لينک دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی - 28 01 1404
عنوان برنامه: شیطان شناسی 04
کلیدواژه: اخلاق علوی سیره مهدوی، مهدویت؛ شیطان شناسی؛ ابلیس؛ تسلیم؛ تکبر؛ بندگی؛ شبهه؛ وحدت؛ معاویه؛ عایشه!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: حجت الاسلام آقای مرعشی
مجری:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
الحمد لله این توفیق را داریم باز در شب جمعه ای دیگر در سید اللیالی محضر همه شما گرامیان برنامه «اخلاق علوی و سیره مهدوی» را تقدیم بکنیم، برنامه ای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم ان شاء الله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
همان طور که مطلع هستید و منتظر هستیم تا برنامه استاد برسد ان شاء الله دل ها را روانه ساحت مقدسه حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) بکنیم. دل های خودمان را زنگار زدایی بکنیم برای تابش نور معرفت آماده بشویم در این برنامه و مثل این برنامه های که محضر حضرت استاد هستیم ان شاء الله از محضرشان استفاده بکنیم نسبت به بیانات شان راجع به حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) سلام عرض می کنم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت بیش از پیش برای همه عزیزان از خدای منان خواهانم.
همان طور که عزیزمان اشاره کردند خدا را شاکر هستیم این توفیق را تاکنون از ما نگرفته که طلیعه عرائض مان را باد یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می کنیم. امیدواریم که ان شاء الله تا آخر عمر هم این توفیق را از ما سلب نکند.
اشک از دیده خون بار بیافتد سخت است * هر کجا بستر بیمار بیافتد سخت است
اوج این واقعه را جان علی می داند * خانم خانه که از کار بیافتد سخت است
به خدا فرق ندارد که کجا یک مادر * کوچه یا در خم بازار بیافتد سخت است
به زمین خوردن مادر به کناری اما * پیش چشم پسر انگار بیافتد سخت است
مرد باشد و زنش پشت در خانه او * در دل آتش اغیار بیافتد سخت است
سینه اش شد سپر شیر خدا اما حیف * کار این سینه به مسمار بیافتد سخت است!
و لست أدری خبر المسمار * سل صدرها خزانة الأسرار
فإن كسر الظلع ليس ينجبر * إلا بصمصام عزيز مقتدر
(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)
مجری:
طیب الله انفاسکم، خیلی متشکر از محضرتان استفاده کردیم الحمد لله این توفیق نصیب ما می شود بحث، بحث معرفتی است نیاز دارد به این که انسان قبل از آن، دل های خود را آماده کند و چه چیزی بهتر از ذکر نام حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها).
حضرت استاد این توفیق را داشتیم در محضرتان بودیم، در جلسات گذشته مطالب مهمی نسبت به گناهانی که چه بسا آن را گناه حساب نکنیم فکر می کنیم کار خاصی انجام نمی دهیم در صورتی که گناهان قلبی هست که ریشه بسیاری از دیگر گناهان است. به تکبر رسیدیم و بعد از آن به شیطان (ابلیس) و علت رانده شدن ابلیس از قرب الهی را حضرتعالی بحثی را تحت همین عنوان آغاز فرمودید فکر می کنم بحث نا تمام ماند اگر امکانش هست یک مختصری بفرمایید ان شاء الله بحث را ادامه بدهیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
عرض کردیم گفتگوی میان خدای عالم و ابلیس و علت رانده شدن ابلیس، آیات متعددی خدای عالم تکرار کرده است شاید هدف از این تکرار این است که ما با خواندن قرآن در جای جای قرآن به قضیه ابلیس با آن سوابق شش هزار سال عبادت و رانده شدنش از درگاه قرب الهی توجه و تدبری کنیم و برای ما درس عبرتی باشد.
آن چه که موجب رانده شدن ابلیس شد خدای نا کرده در زندگی ما اتفاق نیافتد.
سوره اعراف آیه 11 را خواندیم که خدای عالم خطاب به بشر می گوید:
(وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ * قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)
ما شما را آفريديم؛ سپس صورت بندی کرديم؛ بعد به فرشتگان گفتيم: «برای آدم خضوع کنيد!» آنها همه سجده کردند؛ جز ابليس که از سجده کنندگان نبود. (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده ای و او را از گل!
سوره اعراف (7): آیات 11 و 12
یعنی حضرت آدم جلوه ای از کل انسان ها است ما شما را خلق کردیم و صورت انسانی دادیم بعد به ملائکه گفتیم سجده کنید همه سجده کردند مگر ابلیس که سجده نکرد.
در آیه 12 سوره اعراف اشاره می کند (قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ) خدا دارد دستور می دهد. دستور بقال سر کوچه، فلان بخشدار، فرماندار، وزیر، مرجع و رهبر نیست.
خدای عالم هست که: (بِيدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيءٍ)
(قُلْ مَنْ بِيدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ يجِيرُ وَلَا يجَارُ عَلَيهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ)
بگو: اگر می دانيد، چه کسی حکومت همه موجودات را در دست دارد، و به بی پناهان پناه می دهد، و نياز به پناه دادن ندارد؟
سوره مؤمنون (23): آیه 88
اگر آنی کند نازی * فرو ریزد قالب ها
اگر یک سر سوزن نه یک میلیارد میلیاردم سر سوزن نظر لطف الهی روی عالم هستی نباشد عالم هستی وجود ندارد نه این که نابود بشود وجود ندارد.
(قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ) شیطان، چه مانع شد بر این که بر حضرت آدم سجده کنی با این که من دستور دادم؟ این جمله، جمله خیلی عجیبی است (قَالَ أَنَا خَيرٌ مِنْهُ) خدایا من از آدم بهتر هستم یعنی خدایا، (نستجیر بالله) تو توجه نداری و نمی دانی منِ شیطان (ابلیس) می دانم.
من از آدم بهتر هستم اگر سجده باشد باید آدم به من سجده کند چون هر کسی به مقام افضل سجده می کند و در برابر او خضوع می کند. من از آدم بهتر هستم چون من را از آتش آفریدی او را از گِل آفریدی، گِل چه ارزشی دارد؟ آتش فروزان است با آن غذا می پزند گرما دارد و ... ولی یک گِل آن هم گِل گندیده!
نکته ای که در این جا می خواهم خدمت عزیزان همچنین به خودم عرض کنم این داستان را می خوانیم ولی پیام این داستان را خوب دقت نمی کنیم یکی از پیام های این آیه این است که شیطان تسلیم امر خدا نیست.
برای خودش در برابر خدای عالم اراده ای دارد تسلیم امر الهی نیست روایتی در «بحار الأنوار»، جلد 5، صفحه 104 حضرت می فرماید:
«أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ تُرِيدُ وَ أُرِيدُ»
خدا به حضرت داود وحی کرد داود من اراده می کنم تو هم اراده می کنی، من ثروت را اراده می کنم تو فقر را اراده می کنی. من فقر را اراده می کنم تو ثروت را اراده می کنی. من بیماری را اراده می کنم تو صحت را اراده می کنی. من اراده می کنم فلان اتفاق بیافتد تو اراده می کنی که نیافتد.
«وَ إِنَّمَا يَكُونُ مَا أُرِيدُ»
داود غیر از آنی که من اراده کردم در خارج اتفاق نخواهد افتاد تو بخواهی یا نخواهی. «وَ إِنَّمَا يَكُونُ مَا أُرِيدُ» عزیزان خوب دقت کنند
«فَإِنْ سَلَّمْتَ لِمَا أُرِيدُ كَفَيْتُكَ مَا تُرِيدُ»
اگر تسلیم اراده من شدی هر آن چه که من اراده کردم تسلیم شدی، خدایا «رضاً برضاک تسلیماً لامرک»، «كَفَيْتُكَ مَا تُرِيدُ» آن چه که تو دغدغه داری اتفاق برای من افتاد عاقبت چه می شود یا چه نمی شود؟ نگران نباش بر طرف کردن نگرانیت به عهد منِ خدا است اگر تسلیم آن چه که من اراده کردم شدی نگران نباش.
«وَ إِنْ لَمْ تُسَلِّمْ لِمَا أُرِيدُ»
اگر تسلیم اراده من نشدی بگویی خدایا ای کاش این نمی شد ای کاش آن نمی شد. دوست داشتم که همچنین اتفاقی بیافتد.
«أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ»
اعتراضی که می کنی ای کاش، ای کاشی که می گویی همه این ها را مایه درد سرت قرار می دهم.
«ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج5، ص104
و آن چه که منِ خدا اراده کردم اتفاق می افتد این اعتراض ها و این نق زدن ها و ... جز برای تو درد سر نخواهد داشت.
این که می گوید من نباید سجده کنم او باید سجده کند همین کار در زندگی ما هست مشکلی برای ما پیش می آید، بعضی ها به زبان می آورند بعضی به زبان نمی آورند در دل شان می گویند ای کاش این اتفاق نمی افتاد.
در روایت دیگر در «بحار»، جلد 2، صفحه 205 دارد از امام صادق سوال کردند
«بِأَيِّ شَيْءٍ عَلِمَ الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ»
انسان از کجا می فهمد که شخصی مؤمن است؟ از کجا بدانم که مؤمن هستم یا مؤمن نیستم؟ چون فقط با «لا اله الا الله» گفتن مؤمن نمی شود در قرآن آیه عجیبی وجود دارد می گوید:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا)
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا)
اي کساني که ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبرش، و کتابي که بر او نازل کرده، و کتب (آسماني) که پيش از اين فرستاده است، ايمان (واقعي) بياوريد کسي که خدا و فرشتگان او و کتابها و پيامبرانش و روز واپسين را انکار کند، در گمراهي دور و درازي افتاده است.
سوره نساء (4): آیه 136
ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا ایمان بیاورید یعنی ایمان مراحل و مراتبی دارد که در بعضی از روایت دارد ایمان ده مرتبه است. اکثر مردم در مرتبه اول هستند حتی «ابوذر، مقداد» و ... به مرتبه چهار، پنج بیشتر نرسیدند می گویند تنها کسی توانست به مرتبه نهم برسد «سلمان» بود.
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا) ای کسانی که ایمان آوردید ایمان بیاورید می گوید از کجا بدانیم مؤمن هستیم؟ فرمود:
«قَالَ بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ»
ببین تسلیم قضا و قدر الهی هستید یا نه؟
«وَ الرِّضَا بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورٍ وَ سَخَطٍ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص205
بیماری آمد خوشحال است می گوید او انتخاب کرده. سلامتی داد خوشحال است. گرفتاری داد خوشحال است. رخاء و خوشی داد خوشحال است. بچه داد خوشحال است بچه را گرفت خوشحال است.
در روایت است یکی از فرزندان آقا امام صادق (سلام الله علیه) بیمار بود این بچه خیلی مورد توجه امام صادق بود. دوست داشت این بچه چشم روشنایی او باشد این بچه به شدت بیمار بود و تب خیلی شدیدی کرده بود.
مادر و نزدیکان خیلی بی تابی می کردند راوی می گوید دیدیم آقا امام صادق (سلام الله علیه) چندین مرتبه از اتاقی که ما خدمت حضرت بودیم رفت به این بچه سر می زد و بر می گشت. احساس کردیم به قدری حضرت بی تابی می کند اگر این بچه از دنیا برود شاید خدای نا کرده برای آقا امام صادق یک اتفاقی بیافتد.
یک دفعه دیدیم صدای گریه از اتاق کناری بلند شد آقا امام صادق رفت معلوم شد بچه از دنیا رفته است. دیدیم حضرت بر گشت خیلی شادمان، خوشحال و متبسم هستند خیلی ها گفتند آقا جان آن بی تابی که شما می کردید گفتیم اگر برای این بچه اتفاقی بیافتد شاید خدای ناکرده برای شما مسئله ای پیش بیاید آن طوری که بی تابی می کردید. حضرت فرمود:
«إِنَّا لَنُحِبُّ أَنْ نُعَافَى فِيمَنْ نُحِب»
دوست داشتیم این بچه خوب بشود
«فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ، سَلَّمْنَا فِيمَا يُحِبُّ.»
وقتی این بچه از دنیا رفت متوجه شدیم خدا دوست این بچه را ببرد و چون خدا دوست داشت خوشحال و مسرور بر خواست خدای عالم هستیم.
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج46، ص301
دوستان چند نفرمان این طوری هستیم؟ مشکلی و ... در انتظارش هستیم یک دفعه آن مشکل اتفاق می افتد آیا ما از این که خدای عالم این را مقدر کرده اظهار شادمانی می کنیم؟ یا نه بغض، عداوت و اعتراض به قضا و قدر الهی تمام وجودمان را فرا می گیرد؟
این حدیث در «بحار»، جلد 46، صفحه 301 روایت خیلی عجیبی است می شود روی این روایت چندین ساعت صحبت کرد.
سال 62 یا 63 نذر کرده بودم، مسئله ای اتفاق بیافتد یک دوره 110 جلد «بحار الأنوار» را مطالعه کنم تابستانی بود اراده ما انجام شد تصمیم گرفتیم «بحار الأنوار» از جلد اول تا آخر مطالعه کنیم.
توفیق عجیبی بود فصل تابستان مبارکی برای من بود شاید بهترین تابستان عمرم بود نماز صبح می خواندم یکی از مجلدات را بر می داشتم مطالعه می کردم ساعت نُه، ده تمام می کردم. بعضی از احادیثی که برایم جذاب و جالب بود یادداشت می کردم الان هم دارم. حتی خیلی از مطالبی که به خاطر دارم از آن زمان است.
آن زمان جوان بودیم حافظه مان مثل الان که سن مان بالا رفت با ما شوخی نمی کرد ما با حافظه شوخی می کردیم.
یکی از چیزهای که خیلی برایم جالب بود اواسط تابستان به این روایت بر خوردم از همان روز در قنوت یکی از نوافلم دعای حضرت امیر را قرار دادم. احساس می کردم (جانا سخن از کلام ما می گویی)
به قدری جمله دعای حضرت امیر برایم شیرین بود از سال 62 هیچ شبی نیست این دعا را در قنوت نمازم نگویم در ذهنم است امیر المؤمنین در قنوت نمازش این دعا را می خواند عبارت این است امام سجاد می فرماید: «اللَّهُمَّ مُنَّ عَلَيَّ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ»
«كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ فِي دُعَائِهِ اللَّهُمَّ مُنَّ عَلَيَّ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ»
خدایا به منِ علی منت بگذار توفیق توکل به خودت را نصیبم کن
«وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْكَ»
تمام کارهایم را به تو واگذار کنم.
توکل و تفویض دو روی یک سکه است از حضرت سوال می کنند معنای توکل چیست؟ می گوید: «التَّوَكُّلُ هُوَ تَفْوِيضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّه»
«وَ الرِّضَا بِقَدَرِكَ»
پس اول خدایا منت بگذار بر تو توکل کنم. دو: منت بگذار خدایا کارهایم را به تو واگذار کنم. سه: منت بگذار به قضا و قدرت راضی باشم.
چهار:
«وَ التَّسْلِيمِ لِأَمْرِكَ»
خدایا به من منت بگذار تسلیم امر تو باشم!
این چهار مورد را همه مان دوست داریم به خدا توکل کنیم، کار را به او واگذار کنیم. راضی به قدر الهی باشیم. تسلیم امر الهی باشیم ولی مهم جمله اخیر حضرت است
«حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيل مَا أَخَّرْتَ، وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ.»
خدایا آن چنان کن که عجله نکنم در یک اتفاق و حاجتی که می خواهی آن را به تأخیر بیاندازی.
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص581
مثلاً تو اراده کردی فلان حاجت من یک سال دیگر انجام بشود خدایا دوست نداشته باشم همین امروز حاجت را بدهی. یا نه کاری را دوست دارم الان اتفاق نیافتد ده روز یا یک ماه دیگر اتفاق بیافتد ولی خدایا تو همین امروز برایم عنایت کردی اتفاق افتاد.
می گوید «لَا أُحِبَّ تَعْجِيل مَا أَخَّرْتَ» خدایا دوست نداشته باشم تأخیر آنی که تو می خواهی به عجله به من بدهی، «تَعْجِيل مَا أَخَّرْتَ» عجله کنم خدایا زود همین امروز فلان حاجتم را بده یا نه بگویم خدایا این حاجتم را فردا یا یکی، دو سال دیگر به من بده.
خدایا آن چنان تسلیم تو باشم تعجیلِ تأخیر اراده تو را هم دوست نداشته باشم.
عبارت خیلی عجیبی است دوباره می خوانم در «بحار» و جاهای دیگر آمده است ولی «کافی» در دسترس همه است شاید «بحار» در دسترس همه نباشد «کافی»، جلد 2، صفحه 581؛ «بحار» هم از «کافی» نقل کرده است.
«اللَّهُمَّ مُنَّ عَلَيَّ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ، وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْكَ، وَ الرِّضَا بِقَدَرِكَ، وَ التَّسْلِيمِ لِأَمْرِكَ حَتّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَاتَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ».
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج92، ص292
این روایت را اول در «بحار» دیدم روایتی که معمولاً کتب اربعه داشته باشد معمولاً از مصادر متأخر آدرس نمی دهم. در «بحار»، جلد 92، صفحه 292
علت این که خدای عالم این همه قضیه شیطان را مدام تکرار می کند گمان می کنم بالای سی، چهل مورد خدای عالم داستان شیطان و سجده نکردنش را در قرآن تکرار کرده است کم قضیه ای است مثل قضیه شیطان تکرار شده باشد.
قضیه حضرت موسی هم خیلی تکرار شده است ان شاء الله مناسبتی پیش آمد عرض می کنم. در آیه 12 سوره اعراف خدای عالم می گوید شیطان تمرد کرد برای خودش در برابر خدای عالم ارزشی قائل بود.
آیه (وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ...)
(وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيهِ تَجْأَرُونَ)
آنچه از نعمتها داريد، همه از سوی خداست! و هنگامی که ناراحتی به شما رسد، فقط او را می خوانيد!
سوره نحل (16): آیه 53
هر نعمتی به شما می رسد همه از ناحیه خدا است ولذا در دعاها «ابو حمزه ثمالی» یا «دعای امام حسین» است.
«اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْك»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج1، ص 63
هر نعمتی داریم همه از اوست خدا چشم، گوش، دست، عقل، فکر و ... داده چقدر انسان ها هستند از نعمت چشم محروم هستند؟ چقدر انسان ها هستند از نعمت حرف زدن محروم هستند؟
بعضی وقت ها در تلویزیون اخبار ناشنوایان را می بینم با حرکت دست انجام می دهد طاقت دیدنش را ندارم برایم خیلی درد است. جگرم می سوزد از یک طرف که این بندگان خدا از بهترین نعمت ها که عبارت از شنوایی و گویایی است محروم هستند.
مخصوصاً در این ماه رمضان در شب های احیاء یکی از شبکه ها مداح، مداحی می کرد یا «دعای جوشن» می خواند در کنارش هم چند نفر گذاشته بودند به نوبت هر چند دقیقه می آمدند با دست اشاره می کردند ناشنوایان مرد و زن آن جا بودند ما متوجه نمی شدیم.
متن «دعای جوشن» را برای شان می گفتند می دیدم بعضی از این ها گریه می کنند چه گریه کردنی! همین ها بهترین چیزی است که ما قدر نعمت ها را بدانیم.
کسی که از نعمت دست، پا و چشم محروم است خدای عالم این همه نعمت ها را بدون این که ما هیچ عملی در برابرش انجام بدهیم به ما داده است چقدر شکر کردیم؟
آن های که ناقص الخلقه متولد شدند، یا کسانی بیماری دارند برای درمان شبانه روزشان خودشان و اطرافیان شان اسیر هستند.
ولذا دقت کنیم نعمت های که خدای عالم به ما داد مال اوست این که بگوییم این مال من است تفکر شیطانی است. (أَنَا خَيرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ) همه این ها در ماها هم هست از شیطان است.
روایت امام صادق (سلام الله علیه) فرمود شیطان در پوست، رگ و استخوان انسان ها نفوذ کرده است، همان طوری که خون در رگ ها جریان دارد وسوسه های شیطانی هم جریان دارد.
باید تلاش کنیم خدای نا کرده تفکر شیطانی (أَنَا خَيرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي) من از فلانی بهتر هستم این سواد را من به دست آوردم. این تخصص را من به دست آوردم. این بیان را من به دست آوردم تلاش کنیم این ها در ما ایجاد نشود.
در سوره اعراف در ادامه آیه می فرماید:
(قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ * قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ * قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ)
گفت: از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی! تو حق نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبر کنی! بيرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! گفت: مرا تا روزی که (مردم) بر انگيخته می شوند مهلت ده (و زنده بگذار!) فرمود: «تو از مهلت داده شدگانی!»
سوره اعراف (7): آیات 13- 14و 15
از درگاه قرب من بیرون برو به تو نرسید که تکبر کنی (فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ) تو جزء افراد پست و نا لایق هستی لیاقت این که در درگاه قرب من باشی نداری.
گفت خدایا حالا که داری من را بیرون می کنی یک خواهشی از تو دارم (قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ) خدایا عمری عبادت کردم گرچه با عملم باطل کردم ولی به من کرم کن تا روز قیامت به من مهلت بده
(قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ) در سوره ص یکی از چیزهای که شب جمعه برای خواندنش خیلی تأکید شد سوره ص است هدیه به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) خیلی اضافه از ثوابش عنایت و برکاتی در آن است.
در آن جا هم دارد شیطان گفت خدایا به من مهلت بده گفت (يوْمِ يبْعَثُونَ) تا روز قیامت، خدا فرمود
(إِلَى يوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ)
ولی تا روز و زمان معين!
سوره ص (38): آیه 81
تا وقت معلوم، تا قیامت نه؛ خدا حاجتش را داد به سوالش جواب مثبت داد ولی پنجاه، پنجاه او گفت تا قیامت می خواهم زنده بمانم خدا فرمود تا قیامت نه تا وقت معلوم.
وقت معلوم چیست؟ روایات متعدد داریم وقتی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) ظهور می کند در درگیری های که با شیطان و سپاهیانش با حضرت ولی عصر و سپاهیانش می افتد در «بیت المقدس»، شیطان برای همیشه به دست رسول اکرم کشته می شود.
ظاهر قضیه این است در زمان ظهور شیطان نیست یعنی شیطان جنی نیست شیطان انسی چه هست نمی دانیم.
(مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ)
خواه از جن باشد يا از انسان!
سوره ناس (114): آیه 4
(مِنَ الْجِنَّةِ)اش نیست آن جا هر کس تشخیص می دهد سراغ نفس اماره اش برود یا سراغ نفس لوامه یا سراغ نفس مطمئنه برود.
در حقیقت علت این که باعث شد شیطان از درگاه قرب الهی رانده شد نبود جز خود بزرگ بینی، نبود جز تکبر، جز این که برای خودش در برابر خدای عالم هم وجود قائل است.
یعنی احساس می کند همه چه دارم مال خودم است خودش را از خدا تافته جدا بافته می داند ولذا این طور شد ما باید شبانه روز از شر شیطان به خدا پناه ببریم مخصوصاً دو سوره مبارکه
(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ)
بگو: پناه می برم به پروردگار سپيده صبح، از شر تمام آنچه آفريده است.
سوره فلق (113): آیات 1 و 2
بلافاصله می گوید (مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ) از شر تمام خلائق در سوره ناس خیلی عجیب است
(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ)
به مالک و حاکم مردم، به (خدا و) معبود مردم، از شر وسوسهگر پنهان کار، که در درون سينه انسانها وسوسه می کند. خواه از جن باشد يا از انسان!
سوره ناس (114): آیات 1 تا 5
بگو پیغمبر پناه می برم به پروردگار مردم (مَلِكِ النَّاسِ) پادشاه مردم (إِلَهِ النَّاسِ) خدای مردم.
در سوره فلق (مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ) فقط (بِرَبِّ الْفَلَقِ) دارد ولی این جا سه اسم بزرگ خدا می آید (بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ) چرا؟ چون دشمن، دشمن خطرناکی است
(* مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ). وسواس و خناسی که در سینه ها به تعبیر (امام) مثل خون در رگ ها در جریان است و شبانه روز در حال وسوسه است که انسان را از درگاه قرب الهی بیرون بیاندازد همان طور که خودش هم بیرون افتاد.
مقداری طولانی شد مثل زیارتنامه دو طفلان مسلم شد اذن دخولش هشت برابر خود زیارتنامه شد!
مجری:
تماماً قابل استفاده است الحمد لله بحث، بحث دشمن شناسی است چه مطلبی مهم تر از این که بتوانیم علل رانده شدن شیطان از درگاه الهی را بخواهیم بفهمیم.
(میان برنامه)
مجری:
... اولین تماس آقای «آزاد سرو» از «لاهیجان» سلام علیکم بفرمایید
تماس بینندگان
بیننده: (آقای آزاد سرو از لاهیجان – شیعه)
سلام علیکم... بنده دو تا سوال دارم سوال اول من در مورد نام گذاری فرزندان امیر المؤمنین به عمر هست مفصلاً شما چه در «شبکه ولایت» و چه در «شبکه ولی عصر» بحث کردید. می خواهم از یک زاویه دیگری این سوال را از شما بپرسم. سوالم این که در مباحث شیعه و سنی یک بحثی به نام فهم و درک صحابه داریم این فهم و درک صحابه برای عزیزان اهل سنت خیلی مهم و معتبر است که فهم صحابه چه بود و چه برداشتی داشتند؟
می خواهم بدانم وقتی امیر المؤمنین اسم فرزندش را عمر گذاشت وقتی صحابه این نام گذاری را شنیدند استنباط شان این بود که این نام گذاری از باب علاقه حضرت امیر به عمر بود یا نه بی تفاوت بودند، به قول ما اصلاً در این وادی ها نبودند که این نام گذاری ها از باب علاقه است می خواستم بدانم استنباط صحابه وقتی این اتفاق را شنیدند چه بود؟
سوال دوم از شما در مورد یکی از فرمایشات «مقام معظم رهبری» است یقیناً شما هم شنیدید خوانده بودم یک زمانی حضرت «امام» بدی معاویه را می گفتند، «مقام معظم رهبری» رفتند با ایشان صحبت کردند مثلاً در مناطق سنی نشین مانند «زاهدان» داریم کسانی که علاقه به معاویه دارند. بهتر است طعن و لعن معاویه گفته نشود و حضرت «امام» هم قبول کردند.
این طوری که یادم است ایشان تا پایان عمرشان طعن و لعن معاویه را نگفتند، اما الان می بینیم شما و چه عزیزان دیگر از معاویه طعن و ... می گویید می خواستم بدانم این ها چطور با هم جور در می آید؟ ماندیم اگر طعن معاویه را در فضای مجازی بگوییم از «مقام معظم رهبری» نقل قول می آورند...
مجری:
این جریان را اخیراً گوش داده بودم لعن معاویه بود که صرفاً لعن معاویه از کلام «امام» چیزی که نقل کردند برداشته شده است. اما در تعابیر «مقام معظم رهبری» هم می بینیم اگر به این گستردگی منظورتان است.
آقای آزاد سرو:
می خواهم بدانم اگر ما در مباحث شیعه و سنی حرفی بزنیم عده ای می گویند «رهبری» گفت به وحدت ضربه می زنید نباید این کار را انجام بدهید. بعد می بینیم خود «رهبری» بارها و بارها فرمودند برای روشن شدن عقاید مردم حقایق تاریخی را بیان کنید در این زمینه اگر ممکن است توضیحی بدهید.
مجری:
حضرت استاد پاسخ شما را بشنویم. سوال اول آقای «آزاد سرو» نسبت به نام گذاری فرزندان امیر المؤمنین بود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
همان طور که بارها عرض کردیم قضیه نام گذاریها این طور نبود در جهان اسلام فقط ابوبکر خلیفه اول باشد. عمر خلیفه دوم باشد بیست و یک نفر از صحابه داریم نام شان عمر بود «الإصابة»، جلد 4، صفحه 483؛ سی و هشت نفر از صحابه داریم نام شان عثمان بود. چند نفر داریم نام شان معاویه بود. یازده نفر از صحابه داریم نام شان یزید بوده است. این ها به هیچ وجه ملاک نیست.
نکته مهم تر در رابطه با کلمه عمر فرمودید البته آیا نام فرزند حضرت امیر، عمر بود که در «کربلاء» شهید شد یا «عمرو» بوده است؟ در بعضی جاها «واو»ش را حذف کردند برای این که به عنوان یک رابطه حسنه درست کنند این ها درست نیست.
اضافه «سیر اعلام النبلاء ذهبی»، جلد 4، صفحه 134 در رابطه با «عمر ابن علی» می گوید:
«ومولده في أيام عمر فعمر سماه باسمه»
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج4، ص134
عمر آمد اسم فرزند حضرت را عمر گذاشت عمر گفت یا علی می خواهم فرزندت را به نام خودم، نام گذاری کنم.
امیر المؤمنین بنا نداشت با این ها بجنگد و درگیر بشود فرضاً هم اگر درست باشد خیلی زیاد پیگیرش نیستیم واقعاً درست بود یا درست نبود؟
قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا همه می دانستند قضیه شهادت صدیقه طاهره، بیست و پنج سال امیر المؤمنین خانه نشین شد. بعد از این که روی کار آمد «جنگ جمل» با آن همه کشته، «جنگ صفین، جنگ نهروان» و ... کاملاً مشخص است قضیه چیست.
اعتراضی که صحابه به خلیفه اول، خلیفه دوم و امثال این ها داشتند کاملاً مشخص است احتیاج به توضیح ندارد.
در رابطه با قضیه معاویه «امام (رضوان الله تعالی علیه)» نسبت به معاویه یا بعضی از افراد دیگر مخصوصاً در بعضی از کتاب هایش خیلی تند بود و در بعضی از صحبت هایش هم تند بود.
«مقام معظم رهبری» می گوید گفتم سب و لعنی نشود بعد از او هم «امام» نسبت به معاویه می رسید مقداری از لعن خود داری می کرد. «وصیتنامه سیاسی الهی امام (رضوان الله تعالی علیه)» آخرین سخن امام بود در قسمت های پایان وصیتنامه می فرمایند که لعن، نفرین و فریاد از بیداد «بنی امیه (لعنة الله علیهم)» با آن که، آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند.
این فرمایش «امام (رضوان الله تعالی علیه)» در وصیتنامه سیاسی الهی شان است، هیچ کس هم نمی تواند به او دست بزند.
بعضی وقت ها عبارت های تند «امام» را می بینم می گویم اگر کسی در سیادت حضرت «امام (رضوان الله تعالی علیه)» شک کند باید در مسلمان بودنش شک کرد. سید بود سید تمام عیار تمام رگ، پوست و استخوانش نشانه ای از امیر المؤمنین (سلام الله علیه)، رسول اکرم و صدیقه طاهره بوده است.
مسئله ما بله اگر شروع به سب و شتم کردن کنیم در خطبه 206 «نهج البلاغه» است وقتی در «جنگ صفین» صحابه داشتند به معاویه فحش می دادند امیر المؤمنین فرمودند:
«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206
فحش ندهید به جای فحش دادن کارهای خلاف این ها را افشا کنید. به قول «مقام معظم رهبری» جهاد تبیین داشته باشید. کارهای نا درستی که این ها انجام دادند برای مردم بگویید.
ما خودمان هم چه در «شبکه ولایت» چه در «شبکه ولی عصر» حتی «شبکه سلام» و ... نه خودمان و نه به دوستان مان اجازه ندادیم سب و شتمی نسبت به معاویه انجام بشود.
این عقیده «امام (رضوان الله تعالی علیه)» نیست این عقیده کل شیعه است چون کسی که در برابر حضرت امیر ایستاد رسول اکرم فرمود:
«حَرْبُك حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص96
جنگ با علی، جنگ با خدا است کسی که با خدا و پیغمبر بجنگد عاقبتش چه می شود؟ امیر المؤمنین (سلام الله علیه)، معاویه را مسلمان نمی داند می گوید اصلاً اسلام نیاوردند.
«وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنْ اسْتَسْلَمُوا»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص374، نامه 16
قسم به خدایی که دانه را شکافت، بشر را آفرید این ها مسلمان نشدند در «نهج البلاغه» نامه 16 آمده است.
البته این در کتب اهل سنت هم آمده است در «مجمع الزوائد هیثمی»، جلد 1، صفحه 113 از قول «عمار یاسر» همین تعبیر را آورده است.
«والله ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر فلما رأو عليه أعوانا أظهروه»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج1، ص113، ح439
حضرت امیر می گوید این ها در جنگ «فتح مکه» مسلمان نشدند تظاهر به اسلام کردند. «وَ أَبْطَنَ الْكُفْر» کفر را باطنی کردند کفر را در نهادشان قرار دادند در حقیقت از کافر بودن به نفاق روی آوردند. این فرمایش حضرت امیر (سلام الله علیه) است.
یا در چند جای «نهج البلاغه» دارد:
«فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَان»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 415
حضرت امیر از معاویه به عنوان شیطان تعبیر می کند. به این که ایشان اسلام نیاورد این ها در منابع است عین آن چه که در منابع است نقل کنیم؛ ولی چیزی حاشیه نزنیم چهار تا فحش و ناسزا نگوییم این ها خلاف شرع است هیچ شک و شبهه ای نیست.
این را هم اشاره کنم تعداد زیادی از علمای اهل سنت در رد و کفر معاویه کتاب نوشتند تقریباً قضیه معاویه برای خیلی از علمای اهل سنت دارد روشن می شود. البته عرض کردم همان طور که حضرت در خطبه 206 دارد دوست ندارم شما فحش بدهید به جای فحش دادن افشا گری کنید. اعمال آن ها، کردار آن ها و رفتار آن ها را برای مردم بازگو کنید.
مجری:
در همین فاصله سایت «خامنه ای دات آی آر» را داشتم نگاه می کردم صرفاً در بیانات، معاویه را جستجو کنید چقدر صفحات متعدد می آورد، سرشار از این که حضرت آقا نسبت به معاویه چقدر بیانات داشتند بدون سب، لعن، شتم و طعن آمیز بودن اما مطالب نسبت به معاویه بسیار فراوان است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، آیت الله العظمی «مکارم شیرازی» می گفت آدم عاقل می آید از معاویه دفاع کند! باید مقداری دقت کنیم شب اول قبر گرفتار نشویم.
مجری:
تماس بعدی آقای «احمدی» از «یاسوج» پشت خط هستند سلام بفرمایید
بیننده: (آقای احمدی از یاسوج – شیعه)
سلام عرض می کنم... من صحبتی دارم اگر چنان چه درست بود بهتر اگر اشتباهی کردم حاج آقا اصلاح بفرمایند. حدیثی از مولا امیر المؤمنین (علیه السلام) دیدم فرمودند هر وقت آتش جنگ شعله ور می شد ما به رسول خدا پناه می بردیم یعنی این نشانه شجاعت، صبر و استقامت آقا رسول الله است که در برابر ضجهها دشمنان و سختی ها بود.
اما متأسفانه شبکه های شیطانی «وهابی» و هم مسلکان و هم فکران خبیث آن ها برای این که خلفا و پیشوایان منافق شان را تبرئه کنند و برای شان اجری بتراشند حاضر هستند به پیامبر خدا که «رحمةً للعالمین» و «أسوةٌ حسنة»، شجاع ترین و بهترین انسان در پیشگاه الهی است به این بزرگوار زبانم لال نسبت فراری دهند.
یکی از این مصیبت ها و صدها مصیبت دیگر که ریشه و سرچشمه آن از «سقیفه بنی ساعده»است نتیجه آن «جمل، نهروان، صفین» و روی کار آمدن شجره ملعونه و دنباله رو آن ها «داعش، بوکو حرام» و امثال این ها است.
اگر حاج آٔقا صلاح می دانند در رابطه با نقشه به شهادت رساندن رسول الله (صلی الله علیه و آله)، توطئه و غصب خلافت امیر المؤمنین روشنگری کنند.
مجری:
موفق باشید خدا نگهدار شما.
استاد! دو، سه سوال در کلام آقای «احمدی» بود یکی شان نسبت به حدیث امیر المؤمنین بود. چند وقتی است شبکه های «وهابی» شروع کردند به این مطلب این که شما می گویید شجاعت امیر المؤمنین کار خیلی خاصی هست خود پیامبر اتفاقاً یک نفر را هم نکشتند در جنگ های کاری نمی کردند و از این صحبت ها، احتمالاً بیشتر غرض شان این است که به شجاعت امیر المؤمنین خرده بگیرند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در حکمت 260 «نهج البلاغه» هم آمده است این کلام حضرت در «نهج البلاغه» است چیز جدای از «نهج البلاغه» نیست به غیر از این کتاب در کتاب «بحار الأنوار»، جلد 16- 19 و 69 کتاب های متعددی این عبارت را آوردند
«كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم»
وقتی آتش جنگ و درگیری شعله ور می شد درمانده می شدیم به رسول اکرم پناه می بردیم.
«فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْه»
کسی از پیغمبر نزدیک تر به دشمن نبود!
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 520
یعنی حضرت در خط مقدم جنگ علیه دشمن بود. این که رسول الله در «جنگ احد» و ... افرادی را کشتند زخمی کردند شمشیر دادند به افراد کشتند شمشیر امیر المؤمنین شکست پیغمبر شمشیر خودش را به حضرت داد. جبرئیل گفت «لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ»
«لا سيف إلا ذو الفقا * ولا فتى إلا علي»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص65
این فرمایش حضرت امیر (سلام الله علیه) در «نهج البلاغه» است بعد از کلمات قصار 260 نُه مورد تکه های از بیانات حضرت آوردند نهمینش همین است. «إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم»
مجری:
یک سوال شان هم نسبت به نقشه ای که برای به شهادت رساندن پیامبر توسط برخی از به ظاهر مسلمانان مطرح شده بود آیا چنین چیزی صحت دارد؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این که بعد از برگشت از «جنگ تبوک» تعداد ده - دوازده نفر جمع شدند می خواستند پیغمبر را به شهادت برسانند مشخص است در آن شک و شبهه ای نیست در مضمون آیه قرآن هم آمده است این ها می خواستند پیغمبر را به قتل برسانند به اهداف شان نرسیدند.
(وَإِذْ يمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيثْبِتُوكَ أَوْ يقْتُلُوكَ أَوْ يخْرِجُوكَ وَيمْكُرُونَ وَيمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ)
(به خاطر بياور) هنگامی را که کافران نقشه می کشيدند که تو را به زندان بيفکنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مکه) خارج سازند؛ آنها چاره می انديشيدند (و نقشه می کشيدند)، و خداوند هم تدبير می کرد؛ و خدا بهترين چاره جويان و تدبير کنندگان است!
سوره انفال (8): آیه 30
آن چه قصد کرده بودند به آن نرسیدند (وَهَمُّوا بِمَا لَمْ ينَالُوا)
(يحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ ينَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يتُوبُوا يكُ خَيرًا لَهُمْ وَإِنْ يتَوَلَّوْا يعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِي وَلَا نَصِيرٍ)
به خدا سوگند ميخورند که (در غياب پيامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند؛ در حالي که قطعا سخنان کفرآميز گفتهاند؛ و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند؛ و تصميم (به کار خطرناکي) گرفتند، که به آن نرسيدند. آنها فقط از اين انتقام ميگيرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بينياز ساختند! (با اين حال،) اگر توبه کنند، براي آنها بهتر است؛ و اگر روي گردانند، خداوند آنها را در دنيا و آخرت، به مجازات دردناکي کيفر خواهد داد؛ و در سراسر زمين، نه ولي و حامي دارند، و نه ياوري!
سوره توبه (9): آیه 74
تصمیم گرفتند پیغمبر را به قتل برسانند ولی به هدف شان نرسیدند.
در رابطه با «جنگ تبوک» است موقع برگشتن می خواستند شتر رسول الله را رم بدهند از بلندی به دره بیافتد و حضرت به شهادت برسد.
آقایان اگر خواستند بیشتر بدانند کتاب «المحلیٰ» از کتاب های فقهی اهل سنت مال «ابن حزم اندلسی متوفای 543»، جلد 11، صفحه 224 می آورد اسامی شان را مطرح می کند چه کسانی بودند می خواستند پیغمبر را به قتل برسانند.
اگر هم چاپش فرق کرد «کتاب الحدود» باب حد المرتد آن جا کاملاً مشخص است اسامی را هم آورده است.
ما معمولاً تلاش می کنیم این مطالب را مطرح نکنیم شاید برای احساسات و عواطف اهل سنت خوشایند نباشد ولی «ابن حزم» آورده یک اشکال رجالی هم گرفت اشکال رجالیش هم صد در صد اشتباه است.
نسبت به یکی از رواتش می گوید هالک است حال آن که از روات «صحیح مسلم» است هشت، نُه نفر از بزرگان اهل سنت توثیق کردند. مراجعه با خود دوستان ببینند قضیه از چه قرار است.
مجری:
تماس بعدی آقای «عظیمی» از «شیراز» سلام بفرمایید
بیننده: (آقای عظیمی از شیراز – اهل سنت)
سلام علیکم... بنده اهل تسنن هستم دیدگاه شما راجع به ام المؤمنین حضرت «عایشه» چیست؟ آیا ایشان کافر یا مسلمان بودند؟ اگر کافر بودند حضرت محمد (نعوذ بالله) در انتخاب همسر اشتباه کرد. اگر هم ایشان مسلمان بودند حضرت محمد اشتباهی نداشت حضرت «عایشه» را به عنوان همسر قبول کردند می خواستم توضیح بدهید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
هر کس بگوید «عایشه» کافر بود بنده معتقد هستم از اسلام خارج است، چون بحث «عایشه» ام المؤمنین است هیچ شک و شبهه ای نداریم؛ ولی این که «جنگ جمل» را راه انداخت نود هزار نفر کشته شدند کاملاً محکوم است.
این که در برابر حضرت امیر و ... ایستاد مسائلش یک بحث جدایی است ولی این که کسی بگوید «عایشه» کافر بود یک سری علقه مضغه های مثل «یاسر حبیب» و ... مزدور «انگلیس» هستند از «تشیع انگلیسی» چیزی غیر از این ساخته نیست.
«آلوسی متوفای1270» یکی از علمای بزرگ اهل سنت و از متأخرین می گوید در «روح المعانی» می گوید یعنی تمام کتب شیعه و کتب اهل سنت را هم دیده است تفسیرش هم از تفسیرهایی است که «وهابی»ها هم قبول دارند جلد 18، صفحه 122 می گوید:
«ونسب للشيعة قذف عائشة رضي الله تعالى عنها بما برأها الله تعالى منه وهم ينكرون ذلك أشد الإنكار وليس في كتبهم المعول عليها عندهم عين منه ولا أثر أصلا»
به شیعه نسبت دادند که نسبت خلاف اخلاق به «عایشه» داده اند. شیعه با شدت این را انکار می کند، در کتاب های معتبر شیعه اثری از اتهام «عایشه» به خلاف اخلاق اصلاً و ابداً اثری نیست!
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج18، ص122
نه اسلام حتی نسبت به خلاف اخلاقی که بعضی ها نسبت داده اند حتی علمای اهل سنت نسبت داده اند ما نه، «صحیح بخاری» دارد نسبت می دهد.
آقای «البانی» می گوید مسئله ای نیست می شود امهات المؤمنین هم آلوده به (نستیجر بالله) فحشاء باشد. شما به جای این که به شیعه ایراد بگیرید ملاحظه بفرمایید کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة»، جلد 4، صفحه 26 ایشان وقتی در رابطه با «عایشه» و ... مطرح می کند می گوید:
«بأن الأمر في حد نفسه ممكن الوقوع»
این که زنان پیغمبر آلوده به فحشاء باشند امکان دارد!
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها؛ المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420هـ)، الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، (لمكتبة المعارف) ج6، ص27
و حال آن که تمام علمای شیعه بالاتفاق گفتند نه تنها همسران رسول اکرم، همسران پیامبران گذشته هم از اتهام به فحشاء مبرا بودند. در رابطه با حضرت نوح (علی نبینا و آله و علیه السلام) در رابطه با حضرت لوط و ... معتقد هستیم همسران شان هم پاکدامن بودند.
این چه حرفی است که شما می فرمایید آیا کافر بود؟ پیغمبر چرا با او ازدواج کرد؟ «عایشه، حفصه» و همه این ها را ام المؤمنین می دانیم یعنی ام المؤمنین که الان زنده بشود بیاید هیچ مسلمانی حق ندارد و شرعاً با او ازدواج کند همان طور که با مادرش نمی تواند ازدواج کند.
قرآن در سوره احزاب می فرماید:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها [= مؤمنان] محسوب ميشوند؛
سوره احزاب (33): آیه 6
(وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ) این منطق قرآن است.
مجری:
تماس بعدی آقای «حسن زاده» از «تبریز» پشت خط هستند سلام علیکم بفرمایید
بیننده: (آقای حسن زاده از تبریز – شیعه)
سلام عرض می کنم...فقط خواستم سلام عرض کنم، خیلی خوشحال هستم این برنامه را می بینم می خواستم فتنه گرها بفهمند در «شبکه کلمه» آقای «هاشمی» شیطان، «ترشابی» ذلیل و «ملازاده» بی سواد هر وقت زنگ می زنم می گوید دروغ می گویی می خوام یاد بگیرد الان هم می شنود از آیت الله «قزوینی» و مجری برنامه سید جان یاد بگیرد.
برای ظهور حضرت آقا هر روز دعا می کنم آقا جان بیا این مردم به اسم اسلام تیشه به ریشه اسلام نزنند!
مجری:
تشکر موفق باشید، تماس بعدی آقای «حسینی» از «مازندران» سلام علیکم بفرمایید
بیننده: (آقای حسینی از مازندران – شیعه)
سلام علیکم... می خواهم از آباء و اجداد «وهابی» که پدر جدشان ابلیس است بپرسم خداوند در قرآن می گوید:
(قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا)
گفتيم: همگی از آن، فرود آييد!
سوره بقره (2): آیه 38
یعنی هر سه تای تان از بهشت خارج شوید (مِنْهَا) آمد هاء، هاء تأنیث است یعنی هنوز حضرت ابلیس گناهی نکرده جز این که نافرمانی کرد روی آن تأکید نمی کنند خدا را شش هزار سال عبادت کرد از خداوند طلبکار است پس خداوند باید این را بیرون بیاندازد. زمانی که حضرت آدم باید روی زمین بیاید هنوز روی زمین نیامده است.
پس حضرت آدم گناهی نکرد که خداوند بخواهد او را لعنت کند به نظر من هنوز لعنت نکرد تا پایین نرفت. این جا سوال پیش می آید حضرت آدم، همسرش و ابلیس سه تایی از بهشت به زمین آمد ابلیس در بهشت بود یا نبود؟ به نظر من قطع به یقین بود چون هاء تأنیث است اگر عرش و آسمان باشد تأنیث نمی گیرد.
مجری:
موفق باشید خدا نگهدار! آقای «جوکار» از «داراب» سلام بفرمایید
بیننده: (آقای جوکار از داراب – شیعه)
سلام علیکم... یکی از همسران پیامبر، «ماریه» بود شبکه های «وهابی» در فضای مجازی خیلی روی این مانور می دهند بدون اجازه همسر پیامبر با او همبستر شد جریانش چه بود؟ خواهش می کنم توضیح مختصری بدهید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با قضیه «ماریه قبطیه» از همسران رسول اکرم است حتی شیعه معتقد است که آیه افک در حق «ماریه قبطیه» بود، بعضی ها نسبت های ناروا دادند. خدای عالم در سوره نور آیه 11 شهادت به پاکی و طهارت او داد.
بعد از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) هیچ کدام از زنان پیغمبر دارای فرزند نشدند جز از «ماریه» که «ابراهیم» به دنیا آمد.
بعضی هایشان حسد کردند و غبطه خوردند (نستجیر بالله) حرف های دیگری زدند خجالت می کشم در این شبکه مطرح کنم نسبت دادند «ابراهیم» فرزند پیغمبر نیست و مسائل دیگر
لذا آیه افک در حق ایشان نازل شده است. رسول اکرم از او راضی بود و جزء همسران خوب رسول اکرم است با سابقه «یهودی» که داشت مسلمان و مطیع کامل و مطیع محض رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شد.
الان فرصت نیست اگر شد در جلسه بعدی در اوائل تلفن ها بشود هفت، هشت دقیقه در رابطه با همسر رسول اکرم، «ماریه قبطیه» صحبت کنم. قضیه آمدن و مسلمان شدنش چطور بود؟ زندگیش با رسول اکرم چگونه بود؟ برخوردش با صدیقه طاهره (سلام الله علیها)، امام حسن و امام حسین چطور بود؟ همه این ها الگو هست و مورد توجه است که ان شاء الله باید حواس مان باشد.
مجری:
تشکر می کنم از محضرتان بسیار استفاده کردیم، همچنین تشکر می کنم از شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه امشب همراه ما بودید موفق و مؤید و منصور باشید تا دیدار آینده خدا نگهدار!