2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
توسل
کد مطلب: ٥٧٢٥ تاریخ انتشار: ١٢ تير ١٣٨٥ تعداد بازدید: 7085
سخنراني ها » عمومي
توسل

پاسخ به شبهات 85/04/12

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 12 / 04 / 85

استاد حسيني قزويني

بحث ما روي اين بود كه يكي از قوي ترين و اساسي ترين حربه وهابيت، نسبت شرك دادن به شيعه و ساير فِرَق اسلامي است به جرم توسل به انبياء (عليهم السلام) و اولياء. من امروز به صورت خيلي مختصر، نكاتي را عرض مي كنم و تجربيات خودم را در اين زمينه اشاره مي كنم.

اينها عمدتا بحث توسل به انبياء (عليهم السلام) و اولياء را در حال حيات، هيچ اشكالي نمي دانند. متأسفانه بعضي از عزيزاني كه در رابطه با وهابيت، كتاب نوشته اند يا به نقد آراء وهابيت پرداخته اند، در نقد آراء وهابيت به ادله اي تمسك كرده اند كه تمام اينها مورد قبول وهابيت است. همان طور كه بنده عرض كردم، آيه شريفه:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

سوره يوسف/آيه97

مربوط به قيد حيات است و هم چنين:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

سوره نساء/آيه64

وهابيت اينها را به حيات انبياء (عليهم السلام) منحصر مي كنند. حتي روايتي از صحيح بخاري نقل مي كنند:

در زمان خلافت عمر بن خطاب، باران نيامد و عمر آمد نزد عباس ـ عموي پيامبر ـ متوسل شد كه ما در زمان رسول الله به او متوسل مي شديم و اكنون به تو متوسل مي شويم كه از خدا بخواه تا باران رحمتش را بر ما نازل كند.

در جواب مي گويند:

عمر بن خطاب اين را در جمع صحابه و مهاجرين و انصار گفت و كسي هم به او اعتراض نكرد و اگر توسل به مرده جايز بود، نيازي نبود كه عمر بن خطاب متوسل به عموي پيامبر شود.

ما بايد در اينجا دو كار را انجام بدهيم:

1. بايد دليل طرف مقابل را تضعيف و خلع سلاح كنيم.

2. قضيه را نقلا و عقلا تثبيت كنيم.

اما در رابطه با اين روايت. روايت مطلق است و هيچ دليلي بر حرمت توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن نخوابيده است. عمر بن خطاب نگفت كه ما به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) توسل نمي كنيم و توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شرك است. مي گويد كه ما قبلا به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متوسل مي شديم و الان هم به تو متوسل مي شويم. اثبات شئ، نفي ما عدا نمي كند. اگر در اين روايت گفته بود: ما بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ديگر نمي توانيم به او متوسل شويم و توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حرام و شرك است، لذا آمده ايم به شما متوسل شويم، حرف شما درست است. ما روايات ديگري داريم كه نشان گر اين است كه صحابه حتي در زمان خود عمر بن خطاب به قبر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متوسل شده اند. بنده خودم در نشستي كه در سال گذشته با شيخ عبد العزيز بن عبد الله آل شيخ ـ مفتي اعظم عربستان سعودي ـ حدود يك ساعت بحث داشتم، من از ايشان سوال كردم:

آيا توسل به انبياء و اولياء در زمان حيات شان اشكال دارد؟ گفت: نه. گفتم: دليل از كتاب و سنت هم بر همين قائم است. گفت: قبول است. گفتم: چگونه مي شود كه أمر توسل كه در حال حيات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، مشروع و مرضي شارع بوده است، ولي به مجرد اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، اين امر مشروع، تبديل به شرك شد؟ گفت: براي اينكه وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، قادر به نفع و ضرر رساندن به ما نيست؛ لذا توسل به او شرك است. گفتم: طلب كردن از يك فردي كه قادر به قضاي حوائج نيست، حدأكثر يك امر عبث و باطل است، نه شرك؛ مانند كسي كه به ديوار مي گويد مرا سير كن. گفت: سابقه ندارد كه صحابه، يك مورد متوسل شده باشند به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم). گفتم: در منابع متعدد شماست، مانند سنن بيهقي و مصنف ابن ابي شيبه كه روايتي را نقل مي كنند:

أصاب الناس قحط في زمن عمر رضي الله عنه، فجاء رجل إلي قبر النبي صلي الله عليه و سلم فقال: يا رسول الله! استسق لامتك، فإنهم قد هلكوا، فأتي الرجل في المنام فقيل له : ائت عمر فأقرئه السلام ، وأخبره أنكم مسقون و قل له : عليك الكيس ! عليك الكيس ! فأتي عمر فأخبره فبكي عمر ثم قال : يا رب لا آلو إلا ما عجزت عنه.

در زمان خلافت عمر، قحطي آمد و مردي نزد قبر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي به هلاكت مي رسند، از خداوند بخواه كه باران رحمتش را بر مردم ببارد. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به خواب آن شخص آمد و فرمود: برو نزد عمر و از قول من سلام برسان و بشارت بده كه باران رحمت بر آنها نازل خواهد شد. آن مرد آمد نزد عمر و خوابش را گفت و عمر هم گريه كرد و ... .

المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص483 ـ فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 وج56، ص489 ـ الدرر السنية في الرد علي الوهابية لأحمد زيني دحلان، ص9 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105 ـ تاريخ الطبري، ج3، ص192 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص556 ـ الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216

ايشان گفت: روايات ضعيف و مرسل است و قابل استناد نيست. گفتم: اتفاقا دو تن از علماء بزرگ شما صراحت دارند كه روايت صحيح است. گفت: چه كسي گفته است كه روايت صحيح است؟ گفتم: آقاي ابن حجر عسقلاني در فتح الباري و آقاي ابن كثير دمشقي در البداية و النهاية.

وقتي من اين روايت را با آدرس دادم، يك حالت شوك به ايشان دست داد و حدود 10 دقيقه براي من توضيح داد. يكي از معاونينش كه در كنارش نشسته بود، گفت:

اين جواب شما، تناسبي با سوال ايشان ندارد. ايشان مي گويد كه ابن حجر و ابن كثير مي گويند كه روايت صحيح است، شما در مورد صحت روايت پاسخ بده.

اين تعبير همكار ايشان، براي من لذت بخش بود. بعضي از دوستاني كه از بعثه مقام معظم رهبري در كنار ما بودند، داشتند از خوشحالي بال در مي آوردند كه خودشان به هم اعتراض مي كردند.

ايشان اشاره كرد و رفتند كتاب فتح الباري و البداية و النهاية را آوردند و ديدند كه حرف ما در مورد صحيح بودن روايت درست است. كسي كه به مقام مفتي اعظم عربستان سعودي رسيده است و به قول ما به مقام آيت الله العظمي رسيده است و بالاترين مقام علمي يك كشور است، تا كنون به اين قضيه بر نخورده است و اين چنين قضايايي براي ايشان در طول عمرش، تذكر داده نشده است. من همين بحث را در سال قبلش در نيمه رمضان با شيخ محمد بن جميل بن زينو در خود مكه مكرمه در منزل ايشان داشتم و ايشان هم اظهار داشت كه من تا به حال اين چنين نديده بودم. ايشان 70 كتاب نوشته و غالبا به زبان هاي مختلف دنيا ترجمه شده است. ايشان هم در جلوي بيش از 40 دانشجويي كه نشسته بودند، همان طور ماند و گفت من تا به حال نديدم و بايد فكر كنم و بعد جواب بدهم.

ما بايد در بحث هايمان دقت كنيم. اين كه نيم ساعت مقدمه چيني كنيم و آسمان و ريسمان را كنار هم بچينيم، درست نيست. بايد در مطالعات مان دقت كنيم كه بزنگاه كجا است؟ در كجا مي شود به خال زد تا طرف مقابل نتواند دست و پا بزند؟ چه بسا شما 50 ساعت مطالعه كنيد و دو مطلب اساسي پيدا كنيد و اين دو مطلب، براي شما ارزشمند باشد.

نكته ديگري كه براي عزيزان عرض كنم، اين است كه مباحث نظري با مباحث عملي و كاربردي، زمين تا آسمان تفاوت دارد. اگر شما 500 جلسه هم در اين چنين جلساتي بنشينيد، فايده اي ندارد. اما وقتي با يك برادر سني يا وهابي برخورد مي كنيد و شاخ به شاخ مي شويد و شما دليل بگوييد و او ردّ كند و شما را خلع سلاح كند و شما هم براي جواب، جستجو كنيد، آن براي شما ارزش دارد. لذا، عقيده بنده اين است كه دوستاني كه مي خواهند كار كنند، بايد برنامه كارگاهي، ولو مناظره صوري داشته باشند تا فن مناظره تثبيت شود. هم چنين در مسافرت هاي داخلي و خارجي، چند جلسه با طلبه ها و دانشجويان و علماء آنها صحبت كنيد و اگر نتوانستيد جواب بدهيد، 99٪ پيروزي را كسب كرده ايد. چون وقتي كه گير افتاديد، وادار و مجبور مي شويد كه دنبال تفحص برويد. تا وقتي انسان احساس نياز نكند، دنبال چيزي نمي رود. تقاضاي من اين است كه در رابطه با هر نوع بحث ـ ولايت، مسيحيت، يهوديت و ... ـ ، تا وقتي كه كاربردي نشود و اين گفتگو و حوار و مناظره صورت نگيرد، نشستن در جلسه، هيچ فايده اي ندارد.

من چندين مورد بحث داشتم و در برابر اين روايت، جوابي نديدم.

نكته ديگر كه جالب است، اين است كه يكي از علماي بزرگ اهل سنت و شافعي مذهب به نام آقاي حصني دمشقي شافعي ـ كه بزرگان اهل سنت مانند آقاي زركلي در كتاب الأعلام او را مدح و ثناء كرده اند و از علماي برجسته و شاخص منطقه شامات بوده است و حتي ازدحام جمعيت در تشييع جنازه اش، در تاريخ كم نظير بوده است ـ در كتاب دفع الشبه عن الرسول ـ كه در ردّ عقائد وهابيت است ـ مطالب زيبايي دارد و مي گويد:

اينكه ابن تيميه مي گويد:

«من استغاث بميت أو غائب من البشر، بحيث يدعوه في الشدائد و الكربات و يطلب منه قضاء الحاجات ... فإن هذا ظالم ضال مشرك» هذا شئ تقشعر من الأبدان و لم نسمع أحدا فاه، بل و لا رمز إليه في زمن من الأزمان و لا بلد من البلدان، قبل زنديق حران - قاتله الله عز وجل و قد فعل - و جعل الزنديق الجاهل الجامد قصة عمر رضي الله عنه دعامة للتوصل بها إلي خبث طويته في الإزدراء بسيد الأولين و الآخرين و أكرم السابقين و اللاحقين و حط رتبته في حياته و أن جاهه و حرمته و رسالته و غير ذلك زال بموته و ذلك منه كفر بيقين و زندقة محققة.

«كساني كه به مرده متوسل مي شوند و طلب حاجت مي كنند ... ظالم و گمراه و مشرك هستند»، با اين حرف، بدن انسان مي لرزد ـ كه توسل به انبياء را بعد از مرگ آنها، گمراهي بدانيم ـ و تا به حال اين را از زبان كسي نشنيده ايم و در هيچ زمان و مكاني، كسي به صورت رمزي و كنايه اي هم به اين مطلب اشاره نكرده است، تا قبل از زنديق حرّان ـ ابن تيميه ـ و اين جاهل و زنديق و خشك، قصه متوسل شدن عمر رضي الله عنه ـ به عباس، عموي پيامبر ـ را وسيله اي قرار داده است براي نيت ناپاك خودش تا ميان مردم و انبياء فاصله بياندازد و مي خواهد بگويد كه بعد از مردن پيامبر، جاه و مقام و حرمت و رسالت او هم از بين رفت. اين عبارات او، يقينا كفر است و او حقيقتا زنديق است.

دفع الشبه عن الرسول للحصني الدمشقي، ص131

اين تعبير، خيلي سنگين است، آن هم از يك عالم شاخص شافعي مذهب! آيا بهتر از اين مي خواهيد؟! شما 50 بار بگوييد كه علامه اميني (ره) اين چنين گفته است و آنها هم 10 جواب مي دهند؛ ولي اگر بگوييم اين حرف علماي شماست، حرفي ندارند. ايشان، يا راست مي گويد و يا دروغ مي گويد. اگر دروغ مي گويد كه او زنديق و كافر است، پس شما بايد نسبت به عدالت و تقواي ايشان شك كنيد و اگر راست مي گويد، در عدالت و تقوا و دين آقاي ابن تيميه بايد شك كنيد. بحث، بحث شيعه با وهابيت نيست، بحث سني با وهابيت است؛ آن هم يك سني شاخص و مورد تأئيد و احترام شما.

بحث ديگر كه خيلي كاربرد دارد، اين است كه افكار ابن تيميه است. چون اينها امروز از ابن تيميه بتي ساخته اند و به قول يكي از اعاظم كه حوزه هاي علميه بايد تلاش كنند تا اين بت را بشكنند. اگر شما بتوانيد اين بت را بشكنيد، 90٪ موفقيت را به دست آورده ايد و يكي از راه هاي شكستن اين بت، رفتن به سراغ كلمات خود ابن تيميه است. بعضي از مسائل و كلمات ابن تيميه را شايد عوام نفهمند، ولي مسئله اهل بيت (عليهم السلام) و خود شخص امير المؤمنين (عليه السلام)، مورد احترام همه است و اگر ما آمديم مطالبي را از اين آقاي ابن تيميه ـ يا به تعبير آقاي حصني دمشيقي، زنديق حران ـ در رابطه با امير المؤمنين (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) آورديم، خيلي خوب براي عوام و مردم جا مي افتد. ايشان اهانت هايي به ساحت مقدس امير المؤمنين (عليه السلام) كرده است كه اگر به داغ ترين وهابي هم بگويي، متعصب و منفعل مي شود.

ابن حجر عسقلاني ـ از علماي شاخص اهل سنت و معاصر با ابن تيميه ـ مي گويد:

و كم من مبالغة لتوهين كلام الرافضي أدته أحيانا إلي تنقيص علي رضي الله عنه.

ابن تيميه ـ در كتاب منهاج السنة در ردّ كتاب علامه حلي (ره) ـ به قدري مبالغه كرده است كه مقام علي هم مورد اهانت قرار گرفته است.

لسان الميزان لإبن حجر، ج6، ص320

حتي ابن تيميه رسما اظهار كرده است كه ـ نستجير بالله ـ علي بن ابي طالب (عليه السلام) در 17 مورد مخالف كتاب خدا حركت كرده است:

أخطأ في سبعة عشر شيئا، ثم خالف فيها نصَّ الكتاب.

ابن حجر عسقلاني مي گويد:

و افترق الناس فيه شيعا منهم من نسبه إلي التجسيم ... و منهم من ينسبه إلي الزندقة لقوله: أن النبي صلي الله عليه و سلم لا يستغاث به و إن في ذلك تنقيصا و منعا من تعظيم رسول الله صلي الله عليه و سلم ... و منهم من ينسبه إلي النفاق لقوله: أخطأ علي في سبعة عشر شيئا، ثم خالف فيها نص الكتاب و لقوله: إنه كان مخذولا حيث ما توجه و إنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها و إنه قاتل للرياسة لا للديانة و لقوله: إنه يحب الرياسة و إن عثمان يحب المال و لقوله: أبو بكر أسلم شيخا يدري ما يقول و علي أسلم صبيا و الصبي لا يصح إسلامه ... .

فإنه شنع في ذلك، فألزموه بالنفاق لقوله صلي الله عليه و سلم: و لا يبغضك إلا منافق.

مردم درباره ابن تيميه، چند دسته شدند: ...

برخي از مردم او را منافق مي دانند. چون مي گويد كه علي در 17 جا خطا كرده است كه مخالف با نص كتاب خدا است. چون مي گويد: علي، مرد ذليلي بود و بارها براي به دست آوردن خلافت تلاش كرد، ولي نتوانست و او براي رياست مي جنگيد، نه براي ديانت. او رياست را دوست داشت. وقتي ابوبكر مسلمان شد، مي فهميد كه اسلام چيست، ولي وقتي علي مسلمان شد، كودك بود و اسلام كودك صحيح نيست و ... .

مسلمانان عصر او گفتند كه ابن تيميه منافق است، چون پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نسبت به علي گفته است: جز منافق، كسي تو را دشمن نمي دارد.

الدرر الكامنة لإبن حجر، ج1، ص155

اين روايت در صحيح مسلم است:

إنه لعهد النبي الأمي صلي الله عليه و سلم إليّ: أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق.

... مرا دوست نمي دارد، مگر مؤمن و مرا دشمن نمي دارد، مگر منافق.

صحيح مسلم، ج1، ص61

اين، بخشي از تعبيرات ابن تيميه بود. حتي تعبيراتي نسبت به ساحت مقدسه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) دارد كه من از بيان آنها معذورم. حضرت آيت الله ميلاني، كليه لغزش ها و مطالب خلاف و نادرست و نسبت ها و افترائات ناروا به اهل بيت (عليهم السلام) و معاندت با امير المؤمنين (عليه السلام) و نسبت هاي زشت به امير المؤمنين (عليه السلام) را در كتاب دراسات في منهاج السنة مفصل آورده و نقد كرده است.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها