2024 April 29 - دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
لزوم التزام به شریعت
کد مطلب: ١٢٩٢٩ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٤٠ تعداد بازدید: 75
دروس خارج » فقه الحکومه
لزوم التزام به شریعت

(جلسه هجدهم – 08 08 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه هجدهم – 08 08 1402)

موضوع:  لزوم التزام به شریعت   

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

مطالبی که از عرفا نقل می شود مانند قیصری، ابن فناری، محی الدین و امثال این ها ما نمی گوییم که این ها دروغ می گویند بلکه می گوییم ملاک ما کتاب و اهل بیت علیهم السلام است. اگر گفته های بزرگان با منطق قرآن و اهل بیت علیهم السلام تطبیق داشته باشد قبول می کنیم و هرچه که ما نتوانستیم تشخیص ندهیم می گوییم مشکل از ما هست نه از آنها.

مثلا یک حرفی بو علی سینا زده ما نمی توانیم تشخیص بدهیم آیا این مطابق قرآن و اهل بیت علیهم السلام است یا نه؟ این ها را کنار می گذاریم می گوییم به ما مربوط نیست، ما نفهمیدیم نه این که آن ها نفهمیدند. چیزی هم که ما نفهمیدیم برای ما حجت نیست. خدای عالم فهم هرکسی را برای صاحب فهم حجت قرار داده است.

عرفایی که ما طرفدارشان هستیم و از نزدیک با انها بودیم مطالب زیادی از این ها شنیدیم در رابطه با معرفت الله و معرفة الائمه دیدیم همه حرف های این ها منطبق با قرآن و اهل بیت علیهم السلام است.

این ها هر مطلبی می آورند در کنار آن یا به آیه یا روایت استناد می کنند لذا این ها را می پذیریم. و علاوه بر آن چون معاصر هستند بعضی ها را خودمان از نزدیک درک کردیم یا اساتید ما این ها را درک کردند.

در رابطه با مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی مرحوم آقای حسینی تهرانی نقل می کند ایشان از نظر مالی در نهایت فقر بود به طوری که خانم شان از ایشان جدا شد و به ایران آمد حاضر نشد با آن وضع فقر با ایشان زندگی کند.

ایشان چند تا بیماری داشت از دیسک کمر گرفته و دیگر بیماری ها رنج می برد و برای عمل جراحی در بیمارستان بستری بود گفت من هفته ای یکی دو مرتبه به ایشان سر می زدم روزی به بیمارستان رفتم دیدم ایشان روی تخت نشسته به من گفت فلانی می دانی من چقدر گرفتار هستم و مشکلات مالی و غیره دارم خانمم هم طلاق گرفته و رفته است و فلان بیماری و فلان بیماری ها را دارم و الان هم که عمل جراحی در پیش دارم؛ ولی خیلی خوش هستم. احساس ناراحتی نمی کنم، احساس می کنم این ها را دوست در اختیار من قرار داده چیزی که از دوست می رسد هرچه باشد نیکو است.

بعد یک صحیفه سجادیه کوچکی از جیبش در آورد شروع به خواندن کرد مثل باران اشک می ریخت. می گفت خدایا آن کسی که عرفان دارد چه چیزی ندارد؟! آن ها که با عرفان آشنا نیستند خدایا چه نعمتی به آن ها دادی؟!

از یکی از بزرگان همان کسی که اقای بهجت خیلی به ایشان ارادت داشت سوال شد: مطالعه کردن کتاب محی الدین، قیصری و این ها درست است یا درست نیست؟

ایشان گفت ما سه تا کتاب داریم ما را از همه چیز بی نیاز کرده است قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه. هرچه شما بخواهید از عرفا یاد بگیرید ابن عربی، ابن فناری، قونوی، بوعلی و دیگران همه در این سه تا کتاب است. با این سه تا کتاب مأنوس باشید تا می توانید انس تان را از این سه تا کتاب قطع نکنید.

ابن جوزی می گوید خدمتی که امام سجاد علیه السلام به بشریت کرده احدی نکرده است این دعاهایی که از امام سجاد علیه السلام مانده است، دعاهای عمیق و عرفانی است که وسیله ارتباط با خدا می باشد. هیچ کسی در اسلام، زبان سخن گفتن با خدا را بجز امام سجاد علیه السلام نیاموخته است.

ابن جوزی سنّی با آن موضعی که دارد در مورد امام سجاد علیه السلام چنین مطلبی می گوید اما من طلبه سال به سال می گذرد یک دعای صحیفه سجادیه را نمی خوانم! اگر به ما بگویند چند دعا از صحیفه سجادیه را حفظ هستید؟ چه جوابی داریم؟

به دوستان توصیه می کنم کتاب «لقاء الله» و کتای «المراقبات» مرحوم میرزا جواد آقای ملکی را مطالعه کنند. بسیار مفید است.

در مورد رسول اکرم که ما می گوییم «اشهد ان محمدا عبده و رسوله» یعنی عبد از خودش اراده ندارد، اراده ی او تابع اراده مولایش است. اگر ما به این جا رسیدیم خوب است. امیر المؤمنین علیه السلام می گوید:

«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص90، ح5

یعنی من در برابر اراده رسول الله هیچ اراده ای ندارم. اگر اراده ما نیز اراده حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف باشد کارمان درست می شود.

همان زیارت مطلقه امام حسین علیه السلام در کتاب مفاتیح که عرض کردم کتاب کافی، تهذیب، من لا یحضره الفقیه همه دارند شیخ صدوق می گوید:

«أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص598

حداقل هر هفته شب های جمعه یا روز جمعه یک ربع تا بیست دقیقه روی مضامین این زیارت توجه کنیم

«وَ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ بِكُمْ يُثْبِتُ وَ بِكُمْ يَفُكُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَ بِكُمْ يُدْرِكُ اللَّهُ تِرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ يُطْلَبُ بِهَا وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللَّهُ الْكَرْبَ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ الَّتِي تَحْمِلُ أَبْدَانَكُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2

امروز حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) اراده اش آن چنان ذوب در اراده ی الهی است که اصلا برای خودش اراده ای تصور نمی فرماید. مانند:

«وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166

روایتی از رسول اکرم داریم که می فرماید: عالم مثال نسبت به عالم برزخ، عالم برزخ مثل قطره ای است و عالم مثال مثل اقیانوس است. عالم مثال نسبت به عالم ملکوت این طوری است. عالم ملکوت نسبت به جبروت این طوری است.

امام (رضوان الله تعالی علیه) اگر اشتباه نکنم در شرح دعای سحر:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج‏2، ص 760

آن جا این قسمت را می آورد عوالم نسبت به همدیگر:

«مِنَّا سَبْعَةٌ خَلَقَهُمْ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُخْلَقْ فِي الْأَرْضِ مِثْلُهُمْ»

قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص25

این ها را می آورد این هفت آسمان را می گوید هفت عالم است. نه این هفت آسمان که ما داریم می بینیم این آسمان دنیا است.

(وَلَقَدْ زَينَّا السَّمَاءَ الدُّنْيا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّياطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ)

ما آسمان پايين (نزديک) را با چراغهاي فروزاني زينت بخشيديم، و آنها [= شهابها ] را تيرهايي براي شياطين قرار داديم، و براي آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم!

سوره الملک (67) آیه 5

همه این کرات و کهکشان ها که بین یک کهکشان و کهکشان دیگر سیصد میلیون سال نوری فاصله است. تمام این ها را شما در برابر عوالم دیگر قرار بدهید. مثل یک ریگ خیلی ریزی است که در بیابانی افتاده است. ریگی که در یک بیابان افتاده اصلا با بیابان نسبتی ندارد، عالم ما نسبت به عوالم دیگر ریگ کوچکی است که در بیابانی افتاده باشد.

مرحوم امام (رحمة الله علیه) می گوید طلبه ها باید تابستان یک ساعت و نیم قبل از اذان و در زمستان سه ساعت قبل از اذان بیدار باشند. اگر آن ارتباط نباشد روز موفق نمی شویم. کسانی که به مقامات بالا رسیده اند همه شان جزء متهجدین (اهل تهجد) بودند.

این که ما بگوییم سه ساعت بلند بشویم مشغول دعا و ... باشیم این سه ساعت را به مطالعه بپردازیم تا از مطالعه مان عقب نمانیم -عذر می خواهم محترمانه اش- عین نفهمی است!

 امام بهترین الگو برای ما است عرفان را داشته، سیر و سلوک را داشته، ختومات را داشته، فقه، اصول و فلسفه اش را هم را داشته است. این بزرگوار (در ایران هم) کار بزرگی کرد

مقام معظم رهبری می گوید یک دفعه از امام سوال کردم شما با کدام یک از مناجات ها بیشتر مأنوس هستید؟ گفتند: با دعای کمیل و مناجات شعبانیه بیشتر مأنوس هستم.

تمام این مقدمات، سیر، سلوک، ریاضت و ... برای این است که ما بتوانیم شریعت را در جامعه احیاء کنیم. یک دفعه می توانیم در خودمان، در خانواده مان، در یک مجموعه کنارمان، یک دفعه در کشورمان، یک دفعه در دنیا می توانیم ایجاد کنیم.

 لذا این ها هیچ منافاتی با هم ندارد مشکل ما این است که در زندگی، نظم نداریم. یعنی ابتدا با قسم و عهد خودمان را ملزم کنیم، ابتدا به مدت یک ماه، نیم ساعت قبل از اذان بیدار شویم بعد از یک ماه، چهل و پنج دقیقه، بعد از یک ماه، یک ساعت، بعد از یک ماه یک ساعت و نیم ولی ملتزم باشیم. اگر کسی دو سه تا چهل شب، بیدار بشود امکان این که بیدار نشود ندارد. یعنی ملائکه بیدار می کنند.

بنده معتقد هستم طلبه ای که اهل تهجد نباشد در فشار شدید اقتصادی به سر می برد چون یکی از چیزهایی که در زندگی برای آدم رفاه و آسایش می آورد، نماز شب است.

در روایت داریم که رسول اکرم فرمودند: دروغ می گوید کسی که نماز شب می خواند و در روز می گوید من محتاج هستم. اصلاً امکان پذیر نیست یعنی نماز شب و تهجد با رفاه و آسایش مثل خورشید و روز است نمی شود خورشیدی باشد روزی نباشد.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

بحث مان در رابطه با آیه: (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) بود.

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطهگر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی

سوره الغاشیه (88): آیه 22

این ها را مطرح کردیم این که شیعه در این رابطه چه حرفی دارد و اهل سنت چه حرفی دارد. خلاصه عرض ما هم این بود که (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) هیچ ارتباطی به نفی حکومت اسلامی پیغمبر ندارد.

(وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

و وظيفه نداری آنها را (به ايمان) مجبور سازی!

سوره انعام (6):آیه 107

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهی نيست.

سوره بقره (2): آیه 256

(أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو می خواهی مردم را مجبور سازی که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباری چه سودی دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

همه این ها در رابطه با اصل دین است و دین هم یک امر قلبی است امر قلبی با شمشیر و زور در قلب وارد نمی شود. هزاران شمشیر هم در گردن کسی بگذارند بگویند به خدا ایمان بیاور به هیچ وجه ایمان داخل قلب نمی شود.

در حقیقت (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)، (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)، (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

 (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستی؛

سوره ق (50): آیه 45

امر عقلی را می گوید «إرشادٌ إلی العقل» است یک چیز تأسیسی نیست که ما بگویم خدای عالم فرموده است (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) ما باشیم و عقل خودمان، ما نمی توانیم یک امر دینی را به زور شمشیر وارد قلب مان کنیم.

 امر قلبی باید با میل و علاقه انسان وارد قلب بشود در غیر این صورت به طور کلی امکان پذیر نیست و ارتباطی هم به حدود و دیات و این تعزیرات ندارد همه این ها در داخل شریعت است.

انسان وقتی داخل شریعت شد داخل شریعت شدن یک التزاماتی دارد عرض کردیم بین الزام و التزام تفاوت است. الزام قبل از تدین به دین است التزام بعد از قبول دین است هر کسی، هر دین، آیین و مذهبی را می پذیرد یک التزاماتی دارد به این التزامات عمل کرد مُجزی است. شارع مقدس می گوید مسیحی ها فرضاً عقد شرعی برای ازدواج نمی خوانند «أنکحت موکلتي لموکلي»، امثال این ها ندارند ولی شارع مقدس می گوید هر کدام از این ها به آیین خودشان عمل کنند فرزندان شان حلال زاده هستند و این همسر، همسر شرعی اوست و او شوهر شرعی این خانم است.

 یعنی نشان می دهد که هر شریعتی البته شریعت ابراهیمی نه فرقه هایی مثل بهائی ها ادیانی یک نوعی بستگی به آیین ابراهیمی دارند هر کسی در آیین خودش به آن برنامه اش عمل کند کافی است.

در علم رجال هم یک قاعده رجالی داریم بعضی از فِرَق اسلامی مثلاً واقفی مذهب است، فطحی مذهب و یا زیدی مذهب است اگر در مذهب خودش دروغ گفتن ممنوع باشد و این هم ملتزم باشد ما ثقه می دانیم به روایتش هم عمل می کنیم.

 رجال شیخ طوسی و رجال شیخ نجاشی را ببینید دارند: « فطحیٌ ثقه، زیدیٌ ثقه، واقفیٌ ثقه، ثقةٌ إلا أنَّهُ واقفیٌ، ثقةٌ إلا أنَّهُ زیدیٌ»؛ حتی نسبت به فرق انحرافی، مثلا واقفی هایی که امام رضا (سلام الله علیه) می فرماید: «فَإِنَّهُمْ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ زَنَادِقَةٌ»

«قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أُعْطِي هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّ أَبَاكَ حَيٌّ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً قَالَ لَا تُعْطِهِمْ فَإِنَّهُمْ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ زَنَادِقَةٌ.»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج9، ص229، بَابُ عَدَمِ جَوَازِ دَفْعِ الزَّكَاةِ إِلَى الْمُخَالِفِ فِي الِاعْتِقَادِ الْحَقِّ مِنَ الْأُصُولِ

سوال می کنند می توانیم زکات به آن ها بدهیم؟ حضرت می فرماید: این ها مشرک و زندیق هستند به این ها نمی شود زکات داد.

اما بزرگان ما می گویند اگر در مکتب و مذهب خودش اجتناب از دروغ حرام باشد و این شخص واقعا دروغ نگوید و راستگو باشد، به روایت او می شود عمل کرد. اما اگر یک مکتبی دروغ گفتن را جایز می داند به روایت پیروانش نمی شود عمل کرد مثل برخی فرقه های اهل سنت که می گویند برای نشر شریعت می شود دروغ هم گفت! به پیغمبر هم می شود دروغ بست! - همه این ها را در آوردیم یک روز اگر در رابطه با نقاط ضربه پذیر رجال اهل سنت بحث بشود چند نمونه از این ها را برای دوستان یادگاری می گوییم داشته باشند وقتی دارند با این ها بحث می کنند پوست خربزه ای زیر پای شان بیاندازند!

از امام عسکری (سلام الله علیه) سوال می کنند یابن رسول الله خانه های ما پر از کتاب های بنی فضال (فطحی ها ) است. «بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاء» چه کنیم؟

«وَ قَدْ سُئِلَ عَن‏ كُتُبِ بَنِي فَضَّالٍ فَقَالُوا كَيْفَ نَعْمَلُ بِكُتُبِهِمْ وَ بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاء»

حضرت فرمود:

«خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَو»

الغيبة (للطوسي)، طوسى، محمد بن الحسن،‏ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ ناشر: دار المعارف الإسلامية، كتاب الغيبة للحجة، النص، ص 389

«كَيْفَ نَعْمَلُ بِكُتُبِهِمْ وَ بُيُوتُنَا مِنْهَا مَلِي‏ءٌ فَقَالَ (علیه السلام) خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَوْا.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص253

حضرت فرمودند: روایاتی که نقل می کنند بپذیرید ولی آراء و فتاوایی که دارند را دور بیاندازید. این فرمایش حضرت بر این مبنا است.

در هر صورت ...

پس بین الزام و التزام تفاوت وجود دارد، التزام در هر شریعتی برای آن فرد مجزی است.

«إلا ثبت خلافه ولم یلتزم بخلافه»

که دیگر از وثاقت خارج می شود.

پرسش:

التزام اختصاص به شریعت هم ندارد در هر محیطی امکان پذیر است.

پاسخ:

بله در همه جا، دکتر یک التزاماتی دارد کشاورز یک التزاماتی دارد. راننده یک التزاماتی دارد. هر کسی یک التزاماتی نسبت به خودش دارد اگر به التزاماتش عمل نکند از دایره عدالت خارج می شود و مؤاخذه هم می شود.

 یک راننده بخواهد چراغ قرمز را رد کند در توقف ممنوع پارک کند ورود ممنوع برود این آقا روز اول گواهینامه را گرفت یک التزاماتی داشته است بلافاصله دولت جریمه اش می کند.

عجیب است که برخی افراد در رانندگی حاضر نیستند بگویند التزامات، جبر است و این جبر خلاف عدالت و آزادی است ولی در رابطه با بحث شریعت مثل حجاب و ... دادشان به آسمان بلند شده است.

 

پرسش:

کسی که پدر و مادرش مسلمان است می تواند غیر اسلام را قبول کند؟

پاسخ:

بحث این است کسی که در خانواده مسلمان بزرگ می شود با فطرت اسلامی بزرگ می شود. یعنی از اول بچگی فطرت اسلامی را از پدر و مادر می گیرد قبول غیر اسلام نیست این ارتداد است یعنی از اسلام فطری که متولد شده است می خواهد به یک دین دیگری برگردد. در آن جا بحث الزام نیست آن جا بحث ارتداد است.

مگر این که یک بچه ای باشد اصلاً پدر و مادرش را هم ندیده است از روزی که متولد شده است مثلاً در گوشه ای از کشورهای غیر اسلامی یا جای دیگر در میان ملحدین و ... بوده یک دین الحادی را قبول کرده است تشخیص داده آن دین درست است یعنی حجت برایش تمام نشده است. (إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ) شامل حال او نمی شود.

(إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يهْتَدُونَ سَبِيلًا)

مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکاني که براستي تحت فشار قرار گرفتهاند (و حقيقتا مستضعفند)؛ نه چارهاي دارند، و نه راهي (براي نجات از آن محيط آلوده) مييابند.

سوره نساء (4): آیه 98

اما در محیط اسلامی کسی بزرگ بشود چنین چیزی ندارد.

پرسش:

چطور می شود کسانی که مشرک و زندیق باشند از آن ها روایت قبول کنیم؟

پاسخ:

ما در روایت، دنبال عدالت نمی گردیم در راوی دنبال صداقت می گردیم.

 خیلی از اینهایی که ده ها کار خلاف می کنند اما این ها را بکشند دروغ نمی گویند روایت این ها را قبول می کنیم اما آن  مسلمانی که برای فروش بیشتر یک پارچه ده تا قسم قرآنی بخورد حرف او را قبول نمی کنیم.

پرسش:

کسی که به بالاترین اعتقادات به خودش دروغ می گوید که مشرک می شود چطور می شود به سخن او اعتماد کرد؟

پاسخ:

حجت بر او تمام شده است به این نتیجه رسیده است که مذهب واقفی حق است. به این نتیجه نرسیده است مذهب حنفی یا فطحی حق است. اگر نرسیده باشد بخواهد خلاف عقیده اش را بیان کند بحث جدایی است اگر برای ما ثابت بشود آن بحث دیگری است.

عرض کردیم اگر در مکتب خودش دروغ گفتن حرام است البته ما کافر منافق را قبول نمی کنیم. اهل سنت روایت کافر منافق را اگر دروغ نگوید قبول دارند یکی از تفاوت های بین رجال شیعه با رجال اهل سنت در این است. این ها روایت کفار را هم قبول دارند.

 البته بعضی هایشان نه همه شان ولی افرادی که قبول دارند جزء فحول شان هستند که روایت کافر را می گویند ما قبول می کنیم. می گویند کفرش به عهده خودش.

به خلیفه دوم گفتند تو از نیروهای منافق داری در پست ها استفاده می کنی گفت که:

«نستعين بقوة المنافق وإثمه عليه»!

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص200، ح30653

این حرف خلیفه دوم است من از منافق در پست ها استفاده می کنم گناهش مال خودش. از تجربه او دارم استفاده می کنم!

در رابطه با بحثی که دیروز ناتمام ماند درباره سخن آقای نووی که اهل سنت از او تعبیر می کنند به فقیه الأمة. واقعاً هم مرد ملّایی است. شاید در مقایسه با ابن عابدین و امثال این ها که در فقه احناف هستند و یا مالکی ها و ... ایشان تقریباً یک سر و گردن ، از نظر علمیّت قوی تر است.

روضة الطالبیین و مجموع ایشان را ببینید مشخص است در مسائل فقهی و اصولی و یا رجالی متضلّع است اما مشکل آقای نووی همان فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمود:

«أهل بيتي أمان لأمتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس»

المستدرك على الصحيحين، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 162، ح 4715

آقای نووی در ادامه توضیحات و توجیهات سخن خلیفه اول (در کشتار مانعین زکات) می گوید:

«وفيه قبول توبة الزنديق»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

از این روایت ابوبکر که می گوید من در رابطه با اصحاب رِده جنگ می کنم فرقی بین نماز و زکات نمی گذارم از این برخورد آقای ابوبکر یک استفاده فقهی هم می کنیم اگر یک زندیقی روزی آمد توبه کرد توبه او را هم می پذیریم.

عرض کردم مثل قضیه اشعث که توبه کرد داماد ابوبکر شد. ابوبکر خواهرش را که نابینا بود را به عقد او درآورد.

اگر امسال برسیم یکی دو هفته در رابطه با بحث ارتداد در شیعه و اهل صحبت می کنیم که این بحث در فضای مجازی، جمع اساتید و ... بحث داغی است.

آیا اصلاً ارتداد، حکم اسلامی است یا نسخ شده است و الان نمی توانیم به ارتداد عمل کنیم؟ حکم ارتداد با آزادی اندیشه مخالفت دارد یا ندارد؟ حتی بعضی از بزرگان در این قضیه مقداری کوتاه می آیند.

ترمذی با سند صحیح از سهل ابن حنیف نقل می کند رسول اکرم فرمود:

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إلا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ زِنًا بَعْدَ إِحْصَانٍ أو ارْتِدَادٍ بَعْدَ إِسْلَامٍ أو قَتْلِ نفسا بِغَيْرِ حَقٍّ»

کشتن مسلمان جایز نیست الا با سه مسئله زنای محصنه، ارتداد بعد از اسلام و قتل نفس به غیر حق.

الجامع الصحيح سنن الترمذي؛ اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ج4، ص134

نسائی هم با این تعبیر آورده است

«قالت عائشة أما علمت أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا يحل دم امرئ مسلم إلا رجل زنى بعد إحصانه أو كفر بعد إسلامه أو النفس بالنفس»

السنن الكبرى؛ اسم المؤلف: أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن النسائي الوفاة: 303، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411 - 1991، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري , سيد كسروي حسن، ج2، ص291، ح3480

عبد الرزاق صنعانی هم نقل می کند:

«يكفر بعد إسلامه فيقتل»

بعد از اسلامش کافر می شود و او باید کشته شود.

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج10، ص167

ناصر الدین البانی هم در صحیح و ضعیف سنن نسائی می گوید روایت صحیح است. عبد الرزاق صنعانی در مصنف، جلد 10، صفحه 167 آورده است. سنن کبری نسائی، جلد 2، صفحه 301؛ جامع الأصول ابن اثیر، جلد 10، صفحه 215 مثلاً سنن ابی داود: «كُفْرٌ بَعْدَ إِسْلَامٍ»

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إلا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ كُفْرٌ بَعْدَ إِسْلَامٍ أو زِنًا بَعْدَ إِحْصَانٍ أو قَتْلُ نَفْسٍ بِغَيْرِ نَفْسٍ»

سنن أبي داود؛ اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ج4، ص4500

سنن ابن ماجه: «رَجُلٌ ارْتَدَّ بَعْدَ إِسْلَامِهِ»

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إلا في إِحْدَى ثَلَاثٍ رَجُلٌ زَنَى وهو مُحْصَنٌ فَرُجِمَ أو رَجُلٌ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أو رَجُلٌ ارْتَدَّ بَعْدَ إِسْلَامِهِ»

سنن ابن ماجه؛ اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص120

مسند احمد:

«لاَ يَحِلُ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاَثٍ رَجُلٌ كَفَرَ بَعْدَ إِسْلاَمِهِ أو زَنَى بَعْدَ إِحْصَانِهِ أو قَتَلَ نَفْساً فَيُقْتَلُ بها»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج1، ص61

  «أو بکفر بعد إیمانٍ، إرتدَ بعد ایمانٍ» واژه های که می شود رویش کار کرد.

 ابن قدامه مقدسی در حقیقت می شود گفت بزرگ ترین فقیه حنبلی ها است ان شاء الله مکه مشرف بشوید در تمام دار الإفتاء هایی که در اطراف بیت الله الحرام است همه شان یک دوره کتاب المغنی ابن قدامه مقدسی را دارند. مثل توضیح المسائل وهابی ها است در مسئله ای گیر می کنند از این کتاب استفاده می کنند.

 ایشان می گوید:

«من بدّل دينه فاقتلوه»

المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني؛ اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسي أبو محمد الوفاة: 620، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1405، الطبعة: الأولى، ج7، ص102

معاذ نزد ابو موسی اشعری آمد دید یک مردی را زنجیر بستند گفت موضوع چه است؟ گفت:

«هذا كان يَهُودِيًّا فَأَسْلَمَ ثُمَّ رَاجَعَ دِينَهُ دِينَ السَّوْءِ فَتَهَوَّدَ قال لَا أَجْلِسُ حتى يُقْتَلَ قَضَاءُ اللَّهِ وَرَسُولِهِ فقال اجْلِسْ نعم قال لَا أَجْلِسُ حتى يُقْتَلَ قَضَاءُ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَأَمَرَ بِهِ فَقُتِلَ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1456، ح1733

 تَهوّدَ یعنی یهودی شد

«رجل كان يهوديا فأسلم ثم راجع دينه دين السوء فتهود قال لا أجلس حتى يقتل قضاء الله ورسوله قال اجلس قال لا أجلس حتى يقتل قضاء الله ورسوله ثلاث مرات فأمر به فقتل متفق عليه»

ابن قدامه می گوید «متفقٌ علیه» در این روایت فردی که یهودی بود مسلمان شد دوباره یهودی شد کشته شد متفقٌ علیه است تمام علما و فقهای ما بر این اتفاق نظر دارند

«ولم يذكر استتابته ولأنه يقتل لكفره»

المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني؛ اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسي أبو محمد الوفاة: 620، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1405، الطبعة: الأولى، ج9، ص17

بحث و روایتی هم دارند جلسه بعد خدمت آقایان عرض می کنم در رابطه با عمر ابن الخطاب است و این روایت شان در فقه شان بارز شده است.

 کسی را گرفته بود مرتد بود کشتند عمر گفت آیا او را استتابه دادید یا نه؟ گفتند نه! گفت اگر او را سه روز نگه می داشتید یا بعضی جاها دارد که شش - هفت روز یا بیشتر نگه می داشتید شاید توبه می کرد.

روایت عمر ابن الخطاب هم تقریباً یک مسئله ای بین فقها شده است با این روایت خلیفه دوم چه کار کنند؟ یک روایتی از امیر المؤمنین شبیه به این نقل می کنند ان شاء الله بعداً خدمت آقایان عرض می کنم

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها