2025 July 15 - سه شنبه 24 تير 1404
عصمت ائمه علیهم السلام در نهج البلاغه
کد مطلب: ١٣١٦٣ تاریخ انتشار: ٢٣ فروردين ١٤٠٤ - ١٨:٠٢ تعداد بازدید: 84
دروس خارج » فقه الحکومه
عصمت ائمه علیهم السلام در نهج البلاغه

(جلسه چهل و هشتم 10 10 1403)

 
 

 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه چهل و هشتم 10 10  1403)

موضوع:  عصمت ائمه علیهم السلام در نهج البلاغه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

مسئله اول: علت مذمت برخی یاران ائمه علیهم السلام، توسط خود ائمه علیهم السلام

گاهی اوقات امام صادق (سلام الله علیه) زراره را مذمت کرده است مثلا فرموده است: (لعن الله زراره) سپس به پسرش عبید الله می فرماید به پدرت سلام برسان و بگو اگر گاهی تو را مذمت می کنم همانند رفتار حضرت خضر است که کشتی را سوراخ کرد تا غاصبین و حکومت این کشتی را مصادره نکنند. من هم اگر این مطالب را می گویم برای این که حکومت احساس کند بین ما مشکل است و شما خیلی مورد قبول ما نیستی. از این جهت که شما از گزند حکومت در امان باشید این مطالب را می گویم؛ یعنی امام دارد یک سری مطالبی را در ذم زراره و امثال او می فرماید برای این که حکومت احساس کند امام با این ها رابطه ندارد.

نسبت به صفوان، «صفوان و ما ادراک ما صفوان» منظور صفوان جمال نیست بلکه صفوان ابن یحیی منظور است. ملاحظه بفرمایید چقدر در مذمت ایشان روایت داریم! ولی از آن طرف رابطه اش با امام (علیه السلام)، دفاع او از امام و مناظراتی که این بزرگواران داشتند، عکس آن ثابت می شود.

 یا در رابطه با هشام ابن حکم چقدر در مذمتش مطالب داریم.

«مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحِمَّانِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِنَّ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ عَالِمٌ سَمِيعٌ بَصِيرٌ قَادِرٌ مُتَكَلِّمٌ نَاطِقٌ وَ الْكَلَامُ وَ الْقُدْرَةُ وَ الْعِلْمُ يَجْرِي مَجْرَى وَاحِدٍ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنْهَا مَخْلُوقاً فَقَالَ قَاتَلَهُ اللَّهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ الْجِسْمَ مَحْدُودٌ وَ الْكَلَامَ غَيْرُ الْمُتَكَلِّمِ مَعَاذَ اللَّهِ وَ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ هَذَا الْقَوْلِ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ وَ لَا تَحْدِيدٌ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ سِوَاهُ مَخْلُوقٌ إِنَّمَا تُكَوَّنُ الْأَشْيَاءُ بِإِرَادَتِهِ وَ مَشِيئَتِهِ مِنْ غَيْرِ كَلَامٍ وَ لَا تَرَدُّدٍ فِي نَفَسٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص106

«وَ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْ هَذَا الْقَوْل‏» چنین تعبیری در رابطه با بحث جسمیت خدای عالم دارد. لذا روایاتی که در ذم است مقداری باید دقت کنیم آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) در معجم الرجال یکی از چیزهایی که خیلی سنگ تمام گذاشتند و خوب تحلیل کردند روایاتی است که در ذم بعضی از روات آمده این ها را به خوبی دسته بندی کرده است.

 اولاً خیلی از این ها سند ندارد و ضعیف هستند لذا این روایات حجت نیست. آنهایی هم که سند دارد، روایات مخالف ومتعارضی دارد. لذا نمی توانیم به این شکل با افراد برخورد کنیم چون روایات مدح نیز در مورد آنها وارد شده است.

«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ لَانْدَرَسَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ أَحَادِيثُ أَبِي (علیه السلام)»

الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: ‏1413 ق‏، ص 66

«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ- لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِيثُ أَبِي (علیه السلام)»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص144

از آن طرف مدح هایی که نسبت به زراره آمده است به تعبیر کشی «أفقه ستة الأولیٰ» زراره بود یعنی أفقه اصحاب ائمه از حضرت امیر تا امام عسکری (سلام الله علیهم) زراره بوده است.

محمد مال الله یکی از خباثت هایش این است آدرس به کتاب آیت الله خویی داده مثلاً جلد فلان، صفحه فلان همان جا آیت الله خویی می گوید این روایت ضعیف است و این روایت معارض دارد ولی مال الله عبارت آیت الله خویی را نیاورده روایتی که ایشان از کشی نقل کرده آن را آورده است.

پرسش:

وقتی ائمه علیهم السلام تقیه می کنند و این طور صحبت می کنند مثلا در یک مجلس از کسی مدح می کنند و در مجلس دیگر ذم می کنند. ذهن مردم درگیر می شود، با توجه به این که ذهن مردم درگیر می شود آیا تقیه جایز است؟

پاسخ:

ائمه (علیهم السلام) چه کار کنند؟! اگر تقیه نکنند هم خودشان در خطر هستند هم اصحاب در خطر هستند. این مطالب را می فرماید و در جایی دیگر هم می فرماید اگر من مذمت کردم دلیل من این بود. می فرماید عبید الله! به پدرت زراره سلام برسان بگو اگر فلان جا در مذمت تو حرف زدم خواستم تو را حفظ کنم. این مسئله خیلی واضح و روشن است.

علاوه بر این احادیث متعارضین داریم در علم اصول فقه نیز خواندیم در روایات متعارضین و ... وقتی دو روایت متعارض می آید ائمه علیهم السلام می فرمایند در صورت تعارض «خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ ...»

  «وَ رَوَى الْعَلَّامَةُ قُدِّسَتْ نَفْسُهُ مَرْفُوعاً إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَأَلْتُ الْبَاقِرَ (علیه السلام) فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِي عَنْكُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِيثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَيِّهِمَا آخُذُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَ دَعِ الشَّاذَّ النَّادِرَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي إِنَّهُمَا مَعاً مَشْهُورَانِ مَرْوِيَّانِ مَأْثُورَانِ عَنْكُمْ فَقَالَ (علیه السلام) خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَكَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِي نَفْسِكَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً عَدْلَانِ مَرْضِيَّانِ مُوَثَّقَانِ فَقَالَ انْظُرْ إِلَى مَا وَافَقَ مِنْهُمَا مَذْهَبَ الْعَامَّةِ فَاتْرُكْهُ وَ خُذْ بِمَا خَالَفَهُمْ فَإِنَّ الْحَقَّ فِيمَا خَالَفَهُمْ فَقُلْتُ رُبَّمَا كَانَا مَعاً مُوَافِقَيْنِ لَهُمْ أَوِ مُخَالِفَيْنِ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ لِدِينِكَ وَ اتْرُكْ مَا خَالَفَ الِاحْتِيَاطَ فَقُلْتُ إِنَّهُمَا مَعاً موافقين [مُوَافِقَانِ‏] لِلِاحْتِيَاطِ أَوْ مخالفين [مُخَالِفَانِ‏] لَهُ فَكَيْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ (علیه السلام) إِذَنْ فَتَخَيَّرْ أَحَدَهُمَا فَتَأْخُذُ بِهِ وَ تَدَعُ الْآخَرَ وَ فِي رِوَايَةٍ أَنَّهُ (علیه السلام) قَالَ إِذَنْ فَأَرْجِهْ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَكَ فَتَسْأَلَه‏»

عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية؛ نويسنده: ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏ (تاريخ وفات مؤلف: زنده در 901 ق‏) ، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، ناشر: دار سيد الشهداء للنشر، قم: 1405ق، ج4، ص133

این ها را برای همه روات گفتند رواتی که اهل فن بودند متوجه می شدند ولی آن ها که اهل فن نبودند مشکل خودشان بود. ائمه علیهم السلام همه این قضایا را بیان کردند.

 

 

مسئله دوم: اثبات عصمت ائمه علیهم السلام

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ در رابطه با فرمایش حضرت امیر (سلام الله علیه) که دستمایه بعضی از وهابی ها شده است که فرمودند:

«فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص335

و می گویند دلیل بر عدم عصمت حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است. چند جواب دادیم:

اول: گفتیم سند روایتی که در اصول کافی آمده است، ضعیف است.

دوم : روایتی که در نهج البلاغه آمده است قسمت اول آن روایت است. روایت چهار، پنج صفحه است. البته روایت در رابطه با مقام ائمه (علیهم السلام) است و فهم آن برای خیلی ها سنگین است. لذا می شود گفت که متن روایت، ضعف سند را جبران می کند.

کسی نسبت به حضرت عرض کرد: شما مقامات خیلی بالایی دارید. می گوید این فردی که در رابطه با حضرت امیر مطالب خیلی بالا و والا را گفت کسی تا به حال ندیده بود بعد از آن هم کسی او را ندید!

 قضیه حضرت خضر در لوح حضرت زهرا (سلام الله علیها) در کتاب کافی نیز هست، سوال کرد حضرت جواب داد رفت به امام حسن فرمود برو ببین کجا رفت؟ امام حسن هر چه گشتند دیدند خبری نیست برگشتند به پدر عرض کردند: هیچ کس نبود، حضرت امیر فرمود این برادر من خضر بود.

بحث سر این است آیا این تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه)، «فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئ‏» دلیل بر عدم عصمت است؟ نه! به هیچ وجه. عرض کردیم همان آیاتی که در قرآن است:

(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي)

بگو: من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است که) به من وحی می ‌شود

سوره کهف (18): آیه 110

(قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يمُنُّ عَلَى مَنْ يشَاءُ)

پيامبران شان به آنها گفتند: درست است که ما بشری همانند شما هستيم، ولی خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند)، نعمت می ‌بخشد (و مقام رسالت عطا می کند)!

سوره ابراهیم (14): آیه 11

در ذیلش (وَلَكِنَّ اللَّهَ يمُنُّ عَلَى مَنْ يشَاءُ) در این جا هم حضرت امیر (سلام الله علیه) به صراحت می فرماید: «فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي‏» خیلی واضح و روشن است اگر عصمت الهی نباشد ما دچار لغزش و خطا خواهیم شد و این عقیده قطعی شیعه است.

 بحث عصمت هم غیر از این چیز دیگری نیست. همان طوری که شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) و دیگران دارند:

«العصمة لطف يفعله اللّه بالمكلف بحيث يمنع منه وقوع المعصية و ترك الطاعة مع قدرته عليهما»

نام كتاب: تصحيح اعتقادات الإمامية؛ نويسنده: مفيد، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: درگاهى، حسين‏، ناشر: كنگره شيخ مفيد، ايران؛ قم:‏ 1414 ق‏، ص128

قدرت به معصیت و ترک طاعت دارد با این که قدرت دارد خدای عالم در حق او لطف می کند چون می داند قصدش عدم گناه است

(وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)

و آنها که در راه ما (با خلوص نيت) جهاد کنند، قطعا به راه‌ های خود، هدايت شان خواهيم کرد؛ و خداوند با نيکوکاران است.

سوره عنکبوت (29): آیه 69

جلسه قبل یکی از بزرگواران در رابطه با فرمایش آقای دشتی نکته ای را در ترجمه فرمودند البته جناب آقای دشتی از دوستان نزدیکِ ما و همسایه دیوار به دیوار ما بود. ایشان از نظر علمی خیلی زیاد در آن حدی که بتواند در این طور موارد اظهار نظر کنند نبود. ایشان در داخل پرانتز (در ترجمه) می گوید امام (علیه السلام) فرمود بدون کمک خدا از اشتباه مصون نمی باشم که خود اثبات عصمت است این فرمایش کاملاً فرمایش متینی است.

ولی فرمایش دوم ایشان صد در صد اشتباه است "امام (علیه السلام) در تمام کارهای حکومتی با مشاوران خود مشورت می کرد و به رأی و نظر آن ها عمل می کرد" این افتراء‌ به حضرت امیر المؤمنین است. حضرت امیرالمؤمنین بالاتر از پیغمبر نیست.

(وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ)

و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصميم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن!

سوره آل عمران (3): آیه 159

تشاور درست است ولی بعد از تشاور نبی مکرم هم یک مورد نبود مشورت کند و به نظر صحابه که مخالف نظر خودش بود عمل بکند. ائمه علیهم السلام نیز این طور بودند که اگر مشورت کنند و بر خلاف نظر خودشان به نظر دیگران عمل کنند، امام بودنشان زیر سوال می رود این امام است ولی مشورت می کند به نظر دیگران عمل می کند به نظر خودش عمل نمی کند.

 این فرمایش (آقای دشتی) نادرست است اصلاً با عقیده شیعه و واقعیت هم نمی سازد، یک مورد هم نداریم ائمه (علیهم السلام)، نبی مکرم و حضرت امیر مشورت کنند بر خلاف نظر خود به نظر اصحاب عمل کرده باشد.

پرسش:

پس ثمره مشورت چه می شود؟

پاسخ:

مشورت یعنی این که به این ها شخصیت بدهید...

پرسش:

اتفاقاً شخصیت شان زیر سوال می رود از ما بپرسند ولی بعد به نظر خودشان عمل کنند.

پاسخ:

اولاً این که می گوید نظر شما چه است؟ نظر من این است. می گوید این صحیح نیست یعنی با دلیل اثبات می کند نظرش درست نیست.

 در قضیه جنگ بدر حضرت مشورت می کند ابوبکر بلند می شود یک نظر می دهد حضرت ساکت است. خلیفه دوم بلند می شود نظر می دهد که یا رسول الله قریش شمشیرهای بران، قهرمان و چه و چه دارند ما نمی توانیم با آن ها روبرو شویم! حضرت رو بر می گردانند.

سعد ابن عباده بلند می شود می گوید یا رسول الله ظاهراً شما نظرتان ما هستیم به دریا بزنی می زنیم، به صحرا بروی می رویم، بالای کوه بروی می رویم، به آتش بروی ما هم می رویم حضرت فرمود بلند شوید و حرکت کردند.

پرسش:

همین خرد شدن شخصیت ابوبکر و عمر است.

پاسخ:

بحث این است که آن ها خلاف می گویند حضرت دنبال این است که شخصیت بدهد آن افرادی که واقعاً خیلی زیاد روی معارف مسلط نیستند مسائل شخصی و نجات خودشان محور است نه بحث پیشرفت اسلام همین هم باعث شد مردم بدانند این ها در آینده می خواهند زمام امور را به دست بگیرند به درد رهبری و مرجعیت دینی نمی خورند.

پرسش:

در جنگ خندق با سلمان مشورت می کند.

پاسخ:

در آن جا حضرت می بیند نظر سلمان درست است. نظر حضرت اگر با نظر مشاورین صحیح بود آن جا در حقیقت به نظر خودش که مطابق با نظر مشاور بوده است عمل می کند. فرمایش آقای دشتی: "امام (علیه السلام) در تمام کارهای حکومتی با مشاوران خود مشورت می کرد و به رأی و نظر آن ها عمل می کرد" یعنی نظر خودش را کنار می گذاشت! این خلاف عصمت و خلاف امامت است.

پرسش:

قصه شوری بینهم چه است؟

پاسخ:

(وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ)

و کارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست.

سوره شوری (42): آیه 38

مربوط به جایی است که نصی از معصوم نداریم. این را هم اهل سنت گفته اند و هم  شیعه. امرهم شوری بینهم در جایی است که هیچ نصی نیست به تعبیر شهید صدر منطقة الفراغ است.

البته منطقة الفراغ را آنطور که بعضی ها تعریف می کنند تعریف شان با فرمایش شهید صدر تطبیق نمی کند. بعضی ها می گویند منطقه فراغ جایی است که حکمی در آن جا نداریم؛ چون حکم نیست فقیه یا صحابه نظر می دهد. این طور نیست در آن جا عمومات و اطلاقاتی است با عمومات و اطلاقات منطقه فراغ را پر می کنیم. به عبارت دیگر: انطباق عام در یک مسئله ای که برای ما روشن نیست. حکم خاصی نیست یک مسئله ای آمده ما نمی دانیم.

الان یک سری مسائل مستحدثه داریم نمی دانیم با آن ها چه کار کنیم؟ مثلا سوال کردند ما در قطب شمال یا قطب جنوب رفتیم شش ماه شب است و شش ماه روز است چه کار کنیم فقط یک شبانه روز نماز بخوانیم؟!

شارع می گوید وقتی طلوع فجر شد شما نماز بخوان. در طول سال دو مرتبه طلوع فجر است یعنی در طول سال دو تا نماز بخواند؟! این جا حکم چیست و چه کار کند؟

در همین مسائل مستحدثه ای که ایجاد شده مثلا رمز ارز و امثال این ها چه کار می خواهید بکنید؟ مسائل مستحدثه که هیچ حکم خاصی نداریم. می گویند در این طور موارد از عمومات و اطلاقات استفاده کنید.

خواستم منطقه الفراغ را توضیح بدهم، منطقه فراغ این طوری نیست که خالی باشد تأسیس حکم نیست. تطبیق عام بر موردی است که حکم خاص نیست. تطبیق مطلق بر یک جایی است که حکم خاص نداریم.

در بحث و امرهم شوری بینهم مثل شورای شهر، خبرگان رهبری و امثال این ها تطبیق دارد. در زمان ائمه (علیهم السلام) انتخابات ریاست جمهوری نبود، انتخابات مجلس و امثال این ها نبود الان می گوییم امرهم شوری بینهم. در جایی که نص داشته باشیم، نص حاکم بر امر شوری بینهم است.

این را هم اهل سنت دارند و هم شیعه دارد، امرهم شوری بینهم فیما لم یرد فیه نصّ.

پرسش:

در زمان حضور حضرت هم و امرهم شوری بینهم است.

پاسخ:

در آن جا امر امام است. امام اگر مشورت می کند با همان ملاکی که نبی مکرم مشورت کرده مشورت می کند.

پرسش:

مشورت که در زمان پیامبر بوده اذا عزمت بحثش جدا می شود.

پاسخ:

امام معصوم آن است ولی فقیه هم همین است. ولی فقیه می آید نظر می خواهد و آن چه که نظر خودش است اعمال می کند نه نظر دیگران را.

پرسش:

یک آیه هم است (وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ...)

پاسخ:

بله.

(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يكُونَ لَهُمُ الْخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا)

هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي که خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش را کند، به گمراهي آشکاري گرفتار شده است!

سوره احزاب (33): آیه 36

کاملا واضح و روشن است.

پرسش:

استاد! یک وقت از نص استفاده می کنیم و یک وقت هم از عمومات و اطلاقات استفاده می کنیم. تطبیق نص را مشورت نمی گیریم اما اطلاق و عمومات را وقتی تطبیق می کنیم مشورت می گیریم...

پاسخ:

نه، مثال زدم گفتم منطقه فراغ، ربطی به این جا ندارد. منطقه فراغ هیچ ارتباطی به بحث ما ندارد امرهم شوری بینهم این جا را نمی گیرد لذا:

(وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ)

و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامي که تصميم گرفتي، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن!

سوره آل‌عمران (3): آیه 159

فاذا عزمت هم اطلاقش، نصش، صراحتش هم عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و هم عصر ائمه (علیهم السلام) را می گیرد، در آن هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد. اگر نظر امام با نظر مشاور یکی بود اعمال می کند اگر با نظر مشاور مخالفت داشت امام به نظر خودش عمل می کند؛ چون عمل امام برای ما سنت وحجت است.

عمل امام را به عنوان سنت و شریعت می خواهیم بپذیریم. اگر بنا باشد امام مشورت بگیرد و به نظر مشاور عمل کند این دیگر حجت نشد.

پرسش:

اصلا آیه شوری بینهم در زمان خود پیامبر اکرم، در زمان ائمه و در زمان امام عصر هیچ کاربرد ندارد.

پاسخ:

بله با وجود امام که می توانیم نص از نبی و از امام بگیریم هیچ موردی ندارد. دلیلش را هم همه بزرگان شیعه و سنی گفته اند

«وامرهم شوری بینهم فیما لم یرد فیه نص»

اگر کلمه «فیما لم یرد نص» را ملاحظه بفرمایید همه بزرگان مخصوصا کسانی مثل ابن حجر و نووی صراحت دارند که امرهم شوری بینهم در مواردی که نص داریم حتی اطلاق و عموماتی داریم به هیچ وجه آن جا را شامل نمی شود.

اگر احکام را در نظر بگیریم شاید سی – چهل درصد احکام را از اطلاقات و عمومات می گیریم.

پرسش:

پس اصلا خطابش به پیامبر نیست خطابش به مؤمنین است.

پاسخ:

امرهم، امر مردم، امر مؤمنین، مشخص است امرهم خطابش به پیامبر نیست. آن که برای پیامبر است شاورهم است در کنارش هم ماکان لهم الخیرة آن جای که نبی مکرم دارد نظر می دهد.

یک نکته ای را که در تمام شبهات وقتی می خواهیم جواب بدهیم در نظر بگیریم این است که آقایان می آیند از ده تا نصی که از معصوم آمده یک نصی که به نفع خودشان است استفاده می کنند دیگر نصوصی که در این زمینه است را کنار می گذارند.

در ما نحن فیه هم همین است. اگر بنا است سراغ نهج البلاغه برویم، بگوییم در نهج البلاغه حضرت این مطلب را آورده این دلیل بر عدم عصمت است. ببینیم در نهج البلاغه خطبه های دیگر هم در این رابطه هست یا نیست.

ملاحظه بفرمایید یک بخشی از خطبه دوم است:

«لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي»

آن ها که بلند پرواز هستند و غلو دارند باید به این ها برگردند

 «وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي»

آن ها که تفریط کردند باید به این ها برگردند.

«وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ»

بعد حضرت یک خط بطلان به خلافت خلفای ثلاثه کشید.

«الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ»

الان حق به حق دار رسید قبلا حق دست غاصب بود خلافت به جایگاه خودش برگشت. چقدر واضح است، عصمت را می آورد، این ها معیار و ملاک هستند. «يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي‏» از آن طرف هم: «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ» وصیت به عنوان وصی پیامبر و وارث پیامبر این ها هستند.

اگر بنا باشد از فرمایشات حضرت امیر استفاده کنیم عصمت دارد یا عصمت ندارد مباحث دیگری هم داریم. بعد در این خطبه چند نکته است به بعضی از آنها اشاره می کنم.

«هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ»

این ها محل اسرار خداوند هستند. وقتی کسی محل اسرار خداوند است مسلم است که بحث عصمت است.

«وَ لَجَأُ أَمْرِهِ»

پناهگاه فرمان او هستم

«وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ»

مخزن علم خدا هستم

«وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ»

مرجع حکم و احکام

«وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ»

جایگاه و مخزن حفظ کتاب های آسمانی هستم

«وَ جِبَالُ دِينِهِ»

کوه های استوار دین هستم

«بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ»

خدا به وسیله اهل بیت پشت خمیده دین را راست کرد.

«وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص47

لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت.

پرسش:

«بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ» منظورش چیست دین خمیده به چه معنا است؟

پاسخ:

حضرت امیر این را بعد از این که به خلافت می رسد مطرح می کند. در گذشته عرض کردیم از دین چیزی نمانده بود، از سنت پیامبر هیچ نمانده بود. در حدیث شماره 21 کافی جلد 8 صفحه 58 آن جا حضرت امیر پرده را بالا زده است.

می گوید خلفا آمدند بدعت گذاشتند و مخالفت سنت پیامبر کردند و در این کار متعمد هم بودند. متعمد بودند در این که سنت پیامبر را نابود کنند. عباراتی هم از صحیح بخاری و صحیح مسلم آوردیم می گوید این ها سنت پیامبر را تغییر دادند حتی نماز هم دستخوش تغییر شد.

حسن بصری می گوید اگر اصحاب پیامبر از قبر بلند بشوند در بین شما بیایند از آثار پیامبر جز این که رو به قبله می ایستید چیزی از شما نمی بینند!

حضرت امیر المؤمنین نماز می خواند:

«عن عِمْرَانَ بن حُصَيْنٍ قال صلى مع عَلِيٍّ رضي الله عنه بِالْبَصْرَةِ فقال ذَكَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فذكر أَنَّهُ كان يُكَبِّرُ كُلَّمَا رَفَعَ وَكُلَّمَا وَضَعَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص130، ح751

«قال أبو مُوسَى لقد ذَكَّرَنَا علي بن أبي طَالِبٍ صَلاَةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أما نَسِينَاهَا واما تَرَكْنَاهَا عَمْداً يُكَبِّرُ كُلَّمَا رَكَعَ وَكُلَّمَا رَفَعَ وَكُلَّمَا سَجَدَ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص392، ح 19512

«بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ» همین است. «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي»

چهارده نکته در خطبه دوم که اولین خطبه حضرت امیر (سلام الله علیه) بعد از رسیدن به خلافت است ایشان بیان کرده است. تک تک این ها دلیل صریح بر عصمت ائمه (علیهم السلام) هستند.

پرسش:

در قرآن می بینیم ظاهر قرآن قبول داریم وقتی که دنبال احادیث می رویم که ظاهر آیه روشن نباشد در قرآن است

(وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى)

 (آري) آدم پروردگارش را نافرماني کرد، و از پاداش او محروم شد!

سوره طه (20): ایه 121

یعنی آدم گناه کرد برای چه کسانی که مخالف عصمت ائمه و انبیاء هستند می گویند قرآن می فرماید آدم معصیت کرد شما چرا به قرآن عمل نمی کنید؟

(وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيهِمْ شَيئًا قَلِيلًا)

و اگر ما تو را ثابت قدم نمی ‌ساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزديک بود به آنان تمايل کنی.

سوره اسراء (17): آیه 74

ما شما را نگه داشتیم والا شما می رفتید

پاسخ:

واضح تر این است:

(إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيكَ وَيهْدِيكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا)

ما برای تو پيروزی آشکاری فراهم ساختيم!... تا خداوند گناهان گذشته و آينده ‌ای را که به تو نسبت می ‌دادند ببخشد (و حقانيت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدايتت فرمايد؛

سوره فتح (48): آیات 1 و 2

این را بفرمایید. چرا سراغ حضرت آدم می روید؟! این نسبت به خود رسول اکرم است همه جواب دارد. ان شاء الله یک روز مفصل صحبت می کنم این که ائمه و نبی مکرم استغفار می کنند اظهار معصیت می کنند چه است؟ این را ابن حجر، بدر الدین عینی، از اهل سنت و علامه حلی، شیخ مفید و ... از شیعه دارند همان تعبیری که مشهور است

«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين‏»

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج‏2؛ ص254

این که ائمه (علیهم السلام) اظهار می کردند گناه کردیم یا نسبت به حضرت آدم یا نسبت به حضرت داود، نسبت به نبی مکرم واضح ترینش (لِيغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ) خیلی واضح و روشن است.

این که بعضی ها گفتند: «لتغفر ما تقدم من ذنب امتک» توجیهی است که برای عوام است شما برای عوام بگویید «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين‏» می گوید آقا چه دارد می گوید؟ چیزی متوجه نیست.

 در خطبه 87 حضرت می فرماید:

«فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ‏ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الآْيَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ»

عصمت اگر این نیست چه است؟ معنای عصمت همین است

«وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْق‏»

زمام حق دست این ها است پرچم دین دست این ها است لسان صادق این ها هستند

«فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشِ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص120

کاملاً واضح و روشن است در خطبه 97

«انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ»

اهل بیت پیغمبر را نگاه کنید و به طرف آن ها گام بردارید به طرف دیگران نروید حرکت تان همیشه به طرف این ها باشد.

«وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ»

پای تان را جای پای این ها بگذارید اگر این ها معصوم نبودند و خطا می کردند «وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ» چه است؟

«فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى»

هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی کنند

«وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى»

هرگز شما را به پستی و هلاکت نمی اندازند

«فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا»

اگر ائمه سکوت کردند سکوت کنید

«وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا»

قیام کردند شما هم قیام کنید

«وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا»

از این ها جلو نیافتید گمراه می شوید

«وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا»

از این ها عقب نمانید هلاک می شوید!

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص143

اگر عصمت این نیست چه است؟ «فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ» آورد و این همه خطبه ای که نهج البلاغه است نمی آورید.

 باز در خطبه 144

«إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ»

امامت در قریش است ولی این امامت در قریش در داخل بنی هاشم است.

«لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ»

به غیر از بنی هاشم این امامت شایسته کسی نیست.

«وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم‏»

هرگز انتخاب امام از غیر این ها به صلاح نیست.

«نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ»

اصل شعار دین، اصحاب دین، خزنه دین و ابواب دین ما هستیم

«وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا»

اگر کسی بخواهد داخل خانه برود از در وارد می شود

«فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقا»

هر کس از غیر در بخواهد وارد بشود مشخص است به قصد دزدی آمده است.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص143

چقدر زیبا است؟

«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُها»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانية، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص65

«أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَابُهَا وَ لَنْ تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ قِبَلِ الْبَاب‏»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص126

در خطبه 157:

«إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»

پیشوایان دین مدبران الهی بر مردم هستند!

 بالاتر از «مُدبّراتِ أمراً»، مدبرات امر تدبیر می کنند «قُوَّامُ اللهِ» یعنی این ها قوام خدای عالم به خلق هستند. همان طور جلسه گذشته فرمایشات بزرگان و ائمه را خواندیم این ها واسطه مطلق بین خالق و مخلوق هستند. هر فضیلتی به خلق برسد چه اصل وجود و چه کمال وجود قوامش به اهل بیت است.«لَوْ لَا اَلْحُجّة لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»

«وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ»

در رابطه با این که واژه عُرَفَاؤُهُ چیست؟ عریف معمولاً عرب به رئیس قوم کسی که تصمیم گیرنده قوم است خیر و شر قوم را تشخیص می دهد دفاع قوم به عهده او است اگر کسی از بیرون هجمه کند وظیفه رئیس قوم است که دفاع کند به او عریف می گویند. می گوید «وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ» ائمه (علیهم السلام) در حقیقت عرفا کسانی هستند که مسئول دفاع از بندگان هستند.

«وَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ»

وارد بهشت نمی شود مگر کسی که ائمه را بشناسد ائمه هم آن ها را بشناسد.

این که یک عده علی اللهی و ... می آیند می گویند ما علی را شناختیم ولی ائمه این ها را نمی شناسند.

 شعری بنده خدایی گفته است

آنان که علی را خدای خود پندارند * کفرش به جدا عجب خدایی دارند!

«وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ»

وارد آتش نمی شود مگر کسی که این ها را انکار کنند و این ها هم آن ها را انکار کنند.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص212

در این جا آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جلد 6 پیام امیر المؤمنین، صفحه 54 فرمایش خیلی زیبا و حماسی دارد دوستان می توانند مراجعه کنند.

باز در خطبه 119:

«نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ»

آیا کسی که «مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ» است خطا می کند؟! کسی که مَحطّ رسالت است خطا می کند؟!

«تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِيغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْكَلِمَاتِ وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْر...»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص176

همین طور در خطبه 144 و 154 و خطبه 109 و خطبه 100 این ها تمام خطبه های نهج البلاغه است که همه دلالت بر عصمت مطلق ائمه، عصمت مطلق امیر المؤمنین (سلام الله علیه) دارد.

این که کسی بیاید یک خطبه ای را در گوشه ای است و سندش هم مشکل دارد گیرم سند هم صحیح است این را بگیریم بیست تا بیست و پنج خطبه دیگر را رها کنیم این جفا و ظلم در حق حضرت امیر المؤمنین است.

غالب اشکالاتی که مخالفین به ائمه دارند از همین قبیل است.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها