2024 April 26 - جمعه 07 ارديبهشت 1403
اهانت به همسران رسول خدا (صلي الله عليه و آله)
کد مطلب: ٥٦٤٤ تاریخ انتشار: ١٨ بهمن ١٣٨٦ تعداد بازدید: 6218
سخنراني ها » عمومي
اهانت به همسران رسول خدا (صلي الله عليه و آله)

پاسخ به شبهات 86/11/18

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 86/11/18

استاد حسيني قزويني

بحث ما در جلسه گذشته، در رابطه با سخنراني يكي از ليدرهاي وهابيت به نام عثمان الخميس بود كه به قول خودش40 ،50 شبهه به شيعه وارد كرده است و آن را در سايت هاي مختلف گذاشته و در كشورهاي مختلف، جزواتي را از اين سخنراني چاپ و منتشر كرده اند. ما هم چندين شبهه را در جلسه گذشته پاسخ داديم و امروز هم مي پردازيم به شبهه اي كه شيعه را متهم مي كنند نسبت به زوجات نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم).

ايشان مي گويد پنجمين شبهه اي كه ما به مذهب شيعه داريم و شيعه بايد پاسخ بدهد، اين است كه شيعه نسبت به ناموس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ادب را رعايت نمي كند.

روايتي را در بحارالأنوار نقل كرده اند از قول آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه مي گويد:

سافرت مع رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم ليس له خادم غيري، و كان له لحاف ليس له لحاف غيره و معه عائشة و كان رسول الله صلي الله عليه و آله ينام بيني و بين عائشة ليس علينا ثلاثتنا لحاف غيره، فإذا قام إلي صلاة الليل يحط بيده اللحاف من وسطه بيني و بين عائشة.

من با رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به سفر رفتم و عايشه هم همراه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و تنها خدمتگذار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) من بودم و يك لحاف هم بيشتر نداشتيم، و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بين من و عايشه مي خوابيد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبح بيدار شد براي نماز شب خواندن و من خوابيده بودم و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اين لحاف را بين من و عايشه فاصله گذاشت و جمع كرد تا فاصله باشد بين من و عايشه.

بحارالأنوار، ج40، ص2

عثمان الخميس مي گويد كه ببينيد شيعه مي گويد علي (عليه السلام) و عايشه زير يك لحاف بودند، در حاليكه در كتاب كافي دارند كه:

إذا وجد الرجل و المرأة في لحاف واحد ، جلدا مائة جلدة.

اگر يك مردي و يك زني را زير يك لحاف بيابند، بايد به آنها صد شلاق بزنند.

كافي، ج7، ص181

اين يكي از اساسي ترين شبهه اي است كه آنها عواطف و احساسات مردم را نسبت به مذهب شيعه برمي انگيزانند و نسبت به مذهب شيعه بدبين كنند.

شبهه ديگري هم دارند كه به موقع آن را هم بيان مي كنيم كه مي گويد:

شيعيان مي گويند عايشه رابطه نامشروع داشت و از اين كانال پولي هم بدست مي آورد.

جواب اول :

معمولا مبناي شيعه بر اين است كه روايت اگر سند نداشته باشد، كلا فاقد اعتبار است و شيعه بر روايت مرسل و بي سند اعتباري قائل نيست؛ سند هم داشته باشد، بررسي مي كنند و اگر يك نفر ضعيف، مجهول يا مهمل داشته باشد، باز هم آن روايت فاقد اعتبار است. روايتي را كه ايشان از بحارالأنوار آورده، نه سند دارد كه قابل بررسي باشد و نه در كتاب هاي ديگري كه نقل شده، سند دارد؛ روايت فاقد سند، فاقد هر گونه اعتبار است. اين آقا به ما شبهه وارد مي كند در مورد حديثي كه اصلا نزد شيعه اعتباري ندارد.

قبلا بنده عرض كردم معمولا در پاسخ به شبهات، به روايات كه مي رسيم، اول بايد ببينيم كه روايت سند دارد يا ندارد، سند معتبر هست يا نه، اگر معتبر نبود يا سند نداشت، روايت از درجه اعتبار ساقط است. در كتب اربعه شيعه، هيچ يك از مؤلفين آن، ادعاي صحيح بودن تمامي روايات آن را نكرده اند، همچنين صاحب بحارالأنوار. آمدن يك حديث در يك كتاب، دليل بر اعتقاد شيعه به آن نيست؛ چون شايد برخي از اين روايات از روي تقيه صادر شده باشد يا بعضي از مخالفان از روي عناد، اين حديث را جعل كرده باشند. بعد بايد ببينيم كه آيا آن حديث، معارضي هم دارد و با نص قرآن و سنت مخالفت مي كند يا نه؟

خود امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

ما خالف الكتاب ، فاضربوه علي الجدار.

هر روايتي كه از ما رسيد و با كتاب خدا مخالفت كند، آن را به ديوار بكوبيد.

لذا وقتي روايتي را عليه ما استفاده مي كنند، اولين كاري كه بايد بكنيم، اين است كه تكليف روايت را از نظر مبناي كلامي و رجالي شيعه بررسي كنيم و ببينيم آيا اين روايت قابل اعتبار و توجيه است يا نه؟ مي بينيم اين روايتي كه آقاي عثمان الخميس گفته، اصلا مرحوم علامه مجلسي ، سندي براي او ذكر نكرده، تا ببينيم سندش صحيح است يا نه.

دومين جواب:

جواب نقضي است. شما روايتي را از كتاب بحارالأنوار نقل كرديد كه فاقد اعتبار است؛ اما ما روايات متعددي داريم در اين زمينه كه نسبت به موقعيت و احترام و اخلاق نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نه تنها عقلاء قبول نمي كنند، بلكه مجانين هم اين مطالبي را كه شما در كتاب هاي صحاح يا مسانيد و سنن خود با سند صحيح آورده ايد، قبول نمي كنند.

*** آقاي حاكم نيشابوري از استوانه هاي علمي شماست كه ذهبي و ابن حجر او را تعريف و تمجيد گفته اند و او را متخصص و خريط در فن رجال دانسته اند، كتابي دارد به نام مستدرك الصحيحين؛ يعني آنچه از نظر صحيح بخاري و مسلم، جا مانده و شرايط حجيت بخاري و مسلم را دارد، در اين كتاب آورده است؛ ايشان مي فرمايد از قول زبير:

أرسلني رسول الله في غداة باردة فأتيته و هو مع بعض نسائه في لحافه، فأدخلني في اللحاف، فصرنا ثلاثة ... هذا حديث صحيح الإسناد.

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روز سردي دنبال من فرستاد، آمدم خدمت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديدم او با يكي از همسرانش در زير لحاف خوابيده است، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مرا داخل لحاف كرد و ما سه نفر شديم.

مستدرك الصحيحين حاكم نيشابوري، ج3، ص364

اگر روايت مرسله در كتاب بحارالأنوار گفته است علي (عليه السلام) زير لحاف رفت، ولي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وسط خوابيد، روايت شما اين را هم نگفته است و معلوم نيست كه زبير وسط بوده يا نه؛ شما نسبت به اين روايت چه مي گوئيد؟ حاكم نيشابوري هم مي گويد اين حديثي است كه سندا صحيح است.

من كان بيته من زجاج ، فلا يرم الحجر.

كسي كه خانه اي از شيشه بنا كرده، سنگ پراني نمي كند.

شمائي كه اين چنين روايتي با سند صحيح داريد، نبايد بر شيعه خرده بگيريد.

*** روايتي ديگر باز هم با سند صحيح، مجاهد از عايشه نقل مي كند و مي گويد:

كنت آكل مع النبي (صلي الله عليه و سلم) ، حيسا في قعب، فمر عمر فدعاه، فأكل فأصابت إصبعه إصبعي، فقال حس أو أوه لو أطاع فيكن ما رأتكن عين. (و رجاله رجال الصحيح)

داشتيم با رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) داخل يك ظرف گود داري حلوا مي خورديم، عمر داخل شد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) عمر را دعوت كرد به غذا خوردن، من داشتم از ظرف غذا مي خوردم كه عمر هم از همان ظرف من غذا خورد و انگشتان عمر با انگشتان من تماس گرفت. عمر گفت اوه! اي واي! اگر رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) حرف من عمر را گوش مي كرد، چشم نامحرمان به شما زنان نمي افتاد.

مجمع الزوائد هيثمي، ج7، ص93 - سنن كبري بيهقي، ج6، ص435 - درالمنثور، ج5، ص213 - تهذيب الكمال مزي، ج29، ص138 - معجم اوسط طبراني، ج3، ص212

آقاي عثمان الخميس! اينكه عمر دست همسر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را لمس مي كند، شما چگونه مي بينيد؟ حرام هست يا نه؟ آن هم از طرف خليفه دوم! اگر چنانچه روايات بحارالأنوار آن را مي گويد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بين علي (عليه السلام) و عايشه فاصله انداخت، اينجا كه جناب خليفه دوم شما، دستش با دست عايشه تماس گرفت. اضافه بر اين، عمر تعبيري به دور از ادب مي گويد، جمله اي كه عمر در ادامه مي گويد، آيا تنقيص مقام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و عايشه نيست؟! آقاي عثمان الخميس! اگر چنانچه شما اين جمله را به پدرت بگوئي، چه مي شود؟ اگر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حرف من گوش مي كرد ... .

آقاي زيلعي از علماي بزرگ أهل سنت و كتابي دارد به نام تخريج الأحاديث ، در ذيل اين حديث يك اضافه اي هم دارد و مي گويد عمر گفت:

و قال يا رسول الله يدخل عليك البار و الفاجر فلو أمرت أمهات المؤمنين بالحجاب .

تخريج الأحاديث والآثار الزيلعي ، ج 3 ، ص 126 .

افراد بد و خوب به ملاقات شما مي آيند، دستور بدهيد كه زنان مؤمنين با حجاب باشند.

يعني معاذ الله نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به مسائل ناموسي به اندازه جناب عمر هم غيرت نداشته است؟! آيا اين درست است؟!

مي گويند حرمت امامزاده را، اول بايد متولي نگه دارد؛ اگر متولي به امامزاده احترام نگذارد، از ديگران انتظاري نيست. اگر ما بيائيم به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين جسارتي بكنيم، آن وقت نبايد انتظار داشته باشيم كه يهوديان ومسيحيان نسبت به ساحت مقدس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين گونه جسارت ها را نداشته باشند. وقتي شما مي آئيد پيامبر را اينگونه مقامش را پائين مي آوريد و غيرت جناب عمر را بيشتر از پيامبر مي دانيد، واقعا خيلي جرأت مي خواهد!!! فرداي قيامت چه جوابي به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خواهيد داد با اينكه ادعا هم مي كنيد روايت صحيح است.

*** در كتاب صحيح مسلم و بخاري كه مي فرمائيد أصح الكتب بعد از قرآن است، نقل مي كند از قول عايشه كه:

كان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مضطجعا في بيتي كاشفا عن فخذيه أو ساقيه، فستأذن ابوبكر، فأذن له و هو علي تلك الحال؛ فتحدث ثم استأذن عمر، فأذن له و هو كذلك؛ فتحدث ثم استأذن عثمان، فجلس رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و سوي ثيابه؛ قال محمد و لا أقول ذلك في يوم واحد فتحدث؛ فلما خرج، قالت عايشة: يا رسول الله! دخل أبوبكر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عمر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عثمان، فجلست و سويت ثيابك؛ فقال الا استحيي من رجل تستحي منه الملائكة.

رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) آن روز كه نوبت من بود، در خانه خوابيده بود، بطوري كه ران حضرت كاملا نمايان بود؛ آقاي ابوبكر آمد و گفت يا رسول الله اجازه داخل شدن مي دهيد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) هم همينطور باز بود؛ با او صحبت كرد و بعد آقاي عمر اجازه ورود خواست و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت كرد و در اين هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) تا عثمان را ديد، بلند شد و نشست و لباسش را درست كرد و رانهايش را پنهان كرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) پرسيدم كه وقتي ابوبكر داخل شد، عكس العمل و اهميتي نشان ندادي و رانهايت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهميتي ندادي؛ اما چرا وقتي عثمان آمد، بلند شدي و نشستي و لباس هايت را روي رانت كشيدي؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) گفت: عايشه! آيا خجالت نكشم از مردي كه ملائكه از او خجالت مي كشند؟!

صحيح مسلم، ج7، ص117، ح6103 - صحيح بخاري، ج، ص، ح - سنن الكبري بيهقي، ج2، ص231 - فتح الباري، ج7، ص44 - عمدة القاري، ج4، ص82 - مسند ابي يعلي، ج8، ص240 - صحيح ابن حبان، ج15، ص336 - تاريخ مدينه دمشق، ج39، ص81 - تاريخ اسلام ذهبي، ج3، ص471

يعني ملائكه از ديدن جناب عثمان حياء مي كنند و از ديدن جناب عمر و ابوبكر حيا نمي كنند. اينها نشان مي دهد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اولين اخلاق و اداب اسلامي هم برخوردار نبود، با اينكه قرآن مي فرمايد:

وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ. سوره قلم، آيه4

از جناب عثمان الخميس سؤال مي كنيم كه در اين روايت، ران رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بيرون بوده و جناب ابوبكر و عمر آمدند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رانش را نپوشاند، آيا اين خلاف اخلاق اسلامي نيست كه وقتي ميهمان به منزل كسي مي آيد، ميزبان ادب را مراعات كند؟ حتي بچه انسان وقتي مي آيد منزل، پدر اگر پوشش مناسب نباشد، سريع مي رود و لباس مناسب مي پوشد و ادب انساني اين اقتضاء را دارد و حال آنكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به قول شما به اين شكل بود.

از اين مهمتر اينكه فقهاي مذاهب اربعه شما فتوا داده اند بر اينكه:

جناب نبوي از استوانه هاي فقهي شافعي در كتاب مجموع، ج3، ص170 مي گويد:

الفخذ عوزة، الركبة عورة.

ران و زانو هم جزء عورت است و واجب است مرد عورت خود را از ديگران بپوشاند.

جناب سرخسي از استوانه هاي فقهي حنفي در كتاب مبسوط، ج10، ص146 مي گويد:

الفخذ عوزة.

جناب ابن قدامه از استوانه هاي فقهي حنبلي در كتاب مغني، ج1، ص616 مي گويد:

الفخذ عوزة.

جناب امام قرطبي مالكي در تفسيرش، ج7، ص182 مي گويد:

قال مالك بن أنس: أكره للرجل أن يكشف فخذه بحضرة زوجته.

مرد حتي در نزد همسرش هم نبايد رانش را آشكار كند.

اما مي گويند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جلوي جناب عمر و ابوبكر هم مي تواند رانش را آشكار كند.

از وهابيت هم، شوراي عالي افتاء عربستان در كتاب فتاوا اللجنة الدائمة، ج6، ص178 مي گويند:

الركبة عورة، الفخذ عورة، ما بين السرة و الركبة عورة.

ران و زانو جزء عورت است، از ناف تا زانو هم عورت انسان است.

باز هم اين جمله را مي گويم:

من كان بيته من زجاج، فلا يرم الحجر.

كسي كه خانه اي از شيشه بنا كرده، سنگ پراني نمي كند.

شمائي كه اين چنين فتاوائي داريد، نبايد بر شيعه خرده بگيريد.

*** جالب اينجاست باز هم در كتاب صحيح بخاري، ج3، ص201، باب الجهاد مي گويد:

عن إسحاق بن عبد الله بن أبي طلحة عن أنس بن مالك رضي الله عنه أنه سمعه يقول كان رسول الله صلي الله عليه و سلم يدخل علي أم حرام بنت ملحان فتطعمه و كانت أم حرام تحت عبادة بن الصامت فدخل عليها رسول الله صلي الله عليه و سلم فأطعمته و جعلت تفلي رأسه.

نقل مي كند از انس بن مالك، صحابي و غلام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفت در خانه ام حرام، دختر ملحان.

او كسي است كه وقتي جناب عمر در جنگ بدر فرار كرد و رفت بالاي كوه و آقاي ابوبكر هم افتخار مي كرد كه او رفته بالاي كوه، ولي اين زن در اطراف رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شمشير گرفت در دستش و جنگيد؛ يعني از آن زن هائي است كه غيرتش از خيلي از مردها بيشتر است.

ام حرام، همسر عبادة بن صامت بود و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفت منزل او و ام حرام غذا درست مي كرد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خورد، يك روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خود را گذاشتند روي زانوي ام حرام و او سر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تفتيش مي كرد و شپش هاي سر او را جدا مي كرد.

صحيح مسلم، ج6، ص49 - موطأ مالك، ج2، ص464 - سنن ابي داود، ج1، ص559 - سنن ترمذي، ج3، ص99 - سنن نسائي، ج6، ص40 - سنن كبري بيهقي، ج9، ص165 - عمدة القاري، ج14، ص85 - صحيح ابن حبان، ج15، ص51 .

بايد گفت إنا لله و إنا إليه راجعون. زنده باد به اين مذهب با اين همه احترام به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه آن را به اوج خود رسانده است. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با زن نامحرم، آنهم برخورد اينگونه؟! اگر ما اين را امروز حتي براي دانشجوي سني بگوئيم، چه قضاوتي مي كند؟ اگر بياوريم در رسانه هاي عمومي و مجامع بين المللي و به مردم اعلام كنيم، اين جوان هاي مسيحي به ما نمي خندند؟ اين تحصيلكرده هاي خودمان به ما نمي خندند؟ پيامبري كه مي گفت:

النظافة من الإيمان.

حالا در سرش بايد شپش جستجو كرد.

ما معتقديم كه هر دو كار به ضرر اسلام است كه هم أهل سنت عيوب شيعه را عيان كند و هم شيعه عيوب أهل سنت را؛ ولي ما داريم دفاع مي كنيم و هيچ راه چاره اي نداريم. اگر مظلوم در هنگام دفاع، مطلبي را بگويد، بر او عيب نيست؛ ولي كسي كه حمله و ظلم را آغاز كرده، او همواره بايد مورد طعن و مذمت قرار بگيرد. ما به وهابيت مي گوئيم كه تا كنون هر چه كردند، ديگر گذشته، ولي از اين به بعد، به خاطر خدا و قيامت و وجدان، اگر ايمان داريد، اين كارها را كنار بگذاريد. اينچنين پاپيچ پيروان مكتب أهل بيت (عليهم السلام) نشويد. اين شيعه تربيت يافته مكتب علي (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) است. پرورش يافته مكتب امام سجاد (عليه السلام) است كه وقتي آمد در شام، با همان حالت اسارت، وقتي كه خطيب سلطنتي ياوه سرائي كرد، امام سجاد (عليه السلام) از لابلاي اسراء گفت: اي يزيد اجازه مي دهي من بروم بالاي اين چوب ها و چند جمله بگويم؟ يزيد گفت نه، گفتند او كه مريض است، بگذار بگويد، يزيد گفت من او را مي شناسم، اگر او برود بالاي منبر، ما را رسوا مي كند. با اصرار مردم امام سجاد (عليه السلام) رفت بالاي منبر، پرده را بر روي حقائق باز كرد و تمام مردم گريه و ناله و شيون سر دادند؛ بطوريكه يزيد ديد هيچ راهي ندارد و به مؤذن گفت اذان بگويد تا مردم صداي امام سجاد (عليه السلام) را نشنوند.

آقاي عثمان الخميس! شيعه پرورش يافته مكتب امام سجاد (عليه السلام) است. با شيعه اين چنين بازي نكنيد. اگر شما يك مورد در برابر ما شبهه بگوئيد، ما در برابر شما صدها شبهه داريم. صلاح شما نيست و صلاح اسلام هم نيست.

*** من وقتي اين جملات را مي گويم، عرق شرم سراسر وجودم را مي گيرد و از محضر آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) عذرخواهي مي كنم. آقاي عثمان الخميس! شما كه شيعه را اين همه مورد هجوم قرار مي دهيد و دلتان براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي سوزد، در صحيح بخاري و مسلم آورده ايد كه :

عن حذيفه قال أتي النبي (صلي الله عليه و سلم) سباطة قوم، فبال قائما.

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گاهي مي آمد كنار خيابان و ايستاده بول مي كرد.

صحيح بخاري، ج1، ص62 - سنن ابن ماجه، ج1، ص111 - سنن ابي داود، ج1، ص14 - سنن نسائي، ج1، ص16 - مستدرك حاكم نيشابوري، ج1، ص181 - سنن كبري بيهقي، ج1، ص100 - نيل الأوتار شوكاني، ج1، ص108 - مسند احمد حنبل، ج5، ص402 .

سباطه يعني جائي كه معمولا آشغال ها را مي ريزند يا يك زاويه يا خرابه اي از محله اي، و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت آنجا و ايستاده بول كرد و آب آوردند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خودش را تميز نكرد و براي وضو اين آب را براي او آورده بودند.

يك روز با يكي از اين آمرين بالمعروف عربستان در كنار بيت الله الحرام بحث داشتيم و حدود 12 نفر از جوانان دور ما را گرفته بودند، گفتند شما شيعه ها چرا به حديث صحيح مسلم و بخاري عمل نمي كنيد؟ همين حديث را من آوردم و گفتم اگر كسي بيايد بگويد كه من پدرت را در اين حال ديدم، حتي اگر در بيابان باشد، آيا خوشت مي آيد؟ يا برادرت را ديدم؟ جالب اين است كه در پاكستان، عده اي از سني ها هستند كه سالي يكبار ايستاده بول مي كنند تا به سنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل كرده باشند. واقعا بايد به اين سنت گفت مرحبا.

علت اينكه غالب اينگونه روايات نقل شده، حتي در صحيح بخاري و مسلم، مثلا اينكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايستاده بول مي كرد، همسرش را روي دوشش گذاشته بود تا بتواند مراسم رقص را تماشا كند، وسط نماز يادش مي آيد كه غسل جنابت انجام نداده و مي رود غسل مي كند و بر مي گردد و ... ؛ علتش اين است كه اينها ديدند بايد براي صحابه جايگاه ويژه اي درست كنند، چون اكر بخواهند مردم را از أهل بيت (عليهم السلام) دور كنند، بايد از اسكناس حقيقي، يك اسكناس تقلبي در اختيار مردم قرار بدهند؛ آمدند صحابه را علم كردند و گفتند آنچه كه ما بايد به مرجعيت او تن دهيم، صحابه است. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم.

صحابه من مانند ستارگان اند و به هر كدام اقتداء كنيد، هدايت مي شويد.

عمدة القاري، ج10، ص202 - شرح نهج البلاغه إبن أبي الحديد، ج20، ص11 - تفسير آلوسي، ج1، ص47 - ميزان الإعتدال، ج1، ص413

يعني اگر كسي به آقاي خالد بن وليد اقتداء كند، بايد يك مسلمان را بي گناه بكشد و به همسر او تجاوز كند.

اينها ديدند كه صحابه در طول عمرشان يك كارهائي انجام داده اند كه منافات با آن مقامي است كه اينها براي صحابه قائلند، آمدند مشابه اين كارهاي خلاف صحابه را، به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت دادند؛ ديدند نمي توانند مقامشان را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برسانند، مقام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را پائين آوردند.

*** مثلا شما ببينيد در شرح صحيح مسلم نووي، ج3، ص166 مي گويد:

فثبت أن عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت و عبد الله إبن عمر و سهل بن سعد بالوا قياماً.

اينها كارشان ايستاده بول كردن بوده است.

مجموع نووي، ج2، ص85 - عمدة القاري، ج3، ص135

ديدند تنها راهي كه بخواهند اينها را توجيه كنند، اين است كه يك حديث جعلي درست كنند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم ايستاده بول مي كرده.

آقاي وليد مي آيد با حال مستي، نماز صبح را 4 ركعتي مي خواند، آمدند گفتند رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم با غسل جنابت نماز مي خواند.

شرح صحيح مسلم عبارتي دارد در همان صفحه كه مي گويد:

البول قائما أحصن للدبر.

ايستاده بول كردن، دبر انسان را محكم و مصون نگه مي دارد.

شرح صحيح مسلم نووي، ج3، ص166 - فتح الباري، ج1، ص284 - نيل الأوتار شوكاني، ج1، ص108 - سنن كبري بيهقي، ج1، ص102 - عمدة القاري، ج3، ص136 - كنزالعمال، ج9، ص520

خدا مي داند كه وقتي انسان اينها را مي بيند، قدر أهل بيت (عليهم السلام) را مي داند. دوستان! اين را من با تمام وجود مي گويم كه ما بايد يكي از بهترين شكرهايمان را بجا آوريم كه خدا ما را أهل بيتي آفريد و بر آن پدران و اجدادمان طلب مغفرت كنيم كه ما را با معارف أهل بيت (عليهم السلام) آشنا كردند؛ اين واقعا يك نعمت بسيار بزرگي است. انسان وقتي وارد كتاب هاي أهل سنت مي شود و اين تعابير را مي بيند، مي فهمد كه اين تعابير، نتيجه دوري از أهل بيت (عليهم السلام) است و با تمام وجود مي فهمد كلام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را كه فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتي و أهل بيتي؛ إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

*** آقاي عبدالله بن عمر مي گويد:

إرتقيت يوما علي ظهر بيت لنا، فرأيت رسول الله علي لبنتين مستقبلا بيت المقدس لحاجته.

ما همسايه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بوديم و يك روز رفتم پشت بام و خانه هاي همسايه ها را نگاه مي كردم و خانه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) را ديد مي زدم، ديدم رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) دو خشت آجر گذاشته و رو به بيت المقدس دارد قضاي حاجت مي كند.

صحيح بخاري، ج1، ص45 - صحيح مسلم، ج1، ص185 - الأم شافعي، ج1، ص176 - سنن ابي داود، ج1، ص11 - سنن نسائي، ج1، ص24 - سنن كبري بيهقي، ج1، ص92 - عمدة القاري، ج2، 279 - صحيح ابن حبان، ج4، ص269

چقدر زشت و وقيح است اين گونه روايات!!! اين آقايان مگر يكي از گناهان كبيره را اين نمي دانند كه كسي بدون اجازه به خانه كسي نگاه كند؟! اين گونه قضايا را نقل كردن براي چيست؟ هدف چيست؟

*** آقايان به ما مي گويند كه احترام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را نگه نمي داريد. مي گويند:

و فتر الوحي فترة حتي حزن النبي صلي الله عليه و سلم فيما بلغنا حزنا غدا منه مرارا كي يتردي من رؤس شواهق الجبال فكلما أوفي بذروة جبل لكي يلقي منه نفسه تبدي له جبريل فقال يا محمد انك رسول الله حقا فيسكن لذلك جأشه و تقر نفسه فيرجع فإذا طالت عليه فترة الوحي غدا لمثل ذلك فإذا أوفي بذروة جبل تبدي له جبريل فقال له مثل ذلك.

وقتي به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وحي نمي رسيد، تصميم به خود كشي مي گرفت؛ مي رفت بالاي كوه و مي خواست خودش را از بالاي كوه پرتاب كند پائين. مي گويد سه بار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تصميم به خودكشي گرفت؛ وقتي جبرئيل اين وضعيت را ديد، دلش به حال رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سوخت و برايش وحي فرستاد.

صحيح بخاري، ج8، ص68، ح6467، باب اول ما بدء به رسل الله من الوحي

*** اين روايت شنيدني و جالب است؛ در صحيح بخاري، ج1، ص71، ح260 از أنس بن مالك مي گويد:

كان النبي (صلي الله عليه و سلم) يدور علي نسائه في الساعة الواحدة من الليل و النهار، و هن إحدي عشرة؛ قال قلت لأنس أو كان يطيقه، قال كنا نتحدث أنه أعطي قوة ثلاثين.

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گاهي در يك ساعت، با يازده تن از همسرانش نزديكي و جماع مي كرد؛ گفتم به انس كه آيا رسول الله توان اين كار را دارد؟ گفت ما با هم گفتگو مي كرديم و و مي گفت خدا به او قوّت سي مرد را داده است.

ما از اين آقاي عثمان الخميس سؤال مي كنيم كه جنابعالي فرضا بيائيد در جائي بگوئيد كه من هر شب دو سه مرتبه با همسرم نزديكي مي كنم، آيا مردم نمي خندند كه شما ديوانه شده اي؟!!

اين آقاي انس يا قضيه را تماشا مي كرده و يا از خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده است؛ اگر انس تماشا مي كرده، پس او از عدالت ساقط است و اين خلاف است؛ و اگر خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده و چنين گفته، آيا اين مي شود؟ گذشته از مسئله دين و مذهب و خدا و پيغمبر، آيا اينطور مطالب را نقل كردن، خلاف وجدان و انصاف نيست.

*** البته اين را هم آقايان داشته باشند كه أهل سنت فتوا داده اند بر اينكه متعه، زنا و حرام است و حتي أهل سنت شرق كشور هم در سايتشان هست كه عقد موقت زنا است؛ ولي از آن طرف در اكثر كتاب هاي رجالي خود، درباره يكي از فقهاي طراز اول خودشان به نام عبد الملك ابن جريج آورده اند كه:

كان إبن جريج يري المتعة ، تزوج بستين إمرأة .

اين آقا 60 تا همسر صيغه اي داشته است (برخي مي گويند تا90 صيغه اي داشته).

سير أعلام النبلاء ذهبي، ج6، ص331 - تهذيب التهذيب، ج6، ص360

خود ابن حجر هم مي گويد:

المتفق علي وثاقته.

همه اتفاق دارند بر وثاقت اين آقا.

جالب اينكه قبل از مرگ، به فرزندان خود، اسامي همسران خود را گفت كه اينان مادران شما هستند و با اينها ازدواج نكنيد.

خلاصه اينكه آقايان به شيعه اعتراض مي كنند كه شما در كتاب هاي خود نسبت به همسر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، احترام را رعايت نمي كنيد و حال آنكه خودشان با روايات صحيح در كتب معتبر خود، مطالبي صدها برابر وقيح تر و زشت تر نقل مي كنند و به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت مي دهند.







Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها