2025 July 8 - سه شنبه 17 تير 1404
شجاعت و جانفشانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در راه دفاع از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
کد مطلب: ١٣٢٠٤ تاریخ انتشار: ٢٩ خرداد ١٤٠٤ - ١٩:١٦ تعداد بازدید: 26
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
شجاعت و جانفشانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در راه دفاع از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

برنامه حبل المتین - 18 03 1404

 
 
 

لينک دانلود

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

برنامه حبل المتین - 18 03 1404

عنوان برنامه: شجاعت و جانفشانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در راه دفاع از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: آقای علی اسماعیلی

مجری:

گفتم که علی گفت بگو سرالله

گفتم که علی گفت بگو عین الله

گفتم که به وصفش چه بگویم گفتا

لا حول ولا قوت الا بالله

الهی الحمدلله رب العالمین؛ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَام‏،

 مردم عزیز و نازنین بیننده‌های خوب و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام علیکم و رحمة الله. شب تان بخیر، به مهر، به شادی و به خوشی باشد در این شب‌ها و روزهای قشنگ دهه امامت و ولایت.

 از دهم ماه ذی‌ حجه تا عید غدیر خم عید الله الاکبر دهه امامت و ولایت است و پانزده روز شادی است؛ یعنی تمام مناسبت‌هایی که ما در این مدت تا بیست و پنجم ماه ذی حجه داریم تمام مناسبت‌هایی است که در شان و منزلت مولای متقیان امیر مومنان علی (علیه السلام)  وارد شده است،

و بخشی از آن هم برای اهل بیت عصمت و طهارت و باید تمام انرژی‌ و تمام قدرت مان را برای غدیر و این ایام سراسر شادی و فرحی که ما در پیش را داریم بگذاریم.

 فردا سیزدهم ماه ذیحجه است آن چه که در روایات آمده مثل فردایی وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام به امر خداوند متعال لقب زیبا و خاص امیرالمومنین را اعلام عمومی می‌کنند و به حضرت عطا می‌کنند و این یکی از ویژگی های خاص است این طوری نیست که هر کس از در وارد بشود و

 هرکس دلش بخواهد بتواند بگوید من را امیرالمومنین خطاب بکنید، نه این لقب فقط و فقط حیدر امیرالمومنین هست و هیچ کس در این عالم شایسته چنین لقبی نیست.

 هرچند بعضی‌ها در طول تاریخ بودند که این لقب را به خود شان دادن یا بعضی‌ها را ترغیب به گفتن این لقب می‌کردند، یا به بعضی‌ها این لقب را می‌دادند؛ حتی ما در خصوص برخی از ائمه (علیهم السلام) داریم که مثلاً در مورد امام صادق ظاهراً که از شخصی آمد و ایشان را به عنوان امیرالمومنین

 خطاب کرد حضرت فرمودند که این لقب خاصه برای وجود نازنین جدم حضرت علی (علیه السلام) است.

این شب‌ها و روزها را هر کاری که می توانید بکنید برای غدیر و برای امیرالمومنین ان شاء الله انجام بدهید. با افتخار امشب هم با شما هستیم و برنامه زنده حبل المتین را تقدیم محضر شما، با حضور استاد عزیز، بزرگوار حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» می کنیم.

 عرض سلام محضر استاد و عرض تبریک این ایامی که پشت سر گذاشتیم و پیش رو داریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می‌کنم، موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.

 ما طبق برنامه همیشگی مان آغاز عرایض مان را با نامی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می‌کنیم. گرچه ایام، ایام شادی اهل بیت است؛ ولی فرمودند بنی امیه برای ما روز شادی نگذاشتند.

«کل یوم عاشورا و کل شهر محرم»

الهی انتقامم را از آن بیدادگر بستان * که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی
فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا * ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی
به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه * که اینجا کشته‏ ی راه ولایت گشته، بانویی
وقتی صدیقه طاهره پشت در افتاد غش کرد، و به هوش آمد با فظه اولین سخنش این بود فظه علی کجاست؟ نگفت پهلویم شکست، نگفت سینه ام مجروح است، نگفت بچه‌ام را از دست دادم گفت علی کجاست؟

 وقتی فظه عرضه داشت خانم علی را کشان کشان به مسجد بردند، فاطمه زهرا با همان بدنی که خون جاری بود دوان دوان به مسجد رفت و به هر قیمتی بود با اعمال ولایت علی را نجات داد!

 آنچه که ارباب مقاتل می‌نویسند وقتی امیرالمومنین از مسجد بیرون آمد زهرا به علی نگاه می‌کرد گریه می‌کرد، علی به زهرا نگاه می کرد گریه می کرد.

 آخر خانم باید خوشحال باشی علی را از دست اشرار گرفتی آن‌ هایی که قصد داشتند سر از تن علی جدا کنند.

«والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك»

الإمامة والسياسة؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ.، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.، تحقيق: خليل المنصور، ج 1، ص 16

من برداشتم این یابن الحسن معذرت می خواهم، صدیقه طاهره دارد که گریه می‌کند یعنی علی گریه می‌کنم که بعد از من دیگر مدافعی نداری! نمی‌دانم با این بیگانگان چه کار خواهی کرد؟ چه کسی از تو دفاع خواهد کرد؟

 علی گریه می‌کند زهرا جان تنها حامی من تو بودی همه از من دست کشیدند، علی مظلوم است و بعد از تو مظلوم‌تر خواهد شد!

فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا * ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی
گرفتم در میان کوچه، پاداش رسالت را *  چه پاداش گرانقدری! چه بازو بند نیکویی!
 به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه * که اینجا کشته راه ولایت گشته بانویی! عرضه می‌داریم یابن الحسن به خاطر ما تعجیل در فرج نمی‌کنی، به خاطر مادرت زهرا صورت سیلی خورده‌اش منتظر انتقام توست، پهلوی شکسته‌اش سینه مجروحش محسن مظلومش منتظر توست.

 ای خوش آن روز که رخ بنمایی * دل جان همه را بربایی

 خون مظلوم یابن الحسن تو را می‌خواند * آه محروم تو را می‌خواند

 اشک معصوم تو را می‌خواند * قلب مغموم تو را می‌خواند

 خون رخسار رسول دو سرا * فرق بشکافته شیر خدا؛ ناله‌های شب روز زهرا، پرچم سرخ شه کرب و بلا همه گویند بیا مهدی جان بشنو این ناله ما مهدی جان! (عجل الله تعالی فرجه الشریف یا حجة ابن الحسن العسکری.

مجری:

اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ دوستان عزیز بیننده‌های خوب و نازنین شبکه ولی عصر عنایت دارید که در برنامه حبل المتین ادله عقلی امامت را در محضر حضرت استاد بحث و گفتگو می‌کنیم

این جلسه هم جلسه یکصد و سی و سومین جلسه درس‌هایی از امامت و ولایت با موضوع ادله عقلی ولایت است.

 اگر یادتان باشد رسیدیم به اینکه وجود نازنین مولا امیرالمومنین در آن شورای شش نفره که بعدش هم قرار بود خلیفه سوم انتخاب بشود و با همه استدلال‌های عقلی و منطقی و روایی و قرآنی که وجود نازنین امیرالمومنین در این جلسه آوردند و آن افراد شاخصی که در آن جلسه حضور داشتند اما باز هم انتخاب،

 انتخاب درست و شایسته نبود و مولا را به عنوان خلیفه متاسفانه انتخاب نکردند.

 اما حضرت تمام قد از امامت و ولایت خود شان دفاع کردند و استدلال‌های عقلی را آوردند.

 جناب استاد یکی از استدلال های که وجود نازنین امیرالمومنین در آن شورای شش نفره آوردن موضوع دفاع از رسول گرامی اسلام در قتال با مشرکین بود، این ایام ایامی است که حاجی‌ها مشرف می شوند، ما در سفری که داشتیم به آن منطقه احد که رفتیم جایی که چندین بار امیرالمومنین

 در شکاف کوه پیامبر را برای حفظ جانش برده بود.

اما این نامردها آن شکاف کوه را سیمان ریخته بودند حتی بعضی از جاها را روغن و گازوئیل و قیر و این ها ریخته بودند که آن عطر و بویی که حتی انجا به مشام می‌رسید یا مسیری که هموار بود برای کسانی که بروند انجا را ببینند همه آن آثار را متاسفانه از بین برده بودند.

استاد می‌خواهم در این زمینه توضیح بفرمایید که حضرت چگونه از رسول گرامی اسلام دفاع کردند و جان شان را فدا کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

در رابطه با صحبتی که آقای اسماعیلی داشتند که حضرت امیر (سلام الله علیه) به عنوان امیرالمومنین لقب گرفتند. در منابع شیعه و سنی داریم تنها کسی که لقب مقدس امیرالمومنین به او داده شده حضرت امیر (سلام الله علیه) است.

 در کتاب «الفردوس به مأثور الخطاب» از علمای بزرگ شیعه آقای دیلمی متوفای 509 است. برای ایشان خیلی احترام قائل هستند. ایشان در جلد سوم صفحه ۳۵۴ حذیفه می گوید:

«لو علم الناس متى سمي علي أمير المؤمنين ما أنكروا فضله»

اگر مردم می‌دانستند علی بن ابیطالب کی امیرالمومنین لقب گرفت فضائل او را انکار نمی‌کرد!

بعد دارد:

 «سمي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد»

علی را امیرالمومنین نامیدند که هنوز به گل حضرت آدم آب نریخته بودند!

«قال الله عز وجل (وإذ أخذ ربك من بني آدم من ظهورهم ذريتهم وأشهدهم على أنفسهم ألست بربكم) قالت الملائكة بلى»

خدا فرمود:

«قال تبارك وتعالى أنا ربكم ومحمد نبيكم وعلي أميركم»

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج3، ص354، ح5066

روایات در این زمینه خیلی زیاد داریم.

یا در عبارتی در کتاب «بشارة المصطفى لشيعة المرتضى» است:

«إِنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِوَلَايَةٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَقَدَهَا لَهُ فَوْقَ عَرْشِه‏»

بالای عرش خدای عالم امیرالمومنین را، امیرالمومنین نامیده است.

نام كتاب: بشارة المصطفى لشيعة المرتضى( ط- القديمة)؛ نويسنده: طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم‏ (تاريخ وفات مؤلف: 553 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: المكتبة الحيدرية، 1383 ق، ج2، ص24

یا در کتاب های معتبر اهل سنت مثل «موضح أوهام الجمع والتفريق» دارد:

«وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أوحي إلي في علي أنه أمير المؤمنين وسيد المسلمين وقائد الغر المحجلين»

موضح أوهام الجمع والتفريق؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن ثابت الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1407، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عبد المعطي أمين قلعجي، ج1، ص185

رسول اکرم می فرماید: خدا به من وحی کرده «علي أنه أمير المؤمنين وسيد المسلمين وقائد الغر المحجلين» است. همچنین این روایت را حاکم نیشابوری در مستدرک جلد ۳ صفحه ۱۳۳ آورده است.

در کافی شریف، جلد اول صفحه ۲۵۹ دارد:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الْقَزَّازِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- قَالَ اللَّهُ‏ سَمَّاهُ‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص412،  

یزید جهفی می گوید به امام باقر (سلام الله علیه) گفتم «لِمَ سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ»؛ چرا علی را امیرالمومنین نامید؟ «قَالَ اللَّهُ‏ سَمَّاهُ»؛ خدا او را امیرالمومنین نامید، دست ما نیست، این امر دست الهی بوده است.

 من خواستم آن فرمایشی که ایشان (آقای اسماعیلی) داشتند یک مقدار مستند باشد. روایت زیاد داریم تقریباً بیش از چهل روایت از منابع شیعه و سنی در رابطه با اینکه علی فقط امیرالمومنین است جمع کردم به غیر از علی گفتن این واژه برایش حرام و خلاف شرع است.

 اما در رابطه با یکی از موضوعاتی که حضرت امیر (سلام الله علیه) در شورای شش نفره مطرح کرد فرمود:

«أَ مِنْكُمْ أَحَدٌ كَانَ أَقْتَلَ لِلْمُشْرِكِينَ عِنْدَ كُلَّ شَدِيدَةٍ تَنْزِلُ بِرَسُولِ اللَّهِ غَيْرِي قَالُوا لا»

آیا شما پنج نفر کسی مثل من در قتال مشرکین نقشی داشت؟ کسی از پیغمبر در برابر حمله مشرکین همانند من دفاع کرد؟ گفتند به خدا غیر از تو هیچ کدام از ما پنج نفر از پیغمبر دفاع نکرده‌ایم مثل تو با مشرکین نجنگیده ایم!

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص413

در اینجا حرف خیلی زیاد است. یکی از شرایط انتخاب خلیفه آقایان علمای اهل سنت همه شان از قاضی عبدالجبار معتزلی گرفته و قبل و بعدش حتی خود ابن تیمیه و عضد الدین ایجی و تفتازانی و امثال این ها همه معتقدند خلیفه مسلمین باید حداقل شجاع‌ترین انسان‌های عصر خودش باشد.

اگر شجاع‌ترین انسان‌های مردم کره زمین نیست حداقل شجاع‌ترین انسان عصر خودش باشد تا بتواند در برابر دشمن از کیان اسلامی و از مسلمان ها دفاع کند، بتواند در برابر زورگویان نسبت به مظلومان، زورگویان را سر جایش بنشاند، مظلومان را آرام‌بخش و قلب شکسته اون‌ها را شفابخش باشد.

 احمد ابن حنبل در کتاب مسندشان جلد 1 صفحه 199می گوید امام مجتبی (سلام الله علیه) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان سخنرانی کرد فرمود:

«لقد فرقكم رَجُلٌ بِالأَمْسِ لم يَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعَلْمٍ وَلاَ يُدْرِكُهُ الآخِرُونَ كان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَبْعَثُهُ بِالرَّايَةِ جِبْرِيلُ عن يَمِينِهِ وَمِيكَائِيلُ عن شِمَالِهِ لاَ يَنْصَرِفُ حتى يُفْتَحَ له»

مردی دیشب از میان شما رفت، نه گذشتگان به پای او می‌رسند نه آینده مادری همانند او را خواهد، زایید، در تمام جنگ‌ها پیغمبر پرچم به دست علی می‌داد، جبرئیل قسمت راست علی، و میکائیل قسمت چپ علی، امیر المؤمنین در جنگی نرفت که فتح نصیب مسلمان‌ها نشود!

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص199

آقای «سخاوی» از علمای بزرگ اهل سنت و متوفای ۹۰۲ و از شاگردان ذهبی است نسبت به ذهبی یک تکه‌هایی هم دارد. ایشان در کتاب «المقاصد الحسنه» می گوید:

«قضاء علي وعلمه وشجاعته من المتواترات فلیس في الصحابة من یفوقه  في ذلک»

قضاوت و علم و شجاعت علی از متواترات است، در میان صحابه کسی در علم در قضاوت و در شجاعت هیچ کدام شان به علی نمی‌رسد!

المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهرة علی الألسنة؛ المؤلف: السخاوي،  ص 73

آقای «صالحی شامی» در کتاب «سبل الهدی والرشاد» جلد 11، صفحه 288 یک جمله قشنگی دارد می گوید:

«وکان من أشجع الناس، لم یبارز أحدا قط إلا قتله»

شجاع ترین مردم بود؛ یعنی در میان مردم کسی به شجاعت به علی نمی رسید، در طول عمرش با هیچ کسی مبارزه نکرد مگر اینکه او را به خاک مذلت انداخت!

 سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد؛ اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج 11، ص 288

نمونه‌اش «عمر ابن عبدود» بود که همه فرار کردند، با آن تعابیری که نمی‌خوام عرض کنم و مردم هم ترساندند گفتند آقا نروید؛ ولی امیرالمؤمنین رفت او را به قتل رساند و رسول اکرم فرمود:

«بَرَزَ الْإِسْلَامُ كُلُّهُ إِلَى الْكُفْرِ كُلِّه‏»

کل ایمان به تمامه در برابر تمام کفر ایستاده است!

الخصال؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ج2، ص579

بعد از کشتن «عمرو ابن عبدود» همه آن های که از منافقین و علقه مضقه ها، یهود، نصارا و مشرکین جمع شده بودند؛ یعنی یقین داشتند کار اسلام تمام است، ولی با کشته شدن «عمرو ابن عبدود»، همه پا به فرار گذاشتند.

می گویند «عمرو ابن عبدود» معادل سیصد نفر بود؛ ولی این امیرالمومنین بود که او را به خاک مذلت انداخت و همه پا به فرار گذاشتند.

مجری:

استاد! روایت دیگر هم داریم:

«ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْن‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص467

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نفس علی افضل من عبادة الثقلین؛ لقمه‌ای که علی می خواهد بردارد از سفره بخورد والله افضل من عبادة الثقلین در آن شکی نیست. این برای نمونه است برای اینکه مردم درک و شعور شان آن بوده چه کار باید کرد؟!

 ابن ابی الحدید در جلد دوازده شرح نهج البلاغه از قول خلیفه دوم می گوید:

«والله لولا سيفه لما قام عمود الإسلام»

قسم به خدا اگر شمشیر علی نبود پرچم اسلام برافراشته نمی‌شد!

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص51

بعد یک جمله جالب دیگر هم دارد می گوید علی بن ابیطالب شجاعتش:

«و أما الشجاعة فإنه أنسی الناس فیها ذکر من کان قبله و محا اسم من یأتی بعده»

شجاعت علی نام گذشتگان را محو کرد، و جایی برای آیندگان هم نگذاشت!

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص19

یعنی وقتی مردم شجاعت علی را دیدند شجاعت مبارزین تاریخ را فراموش کردند، گفتند اگر شجاعت این است پس تاکنون ما شجاعی ندیده بودیم و نشنیده بودیم و شجاعت علی کاری کرد که در آینده هم کسی به عنوان شجاع نمی‌تواند مطرح بشود.

«محاضرات الأدباء - راغب اصفهانی»، ایشان از استوانه های علمی اهل سنت و شخصیت برجسته است در شعر و بلاغت سرآمد عصر خودش بوده است. در جلد دوم صفحه 151 می گوید:

«کانت قریش إذا رأت أمیر المؤمنین فی کتیبة تواصت خوفا منه ونظر إلیه رجل وقد شق العسکر»

قریش وقتی می دیدند علی ابن ابی طالب از یک طرفی می آید از وحشت پا به فرار می گذاشتند.

می گفتند:

«قد علمت أن ملک الموت فی الجانب الذی فیه علی»

عزرائیل در آن طرفی حرکت می‌کند که علی دارد حرکت می کند!

محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء؛ اسم المؤلف: أبو القاسم الحسین بن محمد بن المفضل الأصفهانی، دار النشر: دار القلم - بیروت - 1420 هـ- 1999 م، تحقیق: عمر الطباع، ج 2، ص 151.

یعنی شمشیر علی دست عزرائیل است. می گوید عزرائیل در آن سمت های است که علی آن طرف است این ها فرار می‌کردند.

در کتاب «جمهرة اللغة – منیر بعلبکی» که از شخصیت های مهم اهل سنت است در جلد اول صفحه 113 یک جمله قشنگی دارد:

«وَفِي الحَدِيث أَن عليا عَلَيْهِ السَّلَام كَانَ إِذا اعتلى قد وَإِذا اعْترض قطّ»

می گوید علی بن ابیطالب اگر شمشیر عمودی و از طرف سر می زد طرف، دو قسمت می‌شد نصفش به این طرف می ‌افتاد و نصفش به آن طرف می افتاد، اگر افقی و از کمر می‌زد بالای کمر را یک طرف می‌ افتاد پایین کمرم یک طرف می‌افتاد.

جمهرة اللغة، الطبعة: الأولی، تحقیق: رمزی منیر بعلبکی، ج 1، ص 113

خیلی قشنگ و زیبا است. «إِذا اعتلى قد وَإِذا اعْترض قطّ» اگر مستقیم شمشیر می زد طرف مقابل دو نیمه می‌شد اگر به کمر می زد از وسط نصف می شد. این را بزرگان اهل سنت زیاد گفته اند اگر به کتاب‌های لغت هم مراجعه بفرمایید روی این قضیه خیلی مانور داده اند «إِذا اعتلى قد وَإِذا اعْترض قطّ»؛

یک ضرب المثل میان عرب است از بالا دو نیمه از وسط دو تکه! علی این است.

لذا حضرت می فرماید آیا در میان شما کسی مثل من با مشرکین مبارزه کرده است؟

یک عبارت از شیعه از «علل الشرایع» بیاوریم البته این عبارت در کتب اهل سنت به صورت مفصل نقل شده می گوید:

«لَمَّا کانَ یوْمُ أُحُدٍ انْهَزَمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ»

 در روز احد اصحاب پیغمبر همه شکست خورده فرار کردند.

«حَتَّی لَمْ یبْقَ مَعَهُ إِلَّا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ أَبُو دُجَانَةَ سِمَاک بْنُ خَرَشَةَ»

در کنار رسول اکرم دو نفر علی بن ابی طالب و ابودجانه ماند

«فَقَالَ لَهُ النَّبِی یا أَبَا دُجَانَةَ أَ مَا تَرَی قَوْمَک قَالَ بَلَی قَالَ الْحَقْ بِقَوْمِک»

آیا نمی بینی قومت چطوری فرار کردند تو هم به قومت ملحق شو و فرار کن!

«قَالَ مَا عَلَی هَذَا بَایعْتُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»

گفت: بیعتی که با خدا و پیغمبر او کردیم این نبود که ما فرار کنیم

«قَالَ أَنْتَ فِی حِل»

پیغمبر اکرم فرمود: من تو را حلال کردم و بیعت را از گردنت برداشتم

«قَالَ وَ اللَّهِ لَا تَتَحَدَّثُ قُرَیشٌ بِأَنِّی خَذَلْتُک وَ فَرَرْتُ حَتَّی أَذُوقَ مَا تَذُوقُ فَجَزَاهُ النَّبِی خَیرا»

ابودجانه گفت: قریش بگویند که ابودجانه تو را خار کرد و فرار کرد و من در میان قریش سرافکنده بشوم و پیغمبر اکرم برای او دعا کرد

«وَ کانَ عَلِی کلَّمَا حَمَلَتْ طَائِفَةٌ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ اسْتَقْبَلَهُمْ وَ رَدَّهُمْ حَتَّی أَکثَرَ فِیهِمُ الْقَتْلَ وَ الْجِرَاحَاتِ حَتَّی انْکسَرَ سَیفُهُ»

زمانی که دشمن به آنان حمله می‌کرد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حمله‌ها را از نبی مکرم دفع می‌کرد و اجازه نمی داد به پیامبر ضربه بزنند. تا اینکه جراحات زیادی به ایشان وارد شد و شمشیر علی در جنگ احد شکست!

«فَجَاءَ إِلَی النَّبِی فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ یقَاتِلُ بِسِلَاحِه وَ قَدِ انْکسَرَ سَیفِی»

امیرالمؤمنین به طرف رسول خدا آمدند و فرمودند: مرد با شمشیرش می‌جنگد درحالی که من شمشیرم شکست.

«فَأَعْطَاهُ سَیفَهُ ذَا الْفَقَارِ فَمَا زَالَ یدْفَعُ بِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی أُثِّرَ وَ انکسر [أُنْکرَ] فَنَزَلَ عَلَیهِ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ یا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ لَهِی الْمُوَاسَاةُ مِنْ عَلِی لَک»

رسول خدا شمشیر خودشان که ذوالفقار بود به امیرالمؤمنین داد و امیرالمؤمنین با شمشیر پیغمبر اکرم جنگید شمشیر پیامبر هم شکست. جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول الله به این عمل مواسات و ایثار و از خود گذشتگی می‌گویند.

«فَقَالَ النَّبِی إِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ وَ أَنَا مِنْکمَا»

سپس نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: علی از من است من از علی هستم و جبرئیل فرمود: من هم از شما هستم

«وَ سَمِعُوا دَوِیاً مِنَ السَّمَاءِ لَا سَیفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِی»

و شنیدند صدایی از آسمان می‌آید که می‌گوید شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نیست.

علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج1، ص7

این یک بخشی از شجاعت حضرت امیر (سلام الله علیه) است، ان شاء الله در همین ادله عقلی وقتی می‌رسیم که یکی از ویژگی های خلیفه باید شجاعت باشد این ها در حقیقت یک مقدمه برای آن بحث مفصل ما در رابطه با شجاعت حضرت امیر باشد از همان دوران کودکی تا آخرین لحظه.

 در مکه امیرالمومنین چهار – پنج سالش است، مشرکین به بچه‌ هایشان یاد می‌دادند پیغمبر که داره مسجد می رود سنگ پرت کنید ایشان را اذیت کنید. امیرالمومنین می آمد گوش این بچه‌های مشرکین را می‌گرفت بلند می‌کرد به طوری که بچه های مکه وقتی علی را می دیدند می گفتند «قالع الاذان» گوش کن آمده است. یکی از القاب حضرت علی «قالع الاذان» است.

حضرت بچه بود چهار - پنج سال داشت گوش بچه ها را می گرفت و بلند می کرد. این  مساوات و دفاع از پیامبر است.

 در شعب ابی طالب بزرگ مدافع رسول الله، ابوطالب (سلام الله علیه) و لعنة الله علی اعدائه شب‌ها رسول اکرم را در یک قسمت و گوشه ای می‌خواباند پاسی از شب که می‌گذشت پیغمبر را از خواب بیدار می‌کرد و در وسط جمعیت می‌آورد علی را جای رسول اکرم می خواباند.

سوال می کردند ابوطالب چرا این کار را می کنی؟ می گفت من پیغمبر را آن گوشه خواباندم اگر مشرکین بیایند رصد کنند پیغمبر کجا خوابیده، من به این خاطر وسط شب جای پیغمبر را با علی عوض می کنم که اگر حمله کردند خواستند پیغمبر را بکشند به جای ایشان بچه من علی را بکشند!

همچنین قضیه لیلة المبیت و ده‌ها قضایای دیگر است. در جنگ حنین نزدیک ده هزار نفر سپاه اسلام است، همه فرار کردند جز امیرالمؤمنین و سه - چهار نفر دیگر که کنار پیغمبر ماندند.

در هر صورت...

امیرالمومنین (سلام الله علیه) می گوید:

«أَ مِنْكُمْ أَحَدٌ كَانَ أَقْتَلَ لِلْمُشْرِكِينَ عِنْدَ كُلَّ شَدِيدَةٍ تَنْزِلُ بِرَسُولِ اللَّهِ غَيْرِي قَالُوا لَا»

الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف؛ السيد ابن طاووس (وفات: 664)، محقق / مصحح: عاشور، على‏، ناشر: خیام، قم: 1400ق، ج2، ص 413

«أمنكم أحد كان أقتل للمشركين عند كلّ شديدة نزلت برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله منّي؟ قالوا: اللّهمّ لا»

آیا از شما پنج نفر کسی است مثل من از پیغمبر دفاع کرده باشد، مثل من در برابر حمله مشرکین به پیغمبر آن‌ها را به خاک مذلت انداخته باشد گفتند قسم به خدا نه!

نام كتاب: الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم‏؛ نويسنده: شامي، يوسف بن حاتم‏ (تاريخ وفات مؤلف: قرن هفتم‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جامعه مدرسين‏، قم: 1420ق، ص331

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، بله وجود نازنین مولا امیرمؤمنان علی (علیه السلام) اصلاً زره شان پشت نداشت چون هیچ وقت پشت به دشمن نمی‌کردند و همیشه به سمت دشمنان حمله می‌کردند این علی با این همه شجاعت با این همه دلیری وقتی در مقابل یک بچه یتیم قرار می‌گرفت عین همان ها می‌شد.

 وقتی که در کنار یک مظلوم قرار می‌گرفت نهایت خضوع و خشوع و فروتنی را از وجود نازنین مولا شاهد بودیم.

 بحث به اینجا رسید من دلم نمی آید از بحث خیلی مهم دیگر بگذریم، اگر حضرت استاد همین جا به آن بپردازند خیلی خوشحال می شویم و اصلاً جایش همین جا است وقتی که می گویم امیرالمومنین شجاع هست در کنارش بعضی‌ها هم بودن ترسو بودن استاد جنگ حنین را اشاره کردند.

یکی از مصادیق اصلی و جدی آن بحث جنگ احد است که در جنگ احد من یک اشاره‌ای هم کردم که چطور امیرالمومنین جان شان را فدا کردند و برای حفظ جان پیامبر آمدند.

 برخی از نمونه‌هایش حتی مکان‌ها الان است هرچند وهابی‌ها به دنبال از بین بردن هر نشانی که از پیامبر و امیرالمومنین است هستند؛ اما بالاخره چیزهایی باقی مانده دلم می خواهد این جا استاد سراغ بحث جنگ احد بروند که در مصادر معتبر اهل سنت فرار صحابه امده یا خیر و به نام آن افراد هم اشاره شده یانه؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خدای عالم در سوره آل عمران در رابطه با جنگ احد می فرماید:

(إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)

(به خاطر بياوريد) هنگامي را که از کوه بالا ميرفتيد؛ و جمعي در وسط بيابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمي‌کرديد، و پيامبر از پشت سر، شما را صدا مي‌زد. سپس اندوه‌ها را يکي پس از ديگري به شما جزا داد؛ اين بخاطر آن بود که ديگر براي از دست رفتن (غنايم جنگي) غمگين نشويد،

 و نه بخاطر مصيبت‌هايي که بر شما وارد مي‌گردد. و خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد، آگاه است.

سوره آل عمران (3): آیه 153

 خطاب به مسلمانان شما همه از کوه احد بالا می‌رفتید اصلاً پشت سرتان را نگاه نمی‌کردید، پشت سرتان پیغمبر شما را می‌خواهند کجا فرار می‌کنید؟ ملاحظه بفرمایید آیه قرآن است: (إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ)؛ به خاطر بیاورید هنگامی که از کوه بالا می رفتید و جمعی

 در وسط بیابان پراکنده شدند و به عقب هم نگاه نمی‌کردید پیامبر از پشت سر شما را صدا می‌کرد.

 فرار کردن یک چیزی است و پیغمبر دارد صدا می کند فرار نکنید برگردید من را تنها گذاشتید کجا دارید می روید؟ این: (وَالرَّسُولُ يدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ) خیلی درد است.

ملاحظه بفرمایید من مطلب را از کتاب «صحیح بخاری» می آورم، این «صحیح بخاری» چاپ عربستان سعودی حدیث شماره ۲۸۰۵ است. در رابطه با قتال جنگ بدر حضرت فرمود:

«فلما كان يَوْمُ أُحُدٍ وَانْكَشَفَ الْمُسْلِمُونَ قال اللهم إني أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ يَعْنِي أَصْحَابَهُ»

مسلمان‌ها از اطراف پیغمبر پراکنده شدند، رسول اکرم فرمود: خدایا معذرت می‌خواهم از کاری که اصحاب من کردند!

رسول خدا چقدر مهربان و رئوف است، این ها وسط دشمن پیغمبر رها کردند دشمن اطراف پیامبر را گرفته اند، تصمیم دارند برای همیشه اسلام را خاموش کنند؛ ولی با همه این حال پیغمبر می گوید خدایا از تو معذرت می‌خواهم از کاری که اصحاب من کردند.

«وَأَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ هَؤُلَاءِ يَعْنِي الْمُشْرِكِينَ»

برائت می جویم از کاری که مشرکین دارند انجام می‌دهند.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1032

از مدارک اهل سنت مستدرک حاکم نیشابوری است در جلد سوم روایتی دارد که روایت صحیح هم است نقل می کند بر این که ابوبکر می گوید:

«لما جال الناس على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم أحد»

وقتی مردم پیغمبر را تنها گذاشتند همه فرار کردند.

«كنت أول من فاء إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم»

بعد از اینکه جنگ خوابید من اولین کسی بودم برگشتم، حال پیغمبر را سوال کردم!

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص29

 

در سخت‌ترین حال دشمن دارد حمله می کند این ها پیغمبر را رها کردند و رفتند بعد دارد افتخار می کند من اولین کسی بودم از کوه ها برگشتم.

در مورد جناب خلیفه دوم در «تفسیر طبری» مطلبی است «ابن تیمیه» در مورد «تفسیر طبری» می گوید از کتاب‌هایی که معتبر است و احادیث و روایاتش صحیح است یک مورد از آن تفسیر طبری است.

ایشان در جلد ششم صفحه ۱۷۲ دارد:

«خطب عمر يوم الجمعة فقرأ آل عمران وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها فلما انتهى إلى قوله»

جناب عمر روز جمعه خطبه خواند سوره آل عمران را هم در خطبه اش خواند و برایش خیلی عجیب بود که سوره آل عمران را می‌خواند، وقتی رسید:

«إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان»

آن هایی که فرار کردند روزی که دو گروه، گروه مسلمان‌ها و مشرکین با هم درگیر شدند.

 بعد می گوید:

«لما كان يوم أحد هزمناهم ففررت»

روز احد ما شکست خوردیم، من عمر هم فرار کردم

«حتى صعدت الجبل»

بالای کوه رفتم

این را در بالای منبر در خطبه نماز جمعه دارد می گوید.

«فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى»

آن چنان با سرعت بالای کوه می‌رفتم مثل بز کوهی که با سرعت می‌رود به آن شکل من با سرعت بالای کوه می‌رفتم.

اگر این مطلب در کتاب‌های شیعه بود من قطعاً نقل نمی‌کردم، ولو سند صحیح هم بود، ولی آقایان اهل سنت آوردند.

 بعد می گوید:

«والناس يقولون قتل محمد»

همه داد می زدند پیغمبر کشته شد.

«فقلت لا أجد أحدا يقول قتل محمد إلا قتلته»

گفتم هرکس بگوید پیغمبر شهید شده من او را می‌کشم!

اگر این طور شجاعت داشتی نباید فرار می‌کردی. خودت بالا رفتی بعد کسانی که می گویند پیامبر کشته شده آن ها را می کشی!

«حتى اجتمعنا على الجبل»

همه ما بالای کوه رفتیم آن جا جمع شدیم

«فنزلت إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان»

جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج 4، ص 144

همچنین «ابن عطیه اندلسی» در کتاب «محرر الوجیز همین روایت را آورده است:

«قال خطب عمر رضي الله عنه يوم الجمعة فقرأ آل عمران وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها فلما انتهى إلى قوله (إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان) قال لما كان يوم أحد هزمنا ففررت حتى صعدت الجبل فلقد رأيتني أنزو كأني أروى والناس يقولون قتل محمد فقلت لا أجد أحدا يقول قتل محمد إلا قتلته

 حتى اجتمعنا على الجبل فنزلت هذه الآية»

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية الأندلسي الوفاة: 546هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان - 1413هـ- 1993م، الطبعة: الاولى، تحقيق: عبد السلام عبد الشافي محمد، ج1، ص529

«ففررت حتى صعدت الجبل فلقد رأيتني أنزو كأني أروى...مثل بز کوهی از کوه بالا می رفتم.

آقای «سیوطی» در کتاب «در المنثور» خودش جلد چهارم صفحه ۸۱ همین مطلب را آورده است.

«خطب عمر يوم الجمعة فقرأ آل عمران وكان يعجبه إذا خطب أن يقرأها فلما انتهى إلى قوله (إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان) قال: لما كان يوم أحد هزمنا ففررت حتى صعدت الجبل فلقد رأيتني أنزو كأنني أروى (أروى : ضأن الجبل ضد الماعز) والناس يقولون: قتل محمد

 فقلت: لا أجد أحد يقول قتل محمد إلا قتلته حتى اجتمعنا على الجبل فنزلت (إن الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان)»

 الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج2، ص355

مسئله یک مسئله اتفاقی میان بزرگان اهل سنت است.

 در رابطه با جناب عثمان داماد پیغمبر که از او تعبیر ذو النورین می‌کنند. با دو تا دختر پیامبر ازدواج کرده است ارتباطش با پیغمبر از دو خلیفه خیلی بیشتر است؛ حتی به خاطر پیغمبری پیامبر نه، به خاطر این که پیامبر پدر خانمش در معرض خطر است بیشتر باید از ایشان مراقبت کند.

کتاب «الاستیعاب فی معرفة الاصحاب» آقای «عبدالبر» در این زمینه مطلبی دارد که مطلب شنیدنی است. ایشان در جلد سوم می گوید:

«وفر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان حتى بلغوا الجبل مما يلى الأعوص فأقاموا به ثلاثا ثم رجعوا إلى رسول الله»

این چند نفر فرار کردند بالای کوه رفتند، (نه بالای کوه احدا بلکه پشت سر کوه احد ان جایی که دیگر دسترسی نبود) سه شبانه روز آن جا مخفی ماندند بعد از سه شبانه روز خدمت رسول اکرم آمدند!

الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 3، ص 1074

ملاحظه بفرمایید چقدر شجاعت داشتند!

«ابن کثیر» در کتاب «البدایه والنهایه» در جلد چهارم صفحه 28 می گوید:

«وفر عثمان بن عفان وسعد بن عثمان رجل من الانصار حتى بلغوا الجلعب جبل بناحية المدينة مما يلي الاعوص فاقاموا ثلاثا ثم رجعوا»

عثمان با دو نفر از انصار به یک کوهی رفتند که از کوه احد هم یک مقدار دورتر بود، سه شبانه روز آن جا ماندند بعد از سه شبانه روز برگشتند!

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج4، ص28

«فخر رازی» در کتاب «تفسیر کبیر» خودش می گوید:

«ومنهم أيضا عثمان انهزم مع رجلين من الانصار يقال لهما سعد وعقبة ، انهزموا حتى بلغوا موضعا بعيدا ثم رجعوا بعد ثلاثة أيام»

از فراری‌ها و شکست خورده های «جنگ احد» عثمان بود که با دو نفر از «انصار» رفتند و در یک جای خیلی دوری از ترس‌ پنهان شدند، بعد از 3 روز به «مدینه» خدمت رسول اکرم برگشتند!

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج 9، ص 42

ملاحظه بفرمایید امیرالمومنین اگر شمشیر عمودی می زد، طرف نصف بدنش به این طرف و نصف بدنش به آن طرف می افتاد. اگر افقی می زد بالای کمر یک طرف و پایین کمر هم به طرف دیگر می افتاد. وقتی بچه بود باز شجاع بود از پیامبر دفاع می کرد.

 ایشان (حضرت امیر) یک داماد پیامبر است عثمان هم یک داماد پیامبر است چه کار می شود کرد، هر کس که علی نمی شود، بنا شد علی تک و یکی باشد، خدا در عالم هستی یک علی آفریده نه ده تا علی!

مجری:

 خیلی عالی ممنون و متشکرم این هم بخش دیگری از شجاعت مولا امیر مومنان (سلام الله علیه) البته از آن شجاعت‌هایی که خود حضرت نقل کردند و دفاع از پیامبر و قتال در مقابل مشرکین در شورای شش نفره به این جا رسیدیم که این ها هم بخشی از شجاعت‌ها و دلیری‌های وجود

 نازنین مولای متقیان امیر مومنان علی (علیه السلام)  است.

استاد به شجاعت ها و دلیری های حضرت امیر (سلام الله علیه) اشاره کردند و فرمودند این ها در منابع اهل سنت به وفور آمده اسامی شان هم آمده، فراریی‌ها دقیقاً آمده این که چه کسانی فرار کردند کجا رفتند با همه جزئیاتش آمده است. این ها چیزهایی نیست که در تاریخ مخفی باشد که بخواهیم از منابع شیعه بگوییم.

 حالا از شما سوال می‌کنم، عزیز اهل سنتی که الان پای تلویزیون نشستی اگر شما می‌خواستید خلیفه‌ انتخاب کنید آیا جانشین پیامبر را یک آدم ترسو و کسی که فرار می کند و قایم می شود انتخاب می کردید یا کسی را انتخاب می کردید که می ایستد و از پیامبر دفاع جانانه می کند؟ عقل شما چه می گوید،

حیدر کجا و فراری جنگ احد کجا!!

(میان برنامه)

عشق فقط حب علی والسلام. اگر کسی می‌خواهد عشق را معنا و تفسیر کند عشق فقط محبت مولاست، هرچه عشق های دیگر در کنارش است آن‌ها مجازی است، عشق حقیقی همین عشق است.

 ما می گوییم اگر زن و مردی در کنار هم عاشقانه زندگی می‌کنند و متصل به عشق ولایت و محبت مولا امیرالمومنین هستند آن عشق هم عشق مقدسی است و آن هم در مسیر اهل بیت عصمت و طهارت است.

ما در محضر استاد داشتیم یک بحثی را مطرح می‌کردیم، بحث فراری‌های جنگ احد و کسانی که ایستادند و مقاومت کردند در این فاصله من یک نکته‌ای را از استاد پرسیدم و ایشان هم یک بخشی از آن را صلاح دانستند که به ‌آن الان بپردازم.

مطلبی که عرض می کنم شاید باورتان نشود در جنگ احد که یک عده فرار کردند و رفتند و توصیفش هم در روایات و تاریخ آمده است؛ اما یک بانو و خانم آن جا ایستاده و از پیامبر دفاع کرده است، استاد این شخص چه کسی بوده است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نمی خواستم بگویم ولی حضرتعالی سوال کردید. یکی از خانم‌هایی که معمولاً در جنگ ها می رفت و به مجروحین می‌رسید خانمی به نام «نصیبه ام اماره، همسر زید بن عاصم، دختر کعب بن مازنی» بود.

 ایشان برای رسیدگی به مجروحان جنگی رفته بود، دید همه فرار کردند شمشیر برداشت جانانه از پیغمبر دفاع کرد، زخم های زیادی هم برداشت پسرش «اماره» هم آن جابود رسول اکرم به پسرش یک متلکی گفت تعبیر محترمانش این است که امروز وفاداری مادرت از مردان جنگی بالاتر است.

یا به عبارت امروزی درد بلای مادرت بیفتد به جان کسانی که فرار کردند.

 جالب است بعد از این که پیامبر به مدینه برگشتند، «ابوسفیان» و همراهانش که داشتند می‌رفتند وسط راه گفتند برگردیم پیغمبر هفت -  هشت تا ده تا یار بیشتر ندارد این ها را از بین ببریم کار تمام بشود.

رسول اکرم در بدر دوم دستور داد کسانی که در جنگ احد شرکت کرده بودند در بدر دوم هم باید بیایند. کسانی که تخلف کردند نیایند. «نصیببه ام اماره» بلند شد برود به قدری جراحات و رخم هایش زیاد بود خونریزی داشت نتوانست برود.

مجری:

فرمودید دستش هم قطع شده بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در یکی از جنگ های بعدی، «جنگ موته» همان جنگی که «جعفر طیار» و این ها شهید شدند دست ایشان قطع شد. در روایت هم دارد یکی از زن های که در قیام حضرت مهدی زنده می شود از یاران حضرت مهدی است همین خانم «نصیبه ام اماره» است. واقعا لیاقتش را دارد.

رسول اکرم وقتی به مدینه برگشت «عبدالله ابن کعب مازنی» را فرستاد تا احوال این خانم را بپرسد، ایشان به قدری پیش پیغمبر عزیز بود گفت بروید این خانم ببینید با آن زخم های فراوان وضعش چطور است. این خانم می‌خواست در بدر دوم هم شرکت کند؛ ولی در اثر زخم زیاد خونریزی نتوانست شرکت کند.

«عبدالله ابن کعب مازنی» رفت و برگشت سلامتی «نصیبه» را به پیغمبر داد رسول اکرم فرمود «نصیبه» از بانوانی است در روزگار ظهور مهدی حضور می‌یابد و به مداوای مجروحان جنگی در رکاب آن حضرت می پردازد.

 آقای «اسماعیلی» من وقتی در مورد این خانم می خوانم اصلا نمی دانم از خوشحالی گریه کنم یا از ناراحتی گریه کنم، واقعا بغض گلوی آدم را می گیرد. شما حساب کنید مردانی که ادعای مردانگی داشتند، فرار کردن یک خانم دستش شمشیر گرفته، حتی دارد

پیغمبر به پسر ایشان گفت پشت سر مادرت باش که از پشت سر کسی به مادرت حمله نکند. حواست باشد که مادرت خوب داره می‌جنگد، و به حساب این ها می رسد.

 داستانش «نصیبه خانم» مفصل است، ان شاء الله در یک مناسبتی اگر مطرح شد نسبت به خانم‌هایی که واقعاً شجاعت داشتند و در تاریخ شهامت آفریدند خواهیم پرداخت. یکی از این خانم ها «نصیبه ام اماره» است.

مجری:

اتفاقا ما هم در دوران انقلاب و دوران هشت سال دفاع مقدس مان مثل این بانوهای شجاع و دلیر را داشتیم که در خوزستان و لرستان بودند. هم عزیزان لر، هم عزیزان خوزستانی بانوان شجاعی که نام شان در تاریخ ماندگار شده است.

از این لحظه ما در خدمت عزیزان هستیم، بازهم یادآوری می‌کنیم، عزیزان شیعه، عزیزان اهل سنت و آقایان وهابی می توانند روی خط ارتباطی بیایند، مطلب، نکته و سوالی دارند بپرسند و مطرح کنند ما در خدمت شان هستیم.

 اولویت ما با اهل سنت است اگر اهل سنت یا آقایان وهابی روی خط نیامدند به دوستان اتاق فرمان گفتیم و سپردیم که عزیزان شیعه روی خط ارتباطی وصل بشوند.

اولین تماس آقای «بهادری از کرج» روی خط ارتباطی هستند، آقای حاج «عباس آقای بهادری» سلام علیکم علیکم بفرمایید.

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

علیکم السلام و رحمة الله، خدمت حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» و حاج «علی آقای اسماعیلی»، این ایام ان شاء الله بر همه شما مبارک باشد.

حضرت آقا بعضی ها می گویند بیعت هیچ جایگاهی ندارد و همان نظریه نص است یعنی هیچ تاثیری ندارد. بعضی ها هم می گویند اتفاقاً تاثیر تام دارد علت تامه دارد مشروعیت می دهند. بعضی ها می گویند بیعتی که با امام علی (علیه السلام)  شد به خلافت او مشروعیت می داد.

 متاسفانه برای نص الهی حرفی نمی زنند، اهل سنت محترم هم همین را می گویند، می گویند:

(إِنَّ الَّذِينَ يبَايعُونَكَ إِنَّمَا يبَايعُونَ اللَّهَ يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا ينْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيهُ اللَّهَ فَسَيؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا)

در حقيقت کساني که با تو بيعت مي‏کنند جز اين نيست که با خدا بيعت مي‏کنند دست‏خدا بالاي دستهاي آنان است پس هر که پيمان‏شکني کند تنها به زيان خود پيمان مي‏شکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودي خدا پاداشي بزرگ به او مي‏بخشد.

سوره فتح (48): آیه 10

یعنی نظریه بیعت را شورا معرفی می‌کنند گاهی به کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه نامه ششم امام به معاویه استناد می‌کنند که فرمود:

«وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ ...إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص367، نامه 6

در نامه که امام به معاویه دارد می فرماید ای معاویه تو با من مخالفت می‌کنی تسلیم من نمی شوی، همان کسانی که با ابوبکر و عمر بیعت کردند با من هم در مدینه بیعت کردند، تو در شام بودی اگرچه الان بیعت نکردی؛ اما بیعت مردم در مدینه تو را ملزم کرده که باید بپذیری!

 چطور اهل مدینه با ابوبکر و عمر بیعت کردند تو قبول کردی تن دادی؛ اما بیعتی که مردم مدینه با من کردند نمی‌پذیری! آقایون جواب دادند که از باب التزام است؛ چون معاویه نظریه نص را اصلاً قبول ندارد. حضرت محاجه می‌کند به آنچه که خودش قبول دارد.

«الزموهم بما الزموا به انفسهم» ‏تو بیعت می گویی، با من بیعت بیعت شد. تو شورا می گویی، شورا بر من شد. تو در شام بودی باید این مبانی خودت را بپذیری و قبول کنی.

حالا ما نظرمان چیست؟ ما معتقد هستیم و به این نتیجه رسیدیم که بیعت یک التزام است؛ چون می گوییم مشروعیت حکومت امام و حاکمیت و ولایت او به امر خداست. چون حاکمیت مال خداست حکومت و ولایت مال خداست؛ چون ما مملوک او هستیم هر کسی می‌خواهد ولی باشد

حتماً باید اذن خدا را داشته باشد. برای همین این اسم از جانب خدا برای آقا امیرالمومنین آمد.

 پس بیعت یک جایگاه مردمی دارد، مفاد این بیعت هم این است ای حاکمی که از جانب خداوند متعال منصوب به خلافت و جانشینی پیامبر شدی من به شما التزام می دهم که دستورات تو را عمل کنم.

حالا اگر این التزام را نداد حکومت آن مشروع نیست؟ هست. التزام را نداد بگوییم آقا دیگر اطاعت لازم نیست، اتفا دو تا چوب می خورد چرا بیعت نکردید؟ چرا این التزام را ندادید؟ چرا اطاعت نکردید؟ چون به قول بزرگان این بیعت سودش به خود مردم برمی گردد.

 امیرالمومنین در زمان پیامبر ولایت داشتند اما ولایت ایشان مربوط به بعد از رسول خدا می شود. مقام امامت از طرف خدا برای مردم داده شده این را رسول خدا در خطبه غدیر به صراحت فرمودند، گفتند من تا روز قیامت این دوازده امام را برای شما از طرف خداوند تعیین کردم؛ یعنی جلو جلو شما امت می‌گویم

که این ها امام شما هستند.

 اگر بالاتر برویم در احادیث معراج، صفوف انبیا امامت همین  دوازده امام تثبیت شده یعنی خدا مقام امامت را به این ها داده، لذا امیرالمومنین این مقام امت را داشتند اعلام رسمی آن در غدیر بوده است.

 جالب است وقتی در غدیر مردم گفتند یا رسول الله ما به علی بگوییم: «السلام علیک یا امیرالمومنین و انت حي» شما زنده هستید ما به علی بگیم السلام علیک یا امیرالمومنین، خود شما امیرالمومنین هستی، می شود ما به دو نفر همزمان یا امیرالمومنین بگوییم؟

رسول خدا فرمودند «و انا حيٌ» چون من زنده هستم می‌خواهم شما به این مقام علی اقرار کنید.

 با توجه به این موضوع سوال این است آیا امیرالمومنین در زمان حیات رسول خدا این صفت و جانشینی را داشتند یا خیر؟ ما می‌گوییم بله امیر مومنان در زمان رسول خدا ولی خدا بود، طولی چون در بعضی موارد حتی در زمان رسول خدا فعلیت پیدا می‌کرد.

 شاهد اول پیامبر در صدر بعثت:

(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)

و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!

سوره شعراء (26): آیه 214

اقربین را جمع کرد، زمانی که آیه نازل شد رسول فرمودند:

«فأيكم يؤازرني على هذا الأمر على أن يكون أخي ووصيي وخليفتي فيكم»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص542

یوازرنی از وزارت می آید، وزارت یعنی پشتیبان و کمک کار، حضرت پیامبر دست مبارک امام را بالا برد همین تعبیر در سوره طاها آمده که خداوند فرمود:

(قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي؛ وَيسِّرْ لِي أَمْرِي؛ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي؛ يفْقَهُوا قَوْلِي؛ وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي؛ هَارُونَ أَخِي)

(موسي) گفت: «پروردگارا! سينه‌ام را گشاده کن؛ و کارم را برايم آسان گردان! و گره از زبانم بگشاي؛ تا سخنان مرا بفهمند! و وزيري از خاندانم براي من قرار ده... برادرم هارون را!

سوره طه (20): آیات 25 تا 30

هارون وزیر موسی در زمان حضرت موسی بود، همین تعبیر پیامبر در مورد امیرالمومنین به کار بردند «ایکم یوازرونی» یعنی علی وزیر من می شود؛ پس وزیر در زمان پیغبمر در واقع وزیر و معاون و جانشین پیغمبر می شود.

مثال دیگر رسول خدا یک عده را به سوی یمن برای مقابله با قبیله‌ای فرستادند یک گروه یا دسته‌ای که به فرماندهی خالد بن ولید فرستادند، پیامبر فرمودند هرگاه شما دو لشکر به هم رسیدید فرمانده کل با علی ابن ابیطالب است. شخصی از صحابه که در تاریخ آمده به نام «عمران ابن حصین»

 با سه نفر دیگر می گوید ما امدیم دیدیم غنائمی در این جنگ جمع شده مقداری را حضرت علی برای خودش برداشت این ها رفتند به «خالد» گفتند می دانی چه شده است؟ خالد ابن ولید گفت چه شده است؟ این ها حضرت آقا کسانی هستند که فی قلوبهم مرض هستند، انتقاد کردند گفتند

هنوز غنایم تقسیم نشده، علی نصف غنام را برداشت.

 وقتی به مدینه برگشتند خواستند پیغمبر را در مورد علی ناراحت کنند، جریان را یک طوری به ضد علی بگویند نفر اول گفت:

«...يا رَسُولَ اللَّهِ ان عَلِيًّا فَعَلَ كَذَا وَكَذَا فَأَعْرَضَ عنه ثُمَّ قام الثاني فقال يا رَسُولَ اللَّهِ ان عَلِيًّا فَعَلَ كَذَا وَكَذَا فَأَعْرَضَ عنه ثُمَّ قام الثَّالِثُ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ ان عَلِيًّا فَعَلَ كَذَا وَكَذَا فَأَعْرَضَ عنه ثُمَّ قام الرَّابِعُ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ ان عَلِيًّا فَعَلَ كَذَا وَكَذَا قال فَأَقْبَلَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم

على الرَّابِعِ وقد تَغَيَّرَ وَجْهُهُ فقال دَعُوا عَلِيًّا دَعُوا عَلِيًّا ان عَلِيًّا مني وأنا منه وهو ولي كل مُؤْمِنٍ بعدي»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص437

وقتی این ها می گفتند «ان علیا فعل کذا و کذا» پیامبر روی خودشان را بر می گرداند پاسخ نمی داد، سه نفر که گفتند، دفعه چهارم پیامبر ناراحت شدند و فرمودند:  «دَعُوا عَلِيًّا دَعُوا عَلِيًّا»؛ از جان علی چه می خواهید؟ «ان عَلِيًّا مني وأنا منه وهو ولي كل مُؤْمِنٍ بعدي» بعدی یعنی اگر من پیامبر نبودم

 علی بعد از من ولی شما است جواب آن چهار نفر داده نمی شود.

آن ها می گویند علی در زمان شما تصرف عدوانی در این غنایم کرده است. امت چرا سکوت کردند؟ پیامبر فرمود: هر جا که من نیستم ولایت علی فعلیت پیدا می‌کند،  وقتی که من هستم با علی با هم هستیم، من محور هستم، وقتی علی را فرستادم انگار من به یمن رفتم! ببخشید مصدع اوقات شدم یا علی!

مجری:

 ممنونم تشکر خدانگهدارتان باشد.

 بیننده بعدی آقای «محمدی از اصفهان» سلام علیکم بفرمایید.

بیننده: (آقای محمدی از اصفهان – شیعه)

 سلام علیکم مجری محترم جناب آقای حاج «آقا اسماعیلی» و همچنین استاد ارجمند حضرت آیت الله دکتر «قزوینی»

 استاد محترم خواهش می‌کنم اگر ممکن است از حکمت های حضرت علی (علیه السلام)  شماره ۲۹۹ یا بعضی نهج البلاغه ها ۲۸۹

«كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّه‏»

 البته در برنامه‌های شبکه حضرت ولی عصر «نهج البلاغه» داریم اما زنده نیست خواستم این عبارت که «نهج البلاغه»‌ها اکثرا ترجمه‌ شان در این کلام گویا نیست اگر صلاح می‌دانید توضیح بفرمایید.

«وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا [لَا] يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَه‏»

بین این مطالب حضرت این عبارت را درباره یک شخصی از دوستان شان که وصف یک انسان کامل است می‌فرماید. سپاس از برنامه عالی تان ان شاء الله پایدار باشید.

مجری:

تشکر از تماس تان موفق باشید. استاد به خاطر این که یک مقدار باید زودتر برنامه را به اتمام برسانیم ان شاء الله پاسخ را برای یک برنامه دیگر می گذاریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این مطلب خیلی مفصل است ان شاءالله در یک جلسه دیگر به آن می پردازیم

«كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ [يُعَظِّمُهُ‏] يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي [يَتَشَهَّى‏] مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ [لَيْثٌ عَادٍ]

وَ صِلُّ وَادٍ لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا [لَا] يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَه‏...»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ‏ص 526

عرض می کنیم که مراد از «أَخٌ فِي اللَّهِ» چه است و این ویژگی ها را که حضرت می فرماید باید این ها را در خودمان به عنوان اخلاق علوی ایجاد کنیم.

مجری:

 حضرت استاد از شما ممنونم، بزرگواری فرمودید ان شاء الله سایه تان مستدام باشد خدا نگهدارتان باشد. از محضر دوستان عزیز بیننده‌ هم تشکر می کنیم که تا پایان برنامه ما را همراهی کردند. خدا نگهدار!





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها