
یعنی حاکمیت مال خدا است بعد حضرت فرمودند:
«وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ»
مردم ناگزیر هستند حتماً امیر و حاکمی داشته باشند
«بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»
این حاکم، آدم درست یا آدم فاسق باشد!
چون جامعه بدون حاکم تمام بساط آن جامعه به هم می ریزد. این امیر خوب، متدین یا فاسق باشد.
«يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ»
در حکومت این امیر «بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» مؤمنین به کار خودشان می رسند، این طور نیست چهار تا قلدر و چماق به دست می خواهد از باغش سرکشی کند چهار چماق به دست بر سرش بکوبند بگویند این باغ مال ما است. دامش را می خواهد به بیابان ببرد چماق به دست ها بیایند بگویند این ها مال ما است. خانواده اش می خواهند بیرون بروند متعرض بشوند این زندگی نمی شود.
ولی آن حاکم ولو این که ظالم است جلوی این ها را می گیرد مؤمنین به کار خودشان می رسند.
«وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 82، و من كلام له (علیه السلام) [للخوارج] في الخوارج لما سمع قولهم «لا حكم إلا لله»
کفار هم از دنیای زود گذرشان بهره می برند، چون خدای عالم، مهربان است
«يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْه»
إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص644
دعای ماه رجب است کفار فردای قیامت بهره ای ندارند خدای عالم می گوید بنده های کافرم فردای قیامت بهره ای ندارند در دنیا بهره ببرند، استفاده کنند و لذت ببرند. قرآن می گوید اگر می دانستیم عقیده مؤمنین متزلزل نمی شود
(وَلَوْلَا أَنْ يكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيهَا يظْهَرُونَ)
اگر (تمکن کفار از مواهب مادي) سبب نميشد که همه مردم امت واحد (گمراهي) شوند، ما براي کساني که به (خداوند) رحمان کافر ميشدند خانههايي قرار ميداديم با سقفهايي از نقره و نردبانهايي که از آن بالا روند.
سوره زخرف (43): آیه 33
سقف خانه شان را از نقره قرار می دادیم یعنی این قدر ثروت به این ها می دادیم.
«وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ»
عبارت های خیلی حساب شده ای است «کلامُ الملوک ملوک الکلام» این حاکم فاجر یا متدین باشد مؤمنین به کار خودشان می رسند. اراذل و اوباش مزاحم شان نمی شود کفار هم بهره ای می برند اجلی که خدای عالم برای بندگانش قرار داد مردم به آن اجل شان می رسند مثلاً اگر بناست هفتاد، هشتاد سال عمر کند به آن می رسد.
ولی اگر هرج و مرج شد می خواهد بیرون برود چهار نفر چاقو بدست بزنند او را بکشند می خواهد سر کار برود چهار تا اراذل و اوباش او را بزنند و بکشند این جا مردم به اجل طبیعی شان نمی رسند. با زور چماق، چاقو و شمشیر اراذل و اوباش کشته می شوند.
«وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ»
همین حاکم زکات و وجوهات شرعیه را می گیرد برای عموم مردم خیابان، مسجد، بیمارستان، جاده می سازد ولو فاجر هم است.
«وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ»
اگر دشمن به این کشور تجاوز کرد همین حاکم ظالم بسیج عمومی در برابر متجاوز می دهد
«وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ»
راه ها امن می شود وقتی در تاریخ می خوانیم افرادی می خواستند از «قم» به «اصفهان» بروند بندگان خدا با ترس و لرز می رفتند وسط راه، راهزن ها نیایند و ... تا به «اصفهان» برسند نیمه جان می شدند. ولی این حاکم راه ها را امن می کند.
«وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ»
اگر یک آدم قدرتمندی به ضعیفی ظلم کرد این حاکم جلوی ظلم را می گیرد.
«حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 82، و من كلام له (علیه السلام) [للخوارج] في الخوارج لما سمع قولهم «لا حكم إلا لله»
تا افراد، خوب زندگی کنند و به رفاه برسند و مردم از دست افراد فاجر خلاصی پیدا کنند. کاملاً مشخص است امیر المؤمنین می گوید اگر چنان چه دَوران امر این باشد جامعه بر سر دو راهی باشد حاکمی نباشد یا حاکمی فاسق باشد، مثل حکومت «بنی العباس» هیچ کدام از این ها را عادل نمی دانیم.
یا «بنی امیه» در ضمن جنایاتی که می کردند نسبت به امنیت راه ها، نسبت به ساختن مراکز عام المنفعه کارهای زیادی کردند.
نمی توانیم منکر کارهای عام المنفعه این ها باشیم گرچه کارهای عام المنفعه آن ها برای خدا نبود، برای خود نمایی بود برای این که به مردم بگویند بود. البته کارهای عام المنفعه «بنی العباس» و ... ما را فریب ندهد بگوییم پس این ها آدم های خوبی بودند نه این ها فاسق، فاجر، ظالم، جنایتکار، مظلوم کش و امام کش بودند ولی کارهای عام المنفعه هم انجام می دادند.
آیت الله «بوشهری (حفظه الله تعالی)» مدیر حوزه های علمیه بود شب به بنده زنگ زد گفت فلانی آقای «واعظ زاده خراسانی» مصاحبه ای کرده در مصاحبه اش از «بنی العباس» تعریف و توصیف عجیبی کرده است. یعنی انسان فکر می کند «بنی العباس» حاکمان عادل نه أعدل بودند. تنها کسی که می تواند جواب بدهد شما هستید (تعبیرشان این بود)
بنده سه یا چهار مقاله نوشتم همان زمان در «مجله افق حوزه» چاپ شد دوستان می توانند آن جا هم فرمایشات ایشان را ببینند هم پاسخی که بنده دادم ببینند.
بعضی از افراد نمیدانم قضیه شان چیست اینکه از این ها این چنین تجلیل کنیم و بگوییم این ها آدم های خوبی بودند.
همچنین آقا امام رضا (سلام الله علیه) در کتاب «عیون اخبار الرضا» همین عبارت را آورد می گوید:
«فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ»
کسی اشکال کند
«فَلِمَ جَعَلَ أُولِي الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ قِيلَ لِعِلَلٍ»
عین همین تعبیری که حضرت امیر (سلام الله علیه) داشتند ایشان هم می فرماید
«لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَيِّمٍ وَ رَئِيس»
هیچ فرقه و ملتی نیست بخواهد زندگی اجتماعیش را ادامه بدهد مگر این که باید حاکم، رئیس، رئیس جمهور، نخست وزیر و پادشاهی داشته باشند هیچ راه دیگری نیست.
«وَ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِي أَمْرِ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص101
بعد از آن طرف می گوید قیم و امام که واجب است آیا خدای عالم خلق را آفرید رهایش کرده است؟ یا نه خدایی که خالقِ خلق است قیم، امام، حاکم و خلیفه ای قرار داد؟ بله اگر به این نتیجه رسیدیم که خدای عالم رها کرده، بله بر مردم واجب است. ولی این یک فرضیه است می گویند فرض محال، محال نیست.
ولذا امام رضا همین تعبیر را دارد ولی می گوید سر دو راهی آیا معتقد باشیم خدای عالم معین کرد یا بگوییم خدا مردم را به حال خودش رها کرده است. فرضاً هم رها کرده باشد باید به فکر باشیم.
ولذا از حضرت امیر در «غرر الحکم»، حدیث 10109 ایشان می فرماید:
«وَالٍ ظَلُومٌ غَشُومٌ خَيْرٌ مِنْ فِتْنَةٍ تَدُوم»
غرر الحكم و درر الكلم (مجموعة من كلمات و حكم الإمام علي عليه السلام)؛ نویسنده: تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سيد مهدى، ناشر: دار الكتاب الإسلامي، ص729
یک حاکم متجاوزِ وحشی بهتر از فتنه گری در جامعه است او اگر متجاوزِ وحشی گر است با هم آن وحشی گریهایش جلوی وحشی ها را می گیرد. یعنی اگر او نباشد ظلم و جنایت به صد درجه می رسد ولی با وجود حاکم ظالم به سی درجه می رسد
مجری:
مثل این که قانون بد بهتر از بی قانونی است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، در روایت دیگر میفرماید:
«أَسَدٌ حَطُومٌ خَيْرٌ مِنْ سُلْطَانٍ ظَلُوم»
شیر درنده بهتر از فرمانده و حاکم ستمگر است
«وَ سُلْطَانٌ ظَلُومٌ خَيْرٌ مِنْ فِتَنٍ تَدُومُ»
كنز الفوائد؛ نویسنده: كراجكى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله، ناشر: دارالذخائر، ج1، ص136
پادشاه و فرمانروای ستمگر بهتر از فتنه های پاینده است. این تعبیری است که هم شیعه و هم اهل سنت نقل کردند.
پس از فرمایشات حضرت امیر، امام رضا (سلام الله علیه) نتیجه می گیریم این که اگر در جامعه ای صدای خدا به آن جا نرسیده است اسمی از خدا و پیغمبر هم ندارد آیا در میان آن ها هر کس هر چه خواست انجام بدهد یا نه در آن جای که حکم الهی نرسید مردم موظف هستند برای خودشان حاکم، رئیس و فرمانروا معین کنند قوانین داشته باشد مردم طبق آن قوانین به زندگی شان ادامه بدهند. چون انسان ذاتاً و فطرتاً موجودی اجتماعی است.
مجری:
تشکر از شما خیلی استفاده کردیم... آن چه که امروز دل مان را آرام می کند شنیدم مدح، منقبت و فضائل مولای متقیان امیر مؤمنان اسد الله الغالب علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) است که ماه رجب، ماه ولادت این آقا است.
(میان برنامه)
مجری:
...در این قسمت از برنامه همانطور که وعده داده بودیم در خدمت مخاطبین عزیز هستیم اولین تماس آقا «محمد» از «کردستان» سلام علیکم بفرمایید
تماس بینندگان برنامه
بیننده: (آقا محمد از کردستان – شیعه)
سلام عرض می کنم یک سوال داشتم و یک راهنمایی کوچک هم از استاد می خواستم. به این سوال در این شبکه و شبکه های دیگر خیلی جواب داده شده است شبهه ای که مطرح می کنند ازدواج یکی از دختران امیر المؤمنین با خلیفه دوم خیلی جواب داده شده است ولی «وهابیت» خیلی رویش مانور می دهند می گویند در کتاب های اهل تشیع هم آمده است اگر می شود توضیح کامل تر بدهید ممنون می شود.
یک بار دیگر تماس گرفتم راهنمایی شدم نتیجه گرفتم اگر میشود حضرت استاد توسلی برای حل مشکل بگویند انجام بدهم ممنون می شوم.
مجری:
تشکر از شما، تماس بعدی آقای «آزاد سر» از «لاهیجان» سلام علیکم بفرمایید
بیننده: (آقای آزاد سر از لاهیجان – شیعه)
سلام عرض می کنم... بنده دو سوال از محضر شما داشتم پنج شنبه با شما تماس گرفته بودم در مورد این که آیا اهل بیت (علیهم السلام) ولایت بر امور شخصی دیگران دارند یک مطلبی را از «آخوند خراسانی» برای شما عرض کردم شما یک جوابی دادید برای من خیلی جای تعجب داشت و جالب بود.
شما فرمودید «آخوند خراسانی» آن طوری که در زمینه فقه و اصول خصوصاً اصول کار کرده در زمینه امامت و ولایت آن چنان تخصص نداشت. این جواب شما از آن جا برای من جالب بود که معمولاً این تصور هست کسانی که فقیه، عالم و مرجع تقلید هستند معمولاً علاوه بر این که در فقه و اصول مهارت دارند در زمینه امامت و ولایت هم تخصص دارند.
معمولاً این تصور هست خصوصاً در بین علمای «وهابی» حتماً شما شنیدید و خواندید یک سری از مطالب را از طرف یکی از مراجع تقلید نقل می کنند می گویند ببینید فلان مرجع تقلید این حرف را زده است در حالی که ممکن است آن مرجع تقلید با تمام عظمتی که دارد در زمینه امامت تخصص نداشته باشد مثل تخصصش در زمینه فقه و اصول این فرمایش شما خیلی برایم جالب بود.
برای همین می خواهم در این زمینه یک مطلبی را عرض کنم خاطره ای هست می خواهم صحت و سُقمش را از شخص شما بشنوم چون به آیت الله «شبیری زنجانی» دسترسی ندارم یکی از رفقا برایم نقل می کرد مستقیماً از آیت الله «شبیری زنجانی» شنیده ایشان تعریف می کردند فرمودند به کتابخانه «شیخ طوسی» در «کربلا» یا «نجف» رفتند.
آیت الله «شبیری زنجانی» داشتند کتاب ها را نگاه می کردند به کتابچه ای رسیدند دست خط خود «شیخ انصاری» در زمینه علم رجال بود آیت الله «شبیری زنجانی» می فرمایند وقتی که من این کتابچه را می خواندم به این نتیجه رسیدم سواد «شیخ انصاری» در زمینه علم رجال به اندازه سواد یک طلبه سطح یک یا دو هست یعنی «شیخ انصاری» با آن عظمتی که در زمینه فقاهت و اصول دارد اما ظاهراً در زمینه رجالی تخصصی ندارد.
سوال بعدی در مورد کتاب «اسرار آل محمد» همه مطالبش مورد تأیید نیست آیا در این زمینه کتابی هست که حاشیه ای به این کتاب زده باشد مطالب درست و نا درستش را برای ما مطرح کرده باشد یا نه؟
مجری:
متشکرم از شما خدا نگهدار، تماس بعدی آقای «احمدی» از «یاسوج» سلام علیکم بفرمایید.
بیننده: (آقای احمدی از یاسوج – شیعه)
سلام علیکم... دو سوال دارم یکی در رابطه با آيه 12 سوره مبارکه یس آخر آیه (امامٌ مبین) آمده است منظور از (امامٌ مبین) چیست؟
سوال دیگر من به عنوان یک مسلمان شیعه اعتقاد بر این دارم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم دوازده امام را تعیین فرمودند و کسی به غیر از این ها جانشین آقا رسول الله نیستند.
اما عامه اعتقاد دارند که خود را اهل سنت می دانند بر این عقیده هستند که پیامبر جانشینی تعیین نکرد و تعیین جانشین یا خلیفه حق مردم است پس برای چه خلیفه اول آن ها عمر را بدون این که با مردم مشورت کند خلیفه قرار داد؟ در این باره توضیح دهید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سوال دوم ایشان را متوجه نشدم چه بود؟
مجری:
عرض میکنم، سوال دوم ایشان در مورد این بود ادعایی که اهل سنت می کنند پیامبر جانشین معین نکرد در حالی که در خطبه غدیر آمده است که پیامبر دوازده امام را معرفی کرد گفتند اگر این شکلی هست چطور خلیفه اول را مردم انتخاب نکردند. سوال شان مبهم بود می خواستند تعریضی بزنند که خلیفه اول هم توسط مردم انتخاب نشد یک جمعی جمع شدند این کار را کردند. تماس بعدی آقای «بهادری» از «کرج» سلام علیکم بفرمایید
بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)
سلام عرض می کنم... همانطور که مستحضر هستید رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هزار باب از علم خودش را به لطف الهی در سینه علی ابن ابی طالب ریختند. «حافظ ابو نعیم اصفهانی» در «حلیة الأولیاء»، «متقی هندی» در «کنزل العمال»، جلد 6، صفحه 392 روایت را تا «عبد الله ابن عمر» می آورد می گوید رسول مکرم اسلام زمانی که می خواستند به رحمت خدا بروند فرمود بخوانید برای من برادرم را، ابوبکر آمد حضرت از او رو گردانید باز فرمود بخوانید برادرم را آقای خلیفه دوم آمد رسول خدا رو بر گردانید عثمان آمد باز رو گردانید، سپس علی ابن ابی طالب را خواندند همین که علی آمد حضرت او را به جامه خود پوشانده و بر او خم شد پس چون از نزد آن حضرت بیرون رفتند گفتند یا علی، پیامبر به تو چه فرمود؟
آقا علی ابن ابی طالب فرمود مرا هزار باب از علم آموخت و از هر بابی هزار باب باز می شود «متقی هندی» در «کنز العمال»، جلد 6، صفحه 153؛ «خطیب خوارزمی» در «مناقب»، جلد 1، صفحه 49 و 43 «مقتل الحسین» و در «فردوس الأخبار» از «سلیمان بلخی» آوردند رسول خدا فرمود:
«أعلم أمتي من بعدي علي بن أبي طالب»
الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج1، ص370
داناترین امت من بعد از من، علی ابن ابی طالب است این را به صورت تواتر خیلی از علمای اهل سنت آوردند. سوال من این است اگر علی ابن ابی طالب اعلم بر همه امور و حقایق بود آقای «زید ابن ثابت یهودی» تازه مسلمان شده ایشان چرا در زمان خلافت جناب عثمان، رئیس کل قوه قضائیه شد؟ یعنی در «البدایة و النهایة»، جلد 5، صفحه 329 نوشته است در عصر عثمان آٔقای «زید ابن ثابت» یک «یهودی» اهل کتاب رئیس کل قوه قضائیه آقای عثمان بود.
سوال از آقایان «وهابی»، آقای «زید ابن ثابت» که کلیه سنت پیغمبر را نابود کرد و سنت پیغمبر را قبول نداشت طبق چه اصولی رئیس کل قوه قضائیه می شود؟ بر چه مبنایی حکم می کند که پیامبر و اسلام را قبول نداشت؟ داستان آقای «زید ابن ثابت» در «مصنف ابن ابی شیبه»، جلد 5، صفحه 405 نوشت آٔقای «زید ابن ثابت» از مویز خواران دائمی بود یعنی شراب می خورد.
«سیوطی» در «در المنثور»، جلد 1، صفحه 106 آورد «زید ابن ثابت» ... قرآن را به عمر و پسرش «عبد الله ابن عمر» القاء کرد و پسر عمر گفت بخش اعظم قرآن از بین رفته است.
«حاکم نیشابوری» در «مستدرک» خبر 351 آورد «زید ابن ثابت» در مجلس زنان رقاصه شرکت می کرد وقتی که مردم به او اعتراض می کرد می گفت پیغمبر اجازه داده است.
همین آقا در کتاب «اشراف الأنساب بلاذری»، جلد 2، صفحه 26؛ «طبقات ابن سعد»، جلد 3، صفحه 69؛ «البدایة و النهایة»، جلد 2، صفحه 53؛ جناب «جوهری» در «السقیفه» آورده آقایان نوشته اند در شب سقیفه یک منبع عظیمی پول توسط همین اهل کتاب آقای «زید ابن ثابت» در بین «انصار» توزیع شد ولی قبیله «بنی نجار» زیر بار این پول نرفتند و گفتند ما رشوه قبول نمی کنیم.
این آقا یکی از صحابه بود شما می گویید صحابه مثل ستارگان هستند به هر کدام چنگ بزنید هدایت می شوید آقای «وهابی» آیا می توانید علی ابن ابی طالب را کنار بگذارید «زید ابن ثابت» را کنار بگذارید به کدام شان می خواهید چنگ بزنید که هدایت بشوید؟ قضاوت با شما وجدان اگر دارید قضاوت کنید.
مجری:
خیلی ممنون تشکر از شما. استاد اقای «محمد» از «کردستان» گفتند با توجه به این که مسئله زیاد پاسخ داده شده است اما باز هم «وهابی»ها رویش مانور می دهند بحث ازدواج یکی از دختران امیر المؤمنین با خلیفه دوم
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این قضیه را بزرگواران میخواهند از دیدگاه شیعه بررسی کنند یا دیدگاه اهل سنت بررسی کنند. آقای «نووی متوفای 676» از علمای بزرگ اهل سنت است در کتاب «تهذیب الاسماء واللغات» در رابطه با همسر خلیفه دوم که «ام کلثوم» نام داشت میگوید:
«وأم كلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب رضي الله عنه»
تهذيب الأسماء واللغات؛ اسم المؤلف: محي الدين بن شرف النووي الوفاة: 676هـ ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1996 ، الطبعة : الأولى، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ج 2، ص 630
کدام «ام کلثوم»؟، «ام کلثوم» خواهر عایشه از ابوبکر، «ام کلثوم» که عمر خطاب با او ازدواج کرده ارتباطی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) ندارد.
همچنین از بزرگان شیعه، بعضی از بزرگواران مثل آیت الله العظمی «مرعشی نجفی» همین عقیده را دارد ایشان می گوید «ام کلثوم» اصلا ارتباطی به حضرت زهرا ندارد.
همچنین در کتاب «کافی» جلد 5 یک بابی دارد
«بَابُ تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُوم»
در بعضی از چاپها «باب تزویج ام کلثوم من عمر ابن خطاب» دارد. روایت از امام صادق (سلام الله علیه) است میگوید خلیفه دوم آمد از «ام کلثوم» خواستگاری کرد.
اگر بگوییم فرضا فرزند حضرت زهرا هم باشد «ام کلثوم» آخرین فرزند صدیقه طاهره است. در سال 11 هجرت حضرت زهرا از دنیا رفته باشد هفت – هشت ماه در کل کمتر از یک سالش بوده است. چون فاصله بین ولادت حضرت امام حسن و امام حسین شش ماه بیشتر نبود، اگر حضرت محسن را هم حضرت زهرا بار دار بودند محسن شش ماهه یا چهار ماهه بوده هیچ منافاتی با این ندارد. قضیه خواستگاری هم سال 18 هجرت صورت گرفته است این را همه دارند.
سال 18 هجرت «ام کلثوم» تقریبا هفت ساله است، آقای عمر ابن خطاب پنجاه و هفت سالش است.
«لَمَّا خَطَبَ إِلَيْهِ قَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ»
وقتی عمر خواستگاری آمد حضرت فرمود:
«إِنَّهَا صَبِيَّةٌ»
فرزند من هفت ساله و کوچک است؛ نهایتا هشت سالش است هنوز بالغ نشده است.
«قَالَ فَلَقِيَ الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِي أَ بِي بَأْسٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ»
خلیفه دوم نزد عباس عموی پیامبر رفت و گفت من عیبی دارم؟ عباس گفت مگر چه شده است؟
«قَالَ خَطَبْتُ إِلَى ابْنِ أَخِيكَ فَرَدَّنِي»
من خواستگاری برادر زاده ات رفتم، من را رد کرد.
«أَمَا وَ اللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ»
قسم به خدا زمزم را ویران میکنم
«وَ لَا أَدَعُ لَكُمْ مَكْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا»
هر فضیلتی شما بنی هاشم دارید من نابود میکنم!
«وَ لَأُقِيمَنَّ عَلَيْهِ شَاهِدَيْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَ لَأَقْطَعَنَّ يَمِينَهُ»
می گویم دو تا شاهد بیایند شهادت دروغ بگویند به این که علی دزدی کرده است، دست علی را قطع میکنم! اگر از کتابهای شیعه میخواهید این است، آیا این فضیلت است؟
«فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهُ إِلَيْه»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص346
بعد عباس نزد امیر المؤمنین آمد و گفت عمر این طوری میگوید. عباس اصرار کرد و گفت قضیه ازدواج را به عهده من بگذار امیر المؤمنین این مسئله را به عهده عباس گذاشت و دیگر ندارد که ازدواج کرد یا ازدواج نکرد.
اگر از مبانی شیعه را میخواهید قضیه را این طوری نقل کرده است. در این زمینه حرف خیلی داریم یعنی یک مورد دو مورد نیست.
باز در کتاب «کافی از کلینی» است (اگر به فرض ازدواج هم شده) حضرت فرمود: این ناموسی است که از ما غصب و به زور گرفتند.
مجری:
این را از امام صادق (سلام الله علیه) دارد؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله از امام صادق دارد. در همان باب تزویج ام کلثوم است. آیا این ها فضیلت است؟ از منابع اهل سنت آوردیم، میگوید اصلا این دختر، دختر ابی بکر بوده دختر حضرت زهرا نبوده است. از این طرف کتابهای شیعه هم این را میگوید.
حرف در این موضوع زیاد است به اندازه کافی در این زمینه بحث داشتیم اگر فرصت هم داشته باشیم دوباره در این زمینه مباحث را مطرح میکنیم.
مرحوم «سید مرتضی» در خیلی از کتابهایش قضیه را آورده از جمله کتاب ایشان که جدیدا به اسم «رسائل المرتضی» چاپ شده است در جلد 3 صفحه 349 به این قضیه می پردازد.
ایشان میگوید به فرض هم این ازدواج صورت گرفته باشد امیر المؤمنین مکره و مجبور بوده است. اگر این ازدواج صورت نمیگرفت عمر دو تا شاهد اقامه میکرد می گفت علی دزدی کرده و دست ایشان را قطع میکرد، یک فساد و فتنهای در جامعه واقع میشد امیر المؤمنین به خاطر جلوگیری از فتنه به این ازدواج تن داده است.
مجری:
در سوال دوم ایشان گفت برای رفع مشکلات و گرفتاری توسل خوب و مجرب چه است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بهترین دعا برای رفع گرفتاری استغفار است. یک کسی از حضرت آیت الله العظمی «بهجت» سوال کرد و گفت خیلی گرفتار هستم خصوصا در مسائل مالی ایشان فرمود بهترین و کاربردترین و قوی ترین برای رسیدن به حوائج استغفار است خداوند میفرماید:
(وَيا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا وَيزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ)
و اي قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنيد، سپس به سوي او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پي در پي بر شما بفرستد؛ و نيرويي بر نيرويتان بيفزايد! و گنهکارانه، روي (از حق) بر نتابيد!»
سوره هود (11): آیه 3
استغفار کنید رحمت خدا پی در پی بر سر شما نازل میشود هم اموال شما اضافه میشود هم اولاد بیشتری میتوانید داشته باشید. به نظرم بهتر از استغفار چیزی نیست و کنار استغفار صلوات است.
آن طوری که یادم است شاید این قضیه مال چهل سال تا چهل و پنج سال قبل است، با آیت الله العظمی «شبیری زنجانی» از حرم بیرون میآمدیم یک بنده خدایی آمد گفت یک ختم به من یاد بدهید.
ایشان فرمود بهترین ختم این است که هفتاد تا استغفار و صد تا صلوات بگویید. از صلوات خیلی کارها ساخته است صلوات و استغفار با حضور قلب باشد. اگر نماز استغفار را که در حاشیه مفاتیح بعد از اعمال مسجد جمکران است کسی بتواند بخواند خیلی خوب است.
فایل PDF دعای استغفار حضرت امیر را ما روی سایت حضرت ولی عصر گذاشتیم، میتوانید دانلود و استفاده کنید.
مجری:
ممنون و سپاسگزارم. آقای «آزاد سر از لاهیجان» سوال اول شان را مفصل مطرح کرد اما جان کلام و سوال شان در مورد خاطره ای است که از حضرت آیت الله العظمی «شبیری زنجانی» نقل کرد و گفت آیت الله «شبیری زنجانی» نوشته ای را از مرحوم «شیخ انصاری» دیده و گفتند اطلاعات رجالی ایشان به اندازه یک طلبه سطح دو است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، در «کنگره شیخ انصاری» تمام آثار ایشان چاپ شد، من از آیت الله العظمی «سبحانی» یا از آیت الله «استادی» سوال کردم آیا مرحوم «شیخ انصاری» کتاب رجال هم دارد؟ به من گفت کتاب «رجال شیخ انصاری» به قدری ابتدایی است، اگر چاپ کنیم توهین به «شیخ انصاری» است.
در «کنگره شیخ انصاری» که نزدیک پنجاه – شصت تا کتاب از این ایشان در موضوعات مختلف چاپ شد، کتاب رجال ایشان را چاپ نکردند. الان تمام آثار ایشان در اینترنت است غیر از رجال!
مجری:
با همه کمالاتی که داشتن در این زمینه ایشان تخصص نداشتن!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، بعضی از آقایان معتقد هستند ما به علم رجال نیاز نداریم. اختلاف بود که اصلا به علم رجال نیاز داریم یا نیاز نداریم. حتی آیت الله العظمی «خویی (رضوان الله تعالی علیه)» کتاب «معجم الرجال» را در آخر عمرشان نوشت.
کتاب «معجم الرجال» ایشان افتخار شیعه است و این کتاب را در اواخر عمرشان نوشتند، من همیشه در بحث با وهابیت میگویم شما کتاب رجال مثل کتاب رجال آیت الله العظمی «خویی» ندارید که این طوری در قسمتهای مختلف نسبت به راوی، مشایخ راوی، تلامیذ راوی، اختلاف نسخ و.... بحث کند اگر دارید به ما نشان بدهید.
اما با همه این حال بنده بیست سال در حوزه رجال تدریس کردم، اگر بنا باشد در کره زمین پنج نفر متخصص رجال باشد یک نفرشان بنده هستم. آیت الله العظمی «خویی» بحث رجال را اواخر عمر شروع کرد یعنی شما رجال آقای «خویی» را با رجال آقای «توستری – قاموس الرجال» مقایسه کنید متوجه خواهید شد.
عرض کردم خدمات آیت الله «خویی» خیلی زیاد است اصلا عقل ما نمیکشد، و کتاب رجال ایشان هم مایه افتخار شیعه است بنده معتقدم «معجم الرجال» در حد کارشناسی است و «قاموس الرجال» در حد دکترا و فوق دکترا است.
آقای «توستری» مقامش محفوظ است ولی ایشان در رجال تمام عمرش را گذاشته است. یا آقای «شیخ موسی زنجانی» که کتاب رجال ایشان را به اسم «الجامع فی الرجال» در چهارده جلد تحقیق کردیم ایشان روی کتاب رجال سی و سه یا سی و پنج سال شبانه روز وقت گذاشته است.
آیت الله العظمی «خویی» اولا اواخر عمرشان این کار را کردند و لجنه ای درست کرده بودند، لجنه کار میکردند و ایشان نظارت داشت. بعضی از تحقیقاتی که داشتیم شاید بالای صد مورد اشکالات اساسی بر این کتاب گرفتیم و الان داریم، به اقا زاده ایشان هم گفتیم وقتی تجدید چاپ میکنید این اشکالات را اعمال کنید ولی با کم لطفی و کم مهری آقایان مواجه شدیم!
این چیزی نیست که نقص باشد، مرحوم آیت الله العظمی «خویی» حداقلش پنج هزار مجتهد تربیت کرده است از جمله آنها «میرزا آقا جواد تبریزی» و امثال ایشان است. اگر مرحوم «شیخ انصاری» هم در رجال تخصص نداشته اشکالی بر او نیست.
من یک جمله ای به این عزیزمان عرض کنم شما این واژه را سرچ بزن "قلم این جا رسید و سر بشکست" مرحوم «آخوند خراسانی» در مسئله جبر و تفویض آمده روایات را آورده آخر معطل مانده چه کار کند! نوشت قلم این جا رسید و سر بشکست! دیگر بعد از این نمیتوانم توضیح بدهم. از این بالاتر، این فرمایش مرحوم «آخوند خراسانی» در کتاب «کفایه» شان است.
لذا این که ما انتظار داشته باشیم یک نفر که فقیه و اصولی است همه علوم را دارد، این طور نیست شاید در یک رشته ای این فقیه کار نکرده و در یک رشته ای کار کرده است.
مثلا خیلی از اساتید که از نظر فقاهت و این ها اصلا قابله مقایسه با آنها نیستم در رجال گاها از من سوال میکنند. این دلیل نه بر فضیلت من است و نه خدای ناکرده دلیل نقص این بزرگان و علما است.
یکی از مراجع خیلی بزرگ نمیخواهم اسم ببرم کتابی در رابطه با وهابیت نوشته بود، ایشان از من خواست گفت فلانی در این زمینه کار زیاد کردی کتاب ما را ملاحظه کنید ما طبق وظیفه شرعی امر ایشان را واجب دانستیم دو – سه هفته نگاه کردیم و نزدیگ سی مورد ایراد نوشتیم بیست و نه موردش را بلا استثنا ایشان اعمال کرد.
در یک موردش که در رابطه با بحث متعة الحج و متعة النساء بود ایشان یک مقدار مقاومت کرد نیم ساعتی باهم بحث داشتیم بعد از نیم ساعت گفتگو متقاعد شد و آن یک مورد را هم اعمال کرد.
این نه دلیل بر افضلیت بنده است و نه دلیل بر نقص آن بزرگوار است. در یک رشته ای مثل بحث ولایت ما چهار دهه عمرمان را گذاشتیم و یک نیمچه تخصص داریم؛ ولی آقایان فقها و بزرگواران جایگاه خودشان را دارند، من بارها گفته ام اگر مراجع نباشد ما در ماهوارهها نمیتوانیم مثل بلبل حرف بزنیم «أنا رجل» «و هل من مبارز» نمیطلبیم.
به پشتوانه این بزرگواران است که داریم در خط مقدم هل من مبارز میطلبیم. با همه این حال احترام مراجع از الزم لوازم و از اوجب واجبات است. جناب اقای «آزاد سر» خدای ناکرده طوری نشود که مثلا در ذهن ما بیاید فلان مرجع در فلان علم تسلط ندارد و این نقص برای او است!
مجری:
خیلی ممنون، ایشان سوالات دیگر هم پرسیدند و همین طور آقای «احمدی از یاسوج» سوال پرسیدند ولی الان تلفن داریم تلفن این بیننده عزیز را بشنویم بعد در خدمت تان هستیم. آقای «حسینی از کردستان» سلام بر شما بفرمایید.
بیننده: (آقای حسینی از کردستان – اهل سنت)
سلام علیکم، میخواستم با ماموستا آقای «قزوینی» صحبت کنم. یک سوال دارم فقط لطف کنید یاداشت کنید. دو سال پیش شبکه کلمه گفت اگر جمهوری اسلامی یک گلوله به «اسرائیل» شلیک کند ما این شبکه را میبندیم. حالا که جمهوری اسلامی چهارصد تا موشک بالیستیک به «اسرائیل» شلیک کرده چرا هنوز شبکه شان را نبستهاند؟
مجری:
باید از خودشان پرسید!
آقای حسینی:
رمضان دو سال پیش را شما میتوانید سرچ بزنید در بیاورید یک جلسه ای بود در آن جلسه پنج – شش نفر نشسته بودند گفت اگر جمهوری اسلامی جرأت کند یک تیر و گلوله به «اسرائیل» بزند ما این شبکه را میبندیم.
مجری:
آنها از این حرفها زیاد زده اند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آرزو بر نوجوانان عیب نیست! اشکال ندارد.
آقای حسینی:
ما شافعی مذهب هستیم هرکس به مذهب خودش ما به همه مذاهب و ادیان احترام میگذاریم آن به جای خودش؛ ولی این را من خودم شنیدم گفت اگر یک گلوله بزند ما شبکه مان را تعطیل میکنیم. شما میتوانید حرف های دو سال قبل اینها را در بیاورید؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله دوستان ما میتوانند از آرشیو شان در بیاورند.
مجری:
خیلی ممنون، تشکر از تماس تان.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اینکه بعضی از ماموستاهای عزیز ما به این فکر افتاده اند خیلی خوب است.
مجری:
استاد اقای «آزاد سر» یک سوال در مورد کتاب «اسرار آل محمد» پرسیدن میگوید آن چه در این کتاب آمده همه مورد تأیید نیست این درست است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
حضرت آقای «خویی» فرمایشی دارد، فرمایش متینی است عقیده ما هم همین است. در گذشته چاپخانه و دستگاه تایپ نبود این طور لجنههای که امروز تشکیل میشود نبود یک افرادی حرفه و شغل شان استنساخ بود.
مثلا آقای «زید» کارش استنساخ بود، من که میخواستم یک دوره کتاب «کافی» را داشته باشم این کتاب در بازار نبود که بیروم بخرم به اقای مستنسخ میدادم می گفتم چند پول میگیری کتاب «کافی» را برایم استنساخ کنی؟ ایشان از روی نسخه ای که داشت یا به او میدادن کتاب را مینوشت.
یک مرتبه شاید خوابش برده، یا مشکلی داشته عصبانی بوده حواسش نبوده، یا مثلا ماه رمضان بوده گرسنگی رویش تأثیر گذاشته شاید یک سطری از نزدش جا افتاده باشد. یا یک عبارت را دو مرتبه نوشته باشد.
الان بنده یک نامه پنج سطری میخواهم بنویسم نگاه میکنم میبینیم سه – چهار تا اشتباه دارد اصلاح میکنم. لذا این اشتباهات طبیعی است.
آیت الله العظمی «خویی» نسبت به کتاب «سلیم ابن قیس (اسرار آل محمد)» همین نظر را دارد. در گذر زمان یک اشکالات و تصحیفات در این کتاب بوده است ولی اینها دلیل بر این نیست که اصل کتاب زیر سوال برود.
مرحوم «نعمانی متوفای290» از بزرگان شیعه و از استوانههای علمی شیعه است کتاب «الغیبة» ایشان در مورد حضرت ولی عصر از کتابهای کم نظیر است. ایشان میگوید کتاب «سلیم ابن قیس» مورد مراجعه علما و بزرگان شیعه بوده است. حالا بعضا یک عبارت های اضافه یا کم شده است ما میتوانیم با مراجعه ای به کتب دیگر این را جبران کنیم.
مثلا جناب «کلینی» از «سلیم ابن قیس» الی ما شاء الله روایت دارد، «شیخ طوسی» روایت دارد. و همین طور دیگر بزرگان ما روایت دارند. یک روایت و مطلب در جای دیگر به طور صحیح آمده ما میتوانیم با مراجعه به روایات مشابه اشکالاتش را بگیریم. تا الان در ذهنم نیست کسی این کار را کرده باشد.
مجری:
آقای «احمدی از یاسوج» هم دو تا سوال پرسیدند آیه 12 سوره مبارکه یاسین:
(إِنَّا نَحْنُ نُحْيي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيءٍ أَحْصَينَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ)
به يقين ما مردگان را زنده ميکنيم و آنچه را از پيش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مي نويسيم؛ و همه چيز را در کتاب آشکار کنندهاي برشمردهايم!
سوره یاسین (36): آیه 12
منظور از (إِمَامٍ مُبِينٍ) چیست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در قرآن در دو جا (إِمَامٍ مُبِينٍ) آمده است. یک موردش همین آیه 12 سوره یاسین است. دوم در سوره حجر آیه 79 آمده است.
(فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ)
ما از آنها انتقام گرفتيم؛ و (شهرهاي ويران شده) اين دو [= قوم لوط و اصحاب الأيکه] بر سر راه (شما در سفرهاي شام)، آشکار است!
سوره حجر (15): آیه 79
غالب مفسرین میگویند مراد از (إِمَامٍ مُبِينٍ) لوح محفوظ است. از این در بعضی از جاها ام الکتاب تعبیر شده
(يمْحُو اللَّهُ مَا يشَاءُ وَيثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ)
خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات ميکند؛ و «ام الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد اوست!
سوره رعد (13): آیه 39
در بعضی از جاها کتاب مبین (لوح محفوظ) تعبیر شده است.
(وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَا يعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ)
کليدهاي غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسي آنها را نميداند. او آنچه را در خشکي و درياست ميداند؛ هيچ برگي (از درختي) نميافتد، مگر اينکه از آن آگاه است؛ و نه هيچ دانهاي در تاريکيهاي زمين، و نه هيچ تر و خشکي وجود دارد، جز اينکه در کتابي آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.
سوره انعام (6): آیه 59
لذا بین علما و مفسرین اختلاف است ولی غالب بزرگان میگویند مراد از امام مبین همان لوح محفوظ است.
مجری:
سوال بعدی آقای «احمدی» این است که پیامبر در غدیر نام دوازده امام را برد و اشاره کرد به این که بعضی ها ادعا میکنند حضرت جانشین تعین نکرد، از بحث خلیفه اول و انتخاب شدن او و خلیفه دوم پرسیده است. (البته این بحثی است که ما قبلا در موردش مفصل صحبت کردیم)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
به نظرم دو سال قبل بود شبکه کلمه گفت پیامبر در غدیر گفت «من کنت مولی فعلي مولی» مولی هفتاد تا معنا دارد. اگر بنا بود علی به عنوان خلیفه باشد با صراحت میگفت علی خلیفه من است. این را خیلی ها گفتند تنها حرف و شبهه ای کلمه نیست.
آن چه در ذهنم است «سید مصطفی طباطبایی» ناصبی خبیث دارد، «سید ابو الفضل برقعی» دارد، «قلمداران» دارد و «احمد الکاتب» اخبیث الخبائث دارد.
ما در بحث خارج فقه مان، وقتی به شبهات اینها رسیدیم یک صد و بیست روایت در منابع شیعه داریم، بحث غدیر مجموعش 110 سند دارد میگوید متواتر است؛ ولی در مورد واژه خلیفتی 120 روایت داریم.
«يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي أَوْصَيْتُ إِلَيْكَ بِأَمْرِ رَبِّي وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي اسْتَخْلَفْتُكَ بِأَمْرِ رَبِّي»
من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج4، ص179
«أنت خليفتي في كل مؤمن و مؤمنة بعدي»
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج3، ص290
«عَلِيٌّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي ... إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ وَ الْقَائِمَ فِيكُمْ بَعْدِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ فِي كِتَابِهِ طَاعَتَهُ فَقَرَنَهُ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَتِي فَأَمَرَكُمْ بِوَلَايَتِي وَ وَلَايَتِه...أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي...»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص ص277 تا 279، ح25
«أنت خليفتي من بعدي»
الشافي في الامامة؛ نويسنده: الشريف المرتضى (وفات : 436)، ناشر: مؤسسة إسماعيليان – قم، ج3، ص81
در منابع شیعه حدود 120 روایت داریم. «شیخ طوسی، شیخ صدوق، الغیبة نعمانی، کلینی در کافي و...» دارد.
در منابع اهل سنت بنده تا الان پانزده روایت پیدا کردم، چون بحث مان ادامه دارد شاید بیش از پانزده تا باشد. پانزده روایت اهل سنت دارد:
«وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي»
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص565، ح1188
«لاَ ينبغي أَنْ أَذْهَبَ الا وَأَنْتَ خليفتي قال وقال له رسول اللَّهِ أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص330، ح3062
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص684
«لا ينبغي ان اذهب الا وأنت خليفتي»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
«لا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي قال وقال له أنت وَلِيُّ كل مُؤْمِنٍ بَعْدِي»
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج12، ص98
همچنین واژه ثقلین و خلیفتین زیاد در منابع آمده است.
«وإني تارك فيكم الثقلين كتاب الله حبل ممدود بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي وإن اللطيف الخبير أخبرني أنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا بم تخلفوني فيهما»
مسند أبي يعلى؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي الوفاة: 307، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، تحقيق: حسين سليم أسد، ج2، ص297، ح 1021 و 1027
«اني تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتي أَهْلُ بيتي وانهما لَنْ يَفْتَرِقَا حتى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 14
وسلم إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وأهل بيتي وإنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض هذا حديث صحيح الإسناد على شرط الشيخين ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 160، ح 4711
«إني قد تركت فيكم الخليفتين بعدي كتاب الله وعترتي إنهما لن يتفرقا حق يردا علي الحوض»
السنة؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287 ، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ج2، ص643
«انى تَارِكٌ فِيكُمْ خَلِيفَتَيْنِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بين السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أو ما بين السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتي أَهْلُ بيتي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حتى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 181
«إني تركت فيكم الخليفتين كاملتين: كتاب الله، وعترتي، وإنهما لن يتفرقا حتى يرِدا عليّ الحوض»
مسند ابن أبي شيبة؛ اسم المؤلف: أبي بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الوفاة: 235هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي و أحمد بن فريد المزيدي، ج1، ص 108، ح 135
پیامبر به چه زبانی بگوید؟ آقایان کلمه «خلیفتي» را در نرم افزارها سرچ بزنند متوجه خواهند شد چند تا روایت خواهد آمد. آنچه که بنده پیدا کردم 120 روایت در کتب شیعه و پانزده روایت در کتب اهل سنت است.
دیگر اینها دنبال چه میگردند؟ اگر دنبال بهانه هستند آن حرف دیگر است آن وهابی گفت اگر پیامبر از قبر زنده بشود و بیاید علیه «ابن تیمیه» حرف بزند ما حرف پیامبر را هم قبول نمیکنیم!
مجری:
حضرت استاد خیلی از شما ممنون هستم سایه تان مستدام باشد استفاده کردیم. از آقای «بهادری» هم ممنون هستم مطالبی را در خصوص «زید ابن ثابت» بیان کرد و ممنون از شما مخاطبین عزیز که تا پایان برنامه ما را همراهی فرمودید در پناه حضرت حق باشید و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی خدا نگهدار!