2025 July 8 - سه شنبه 17 تير 1404
از مناشده تا رد الشمس (استدلال‌های امیرالمومنین علیه السلام در برابر مخالفان)
کد مطلب: ١٣٢٠٢ تاریخ انتشار: ٢٢ خرداد ١٤٠٤ - ١٧:٠٢ تعداد بازدید: 30
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
از مناشده تا رد الشمس (استدلال‌های امیرالمومنین علیه السلام در برابر مخالفان)

برنامه حبل المتین - 04 03 1404

 
 
لينک دانلود
 

 

آبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

برنامه حبل المتین - 04 03 1404

عنوان برنامه: از مناشده تا رد الشمس (استدلال‌های امیرالمومنین علیه السلام در برابر مخالفان)

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: آقای علی اسماعیلی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم به نام او که نامش بهترین نام‌ها و یادش آرامش جان‌ها و دلهاست سلام و صلوات عرشیان و فرشیان بر خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی و اهل بیت پاک و نورانیش!

 دوستان عزیز بیننده همراهان گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاران همیشگی، برنامه زنده حبل المتین خدمت تان سلام عرض می کنم بهترین دقایق و لحظات را برای شما آرزومندم.

با افتخار با شما هستیم برنامه زنده حبل المتین تقدیم حضور شما می شود همین ابتدا از تمام وجود مان شاکر نعمت خداوند متعال هستیم بویژه شاکر نعمت ولایت و امامت مولای متقیان امیر مومنان اسدالله الغالب علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) و از اعماق وجود مان عرض می‌کنیم: «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)»

روال ما در برنامه زنده حبل المتین به این شکل است که طبق، هفته‌های گذشته درس‌هایی از امامت و ولایت را داریم و به ادله عقلی امامت رسیدیم و جزئیات بحث را خدمت تان عرض خواهم کرد.

بخشی از برنامه هم اختصاص به مخاطبین و بیننده‌های عزیز مان دارد، عزیزانی که دل در گرو ولایت مولا امیرالمومنین (سلام الله علیه) دارند و بیننده ما هستند یا عزیزانی که اهل سنت هستند، چه علمایشان چه مولوی ها و آخوند و چه بیننده‌های معمولی که می توانند روی خط ارتباطی ما بیایند این فضا و این آنتن و این شبکه برایشان آماده و در خدمت شان است. دوستان هرگونه سوال و بحث و گفتگوی دارند ما در خدمت هستیم.

حتی آقایان وهابی چه کارشناسان شبکه‌های وهابی چه بیننده‌های دیگری که تفکر و اندیشه وهابیت دارند ما در خدمت شان هستیم، اگر خود شان مایل هستند می‌خواهند و این جرأت را دارند که برای بحث و گفتگو بیایند، ما حرفی نداریم ما تمام قد آماده هستیم. در محضر استاد عزیز و گرانقدر و فرزانه‌ مان حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی هستیم، استاد سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

 

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.

طبق برنامه همیشگی طلیعه عرایض مان یادی از صدیقه اطهر (سلام الله علیها) است، باشد که در طول مدت به اندازه یک لحظه یک هزار میلیاردم ثانیه مورد قبول حضرت زهرا باشد ما خدا را شاکر هستیم، هم دنیا و هم آخرت مان آباد است.

دل آشفته ام را رفتی و آشفته تر کردی * سرا پای وجودم را ز داغت شعله ور کردی

من و تو هر دو تنها و غریب شهر غم بودیم * تو راحت گشتی اما غربتم را بیشتر کردی

به سوی مسجدم با دست بسته چون که می بردند * خودت را در حمایت از من تنها سپر کردی

فقط فهمید دستم پهلویت زخمی شده اما * نمی دانم چسان شب های محنت را سپر کردی

امیر عشق با رفتنت خانه نشین زهرا * مرا ای لاله پر پر چسان خون جگر کردی!

(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

مجری:

از حضرت استاد ممنون و سپاسگزارم که مثل همیشه ابتدای برنامه، به نام نامی حضرت مادر صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) مزین شد.

 عزیزان در خاطرتان است در برنامه حبل المتین درس‌هایی از امامت و ولایت را بحث می‌کردیم به ادله عقلی امامت و ولایت رسیدیم، به استدلال های که وجود نازنین مولای متقیان امیر مومنان علی (علیه السلام) در آن شورای شش نفره داشتند که هر کدام از این ها یک ادله و اثبات کننده بر ولایت امامت مولا امیر مومنان (سلام الله علیه) است.

یکی از آن قضایایی که وجود نازنین حضرت مولا اشاره کردند و انجا ثابت کردند و اقرار گرفتند و همه تایید کردند قضیه رد الشمس است. البته عزیزانی که مشرف شدن مدینه می‌دانند که یک مسجدی قبلاً به اسم مسجد رد الشمس بود در چند سال گذشته که ما توفیق داشتیم مشرف شدیم هیچ اثری از این مسجد دیگر نیست یعنی با خاک یکسان شده و یگ میدانی آن جا است و هیچ اثر و نام و نشانی هم نیست و اتفاقاً خیلی هم نسبت به ان حساسیت دارند اگر کسی برود ما با ماشین رفتیم برای چند دقیقه‌ای توقف کردیم سریع آمدند و ما هم مجبور شدیم انجا را ترک کنیم.

 شرایط به این شکل متاسفانه هر آنچه که از نام و نشان‌هایی که از پیامبر و اهل بیت و امیرالمومنین بوده این ها به مرور زمان از بین بردند؛ اما استاد یکی از فضایل بی نظیر حضرت که در شورای شش نفره اشاره کردند همین قضیه رد شمس است، کلیاتش را بفرمایید جزئیات و سوالاتی هم دارد من عرض می کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

همانطوری که عزیزمان اشاره کردند امیرالمومنین (سلام الله علیه) در آن شورای شش نفره با حضور عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن ابن عوف و سعد ابن ابی وقاص نزدیک چهل - پنجاه مورد از فضایلش را مطرح می کند و تحدی هم می کند هیچ عرب و عجم، عبدی و مشرک و همپیمانی نمی‌تواند یکی از این حرف‌های من را رد و نقض کند.

 از این نزدیک به چهل مورد، دو - سه موردش در رابطه با بحث اثبات ولایت از طریق نص است مابقی اثبات ولایت خودش از طریق عقله است؛ یعنی اگر چنانچه رسول اکرم در رابطه با خلافت حضرت امیر هیچی نفرموده بودند، هیچ آیه و حدیثی نداشتیم حدیث غدیر نبود، حدیث منزلت و دیگر احادیث نبود، ما می‌خواستیم خلیفه معین کنیم ملاک انتخاب خلیفه افضلیت و برتری او نسبت به دیگران و جایگاه او پیش خدای عالم و نبی گرامی بوده است.

 یکی از این‌ها موردی که حضرت می‌فرماید:

«فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ رُدَّتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ بَعْدَ مَا غَرَبَتْ، أَوْ كَادَتْ، حَتَّى صَلَّى الْعَصْرَ فِي وَقْتِهَا غَيْرِي قَالُوا: لَا.»

آیا در میان شما غیر از من کسی است که آفتاب بعد از غروب برای او برگشته باشد؟ گفتند نه!

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص548

داستانش این شکلی است که در منابع شیعه و سنی مفصل نقل کردند رسول اکرم سر مقدس شان بر روی زانوی امیرالمومنین و مشغول گرفتن وحی بود. امیرالمومنین نماز ظهر شان را خوانده بودند نماز عصر هنوز نرسیده بود که سر مطهر رسول اکرم بر روی زانوی حضرت و این ادامه داشت تا آن مرحله‌ای که آفتاب غروب کرد.

 این که امیرالمومنین نمازش را فدای وحی کرد خوب مشخص است همه چیز وحی است میلیاردها مسائل از وحی است و یک مورد آن نماز است و احترام رسول اکرم از احترام نماز، قطعاً بالاتر است.

 لذا وقتی رسول اکرم از آن حالت که وحی می آمد دیگر به صورت کامل متوجه اطراف خود شان نبود، به حال طبیعی خود شان آمدند. و سوال کردن یا علی نماز عصرت را خواندی! گفت شما مشغول گرفتن وحی بودید هنوز نتوانستم نمازم را بخوانم.

 حضرت رسول اکرم اشاره کرد خدایا همانطور که این آفتاب را برای یوشع و برای سلیمان و... برگرداندی برای برادرم علی برگردان و آفتاب برگشت که همه صحابه اینها نقل کرده‌اند با این که هوا تاریک بود یک موقع دیدیدیم آفتاب برگشت و از پنجره ها افتاب درون خانه ها افتاد امیرالمومنین نمازشان را خواندند، دوباره آفتاب غروب کرد! این خلاصه و قضیه ای رد الشمس است.

مجری:

 خیلی ممنون و متشکرم، شاید برای مخاطبین هم جالب باشد بدانند که نظر بزرگان وهابی نسبت به حدیث رد الشمس چه است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

وهابی‌ها خودشان را نخود هر آش کرده اند هر کجا توانستند سندا روایت را رد کردند نتوانستند گفتند:

«يشهد القلب انه باطل»

قلب ما نمی تواند این روایت را قبول بکند!

ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 213

(فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يكْذِبُونَ)

در دلهاي آنان يک نوع بيماري است؛ خداوند بر بيماري آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايي که ميگفتند، عذاب دردناکي در انتظار آنهاست.

سوره بقره (2): آیه 10

بعضی وقت ها می گویند آقا اصلاً عقل همچنین چیزی را نمی‌پذیرد. بعضی هایشان می گویند اصلاً این دروغ است هیچکس این را نگفته است! یعنی کار وهابی‌ها اصلاً و ابداً هیچ حساب و کتاب ندارد.

مثلا ابن تیمیه که لیدر وهابیت است در کتاب منهاج السنه‌ شان جلد هشتم صفحه ۱۶۴ می گوید رافضی اینطوری گفت. یعنی علامه حلی گفته نهمن فضیلت علی برگشتن خورشید برای حضرت امیر (سلام الله علیه) است. یکی در زمان پیغمبر یکی هم بعد از زمان پیغمبر.

 ایشان می گوید:

«فضل علي وولايته لله وعلو منزلته عند الله معلوم»

بر پدر دروغگو لعنت!

«ولله الحمد من طرق ثابتة أفادتنا العلم اليقيني لا يحتاج معها إلى كذب ولا إلى مالا يعلم صدقه»

احتیاج نیست برای فضیلت علی و منزلتش دنبال احادیث جعلی و دروغی بگردیم!

«وحديث رد الشمس له قد ذكره طائفة كالطحاوي والقاضي عياض وغيرهما وعدوا ذلك من معجزات النبي صلى الله عليه وسلم»

خیلی جالب است می گوید این را علمای ما مثل امام طهاوی قاضی از معجزات پیغمبر دانستند.

«لكن المحققون من أهل العلم والمعرفة بالحديث»

آن محققینی که اهل علم و حدیث شناس هستند

«يعلمون أن هذا الحديث كذب موضوع كما ذكره ابن الجوزي في كتاب الموضوعات»

این حدیث دروغ و جعلی است و همان طوری که ابن جوزی در کتاب المضوعاتش آورده است.

دوباره در صفحه بعد کتابش می گوید:

«وليس في جميع أسانيد هذا الحديث إسناد واحد يثبت تعلم عدالة ناقليه وضبطهم ولا يعلم اتصال إسناده»

در تمام این سندهایی که آقایان آورده‌اند یک سندی که ثابت کند این روایت صحیح نیست ناقلینش آدم های مورد وثوق نیستند.

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج8، ص165 و 177

در کتاب‌های مورد اعتماد هم این حدیث رد شمس نیامده و اهل صحاح و اهل سنن مسانید نقل نکرده‌اند!

 خلاصه ایشان آسمان زمین را به هم بافته آخر هم می گوید در کتاب‌های معتبر نیست راویانش ضعیف‌ هستند و کسی نگفته چنین و چنان نیست بله عده‌ای مثل مثل تحاوی و این ها آورده اند.

 البدایه و النهایه - ابن کثیر دمشقی ایشان شاگرد ابن تیمیه است در جلد هشت کتابش روایت را از قول ام سلمه نقل می کند این که آفتاب غروب کرد و حضرت فرمود:

«اللهم إن عليا كان في طاعتك فارددها عليه»

خدایا علی در اطاعت تو بود، آفتاب را بر او برگردان!

«قالت أسماء فأقبلت الشمس ولها صرير كصرير الرحى حتى كانت في موضعها وقت العصر فقام علي متمكنا فصلى فلما فرغ رجعت الشمس ولها صرير كصرير الرحى اختلط الظلام وبدت النجوم»

یک غرشی این آفتاب داشت که برمی گشت مثل این که سنگ آسیاب می چرخد چه حالت غرشی دارد مثل آن غرشی داشت. نماز عصر را حضرت خواند. بعد دارد:

«وهذا منكر أيضا إسنادا ومتنا»

یعنی هم سندا منکر است و هم متناً منکر است!

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت، ج6، ص83

این که سندا و متنا منکر است هیچی نیاورده است دلیل این که سند و متنش منکر است نمی‌دانم!

امثال این را آقایان دارند به همین دو مورد اکتفا می‌کنیم اگر سوالات دیگر هم است بتوانیم به حول و قوه الهی به سوالات برسیم.

مجری:

ان شاء الله؛ پس در مجموع وهابی ها یک جورایی زیر بار این موضوع نرفتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اگر زیر بار بروند دیگر وهابی نیستند!

مجری:

بله باید فرق داشته باشند این که همیشه اهل سنت و علمای اهل سنت می گوییم فرق شان با وهابی ها در همین است. تازه دقیق تر آن را استاد در سوال بعدی که می‌خواهم بپرسم پاسخ می دهند چون می‌خواهم بپرسم واقعا حدیث رد الشمس در کتب اهل سنت با سند صحیح امده یا خیر؟ وقتی پاسخ را می بینید آن موقع این تفاوت را متوجه می شوید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خدمت تان عرض کنم آقای طبرانی متوفای ۳۶۰ در کتاب معجم کبیر شان مشهور بر این است که معجم کبیر طبرانی روایاتش همه مورد وثوق است.

«عن أَسْمَاءَ بنتِ عُمَيْسٍ قالت كان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم يُوحَى إليه وَرَأْسُهُ في حِجْرِ عَلِيٍّ فلم يُصَلِّ الْعَصْرَ حتى غَرَبَتِ الشَّمْسُ»

سر رسول اکرم در دامن امیرالمومنین بود و علی نماز عصر را نخوانده بود تا اینکه آفتاب غروب کرد!

«فقال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم اللَّهُمَّ ان عَلِيًّا كان في طَاعَتِكَ وَطَاعَةِ رَسُولِكَ فَارْدُدْ عليه الشمس»

بعد رسول اکرم عرضه داشت خدایا علی در اطاعت تو و اطاعت پیغمبرت بوده خدایا آفتاب را برای علی برگردان!

«قالت أَسْمَاءُ فَرَأَيْتُهَا غَرَبَتْ وَرَأَيْتُهَا طَلَعَتْ بعد بعدما ما غربت»

اسما می گوید من دیدم که آفتاب غروب کرده بود بعد از آن که آفتاب غروب کرده بود دوباره دیدم که آفتاب دوباره طلوع کرد!

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج24، ص151

هیثمی در جلد هشتم مجمع الزوائد روایاتی را نقل می کند جابر نقل کرده که رسول اکرم دستور داد آفتاب برگشت و بعد می گوید:

«رواه الطبراني في الأوسط وإسناده حسن»

طبرانی در اوسط نقل کرده و تمام سندهایش هم سندهای خوبی است!

باز می گوید:

«رواه كله الطبراني بأسانيد ورجال أحدها رجال الصحيح عن إبراهيم بن حسن وهو ثقة وثقه ابن حبان»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج8، ص297

طبرانی با سندهای متعدد آورده یکی از سندهایش رجال صحاح؛ یعنی رجال صحیح بخاری و مسلم است. همه شان از ابراهیم بن حسن آورده اند و ایشان هم ثقه است ابن حبان او را توثیق کرده است.

و ابن حبان هم در ثقات شان جلد اول صفحه ۲۱۵ می گوید:

«وهذان الحديثان ثابتان ورواتهما ثقات»

این دو تا روایتی که من از طبرانی نقل کردم هر دو روایت صحیح و ثابت هستند و راویان شان هم همه ثقات هستند.

 من نمی‌دانم کتاب آقای هیثمی از دید آقای ابن تیمیه جزء کتاب های معتبر نیست؟ کتاب طبرانی معتبر نیست؟ یا کتاب‌های دیگری که روایت را نقل کرده اند مانند خصائص کبرای نسائی که سیصد و خرده ای سال قبل از ابن تیمیه بوده این ها هیچ کدامشان جزء کتاب‌های معتبر نیستند؟!

 طحاوی متوفای 3۲۱ است، ابن تیمیه متوفای ۷۲۸ است، این‌ها همه شان قبل از ابن تیمیه بودند اینطوری نیست که همه بعد از ابن تیمیه باشند.

 باز جلوتر می رویم می‌بینیم آقای ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲) که از استوانه‌های علمی اهل سنت است و اهل سنت به وجود ایشان افتخار می‌کنند در کتاب شرح صحیح بخاری جلد ۶ صفحه ۲۲۱ قضیه را از جابر نقل می کند:

«أن النبي صلى الله عليه وسلم أمر الشمس فتأخرت ساعة من نهار وإسناده حسن»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج6، ص221

 می گوید سندش سند حسن و معتبر است.

 باز همین روایت را آقای هیثمی در کتاب مجمع الزوائد خودش جلد ۸ صفحه ۲۹۶ می آورد و می گوید اسناده حسن!

 سیوطی در کتاب الخصائص الکبری جزء دوم صفحه ۳۲۴ روایت را می آورد

«أخرج ابن مندة وابن شاهين والطبراني بأسانيد بعضها على شرط الصحيح عن أسماء بنت عميس قالت كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يوحى إليه في حجر علي فلم يصل العصر حتى غربت الشمس فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ( اللهم إنه كان في طاعتك وطاعة رسولك فاردد الشمس ) قالت أسماء فرأيتها غربت ثم رأيتها طلعت بعد ما غربت»

الخصائص الكبرى؛ اسم المؤلف: أبو الفضل جلال الدين عبد الرحمن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ - 1985م، ج2، ص137

می گوید روایت شرایط صحیح بخاری و مسلم را دارد این ها نقل کرده اند.

 ابن حجر مکی در کتاب الصواعق المحرقه که در رد شیعه نوشته است می گوید:

«ومن كراماته الباهرة أن الشمس ردت علي لما كان رأس النبي صلى الله عليه وسلم في حجره والوحي ينزل عليه وعلي لم يصل العصر فما سري عنه صلى الله عليه وسلم إلا وقد غربت الشمس فقال النبي صلى الله عليه وسلم (اللهم إنه كان في طاعتك وطاعة رسولك فاردد عليه الشمس) فطلعت بعدما غربت»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج2، ص375

از کرامات روشن و واضح و جهان شمول علی بن ابیطالب این است که آفتاب برای امیرالمومنین برگشت!

بعد می گوید بزرگان آورده اند کسانی مثل ابن تیمیه یک حرف هایی نسبت به این روایت زده اند.

باز می‌بینیم این حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری شرح صحیح بخاری جلد ۶ به صراحت می گوید این روایت را که می آورند آفتاب برای حضرت یوشع ابن نون آمده، طحاوی در کتابش و طبرانی در معجم کبیر آورده، حاکم بیهقی در دلایل النبوه آورده اند تمامی این ها:

«وهذا أبلغ في المعجزة وقد أخطأ بن الجوزي بإيراده له في الموضوعات وكذا بن تيمية في كتاب الرد على الروافض في زعم وضعه والله أعلم»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج6، ص222

«وهذا أبلغ في المعجزة»؛ این برگشتن آفتاب بلیغ‌ترین معجزه برای علی بن ابیطالب است. یا بلیغ‌ترین معجزه برای پیغمبر است که با دعای پیغمبر آفتاب برگشت.

 «وقد أخطأ بن الجوزي بإيراده له في الموضوعات» ابن جوزی خطا کرده که این را در احادیث موضوعات آورده است «وكذا بن تيمية في كتاب الرد على الروافض في زعم وضعه» همچنین ابن تیمیه خطا کرده که در کتاب الرد علی الروافض دچار خیالات و اوهام شده گفته روایت جعلی است و ما از این عبارت‌ها زیاد داریم!

 باز در سبل الهدی و الرشاد مال صالحی شامی متوفای ۹۴۲ در جلد نهم ایشان می گوید طحاوی گفته:

«وقال هذان الحديثان ثابتان ورواتهما ثقات»

این دو تا روایت در رابطه با رد شمس ثابت و راویان آن هم ثقه هستند

سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الصالحي الشامي الوفاة: 942هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ، الطبعة: الأولى، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ج9، ص437

آقای خفاجی هم همین طور تصحیح کرده و به به ابن جوزی اعتراض کرده است.

 بعد جالبش این است که نوه ابن جوزی سبط ابن جوزی یک عبارت قشنگی دارد. در کتاب تذکرة الخواص ایشان قضیه رد الشمس را برای علی را مطرح می کند بعد می گوید:

«فإن قيل: فقد قال جدك في الموضوعات: هذا حديث موضوع»

جد تو آقای سبط ابن جوزی این را در کتاب الموضوعات آورده گفته این حدیث جعلی است.

«والجواب: أن قول جدي رحمه الله: (هذا حديث موضوع بلا شك) دعوى بلا دليل»

جد من گفته که این حدیث جعلی است هیچ دلیلی نداره یک ادعای مفت و بی خودی کرده است.

«لان قدحه في رواته الجواب عنه ظاهر»

یک چیزهایی در رواتش گفته است این حرف ها، حرف هایی است که جوابش روشن است.

«لأنا ما رويناه إلا عن العدول الثقات»

ما خود مان قضیه حدیث رد شمس را از راویان عادل وثقه نقل کردیم!

«الذين لا مغمز فيهم»

کوچک ترین ضعفی این روات ندارند.

«وليس في إسناده أحد ممن ضعفه»

ایشان دچار خیال بافی و توهم شده و گفته در سند این راوی وجود دارد ضعیف است و حال آن که این روات در سند این روایت رد الشمس نیست این که جد من این ها را از کجا آورده نمی دانم.

مجری:

ممنونم الان که صحبت از سند شد من این سوال را هم بپرسم بعد ان شاء الله بحث را باز ادامه بدیم برخی از علمای اهل سنت به سند روایت اشکال کرده اند استاد این را توضیح می‌دهید چیست؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اولاً این عبارتی که از سبط ابن جوزی آوردم، ایشان می گوید حرف جد من حرف بی دلیل است.

 آقای الارنؤوط که از وهابیون سرشناس و از محققین پرآوازه وهابی در عصر حاضر است. ایشان می گوید «فضیل ابن مرزوق مختلف فیه» در سند معجم کبیر طبرانی فضیل ابن مرزوق است و ایشان مختلف فیه است.

«وفقه الثوری وابن عیینة و ابن معین»

سفیان این ثوری و ابن عینینه و یحیی ابن معین توثیقش کردند دیگران تضعیف کردند!

 خیلی جالب است در رابطه با یحیی ابن معین ملاحظه بفرمایید در کتاب عمدة القاری شرح صحیح بخاری جلد هفتم صفحه ۱۱ در رابطه با یک راوی می گوید حاکم گفته وثقه ابن معین و دیگران بخاری علیهش حرف زده در ضعفا آورده:

«فهذا ابن معين إمام هذا الشأن»

یحیی ابن معین امام علم رجال و امام جرح تعدیل است.

«وكفى به حجة في توثيقه إياه»

عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج7،‌ٌ ص 11

همین یحیی ابن معین که امام و پیشوای علم رجال است توثیق کرد همین کفایت می کند دیگران تضعیف کنند نکنند هیچ ارزشی ندارد!

 نمی‌دانم آقایان چه کار دارند می‌کنند به فرض بعضی آقایان توثیق کردند دیگران هم تضعیف کردند شما یک راوی به ما نشان بدید که تضعیف نکرده باشند شما هر راویی را می آورید یک عده گفتند ضعیف است و یک عده می گویند ثقه است.

خودتان گفتید اگر یک راوی مختلف فیه بود دو نفر گفتند ثقه است و دو نفر گفتند ضعیف است احادیثش حسن می شود «الحسن کالصحیح فی الاحتجاج» دیگر چه دردی است که شما دارید؟

ابن حجر عسقلانی در کتاب «القول المسدد في الذب عن المسند، للإمام أحمد» کتاب خوبی دوستان اگر مطالعه کنند خیلی خوب است. ایشان می گوید یک سری روایاتی را ابن جوزی در موضوعات آورده گفته ثقه نیست و و عاص جزء مجهولین است عقیلی آمده تضعیف کرده ...

 بعد ایشان می گوید این آقا را یحیی ابن معین توثیق کرده، عباس دوری تضعیف کرده عثمان دارمی توثیق کرده و دیگران تضعیف کردند

«فالحاصل من کلام هؤلاء الائمة فیه ان حدیثه فی مرتبة الحسن»

این که یک عده توثیق کردند و یک عده تضعیف کردند نهایتاً روایتش حسن می شود، روایت حسن را آقایان می گویند کالصحیح فی الاحتجاج»

در هر صورت...

حتی ذهبی در کتاب «میزان الاعتدال» جلد ۲ صفحه ۴۸۴ همین تعبیر را می آورد می گوید جماعتی از ابن معین آوردند ابن معین گفته ضعیف است. ابن معینی که امام هذا الشأن است.

 ابن حبان ایشان را توثیق کرده ابن خزیمه گفته لا احتج به. ابوزرعه می گوید مختلف فیه است. فسوی گفته صدوق، «قلت» منِ ذهبی می گویم این که یک عده تضعیف کردند حتی یحیی ابن معین تضعیف کرده ولی در کنارش افراد دیگری خیلی کمتر از یحیی ابن معین توثیق کردند می گوییم «حدیثه في مرتبة الحسن» حدیث این در مرتبه حسن است «الحسن و کالصحیح فی الاحتجاج»

این مشخص اگر یک همچنین قضیه‌ای برای بزرگان شان پیش می آيد من مطالب زیادی دارم الان فرصتش نیست عرض کنم این آقایان برای بزرگانشان همین قضیه را نقل کرده‌اند.

 یک نمونه‌ اش اینجا بیاورم ایام غدیر نزدیک است.

مجری:

بله، چهارشنبه اول ماه ذی‌الحجه است و ماه ذی الحجه هم ماه ولایت است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این‌ها در رابطه با یکی از بزرگان شان تعبیری دارند داشت منزل می‌رفت، دید آفتاب در حال غروب کردن است.

قضیه در مورد ابوحامد غزالی است دوستان ملاحظه و قضاوت کنند مرآت الجنان مال یافعی و از استوانه‌های علمی اهل سنت و متوفای ۷۶۸ است، ایشان تقریباً معاصر ابن تیمیه و ابن کثیر در جلد سوم در رابطه با آقای ابوحمد غزالی می گوید. در مورد همین آقایی که می گوید خواندن مقتل امام حسین حرام است؛ چون توهین به صحابه است.

می گوید ابوحامد غزالی، امام عارف بالله کرامات بزرگی دارد

«وقال للشمس يوما قفي فوقفت حتى بلغ المنزل الذي يريد من مكان بعيد»

مرآة الجنان وعبرة اليقظان؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان اليافعي الوفاة: 768هـ، دار النشر: دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م، ج3، ص190

روزی به آفتاب گفت آقا یا خانم آفتاب همانجا بی ایست متوقف شو، دستور توقف داد، «فوقفت» این آفتاب سر جای خودش ایستاد تکان نخورد «حتى بلغ المنزل الذي يريد من مكان بعيد» یک فاصله دوری چند ساعت فاصله بود آفتاب همانجا وایستاد ماند تا ابو حامد غزالی به منزلش رسید!

مجری:

آفتاب همین طور وایستاد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله همین طور ایستاد!! از این طور قضایا برای بزرگان شان الی ما شاء الله فروان دارند. الان فرصتش نیست کراماتی که این ها برای بزرگان شان آقایان آورده اند من بیان کنم؛ ولی اگر این‌ها را با سند صحیح از دیدگاه اهل سنت برای حضرت امیر نقل کردیم می گویند نه این ها جعلی است.

 قلب ذهبی شهادت بدهد آن باطل است. ابن تیمیه زیر بارش نرفته ابن جوزی اشکال کرده است. دیگر نمی‌دانم این ها برای فردای قیامت هم چه جوابی دارند الله اعلم!

مجری:

 ممنونم حضرت استاد. معمولاً این مباحث را که طرح می‌کنیم دوستان عزیز بیننده همیشه یکی از خواسته‌های شان این است در کنار این مطالبی که از وهابیت و اهل سنت گفته می شود نظر علمای شیعه هم گفته بشود. من می خواهم از استاد درخواست بکنم ببینم که این حدیث رد الشمس در کتب شیعه در منابع شیعه که بزرگان و علمای ما با سند صحیح نقل کرده باشند چه طوری ذکر شده آمده یا خیر؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

 اول کسی که این قضیه را نقل کرده آقای حمیری است و ایشان متوفی ۳۰۴ است یعنی در حقیقت ۸۰ سال قبل از شیخ صدوق است چون شیخ صدوق متوفای ۱۸۱ است.

همچنین قبل از کلینی هم است کلینی متوفای ۳۲۹ است.

آقای حمیری کتابی به اسم قرب الاسناد دارد. سندهای کوتاه کوتاه آن جا آورده است؛ یعنی خودش فاصله‌اش با امام دو نفر یا سه نفر یا یک نفر بوده است. ایشان در قرب الاسناد در صفحه ۱۷۵ حدیث ۶۴۴ آورده است.

«مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ الْعَصْرَ، فَجَاءَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ لَمْ يَكُنْ صَلَّاهَا، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عِنْدَ ذَلِكَ، فَوَضَعَ رَأْسَهُ فِي حَجْرِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَنْ حَجْرِهِ حِينَ قَامَ وَ قَدْ غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، أَ مَا صَلَّيْتَ الْعَصْرَ؟ فَقَالَ: لَا، يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: اللَّهُمَّ إِنَّ عَلِيّاً كَانَ‏ فِي طَاعَتِكَ، فَارْدُدْ عَلَيْهِ الشَّمْسَ. فَرُدَّتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ عِنْدَ ذَلِكَ»

قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص 176

علی پیغمبر نماز عصرش را خوانده بود امیرالمومنین نخوانده بود و سر مبارک شان را به دامن امیرالمومنین گذاشت. یک وقت سرش را بلند کرد دید آفتاب غروب کرده است. فرمودند یا علی نماز عصرت را نخواندی؟ عرض کرد نه یا رسول الله. بعد عرضه داشت خدایا علی در اطاعت تو بود به خاطر من که سرم در زانوی او بود نماز عصر نخواند «فَرُدَّتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ عِنْدَ ذَلِكَ»

ملاحظه بفرمایید دو تا راوی هم بیشتر ندارد «مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ» در مورد محمد ابن عبدالحمید رجال نجاشی می گوید:

 «محمد بن عبدالحمید كان ثقة من اصحاب الكوفيّين‏»

از امام کاظم روایت دارد و مورد وثوق ست.

 مفضل ابن صالح نخاس هم از اساتید کلینی است و همه این ها نسبت به توثیق احمد ابن محمد بن ابی نصر که «لا یروي الا عن ثقة» از او نقل کرده است ابن محبوب از مشایخ ثقات است و از ایشان نقل کرده است. این نشان می دهد بر اینکه این روایت صد در صد صحیح است.

 مرحوم شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) متوفای ۴۱۳ است؛ یعنی تقریباً ۱۱۰ سال بعد از حمیری است و حدود نزدیک بیست و چند سال بعد از شیخ صدوق است و ۵۰ سال قبل از شیخ طوسی است.

مرحوم شیخ مفید در جلد اول کتاب ارشاد شان روایت را می آورد می گوید اسماء بنت عمیس، ام سلمه همسر پیغمبر جابر بن عبدالله ابوسعید خدری و جماعتی از صحابه نقل کرده‌اند که پیغمبر در منزلش بود علی در کنارش جبرئیل آمد وحی کرد وقتی که وحی کرد رسول اکرم کاملاً ارتباط با وحی داشت از اطراف شان بی اطلاع بودند.

«مَا رَوَتْهُ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ وَ أُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ فِي جَمَاعَةٍ مِنَ الصَّحَابَة أَنَّ النَّبِيَّ ص(صلی الله علیه واله وسلم) كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَنْزِلِهِ وَ عَلِيٌّ (علیه السلام) بَيْنَ يَدَيْهِ إِذْ جَاءَهُ جَبْرَئِيلُ (علیه السلام) يُنَاجِيهِ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَلَمَّا تَغَشَّاهُ الْوَحْيُ تَوَسَّدَ فَخِذَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) فَلَمْ يَرْفَعْ رَأْسَهُ عَنْهُ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ فَاضْطُرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لِذَلِكَ‏ إِلَى صَلَاةِ الْعَصْرِ جَالِساً يُومِئُ بِرُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ إِيمَاءً فَلَمَّا أَفَاقَ مِنْ غَشْيَتِهِ قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) أَ فَاتَتْكَ صَلَاةُ الْعَصْرِ قَالَ لَهُ لَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أُصَلِّيَهَا قَائِماً لِمَكَانِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ الْحَالُ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا فِي اسْتِمَاعِ الْوَحْيِ فَقَالَ لَهُ ادْعُ اللَّهَ لِيَرُدَّ عَلَيْكَ الشَّمْسَ حَتَّى تُصَلِّيَهَا قَائِماً فِي وَقْتِهَا كَمَا فَاتَتْكَ فَإِنَّ اللَّهَ يُجِيبُكَ لِطَاعَتِكَ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ فَسَأَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ اللَّهَ عَزَّ اسْمُهُ فِي رَدِّ الشَّمْسِ فَرُدَّتْ عَلَيْهِ حَتَّى صَارَتْ فِي مَوْضِعِهَا مِنَ السَّمَاءِ وَقْتَ الْعَصْرِ فَصَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع صَلَاةَ الْعَصْرِ فِي وَقْتِهَا ثُمَّ غَرَبَتْ فَقَالَتْ أَسْمَاءُ أَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْنَا لَهَا عِنْدَ غُرُوبِهَا صَرِيراً كَصَرِيرِ الْمِنْشَارِ فِي الْخَشَبَة»

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج1، ص345

«تَوَسَّدَ فَخِذَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)» سر مبارک شان را روی زانوی حضرت امیر گذاشت. فدای آن سر فدای آن زانو و فدای آن خاکی که این سر و زانو روی آن بودند، چه صفا داشته است، واقعا جیگر آدم حال می آید پیغمبر می‌خواهد وحی بگیرد سرش را روی زانوی علی می‌گذارد!

 امیرالمومنین یک مقدار نگران بود نماز عصرش را نشسته خواند. مطلبی که شیخ مفید دارد و با اشاره رکوع و سجودش را انجام داد، وقتی پیغمبر از آن حالت وحی بیرون آمد، فرمود یا علی نماز عصرت فوت شد؟

عرضه داشت یا رسول الله نتوانستم سر مبارک شما را زمین بگذارم ایستاده نماز بخوانم، نشسته نماز خواندم و رکوع و سجده را هم با اشاره خواندم.

 بعد رسول اکرم فرمود یا علی تو به خاطر من نتوانستی نمازت را ایستاده بخوانی، از خدا بخواه به خاطر اطاعتت از خدا و اطاعتت از پیغمبر آفتاب را برگرداند نمازت را ایستاده بخوانی!

 بعضی ها که اشکال می‌کنند همه را جواب داده است. امیرالمومنین (سلام الله علیه) این درخواست را کرد، آفتاب به قدری برگشت که دقیقا فضیلت نماز عصر شد و حضرت نماز عصرش را خواند.

«فَقَالَتْ أَسْمَاءُ أَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْنَا لَهَا عِنْدَ غُرُوبِهَا صَرِيراً كَصَرِيرِ الْمِنْشَارِ فِي الْخَشَبَة» وقتی آفتاب می خواست غروب کند یک حالت غرشی داشت همانطور که با اره تخته را می‌برند چه صدایی دارد، همچنین صدایی هم از آفتاب می‌آمده است. این خیلی واضح و روشن است.

همچنین در کتاب علل شرایع جلد 2، صفحه 3۵۱ آمده است، بحار الانوار جلد ۴۱ صفحه ۱۶۱ آمده، در خصال شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) «احتجاج امیرالمومنین به ۴۳ خصلت و ویژگی بر حقانیت خودش» این جا خیلی مفصل است که امیرالمومنین (سلام الله علیه) به ۴۳ تا ویژگی‌های خودش به ابوبکر استدلال می کند. این غیر از آن قضیه است.

«لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ أَبِي بَكْرٍ وَ بَيْعَةِ النَّاسِ لَهُ وَ فِعْلِهِمْ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) مَا كَانَ لَمْ يَزَلْ أَبُو بَكْرٍ يُظْهِرُ لَهُ الِانْبِسَاطَ وَ يَرَى مِنْهُ انْقِبَاضاً فَكَبُرَ ذَلِكَ عَلَى أَبِي بَكْر...»

تا انجایی که با هم جمع شدند، و امیرالمومنین (سلام الله علیه) شروع کرد:

«أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَنَا الْمَوْلَى لَكَ وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِحَدِيثِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) يَوْمَ الْغَدِيرِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْت‏»

آیا من مولاو ولی امر تو هستم همان طور که پیغمبر در غدیر گفته یا تو ابوبکر؟ گفت تو. آیا پیغمبر وزارت را در حدیث منزلت برای تو معین کرد یا برای من؟ ابوبکر گفت برای تو.

تا آنجایی که گفت آقای ابوبکر:

«فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِي رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ لِوَقْتِ صَلَاتِهِ فَصَلَّاهَا ثُمَّ تَوَارَتْ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ»

نام كتاب: الخصال؛ ‏نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين‏، قم‏: 1362ش، ج2، ص550

آیا آفتاب برای تو برگشت نماز خواندی دوباره آفتاب برگشت یا برای من، ابوبکر گفت برای تو.

این ها کاملاً واضح و روشن است.

فخر رازی با آن دبدبه و کبکه که بوی نصب از ایشان می آید در تفسیر شان این تعبیر را دارد.

«وأما سليمان فإن الله تعالى رد له الشمس مرة، وفعل ذلك أيضاً للرسول حين نام ورأسه في حجر علي فانتبه وقد غربت الشمس، فردها حتى صلى، وردها مرة أخرى لعلي فصلى العصر في وقته»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج32، ص118

اما حضرت سلیمان یک مرتبه آفتاب برای او برگشت. یک دفعه برای رسول اکرم که خوابیده بود و سر مبارک شان در دامن علی بود، از خدا خواست برای علی برگشت «وردها مرة أخرى لعلي فصلى العصر في وقته» بعد از پیغمبر هم یک اتفاقی افتاد برای علی دوباره آفتاب برگشت، علی دوباره نمازش را سر وقتش خواند!

 می گوید برای علی دو مرتبه رد شمس انجام شده بعضی ها یکبارش را هم زیر بار نمی‌روند ایشان این طوری می گوید.

 در خصال هم همین طور شیخ صدوق می گوید:

«وَ أَمَّا السَّادِسَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَدَّ عَلَيَّ الشَّمْسَ مَرَّتَيْنِ وَ لَمْ يَرُدَّهَا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) غَيْرِي‏»

نام كتاب: الخصال؛ ‏نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين‏، قم‏: 1362ش، ج2، ص580

اما شصت و ششمین فضیلت امیرالمومنین این است که خدای عالم برای حضرت امیر دو مرتبه آفتاب برایش برگشته، برای غیر از علی از امت محمد این آفتاب هرگز برنگشته است.

 برای حضرت سلیمان که بر گشته داستانش مفصل است و بعضی از بزرگان دیگر برای حضرت موسی شمس برایشان برگشته، برای یوشع ابن نون برگشته این ها یک سری بحث‌های مفصل است نمی‌دانم در سوالات است یا نه.

مجری:

 ان شاء الله اگر وقت شد به این موضوعات هم می‌پردازیم.

خیلی خوش حال هستیم که امشب از فضایل بی حد و اندازه مولای متقیان امیر مومنان علی (علیه السلام) گفتیم و شنیدیم، واقعاً در این شب‌ها که ما در برنامه داریم به آن می‌پردازیم ان قدر فضایل حضرت بی حد و اندازه است که اصلاً فرصت بیانش نیست و خدا را به واسطه نعمت ولایت مولا جان مان علی (علیه السلام) تمام قد شاکر هستیم!

(میان برنامه)

مجری:

علی یا علی یا علی مولا به به چقدر شیرین، چقدر لذت بخش است چقدر وجود مان را نورانی می کند، دل مان را آرام می کند نمی‌دانم تا به حال امتحان و آزمایش کردید رسیدید به اینجایی که یک وقت دلتان گرفته حالتان خوب نیست اما با گفتن ذکر و نام و یاد مولا حالتان خوب می شود دلتان آرام می شود وجودتان آرامش پیدا می کند نورانی می شود.

این میان برنامه خیلی عالی، قشنگ و زیبا بود که با هم دیدیم و شنیدیم. واقعاً باید به کسانی که به هر شکلی به هر نوعی برای امیرالمومنین قدم برمی‌دارند از آنها تجلیل کرد و احسنت گفت ان شاء الله که زیر سایه حضرت مولا باشند.

با افتخار با شما هستیم، از این لحظه سوالات شما را پاسخ می‌دهیم عزیزانی که می خواهند در برنامه مشارکت کنند، ما در خدمت شان هستیم نکته‌ای دارند مطلبی دارند حرفی دارند گفتگویی دارند ما تمام قد در خدمت عزیزان هستیم.

 بویژه عزیزان اهل سنت ما اگر نکته‌، حرف و گفتگویی دارند ما در خدمت شان خواهیم بود. الان یکی از عزیزان اهل سنت از شیراز به نام آقای عظیمی روی خط ارتباطی ما هستند، آقای عظیمی سلام به شما شب تان بخیر!

بینندگان برنامه

بیننده: (آقای عظیمی از شیراز – اهل سنت)

سلام عرض می کنم خدمت شما آقای اسماعیلی عزیز و یک سلام جداگانه خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی دارم.

 حضرت استاد این یکی دو هفته به علت قطعی برق نتوانستم خدمت تان برسم فقط خواستم صدای زیبای تان را بشنوم از همین راه دور من دست شما را می‌فشارم امیدوارم که همیشه تن تان سالم باشد.

 خواستم فقط همین را عرض کنم و از همین جا می گویم من به عنوان یک اهل سنت جانم فدای علی!

حضرت استاد ان شاء الله که تن تان سالم باشد، فقط خواستم صدای گرم شما را بشنوم یا حق شب تان بخیر.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ان شاءالله در دنیا و آخرت با علی باشید.

مجری:

الحمدلله الهی شکر و اینکه ما می گویم عزیزان اهل سنت ما عاشق، محب و ارادتمند اهل بیت هستند این هم یکی از نمونه‌هایش که شما ملاحظه کردید.

بازهم درخواست می‌کنیم دوستان عزیز اهل سنت تشریف بیاورند ما خیلی دنبال این نیستیم که فرض کنید یک اهل سنتی این جا بیاید بگوید من عاشق علی هستم، علی را دوست دارم، این خیلی خوب است ولی اگر عزیزان اهل سنت یا آقایان وهابی بحث، گفتگو و سوالی داره مناظره‌ می‌خواهد بکند، ما در خدمت شان هستیم

تماس بعدی آقای بهادری از کرج هستند، سلام به شما آقای بهادری شب تان بخیر در خدمت تان هستیم!

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

 بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می کنم خدمت حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی و جناب آقای اسماعیلی عزیز! حضرت آقا اگر قرار باشد تمام صحابه پیامبر عادل باشند از ذکر بعضی از عناوینی که در آیه های قرآن مجید آمده این ها چه کار می خواهند بکنند؟

 مثلا جماعتی در میان مسلمانان و اصحاب بودند که از آن ها به عنوان بیمار دلان یاد می شده است، یا جمع دیگری بودند که از آن ها تعبیر به منافقین شده است. بنابراین ما نباید: (وَ أَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض)‏ داشته باشیم نه عنوان منافق در قرآن در مورد صحابه داشته باشیم.

 با وجود بعضی از آیات قرآن مجید روشن می شود تمامی صحابه نمی توانند از این نعمت عدالت برخوردار باشند از این گذشته دو آیه در مورد صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد صحابه ذکر شده است، یکی تعبیر مهاجرین است و یکی هم تعبیر انصار است. از این هم در آیات شریفه قرآن زیاد یاد می شود با وجود این آیات باید مهاجرین و انصار اسوه تداوم ایمانی باشند یعنی ایمان شان باید مستمر ادامه داشته باشد.

 اگر در یک جایی نقض عهد کردند پیمان شکنی کردند از دایره ایمان خارج می‌شوند پس باید اصحابی که در کنار پیامبر بودند باید دو صفت داشته باشند (أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ؛ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ) سوال من این است آقای عبدالله ابن زبیر را می گویند بد دهن ترین مرد عرب بوده.

 جناب خلیفه دوم را هم که می گویند اگر کسی شلاق آقای خلیفه را میدید زن باردار سقط می کرد. آیا این ها در مقابل خودی‌ها مسلمانان واقعا اهل مدارا بودند؟ باید در میان مسلمانان اهل مدارا و مهربانی و انصاف باشند متاسفانه نبودند. و در مقابل دشمن باید اهل مواجهه و محکم باشند و در مقابل دشمن ایستادگی نشان بدهند آن هم نبودند!

 در حالی که در تاریخ یافته ایم بسیاری از میان صحابه کسانی بودند که از جنگ و مواجهه و رو در رویی با دشمن فرار می‌کردند، بسیاری از صحابه مرتکب گناهانی میشدند که موجب حبط اعمال می شد، در قرآن خداوند وعده داده است به همه مسلمانان به همه مومنین که تا پایان عمر پایبندی به ایمان را رعایت کنند. چرا این طوری نبودند؟

 یک روایت در کتاب البدایه والنهایه ابن اثیر جلد ۷ صفحه ۱۰ است راوی هم سرکار خانم عایشه است.

«عن عائشة قالت لما قبض رسول الله ارتدت العرب قاطبة وأشربت النفاق والله لقد نزل بي ما لو نزل بالجبال الراسيات لهاضها وصار أصحاب محمد»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج6، ص304

بعد از شهادت پیغمبر همه انهای که مسلمان هستند کافر شدن الی پنج نفر که اینقدر این قضیه جا افتاد جا افتاد که در سال ۶۱ - ۶۲ هجری آقای زید ابن ارقم و آقای انس ابن مالک خدمت کار رسول خدا این قدر در این مورد صحبت کردن که عبیدالله این ها را زندانی کرد.

 و نبیره عموی عمر مجبور شد روایت عشره مبشره را جعل کند؛ یعنی بگویند که با اینکه تعدادی از صحابه مرتد شدن ولی ۱۰ نفر را استثنا کرده این ۱۰ نفر اهل بهشت است. من سوالم این است شما جواب بدهید خداوند چک سفید امضا آیا واقعا به این ده نفر که آقا علی ابن ابیطالب هم جزئش است داده یا نداده است؟

 این ها می گویند هر کاری این آقایون انجام دهند مثلا این ده نفر در بهشت می روند این را شما اگر توضیح بدهید سپاسگزارم!

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم از شما جناب آقای بهادری عزیز!

آقای محمدی از اصفهان روی خط ارتباطی هستند، آقای محمدی سلام به شما شب تان بخیر.

بیننده: (آقای محمدی از اصفهان - شیعه)

 سلام علیکم جناب آقای حاج آقا اسماعیلی خسته نباشید و همچنین سلام بر حضرت استاد حسینی قزوینی! خدمت تان عرض کنم در برنامه تریبون آزاد جلسه پیش اشکال کننده خارج نشین از استاد پرسید آیا حضرت علی نفس پیغمبر بودند؟ استاد جواب دادن که بله به دلیل آیه ۶۱ سوره آل عمران و روایات و احادیث مربوطه را به نحو اکمل و اتم توضیح دادند.

 ایشان گفت این طور نیست و این زنان پیغمبر می شود، بعد چون مطلب مهم است من تکرار می کنم (عذرخواهی می کنم) سوال من این است که این آیه شریفه ۲۱ سوره روم:

(وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيهَا وَجَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يتَفَكَّرُونَ)

و از نشانه‌هاي او اينکه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه‌هايي است براي گروهي که تفکر مي‌کنند!

سوره روم (30): آیه 21

و در بین آن آیه ۱۲۸ سوره توبه را تکرار می‌کردند:

(لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)

به يقين، رسولي از خود شما بسويتان آمد که رنجهاي شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!

سوره توبه (9): آیه 128

یعنی این کلمه انفسکم برای به اصطلاح رد کردن اینکه حضرت علی انفس ما است این را می خواست رد کند به این دو تا آیه استناد می کرد. می خواهم بگویم در طول تاریخ آیا از متقدمین کسی را سراغ این آیات رفته یعنی اینجور از این آیات چیزی در آورده یا اینکه این ها به اصطلاح ساخته این دار ودسته هاشمی و شبکه های وهابیت است؟

 خواهش می کنم اگر فرصت می شود و صلاح می دانید توضیح بدهید.

مجری:

خیلی ممنونیم از شما آقای محمدی موفق باشید خدانگهدارتان باشد. آقای محمودیان از کرمانشاه بیننده بعدی مان روی خط ارتباطی ما هستند خدمت تان سلام عرض می کنم شب تان بخیر بفرمایید.

بیننده: (آقای محمودیان از کرمانشاه – شیعه)

سلام بر آقای اسماعیلی و حاج آقای قزوینی. آقای اسماعیلی به حاج آقا بفرمایید بنده یک کلبه درویشانه دارم من که نمی‌توانم قم خدمت شما برسم ایشان و شما دعوت من را بپذیرید یک سری به ما بزنید در کرمانشاه در خدمت شان هستم!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

 چشم! اگر کرمانشاه آمدیم قطعا آقای محمودیان خدمت شما هم خواهیم رسید، من تقریباً چهار پنج ساله کرمانشاه نیامدم ولی بیام خدمت شما می رسم.

 دعا کنید خدا توفیق مان بدهد ان شاء الله به زیارت حضرتعالی و دیگر عزیزان در منطقه کرمانشاه برسیم. من قبل از انقلاب کرمانشاه زیاد بودم. سال ۵۴ – ۵۵- 56 در کرمانشاه بودم.

آقای محمودیان:

ان شاء الله توفیق باشد در خدمت تان باشیم و از وجود تان استفاده کنیم!

مجری:

ممنون آقای محمودیان تشکر از محبت شما لطف شما دعوت شما، ان شاء الله حقیر هم اگر شرایط مهیا بود سفری داشتیم خدمت شما خواهیم رسید، خدانگهدارتان باشد.

تماس بعدی آقای رضایی از بندرعباس روی خط ارتباطی برنامه هستند، سلام به آقای رضایی بفرمایید.

بیننده: (آقای رضایی از بندر عباس – شیعه)

 سلام علیکم حاج آقا اسماعیل و خدمت حاج آقا قزوینی استاد بزرگوارمان هم سلام عرض می کنم! حاج آقا ما این هفته هم مراسم استغاثه جمعه شب در خانه مان برقرار کردیم ان شاالله که همه دوستان این برنامه را برای حضرت حجت انجام بدهند.

اما حاج آقا جان از خدمت تان چند تا سوال داشتم. یک: درباره آیه ۷ سوره آل عمران در مورد متشابهات و محکمات این آیه توضیح بدهید، چرا اهل تسنن این آیه را قبول ندارند که می آیند کلی صحبت می‌کنند؟

 سوال بعدی بنده این است آیا معاویه در سقیفه دست داشت یا نه؟ سوال دیگر این است آیا معاویه با خلیفه اول درگیر شد یانه؟ سوال بعدی این است که آیا معاویه با خلیفه دوم درگیر شد یا نه؟ سوال بعدی این است آیا معاویه با خلیفه سوم درگیر شد یا نه؟ پس چرا با آقا امیرالمومنین درگیر شد علتش را بی زحمت بفرمایید

مجری:

متشکر، خدا نگهدار تان.

استاد! آقای بهادری عزیز در خصوص این عشره مبشره که وعده بهشت داده شده و اینکه یک مشت آدم خلاصه همین جوری آمدند در این ردیف ۱۰ نفره قرار گرفتند داستانش چیست؟

حضرت ایت الله حسینی قزوینی:

قضیه عشره مبشره را خیلی از آقایان می گویند خلافت حضرت امیر در صحیحین نیامده است یا مثلاً غدیر را می گویند در صحیح بخاری نیامده است من از این ها سوال می‌کنیم عشره مبشره از عقاید مسلم اهل سنت است در کجای صحیح بخاری و در کجای صحیح مسلم آمد است؟ شما این را به ما نشان بدهید ما سراغ غدیر بیرویم.

 اضافه بر آن حدیث عشره مبشره در بعضی جاها ۱۳ نفر هستند، در بعضی جاها ۱۲ نفر هستند و در بعضی جاها ۱۰ نفر هستند. ما سر در نیاوردیم عشره مبشره است یا عشره اثنا عشریه است یا ثلاث عشریه است؟

 یک سند صحیح هم آقایان ارائه نمی دهند اگر یک فرصتی بشود و یک روز به مناسبت حضرتعالی سوال کنید حداقل یک ۱۰ دقیقه یک ربع من در رابطه با عشره مبشره صحبت کنم.

البته مطالب روی سایت است دوستان اگر در سایت حضرت ولی عصر عشره مبشره را جستجو بزنند مطالب پژوهشی خوبی است.

من در شبکه ولایت و حتی در شبکه سلام در این موضوع مفصل صحبت کردم آن چه که در ذهنم است در شبکه سلام بود انجا خیلی از اهل سنت می‌آمدند سوال می پرسیدند، ما مفصل در رابطه با عشره مبشره از دیدگاه آقایان اهل سنت بحث کردیم.

مجری:

ولی این موضوع از ریشه کلی بحث دارد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. برای ما سندا از منابع اهل سنت ثابت نشد که عشره مبشره سند ثابتی دارد. نشانه جعل در عشره مبشره زیاد است.

 الان فرصت نیست اگر به مناسبتی این بحث پیش آمد من اقوال اهل سنت را می اورم تا عزیزان اهل سنت همین طور عزیزان شیعه ببینند که واقعا این عشره مبشره در کتب اهل سنت با سند صحیح و بدون اضطراب آمده یا نیامده است!

مجری:

 خیلی ممنونم. آقای محمدی به یکی از برنامه‌هایی که از شبکه پخش شده اشاره کردند (برنامه تریبون آزاد) گفتند که بر اساس دو تا آیه بعضی‌ها آن قضیه انفسنا که در آیه مباهله امده که اشاره شده که انفسنا نفس پیامبر است بعضی ها آمدن به آیه ۲۱ رم و ۱۲۸ سوره مبارکه توبه استدلال کرده اند.یک جورایی خواستند بگویند انجا منظور از انفسنا امیرالمومنین نیست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با انفسنا، خداوند به پیامبر در آیه 44 سوره نحل می فرماید:

(بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ)

(از آن ها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آن ها روشن سازی؛ و شايد انديشه کنند

سوره نحل (16): آیه 44

آقایان همه آوردند بفرمایید این کتاب طریقت محمودیه خادمی است می گوید:

«لِأَنَّ الْمُرَادَ بِالْأَنْفُسِ عَلِيٌّ لِأَنَّ الْأَخْبَارَ الصَّحِيحَةَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَعَا عَلِيًّا إلَى هَذَا الْمَقَامِ»

بريقة محمودية؛ اسم المؤلف: أبو سعيد محمد بن محمد الخادمي (المتوفى: 1156هـ) الوفاة: 1156، دار النشر: ، ج2،‌ص7

در تفسیر ابن کثیر دمشقی ایشان می گوید:

«(تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم) قال جابر (أنفسنا وأنفسكم) رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي بن أبي طالب (وأبناءنا) الحسن والحسين (ونساءنا) فاطمة»

ایشان با سند صحیح اورده و می گوید:

«... قال صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه هكذا قال وقد رواه أبو داود الطيالسي عن شعبة عن المغيرة عن الشعبي مرسلا وهذا أصح»

 تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص372

حاکم نیشابوری گفته صحیح علی شرط شرط مسلم.

در صحیح مسلم هم این طوری آمده است:

«وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ) دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1871، ح2404

در آیه مباهله است:

(فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ)

هرگاه بعد از علم و دانشي که (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

سوره آل عمران (3): آیه61

(فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ) مراد از انفس چیه معین کنند برای ما در این صحیح نه آیه شریفه یعنی مراد از انفسنا یعنی جمعی تمام مسلمان ها همان آیه شریفه که ایشان خواندند (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ) آیا این است یعنی مراد از انفس یعنی از تمام مردم؟

یا (أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها) این مسخره بازی‌ها چیست؟ شما بیایید روایات تان را ببینید صحیح مسلم تان را ببینید.

 این مطلب شاید در بیش از ۴۰ کتاب اهل سنت آمده که مراد از انفس نفس علی بن ابیطالب است.

در کتاب مرقاة المفاتیح – ملا علی قاری دارد:

«دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم عليا فنزله منزلة نفسه لما بينهما من القرابة والأخوة»

مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح؛ اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: جمال عيتاني، ج11، ص286

رسول اکرم علی را دعوت کرد و او را به منزله جان خودش قرار داد.

 تحفه احوذی - مبارک فوری از علمای بزرگ اهل سنت باز دارد:

«(دعا رسول الله عليا) فنزله منزلة نفسه لما بينهما من القرابة والأخوة (وفاطمة) أي لأنها أخص النساء»

تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم المباركفوري أبو العلا الوفاة: 1353، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج8، ص278

بیهقی یک روایتی را در کتاب «المحاسن والمساوئ» نقل می‌کند در سنن بیقهی نیست. در رابطه با این که آیا افضل اصحاب پیغمبر ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه یا دیگران بوده؟ ایشان این ها را شمرد:

«فقال له: فأين علي بن أبي طالب، رضي الله عنه؟»

علی ابن ابی طالب چه شد ایشان را نشمردی؟

 «قال: يا هذا تستفتي عن أصحابه أم عن نفسه؟»

 

گفت از اصحاب پیغمبر از من سوال می‌کنی یا از جان پیغمبر سوال می‌کنی؟

«فكيف يكون أصحابه مثل نفسه؟»

چطور می شود اصحاب پیامبر مثل نفس پیامبر باشد؟

المحاسن والمساوئ؛ اسم المؤلف: إبراهيم بن محمد البيهقي الوفاة: بعد 320هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عدنان علي، ج 1، ص 38

باز سیوطی روایتی را نقل می کند از رسول اکرم سوال کردم بهترین مرد چه کسی است و بهترین زن چه کسی است؟ پیغمبر گفت عایشه چنین و ابوبکر چنان است.

«يا رسول الله فأين علي فالتفت إلى أصحابه فقال إن هذا يسألني عن النفس»

اللآلىء المصنوعة في الأحاديث الموضوعة؛ اسم المؤلف: جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417 هـ - 1996م، الطبعة: الأولى، تحقيق: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضة، ج1، ص348

یا رسول الله شما از اصحاب تان و از عایشه و این ها حرف زدی و از علی حرف نزدی! «فالتفت إلى أصحابه فقال إن هذا يسألني عن النفس» از جان و روح من داره سوال می کند. من تصور کردم داره از اصحاب سوال می کند. شما از اول بگو جان و روح تو چه کسی است؟

 امثال این را ما زیاد داریم حسکانی نقل کرده، متقی هندی نقل کرده یعنی این که مراد از نفس علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) در منابع متعدد اهل سنت آمده و قابل انکار نیست.

اصلا این با آیه مباهله هم نمی سازد (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم) ‏این با آن آیه شریفه که ایشان آوردند که خدای عالم آن از نفس شما (رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) مراد از انفس یعنی از جنس شما کاملاً مشخص است که مسئله چه است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. وقت مان هم محدود است آقای رضایی چند تا سوال پرسیده بودند.

 آقای رضایی در خصوص آیه ۷ سوره مبارکه آل عمران محکمات متشابهاتی که در این آیه آمده گفتند یک توضیح بدهید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با آیه ۷ آل عمران:

(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)

او کسي است که اين کتاب (آسماني) را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات «محکم» [= صريح و روشن‌] است؛ که اساس اين کتاب مي‌باشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مي‌گردد.) و قسمتي از آن، «متشابه» است [= آياتي که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن مي‌رود؛ ولي با توجه به آيات محکم، تفسير آنها آشکار مي‌گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگيزي کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستي) براي آن مي‌طلبند؛ در حالي که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي‌دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) مي‌گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمي‌شوند (و اين حقيقت را درک نمي‌کنند).

سوره آل عمران (3): آیه 7

قرآن هم متشابهات دارد و هم محکمات دارد آن هایی که قلب‌های منحرف دارند سراغ متشابهات می روند و دنبال فتنه‌گری هستند. و طبق نظر خود شان هم این آیات متشابه را تفسیر می‌کنند.

 حال آن که آیات متشابه: (وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ) خدا و کسانی که راسخ در علم هستند یعنی کاملاً در درون علم هستند. مراد از راسخون در علم هم اهل بیت (علیهم السلام) هستند این دیگر کاملاً واضح و روشن است کسانی که دنبال متشابهات می روند این ها دنبال فتنه‌گری هستند.

مجری:

گفتند معاویه در سقیفه دست و نقش داشته است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

زمانی که سقیفه اتفاق افتاد این ها عددی نبودند یعنی کسی این ها را آدم حساب نمی کرد. پدرش ابوسفیان نزد ابوبکر و عمر رفت محل نگذاشتند و او را آدم حساب نکردند. پیش امیرالمومنین آمد گفت خلافت حق شما بود من حاضرم کوچه های مدینه را پر از آدم‌های جنگجو کنم و جوی خون جاری کنم و خلافت را به تو برگردانم!

 امیر مؤمنان گفت ای ابوسفیان تو کی خیرخواه اسلام بودی که الان خیر خواه اسلام شدی؟

معاویه آن زمان خیلی مطرح نبود، و این که ایشان را کاتب وحی می گویند این ها همه جعلیات است. حضرت امیر هم در نهج البلاغه به صراحت دارد:

«فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص374، خطبه 16

این ها کفر را باطنی کردند و اسلام ظاهری آوردند و آن زمان معاویه عددی نبود که بخواهد در سقیفه نقشی داشته باشد.

 در زمان ابوبکر هم هیچ محلی از اعراب نداشت به عنوان یک فرد عادی در مدینه بود. تا این که در زمان خلیفه دوم سال ۱۷ بود یا ۱۸ بود مرض واگیر دار طاعون آمد و بعد از آن اینها وارد دستگاه خلافت شدند.

البته این مطلب را هم عرض کنم ابوبکر که روی کار آمد ابوسفیان با او سازش کرد و ابوبکر یزید پسر ابو سفیان برادر معاویه را حاکم شام کرد. دو تا یزید داریم یک یزید پسر معاویه و یک یزید هم برادر معاویه است بعضی وقت امر مشتبه می شود.

ابوبکر ایشان را حاکم شام کرد سال ۱۷ هجری یا ۱۸ هجری که طاعون آمد، حاکم شام یزید از دنیا رفت عمر معاویه را حاکم شام کرد؛ یعنی معاویه بعد از هفده - هجده سال بعد از هجرت و هشت - نه سال بعد از رحلت پیغمبر آمد سلطنت و حکومت گرفت.

مجری:

در دوران خلیفه سوم هم یک جورایی در کشتن خلیفه نقش داشت.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله در کشتن عثمان نفش داشت. عثمان برای ایشان نامه نوشت که من در محاصره هستم، معاویه با لشکریانش آمد آدم هایش را در هفت - هشت کیلومتری مدینه گذاشت خودش پیش عثمان آمد و به عثمان گفت چه حال خبر؟ عثمان گفت گفت چرا سپاهیانت را نیاوردی؟

گفت لشکر را بیرون مدینه گذاشتم این جا آمدم ببینم وضعیت چطوری است! عثمان گفت این جا آمدی منتظری من کشته بشم و فردا به عنوان خونخواه من بیای فتنه درست کنی! عثمان معاویه را می شناخت و این مطلب را به او گفت.

بدترین چیز برای معاویه لعنتی است که رسول اکرم فرستاد. چند روز قبل یکی از علمای اهل سنت پیش ما آمده بود، ایشان دنبال تحقیق است گفت من خدمت آیت الله سبحانی بودم آیت الله سبحانی به من گفت که فلانی از عمر دفاع می‌کنی بکن. از ابوبکر دفاعمی کند بکن از عثمان دفاع می کند خوب سنی هستی وظیفه ات هست؛ ولی از من به تو وصیت از معاویه دفاع نکن، معاویه قابل دفاع نیست!

 گفت این حرف ایشان خیلی برای من شیرین و لذت بخش بود. آقای سبحانی این مطلب را خیلی به صراحت گفت و من دیدم منصفانه هم دارد می گوید.

این کارهایی که معاویه انجام داد اصلا قابل دفاع نیست تنها در جنگ صفین صد و ده هزار کشته جا گذاشت. این با توجه به لعنی که رسول اکرم فرمود ابوسفیان بالای شتر بود معاویه جلوش بود برادرش یزید عقب فرمود: «لعن الله القائد والراكب والسائق»

«ومنه قول الرسول عليه السلام وقد رآه مقبلا على حمار ومعاوية يقود به ويزيد ابنه يسوق به لعن الله القائد والراكب والسائق»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج5، ص622

خدا اون کسی که بالای شتر است لعنت کند، کسی که جلودار شتر است لعنت کند و کسی که دنبال شتر می‌گرده لعنت کند!

 این را آقایان با سند صحیح نقل کردند من نمی دانم از چه کار معاویه این ها دفاع می کنند معاویه اصلا جای دفاع ندارد!

مجری:

خیلی ممنونم حضرت استاد استفاده کردیم ان شاءالله سایه‌تان مستدام باشد. و تشکر می کنم از تک تک دوستان عزیزی که امشب بیننده ما بودند و همراهی کردند و عذرخواهی می کنم از مخاطبینی که نتوانستیم امشب خدمت شان باشیم. خدا نگهدار!





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها