(جلسه پنجاه و هشتم 30 10 1403)
موضوع: نصب حضرت علی علیه السلام به دستور خداوند متعال
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
مسئله اول: پاسخ به شبهه انحصار خلافت حضرت علی علیه السلام در خانواده پیامبر
برخی شبهه می کنند اینکه پیامبر فرمودند: حضرت علی (علیه السلام) وصی من و امام است، دال بر این نیست که حضرت علی (علیه السلام) خلیفه پیامبر است!
یا اگر پیغمبر فرموده:
«خلیفتي في أهلي»
خلیفه من در خانواده من است، نهایتا در بنی هاشم. شما روایتی بیاورید که رسول اکرم فرموده باشد:
«خلیفتي في أمتي بعدي»
هم تعبیر «خلیفتی» باشد و هم تعبیر «بعدی» و قید دیگری نیز نداشته باشد.
در پاسخ می گویم: با یک تفحص جزئی حدود صد و بیست روایت پیدا کردم که به خلافت حضرت علی علیه السلام بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصریح می کنند.
عبارات: «أنت خلیفتي من بعدي»، «خلیفتي في امتي»، «خلفتي بعد مماتي»، «خلیفتي بعد موتي»... این تعابیر با سند های معتبر یا حداقل با سند های مستفیض، قریب به متواتر یا حتی متواتر وارد شده است.
من ندیدم احادیث خلافت از زمان مرحوم شیخ مفید تا الان یک جا دسته بندی شده باشد. این دسته بندی که خدمت تان عرض می کنم حاصل تلاش ما است.
مسئله دوم: پاسخ به شبهه آقای واعظ زاده خراسانی
دیروز یکی از دوستان یک شبهه ای داشتند «أنت خلیفتي» یعنی این که رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) حضرت علی (سلام الله علیه) را پیشنهاد داد و کاندید کرد، مردم زیر بار کاندید پیامبر نرفتند.
این شبهه را آقای واعظ زاده خراسانی هم مطرح کرد. -خدا ان شاء الله از سر تقصیرات همه ما بگذرد با این که ایشان فرزند حوزه بود، شاگرد آیت الله العظمی بروجردی بود، منصوب حضرت امام در مجمع التقریب بود، بعد هم منصوب مقام معظم رهبری بود اما ارتباط با اهل سنت یک مقداری فکر ایشان را مخصوصا اواخر عمر تغییر داده بود- ایشان یک مصاحبه ای در مجله هفت آسمان کرد این مجله برای دانشگاه ادیان و مذاهب است. یک سری از مطالب را مطرح کرد که اصلا با عقاید شیعه همخوانی نداشت. آیت الله العظمی سبحانی پاسخ دادند، آیت الله سند که الان از علما و مراجع نجف هستند جواب دادند. یکی از اساتید اصفهان جواب داد، این جواب ها در همان مجله هفت آسمان چاپ شد.
بعد ایشان ظاهرا یک مقداری عصبانی شد، در مجله نهج البلاغه که زیر نظر حاج آقای دین پرور است یک مصاحبه ای انجام داد، این قضیه مربوط به سال های 82-83 است. ایشان در مجله نهج البلاغه شماره چهار و پنج بی پرده مطالبش را مطرح کرد.
توصیه می کنم حتما دوستان شماره چهار و پنج مجله نهج البلاغه را ببینند. به قولی مشکل اساسی ما این است که امروز ما باید وهابیت را کنار بگذاریم و جواب این دوستان خودی را بدهیم!
ایشان آمد خیلی بی پرده گفت اگر ما بخواهیم میانه شیعه و سنی درست بشود باید دو تا کار انجام بدهیم کار اول این که از منصوص الخلافه بودن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست برداریم! چون با تکیه بر منصوص الخلافه حضرت علی (علیه السلام) اهل سنت از ما ناراحت می شوند! می گویند شما معتقد هستید که حضرت امیرالمؤمنین منصوص الخلافه بوده است، پیامبر او را برای خلافت نصب کرده بود؛ پس خلفاء خلافت را غصب کردند، لذا این مانع وحدت است! عقیده به منصوص الخلافه مانع وحدت است!
حال این حرفش هیچ؛ گفته بود: نکته دوم که باید انجام بشود این است که ما باید به فکر ادله مشروعیت خلافت شیخین باشیم! من از طلاب حوزه های علمیه و دانشجویان دانشگاه می خواهم بگردند ادله مشروعیت خلافت شیخین را تثبیت کنند!!
این یک غوغایی در حوزه ایجاد کرد، آقایان مراجع، آیت الله وحید و دیگران حرف زدند، البته حاج آقای سبحانی به ما امر کردند که شما جواب بنویسید. عرض کردم نمی نویسم، یعنی یکی از مواردی که ما در برابر این بزرگوار قاطعانه، نه گفتیم همین جا بود.
حاج آقای دین پرور از تهران زنگ زدند گفتند آقایان می گویند شما جواب بنویسید، گفتم نمی نویسم، آیت الله خزعلی که روز های شنبه در قم تفسیر داشتند ورود شان به منزل ما بود یعنی غیر از منزل ما هیچ جا نمی رفت. ایشان آمد و همین سر سفره ناهار گفت که فلانی دوستان می گویند شما یک پاسخی بنویسید. گفتم حاج آقا! حاج آقای سبحانی فرمودند آقای دین پرور هم فرمودند (حاج آقای خزعلی هم عضو هیأت تحریریه مجله نهج البلاغه بودند) گفتم ببینید حاج آقای خزعلی ایشان در مجله هفت آسمان یک مطلبی گفت فحول حوزه جواب دادند نه تنها ایشان دست نکشید آمد در این مجله نهج البلاغه بدتر هم کرد!
ما هم جواب بدهیم دوباره بدتر از بدتر می شود، و علاوه بر این که ایشان منصوب حضرت امام بوده است، منصوب مقام معظم رهبری است، شوهر خاله مقام معظم رهبری است ولی ما یک بچه طلبه حوزه هستیم. بعد جالب بود، ایشان که ناهار میل کردند و استراحت کردند بلند شدند و من دیدم که یک مقداری خنده غیر طبیعی دارند.
گفتم حاج آقا خیر است! ایشان گفت آقای قزوینی! خوابیده بودم دیدم یک جایی من، شما و حضرت امام رضا (علیه السلام) هستیم امام رضا به شما فرمود که جواب بنویس به من هم فرمود خزعلی به ایشان بگو بنویسد. شما یک تیری که در زمان سابق در جنگ ها بود داشتی یک جایی را هدف قرار می دادی دو دل بودی امام رضا که فرمود شما هم زدی به هدف خورد.
بعد این تعبیر حاج آقای خزعلی را یادم نمی رود، گفت: آقای واعظ زاده خراسانی است امام رضا هم خراسانی است، می خواهند این جواب توسط شما نوشته بشود.
به خاطر این که ما با حاج آقای خزعلی تقریبا از سال 1350 یا 1351 ارتباط داریم و من در طول این مدت شاید یک عمل مکروه از آقای خزعلی ندیدم یعنی نسبت به اهل بیت علیهم السلام خیلی مقید بود. من کمتر دیدم اساتیدی که این طور تقید داشته باشند.
خواب ایشان ما را شیر کرد، من در مدت یک هفته یک جواب هفتاد صفحه ای نوشتم بعد جالب این است که فرستادیم و پسر آقای دین پرور هم مدام زنگ می زد می گفت می خواهیم شماره شش مجله را چاپ کنیم منتظر مقاله شما هستیم. مقاله را فرستادم ظهر زنگ زدم پرسیدم مقاله رسید؟ گفت قبل از این که مقاله برسد پدرم به مشهد رفت. مقاله را با پست فرستادیم ایشان ببیند و برای ما بفرستد بعد چاپ کنیم.
در ذهنم آمد شاید مقابله باید خراسان برود و هوای خراسان بخورد و برگردد!
مقاله چاپ شد و خیلی سر و صدا ایجاد کرد و ایشان دیگر بعد از آن یک جمله از این حرف ها تا آخر عمرش نزد. حتی آیت الله العظمی شبیری زنجانی گفت من آقای واعظ زاده را در حرم امام رضا دیدم گفتم آقای واعظ زاده قضیه چه هست که هر روز یک حرف در مجله ها می زنید؟ این حرف ها درست نیست، گفت آقای زنجانی! من دیگر تصمیم گرفتم دیگر از این حرف ها نزنم! و تا آخر عمر هم دیگر ایشان از این حرف ها نزد!
دوستان در سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه می توانند مقاله را ببینند عنوان مقاله "سخنی با واعظ زاده خراسانی" است.
در هر صورت...
مشکلاتی که امروز در حوزه داریم به مراتب خطرش بیشتر از اهل سنت و وهابیت است. چون یک وهابی حرف می زند یک جوان شیعه می داند این با تفکر وهابی یا با تفکر سنی حرف می زند، یک جوان شیعی بی اختیار در برابرش موضع می گیرد. اما وقتی ببیند یک عالم شیعه دارد اینچنین حرف می زند تردید در ذهنش می آید و می گوید وقتی علمای شیعه چنین حرفی می زنند، معلوم می شود که مبانی اعتقادی ما یک اشکالاتی هم دارد.
قدرت تخریبی این دوستان از دشمنان و مخالفین خیلی بیشتر است.
پرسش:
استاد! کسانی هستند که پدر و مادرشان شیعه بوده ولی الان می گوید ما شیعه نیستیم، اهل سنت هم نیستیم یعنی نه شیعه هستیم و نه سنی. مسلمان خالص هستیم!
پاسخ:
بله، قضیه نه شیعه نه سنی، تقریبا حدود صد سال است مطرح شده است. در میان اهل سنت هم هست، می گویند به مذهب کاری نداریم یک کتاب هم یکی از بزرگان الازهر در این مورد نوشته است.
بعضی هایی که می گویند ما دیگر شیعه نیستیم موضع شان خیلی روشن است، مثل سید ابوالفضل برقعی گفت من شیعه نیستم، قلمداران گفت من شیعه نیستم، این ها موضع شان خیلی روشن است، کسروی می گوید من شیعه نیستم، یا آقای علی اکبر حکمی زاده که امام کشف الاسرار را در پاسخ او نوشت، یا شریعت سنگلجی که به مدینه رفت، برگشت گفت من کلّا سنی شدم!
این ها موضع شان خیلی خاص و روشن است، ولی یک نفر مثل سید مصطفی طباطبایی خبیث نه می گوید من شیعه هستم و نه می گوید من سنی هستم، با شیعه می نشیند می گوید من از شما شیعه تر هستم، با سنی می نشیند می گوید من از شما سنی تر هستم، با وهابی می نشیند می گوید من از شما وهابی تر هستم.
پرسش:
در جواب این ها باید چه چیزی گفت؟
پاسخ:
ما باید مبانی خودمان را داشته باشیم از جمله همین بحثی که الان ما شروع کردیم، این حرف را همه شان دارند می زنند که ما به هیچ وجه نداریم که پیامبر گفته باشد حضرت علی خلیفه من بعد از من برای امت است.
یکی از حرف های آقای واعظ زاده در مجله هفت آسمان، همین است می گوید پیامبر حضرت علی را برای خلافت کاندید کرد رأی نیاورد. کاندید کرد نه این که نصب کرد، فرق است بین این که کاندید بشود یا نصب بشود!
همچنین آقای عابدینی اصفهان ایشان هم همین را می گوید، می گوید کاندید شد ولی رأی نیاورد.
مسئله سوم: تعبیر«نصب الهی» در خصوص حضرت امیرالمومنین علیه السلام است
اما احادیثی که در آن کلمه نصب آمده است :
«إنّ الله أمرني أنْ انصب علياً»
**
«فَقَالَ (صلی الله علیه واله وسلم) إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخْبَرَنِي أَنَّ عُمُرِي قَدِ انْقَضَى وَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ عَلِيّاً لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أَجْعَلَهُ فِيهِمْ إِمَاماً وَ أَسْتَخْلِفَهُ كَمَا اسْتَخْلَفَ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ قَبْلِي أَوْصِيَاءَهُم»
إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي مكان چاپ: قم: 1412 ق، ج2، ص329
حضرت امیرالمؤمنین می فرماید:
«نَصَبَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِوَلَايَتِي»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج30، ص315
کسی نمی تواند بگوید کاندید کرده بوده است، پیامبر به چه زبانی بفرماید حضرت علی علیه السلام را برای خلافت نصب فرموده است؟!
ملاحظه بفرمایید این تعبیر حضرت امیر (علیه السلام) با سند صد در صد صحیح است دیروز هم اشاره کردیم تعبیر این است:
«فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُم»
عبارت از خود حضرت امیر هم است، سندش هم صد در صد صحیح است. این را می خواهیم چه کار کنیم؟! «فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُم» باز عبارت های دیگر را ببینید:
«أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ مَفْزَعَكُمْ بَعْدِي وَ إِمَامَكُمْ وَ دَلِيلَكُمْ وَ هَادِيَكُمْ وَ هُوَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ فِيكُمْ بِمَنْزِلَتِي فِيكُمْ فَقَلِّدُوهُ دِينَكُمْ وَ أَطِيعُوهُ فِي جَمِيعِ أُمُورِكُمْ ...»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص 276 و 277
«بَيَّنْتُ لَكُمْ مَفْزَعَكُمْ بَعْدِي وَ إِمَامَكُمْ» امامکم معنایش چیست؟ کاندید کردم؟
روایت بعدی از تفسیر قمی:
«وَ نَصَبْتُهُ لَهُمْ عَلَماً فِي حَيَاتِي وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى طَاعَتِهِ- وَ جَعَلْتُهُ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي- وَ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَيُدْعَى بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) فَيُقَالُ لَهُ هَلْ أَوْصَى إِلَيْكَ مُحَمَّدٌ وَ اسْتَخْلَفَكَ فِي أُمَّتِهِ وَ نَصَبَكَ عَلَماً لِأُمَّتِهِ فِي حَيَاتِه»
باز حضرت امیر می فرمایند:
«وَ نَصَبَنِي لَهُمْ عَلَماً فِي حَيَاتِه»
تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص193
این کلمه نصب چیست؟!
کل روایاتی که واژه نصب آمده را جمع کردم، شما ملاحظه بفرمایید. باز در امالی شیخ صدوق، از امام صادق (علیه السلام) از حضرت امیرالمؤمنین که پیامبر فرمودند:
«أَمَرَنِي اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِيهِ بِنَصْبِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) عَلَماً لِأُمَّتِي يَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِي»
الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص126
عبارت« امرنی» یعنی خدا من را به نصب حضرت علی ابن ابی طالب امر کرد. روایات متعدد داریم در این زمینه یک روایت دو روایت نیست.
روایت دیگر در کافی شریف، عبارت حضرت امیر چه زمانی است؟ هنوز سقیفه تمام نشده است در سقیفه مهاجرین و انصار دارند باهم «منّا أمير ومنكم أمير» می گویند.
«فقالوا منا أمير ومنكم أمير»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص233
سلمان خدمت حضرت امیر می آید مشغول غسل پیامبر است -دیگر از این واضح تر و روشن تر؟! سند هم صد در صد صحیح است، بلکه می شود گفت صحیحه اعلایی است- حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید:
«شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
پیامبر به دستور خدا من را نصب کرده است. حد اقل این کتاب کافی که در دسترس همه آقایان است، حالا اگر بگوییم به امالی شیخ صدوق، امالی شیخ طوسی و تفسیر قمی دسترسی ندارند، این متن در کتاب کافی است طلبه ای که به قم می آید همان سال اول، اولین کتابی که تهیه می کند کتاب کافی است.
«قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ وَ مَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ ... ْ حَتَّى تَرَكُوا أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَتَهُ وَ مَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص343 و 344
همان روایتی که حضرت از سلمان سوال می فرماید: اولین کسی که آمد در سقیفه بیعت کرد چه کسی بود؟ عرض کرد یک پیرمردی بوده است تا آخر روایت.
این مطلب را هم بد نیست آقایان داشته باشند، مستدرک حاکم نیشابوری که دیروز هم اشاره کردم: «وأهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف»
«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق وأهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 162، ح 4715
یعنی تنها عامل وحدت، اهل بیت علیهم السلام هستند. «فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس» از این تعابیر حد اقل نزدیک به بیست و پنج تا سی روایت داریم که در آن ها واژه نصب آمده است این ها را می خواهیم چه کار کنیم؟ باز هم بگوییم پیامبر ایشان را کاندید کرده بود برای خلافت؟!
بگوید «خلفتي» فرموده است، «علی امامکم بعدی» فرموده است، «امام المتقین» فرموده است، «ولیّ کل مؤمن» فرموده است، هرچه حساب کنید همان را پیامبر فرموده است.
چطور شد خلیفه دوم وقتی می گوید:
«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم)»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، ص 1378، ح 1757
همه قبول کردند! خود من سی و هشت تا روایت پیدا کردم در منابع اهل سنت، نه منابع شیعه که پیامبر فرمود:
«عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج28، ص392
«هَذَا وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص 253، بَابٌ فِي شَأْنِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ تَفْسِيرِهَا، ح9
«يَا عَلِيُّ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»
كتاب سليم بن قيس؛ نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى؛ ج2، ص 829
«أَنْتَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»
الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص351، المجلس الثانی عشر
اگر کسی تحقیق بکند شاید بیش از سی و هشت مورد پیدا کند. متأسفانه در رابطه با حضرت امیر قبول نیست ولی در رابطه با خلیفه دوم قبول است!
یکی از اشکالاتی که به عضد الدین ایجی و دیگران می گیرند همین است، چطور شد در رابطه با حضرت علی (علیه السلام) این همه که شیعه ادعا می کند پیامبر فرموده است، صحابه زیر بار نرفتند، ولی وقتی فرمود:
«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»!
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص238
همه قبول کردند و رفتند با ابوبکر بیعت کردند؟! با این که ابن حزم و دیگران می گویند یکی از دروغ های واضح علمای ما حدیث: «اقتدوا بالذين من بعدي أبي بكر وعمر» است.
«اقتدوا بالذين من بعدي أبي بكر وعمر رضي الله عنهما فقط رواه الطبراني في الأوسط وفيه يحيى بن عبدالحميد الحماني وهو ضعيف»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص295
یعنی اگر بنا باشد ما به یک دروغی افتخار کنیم همین حدیث «اقتدوا بالذين من بعدي أبي بكر وعمر» است.
تعبیر علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) جالب است که می فرمود ای کاش خدای عالم از اول خلقت تا آخر خلقت به من عمر بدهد بنشینم برای مظلومیت حضرت علی (علیه السلام) گریه کنم! فرمود من فردای قیامت از اولی و دومی شکایت می کنم که این ها باعث شدند من کل عمرم را برای اثبات خلافت حضرت امیر (سلام الله علیه) صرف کنم. من دوست داشتم در رابطه با فضائل آن حضرت صحبت کنم نه اثبات خلافت ایشان. این ها درد است.
همان روایتی که من دیروز خدمت تان عرض کردم باز در همان جا می گوید:
«فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُم»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص 274
یعنی نزدیک بیست و پنج، سی تا روایت داریم که کلمه نصب آمده است.
من دیروز تصویر کتاب را هم آوردم، در حوزه هیچ جا ندارید در درس تصویر کتاب را بیاورد. تصویر گرفتن از کتاب هم به این سادگی نیست، خیلی اذیت می شویم که بخواهیم یک کتاب را تصویر بگیریم، بعضی وقت ها با مشکل مواجه هستیم. ما پیشرفته ترین نرم افزار هایی که می تواند کتاب را این جا نمایش بدهد تهیه کردیم.
بفرمایید صفحه 262، باب 24، حدیث شماره 25 است. شما نرم افزار که داشته باشید نرم افزار خیلی کارها را راحت کرده است.
الان عبارت أمرنی الله ان انصب را جست و جو می کنم:
«إن الله أمرني أن أنصب لكم إمامكم والقائم فيكم بعدي ووصيي وخليفتي والذي فرض الله عز و جل»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، تحقيق تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص277
خیلی ساده و راحت اولش هم کمال الدین را آورد، سلیم ابن قیس، احتجاج، التحصین سید ابن طاووس، بحار الانوار، اربعین ماحوزی، الغدیر، مسند امام، البرهان، نزدیک به هفتاد و دو مصدر برای «إن الله أمرني أن أنصب لكم إمامكم» آورد.
لذا دوستان توجه داشته باشند اولا داشتن کامپیوتر برای همه ضروری است یعنی از نان شب ضروری تر است چون بدون این امکانات نمی شود کار کرد؛ امروز دشمنان ما مجهز به این تجهیزات هستند و مرتب دارند احادیث ما را جستجو می کنند و علیه ما شبهه تولید می کنند.
اگر ما بخواهیم به این شبهات جواب بدهیم با کار کتابخانه ای نمی شود، با موبایل هم نمی شود کار کرد، الان همین نرم افزاری که دوستان دارند می بینند حدود چهارصد هزار جلد کتاب در این نرم افزار است. شما در کره زمین یک کتابخانه ای که چهارصد هزار جلد کتاب در اختیار تان باشد بتوانید استفاده کنید ندارید، فرضا هم باشد شما هزار تا نیرو هم زیر دست داشته باشید نمی تواند این طوری سریع برای شما مطلب را بیاورد؛ ولی این نرم افزار همین مطلب را در کسری از ثانیه آورد، هفتاد و دو مورد «إن الله أمرني أن أنصب لكم إمامكم» آورد.
می خواهید چه کار کنید ما باید مرد باشیم مطالعه کنیم و تحقیق کنیم، و جواب بدهیم!
پرسش:
منابعی که آورده است همه از منابع شیعه است؟
پاسخ:
بله.
پرسش:
اهل سنت که قبول ندارند! حالا صد تا مطلب از شیعه به آنها بگوییم باز آنها قبول نمی کنند.
پاسخ:
(اولا: این پاسخ ما بیشتر برای شبهه پراکنان درون مذهبی که ادعای تشیع دارند هست پس باید از منابع شیعه قبول کنند. ثانیا:) اگر کلمه «أن انصب» نداشته باشند کلمات دیگر دارند «خلیفتي من بعدی»، «خلیفتي من کل مؤمن و مؤمنة»
پرسش:
پس نصب را آن ها ندارند.
پاسخ:
من در منابع آن ها نصب را ندیدم اما در ذیل آیه 67 سوره مائده، آلوسی در تفسیرش در جلد 6، صحفه 193، از عبد الله ابن مسعود مفسر عصر صحابه نقل می کند، می گوید:
«كنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله عليه و سلم)» آیه 67 سوره مائده «کنا» با فعل مضارع «نقرأ» دلیل بر استمرار است، مع الغیر دلیل بر استیعاب است
«كنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله عليه و سلم ) ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج6، ص193
گر در خانه کس است یک حرف بس است! همین تعبیر را سیوطی در کتاب درّ المنثور، جلد 3 صفحه 117 آورد است.
«أخرج ابن مردويه عن ابن مسعود: كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم (يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك) ان عليا مولى المؤمنين (وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس)
الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993، ج3، ص117
شوکانی در فتح القدیر جلد 2، صفحه 60 آورده است
«وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم (يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس)»
فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250، دار النشر: دار الفكر – بيروت، ج2، ص60
همه اینها آورده اند. همین یکی کافی است. آیا دیگر بیش از این ما نیاز داریم؟!
پرسش:
ظاهرا کلمه نصبنی فقط به اختصاص به ولایت حضرت علی (علیه السلام) دارد، برای دیگران ظاهرا استفاده نشده است.
پاسخ:
بله در جای دیگر بنده هم ندیدم، کلمه أن انصب:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ وَ الْقَائِمَ فِيكُمْ بَعْدِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج1، ص 276
«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج30، ص315
فقط در یک مورد است آن هم در ارتباط با حضرت امیر (علیه السلام) است. این ها را چه کار کنیم؟ این ها را باید یک مقداری دوستان عزیز ما کار کنند، یعنی امروز همان طوری که مقام معظم رهبری هم فرمودند -ایشان هم اگر نمی فرمودند- بحث جهاد تبیین از اهم ضروریات یک طلبه است، که انسان بتواند در خط مقدم جبهه با این هجمه ای که علیه ما آغاز شده است کار کند.
من یک دفعه عرض کردم خدا بیامرزد مرحوم فارس حصون در دهه هفتاد بود، می گفت ما پنج هزار کتاب ضد شیعه جمع کردیم، هفتاد و پنج درصد این کتاب ها در این پانزده سال بعد از انقلاب نوشته شده است، بیست و پنج درصدش در حدود چهارده قرن قبل!
کتاب های ضد شیعه را ببینید یک وقت فرصت داشته باشید مرکز ابحاث عقائدیه بروید کتاب هایی که علیه شیعه نوشته شده است قفسه ها را ملاحظه بفرمایید، صد تا کتاب که شما می بینید هفتاد و پنج درصدش بعد از انقلاب نوشته شده است، بیست و پنج درصدش برای حدود چهارده قرن قبل آن است. چون این ها یک عمری تبلیغ کرده بودند که مذهب شیعه مذهب جدا شده ی از یهود است! بنیانگذاران مذهب شیعه یهودی ها بودند! اما بعد از انقلاب تفکر شیعی روی آنتن رفت، مبانی شیعه در رسانه ها اعلام شد، مردم دیدند این ها که هفتصد- هشتصد سال است می گویند مذهب شیعه ضد اسلام و ضد قرآن است دروغ می گفتند.
ابن تیمیه می گوید اصلا مذهب شیعه را برای نابودی اسلام تأسیس کردند! این ها حرف شان چیز دیگری است! کتاب های شان چیز دیگر را نشان می دهد. لذا این ها به تکاپو افتادند که علیه شیعه هجمه کنند چون فشار بر این ها بیش از حد بوده است و دروغگویی ابن تیمیه و امثال این ها را بر ملا کرده است.
ما هم باید در پاسخگویی تلاش کنیم همان طور که تعبیر امام صادق (علیه السلام) است «عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ»
«قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ (علیه السلام) عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، 5
مرابط آن سرباز و نظامی سر حدّات را می گویند و تنها نظامی است که برای شلیک کردن نیاز به دستور مافوق ندارد. به مجرد این که احساس خطر کند دست روی ماشه می برد و به رگبار می بندد، لذا می گوید علمای شیعه ما مرابط هستند، مرزبان تشیع هستند.
«مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ» از همان مرزهایی که شیطان و عفاریت و نواصب می آیند و ذهن جوان های ما را متزلزل می کنند این ها می آیند پاسخ می دهند «فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا» آن کسانی که در حوزه پاسخ به شبهات هستند و شبهات معاندین و نواصب را جواب می دهند «كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ» یعنی یک پاسخگو از یک میلیون مجاهد در میدان جنگ افضل است.
آقا امام صادق (علیه السلام) به چه زبانی برای ما بفرماید؟!
شما کتاب احتجاج طبرسی همان صفحات اولش است، از صفحه 7 و 8 تا صفحه 24-25 را ملاحظه بفرمایید همه روایات مربوطه را جمع کرده است.
بحث خلیفتی را هم عرض کردم حدود بیست تا روایت تقریبا در منابع اهل سنت داریم «خلیفتي من بعدي»، «خلیفتي من کل مؤمن و مؤمنة» این ها خیلی واضح و روشن است.
در مناسبت های مختلف ؛ در حدیث دار فرموده است، در قضیه ازدواج با حضرت زهرا (سلام الله علیها) بحث خلیفتی را دارد، در قضیه تبوک هم دارد، یعنی این سه مورد در میان شیعه و سنی قطعی است و در مناسبت های دیگر هم حضرت بیان فرموده است.
یکی از روایت ها که عرض کردم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در آخر عمر همسرانشان امهات المؤمنین را در یک جا جمع می کنند و می فرمایند بعد از من، خلیفه من، حضرت علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) است، خلیفه امت من حضرت علی ابن ابی طالب است، رسول اکرم چه کار کند، به چه بیانی بفرمایند؟ به تعبیر صدیقه طاهره:
«هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً.»
آیا پدرم برای کسی جای عذری و فراری گذاشت!
الخصال؛ نويسنده: الشيخ الصدوق (وفات: 381)، تحقيق: تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1403 – 1362 ش، ص173
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته