2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
بررسی روایت «هشام بن سالم» از امامت پس از امام صادق علیه السلام
کد مطلب: ١٢٨٣١ تاریخ انتشار: ٣١ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٣٧ تعداد بازدید: 419
دروس خارج » فقه الحکومه
بررسی روایت «هشام بن سالم» از امامت پس از امام صادق علیه السلام

(جلسه نودم - 25 02 1402)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه نودم - 25 02 1402)

موضوع:  بررسی روایت «هشام بن سالم» از امامت پس از امام صادق علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

... آیت الله سبحانی نقل می کردند در مسجد الحرام یکی از وهابی ها از من پرسید عقیده شما نسبت به شیخین چه است؟ گفتم عقیده من، عقیده حضرت علی و حضرت زهرا است خیلی عصبانی شد. بعد یک نفر کنارش بود گفت چرا ناراحت می شوی؟ دارد می گوید عقیده من، عقیده امیر المؤمنین و حضرت زهرا است.

 گفت چرا شما «أشهد انَّ علیاً ولی الله» می گویید؟ گفتم آیا تو معتقد هستی علی، ولی الله نیست عدو الله است؟ گفت نه ما همچنین عقیده ای نداریم. گفتم ما هم عقیده نداریم معتقد هستیم علی، ولی خدا است هیچ حرفی نتوانست بزند.

این بحثی که عبادت در عبادت اشکالی ندارد برای اقناع خوب است ولی بحث سر این است که آیا ما ورود داریم یا نداریم؟ ما تابع روایاتی هستیم که در اذان و اقامه وارد شده است.

 غیر از آن دو مورد روایتی که اهل سنت نقل کردند که سلمان و ابوذر در اذان «أشهد انَّ علیاً ولی الله» می گفتند غیر از آن دو روایت، روایتی نیست که قابل استناد فقهی باشد جز آن دو روایت، روایت دیگر نداریم.

لذا اکثر آقایان فتوا دادند به قصد رجاء باید گفت. بعضی قائل به جزئیت این عبارت در اذان و اقامه هستند و بعضی هم از باب شعار شدن این عبارت برای تشیّع، گفتن آن را در اذان و اقامه لازم دانسته اند.  

 یک تعبیری یکی از شعراء دارد می گوید:

همه گریند به مظلومی زهرا / اما این علی بود که مظلوم تر از زهرا بود

صدیقه طاهره هر چه مصائبی را تحمل کرد، تمام مصائب حضرت زهرا را امیر المؤمنین تحمل کرد؛ چون برای مرد خیلی سخت است که همسرش این طور مورد هجمه قرار بگیرد و برای رضای خدای عالم و حفظ اسلام تحمل کند.

 صدیقه طاهره 75 یا 95 روز بعد از پیامبر در قید حیات بود ولی حضرت امیر 30 سال تمام این درد و مصیبت را تحمل کرد.

یعنی لحظه لحظه ی حضرت امیر در این 30 سال مملو از سوز و گداز، زجر، ناراحتی، گریه و امثال این ها بود. ولذا علامه امینی هم دارد که اگر خدا از اول تا ‌آخر دنیا به من عمر می داد می نشستم فقط برای مظلومیت حضرت امیر گریه می کردم.

پرسش:

چند سال پیش

فرموده بودید با توجه به نوشته های جدید مثل قفاری و امثالهم کأنه الغدیر علامه امینی برای ما خواندنش خیلی ضرورت ندارد.

پرسش:

اولاً کتاب علامه امینی الحق والإنصاف جزء کرامات و معجزات حضرت امیر است که با دست خالی به این شکل جمع آوری کرده است. الان ما می خواهیم یک شبهه جواب بدهیم با همه امکانات خیلی زحمت دارد و وقت می برد ولی ایشان به تنهایی این همه مطالب را جمع کرده است و این، جز کرامات اهل بیت چیز دیگری نیست.

من این مطلب را عرض کردم الان با توجه به جو حاضر که مسئله وحدت مطرح است و اهل سنت یا وهابی ها برای کشتن شیعه دنبال بهانه می گردند، نقل بعضی از مطالب الغدیر مخصوصاً جلد 7 به بعد مطاعن خلفاء به صلاح ما نیست قطعاً‌ به ضرر است.

 علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) در جلد 7 به بعد نسبت به مطاعن ابوبکر، عمر و عثمان سنگ تمام گذاشته است حتی از علامه مجلسی هم خیلی تندتر آمده است.

علت این که المراجعات این همه گسترش پیدا کرد، تقریباً در 100 سال اخیر، 75 تا 80 درصد علمای اهل سنت، در مساجد، در دانشگاه ها و ... که شیعه شدند به برکت المراجعات بوده است. نه این که المراجعات از نظر علمی برتر از الغدیر است بلکه چون المراجعات خیلی معتدل و نرم به میدان آمده است. یعنی تلاش کرده مطالب را در یک قالب هایی بریزد که برای اهل سنت گزندگی نداشته باشد.

 

 علامه امینی روی کمّیت حساس بوده ایشان یک روایت را که می آورد مثلا می گوید  تاریخ طبری نقل کرده، ابن اثیر نقل کرده است یک دفعه می گوید ذهبی در میزان ا لاعتدال هم نقل کرده است.

موضوعٌ لَه میزان ا لاعتدال روایات ضعیف است در حقیقت طرف که می خواند خبر ندارد که این را میزان ا لاعتدال هم آورده است در این کتاب ذهبی تمام روات این روایت را تضعیف کرده است؛ یعنی ما داریم به طرف مقابل مان یاد می دهیم که چطور این روایت را از درجه اعتبار بیاندازید.

حتی بعضی وقت ها ایشان از کتاب «اللآلى المصنوعة في الأحاديث الموضوعة» آدرس داده است در واقع با این کار به دست مخالف بهانه می دهیم و راه تضعیف روایت را به طرف مقابل یاد می دهیم.

یادم هست اولین جلسه ای که با پرفسور غامدی در مکه داشتیم در ذهنم نیست کدام یک از این روایات بود کاغذی در جیبم بود ده - دوازده تا مصدر نقل کردم ایشان گفت فلانی این مصدری که شما نقل کردید اول کسی که نقل کرده احمد ابن حنبل بوده از احمد ابن حنبل فرض بفرمایید نسائی گرفته است از نسائی، ابن داود گرفته و بعد بقیه گرفته اند. پس یک روایت است دیگر چرا شما خودت را خسته می کنی؟ دوازده سیزده تا مصدر داری می گویی؟!

یک مقداری فکر کردم دیدم حرفش منطقی است یک روایت است و افراد مختلفی این روایت را نقل کردند.

 همان زمانی که مکاتبات و مناظرات با پرفسور غامدی و بعضی از دیگر افراد داشتیم آقای شبیری زنجانی (حفظه الله) همیشه به من توصیه می کردند اگر می خواهید دلیلی برای موضوعی بیاورید تلاش کنید یکی دو تا دلیل محکم بیاورید نه اینکه ادله متعدد ضعیف بیاورید.

شما هفت - هشت تا دلیل می آورید اگر طرف مقابل یکی از این ها را بتواند از درجه اعتبار ساقط کند وقتی از درجه اعتبار ساقط کرد می گوید ادله دیگر شما هم همینطور ضعیف است! دیدم این فرمایش شان، فرمایش خیلی منطقی است.

یکی از چیزهایی که واقعاً از تفضلات الهی به ما بوده است این مناظراتی که با بزرگان وهابی در عربستان داشتیم چه با مفتیان شان، چه با اساتید دانشگاه -در این مناظرات انسان یک دفعه پیروز می شود یک دفعه شکست می خورد یک دفعه یک مطلبی را می گوید طرف نمی تواند جواب بدهد یک دفعه او سوال می کند انسان نمی تواند جواب بدهد-

این ها در حقیقت انسان را قوی و آزموده می کند مثل کشتی گیری که چند بار زمین می خورد و چند بار زمین می زند حسابی به فنون کشتی گیری مسلط می شود.

لذا آن عزیزانی که در میدان کار کردند و با این ها عملاً این مباحث را مطرح کردند آزموده می شوند. در تجربه خیلی از مسائل برای آدم حل می شود که با مطالعه کتاب حل نمی شود. با مطالعه کتاب خیلی از مسائل را آدم نمی تواند روشن بکند.

 لذا الحق والإنصاف من معتقد هستم الغدیر از کرامات و عنایات حضرت امیر سلام الله علیه است. یعنی این طور مطالب متعدد آن هم با دست خالی و تنها جمع کردن کار بشری نیست.

پرسش:

این درست است که بگوییم الغدیر الگویش المراجعات بوده است؟

پاسخ:

الغدیر با مراجعات شاید 20 تا 30 درصد محل اشتراک داشته باشد ولی 50 تا 60 درصد موارد افتراق دارد. مرحوم شرف الدین (رضوان الله تعالی علیه) تلاش می کند یک سری روایاتی را مطرح کند که اگر به گوش یک سنی رسید به خواندش علاقه پیدا کند. نه این که وقتی یک سنی مطالعه کرد همان صفحه اول را دید کتاب را کنار بیاندازد.

لذا روی این جهت علامه شرف الدین تلاش کرده هم در انتخاب روایات و هم بیان روایات، استدلالی که می کند طرح سوالی که می کند این طرح سوالش، طرح سوال خیلی محترمانه است.

مثلاً‌ برای الغدیر تا به حال جوابیه ننوشتند، ولی برای المراجعات تا به حال هفت - هشت تا جوابیه نوشتند. چون می دانند المراجعات پدر این ها را در آورده است یعنی هر جوان سنی المراجعات را بخواند امکان پذیر نیست تحت تأثیر قرار نگیرد.

حالا این که الغدیر مفصّل است مردم حوصله مفصّلات را ندارند یک بحث دیگری است؛ ولی الغدیر یک کتاب علمی است. المراجعات یک کتاب میدانی است.

یا حتی کتاب معالم المدرستین مرحوم علامه عسکری (رضوان الله تعالی علیه) خیلی نرم تر است.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. بحث ما در رابطه با این شبهه بود که اصحاب ائمه (علیهم السلام) امثال زراره و ... نام ائمه را نمی دانستند این ها اطلاعی از اسامی ائمه نداشتند؛ پس معلوم می شود روایاتی که اسامی ائمه آمده است واقعیت ندارد.

 آقای عابدینی و احمد الکاتب و افراد دیگری مانند ابن تیمیه هم در چند جا این مطالب را مطرح می کنند.

اما در رابطه با جواب یک بخشی را در قسمت اول که بعد از شهادت حضرت امام صادق (سلام الله علیه) عده ای حیران بودند و نمی دانستند آن جا جواب دادیم.

 این جا چون موضوعش جدا بود تکرار کردیم قضیه هشام ابن سالم است می گوید پیش عبد الله افطح رفتم سوالاتی کردم به من جواب نداد

«فَأَتَيْتُ الْقَبْرَ»

کنار قبر رسول الله آمدم

«فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَى مَنْ إِلَى الْقَدَرِيَّةِ إِلَى الْحَرُورِيَّةِ إِلَى الْمُرْجِئَةِ إِلَى الزَّيْدِيَّةِ»

عزیزان دقت کنند در آن روایتی که آن جا خواندیم می گوید با ابو جعفر احول و مؤمن الطاق در کوچه سرگردان بودیم گفتیم خدایا کجا برویم؟ سراغ خوارج یا مرجئه برویم تا بنده خدایی آمد با دستش اشاره کرد تصور کردیم این از جاسوس های حکومتی است.

 این جا می گوید نه کنار قبر رسول اکرم رفتیم به رسول اکرم عرض کردیم «فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَى مَنْ» یعنی استغاثه به قبر نبی مکرم.

 بعد می گوید:

«فَإِنِّي كَذَلِكَ»

همین شکلی سرگردان بودم. این جا خودش می گوید:

 «أنَا دَخَلْتُ»

 آن جا دارد دخلتُ با مؤمن الطاق این ها را دقت کنید.

«إِذْ أَتَانِي غُلَامٌ صَغِيرٌ دُونَ الْخَمْسِ»

بچه زیر 5 سال آمد

«فَجَذَبَ ثَوْبِي فَقَالَ لِي أَجِبْ قُلْتُ مَنْ»

(با من بیا) گفتم کجا برویم؟

 گفت:

«سَيِّدِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ فَدَخَلْتُ إِلَى صَحْنِ الدَّارِ فَإِذَا هُوَ فِي بَيْتٍ وَ عَلَيْهِ كِلَّةٌ»

عبایی روی دوش شان بوده است.

 «فَقَالَ يَا هِشَامُ قُلْتُ لَبَّيْكَ فَقَالَ لِي لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَى الْقَدَرِيَّةِ وَ لَكِنْ إِلَيْنَا»

مفصل آن سوالاتی که ایشان کرد در این جا مطرح می کند خیلی زیاد توضیح نداده است همین اندازه دارد:

 «ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْه‏»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص250

و بیش از این ندارد. این روایت به خاطر وجود اسماعیل ابن سهل ضعیف است که نجاشی و تضعیف کردند.

روایت بعدی باز هم به همین شکل است می گوید بعد از این که پیش عبد الله افطح رفتیم به درد بخوری به دست مان نیامد

«فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ مَا اللَّهُ بِهِ عَلِيمٌ»

سرگردان شدیم خدا می داند چه مشکلی برای من از نظر فکری پیش آمد.

«وَ خِفْتُ أَنْ لَا يَكُونَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) تَرَكَ خَلَفاً»

ترسیدیم که امام صادق جانشینی برای خودش معین نکرده باشد. این عبارت ها را دقت کنید تناقضات و اختلافاتی که در یک روایت است اصلاً‌ با هم، همخوانی ندارد. می گوید دوباره آمدم

«فَأَتَيْتُ قَبْرَ النَّبِيِّ فَجَلَسْتُ عِنْدَ رَأْسِهِ أَدْعُو اللَّهَ وَ أَسْتَغِيثُ بِهِ»

آن جا داشت «استغیث برسول الله» این جا دارد «استغیث بالله»‌

«ثُمَّ فَكَّرْتُ فَقُلْتُ أصبر [أَصِيرُ] على [إِلَى قَوْلِ‏] الزَّنَادِقَةِ ثُمَّ فَكَّرْتُ فِيمَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ وَ رَأَيْتُ قَوْلَهُمْ يَفْسُدُ»

فکر می کردم دیدم عقیده زنادقه فاسد است

«ثُمَّ قُلْتُ لَا بَلْ قَوْلِ الْخَوَارِجِ فَآمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَضْرِبُ بِسَيْفِي حَتَّى أَمُوتَ ثُمَّ فَكَّرْتُ فِي قَوْلِهِمْ وَ مَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ فَوَجَدْتُهُ يَفْسُدُ»

گفتم سراغ خوارج بروم بعد دیدم خوارج این طوری نیستند.

«ثُمَّ قُلْتُ إِلَى الْمُرْجِئَةِ ثُمَّ فَكَّرْتُ فِيمَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ فَإِذَا قَوْلُهُمْ يَفْسُدُ فَبَيْنَا أَنَا أُفَكِّرُ فِي نَفْسِي وَ أَمْشِي إِذَا مَرَّ بَعْضُ مَوَالِي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

...یکی از غلامان امام صادق را دیدم

«فَقَالَ لِي يَجِبُ أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَكَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) فَقُلْتُ نَعَمْ فَذَهَبَ»

بیا برویم من از امام کاظم اجازه بگیرم که خدمت ایشان برسید رفتیم

«فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ عَادَ إِلَيَّ فَقَالَ قُمْ وَ ادْخُلْ عَلَيْهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا هِشَامُ لَا إِلَى الزَّنَادِقَةِ»

کلمه زنادقه در هیچ کدام از روایت های قبلی نبود این جا اضافه شد

«وَ لَا إِلَى الْخَوَارِجِ»

آن جا حروریه داشت این جا خوارج شد.

«وَ لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَى الْقَدَرِيَّةِ وَ لَكِنْ إِلَيْنَا قُلْتُ أَنْتَ صَاحِبِي ثُمَّ سَأَلْتُهُ فَأَجَابَنِي عَمَّا أَرَدْتُ»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص252

هر چه سوال کردم دیدم امام کاظم (سلام الله علیه) دقیق مثل پدر بزرگوارشان جواب دادند. این روایت ضعیف است به خاطر وجود حسن واسطی. حسن ابن زیاد میثمی عن الحسن الواسطی.

 روایت بعدی همان روایتی است که آن جا خواندیم هشام، مؤمن الطاق، فضیل ابن یسار و ابو بصیر پیش عبد الله افطح می آیند البته ابو بصیر و فضیل بیرون هستند این ها می آیند سوالاتی می کنند عبدالله افطح نمی تواند جواب دهد. هشام می گوید سرگردان بودیم

«فَقَعَدْنَا فِي بَعْضِ أَزِقَّةِ الْمَدِينَةِ»

ازقه در کوچه های مدینه

«بَاكِينَ حَيَارَى»

آن جا کنار قبر پیغمبر بود. یکی توسل به پیغمبر، یکی استغاثه به خدا این جا دارد در کوچه سرگردان بودیم

«لَا نَدْرِي إِلَى أَيْنَ نَتَوَجَّهُ وَ لَا مَنْ نَقْصِدُ وَ نَقُولُ إِلَى الْمُرْجِئَةِ إِلَى الْقَدَرِيَّةِ إِلَى الزَّيْدِيَّةِ إِلَى الْمُعْتَزِلَةِ إِلَى الْخَوَارِجِ»

این جا کلمه معتزله دارد آن جا نبود زیدیه در این جا دارد آن جا نبود.

تا این که دیدیم:

«شَيْخاً لَا أَعْرِفُهُ يُومِئُ إِلَيَّ بِيَدِهِ»

به من اشاره کرد.

 «فَخِفْتُ أَنْ يَكُونَ عَيْناً مِنْ عُيُونِ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ»

این را در جلسه قبلی هم مطرح کردیم به مؤمن الطاق گفتم این جا بمان اگر من را از بین بردند تو نجات پیدا کن وقتی بیرون آمدیم دیدیم فضیل ابن یسار و ابو بصیر مثل ما در کوچه های مدینه سر گردان هستند به آن ها هم خبر دادیم به خدمت امام کاظم رسیدند در این روایت دارد:

«إِلَّا طَائِفَةَ عَمَّارٍ وَ أَصْحَابَهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص352

همان عمار ساباطی است مشهور بر این است که می گویند عمار ساباطی فطَحی است این را در شرح کتاب سماء المقال مرحوم کلباسی تحقیق کردیم در آن جا مفصل آوردیم انتساب فطَحی به عمار ساباطی دروغ محض است واقعیت ندارد. عمار ساباطی از اصحاب امام صادق و امام کاظم (سلام الله علیه) بود. برای این که عمار ساباطی را تضعیف بکنند از این برچسب ها زدند.

پرسش:

چرا مرحوم شیخ مفید یا مرحوم کلینی روایات این طوری که گاهی با همدیگر همخوانی ندارد را راحت آوردند و نقدی هم نکردند؟

پاسخ:

مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین و جاهای دیگر خوب وارد شده، پدر بزرگوارشان در کتاب الإمامة والتبصرة این ها را خوب حلاجی کرده است. در زمان شیخ مفید این شبهات نبود. در زمان شیخ صدوق 381 تا نزدیک 400 این مطالب بوده و من ندیدم شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) یا شاگردشان سید مرتضی، شیخ طوسی به ندرت اشاره کرده باشند.

عمدتاً شیخ مفید و سید مرتضی با هجمه های شدیدی که قاضی عبد الجبار معتزلی داشت مواجه شدند. المغنی فی الإمامة دیگر بحث زیدیه و ... شبهات شان همه در حاشیه قرار گرفت.

 عبد الجبار معتزلی یک وزنه ای بود یعنی از علمای طراز اول  اهل سنت بود و اهل سنت برایش احترام قائل بودند و قاضی القضات هم بود، گرچه اواخر عمر حاکم دولتی به او غضب کرد و او را عزل کرد ایشان به ری آمد و پس از مدتی  از دنیا رفت.

این ها را دقت کنیم مثلاً در عصر شیخ طوسی شبهات زیدیه در محافل مطرح است، شیخ طوسی می آید قد عَلَمْ می کند. در زمان شیخ مفید و سید مرتضی و ... عبد الجبار معتزلی به میدان می آید بر مبنای این سید مرتضی الشافی فی الإمامة را در رد آن می نویسد.

 در زمان علامه حلی، ابن تیمیه به میدان می آید در زمان مرحوم میر حامد حسین، دهلوی به میدان می آید. با توجه به شبهاتی که در آن عصر مطرح بوده و افرادی که از فحول اهل سنت به میدان می آمدند، علمای شیعه هم عالمٌ بزمانه می آمدند شبهاتی که در مجالس و محافل علمی مطرح بود این ها را جواب می دادند.

 ولذا از آن طرف شاید از نظر مبارک شیخ مفید این روایات به حدّ متناقض نرسیده است. الان امکاناتی که ما داریم در زمان سید مرتضی و شیخ مفید نبود.

بعضی وقت ها کتاب الشافی را می خوانم تسلطی که این سید بزرگوار به منابع اهل سنت دارد انسان را مبهوت می کند. یعنی حافظه بشری از این ساخته نیست. انسان مغز سید مرتضی را احساس می کند فوق کامپیوتر است. یعنی به قدری مسلط است و به قدری زحمت کشیدند یا به صورت لجنه ای بود یا خودشان زحمت کشیدند مطالعه کردند این ها را فیش برداری کردند و ... خیلی عالی کار کردند.

انصافا این بزرگواران (مثل مرحوم شیخ مفید یا سید مرتضی یا شیخ طوسی) خیلی زحمت کشیدند. شبها اندکی می خوابیدند و بیشتر شب به مباحث علمی و تحقیق در دفاع از مکتب اهل بیت  علیهم السلام می پرداختند.

آقازاده مرحوم محیی الدین مامقانی برای من نقل می کرد می گفت دیدیم بعضی از کتاب هایی که از پدرمان مانده است ورقه هایش روغنی است، گفتیم خدایا این کتاب ها چرا روغنی است؟ یک روزی از مادرم سوال کردم قضیه چه است؟ گفت پدرت مشغول مطالعه بود غذا کنارش می گذاشتیم سرد می شد نمی خورد می رفتیم غذای سرد را جمع می کردیم برای این که ایشان غذا بخورد لقمه هایی درست می کردیم لای کتاب ها می گذاشتم ایشان ورق می زد وقتی می دید یک لقمه کوچک است وقتش را نمی گرفت دهانش می گذاشت ولذا روغنی بودن اوراق کتاب ها به خاطر این است.

وقتی آدم شرح حال این اعاظم را مطالعه می کند که خودشان در تاریخ اسلام تأثیر گذار بودند مثل ‌آقا بزرگ تهرانی، علامه امینی، سید محسن امین یا بزرگانی مثل میر حامد حسین و ... یک عنایت خاصی داشتند که حتی یک دقیقه از وقت 24 ساعت شان هدر نرود. یعنی از تمام وقت شان استفاده می کردند.

حتی عبادات و ... به اختصار به جای تعقیبات هم برای امیر المؤمنین کار می کردند.

یا کتاب مفتاح الکرامة عاملی (رضوان الله تعالی علیه) من جلد 6 یا 7 دیدم در آخرش نوشته است امشب، شب 23 ماه مبارک رمضان است مردم در حرم حضرت امیر، در مسجد سهله و مسجد کوفه مشغول عبادت هستند من مشغول نوشتن این کتاب بودم و معتقد هستم طبق روایاتی که از رسول اکرم آمده کسی در شب قدر، مشغول کارهای علمی باشد 70 برابر عبادت به او پاداش می دهند.

ایشان می گوید معتقد هستم من که مشغول کار علمی بودم هفتاد برابر آن ها که در حرم حضرت امیر و مساجد مشغول قرآن خواندن و عبادت بودند خدا به من پاداش خواهد داد.

 اتفاقاً چند روز قبل با آقای دکتر جباری بحث می کردیم ایشان یک مقداری از این قضیه استبعاد داشت، برای شان حدود 10- 15 مورد از علمای بزرگ که در شب های احیاء به جای عبادت مشغول کار علمی بودند عنوان کردم ایشان جا خورد گفت این لیست را چگونه جمع آوری کردید 10- 15 نفر از بزرگان تصریح کردند که ما در شب های احیاء به جای پرداختن به عبادت و قرآن سر گرفتن و صد رکعت نماز مشغول کار علمی بودیم؟! علماً به این که کار آن ها هفتاد برابر دیگران پاداش و ثواب دارد.

پرسش:

ابهام است نمی دانم برداشت شخص حقیر است مرحوم کلینی، ... این ها عنایت آن چنانی در مقام عمل به بررسی سند روایت نداشته است. یا سید ابن طاوس است تقسیمات جدید حدیث در تحریر طاوسی بالاخره این چند قرن کتاب های اصلی حدیثی ما که نوشته شد از کتب ثلاثه اول و این ها خیلی عنایت جدی به سند نبود آیا غفلت بوده یا به تعبیر شما مواجه نشدن به شبهات جدید بوده، بالاخره این ها با اساتیدشان متصل به زمان معصوم بودند چرا در شیعه بعد از سید این قدر سند زده شدیم یا عنایت به سند پیدا شد؟

پاسخ:

شما اگر جلد اول کتاب حدایق را مطالعه کنید آن جا قضیه خیلی روشن می شود. ایشان 70- 80 صفحه بلکه بیشتر آورده این روایات به قدری متعدد نقل شد احتیاجی به بررسی سند نداریم.

 این ها معتقد بودند اگر یک روایت ضعیف هم باشد دو تا یا سه تا روایت ضعیف، مستفیض و مشهور می شود

«خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِك‏»

شامل این روایت می شود ولذا این ها خیلی زیاد اهمیت نمی دادند. افزون بر این که در رابطه با مرحوم کلینی برخی بزرگان مثل آیت الله سبحانی نظرشان این است که اولین روایتی که در هر بابی آورده است از دیدگاه ایشان صحیح بوده است. چند روایات بعدی که آورده به عنوان مؤید آورده است که اگر این مؤیدها را هم نمی آورد همان روایت اول برای استنباط حکم شرعی کافی بود. هرچند این نظریه برای من ثابت نیست یعنی نتوانستم عملاً‌ ثابت کنم

افزون بر این که در آن عصر شبهات سندی مطرح نیست، اولین کتابی که علیه شیعه نوشته شد توسط جاحظ متوفای 255 است به نام العثمانیة یک اشکال سندی نمی بینیم.

 بعد از او قاضی عبد الجبار معتزلی کتاب المغنی فی الإمامة، جلد 19 و 20. جلد 19 نقد ادله شیعه از امامت حضرت امیر است. جلد 20 ادله اهل سنت بر امامت شیوخ ثلاثه است. بنده ندیدم یک جا بیاید یک مطلبی را مطرح بکند و اشکال سندی بگیرد.

پرسش:

می شود گفت کتب حدیثی شیعه اصلاً‌ آمیخته ای از پاسخ ها در مورد شبهات مخالفین بوده است؟

پاسخ:

بله مرحوم آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمود که فقه شیعه، ناظر به فقه اهل سنت است روایات ما ناظر به روایات آن ها است.

پرسش:

این ضعف است؟

پاسخ:

نه ضعف نیست فقیه یا متکلّم باید عالمٌ بزمانه باشد. شبهاتی که در عصری مطرح می شود این ها موظف بودند به شبهات جواب بدهند. یعنی اگر ما 50 درصد تبیین داریم 50 درصد هم پاسخ به شبهات داریم تبیین تنها فایده نمی دهد شما 50 تا دلیل برای امامت حضرت امیر بیاور. طرف مقابل هم می آید 60 تا دلیل برای خلافت ابوبکر می آورد. می گوید هم حرف تو درست است هم حرف من درست است هم علی خلیفه، هم ابوبکر خلیفه ابوبکر اولین، علی چهارمین؛ پس دعوا نداریم می آید کلاً شما را خلع سلاح می کند.

 لذا وقتی امامت حضرت علی را تثبیت می کنیم باید امامت دیگران را نفی کنیم دیگر طرف نتواند بیاید از این وجه جمع و امثال این استفاده کند.

 این نکته را یادگاری از من داشته باشید مادامی که مباحث تبیینی، استدلالی را می ‌آوریم مادامی که به شبهه جواب ندهیم ضرر و خسارت کردیم.

در مورد حدیث ثقلین 148 شبهه فقط در یک حدیث ثبت کردیم آن هم با جلد و صفحه نه در فضای مجازی و رسانه ها از کتاب عثمانیه جاحظ، قاضی عبد الجبار، ابن تیمیه گرفته تا تقریباً سال 15- 20 انقلاب که این کتاب ها جمع شد فقط در حدیث ثقلین 148 شبهه آوردیم و و پاسخ دادیم. اصلا این 148 شبهه 140 شبهه اش کنار! ولی 8 تا شبهه اساسی دارد که ما باید به این ها جواب بدهیم، این را جوان ها و طلبه های ما می خوانند اگر جواب ندهیم دچار مشکل می شوند.

 یادم است کتاب لله ثم للتاریخ سید حسین موسوی در عربستان چاپ شد گفت من از علمای نجف بودم شبهاتی داشتم رفتم سوال کردم نتوانستند جواب بدهند دیدم مذهب شیعه باطل است.

حاج آقای سبحانی همان سال اول که این کتاب منتشر شد بنده را خواست گفت فلانی الان 4- 5 ماه به حج مانده این را شما با دوستان تان جمع بشوید تقسیم بندی کنید و جواب بدهید سریع چاپ کنیم به طلبه هایی که به عنوان روحانیان کاروان می روند بدهید.

با بعضی از دوستان مان صحبت کردیم یکی از اساتیدی که شاید چند دوره رسائل، مکاسب تدریس کرده بود خیلی هم به ایشان ارادت داشتیم 20 صفحه ای از این کتاب را کندیم به ایشان دادیم ایشان بعد از یک هفته یا دو هفته آمد دیدم این کتاب را پرت کرد گفتم چه شد سید؟ گفت این کتاب را که خواندم ... ذهن من را تاریک کرده است. من نیستم!

گفتم سید ! شما که چند دوره رسائل مکاسب در حوزه تدریس کردی شبهات این کتاب با ذهن شما این کار را بکند با ذهن های جوان های عادی چه کار می کند؟

مشکل ما این جاست که _به حوزه قبل انقلاب کار ندارم_ بعد از انقلاب عمدتاً هر مؤسسه یا مرکز تخصصی های ما و ... دنبال این هستند که زراره تربیت کنند. افرادی که «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه» تربیت کنند. این که هشام تربیت کنند کم داریم مؤمن الطاق تربیت کنند در حوزه کم داریم.

 مثلاً حاج آقای ابوالقاسمی ما یک مناظره ای در دار الإعلام داشت کل بساط شان را به هم زد یکی از مسئولین شان گفت شما این همه زحمت کشیدید این همه تلاش و تدریس کردید ایشان آمد همه بساط شما را به هم زد.

در جایی یک دوره ی دکترا داشتند با دانشگاه ادیان قرارداد بسته بودند این ها تدریس بکنند آن ها هم مدرک بدهند 30- 40 بار به ما زنگ زدند یک ترمی بیایید موضوعش هم بررسی شبهات رسانه ای بود.

 یکی دو جلسه آن جا رفتم چون مبنایم در کلاس هایی که حالت تدریسی و تقریبا دانشگاهی دارد این است جلسه بعد سوال می کنم ببینم مطلبی که در جلسه قبل گفتیم آقایان چیزی متوجه شدند یا نه؟

جلسه دوم سوال کردیم دیدیم هیچ کس جواب نداد گفتم شاید ما یک مقداری خوب توضیح ندادیم یک مقداری جلسه دوم بیشتر توضیح و بسط دادیم.

جلسه سوم رفتیم سوال کردیم دیدیم نه همان طوری است کسی جواب نمی دهد، من به مسئول شان گفتم معذرت می خواهم وقت من خیلی عزیزتر از این است که بیایم این جا صرف کنم بنده نیستم هر چه اصرار کردند گفتم بنده نمی آیم.

 آخر یک بزرگوار دیگری رفت سوالاتی هم برای امتحان طرح کردیم برای تصحیح هم به من ندادند خودشان هم تصحیح کردند و خودشان هم نمره دادند و آقایان رفتند مدرک دکترا گرفتند. چه کار کنیم؟

ببینید وضع ما در حوزه این است. نمی توانیم این ها را نا دیده بگیریم. واقعاً من زجر می کشم تقریباً شاید بیش از 10- 12 سال است از هر کدام از تخصصی ها درخواست کردند گفتم وقت ندارم یعنی واقعا وقت ندارم.

 امروز دشمنان ما دارند شبانه روز شبهه تولید می کنند، فضای مجازی هم در اختیار این ها است 200- 300 تا شبکه ماهواره ای در خاورمیانه پخش می شود در اختیار آن ها است. ولی ما در حوزه فعلاً مشغول بحث های ادبیاتی و فقهی هستیم.

پرسش:

استاد یک نکته قدیم ها شبهات از بیرون مطرح می شد، الان متأسفانه یک ترفندی به کار بردند که از درون حوزه این شبهات را می شنویم.

پاسخ:

بله این هم یکی از مصیبت های بزرگ ما است می بینیم که در خود حوزه همان حرفی که وهابی می خواهد بزند یک استاد، یک طلبه حوزه دارد می زند یک استاد دانشگاه دارد می زند!

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها