2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
لزوم مبارزه با ظالمین در روایات شیعه
کد مطلب: ١٢٥٨٥ تاریخ انتشار: ١١ خرداد ١٤٠١ - ١٨:٤٧ تعداد بازدید: 198
دروس خارج » فقه الحکومه
لزوم مبارزه با ظالمین در روایات شیعه

جلسه پنجاه و ششم 23 /11/ 1400

 بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجاه و ششم 23 /11/ 1400

موضوع: لزوم مبارزه با ظالمین در روایات شیعه

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

چرا به امام جواد علیه السلام، جواد الائمه می گویند؟

پاسخ:

مرحوم سید عبد الحسین طیب صاحب کتاب «کلم الطیب» که یکی از علمای بزرگ شیعه هست، قضیه ای را از یکی از علمای بزرگ و از مراجع نقل می کند که در مدینه همسرشان به شدت مریض شدند و متوسل به رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) شدند. حضرت را در خواب دیدند که فرمود شما ایشان را خدمت امام نهم (سلام الله علیه) به کاظمین ببرید.

عرض کردم اقا جان آن ها فرزند شما هستند هرچه دارند از شما دارند. حضرت فرمود ما کارها را بین خودمان تقسیم کردیم، کارهایی مانند کسی که مثلا در دست دشمن گرفتار است به عهده  امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است. کسانی که کارهای معنوی می خواهند به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) متوسل می شوند.

کسانی که کارهای علمی می خواهند به امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) متوسل می شوند. کسانی که در سفر مشکل دارند به امام رضا (علیه السلام) متوسل شوند. کسانی که مشکل مالی دارند و مشکل خانوادگی دارند این ها به اقا امام جواد، جواد الائمه (سلام الله علیه) محوّل شده است.

بعد حضرت فرمود اگر مشکلات به قدری شد که به گلوگاه رسید و اگر چاره نداشتید فرزندم حجت ابن الحسن (سلام الله علیه) را صدا بزنید. غرض این است که همه این ها:

«وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْض‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

همه این ها نور واحده هستند.

«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلنا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص18

برای این ها فرقی نمی کند؛ ولی با توجه به روحیه هایی که افراد دارند بعضی ها انس شان با خود رسول اکرم بیشتر است. بعضی ها عشق به امیر المؤمنین علیه السلام در وجودشان شعله ور است. بعضی ها به صدیقه طاهره علاقه دارند. این بستگی دارد به آن کششی که افراد دارند نسبت به هر کدام از ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) این ها را از خدای عالم بخواهند و حضرت را به آن بزرگوار قسم بدهند قطعا مشکلات حل خواهد شد ولی آن چه که ما در روایات داریم در زیارت نامه خود حضرت هم تعبیری دارد:

«قائد الکرم»

حضرت رهبر کرم هستند. قائد الکرم مشخص است که حضرت چقدر با عظمت است. در مشکلات مادی توسل به حضرت امام جواد (سلام الله علیه) خیلی سریعتر جواب می دهد.

پرسش:

در صحیح مسلم در رابطه با حدیث 4468 جلد 5 صفحه 52 که در بعضی از چاپ ها 1757 است. عباس وقتی به خلیفه دوم وارد شد گفت:

«اقْضِ بَيْنِي وَبَيْنَ هذا الْكَاذِبِ الْآثِمِ الْغَادِرِ الْخَائِنِ»

آقایان این را ملاک قرار داده اند.

پاسخ:

اولا این قضیه شاید نقشه بین خود امیر المؤمنین (سلام الله علیه) و عباس بوده که بیایند قضیه‌ ی فدک را طوری جلوه بدهند که بین ما اختلاف است شما این اختلاف را حل کن و بعد ثابت کنند که خلیفه دوم حق تصرف در فدک را ندارد.

بعد خلیفه دوم می گوید:

«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال أبو بَكْرٍ أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ثُمَّ تُوُفِّيَ أبو بَكْرٍ وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ وَوَلِيُّ أبي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

اولا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) این دو نفر را طبق عبارت صحیح مسلم آثم، خائن، غادر و کاذب می داند. امام معصوم است و خلیفه چهارم آنها هم هست. از هر جهت قولش حجت است و در آخرش هم می گوید:

 « ألیسَ كَذَلِكَ؟ قالا نعم»

صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج3، ص 1378، ح 1757

ولی عباس عموی پیامبر نه معصوم است و گفتارش ارزش ندارد که ما بخواهیم به آن نظر بدهیم که ایشان چنین حرفی گفته است یا نه.  گفتار عباس هم نه برای ما و نه برای اهل سنت حجت نیست.

ما مفصل این را قبلا بحث کردیم، گمانم در سایت ولی عصر عجل الله فرجه فایلش باشد. یک روزی من مفصل این بحث را مطرح کردم که می گوید:

«اقْضِ بَيْنِي وَبَيْنَ هذا الْكَاذِبِ الْآثِمِ الْغَادِرِ الْخَائِنِ»

چرا عباس عموی پیامبر این چنین گفته است؟ من برای این مطلب ادله متعددی ذکر کردم که حرف ایشان هیچ ارزش کلامی ندارد و گفتیم که ظاهرا صحنه سازی برای قضاوت است. قول عباس حجت نیست ایشان معصوم نیست ولی حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) معصوم است و آیه تطهیر درباره ایشان نازل شده است. و طبق آیه مباهله امیر المؤمنین نفس پیامبر است.

رسول اکرم فرموده:

«علي مع الحق والحق مع علي»

تاریخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج14، ص320

وهمچنین حضرت علی درباره خود به نقل از رسول اکرم فرمود:

«لا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص86، ح78

بغض علی نشانه نفاق است. علاوه براین ابن عباس ده فضیلت برای حضرت امیرالمومنین علیه السلام می شمارد:

«وقعوا في رجل له بضع عشرة فضائل ليست لأحد غيره»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

هیثمی نیز می گوید:

«كانت لعلي ثماني عشرة منقبة ما كانت لأحد من هذه الأمة... ولقد أوتي ابن أبي طالب ثلاث خصال لأن يكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم زوجه رسول الله صلى الله عليه وسلم ابنته وولدت له وسد الأبواب إلا بابه في المسجد وأعطاه الراية يوم خيبر رواه أحمد وأبو يعلى ورجالهما رجال الصحيح»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص119

سعد در برابر درخواست معاویه سه فضیلت بی نظیر از او نقل می کند که مانع هرگونه اهانت به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است.

«أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فقال أَمَّا ما ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلَنْ اسبه لان تَكُونَ لي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الي من حُمْرِ النَّعَمِ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول له خَلَّفَهُ في بَعْضِ مَغَازِيهِ فقال له عَلِيٌّ يا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي مع النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَا تَرْضَى ان تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَسَمِعْتُهُ يقول يوم خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ قال فَتَطَاوَلْنَا لها فقال ادْعُوا لي عَلِيًّا فَأُتِيَ بِهِ ارمد فَبَصَقَ في عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إليه فَفَتَحَ الله عليه وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآيَةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ) دَعَا رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِي»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1871، ح2404

سعد کسی را که به امیر المومنین سلام الله علیه اهانت کرد، نفرین کرد و نفرین همان لحظه به اجابت رسید.

«فحدثنا بشرح هذا الحديث الشيخ أبو بكر بن إسحاق أنا الحسن بن علي بن زياد السري ثنا حامد بن يحيى البلخي بمكة ثنا سفيان عن إسماعيل بن أبي خالد عن قيس بن أبي حازم قال كنت بالمدينة فبينا أنا أطوف في السوق إذ بلغت أحجار الزيت فرأيت قوما مجتمعين على فارس قد ركب دابة وهو يشتم علي بن أبي طالب والناس وقوف حواليه إذ أقبل سعد بن أبي وقاص فوقف عليهم فقال ما هذا فقالوا رجل يشتم علي بن أبي طالب فتقدم سعد فأفرجوا له حتى وقف عليه فقال يا هذا على ما تشتم علي بن أبي طالب ألم يكن أول من أسلم ألم يكن أول من صلى مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ألم يكن أزهد الناس ألم يكن أعلم الناس وذكر حتى قال ألم يكن ختن رسول الله صلى الله عليه وسلم على ابنته ألم يكن صاحب راية رسول الله صلى الله عليه وسلم في غزواته ثم استقبل القبلة ورفع يديه وقال اللهم إن هذا يشتم وليا من أوليائك فلا تفرق هذا الجمع حتى تريهم قدرتك قال قيس فوالله ما تفرقنا حتى ساخت به دابته فرمته على هامته في تلك الأحجار فانفلق دماغه ومات هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه»

...آن کسی که به حضرت علی جسارت می کرد با نفرین سعد ابن ابی وقاص از اسب پایین افتاد همان جا به درک واصل شد...

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص6119

پرسش:

روایاتی که در باب تحریف قرآن وارد شده صحیح است یا صحیح نیست؟

پاسخ:

ما مفصل قبلا این را بحث کردیم، مرحوم آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب البیان مطرح کرده است. این روایات عمده اش سندا ضعیف است آن دسته از روایاتی که سندا صحیح است بحث تحریف نیست، بحث تبیین است.

مثل همانطوری که در آیه ابلاغ است:

«ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج6، ص193

نه اینکه به این صورت نازل شده  بلکه وقتی این آیه نازل شد پیامبر عبارت «بلغ ما انزل الیک» را تبیین کردند و فرمودند «إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته».

 

 

پرسش:

اگر صلاح می دانید جهت آشنا شدن راجع به شخصیت اقای گل محمدی توضیح بیشتری بفرمایید

پاسخ:

قبلا هم دوستان مطرح کردند آقای گل محمدی یکی از اساتید حوزه علمیه قزوین بودند و ما در ابتدای امر با ایشان آشنا بودیم یکی از کسانی است که در علوم غریبه هم ید طولایی داشتند و ایشان یک دفعه قضیه ای را نقل کرد که یک آقایی از علمای تهران که حضرت ولی عصر علیه السلام را می شناخت، می بیند که هر روز یا بعضی از روزها می آید از کوچه شان رد می شود و آخر این کوچه وارد منزلی می شود.

وقتی پیگیری می کند می بیند که وارد یک منزلی شد، بعد از صاحب منزل پیگیری می کند این آقایی که منزل شما می آید ایشان چه کسی است؟ می گوید ایشان داماد ما است. گفت داماد خودتان است گفت بله. گفت دخترتان را به ایشان دادید گفت بله. گفت اسمش چیست؟ جواب داد اسمش سید مهدی است. پرسید چطور آدمی است؟ گفت بسیار آدم خوبی است. معلوم شده که پدر دختر هم حتی نمی شناخته است. بعد ایشان به خانمش نقل می کند و می گوید با اینها رفت و آمد خانوادگی پیدا کنند که این دختر در زمان شاه با آن وضعیت و با آن بی حجابی و... چطور شده که لیاقت همسری حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را پیدا کردند؟‌

بعد رفت و آمد خانوادگی پیدا می کنند معلوم می شود که اصلا این دختر از اول کودکی خودش را یک مرتبه هم به نامحرم نشان نداده است و اهل تهجد بوده است. یک دختر شایسته و با تقوا است. ایشان چنین نقل می کرد.

من این را یک مرتبه نقل کردم، در مورد صحت و سقمش هم چیزی نگفتم که آیا این اصلا صحیح است یا صحیح نیست. گفتیم در مورد اینکه حضرت ولی عصر علیه السلام آیا زن و بچه دارد یانه؟ سه تا نظریه است یک نظریه این است که حضرت زن و بچه ندارد، چون داشتن زن و بچه امنیت حضرت را به خطر می اندازد.

یک نظریه این است که بله ازدواج کردند چراکه فرمایش پیامبر است:

«النِّكَاحُ سُنَّتِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي‏»

نام كتاب: جامع الأخبار( للشعيري)؛ نويسنده: شعيري، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)،محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مطبعة حيدرية، نجف، ص101

حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) به این فرمایش عمل می کند. این هم یک نظریه است. یک نظریه هم این است که ما خبر و دلیل قطعی نداریم در بعضی از زیارتنامه ها یک سری مسائلی است ولی این که این ها تا چه اندازه صحیح است یا صحیح نیست ما نمی دانیم.

من بارها گفتم نظر ما همان سوم است ما دلیل قطعی نداریم که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) زن و بچه دارد یا ندارد. ما نمی دانیم. ان شاء الله حضرت تشریف آوردند خودشان بیان می کنند که زن و بچه دارند یا ندارند.

ما این را بارها گفتیم ولی شبکه های وهابی قسمت توضیحات ما را که گفتیم سه تا نظریه است و نظر خود ما هم این است که از روایات و احادیث ما قطعا نمی توانیم استفاده کنیم که حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) دارای زن و بچه هستند یا نیستند، را نمی آورند و مطرح نمی کنند.

ما گفتیم ولی متأسفانه شبکه های وهابی قسمت اول را گرفتند وپخش کردند. ما چندین بار این را جواب دادیم ولی جواب ما را معمولا پخش نمی کنند و این ها دنبال نقطه ضعف هستند.

البته این را هم بگویم کسانی که در همین اواخر از افراد مورد اعتماد خدمت حضرت ولی عصر (أرواحنا فداه) مشرف شدند می گویند ما قطع داریم که حضرت دارای زن و بچه است.

پرسش:

در رابطه با کتاب لله ثم للتاریخ سوال کرده اند چنین شخصی ساختگی نیست؟

پاسخ:

صد در صد ساختگی است، سید حسین موسوی اصلا وجود خارجی ندارد. گفته اند که در نجف شاگرد آقای خویی و دیگران بوده است، این ها را عربستان سعودی ساخته و ترجمه هم کرده است. آقای آل محسن کتابی در رد این کتاب به اسم «لله ثم للحقیقة» نوشته و به این کتاب که ساخته عربستان سعودی است جواب داده و جوابش هم خیلی مفصل است _ این جواب کتاب برگزیده سال ولایت شد_.

در هر صورت ...

به ایشان جواب دادند و کتاب خیلی خوبی است.

یکی از طلبه های کاشان هم جواب فارسی نوشته و اسم کتاب را«اهل بیت علیهم السلام از دین دفاع می کنند» گذاشته است. اسم ترجمه کتابی که عربستان سعودی نوشته «اهل بیت از خود دفاع می کند» است. و اقای طلبه اهل کاشان اسم کتابش را «اهل بیت علیهم السلام از دین دفاع می کند» گذاشته است.

این کتاب را هم ما نگاه کردیم و بعضی از اصلاحات را خودمان انجام دادیم. در فارسی بهترین کتابی که نوشته شده همین «اهل بیت علیهم السلام از دین دفاع می کند» و عربی هم همان کتاب آقای آل محسن است.

این که می گویند اول شیعه بوده بعد سنی شده درست نیست این شخص اصلا وجود خارجی ندارد. نویسنده کتاب «لله ثم للتاریخ»‌ اگر در سایت هم نوشته شده نظری بوده و قطعا اشتباه است.

آغاز بحث...

در رابطه با بحثی که ما درمورد حکومت های ظالم داشتیم، مطالبی از اهل سنت آوردیم مبنی بر این که هرگونه مبارزه با حکومت ظالم خلاف شرع است. حتی گفته اند اگر کسی در برابر ظالم قیام بکند.

«الْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ في النَّارِ»

هردو در آتش جهنم هستند.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 20، ح31

 و امثال این قضایا که شما شمشیرتان را بشکنید و در خانه هایتان بنشینید اگر حمله هم کردند گردنتان را در برابر شمشیر ظالم قرار بدهید تا شما را به قتل برساند.

ما عرض کردیم این اولا با آیات قرآن کاملا منافات دارد و فتاوای علمای شیعه را هم در جلسه قبل مطرح کردیم.

اما روایاتی که در این رابطه ما از اهل بیت علیهم السلام داریم خیلی زیاد است من بخشی از آن ها را که «مشت نمونه خروار است» عرض می کنم.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:

«أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»

...همواره در برابر ظالم خصم و در برابر مظلوم کمک کار باشید.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421، 47 و من وصية له (علیه السلام) للحسن و الحسين (علیهما السلام) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله‏

این شعار امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا» این مطلق است حالا این ظالم فرد باشد یا گروه باشد، جامعه باشد یا حاکم باشد. یعنی:

 «کل من تلبس بالظلم یجب ان یکون الشیعة خصما له»

 و مظلوم هم فرق نمی کند، مظلوم فرد باشد، قبیله باشد یا ملت باشد «وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا» دارد. ظالم و مظلوم هم حاکم را می گیرد و هم افراد عادی را می گیرد.

حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) در مسیر کوفه به کربلا فرمایشی دارد که در کتاب بحار جلد 44 صفحه 191 آمده است.

«وَ قِيلَ لَهُ يَوْمَ الطَّفِّ انْزِلْ عَلَى حُكْمِ بَنِي عَمِّكَ»

روز عاشورا به امام حسین علیه السلام گفتم بیا با یزید پسر عمت - آن ها از بنی امیه بودند این ها از بنی هاشم – بیعت کن. حضرت فرمود:

«لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ»

من هرگز دست ذلت به شما دراز نمی کنم

 «وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ»

مانند عبید و بندگان هم فرار نمی کنم.

 «ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ- إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي‏ وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ.»

تا می گوید:

«لَمَّا نَزَلَ الْقَوْمُ بِالْحُسَيْنِ وَ أَيْقَنَ أَنَّهُمْ قَاتِلُوهُ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قَدْ نَزَلَ مَا تَرَوْنَ مِنَ الْأَمْرِ وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حَتَّى لَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ إِلَّا خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى الْوَبِيلِ»

این که دنیا تغییر پیدا کرده و مطالب حق مورد انکار قرار گرفته و دنیا ارزشی ندارد، دنیا مثل ریختن آب از یک ظرف بیشتر نیست. مثل یک چوپانی است که در بیابان در کنار گوسفندان یک چند ساعتی صفا می کند.

 «أَ لَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ »

این جا مراد ما است:

«وَ إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً.»

من امام حسین مرگ را جز سعادت چیز دیگری نمی دانم و زندگی تحت حکومت ظالم را جز ننگ و عار نمی دانم.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص191

این نشان می دهد که در برابر ظالم اصلا سکوت کردن و زندگی در حکومت ظالم ننگ است بلکه باید به هر نحوی و با هر کیفیتی باشد باید با ظالم مبارزه کرد اگرچه نتیجه اش در آینده معلوم بشود.

در قضیه حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) هم کاملا حضرت می دانست که اتفاق چه است و وقتی محمد حنفیه آمد با امام حسین (سلام علیه) در مکه صحبت کرد، بنا به نقلی امام حسین تصمیم گرفت به طرف کوفه نیاید و طرف یمن برود.

محمد حنفیه هم رفت به همه بشارت داد که من امام حسین علیه السلام را متقاعد کردم تا کوفه نروند چون کوفه نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام خیانت کردند به شما هم خیانت خواهند کرد.  کوفیان زبان شان با شما است قلب شان با بنی امیه است.

حضرت به او فرمودند: در آنچه گفتی بررسی می کنم. روز بعد حضرت به طرف کوفه حرکت فرمودند. وقتی محمد حنفیه علت را جویا شد ، حضرت آن قضیه را فرمودند که رسول اکرم صلّی الله علیه وآله را در خواب و یا در مکاشفه دیدم – خواب مکاشفه برای این است که برای ما یک مقداری تفهیم و تفهّم صورت بگیرد-

حضرت فرمود رسول اکرم صلی الله علیه و آله را دیدم، حضرت امر فرمودند که ما باید به طرف کوفه حرکت کنیم و رضایت و تقدیر الهی بر این است که آنجا برویم.

«فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلا»

محمد حنفیه گفت حالا که شما کوفه می روید زن و بچه را همراه خودتان نبرید. گفت حضرت فرمودند:

 «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص364

این ها روایاتی است که در بعضی از منابع ما امده است؛ ولی آنچه که ما از کلیات زندگی ائمه (علیهم السلام) می فهمیم و کلینی در کتاب کافی هم روایات متعددی از ائمه (علیهم السلام) اورده است و یک دستور العملی از طرف خدای عالم دارند که بر مبنای آن عمل می کنند و کاری ندارند که این عملکرد برای مردم چقدر قابل فهم است.

اهلبیت علیهم السلام برای احیاء شریعت وظیفه دارند این مسیر را طی بکنند و تسلیم امر الهی هستند، رضایت حق، رضایت این ها است. نه این که این ها راضی به رضای خدا هستند.

گاهی می گوییم ائمه علیهم السالم راضی به رضای خدا هستند این خیلی مهم نیست. اما گاهی می گوییم رضایت خدا، رضایت اهل بیت علیهم السلام است. این خیلی مهم است.

کتاب کامل الزیارات آورده است:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ رِضَاهُ مِنْ رِضَى الرَّحْمَنِ وَ سَخَطُهُ مِنْ سَخَطِ الرَّحْمَن‏»

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص213

در روایت هم داریم که:

«رضا الله رضاهم»

علامه طباطبایی یک تعبیری در این زمینه دارد که می گوید تفاوت «رضا الله رضاهم» با «رضیت برضا الله» این هست که یعنی آن چه را که خدا خواسته است اگرچه مورد نظر ما نباشد و برخلاف میل ما باشد ما راضی می شویم. این برای اهل بیت علیهم السلام مقام کمی است ولی «رضا الله رضاهم» همین که خدای عالم در یک کاری راضی است رضایت خدا هم به رضایت این ها است.

مهم تر از همه اینکه متن زیارت مطلقه امام حسین (سلام الله علیه) که مرحوم شیخ صدوق می فرماید:

«أَصَحُّ الزِّيَارَاتِ عِنْدِي مِنْ طَرِيقِ الرِّوَايَةِ وَ فِيهَا بَلَاغٌ وَ كِفَايَةٌ»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص598

در آنجا هم می گوید:

«إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏»

اراده الهی بر قلب مبارک شما نازل می شود و از قلب شما صادر می شود.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِيَارَةِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام)، ح2

اراده الهی در تدبیر عالم هستی توسط اهل بیت (علیهم السلام) صورت می گیرد. امام واسطه فیض میان خالق و مخلوق است به تعبیر یکی از بزرگان، امام (علیه السلام) وجود و کمال وجود را از حق می گیرد و به تمام خلائق افاضه می کند.

مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) در شرح دعای سحر

بعضی از عبارت هایی را که در کتاب های دیگرشان نتوانستند بگویند درآنجا بیان کرده اند.

من جمله:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَة»

ایشان می گوید:

«إنّ اللهَ خَلَقَ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا وَخَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ»

خدای عالم تمام هستی عالم را با مشیت آفرید و مشیت را مستقیم آفرید.

بعد روایتی از امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند که فرمود:

«نحن مشیة الله»

 

در هر صورت ...

خواستم توضیحی نسبت به این روایت «إني لا أرى الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما» بیان بکنم. این روایت را اهل سنت نیز نقل کردند از جمله هیثمی متوفای 807 در کتاب مجمع الزوائد جلد 9 آورده است:

«ألا ترون الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهى عنه ليرغب المؤمن في لقاء الله فإني لا أرى الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص192

طبرانی متوفای 360 در کتاب معجم کبیر جلد 3 صفحه 115 می نویسد:

«أَلا تَرَوْنَ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَالْبَاطِلَ لا يُتَنَاهَى عنه لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ في لِقَاءِ اللَّهِ وَإِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَالْحَيَاةَ مع الظَّالِمِينَ إِلا بُرْمًا»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر: مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج3، ص114

تاریخ دمشق ابن عساکر متوفای 571 در جلد 14 صفحه 217 می نویسد:

«ألا ترون الحق لا يعمل به والباطل لا يتناهى عنه ليرغب المؤمن في لقاء الله وإني لا أرى الموت إلا سعادة والحياة مع الظالمين إلا برما»  

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج14، ص217

امام سجاد (سلام الله علیه) در مکارم الاخلاق دعایی دارد که می فرماید:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى‏ مَنْ‏ ظَلَمَنِي‏»

خدایا دستی بر من قرار بده نسبت به کسی که ظلم کرده بر من!

این دعا را همیشه دوستان بعد از نماز صبح یا بعد از هر نمازی بتوانند بخوانند خیلی خوب است.

مراد از من یعنی بر امت، بر مسلمان ها این جا هم نمی گوید: «وَ اجْعَلْ يَدی عَلَى‏ مَنْ‏ ظَلَمَنِي» می گوید: «وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى‏ مَنْ‏ ظَلَمَنِي‏» خدایا دستی بر من قرار بده بر کسی که نسبت به من ظلم کرده؛ یعنی دست قدرتی که بتوانم در برابر ظالم بایستم و مقاومت کنم.

«وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي»

خدایا زبانی برای من قرار ده کسی که با من به خصومت بر می خیزد با من خصم است و خصومت، دشمنی، بحث و جدل دارد.

 مخصوصاً آنهایی که مناظره می کنند  این فقره را زیاد بخوانند

«وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِي»

خدایا مرا بر کسی که با من بدخواهی می کند و عناد دارد پیروزم گردان!

«وَ هَبْ لِي مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي»

خدایا کسی که با من کید می کند تزویر می کند حیله می کند

«وَ هَبْ لِي مَكْراً» اینجا کلمه مکر، یعنی راه چاره و راه موفقیت بعضی از افراد که با انسان کید و دشمنی می کنند این ها افراد نادانی هستند.

(وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا)

و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام می ‌گويند (و با بی ‌اعتنايی و بزرگواری می ‌گذرند)؛

سوره فرقان (25): آیه 63

«مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي» ولی بعضی از افراد عنود هستند که لجاجت می کنند «مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي» در رابطه با کید این ها من هم بتوانم یک مکری را به کار ببرم کید او را از کار بیاندازم ولذا کلمه:

(وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيرُ الْمَاكِرِينَ)

و (يهود و دشمنان مسيح، براي نابودی او و آيينش،) نقشه کشيدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چاره‌ جويی کرد؛ و خداوند، بهترين چاره‌ جويان است.

سوره آل عمران (3): آیه 54

شاید از همین باشد.

«وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِي»

خدایا به من قدرتی بده در برابر کسی که نسبت به من ستم کرده و مرا لِه می کند.

 به من توانایی بده نسبت به این چنین دشمنی که تصمیم دارد من را ازبین ببرد با او مبارزه کنم قبل از این که من را ازبین ببرد، به فکر دفع او و یا نابودی او باشم.

«وَ تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِی»

خدایا آن کسی که نسبت به من ناسزا می گوید بهتان می زند به من توفیق بده این بهتان های او را تکذیب کنم.

«وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِي»

آن کسی که دارد من را می ترساند وعده وعید می دهد. خدایا من را سلامتی بده نسبت به کسی که دارد ما را می ترساند این کار و آن کار را انجام می دهم و در کنارش هم می فرماید:

«وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي»

خدایا آن کسی که راه ثواب و راه درست به من نشان می دهد توفیق بده از این فرد اطاعت کنم.

 فقط تنها «يَداً عَلَى‏ مَنْ‏ ظَلَمَنِي‏» نیست افرادی هستند که در این طور قضایا، در این مشکلات راه ثواب و راه نجات به من نشان می دهند مرا رهنمون می کنند و در برابر مشکلات، در برابر ظلم، در برابر بحث و جدل من را راهنمایی می کنند خدایا به من توفیق بده که از این ها اطاعت کنم.

«وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي»

خدایا آن کسی که مرا به راه راست هدایت می کند توفیق تبعیت و پیروی عنایت فرما.

الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. ص94

این هم تعبیری از امام سجاد (سلام الله علیه) در دعای 20صحیفه سجادیه بود که بیان کردیم. ان شاء الله عزیزان این عبارت را در خلوت وجلوت هایشان بخوانند.

امیدواریم که عزیزان موفق و مؤید باشند.

 والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها