2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
تبیین اعتقاد بزرگان اهل سنت نسبت به اصل وجوب امامت در جامعه!
کد مطلب: ١٢٥٠٦ تاریخ انتشار: ٢٨ بهمن ١٤٠٠ - ١٨:٥٤ تعداد بازدید: 195
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
تبیین اعتقاد بزرگان اهل سنت نسبت به اصل وجوب امامت در جامعه!

حبل المتین 19 دی 1400

 
 

 

لينک دانلود

19/10/1400

موضوع: تبیین اعتقاد بزرگان اهل سنت نسبت به اصل وجوب امامت در جامعه!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

حال عجیب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه هایی از امامت و ولایت

استناد علمای شیعه به روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

تبیین اعتقاد علما و بزرگان اهل سنت نسبت به اصل وجوب امامت در جامعه!

آیا صرف شناخت امام کافی است یا بعد از آن، تبعیت هم لازم است!؟

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین أعظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بالصدیقة الشهیدة (سلام الله علیها)

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». امیدوارم ان شاءالله این عزاداری‌ها مقبول ساحت قدس الهی و همچنین مورد عنایت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار گرفته باشد.

بالاخره این ایام هم به انتها رسید. قطعاً اگر همراه شبکه بودید، ملاحظه فرمودید ویژه برنامه‌ای که مخصوصاً برای همین ایام در نظر گرفته شده بود به خوبی انجام شد.

الآن هم الحمدلله توفیق داریم در ادامه برنامه هفتگی که داشتیم به رسم یکشنبه شب‌ها «برنامه حبل المتین» را به محضر همه شما گرامیان تقدیم کنیم.

برنامه‌ای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی باشیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

مثل همیشه در ابتدای جلسات حسن مطلع مجلس خودمان را می‌خواهیم زهرایی قرار بدهیم و ان شاءالله از بیانات حضرت استاد بهره مند شویم و از محضرشان استفاده کنیم. حضرت استاد سلام عرض می‌کنم، در خدمتتان هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این کره خاکی بیننده برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند، خالصانه‌ترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت تقدیم می‌کنم.

ایام شهادت جانسوز و مظلومانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم، روح عالم وجود و آن نازنین وجودی که بقاء عالم به بقاء اوست و همچنین خدمت شما گرامیان تسلیت عرض می‌کنیم.

حال عجیب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

این شب‌ها در خانه امیرالمؤمنین غوغاست. شیون، ناله، ضجه و بی تابی برپاست. شاعر می‌گوید:

گل نورسته ما را چیدند

سفره زندگی‌ام برچیدند

شب که تاریک شود منزل من

عوض شمع بسوزد دل من

همه بچه‌های حضرت فاطمه زهرا بیقرار هستند، اما بیقراری امیرالمؤمنین طور دیگری است. مصیبت از دست دادن رسول گرامی اسلام، مصیبت از دست دادن حضرت صدیقه طاهره و بی تابی فرزندان، بر قلب امیرالمؤمنین نشسته است. نمی‌دانم بر دل امیرالمؤمنین چه گذشت. شاعر می‌گوید:

در عزای فاطمه بی قراری می‌کنم

شب کنار قبر او سوگواری می‌کنم

بی شکیبم، بی قریبم، ای خدا صبرم بده

ناله دارم ای خدا صبرم بده

سوزم از داغش ولی از نبی شرمنده‌ام

ای خداوندا چرا بعد زهرا زنده‌ام

جان جانان سیرم از جان ای خدا صبرم بده

دیشب از هجر رخش تا سحر زینب نخفت

با دو چشم خون فشان این سخن پیوسته گفت

خون بگرید دیده‌ام در عزا و ماتمش

بر غم طولانی‌اش عمر مثل گل کمش

یاس حیدر گشته پرپر ای خدا صبرم بده

«نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة

نفس‌های من در سینه تنگ شده است.

یَا لَیتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات »

ای کاش جانم با نفس‌هایم درمی آمد.

مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 1، ص 240، فصل فی وفاته ع

بعد از تو برای من زندگی سخت است. وقتی به مسجد می‌روم می‌بینم در جای پیغمبر اکرم کسانی نشسته‌اند که صلاحیت نشستن در آن جایگاه را ندارند.

وقتی به خانه می‌آیم ضجه‌ها و شیون‌های فرزندان تو بیقرارم می‌کنم. وقتی بیرون می‌روم و در باغ و صحرا می‌روم آرامش ندارم.

خدا را به قلب سوخته حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و حسنین و زینبین (علیهم السلام) سوگند می‌دهیم فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک کند و همه ما را از یارانش قرار بدهد، ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله، الهی آمین. واقعاً چقدر سوزناک است این مصیبت بر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه). شاعر گفت:

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم

زهرا در آتش بود حیدر داشت می‌سوخت

بازهم عرض تسلیت دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند. ان شاءالله این قلیل توسلات و عزاداری‌هایی که انجام شده است، مورد عنایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقع شده باشد.

همانطور که مطلع هستید ما بحثی را در باب حدیث «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» آغاز کرده بودیم. این روایت خود از جمله آموزه‌هایی بود که ما در درس‌هایی از امامت و ولایت آغاز کرده بودیم.

یکی از آن احادیث و مطلب‌هایی که بسیار مهم بود و شایان بود تا بخواهیم به آن بپردازیم، همین روایت بود که چند جلسه‌ای نسبت به آن از بیانات حضرت استاد استفاده کردیم.

الآن می‌خواهیم به اصل مطلب برگردیم و ببینیم اهل سنت و شیعیان چه نظریاتی داشتند. حضرت استاد به جهت اینکه فاصله‌ای که افتاده مختصراً جبران شود، مختصری از مباحث گذشته بفرمایید تا عزیزان هم وارد بحث شوند.

خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه هایی از امامت و ولایت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

ما در دو سه ماه گذشته بحثی را در رابطه با امامت و ولایت شروع کردیم و تاکنون سه موضوع را مورد بحث قرار دادیم. موضوع اول اینکه گفتیم با استمداد از آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

تحقیق از دین و مذهب بر همگان لازم است. انسان باید مذاهب مختلف را بررسی کند و بهترین مذهب را انتخاب کند، زیرا هدف نهایی از خلقت ما رسیدن به کمال است. رسیدن به کمال هم یک راه بیشتر ندارد و آن هم عمل به شریعت است.

گرفتن شریعت از کجاست؟! آیا باید از نزد خود شریعتی بسازیم و به آن عمل کنیم؟! آیا باید شریعت را از کانال صحابه بگیریم؟! آیا باید شریعت را از کانال اهلبیت بگیریم؟! شریعت را باید از کجا بگیریم؟!

تحقیق از مذهب که کدامیک از این مذاهب با قرآن و سنت راستین نبوی و اهلبیت نبی گرامی اسلام تطبیق می‌کند، بررسی و اعتقاد به آن مذهب بر همگان لازم و واجب است.

موضوع دوم اینکه رسول گرامی اسلام فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. هفتاد و دو فرقه داخل آتش جهنم و یک فرقه اهل نجات هستند.

این روایت اعلان خطر بزرگی برای ماست، مبنی بر اینکه آیا خدای ناکرده ما جزو هفتاد و دو فرقه اهل هلاکت هستیم یا جزو یک فرقه اهل نجات هستیم!!

باید برویم بررسی کنیم و ببینیم در سخنان رسول گرامی اسلام چیزی در رابطه با ویژگی‌های فرقه ناجیه و فرقه هالکه بیان شده است یا خیر.

قطعاً ویژگی‌های فرقه ناجیه بیان شده است. امکان ندارد رسول اکرم بفرماید هفتاد و دو فرقه از امت من در آتش جهنم هست و یک فرقه اهل نجات است، اما ویژگی‌های اهل بهشت و اهل نجات را برای ما معین نکرده باشند.

در این زمینه علمای اهل سنت فرمایشاتی داشتند و علمای شیعه فرمایشاتی داشتند، رسول گرامی اسلام هم راهکارهایی داشتند که همگی آنها را بیان کردیم.

موضوع سوم که آغاز کردیم که بازهم اعلان خطر جدی برای همه ماست، روایتی است که پیغمبر اکرم فرمود:

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

عواقب مرگ جاهلیت هم مشخص است. ان شاءالله ما اقوال علمای اهل سنت و شیعه را در رابطه با «مِیتَةً جَاهِلِیةً» بررسی می‌کنیم و روشن می‌کنیم که مراد از «مِیتَةً جَاهِلِیةً» چیست.

این خیلی خطر بزرگی است که اگر کسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. ما از زمان رسول اکرم تقریباً هزار و چهارصد و سی و سه سال فاصله داریم. بعد از رسول گرامی اسلام امام چه کسی بود؟!

اگر روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» را از بعد رحلت نبی گرامی اسلام بررسی کنیم تا به زمان حاضر بررسیم، قضیه روشن می‌شود.

به قول معروف آب را باید از سرچشمه گرفت و کار را باید از ریشه درست کرد. آیا نبی گرامی اسلام کسی را به عنوان امام، خلیفه، وصی، جانشین و حاکم معین کرد یا خیر؟!

اگر پیغمبر اکرم کسی را معین نکرده و فرموده است «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» نستجیر بالله این اقراء به جهل است که پیغمبر اکرم بفرماید اگر کسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است ولی خود پیامبر، امام بعد از خود را معین نکند. اصلاً عقل و فطرت این قضیه را قبول نمی‌کند.

و اگر امامی برای خود انتخاب کرده است، آن امام چه کسی بوده است؟! رسول اکرم چه کسی را به عنوان امام بعد از خود معین کرده است؟!

بیاییم دور از تعصبات مذهبی این مسائل را بررسی کنیم و در کتب شیعه و اهل سنت ببینیم آیا پیغمبر اکرم کسی را برای بعد از خود با صراحت معین کرده است یا خیر.

ممکن است حضرت بعد از خود جانشین معین نکرد و فرمود: ای مردم! بعد از من تعیین امام به عهده شماست. جمع شوید و اکثریت به هرکسی رأی داد او امام بعد از من است. هرکسی بدون اعتقاد به آن امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

ببینیم چنین روایتی ولو با سند ضعیف هم داریم یا نداریم. اگر امامت انتخابی است، پیغمبر اکرم شرایط امامی که باید انتخاب شود را معین کرده است یا هرکسی می‌تواند کاندید امامت شود!!

آن امام چه ویژگی باید داشته باشد؟! پیغمبر اکرم ویژگی‌های امام را معین کرده است یا گفته است که هرچه مردم تشخیص دادند درست است؟!

شرایط کسانی که می‌خواهند انتخاب شوند چیست؟! آیا عموم مسلمانان واجد شرایط هستند یا ریش سفیدان یا خبرگان تشخیص امام باید این شخص را انتخاب کنند؟!

این‌ها همگی سؤالاتی است که باید جواب داده شود و جواب‌ها هم همگی باید بدون تعصب مذهبی داده شود.

چنین نیست که ما چیزی را با تقلید از پدران و اجدادمان یا با تقلید از علما به عنوان عقیده درست کنیم، بعد هر روایتی که مطابق با عقیده ما بود قبول کنیم و هر روایتی مطابق با عقیده ما نبود را رد کنیم. این اصلاً با عقل و منطق و خرد سازگار نیست.

بنابراین روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» از بحث‌های مهمی است که ما آنها را در کتب اهل سنت نظیر «صحیح مسلم»، «مسند أحمد بن حنبل» و صحاح دیگر بررسی کردیم. بزرگان اهل سنت بر صحت روایت تصریح کردند.

این روایت در کتب شیعه به صورت مفصل آمده و آقایان بر آن ادعای تواتر کردند و صحت روایت را شهادت دادند.

ما امشب در خدمت عزیزمان هستیم و ببینیم چه سؤالی می‌خواهند مطرح کنند تا به حول قوه الهی در محضر حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) پاسخ دهیم. ما احساس می‌کنیم حضرت بقیة الله الأعظم از ما سؤال می‌کند و باید به حضرت جواب دهیم.

ببینیم سؤالات، سؤالات امام زمان پسند هست یا خیر و جواب‌هایی هم که با زبان الکن خود می‌دهیم مورد رضایت مولایمان حضرت ولی عصر هست یا نیست.

مجری:

قطعاً نام شبکه به نام نامی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ان شاءالله در راستای همان اهداف به همان خواسته‌های امام زمان قرار بگیریم و بتوانیم فعالیت خود را هم انجام بدهیم.

حضرتعالی اشاره فرمودید که ما در بحث سند این روایت هیچ بحثی نداریم. اگر بخواهیم به سراغ دلالت برویم، حضرتعالی همان ابتدا روایت را بیان کردید و سؤالاتی که فرمودید کاملاً معلوم بود که چه استدلال‌هایی ممکن است براساس این روایت صورت بگیرد.

حال می‌خواهیم جزئی‌تر بررسی کنیم. بالاخره یکی از اصول اصلی شیعه بحث امامت است که بالاخره اصول دین یا اصول مذهب آن را بنامیم. بالاخره برای امامت جایگاه خاصی قائل هستند که شامل بحث‌های عقلی تا بحث‌های قرآنی و روایی می‌شود.

حال می‌خواهیم ببینیم خاصتا جایی داریم که علمای شیعه صرفاً به همین روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» استناد کرده باشند تا بخواهند وجوب امامت را به ما برسانند؟!

استناد علمای شیعه به روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سؤال بسیار خوبی است. یکی از بزرگان به ما توصیه‌ای داشتند و می‌گفتند: وقتی کسی از شما سؤال می‌پرسد و جواب می‌دهید، یقین کنید که سؤال از ناحیه حضرت ولی عصر هست و دارید به حضرت پاسخ می‌دهید. حواستان را جمع کنید!

به تعبیر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خود عالم هستی بالاتر است. در توقیع حضرت ولی عصر به «شیخ مفید» آمده است:

«فَإِنَّا یحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکمْ وَ لَا یعْزُبُ عَنَّا شَی‌ءٌ مِنْ أَخْبَارِکمْ »

ما احاطه علمی بر تمام کارهای قلبی و قالبیه شما داریم و چیزی از شما بر ما پوشیده نیست.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 53، ص 175، ح 7

ما آیات و روایات زیادی در رابطه با وجوب امام داریم، اما به استناد این روایت، «مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی» که متوفای 672 هجری هستند، مطلبی در این زمینه دارند.

ایشان چهار سال قبل از «محقق حلی» از دنیا رفتند. «محقق حلی» مرز متقدمین و متأخرین است، به همین خاطر بنده همیشه بزرگان را نسبت به «محقق حلی» و «علامه حلی» متوفای 726 هجری مقایسه می‌کنم و می‌سنجم.

«خواجه نصیرالدین طوسی» کتابی به نام «تلخیص المحصل» دارد. «المحصل أفکار المتقدمین و المتأخرین» اثر «فخر رازی» متوفای 606 هجری است که مشهور به امام المشککین است.

«مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی»، هم این کتاب را تلخیص کرده و هم نظریات «فخر رازی» را به نقد کشیده است.

البته ما نتوانستیم کتاب را پیدا کنیم و تصویر کتاب را بگیریم و دوستان هم حوصله نداشتند به کتابخانه آیت الله مرعشی مراجعه کنند و با موبایل عکس بگیرند. بنده از این بابت از بینندگان عذرخواهی می‌کنم. ایشان می‌نویسد:

«و الدليل الّذي جاء به المصنّف على وجوب الامامة سمعا فصغراه عقلىّ من باب الحسن و القبح‏»

تلخيص المحصل المعروف بنقد المحصل‏؛ نويسنده: خواجه نصير الدين طوسى‏، ناشر: دار الأضواء، بيروت‏، 1405 ق‏؛ ص 407

در رابطه با اینکه فخر رازی گفته است وجوب امامت سمعی است نه عقلی، صغرای این قضیه کاملاً درست است، اما کبرای این قضیه را زیر بار نمی‌رویم. بهتر این است که ما به سراغ آیه شریفه:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.

سوره نساء (4): آیه 59

برویم که وجوب امامت را از (وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم) استفاده کنیم. همچنین از حدیث شریف: «من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة»

«مرحوم شیخ حر عاملی» کتابی تحت عنوان «إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات» دارند. ایشان صاحب «وسائل الشیعه» متوفای 1104 هجری هستند و در حقیقت هفت سال قبل از «علامه مجلسی» از دنیا رفته است.

«علامه مجلسی» متوفای 1111 هجری هست و پدر بزرگوارشان «محمد تقی مجلسی» متوفای 1070 هجری هستند. جامعه و حوزه‌های علمیه شیعه در قرن دهم و یازدهم علمای بسیار بزرگ و محدثین توانمندی تربیت کرده است.

«مرحوم شیخ حر عاملی» در کتاب «إثبات الهداة» جلد اول صفحه 112 روایتی از «فضیل بن یسار» نقل می‌کند که امام باقر (سلام الله علیه) فرمودند:

«من مات و لیس له إمام مات میتة جاهلیة»

هرکسی بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

«و من مات و هو عارف بإمامه لم یضره تقدم هذا الأمر أو تأخر»

هرکسی از دنیا برود در حالی که عارف به امام زمانش باشد ضرری نمی‌کند، خواه فرج امام زمان را درک کرده باشد یا درک نکرده باشد.

«و من مات و هو عارف بإمامه کان کمن کان مع القائم علیه السّلام فی فسطاطه»

هرکسی از دنیا برود در حالی که عارف به امام زمانش باشد مثل کسی است که در محضر حضرت ولی عصر و در خیمه حضرت است.

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ناشر: اعلمى‏، بيروت‏، 1425 ق‏؛ ج 1، ص 112، ح 52

ایشان به این عبارت استدلال می‌کند بر اینکه وجوب امامت و ضرورت امامت از همین روایت «فضیل بن یسار» از امام باقر (علیه السلام) می‌توانیم استفاده کنیم.

«مرحوم ابو الفتوح رازی» که قبل از اینها بوده و متوفای 525 هجری است، کتابی به نام «روض الجنان» دارند که به زبان فارسی است. ایشان در جلد چهارم صفحه 173 این روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» را می‌آورد و می‌نویسد:

«در این خبر دو دلیل است بر دو اصل از اصول ما: یکی آن که، زمانه از امام خالی نباشد برای آن که تا امام نباشد شناختنش واجب نباشد... دوم اینکه شناختن امام از واجبات است و اعتقاد به آن امام هم از واجبات است.»

روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، نویسنده: الشیخ أبو الفتوح الرازی، ج 4، ص 173، باب 387

مشخص است طبق روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» هر زمانی امامی دارد. اگر امام نباشد، وجوب معرفت معنا ندارد. این قضیه دو مسئله را می‌فهماند؛ مسئله اول اینکه هر عصری امامی دارد. همچنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

(یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم)

به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم.

سوره إسراء (17): آیه 71

و مسئله دوم این است که شناختن امام از واجبات است و اعتقاد به آن امام هم از واجبات است

مرحوم «علامه مجلسی» متوفای 1111 هجری این روایت را مطرح می‌کند و می نویسد:

«من مات و لم یعرف إمام زمانه أی من یجب أن یقتدی به فی زمانه مات میتة جاهلیة»

ایشان در ادامه می‌نویسد:

«و المیتة بالکسر مصدر للنوع أی کموت أهل الجاهلیة علی الکفر و الضلال»

مثل مرگ اهل جاهلیت بر کفر و ضلالت است.

«فدل علی أن لکل زمان إماما لا بد من معرفته و متابعته»

این نشان می‌دهد که هر زمانی امامی دارد و واجب است شناخت آن امام و تبعیت از آن امام.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 65، ص 339، ح 11

یعنی ایشان بر وجوب امامت استدلال می‌کند. حال مطالب دیگری هم هست، اما بنده به همین اندازه اکتفا می‌کنم.

مجری:

بسیار عالی، خیلی ممنون و متشکرم. طبق قول طلبگی «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له»؛ دقیقاً وقتی واجب شود پس باید باشد. حال هم که هست، قطعاً ما باید معتقد به اصل امامت باشیم.

حضرت استاد بسیار از محضرتان تشکر می‌کنم. این کلام، کلام علمای شیعه بود. قطعاً افرادی که پای این شبکه نشسته‌اند، می‌دانند که روال برنامه‌ها اینطور است که وقتی صحبتی می‌شود قطعاً از اهل سنت هم برای آن دلیل می‌آوریم.

ان شاءالله بعد از یک فاصله منتظر باشید تا نظر اهل سنت نسبت به این مطلب را هم از حضرت استاد جویا خواهیم شد. فاصله‌ای می‌گیریم، برمی گردیم و در خدمتتان خواهیم بود.

یا أبا عبدالله الحسین

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

همانطور که از ابتدای برنامه همراه ما بودید و مباحث را پیگیری می‌کردید، مطلع شدید که ما در باب حدیث «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ» صحبت می‌کنیم. حضرت استاد در جلسات پیشین سند روایت را مفصل بررسی کرده بودند و به سراغ دلالت آن هم رفته بودیم.

این جلسه خاصتا آمدیم بررسی کنیم و ببینیم آیا وجوب امامت را با همین روایت کسی از علمای شیعه چنین برداشتی داشت و چنین استفاده‌ای کرده است یا خیر. ما دیدیم که الی ماشاءالله چنین استفاده‌ای کرده بودند و از این روایت شریف بهره برده بودند.

قبل از اینکه سؤال بعد را از حضرت استاد بپرسیم، این یادآوری را انجام بدهم که تلفن‌هایی که زیرنویس شده در اختیار شما هست.

ان شاءالله تماس بگیرید، صدای شما را در استودیو خواهیم شنید و سؤال و دغدغه خودتان یا اگر مطلبی هست مطرح کنید. ان شاءالله حضرت استاد پاسخگوی سؤالات و دغدغه‌های شما خواهند بود.

حضرت استاد همانطور که به بینندگان هم قول داده بودیم بنای ما بر این هست زمانی که مطلبی را علمای شیعه استفاده می‌کنند، سراغ علمای اهل سنت هم می‌رویم.

هرچند مطلب مطلبی است که شاید برای بینندگان هم قدری عجیب باشد که آیا اصلاً عالم اهل سنتی پیدا می‌شود که بخواهد بگوید امامت واجب است یا خیر.

بالاخره زمانی که حضرتعالی باشید ما این سؤال را از حضرتعالی می‌پرسیم که آیا نسبت به این روایت چنین استفاده‌ای شده است یا خیر.

تبیین اعتقاد علما و بزرگان اهل سنت نسبت به اصل وجوب امامت در جامعه!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ان شاءالله ما بعدها در رابطه با همین روایت بحث مفصلی داریم مبنی بر اینکه تحلیل آقایان اهل سنت چیست و در رابطه با وجوب اطاعت از حاکم و تعیین حاکم و عدم قیام در برابر حاکم ولو اینکه ظالم یا حتی کافر باشد چه استفاده‌هایی از این روایت کرده‌اند.

در رابطه با اصل وجوب امامت بزرگان اهل سنت حتی بعضی از بزرگان وهابیت تقریباً معاصر مطالبی دارند که بد نیست بینندگان عزیز به این مطالب توجه کنند.

بحث وجوب امامت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بزرگان اهل سنت هم وجوب امامت را از آیات و روایات استفاده کرده‌اند. به عنوان نمونه «قرطبی» متوفای 671 هجری در کتاب «تفسیر» خود جلد اول آیه شریفه:

(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)

من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.

سوره بقره (2): آیه 30

یا:

(یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)

ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.

(فَاحْکمْ بَینَ النَّاس)

در میان مردم به حق داوری کن.

سوره ص (38): آیه 26

را می‌آورد و سپس می‌نویسد:

«هذه الآیة أصل فی نصب إمام وخلیفة یسمع له ویطاع»

این آیه اصل و ریشه است در نصب امام و خلیفه‌ای که همه از او حرف شنوی داشته باشند و از او پیروی کنند.

«لتجتمع به الکلمة»

تا امت اسلامی با هم در وحدت کلمه از تبعیت از حاکم اجتماع کرده باشند.

«وتنفذ به أحکام الخلیفة»

این آیه نشان می‌دهد که نظریات خلیفه و امام برای همه لازم الاجراست.

«ولا خلاف فی وجوب ذلک بین الأمة ولا بین الأئمة»

وجوب نصب امام و اطاعت از او اجماعی است هم بین امت اسلامی و هم بین ائمه مسلمانان و پیشوایان اسلامی.

خیلی جالب است! ما واقعاً نمی‌دانیم چه بگوییم جز اینکه سؤال طرح کنیم. زبان ما به توهین باز نمی‌شود و اگر هم باز شود باید فوراً استغفار کنیم. ایشان می‌گوید که خداوند عالم فرموده است:

(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)

من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.

بازهم خداوند متعال می‌فرماید:

(یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)

ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.

بازهم خداوند متعال در آیه دیگر می‌فرماید:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض)

خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام داده‌اند وعده می‌دهد که آنها را قطعاً خلیفه روی زمین خواهد کرد.

سوره نور (24): آیه 55

ایشان در ادامه می‌نویسد:

«وأجمعت الصحابة علی تقدیم الصدیق بعد أختلاف وقع بین المهاجرین والأنصار فی سقیفة بنی ساعدة فی التعیین»

الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 264، باب البقرة: (30) وإذ قال ربک... ..

آقای «قرطبی» چه می‌خواستیم چه شد؟!! شما از یک طرف آیه قرآن می‌آورید کسی که خلیفه معین می‌کند خداوند است و از طرف دیگر می گویید که مردم خلیفه معین کردند. آقای «قرطبی» ما آیات قرآن را قبول کنیم یا فرمایشات حضرتعالی را قبول کنیم؟!

بنده عرض کردم که اهل سنت معتقداتی درست کرده‌اند که تنها آیات را ذکر می‌کنند، اما کاری با دلالت آیه ندارند. آن‌ها می گویند معیار برای ما همان است که صحابه انجام دادند، خواه با قرآن کریم تطبیق کند یا نکند!!

این همانند «فخر رازی» است که می‌گوید آیه (وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ) بر معصوم بودن امام دلالت می‌کند. هیچ شکی نیست که آیه دلالت بر عصمت اولی الامر دارد، وگرنه اجتماع نقیضین لازم می‌آید. ایشان سپس می‌گوید که ما باید از ظهور آیه دست برداریم، زیرا خلفای ما معصوم نبودند!!

اینطور نگاه کردن به آیات و گفتن و نوشتن این مطالب شاید در دنیا سخت نباشد. حال عده‌ای قبول کنند یا عده‌ای قبول نکنند بحث دیگری است، اما ما باید به این فکر باشیم که شب اول قبر و فردای قیامت هم جواب بدهیم.

«فخر رازی» در ابتدای کتاب «تفسیر» خود اقوالی نقل می‌کند مبنی بر اینکه باید «بسم الله» را آهسته گفت یا بلند گفت. ایشان سپس می‌گوید: فتوای امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب این بود که «بسم الله» باید بلند گفته شود. ایشان در ادامه می‌نویسد:

«ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی»

هرکسی در دین خود به علی بن أّبی طالب اقتدا کند هدایت پیدا کرده است.

«والدلیل علیه قوله علیه السلام: اللهم أدر الحق مع علی حیث دار»

زیرا پیغمبر فرمود: خدایا حق را گرداگرد علی بچرخان هرجا علی رفت.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 168، باب الحجة الحادیة عشرة

آیا موضع علی بن أّبی طالب در برابر خلفا چه بود؟! «صحیح بخاری» در جلد چهارم صفحه 1549 حدیث 3998 و جلد پنجم صفحه 82 حدیث 4240 نقل می‌کند که امیرالمؤمنین تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.

بعد از گذشت شش ماه زمانی که حضرت می‌خواستند با ابوبکر بیعت کنند، ابوبکر را به منزل خواستند و فرمودند که کسی با تو نیاید.

«کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ»

حضرت همچنین به ابوبکر خطاب کردند:

«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»

در امر خلافت در حق ما استبداد کردید.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998

زمانی که ما خدمت آیت الله صافی گلپایگانی بودیم، ایشان نقل می‌کردند که ما با یکی از علمای وهابی در مسجد النبی بحث می‌کردیم. عالم وهابی بعد از اینکه دلیل کم آورد و نتوانست با من بحث کند، پرسید: نظر شما نسبت به شیخین چیست؟!

من گفتم: نظر من نظر حضرت فاطمه زهراست. هر نظری که حضرت صدیقه طاهره نسبت به شیخین دارد، ما هم همان نظر را داریم.

ایشان بسیار عصبانی شد، سپس یکی از بزرگان که کنار دست او نشسته بود گفت: چرا اینقدر عصبانی می‌شوی. این آقا می‌گوید که هرچه نظر حضرت فاطمه زهرا نسبت به شیخین بود، ما هم همان نظر را داریم. ما تابع حضرت فاطمه زهرا هستیم.

بدتر از این مسئله «شنقیطی» است. «شنقیطی» متوفای 1393 هجری قمری است و تقریباً جزو علمای معاصر حساب می‌شود. ایشان که پنجاه سال قبل از دنیا رفته است، صاحب کتاب «اضواء البیان» است.

کتاب «اضواء البیان» از تفاسیری است که برای آقایان وهابی بسیار ارزشمند است و مطالب آن را با آب و تاب نقل می‌کنند. وهابی‌ها حرف‌های «شنقیطی» را در شبکه‌هایشان مرتب نقل می‌کنند.

ایشان در کتاب «اضواء البیان» جلد اول همین آیات را می‌آورد. حال ببینید چه نتیجه‌ای می‌گیرد. ایشان می‌نویسد:

«مِنَ الْوَاضِحِ الْمَعْلُومِ مِنْ ضَرُورَةِ الدِّینِ أَنَّ الْمُسْلِمِینَ یجِبُ عَلَیهِمْ نَصْبُ إِمَامٍ تَجْتَمِعُ بِهِ الْکلِمَةُ»

واضح و معلوم است از ضروریات دین است که مسلمانان امامی را نصب کنند که همه تحت پرچم آن امام جمع شوند.

أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، المؤلف: محمد الأمین بن محمد المختار بن عبد القادر الجکنی الشنقیطی (المتوفی: 1393 هـ)، الناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع بیروت – لبنان، عام النشر: 1415 هـ - 1995 مـ، ج 1، ص 22، باب 30

این درست همان حرف «قرطبی» است. قرآن کریم می‌فرماید:

(إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)

و:

(یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)

و:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض)

ایشان نتوانسته قضیه حضرت موسی را بیاورد. حضرت موسی با آن عظمت به حضرت هارون نمی‌فرماید که تو خلیفه من هستی، بلکه می‌فرماید:

(وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی)

وزیری از خاندانم برای من قرار بده.

(هارُونَ أَخِی)

برادرم هارون را.

سوره طه (20): آیات 29 و 30

خداوند متعال هم می‌فرماید:

(قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَک یا مُوسی)

آنچه را خواسته‌ای به تو داده شد، ای موسی!

سوره طه (20): آیه 36

همچنین یکی از انبیاء بنی اسرائیل می‌فرماید:

(قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّه)

به پیامبر خود گفتند: زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم.

سپس می‌گوید که خداوند عالم برای شما حاکم معین کرده است. وقتی که «طالوت» را معرفی کرد، مردم گفتند: او که پول و ثروت ندارد. خداوند عالم فرمود: «طالوت» هم علم دارد و هم شجاعت دارد. خداوند عالم او را انتخاب کرده است و او انتخاب خداوند است.

(إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیکم)

خدا او را بر شما برگزیده.

سوره بقره (2): آیات 246 و 247

در همه جا نام خداوند آمده است. ما یک آیه نداریم که فرموده باشد امر خلافت و امامت و حکومت مربوط به عموم مردم است. بعضی از آقایان مسئله؛

(وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر)

و در کارها با آنها مشورت کن.

سوره آل عمران (3): آیه 159

و:

(وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم)

و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت می‌گیرد.

سوره شوری (42): آیه 38

را می‌آورند که اهل سنت خود ادعای آنها را زیر سؤال برده‌اند. آیه شریفه (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم) مربوط به جایی است که ما نصی نداشته باشیم. در جایی که ما نص داریم، (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم) معنا ندارد.

به عنوان مثال صحیح نیست که ما مشورت کنیم ببینیم نماز صبح را قبل از اذان صبح بخوانیم یا بعد از طلوع آفتاب بخوانیم!

همچنین اگر کسی نماز ظهر را قبل از ظهر بخواند چه حکمی دارد. ممکن است کسی ظهر وقت نداشته باشد و قبل از ظهر نماز بخواند! آیا می‌شود که در اینجا بگوییم: (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم)؟!

به حول قوه الهی در بحث ادله عقلی به این مباحث می‌رسیم. آیه (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر) اصلاً مربوط به پیغمبر اکرم است و ربطی به ما ندارد. البته در اینجا هم در ادامه آیه شریفه آمده است:

(فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّه)

اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خدا توکل کن.

سوره آل عمران (3): آیه 159

در اینجا هم (عَزَمْتَ) آمده است. مشورت‌های پیغمبر اکرم هم محدود است و ما چند مورد بیشتر نداریم. عمدتاً روی (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم) آورده‌اند، در حالی که بزرگان اهل سنت نظیر «قرطبی» پاسخ دادند (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم) در جایی است که ما نصی نداشته باشیم.

«علامه حلی» در کتاب «الفین» هزار دلیل از قرآن و سنت و عقل بر امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آورده است.

مجری:

مضاف بر اینکه صغری قضیه هم آیا واقعاً مشورتی صورت گرفت، چه کسانی جمع شدند و آیا اجماعی بود یا نبود خود محل بحث است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. جالب اینجاست که آقای «بیضاوی» متوفای 691 هجری در کتاب «انوار التنزیل» معروف به «تفسیر بیضاوی» جلد اول در رابطه با آیه شریفه:

(لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِین)

پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.

سوره بقره (2): آیه 124

می‌نویسد:

«لا ینالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالی وعهد»

امامت امانت و عهد خداوند تبارک و تعالی است.

أنوار التنزیل وأسرار التأویل، تفسير البيضاوي، المؤلف: ناصر الدین أبو سعید عبد الله بن عمر بن محمد الشیرازی البیضاوی (المتوفی: 685 هـ)، دار النشر: دار الفكر - بيروت، ج 1، ص 398، باب سورة البقرة (2): آیة 124

اگر امانت الله و عهد الله است، ما چطور می‌توانیم بگوییم مردم بیایند و آن را انتخاب کنند!! آقای «ابن تیمیه» هم در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد 28 صفحه 390 افاضه فرمودند و می‌نویسند:

«ولایة أمر الناس من أعظم واجبات الدین»

ولایت و امامت مردم از بزرگترین واجبات دینی است.

«بل لاقیام للدین ولا للدنیا إلا بها»

اصلاً دین و دنیای مسلمانان جز با امامت درست شدنی نیست.

«فان بنی آدم لاتتم مصلحتهم إلا بالاجتماع لحاجة بعضهم إلی بعض ولابد لهم عند الاجتماع من رأس حتی قال النبی (إذا خرج ثلاثة فی سفر فلیؤمروا أحدهم)»

کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 28، ص 390، فصل یجب ان یعرف ان ولایة أمر الناس

ما از «ابن تیمیه» سؤال می‌کنیم که آیا پیغمبر اکرم «أعظم واجبات الدین» را معین کرده است یا خیر؟! آیا پیغمبر اکرم تعمداً یا از روی فراموشی اعظم واجبات دینی را معین نکردند؟!

آیا پیغمبر اکرم هم مکلف بود به تمام واجبات دین عمل کنند یا آزاد بودند و می‌توانستند بعضی از واجبات دین را ترک کنند؟!

(قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذابَ یوْمٍ عَظِیم)

بگو من (نیز) اگر نافرمانی پروردگارم کنم از عذاب آن روز بزرگ (رستاخیز) می‌ترسم.

سوره انعام (6): آیه 15

پیغمبر اکرم می‌فرمایند: اگر من هم معصیت کنم، عذاب روز بزرگ در انتظار من هست!! واقعاً انسان زمانی که همین عبارت‌ها را تحلیل کوچکی کند، به حقیقت پی می‌برد.

گاهی اوقات بعضی از آقایان مطالب را می‌خوانند و از کنار آن می‌گذرند که این خیلی ارزش ندارد.

مهم این است که انسان در محضر حضرت حق و در محضر حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از «ابن تیمیه» بپرسد که وقتی شما این مطلب را فرمودید، این بر پیغمبر اکرم هم واجب بود یا پیغمبر اکرم از این واجب استثناء شده بود؟!

اگر این قضیه بر پیغمبر اکرم واجب بود، آیا پیغمبر اکرم به این واجب عمل کردند یا عمل نکردند؟! اگر رسول اکرم به این واجب عمل نکردند، دلیل آن چه بود؟! اگر رسول گرامی اسلام به این واجب عمل کردند، کجا به آن عمل کردند؟!

ده‌ها سؤال می‌توان از این گفتار «ابن تیمیه» بیرون آورد. بنابراین این آقایان مقدمه را می گویند، اما در مؤخرات آن حق مطلب را ادا نمی‌کنند. آن‌ها کلیات را می گویند، اما زمانی که می‌خواهند مصداق معین کنند، زیرآبی می‌روند.

خوب است انسان به حرف‌های این افراد دقت کند. گاهی اوقات خداوند کاری می‌کند که این افراد این مطالب را با زبان خودشان مطرح کنند تا راه را برای طرح سؤال برای ما باقی بگذارند.

شاید برای بسیاری از اهل سنت هم این سؤال باشد. این سؤال تنها مخصوص شیعه نیست، بلکه هر انسانی حاضر است سؤال طرح کند ولو تعصب هم داشته باشد. سؤال طرح کردن که اشکالی ندارد.

امیدواریم کارشناسان شبکه‌های وهابی بتوانند به این سؤال ما پاسخ بدهند. ما چند سؤال از آقای «قرطبی» و «ابن تیمیه» کردیم و انتظار داریم کارشناسان وهابی به ما پاسخ بدهند تا ببینیم چه پاسخی می‌دهند. ما از جواب‌هایشان استفاده می‌کنیم.

آیا صرف شناخت امام کافی است یا بعد از آن، تبعیت هم لازم است!؟

مجری:

حقیقتاً همینطور است، بسیار ممنونم. حضرت استاد تنها نکته‌ای باقی می‌ماند. بحث ما روی دلالت این حدیث شریف بود و می‌خواهیم از آن استفاده کنیم. نهایت دلالت این حدیث در چه حد است یا در چه حد تبعیت را واجب می‌کند؟!

بالاخره صرف اینکه ما امام را بشناسیم کفایت می‌کند یا اینکه بعد از معرفت هم باید یک پله بیشتر پیش رویم و تبعیت کنیم؟! این مقدار در چه حد است؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

وقتی رسول اکرم می‌فرماید:

«من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة»

تنها شناختن امام کافی نیست. ما آیات زیادی در رابطه با توحید داریم. وقتی می گوییم «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا»، آیا تنها همین «لا إله إلا الله» گفتن است یا طبق آیه شریفه:

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا)

(اما) کسانی که ایمان آوردند.

عبارت:

(وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ)

و اعمال صالح انجام دادند.

سوره بینه (98): آیه 7

هم کنار آن است؟! ببینید هرجایی (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا) می‌آید، (وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) هم پشت سر آن است.

اگر من به خداوند عقیده داشته باشم، اما نماز و روزه و زکات و وجوهات را به دلیل اینکه زحمت دارد قبول نداشته باشم خداشناسی نیست. آیا این خداشناسی فایده‌ای برای دنیای ما دارد یا خیر؟! ما اصلاً آخرت را رها می‌کنیم!

این خداشناسی که من نتوانم خلأ روحی خودم را با توکل بر او پر کنم، چه فایده‌ای دارد؟! قرآن کریم می‌فرماید:

(أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب)

آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد!

سوره رعد (13): آیه 28

در حال حاضر در غرب یکی از مداواهای آقایان به وسیله دعا درمانی است. در این روش به بیماران گفته می‌شود که شما به خداوند توجه داشته باشید، زیرا توجه به خداوند بسیاری از بیماری‌ها مخصوصاً بیماری‌های روحی را برطرف می‌کند. البته توجه به خداوند بیماری‌های جسمی را هم برطرف می‌کند و تنها بیماری‌های روحی و روانی نیست.

قضیه شناختن امام هم این نیست که من تنها امام را بشناسم. زمانی که امام را شناختم، اما به قول امام عمل نکردم این امام شناسی به درد من نمی‌خورد. ما در روایات داریم که رسول اکرم فرمودند: هرکسی اهلبیت را بشناسد، قطعاً از آنها تبعیت می‌کند.

«مرحوم کراچکی» از فقهای بزرگ و متکلمین شیعه و متوفای 449 هجری است. ایشان معاصر «شیخ مفید» متوفای 413 هجری و «سید مرتضی» متوفای 436 هجری و «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری هست.

تقریباً عموم فحول شیعه در قرن پنجم بودند و عالمانی نظیر «شیخ مفید» و شاگرد ایشان «سید مرتضی» و شاگرد ایشان «شیخ طوسی» در این قرن می‌زیستند. ما شیعیان هرچه داریم از این سه چهار بزرگوار داریم که از استوانه‌های علمی ما هستند.

«مرحوم کراچکی» کتابی تحت عنوان «کنز الفوائد» دارند که در آن بحث‌های کلامی و تفسیری و فقهی دارند. ایشان در جلد اول صفحه 329 می‌نویسد:

«و ظاهر قول النبی ص من مات و هو لا یعرف إمام زمانه یدل علی أن لکل زمان إماما فی الحقیقة یصح أن یتوجه منه الأمر و یلزم له الاتباع »

از ظاهر قول پیغمبر اکرم چنین استفاده می‌شود که حدیث «من مات و هو لا یعرف إمام زمانه» دلالت می‌کند بر اینکه در هر زمانی و هر عصری یک امام وجود دارد و همه باید متوجه این امام شوند و تبعیت از این امام برای همه مردم واجب است.

کنز الفوائد، نویسنده: کراجکی، محمد بن علی، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله، ج 1، ص 329، فصل من الحدیث

این بدان معناست که تنها شناختن امام ملاک نیست. بعد از شناختن امام آنچه مهم است، مسئله تبعیت است. «علامه مجلسی» هم در کتاب «بحارالانوار» جلد 65 می‌نویسد:

«فدل علی أن لکل زمان إماما لا بد من معرفته و متابعته»

این حدیث دلالت می‌کند که هر زمانی امامی دارد و واجب است آن امام را بشناسیم و تبعیت از آن امام هم واجب است.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 65، ص 339، ح 11

وجود امام، معرفت امام و تبعیت از امام یک مثلث مقدس است. این سه رکن از ضروریاتی است که ما باید در این رابطه به آن دقت کنیم.

حال بزرگواران دیگر مخصوصاً آیت الله شیخ محمد سند حرف‌های دیگری هم دارند. ایشان از فقهای نجف اشرف هستند، رساله عملیه هم دارند و از دوستان بسیار نزدیک ما هستند.

ایشان که در بحث علم کلام جزو نوادر عصر حاضر هستند، کتابی به نام «اساس نظام سیاسی در نزد امامیه» دارند.

ایشان در صفحه 168 مفصل می‌نویسند که این روایت دلالت می‌کند بر اینکه هرکسی با امام زمانش بیعت نکند و از امام زمانش تبعیت نکند، از دایره اسلام بیرون می‌رود.

شبیه این فتوا را «مرحوم سید مرتضی»، «شیخ مفید»، «شیخ طوسی» و «علامه حلی» و دیگران دارند. ان شاءالله در فرصتی مناسب این مطالب را هم خدمت عزیزان عرض خواهیم کرد.

مجری:

ان شاءالله؛ ما دوست داریم این مطالب را بشنویم. حضرتعالی اشاره فرمودید که این افراد از دایره اسلام خارج هستند. کأن این رکن از اصول دین شناخته شده است که خروج از آن کاملاً فرد را از اسلام خارج می‌کند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

روایت «من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة» هم همین مطلب را می‌رساند.

مجری:

ما دوست داریم بشنویم و ببینیم افرادی که تصریح کردند که امامت از اصول دین است و به این روایت استناد کردند، دوست داریم آنها را هم از حضرتعالی بشنویم، اما اگر اجازه بدهید فاصله‌ای بگیریم.

بینندگان عزیز این سؤال را مدنظرتان قرار داده باشید. ان شاءالله پاسخ آن را از استاد خواهیم شنید.

همانطور که ملاحظه می‌فرمایید تلفن‌ها زیرنویس شده و در اختیار شما قرار دارد. ان شاءالله تماس بگیرید، پاسخگوی سؤالات شما خواهیم بود.

اگر قصد ندارید مستقیماً ارتباط برقرار کنید، اما سؤالتان مرتبط با این برنامه هست ان شاءالله با همین راه‌های ارتباطی که در اختیارتان قرار گرفته است تماس بگیرید و پیام خود را با همین پیام رسان‌ها به ما برسانید.

یک فاصله مختصر می‌گیریم، برمی گردیم و ان شاءالله با تماس‌ها در خدمت شما خواهیم بود.

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». ما سؤال را اجمالاً آماده کردیم که از حضرت استاد بپرسیم، اما نگاهمان به ساعت افتاد و دیدیم که فرصت زیادی باقی نیست و طبیعتاً این فرصت انتهای برنامه در اختیار شما بینندگان عزیز هست که پاسخگوی سؤالات شما باشیم.

عزیزانی که سؤال را شنیدند آماده باشند تا ان شاءالله در جلسات آینده سؤال را از محضر حضرت استاد می‌پرسیم و پاسخگوی این سؤال خواهند بود.

تماس‌های بینندگان برنامه:

به سراغ تماس‌ها برویم. آقای محمدی از اصفهان پشت خط هستند. آقای محمدی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم محضر حضرتعالی و کارشناس محترم برنامه، شب شما بخیر.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

بیننده:

بنده زاده به سمت علوم قرآن و حدیث رفته است. برنامه‌های شما باعث شده است که با مدرک کارشناسی ارشد به سمت مطالبی برود که شما می‌فرمایید. تحقیقی به ایشان دادند و مطالبی در ارتباط با حدیث ثقلین و مسائل امامت جمع کرده است.

ایشان با سه تن از علمای اهل سنت مواجه شده و مطالبی از ایشان نوشته بود که به نظرم رسید که تناسبی با برنامه شما داشته باشد.

بنده می‌خواستم ببینم آقای «شهرستانی» و «سمهودی» و صاحب کتاب «ینابیع المودة» نسبت به گویندگان شبکه‌های وهابی که محلی از اعراب دارند چه نسبتی دارند؟! مطالب این افراد سه نکته است که خدمت شما عرض می‌کنم.

«شهرستانی» در تأیید دانش امام علی (علیه السلام) روایاتی را از صحابه می‌آورد و نتیجه می‌گیرد که اهلبیت عدل و همسنگ قرآن هستند و شایستگی مرجعیت مسلمین را دارند و شناخت مدارج قرآن از طریق ایشان امکان پذیر است.

در کتاب «ینابیع المودة» اثر «قندوزی حنفی» آمده است: اولوالامر که در قرآن مجید توصیه به اطاعت آنها در جهت پیروی از خدا و رسول شده است، همان مقصودین حدیث ثقلین هستند که امامان دوازده گانه و شخص پیامبر و حضرت زهرا ولی آنها هستند و ما باید مردم را به پیروی از آنها تحریک و تشویق کنیم.

در کتاب «جواهر العقدین» اثر عالم اهل سنت «سمهودی شافعی» نوشته شده است: ما از حدیث ثقلین درمی یابیم که همچنانچه قرآن مجید کتاب ابدی و قانون اساسی بشر تا قیامت است، اهلبیت و عترت طاهر پیامبر تا قیام قیامت در هر زمان کسی هست و باید باشد و وجود دارد که شایسته تمسک و پیروی است و ما باید مردم را به تبعیت او تشویق نماییم. همانطور که این تمسک در مورد قرآن تأکید شده است.

ملاحظه کنید آیا این نظر تأیید عقاید شیعه نیست؟! آیا این اقرار به وجود امام غایب در این زمان نیست؟! و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

مجری:

بسیار ممنون و متشکرم آقای محمدی که از اصفهان همراه ما بودید و مطالبی که مرتبط با موضوع کلی برنامه هست را مطرح کردید. ان شاءالله که موفق و مؤید باشید.

حضرت استاد در خدمتتان هستیم. نسبت به این سه فردی که ایشان نام برد و هم اینکه نسبت به اصل جریان حدیث ثقلین صحبتی داشتند و هم اینکه اصلاً ممکن است کسی به چنین چیزی اعتقاد داشته باشد و از جمله اهل سنت باشد؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با «قندوزی» باید بگویم که اهل سنت معمولاً او را قبول ندارند. روزی شخصی به شبکه‌های وهابی زنگ زد و مطلبی از «قندوزی» بیان کرد.

آقایی که نمی‌خواهم اسم او را ببرم، تعبیر بسیار زشت و وقیحی نسبت به «قندوزی» بیان کرد که شاید اصلاً گفتن آن هم به صلاح نباشد.

«قندوزی» هرچه باشد از علمای احناف است. ایشان شیعه نیست، بلکه حنفی است. حال ایشان یک سری روایاتی را در کتاب «ینابیع المودة» جمع آوری کرده است.

اگر شما دلیلی بر رد روایات «قندوزی» دارید، بیایید و دلیلتان را بیان کنید. بیان کردن عبارت‌های زشت و وقیح نسبت به یک مؤلف دور از ادب انسانی است، حال ادب اسلامی را کاری نداریم.

در رابطه با آقای «سمهودی» باید بگویم که ایشان یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است. بزرگان اهل سنت درباره ایشان بسیار مطالب زیادی دارند. الحق و الانصاف می‌توان گفت «سمهودی» استوانه‌ای از استوانه‌های علمی اهل سنت است.

به عنوان مثال در کتاب «شذرات الذهب» اثر «شهاب الدین ابو الفلاح حنبلی دمشقی» تعبیری نسبت به «سمهودی» آمده است. ایشان می‌نویسد:

«نزیل المدینة المنورة وعالمها ومفتیها ومدرسها ومؤرخها»

سمهودی ساکن مدینه منوره بود، عالم مدینه بود، مفتی مدینه بود، استاد مدینه و تاریخ نگار مدینه بود.

«الشافعی الإمام القدوة الحجة المفنن»

او شافعی بود، امام بود، الگو بود، حجت بود و صاحب فنون بود.

شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، اسم المؤلف: عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، دار النشر: دار بن کثیر- دمشق - 1406 هـ، الطبعة: ط 1، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ج 8، ص 50، باب سنة إحدی عشرة وتسعمائة

این مطلب نشانگر این است که آقایان نسبت به «سمهودی» نظر بزرگی دارند. همچنین «شهرستانی» را همگان قبول دارند.

در خصوص کتاب ایشان که بعضاً از بعضی معتزله مطالبی آورده است مخصوصاً در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهرا و هجوم به خانه حضرت صدیقه طاهره آقایان آن را زیر سؤال می‌برند وگرنه «شهرستانی» هم یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است.

در رابطه با حدیث ثقلین اگر ما بخواهیم کار کنیم، حدیث ثقلین را باید کنار خلفای اثناعشر و آیه تطهیر و روایاتی بگذاریم که افرادی نظیر «سمهودی» و «خوارزمی» آورده‌اند در خصوص اینکه نبی گرامی اسلام اسامی ائمه اطهار را ذکر فرموده‌اند.

ما باید این چند روایت را کنار هم بگذاریم، سپس نتیجه بگیریم. این روایات مکمل هم هستند. پیغمبر اکرم فرمودند که خلفای من دوازده نفر هستند، نفرمودند سیزده نفر یا یازده نفر هستند. این دوازده خلیفه چه کسانی هستند؟!

آقای «ابن حجر عسقلانی» متوفای 852 هجری در کتاب «فتح الباری» جلد 13 صفحه 182 زمین و زمان را به هم می‌بافد تا ببیند این دوازده نفر چه کسانی هستند.

او ابتدا چهار تن از خلفای راشدین را می‌آورد، سپس امام حسن و معاویه و یزید را نام می‌برد. او معطل می‌ماند که چکار کند و در نهایت می‌گوید که اصلاً ما نفهمیدیم معنای این روایت چیست!!

پیغمبر اکرم فرمود که خلفای من دوازده نفر هستند. شما نفهمیدید مراد از فرمایش پیغمبر اکرم چه کسانی است؟!

او سپس از قول «ابن بطال» و «ابن عربی» و دیگران نقل می‌کند که می گویند ما هرکجا را گشتیم و از هرکسی سؤال کردیم، کسی را پیدا نکردیم که معنای خلفای اثناعشر را فهمیده باشد. این راه و رسم عقلانی نیست!!

ما قضیه خلفای اثناعشر را در یک طرف می‌گذاریم. از طرف دیگر پیغمبر اکرم فرمودند:

«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی وإنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 160، ح 4711

مراد از «وأهل بیتی» در این حدیث چه کسانی هستند؟! خداوند متعال «وأهل بیتی» را در آیه تطهیر مشخص کردند که در زمان نزول قرآن رسول اکرم و امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره و امام حسن مجتبی و امام حسین بودند.

«ابن کثیر» و دیگران از قول امام سجاد (علیه السلام) نقل کرده‌اند که در شام فرمودند: آیه تطهیر در حق ما نازل شده است. آقایان از قول امام باقر (علیه السلام) نقل کردند که فرمود: آیه تطهیر در حق ما نازل شده است.

وقتی ثابت شد که این پنج نفر جزو مشمولین آیه تطهیر هستند، در روایات آمده است که دنباله این پنج نفر از امام سجاد هست تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) و کسی دیگر را شامل نمی‌شود.

در بعضی از مصادر آقایان هست که اسامی ائمه اطهار را بیان کردند. ما اصلاً کاری به آقایان نداریم که چکار می‌کنند.

مجری:

حضرت استاد این مطلب که فرمودید نکته دقیقی است. حتماً بینندگان عزیز هم مطلع باشد اینکه حضرت استاد می گویند ما این مطالب را باید کنار هم ببینیم، ممکن است هر آن وهابی‌ها این شبهه را مطرح کنند که خمسه طاهره در همان زمان به انتها رسیدند.

بنابراین صرف حدیث ثقلین نمی‌تواند رابطه همزمانی این‌ها را به هم بزند. به هر حال ما قرآن را داریم، اما آیا ما الآن خمسه طاهره را داریم یا خیر؟!

این شبهه جواب داده نمی‌شود، مگر اینکه پازل تکمیل شود. ما روایت «خلفائی اثناعشر» را ملحق کنیم تا بتوانیم با آن به تمام مقصود خودمان برسیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای «خوارزمی» که مورد تأیید همه بزرگان اهل سنت است و متوفای 568 است، در کتاب «مناقب» جلد اول قضیه معراج پیغمبر اکرم را مطرح می‌کند و می‌نویسد که رسول اکرم متوجه شدند که در کنار عرش نام ائمه اطهار نوشته شده است.

این کتاب، کتاب «کافی» و «تهذیب الأحکام» نیست بلکه کتاب آقای «خوارزمی» است. «خوارزمی» یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است به طوری که «ذهبی» در کتاب «تاریخ الإسلام» جلد 39 وقتی به «موفق خوارزمی» می‌رسد، می‌نویسد:

«کان أدیباً، فصیحاً، مفوهاً، خطب بخوارزم دهراً، وأنشأ الخطب، وأقرأ الناس، وتخرج به جماعة»

به گفته «ذهبی» عده‌ای از مکتب ایشان فارغ التحصیل شدند. ایشان سپس می‌نویسد:

«وله کتاب فی فضائل علی»

او کتابی در فضائل علی بن أبی طالب دارد.

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 39، ص 327، باب 4 الموفق بن أحمد بن محمد

«خوارزمی» در مقدمه کتاب «مناقب» هم از قول «ابن فوطی» نقل می‌کند:

«قال صدر الأئمة الموفق ابن أحمد المکی»

المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 13، باب 2

به گفته ایشان «خوارزمی» صدرنشین امامان اهل سنت است. این آقا این روایت را در کتاب خود آورده است و آن را به عنوان یک امر مسلم نقل کرده است.

همچنین آقای «جوینی» استاد «ذهبی» در کتاب «فرائد السمطین» جلد دوم صفحه 320 همین حدیث را می‌آورد.

در رابطه با «جوینی» هم «ذهبی» در کتاب «المعجم المختص بالمحدثین» می‌نویسد:

«إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُؤَیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّوَیهِ، الْإِمَامُ الْکبِیرُ الْمُحَدِّثُ شَیخُ الْمَشَائِخِ صَدْرُ الدِّینِ أَبُو الْجَامِعِ الْخُرَاسَانِی الْجُوَینِی الصُّوفِی»

المعجم المختص بالمحدثین، المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی (المتوفی: 748 هـ)، تحقیق: د. محمد الحبیب الهیلة، الناشر: مکتبة الصدیق، الطائف، الطبعة: الأولی، 1408 هـ - 1988 م، ص 65، باب حرف الألف

ایشان در جای دیگر می‌نویسد:

«وسمعت من الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام»

من شاگردی کردم از امام و محدث یگانه و کامل و فخر اسلام.

«صدر الدین إبراهیم بن محمد بن المؤید بن حمویه الخراسانی الجوینی شیخ الصوفیة»

تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 4، ص 1500، باب شیوخ صاحب التذکرة

این آقا این روایت را در کتاب خود به عنوان یک قدر مسلم می‌آورد و هیچ اشکالی هم به آن نمی‌کند.

اگر ما حدیث «خلفائی اثناعشر» و حدیث ثقلین و عبارت «جوینی» و عبارت «خوارزمی» را کنار هم بگذاریم، نتیجه می‌گیریم که مصداق «خلفائی اثناعشر» دوازده نفر هستند و لا غیر.

مجری:

احسنتم، بسیار زیبا بود. الحمدلله سؤال بابرکتی هم بود. به یاد بیاوریم جمله ابتدایی حضرت استاد را که فرمودند: هرآنچه در این عالم اتفاق می افتد از جمله سؤال‌هایی که شما بینندگان عزیز هم می‌پرسید، قطعاً اذن آن را حضرت صاحب الزمان دادند.

گویا خود حضرت خواستند که چنین سؤالی مطرح شود و این را حداقل در این جلسه ما از همین پاسخ‌ها برایمان ثابت می‌شود که چقدر واقعاً پاسخ‌ها دلنشین و زیبا هستند. حضرت استاد از محضرتان تشکر می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما هم از حسن اجرایتان و دقت‌های خوبی که دارید تشکر می‌کنیم.

مجری:

سلامت باشید، از محضرتان استفاده می‌کنیم. تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه برنامه خودتان برنامه «حبل المتین» بودید. ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید. تا دیدار آینده خدانگهدار

 
 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها