برنامه «حبل المتین» - 26 12 1403
عنوان برنامه: ادله عقلی امامت از دیدگاه فریقین
کلیدواژه: حبل المتین؛ ادله عقلی امامت؛ شجاعت؛ عدالت؛ اعلم الناس؛ امیرالمومنین علیهالسلام؛ جنگ احزاب؛ جنگ بدر؛ شبهه!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: آقای علی اسماعیلی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم.
مردم عزیز و نازنین بینندههای شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام علیکم و رحمة الله شب شما بخیر، به برنامه زنده «حبل المتین» خوش آمدید.
طاعات و عبادات و بندگیهای شما عزیزان دلم قبول باشد، ان شاءالله که خداوند از همه بپذیرد شام ولادت با سعادت، نورانی و موفور و السرور دومین ستاره درخشان آسمان امامت و ولایت و عزیز اهل کسا وجود نازنین کریم اهل بیت آقا امام مجتبی (علیه السلام) است به همه تان تبریک عرض میکنم.
با افتخار امشب هم در کنار شما و در محضر استاد عزیز، بزرگوار و گرانقدر مان حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله ایام بر شما مبارک باشد خوش آمدید!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه سلامم را تقدیم میکنم موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.
همانطور که میدانید امسال به خاطر تقارن سال نو با ایام شهادت آقا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ان شاءالله حرمت امیرالمومنین را به آن گونه ای که شایسته است نگه بداریم ما بارها آرزو میکنیم که احتیاج در کربلا بودیم
«یا لَیتَنا کنّا مَعَک فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً»
میگوییم در کربلا بودیم خودمان را فدای امام حسین میکردیم، ما که این آرزو را داریم آیا حاضر هستیم به خاطر امیرالمؤمنین از عید گرفتن، تبریک گفتن و رفت و آمد در ایام شهادت حضرت خود داری کنیم یا نه همه اش حرف است!
«شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»
شیعیان ما از فزونی طینت و پاک فطرت ما آفریده شدند، ایام محزونی ما محزون هستند و در ایام شادی ما شاد هستند!
«شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا»
الأمالي؛ الطوسي، محمد بن الحسن (متوفاى460هـ)، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ، ص299
آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) ایام شهادت حضرت امیر غمگین، غصه دار و عزادار است، نمیشود که داعیه شیعه امیر المؤمنین و شیعه آقا ولی عصر را داریم در این زمینه با او هم عزا نباشیم.
اما یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) کرده باشیم
دل آشفته ام را رفتی و آشفته تر کردی
سراپای وجودم را ز داغت شعله ور کردی
من و تو هر دو تنها و غریب شهر غم بودیم
تو راحت گشتی اما غربتم را بیشتر کردی
به سوی مسجدم با دست بسته چونکه می بردند
خودت را در حمایت از من تنها سپر کردی
فقط فهمید دستم پهلویت زخمی شده اما
نمی دانم چسان شبهای محنت را سحر کردی
امیر عشق شد با رفتنت خانه نشین، زهرا
چرا ای لاله پرپر مرا خونین جگر کردی
(وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون)
مجری:
حضرت استاد خیلی ممنون متشکرم از شما، مثل همیشه نام و یاد حضرت مادر حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهید (سلام الله علیها) زینت بخش برنامه «حبل المتین» شد.
همان طور که میدانید ما در برنامه «حبل المتین» درسهایی از امامت و ولایت را بحث و گفتگو میکردیم و الان یک صد و بیست و چهارمین جلسه این برنامه با همین موضوع است. ان شاءالله که آقا جانمان مولایمان امیرالمومنین (سلام الله علیه) از همه مان بپذیرند.
سراغ موضوع «ادله عقلی امامت» رفتیم، استاد در بحث ادله عقلی امامت، مباحثی را بیان فرمودید اگر یک خلاصهای مفید و مختصر بفرمایید بعد سراغ مباحث جدید بیرویم خوب است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
عزیزان بیننده نسبت به بحث جدیدی که شروع کردیم «ادله عقلی امامت» یک مقداری اگر دقت بیشتر داشته باشند، اگر سوال، شبهه و اشکالی هم به ذهن شان میرسد اینها را محبت کنند از طریق تلفن یا از طریق پیامک به ما برسانند تا این بحث به خوبی منقح بشود.
در این موضوع گیرم که هیچ آیهای در رابطه با حضرت امیر نیست، یا حدیثی پیغمبر در رابطه با امیرالمؤمنین مطرح نکرده، غدیر اتفاق نیفتاده، قضیه حدیث الدار انجام نشده، رایت انجام نشده، هیچ کدام از این روایات نباشد ما هستیم میخواهیم خلیفه انتخاب کنیم عقلا و بزرگان قوم، توده مردم چه کسی را انتخاب میکنند؟
آیا با وجود اشخاص برجسته سراغ افراد گوشهگیر، افرادی که تجربه کاری ندارند، شایستگی علمی ندارند، توانایی جسمی ندارند میروند یا نه وقتی میخواهند خلیفه، رئیس جمهور، رئیس مجلس، وزیر و... انتخاب کنند سراغ افراد شایسته کسی که لیاقت دارد و میتواند مسئولیتی که به او واگذار میشود به نحو احسن انجام بدهد میروند؟
ما ادله حکم عقل را عرض کردیم، از قرآن آیات متعددی آوردیم که خود قرآن میفرماید در انتخاب خلیفه و رهبر حتماً باید شایسته سالاری و لیاقت سالاری را رعایت کنیم. روایاتی از نبی مکرم هم آوردیم که فرموده اگر در یک قوم افراد شایستهای باشد و افراد ناشایست خودشان را برای انتخاب خلافت یا امامت کاندید کنند اینها به خدا، پیغمبر و مسلمین خیانت کردهاند.
مجری:
خیلی عالی ممنون و سپاسگزارم از شما. اما بحث جدیدی که امشب ان شاءالله میخواهیم تقدیم کنیم و ادامه بدهیم بحث را از دیدگاه علمای اهل سنت میخواهیم ببینیم که ملاک و معیار انتخاب خلیفه و امام چه است قاعدتا برای خودشان یک سری مطالب و اسنادی دارند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سوال خیلی خوبی است من تقاضا دارم از عزیزان اگر این بحث را بتوانم خدا توفیقم بدهد بیان کنم، عزیزان هم خوب تحویل بگیرند، مخصوصاً عزیزان جوانهای شیعه، برای ما در مرتبه اول مهم حفظ اعتقادات جوانهای شیعه و تقویت مبانی فکری اینها است که خدای نکرده با هر بادی نلغزند. با شبهاتی که دارد در فضای مجازی به عنوان مقتل و قتلگاه جوانها شده درآنجا قرار نگیرند.
دوستان عزیز! بزرگانشان مانند «قاضی عبدالجبار معتزلی، عزالدین ایجی، میرشریف جرجانی، تفتازانی» استوانههای کلامی، اهل سنت هستند، امروز هم این بزرگانشان هرچه دارند از اینها دارند.
من حرف جناب آقای «عزالدین ایجی» را در کتاب «مواقف» که بزرگترین کتاب کلامی اهل سنت است عرض میکنم.
ملاحظه فرمایید صفحه ۳۹۸ میگوید:
«المقصد الثاني في شروط الإمامة»
امام باید چه شرایطی داشته باشد اصلاً کاری به شیعه هم ندارد. میگوید اصلا شرط انتخاب امام چه است؟ نبی مکرم امام برای ما انتخاب نکرده است، حدیثی در رابطه با امامت نداریم، آیه نداریم میخواهیم امام انتخاب کنیم.
«الجمهور على أن أهل الإمامة ومستحقها من هو»
جمهور اهل سنت بر این هستند کسی که شایستگی برای امامت داشته باشد سه تا شرط اساسی دارد:
«مجتهد في الأصول والفروع ليقوم بأمور الدين متمكنا من إقامة الحجج وحل الشبه في العقائد الدينية مستقلا بالفتوى في النوازل والأحكام والوقائع نصا واستنباطا لأن أهم مقاصد الإمامة حفظ العقائد وفصل الحكومات ورفع المخاصمات ولن يتم ذلك بدون هذا الشرط ذو رأي وبصارة بتدبير الحرب والسلم وترتيب الجيوش وحفظ الثغور ليقوم بأمور الملك شجاع قوي القلب ليقوى على الذب عن الحوزة والحفظ»
باید در مسائل اصول و فروع مجتهد و صاحب رأی باشد، مقلد نباشد جاهل نباشد. چون اگر بنا باشد مقلد باشد در هر مسئله ای نمیداند مرجع تقلیدش چه میگوید معطل میماند، بحث امامت هم اینطوری نیست که هر کجا گیر کرد برود سوال کند بعد بیاید کار انجام بدهد.
یا اگر جاهل است مسائل مانند قضاوت، حق الناس و با ظالم مبارزه کردن پیش میآید باید دقت کند. فرض اگر کسی شراب خورده حاکم اسلامی عصبانی شده میگوید بخوابانید دویست ضربه شلاق بزنید، این اینطوری نیست که هرچه حاکم بخواهد نظر بدهد آن باشد.
شراب خوردن هشتاد ضربه شلاق دارد، اگر هشتاد و یک شلاق بزنند، همین شلاق خورده باید بلند بشود یک شلاق به آن کسی که شلاق اضافه زده یا دستور داده بزند. همانطور که در زمان حضرت امیر این موارد را داشتیم، افرادی عصبانی شدند به خاطر مثلاً زنا یا سرقت شلاق اضافی زدند بعد خودشان قصاص شدند.
در زمان رسول اکرم بیش از حد شرعی شلاق زدند، بیش از آنی که شارع مقدس معین کرده او را مکافات دادند، نبی مکرم همه را برگرداند، فرمود شما اینجا از آن حد شرعی تجاوز کردی بخواب زمین، شلاق اضافه ای که زدی به خودت بزند. شرع مقدس این است.
یک کسی که ناآگاه است و میخواهد بر مبنای هوا و هوس حکم اجرا کند، حتی نسبت به ظالم این است نسبت به مظلومش هم به همین شکل است.
یا مسائل دیگر پیش میآید ایشان باید در این زمینه مجتهد باشد، هم در اصول مسائل اعتقادی هم در فروعات.
شرط دوم این است شجاع باشد آدم ترسو و بزدل نمیتواند امام باشد؛ چون آدم بزدل وقتی به سرزمین اسلامی تجاوز میکنند این میرود در آشپزخانه خانه اش مخفی میشود. تصور میکند مخفی شدن او را در امان نگه میدارد، در آشپزخانهات هم بروی مخفی بشوی، دشمن بیاید حمله کند مردم را بکشد نهایتاً تو هم طعمه شمشیر او خواهی شد.
لذا بحث شجاعت یکی از اصولی است که باید امام و خلیفه داشته باشد؛ پس یک شرط این است که امام مجتهد باشد یا به تعبیر بعضیها «اعلم الناس در فروع و اصول باشد.
دوم شجاع باشد بتواند از سرزمین اسلامی و از مظلوم دفاع کند، کسی که خودش ترسو است، یک ظالمی آمد چهار تا انسانی را کتک زد حقش را گرفت، آن ظالم به خلیفه میگوید اگر بخواهی نسبت به من حرف بزنی شبانه میایم سرت را جلوی زن و بچهات میبرم ایشان هم از ترس عقب نشینی کند. این شخص با این ویژگی نمیتواند امام باشد.
بعد یک جملهای دارد، الان فقط یک اشاره میکنم بعد اگر سوالی در این زمینه بود این را عرض خواهم کرد. این درد بی درمان است.
«وقيل لا يشترط في الإمامة هذه الصفات الثلاث لأنها لا توجد الآن مجتمعة»
می گوید لازم نیست بر اینکه امام مجتهد و شجاع باشد، چرا؟ برای اینکه در میان مسلمانها کسی که مجتهد و اعلم الناس باشد، اشجع الناس باشد نداریم! پس اگر گفتیم حاکم باید اعلمترین و شجاعترین انسان ها باشد نداریم این شرایط شرط نیست.
جناب خلیفه اول، خلیفه دوم، خلیفه سوم میخواهند اشجع الناس باشند، در طول هشتاد و چهار جنگی که در زمان پیغمبر اتفاق افتاد، سابقه ندارد اینها یک مشت بر دماغ یک مشرک زده باشد که دو قطره خون آمده باشد.
در دهه هشتاد در «شبکه المستقله» مناظره بود، یک عده از وهابیها مثل «عثمان الخمیس» و... از «عربستان» آمده بودند. یک عده از شیعیان مانند دکتر «ابو زهرا» و «تیجانی» هم در مناظره بودند. شیعیان گفتند ما تحدی میکنیم این سه تا خلیفه شما در دوران نبی مکرم در «مدینه» شجاعتی از خود نشان ندادند.
در «مکه» هیچ مسئله ای نبود ولی در «مدینه» در هشتاد و اندی جنگ که اتفاق افتاد، این آقایان شمشیری به روی مشرکین، کفار و منافقین نکشیدند. آقایان وهابی گفتند مواردی بوده است.
سه جلسه یا شاید بیشتر گفتند مواردش را پیدا و بیان کنید آدمی مثل «عبدالرحمان دمشقیه» که یک یلی است و «عثمان الخمیس» که الان مثل «عمر ابن عبدود» وهابیت است، هرچه گشتند یک مورد نتوانستند پیدا کنند.
ما هم اینجا عرض میکنیم، بینندگان عزیز از علما و بزرگواران اهل سنت، آقایی و محبت کنند بگردند اگر روایتی است که جناب آقای ابوبکر، جناب آقای عمر، جناب آقای عثمان، در زمان رسول اکرم شمشیر کشیدهاند، خونی از دماغ یک مشرک بیرون آوردهاند یا یک مشت به سینه یک مشرک زدهاند اینها را بیاورند ما در شبکه هم پخش میکنیم هم از این حرف مان برای همیشه برمیگردیم.
ما حرف نداریم که نپذیریم، دگم نیستیم که بگوییم یک حرف زده بودیم و روی حرف مان هستیم، روی حرف مان نیستیم، ما گشتیم پیدا نکردیم اگر کسی پیدا کرد به ما خبر بدهد!
می گوید وقتی شجاع در میان ما نیست، مجتهد نمیتوانیم پیدا کنیم پس لازم نیست همچین شرطی کنیم، این شرط عبس و تکلیف به ما لایطاق است، یعنی یک تکلیفی میکنیم که اصلاً امکان تحققش در خارج نیست.
مثلا میگوییم حاکم شرع باید هر روز دویست متر به آسمان پرواز کند، همچنین چیزی نیست وقتی شرط کردیم شرط باطل میشود تکلیف لایطاق میشود. لذا مجتهد بودن در تمام اصول و فروع و شجاعت شرط نیست!
لازم است این مطلب را بعدا بیشتر توضیح بدهم.
«وحينئذ يكون اشتراطها مستلزما للمفاسد التي يمكن دفعها بنصب فاقدها فلا تكون هذه الأوصاف معتبرة فيها»
اگر آمدیم یک همچنین کاری کردیم یک مفاسدی دارد!
«نعم يجب أن يكون عدلا»
حاکم باید عادل باشد تا خودش ظلم نکند
كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج3، ص586
این فرمایش آقای «عزالدین ایجی» است «جرجانی - متوفی ۸۱۶» در «شرح مواقف» جلد هشتم صفحه ۳۸۰ ایشان حرفهای آقای «عزالدین ایجی» را شرح میدهد میگوید بله باید مجتهد باشد، مجتهد باشد یعنی چه؟
«متمكنا من إقامة الحجج وحل الشبه في العقائد الدينية...»
در اصول و فروع بویژه در اصول باید در مسائل اعتقادی «توحید، نبوت، امامت» مجتهد باشد اگر چهار نفر ملحد و آتئیست آمدند شبهه وارد کردند بتواند وجود خدا را ثابت کند، نبوت پیغمبر را ثابت کند و «حل الشبه» شبهاتی در جامعه پیدا میشود این شبهات را باید حل کند و پاسخ بدهد.
همچنین اگر مسائل مستحدثه پیش میآید باید بتواند استنباط حکم بکند و اینها را پاسخ بدهد.
امروز ما یک سری مسائل مستحدثه داریم، مسائل بانک، مسائل برای کشاورزی و... اینها یک سری مسائلی است که زمان رسول اکرم نبود.
یک مثال خیلی سادهای عرض کنم الان در طرف قطب شمال یا قطب جنوب، ما هرچه بالاتر میرویم میبینیم که در بعضی از جاها شش ماه شب و شش ماه روز است. یک دفعه آفتاب طلوع میکند و یک دفعه هم غروب میکند؛ پس نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و عشا را یک مرتبه در سال بخوانند؟ خیلی راحت هستند پس بیرویم آنجا زندگی کنیم.
وقتی طرف مجتهد شد میگوید تکلیف در ۲۴ ساعت است که باید ۱۷ رکعت نماز بخوانیم حال آنهای که دسترسی ندارند نزدیکترین محلی که به قطب شمال یا جنوب است بر مبنای او بیایند عمل کنند.
مثلاً فرض بفرمایید الان در قطب شمال شش ماه روز است میگوییم در «مسکو» الان آفتاب چه ساعتی درآمد؟ آفتاب چه ساعتی در وسط روز قرار گرفت؟ آفتاب چه ساعتی غروب کرد؟ بر مبنای او عمل میکنند.
یا الان مردم دارند به کره ماه میروند، میخواهند به مریخ بروند آنجا چه کار کنند؟ مجتهد و حاکم اسلامی باید اینها را جواب بدهد.
همچنین امام باید شجاع باشد قوی القلب باشد و بتواند از دایره اسلام اگر مورد هجوم قرار گرفت دفاع کند و خودش در خط مقدم باشد نیاید در خانه اش بنشیند بگوید بروید بلکه خودش جلو بیرود و بگوید بیایید.
رسول اکرم و امیرالمؤمنین اینطوری بودند، در تمام جنگها خودشان در خط مقدم بودند.
شرط دیگر:
«يجب أن يكون عدلا في الظاهر»
«عدلاً في الظاهر» میگوید امام باید عادل باشد، ظاهراً عادل باشد از باطن که خبر نداریم. اینجا میخواهد به شیعه طعنه بزند که عصمت را در امام شرط میداند اگر معصوم نباشد چه در ظاهر چه در باطن دچار مشکل میشود. در ظاهر میآید خودش را خوب نشان میدهد؛ اما در باطن خیانت میکند، تجاوز میکند (چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند) نباید اینطوری باشد!
«فإن الفاسق ربما يصرف الأموال في أغراض نفسه فيضيع الحقوق»
شرح المواقف؛ القاضي الجرجاني (وفات : 816)، تحقيق و شرح: علي بن محمد الجرجاني، مطبعة السعادة - مصر - 1325 - 1907 م، ج 8، ص 350
حاکم که فاسق باشد بیت المال را در منافع شخصی خودش و بستگان خودش مصرف میکند و حقوق مردم را نادیده میگیرد. لذا عدالت یکی از شرطهای اساسی است. همچنین بزرگان دیگر شان همین نظر را دارند من این دو تا کتاب را به عنوان نمونه آوردم!
«تفتازانی» هم همین را دارد، و دیگران هم همین عبارت ها را در کتابهایشان مطرح کردهاند. نمیخواهم تکرار مکررات باشد اینها هفده - هیجده تا شرط آوردهاند؛ ولی این سه تا شرط اس اساس امام است، امام باید اعلم الناس و مجتهد در اصول و فروع باشد.
تنها شجاع نه، بلکه اشجع الناس، شجاعترین انسانها باشد. عادل نه، اعدل الناس عادلترین انسان ها باشد. اگر این سه شرط را داشت میتوانیم او را به عنوان خلیفه و امام انتخاب کنیم، اگر نبود نمیتوانیم او را به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب کنیم.
مجری:
ممنونم تشکر از شما حضرت استاد. امشب دل نورانی مولا آقا امیرالمؤمنین شاد است، شام ولادت با سعادت حضرت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
ای خاک بر دهان آنهایی که به دنبال این هستند برای به دست آوردن چهار تا فالوور و لایک میآیند از آن چیزهایی که بخشی از امت اسلام به آن اعتقاد دارند دوست دارند وجود نازنین امام حسن مجتبی (علیه السلام) را به سخره میگیرند و یادشان باشد مطمئناً پاشو خواهند خورد ان شاءلله به زودی این نامههای مقدس پاک و مطهر تا قیام قیامت زنده خواهد ماند.
مرغ پریده دلم خدا خدا کند * گرد مدینه گردد و تو را تو را صدا کند * بلکه خدا به مقدمت مرا مرا سوا کند
(میان برنامه)
مجری:
...درسهایی از امامت و ولایت بحث ما است منتها ادله عقلی امامت بحثمان است نکاتی را از زبان استاد شنیدیم از دیدگاه علمای اهل سنت استاد ملاک انتخاب خلیفه و امام را فرمودند.
حالا استاد چرا برخی از علمای اهل سنت میگویند که جمع این شرایط امکان پذیر نیست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
«فخر رازی» میآید در آیه اول الامر میگوید قرآن «اطیعوا الله» میگوید، اطاعت خدا بی چون است و هیچ راهی برای اشکال نیست. «واطیعوا الرسول» پیغمبر هم بدون چون و چرا باید اطاعت بشود؛ چون خدا و پیغمبر دستور خلاف نمیدهند و «اولی الامر»، اولی ال امر هم عطف به الله و پیغمبر شده است. از آیه استفاده میشود که اولی الامر هم باید معصوم باشد؛ چون اگر غیر معصوم باشد دستور خلاف شرع بدهد اجتماع امر و نه لازم میآید.
مثلاً یک دفعه حاکم اسلامی میگوید برو شراب بخور، خدا گفته شراب نخور، من چه کار کنم؟ میخواهم هم دستور خدا را عمل کنم هم دستور خلیفه را عمل کنم. از یک طرف دستور است امام و خلیفه میگوید برو شراب بخور. خدا میگوید شراب نخور!
میگوید در اینجا اجتماع امر نهی لازم میآید و اضافه بر این خلفای ما معصوم نبودند، نه آقای ابوبکر معصوم بود، نه آقای عمر، نه آقای عثمان. علی را هم نمیآورد. البته آقایان با توجه به مبنای که دارند نسبت به امیرالمؤمنین هم همین حرف را دارند.
میگوید چون خلفای ما معصوم نبودند باید از ظاهر آیه دست برداریم حالا دست برداریم یعنی خدای عالم یک دستور (نستجیر بالله) اشتباهی به ما داده است، یعنی دستوری داده که در خارج تحقق ندارد.
در رابطه با همین بحث دیدیم «عزالدین ایجی، شریف جرجانی» و دیگر متکلمین شان میگوید اگر ما اعدل الناس، اشجع الناس، اعلم الناس میگوییم باشد، این را در خارج نداریم، چرا بیایم شرطی بکنیم که در خارج نداریم، وجود خارجی ندارد.
من همان فرمایش مرحوم «شیخ صدوق» را که فرمود دوست دارم در قیامت بیایم و محکمه عدل امیرالمؤمنین را تماشا کنم، ببینم کسانی که در حق علی ظلم کردند چه میکنند و چه پاسخی دارند، چه جوابی دارند؟
اصلاً من کاری به شیعه ندارم، بحث اعلم الناس است یک نمونه از علمای بزرگ و شخصیتهای برجسته «نظام الحکومة النبویه» جلد دوم صفحه ۲۴۷ میآید در رابطه با بحث خلافت میگوید ابن مسیب میگوید:
«ما كان أحد يقول سلوني غير علي»
غیر از امیرالمؤمنین هیچکس نگفت هرچه میخواهد سوال کنید، هر کس گفت رسوا شد.
«ابن عباس» میگوید:
«أعطي علي تسعة أعشار العلم ووالله لقد شاركهم في العشر الباقي»
نود درصد علم را خدا فقط به علی داده است و در آن ده درصد که به مردم داده علی در آن هم سهیم است.
تهذيب الأسماء واللغات؛ اسم المؤلف: محي الدين بن شرف النووي الوفاة: 676هـ ، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1996 ، الطبعة : الأولى، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ج 1، ص 317
چرا میگوید نداریم:
«قال وإذا ثبت لنا الشيء عن علي لم نعدل إلى غيره»
اگر علی یک حکمی شرعی را بیان میکرد، سراغ دیگران نمیرفتیم، اگر کسی غیر از این میگفت اصلاً سراغش نمیرفتیم.
«وسؤال كبار الصحابة لهه ورجوعهم إلى فتاويه وأقواله في المواطن الكثيرة والمسائل المعضلات مشهور»
کبار صحابه در مشکلات علمی به علی مراجعه میکردند و در فتاوا به فتوای علی مراجعه میکردند در گفتار به گفتار علی مراجعه میکردند در معضلات همه اش ملاک علی بود. «لولا علي لهلك فلان و فلان»
مجری:
استاد! عذرخواهی میکنم وسط فرمایشتان پریدم چون یک بیننده از «آمریکا» الان روی خط آمدند میترسیم تلفنشان قطع بشود، این تلفن را دریافت کنیم بعد ادامه مباحث را در خدمت شما باشیم.
«امیر آقا» از «آمریکا» روی خط ارتباطی هستند سلام عرض میکنم بفرمایید
بیننده: (آقای امیر از آمریکا – شیعه)
سلام علیکم ... تولد امام حسن مجتبی (علیه السلام) برای همه مبارک باشد، ماه رمضان است گفتم یک نکته ای را در مورد نماز خواندن اشاره کنم چون خیلیها سوال میکنند نماز که میخوانیم حواسمان جمع نیست.
من خیلی ویدیو های زیادی را نگاه کردم کسی به این مسئله توجه نکرده بود، من خیلی وقت پیش به یک تفسیر قرآن نگاه کردم البته لقمه حلال و اینها باید درست باشد. از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) یا یکی از امامان سوال کرده بودند که چه کار کنیم که در موقع نماز خواندن حضور قلب داشته باشیم؟
فرموده بودند خیلی ساده شما خدا را نمیبینید ولی خدا شما را میبیند اگر در موقع نماز خوندن برای خودم به تجربه ثابت شده، معمولا چشمم را میبندم فقط احساس میکنم که در مقابل خدا ایستادم دارم صحبت میکنم و مخصوصاً در رکوع و سجود احساس میکنم که در دنیا فقط خدا را عبادت میکنیم. وقتی این احساس را داریم سبک میشویم. احساس میکنیم که در مقابل خدا داریم سجده میکنیم!
خواستم این مسئله را یک توضیح بدهم اگر کسی علاقه داشته باشد بشنود البته من خودم چشمهایم را میبندم که به اطراف توجه نداشته باشم.
بعد روز دوم اسفند ماه تلفن زدم در مورد آیات قرآن صحبت کردم، البته من صدای حاج آقا را نمیشنیدم چون صدا مفهوم نبود بعداً برنامه را در آرشیو دیدم متوجه شدم که ایشان چه گفته بودند. اگر الان علاقه داشته باشد دوباره تکرار کنم یا یک موقع دیگر تلفن بزنم.
مجری:
ان شاءالله در یک فرصت دیگر در خدمت شما هستیم، ممنون از شما موفق باشید خدانگهدارتان باشد. حاج آقا نکتهای را که ایشان گفتند میخواهید بگذاریم بعداً توضیح بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
باشد بعدا توضیح میدهیم.
مجری:
پس الان بحث مان را ادامه بدهیم
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
تشکر میکنیم از جناب آقای «امیر» ایشان زنگ هم زیاد میزند ولی ماه رمضان روزها با زبان روزه خیلی نمیشود حرف زد، یک مختصر قند من هم بالا رفته روزها زیاد صحبت کنم برایم سخت است.
شبها هم آدم چهار تا دعا و قرآن بخواند وقت تمام میشود دیگر فرصت نمیشود. از ایشان عذرخواهی میکنم چند بار هم زنگ زده بودند من نبودم دوستان به من گفتند چند بار عزیزمان از «آمریکا» زنگ زده بودند، خدا خیرشان بدهد که دنبال کننده این برنامهها هستند.
عرض کردیم بزرگان اهل سنت میگویند نمیتوانیم شرط کنیم حاکم باید اعلم الناس، اشجع الناس و اعدل الناس باشد؛ یعنی عالمترین انسانها، شجاعترین انسانها عادلترین.
اما عالمترینش این روایت را خواندیم که ابن عباس بگوید نود درصد علم در اختیار علی است در آن ده درصد باقی مانده هم علی سهیم است. غیر از علی کسی جرأت نکرده بگوید:
«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 280
«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 2، ص 383، ح 3342
این را خودتان نقل کردید، آیا این دلیل بر اعلمیت علی نیست یعنی کسی بیاید بگوید «سلونی» هر چی میخواهید از من سوال کنید، آیا شما سراغ دارید از امیرالمؤمنین چه در زمان رسول اکرم چه در زمان سه خلیفه، چه در زمان خلافت ظاهری خودش کسی از او سوال کرده باشد علی بگوید من بلد نیستم، آیا شما دارید؟ این بحث اعلمیت علی.
اعدلیت علی را ملاحظه بفرمایید «تاریخ بغداد – خطیب بغدادی متوفای ۴۶۳» ایشان در جلد ششم روایت را از ابوبکر نقل میکند، میگوید خدا و پیغمبر راست گفت رسول اکرم در شب هجرت ما بیرون غار بودیم میخواستیم به طرف «مدینه» بیاییم در حساسترین وقت، پیغمبر فرمود:
«كَفِّي وَ كَفُّ عَلِيٍّ فِي الْعَدْلِ سَوَاء»
دست من با دست علی در عدالت یکی است!
تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج5، ص36
مراد از دست معمولا:
(يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ)
و دست خدا بالاي دست آنهاست.
سوره فتح (48): آیه 10
یعنی قدرت و محل نفوذ را میگوید.
میگوید این دست من که نشانه قدرتم است با علی ابن ابی طالب هیچ تفاوتی ندارد. عدل علی عین عدل من است. شما میگویی اعدل الناس باشد مگر پیغمبر افضل الناس و اعدل الناس نیست؟ میگوید علی هم در عدالت عیناً مثل من است، هیچ تفاوتی ندارد.
این مطلب را «تاریخ دمشق» جلد 42 صفحه 319؛ «میزان الاعتدال» جلد ۱ صفحه ۲۹۰؛ «لسان المیزان» جلد ۱ صفحه ۶۶۳ «مناقب خوارزمی» صفحه ۲۹۶؛ «الریاض النضرة»، جلد ۳ صفحه ۱۲۰ و ده ها کتب اهل سنت آورده اند بر اینکه پیغمبر فرمود: «علی در عدالت مثل من است و هیچ تفاوتی با من ندارد»
اگر شما پیغمبر را اعدل الناس میدانید علی هم اعدل الناس است، و اگر شما پیغمبر را اعدل الناس نمیدانید با شما کار نداریم، میگوییم خدا شفایتان بدهد؛ پس اعدل الناس و اعلم الناس ثابت شد.
در رابطه با شجاعت، اشجع الناس «عزالدین ایجی» و «تفتازانی» در جلد پنجم کتاب «مقاصد و شرح مقاصد» میگوید:
«وأيضا هو أشجعهم»
علی شجاعترین انسانها بوده است
«يدل عليه كثرة جهاده في سبيل الله وحسن إقدامه في الغزوات وهي مشهورة غنية عن البيان ولهذا قال النبي صلى الله عليه وسلم»
کثرت جهاد علی در راه خدا دلالت بر اشجعیت علی در راه خدا میکند، اقدامات زیبای علی در غزوات، لذا پیغمبر فرمود:
«لا فتى إلا علي ولا سيف إلا ذو الفقار»
اصلا جز علی جوانمردی نیست، شمشیری غیر از ذوالفقار نمیشناسیم! اگر یک شمشیر بخواهم معرفی کنیم، شمشیر یعنی شمشیر علی، جوانمرد یعنی علی ابن ابی طالب.
«وقال صلى الله عليه وسلم يوم الأحزاب»
در «جنگ احزاب» همان جنگی که بعضیها رفتند شکست خوردند و برگشتند علی رفت حضرت رسول اکرم فرمود:
«لضربة علي خير من عبادة الثقلين»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص301
ضربت علی بر فرق «عمرو ابن عبدود» بهتر از عبادت همه جن انس است؛ یعنی از حضرت آدم گرفته تا قیام قیامت. «عبادة الثقلین» جن و انس قبل از حضرت آدم را هم شامل میشود چون اجنه بودند.
ابلیس قبلا جزء اجنه بود شش هزار سال در کنار ملائکه خدا را عبادت کرد؛ پس معلوم میشود که عبادت ثقلین کاملا مشخص است یک شمشیر و ضربت علی افضل از جمیع عبادت جن و انس است از اول تا آخر است. آیا این کافی نیست؟!
یکی از اولیای خدا نقل میکرد میگفت نه ضربت علی، بلکه نفس کشیدن علی هم افضل از عبادت ثقلین است. نشستن علی، غذا خوردن علی هم افضل من عبادة الثقلین است.
«امام (رضوان الله تعالی علیه)» میگوید امیرالمؤمنین غرق در خدا بود، اصلاً با ظواهر دنیا و لذتهایی که میشماریم هیچ رابطه علی با لذائذ مادی دنیوی را نداشت.
آقای «ابن ابی الحدید» سنی معتزلی میگوید خلیفه دوم گفت:
«لَوْ لَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ عَمُودُ الْإِسْلَام»
قسم به خدا اگر شمشیر علی نبود پرچم اسلام برافراشته نمیشد!
شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص51
آیا این دلیل بر شجاعت علی نیست؟
«مستدرک حاکم نیشابوری» جلد سوم همان روایتی که آوردیم میگوید در قتل «عمر ابن عبدود» به دست حضرت امیر (سلام الله علیه) حضرت رسول اکرم فرمود:
«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة»
مبارزه علی با «عمر ابن عبدود» افضل از اعمال تمام امت من تا قیامت است.
المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 34، ح 4327
آیا این کافی نیست چه کار کنیم شجاعت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را ثابت کنیم. چرا شما میگویید نداریم پس چون نداریم ناگزیریم همچنین شرطی هم نکنیم نگوییم امام باید عادلترین، شجاعترین عالمترین باشد.
مطالبی که شما در منابع روایی تان در رابطه با حضرت امیر نقل کردید، اعلمیت علی، اشجعیت علی و اعدلیت علی را ثابت میکند.
(فَأَينَ تَذْهَبُونَ)
پس به کجا ميرويد؟!
سوره تکویر (81): آیه 26
آیا این روایتها و عبارت های که من آوردم جناب آقای «عز الدین ایجی» و دیگر بزرگان اینها را ندیدید؟
همین آقایی که میگوید نیست و نمیتوانیم شرط کنیم در کتاب «مواقف» خودش در رابطه با حضرت امیر میگوید:
«الرابع الشجاعة تواتر مكافحته للحروب ولقاء الأبطال وقتل أكابر الجاهلية حتى قال صلى الله عليه وسلم يوم الأحزاب (لضربة علي خير من عبادة الثقلين) وتواتر وقائعه في خيبر وغيره»
كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة، ج3، ص637
اما شجاعت علی متواتر است که علی بن ابی طالب در جنگها همیشه پیروز بوده با قهرمانان عرب ملاقات میکرده و آنها را ضربه فنی میکرده است. اکابر جاهلیت را نابود کرده به طوری که پیغمبر در «جنگ احزاب» فرمود: «لضربة علي خير من عبادة الثقلين»؛ خودت داری این روایت را نقل میکنی، آن وقت در ده صفحه قبل میگویی کسی که اشجع الناس باشد نداریم تا بخواهیم او را برای خلافت انتخاب کنیم.
در هر صورت...
حاج آقای «اسماعیلی» آدم واقعا نمیداند به حال اینها گریه کند یا خنده کند! و اینکه فردای قیامت شب اول چه جوابی دارند؟ آن لحظهای که میخواهند جان بدهند امیرالمؤمنین را میبینند حضرت خودش فرمود:
يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي * مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلا
چه مؤمن، چه منافق هنگام مرگ من را میبیند!
تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ناشر: دار الكتاب، ج2، ص266
آنجا که چشمشان به امیرالمؤمنین افتاد، حضرت امیر از اینها سوال کند این چه مسائلی بود که در کتابهایتان آوردید؟ چه پاسخ و جوابی دارند.
به خدا پناه میبریم، خدا ان شاءالله به حق حضرت امیر و آقا امام مجتبی (سلام الله علیه) ما را عاقبت بخیر کند.
الان ما داریم این همه دم از امیرالمؤمنین میزنیم، دم از عشق به امام مجتبی میزنیم، دوستان عزیز آیا واقعاً این عشق را تا آخر عمر هم میخواهیم نگه داریم؟
من بعضی از افراد را میبینم مثل «شریعت سنگلجی» که از ائمه جماعت بزرگ «تهران» بود یک سفری به «مدینه» رفت وقتی برگشت کل تشیع و عقیده به علی را از دست داد.
«سید ابوالفضل برقعی» نزدیک سی دو - سی و سه کتاب در فضائل علی و اثبات امامت علی نوشت؛ ولی یک لغزشی آمد همه را نابود کرد. «مصطفی طباطبایی» همچنین.
اینها در زمان ما بودند قبلیها را کار نداریم در زمان خودمان میبینیم یک سری بحثهایی انجام میشود فحولی که هیچ کس تصور نمیکرد، منحرف بشود کسی که بیش از سی تا کتاب در رابطه با علی نوشته است از راه حق منحرف میشود!
یک دفعه یک منبری عادی است، چهار تا کتاب خوانده منبر میرود سر مردم را مشغول و گرم میکند؛ ولی کسی که بیش از سی تا کتاب دارد این بیاید منحرف شود و از مکتب بر گردد، این درد بزرگ است.
دوستان عزیز! خدا و پیغمبری دارم میگویم من بعضی وقتها واقعاً از خودم میترسم، میترسم اگر انها از دست ما نگیرند، و عنایت نکنند معلوم نیست آخر الامر عاقبت ما به کجا میخواهد منتهی بشود.
دوستان! آن فرمایش «امام (رضوان الله تعالی علیه)» را فراموش نکنید، این شوخی نیست «امام (رضوان الله تعالی علیه)» آدم عادی نیست، تمام زندگیش با فقه، اصول، کلام، فلسفه و عرفان با رگ پوست و خونش عجین است.
آقای «اشراقی» داماد ایشان میگوید یک روزی در جماران قدم میزدیم «امام» به من فرمود آقای «اشراقی» اگر یک فردی از طرف خدای عالم بیاید بگوید آقای «اشراقی» از طرف خدا یک دعای قبول شده و یک حاجت صد صد قبول شده داری، چه میخواهی؟
آقای «اشراقی» میگوید من هرچه فکر کردم چیزی بگویم، گفتم شاید «امام» اشکال وارد کند، گفتم آقا اگر همچنین اتفاقی برای شما بیفتد شما چه کار میکنید؟ این هم یک زرنگی است.
«امام (رضوان الله تعالی علیه)» گفت اگر همچنین اتفاقی برای من بیفتد؛ یعنی یک مخبری از طرف خدای عالم بیاید بگوید یک حاجت برآورده شده از خدای عالم داری، من از خدای عالم عاقبت بخیری میخواهم!
آن وقتی هم که «امام (رضوان الله تعالی علیه)» به بیمارستان منتقل شدند به «احمد آقا» گفت زنگ بزن آقای «دامغانی» بالای سر من بیاید قرآن بخواند.
جایی که عقاب پر بریزد * از پشه ای لاغری چه خیزد!
لذا در ماه رمضان یکی از دعاهایمان این باشد: "خدایا عاقبت امر ما را ختم بخیر بگردان"
مجری:
حضرت استاد خیلی ممنونم از شما، اگر فرصت شد که برمیگردیم ادامه مباحث را ادامه میدهیم، چند تا تلفن هم میخواهیم وصل کنیم و نکتهای هم آقای «امیر» از «آمریکا» گفته بودند ان شاءالله به موقع در موردش توضیح خواهیم داد
آقای «احمدی از کرمانشاه» از عزیزان اهل سنت روی خط ارتباطی هستند سلام علیکم بفرمایید
بیننده: (آقای احمدی از کرمانشاه – اهل سنت)
سلام خدمت شما و سلام خدمت آقای «قزوینی»، آقای «قزوینی» شما فرمودید خلفاء یک دانه مشرک را در جنگها نکشتند این را من درست شنیدم یا نه؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
نه تنها ما، تمام بزرگان گفتهاند، «شبکه المستقله» که هفتاد میلیون مخاطب داشت گفتند. اگر حضرتعالی دارید بفرمایید استفاده کنیم.
آقای احمدی:
من از کتابهای خودتان بگویم شما قبول میکنی؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله قطعا قبول میکنم!
آقای احمدی:
شما کتاب آقای «مجلسی» جلد ۱۹ صفحه ۳۶۳ را بیاورید عمر ابن خطاب «عاص ابن هاشم» دایی مشرک خودش را کشته این را جواب بدهید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، کشته آیا به خاطر اسلام کشته یا مشکل و اختلاف شخصی داشته است؟ این هم «بحار الانوار» بفرمایید.
آقای احمدی:
روایت در گوشی من است گوشیم قطع نشود من بروم روایت را برای تان بخوانم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بفرمایید عزیزم اینجا در صفحه 363 اسمی از اینکه آقای عمر کسی را کشته باشد نیست.
«زيد بن مليص مولى عمر بن هاشم من بني عبد الدار قتله علي عليه السلام و قيل بلال فهؤلاء اثنان. و من بني تيم بن مرة عمير بن عثمان قتله علي عليه السلام و عثمان بن مالك قتله صهيب فهؤلاء اثنان و لم يذكر البلاذري عثمان. و من بني مخزوم ثم من بني المغيرة أبو جهل عمرو بن هشام ضربه معاذ بن عمرو و معوذ و عوف ابنا عفراء و دفف عليه عبد الله بن مسعود و العاص بن هاشم خال عمر بن الخطاب قتله عمر و يزيد بن تميم حليف لهم قتله عمار بن ياسر و قيل قتله علي عليه السلام.»
«خال عمر بن الخطاب قتله عمر» از کجا ایشان این مطلب را نقل کرده است؟
آقای احمدی:
میگوید «و العاص بن هاشم خال عمر بن الخطاب قتله عمر»
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این قتله عمر آیا مدرک صحیحی دارید ایشان که نقل کرده رد هم کرده یانه؟
آقای احمدی:
متوجه نشدم!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این مطلب را وقتی آورده بعد در صفحه 365 دارد:
«انتهى ما أردنا إيراده من كلام ابن أبي الحديد.»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج19، ص363 و 365
«علامه مجلسی» مطلب را آورده بعد رد کرده است. اگر یک همچنین چیزی بود...
آقای احمدی:
شما لطف کنید عبارتی را که من خواندم ترجمه کنید تا پیره مرد و پیره زنی که پای شبکه نشسته اند بفهمند. ممنون میشوم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عزیز من! توضیح دادم!
مجری:
علامه روایت را آورده بعد خودش نقد کرده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای «احمدی» جان ایشان میآید مطلبی را نقل میکند میگوید این مطالب را بی اساس و دورغ آوردهاند.
آقای احمدی:
بی اساس و دروغش کجاست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
مطلبی که شما خواندی در صفحه 363 بود شما صفحه ۳۶۵ را نگاه کن.
آقای احمدی:
من الان آن صفحه را ندارم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عزیز من شما اینها را نگاه کن، در «شبکه المستقله» یک هفته علمای بزرگی مثل «عثمان الخمیس، عبدالرحمان دمشقیه» و... زور زدند بیاورند بر این که یک مورد آقای ابوبکر، آقای عمر یک فردی را کشته باشند نتوانستند پیدا کنند.
آقای احمدی:
پس این که دایی خودش را کشته این را چه کارش کنیم؟
مجری:
گوش نکردید استاد چه گفتند!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم! یک دفعه یک مطلبی را نقل میکنند بعد رد میکنند این مطلب را رد کرده است.
مجری:
استاد نوشته «و العاص بن هاشم خال عمر بن الخطاب قتله عمر»، قتله عمر منظور کدام عمر است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اگر قاتل عمر ابن خطاب باشد، «قتله عمر ابن خطاب» میگوید!
آقای احمدی:
آقای «اسماعلی» مگر عمر ابن خطاب نگفته است؟
مجری:
نه، نوشته قتله عمر، خطاب نیاورده است.
آقای احمدی:
پس این که دارد «و العاص بن هاشم خال عمر بن الخطاب قتله عمر» این چه است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اجازه بدهید الان من این مطلب را جستجو میزنم تا از منابع دیگر هم برای ما بیاورد. برادر بزرگوارم ببینید اگر یک همچنین چیزی بود که واقعا اینها در «بدر» در «احد» در «احزاب» یک نفر را کشته بودند آقایان اهل سنت سر صدا به پا میکردند.
آقای احمدی:
این که آقای «مجلسی» میگوید در «غزوه بدر» بوده اینجا اشتباه گفته است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ایشان میگوید دروغ است رد میکند میگوید اینها همچنین ادعایی کردند.
آقای احمدی:
همان جایی که گفته دروغ است لطف کنید نشان بدهید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عزیز من گفتم، اولا میگوید تمام اینها را آقای «ابن ابی الحدید» نقل کرده است این حرف من نیست حرف «ابن ابی الحدید معتزلی» است. «ابن ابی الحدید معتزلی» از دیدگاه ما فاقد عدالت است از دیدگاه شما هم فاقد عدالت است. نه شما قبولش دارید نه قبولش داریم.
برادر بزرگوارم! وقتی اسم آقای «ابن ابی الحدید» در شبکههای وهابی میآید چهار تا فحش هم بارش میکنند. ما هم به هیچ وجهی در اینطور موارد حرف «ابن ابی الحدید» را قبول نداریم.
مطلب و روایت را از پیغمبر نیاورده، روایت را از «طبری» نیاورده شما صفحه 365 را نگاه کن میگوید «ابن ابی الحدید» گفته است.
آقای احمدی:
شما همینجا نشان بده!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بفرمایید ایشان تمام این موارد را میآورد، بعد در صفحه 365 میگوید جمیع کسانی که در بدر کشته شدند ۵۲ نفر بودند قتله علی (علیه السلام) بیست و چهار نفرشان را علی کشته است.
بعد دارد: «انتهى ما أردنا إيراده من كلام ابن أبي الحديد»؛ میگوید این حرف ما نیست بلکه حرف «ابن ابی الحدید» است که اینها آورده است. «ابن ابی الحدید» را شیعهها میگویند سنی است. سنیها میگویند شیعه است، نه شیعه بودنش ثابت است نه سنی بودنش ثابت است.
مجری:
علامه «مجلسی» این را از خودش نقل نکرده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عزیز برادر! حرف خود علامه نیست یک دفعه این است علامه خودش میخواهد نظر بدهد، فرمایش علامه را میبوسیم و روی چشممان میگذاریم؛ ولی ایشان میگوید «انتهى ما أردنا إيراده من كلام ابن أبي الحديد»
بعد در پاورقی هم آورده، «شرح ابن ابی الحدید» جلد ۳ صفحه ۳۵۷ و ۳۵۸ آدرس هم داده است.
عزیز دل من! ببینید آقای «طبری» آورده آقای «ابن اثیر» آورده «واقدی در مغازی» آورده؛ یعنی اول کسی که تمام غزوات را آورده جناب «واقدی» است اگر اشتباه نکنم «واقدی - متوفای 207» است. ایشان بگوید آقای «ابوبکر، آقای عمر در «جنگ بدر» یک نفر را از مشرکین کشته است ما حرف مان را پس میگیریم.
بنده عرض کردم ما دگم نیستیم، اگر مدرک بیاورید که واقعا اینها در جنگ ها یک نفر کشته باشند از حرفمان برمیگردیم، مثل بعضیها نیستیم که بگوییم حرف ما این است اگر خدا بگوید یا پیغمبر زنده بشود بگوید قبول نمیکنیم.
عزیز من! «نحن ابناء الدلیل» از مورخینی که شما قبولش دارید مثل «واقدی» مثل «ابن سعد در طبقات» مثل «طبری» مثل «ابن اثیر» اینهایی که تاریخ نویس مشهور هستند، گرچه تاریخ اینها مملو از دروغ است؛ ولی باز اینها اگر این دروغ را نقل کنند قبول میکنیم.
میگوییم ما تا به حال میگفتیم آقای عمر کسی را نکشته، بعد ثابت شد آقای عمر یک نفر را کشته است. آقای «احمدی جان بعد از این، این مطلب را میگوییم.
آقای احمدی:
جناب اقای «قزوینی» آنها خودشان فرماندههای جنگ بودند!
مجری:
اصلا در جنگ نبوده است ظاهرا اسیر بوده و اختلاف خانوادگی و مسائل شخصی داشتند دایی خودش را در آنجا کشته است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
قضیهای که عمر دایی خودش را کشته «عثمان الخمیس» در آن مناظره آورد. در جواب ایشان گفتند عمر با دایی خودش مسئله اختلاف خانوادگی داشت، به این خاطر دایی خودش را کشت نه در جنگ.
آقای احمدی:
این که فامیل بودند و اختلافات خانوادگی داشتند عمر دایی خودش را کشته قبول دارید ولی این که دایی ایشان مشرک بوده این را قبول ندارید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقا جان! من گفتم شما از یکی مورخین بیاور که گفته باشد در «جنگ بدر»، «جنگ احد»، «جنگ احزاب»، «جنگ حنین» این سه نفر یک مورد از مشرکین را کشتند.
مجری:
آقای «احمدی» ممنون امشب چون بعد از برنامه ما، برنامه دیگر هم است وقت مان محدود است صفحه ای را که استاد گفتند شما بعدا ملاحظه بفرمایید ان شاءالله هفتههای آینده باز هم خدمتتان هستیم.
بیننده بعد آقای «حاج حسینی از کرمان» سلام به شما بفرمایید.
بیننده: (آقای حاج حسینی از کرمان – شیعه)
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت آقای «اسماعیلی» مجری محترم برنامه، همچنین حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» بنده قبل از اینکه صحبت کنم اول یک گلایه از خودم و بعد از همه اهل تشیع دارم.
متاسفانه با جنجالی که «سریال معاویه» به پا کرده در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و همچنین در دیگر رسانهها چنین سریالی راجع به زندگی ائمه بزرگوار نداریم که به این کیفیت ساخته شده باشد. یک سریال راجع به امام علی داریم تولید حدود سال هفتاد است، و این خیلی واقعا افتضاح است.
مجری:
آقای «حاج حسینی» سریال امام حسن داریم، سریال امام رضا، سریال مختار داریم الان داره سلمان فارسی ساخته میشود این همه سریالهای خوب ساخته شده نباید کم لطفی کرد. اگر نکته بفرمایید.
آقای حاج حسینی:
من بار اولم گفتم؛ اما کلاً میخواهم بگویم رسانهای که وهابیت درست کرده در فضای مجازی و در اینستاگرام، الان شما همین سریال معاویه را ببینید این آتئیستها هم دارن تبلیغش میکنند.
مجری:
به خاطر این که آنها هم ضد اسلام هستند، آنها هم در تیم وهابیها هستند این معلوم است در دنیا رسانه دست آنها است.
آقای حاج حسینی:
همین را میگویم ما شیعیان متاسفانه، امثال خودم در قضیه رسانه ضعف داریم واقعاً این یک معضل است.
متاسفانه تأثیر اینها حتی روی فرهنگیان و معلمان بوده است، معلم زبان من امسال جلسه آخر سر کلاس به کل بچهها گفت بچهها میخواهم یک خاطره در این سال آخر برایتان بگذارم بعد بلند شد صحبتهای این آقای «هلاکویی» را گذاشت ایشان هر چقدر توانست به اهل بیت توهین کرد، این وضع معلم است!
مجری:
بله متاسفانه این طور معلم ها هم هستند.
آقای حاج حسینی:
ایشان سی سال معلم بوده و درس داده است خدا میداند در این سی سال به چند نفر دانش آموز این مطالب را گفته است، بعد همکلاسیهای من آمدند به من گفتند تو داری چرندیات میگویی ببیین آقا معلم چه گفت!
مجری:
آقای «حاج حسینی» ممنونم ببخشید چون بعد از برنامه ما، برنامه زنده دیگری هم است با شما خداحافظی میکنیم. از آقای «بهادری» هم عذرخواهی میکنیم نتوانستیم خدمتشان باشیم.
استاد فقط یک نکته کوچک در خصوص نکته «امیر» آقا از «آمریکا» که در مورد ادب در مقابل خدا و حضور قلب در نماز را گفت بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقا «امیر» در رابطه با حضور قلب در نماز، باید دقت کنیم قبل از نماز خودمان را اماده کنیم، روایت از رسول اکرم داریم این عبد اگر بداند سمت راستش کیست، سمت چپش کیست و در مقابل چه کسی ایستاده است با چه کسی حرف میزند، و چه حرف میزند قطعاً برایش حضور میآید.
بعضیها میخواهند در نماز حضور قلب در نماز پیدا کنند؛ ولی این اشتباه است ما باید قبل از نماز مقدمات حضور را پیدا کنیم.
اگر اشتباه نکنم تعبیر از مرحوم «قاضی» است میگوید یکی از چیزهایی که باعث میشود ما در نماز حضور قلب پیدا کنیم کم حرف زدن است «قلة الکلام»، ما داستان میگوییم، پشت سر آدمها حرف میزنیم، دروغ میگوییم غیبت میکنیم، از آن طرف هم میخواهیم در نماز حضور قلب داشته باشیم. میگوید کثرت کلام، زیاد حرف زدن و پرحرفی با حضور قلب در نماز نمیسازد.
یا قبل از اینکه وقت نماز برسد ده دقیقه یا حداقل پنج دقیقه فکر کنیم از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود!
خدای عالم ما را از کجا آورده است با علم انایی خودش، در عالم زر، رحم مادر، دامن و آغوش مادر، بعد بزرگ شدیم همه اینها:
(أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى)
آيا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) ميبيند؟!
سوره علق (96): آیه 14
خدا گلایه میکند این بنده من نمیداند من او را میبینم! همین که این قدر توجه کند به قول آقای «شاه آبادی» انسان بیاید عین حضور و عین ربط را در خودش تقویت کند همانطور که تصویر مثلاً حرم امیرالمومنین در ذهنمان میاوریم، تصویر حرم امام حسین را میاوریم، تصویر پدر و مادر مان را در ذهنمان میاوریم این عین حضور ما است اگر یک لحظه غفلت کنیم این همه از ذهن ما میرود باید نسبت به خدای عالم این چنین باشیم، آن علم خدا، قدرت خدا قیومیت خدا را فکر کنیم بعد بگوییم الله اکبر!
مجری:
ممنونم از شما حضرت استاد استفاده کردیم، دوستان از شما هم ممنون و سپاسگزارم که امشب هم برنامه «حبل المتین» را همراهی فرمودید، طاعات و عباداتتان قبول در پناه حضرت حق باشید و زیر سایه آقا جان حضرت مرتضی علی خدا نگهدار!