درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه چهل و ششم 08 10 1403)
موضوع: پاسخ به یک شبهه درباره عصمت حضرت امیر سلام الله علیه
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
مسئله اول: عدم ورود اکثریت صحابه به بهشت
حدیث حوض را ملاحظه بفرمایید
«عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال بَيْنَا أنا نائم إذا زُمْرَةٌ حتى إذا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ من بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فقال هَلُمَّ فقلت أَيْنَ قال إلى النَّارِ والله قلت وما شَأْنُهُمْ قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ على أَدْبَارِهِمْ القهقري ثُمَّ إذا زُمْرَةٌ حتى إذا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ من بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فقال هَلُمَّ قلت أَيْنَ قال إلى النَّارِ والله قلت ما شَأْنُهُمْ قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ على أَدْبَارِهِمْ القهقري فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج5، ص2404، ح6215
«فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ» می گوید از 120 هزار یا 114 هزار صحابه _بنا به نقل سیوطی در کتاب تدریب الراوی_ جز تعداد اندک و انگشت شماری از آنها از آتش جهنم نجات پیدا نمی کنند. همین کافی است دیگر چیزی نمی خواهیم، بیایند برای ما ثابت کنند.
هفتاد، هشتاد درصد کسانی که در صد سال اخیر شیعه شدند، به دلیل حدیث حوض بوده است. بیست و هفت تا روایت در صحیحین آورده اند که رسول اکرم می فرماید من در کنار حوض هستم نمی گذارند اصحاب من وارد بهشت بشوند و آن ها را به طرف جهنم می برند. می پرسم چرا؟ «ما شَأْنُهُمْ» بعد خطاب می آید «إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ على أَدْبَارِهِمْ القهقري» این متن با عبارت های مختلفی آمده است.
من این را قبلا هم عرض کردم اگر ما در روز صد بار سجده شکر به خاطر داشتن ولایت به جا بیاوریم باز کم است. من در عربستان بیش از دویست جلسه بحث و مناظره داشتم، با دانشجویان شان مناظره داشتم، با معلمان شان مناظره داشتم با مفتیان و علمای شان مناظره داشتم. بالاترین مقام آن ها، مفتی اعظم شان است یعنی بلا تشبیه همان جایگاهی که مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) نزد ما دارد از مفتی اعظم تقوا را کم کنید و قدرتش را به توان بیست کنید، همان جایگاه را دارد!
بن باز چنین قدرتی داشت. در سال 87 به طائف رفتم جناب اقای نواب هم نشسته بود یک ساعت با بن باز بحث کردم. معاونین او اعتراض کردند گفتند شیخ! چه بحثی است که دارید؟! هرچه سوال می کنید این آقا از کتاب های ما آدرس جلد و صفحه را می گوید اما ایشان وقتی سوال می کند شما نمی توانید جواب بدهید؟!
صوت گفتگوی ما با بن باز موجود است، بن باز عین گنجشکی که در برابر عقاب ضعف داشته باشد بود. این ها هیچ ندارند. البته این فضل برای بنده نیست فضل اهل بیت علیهم السلام است.
پرسش:
استاد! علمای اهل سنت می گویند صحابه فقط در نقل حدیث عادل هستند.
پاسخ:
نه! چنین نیست. تنها نقل حدیث را نمی گویند. منابع شان را ملاحظه بفرمایید در کتاب صحیح بخاری روایت دارند که خدای عالم خطاب کرده است.
«اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ»
هرچه می خواهید گناه انجام بدهید قبل از این که گناه کنید شما را بخشیدیم!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1095، ح2845
ما معتقد به عصمت 14 نفر هستیم این ها می توانند گناه کنند اما گناه نمی کنند. اما اهل سنت می گویند: صحابه با اینکه گناه هم می کنند ولی خدا گناهشان را می بخشد! اگر خدا می بخشد پس حدیث حوض چه کار می کند؟
ابن حجر که از استوانه های علمی اهل سنت است می گوید:
«فإنهم لم يزالوا على أعمال أهل الجنة إلى أن فارقوا الدنيا»!
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج8، ص635
بدر الدین عینی:
«فإنهم لم يزالوا على أعمال أهل الجنة إلى أن توفوا» !
عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج14، ص256
ابن حزم:
«وكلهم عدول فاضل من أهل الجنة»!
الإحكام في أصول الأحكام؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن حزم الأندلسي أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الحديث - القاهرة - 1404، الطبعة: الأولى، ج5، ص86
باز ابن حجر در کتاب الاصابة فی تمیز الصحابه دارد:
«الصحابة كلهم من أهل الجنة قطعا»!
الإصابة في تمييز الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 1، ص 11
قرطبی که از استوانه های تفسیری اهل سنت است، کتاب الجامع لأحکام القران عصاره تفاسیر شش قرن اول اسلام است. می گوید:
«فالصحابة كلهم عدول أولياء الله تعالى وأصفياؤه وخيرته من خلقه بعد أنبيائه ورسله هذا مذهب أهل السنة»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 16، ص 299
ابن تیمیه:
«فإنه قد قام الدليل الذي يجب القول بموجبه إنهم من أهل الجنة»
منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج4، ص310
صحابه خودشان همدیگر را تکذیب می کنند ذهبی می گوید صحابه:
«بأقلّ شيء یکفرون بعضهم بعضا ویکذبون بعضهم بعضا»
نبی مکرم خودش می فرماید صحابه من دروغ می گویند. بعضی از صحابه نزد رسول اکرم حرف زدند ایشان فرمود این دارد دروغ می گوید. وقتی پیامبر شهادت می دهد دروغ می گوید دیگر وضعیت شان معلوم است.
ملاحظه بفرمایید پیامبر چند نفر از صحابه را حدّ زده است. شراب خوردند حدّ زده، زنا کردند رجم کرده، دزدی کردند دست شان را بریده. اگر واقعا صحابه عادل هستند اجرای حدّ در مورد این ها چه معنا دارد؟! در زمان خلیفه دوم چقدر عمر به صحابه حدّ زده است؟! رفتارشان اصلا با عدالت نمی سازد.
همان تعبیر امام صادق (سلام الله علیه) مهم است که: حقانیت ما اهل بیت مثل آفتاب روشن است.
در کتاب کشی است:
«ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَاد»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص8
عایشه می گوید:
«عن عائشة قالت لما قبض رسول الله ارتدت العرب قاطبة وأشربت النفاق»
البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج6، ص304
پرسش:
استاد یک آقایی می گفت اگر حدیث «ارتدّ الناس الا ثلاثه» صحیح باشد (نعوذ بالله) خود شیعیان اهل بیت علیهم السلام را تکفیر می کنند.
پاسخ:
اولا شما سندی بیاورید که «ارتد الناس بعد رسول الله الا ثلاثة» درست باشد. آیت الله سبحانی کتابی به اسم «اضواء علي عقائد الشيعه الاماميه و تاريخهم» دارد. یکی از بهترین کتاب های ایشان است. در آن کتاب تمام احادیثی که ارتد الناس الا ثلاثه و ارتد الناس الا اربعه دارد همه را اورده و بررسی سندی کرده همه را رد کرده است.
علاوه بر آن با واقعیت نمی سازد این از قطعیات است که با حضرت امیر المؤمنین، ابوذر، سلمان، مقداد، عمار و... بوده اند. این از قطعیات است.
عایشه می گوید: «لما قبض رسول الله ارتدت العرب قاطبة» ما اگر چهار تا را استثنا می کنیم عایشه چهار تا را هم استثنا نمی کند! اهل سنت باید این را به ما جواب بدهند.
پرسش:
... در جنگ جمل حضرت امیر طلحه و زبیر را طلبید بعد جملاتی فرمود. زبیر دلیل آورد ما جزء عشره مبشره هستیم! امام علی (علیه السلام) فرمودند عشر مبشره چه کسانی هستند؟ ایشان نه تا اسم می آورد حضرت علی می پرسد دهمین نفر و آخرش چه کسی است؟ می گوید شما هستید. آن وقت حضرت فرمودند شما اقرار می کنید من بهشتی هستم...
پاسخ:
بله، می فرماید من که بهشتی هستم با من دارید جنگ می کنید!!
مسئله دوم: عصمت ائمه علیهم السلام
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
بحث در رابطه با شبهاتی است که با آن می خواهند ولایت فقیه را رد کنند، می آیند بحث مهدویت را زیر سوال می برند. بحث مهدویت را می خواهند زیر سوال ببرند هدف شان زیر سوال بردن کل امامت اهل بیت علیهم السلام است و استناد می کنند به فرمایش حضرت امیرالمومنین که فرمودند:
«دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيرا»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص136
بحث «دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي» را مفصل جواب دادیم بر این که حضرت امیر (سلام الله علیه) نه تنها ردع از خلافت منصوصه نمی کند بلکه علت فراهم نبودن زمینه را بدعت هایی که در گذشته انجام شد می داند. این بدعت ها آفاق را تیره کرده و حجت های اسلامی و قرآنی را از بین برده است. این بحث را در چهار، پنج جلسه مطرح کردیم و پاسخ دادیم.
یکی از مباحث دیگری که خیلی روی آن مانور می دهند بحث خطبه 202 نهج البلاغه است. این خطبه در جنگ صفین خوانده شد و در آنجا دارد: «فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»
احمد الکاتب در این بحث می گوید:
«عندما أصبح الإمام علیّ حاکما کان ینظر إلی نفسه کإنسان عادی غیر معصوم»
حضرت امیرالمؤمنین وقتی حاکم شد به خودش به عنوان یک آدم عادی و غیر معصوم نگاه می کرد.
«و یطالب المسلمین أن ینظروا الیه کذلک»
از مسلمان ها می خواست که به او نگاه غیر معصوم داشته باشند و می فرمود من مثل شما هستم، خطا می کنم، هیچ از خطا ایمن نیستم الا این که خدای عالم کفایت می کند. این را در عدم عصمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ملاک قرار داده اند.
این که ایشان روی چه اصلی می خواهد چه نتیجه ای بگیرد آن یک بحث دیگری است.
عزیزان یک مقدار دقت کنند این از شبهات خیلی رایج شبکه های وهابی است در فضای مجازی هم خیلی روی آن مانور می دهند، من اصل خطبه را از نهج البلاغه خدمت تان بیاورم، (خطبه 216) این خطبه خیلی مفصل است.
«أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ- [وَ الْحَقُ] فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُه...»
من چون ولیّ امر شما هستم یک حقّی بر گردن شما دارم و شما هم مثل آن حقی به گردن من دارید، «[وَ الْحَقُ] فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ» حق در توسیع و توصیف اوسع الاشیاء است اما در عمل اضیع الاشیاء است.
«لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ» اگر هر کسی در جامعه نفعی دارد، ضرری هم دارد این طوری نیست که هر کسی تمام منافع برای او باشد ضرری متوجه او نشود «وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ»، یعنی در حقیقت می فرماید هر کسی یک تعهدی نسبت به دیگری دارد دیگری هم به او یک تعهدی دارد.
«وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ» اگر بنا باشد تمام منافع برای یک نفر باشد هیچ ضرری به او متوجه نشود یعنی فقط مردم به او تعهد داشته باشند و او به مردم تعهد نداشته باشد «لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ» تنها کسی که حق مطلق است و حق به گردن همه دارد و کسی حق به گردن او ندارد خدای تبارک و تعالی است، این را دارد بعد خیلی مفصل حضرت صحبت کرده تا این که در آخر خطبه می فرماید:
«فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَى...»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص335
از گفتار حق هرگز خودداری نکنید، یا مشورت عادلانه بخواهید بدهید، من دیگر بالاتر از این نیستم که خطا نکنم و هرگز من خودم را مصون از خطا نمی دانم.
من می خواستم از خود بزرگواران سوال کنم اگر کسی از این خطبه بخواهد عدم عصمت حضرت امیرالمؤمنین را استفاده کند چه جوابی می دهیم؟ به صراحت هم می گوید «لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي»
پرسش:
استاد! در دعای کمیل هم همین را می گوید...
پاسخ:
در دعا ها فرق می کند، دعا معمولا برای آموزش است و بحثش جدا است، و اضافه بر آن عظمت خدای عالم برای آن ها به قدری مهم است که خودشان را قاصر می دانند، نبی مکرم می گوید:
«مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج68، ص23
به عبارت دیگر:
«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين»
كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج2؛ ص254
دعا ها را استثناء کنید.
پرسش:
خود پیامبر اکرم هم این چنین فرمایشی دارند که حضرت می فرمایند:
«رَبِّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص581
شاید اشاره به همین باشد.
پاسخ:
عرض کردم که دعا را استثناء کنید
پرسش:
پیامبر اکرم هم می فرمایند خدایا اگر تو کمکم نکنی من به ورطه خطا می افتم حالا این: «لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي» یعنی همین. اگر خدای متعال من را کمک نکند من به خطا خواهم افتاد. مهم این است که تأیید الهی پشت سر من است، این تأیید الهی است که نمی گذارد من به خطا بیفتم.
پاسخ:
این تأیید الهی را از کجا در آوردید؟
پرسش:
(إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي)
نفس (سرکش) بسيار به بديها امر ميکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند!
سوره یوسف (12): آیه 53
پرسش 2:
«وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي»
پاسخ:
ذیل روایت این است «إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي» ذیل عبارت حضرت کاملا روشن است، (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي)، ائمه (علیهم السلام) توانایی بر گناه دارند اما گناه نمی کنند، اگر توانایی بر گناه نداشته باشند دیگر عصمت ارزشی ندارد.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اگر اشتباه نکنم در نامه ای به عثمان ابن حنیف می فرمایند:
«مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُو ٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ [وَجْهِهِ] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا...»
تا آن جایی که می فرماید:
«وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ»
قسم به خدا اگر بخواهم بهترین غذا، بهترین لباس، بهترین مسکن را برای خودم انتخاب کنم هیچ مانعی ندارم
«وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْص وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى»
من (علی) بیایم با شکم سیر بخوابم اما در اطراف من مسلمان هایی باشند که سیر شدنشان به یاد شان نمی آید که چه زمانی سیر غذا خوردند؟! من با شکم سیر بخوابم مسلمان هایی باشند با شکم گرسنه بخوابند؟!
«أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ:
وَ حَسْبُكَ [عَاراً] دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِد
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص416
ائمه (علیهمه السلام) این طوری نبودند که نتوانند گناه کنند، اگر کسی نتواند گناه کند اصلا هیچ ارزشی ندارد، ائمه (علیهم السلام) مثل ملائکه نیستند که نتوانند گناه کنند، خدای عالم آن ها را طوری آفریده است که توانایی گناه ندارند.
من می خواهم که به این شبهه چند جواب بدهم:
اولا در نهج البلاغه مرحوم سید رضی خطبه ها را جمع کرده است بدون آن که سندی برای خطبه ها بیاورد. البته اخیرا چند نفری آمدند مصادر نهج البلاغه را نوشتند. اتفاقا همین عبارت در کافی شریف هم هست، جلد 8، صفحه 356، چاپ آخوندی و صفحه 187 چاپ بیروت .
«خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) النَّاسَ بِصِفِّينَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ ص ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوَلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ مَنْزِلَتِيَ الَّتِي أَنْزَلَنِي اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ بِهَا مِنْكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ وَ الْحَقُّ أَجْمَلُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَوْسَعُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ ...»
عین همان تعبیری که در نهج البلاغه است، عین همان تعبیر بدون هیچ تفاوتی شاید خیلی کم، در آخرش هم می فرماید:
«فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُون...»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص325 تا 356
علامه مجلسی در مرآة العقول در جلد 26، صفحه 517، به این روایت که می رسد، (حدیث 550) می گوید: ضعیفٌ.
«خطبة لأمير المؤمنين عليه السلام الحديث الخمسون و الخمسمائة: ضعيف بعبد الله بن الحارث، و أحمد بن محمد معطوف على علي بن الحسن و هو العاصمي، و التيمي هو ابن فضال»
بعد می گوید:
«و قلّ من تفطّن لذلك»
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج26، ص517
این نکته ای که گفتم علی ابن الحسن، چون در دو تا سند است اول روایت را ملاحظه بفرمایید:
«550- عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمِيِّ جَمِيعاً عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَارِثِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»
«وَ أَحْمَدُ» وقتی که کلمه واو می آید سند را دو تا، سه تا، می کند. گاهی حتی چهار پنج تا سند هم با واو داریم، یعنی علی ابن الحسن از احمد ابن محمد، دوباره احمد ابن محمد از علی ابن الحسن، جمیعا یعنی علی ابن الحسن، احمد ابن محمد جمیعا اسماعیل ابن مهران، می گوید مراد از این تیمی، ابن فضال است، دودمان فضال یعنی بنیانگذاران مذهب فطَحی، این ها فطحی مذهب بودند.
البته در میان مذاهب گمراه شیعی سالم ترین شان فطحی ها هستند. مثلا واقفی ها هفت امامی هستند یعنی تا امام کاظم علیه السلام را قبول دارند. بعضی از این ها چهار امامی هستند، زیدی ها تا امام سجاد علیه السلام را بیشتر قبول ندارند؛ اما فطحی ها سیزده امامی هستند یعنی تمام ائمه علیهم السلام را قبول دارند و در کنار آنها عبد الله ابن افطح را نیز می گویند امام است. تمام عقاید شیعه را دارند و یک امامی هم اضافه دارند.
با این که فطَحی هستند فقهای ما از عصر شیخ مفید و سید مرتضی به روایات فطَحیه عمل کرده اند با این که فاسد المذهب هستند در نقل روایت ثقه هستند. روایتی هم است راوی خدمت امام عسکری (علیه السلام) می آید عرض می کند:
«وَ قَدْ سُئِلَ عَن كُتُبِ بَنِي فَضَّالٍ فَقَالُوا كَيْفَ نَعْمَلُ بِكُتُبِهِمْ وَ بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاء فَقَالَ خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَو»
الغيبة (للطوسي)، طوسى، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ ناشر: دار المعارف الإسلامية، كتاب الغيبة للحجة، النص، ص 389
خانه های ما مملو از کتب بنی فضال است، این ها را چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند: «خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَو» روایت شان را قبول کنید و آن چیزی که رأی شان است رها کنید، آن هایی که اجتهاد شان است و مربوط به عقاید شان است این ها را رها کنید، آنجا که روایت از ائمه نقل کرده اند روایات شان را قبول کنید. «خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَو» .
راوی دیگر در این سند یعنی علی ابن حسن مودب مجهول است. احمد ابن محمد ابن خالد برقی که از بزرگان قم بوده است و خیلی هم از خودی ها ضربه دیده است، مخصوصا از رئیس حوزه علمیه قم احمد ابن محمد عیسی. ایشان به روات یک برچسبی می زده از قم بیرون می انداخته است، همین احمد ابن محمد ابن خالد را گفته است تو از ضعفاء نقل می کنی، از قم به کاشان تبعید کرد، بعد متوجه شد که اشتباه کرده است رفت او را برگرداند و در تشیع جنازه اش هم با پای برهنه شرکت کرد برای این که آبرویش را برده بوده است خواست آبرو داری کند. سهل ابن زیاد را از قم به ری تبعید کرد. تندروی های زیادی در آن عصر بود.
یکی از شاگردان حوزه قم علی ابن ابراهیم است و نیز پدر بزرگوار شان. این پدر و پسر به تنهایی هفت هزار روایت دارند، شما اگر روایات این پدر و پسر را از کافی حذف کنید، دیگر چیزی از کافی نمی ماند اما با همه این ها ببینید نسبت به ابراهیم ابن هاشم حتی علامه مجلسی که به روایاتش می رسد نمی گوید صحیحٌ، می گوید حسنٌ! حال آن که آیت الله خویی درباره ابراهیم هاشم می گوید:
«لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم»
معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بينا، ج1، ص291
شکی در وثاقت ابراهیم هاشم نیست، کسی که هفت هزار روایت دارد آن هم در حوزه علمیه قم که اگر کسی ده تا روایت از ضعفاء نقل می کرد او را از قم بیرون می انداختند! نه این که ضعیف باشد همین که از ضعفاء نقل می کرد فوری برچسب می زدند که این آقا عادل نیست از قم او را بیرون می انداختند.
در این موقعیت این پدر و پسر این جا بودند و حوزه علمیه ای داشتند و خود شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) و ... دست پرورده این پدر و پسر هستند.
در هر صورت...
احمد ابن محمد ابن خالد، اسماعیل ابن مهران می گوید:
«ثقة لیس بغال ولا ضعیف»
عبد الله ابن حارث هم مجهولٌ. پس سند اول دو تا مجهول داشت، علی ابن حسین مودب و عبد الله ابن حارث.
سند دوم هم باز می آید علی ابن حسن تیمی را می آورد، اسماعیل ابن مهران را می آورد، عبد الله ابن حارث است که مجهول است. پس روایت از نظر سند ضعیف است، عبارتی که از حضرت امیر نقل کردند در نهج البلاغه سند ندارد، ولی در کافی سند دارد، سند ضعیف است.
روایتی که ضعیف باشد ما نه احتجاج می کنیم، و نه حاضر هستیم روی آن سرمایه گذاری کنیم، این جواب اول، روایت ضعیف است و علامه مجلسی هم قاطعانه می گوید ضعیف است.
پرسش:
یعنی کل این روایت ضعیف است؟
پاسخ:
بله.
مسئله سوم: اهل بیت علیهم السلام بنیانگذاران علم رجال در شیعه هستند
پرسش:
الان یکی از اشکالات معترضین همین است می گویند، شما این قدر نهج البلاغه، نهج البلاغه می گویید، بعد می آیید می گویید اینجا قابل اعتماد نیست؟!
پاسخ:
از کافی که بالاتر نیست، کافی اثبت الکتاب است، ما این همه روایات ضعیف داریم ما که مثل اهل سنت صحیح بخاری نداریم که بگوییم از اول تا آخر همه صحیح است. ما یک ملاک رجالی داریم که ائمه علیهم السلام بیان کرده اند، بنیانگذار رجال ما ائمه (علیهم السلام) هستند.
پرسش:
اخباری ها اشکال می کنند می گویند علم رجال در زمان ائمه علیهم السلام نبوده، بعدا علم رجال را آوردند و احادیث ائمه (علیهم السلام) را از بین می برند.
پاسخ:
بنیانگذار علم رجال خود ائمه علیهم السلام هستند. کتابی که ما نوشتیم الان در حوزه تدریس می شود «المدخل الی علم الرجال والدرایه» این فرمایش حضرت امیر (علیه السلام) است، روایت، روایت صحیحی است.
«إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَما وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْه»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص62
کاملا واضح و روشن است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید
«الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص250، باب 29
می فرماید:
«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ صِدِّيقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ يَكْذِبُ عَلَيْنَا وَ يُسْقِطُ صِدْقَنَا بِكَذِبِهِ عَلَيْنَا عِنْدَ النَّاسِ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَصْدَقَ الْبَرِيَّةِ لَهْجَةً وَ كَانَ مُسَيْلِمَةُ يَكْذِبُ عَلَيْهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ كَانَ الَّذِي يَكْذِبُ عَلَيْهِ وَ يَعْمَلُ فِي تَكْذِيبِ صِدْقِهِ بِمَا يَفْتَرِي عَلَيْهِ مِنَ الْكَذِبِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (علیه السلام) قَدِ ابْتُلِيَ بِالْمُخْتَارِ ثُمَّ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) الْحَارِثَ الشَّامِيَّ وَ بُنَاناً فَقَالَ كَانَا يَكْذِبَانِ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) ثُمَّ ذَكَرَ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ وَ بَزِيعاً وَ السَّرِيَّ وَ أَبَا الْخَطَّابِ وَ بَشَّاراً الْأَشْعَرِيَّ وَ حَمْزَةَ الْبُرَيْرِيَّ وَ صَائِداً النَّهْدِيَّ فَقَالَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّا لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ يَكْذِبُ عَلَيْنَا أَوْ عَاجِزِ الرَّأْيِ كَفَانَا اللَّهُ مَئُونَةَ كُلِّ كَذَّابٍ وَ أَذَاقَهُمْ حَرَّ الْحَدِيد»
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ نورى، حسين بن محمد تقى، محقق/ مصحح و ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج9، ص90
ائمه (علیهم السلام) در عصر خودشان سه دسته روایت دارند یک دسته روایاتی که نقل شده است، و ما با بررسی سندی به یک نتیجه ای می رسیم. یک دسته رواتی هستند که ائمه گفتند این آقا ضعیف است، افرادی که در جامعه کار شان جعل حدیث بوده است، مثل همین روایت: «الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي»
یا:
وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ كُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج25، ص264
خدا یونس ابن ظبیان را هزاران بار لعنت کند از هر لعنش هم هزار شعبه منشعب بشود.
این ها را ائمه (علیهم السلام) معرفی کردند از آن طرف هم آمدند تعدادی از روات را خودشان توثیق کردند. «الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَان» دو تا از نواب اربعه توثیق معصوم را دارند.
«الْعَمْرِيُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ وَ مَا قَالا لَكَ فَعَنِّي يَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص330، بَابٌ فِي تَسْمِيَةِ مَنْ رَآهُ، ح1
حرف این پدر و پسر، حرف من معصوم است.
علاوه بر این:
«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ لَانْدَرَسَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ أَحَادِيثُ أَبِي (علیه السلام)»
الإختصاص؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: 1413 ق، ص 66
جالب این است که یونس ابن عبد الرحمن، _ما در روات دو تا یونس داریم، عزیزان این ها را با هم اشتباه نگیرند. یک یونس ابن یعقوب داریم، یک یونس ابن عبد الرحمن است. یونس مطلق هم عمدتا انصراف به یونس عبد الرحمن دارد، یونس ابن یعقوب روایت کم دارد، ایشان خدمتگزار امام صادق بوده است ثقه است، روایتی هم داشته باشد روایتش قبول است.
ولی آن کسی که فقیه و متکلم است در بحث و مناظرات غوغا می کرده است و مخالفین را با خاک یکسان می کرده یونس ابن عبد الرحمن است و در فضائلش هم از ائمه ما زیاد داریم، ایشان می گوید من آمدم تمام احادیثی که از ائمه بوده است.
«أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ.»
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص147
جالب این است که یونس ابن عبد الرحمن می گوید من تمام حجاز و عراق را زیر و رو کردم و احادیث اهل بیت را جمع کردم خدمت امام هشتم (علیه السلام) بردم.
(آقایان این را یادگاری داشته باشند، از آن روایات خیلی حساس است، آدرسش هم آن هایی که خوش حافظه هستند، 401)
ایشان می گوید یونس ابن عبد الرحمن در نقل روایت خیلی سخت گیر بود هر روایتی نقل می کردند قبول نمی کرد، می گفت که درست است یا درست نیست؟ خلاصه گفتند
«مَا أَشَدَّكَ فِي الْحَدِيثِ وَ أَكْثَرَ إِنْكَارَكَ لِمَا يَرْوِيهِ أَصْحَابُنَا»
گفتند چقدر سخت گیر هستی؟ هر حدیثی می آید مدام رد می کنی. پاسخ داد هشام از امام صادق نقل کرد:
«لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا حَدِيثاً إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَ السُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِيثِنَا الْمُتَقَدِّمَةِ»
بعد این مهم است می گوید:
«وَافَيْتُ الْعِرَاقَ فَوَجَدْتُ بِهَا قِطْعَةً مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)...»
اصحاب امام صادق فلان و فلان، یک دائرة المعارفی نوشتند، خلاصه رفتم خدمت امام رضا (علیه السلام) گفتم آقا جان من یک کار سختی انجام دادم، شاید انتظار داشت امام رضا از او تعریف کنند و بگویند که چه کار خوبی کردی!
«فَأَنْكَرَ مِنْهَا أَحَادِيثَ كَثِيرَةً»
خیلی از احادیثی که جمع کرده بودم امام رضا فرمودند این ها برای ما نیست، دروغ است، این جعلی است.
فَأَنْكَرَ مِنْهَا أَحَادِيثَ كَثِيرَةً أَنْ يَكُونَ مِنْ أَحَادِيثِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ قَالَ لِي: إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ! وَ كَذَلِكَ أَصْحَابُ أَبِي الْخَطَّابِ يَدُسُّونَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، فَلَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا خِلَافَ الْقُرْآنِ، فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّثُ، وَ لَا نَقُولُ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَيَتَنَاقَضَ كَلَامُنَا إِنَّ- كَلَامَ آخِرِنَا مِثْلُ كَلَامِ أَوَّلِنَا وَ كَلَامَ أَوَّلِنَا مُصَادِقٌ لِكَلَامِ آخِرِنَا، فَإِذَا أَتَاكُمْ مَنْ يُحَدِّثُكُمْ بِخِلَافِ ذَلِكَ فَرُدُّوهُ عَلَيْهِ وَ قُولُوا أَنْتَ أَعْلَمُ وَ مَا جِئْتَ بِهِ! فَإِنَّ مَعَ كُلِّ قَوْلٍ مِنَّا حَقِيقَةً وَ عَلَيْهِ نُوراً، فَمَا لَا حَقِيقَةَ مَعَهُ وَ لَا نُورَ عَلَيْهِ فَذَلِكَ مِنْ قَوْلِ الشَّيْطَانِ.»
رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص225، ح401
این ها نشان می دهد بنیانگذار علم رجال خود ائمه (علیهم السلام) بودند.
یا عبارت حضرت امیر (علیه السلام) را آقایان داشته باشند در اول بحار هم هست حضرت امیر (علیه السلام) می فرماید:
«إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِي حَدَّثَكُمْ فَإِنْ كَانَ حَقّاً فَلَكُمْ وَ إِنْ كَانَ كَذِباً فَعَلَيْهِ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص161
اگر حدیثی نقل می کنید سند حدیث تان را بیاورید.
«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص160، باب 21 آداب الرواية
«عَلَيْكُمْ بِالدِّرَايَاتِ لَا بِالرِّوَايَاتِ هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَة»
كنز الفوائد؛ نویسنده: كراجكى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله، ناشر: دارالذخائر، ج2، ص31
«هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ» درایه یعنی بررسی سندی و بررسی متنی. «هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ»، این که فقط روایت می کنند کار سفیهان است. علماء به هیچ وجه فقط روایت نقل نمی کنند، درایة الروایه می کنند.
«خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيهِ.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص206
درایة یعنی بررسی متن و بررسی سند؛ یک روایت با درایت بهتر از هزار روایتی است که نقل کنید، این دو عبارت از حضرت امیر یاد آقایان باشد:
1. «هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ»
2. «خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيهِ.»
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته