2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
شأن حکومت و سیاست ائمه اطهار علیهم السلام
کد مطلب: ١٢٧٦٩ تاریخ انتشار: ٢٢ خرداد ١٤٠٢ - ١٢:٣٢ تعداد بازدید: 125
دروس خارج » فقه الحکومه
شأن حکومت و سیاست ائمه اطهار علیهم السلام

(جلسه سی ام 05 09 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه سی ام 05 09 1401)

موضوع:  شأن حکومت و سیاست ائمه اطهار علیهم السلام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

بطور کلی چه تفاوتی در عقائد بین طالبان و داعش هست؟

پاسخ:

هیچ فرقی باهم ندارند کلهم ملة واحده است.

پرسش:

یعنی طالبان با داعش فرقی ندارند

پاسخ:

هیچ فرقی ندارند اصلا و ابدا این ها همه یک آبشخوری دارند و همه از یک مدرسه فارغ التحصیل شده اند و این ها روی بعضی از مسائل آمدند سر بعضی ها کلاه گذاشتند که ما داعش نیستیم چنین و چنان هستیم ولی عملا همان کاری که داعش در سوریه و عراق انجام می دادند این ها در افغانستان انجام می دهند.

ببینید داعش و این ها اختلافات شخصی با یکدیگر دارند این ها دنبال این هستند که تصفیه اختلافات شخصی کنند. همین انصاری را که چند ماه قبل ترور کردند ایشان از سلفی های خیلی تند و طرفدار اردوغان بود و این ها مخالف اردوغان بودند.

انصاری کسی است که چندین جلسه علیه جمهوری اسلامی، علیه امام و علیه رهبری حرف زد و عبارت های خیلی وقیح دارد. این ها روی بعضی از مسائلی که دارند که آيا ما با ترکیه کنار بیاییم یا مخالف باشیم اختلاف دارند؟

طالبان یا یک بخشی از داعش آمدند مسجدشان را منفجر کردند و انصاری را از بین بردند. لذا این ها یک اختلافات شخصی این چنینی دارند. «اللهم اشغل الظالمين بالظالمين»

این ها از نظر فکری کلا همه شان شیعه را کافر می دانند، واجب القتل می دانند، مشروعیت شیعه و حکومت اسلامی شیعه را به هیچ وجه قبول ندارند. اگر فرصت بکنند جنگ هم می کنند.

 روزهای اولی که طالبان آمد شیخ شان را امیر المؤمنین في العالم گفتند. به عنوان امیر المؤمنین با او بیعت کردند. همان کاری که در عراق با ابوبکر البغدادی کردند با او بیعت کردند این ها هم با ملا هبة الله همچنین کاری کردند. از نظر فکری این ها هیچ باهم فرقی ندارند.

پرسش:

مرکز تحصیل شان کجاست؟

پاسخ:

کلا این ها در پاکستان تحصیل می کنند. اقای ابو القاسمی یک شب در شبکه مفصل در این باره صحبت کرد. چه عربستانی ها، چه داعشی های سوریه و عراق و چه طالبان همه شان از مدرسه دار العلوم حقانی پاکستان فارغ التحصیل می شوند و همه از یک آبشخور تغذیه فکری می شوند.

تفکر همان تفکر است ولی از نظر استراتژیک باهم فرق می کنند یا از نظر تاکتیک که امروز چه کار کنیم و چه کار نکنیم یک مقداری فرق دارند.

پرسش:

(...) درواقع می شود گفت یک تفاوت هایی دارند

پاسخ:

ببینید این ها هم برخوردشان برخورد تاکتیکی است. همان روزهای اولی که طالبان افغانستان را گرفت دوستانی از طرف اقای سردار قاآنانی قم تشریف آوردند یک بنده خدایی که به خاطر کرونا مرحوم شد حدود دو ساعتی با ما صحبت کرد که قضیه این است و گفت اگر این صحبت ها با اساتید و فرهیختگان حوزه در میان گذاشته بشود خوب است.

خلاصه صحبت این ها این بود که ما از نظر تاکتیک اگر بخواهیم با این ها برخورد کنیم به صلاح ما نیست. اگر نه از نظر ما طالبان، داعش و القاعده هیچ فرقی ندارند. همه شان از نظر فکری یک طور هستند.

در استان سیستان و بلوچستان ما هم تفکرات سلفی وجود دارد.

 ما کلیه کتاب های درسی این ها را که تفکرات سلفی است بیرون در آوردیم. اما متأسفانه طوری که انتظار می رفت مسئولین با این ها برخورد نکردند و نتیجه هم همین شده که مولوی عبدالحمید دارد علنا علیه نظام، علیه رهبری صحبت می کند. این یک غده سرطانی است و در حال تکثیر تفکر ضد نظام است.

 

در جلسه ای که تعداد قابل توجهی از ائمه جمعه اهل سنت حضور داشتند در آن جا مطرح کرده بودند که آیا از نظر فقه حنفی امام جمعه باید از طرف حاکم انتخاب بشود یانه؟ با این که فقهای بزرگ شان ابو حنیفه و شاگردان ابو حنیفه همه معتقد هستند که امام جمعه باید از طرف حاکم باشد بدون نظر حاکم امام جمعه مشروعیت ندارد.

این ها صحبت شان این بود که بعضی از فقهای ما در طول تاریخ بوده اند که مثلا فتوا داده بودند که بدون اذن حاکم هم می تواند نماز جمعه بر قرار کند ما بیاییم این را در میان علما نشر بدهیم، صحبت شان این بود.

پارسال تقریبا یک ماه قبل از غدیر بود که این همایش را در زاهدان داشتند و گردهمایی داشتند در آن جا صحبت ها این بود که ما به دنبال فتوای از احناف بگردیم که امام جمعه بدون اذن حاکم را جایز می داند.

پرسش:

ظاهرا شافعی ها اعتقاد به این مسائل ندارند

پاسخ:

نه، شافعی ها یک مقدار فرق می کنند ولی احناف همه شان این نظر را دارند.

بخشی از این ها می گویند  اطاعت از حاکم ولو این که جائر و فاسق هم باشد واجب است. من یک مرتبه کلیپی را این جا نشان دادم می گوید اگر ما دیدیدیم که حاکم اسلامی دارد در تلویزیون شراب می خورد یا زنا می کند یا عذر می خواهم دارد لواط می دهد و این را در تلویزیون نشان می دهند این تعبیر را دارد این مانع نیست که ما از او اطاعت نکنیم !!

همچنین حاکمی واجب الاطاعه است گناهش به گردن خودش است ولی وظیفه ما از او اطاعت کردن است.

همان تعبیری که از خلیفه دوم با سند صحیح نقل می کنند که یکی از اصحاب از خلیفه دوم سوال کرد که ما چه کار کنیم پاسخ داد:

«إن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني فلا تفارق الجماعة»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف:  أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص544

اگر حاکم اسلامی دستور خلاف دین و خلاف شریعت بدهد وظیفه تو تبعیت کردن است باید بگویی دینم فدای جانم باد. یعنی بر خلاف عقیده

«إنما الحياة عقيدة وجهاد»

این ها تقریبا در این زمینه اتفاق نظر دارند یعنی ما ندیدیم هیچ حاکمی و هیچ فقهی از فقهای اهل سنت بیاید بگوید حاکم اسلامی اگر ظلم کرد می شود از او تبیعت نکرد.

روایت در صحیح مسلم است و چندین روایت در این زمینه دارند. حتی نقل می کنند پیامبر فرمود حاکمانی می آیند:

«وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ في جُثْمَانِ إِنْسٍ قال قلت كَيْفَ أَصْنَعُ يا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَكْتُ ذلك قال تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1476، ح1847

قلب ها قلب شیطانی است وظیفه شما این است که از او تبعیت کنید. و این ها مشروعیت حکومت را سه چیز می دانند:

1-     حاکم قبلی معین کند؛

2-     اهل حل و عقد انتخاب کنند؛

3-     به زور غلبه و شمشیر باشد.

هرکدام از این ها پیش بیاید یک کسی حکومت کشوری را به دست بگیرد این حاکم مشروع است و اطاعت از او واجب است و سرپیچی از او خلاف است ولو این که ظالم باشد در حق خود فرد هم ظلم بکند

پرسش:

استاد کسی طالبان را به رسمیت نشناخت

پاسخ:

بله، یکی از بزرگان طالبان گفت الان نزدیک یک سال است ما حکومت را دست گرفتیم هیچ کشوری ما را به رسمیت نشناخت و ما می ترسیم خدا هم ما را به رسمیت نشناسد. این حرف آخریش درست است.

عبدالحمید هم رسما اعلام کرد از کشورها ما می خواهیم که طالبان را به رسمیت بشناسند. اولین کسی هم که به طالبان تبریک گفت ایشان بود. مسئله مشخص است بعضی از آقایان ما مماشات می کنند.

امام جمعه سابق زاهدان آقای سلیمانی یک شب منزل ما تشریف آورده بود در رابطه با قضیه تاسوکی حرف زدیم در آن وقت این ها نزدیک بیست و یک نفر را سر بریدند آقای سلیمانی گفت من در تشیع جنازه شهدا، رهبرشان ریگی را خطاب قرار دادم و گفتم افرادی که این جنایت را کردند این ها در کدام اسطبل درس خوانده اند که این طور جانی شدند؟

گفتم این را گفتید؟ گفت بله تمام مردم هم بودند شیعه و سنی بودند این را گفتم که این ها در کدام اسطبل و طویله درس خوانده اند که این طور دارند بیرحمانه آدم می کشند؟

پرسش:

استاد! پیامبر در مسائل جنگی با اصحاب خودش مشورت می کردند آیا در غیر مسئله جنگی هم با اصحاب شان مشورت داشتند؟

پاسخ:

مواردی که رسول اکرم با مردم مشورت کرده چه مواردی بوده؟ یعنی کلاً‌ در طول این 11 سال، 11 مورد بوده یعنی سالی 1 بار ما داشتیم پیغمبر با این ها مشورت کرده باشد؟ اضافه بر این که:

(وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ)

و در کارها، با آنان مشورت کن!

سوره آل عمران (3): آیه 159

(وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ)

و کارهای شان به صورت مشورت در ميان آن هاست

سوره شوری (42): آیه 38

مراد از این امر چیست؟ یکی از دلائلی که امروز اهل سنت برای مشروعیت خلافت خلفای راشدین می آوردند آیه شریفه (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ) است.

اهل سنت روی این خیلی تکیه دارند همچنین علی عبدالرزاق که اصل بحث مان هم با این شروع شد از علمای بزرگ الأزهر بود -دیروز با دکتر جباری خدمت شان بودیم صحبت شد-

 گفتم دانشگاه الأزهر وقتی دید یک استادی خلاف عقیده اهل سنت دارد حرف می زند یک کتابی نوشت در آن کتاب به قول خودش ثابت کرد که رسول اکرم حق تشکیل حکومت نداشت از آیات استفاده کرد من جمله از آیه (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ)، (وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ).

الأزهر به قدری نسبت به مذهب غیور بودند ایشان را اولاً از دانشگاه اخراج کردند. ثانیاً تمام مدارک علمیش را ابطال کردند از لیسانس و فوق لیسانس و دکترا همه را ابطال کردند.

در فرانسه دانشگاه سوربن رفت 10- 15 سال آن جا خواند دوباره از آن جا دکترا گرفت بر گشت. گفتم این افرادی که الان دارند در حوزه این مطالب را نقل می کنند آیا واقعاً برخورد حوزه یا برخورد نظام با این ها که عقائد شیعه را دارند این طور مورد هجمه قرار می دهند آیا این طوری است؟ تعبیرشان این بود که غیرت الأزهر در ما نیست که بیاییم با این ها برخورد بکنیم.

دو شب قبل جناب آقای دکتر رفیعی زنگ زده بوده گفت آقای صفری فروشانی آمده بود به من گفت من با آقای قزوینی مناظره نمی کنم پشیمان شدم، خودش (آقای صفری) با داد و بیداد و فریاد اعلام کرد من می خواهم مناظره کنم ما گفتیم حرفی نداریم گفت نه ایشان آمد انصراف داد.

پرسش:

پذیرفت اشتباه کرده است؟

پاسخ:

نه گفت اشتباهات من را به من بگویید که جواب بدهم. بعد ایشان می گفت المصطفی یک مکان محدود، در بسته و حیات خلوت تفکر ضد شیعی شده.  این طور بیاید نسبت به اهل بیت جسارت کنند؟!

می گوید اهل بیت، کرامت و معجزاتی داشتند علم غیب داشتند جن گیرها هم از این کارها بلد هستند. این جسارت وقیح به اهل بیت است. به سادگی نمی توانیم از کنار این ها بگذریم.

 گفتم آقای رفیعی ما 50- 60 سال در حوزه هستیم 30 سال با وهابی ها درگیر هستیم نمی توانیم اجازه بدهیم چنین افرادی با این افکار انحرافی در حوزه فعالیت کنند. حالا نمی دانستیم و اطلاع نداشتیم مسئله دیگری است ولی ما که اطلاع پیدا کردیم باید برای مناظره و بحث علمی بیاید.

گفتم دعوا که نداریم می گوییم شما مطالبی گفتید این مطالب خلاف عقیده مسلم تشیع است، جوابی دارد قانع می کند «نحن ابناء الدلیل» جوابی ندارد اصلاح می کند. همین آقایانی که کتاب تاریخ 3 جلدی نوشتند جلسات متعددی داشتیم این ها همه شان اصرار داشتند اشکالات ما را بگیرید در چاپ های بعدی اصلاح می کنیم ما همین را می خواهیم.

جلسه ای که اخیراً در مرکز تحقیق حوزه و دانشگاه داشتیم یکی از اساتید کنار ماشین مان آمده بود اصرار می کرد قسم می داد می گفت فلانی من فلان بخش و فلان بخش را انجام دادم اگر اشکالی هست بگویید در چاپ بعد اصلاح کنیم.

گفتم ما دنبال همین هستیم با این ها دعوا و جنگ نداریم می گوییم این اشتباه و خلاف عقیده شیعه است شما تمام کتاب های تاریخی و حدیثی شیعه را کنار می گذارید می روید سراغ طبری، واقدی، کامل ابن اثیر. به قول آقای علامه امینی ناقص ابن اثیر که می گوید نه کامل ابن اثیر. این جا می آورید نتیجه این می شود.

از آن طرف منکر تمام اتفاقات شب میلاد رسول اکرم می شوید. یک طلبه این را می خواند از آن طرف هم می بیند حضرت امام بارها قضیه حوادث شب میلاد را گفته. مقام معظم رهبری بارها گفته این طلبه نمی گوید امام و رهبری سواد ندارند خبر ندارند که این ها جعلیات است و ابو هریره و کعب الأحبار درست کردند؟ نتیجه اش چه می شود؟

اضافه بر این که 3 تا روایت صحیح و معتبر داریم بیش از 50 نفر از علمای اهل سنت قضیه حوادث شب میلاد را به عنوان یک مسئله قطعی آوردند و قبول کردند.

 از علمای شیعه ندیدیم کسی در طول این 14 قرن حوادث شب میلاد رسول اکرم را بخواهد زیر سوال ببرد اولین بار در کتاب درسی این را می آورد و بعد می گوید در چاپ بعدی اصلاح می کنیم ما همین را می خواهیم دنبال چیز دیگری نیستیم. دنبال این نیستیم که شمشیر برداریم با هم بجنگیم.

ولی اگر بنا باشد ایشان نیاید ما اولاً تمام مطالب را خدمت آقایان مراجع می دهیم و در مصاحبه مطبوعاتی و فضای مجازی این ها را مطرح می کنیم ایشان بیاید در فضای مجازی جواب بدهد. پیشنهاداتی دوستان داشتند ببینیم چه می شود باید حواس مان باشد الان دشمن دارد تلاش می کند سوء استفاده کند.

همان فرمایش رهبری که فرمودند جهاد تبیین و افسران فضای نرم. ما کوتاه آمدیم و الان حوزه بلند گوی این تفکرات ضد شیعی شده. اگر جلوی امثال عابدینی و این ها را می گرفتند دیگر این مسائل پیش نمی آمد خودش می گوید من 20 سال است دارم این حرف ها را می زنم اتفاقی هم نیفتاد خودش هم می داند چه می گوید.

آغاز بحث...

بسم الله الرحمن الرحیم در رابطه با این که ائمه (علیهم السلام) حق حکومت سیاسی داشتند یا نداشتند یک سری روایاتی را مطرح کردیم و عرض کردیم روایات متعدد داریم چند موردی هم آوردیم که رسول اکرم فرمود علی (علیه السلام) «اولی بالناس من الناس» است.

تک تک ائمه را فرمودند که این ها «اولیٰ بالناس» از خودشان هست تا این جایی که نسبت به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مفصل این مباحث را مطرح کردند که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) وقتی می آید حکومت حضرت، یک حکومت کاملاً سیاسی هست و حکومت تشکیل می دهد.

 یکی از بحث ها که عرض کردیم تقابل ائمه (علیهم السلام) با ائمه ضلال بوده ولایت ائمه را با ولایت ائمه ضلال با هم در تقابل آوردند. این ها نشان می دهد که مراد از امامت در احادیث ما عبارت از امامت سیاسی هست.

 در بعضی از موارد هم عرض کردیم واژه امیر و قیّم آمده همه این ها نشان می دهد که مراد از امامت در احادیث ما امامتی است که امام پنچ شأن دارد یکی از شئونات امام عبارت از مسئله سیاسی است.

 یک سری روایاتی هم داریم کلمه سیاست در این جا به کار رفته عزیزان دقت کنند همان روایات تفویض که امام یک نامه ای به آقای قدیری (رضوان الله علیهما) نوشت که نامه خیلی تندی هم بود بحث احادیث تقویض را تذکر داد که این ها را یک مقداری ملاحظه کنید.

روایت صحیحه است از نظر سند مشکلی ندارد از فضیل ابن یسار از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق هست. من جمله از افرادی است که فرمودند «منا اهل البیت». ما غیر از سلمان 8 نفر از اصحاب داریم رسول اکرم و ائمه فرمودند «منا اهل البیت».

ان شاء الله یک روزی یادآوری کنید این ها را عرض می کنم ما گمان می کنیم فقط نسبت به سلمان داریم که «منا اهل البیت» می گوید ولی فضیل ابن یسار هم از آن هایی است که امام علیه السلام درباره اش می فرماید: «منّا اهل البیت».

یکی از روات که از بنی امیه هست سعد بن عبد الملک به امام عرض می کند ما نسب نا مبارکی داریم من از نسب بنی امیه هستم

«حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْكُوفِيُّ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ دَخَلَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) يُسَمِّيهِ سَعْدَ الْخَيْرِ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مَرْوَانَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَبَيْنَا يَنْشِجُ كَمَا تَنْشِجُ النِّسَاءُ قَالَ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) مَا يُبْكِيكَ يَا سَعْدُ قَالَ وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا مِنَ الشَّجَرَةِ الْمَلْعُونَةِ فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ لَهُ لَسْتَ مِنْهُمْ أَنْتَ أُمَوِيٌّ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَحْكِي عَنْ إِبْرَاهِيمَ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي‏»

نام كتاب: الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران؛ قم: ‏1413 ق‏، ص 85

حضرت فرمود: از نسل بنی امیه هستی ولی از ما اهل بیت هستی در حدود 9 نفر با سلمان هستند

پرسش:

زبیر منا اهل بیت بوده

پاسخ:

نه، آن جا حالت طعن دارد ولی در رابطه با فضیل و سعد الخیر واژه منا اهل بیت تا آخر عمر ماند در این جا هست که:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ‏»

«لِيَسُوسَ عِبَادَهُ» تا سیاست آن مرد را به عهده بگیرد

«فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص266، بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) فِي أَمْرِ الدِّين‏، ح4

مرحوم علامه مجلسی در مرآة در ذیلش ضمن این که می گوید روایت معتبر است می گوید:

«و السياسة الإرشاد بالأمر و النهي و التأديب و الزجر»

جوهری می گوید:

«سست الرعية سياسة، و سوس الرجل أمور الناس على ما لم يسم فاعله إذا ملك أمرهم.»

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج3، ص150

این جا کاملاً واضح و روشن هست که یکی از وظایف نبی مکرم سیاست امور مردم است. ما روایات متعدد داریم که شاید چندین برابر مستفیض باشد

«کلما فوض الله الی رسوله قد فوض الی علي (علیه السلام) و کلما فوض الی علي قد فوض الینا»

برای تفویضی که امام در نامه اش به آقای قدیری داشت احادیث تفویض را تقریباً بحث کردیم احادیث تقریباً روشنگری است یعنی واقعاً مسئله را روشن می کند.

عزیزان دقت کنند در تفویض دو تا نکته هست یک دسته از روایات تفویض این است آن چه که خدای عالم به همه انبیاء داده به نبی مکرم هم داده و هر چه به نبی مکرم عنایت کرده رسول اکرم به امیر المؤمنین عنایت کرده و هر چه که به امیر المؤمنین عنایت کرده به ما عنایت شده است.

یعنی ائمه (علیهم السلام) کلیه فضایلی که 124 هزار پیغمبر داشتند دارند بلکه بعضی از روایاتی داریم خیلی صریح است که امام صادق (سلام الله علیه) فرمود اگر در کنار حضرت موسی و خضر بودم به آن ها می فهماندم من از آن ها اعلم هستم.

 اگر ما در زمان سلیمان بودیم یا حضرت سلیمان قدرت ما را می دید می فهمید که خدای عالم به ما چندین برابر حضرت سلیمان قدرت عطا کرده است.

یا آصف ابن برخیا که در یک چشم بر هم زدن تخت بلقیس را از صنعاء تا اورشلیم آورد

(قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يرْتَدَّ إِلَيكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِي كَرِيمٌ)

(اما) کسي که دانشي از کتاب (آسماني) داشت گفت: «پيش از آنکه چشم بر هم زني، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامي که (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش کند که آيا شکر او را بجا مي‌آورم يا کفران مي‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مي‌کند؛ و هر کس کفران نمايد (بزيان خويش نموده است، که) پروردگار من، غني و کريم است!»

سوره نمل (27): آیه 40

«من کان عنده علم من الکتاب» علمی از کتاب داشت یک حرف، یک اسم از اسماء اعظم یا دو تا اسم از اسماء اعظم را داشت

(وَيقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَينِي وَبَينَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)

آنها که کافر شدند می ‌گويند: «تو پيامبر نيستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند!»

سوره رعد (13): آیه 43

ما کل علم الکتاب را داریم و این عقیده قطعی شیعه است که ائمه (علیهم السلام) از تمام انبیاء افضل هستند به خاطر افضلیت نبی مکرم این را دقت کنید یک دفعه مرزها را به هم نزنیم چون ائمه هر چه دارند از نبی مکرم دارند. نبی مکرم افضل انبیاء است ائمه هم افضل از همه انبیاء هستند.

«إلّا أنه لا نبي بعدي»

این را در نظر داشته باشیم. در روایتی از آقا امام صادق (سلام الله علیه) که در کافی هست و روایت صد در صد صحیحه است خیلی روایت مفصلی است ما این طور روایت مفصل در رابطه با جایگاه امام کم داریم خیلی کم هست مفصل آمده

«لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ مَوَادِّهِ وَ عَالَمِه‏ وَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يُمَدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَادُّهُ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِجِهَةِ أَسْبَابِهِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ عَلَيْهِ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الدُّجَى وَ مُعَمَّيَاتِ السُّنَنِ وَ مُشَبِّهَاتِ الْفِتَنِ فَلَمْ يَزَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَخْتَارُهُمْ لِخَلْقِهِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) مِنْ عَقِبِ كُلِّ إِمَامٍ يَصْطَفِيهِمْ لِذَلِكَ وَ يَجْتَبِيهِمْ وَ يَرْضَى بِهِمْ لِخَلْقِهِ وَ يَرْتَضِيهِمْ كُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ إِمَامٌ نَصَبَ لِخَلْقِهِ مِنْ عَقِبِهِ إِمَاماً عَلَماً بَيِّناً وَ هَادِياً نَيِّراً»

در ادامه دارد:

 «وَ إِمَاماً قَيِّماً»

با این تعبیر، واژه قیّم

«وَ حُجَّةً عَالِماً أَئِمَّةً مِنَ اللَّهِ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ حُجَجُ اللَّهِ وَ دُعَاتُهُ وَ رُعَاتُهُ عَلَى خَلْقِهِ يَدِينُ بِهَدْيِهِم‏... فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَى وَ الْهَادِي الْمُنْتَجَى وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَى اصْطَفَاهُ اللَّهُ بِذَلِك‏ اخْتَارَهُ بِعِلْمِه‏ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا مَعْرُوفاً بِالْحِلْمِ وَ الْبِرِّ فِي يَفَاعِهِ مَنْسُوباً إِلَى الْعَفَافِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ عِنْدَ انْتِهَائِهِ مُسْنَداً إِلَيْهِ أَمْرُ وَالِدِهِ صَامِتاً عَنِ الْمَنْطِقِ فِي حَيَاتِهِ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ وَالِدِهِ إِلَى أَنِ انْتَهَتْ بِهِ مَقَادِيرُ اللَّهِ إِلَى مَشِيئَتِهِ وَ جَاءَتِ الْإِرَادَةُ مِنَ اللَّهِ فِيهِ إِلَى مَحَبَّتِهِ وَ بَلَغَ مُنْتَهَى مُدَّةِ وَالِدِهِ ع فَمَضَى وَ صَارَ أَمْرُ اللَّهِ إِلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ قَلَّدَهُ دِينَهُ وَ جَعَلَهُ الْحُجَّةَ عَلَى عِبَادِهِ»

باز دارد:

 «وَ قَيِّمَهُ فِي بِلَادِهِ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحِهِ وَ آتَاهُ عِلْمَهُ وَ أَنْبَأَهُ فَصْلَ بَيَانِهِ وَ اسْتَوْدَعَهُ سِرَّهُ وَ انْتَدَبَهُ لِعَظِيمِ أَمْرِهِ وَ أَنْبَأَهُ فَضْلَ بَيَانِ عِلْمِهِ وَ نَصَبَهُ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ وَ ضِيَاءً لِأَهْلِ دِينِهِ»

همان اثنی عشر قیماً که امامت جامعه اسلامی به عهده امام است این جز با تشکیل حکومت که قوام جامعه به عهده امام باشد انجام نخواهد شد. در آخر می گوید:

«وَ الْقَيِّمَ عَلَى عِبَادِهِ رَضِيَ اللَّهُ بِهِ إِمَاماً لَهُمُ اسْتَوْدَعَهُ سِرَّهُ وَ اسْتَحْفَظَهُ عِلْمَهُ وَ اسْتَخْبَأَهُ حِكْمَتَهُ وَ اسْتَرْعَاهُ لِدِينِهِ وَ انْتَدَبَهُ لِعَظِيمِ أَمْرِهِ وَ أَحْيَا بِهِ مَنَاهِجَ سَبِيلِهِ وَ فَرَائِضَهُ وَ حُدُودَهُ فَقَامَ بِالْعَدْلِ عِنْدَ تَحَيُّرِ أَهْلِ الْجَهْلِ وَ تَحْيِيرِ أَهْلِ الْجَدَلِ بِالنُّورِ السَّاطِع‏ وَ الشِّفَاءِ النَّافِعِ بِالْحَقِّ الْأَبْلَجِ وَ الْبَيَانِ اللَّائِحِ مِنْ كُلِّ مَخْرَجٍ عَلَى طَرِيقِ الْمَنْهَجِ الَّذِي مَضَى عَلَيْهِ الصَّادِقُونَ مِنْ آبَائِهِ (علیهم السلام) »

چند جا واژه قیم در این روایت به کار رفته قبلاً عرض کردیم. قیّم فردی را گویند که قوام تدبیر جامعه با او هست و آن هم جز حاکم سیاسی کسی دیگر نمی تواند باشد اگر بنا باشد ائمه کارشان فقط هدایت معنوی و بیان احکام باشد دیگر آن جا کلمه «وَ الْقَيِّمَ عَلَى عِبَادِهِ» معنا ندارد یا در جامعه کبیره داریم:

«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ مَهْبِطَ اَلْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ اَلرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ اَلْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى اَلْحِلْمِ وَ أُصُولَ اَلْكَرَمِ وَ قَادَةَ اَلْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ اَلنِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ اَلْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ اَلْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ اَلْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ اَلْبِلاَدِ وَ أَبْوَابَ اَلْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ»

در ادامه روایت دارد:

«فَلَيْسَ يَجْهَلُ حَقَّ هَذَا الْعَالِمِ إِلَّا شَقِيٌّ»

آخرش امام حرف اساسی را می زند:

«وَ لَا يَجْحَدُهُ إِلَّا غَوِيٌّ وَ لَا يَصُدُّ عَنْهُ إِلَّا جَرِيٌّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص204، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه‏‏، ح2

مرحوم مجلسی در مرآة وقتی به این روایت می رسد می گوید:

 «الحدیث الثانی صحیحٌ»

 پرسش:

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تعبیری «امانا للفرقة» دارد.

پاسخ:

بله،

«وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج29، ص223

البته نظاماً للإمة هم دارد که همان امت است. در کافی، جلد 1، چاپ بیروت، صفحه 158 این تعبیر است

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَمْرَ خَلْقِه‏»

امر خلقه چه است؟ یعنی بیاید به مردم بگوید نماز بخوانید روزه بگیرید یا مراد از امر خلقه همان مسئله تشکیل حکومت و به دست گرفتن مسائل سیاسی مردم است.

«لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص266، بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) فِي أَمْرِ الدِّين‏، ح3

در روایت صحیح کافی عبدالله ابن سلیمان از امام صادق دارد:

«أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَيْهِ كَمَا فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِيهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَيْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ هَكَذَا هِيَ فِي قِرَاءَةِ عَلِيٍّ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَحِينَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَاب‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص438، بَابٌ فِي مَعْرِفَتِهِمْ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْهِم‏‏، ح3

بحث دیگر اینکه شخص دیگری در آن جا آمد همان مسئله را سوال کرد امام علیه السلام خلاف این را جواب دادند البته این را عزیزان دقت بکنند یک دسته از روایاتی داریم که دستمایه بعضی از اساتید جامعه ما شده و دستمایه وهابیت شده و حتی نسبت به امام بعضی از افراد می گویند شما علم غیب دارید یا نه؟ می گویند نه یا در قرآن هم آمده:

(وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْينُكُمْ لَنْ يؤْتِيهُمُ اللَّهُ خَيرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ)

من هرگز به شما نمي‌گويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نمي‌دانم! و نمي‌گويم من فرشته‌ام! و (نيز) نمي‌گويم کساني که در نظر شما خوار مي‌آيند، خداوند خيري به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمکاران خواهم بود!»

سوره هود (11): آیه 31

 (قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَى إِلَي قُلْ هَلْ يسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ)

بگو: «من نمي‌گويم خزاين خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بياموزد،) از غيب آگاه نيستم! و به شما نمي‌گويم من فرشته‌ام؛ تنها از آنچه به من وحي مي‌شود پيروي مي‌کنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمي‌انديشيد؟!»

سوره انعام (6): آیه 50

(وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيرِ)

و اگر از غيب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم می ‌کردم،

سوره اعراف (7): آیه 188

خدا بیامرزد آیت الله العظمی فاضل در یکی از کتابهایشان یک نکته ظریفی دارند می گویند قوم حضرت عیسی (علی نبینا وآله وعلیه السلام) همین که دیدند حضرت عیسی دارد از غیب خبر می دهد مرده زنده می کند به الوهیت حضرت عیسی معتقد شدند.

ایشان می فرماید این آیاتی که داریم (وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيرِ) یا در بعضی از روایات ائمه (علیهم السلام) از خودشان نفی علم غیب می کنند یا نفی موعظه می کنند این ها به خاطر این است که مبادا مردم در رابطه با رسول اکرم و ائمه همان اعتقادی پیدا کنند که نصارا نسبت به حضرت عیسی داشتند. یک روایتی هم داریم اهل سنت نقل کردند خیلی روایت خوبی است که رسول اکرم فرمود یا علی اگر من بیم این را نداشتم چیزی که در مورد حضرت عیسی داشتند درباره تو داشته باشند مطلبی می گفتم که مسلمان ها خاک زیر پای تو را به عنوان تبرک بر می داشتند. در منابع معتبر اهل سنت است در معجم کبیر این تعبیر آمده

«وَبِإِسْنَادِهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم قال لِعَلِيٍّ وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَوْلا أَنْ يَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ من أُمَّتِي ما قَالَتِ النصاري في عِيسَى بن مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالا لا تَمُرُّ بِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلا أَخَذَ التُّرَابَ من أَثَرِ قَدَمَيْكَ يَطْلُبُونَ بِهِ الْبَرَكَةَ»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج1، ص320، ح951

«وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَوْلا أَنْ يَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ من أُمَّتِي ما قَالَتِ النصاري في عِيسَى بن مَرْيَمَ»

اگر بیم این را نداشتم که امت من همان ادعایی که نصارا درباره حضرت عیسی کردند (ادعای الوهیت)

«لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالا لا تَمُرُّ بِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلا أَخَذَ التُّرَابَ من أَثَرِ قَدَمَيْكَ يَطْلُبُونَ بِهِ الْبَرَكَةَ»

مجمع الزوائد هیثمی، مناقب خوارزمی و دیگر آقایان هم این را دارند. مرحوم آیت الله العظمی فاضل (رضوان الله تعالی علیه) یک تعبیر زیبایی دارد می گوید این که می گوییم: (وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيرِ)؛ یا در بعضی از روایات داریم ائمه (علیهم السلام) از خودشان نفی علم غیب می کنند یا نفی معجزه می کنند این ها به خاطر بیم این هست که همان طوری که نصارا علم غیب و احیاء اموات را از حضرت عیسی دیدند ادعای اولوهیت کردند مسلمان ها هم نسبت به پیغمبر و ائمه ادعای اولوهیت بکنند. از این بابت است نه این که این ها علم غیب ندارند نه این که این ها قدرت بر معجزه و کرامت ندارند.

 

پرسش:

در اصول کافی یک بابی هست «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (علیهم السلام) إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا» اگر خواستند بدانند می دانند.

پاسخ:

نه این ها برای اقناع کردن مردم است شما در رابطه با علم امام

«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ»

الطوسي، محمد بن الحسن _متوفاى460ق_، مصباح المتهجد، ص803، ناشر : مؤسسة فقه الشيعة - بيروت – لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1991 م

این ها هر چه دارند اعطائی است ولی صفات خدای تعالی همه استقلالی است هر چه در خدا هست استقلالی، و این ها اعطایی است. این را در نظر داشته باشید این مرز اسمش است همان طوری که آن شخص به امام جواد گفت شنیدیم شما علم آسمان و زمین و بهشت و جهنم و همه چیز دارید حضرت فرمود آیا خدا قدرت دارد این علم را به یک پشه هم بدهد یا نه؟

مرد یک مقدار ساکت شد گفت اگر ندهد پس خدا قدرت ندارد گفت بله، امام جواد فرمود منِ‌ امام جواد پیش خدا از پشه خیلی گرامی تر هستم. این که حتی بعضی ها می گویند آیا ائمه (علیهم السلام) تمام کمالات را داشتند یا ندارند تشکیک می کنند این ها در روایات احادیث خلقت نوری دقت نکردند. حدود 40 تا روایت است دقیقش 38 تا روایت است که استقصاء شده در رابطه با خلقت نوری اهل بیت است.

یک روایت، دو روایت، سه روایت نیست که ما بگوییم مثلاً می شود توجیه و تأویل کرد باید روی موضوعات احادیث نوری اهل بیت دقت کنیم.

پرسش:

حاج آقا برای علم غیب ائمه از قرآن هم مؤیدی داریم...

پاسخ:

وقتی برای پیغمبر ثابت شد

(عَالِمُ الْغَيبِ فَلَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ)

دانای غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نمی ‌سازد، مگر کسانی از پیامبران که مورد رضایت او باشند.

سوره جن (72): آیه 26 و 27

پرسش:

همان محدوده ان شاءوا علموا می شود

پاسخ:

نه، این ها (عَالِمُ الْغَيبِ فَلَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى)، (فَلَا يظْهِرُ) این جا اذا شاء معنا ندارد خدای عالم علم غیبش را ظاهر و عطا نمی کند مگر کسی که از او راضی شده باشد (إِلَّا مَنِ ارْتَضَى) کلمه مِن رسول الله یک بیانیه است حتی فخر رازی و دیگران اشاره دارند  نشان می دهد غیر از نبی بعضی از اولیاء خدا هم از علم غیب خبر دارند.

خدا به این ها علم غیب عطاء کرده و این ها جز اراده حق چیزی اراده نمی کنند «إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا» این برای اقناع است و اگر نه

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2

ائمه (علیهم السلام) مظهر اتمّ ظهور ارادة الله هستند و این ها جز اراده خدا، اراده نمی کنند جز مشیت الهی، مشیتی ندارند این را ما دقت بکنیم نه این که هر وقت خدا بخواهد می داند هر وقت خدا نخواهد نمی داند نه اصلاً جز مشیت، جز اراده خدا چیزی در وجود این ها نیست.

 شما آفتاب و نورش را در نظر بگیرید بلا تشبیه، بلا تشبیه آیا نور می تواند بگوید من هم هستم؟ نور چیزی غیر از تابش خورشید ندارد.

خورشید هر وقت بخواهد روشن می کند هر وقت نخواهد روشن نمی کند این معنا ندارد. یا عرفاء مثل مرحوم شاه آبادی وجود سلسله جلیله اهل بیت را به موج دریا تشبیه می کنند. دریا و موج دریا چه نسبتی با هم دارند؟ همین نسبت را اهل بیت (علیهم السلام) با خدا دارند یعنی چیزی جز اراده الهی ندارند

«قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه‏»

قلب های ما ظرف ریزش مشیة الله است

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص247

 (وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا)

و شما هيچ چيز را نمی ‌خواهيد مگر اين که خدا بخواهد، خداوند دانا و حکيم بوده و هست!

سوره انسان (76): آیه 30

از این طرف بیاییم نه از بالا بیاییم از بالا آمدن یک تنقیص است ولی از پایین به بالا رفتن اکمال است.

این که عرض کردم یک روایتی است که اهل سنت هم نقل کردند

این ها مظهر اتمِ تمام صفات جمال و کمال خدای عالم هستند که به تعبیر مرحوم آقای مصباح روایات ما در این جا فوق تواتر هست یعنی وقتی روایاتی در حد تواتر یا فوق تواتر داریم دیگر معنا ندارد که ما در این جا بخواهیم تأمل کنیم مشکل اساسی ما و بعضی از اساتید بزرگوار ما این هست که روی معرفت امام مشکل داریم.

ان شاء الله بعضی از فرمایشات مرحوم شیخ صدوق که بعضی از آقایان استناد می کنند را جواب خواهیم داد. آن زمان و موقعیتی که مرحوم شیخ مفید و شیخ صدوق بودند و عده ای مثل شلمغانی ها در صحنه بودند ادعای اولوهیت و... می کردند حتی ادعای نبوت درباره ائمه می کردند آن جو را در نظر بگیرید بعد بیاییم فرمایشات شیخ صدوق یا شیخ مفید را با جو آن روز تعبیر و معنا کنیم.

«والسلام علیکم ورحمة الله»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها