2025 July 13 - يکشنبه 22 تير 1404
عصمت ائمه علیهم السلام در احادیث شیعه
کد مطلب: ١٣١٦٤ تاریخ انتشار: ٢٣ فروردين ١٤٠٤ - ١٨:٠٦ تعداد بازدید: 85
دروس خارج » فقه الحکومه
عصمت ائمه علیهم السلام در احادیث شیعه

(جلسه چهل و نهم 11 10 1403)

 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه چهل و نهم 11 10  1403)

موضوع:  عصمت ائمه علیهم السلام در احادیث شیعه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

...رسول اکرم فرمود هیچ قومی نیست در درون خانه اش با دشمن بجنگد الا این که ذلیل خواهد شد. اصلا قاعده اسلامی است که خارج از خانه و شهر باید جنگید و الا خلاف قرآن و اسلام است. مقام معظم رهبری هم در صحبت های اخیرشان اشاره کردند اگر کسی در درون خانه (کشور) با دشمن بجنگد ذلیل خواهد شد. یعنی باید کاری کنیم بیرون از شهر دشمن متلاشی شود و وارد شهر نشود.

مسئله اول: مشورت پیامبر از باب شخصیت دادن به صحابه بود

در رابطه با مشورت رسول اکرم معمولاً آقایان سنی ها این را یک چماقی قرار دادند و به سر شیعه می کوبند که نبی مکرم همیشه مشورت می کرد! درحالیکه کل مشورت نبی مکرم در این 23 سال طبق نقل تاریخ به ده مورد هم نمی رسد و در تمام این ده مورد هم یک مورد نبوده که به نظر صحابه بر خلاف نظر خودش عمل کرده باشد. اصلاً امکان پذیر نیست و خلاف نص قرآن است.

(وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ)

و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصميم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن!

سوره آل عمران (3): آیه 159

نبی مکرم مشورت می کند به این ها شخصیت می دهد و برای این ها احترام قائل است. نظر این ها را می خواهد. حتی آن کسی که مخالف نظر پیغمبر نظر می دهد به همین اندازه احساس می کند که پیغمبر برای این ها احترام و ارزش قائل است. از این ها نظر می خواهد. یک دفعه پیغمبر اعتنایی  نمی کند. مقداری حالت سر خوردگی دارد اما حضرت می فرماید نظر شما چه است؟

مخصوصاً در جنگ بدر خیلی واضح و روشن است. نبی مکرم در جنگ بدر از یک عده ای که خلاف نظر پیغمبر، نظر  می دهند رو برمی گرداند. نظر می دهد حضرت صورتش را بر می گرداند، انصار که نظر دادند حضرت چهره اش بشاش می شود و می فرماید حرکت کنید.

 

پرسش:

با توجه به این که مناظره، یک فن است حضرتعالی مطلبی نوشتید در مناظره چه چارچوب هایی رعایت بشود چه کارهای انجام بشود و چه کارهای انجام نشود؟ چیزی که ما مشاهده می کنیم و می خوانیم اطلاعات است ولی آن را نه تا آن سطحی که شما هستید خیلی سطح پایین تر بفرمایید تا یک چارچوب هایی دست ما باشد.

پاسخ:

در رابطه با مناظره در مرکز تخصصی مهدویت یک دوره تدریس داشتم ضبط شده است. اگر اشتباه نکنم در مرکز تخصصی مذاهب که زیر نظر مقام معظم رهبری است آن جا هم یک دوره تدریس داشتم و بنا است ان شاء الله در همین دوره ثبت نامی بشود حدود ده، پانزده جلسه در رابطه با فن مناظره برای دوستان خودما ان شاء الله داشته باشیم.

مسئله دوم: عصمت ائمه علیهم السلام

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث ما در رابطه با این حدیث حضرت امیر (سلام الله علیه) بود که مخالفین سوء استفاده می کنند و می گویند : خود حضرت امیر می فرماید من معصوم نیستم. جلسه قبل مفصل عصمت حضرت امیر در نهج البلاغه را بحث کردیم، البته مطلب خیلی بیش از این است سیزده مورد از نهج البلاغه که دلالت بر عصمت قطعی حضرت امیر است خدمت عزیزان عرض کردیم. اخیراً آقای مدرسی در کتاب «مکتب در فرآیند تکامل» یک سری مطالب یاوه دارد من جمله از مطالب یاوه اش این است که می نویسد: ائمه به هیچ وجه مدعی عصمت نبودند. هشام ابن حکم در آخر قرن سوم آمد بحث عصمت ائمه را مطرح کرد صحابه هم پذیرفتند! در یک جا دارد که عصمت در زمان شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی مطرح شد!

 آدم نمی داند با این ها چه کار کند، آیا بی سواد هستند؟! مغرض و معاند هستند؟! دنبال چه هستند؟!

پرسش:

آیه تطهیر را چه می گویند؟

پاسخ:

ایشان در یک مصاحبه ای که با روزنامه انگلیسی داشت آن جا بحث آیه تطهیر را آورد.

 فایلی را امروز صبح بعد از نماز در کانال درسی گذاشتم یک فایل تقریباً شصت، هفتاد صفحه ای در رابطه با جواب مدرسی بود. «سخنان صریح رسول اکرم در رابطه با عصمت ائمه (علیهم السلام)» ملاحظه بفرمایید تعبیر چه است. اما بخشی از احادیث صریح دال بر عصمن ائمه علیهم السلام؛ در کتاب عیون اخبار الرضا از خود نبی مکرم نقل شده است:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْقَضِيبِ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ بِيَدِهِ وَ يَكُونُ مُسْتَمْسِكاً بِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص57

از این واضح تر و روشن تر؟! أمالی شیخ صدوق هم نقل کرده است. سلیم ابن قیس هم با این تعبیر نقل کرده است:

«هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُونَه‏»

بعد

«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

آخرش می فرماید:

«لَا يَشُكُّونَ فِي شَيْ‏ءٍ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ أَبَداً، مُطَهَّرُونَ فِي وَلَادَتِنَا وَ طِينَتِنَا إِلَى آدَمَ، مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ»

كتاب سليم بن قيس، نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 910

ابن عباس نقل می کند از نبی مکرم شنیدم فرمود:

«أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ.»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص 280

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص64

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 588 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه‏، قم‏ 1379 ق‏، ج1، ص295

عمار می گوید از پیغمبر شنیدم که حضرت امیر المؤمنین را خواند و به ایشان آهسته مطالبی فرمود تا آن جا که فرمود:

« يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي قَدْ أَعْطَاكَ اللَّهُ عِلْمِي وَ فَهْمِي فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَكَ ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ قَوْمٍ وَ غصب [غُصِبْتَ‏] عَلَى حِقْدٍ [حَقِّكَ‏] فَبَكَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) وَ بَكَى الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَقَالَ لِفَاطِمَةَ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ مِمَّ بُكَاؤُكِ قَالَتْ يَا أَبَةِ أَخْشَى الضَّيْعَةَ بَعْدَكَ قَالَ أَبْشِرِي يَا فَاطِمَةُ فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا تَبْكِي وَ لَا تَحْزَنِي فَإِنَّكِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبَاكِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ ابْنُ عَمِّكِ خَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ وَ ابْنَاكِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ يُخْرِجُ اللَّهُ الْأَئِمَّةَ التِّسْعَةَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنَّا مَهْدِي‏‏.»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص124

با تصریح به لفظ معصوم.

 مرحوم کلینی در کافی با سند کاملاً صحیح از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل می کند:

«إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلى‏ خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ، وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ، وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا، لَا نُفَارِقُهُ، وَ لَايُفَارِقُنَا».

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص191

همان طور که قرآن معصوم است ما هم معصوم هستیم البته این عبارت در مستدرک حاکم نیشابوری نیز هست.

«سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول علي مع القرآن والقرآن مع علي لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض هذا حديث صحيح الإسناد»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص134، 6428

 یا:

«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف:  أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص449

در این جا هم دارد:

«لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنا»

در کمال الدین همان تعبیر از حضرت امیر المؤمنین:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجاً فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1، ص 240

یک موردش را بررسی سندی می کنیم تا مشخص بشود همه روایت ها شناسنامه دار و سند معتبر دارد.

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام)»

 محمد ابن حسن ابن احمد ابن ولید، محمد ابن صفار، احمد ابن محمد ابن عیسی که رئیس قمیین است. حسین ابن سعید اهوازی، حماد ابن عیسی جزء اصحاب اجماع است. ابراهیم عمر یمانی جزء موثقات قطعی است و سلیم ابن قیس هلالی از حضرت امیر المؤمنین.

اما راوی اول محمد ابن الحسن ابن احمد ابن ولید،‌ نجاشی می گوید:

«محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد أبو جعفر شيخ القميين، و فقيههم، و متقدمهم، و وجههم»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص307

کلمه وجه در کتاب های رجالی یعنی یک چهره شناخته شده و مورد توجه «ثقةٌ ثقةٌ عینٌ»

 شیخ طوسی:

 «جلیلٌ القدر عارفٌ بالرجال موثقٌ بِه بصیرٌ بالفقة»

 مطلب را از معجم رجال آقای خویی آوردیم همه این ها را ایشان جمع کرده است در جلد 16، صفحه 219.

 نفر دوم محمد ابن حسن صفار صاحب کتاب بصائر الدرجات است. دو کتاب داریم از اول تا آخر در رابطه با مقامات ائمه علیهم السلام است. یکی کتاب صفار بنام بصائر الدرجات کتاب خیلی وزین و سنگینی است. دیگری کتاب کفایة الأثر اثر خزّاز است.

این دو کتاب از باء بسم الله تا تاء تمت در رابطه با مقامات ائمه، احوالات ائمه، ولایات ائمه، علم ائمه، امامت و ولایت ائمه علیهم السلام است. در کافی و جاهای دیگر بصورت مخلوط است اما این دو کتاب، کتاب های خیلی جامع و کاملی نسبت به مقامات ائمه علیهم السلام است.

 در رابطه با محمد ابن حسن صفار، نجاشی می گوید:

«محمد بن الحسن بن فروخ الصفار ... كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة عظيم القدر راجحا قليل السقط في الرواية»

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص354

راوی سوم احمد ابن محمد ابن عیسی اشعری است

«شیخ قم ووجیهها وفقیهها»

رئیس حوزه علمیه قم بود مقداری تند روی ها نسبت به خودی ها داشت البته آن هم به خاطر حفظ آثار اهل بیت علیهم السلام بود، اگر کسی از ضعفاء نقل می کرد این ها را اجازه نمی داد در قم حوزه درسی داشته باشند.

 حسین ابن سعید اهوازی دو برادر هستند حسن ابن سعید، حسین ابن سعید جزء اجلای اصحاب شیعه و دارای تألیفات متعدد هستند. شیخ طوسی دارد:

 «صاحب المصنفات ثقة»

حماد ابن عیسی جزء اصحاب اجماع است

«و کان ثقةً في حدیثه صدوقاً»

سلیم ابن قیس:

«قال النجاشي في زمرة من ذكره من سلفنا الصالح في الطبقة الأولى: (سليم بن قيس الهلالي) في نفسه ثقة جليل القدر عظيم الشأن، ويكفي في ذلك شهادة البرقي بأنه من الأولياء من أصحاب أمير المؤمنين (عليه السلام )، المؤيدة بما ذكره النعماني في شأن كتابه، وقد أورده العلامة في القسم الأول وحكم بعدالته»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق، ج9، ص230

نعمانی در غیبت دارد «فی شأن کتابِه» کتاب سلیم ابن قیس مورد تأیید علماء بود. علما و فقهای ما به کتاب ایشان مراجعه می کردند و تکیه گاه علماء بود علامه هم در قِسم اول آورده است «وَ حکمَ بعدالته»

 علامه و ابن داود در رجال شان توثیق صریح ندارند کتاب شان را دو قسم کردند نوشته اند هر راوی در قسم اول آوردیم «فهو ثقةٌ» هر راوی در قسم دوم آوردیم «فهو غیر ثقةٍ» بعضاً هم یک راوی را هم در قسم اول آوردند هم در قسم دوم.

در قسم اول آوردند به اعتبار این که بعضی از علماء گفتند «ثقةٌ» و در قسم دوم آوردند به اعتبار این که بعضی از علماء گفتند «غیر ثقةٌ» چون یک سری از روات داریم مختلفٌ فیه است.

 مثلاً سهل ابن زیاد آدمی (رضوان الله تعالی علیه) بیش از دو هزار روایت دارد. شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب فهرست می گوید «ضعیفٌ» ولی در کتاب رجال می گوید «ثقةٌ» یعنی یک بزرگوار در دو کتابش یک جا «ثقةٌ» می گوید و جای دیگر «ضعیفٌ» می گوید.

لذا علم رجال، علم تقلیدی نیست در رجال انسان باید مجتهد باشد ولو مجتهد متجزّی باشد تا بتواند این ها را بالا پایین کند. یا محمد ابن سنان، نجاشی «ضعیفٌ» می گوید شیخ «ثقةٌ» می گوید ولذا بتواند از قرائن و شواهد اجتهاد کند در این طور موارد تعارض آیا قول نجاشی یا شیخ را بپذیرد یا قول فهرست شیخ را بپذیرد، یا رجال شیخ را بپذیرد؟

روزی در درس آیت الله العظمی نجفی مرعشی بودم ایشان نسبت به سهل ابن زیاد خیلی سخت گیری کرد بعد از درس از محضرشان پرسیدم استاد شما مرحوم مامقانی در تنقیح المقال یک وجه جمع خوبی دارد و آن اینکه شیخ در فهرست «ضعیفٌ» گفته است ولی در رجال توثیق کرده و رجال شیخ طوسی بعد از فهرستش نوشته شده است. ملاک در اقوال علماء، نظر متأخر است. ایشان قبول نکردند و گفتند: نه! این طوری نیست! این طوری نیست! اشتباه کردند.

 البته نظر ما هم (الان) نظر ایشان است. چون رجال شیخ طوسی یادداشت های شیخ طوسی بود (عزیزان دقت کنند) ولی فهرست کتابی بود که زمان شیخ طوسی نوشته شد میان همه منتشر شد. رجال دفتر یادداشت ایشان بود یادداشت کرده بود تا مراجعه کند تا به صورت کتاب در بیاورد. شیخ طوسی از دنیا رفت شاگردان شان این رجال را به صورت کتاب در آوردند.

 ولذا در خود کتاب هم تفاوت زیاد است. مثلاً یک راوی را یک دفعه آورده «مِنْ أصحاب الصادق» در آخرش هم آورده «فیمن لم یرو عنهم» پایان رجال شیخ طوسی «لم یرو» ها را آورده است.

 اتفاقاً همین جا یکی از عزیزان رساله سطح سه یا چهار بود دیدم یک راوی را توثیق کرده. گفت دلیل توثیقش هم این است که شیخ طوسی این را در باب «فیمن لم یرو» آورده است. گفتم دو سوال می کنم اگر جواب دادی بالاترین نمره را می دهم اگر جواب ندادی رساله را رد می کنم. گفتم «فیمن لم یرو» یعنی چه؟ هر چه به این طرف و آن طرف زد نتوانست پاسخ بدهد.

گفتم این هیچ! در کجا گفته اند اگر شیخ طوسی نام یک راوی را در « فیمن لم یرو» آورد دلیل بر وثاقت است؟! این را هم جواب نداد من هم نوشتم این رساله صلاحیت دفاع ندارد.

 هر چه استاد راهنما آقای رضا نژاد از شاگردان خود ما در کفایه بود اصرار کرد گفتم به این نمره نمی دهم. طلبه ای که نمی داند «فیمن لم یرو» چه است، این طلبه یک رساله سطح سه که یک رساله تقریباً نیمه اجتهادی است بنویسد قبول نیست. دوستان هر چه اصرار کردند گفتم معذور هستم.

شیخ طوسی آورد «أصحاب الرسول وَ مَن روی عنهُ، أصحاب امیر المؤمنین ومن روی عنهُ» تا اصحاب امام عسکری «وَ مَن روی عنه» یک سری شاید دو،‌ سه هزار بیشتر راوی آورده است که این ها اصحاب ائمه علیهم السلام بودند اما روایتی ندارند «فیمن لم یرو عنهم علیهم السلام»

آن دسته از اصحابی که روایتی از ائمه (علیهم السلام) ندارند. از اصحاب امام صادق بود می آمد آن جا می نشست و استفاده هم می کرد اما این قدر اطلاعات عمومی نداشت بیاید روایت نقل کند یا حوصله نداشت روایتی نقل کند یا روایتی نقل کرده به ما نرسیده است.

 یکی از تفاوت های رجال شیخ طوسی این است افراد زیادی شاید بالای سیصد، چهارصد مورد در اصحاب امام باقر آورده «من روی عن الباقر، من روی عن الصادق» آخر هم آورده که این آقا جزء « من لم یرو عنهم» است.

بعضی ها این ها را جز تهافت آوردند ولی اشتباه است .کتاب رجال یک کتاب پیش نویسی بود یا دفتر یادداشتی بوده عمر ایشان وفا نکرد که این را به صورت کتاب در بیاورد؛ لذا اگر تعارضی بین فهرست شیخ طوسی و رجال شیخ طوسی باشد قطعاً فهرست شیخ طوسی مقدم است. و اگر تفاوت و تعارضی بین فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی باشد نجاشی مقدم است.

«خذ بما رواه اوثقهما»؛ چون نجاشی متخصّص رجال است تمام عمرش را در رجال گذرانده است و محصول عمرش یک کتاب است ولی شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر تبیان بیست، سی جلد دارد در رجال کتاب دارد، در اصول کتاب دارد. در همه رشته ها شیخ طوسی تألیفاتی دارد و مشخص است کسی که بخواهد در فنون مختلف وارد شود قطعاً لغزش های او هم به همان اندازه بیشتر خواهد شد.

لذا این قاعده در ذهن مبارک آقایان باشد اگر یک راوی را نجاشی گفت «ضعیفٌ» شیخ طوسی گفت «ثقةٌ» یا به عکس قطعاً نظریه نجاشی مقدم است، الا این که قرائن دیگری داشته باشیم که بتوانیم نظر شیخ طوسی را در حق او بیاوریم که در حد تعارض باشد. اما قاعده این است. این جا هم علامه سلیم ابن قیس را در قسم اول آورد علامه حلّی و ابن داود هر راوی را در قسم اول می آورند دلیل بر وثاقت آن راوی است.

مرحوم خزّاز متوفای 400 یعنی نوزده سال بعد از شیخ صدوق، شیخ صدوق متوفای 381 است ایشان متوفای 400 است. صفار هم متوفای 290 است یعنی صد سال از این ها جلوتر است.

مسئله سوم: آیه تطهیر مختص آل عبا است

در کتاب کفایة الأثر یک روایت خیلی مفصلی است از آقا امیر المؤمنین (سلام الله علیه)

«دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص156

البته عزیزان دقت کنند آیه تطهیر جزء آیاتی است که ظاهراً در دفعات متعدد نازل شد. مثل سوره حمد هم در مکه و هم در مدینه نازل شده است. آیات دیگری داریم که متعدد نازل شده اشت. در بیت ام سلمه روایت دارد. عایشه می گوید در خانه من نازل شد در خانه حضرت صدیقه طاهره یعنی در موارد متعدد است در خانه ام سلمه نازل شد داستانش هم مفصل است.

«أن أم سلمة حدثته أن هذه الآية نزلت في بيتها : (إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا) الآية قالت : وأنا جالسة عند الباب قالت قلت: يا رسول الله صلى الله عليه وسلم ألست من أهل البيت؟ قال : [ إنك ] إلى خير إنك من أزواج النبي صلى الله عليه وسلم قالت ورسول الله صلى الله عليه وسلم في البيت وعلي وفاطمة وحسن وحسين رضي الله عنهم»

معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430 ، دار النشر:، ج6، ص3222

ام سلمه می گوید دیدم که حضرت امیر، حضرت صدیقه طاهره، امام حسن، امام حسین زیر عبا هستند و نبی مکرم این آیه را خواند رفتم نزدیک بشوم عرض کردم: «أنا مِنْ أهل البیت؟» حضرت فرمود: «أنت مِنْ أزواج النبی» تو از همسران پیغمبر هستی «هولاء أهل بیتی» این هایی که زیر عبا هستند این ها اهل بیت من هستند.

باز می گوید دیدم این آیه، آیه خیلی مهمی است (يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) می گوید رفتم عبا را بگیرم به زور داخل عبا بشوم نبی مکرم عبا را از دست من گرفت گفت دور شو ام سلمه نزدیک نیا.

داستان خیلی زیبایی است این هایی که می گویند آیه تطهیر درباره زنان پیغمبر است حرف یاوه می زنند. هیچ کدام از همسران پیغمبر ادعا نکردند حتی عایشه ای که فضائل و مناقب بود و نبودش را در ملاء عام مطرح می کرد یک مورد نگفت من مشمول آیه تطهیر هستم. امروز آقایان کاسه داغ تر از آش شدند.

علاوه بر این ها شاید بالای صد روایت داریم که زنان جزء اهل بیت نیستند و بلکه مخصوص این چهار نور مبارک و نبی مکرم است. نکته ظریف این است اگر ما باشیم و خود آیه، آیاتی که در رابطه با همسران پیغمبر است تمام ضمائر جمع مؤنث است لحن هم لحن تهدید است.

(یا أَيهَا النَّبِي قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَينَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * يا نِسَاءَ النَّبِي مَنْ يأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَينَةٍ يضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَينِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يسِيرًا)

ای پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنيا و زرق و برق آن را می ‌خواهيد بياييد با هديه ‌ای شما را بهره‌ مند سازم و شما را به طرز نيکويی رها سازم! ای همسران پيامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود؛ و اين برای خدا آسان است.

سوره احزاب (33): آیات 28 و 30

همه جمع مؤنث است (إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ، مِنْكُنَّ)، (مَنْ يأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَينَةٍ يضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ) آیه ای که لحن آن واقعا تُند است. (وَمَنْ يقْنُتْ مِنْكُنَّ).. ولی وقتی به اهل بیت می رسد (لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) اولاً آیه، آیه مدح است آن ها آیه ذم است آن جا ضمیر، ضمیر جمع مؤنث است این جا جمع مذکر است.

همه جا بیوت آمده (وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ) آیه بعدی (وَاذْكُرْنَ مَا يتْلَى فِي بُيوتِكُنَّ) اگر برای زنان پیغمبر بود باید «لیذهب عنکم الرجس أهل البیوت» می آمد ولی (أَهْلَ الْبَيتِ) آمد. یعنی با همه این حال سه ویژگی در خود آیه است آیات زنان، ذم است آیات تطهیر مدح است. آیات زنان پیغمبر جمع مؤنث است آیات تطهیر جمع مذکر است.

آن جا کلمه بیوت آمده و این جا کلمه بیت آمده است، این سه قرینه بهترین دلیل است که این آیات ارتباطی به زنان پیغمبر ندارد اما آقایان می خواهند به زور به یک نوعی مسئله را تثبیت کنند.

پرسش:

استاد! شما می فرمایید بیش از سیصد آیه درباره حضرت امیر المؤمنین و دیگر ائمه علیهم السلام است اما آن کسانی که این کتاب ها را نوشتند خودشان می گویند به طور صریح نیامده است این ها را تأویل و تفسیر می کنند می گویند در شأن حضرت امیر المؤمنین و ائمه علیهم السلام است در خود آيه صریح اسم ائمه نیامده است.

پاسخ:

اسم ائمه نیامده است. اما دو آیه در قرآن داریم آیه 44 سوره نحل آیه 7 سوره حشر این دو آیه را دوستان مثل حمد و سوره حفظ کنند

(بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ)

(از آنها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛ و شايد انديشه کنند!

سوره نحل (16): آیه 44

«لتقرأ للناس و لتتلوا للناس» نمی گوید قرائت و تلاوت نیست (لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ) پس آیه ای که بدون تبیین پیغمبر باشد حجت نیست.

آیه هفت سوره حشر:

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهی کرده خودداری نماييد؛

سوره حشر (59): آیه 7

آقایان وقتی به آیه 40 سوره توبه (آیه غار) می رسند می گویند این آیه در حق ابوبکر آمده است و هر کس منکر باشد که این آیه در حق ابوبکر نیامده کافر و قتلش هم واجب است. حال سوال ما این است: در کجای آیه اسم ابوبکر آمده است؟! (إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ) و امثال این بلکه این آیه به تعبیر سید مرتضی عدم ایمان ابوبکر را ثابت می کند! این آیه می گوید:

(إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا)

آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالي که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مي‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايي که مشاهده نمي‌کرديد، او را تقويت نمود؛

سوره توبه (9): آیه 40

 (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) یا «علیِهما؟» علی القاعده باید «علیهِما» بیاید این جا دو نفر هستند (لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ) آمده (وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا) اهل سنت می گویند پیغمبر نیازی به سکینه ندارد! بعضی هایشان هم گفته اند «عَلَیهِ» به ابوبکر برمی گردد!

ولی در دو آیه خدا به نزول سکینه بر پیامبر تصریح فرموده است. سوره توبه آیه 26، سوره فتح آیه 26

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ)

و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود

سوره توبه (9): آیه 26 و سوره فتح (48): آیه 26

پس پیغمبر هم نیاز به سکینه دارد در جاهای دیگر هم است.

 سید مرتضی می گوید اگر مؤمن بود (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ) این جا هم اگر مؤمن بود باید «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَیهِما» می آمد در حالیکه «وَ عَلیهِ» آمده است. اهل سنت می گویند اگر کسی منکر باشد این‌ آیه در حق ابوبکر است کافر و قتلش واجب است. می گوییم از کجا می گویید؟ می گویند: روایت داریم.

در مورد آیه إفک می گویند هر کس بگوید این آیه در حق عایشه نیست کافر است! سوال می کنیم: آیا اسم عایشه آن جا آمده است؟! «بائک تجرّ و بائی لا تجرّ» ؟!

آنجا اگر در رابطه با عایشه و ابوبکر است کسی انکار کند کافر است اما اگر گفتیم بزرگان شما مثل سیوطی و بسیاری دیگر می گویند سیصد آیه در حق حضرت امیر المؤمنین نازل شده می گویند چرا به اسم حضرت امیر تصریح نشده؟! یکی، دو مورد نیست بگوییم این ها را ما آوردیم.

 نزول سیصد آیه در حق حضرت امیر المؤمنین، ثعلبی در تفسیر خود می گوید:

«ما نزل في أحد من القرآن ما نزل في علي بن أبي طالب»

الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)؛ اسم المؤلف:  أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور ، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ج2، ص279

ذهبی هم می گوید: «الثعلبی الإمام الحافظ العلامة» خطیب بغدادی در تاریخ بغداد از ابن عباس نقل می کند:

«عن بن عباس قال نزلت في على ثلاثمائة آية»

تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج6، ص3275

تاریخ دمشق:

«عن ابن عباس قال نزلت في علي ثلاثمائة آية»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص364

تاریخ خلفاء، صواعق محرقه همه گفتند در حق حضرت امیر المؤمنین سیصد آیه نازل شده است ما که نگفتیم علامه مجلسی، کلینی، شیخ طوسی نگفتند بزرگان خودتان گفتند بروید از بزرگان خودتان سوال کنید چرا این ها را آوردند؟

«وما ذكر عليا إلا بخير»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص654

یا:

«وكان الإمام أحمد يقول ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانيد الصحاح ما لعلي رضي الله عنه»

المدخل إلى مذهب الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: عبد القادر بن بدران الدمشقي الوفاة: 1346، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1401، الطبعة: الثانية، تحقيق: د. عبد الله بن عبد المحسن التركي، ج1، ص84

اگر همین سه، چهار مدرک را شما بیاورید کفایت می کند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها