درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه سی و پنجم 06 09 1403)
موضوع: تهدید عمر بن خطاب به آتش زدن در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم
پرسش:
استاد ببخشید! درباره شبهات فاطمی ... خیلی مشکل نیست دو تا مطلب است یکی بحث شهادت است که در آن شکی نداریم حضرت شهیده است... من از یکی از اساتید تاریخ پرسیدم ایشان کسی است که چند تا مدرسه هم دارد ایشان گفت بحث شهادت درون شیعی است و در منابع اهل سنت نیست.
دوم بحث احراق دَرْ ... یکی از اساتید تاریخ می گفت آن زمان خانه های مدینه اصلا در چوبی نداشته است وقتی که دَرْ چوبی ندارد این که پشت دَرْ قرار بگیرد و احراق صورت بگیرد معنی ندارد.
پاسخ:
چشم هر دو را مطرح می کنم. از دوستان دیگر کسی سوالی دارد؟
پرسش:
استاد! فرمودید هجوم سه مرتبه به خانه حضرت اتفاق افتاده است؟
پاسخ:
بله آنچه که هست سه مرتبه است، کتابی از آقای عبد الزهرا مهدی با «نام الهجوم علی بیت فاطمه» است. البته اسم مستعار است. این کتاب را یکی از اساتید حوزه اصفهان نوشته است.
کتاب «الهجوم علی بیت فاطمة» می شود گفت در قضایای هجوم جامع ترین کتابی است که نوشته شده است. آن جا تمام مدارک را آورده است که هجوم سه مرتبه صورت گرفته است، در مرتبه اول و دوم اتفاقی نیفتاده است، در مرتبه سوم منجر به آتش زدن دَرْ و سقط حضرت محسن (علیه السلام) و شکستن پهلوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) شده است.
آقای عبد الزهرا مهدی در کتاب الهجوم علی بیت فاطمة خوب کار کرده است، مصادر زیادی داده است.
پرسش:
استاد! این طور عبارات مانند سقط جنین و این ها در منابع اولیه و معتبر نیست بلکه در منابع متأخر آمده است.
پاسخ:
این مطلب را من جواب بدهم عزیزان خوب دقت داشته باشند. یکی از ترفندهایی که اهل سنت دارند می گویند این مطلب در صحیح بخاری و مسلم نیامده است.
یک: خیلی از قضایا است که در صحیح بخاری نیامده است که از عقاید مسلم اهل سنت است مثل عشره مبشره. این ها عشره مبشره را در حد آیه قرآن می دانند، عشره مبشره کجای صحیح بخاری و مسلم آمده است؟! این یک مطلب.
دو: اینکه اهل سنت معتقدند روایات صحیح بخاری صحیح است، بخاطر ملاکی است که بخاری دارد. حال اگر این ملاک در جای دیگر هم باشد همین است. روایت صحیح در صحیح بخاری باشد یا در تاریخ طبری باشد، یا در کامل ابن اثیر باشد در سنن نسایی باشد، اگر روایت صحیح و معتبر بود این قابل اخذ است، تفاوتی ندارد که در صحیح بخاری باشد یا در صحیح مسلم باشد.
سه: اگر شما فقط به صحیح بخاری ملتزم باشید کل صحیح بخاری حدود دو هزار و هفتصد تا روایت آورده است. دو هزار و هفتصد تا بیشتر روایت ندارد، در این دو هزار و هفتصد روایت چه می خواهد انجام بدهد؟
احمد ابن حنبل در مسندش سی هزار روایت آورده است، و خودش هم می گوید اگر روایتی در کتاب من نیافتید بدانید آن روایت صحیح نیست.
آیا اهل سنت می توانند فقط نماز را که نماز خمسه چند رکعت است؟ چه شرایطی دارد؟ چه واجباتی دارد و چه محرمات و مبطلاتی دارد را فقط از صحیح بخاری ثابت کنند؟! اگر چنین کردند ما جایزه می دهیم!
خود صلاة خمسه را بیایند از صحیح بخاری ثابت کنند. نه مستحبات و مکروهاتش بلکه واجبات و مبطلاتش را از صحیح بخاری ثابت کنند. آیا می توانند ثابت کنند؟ پس این که مدام می گویند چرا بخاری در صحیح خودش نیاورده است حرف باطلی است. این از خزعبلات ابن تیمیه است. ابن تیمیه وقتی می آید به یک روایتی می رسد که جوابی برایش ندارد می گوید این صحیح بخاری و مسلم نیامده است.
آقای ابن تیمیه! شما در کتاب مجموعه فتاوای نود درصد فتاوایی که دادی از غیر صحیح بخاری و مسلم دادی! پس این جوری باشد این ها را باید دور بیندازید. لذا این ها ملاک نیست که در صحیح بخاری آمده است یا نه همین که روایت معتبر شد حجت است، نیاز به چیز دیگری نداریم!
پرسش:
«اقتدوا بابی بکر و عمر» را هم صحیح بخاری ندارد.
پاسخ:
بله صحیح بخاری این حدیث (جعلی) را هم ندارد:
«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص238
این روایت (جعلی) هم در بخاری نیست:
«لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب»!!
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص428
در کنار عرش الهی نوشته بود محمد رسول الله، ابوبکر صدیق، عمر فاروق، هیچ کدام از این ها را هم ندارد، ولی شما این ها قبول دارید!
در مورد نماز ابی بکر هم وقتی رفت نماز بخواند پیامبر آمد او را کنار زد و خودش نماز خواند. یعنی مشخص است که سر خود رفته است نماز بخواند، نمی شود که پیامبر فرضا بگوید شما برو نماز بخوان، بعد خودش بیاید کنار بزند! این توهین به پیامبر است، جسارت به پیامبر است، یعنی پیامبر برای حرف خودش اصلا ارزش قائل نبوده است.
در رابطه با سوالی که این عزیزمان داشتند بحث هجوم به خانه صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در فایل هجوم که در کانال گذاشته ام، تهدید به احراق آمده است. به نقل طبری، متوفی 310،
«أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِيٍّ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ إلی الْبَيْعَة»
قسم به خدا خانه را به آتش می کشم مگر این که بیایید بیعت کنید!
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص198
قسم هم خورده است. در خصوص بیعت هم در صحیح بخاری آمده است.
«وَ عَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) سِتَّةَ أَشْهُر، وَ لَمْ يَكُنْ يُبَايِعْ تِلكَ الاَشْهُرْ»
تا شش ماه امیرالمؤمنین بیعت نکرده است. خلیفه دوم قسم به الله خورده است آیا شما دارید که آقای خلیفه کفاره حنث قسم داده باشد؟ یا نه پایبند به قسم و حنث قسم نبوده است؟ قسم خوردن کفاره دارد این طوری که نیست، من می گویم والله امروز به منزل شما می آیم، والله چنین می کنم، اگر نکردم باید سه روز روزه بگیرم.
خلیفه دوم در قضیه صلح حدیبیه که در سال ششم بود و نگذاشتند که رسول اکرم به مکه بیایند، رسول اکرم چه کار کرد؟ آمد یک عهد و پیمانی با قریش بست. عمر گفت که یا رسول الله این معاهده یک دنیه بیشتر نیست یعنی این معاهده پستی است، سپس می گوید:
«ما شككت منذ أسلمت إلا يومئذ»
من در نبوت پیغمبر مثل امروز تاکنون شکی نکرده بودم!
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية ، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج 5، ص 339
بعد می گوید من به خاطر این شک در نبوت پیامبر چندین بار صدقه دادم و چقدر روزه گرفتم و چقدر غلام آزاد کردم! آن جا به خاطر آن چند تا غلام آزاد کرده است، آیا در این جا که می گوید «وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ لِلْبَيْعَة» قسم خورده است، و حنث قسم کرده است، کفاره داده است؟! بخاری هم می گوید حضرت علی علیه السلام بیعت نکرده است.
مسلم هم در کتاب صحیح مسلم می گوید:
«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ قَالَ فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) سِتَّةَ أَشْهُر»
...شش ماه زنده بود،
«وَ لَمْ يَكُنْ يُبَايِعْ تِلكَ الاَشْهُرْ»
در این شش ماه (حضرت) علی هم بیعت نکرد! این آقا (عمر بن خطاب) قسم می خورد می گوید «وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ لِلْبَيْعَة»
روایت را ملاحظه بفرمایید، محمد ابن حمید رازی
«قال الالباني وهو ثقة»
اول حدیثش ابن حُمید، جریر، مغیره، زیاد، چهار تا راوی هم بیشتر ندارد، درباره اولین راوی البانی می گوید «وهو ثقة»، مورد وثوق است. حالا اختلاف هم دارند، این آقایان یک راوی غیر از صحابه به ما بگویند که اختلاف نداشته باشند، این هم محمد ابن حُمید رازی که ثقه است.
«سئل یحیی بن معین عن محمد بن حمید رازی فقال ثقة»
باز می گوید:
«سمعت یحیی بن معین بن حمید ثقة»
وقتی یحیی ابن معین کسی را توثیق کند دیگر مسئله تمام است، صد نفر بیایند تضعیف کنند به هیچ وجه زیر بار نمی رویم. عمدة القاری، شرح صحیح بخاری، بدر الدین عینی، جلد 7، صفحه 11.
«فهذا بن معین امام هذا الشأن»
یعنی امام علم رجال است.
«وکفی به حجّة فی توثیقه»
اگر ابن معین کسی را توثیق کرد مسئله دیگر تمام است کفایت می کند. ابن معین این آقا را توثیق کرده است.
جریر ابن عبد الحمید.
«ثقة کثیر العلم»
این هم تهذیب الکمال مزّی
«حجة کانت کتابه صحاحا، قال محمد بن سعد ثقةً کثیر العلم یُرحل الیه»
تمام مردم برای استفاده پیش او می رفتند.
مغیرة ، یحیی ابن معین، ابن ابی حاتم، نسایی، سه نفر گفتند ثقة. عجلی و نسایی گفتند ثقة. دیگر تمام رواتش ثقه شد، تفاوتی ندارد در تاریخ طبری باشد رواتش ثقه باشد، یا در صحیح بخاری باشد ثقه باشد، صحیح مسلم باشد ثقه باشد، چه تفاوتی دارد.
پرسش:
قسم به فعل مکروه یا حرام در اهل سنت چطوری است؟ این احراق بیت را که ایشان قسم خورده آیا مکروه است یا حرام است یا مستحب است؟
پاسخ:
واجب است این ها بیعت با خلیفه را واجب می دانند، و برای یک امر واجب قسم خورده است.
ابن ابی شیبه استاد بخاری است.
پرسش:
قسم که ندارد می گوید «لاحرقن علیکم الباب»
پاسخ:
«وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ إلی الْبَيْعَة» اگر نیایید بیعت نکنید والله آتش می زنم، بیعت نکردند، گفتیم در صحیح بخاری و مسلم آمده است که حضرت علی تا شش ماه بیعت نکرده است. این که بیعت نکرده است باید آتش زده باشد، یا آتش زده است همان طور که در منابع شیعه است، یا آتش نزده است، اگر آتش نزده است باید کفاره قسم داده باشد، آیا شما دارید که کفاره قسم داده باشد؟
پرسش:
...لتخرجن الی البیعه هم است
پاسخ:
محقق نشده است، وقتی محقق نشد باید کفاره قسم بدهد.
«و أيم اللّه»
باز قسم به خدا
«ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن آمر بهم أن يحرق عليهم البيت»
باز هم این جا و أیم الله دارد.
حضرت صدیقه طاهره می فرماید:
«و أيم اللّه ليمضينّ لما حلف له»
قسم به خدا عمر به قسمی که خورده است به قسمش عمل می کند.
عمل کرده است یا نکرده است، اگر عمل کرده است ثبت المطلوب، اگر عمل نکرده است باید کفاره قسم بدهد. شما یک روایت ضعیف، جعلی به ما نشان بدهید آقای عمر به حنث قسمش عمل کرده باشد، ندارید.
باز هم روایت صد در صد صحیح است، محمد ابن بشر، یحیی ابن معین و نسایی می گویند ثقة. عبید الله ابن عمر ؛ یحیی ابن معین گفته است من الثقاة، نسایی گفته است ثقة، ابو زرعه گفته است ثقة، ابو حاتم گفته است ثقة. زید ابن اسلم قریشی، احمد ابن حنبل، ابو زرعه، ابو حاتم می گویند ثقة.
از آن طرف این روایت را آقای حسن بن فرحان مالکی در قواعد في کتب العقاید می گوید این روایت صحیح است، از علمای بزرگ اهل سنت مکه است.
«فهي ثابتة باسانید صحیحة»
بعد می گوید:
«کنت اظن المداهمة مکذوبة لا تصح»
من قبلا تصور می کردم این تهدید صحیح نیست
«حتی وجدت لها أسانید قویة منها ما اخرجه ابن ابي شیبة في المصنف بسند صحیح»
مالکی، حسن بن الفرحان، قراءة في كتب العقائد، ص52
حسن حسینی از هتاک های بحرین است بنده در شبکه المستقله سه شب منظره داشتم یکی از مناظره کننده ها ایشان بود، فکر می کنم در این سه شب بیش از این نمی توانست به من فحش بدهد! به شیعه فحش بدهد! این ها سه نفر بودند یکی دکتر ابو شوارب بود که از دانشگاه اسکندریه مصر آورده بودند او خیلی مؤدب بود و همچنین دکتر هاشمی خیلی مؤدب بود. ولی حسن الحسینی وقتی می دید که هیچ جوابی ندارد شروع می کرد به فحاشی کردن، به علمای شیعه فحاشی می کرد، به خود بنده فحاشی می کرد، به شیعه فحاشی می کرد.
همین آقای فحاش در سریالی که چند سال قبل درباره عمر بن خطاب پخش کردند کارشناس بود. یا در سریال الحسن والحسین می گوید مصنف ابن ابی شیبه دارد.
«فهذا هو ثابت الصحیح»
سعد ابن ناصر عبد العزیز، از علمای بزرگ عربستان است، می گوید صحیح است. ملا علی می گوید صحیح است، عمرو ابن عبد المنعم می گوید صحیح است، ابی یاسر خالد ابن باسم می گوید صحیح است. تمام این بزرگان شان می گویند صحیح است.
این که این روایت صحیح است و واقعیت دارد یکی از نشانه هایش این است که بعضی ها آمدند تحریف کردند، روایتی که دستخوش تحریف می شود یکی از نشانه های صحت روایت است.
«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»
برای این حدیث صحیح آمدن روایت جعلی ساختند:
«أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ سَيِّدَا كُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّة»!!
این یقینی است که سیدا شباب اهل الجنة صدر در صد صحیح است، حتی خود اهل سنت، ابن حجر و دیگران می گویند بهشت خانه سالمندان نیست که پیر مرد ها آن جا بروند! لذا می گوید روایت هم داریم که رسول اکرم فرمود آن هایی که پیر و معلول هستند این ها به صورت جوان وارد بهشت می شوند در بعضی از جاها دارد بیست و پنج ساله، بعضی جا ها سی و پنج ساله دارد.
استیعاب ابن عبد البر، نگاه کنید دارند چه بازی هایی می کنند! روایت را تحریف می کند «لاحرقنّ» را حذف و بجای آن «لافعلنّ» جعل می کند!
«و لئن بلغنی لافعلنّ ولافعلنّ»!
ابن عبد البر القرطبی ، يوسف بن عبد الله (متوفاى463هـ)، الاستيعاب فی معرفة الأصحاب، ج3، ص975، تحقيق: علی محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
لاحرقنّ علیکم البیت لافعلن لافعلن شده است. آیا این دلیل بر آن نیست که این روایت صحیح است؟ می آمد روایت را نقل می کرد می گفت «هذه الروایة غیر صحیحة» دیگر احتیاج نیست که تحریف کند!
باز کلمه حضرت زهرا را تحریف کرده است «وایم الله ليمضينّ» را این جا لیفعلنّ آورده است.
فضائل الصحابه برای احمد ابن حنبل، آن جا یک حرفی زده است حذف کرده که چه گفته!
«وکلّمها»
احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج1، ص364، ناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت
یک حرفی این جا زد. وکلّمها قضیه چه بوده حرف زده است؟ «وأیم الله لاحرقن علیکم البیت» تبدیل به کلّمها شد! دیگر هیچ نیاورده است!
صفدی در کتاب الوافی بالوفیات آورده
«لئن بلغني لافعلن و لافعلنّ»
الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافی بالوفيات، ج17، ص167، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
لاحرقن تحريف شد به لافعلنّ!
ابن ابی عاصم که از شخصیت های برجسته اهل سنت است نیز تهدید و جسارت عمر بن خطاب نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها را چنین تحریف می کند:
«قال کذا و کذا»!
عین همان تعبیری که مسلم دارد. در حدیث صحیح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حدیث 4468، دیروز هم عرض کردم که خلیفه دوم خطاب به امیرالمؤمنین و عباس، طلحه و زبیر و سعد ابن ابی وقاص و عبد الرحمن ابن عوف می گوید:
«فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّه فَرَأَيْتُمَاه »
...شما دو نفر یعنی علی و عباس، رأی تان این بود ابوبکر:
«کَانَ كَاذِباً آثِماً غَادِرا خَائِناً»
بعد می گوید:
«ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ وَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِباً آثِماً غَادِرا»
بخاری در سه جا آورده است ولی بجای «كَاذِباً آثِماً غَادِرا» می گوید کذا و کذا!!
...ثُمَّ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِيَّهُ - صلى الله عليه وسلم - فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - فَقَبَضَهَا أَبُو بَكْرٍ يَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَأَنْتُمَا حِينَئِذٍ - وَأَقْبَلَ عَلَى عَلِىٍّ وَعَبَّاسٍ - تَزْعُمَانِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ كَذَا وَكَذَا !
الجامع الصحيح المختصر ، ج 5 ص 2049 رقم 5043 ،اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
یعنی به جای «كَاذِباً آثِماً غَادِرا» ، «کذا و کذا» جعل شده است. این نشان می دهد که این حدیث (و اختلاف بین حضرت امیر سلام الله علیه و عمر بن خطاب) واقعیت دارد که این ها دارند تحریف می کنند.
سوم بلاذری نقل می کند: -این جا دیگر قسم نیست-
«أَ تَرَاكَ مُحْرِقاً عَلَيَّ بَابِي»
صدیقه طاهره می فرماید: آیا آمده ای خانه من را آتش بزنی؟
«قَالَ نَعَمْ وَ ذَلِكِ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوكِ»
آتش زدن خانه تو باعث تقویت دین پدرت می شود!
این چه دینی است و چه اسلامی است که با آتش زدن خانه دختر پیامبر «بضعة النبی» تقویت می شود؟!
در مورد مدائنی یحیی ابن معین دارد: «ثقة، ثقة ثقة»
در مورد سلیمان، ابن تیمیه، این حنبل، این معین، نسایی می گویند ثقة، عبد الله ابن عمر که آن هم جزء صحابه است، این ها می گویند که صحابه فوق عدالت دارد.
این سه تا روایت است که به صراحت دارد می گوید هجوم به خانه حضرت زهرا صورت گرفته است. اصلا ما آتش زدن را هم صرف نظر می کنیم، از شکستن پهلو صرف نظر می کنیم. آیا رسول اکرم در این بیست و سه سال اتفاق افتاد که مثلا خانه یکی از مشرکین را یا کفار را تهدید به احراق کرده باشند؟
چون می گویند ما تابع پیامبر هستیم، ما خلیفه پیامبر هستیم و جای پیامبر نشستیم، سنت پیامبر را می خواهیم احیا کنیم. آیا این چنین اتفاقی افتاد؟ خلیفه دوم در زمان خودش مخالف زیاد داشته است. سعد ابن عباده نه با ابوبکر بیعت کرد و نه با عمر بیعت کرد آیا رفتند خانه اش را آتش بزنند؟
در همان زمان افراد زیادی بیعت نکردند، آیا بیعت نکردن حکمش تهدید به آتش است؟
صحیح بخاری از قول خلیفه دوم دارد که ما وقتی با ابوبکر بیعت کردیم
«خَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَ الزُّبَيْرُ وَ مَنْ مَعَهُمَا»
پس مخالف فقط علی (علیه السلام) نبوده است، زبیر هم بود، آیا رفتند خانه زبیر را تهدید به آتش زدن کنند؟! «ومن معهما» و تمام کسانی که با این ها بودند. افرادی که بودند، عبد الرزاق صنعانی، استاد بخاری است، یحیی ابن معین درباره او می گوید:
«لو ارتد عبدالرزاق عن الاسلام ما تركنا حديثه»!
اگر عبد الرزاق مرتد هم بشود ما به احادیثش عمل می کنیم!
او در جلد 5 کتابش (المصنف) دارد:
«فقال رجل للزهری»
شهاب الدین زهری
«فلم يبايعه عليّ ستة أشهر»
یعنی علی شش ماه است بیعت نکرده است؟
«قال و لا أحد من بني هاشم»
یک نفر از بنی هاشم هم بیعت نکرده بود.
آیا رفتند خانه آن ها را آتش بزنند؟ !
پرسش:
ممکن است تهدید هایی مثل قتل یا چیز دیگر کرده باشند.
پاسخ:
هیچ ندارند. فقط تنها کسی که رفتند تهدید کردند عباس عموی پیامبر بود، گفتند یا بیا هرچه می خواهی به تو بدهیم ساکت باش و یا اگر مخالفت کنی تو را به سرنوشت حضرت زهرا گرفتار می کنیم.
در کتاب اسد الغابه افرادی که مخالفت کردند آمده است.
«تخلف عن البیعة علي، بنی هاشم، زبیر، خالد ابن سعید، سعد ابن عبادة»
ابو الفداء مفصل آورده است. کامل ابن اثیر را ملاحظه بفرمایید کسانی که مخالفت کردند، علی، بنی هاشم، زبیر، طلحه. آیا رفتند خانه طلحه را آتش بزنند؟
افرادی که بیعت نکردند زیاد هستند، ولی چرا در میان این ها فقط خانه حضرت زهرا تهدید به آتش می شود؟ مگر رسول اکرم نفرمود
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي»
بخاری، جلد 4، صفحه 210، حدیث 3714
« فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي یُوذیني مَا آذاها»
مسلم، جلد 1، صفحه 121، حدیث 6202
آیا حضرت زهرا رنجید یا نرنجید؟ اگر می گویید نرنجید این خلاف است، مگر می شود کسی بیاید خانه کسی را تهدید به آتش زدن کند اذیت نشود، اگر اذیت شده است پس اذیت زهرا، اذیت پیامبر است.
(إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا)
آنها که خدا و پيامبرش را آزار ميدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براي آنها عذاب خوارکنندهاي آماده کرده است.
سوره احزاب (33): آیه 57
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِمْ قَدْ يئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ)
اي کساني که ايمان آوردهايد! با قومي که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستي نکنيد؛ آنان از آخرت مأيوسند همانگونه که کفار مدفون در قبرها مأيوس ميباشند!
سوره ممتحنه (60): آیه 13
آیا این ها مصداق ندارد؟
افراد دیگر هم آوردند، ابن ابی دارم می گوید :
«إنّ عمر رفس فاطمة (عليها السّلام)، حتّى أسقطت بمحسن»
عمر به فاطمه(سلام الله علیها) لگد زد تا محسن (سلام الله علیه) سقط شد!
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 578، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) لسان الميزان، ج 1، ص 268، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ - 1986م.
از این ها مفصل داریم
«وقال محمد بن حماد الحافظ، كان مستقيم الامر عامة دهره»
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 577 ـ 579، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
آقای ابن ابی دارم تا آخر عمرش آدم مستقیم بود و انحرافی نداشت. اعلام اللسان، الامامة والسیاسة و کتاب های دیگر هم مطالبی آورده اند.
یکی دیگر از مسائلی که خیلی لازم است این است که ابوبکر در آخر عمر از هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) اظهار ندامت می کند. این خیلی مهم است. این را آقایان به عنوان یک امر قطعی آوردند.
در بحث ندامت ابن زنجویه متوفی 251 است معاصر امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) است، می گوید ابوبکر آخرین لحظه عمرش از کارهایی که کرده بود اظهار ندامت داشت.
اجازه بدهید من سر اصل مطلب بروم، ذهبی، چون علیه ذهبی (متوفی 748) نمی توانند هیچ حرفی بزنند، می گویند اهل سنت عیال کنار سفره چهار نفر هستند، یکی از آنها ذهبی است. تاریخ اسلام ذهبی، جلد 3 صفحه 117 و 118. صالح می گوید:
«دخلت على أبي بكر أعوده في مرضه فسلمت عليه و سألته كيف أصبح»
ابوبکر گفت:
«... اما اني لا آسي إلا على ثلاث فعلتهن وددت اني لم أفعلهن، و ثلاث لم أفعلهن وددت اني فعلتهن، و ثلاث وددت اني سألت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله عنهن »
تأسف نمی خورم جز این که سه کار انجام دادم و سه کار انجام ندادم، و سه کار را دوست داشتم که از پیامبر سوال کنم.
«فأما الثلاث التي فعلتهن و وددت اني لم أكن فعلتها»
آن سه کاری که پشیمان هستم چیست؟
«فوددت اني لم أكن كشفت عن بيت فاطمة»
ای کاش حرمت خانه زهرا (سلام الله علیها) را نشکسته بودم. این هم خودش خیلی مهم است، یعنی فقط تنها تهدید نیست. «کشفت بیت فاطمه» خیلی فراتر از تهدید است.
«و تركته و لو اغلق علىّ الحرب»
اگرچه خانه حضرت زهرا به عنوان سنگر جنگی بود! جنگجویان در خانه زهرا سنگر گرفته بودند تا علیه من بجنگند من نباید حرمت خانه حضرت زهرا را می شکستم. این جا خیلی واضح است، مستنداتش خیلی صحیح است، من از ذهبی آوردم به خاطر این که می گویند حرفی که ذهبی می زند سکه است.
بعد می گوید
«و وددت اني يوم سقيفة بني ساعدة كنت قذفت الأمر في عنق احد الرجلين، عمر أو ابو عبيدة»
ای کاش در سقیفه خلافت را قبول نمی کردم یا به گردن عمر می انداختم یا به گردن ابو عبیده می انداختم. ای کاش خالد ابن ولید را نمی فرستادم که برود مالک ابن نویره را بکشد.
بعد دارد:
«... وددت اني سألت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فیمن هذا الامر ولا ینازعه اهله»
این نشان می دهد که این آقایانی که برای بزرگانشان جزع و فزع می کنند و خودشان را پاره می کنند، بیست - سی تا دلیل برای خلافت ابوبکر از آیات قرآن و روایات می آورند. شما مراجعه کنید مواقف عضد الدین ایجی، شرح مواقف جرجانی، خودشان را دارند پاره می کنند، به زمین و زمان می زنند نزدیک ده تا آیه می آورند برای خلافت ابوبکر، حدود ده -دوازده تا روایت می آورند که ابوبکر خلیفه است.
خود ابوبکر دارد می گوید ای کاش سوال کرده بودم از پیامبر که چه کسی شایسته خلافت بعد از شماست؟ «... وددت اني سألت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فیمن هذا الامر ولا ینازعه اهله».
یعنی مشخص است خودش می گوید من شایسته خلافت نبودم و این امر برای من نبود، یا من می انداختم گردن عمر و ابو عبیده یا این که از پیامبر سوال می کردم.
جناب خلیفه اول! مگر شما خودت در غدیر جزء بیعت کنندگان نبودی؟! آیا شما نگفتید
«يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»
چه شد پس؟ شما که «اول من اسلم» بودید! در مکه رسول اکرم اولین روز اعلام رسالت -آدرس این را می گوییم در ذهن تان بسپارید- اولین روز اعلام رسالت، بعد از آیه شریفه
(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)
و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!
سوره شعراء (26): آیه 214
چهل نفر را جمع کردند و غذا دادند، مفصل است، سه مرتبه فرمودند: چه کسی است که بیاید ایمان بیاورد و او خلیفه من باشد که غیر از امیرالمؤمنین هیچ کس جواب نداد، امیرالمؤمنین می فرماید: رسول اکرم
«ووضع یده علی عاتقي»
دست به شانه من گذاشت و فرمود
«هذا أخي ووصي وخلیفتي»
تاریخ طبری جلد 3، صفحه 321. روایت هم طبق مبانی رجال اهل سنت صد در صد معتبر است.
کامل ابن اثیر جلد 1، صفحه 575 یا 585 هم نقل می کند ولی تاریخ طبری مقدم است، ابن اثیر متوفای 630 است، طبری متوفای 310 است سیصد و اندی سال بین این دو نفر فاصله است .
پرسش:
استاد! حسنین هیکل در کتاب حیات محمد خودش در چاپ اول آورده است.
پاسخ:
بله علامه امینی می گوید
«وقد قامت القیامة علیه»
علیه حسنین هیکل قیامت شد! در چاپ های بعدی به جای «هذا أخي ووصيّ وخلیفتي» گفت کذا و کذا! همین کذا و کذا نشانه صحت روایت است. الغدیر خوب از خجالت محمد حسنین هیکل در آمده است! یعنی آنچه که باید بار کند به ایشان بار کرده است.
همین هم که می بینید می گویند:
«مات ابوبکر مسموما»
همه این را دارند؛ یعنی این جزء قطعیات شان است، چه کسی ابوبکر را مسموم کرد؟ این هم یک معمایی است، اختلافی که در همان پنج - شش ماه آخر خلافت ابوبکر بین ابوبکر و عمر افتاد اهل سنت هرچه تلاش کردند این اختلافات را مخفی کنند نتوانستند، خیلی مسئله حاد است.
پرسش:
این اختلاف سر چه چیزی بوده است؟
پاسخ:
چون بنابر این بود که این را بزک کنند بعد خلافت را بدهند به عمر ابن خطاب ولی بیش از دو سال صبر کرد دید که ابوبکر حاضر نیست خلافت را به او بدهد. حالا من خیلی با این کاری ندارم ولی این که می گویند «مات ابوبکر مسموما» این یک رمزی است. چه کسی سم داده است؟ این را برای ما روشن کنند.
پیامبر مات مسموما می گویند در خیبر آن زن یهودیه سم داد!
این چیزی که دارند «مات ابوبکر مسموما» این را شما در نظر بگیرید آیا این «مات ابوبکر مسموما» علتش چه بوده است؟ سم دهنده چه کسی بوده است؟ در این یک مقداری بحث است.
سوال دیگری که عزیزمان داشتند در مورد درب خانه بود. این هم خدمت شما سریع بگویم که می گویند خانه های مدینه درب وردی نداشت.
در قرآن سوره نور، آیه 61
(لَيسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيوتِكُمْ أَوْ بُيوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيبَةً كَذَلِكَ يبَينُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)
بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهي نيست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نيز گناهي نيست که از خانههاي خودتان [=خانههاي فرزندان يا همسرانتان که خانه خود شما محسوب ميشود بدون اجازه خاصي] غذا بخوريد؛ و همچنين خانههاي پدرانتان، يا خانههاي مادرانتان، يا خانههاي برادرانتان، يا خانههاي خواهرانتان، يا خانههاي عموهايتان، يا خانههاي عمههايتان، يا خانههاي داييهايتان، يا خانههاي خالههايتان، يا خانهاي که کليدش در اختيار شماست، يا خانههاي دوستانتان، بر شما گناهي نيست که بطور دستهجمعي يا جداگانه غذا بخوريد؛ و هنگامي که داخل خانهاي شديد، بر خويشتن سلام کنيد، سلام و تحيتي از سوي خداوند، سلامي پربرکت و پاکيزه! اين گونه خداوند آيات را براي شما روشن ميکند، باشد که بينديشيد!
سوره نور (24): آیه 61
شما مجاز هستید که به خانه های خواهر، برادر و عموی تان بروید بدون اجازه غذا بخورید، و نیز از دیگر کسانی که می توانید در خانه اش غذا بخورید بدون این که از او اجازه گرفته باشید (أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ) آن کسی است که کلید خانه اش را به شما داده است. اولین مخاطب آیه، صحابه هستند، آیه مدنی هم هست.
ای مردم آن کسی که دارد مسافرت می رود و کلید خانه اش را به شما می دهد می توانید در خانه او غذا بخورید، اگر خانه های مدینه در نداشت، کلید از کجا آورده بودند؟!
در سنن ابی داوود، می گوید رفتم خدمت پیامبر گفتم آقا جان من غذا می خواهم، فرمود عمر! بلند شو برای این ها غذا بیاورد.
«فأخذ المفتاح من حجزته»
السجستانی الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبی داود، ج2، ص527، تحقيق وتعليق : سعيد محمد اللحام، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1410 – 1990، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع.
کلید خانه پیامبر را گرفت، رفت در خانه پیامبر را باز کرد و غذا آورد. اگر پیامبر خانه اش در نداشت این کلید برای چیست؟ !
در صحیح مسلم هم روایت است که پیامبر دستور دادند:
«و بالأبواب أن تغلق لیلا»
النيسابوری القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج6، ص105، ناشر: دار الفكر – بيروت، بيتا.
شما خانه های تان را در شب قفل کنید، قفل کردن درب ها، اگر هیچ دری نبود و فقط یک پرده بود «و بالأبواب أن تغلق لیلا» چه معنا دارد؟!
باز در البدایة و النهایة می گوید صحابه با پیامبر کار داشتند می آمدند با ناخن شان در می زدند که در صدا کند و بعد می گوید پس دلالت می کند که در خانه ایشان حلقه نداشته است.
«كان يقرع بالأظافير ، فدل على أنه لم يكن لأبوابه حلق»
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشی _متوفاى774 ق_، البداية والنهاية، ج3، ص268، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
پس اگر واقعا در نبود این
«کان یقرع بالاظافیر»
معنایش چیست؟ !
مطلب دیگر درباره خانه خانم عایشه است. می گوید سوال کردند در خانه عایشه یک لنگه بود یا دو لنگه بود؟ گفت یک لنگه بود، گفتند جنسش چه بود؟ گفت
«کان من عر عر او ساج»
بخاری، محمد بن اسماعیل، ادب المفرد، ض168، ناشر : مؤسسة الكتب الثقافية - بيروت - لبنان
یا از درخت سرو یا از درخت کاج بوده است. چطور می شود که خانه عایشه در دارد یک لنگه هم است ولی خانه امیرالمؤمنین در ندارد؟!
در قتل زید ابن حارثه عایشه می گوید من دیدم که پیامبر دارد گریه می کند، من داشتم از لای درز در تماشا می کردم، اگر در نداشت لای درز در به چه معنا است؟
طبقات ابن سعد روایتی نقل می کند که در آن آمده است:
«فاغلقت دونه الباب»
ابن سعد البصری ، محمد بن سعد (متوفاي230 هـ)، الطبقات الكبرى، ج8، ص108، دار النشر : دار صادر - بيروت
در را به روی او بستم.
در خانه حضرت امیر (سلام الله علیه)
«فاغلق علیهما بابه بیده»
مصنف عبدالرزاق، ج 5، ص 489
همچنین دارد:
«فاغلق علیه بابه»
ابن عبد البر القرطبی ، يوسف بن عبد الله (متوفاى463هـ)، الاستيعاب فی معرفة الأصحاب، ج1، ص202، تحقيق: علی محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
همچنین:
«اغلقت الباب في وجوههم»
بحار الأنوار، ج 28، ص 227
حضرت زهرا درب را به روی مهاجمین بست!
ابن قتیبه دینوری نقل می کند:
«... اتوا باب فاطمة فدقوا الباب»
آمدند در خانه حضرت زهرا را زدند بعد حضرت زهرا فرمود:
«ما ذا لقينا بعدك من ابن الخطّاب»
دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج1، ص20، تحقيق : طه محمد الزيني
، ناشر : مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع
این ها کاملا واضح و روشن است، این که می گویند خانه های مدینه درب نداشت برای انحراف ذهن مخاطبین است. البته این را هم بگویم این ها سواد ندارند، اهل مطالعه نیستند، ما همه این ها را غیر از یکی دو مورد اخیر همه را از اهل سنت آوردیم، آیه قرآن آوردیم، مبنی بر این که خانه های مدینه همه در داشت.
پرسش:
در سوره یوسف هم دارد: (وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ)
(وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَاي إِنَّهُ لَا يفْلِحُ الظَّالِمُونَ)
و آن زن که يوسف در خانه او بود، از او تمناي کامجويي کرد؛ درها را بست و گفت: «بيا (بسوي آنچه براي تو مهياست!)» (يوسف) گفت: «پناه ميبرم به خدا! او [= عزيز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامي داشته؛ (آيا ممکن است به او ظلم و خيانت کنم؟!) مسلما ظالمان رستگار نميشوند!»
سوره یوسف (12): آیه 23
پاسخ:
بله قبل از آن هم بوده است. حالا آن را می گوییم داخل خانه بوده است (وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ) در درون خانه. ولی بحث ما روی دروازه است. تمام این ها روایات برای دروازه یا در ورودی خانه است
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته