2024 May 4 - شنبه 15 ارديبهشت 1403
«انتظار ظهور»؛ یک حالت ذهنی یا حرکت عملیاتی!؟
کد مطلب: ١٣٠٠١ تاریخ انتشار: ٠٢ ارديبهشت ١٤٠٣ - ٢٠:٣٤ تعداد بازدید: 14
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
«انتظار ظهور»؛ یک حالت ذهنی یا حرکت عملیاتی!؟

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی25-01-1401

 
 
 

 

لينک دانلود
  

بسم الله الرحمن الرحیم

25/01/1401

موضوع: «انتظار ظهور»؛ یک حالت ذهنی یا حرکت عملیاتی!؟

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

بخشی از توصیه های اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در نهج البلاغه

سه ویژگی و خصلت اساسی یاران حضرت مهدی (سلام الله علیه)

«انتظار»؛ یک حالت ذهنی یا حرکت عملیاتی!؟

تماس های بینندگان برنامه

مجری:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَالعَنْ أعْدائَهُمْ السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ وَعَلیٰ آبَائِه ألطَیبینَ الطَاهرینَ المَعْصُومِینْ.

عرض سلام، احترام وقبولی طاعات و عبادات شما بینندگان، منتظران جان جانان، عاشقان و موالیان حضرات آل الله (صلوات الله علیهم اجمعین) در هر نقطه ای از جهان.

ان شاء الله که تحت توجهات و عنایات خاصه حضرات زندگی تان پر از خیر، نور وبرکت باشد و غمی جز غم دوری یار در دل تان بر قرار نباشد.

در خدمت شما هستیم با برنامه دیگری از سلسله برنامه های اخلاق علوی و سیره مهدوی از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)

همچون برنامه های گذشته استفاده می کنیم از محضر استاد گرامی و ارجمند «حضرت آیت الله حسینی قزوینی» جناب استاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل السَّلَامُ عَلَيْكَ یَا مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء

خدمت بینندگان عزیز و گرامی در هر کجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را میهمان کانون گرم و با صفای خانواده خودشان قرار دادند خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم، موفقیت روز افزون برای همه عزیزان از خدای منان خواهانم.

طبق برنامه همیشگی مان توسلی به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) داشته باشیم، باشد که خودمان را بیمه آن صدیقه طاهره کنیم. دین مان،‌دنیای مان، آخرت مان همه امورمان را به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) واگذار کنیم.

علامه «سید مهدی قزوینی حلی نجفی» متوفای 1355 هجری قمری شعری دارد:

قال سليم قلت يا سلمان ** هل دخلوا ولم يك استئذان

«سلیم ابن قیس» می گوید خدمت «سلمان» رسیدم گفتم تو در هجوم به خانه حضرت زهرا حضور داشتی آیا بدون اذن و اجازه وارد خانه شدند؟

فقال إي وعزّة الجبار ** ليس على الزهراء من خمار

قسم به عزت خدای عالم بدون اجازه وارد شدند، حتی زهرا داخل خانه اش بود روسری هم سرش نبود.

لكنّها لاذت وراء الباب ** رعاية للستر والحجاب

صدیقه طاهره پشت در خودش را مخفی کرد به خاطر مراعات حجاب و خودش را از نامحرم بپوشاند!

فمذ رأوها عصروها عصره** كادت بروحي أن تموت حسره

آن چنان آن بانو را فشار دادند قسم به جانم نزدیک بود زهرا پشت در جان بسپارد.

تصيح يا فضّة اسنديني** فقد وربي قتلوا جنيني

صدا در آورد، ناله کرد «فضه» مرا بلند کن، قسم به خدا و پروردگارم محسنم را شهید کردند.

فأسقطت بنت الهدى وا حزنا ** جنينها ذاك المسمى محسنا

 دختر خیر البشر، دختر رسول الله محسنش را سقط کرد همان محسنی که در رحم داشت و جنین شش ماهه بود.

(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)؛ يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي‏

مجری:

«السلام علی صدیقة الشهیدة فاطمة الزهراء» (سلام الله علیها)

استاد! ابتدا خلاصه ای پیرامون اخلاق علوی و سیره مهدوی آن چه در جلسه های گذشته، گذشت بیان بفرمایید تا ان شاءالله سوال جدید را هم مطرح کنم.

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

در جلسات قبل، در رابطه با اخلاق علوی و برخورد آن بزرگوار در محیط خانه با خانواده و فرزندانشان، برخورد حضرت با دوستانشان و نیز با دشمنانشان مفصل صحبت کردیم.

عرض شد با این که «معاویه» در برابر امام ایستاد و به تعبیر «صحیح مسلم»:

«من خَرَجَ من الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

هر کس از طاعت امام عصرش بیرون برود مرگش، مرگ جاهلی است!

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1476، ح 1848

ولی وقتی امام می بیند یارانش دارند «معاویه» و اصحابش را ناسزا می گویند می فرماید:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين‏»

دوست ندارم زبان تان به فحش آشنا باشد.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص323، خطبه 206

این زبانی که با خدای عالم تکلم و مناجات می کند، اسماء مقدس الهی از این زبان بیرون می آید نباید از این زبان حرفهای نادرست و رکیک بیرون بیاید.

در این زمینه مفصل صحبت شد چند نکته دیگر از اخلاق علوی اشاره ای کنم بعد سوالی که عزیزمان دارند در خدمتشان هستیم.

بخشی از توصیه های اخلاقی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در نهج البلاغه

اخلاق علوی بر دو قسم است. یک: اخلاق عملی علوی یا سیره علوی است. دو: دستورات و فرمایشات امیرالمؤمنین در مسائل اخلاقی است. اینها باید از همدیگر کاملاً جدا شود.

وقتی ما سیره معصومین را مطرح می کنیم می گوییم سیره سه تا بخش دارد. اقوال معصوم، سیره معصوم و تقریر معصوم. فعلاً با تقریرش کار نداریم.

در رابطه با سیره مفصل صحبت شد اما توصیه های اخلاقی، حضرت در رابطه با رفتار با والدین، در حکمت 399 می فرماید:

«فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْ‏ء إِلَّا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ»

حق پدر بر گردن فرزند این است که فرزند باید از پدر و مادر در همه چیز تبعیت کند هر دستوری دادند باید اجرا شود. مگر این که دستورش، دستور گناه و معصیت باشد.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص546، حکمت 399

مثلا بگوید برو دزدی کن، دروغ بگو و چنین و چنان کن. مادامی که دستور والدین، دستور معصیتی نیست امیرالمؤمنین می فرماید باید بدون چون و چرا دستورات پدر و مادر اجرا شود.

 در حکمت 166 می فرماید:

«لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ»

کوچک های شما باید نسبت به بزرگان، عبرت آموزی و حرف شنوی داشته باشند تأسی و پیروی کنند.

«وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ»

بزرگان تان هم باید به کوچک ها با رأفت و عاطفه برخورد کنند.

«وَ لَا تَكُونُوا كَجُفَاةِ الْجَاهِلِيَّةِ»

مثل ستمگران زمان جاهلیت نباشید نه دینی می فهمیدند و نه خدا را درک می کردند.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص240، حکمت 166

در رابطه با نسبت به حقوق کسانی که به ما علم آموختند استاد، معلم یا به تعبیری دیگر شاید در مهد پدر و مادر فرمود:

«لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ»

تیزی زبانت را نسبت به کسی که تو را به نطق آورد و به تو علم آموخته گویا نکن!

«وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَك‏»

نسبت به استادت با صدای بلند و با کلمات خشن سخن نگو.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 548

نسبت به زنان می فرماید:

«لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ»

نسبت به همسرانتان مبادا کارهایی از آنها بخواهید که از عهده آنها ساخته نیست. زیرا زن ها ریحانه هستند گل های خوشبو و لطیف هستند نه سخت و محکم.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص405

به کشاورزی کردن، به خرید و فروش یا کارگری و امثال اینها کارهایی که از عهده آنها ساخته نیست و با روحیه زن ها سازگاری ندارد تحمیل نکنید.

 نسبت به فرزندان هم حضرت در حکمت 399 تعبیری دارد:

«وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ»

داشتن فرزند این نیست که شما خواب، خوراک، لباس و مسکن او را فراهم کنید حق این فرزندان بر گردن تو این است که نام نیکی برای او معین کنی. نام های که امروز از فرآورده های غربی است از این نام ها برای او نگذارید.

«وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآن»

ادب های زیبا به او آموزش دهید و فرزندانتان را از اول کودکی با آیات قرآن آشنا کنید.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص546، حکمت 399

باز حضرت در حکمت 31 «نهج البلاغه» می فرماید:

«إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ»

قلب نونهال (کودک) مانند زمین آماده کشت است.

 کشاورزها برای این که بخواهند در پاییز گندم بکارند، در فصل تابستان زمین را شخم می زنند و علف ها هرز را از زمین جمع می کنند تا آماده کشت در پاییز شود. می فرماید قلب بچه مثل آن زمینی است که آماده کشت است.

«مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ»

هر چه در قلب بچه بریزید همان را قبول می کند.

در زمین گندم یا جو بریزید همان محصول را درو می کنید، تخم های خوب در زمین بپاشید نتیجه خوب به دست می آورید. تخم کرم های خورده بریزید نتیجه بد به دست می ‌آورید.

 بعد به فرزندش امام مجتبی اشاره می کند

«فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّكَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص394

می فرماید پسرم قبل از آن که قلب تو را قساوت بگیرد به ادب تو مبادرت کردم قبل از آن که عقل و فکر تو آلوده به شبهات و بعضی از مسائل دیگر بشود به ادب تو مبادرت کردم و آشنا کردن تو با توحید، مظاهر توحید، با اخلاق خوب و با روش ها و سیره های بزرگان و انبیاء (علیهم السلام)

اینها یک بخشی از توصیه های اخلاقی امیرالمؤمنین است که در هر کدام از اینها باید بحث های مفصلی شود.

سه ویژگی و خصلت اساسی یاران حضرت مهدی (سلام الله علیه)

بحثمان هم اخلاق علوی هست و هم سیره مهدوی. «کلینی» (رضوان الله تعالی علیه) در «کافی»، جلد 1، صفحه 411، تعبیرش این است که امام صادق (سلام الله علیه) فرمود:

«إنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ»

حضرت مهدی وقتی قیام کند لباس علی را به تن می کند و سیره علی را هم در جامعه پیاده می کند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص411

پس اخلاق علوی با سیره مهدوی کاملاً به هم آمیخته است. حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بیاید عمدتاً آن چه را که سیره علوی است به عنوان سیره خودشان انتخاب می کنند.

مرحوم «نعمانی» متوفای 360 هجری قمری یعنی ایام «شیخ صدوق» که متوفای 381 بود قبل از «شیخ مفید» 413 و «سید مرتضی» 435 و صد سال بعد از غیبت. مرحوم «نعمانی» در «کتاب الغیبة»، روایتی را مطرح می کند که امام صادق (سلام الله علیه) فرمود:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ»

هر کس می خواهد از یاران حضرت مهدی باشد باید سه ویژگی داشته باشد این سه ویژگی به عنوان ویژگی انحصاری نیست اثبات شیئ نفی ما عداء نمی کند. ولی این سه ویژگی، از ویژگی های اساسی یاران حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.

یا به تعبیری دیگر سیره مهدوی است که باید یارانشان به آن سیره خودشان را متبرک کنند. هر کس می خواهد از اصحاب حضرت مهدی باشد یک: همواره چشم به راه و منتظر باشد. دوم اینکه:

«وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ»

همواره ورع و تقوا داشته باشد!

 الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، وفات: 360 ق‏؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، تهران‏، 1397 ق‏؛ ص 200

در رابطه با ورع مفصل صحبت خواهیم کرد خلاصه سخن این است هم منتظر باشد و هم خود را آلوده به گناه نکند. چون حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید در روایت داریم دیگر زمان توبه و اصلاح تمام شد حضرت آمد بر مبنای آن چه که قبل از ظهور خودمان را از نظر اخلاقی چطور‌ آماده کردیم باید پاسخگو باشیم.

حق الناسی به گردن مان بود ادا کردیم یا نه؟ نمازهای قضایی داشتیم خواندیم یا نه؟ روزه قضایی داشتیم، کفاره ای به گردن مان بود، حق مردمی در گردن مان بود اینها را ادا کردیم یا نکردیم؟ اگر ادا کردیم خوشا به حال مان اگر ادا نکردیم شمشیر حضرت ولی عصر است و طبق موازین شرعی با ما حضرت برخورد می کند.

یعنی بعد از آمدن حضرت دیگر توبه ای پذیرفته نیست. در این زمینه مفصل صحبت می کنیم. در رابطه این که می گویند کسی می خواهد از اصحاب حضرت باشد حتماً باید منتظر باشد خودش را ساخته باشد همه اینها مربوط به قبل از آمدن حضرت است. بعد از آمدن حضرت دیگر فایده ندارد.

حضرت می آید می گوید اگر چنان چه مال حرامی زیر دندان کسی هم باشد از زیر دندانش در می آورم به صاحب حقش بر می گردانم. شما برو از صاحبان حقوق رضایت و حلیّت بگیر امثال اینها نیست.

نماز نخواندی حکم کسی که فرض بفرمایید ده تا نماز صبحش قضاء شده است نه این که عمداً نماز نخوانده باشد عمداً نخوانده باشد وا مصیبت است. اگر کسی ده تا نمازش قضاء رفته است ولی قضایش را به جا نیاورده است حضرت حکم می کند می گوید شما این گناه را کردی طبق دستور شرع این هم مجازاتت است.

یا می خواهد شلاق بزند، زندانی بکند و ... امر حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. در واژه انتظار مفصل صحبت می کنیم.

 پس اول: منتظر بودن

دوم: از تمام گناهان اجتناب کردن. کارهای خلافی که در اثر نادانی از ما سر زده است آنها را جبران کردن. و «محاسن الأخلاق» خودمان را به اخلاق نیکو مزین کنیم.

این مثلث مقدس از ویژگی های اصحاب حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. منتظر بودن، با ورع بودن یا با تقوا بودن و اخلاق نیکو داشتن.

می گوید اگر کسی این چنین باشد اگر زمان حضرت مهدی را هم درک نکند از دنیا برود مثل کسی است که زمان حضرت را درک کرده است هیچ تفاوتی ندارد. پاداش همچو آدمی، پاداش آن کسانی است که زمان حضرت را درک می کنند و از اصحاب و پیروان حضرت هستند و افتخار سربازی حضرت را قبول کردند.

مجری:

ان شاءالله که ما باشیم و ببینیم. حضرت استاد! فرمودید اولین ویژگی یاران حضرت این است که باید منتظر باشند، از این انتظار معنای لغوی برداشت کنیم می گوییم لابد یک حالت است این که من منتظر باشم یک امری به وقوع بیافتد آیا این انتظار صرفاً یک انتظار حالت و یک امر ذهنی است؟ یا نه یک عملیات در آن اتفاق بیافتد؟

«انتظار»؛ یک حالت ذهنی یا حرکت عملیاتی!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سوال خیلی خوبی است. ماها معمولاً در جامعه مان انتظار را به همان حالت ذهنی تفسیر می کنیم. یعنی ما منتظر آمدن یک بزرگواری هستیم که بیاید و حکومت های باطل را از بین ببرد ظلم و جنایت را ریشه کن کند و عدل و عدالت را بر قرار کند.

 ولی روایات این را نمی گوید. البته این هست، منتظر بودن باید باشد ولی این منتظر بودن یک مقتضیاتی هم دارد.

کسی که منتظر میهمان بزرگی است که به منزلش می خواهد بیاید اولاً خانه را تمیز می کنند غذای مناسب آن میهمان فراهم می کند، اگر میهمان بنا است شب استراحت کند محل استراحت آن میهمان را کاملاً فراهم می کند.

پس انتظار هم ذهنی بود که منتظر است میهمان بیاید و هم مقدمات آمدن آن میهمان را هم فراهم کرده است.

ولذا در بخش اول می بینیم مرحوم «مجلسی» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «بحار»، جلد 52 که البته این سه جلدش مربوط به حضرت ولی عصر است 51- 52- و 53 از امام سجاد (سلام الله علیه) به «ابو خالد کابلی» که از اصحاب خاص امام سجاد (سلام الله علیه) بود می گوید:

«يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ»

آن کسانی که در زمان غیبت فرزندم حضرت مهدی هستند و معتقد به امامت او هستند منتظر ظهور او هستند.

«أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ»

اینها افضل اهل تمام زمان ها هستند.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج52، ص122

در اینجا نکته ای را عرض کنم کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین بودند بالاتر از او در رکاب آقا امام حسین (سلام الله علیه) بودند؛ اینها عمده چیزی که باعث شد با امام حسین ماندند سه چیز بود.

یک: امام حسین را فرزند پیغمبر می دانستند. دو: امام حسین را خلیفه بر حق می دانستند. سه: کرامات و معجزاتی دیده بودند، بر مبنای آن معجزات و کرامات اعتقاد قلبی هم پیدا کرده بودند و ایمان قلبی هم داشتند. ولذا حضرت می فرماید اصحابی با وفاتر از اصحاب خودم ندیدم.

ولی کسانی که در رکاب حضرت ولی عصر هستند اینها امام به آن گونه ای که است شناختند امیرالمؤمنین فرمود:

«مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»

معرفت نورانی من همان معرفة الله است.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج26، ص1

چون ائمه (علیهم السلام) آیینه تمام نمای اسماء‌ و صفات خداوند هستند. «امام راحل» (رضوان الله تعالی علیه) تعبیری دارد اگر اشتباه نکنم در کتاب «اسرار الصلاة»، صفحه 144 می گوید قلب مقدس رسول اکرم بعد می گوید ائمه هم همین طوری است اینها محل تجلی تمام صفات ذاتی، اسماء و افعال خداوند تبارک وتعالی هستند.

 یعنی:

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، ح2

اراده الهی اول بر قلب مقدس آقا امام زمان نازل می شود و از آنجا صادر می شود. یا باز به تعبیر بزرگان قلب مقدس حضرت ولی عصر، وجود و کمال وجود را مستقیم از ذات حق تعالی می گیرد و به عالم هستی پمپاژ می کند. به تعبیر «آیت الله خویی»:

«بل لهم الولاية التكوينية لما دون الخالق»

ولایت تکوینی و تام یعنی پایین تر از خدا دارند.

مصباح الفقاهة؛ نويسنده: السيد الخوئي (وفات : 1413)، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، چاپخانه: العلمية – قم، ناشر: مكتبة الداوري – قم، ج3، ص279

یعنی در حقیقت ذات اقدس حق است آنجا ذات لا إسم و لا رسمی است و ما خبر نداریم حتی انبیاء هم از آن خبر ندارند.

«يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا هُوَ إِلَّا هُو»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص343

«یَا مَنْ لَا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلَّا هُو»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج88، ص189

تعبیر امام حسین در «دعای عرفه» است ولی آن چه که وجود دارد صفات و اسماء حق است در اینجا عرفا یک بحث دیگری دارند. در ذیل آن حدیث شریفی هست که:

«عَليٌ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»

الوافي‏؛ نويسنده: فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1091 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام‏، اصفهان: 1406ق، ج3، ص514

آن بحث عرفانی خیلی پیچیده است شاید صلاح نباشد در جلسات عمومی گفته بشود. یک بحث های سِری است به قولی «مصحلت نیست که از پرده برون افتاد راز».

ولی آن چه که مسلم است اصحاب حضرت به معرفة الإمام رسیدند. امام را مظهر اتم تمام اسما و صفات حق می دانند واسطه فیض مطلق خدای عالم می دانند.

و لذا اگر یاران امام حسین (سلام الله علیه) مثل «حبیب ابن مظاهر» و «مسلم ابن عوسجه» مخفیانه از «کوفه» با چه مصیبت ها و مشکلاتی خودشان را به امام حسین می رسانند و افتخار شهادت در رکاب امام حسین نصیبشان می شود؛ یاران حضرت ولی عصر با طی الأرض خدمت حضرت می رسند زمین تا آسمان تفاوت است.

در یک چشم به هم زدن یعنی معرفت این قدر بالا است هم معرفة الله که در روایتی حضرت امیر (سلام الله علیه) دارد:

«رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه‏ وَ هُمْ أَنْصَارُ الْمَهْدِيِّ آخِرَ الزَّمَان‏»‏

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج2، ص320

اینها خدا را آن گونه ای که حق شناختش است شناخته اند و امام را به آن گونه ای که است شناخته اند. بعضی ها با طی الهواء می روند مانند حضرت سلیمان (علی نبینا وآله وعلیه السلام) سوار بر ابر می شد این منطق قرآنی است. یاران حضرت تعدادی با طی الهواء می روند.

بعد سوال می کنند یابن رسول الله مقام کدام شان بالا است؟ آنهایی که با طی الأرض یا با طی الهواء می روند؟ می گوید آنهایی که با طی الهواء سوار بر ابر می شوند و می روند.

تعدادی از آنها در خانه هایشان خوابیده اند و از رختخواب هایشان اینها را ملائکه کنار «بیت الله الحرام» به محضر حضرت ولی عصر منتقل می کنند صبح زن و بچه بلند می شوند می بینند کسی در رختخواب نیست.

شما ببینید این مقام ها و معرفت ها کجا، آنهایی که در رکاب امیرالمؤمنین، رکاب پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، رکاب آقا امام حسین بودند کجا؟

آنها به قول شما با چشم خودشان دیدند و اینها ندیده ایمان آوردند، ندیده معرفت پیدا کردند و ندیده عاشق شدند. از همین اوراق، کتابها و لا به لای ورق ها به حضرت ایمان آوردند. ولذا می فرماید: «أفضل اهل کل زمان» منتظرین حضرت البته این جا منتظرین خاص هستند نه افراد عمومی امثال ماها بعد حضرت می گوید:

«لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَة»

خداوند به اینها از نظر عقل، فهم و شناخت یک چیزی عنایت کرده است.

«مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ»

غیبت حضرت ولی عصر به منزله مشاهده است.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج52، ص122

یعنی هر لحظه خودشان را در محضر حضرت ولی عصر می بینند. یا به تعبیری که بارها عرض کردیم «آیت الله بهجت» (رضوان الله تعالی علیه) می گوید وقتی حرف می زنید صدای تان قبل از آن که به گوش تان برسد حضرت ولی عصر می شنود.

اگر همچین معرفتی داشته باشیم بنده عرض کردم قضیه بالاتر از این است. می خواهیم اراده کنیم حرف بزنیم، این اراده ما هم مربوط به اراده حضرت ولی عصر است، تا اراده او تعلق نگیرد من نمی توانم اراده کنم. کلمه ای از زبان بیرون بیاید این را معرفة الإمام می گویند.

 این که می گویند:

«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص615

این را معرفة الإمام واقعی می گویند که در آخر «جامعه کبیره» می گوییم خدایا:

«فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِم‏»

خدایا به حق محمد وآل محمد بر خودت واجب کردی من را وارد کن در صف کسانی که معرفت به مقام این ها دارند.

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص617

لذا این معرفت هست که اینها را بالا برده است.

«وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّيْفِ»

اینها درست است رسول الله را درک نکردند ولی معرفت به مقام امام و همواره خود را در محضر امام دیدن اینها را به یک جایی رسانده است مثل کسانی است که در رکاب پیغمبر جهاد کرده اند.

«أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً »

مخلصین حقیقی اینها هستند و شیعیان راستین ما اینها هستند

«وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً»

و اینها دعوت کنندگان به دین الهی چه در نهان و چه در آشکار هستند.

 بعد فرمود:

«انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.»

منتظر فرج حضرت بودن خودش مایه گشایش در زندگی ما است.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج52، ص122

یعنی خود همین منتظر بودن باعث می شود مشکلاتمان برطرف بشود یعنی خود منتظر بودن از مشکلات فرجی درست می کند.

یا در «کمال الدین» مرحوم «شیخ صدوق» (رضوان الله تعالی علیه) یک روایت خیلی زیبایی است حضرت می فرماید:

«وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم»

برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید اصلاً فرج شما در این دعا کردن است.

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج2، ص 485

اگر می خواهید از مشکلات مالی، مشکلات دینی و مشکلات اخلاقی خلاصی پیدا کنید زیاد دعا کنید.

در برنامه «زندگی پس از زندگی» برنامه خوب و دارای نکات خوبی است اینها حجتهای الهی برای ما است. یکی از افرادی که در حالت بیهوشی روحش رفته بود جسمش روی تخت بیمارستان بود می گوید دیدم هیچ یک از اعمالم مثل نمازهایم، عبادت هایم، روزه ها و قرآن خواندن هایم بالا نرفته است.

دیدم اعمال بعضی ها مثل برق بالا می رود گفتم چه رمزی است چرا اعمال من بالا نمی رود؟ گفت هر عملی که دعا برای فرج باشد آن عمل را ملائکه به سرعت بالا می برند. هر عملی که مقرون به دعای فرج نباشد بالا نمی رود. همینجا در عالم ماده و طبیعت می ماند.

نماز می خواهید بخوانید قبل از نمازتان برای حضرت دعا کنید. در قنوت تان دعا کنید و آخر نمازتان هم دعا کنید. این نماز فوق سرعت برق بالا می رود.

ولی آن نمازی که قبلش در داخل نماز، در سجده آخر نماز و بعد از نماز برای فرج دعا نشود این نماز توانایی رفتن به بالا ندارد. یعنی گویا یک کالبد بدون روح است. روح عبادت ها عبارت از دعا کردن برای فرج حضرت ولی عصر است.

باز در «کمال الدین» یک روایت است خدا بیامرزد «آیت الله بهجت» را خیلی در مورد این روایت تأکید داشتند. روایت از آقا امام عسکری (سلام الله علیه) به «احمد ابن اسحاق» است می گوید داستان فرزند من داستان حضرت خضر و ذی القرنین است البته این روایت خیلی مفصل است بخواهیم ترجمه کنیم شاید بیست دقیقه، نیم ساعتی طول بکشد. بعد حضرت قسم می خورد:

«وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً»

قسم به خدا فرزندم مهدی غیبتی می کند.

«لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ الْهَلَكَةِ»

در زمان غیبت از هلاکت نجات پیدا نمی کند.

«إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِهِ»

در زمان غیبت از آلودگی های اخلاقی، از بی دینی، از گرفتاری و هلاکت کسی نجات پیدا نمی کند مگر کسی که قائل به امامت حضرت مهدی باشد و خدا به او توفیق بدهد برای فرج دعا کند.

این که زبانم به هر گناهی آلوده است غیبت می کنم، دروغ می گویم، بهتان می زنم، چشمم آلوده است؛ این زبان توفیق پیدا نمی کند برای حضرت و تعجیل فرج دعا کند.

 یعنی در حقیقت مثل یک زمینی است که سنگ، گیاه و خار است هر چه در اینجا بخواهم تخم بپاشم و آب بدهم هیچ فایده ای ندارد.

زمینی است که شوره زار است زبانی که آلوده شد تاریکی در آن ایجاد کرد این تاریکی با نور در تضاد است. تاریکی بیاید نور می رود ما باید تلاش کنیم تاریکی های روح خودمان را اصلاح کنیم.

 دارد شما هر لحظه تصور کنید رفتید در برزخ هستید صبح تا غروب تمام همّ تان این باشد تمام کارهای که در دنیا می کنید برای تان نور یا ظلمت می آید.

هر عملی که برای خدا باشد حتی غذا خوردن همین غذا خوردن به صورت نور در برزخ برای ما آشکار می شود. خوابیدن مان، اگر چنانچه این خوابیدن برای رضای خدا باشد خدایا می خوابم رفع خستگی کنم تکالیفم را انجام بدهم این خواب عبادت می شود.

 غذا خوردن، خدایا غذا می خورم نیرو بگیرم تکالیفم را انجام بدهم این عبادت می شود. رفتار با زن و بچه اگر همه این ها برای خدا باشد تمام این ها عبادت می شود. ولی اگر نه در این جا روی هوای نفس باشد پس در اینجا همه اش تاریکی و ظلمت شد هواپرستی شد نه خدا پرستی.

 بعضی از بزرگان می گویند تلاش کنید تمام کارهای تان خالص برای خدا باشد نماز و عبادت تان اگر به خاطر ترس از جهنم و رفتن به بهشت باشد دارید هوا پرستی می کنید.

خدایا «من» نماز می خوانم «من» را به بهشت ببری. خدایا نماز می خوانم «من» را جهنم نبری پس منیّت است در حقیقت یک نوع هوا پرستی است. این می شود:

(أَفَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ)

آيا ديدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خويش قرار داده

سوره جاثیه (45): آیه 23

یعنی تلاش کنیم حتی عبادت هایمان رنگ و بوی تجاری و هوای نفس نگیرد. هر کاری از ما ساخته است همه برای او باشد.

ما تقریبا از ابتدای ورودمان به «قم» با مرحوم «علامه طباطبایی» آشنا شدیم، ایشان تقریباً نیم ساعت به مغرب به حرم حضرت معصومه مشرف می شدند بنده مقید بودم پیش ایشان بروم قیافه ایشان را می دیدیم قیافه ایشان برای انسان درس اخلاق و ادب بود.

یعنی هر لحظه این لب ها در حال حرکت به ذکر خدا بود، یعنی یک لحظه خودش را در محضر خدا نمی دید همواره خودش را در محضر خدا می دید.

 از ایشان سوال کردند راه نجات و رسیدن به مقامات عالیه چیست؟ فرمود مراقبه، مراقبه، مراقبه. اولین مفهوم مراقبه هم این است که ما یقین کنیم خداوند و ملائکه مراقب ما هستند. هر چه از ما سر می زند در محضر خدا هستیم خداوند شاهد اعمال قلبیه و هم اعمال قالبیه ما است.

فکری هم می کنیم فکرمان را هم:

«یا مَنْ لَا تَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَة»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص128

چیزی بر خدا پوشیده نیست. خدای عالم مراقب و ناظر ما است.

 تلاش کنیم این روحیه را در زندگی مان از اول صبح بر می خیزیم تا شب به رختخواب می رویم این روحیه را داشته باشیم. روحیه مراقبه، مراقبه، مراقبه یعنی خود را در محضر حق دیدن؛ خدای عالم را شاهد و ناظر خود دیدن.

 اگر این روحیه را در خودمان زنده کنیم یعنی از اول صبح بلند می شویم خودمان را در محضر حق ببینیم خدا را ناظر بر اعمال، کردار و رفتار خودمان ببینیم. اگر این طور شد دیگر گناهی از ما سر نمی زند.

تمام بدبختی های ما این است که ایمان ما ضعیف است به تعبیر «امام راحل» به اندازه این که یک بچه سه ساله پیش مان است مراقب هستیم با خدا به اندازه یک بچه سه ساله هم ادب را رعایت نمی کنیم. همان را رعایت کنیم برای مان کفایت می کند.

این طور باشد وقت نماز می رسد در نماز خطوراتی به ذهن ما نمی آید. از اول بسم الله تا ورحمة الله وبرکاته همواره خودمان را در محضر حق می بینیم.

خیلی ها دوست دارند و تلاش می کنند به زور حضور قلب داشته باشند حضور قلب، زورکی نمی شود. حضور قلب از اول صبح بیدار شد، قبل از این که وارد نماز بشویم قلب و روح مان را آلوده به مسائل دنیوی نکنیم.

مسائل دنیوی، نمی گویم کار دنیوی نکنیم کار دنیوی کنیم برای خدا، کار دنیوی کنیم برای رضای خدا، برای زندگی مان تلاش کنیم برای رضای خدا اگر این طوری شد

(صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)

رنگ خدايی (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدايی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می ‌کنيم.

سوره بقره (2): آیه 138

زندگی مان رنگ خدایی می گیرد در اینجا حرف خیلی زیاد است به همین اندازه اکتفا می کنم.

نکته ای که اینجا باید دقت کنیم که حضرتعالی اشاره کردید آیا فرج یک مسئله ذهنی و فکری است یا عملی این را هم مرحوم «شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین»، از رسول اکرم فرمود:

«أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏2، ص 644

بهترین عمل های امت من «أفضل الأعمال» است، نه حالت و نه فقط منتظر فکری بودن «افکار»، «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ» معلوم می شود انتظار فرج،‌ عمل است فقط فکر خالی نیست فکر هم باید باشد فکرمان مشغول او باشد.

دارید شب می خوابید به این نیت بخوابید که فردا صبح فرج حاصل می شود. صبح بیدار می شوید به این نیت بیدار بشوید که امروز تا غروب فرج اتفاق خواهد افتاد، ولی به طبق این هم باید عمل کرد.

«أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ» مثل کسی که میهمان بزرگواری را دعوت کرده است منتظر آمدن او است و تمام مقدمات پذیرایی از او را هم فراهم کرده است.

بهترین چیزی که ما می توانیم برای انتظار فرج آماده کنیم دوری از گناه و عمل به واجبات (ترک محرمات و اتیان واجبات) است. این بهترین و ضروری ترین چیز است هیچ چَک و چانه ای در آن ندارد یعنی خط قرمز است. اگر از این خط قرمز تجاوز کردیم از زمره منتظرین بیرون آمدیم.

 البته این را هم عرض کنم ماها بشر هستیم خدای عالم قوه عقلانی به ما داده و هم قوه شهوانی به ما داده است این دو قوه همواره با هم در نزاع هستند. قوه حیوانی و شهوانی ما را به طرف هوای نفس می کشاند. قوه عقلانی ما را به طرف خدا و تقوا می کشاند.

اگر القائات عقلی و روحی را عمل کردیم از مَلَک بالاتر رفتیم، به قوات حیوانی عمل کردیم از حیوان پایین تر آمدیم. ولی در این جا جز عنایت خدای عالم، جز توجهات خاص حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) کارگر نیست. ما باید از آن ها بخواهیم توفیق را به ما بدهند

من این مطلب را بارها گفتم که خدای عالم توسط حضرت دانیال به یکی از بندگانش پیام فرستاد گناه کردی بخشیدمت، گناه کردی بخشیدمت، گناه کردی بخشیدمت مرتبه چهارم گناه کنی دیگر نمی بخشمت. حضرت دانیال به آن بنده گفت آن بنده از حضرت دانیال تشکر کرد.

 شب با خدای عالم مناجات کرد گفت خدایا پیغمبرت آمد به من گفت گناه کردم بخشیدی ممنون، گناه کردم بخشیدی ممنون، گناه کردم بخشیدی ممنون. گفتی اگر مرتبه چهارم گناه کنم دیگر نمی بخشی

«فَبعِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ لَئِنْ لَمْ تَعْصِمْنِي لَأَعْصِيَنَّكَ ثُمَّ لَأَعْصِيَنَّكَ ثُمَّ لَأَعْصِيَنَّكَ.»

اگر خودت از دستم نگیری و کمکم نکنی باز گناه می کنم، باز گناه می کنم، باز گناه می کنم.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص436، ح11

انسان خودش را فقر محض بداند یعنی در همه چیز در مسائل تنفس، در مسائل راه رفتن، در مسائل عبادت، در مسائل تقوا، گناه نکردن، اتیان واجبات ربط محض به خدا یعنی انسان خودش را آن چنان وابسته به عنایات حق احساس کند که اگر یک لحظه عنایات حق از روی من برداشته شود به اسفل السافلین سقوط خواهم کرد.

در هر لحظه «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» بگوید این را همواره به روحش تلقین کند و این روح این را قبول کند. «لا حول ولا قوة الا بالله» شاید یک میلیون بار هم بگوییم ولی مادامی که روح، عقل و قلب ما این را باور نکرد هیچ حول و قوه ای به جز حول و قوه الهی نیست

(فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

(وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)

و ما به او از رگ قلبش نزديکتريم!

سوره ق (50): آیه 16

(أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ)

و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل می ‌شود

سوره انفال (8): آیه 24

اینها نشان می دهد که اگر ما خودمان را عین ربط به خدا بدانیم مثال می زنم در مثال مناقشه نیست. چراغ هایی که در این جا روشن است این چراغ از خودش روشنایی ندارد پنجاه تا از این چراغ ها را این جا بگذارید هیچ اثری ندارد.

 برق از کجا گرفته است؟ از نیروگاه انرژی و برقی گرفته است. واسطه چیست؟ واسطه سیمی است که این چراغ ها را به آن جا متصل کرده است. اگر یک جا به این سیم، خدشه وارد و قطع شود این جا تاریکی محض است و نوری نیست ما باید خودمان را این چنین به خدای عالم مرتبط کنیم

«وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ‏ (عَزَّ وَ جَلَّ)»

یک لحظه سیم ارتباطی ما با خدا قطع شود

اگر آنی کند نازی * فرو ریزند قالب ها

یک لحظه اگر عنایتش از روی ما بر داشته شود مایی نیستیم و کسی نیست قبلاً هم نبودیم تصور کردیم ما هستیم.

از امام سوال می کند قبل از این که خداوند این عالَم را بیافریند خداوند کجا بود؟ گفت آن زمان:

«فكان اللّه و لم يكن معه شي‏ء و الان كما كان»

منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)؛ نويسنده: هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله / حسن زاده آملىٍ، حسن و كمرهاى، محمد باقر (تاريخ وفات مؤلف: 1324 ق‏)، محقق / مصحح: ميانجى، ابراهيم‏، ناشر: مكتبة الإسلامية، تهران‏: 1400 ق، ج19، ص272

الان هم همان طور است «ألان کَما کان» را باید درک کنیم. یعنی غیر از خدا و جلوه خدا چیز دیگری نیست سماوات أرضین آیات و نشانه های او هستند.

 اگر با این نگاه به عالَم، به خودمان، به فکرمان، به عقل مان، به علم مان، به حرکات مان، به انرژی و قوه خودمان نگاه کردیم این «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» می شود.

مجری:

احسنتم، طیب الله انفاسکم استفاده کردیم بحث خیلی شیرین بود.

آن عملی را که خدا طالب است * حب علی ابن ابی طالب است

سلام و درود خدا بر امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (علیه السلام).

بینندگان عزیز و ارجمند با برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت تان هستیم.

تماس بینندگان برنامه:

همچنین در محضر استاد گرانقدر آیت الله حسینی قزوینی هستیم، تماس های بینندگان شبکه اکنون برقرار شده است ان شاء الله تماس ها را می گیریم و سوالات را از استاد گرامی می پرسیم. آقای «عباس پور» از «مراغه» سلام عرض می کنم بفرمایید.

بیننده: (آقای عباس پور از مراغه – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت کارشناس برنامه و همه دست اندرکاران. در مورد آقای «ابراهیم اشتر» پسر «مالک اشتر» می خواستم توضیحاتی بشنوم، چون با سنی ها زیاد نشست و برخواست داریم آنها می گویند آقای «ابراهیم اشتر» با «زبیری» ها باهم شد می خواستم بدانم این طوری است توضیحات بیشتری می خواهم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر سوال واضح بود. تماس بعدی آقای «محمدی» از «اصفهان» سلام عرض می کنم بفرمایید

بیننده: (آقای محمدی از اصفهان – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت مجری عزیز و استاد ارجمند. ضمن تشکر از بیان خوب شما و دقتی که در بیان مسائل دارید سوالی دارم که در ارتباط با آیه 3 سوره مائده است.

مطالبی که اغلب پیرامون این آیه توسط گروه های معاند مطرح می شود، این آیه را به حرمت گوشت خوک و خوراکی های که مجاز نیست الا این که یک نوع گوشتی که فقط ذبح شرعی شده باشد مجاز است این ربطی ندارد.

در حالی که شما در برنامه هایتان و همین طور برنامه های دیگری که در شبکه های مختلف از شیعه داریم توضیح دادند و روایاتی از اهل سنت آوردند به طور خیلی قوی با روایات صحیح و حسن گفتند این آیه در حجة الوداع در مورد حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.

باز می بینیم که در این شبکه ها مانور می دهند این راجع به گوشت خوک، خون و ... است. با توجه به این که امام صادق (علیه السلام) فرمودند که مطالب قرآن چهار قسم است عبارت، اشارت، لطایف و حقایق با توجه به این که چیدمان این آیات بر اساس دستور پیامبر اکرم و به اصطلاح توقیفی است به ذهنم مطلبی رسید می خواستم سوال کنم که این فکر من درست است یا نه؟

همین طور که خیلی از علمای ما گفتند این عباراتی که راجع به اکمال دین و نا امید شدن دشمنان و کامل شدن و اتمام دین است اینجا بین آیاتی که ظاهرش راجع به حرمت گوشت خوک و حیوانی که شاخ خورده است مطلبی به ذهنم رسید با این که صدر و ذیل آیه و حتی آیات بعد راجع به این است که طیبات را باید استفاده کنیم حدود ده مورد از چیزهایی که ناپاک است را شمرده است، گفته اینها را نخورید و استفاده نکنید فقط آن خوراکی ذبح شرعی شده باشد یا اگر مکلبین آنها را آورده باشند و طیب و طاهر باشد آنها را استفاده کنید.

 به ذهنم رسید که این یک تمثیل بسیار زیبای می تواند باشد که ظاهرش همین غذاها است اما در ضمن سوال خوبی است همان طور که این غذاها با این که انواعی دارد و ظاهرش برای بعضی ها خوشایند است. اما به یک نوع فقط اجازه استفاده داده شده است آن هم طیبات است.

 کسانی که ادعای خلافت داشتند کاندید بودند یا اطرافیانی داشتند که زیر عَلَم شان سینه بزنند هر کدام شان شبیه یکی از این خبائث هستند یکی شراب خورده، یکی دخترش را زنده به گور کرده و یکی بت پرستیده است.

آیا بین این کسانی از صحابه مشهور بودند غیر از علی ابن ابی طالب کسی است اگر به فرض این که روایات اهل سنت هم نباشد. طبق این مثالی که به ذهن ما رسید آیا این آیه واقعاً با تدبیر و مهندسی زیبای خداوند جا سازی نشده است که ظاهراً آنها فکر کنند تحریف و دستکاری نکنند اما الان در این قرن، حرفی برای گفتن داشته باشیم علی رغم این حرفهایی که می زنند کاملاً مربوط است.

مجری:

خیلی ممنون، سوال تان واضح شد وقت مان کم است فرصت را به استاد گرامی بدهیم تا ان شاءالله پاسخ را به صورت مفصل در خدمت شان باشیم. سوال اول پیرامون «ابراهیم اشتر» فرزند جناب «مالک» بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

«ابراهیم ابن مالک اشتر» (رضوان الله تعالی علیه) ایشان در «صفین»‌ در رکاب حضرت امیر بود و در لشکر «مختار» جنگید و در جنگ با «عبید الله ابن زیاد» موفق بود این که در آخر در جبهه «مصعب ابن زبیر» رفت شاید این را جز لغزش های ایشان بدانیم بعدش هم حکومت «موصل» را گرفت.

نظر بر این بود که ایشان بتواند آن اسلام و دین واقعی را از این کانال پیاده کند. چون یقین داشت «مختار» دوستانش را از دست داده اند و امیدی بر موفقیت «مختار» نیست.

لذا این مسائل بود اگر لغزشی هم از «ابراهیم ابن مالک اشتر نخعی» بود با توجه به سوابقی که دارد در «صفین» در محضر حضرت بوده، عقیده بنده این است که لغزش ها، لغزشهایی نیست که خدای ناکرده این را از زمره شیعیان، دوستداران امیرالمؤمنین و ولایت امیرالمؤمنین بخواهیم بیرون کنیم.

الا این که یک دلیل قطعی از ائمه (علیهم السلام) داشته باشیم، یک روایت خاصی باشد مذمت، لعن باشد مادامی که از معصوم برای ما نسبت به افراد نص صریح با روایت صحیح نباشد نمی توانیم در مذمت او چیزی بگوییم.

عرض کردم شیعیان آن زمان غیر شیعیان الان هستند. شرایط متفاوت بود اگر معتقد به امامت حضرت امیر بودند معرفتی به مقام حضرت امیر نداشتند. به عنوان یک خلیفه منصوب پیغمبر که مورد تأیید پیغمبر بوده این که حضرت امیر دارای چه مقام و جایگاهی است خیلی زیاد شناخت نبوده است.

حتی در مورد «ابوذر» با مقامش دارد:

«لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه‏»

اگر «ابوذر» بداند در قلب «سلمان» نسبت به معرفت امیر المؤمنین چیست او را تکفیر می کرد!

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص332

در هجوم به خانه حضرت زهرا «ابوذر»، «عمار یاسر» و «مقداد» دارند بال بال می زنند «عمار» می گوید یک دستم در قبضه شمشیر بود چشم به دهان امیرالمؤمنین دوخته بودم و منتظر بودم که امیرالمؤمنین لب بجنباند من شروع کنم.

«سلمان» خیلی راحت یک جا نشسته بود چون می دانست هر چه علی بکند رضای خدا در آن است. جز رضای حق در کار علی نیست.

 یکی از بزرگان جمله زیبایی داشت می گفت این که دارد:

«ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْن‏»

یک ضربت علی در خندق، افضل از عبادت ثقلین است!

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص467

این مثال است، یک الله اکبر علی «أفضل من عبادة الثقلين» یک غذا خوردن علی «أفضل من عبادة الثقلين» یک حرکت حضرت علی «أفضل من عبادة الثقلين» یعنی تمام نفس کشیدن حضرت علی «أفضل من عبادة الثقلين» است. چون: «عَليٌ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ» جز خدا چیز دیگری نمی بیند:

«قال رسول الله لا تسبوا عليا فإنه ممسوس في ذات الله تعالى»

المعجم الأوسط؛ اسم المؤلف: أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: دار الحرمين - القاهرة - 1415، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد ,‏عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ج9، ص142

«ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

من چیزی در جهان ندیدم قبل از او خدا را دیدم با او خدا را دیدم بعد از او هم خدا را دیدم.

«يَا حَيُّ قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيُّ بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيُّ حِينَ لَا حَي‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص481

امیرالمؤمنین در همه جا جلوه حق را می بیند، خودش را هم نمی بیند به عنوان جلوه حق می بیند. وقتی این چنین است کسی علی را این طوری شناخته است که «سلمان» با خیال راحت ولی همه صحابه حتی «ابوذر» داشتند بال بال می زدند که چرا امیرالمؤمنین ساکت است و تکان نمی خورد؟ چرا دستور نمی دهد؟ چرا خودش اقدام نمی کند؟

چون آن چه که اراده خدا به این تعلق گرفته است همین مسیری است که باید بیاید و مورد امتحان باشد. بنا نیست کارها به جبر و غیر طبیعی انجام بشود.

رسول اکرم سیزده سال در مکه بود دست به شمشیر نبرد توجهی به تحرکات دشمن نکرد حتی می دید یارانش را به بدترین وجه دارند شکنجه می کنند می گفت:

«صَبْراً آلَ یاسَرٍ فَانَّ مَوعِدَکمُ الجَنَّةُ»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف:  أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج20، ص36

همین پیغمبر آمد یارانی پیدا کرد در برابر «قریش» قیام کرد. حکومت تشکیل داد جنگها، پیروزی ها، شکست ها و امثال اینها بود.

امیر المؤمنین در آن لحظه می بیند اگر دست به شمشیر ببرد اسلام در خطر است. آیا اسلام مهم است یا علی مهم است؟ اسلام مهم است یا حضرت زهرا مهم است؟ امام حسین خودش را برای احیای اسلام قربانی کرده است.

 لذا امیرالمؤمنین می گوید دیدم چنان چه بخواهم دست به شمشیر بزنم

«لولا مخافة الفرقة وأن يعود الكفر يعود الكفر ويبوء الدين»

اگر نبود تفرقه در جامعه ایجاد بشود دین نابود بشود کفر دوباره بر می گردد.

«لغيرنا فصبرنا على بعض الألم ثم لم نر بحمد الله إلا خيرا»

الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج2، ص497

 من این حکومت را تغییر می دادم؛ تغییر این حکومت چیزی نداشت. ولی دیدم اگر دست به شمشیر بزنم اسلام در خطر است.

«سلمان»‌ یقین دارد آن چه که علی انجام می دهد عین ارادة الله است لذا آرام است. ولذا معرفت آنها که «ابراهیم ابن مالک اشتر» هم جز همین افراد هستند که ممکن است دچار لغزش شده باشد.

در رابطه با برادرمان جناب «محمدی»، بارها گفتیم اولاً اهل سنت هم دارند قرآن نازل شد اول سوره حمد نازل و آخر سوره ناس نازل نشده است. اول سوره:

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ)

بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفريد

سوره علق (96): آیه 1

آخرش هم می گویند سوره مائده نازل شده است. خدای عالم به پیغمبرش دستور داده این آیه را فلان جا قرار بده، این سوره را فلان جا قرار بده. خیلی از آیات در «مکه» نازل شده است پیغمبر در سوره های مدنی قرار داده است. در «مدینه»‌ نازل شده است در سوره های مکی قرار داده است. شیعه و سنی همه بر این اتفاق نظر دارند.

ما وقتی شأن نزول داریم آیه اکمال در رابطه با امیرالمؤمنین نازل شده است «ابن تیمیه حرّانی» می گوید شأن نزول آیه ما را کمک می کند که آیه را بفهمیم.

 وقتی می بینیم چندین روایت آمده است که آیه اکمال در رابطه با حضرت امیر است چه در منابع شیعه چه در منابع اهل سنت وقتی شأن نزول آیه آمد این آیه در رابطه با حضرت امیر است رابطه این آیه را با قبل و بعدش قطع می کند.

همان طوری که آقایان مثل «فخر رازی» و دیگران خودشان را دارند می کشند که آیه غار در رابطه با ابوبکر است. هر کس منکر باشد که آیه غار درباره ابوبکر نیست از دین بیرون رفت و کافر شده است. حال آن که در این جا اسمی از ابوبکر نیست.

(إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا)

در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می ‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!»

سوره توبه (9): آیه 40

اسمی از ابوبکر هر چه می گردیم پیدا نمی کنیم. جز روایاتی که آقایان آورده اند آن هم روایاتی که از قول ابوبکر است. «صحیح بخاری» را نگاه کردم دیدم جز از قول خود ابوبکر روایت دیگری ندارد.

آقایان آوردند این در رابطه با ابوبکر است، ده تا روایت است سمعاً و طاعتاً شما می گویید این آیه در حق ابوبکر نازل شده است. چطور آنجا روایت نشان می دهد که (إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ) در رابطه با ابوبکر است. آیه إفک در رابطه با «عایشه»‌ است ولی در آیه اکمال، در آیه ولایت، در آیه ابلاغ و ده ها روایت از شیعه و سنی داریم اینها دلالت نکنند؟

برادر بزرگوارم جناب آقای «محمدی» این نکته را داشته باشید اگر بنا است:

(الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)

امروز، دين شما را کامل کردم

با:

(حُرِّمَتْ عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ)

گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتي که به غير نام خدا ذبح شوند

سوره مائده (5): آیه 3

دین کامل بشود این دین به درد بشر نمی خورد. اگر اکمال دین با حرمت مردار، خون، گوشت خوک و اینها است این دین پیش کش خود آقایان ما نمی خواهیم.

اصلاً این توهین به دین و قرآن است بگوییم آی مردم این دین ناقص بود کامل شد با چه کامل شد؟ با حرام شدن گوشت خوک و خون و... آقایان وقتی به این شکل مطرح می کنند توجه ندارند به خود قرآن و دین توهین است.

یک نفر فردا می خواهد مسلمان بشود بیاید این آیه را بخواند آقا در دین اسلام نماز، روزه، جهاد، حج و چه و چه آمده است ولی ناقص بوده، همین که آمد گوشت خوک را حرام کرد دین کامل شد به ما می خندند! صرف نظر از مسائل روایاتی که ما داریم با عقل تطبیق نمی کند.

اضافه با منطقی که خودتان می گویید بر این که این آیه در رابطه با حضرت امیر نازل شده است با آن روایاتی که خود آورده اید و این که خودتان می گویید پیغمبر اکرم آیات را به دستور خدای عالم جابجا کرده است با هیچ کدام از این ها تطبیق نمی کند. بعدش:

(الْيوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ)

امروز چيزهای پاکيزه برای شما حلال شده؛ و (همچنين) طعام اهل کتاب، برای شما حلال است.

سوره مائده (5): آیه 5

این ها ارتباطی به این آیه ندارد. این که نسبت به لغزش ها یا بعضی از مسائلی که در رابطه با دیگر خلفا قبل از اسلام شان بوده اینها را به هیچ وجه نمی توانیم بیاوریم.

این مقطع آیه مستقلاً (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا) فقط همین، در روز غدیر نازل شده است روایات متعددی که بزرگان اهل سنت آوردند مخصوصاً «خطیب بغدادی» که از استوانه های علمی اهل سنت است در «تاریخ بغداد»، جلد 8، صفحه 284 و بزرگان دیگر همه شان با سند صحیح آوردند.

یعنی این طوری نیست که سندها اشکالی داشته باشد. آقای «ابن اثیر جزری» در «أسد الغابة»، جلد 2، صفحه 118؛ آقای «ابن کثیر دمشقی» متوفای 774، جلد 7، صفحه 350؛ «تاریخ دمشق»، جلد 42، صفحه 220 همه آوردند بر این که این آیه در روز غدیر خم در شأن امیرالمؤمنین نازل شده است.

شیعه هم الی ماشاء الله دارند در ذهنم است نزدیک به پنجاه روایت در کتاب های شیعه داریم که این آیه در غدیر نازل شده است، دیگر صحبتی در آن نیست.

ببینید بحث سیاق آیه در جایی است که شأن نزولی نباشد شأن نزول آمد گفت این چهار کلمه در فلان جا نازل شده است دیگر سیاق آیه را نمی توانیم ملاک قرار بدهیم سیاق آیه رفت. سیاق آیه در صورتی است که ما شأن نزولی نداریم شأن نزول آمد سیاق، بساطش را جمع کرد و رفت.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم جناب استاد و تشکر می کنم از شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا پایان برنامه ما را همراهی کردید. برنامه را با این دعا به پایان می رسانم که:

«يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.»

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها