2024 November 13 - چهار شنبه 23 آبان 1403
خفقان و ممنوعیت نقل حدیث توسط ابوبکر و عمر
کد مطلب: ١٢٩٩٧ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٤٠٢ - ١٦:٢٢ تعداد بازدید: 198
دروس خارج » فقه الحکومه
خفقان و ممنوعیت نقل حدیث توسط ابوبکر و عمر

(جلسه شصت و ششم – 12 12 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه شصت و ششم – 12  12  1402)

موضوع:  خفقان و ممنوعیت نقل حدیث توسط ابوبکر و عمر 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد! راجع به نسخ حدیث غدیر و این که نبوت و خلافت باهم جمع نمی شوند همه شان قبول دارند یا یک عده خاص هستند که چنین حرف می زنند؟

پاسخ:

«لا تجتمع‏ النبوّة و الخلافة في بيت واحد»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج9، ص86

«وتعلل طائفة أخرى منهم بكراهية الجمع بين النبوة والخلافة في بيت واحد»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج11، ص66

 این تنها چیزی است که خلیفه دوم در سقیفه مطرح کرد. قبل از ایشان چنین چیزی ندارند. نمی توانید از رسول اکرم یک روایتی پیدا کنید که رسول اکرم فرموده باشد «لا تجتمع‏ النبوّة و الخلافة في بيت واحد». هیچ سندی هم نیست مثل همین قضیه ی:

«نحن معاشر الأنبياء لا نورّث ما تركنا صدقة»

الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )؛ اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ج4، ص359

این ها هیچ سابقه ای قبل از سقیفه ندارند. اولین بار در آن جا مطرح شده است.

 

 

پرسش:

قبل از سقیفه شاید نزدیک به هفتاد – هشتاد روز است یعنی بگوییم قبل از هشتاد روز پیدا کنیم و این شاید استبعاد هم داشته باشد از غدیر تا سقیفه زمانی نبوده است در هر صورت می خواهم بگویم آیا این مطلب را همه شان قائل هستند؟

پاسخ:

بله این را که قطعا قائل هستند.

پرسش:

یعنی می گویند غدیر نسخ شده است؟

پاسخ:

می گویند در غدیر حضرت کاندید کرده است.

شما ببینید همین بحثی که ما داریم اگر دوستان دقت کنند من تصویر کتاب را هم نشان بدهم آقایان کتاب را هم ببینند.

کتاب المواقف فی علم الکلام – عضد الدین ایجی، ایشان از علماء بزرگ علم کلام اهل سنت است. بعد از قاضی عبدالجبار معتزلی متوفای 415، اهل سنت در علم کلام مثل عضد الدین ایجی را ندارند.

بعد از ایشان که جرجانی و قوشجی آمدند همه حرف های عضد الدین ایجی را دارند می زنند.

وقتی عضد الدین ایجی به بحث غدیر می رسد می گوید:

«الأول خبر الغدير»

شیعه به غدیر استدلال کرده است.

 «(وهو أنه صلى الله عليه وسلم أحضر القوم وقال لهم ألست أولى بكم من أنفسكم قالوا بلى قال فمن كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله) وجه الاستدلال أن المراد بالمولى هو الأولى ليطابق مقدمة الحديث ولأنه يقال للمعتق والمعتق وابن العم والجار والحليف والناصر والأولى بالتصرف والستة الأولى غير مرادة قطعا ولأنها تشترك في الولاية فيجب الحمل عليها دفعا للاشتراك»

تا می رسد به:

«الجواب منع صحة الحديث»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة،  ج 3، ص 602

دیگر از این واضح تر بگوید؟!

می گوید حدیث غدیر صحیح نیست! در رابطه با غدیر بزرگان شان می گویند اگر حدیث غدیر متواتر نباشد دیگر حدیث متواتری در عالم نداریم.

این ها بحث های اساسی و ریشه ای است که (در مقابل اهل سنت) باید همیشه در آستین مان داشته باشیم.

تواتر حدیث غدیر. ابن کثیر می گوید:

«قال شيخنا الحافظ أبو عبد الله الذهبي ... الحديث متواتر أتيقن أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قاله»

السيرة النبوية لابن كثير؛ اسم المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي (المتوفى: 774هـ) الوفاة: 774، دار النشر:، ج4، ص426

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج5، ص214

از این واضح تر!

ابن جزری به همین شکل دارد:

«حدیث متواتر»

سی تا صحابه:

«فالحدیث متواتر أو مشهور»

پرسش:

استاد! شاید یک کسی این جا به ذهنش برسد بگوید تواتری که ابن کثیر قبول دارد تواتر عند الکل نیست. یعنی تعاریفی برای تواتر است. تواتری که من تعریف می کنم اصلا آقای ابن کثیر قائل به او نیست.

پاسخ:

تواتر یک معنای عام و مشترکی بین شیعه و سنی است. شما کتاب های علم الحدیث اهل سنت را ببینید. کتاب الکفایه خطیب بغدادی، کتاب حدیث قاسمی، یا کتاب سیوطی وقتی به تعریف تواتر می رسند از نظر تواتر با شیعه هیچ تفاوتی ندارند می گویند تواتر به آن روایتی می گویند که بذاته علم آور باشد ولو این که راویانش همه ضعیف باشند.

معنای تواتر این است یعنی از نظر سند به قدری گسترده باشد که ما شکی بر عدم صدورش نداشته باشیم هم شیعه این را دارد و هم سنی دارد.

 دوستان اگر کتاب المدخل الی علم الرجال ملاحظه کنند ما هم تعریف تواتر را از سنی ها آوردیم و هم از شیعه آوردیم.

اصلا تواتر یعنی چه؟ یعنی اختلافی در این رابطه ندارند. ابن تیمیه می گوید:

«من أنكر ما ثبت بالتواتر والإجماع فهو كافر»

یعنی کسی منکر تواتر و اجماع باشد کافر است.

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج1، ص109

محمد ابن عبدالوهاب همین تعبیر را دارد.

«واعتقاد ما يخالف كتاب الله والحديث المتواتر كفر»

 رسالة في الرد على الرافضة؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب الوفاة: 1206 هـ، دار النشر: مطابع الرياض - الرياض، الطبعة: الأولى، تحقيق: تحقيق الدكتور / ناصر بن سعد الرشيد، ج1، ص7

فتاوای هندیه دارد:

«مَنْ أَنْكَرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ كَفَرَ»

الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان؛ اسم المؤلف: الشيخ نظام وجماعة من علماء الهند الوفاة: 9999، دار النشر: دار الفكر - 1411هـ - 1991م، ج2، ص265

پرسش:

استاد! کفر را به چه معنا می گیرند؟

پاسخ:

آقایان یک تعبیری دارند اگر روایتی از پیامبر ثابت بشود و انکار کند، انکار پیامبر کرده و کافر است. یعنی ثبت بر این که صدر من النبی، و انکار ما صدر من النبی کفر است. هم ابن تیمیه دارد و بن باز مفتی اعظم شان هم دارد.

بن باز می گوید حدیثی که صدر عن النبی را انکار کند فهو کافر این در بین شان اتفاقی است.

 عزیزان دقت کنند این تعبیر جالب است می گوید حدیث غدیر از متواترات است:

«فإن لم يكن هذا معلوما فما في الدين معلوم»

 اگر حدیث غدیر قطعی نباشد ما در دین اسلام چیز قطعی نداریم!

الغدير؛ نويسنده: الشيخ الأميني (وفات : 1392)، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت – لبنان، ج1، ص307

یا بدخشی می گوید:

«ولم یتکلم في صحته إلّا متعصّب جاهل لا اعتبار بقوله»

عزیزان مطلب عضد الدین ایجی را دقت کنند می گوید:

«الجواب منع صحة الحديث ودعوى الضرورة مكابرة كيف ولم ينقله أكثر أصحاب الحديث»

ما صد و بیست نفر ناقل حدیث از صحابه داریم. آقای ایجی! شما یک موضوعی از موضوعات اسلامی را به ما بده در مسائل توحید، نبوت، معاد، طهارت، دیات از اول تا آخر که ناقل آن صد نفر از صحابه باشند.

اگر شما می گویید این صد بیست هزار صحابه حتما باید نقل کرده باشند؛ پس شما از طهارت تا دیات، از توحید تا معاد یک روایت نمی توانید پیدا کنید که همه صحابه نقل کرده باشند اصلا همچنین چیزی وجود ندارد.

این را توجه بفرمایید صد و بیست هزار صحابه، ابن حجر عسقلانی متوفای 852 است بعد از استیعاب ابن عبدالبر در رابطه با شرح حال صحابه کتاب نوشته است. همچنین کتابش را بعد از اسد الغابه ابن اثیر جزری نوشته است. آخرین کتاب از اهل سنت است که در رابطه با صحابه نوشته شده است.

کل اصحابی که ایشان توانسته بیاورد نزدیک ده هزار نفر شده است، به ده هزار نرسیده است. یعنی کل صحابه ای که توانستند اسامی شان را برای ما اثبات کنند. از این ده هزار صحابه چند تا صحابه روایت دارند؟

ابن حزم اندلسی یک کتابی به نام «أسماء الصحابه و ما لكل واحد منهم من العدد» دارد ایشان در این کتاب تمام اصحابی که روایت دارند را آورده است. اولین کسی که روایت دارد ابو هریره است پنج هزار  وهفتصد و اندی روایت.

بعد کسانی که کمتر روایت دارند را اورده است مثلا ابن عباس چند تا روایت داشته است. تمام اصحابی که روایت دارند را استقصاء کرده به هزار نفر  نرسیده است!

آقای عضد الدین ایجی شما از صد و بیست هزار صحابه اسم فقط ده هزار تا را دارید. آن هم ده هزار تا به این شکل کسانی که در زمان حیات پیغمبر شیر خواره بودند این ها را آورده، کسانی که در رحم مادر بودند این ها را هم جزء صحابه آوردند!

شما کتاب الاصابه را ببینید می گوید صحابه حتی آنهایی که در رحم مادرشان هم بودند آن ها را ما جزء صحابه می شماریم. کل آن ها را به ده هزار تا نتوانسته برساند.

آقای ابن حزم هم اصحابی که روایت دارند می گوید کمتر از هزار تا است نهصد و اندی را آورده است.

پرسش:

حاج آقا ببخشید! همین جا اگر ده هزار تا صحابه با این همه تلاشی که انجام شده هستند، پس چطور در غدیر صد و بیست هزار تا شدند؟

پاسخ:

انگیزه ای برای نقلش نداشتند.

و اصلا بیشتر این صد و بیست هزار صحابه اصلا شناخته شده نبودند

مثلا می گویند در راهپیمایی دو میلیون نفر بودند، تخمینی دارند می گویند. تخمین زده که مثلا آمارشان چقدر بوده است. در مورد آمارها هم دوستان دقت کنند از عایشه نقل می کنند، آمار حاضران در غدیر صد و چهارده هزار نفر بودند. دهلوی در کتاب حجة الله البالغه می گوید صد و بیست و چهار هزار نفر بودند. حلبی می گوید صد و چهارده هزار نفر بودند. فرید وجدی می گوید نود هزار نفر در غدیر بودند. این ها آماری است که اهل سنت دادند ما کاری به شیعه نداریم.

 اصلا صد و بیست هزار نفر نه، نود هزار نفر یا پنجاه هزار نفر بودند یا ده هزار نفر بودند. ما از صد و بیست هزار نفر صرف نظر کردیم آیا از ده هزار نفر باید صد نفر روایت نقل کند یا نه؟! آیا این مظلومیت غدیر نیست؟

 اما این را در نظر داشته باشید -بارها خدمت آقایان عرض کرده ام- تا برای ما تاریخ حدیث مشخص نشود استدلال به حدیث امر عبس است.

 ذهبی در تذکرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 5 از عایشه نقل می کند، می گوید پدرم تمام احادیث را جمع کرد پانصد تا شد.

«قالت عائشة جمع أبي الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت خمسمائة حديث»

احادیثی که پدر و دختر روایت کرده بودند این جا سوال پیش می آید روایات پانصد تا شد ولی از عایشه 2210 روایت آقایان دارند، مابقی از کجا آمده است؟! یعنی بعد از پیغمبر حدیثی که ابوبکر و عایشه داشتند جمع شد پانصد تا شد.

«فبات ليلته يتقلب كثيرا قالت فغمني فقلت أتتقلب لشكوى أو لشيء بلغك فلما أصبح قال أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها»

هَیْ این طرف و آن طرف تکان می خورد وقتی که صبح شد

«فدعا بنار فحرقها»

تمام این پانصد تا را آتش زد !

ابن ابی مُلیکه، قاضی القضات مکه در زمان عبد الله زبیر بود «مُجمعٌ علی ثقته» ابوبکر بالای منبر رفت گفت:

«فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا»

شما حق نقل روایت ندارید

«فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله‏»

ذهبی می گوید:

«ولم يقل حسبنا كتاب الله كما تقوله الخوارج»

تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج 1، ص 2 و 3

خیلی جالب است گفت: «بيننا وبينكم كتاب الله ولم يقل حسبنا كتاب الله»

 آقای ذهبی! خلیفه دوم که گفت: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» . آیا ایشان هم جزء خوارج است؟! این درست است؟!

بفرمایید تعبیری که صحیح بخاری از خلیفه دوم آورده است:

«قال النبي صلى الله عليه وسلم هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ»

تا آنجا که دارد:

«فقال عُمَرُ إِنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 5، ص 2146، بَاب قَوْلِ الْمَرِيضِ قُومُوا عَنِّي،باب شماره 17، ح5345

آقای ذهبی! شما می خواهید از ابوبکر دفاع کنید می گویید ابوبکر «حسبنا کتاب الله» نگفت عمر «حسبنا کتاب الله» گفت «کما تقوله الخوارج».

 عایشه هم می گوید:

«حَسْبُكُمْ الْقُرْآنُ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة: الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص 432  

آقای ذهبی! شما نماز صبح را از قرآن برای ما ثابت بفرمایید من می خواهم نماز صبح بخوانم کجای قرآن دارد؟ اصل نماز صبح در کجا است؟ رکعات، رکوع، سجده، تشهد، حمد و سوره در کجای قرآن است؟

اصلا من بالاتر از این می گویم: کجای قرآن گفته است نماز بخوانید؟! از (أَقِمِ الصَّلاة) چه کسی فهمیده است نماز است؟ به چه دلیل می گویید نماز است؟ من می گویم مراد، دعا است

(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)

خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود می ‌فرستد؛ ای کسانی که ايمان آورده ‌ايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.

سوره احزاب (33): آیه 56

(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي) یعنی نماز می خواند؟ (يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ) یعنی بر پیغمبر نماز بخوانید؟

(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)

از اموال آنها صدقه ‌ای (به عنوان زکات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مايه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!

سوره توبه (9): آیه 103

(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ) یعنی زکات بگیر بعد نماز میت برای مسلمان ها بخوان؟! این دیگر روشن است برای این که مراد از کلمه «صلاة» دعا است.

 هر چه شما دارید (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ) یعنی دعا کردن را به پا دارید. شما سنت را کنار بگذارید برای اصل نماز و زکات تان در قرآن هیچ چیزی ندارید.

 وقتی نوبت آقای خلیفه دوم می رسد ایشان هم دستور داد:

«اخبرنا الحسن بن أبي بكر أخبرنا أبو سهل أحمد بن محمد بن عبد الله بن زياد القطان حدثنا عبد الله بن روح المدايني حدثنا شبابة حدثنا أبو في أيدي الناس كتب فاستنكرها وكرهها وقال أيها الناس أنه قد بلغني أنه قد ظهرت في أيديكم كتب فأحبها إلى الله أعدلها وأقومها فلا يبقين فيها ويقومها على أمر لا يكون فيه اختلاف فأتوه بكتبهم فأحرقها بالنار ثم قال أمنية كأمنية أهل الكتاب»

تقييد العلم للخطيب البغدادي؛ اسم المؤلف: الخطيب البغدادي الوفاة: 463 هـ، دار النشر: دار إحياء السنة النبوية، ج 1، ص 52

«أن عمر بن الخطاب بلغه انه قد ظهر أحد عنده كتاب إلا أتاني به فأرى فيه رأيي»

تقييد العلم للخطيب البغدادي؛ اسم المؤلف: الخطيب البغدادي الوفاة: 463 هـ، دار النشر: دار إحياء السنة النبوية، ج 1، ص 150

«قد ظهر أحد عنده كتاب» کتاب ها و احادیثی که نوشته بودند در دست شان بود «وقال أيها الناس أنه قد بلغني أنه قد ظهرت في أيديكم كتب فأحبها إلى الله أعدلها وأقومها فلا يبقين أحد عنده کتاب إلا أتاني به» هر کس کتابی از سنت پیغمبر نوشته است بر دارد بیاورد.

«فأرى فيه رأيي»

من هم می خواهم نظرم را نسبت به این بدهم. (مثلا) یک دائرة المعارفی بنویسیم.

«فظنوا أنه يريد ينظر فأتوه بكتبهم فأحرقها بالنار»

تمام صحابه ای که روایت از پیغمبر داشتند همه این روایت ها را آقا آتش زد. آیا با وجود این می توانید بگویید چرا از صد و بیست هزار صحابه، صد صحابه نقل حدیث کردند؟! همین ها که باقی مانده هم معجزه اهل بیت است. عمر به این هم اکتفاء نکرد.

«كتب في الأمصار من كان عنده شيء فليمحه»

همه را محو و نابود کند.

جامع بيان العلم وفضله؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1398، ج 1، ص 65

همه اوردند، نسائی آورده، ابن عبد البر آورده، و خطیب آورده است بعد ایشان می گفت:

«إن كلامكم شر الكلام، وإن حديثكم شر الحديث»

تاريخ أبي زرعة الدمشقي؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن عمرو بن عبد الله بن صفوان النصري المشهور بأبو زرعة الدمشقي الملقب بشيخ الشباب (المتوفى : 281هـ) الوفاة: 281 ، دار النشر : ج1، ص73

چیزی برای حدیث گذاشتند بماند که ما بخواهیم استدلال کنیم؟ این فرمایش خلیفه دوم است!

پرسش:

واقعاً حدیث پیغمبر را می گوید؟

پاسخ:

بله، مشخص است کاری به حدیث شما ندارد «إن كلامكم شر الكلام، وإن حديثكم شر الحديث» و تمامش هم مربوط به بحثی که این آقایان دارند حدیث از پیغمبر در میان مردم نقل می کنند و اختلاف ایجاد می کند.

 کسی در رابطه با نماز، حدیث نقل کند اختلاف می افتد؟ در رابطه با زکات حدیث نقل کند اختلاف می افتد؟ آن که حدیث نقل کند اختلاف می افتد بحث امامت و ولایت است این اختلاف می اندازد.

لذا این ها کاری با احادیث نماز و زکات ندارند زمان عمر، وهب ابن منبه و دیگران در مسجد النبی، حوزه تدریس دارند. کعب الأحبار حوزه تدریس دارد تمیم داری نصرانی حوزه تدریس دارد مثل ابن عباس و ابو هریره شاگرد این آقا هستند.

این هم قضیه را خیلی روشن می کند عزیزان دقت کنند این ها بحث های ریشه ای است تقييد العلم للخطيب البغدادي دارد

«هاتي الطست اسكبي فيها ماء فجعل يمحوها بيده ويقول (نحن نقص عليك أحسن القصص) قلنا انظر إليها فان فيها حديثا حسنا فجعل يمحوها ثم قال إنما هذه القلوب أوعية فأشغلوها بالقرآن ولا تشغلوها بغيره»

تا دارد:

 «جاء علقمة بكتاب من مكة أو اليمن صحيفة فيها أحاديث في أهل البيت بيت النبي صلى الله عليه»

دم خروس بیرون آمد که می گوید بسوزانید، نقل نکنید و چنین و چنان کنید.

 عبد الله ابن مسعود است می گوید:

«فدعا الجارية ثم دعا بطست فيها ماء فقلنا له يا أبا عبد الرحمن أنظر فيها فان فيها أحاديث حسانا»

عرب به تَشت، طست می گوید گفتیم آقای ابو عبد الرحمن (عمر بن خطاب) در بین اینها، احادیث صحاح است.

«فجعل يميثها»

یعنی داشت محو می کرد هر چه حدیث در این کتاب بود.

«فيها أحاديث في أهل البيت بيت النبي صلى الله عليه»

همه را نابود کرد گفت:

«فأشغلوها بالقرآن ولا تشغلوها ما سواه»

شما بروید قرآن بخوانید کاری به احادیث نداشته باشید.

تقييد العلم للخطيب البغدادي؛ اسم المؤلف: الخطيب البغدادي الوفاة: 463 هـ، دار النشر: دار إحياء السنة النبوية، ج 1، ص 54

از این نمونه ها، فراوان داریم که این ها از احادیث در رابطه با فضایل اهل بیت و امثال این می ترسیدند وگرنه از احادیث مربوط به مسائل دیگر نمی ترسیدند.

 ابو هریره می گوید زمان عمر اگر حدیثی نقل می کردم با شلاقش من را چنین و چنان می زد و سر من را می شکست.

«حبس ثلاثة من الصحابة لنشر الحدیث»

طحاوی می گوید عبد الله ابن مسعود، ابو درداء، ابوذر و ... به جرم این که حدیث نقل می کردند آقای عمر این ها را تازیانه زد یعنی در حد خوردن شراب و زنای غیر محصنه.

 نقل حدیث به یک حدی رسیده که ناقل حدیث در جامعه باید شلاق بخورد. می گوید این ها را حبس کرد.

 ذهبی می گوید:

«زجر غیر واحد من الصحابة...وهذا مذهب لعمر ولغیره»

امثال این قضایا است.

این را هم ببینید خیلی جالب است یکی از صحابه به نام صبیغ در رابطه با متشابهات قرآن، تفسیر قرآن و ... سوال می کرد، عمر احضارش کرد دستور داد بدن سر و گردنش را شلاق زدند گفت زخم هایش را مداوا کنید وقتی بهبود پیدا کرد دوباره آمد شلاق زد دوباره گفت ببرید مداوا کنید مرتبه سوم ایشان گفت:

«يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ إِ كُنْتَ تُرِيدُ قَتْلِي»

آقای عمر می خواهی من را بکشی؟

«فَاقْتُلْنِي قَتْلاً جَمِيلاً»

خیلی واضح و روشن من را بکش. این که شلاق می زنی بدنم تکه تکه می شود می برند معالجه می کنند دوباره می آوری شلاق می زنی و مداوا می کنند اگر می خواهی من را بکشی خیلی راحت بکش!

«وَإِنْ كُنْتَ تُرِيدُ أَنْ تُدَاوِيَنِي فَقَدْ وَاللَّهِ بَرَأْتُ»

می خواهی من را مداوا کنی قسم به خدا تمام چیزی در تفسیر حدیث در سرم بود همه از سرم رفت! دیگر از این بهتر؟

«فَأَذِنَ له إلى أَرْضِهِ»

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ ، دار النشر : ج 14، ص 33

گفت به منطقه خودش برود، به ابو موسی هم گفت هیچ یک از مسلمان ها با این معاشرت نداشته باشند یعنی حبس خانگی!

آیا اگر کعب الأحبار یا وهب ابن مُنبه و ابو هریره هم روایت نقل می کردند عمر با آن ها همین برخورد را داشت؟ مسئله این است که عمر بن خطاب از کسانی که تفسیر قرآن مطرح می کنند که آیه (إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ) برای حضرت علی (سلام الله علیه) است (بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ) در تفسیرش آمد برای حضرت علی است؛ (الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ) در شان حضرت علی است آیه تطهیر در شان اهل بیت علیهم السلام است آیه مباهله مخصوص پنج نفر آل عبا است از این ها وحشت داشت.

 در روایاتی که در رابطه با ولایت اهل بیت (سلام الله علیهم) و حضرت امیر (سلام الله علیه) است این سه آیه یا آیات دیگر یک روایت در این زمینه از ابو هریره می بینید، از کعب الأحبار می بینید، از تمیم داری می بینید؟

آنها در اختیار حاکمین بودند هر چه حکومت می گفت سمعاً و طاعتاً می گفتند. ولی عبد الله ابن مسعود و ابو درداء چنین کاری نمی کردند. این ها باید شلاق بخورند و به زندان هم بروند. حتی عمر از دنیا رفت این سه نفر زندان بودند عثمان روی کار آمد این ها را از زندان بیرون آورد. جرم شان چه بود؟ نقل حدیث پیغمبر!

با توجه به این ها همین اندازه که این روایات به دست ما رسیده است ما کاری به اهل سنت نداریم. اهل سنت عمدتاً صحاح سته دارند صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن نسائی، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه قزوینی که برخی در آن اختلاف دارند یک عده می گویند سنن ابن ماجه جزء صحاح سته است یک عده می گویند موطأ مالک. 

این ها شش کتاب دارند ابن اثیر جزری در جامع الأصول مکررات صحاح سته را حذف کرده است اگر یک روایتی بخاری در ده جا داشته مسلم هم داشته، ابن ماجه هم داشته، نسائی هم داشته و ابو داود هم داشته یک مورد آورده است کل صحاح سته نُه هزار و نهصد و اندی روایت شده است. یعنی در صحاح سته اهل سنت ده هزار روایت هم نیست.

کتاب کافی به تنهایی 16199 روایت دارد. یعنی یک و نیم برابر کل صحاح سته اهل سنت. نزدیک به دوازده هزار روایت تهذیب است. حدود شش هزار روایت من لا یحضر است.

 مرحوم شیخ حر عاملی این ها را جمع می کند سی و پنج هزار روایت می شود. سی و پنج هزار روایت کم نیست. بیست و یک هزار روایت مستدرک را اضافه کنید شصت هزار روایت می شود.

این کتب احادیث شان مربوط به مسائل عقایدی نیست همه مربوط به احکام است.

 لذا این که ائمه (علیهم السلام) در زمان خودشان برای نقل حدیث، نشر حدیث، نوشتن حدیث و ... عنایت داشتند خودش بحثی است.

 مرحوم شیخ حر عاملی در آخر وسائل بخشی به نام الفوائد دارد. فایده پنجم می گوید در زمان ائمه بیش از شش هزار و ششصد کتاب تألیف شد.

شنیدن این مطلب ساده است ولی شش هزار و ششصد روایت در عصر معصومین آن هم با وضعی که داشتند خیلی حرف است. بخشی از این احادیث قبل از امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) نوشته شده است. مربوط به زمان امام صادق و امام باقر هم نبوده است.

 اصحاب حضرت امیر، امام مجتبی، امام حسین، امام سجاد و ... (سلام الله علیهم) چقدر کتاب از این ها داریم ثبت شده است. بخشی از اصول اربعمائة برای معصومین است.

مرحوم کلینی اصول اربعمائه را 21 سال شبانه روز تلاش کرد مبوَّب کرد کتاب کافی شد. یعنی کتاب کافی در حقیقت مبوَّب کتاب هایی است که در عصر معصومین نوشته شده است. این ها را دقت کنیم.

 عضد الدین ایجی می گوید:

«الجواب منع صحة الحديث»

 اولاً این که حدیث غدیر صحیح نیست

«ودعوى الضرورة مكابرة كيف ولم ينقله أكثر أصحاب الحديث ولأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبي»

کار به کجا کشیده است؟! شما می خواهید بگویید چرا صحابه به حدیث غدیر عمل نکردند؟ ایجی می گوید اصلا حضرت علی در غدیر نبود در یمن بوده است!

 بزرگان اهل سنت مثل فخر رازی و ... از این حرف «ایجی» عصبانی شدند که چه کسی گفته حضرت علی در غدیر نبود؟ امیر المؤمنین روز پنجم ذی الحجة وارد مکه شد در صحیح بخاری آمده است آقای عضد الدین ایجی! در صحیح بخاری آمده است که امیر المؤمنین از یمن وارد مکه شد خدمت صدیقه طاهره آمد دید صدیقه طاهره از احرام بیرون آمده، حضرت امیر تعجب کرد فرمود: چرا از احرام بیرون آمدی؟ حضرت فرمود: پدرم گفته است.

تعدادی از شترهایی که رسول اکرم در منا کشتند شترهایی است که حضرت علی از یمن آورده بود. چقدر روایت در صحیح بخاری دارید که امیر المؤمنین چنین و چنان یعنی حضرت علی در یمن نبود؟

«فإنه كان باليمن وإن سلم فرواته لم يرووا مقدمة الحديث»

اگر فرضاً بگوییم تسلیم شدیم «وإن سَلَم» این که «أ لست اولی بکم من انفسکم» نبوده

«والمراد بالمولى الناصر بدليل آخر الحديث ولأن مفعل بمعنى أفعل لم يذكره أحد»

مراد از مولی ناصر است به دلیل آخَر حدیث مفعل به معنای أفعل «لم یذکُرُ أحد» ببینید در حقیقت بحث علمی نیست بلکه چشم بستن به همه حقایق است.

آقا! مَفعل به معنای أفعل هیچ کس نگفته است. آقا جان! این را اگر یک غیر عرب بگوید حرفی نیست ولی آقای عضد الدین ایجی شما از بیخ عرب هستید با ادبیات عرب آشنا هستید نمی دانم قضیه چه است؟!

فقط همین حرف شان را دقت کنید ابن حجر مکی می گوید أحدی از ائمه عربیه نگفتند مولی به معنا اولیٰ است.

بفرمایید بنیانگذاران عرب محمد صائب کلبی، فرّاء، ابو عبیده، اخفش، زجاج همه این ها گفته اند مولی به معنای اولیٰ است.

 در سوره حدید:

(هِي مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ)

و همان سرپرست تان می ‌باشد؛ و چه بد جايگاهی است!

سوره حدید (57): آیه 15

آتش، مولای شما است، مولای شما است یعنی آقا و ناصر شما است؟ یا نه «النارُ أولیٰ بِکُم»

کلبی دارد:

«أولى بكم، وهو قول الزجاج والفراء وأبي عبيدة»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج29، ص198

آقای عضد الدین چه می گویی؟! هذیان می گویی؟!

ابو حیّان:

«وقال الكلبي: أولى بنا من أنفسنا»

تفسير البحر المحيط؛ اسم المؤلف: محمد بن يوسف الشهير بأبي حيان الأندلسي الوفاة: 745هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ -2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود - الشيخ علي محمد معوض، شارك في التحقيق 1) د.زكريا عبد المجيد النوقي 2) د.أحمد النجولي الجمل، ج5، ص53

فخر الدین رازی معنای آیه این است که:

«(مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِي مَوْلَاكُمْ) يعني أولى بكم»

التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة: الأولى، ج29، ص198

أخفش و زجاج این را گفتند کلبی هم مشخص است برنامه شان چه است؟ از ابو عبیده.

 (مَأْوَاكُمُ النَّارُ) حدید آیه 15 «اولاکم» لَبید گفت ابو عبیده علامه بحر است. محدثین، کلمه مولا در قرآن چند جا آمده است

(وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ، هِي مَوْلَاكُمْ، أَنْتَ مَوْلَانَا)

تمام این ها را آقایان آوردند هر کجا کلمه مولا در قرآن آمده است گفتند معنای مولا اولی بکم است.

به این جا بر گردید که می گوید:

«ولأن مفعل بمعنى أفعل لم يذكره أحد»

هیچ کس این را نگفته است.

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة،  ج 3، ص 602

این را چه کار کنیم؟!

حالا برای امثال عضد الدین ایجی آتش کم است. یعنی اگر خدای عالم یک چیزی بالاتر از عذاب برای این ها قرار داده بود این ها مستحق آن هستند.

این ها امثال این قضایا را اورده اند، یکی یکی این ها را می آورند.

«الثاني قوله صلى الله عليه وسلم (أنت مني بمنزلة هارون من موسى) ومن المنازل الثابتة لهارون استحقاقه للقيام مقامه بعد وفاته لو عاش إلا أن ذلك كان له بحكم المنزلة في النبوة وانتفى ههنا بدليل الاستثناء الجواب منع صحة الحديث أو المراد استخلافه على قومه في قوله (اخلفني في قومي) لاستخلافه على المدينة ولا يلزم دوامه بعد وفاته ولا يكون عدم دوامه عزلا له ولا عزله إذا انتقل إلى مرتبة أعلى وهو الاستقلال بالنبوة منفرا كيف والظاهر متروك لأن من منازل هارون كونه أخا ونبيا هذا ونفاذ أمر هارون بعد وفاة موسى لنبوته لا للخلافة وقد نفى النبوة فيلزم نفي مسببه»

«أنت مني بمنزلة هارون من موسی» را این طوری رد می کند. یکی یکی همه احادیث را آورده و رد کرده است.

«الثالث قوله صلى الله عليه وسلم (سلموا على علي بإمرة المؤمنين) الجواب منع صحة الحديث للقاطع المتقدم وكذا قوله ( أنت أخي ووصيي وخليفتي من بعدي وقاضي ديني وقوله (إنه سيد المسلمين وإمام المتقين وقائد الغر المحجلين)»

بعد می گوید:

«وبعد الأجوبة المفصلة هذه النصوص معارضة بالنصوص الدالة على إمامة أبي بكر رضي الله عنه وهي من وجوه»

 (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ...)

خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده‌اند وعده مي‌دهد که قطعا آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد، همان گونه که به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد.

سوره نور (24): آیه 55

می گوید این مربوط به ابوبکر است این آیه در حق ابوبکر نازل شده است. آقا این کجا آمده و چه کسی این را گفته است؟ نیاورده است.

(قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيتُمْ مِنْ قَبْلُ يعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا)

به متخلفان از اعراب بگو: «بزودي از شما دعوت مي‌شود که بسوي قومي نيرومند و جنگجو برويد و با آنها پيکار کنيد تا اسلام بياورند؛ اگر اطاعت کنيد، خداوند پاداش نيکي به شما مي‌دهد؛ و اگر سرپيچي نماييد -همان گونه که در گذشته نيز سرپيچي کرديد- شما را با عذاب دردناکي کيفر مي‌دهد!»

سوره فتح (48): آیه 16

(قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ) می گوید در رابطه با ابوبکر نازل شده است. (فَإِنْ تُطِيعُوا يؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا) در مورد یکی از خلفای ثلاثه نازل شده است.

«لو كانت إمامة أبي بكر باطلة لما كان معظما عند الله لكنه معظم وأفضل الخلق عنده»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة،  ج 3، ص 603

از کجا افضل الخلق عنده است؟

بعد یک عبارتی دارد من می خواهم دوستان اگر مقداری روی این کار کنند حاضر هستیم جایزه خوبی هم بدهیم. روی این مطلب خیلی کم کار شده است.

«استخلف أبا بكر في الصلاة»

پیامبر ابابکر را خلیفه خودش در نماز قرار داد.

«وما عزله»

عزلش هم نکرد

«فيبقى إماما فيها فكذا في غيرها»

هم در نماز امام است و هم در غیر نماز امام است.

«إذ لا قائل بالفصل»

کسی نگفته است بین نماز و خلافت فرق است.

«ولذلك قال علي رضي الله عنه قدمك رسول الله في أمر ديننا أفلا نقدمك في أمر دنيانا»

خود حضرت علی فرمود آقای ابوبکر شما را پیامبر در نماز که جزء وظایف دینی ما است امام قرار داد ما در مسائل خلافت شما را امام قرار ندهیم؟

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة،  ج 3، ص 603

علامه امینی کار کرده است ولی کار پخته نشده است. من ندیدم کسی دیگر کار کرده باشد. در کتاب عبقات هم ندیدم.

علامه امینی در الغدیر حدود شصت و شش روایت از زبان حضرت علی (سلام الله علیه) در رابطه با خلافت ابوبکر، عمر و عثمان آورده است.

خود حضرت علی از پیامبر نقل می کند که پیامبر فرمود خلیفه بعد از من ابوبکر است، بعد از ابوبکر عمر است و بعد از عمر عثمان است. ولی در جلد پنجم یک پاسخ هایی دارد اما برای امروز ما کافی نیست.

هرکدام از دوستان بتوانند این ها را جمع کنند و اگر خوب باشد ما حاضر هستیم چاپ کنیم. احادیثی که از زبان حضرت علی در فضیلت خلفا و در خلافت خلفا و امامت خلفا آمده است. دوستان زحمت بکشند برای جلسه فردا اگر کسی در این زمینه کار کرده است، کتاب های نوشته شده، یا در کتابی مطلب نوشته شده جمع آوری کنند. اگر نیست هرکدام از بزرگواران روی این موضوع کار کنند به نظرم خیلی خوب است.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

  




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها