برنامه «حبل المتین» - 09 10 1403 (قسمت دویست و بیست و هفتم)
عنوان برنامه: نصب امام از دیدگاه فریقین
کلیدواژه: امامت؛ نصب امام؛ وجوب امام؛ اهلسنت؛ شبهه؛ غدیر؛ ولایت؛ خلافت؛ شورای عمر؛ علم امام!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: آقای علی اسماعیلی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظیم، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ، سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيم
بینندگان عزیز و همراهان گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سلام علیکم ورحمة الله، به برنامه زنده «حبل المتین» خیلی خوش امدید.
درس های از امامت و ولایت را در این برنامه تقدیم حضور شما می کنیم، طبق معمول مباحث محتوایی داریم، در محضر استاد عزیز و گرانقدر حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَيْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم!
طبق برنامه همیشگی مان طلیعه عرائض مان را با یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می کنیم. این روزها، روزهای سختی برای امیر المؤمنین (سلام الله علیه) و فرزندانش است. خانه بی زهرا تحملش خیلی سخت است از زبان حال امیر المؤمنین است:
سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت * بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت
پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیاء * این جسارت هدیه پروردگارم را گرفت
فاطمه بود و نبودم بود قنفذ با لگد * ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت
آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا * داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت
صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران * داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت
من علیم که خدا قبله نما ساخت مرا * جز خداوند و نبی، فاطمه نشناخت مرا
من که یکباره در قلعه خیبر کندم * داغ زهرا به خدا از کمر انداخت مرا
(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)
مجری:
الحمد لله هر یک شنبه شب خدمت شما می رسیم از حضرت مادر صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یاد می کنیم. ان شاء الله همین مقدار عرض ارادت، اخلاص و توسل به محضر ایشان ذخیره ای برای دنیا و آخرت ما باشد.
برنامه «حبل المتین» به موضوع درس های از امامت و ولایت اختصاص دارد چندین برنامه در مورد واژه و کلمه ولی صحبت کردیم کلاً هر آن چه که لازم بود در مورد این واژه صحبت کردیم. چون یکی از موضوعات مهم در بحث ولایت امیر المؤمنین هست. به موضوع وجوب نصب امام از دیدگاه فریقین رسیدیم. جناب استاد نظر علمای بزرگ اهل سنت در وجوب نصب امام (علیه السلام) چیست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
یکی از عجائب روزگار این است که بزرگان اهل سنت، استوانه های علمی آن ها بحث وجوب نصب امام را با صراحت آوردند. یعنی بر مردم واجب است که امامی را نصب کنند.
چند مورد از روی تصاویر کتاب نشان بدهم کتاب «شرح السنة بربهاری» قبل از «ابن تیمیه» پرچم «وهابیت» دست ایشان بود. الان «وهابیت» می گوییم در حقیقت مصطلح است وگرنه کلمه «وهابی» از «محمد ابن عبد الوهاب» به بعد تأسیس شد. یعنی تکفیر شیعه و تکفیر عزاداری برای امام حسین، فتوا به قتل کسانی که عزاداری و نوحه سرایی می کنند اولین بار توسط «بربهاری» صادر شد. از او تعبیر به امام می کنند. امام وقتی این طوری باشد مأمومش را باید خدا معین کند چه است!
«امام ابی محمد حسن ابن علی ابن خلف بربهاری متوفای 329» در حقیقت معاصر مرحوم «کلینی» بود همان سال که «کلینی» از دنیا رفت ایشان هم از دنیا رفته است. چاپ کتابخانه «ملک فهد» ملی در «ریاض» این کتاب را چاپ کردند. در صفحه 56، حدیث 26 می گوید:
«والسمع والطاعة للأئمة»
همه باید حرف شنوی و فرمانبرداری داشته باشند نسبت به امامی که:
«فيما يحب الله ويرضى ومن ولي الخلافة بإجماع الناس عليه ورضاهم به»
اگر مردم جمع شدند کسی را خلیفه معین کردند.
«فهو أمير المؤمنين»
او امیر المؤمنین می شود.
«لا يحل لأحد أن يبيت ليلة ولا يرى أن ليس عليه إمام»
برای هیچ مسلمانی جایز نیست که شب بخوابد و معتقد به امام زمان نباشد.
«برا كان أو فاجرا»
این امام، امام فاسق یا عادل باشد!
كتاب شرح السنة؛ اسم المؤلف: الحسن بن علي بن خلف البربهاري أبو محمد الوفاة: 329، دار النشر: دار ابن القيم - الدمام - 1408، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد سعيد سالم القحطاني، ج1، ص28
باید حتماً با اعتقاد به امام شب را صبح کند یعنی یک شب حق ندارد بدون امام بخوابد.
«ماوردی» متوفای 450 از علمای مشهور کلامی آقایان معاصر «شیخ طوسی متوفای 460» است کتابی دارد «أدب الدنیا و الدین» به این، امام نگفتند بد شانس بوده کلمه امام برایش نیاوردند. ایشان در کتاب «أدب الدنیا و الدین»، صفحه 112 حرف های می آورد
«السلطان ظل الله في الارض»
پادشاه سایه خدا در زمین است.
زمان شاه، آخوندهای که «ساواکی» بودند هر کجا می رفتند می گفتند پادشاه، سایه خدا است یعنی یک چیز عجیبی در زمان شاه بود. آخوندهای درباری دو جمله می گفتند یکی این که شاه، کمر بسته امام رضا است دیگر این که شاه سایه خدا است شما نباید علیه شاه حرف بزنید.
حتی در روستاها منبر می رفتیم بعضاً صحبت می کردیم عده ای اعتراض می کردند مخصوصاً پیره مردها می گفتند شاه کمر بسته امام رضا است چرا علیه او حرف می زنید؟ ایشان هم می گوید «السلطان ضِلُ الله فی الأرض» معلوم می شود کلمه «السلطان ضِلُ الله فی الأرض» از کتب اهل سنت وارد فرهنگ ما شده است.
«یاوي الیه کل المظلوم»
تا آن جای که می گوید در آسمان خدا، پاسدارانی دارد و در زمین هم پاسدارانی دارد. در آسمان پاسداران ملائکه هستند در زمین پاسداران امام و خلیفه است. تا جایی که می گوید:
«السلطان في نفسه امام متبوع وفي سیرته دین مشروع»
در صفحه بعد می گوید:
«وجب إقامة امام يكون سلطان الوقت زعيم الأمة، ليكون الدين محروسا سلطانه والسلطان جاريا على سنن الدين وأحكامه»
أدب الدنیا والدین؛ أبي الحسن الماوردي (متوفای 450)، دار إقرأ بیروت، ص112
واجب است مردم امامی را معین کنند سلطان وقت، زعیم و رهبر امت بشود تا دین توسط سلطنت او از نقایص و تحریف در امان باشد.
اگر سلطان دین را نابود کرد آن جا چه کار باید کرد؟
آقای «ابو یعلیٰ» متوفای 526 در حقیقت رئیس اهل حدیث در عصر خودش بود. در «طبقات الحنابلة»، جلد 3، صفحه 42، چاپ «ریاض»، کتابخانه ملی «ملک فهد» ایشان می گوید:
«لا يحل لأحد أن يبيت ليلة»
بر هیچ مسلمانی جایز نیست یک شب بدون امام بخوابد حتماً باید معتقد به امامتِ امام باشد. وقتی ما می گوییم:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص296
می گویند خودتان درست کردید ما همچنین چیزی نداریم. ولی آقایان، بزرگان شان می گویند هیچ مسلمانی حق ندارد بدون امام یک شب سپری کند حتماً باید معتقد به امام باشد.
ایشان (ابی یعلی) هم می گوید:
«ولا يرى أن ليس عليه إمام برا كان أو فاجرا»
طبقات الحنابلة؛ اسم المؤلف: محمد بن أبي يعلى أبو الحسين الوفاة: 521، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محمد حامد الفقي، ج2، ص21 (آدرس دهی با استفاده از نرم افزار الجامع الکبیر)
«برً کان أو فاجرا» این امام فاسق یا عادل باشد.
آقای «ابن حزم اندلسی متوفای 456» کتابی دارد «الفَصْل» یا «الفِصَل» اختلاف دارند «الفَصْل» یا «الفِصَل» بخوانیم؟ جزء 4، صفحه 149 می گوید:
«اتفق جميع أهل السنة وجميع المرجئة وجميع الشيعة وجميع الخوارج على وجوب الإمامة»
تمام اهل سنت مرجئه، معتزله و جمیع شیعه و جمیع خوارج اتفاق دارند که نصب امام واجب است. «على وجوب الإمامة»، این که مرادشان شیعه را آورده است نمی دانیم چه است؟ وجوب امام بله ما هم می گوییم امام واجب است ولی امام در حقیقت از طرف خدای عالم معین می شود، به نبیش ابلاغ می شود نبی مکرم برای مردم توضیح می دهد.
اگر بنا باشد وجوب امامت بگوییم این که بگوییم بر خدا واجب است نمی توانیم برای خدا تعیین تکلیف کنیم. ان شاء الله اقوال بزرگان شیعه را هم می خوانیم بعد می گوید:
«وأن الامة واجب عليها الإنقياد لإمام عادل»
الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص72
بله ما هم قبول داریم بر امت واجب است در برابر امام عادل اطاعت کند اگر امام فاسق شد به قول یکی از مفتیان آمد در تلویزیون شراب خورد و جلوی مردم عمل منافی عفت انجام داد. می گوید نباید اعتراض کنیم، خدای عالم گناهان این ها را بخشیده است وقتی «السلطانُ ظِلُ الله» سایه خدا شد خدا با سایه خودش کار ندارد ایشان هم این طور افاضه می دهد.
در کتاب «المحلیٰ» کتاب فقهی «ظاهری»ها است در جلد 9، صفحه 359 ایشان هم همین افاضات را دارد:
«لاَ يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَبِيتَ لَيْلَتَيْنِ ليس في عُنُقِهِ»
برای مسلمان جایز نیست دو شب پشت سر هم بخوابد این که بیعت امامی در گردنش نباشد دیگران گفته بودند «یبیت لیلة» یک شب نمی تواند بخوابد ولی ایشان مقداری برای امت تخفیف داد می گوید یک شب اشکال ندارد ولی دو شب نشود بدون امام بخوابد. بعد حدیث «صحیح مسلم» را پسر عمر ابن الخطاب، «عبد الله» آورده است
«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص359
یک سری شبهاتی را مطرح می کند خلیفه دوم از دنیا رفت خلافت را در میان شش نفر شورایی کرد امر کرد این ها سه شبانه روز با همدیگر مشورت کنند از میان این ها یک نفر را معین کنند. این دیگر عین دموکراسی است!
«عبد الرحمن سلیمی» از علمای اهل سنت «تایباد» است البته اسم مستعار است مؤلف از ترسش اسم خودش را در آن جا ننوشته است. ما هم زمانی که در «دانشگاه فردوسی مشهد» تدریس داشتیم بارها گفتیم این آٔقا این جا بیاید جلو اساتید و دانشجوها یک گفتگوی علمی داشته باشیم مناظره نه؛ اول قول داد بعد زیر قولش زد.
ایشان هم کتابی دارد به نام «امامت و خلافت از دیدگاه اهل سنت» آن جا هم می گوید این که الان «جمهوری اسلامی» آمده بحث تعیین رهبری را به عهده «خبرگان رهبری» گذاشت این را آقای عمر ابن الخطاب گرفتند.
چون عمر ابن الخطاب گفت شما شش نفر جمع شوید به عنوان خبرگان امامت و خبرگان تعیین امام بین خودتان کسی را انتخاب کنید این عین دموکراسی است خیلی رویش مانور می دهد.
مجری:
البته باید بقیه اش را می گفت گردن زدن را می گفتند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
داستانی قبلاً هم عرض کردم روزی آیت الله العظمی «سبحانی» به من زنگ زد گفت فلانی فردی فاضلی از اهل سنت دنبال کار تحقیقی است به «قم» آمده، می خواست پیش من بیاید فرصت ندارم اجازه بدهید ایشان بیاید مقداری با شما صحبت کند. بعد از نماز مغرب و عشاء به منزل ما آمد آدم خیلی مؤدبی بود حدود سه ساعتی با هم گفتگو داشتیم.
همین بحث را به میان کشید گفت چند مسئله ای که برایم آمده است این قضیه احساس می کنم کار خلیفه دوم کار عاقلانه ای بود. الان هم جمهوری اسلامی از این رفتار خلیفه دوم الگو گرفته است. «خبرگان رهبری» یعنی همان شورای شش نفره خلیفه دوم
من کتاب «المدینة المنورة ابن شبه نمیری» آوردم گفتم می شود روایتش را بخوانید؟ خواند گفتم چه شد؟ جواب نداد.
گفتم این چه دموکراسی است خلیفه دوم می گوید اگر چنانچه پنج نفر یک رأی دادند یک نفر مخالف شد گردنش را بزنید. چهار نفر یک طرف بود دو نفر مخالفت کردند گردن دو نفر را بزنید گفتم در کجای دنیا رسم است اگر کسی در انتخابات رأی مخالف بدهد گردنش را بزنند این دموکراسی است؟ مقداری فکر کرد گفت نه؛ این عین دیکتاتوری است دموکراسی نیست.
اگر کسی رأی مخالف داد گردنش را بزنند گفتم جالبش این است ذیل روایت را هم بخوان می گوید اگر سه نفر یک طرف بودند سه نفر طرف دیگر بودند پسرم آقا «عبد الله» هر رأیی داد آن قبول است حال آن که ایشان نسبت به آقا زاده شان می فرماید پسر من عرضه طلاق زنش را ندارد. یعنی کسی که عرضه طلاق زنش را ندارد می خواهد نظرش در رابطه را مسئله خلافت معیار باشد.
حتی سوالات دیگری هم داشت جواب دادیم خیلی خوشحال رفت پی گیری نکردم ایشان چه کار کرد و قضیه اش چه شد؛ ولی جلسه خیلی خوبی بود این طور جلسات علمی آدم لذت می برد بعضی ها هستند عناد دارند حرف می آوریم زیر بار نمی روند و قبول نمی کنند. مدام از این شاخه به آن شاخه می پرند. با آن ها انسان صد ساعت هم بحث کند هیچ فایده ای ندارد.
اگر بحث ها معیار و میزانی داشته باشد طرف مقابل دنبال حق باشد نه دنبال جدل، نه دنبال عناد و ... باشد.
در هر صورت...
ایشان (ابن حزم) هم می گوید دستور دادند سه شبانه روز و ... تا از این میان این ها نسبت به عثمان اتفاق داشتند. کاری نداریم آیا واقعاً اتفاق بود یا نبود؟
آقای «ابن تیمیه حرانی» لیدر «وهابی»ها در «مجموعه فتاویٰ»، جلد 28، چاپ «عربستان سعودی» در «مدینه منوره» چاپ شده است. می گوید:
«یجب أن یُعرف»
واجب است که همه بدانند
«يجب ان يعرف ان ولاية أمر الناس من أعظم واجبات الدين»
ولایت و ریاست امر مردم از بزرگ ترین واجبات دینی است
«بل لاقيام للدين ولا للدنيا إلا بها»
اصلاً دین و دنیای بشر جز با ولایت امر، خلیفه و امام قوام نخواهد داشت!
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج28، ص390
نمی دانم چطور بود آٔقای «ابن تیمیه» احساس کرد ولایت امر از اعظم واجبات دینی است ولی نبی مکرم متوجه این واجب اعظم نشد. می گوید اعظم واجبات دین؛ پس آیه 67 سوره مائده (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) از قرآن در چاپ های بعدی که در «مدینه» چاپ می شود حذف کنید.
«رشید رضا» در حقیقت امروز یک الگو در «مصر» و دیگر کشورهای «آفریقایی» برای «سلفی»ها و «وهابی»های تندرو و جهادی است صاحب کتاب «الخلافة» به دوستان توصیه می کنم «الخلافه - محمد رشید رضا» را بخوانند نکات خوبی دارد. مخصوصاً زمستان شب ها خیلی طولانی است سر گرمی خوبی است آدم بتواند به جای جک های خلاف شرع این کتاب را بخواند.
در گذشته حقایق خیلی روشن نبود بزرگان شان به همه منابع شیعه و اهل سنت دسترسی نداشتند آدم گلایه ای ندارد. ولی در قرن سیزد و چهارده این کتاب ها در میان مردم منتشر شده است کتاب های شیعه در کتابخانه اهل سنت وجود دارد و کتاب های اهل سنت در کتابخانه شیعه وجود دارد. بحث های مختلف بین علمای شیعه و سنی صورت گرفته است.
برای «محمد رضا رشید» خیلی احترام قائل هستم نکات جالبی دارد چه در تفسیر «المنار»شان نکات خوبی دارد. در کتاب «الخلافة»شان حداقل ده درصد مطالب خوب دارد آدم نباید انصاف را کنار بگذارد. یعنی از هر صد سطر در یکی، دو سطر حرف خوبی می زند ولی در سطر چهارم همه را خراب می کند. دوستان این کتاب را ملاحظه کنند نکته خوبی دارد.
ایشان در صفحه 18 می گوید:
«أجمع سلف الأمة، وأهل السنة، وجمهور الطوائف الأخري علي أن نصب الإمام - أي توليته علي الأمة - واجب علي المسلمين»
نصب امام بر مسلمان ها واجب است
«شرعاً لا عقلاً فقط»
یعنی هم عقل و هم شرع می گوید نصب امام واجب است. این ها چیزی در رابطه با این که شرعاً از چه می خواهیم استفاده کنیم می ترسیم جمله ای بگوییم خدای نا کرده جسارتی به این بزرگواران باشد به نظرم سکوت بهتر از هر چیز است. عبارت خودش را بخوانیم خیلی خوب است.
«لخصها السعد في متن المقاصد»
«سعد الدین تفتازانی» در متن «مقاصد» آورد چند دلیل داریم برای این که نصب امام واجب است در «شرح» هم گفته است چون «مقاصد» و «شرح مقاصد» هر دو مال «تفتازانی» است
«أن المراد إجماع الصحابة قال: وهو العمدة»
مراد اجماع صحابه است عمده هم همین است!
چه شد؟ شما گفتید نصب امام بر مسلمان ها شرعاً واجب است اجماع چه ارتباطی به شرع دارد؟
«حتى قدموه على دفن النبي صلى الله عليه وسلم»
الخلافة؛ محمد رشيد بن علي رضا بن محمد (متوفاي 1354هـ)، دار النشر: الزهراء للاعلام العربي - مصر/ القاهرة ج1، ص18
بحث انتخاب امام را بر دفن پیغمبر مقدم کردند. پیغمبر را در دست امیر المؤمنین و اهل بیت گذاشتند برای انتخاب خلیفه رفتند.
فردای قیامت محکمه عدل امیر المؤمنین تماشایی است به تعبیر مرحوم «شیخ صدوق» می ارزد انسان سختی های قیامت، تشنگی های طاقت فرسا و آن عذاب هایی که طفل را پیر می کند
(وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا)
و هر بارداری جنين خود را بر زمين می نهد؛
سوره حج (22): آیه 2
از ترس زن های باردار فرزندشان را سقط می کنند زن های که بچه در بغل شان است از ترس بچه را رها می کنند. به نظرم انسان به هر قیمتی این ها را تحمل کند محکمه عدل امیر المؤمنین را آدم برود تماشا کند ببینیم این ها، آن جا چه جوابی دارند چه می خواهند بگویند؟
یک دفعه این است یک عوام حرفی می زند آدم گلایه نمی کند ولی بزرگان شان مثل «سعد الدین تفتازانی، عضد الدین ایجی، میر شریف جرجانی» این ها از استوانه های علمی اهل سنت هستند.
آدم که کتاب هایشان را می خواند معلوم است واقعاً کار کردند تمام روایات، احادیث و قضایا را دیدند از تاریخ صدر اسلام کاملاً آگاه هستند. اجماعی که شما دارید می گویید در این اجماع، امیر المؤمنین جزء مسلمان ها نیست؟ «بنی هاشم» جزء مسلمان ها نبودند؟ «ابوذر، سلمان، مقداد و حذیفه» جزء مسلمان ها نبودند؟ نباید داخل اسم ها باشند.
آقای «ابن حزم اندلسی» در کتاب «المحلیٰ»، جلد 9، صفحه 345 می گوید:
«لَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»
لعنت خدا بر آن اجماعی که علی و اصحابش در درون آن اجماع نباشند!
المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص345
آقای «ابن خلدون» می خواهیم از شما سوال کنیم این که می گویید دلیل ما بر این که نصب امام بر مسلمان ها واجب است عمده همان اجماع صحابه است. حتی در «سقیفه»، «تاریخ، کامل ابن اثیر» و دیگران دارند تعدادی گفتند
فقالت الأنصار أو بعض الأنصار لا نبايع إلا عليا»
الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2 ، تحقيق: عبد الله القاضي، ج2، ص189
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص233
همه «انصار» یا «بَعْضُ الأنصار» گفتند «لا نبايع إلا عليا»؛ امیر المؤمنین روز دوم به مسجد آمد سخنرانی کرد مردم را قسم داد آیا پیغمبر غیر از من کسی را در غدیر نصب کرده بود؟ غیر از من به عنوان خلیفه معین کرد؟ غیر از من، غیر از من، غیر از من؛ بلند شدند گفتند یا علی این حرف ها را زودتر گفته بودی با آقای ابوبکر بیعت نمی کردیم. گفت مگر قبل از من فاصله غدیر تا رحلت پیغمبر چقدر بود؟ هفتاد و دو، سه روز بیشتر نبود.
پیغمبر سه شبانه روز آن جا شما را نگه داشت از همه بیعت گرفت فراموش کردید؟ من باید این جا بیایم بگویم! نکاتی دیگری هم هست فاکتور می گیریم اگر سوال دیگر است در خدمت شما هستیم.
مجری:
خیلی ممنون، شاید برای مخاطبین سوال باشد با توجه به این همه نکاتی که حضرت استاد «حسینی قزوینی» فرمودند این که بحث وجوب نصب امام این همه نکات و مطلب دارد. اگر انسانی یک شب بدون امام بخوابد چه اتفاقی می افتد؟ با خودتان تصور کنید مگر می شود شما که این قدر دارید دم از این می زنید که نصب و انتخاب امام اهمیت دارد. بدون امام اگر باشید چه اتفاقی می افتد و چه بلایی بر سر ما می آید؟
نبی مکرم و معظم پیامبر عزیزمان ملت، امت و مردم را رها کند بدون ولی، بدون خلیفه و بدون جانشین بگذارد به نظر شما تناقض نیست؟ در مورد این موضوع بیشتر صحبت خواهیم کرد
(میان برنامه)
مجری:
...همان طور که وعده داده بودیم، از این لحظه به بعد در خدمت بینندگان عزیز هستیم، میتوانند روی خط ارتباطی بیایند. اولین تماس آقای «عساکره» از «خوزستان» سلام علیکم بفرمایید
(تماس بینندگان برنامه)
بیننده: ( آقای عساکره از خوزستان - شیعه)
سلام عرض می کنم... حضرت استاد بنده می توانم از مرجع بزرگوار جناب آقای «خویی» نقدی داشته باشم
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عبارت تان را بفرمایید چیست در خدمت شما هستیم.
آقای عساکره:
آیت الله «خویی» کتابی دارند تحت عنوان «فقه شیعه»
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
کتابی به عنوان «فقه شیعه» ایشان ندارند «تنقیح المقال» و «دائرة المعارف فقهی» دارند شاید کسی دیگر نوشته باشند یا ترجمه کرده باشند نمیدانم ولی ایشان کتابی به نام «فقه شیعه» ندارند.
مجری:
ارتباط قطع شد. «کتاب الطهارة» آقای «خویی» شاید ایشان اسم کتاب را اشتباه گفتند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
مثلاً «شرح العروة الوثقی»، «التنقیف مکاسب، کتاب الخمس، کتاب الصلاة، کتاب النکاح، مبانی تکملة المنهاج، احکام الرضی فی فقه الشیعة» این ها کتاب هایی است که «مکتبه اهل بیت» است.
مجری:
تماس بعدی آقای «عارف» از «شوشتر» سلام بفرمایید
بیننده: (آقای عارف از شوشتر – شیعه)
سلام علیکم... آقای «اسماعیلی» یک انتقادی از شما کنم لطفاً بیننده ای که تماس می گیرد شما در آخر صحبت هایش از او بپرسید سوال دیگری دارید یا ندارید قطع می کنید آخر جواب مان را نمی گیریم لطفاً این را مراعات کنید.
مجری:
ما هیچ وقت تماس ها را قطع نمی کنیم
آقای عارف:
هفته پیش نگذاشتید تا آخر صحبت کنم
مجری:
آقای «عارف» چون زمان برنامه به ساعت 22 می رسد عملاً دیگر برنامه را نمی توانیم ادامه بدهیم بعضی وقت ها در مرز بعد از 22 می رویم نمی شود والا ما تلفن کسی را قطع نمی کنیم مگر این که بحث دیگری باشد. نکته تان را بفرمایید
آقای عارف:
جلسه قبل سوالی پرسیدم جوابم را نگرفتم سوالم این بود
(يا أَيهَا النَّبِي جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)
ای پيامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگير! جايگاه شان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند!
سوره توبه (9): آیه 73
این جا الله متعال می فرماید ای رسول خدا با کافر و منافقین جهاد کن بحث من در مورد کلمه کفار نیست شما کلمه کفار را جواب دادید از اول بحث من در مورد کلمه کفار نیست چرا؟ چون جوابش را بلد هستم. بحث من در مورد کلمه منافقین است اگر بعضی از صحابه منافق بودند چرا پیامبر با آن ها جهاد نکرد دلیلش چیست؟
گفتم در «رسانه عربی» این را مطرح کردند «ولید اسماعیل» اگر یادتان باشد.
سوال دوم:
(أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)
و برای هر گروهی هدايت کننده ای است
سوره رعد (13): آیه 7
به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید تو ارشاد کننده هستی (وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) منظورش چیست (هَادٍ) هدایتگر چه کسی است؟
مجری:
آقای «عارف» خیلی ممنون، گفتند آیه ای که اشاره کردند بحث منافقین بود خداوند به پیامبر امر می کند با منافقین جهاد کن سوال ایشان این است با توجه به این که بعضی از صحابه منافق بودند چرا پیامبر با آن ها جهاد نکرد؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در منابع اهل سنت مفصل داریم شاید ده، دوازده مورد بود منافقین کارهای انجام دادند من جمله سر دسته منافقین «مدینه» کارهای کرد، اصحاب گفتند این ها را چنین و چنان کنیم. نبی مکرم فرمود نه چرا؟
«لا يتحدث الناس أنه كان يقتل أصحابه»
موارد متعددی داریم در «صحیح بخاری»، «عبد الله ابن أبی» در برگشت از فتح «مکه» یا در یکی از غزوه های که با پیغمبر بود وسط راه حرف های چرندی زد اگر به «مدینه» برویم
«لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجن الأعز منها الأذل»
عزت دارها آن های که علقه مضغه هستند همه را بیرون می کنند.
«فقال عمر ألا نقتل يا رسول الله هذا الخبيث لعبد الله»
اجازه می دهی این خبیث را بکشم؟
«فقال النبي صلى الله عليه وسلم لا يتحدث الناس أنه كان يقتل أصحابه»
دوست ندارم مردم بگویند پیغمبر دارد اصحابش را می کشد.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1296
در «صحیح بخاری» حدیث 4622 عمر گفت:
«فَقَامَ عُمَرُ فقال يا رَسُولَ اللَّهِ دَعْنِي أَضْرِبْ عُنُقَ هذا الْمُنَافِقِ»
یا رسول الله اجازه بده این منافق را گردن بزنم!
«فقال النبي صلى الله عليه وسلم دَعْهُ لَا يَتَحَدَّثُ الناس أَنَّ مُحَمَّدًا يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»
پیامبر فرمود: دوست ندارم مردم بگویند پیغمبر دارد اصحابش را می کشد!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1861، ح4622
در «صحیح مسلم» باز همین تعبیر آمده است
«...فَسَمِعَهَا عبد اللَّهِ بن أُبَيٍّ فقال قد فَعَلُوهَا والله لَئِنْ رَجَعْنَا إلى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ منها الْأَذَلَّ قال عُمَرُ دَعْنِي أَضْرِبُ عُنُقَ هذا الْمُنَافِقِ فقال دَعْهُ لَا يَتَحَدَّثُ الناس أَنَّ مُحَمَّدًا يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1998، ح2584
در قضیه عقبه می خواستند پیغمبر را بکشند «عمار» و «حذیفه» آن ها را شناختند عرض کردند یا رسول الله اجازه می دهید آن ها را بکشیم؟ حضرت فرمود نه دوست ندارم مردم بگویند پیغمبر دارد اصحابش را می کشد.
ولذا اگر با منافقین، نبی مکرم جهاد نکرد چون منافقین جمعیت کمی نبودند در «جنگ احد» وقتی هزار نفر دارند می روند وسط راه «عبد الله أبی» تحریک و فتنه گری می کند سیصد نفر به «مدینه» بر می گردند.
یعنی یک سوم سپاه اسلام تشکیل یافته از منافقین است نبی مکرم یک سوم را بکشد چه اتفاقی می افتد؟ این ها برادر، خواهر و بستگان دارند فتنه ای در داخل سپاه اسلام می افتد در داخل برادر کشی رسم می شود و اساس اسلام پاشیده می شود. از هزار نفر، سیصد نفر یعنی کمتر از یک سوم.
در «جنگ حنین» پیغمبر اکرم یک سری اموال را برای آن های که تازه مسلمان شده بودند بیشتر داد بعضی از صحابه اعتراض کردند.
«ألا أعدلت یا رسول الله»
عدالتت کجا رفته است؟ نستجیر بالله یک عده بلند شدند یا رسول الله اجازه بده گردنش را بزنیم به شما توهین کرد.
جالب است این که می گوید گردن این ها را بزنیم عمدتاً کسانی هستند در هشتاد و چهار جنگی که در زمان رسول اکرم اتفاق افتاد یک مشرک و منافق را نزدند تا از دماغش خون بیاید اصلاً سابقه قتال ندارند ولی در داخل دنبال این هستند یک عده از این ها را بکشند طرفداران آن ها بیایند طرفداری کنند و یک عده هم در برابر آن ها بیاستند جنگ داخلی راه بیافتد.
آقای «عارف» عزیز بارها گفتیم در این شبکه اهانت به مقدسات اهل سنت گناهان نا بخشودنی است به هیچ وجه نه به خودمان، نه به کارشناس مان اجازه نمی دهیم توهین به مقدسات اهل سنت شود. مطالب و حقایق را می گوییم تاریخ اسلام را به آن گونه ای که هست بیان می کنیم ولی نه همراه با چهار تا فحش.
مخاطبین ما روی خط می آیند از این ها تقاضای عاجزانه داریم این مسئله را رعایت کنند؛ چون این بحث ها باعث می شود انسان به آن هدف خودش نرسد اگر منِ روحانی حقایق اسلام، دفاع از امیر المؤمنین را با چهار فحش، ناسزا و اهانت بیان کنم نه تنها اهل سنت می رنجند پای صحبت ما نمی نشینند جوان های شیعه هم ناراحت می شوند می گویند این روحانی اگر دلیلی داشت فحش نمی داد و توهین نمی کرد.
فحش و توهین مال کسی است که «لا دلیلَ» حرف برای زدن ندارد ولذا از همه بینندگان عزیزمان تقاضا می کنیم این اصل مهم «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» را با جان و دل بپذیرند و رعایت کنند.
اگر کسی آمد با لحن توهین آمد بلافاصله قطع کنند. در این جا ما قطع می کنیم به عنوان تکلیف شرعی می دانیم ائمه (علیهم السلام) ما را این طور تربیت کردند.
ملاحظه بفرمایید «کافی»، جلد 1، صفحه 636، حدیث 45 امام صادق (سلام الله علیه) نحوه برخورد با اهل سنت را چطور ترسیم کرده است؟ برای ما حجت فرمایش آقا امام صادق (سلام الله علیه) است.
مجری:
تشکر از شما یک سوال دیگر آقای «عارف» پرسیدند منتها تلفن بعدی را دریافت کنیم تماس بعدی آقا «علی» از «اراک» سلام بفرمایید
بیننده: (آقا علی از اراک – شیعه)
سلام علیکم... حضرت استاد عرض بنده مطابقت دارد با موضوع برنامه شما بحث نصب امامت؛ حدیثی در کتاب های اهل تسنن است (حدیث قرطاس) لفظ عربیش در ذهنم نیست آن جا خلیفه دوم می گوید «حسبنا کتاب الله» می گوید. ما با احادیث کاری نداریم سوال بنده این است آیا نصب امامت در قرآن به عهده خداوند یا به عهده مردم است؟
اگر به عهده خداوند است باید آن شخصی که قرار است جانشین پیغمبر باشد باید از لحاظ علمی و خیلی از خصوصیات هم طراز آن پیغمبر باشد بتواند نیازهای مردم را در همه جهات پاسخگو باشد. اگر چنین چیزی در کتاب است قرین این موضوع باشد نه این که مستقیماً دستور داده باشد بنده از شما خواهش می کنم آیات مربوط به نصب امامت یا نصب خلیفه را از قرآن برای ما بیان کنید.
مسئله بعدی دو جبهه داریم جبهه علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) و جبهه سه خلیفه آیا آثاری که از این دو جبهه باقی مانده است از لحاظ علمی در طراز هم هستند؟ آیا آثاری از این ها به جا مانده است احادیث یا روایتی داشته باشند به درد جامعه و مردم بخورد؟ آیا چنین چیزی از آن سه خلیفه هست؟
از شخصیت علی ابن ابی طالب کتاب «نهج البلاغه» هست شخصی مثل «جرج جرداق مسیحی» بارها این کتاب را می خواند می گوید هر بار که این کتاب را خواندم بر علم من افزوده شد. آیا از آن سه خلیفه هم مطالب علمی گفته شده است؟
مجری:
ممنون موفق باشید، تماس بعدی آقای «عساکره» از «خوزستان» در مورد فقه شیعه اشاره کردید استاد فرمودند چنین کتابی نداریم نکته دیگری دارید؟
آقای عساکره:
سلام عرض می کنم داریم اگر دسترسی به اینترنت داریم می توانید جستجو بفرمایید
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
فقه شیعه، فقه کلی است فقه شیعه به عنوان یک کتاب فارسی آقای «خویی» ندارد. کتاب های ایشان «عربی» است.
آقای عساکره:
دروس حضرت آیت الله «خویی»
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
دروس را چه کسی تنظیم کرده است؟
آقای عساکره:
«السید محمد مهدی موسوی الخلخالی»
مجری:
کتاب فارسی است؟
آقای عساکره:
نه «عربی» است «دروس فی فقه الشیعة»
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بگو «دروسٌ فی فقه الشیعة» شما می گویید کتابی دارد به نام «فقه شیعه»، «فقه شیعه» با «دروسٌ فی فقه الشیعة» زمین تا آسمان تفاوت دارد. بله آقای «خلخالی» خدا روح شان را شاد کند یکی از فضلای درس آیت الله العظمی «خویی» بودند تعداد از کتاب های ایشان را ایشان تقریر کردند مُقرر درس آقای «خویی» بودند. نویسنده این کتاب آقای «خویی» نیست آقای «سید مهدی خلخالی» است.
آقای عساکره:
ایشان در صفحه 139 می گوید:
«ومن هنا يحكم بإسلام الأولين الغاصبين لحق أمير المؤمنين عليه السلام إسلاما ظاهريا لعدم نصبهم ظاهرا عداوة أهل البيت وإنما نازعوهم في تحصيل المقام»
ابوبکر و عمر را ناصبی نمی داند خواستم بدانم چرا و علتش چه می تواند باشد؟
مجری:
یعنی نظر مرحوم آقای «خویی» را می گوید؟
آقای عساکره:
بله
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای «سید جعفر مرتضی» کتابی دارد به نام «مختصرٌ مفید» خلاصه نظرات شان است در جلد 9، صفحه 83 این عبارت را از کتاب «دروس فی فقه الشیعة»، جلد 3، صفحه 126 نقل می کند و تقریر هم می کند و جواب هم می دهد. بهترین راه همین است مراجعه کنید جواب آقای «سید جعفر مرتضی» جواب ما هم است.
مجری:
آقای «عارف» از «شوشتر» اشاره به آیه معروف (أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)، (قَوْمٍ هَادٍ) چه کسی است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
روایات مختلفی از شیعه و هم سنی داریم این که مراد از (وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است مفصل داریم نه یکی، دو تا.
روایات متعدد در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت داریم کتاب «تفسیر طبری»، جلد 13، صفحه 108 روایت از «ابن عباس»، (لَمَّا نَزَلَتْ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد) این آیه نازل شد
«وضع صلى الله عليه وسلم يده على صدره»
پیغمبر دست مبارک شان را بر سینه گذاشتند فرمودند:
«فقال أنا المنذر»
منذر من هستم با دستش به شانه علی ابن ابی طالب اشاره کردند و فرمودند:
«أنت الهادي، يا عليّ»
هدایت کننده تو هستی (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد) مراد از (هاد) شما هستید (هاد) یعنی هدایت کننده
«بك يهتدي المهتدون بعدي»
توسط شما بعد از من مردم به هدایت می رسند.
جامع البيان عن تأويل آي القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405، ج13، ص108
«مستدرک حاکم نیشابوری»، جلد 3، صفحه 140 همین نروایت را می آورد می گوید «هذا حدیثٌ صحیح الإسناد».
«مسند احمد ابن حنبل» با تحقیق «احمد محمد شاکر» در جلد 2 می گوید «إسنادُهُ صحیحٌ» سند این روایت مراد از (هاد) امیر المؤمنین است صحیح است. «فتح الباری»، جلد 10، صفحه 260؛ «تفسیر آلوسی»، جلد 13، صفحه 118؛ «در المنثور»، جلد 4، صفحه 608؛ «مجمع الزوائد»، جلد 7، صفحه 41 تمامی این ها آوردند مراد از (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد) امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است.
از ایشان تشکر می کنیم یادآوری کرد انبوه احادیث اهل سنت را نمایش بدهیم.
مجری:
«علی» آقا از «اراک» بعد از این که به حدیث قرطاس اشاره کردند جمله ای که خلیفه دوم بیان کردند اشاره به بحث نصب امام داشتیم بر عهده خداوند متعال است ایشان گفتند آیاتی در مورد نصب امام داریم که این کار از طرف خداوند است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ان شاء الله دنباله بحث مان است یکی از سوالات مان همین است. کتاب «تفسیر قرطبی - متوفای 671» خلاصه تفسیر شش قرن صدر اسلام است در جلد 1، صفحه 395 وقتی می آورد
(إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)
من در روی زمين، جانشينی [= نماينده ای] قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
همچنین:
(يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ)
ای داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛
سوره ص (38): آیه 26
می گوید:
«هذه الآية أصل في نصب إمام وخليفة يسمع له ويطاع»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر : دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 264
آیه (إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً) می گوید من در زمین خلیفه قرار دادم نه این که مردم، شما در زمین خلیفه قرار بدهید. یا در آیه 26 سوره ص همین است (يا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ) در رابطه با حضرت ابراهیم
(إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)
من تو را امام و پيشوای مردم قرار دادم!
سوره بقره (2): آیه 124
در رابطه با ائمه «بنی اسرائیل»
(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا)
و آنان را پيشوايانی قرار داديم که به فرمان ما، (مردم را) هدايت می کردند؛
سوره انبیاء (21): آیه 73
هر کجا بحث امام و خلیفه آمد خدا گفت انتخاب خلیفه به عهده من است نه به عهده پیغمبر و نه به عهده مردم است. روایات در حد مستفیض نگوییم متواتر داریم. رسول اکرم در صدر اسلام به اطراف «مکه» می رفتند به قبائل نبوت خودشان را اعلام می کردند سران قبائل می گفتند یا رسول الله ما حاضر هستیم مسلمان شویم از تو هم حمایت کنیم به شرط آن که خلیفه بعد از شما، ما باشیم.
حضرت رُک می فرمودند «الأمرُ إلی الله» انتخاب خلیفه دست من نیست انتخاب خلیفه بعد از من، دست خدای عالم است.
مجری:
سوال بعدی گفتند از سه خلیفه اهل سنت کتاب حدیثی و مطالب علمی رسیده است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
نمی دانم چه بگویم! ان شاء الله یک بحثی بعد از این خواهیم داشت شاید دو، سه جلسه بیشتر نشود به ادله عقلی امامت می رسیم. در ادله عقلی امامت این ها می گویند امام ده، دوازده شرط دارد ولی سه شرط در امام اتفاقی است. یک این که امام باید «اعلم الناس، أعدل الناس و أشجع الناس» باشد. این سه شرط اتفاقی میان تمام مذاهب اسلامی است.
در «اعلم الناس» می آوریم بر این که امیر المؤمنین (سلام الله علیه)، «اعلم الناس» بود یا نبود؟ به قول «ابن عباس، جابر» و دیگران می گویند هر مسئله ای برای ما پیش می آمد ملاک برای ما علی ابن ابی طالب بود پیغمبر فرمودند
«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»
المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانية، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص65
«أنا دَارُ الْحِكْمَةِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا»
الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج5، ص637
«ابن عباس» می گوید علم شریعت به صد قسمت تقسیم شود علی ابن ابی طالب نود درصدش را دارد هیچ کس ندارد در آن ده درصدش هم با مردم سهیم است. یکی، دو تا نیست بیش از صد روایت از اهل سنت است. آن جا می رسیم از حضرات خلفای راشدین هم آیا علمی در رابطه با شریعت بود یا نبوده است؟
ان شاء الله جنابعالی منتظر بحث های ما باشید مفصل مطرح می کنیم آیا واقعاً این ها هم در حد امیر المؤمنین بودند یا نبود؟ یا نه در حد دیگر صحابه هم بودند یا نبودند؟
در یکی از برنامه ها روایتی از «صحیح بخاری» آوردم گفتم هر کس جواب بدهد سند خانه ام را به نامش می کنم دیدم «عقیل با عقل» می گوید آقای «قزوینی» پس خانه تان را به نام من کنید.
نزدیک به یک ساعت معرکه گرفتن داد و بیداد خودش را دارد می کشد از خلیفه دوم سوال می کنند جنب شدم چه کار کنم؟ گفت نماز نخوان «صحیح بخاری و صحیح مسلم» هم دارد گفتم قرآن می فرماید اگر چنان چه جنب شدید (فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا) اگر آب نبود تیمم کنید. ایشان می گوید نماز نخوانید داستانش چه است؟
ایشان بعد از یک ساعت بحث کردن، داد و بیداد کردن این که خانه تان را به نام من کنید آخر می گوید ما حرف عمر را قبول نداریم. می گوید عمر گفت اگر کسی جنب شد آب پیدا نکرد نباید نماز بخواند مثلاً اگر در سفر و ... است آب پیدا نکرد نباید نماز بخواند می گوید ما حرف عمر را قبول نداریم قرآن را قبول داریم.
من هم همین را می خواستم شما بگویید بالاتر از این نیست نمونه اش این است برادر بزرگوارم این آیه قرآن است چیزی نیست که ما در آورده باشیم
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا)
ای کسانی که ايمان آورده ايد! در حال مستی به نماز نزديک نشويد، تا بدانيد چه می گوييد! و همچنين هنگامی که جنب هستيد -مگر اينکه مسافر باشيد- تا غسل کنيد. و اگر بيماريد، يا مسافر، و يا «قضای حاجت» کرده ايد، و يا با زنان آميزش جنسی داشته ايد، و در اين حال، آب (برای وضو يا غسل) نيافتيد، با خاک پاکی تيمم کنيد! (به اين طريق که) صورت ها و دستهايتان را با آن مسح نماييد. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
سوره نساء (4): آیه 43
می گوید اگر چنان چه بیمار بودید در سفر بودید (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) آب پیدا نکردید (فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا) ایشان دارد خودش را می کشد زمین و زمان را به هم می زند می گوید (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) جنابت نیست یعنی اگر به زن دست زدید آب پیدا نکردید بروید تیمم کنید. این چه فقهی است می گوید اگر کسی به همسرش دست زد آب هم نبود یعنی باید برود غسل کند اگر آب پیدا نکرد تیمم کند.
یعنی زن و شوهر در خانه نباید به همدیگر دست بزنند به کسانی که پای صحبت های این آقایان می نشینند تقاضا دارم سوره مریم وقتی جبرئیل آمد
(فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيا * قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيا * قَالَتْ أَنَّى يكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيا)
و او در شکل انسانی بی عيب و نقص، بر مريم ظاهر شد! گفت: من فرستاده پروردگار توام؛ (آمده ام) تا پسر پاکيزه ای به تو ببخشم! گفت: چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته، و زن آلوده ای هم نبوده ام!
سوره مریم (19): آیات 17- 19- 20
جبرئیل آمد به حضرت مریم می گوید از طرف خدا آمدم فرزند زیبایی به شما بدهم (قَالَتْ أَنَّى يكُونُ لِي غُلَامٌ) چگونه ممکن است فرزندی داشته باشم؟ (وَلَمْ يمْسَسْنِي بَشَرٌ) بشری من را مس نکرده یعنی اگر مسح می کردند زن ها زمان سابق باردار می شدند؟ (وَلَمْ أَكُ بَغِيا) من زنا کار هم نیستم قرآن بعضی جاها محترمانه از مسئله جنابت و ... یا تعابیر دیگر می گوید اگر دست زدید یا همبستر شدید این تعابیر را ما هم داریم
وقتی همبستر شدید باید بروید غسل کنید معنایش این نیست اگر شما با همسرتان در رختخواب رفتید باید غسل کنید مراد از همبستر یعنی ارتباط زناشویی؛ این آقا آن جا می گوید کلمه مس یعنی اگر به زن دست زدید عمر هم می گوید اگر به زن دست زدید بروید تیمم کنید. در مورد همین یک حکم، آیه قرآن و حدیثی برای ما بیاورید پیغمبر گفت اگر کسی به زنش دست زد بلافاصله برود غسل کند.
مجری:
خیلی ممنون استاد استفاده کردیم، تماس بعدی آقای «حسینی» از «فارس» سلام بفرمایید.
بیننده: (آقای حسینی از فارس – اهل سنت)
سلام عرض می کنم آقای «قزوینی» با عقل جلو می رویم آن موقع طرف بادیه نشین بود ارتباط تلویزیونی، قلم، دفتر و مدرسه نبود همه اش جنگ بود قرار نبود عمر همه چیز بلد باشد مگر ما خطا نداریم علمای ما مگر خطا ندارند؟ نیاز نیست همه چیز بدانیم باید به آنی که می دانیم عمل کنیم.
مجری:
آقای حسینی خلیفه نباید همه چیز را بداند
آقای حسینی:
قرار نبود خلیفه همه چیز را بداند همه در مصیبت، گرفتاری و جنگ بودند فرصت این چیزها نبود
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای «حسینی» کاری به این که در جنگ بودند یا نبودند این ها قرآن می خواندند یا نمی خواندند؟
آقای حسینی:
قرآن می خواندند الان مگر ما قرآن نمی خوانیم این همه مفسر هستند رسانه وجود دارد هر کس یک رأی دارد مثلاً سوره عبس نازل شد این قدر فشار آوردند که پیغمبر نبود ترش می کرد.
مجری:
آقای «حسینی» یک لحظه سکوت کنید
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای بزرگوار ادب را رعایت کنید حرف می زنید منتظر جواب باش، گفتیم آیه قرآن است همه مسلمان ها می گویند بعضی ها شب تا صبح یک ختم قرآن می کردند بعضی ها در سه شبانه روز ختم قرآن می کردند جنگ و ... چه زمان بود؟
در زمان پیغمبر 23 سال آیا این ها در جنگ بودند قرآن هم نمی خواندند؟ ایشان می گوید کسی اگر آب پیدا نکرد نماز نخواند «صحیح مسلم»
«أَنَّ رَجُلًا أتى عُمَرَ فقال إني أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً فقال لَا تُصَلِّ»
«إني أَجْنَبْتُ فلم أَجِدْ مَاءً» من جنب شدم آب پیدا نکردم «فقال لَا تُصَلِّ» آیا جنابعالی حاضر هستید این را بپذیرید؟ آیا یک فقیه در طول تاریخ، فقیه نه (متفقهی) فقیه نمایی، عالمی نه عالم نمایی گفته باشد اگر کسی جنب شد نباید نماز بخواند؟
از آن طرف «عمار» می گوید زمان پیغمبر با هم بودیم به قول شما در جنگ هم بودی محتلم شدیم آب هم نبود شما نماز نخواندی خودم را به خاک مالاندم پیغمبر فرمود کار «عمار» درست بود بعد این آیه را خواند این هم مال جنگ است.
عمر گفت:
«اتَّقِ اللَّهَ يا عَمَّارُ»
دیگر این طور حرف نزنی به جای این که از «عمار» قبول کنند ترساند عمار از ترس گفت:
«قال إن شِئْتَ لم أُحَدِّثْ بِهِ»
دیگر همچنین حرفی نمی زنم!
صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص280، ح368
همین را شما ملاک قرار بده در آیه قرآن ببینید مسئله از چه قرار است؟
«ابن قیم جوزیه» در کتاب «اعلام الموقعین»، جلد 2، صفحه 272 حدود پنجاه، شصت مورد از جهل خلیفه به ضروری ترین احکام نام می برد.
حتی وقتی مطلبی می گوید زنی پشت پرده می گوید آقای عمر این طور درست نیست حکم این است عمر گفت:
«كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ من عُمَرَ حتى النِّسَاءُ»
إعلام الموقعين عن رب العالمين؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1973، تحقيق: طه عبد الرؤوف سعد، ج 2، ص 271
برادر عزیز! نمی خواهم این ها را بیاوریم عبارت های که می گوید «کلٌ الناس أفقه مِنْ عمر» در رابطه با مهریه صحبت می کرد حرفی زد یکی از زن ها پشت پرده آیه خواند گفت قرآن می گوید
(وَآتَيتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيئًا)
و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداخته ايد، چيزی از آن را پس نگيريد!
سوره نساء (4): آیه 20
این آیه قرآن است حرف تو آقای عمر خلاف قرآن است «كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ من عُمَرَ حتى النِّسَاءُ»؛ دو یا سه بار در بعضی از جاها دارد تمام مردم از عمر فقیه تر هستند حتی زن ها.
عزیز من این چیزی نیست از خودمان بیاوریم در کتاب های خودتان است. بزرگان شما شرط کردند می گویند یکی از شرایط خلیفه باید «أعلم الناس» باشد. بحث خلیفه است بحث مجتهد، فقیه نیست بگوییم بعضی از فقهاء مطلب یادشان نیست چنین و چنین است.
عزیز من مقداری دقت کن آن چه که در رابطه با حضرت امیر (سلام الله علیه) آمده در رابطه با اعلمیت در کتاب های خودتان با اطلاعاتی که جناب آقای عمر، جناب آقای ابوبکر و جناب آقای عثمان داشتند مقایسه کنید، ببینید آیا قابل مقایسه است؟
یا شما این شرط را بر دارید بگویید خلیفه لازم نیست «أفقه الناس، أعلم الناس» باشد یا نه اگر«أفقه الناس، أعلم الناس» گفتید این مطالب را از کتاب هایتان حذف کنید.
مجری:
خیلی ممنون، آقای «حسینی» وقت برنامه تمام شد، نکاتی که استاد گفتند به آن توجه بفرمایید.
آقای حسینی:
توجه میکنم الان مراجع نظرات شان در یک مسئله ای فرق میکند.
مجری:
خلیفه باید اعلم باشد یانه، همین را بگویید؟
آقای حسینی:
نه نیاز نیست که اعلم باشد.
مجری:
علمای خودتان گفتند باید اعلم باشد.
اقای حسینی:
حضرت عمر خودش قضاوت نکرد برای این که حضرت علی عالمتر و داناتر در قسمت قضاوت بود.
مجری:
بفرمایید به علمای تان بگویید که این شرط را بر دارند.
اقای حسینی:
یکی در سیاست بهتر بوده یکی در عبادت بهتر بوده است، یکی در علم بهتر بوه است.
مجری:
آقای حسینی! شما باید این را با علمای تان صحبت کنید البته الان وقت برنامه تمام شد هفته آینده اگر خواستید بیایید الان با شما خدا حافظی میکنیم
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای حسینی! بحث خلیفه است نه فقیه، خلیفه باید اعلم الناس باشد و بتواند شریعت را در میان مردم منتشر کند. وقتی یک خلیفه از آیه قرآن خبر ندارد و از آقای ابوبکر در رابطه با ارث جده سوال میکنند یا در مورد کلاله سوال میکنند قرآن به صراحت آیه دارد ایشان میگوید من خبر ندارم این یک مورد دو مورد سه مورد نیست.
کدام فقهی است بیاید خلاف قرآن فتوا بدهد، شما یک مورد پیدا کنید هر جایزه ای که شما گفتید ما خدمت تان تقدیم میکنیم. یک فقیهی را پیدا کنید در مورد مسئله ای سئوال کنند خلاف قرآن فتوا داده باشد!
مجری:
حضرت استاد خیلی از شما ممنون هستم، استفاده کردیم سایه تان مستدام باشد، آقای حسینی هم بروند بیشتر از علمای شان سوال کنند که چرا این شروط برای خلیفه است؟ استاد اشاره کردند بحث خلیفه با مرجع تقلید و فقیه فرق میکند خلیفه کل امت اسلام است باید اعلم، افقه و اشجع از همه باشد این شرط های است که علمای خودتان در کتاب ها آوردند اگر سوال و انتقادی دارید باید از علمای تان بپرسید که چرا چنین شروطی را برای خلفا گذاشتید در حالی که خلفای ما چنین ویژگی های را نداشتند؟
اگر مطلب و حرفی داشتید هفته آینده روی خط ارتباطی بیایید ان شاءالله در خدمت تان هستیم، تشکر می کنم از عزیزان بیننده که امشب هم برنامه را همراهی فرمودید در پناه حضرت حق باشید و زیر سایه آقا جانمان حضرت مرتضی علی خدا نگهدارتان!