2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در مجله حوزه
کد مطلب: ٥٦٢٦ تاریخ انتشار: ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٧ تعداد بازدید: 5988
سخنراني ها » عمومي
مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در مجله حوزه

پاسخ به شبهات 87/02/26

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 26 / 02 / 87

استاد حسيني قزويني

در رابطه با صحبت هاي آقاي واعظ زاده خراساني، 4 جلسه بحث داشتيم كه 2 بخش آن به صورت ملخص در مجله افق حوزه چاپ شد. إن شاء الله در رابطه با حديث ثقلين هم، در يك يا دو شماره چاپ خواهد شد.

امروز هم دنباله اين بحث را ادامه مي دهيم. پرسشگر كه از ايشان مي پرسد:

به برخي كاستي هاي روشنفكري حوزوي، با نگاه همگرايي اسلامي و مذهبي اشاره كرديد. فكر مي كنيد در اين زمينه چه بازدارنده ها و سدهايي وجود دارد كه بايد با تدبير و دقت و نگاهي همه سويه، از سر راه برداشته شوند.

آقاي واعظ زاده پاسخ دادند:

بزرگترين مانع فكري بر سر اين نوع روشنفكري آن است كه كسي بر عترت جمود بورزد.

البته ما با مسؤولين اين مجله تماس داشتيم كه اگر كسي انتقاد و نظري داشت، حتما منعكس شود؛ ما هم خودمان را معصوم نمي دانيم. اگر در جايي اشتباه و كاستي در پاسخ باشد، در شماره بعدي تصحيح كنيم. آنها هم گفتند كه تا كنون هيچگونه اشكال يا انتقادي نبوده است. از ديروز هم تعدادي از اساتيد بزرگوار، زنگ زدند و اظهار لطف كردند و گفتند در اوج ادب و احترام، پاسخ داده شده است.

با برخي از اساتيد ما جلسه اي داشتيم، گفتند كه نكته اي كه خالي مانده و اشاره نشده، عبارت ايشان است كه فرمود:

كسي بر عترت جمود بورزد.

اين يك نوع بي احترامي به أهل بيت (عليهم السلام) است. واژه جمود معمولا در موارد سلبي استفاده مي شود و بكار بردن اين لفظ زيبنده نيست. اگر بخواهيم مؤدبانه تعبير كنيم اين است كه:

كسي بر أهل بيت (عليهم السلام) ثبات يا اصرار بورزد.

همچنين كلام ايشان كه گفت:

و بخواهد سنت را كه اهل تسنن در كتاب ها از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده اند، هيچ پندارد.

به تعبير ايشان يعني اينها همه نشانه ضد روشنفكري است. ناديده گرفتن سنت موجود در كتب أهل سنت، به اين دليل كه ما عترت داريم و همين عترت از سنت كفايت مي كند، جمود فكري و اولين مانع فكري در حوزه فقه است.

اين تعبيري كه ايشان به اين شكل بيان مي كند، زيبنده يك روحاني شيعي نيست كه بگويد بر عترت جمود بورزيم و در حوزه فقه، احاديثي كه أهل سنت آورده اند را هيچ پنداريم، تاريك فكري است. اين يك نوع جمود فكري است. روشنفكر آن است كه اضافه از أهل بيت (عليهم السلام)، از كتاب هاي أهل سنت هم معارف ديني را بگيريم. در هفته گذشته، اين را مفصل بحث كرديم و نكاتي را خدمت عزيزان اشاره كرديم و گفتيم كه اينطور مسائل، زيبنده حوزوي و روحاني شيعي نيست.

گفتيم كه حديث ثقلين به ما پيام مي دهد كه بر كتاب و عترت اصرار بورزيم و منحصرا معارف ديني را از كتاب و أهل بيت (عليهم السلام) بگيريم. و همچنين رواياتي كه ما داريم در رابطه با حديث سفينه و غيره، اين مطلب را تأكيد مي كند و اخذ معارف ديني از غير أهل بيت (عليهم السلام) را خيانت مي دانند كه امام كاظم (عليه السلام) فرمود:

كساني كه از غير ما أهل بيت (عليهم السلام) معارف ديني را مي گيرند، خائنين به خدا و پيامبر خدا و ما هستند.

و همچنين نكته سوم كه اشاره شد اين است كه معارف ديني منحصر است در أهل بيتي كه امام صادق (عليه السلام) به سلمة بت كهيل و حكم بن عتيبه مي فرمايد:

قال أبو جعفر عليه السلام لسلمة بن كهيل والحكم بن عتيبة: شرقا و غربا، فلا تجدان علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت. الذين نزل عليهم جبرئيل.

اگر شرق و غرب عالم را زير پا بگذاريد، معارف صحيح ديني را جز از ما أهل بيت (عليهم السلام)، در هيچ جايي نمي يابيد. أهل بيتي كه جبرئيل بر آنها نازل مي شد.

كافي، ج1، ص399

گر خانه كس است، يك حرف بس است. يعني منحصرا معارف ديني بايد از طريق أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) گرفته شود و لا غير.

نكته ديگري كه ايشان خيلي اصرار مي كند در صحبت هاي خود، اين بود كه:

به يقين در روايات، هم "سنتي" آمده و هم "عترتي".

اگر كسي بگويد كه حديث ثقلين پيامش اين است كه معارف ديني را از أهل بيت (عليهم السلام) بگيريم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در يك جا فرموده كه "كتاب الله و عترتي" و در جاي ديگر هم فرموده: "كتاب الله و سنتي".

ما هم گفتيم كسي كه تعبير "سنتي" را بكار برد، مثال "كاتوليك تر از پاپ شدن است". خود علماي أهل سنت به صراحت مي گويند كه "كتاب الله و سنتي" دروغ است و جعلي و ساختگي و ضعيف. جناب آقاي سقاف، از علماي طراز اول أهل سنت اردن و مالكي مذهب است. ايشان مي گويد:

و أما حديث "تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي" الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء علي المنابر فحديث موضوع مكذوب وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة.

اين روايت را كه در بين مردم است و مردم اين سخن را بر زبان مي آورند و خطباي ما بر بالاي منبر مي گويند، حديثي جعلي و دروغي است كه بني اميه و اتباعشان آن را جعل كرده اند تا مردم را با اين حديث از عترت دور كنند و به سنت نزديك كنند.

شرح عقيده طحاقيه، ص654 - صحيح صفة صلاة النبي صلي الله عليه و آله و سلم، ص289

يك عالم سني، نگاهش به اين حديث، اينچنين است؛ آن وقت يك طلبه حوزوي بگويد به يقين هم "كتاب الله و عترتي" آمده و هم "سنتي". اين نهايت كم لطفي و كم مهري است.

ما جلسه گذشته اشاره كرديم كه روايات أهل سنت، شايستگي و زيبندگي براي مراجعه را ندارد. چون اينها قول صحابه را سنت مي دانند ولي ما نه. صحابه اهتمامي به نقل حديث نداشتند. خلفاء راشدين نهايت تلاش را در نابودي سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند. مطالبش را هم عرض كرديم. آقاي ابوبكر تمام رواياتي را كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده بود، جمع كرد و به 500 عدد رسيد. شب شد و از عايشه آتش خواست و تمام آنها را آتش زد و به خاكستر مبدل كرد:

ان أبابكر جمع أحاديث النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) في كتاب فبلغ عددها خمسمائة حديث، ثم دعا بنار فأحرقها.

تذكرة الحفاظ ذهبي، ج1، ص5 - علوم الحديث صبحي صالح، ص39

همين وضعيت در زمان خليفه دوم و سوم هم بود. معاويه هم وقتي روي كار مي آيد، همان روش را كه در گذشته بوده، ادامه مي دهد.

بنابراين، آقايان أهل سنت، اهتمامي به ثبت سنت نداشتند. نزديك يك قرن و نيم از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گذشت تا آقايان به اين فكر افتادند كه اشتباه كرده اند و شروع كردند به ثبت احاديث و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و بازار آلوده اي درست كردند و هر كسي كارخانه حديث سازي تأسيس كرد. بطوري كه آقاي محمد بن اسماعيل بخاري، صاحب كتاب صحيح، مي گويد من از ميان 600 هزار روايت، كتاب صحيح را كه حدود 2700 روايت دارد، جمع آوري كرده ام. آقاي مسلم مي گويد من از ميان 300 هزار روايت، 4 هزار روايت انتخاب كردم و نامش را صحيح مسلم گذاشتم. آقاي احمد بن حنبل مي گويد من يك ميليون روايت را زير و رو كردم تا 30 هزار روايت را انتخاب كردم و نامش را مسند احمد گذاشتم.

اين خلاصه اي بود از بحث گذشته.

اما بحث امروز ما:

نكته اول

خود آقايان أهل سنت مي گويند ما، سنتي را كه بتوانيم از آن معارف ديني را كسب كنيم، خصوصا در حوزه فقه، نداريم. اين آقايان مي گويند نداريم، آقاي واعظ زاده مي گويد داريم.

دوست دارم كه آقايان در اين زمينه دقت كنند.

آقاي محمد بن ادريس شافعي، متوفاي 204 هجري، رئيس شافعي ها است. مي گويد:

لم يصل إلي الأمة سوي خمسمائة حديث في أصول الأحكام و مثلها في أصول السنة.

تمام رواياتي كه در اصول احكام (عقائد و اخلاقيات و ...) و اصول سنت (فقه) به ما رسيده، از مرز 500 عدد تجاوز نمي كند.

مناقب الشافعي، ج1، ص419

حال آنكه فقط در كافي 16 هزار روايت از أهل بيت (عليهم السلام) داريم. در وسائل اليشعة مرحوم شيخ حر عاملي (ره)، 36 هزار روايت از أهل بيت (عليهم السلام) نقل كرده است. مرحوم نوري (ره) در مستدرك، 23 هزار روايتي كه مرحوم شيخ حر عاملي (ره) نقل نكرده را نقل كرده است. آن وقت ما با اين سرمايه اينچنيني، آن هم از سرچشمه جوشان و متصل به وحي، بگوييم كه روشنفكري آن است كه ما در كنار أهل بيت (عليهم السلام)، سنتي را كه أهل سنت در كتاب هايشان آورده اند را بياوريم.

آقاي احمد بن جنبل، رئيس حنبلي ها، متوفاي 241 هجري، مي گويد:

الأصول التي يدور عليها العلم عن النبي (صلي الله عليه و آله) ينبغي أن تكون ألفا و مأتين

تمام رواياتي كه (در فقه و اخلاق و تفسير و عقائد و تاريخ) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داريم، از مرز 2200 تجاوز نمي كند.

التقريب و التحقيق، ج3، ص389

يعني ما بقي رواياتي را كه در مسندش آورده (800/27) دور ريختني است.

جناب آقاي مالك بن انس، رئيس مالكي ها، متوفاي 179 هجري است. ابن خلدون مي گويد:

و مالك رحمه الله إنما صح عنده ما في كتاب الموطأ و غايتها ثلاثمائة حديث أو نحوها.

تمام احاديثي كه در نزد آقاي مالك صحيح بوده، 300 روايت بوده است.

تاريخ ابن خلدون، ج1، ص444

آقاي ابوحنيفه، رئيس حنفي ها است. اكثريت أهل سنت جهان، حدود 50% ، حنفي مذهب هستند. ابن خلدون مي گويد:

فأبوحنيفة رضي الله تعالي عنه يقال بلغت روايته إلي سبعة عشر حديثا أو نحوها.

تمام احاديثي كه در نزد آقاي ابوحنيفه صحيح بوده، 17 روايت بوده است.

تاريخ ابن خلدون، ج1، ص444

خطيب بغدادي، مقداري مبالغه و غلو كرده است. مي گويد:

جميع ما روي ابوحنيفه من الحديث، مائة و خمسون حديثا، أخطأ او غلط في نصفها

تمام رواياتي كه آقاي ابوحنيفه آنها را يافته و نقل كرده، 150 روايت بوده، نصفش يا خطا بوده و يا غلط (ولي تصور مي كرده كه صحيح است).

تاريخ بغداد، ج13، ص418

آقاي احمد بن حنبل، تعبير ديگري دارد، مي گويد:

ثلاثة كتب ليس لها اصول و هي المغازي و الملاحم و التفسير.

سه عنوان كتاب هست كه بي ريشه و ساختگي و جعلي است. 1- رواياتي كه در مورد غزوات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده. 2- رواياتي كه مربوط به درگيري ها و فتنه هاي صحابه و تابعين و ... است. 3- روايات موجود در تفاسير.

الجامع لأخلاق الراوي، ج2، ص231

نتيجه: آقايان ائمه مذاهب اربعه، يكي مي گويد كه تمام احاديث ما از مرز 500 نمي گذرد؛ ديگري مي گويد از مرز 150 تجاوز نمي كند كه نصفش دروغ است؛ يكي مي گويد 17 روايت صحيح داريم؛ ديگري هم مي گويد كه تمام روايات تفاسير و مغازي و ملاحم دروغ است؛ ديگر چه ماند.

آن وقت با اين حال، آيا زيبنده است كه حوزويان را دعوت كنيم و بگوئيم روشنفكري حوزوي اين است كه بگوئيم ما به أهل بيت (عليهم السلام) جمود نورزيم و به رواياتي كه أهل سنت در كتاب هايشان آورده اند مراجعه كنيم و آنها را در كنار أهل بيت (عليهم السلام) بياوريم.

نكته دوم: خود آقايان أهل سنت و ائمه اربعه ايشان، مي گويند كسي حق ندارد از ما تقليد كند.

اين بحث شيرين و جالب است. شايد خيلي از عزيزان به گوششان نرسيده باشد. در جلسات فقه مقارن سال گذشته، حدود 8 جلسه در مورد اين بحث كرده ام و من خيلي خلاصه اش را عرض مي كنم.

أهل سنت، 4 دسته بيشتر نيستند:

حنفي ها مقلد آقاي ابوحنيفه، متوفاي 150 هجري هستند. يعني يك قرن بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدنيا آمده و 13 قرن قبل هم از دنيا رفته و آقايان مي گويند كه هرچه آقاي ابوحنيفه گفته است، آن براي ما محترم است. نه قبل از او را قبول دارند و نه بعد از او را.

آقايان مالكي ها معتقدند كه هرچه آقاي مالك متوفاي 179 هجري بگويد، آن درست است. دو قرن بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دنيا آمده و 12 قرن قبل از دنيا رفته است. نظرات علماي بعد و قبل، هيچكدام برايشان ارزشي ندارد.

آقايان شافعي ها، مقلد آقاي محمد بن ادريس شافعي متوفاي 204 هجري هستند.

حنبلي ها هم ريزه خوار كنار سفره احمد بن حنبل متوفاي 241هجري هستند.

روزي مريدان يك امام جماعتي، گفتند كه امام جماعت ما، علم غيب دارد و ... است. تعدادي رفتند از خود او پرسيدند كه آيا درست است؟ او گفت: نه خير درست نيست و من علم غيب ندارم. مريدان ايشان گفتند كه او اشتباه مي كند و ما بهتر از او مي دانيم.

آقاي ابوحنيفه، به يكي از شاگردانش به نام ابو يوسف كه از شاگردان برجسته و ناشر افكار ايشان بود، گفت:

أبو حنيفة يقول لأبي يوسف: يا يعقوب! لا ترو عني شيئا، فوالله ما أدري أمخطيء أم مصيب

از من هيچ مطلبي را نقل نكن. به خدا سوگند اين حرف هايي را كه زده ام نمي دانم كه درست است يا نادرست.

السنة، ج1، ص226 - تاريخ بغداد، ج13، ص403

آقاي مزاحم بن زفر مي گويد: خدمت ابوحنيفه رسيدم و عرض كردم:

مزاحم بن زفر قال: قلت لأبي حنيفة: يا أبا حنيفة! هذا الذي تفتي، و الذي وضعت في كتبك، هو الحق الذي لا شك فيه؟ قال: فقال: و الله ما أدري لعله الباطل الذي لا شك فيه!

آيا اين فتاوائي را كه نقل مي كني يا در كتاب هايت نوشتي، آيا حق است و مي شود به آنها عمل كرد؟ ابوحنيفه گفت: به خدا نمي دانم، شايد باطلي باشد كه شكي در آن نيست.

تاريخ بغداد، ج13، ص402

همچنين در همين كتاب و صفحه:

فقال يوما أبو حنيفة لأبي يوسف: ويحك يا يعقوب! لا تكتب كل ما تسمعه مني، فإني قد أري الرأي اليوم فأتركه غدا، و أري الرأي غدا و أتركه بعد غد.

ابوحنيفه مي بيند كه يكي از شاگردانش حرف هاي او را يادداشت مي كند. به او گفت واي بر تو اي يعقوب! هر چه كه من مي گويم ننويس. من امروز يك فتوائي مي دهم و فردا از آن فتوا برمي گردم. فردا هم فتوائي مي دهم و روز بعد از آن برمي گردم.

تاريخ بغداد، ج13، ص402 و 403

خود ابوحنيفه حرف هاي خودش را قبول ندارد؛ ولي حنفي ها فقط حرف هاي او را قبول دارند، نه علماي قبل و نه علماي بعد از او را.

آقاي مالك بن انس مي گويد:

مالك بن أنس يقول : إنما أنا بشر أخطيء و أصيب، فانظروا في رأيي، فكل ما وافق الكتاب و السنة فخذوا به، و كل ما لم يوافق الكتاب و السنة فاتركوه.

من يك بشر هستم، گاهي فتواي درستي مي دهم و گاهي فتواي نادرست. به فتواي من دقت كنيد، ببينيد اگر موافق كتاب و سنت بود، بدان عمل كنيد و اگر مخالف بود آن را رها كنيد.

تهذيب التهذيب ابن حجر، ج10، ص8 - الجامع لأخلاق الراوي ابن عبداالبر، ج1، ص775 - الاحكام ابن حزم، ج6، ص790

راوي مي گويد در آخرين روزهاي حيات مالك نزد او رفتم. ديدم گريه مي كند. گفتم:

ما الذي يبكيك؟ فقال ... و ما لي لا أبكي و من أحق بالبكاء مني و الله لوددت أني ضربت بكل مسألة أفتيت بها برأيي سوطا سوطا، و قد كانت لي السعة فيما قد سبقت إليه، و ليتني لم أفت بالرأي أو كما قال.

چرا گريه مي كني؟ گفت:... چرا گريه نكنم، چه كسي از من سزاوارتر به گريه است. به خدا! اي كاش در برابر فتاوايي كه مي دادم، كسي با شلاق بر سرم مي زد تا از اين فتاوا دست برمي داشتم و الان با اين فتاوا و بار سنگين، به پيشگاه خداوند مي روم. اي كاش چنين فتاوايي نمي دادم.

القول المفيد، ص79- الجامع لأخلاق الراوي ابن عبداالبر، ج2، ص1072- الاحكام ابن حزم،ج6، ص790

آقاي ابن حزم آندلسي در الإحكام نقل مي كند:

فقال: امحها، أنا كلما قلت قولا جعلتموه قرآنا، ما يدريك لعلي سأرجع عنها غدا.

آقاي مالك روزي در مورد طلاق نظري داده بود و شاگردانش نوشته بودند و گفت كه اين را پاك كنيد. هر حرفي كه مي زنم، شما آن را قرآن قرار مي دهيد (قرآن را رها كرده ايد و به نظرات من عمل مي كنيد). آيا توجه نداريد فتوائي كه من امروز دادم، فردا از آن برمي گردم.

الاحكام ابن حزم،ج6، ص880

پس آقاي مالك بن انس هم مي گويد كسي حق تقليد از من را ندارد.

آقاي شافعي هم عبارت هاي متعددي دارد شبيه عبارات ابوحنيفه و مالك:

كل مسألة صح فيها الخبر عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) عند أهل النقل بخلاف ما قلت، فأنا راجع عنها في حياتي و بعد مماتي.

هر مسئله اي را كه ضد سنت داده ام و اشتباه بوده، اگر زنده بودم از آن برمي گردم و بعد از مرگم هم در آن دنيا از نظرم برمي گردم.

مناقب الشافعي للبيهقي، ج1، ص473

از مرحوم محمد تقي جعفري (ره) نقل مي كنند كه شبي مرحوم علامه اميني (ره) صاحب الغدير را در خواب ديد. علامه اميني (ره) به آقاي جعفري (ره) مي گويد: تا مي تواني براي علي (عليه السلام) كار كنيد. ما كه آمديم به اين دنيا، دستمان بسته است و نمي توانيم براي علي (عليه السلام) كار كنيم. تا زنده هستيد براي او كار كنيد و از مظلوميت علي (عليه السلام) دفاع كنيد.

علامه اميني (ره) كه در تاريخ يكي داريم، تأسفش در قيامت اين است كه آقاياني كه در دنيا هستيد و دستتان باز است، تا مي توانيد براي علي (عليه السلام) كار كنيد.

اين خواب را فرزند علامه جعفري (ره) براي من نقل مي كرد كه پدرم روي تخت بيمارستاني در لندن بود، در آن لحظات آخر، برادر بزرگم كنارش بود. ديد كه قطرات اشك پدرم سرازير است. حرف هم كه مي زد، نفسش در نمي آمد. برادرم گفت من گوشم را كنار لبهايش آوردم و گفتم چرا گريه مي كني؟ البته اين حرف را در شيراز هم گفته بود و من هم نوارش را دارم. گفت: از خداي عالم عمر جاودانه مي خواهم. پسرش گفت: پدر، مي خواهيد كه عمر طولاني داشته باشيد و مثلا كتاب الغدير را 20 يا 40 جلد كنيد؟ گفت: نه پسرم، از خدا عمر جاودانه مي خواهم كه بنشينم فقط براي مظلوميت علي (عليه السلام) گريه كنم.

علي (عليه السلام) خيلي مظلوم است. ما نتوانستيم مظلوميت او را درك كنيم.

اين مردي كه مي گويد:

والله ما زلت مظلوما منذ ولدتني أمي؛ حتي أن عقيلا ليصيبه رمد فيقول: لا تذروني حتي تذروا عليا، فيذروني و ما بي من رمد.

بخدا از وقتي بدنيا آمدم، مظلوميت همواره با من بوده است؛ حتي وقتي برادرم عقيل چشمش درد مي كرد، عقيل مي گفت اول به علي دارو بدهيد بعد به من. من كه سالم بودم، به چشمم دارو مي ريختند تا عقيل راضي شود به چشمش دارو بريزند.

وسائل الشيعه، ج12، ص124

در نهج البلاغه هم جملاتي را گفته كه خيلي دردآور است:

اي مردم! در تمام حكومت ها، مردم از ظلم حاكمان مي ناليدند؛ ولي من از ظلم ملت مي نالم. و مي گويم كه خدايا! مرا به بهتر از اينها و اينها را به بدتر از من برسان.

لذا وقتي در 19 ماه رمضان، شمشير به فرق مبارك علي (عليه السلام) مي خورد، اولين جمله اي كه از زبان مبارك ايشان بيرون مي آيد، مي گويد:

فزت و رب الكعبة.

قسم به خداي كعبه رستگار شدم (راحت شدم).

اين آقايان صراحت دارند بر اينكه كسي حق تقليد از ما را ندارد و آنچه ما مي گوييم به هيچ وجه ارزش مراجعه ندارد؛ ولي ما مي گوييم كه در كنار عترت، دكاني به نام سنت باز كنيم و اگر مي خواهيم در مباحث فقهي، حكم شرعي را استنباط كنيم، بايد در كنار روايات امام صادق (عليه السلام)، روايات ابوهريره و عايشه و ... را هم بررسي كنيم. اين درد است!

نكته سوم: اين نكته را هم آقايان يا كم شنيده اند و يا نشنيده اند.

از آنجايي كه امام صادق (عليه السلام) صراحت داشت بر اينكه:

شرقا و غربا، فلا تجدان علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت. الذين نزل عليهم جبرئيل.

اگر شرق و غرب عالم را زير پا بگذاريد، معارف صحيح ديني را جز از ما أهل بيت (عليهم السلام)، در هيچ جايي نمي يابيد. أهل بيتي كه جبرئيل بر آنها نازل مي شد.

كافي، ج1، ص399

امروز در جهان أهل سنت، در كشورهاي سني نشين، كشورهايي كه 14 قرن با روايات ابوهريره و عايشه و كعب الاحبار يهودي و ... و انس گرفته بودند، با آمدن دنياي تكنيك و پيشرفت علوم و گرفتار مستحدثات شدن و معضلات جامعه در حوزه سياست و اخلاق و فقه و ... و روي هم تل انبار شدن آنها، مي بينند كه روايات آقاي ابوهريره و كعب الاحبار يهودي و ...، پاسخگوي اين معضلات نيست. امروز در كشورهاي سني نشين صراحت دارند بر اينكه تنها فقهي كه بتواند معضلات امروز جامعه بشري را حل كند، جز فقه أهل بيت محمد و آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست. و آنچه كه مي تواند با علوم روز، دوشادوش حركت كند و ما را از طعنه مستشرقان و معاندان و آنهايي كه دنبال نقطه ضعف از اسلام هستند مصون بدارد، فقه أهل بيت (عليهم السلام) است.

من چند نمونه با مدرك عرض مي كنم، إن شاء الله هديه اي نا قابل و ران ملخي باشد به پيشگاه سليمان هستي، تاج سر و مولايمان آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه).

يكي از مشكلاتي كه امروز جوامع أهل سنت گرفتار آن هستند، در فقه أهل سنتي كه برخاسته از گفتار ابوهريره و عايشه است، اين است كه:

اگر چنانچه يك بچه، يك قطره شير از يك خانمي بمكد، اين بچه براي آن خانم محرم مي شود و با بچه هاي آن زن، خواهر و برادر مي شود.

1- تمام فقهاي مذاهب اربعه، فتوا داده اند كه با نوشيدن يك قطره شير، قانون رضاع سرايت مي كند. اينها ديدند كه با اين وضع، سنگ روي سنگ بند نمي شود. علم روز هم يك قطره شير را مؤثر نمي داند. آقاي شيخ شلتوت، رئيس دانشگاه الأزهر و مفتي اعظم مصر فتوا داد:

من شخصا دليل شيعه را قوي تر دانسته و بر طبق رأي شيعه در اين سمت فتوا مي دهم. زيرا عنوان "أمهات اللائي ارضعنكم (نساء/23)" در قرآن، مدتي را مي طلبد تا مفهوم مادري بر اين بچه صدق كند و با يك قطره شير خوردن، عنوان مادري صدق نمي كند. سخن امام صادق (عليه السلام) مي گويد يا بايد به قدري بخورد كه از شير اين مادر، گوشت و استخوانش روئيده شود، يا 24 ساعت پي در پي چيزي نخورد و فقط شير بخورد و يا 15 مرتبه شير كامل با شكم سير در او تأثير بگذارد.

مي گويد به نظر من اين فقه شيعه برخاسته از مكتب امام صادق (عليه السلام)، با قانون روز و براي رفع مشكلات جامعه بهتر است.

مجله رسالة الإسلام، چاپ قاهره، شماره2، سال11، ص218

2- آقايان أهل سنت مي گويند اگر كسي در يك جلسه، به خانمش بگويد: "طلقتك ثلاثا"، ديگر تمام است و اين خانم بر او حرام ابد شده و اگر بخواهد با او زندگي كند، بايد آن زن با (مُحَلِّلْ) مرد ديگري ازدواج كند و همبستر شود و از او طلاق بگيرد تا بتواند با آن مرد اول مجددا ازدواج كند.

اين خيلي عجيب و زشت است. البته در زمان گذشته، چند بار اين محلل ها آمدند و آن زن ديد كه اين محلل از شوهرش بهتر است. گفت من ديگر به آن شوهر اولم برنمي گردم و با همين محلل زندگي مي كنم. در تهران يك آدم نابينايي را پيدا كرده و به عنوان محلل معرفي كردند. حتي معروف شده بود به عنوان محلل، چون چيزي را نمي ديد.

اين قضيه باعث شد تا در مصر به اين نتيجه رسيدند كه سه طلاقه در يك مجلس، مشكلاتي را در بر دارد. دنبال راه گريز بودند و ديدند كه فقه أهل بيت (عليهم السلام) اين را باطل مي داند و بايد سه مرتبه ازدواج كند و سه مرتبه طلاق دهد. خداوند هم گفته كه حالا كه زندگي بازيچه شده و طلاق زياد شده، بايد همسرش با مرد ديگري ازدواج كند و همبستر شود و از او طلاق بگيرد تا بتواند مجددا با او ازدواج كند. در سال 1329 در مصر، ماده سوم از قانون 25 تصريح دارد كه فقه اماميه و شيعه برخاسته از أهل بيت (عليهم السلام)، قانون درستي است و از ساير روايات بهتر است، لذا اين را تغيير دادند.

احكام العسرة، ص 489

در ماده 90 قانون خانواده كشور اردن، همين كار را كرده اند.

القرارات الإستئنافيه،في اصول المحاكمات الشرعيه ، قاضي احمد داود ، ج2، ص912

قانون 10 كشور امارات متحده عربي، نوشته كه طلاق هاي پي در پي يا متعدد در يك مجلس، يك طلاق محسوب مي شود.

الان دنياي أهل سنت، تنها راه گريز از اين معضلات را رفتن به سراغ أهل بيت (عليهم السلام) مي دانند. همان تعبير امام صادق (عليه السلام):

شرقا و غربا، فلا تجدان علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت. الذين نزل عليهم جبرئيل.

آن وقت ما بگوئيم كه جمود بر أهل بيت (عليهم السلام)، تاريك فكري است و روشنفكري اقتضاء مي كند كه ما به أهل بيت (عليهم السلام) جمود نداشته باشيم.

3- مذاهب اربعه، دوران مدت حمل را، 4 سال مي دانند؛ يعني بچه تا 4 سال مي تواند در شكم مادرش بماند و لنگر بياندازد. حتي بعضي از اينها مثل زُهري كه از فقهاي بزرگ أهل سنت است و متوفاي 124 هجري، مي گويد بچه از زمان انعقاد نطفه، تا 7 سال مي تواند در رحم مادر استراحت كند.

اين قانون باعث شده بود كه در مصر، زنان فاسد، فرزندان نامشروع خودشان را به مردان ثروتمند مي بستند و از اين كانال به اموال باد آورده مي رسيدند. تا اينكه وزارت دادگستري مصر، مسأله را به پزشكي قانوني ارجاع داد و پزشكي قانوني مصر، نظر فقه اماميه و أهل بيت (عليهم السلام) را تأئيد كرد. طبق قانون شماره 25 سال 1929، ماده 15، گفته اند كه حداكثر دوران بارداري، 9 ماه الي 1 سال است.

الاحوال الشخصية، براي محمد محي الدين، ص474

4- در رابطه با عدم جواز وصيت، آقايان أهل سنت بر اين عقيده هستند كه وصيت براي وارث جايز نيست؛ يعني كسي كه مي خواهد از دنيا مي رود، حق ندارد وصيت كند كه اموال مرا چنين و چنان كنيد؛ حتي اگر وصيت كند كه هزار تومان از مالش را در راه خدا صدقه بدهند. لذا تمام وصيت هاي اينچنيني را خلاف قرآن و سنت مي دانند. تا اينكه قانون وصيت در مصر، در ماده 37 سال 1947، طبق نظر أهل بيت (عليهم السلام) پذيرفته شد. قانون در مجلس تصويب شده كه هر كسي مي تواند تا يك سوم مالش را وصيت كند.

الفقه الاسلامي و أدلته، ج10، ص7478

5- در قضيه رمي جمرات، آقاياني كه به مكه مشرف شده اند يا از تلويزيون مي بينند، روز 10 ذي الحجه كه حاجيان به منا مي روند، واجب است كه حاجي قرباني بكشد و بيايد رمي جمرات كند و 7 سنگ به شيطان بزند. سني ها معتقدند كه تا قبل از اذان ظهر، كسي حق ندارد به شيطان سنگ بزند. اين باعث مي شد كه مردم وقتي نماز ظهر را مي خواندند، چون وقت كم بود، يك ميليون جمعيت جمع مي شدند تا سنگ بزنند و 99% هم سنگشان به آن سنگ نمي خورد. غالبا از دور مي ايستند و سنگ مي زنند و چون قدرت پرتاب ندارند، سنگ هم به نفرات جلوئي اصابت مي كند و با سر شكسته برمي گردند. البته اينها پارسال تصميم گرفتند كه رمي جمرات 2 طبقه كردند.

در سالهاي قبل، يكي از رفقاي ما رفته بود از جلو سنگ مي زند. وقتي آمد، ديديم از سرش خون مي آيد. گفتيم چه شده؟ گفت مرا اشتباهي زده اند.

اين امر باعث شد كه در مورد رمي جمرات، نظر فقه شيعه و امام صادق (عليه السلام) را برگزينند كه مي گويد از اول صبح تا غروب مي توان رمي جمره كرد و اين بهتر است. ابوسليمان كه از كِبارعلماي وهابي عربستان است ، در كتاب مجلة البحوث الفقهية المعاصرة، شماره 49، سال 13، ص122، الشوال و ذي القعده و ذي الحجه سال 1421 هجري، مي گويد مذهب اماميه، بنا به نظر آقا امام باقر (عليه السلام) رمي جمرات از صبح است و اگر بخواهيم از كشتار و تلفات جلوگيري كنيم، هيچ راه ديگري جز فقه شيعه اين نداريم.

علامه شيخ زرقاء هم مي گويد ما مصيبتمان اين است كه جمهور فقهاي أهل سنت، رمي جمره را از اول ظهر قرار داده اند و اين موجب عسر و حرج شده و تلفات انساني شده است؛ ولي در اين مسئله، امام باقر (عليه السلام) از آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، مخالفت كرده اند و بنابراين در اين ايام، از اول صبح مي توان رمي كرد و بر مكلف است كه از يكي از مذاهب معتبر كه يكي از آنها مكتب شيعه است پيروي كند.

فتاوا المصطفي الزرقاء، ص196

در اين زمينه، بنده مطلب زياد دارم. در 50، 60 سال اخير يا در 100 سال اخير كه جهان وارد دنياي صنعت شده و در دنياي ماشيني مشكلات و معضلاتي بوجود آمده، فقهاي أهل سنت و وهابيت به اين نتيجه رسيده اند كه تنها راه نجات از اين معضلات، رفتن به سراغ أهل بيت (عليهم السلام) است. اگر من 5 جلسه ديگر هم در خدمت شما باشم، از اين موارد زياد دارم و اين چند مورد را گزينش كردم.

ما بايد بدانيم كه در درون آب به راست و چپ و بالا و پائين شنا مي كنيم، ولي قدر آب را نمي دانيم. در درون اقيانوس نورانيت أهل بيت (عليهم السلام)، يك عمر بهره مي بريم، آن وقت آرزو مي كنيم كه براي روشنفكر بودن، بايد سراغ آقايان أهل سنت برويم و بر كتاب و عترت جمود نورزيم. اين يك درد است!

نكته چهارم و پاياني: هر دم از اين باغ بري مي رسد، تازه تر از تازه تري مي رسد.

چند شب قبل به حضرت آيت الله مقتدايي زنگ زدم و گفتم جامعه مدرسين حوزه علميه قم كه الگو براي ما است و امام خميني (ره) هم فرمود كه به فرزندانم و طلبه ها توصيه مي كنم اگر مي خواهند گرفتار اسلام آمريكايي نشوند، از روش جامعه مدرسين تبعيت كنند؛ ما انتظار داريم كه اين بزرگواران در برابر آفت هايي كه جديدا در درون حوزه هاي ما ايجاد شده، مقداري عكس العمل متناسب به خرج بدهند.

امام خميني (ره) وقتي از راديو شنيد كه يك خانمي تماس گرفته و گفته: امروز براي ما الگو حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نمي تواند باشد و بايد خانم "اوشين" براي ما الگو باشد؛ امام خميني (ره) دستور داد كه مجري را تأديب كردند و آن خانم را مهدور الدم و واجب القتل معرفي كردند و جسارت به محضر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كرده است. سروصداي زيادي هم داشت.

ما دوست داريم جامعه مدرسين كه الگو براي ما هستند و ما بر اينها افتخار مي كنيم، فقط در مسائل سياسي و انتخاباتي اطلاعيه صادر نكنند؛ نسبت اين آفت هايي كه هر روز در كنار حوزه روئيده مي شود و آينده حوزه را تهديد مي كند، عكس العمل نشان دهند.

چند روز قبل يكي از عزيزان يك سي دي به من داد. وقتي من نگاه كردم، ديدم كه يك بزرگواري يك مطالبي را مي گويد كه خدا مي داند من قلبم به درد آمد و تا غروب سر درد داشتم. إن شاء الله نسبت به ايشان كه قبلا هم در جامعة الزهراء مطالبي را گفته بود و آقايان مراجع و جامعه مدرسين و شوراي عالي مديريت هم عكس العمل نشان دادند، عكس العمل نشان بدهند.

من يك نكته را كه مرتبط با بحث ما هست بگويم كه در جلسات قبل يكي از اساسي ترين اشكالاتي كه از آقاي واعظ زاده گرفتيم، اين بود كه از بني اميه تمجيد كرده و فتوحاتي اينچنيني داشته است و كسي كه فتوحات را ناديده بگيرد، اسلام را ناديده گرفته و ... . حتي در مجله هفت آسمان گفته بود كه اگر اين فتوحات نبود، الان ما ايراني ها مجوسي بوديم و اگر مسلمان هستيم، به بركت فتوحات و خلفاء و بني اميه است؛ اين بزرگوار هم در اين سي دي گفته كه:

وقتي امام خميني (ره) در پاريس بودند، چند مرتبه درباره معاويه صحبت كرده بود. وقتي آمد به ايران، مي گويد من خودم شنيدم كه مقام معظم رهبري خدمت امام خميني (ره) رسيدند و به امام گفتند كه شما كه از معاويه بد مي گوييد، ما نزديك 700 ميليون در ايران و چين و هند و ... داريم، اينها براي معاويه احترام قائلند، شما در صحبت هاي خود بد نگوئيد و بعد از آن هم حضرت امام خميني (ره) از معاويه اصلا بد نگفتند.

وقتي من اين را شنيدم، خيلي برايم دردآور بود. يك وقت اين است اين مطلب را من مي گويم، مثلا آقاي واعظ زاده مي گويد من مي گويم كه آقايان حوزوي اگر مي خواهند روشنفكر باشند، از بني اميه تمجيد كنند و يكي حرف ايشان را مي پذيرد و ديگري نمي پذيرد؛ اما يك دفعه از يك شخصيت بزرگواري مانند امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري اينطور مايه مي گذاريم.

به يكي از دوستان گفتم كه صحيفه نور را كه كليه صحبت هاي امام خميني (ره) در آنجا ثبت شده را جستجو كند و هر جا امام خميني (ره) نسبت به معاويه حرف زده را براي من بياورد. ايشان چندين شبانه روز مشغول تحقيق بود و محصول اين تحقيق اين شده:

تعبير امام خميني (ره) قبل از انقلاب:

در 25/09/1357:

وقتي بحث كارتر پيش مي آيد، مي فرمايد منطق كارتر، همان منطق معاويه باغي و طاغي هست.

صحيفه نور، ج4، ص73

تعابير امام خميني (ره) بعد از انقلاب:

امام خميني (ره) در جمع فرماندهان سپاه پاسداران در تاريخ 02/07/1358 مي فرمايد:

معاويه را اگر بعضي برادران أهل سنت ما، راضي نيستند كه به معاويه چيزي بگويند، حالا ديدند كه معلوم نيست اينطور باشد، معاويه آنقدر رسوا شده كه مسلمانان هم او را قبول ندارند.

صحيفه نور، ج9، ص192

در تاريخ 07/10/1358 امام خميني (ره) در مصاحبه خود با يك پروفسور آمريكايي مي فرمايد:

بني اميه مخصوصا معاويه، مي خواستند اسلام را به دوران جاهليت برگردانند.

صحيفه نور، ج11، ص125

در تاريخ 09/03/1358 در جمع روحانيون و فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادت شهيد مطهري:

در زمان معاويه، در زمان پسر خلف معاويه، مسأله اينطور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح مي كردند و اينها مي خواستند اسلام را به خطر بيندازند.

صحيفه نور، ج7، ص31

در تاريخ 16/11/1365 به مناسبت دهه فجر:

دشمنان ملت ما، اينها پيشوايانشان، اعقاب شجره خبيثه بني اميه و يزيديان عليهم لعنة الله است.

در 11/12/1366 در ديدار با خانواده شهدا و مفقودين و جانبازان قزوين:

معاويه، اسلام صحيح محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) را به يك حكومت سلطنتي مبدل كرده بود.

صحيفه نور، ج20، ص186

وصيت نامه الهي و سياسي، آخرين يادگار امام خميني (ره) بوده است و يكي از كارهاي خوبي كه سايت امام خميني (ره) دارد، اين است كه وصيت نامه را در صفحه اول گذاشته است:

تمام فرياد قهرمانانه ملت هاست بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ إلي الأبد و مي دانيم كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميه لعنة الله عليهم، با آنكه آنان منقرض شدند و به جهنم رهسپار شدند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگداشتن اين فرياد ستم شكن است.

آن وقت آن آقا در نماز جمعه مي گويد كه اگر من اختيار داشتم اين لعن را از زيارت عاشورا برمي داشتم و حذف مي كردم.

اين خيلي درد است! آن وقت بگوئيم كه وقتي امام خميني (ره) به ايران آمدند به او گفتند كه شما نسبت به معاويه حرفي نزنيد. اينها در حقيقت نوعي كم لطفي و كم مهري است و مضافا به اينكه اين را خيانت به فرهنگ شيعه مي دانيم، خيانت به نظرات امام راحل (ره) مي دانيم. الان كه ما امام خميني (ره) را درك كرده ايم و در زمان حيات مقام معظم رهبري هستيم، اينطور حرف ها مطرح مي شود و بدون حساب و كتاب هم سي دي آن تكثير مي شود. معلوم نيست كه بعد از 100 سال يا 200 سال ديگر، چه وقايعي اتفاق خواهد افتاد.

جالب اين است كه امام خميني (ره) در متمم وصيت نامه خود نوشته:

اين وصيت نامه را پس از مرگ من، احمد خميني براي مردم بخواند و در صورت عذر رئيس جمهور بخواند و ... ، اين وصيت نامه من در 25 صفحه است. اكنون كه من حاضرم، بعضي نسبت هاي بي واقعيت به من داده مي شود و ممكن است پس از من به حجم آن افزوده شود. لهذا عرض مي كنم كه آنچه به من نسبت داده شده يا مي شود، مورد تصديق نيست؛ مگر آنكه صداي من يا خط من يا امضاي من با تصديق كارشناسان يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم.

پس با توجه به اين، ما از اين عزيزان و بزرگواران، ضمن احترام به اينها، تقاضا مي كنيم كه اگر ما مي خواهيم به يك اهداف ناردست و خلاف سيره فقهاء برسيم، حداقل از امام راحل (ره) كه مورد تائيد شايد 95% مسلمانان جهان است، اينچنين مايه نگذاريم.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها