2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
پاسخ به شبهات وهابيت
کد مطلب: ٥٥٧٩ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٣٨٧ تعداد بازدید: 21053
سخنراني ها » عمومي
پاسخ به شبهات وهابيت

پاسخ به شبهات 87/12/23

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 87/12/23

استاد حسيني قزويني

امروز، مسئله هجمه بر فرهنگ شيعه و زير سوال بردن مباني اعتقادي شيعه، از مباحث روز جهان معاصر است. حدود 30 هزار عنوان كتاب و مقالهء ضد شيعي را در عرصهء اينترنت به نمايش گذاشته اند. حال آنكه بنده با توجه به 25 سال سابقه فعاليت در اين حوزه، از همان روزهاي اولي كه اينترنت وارد حوزه شد و با آن سر و كار داشتيم، بررسي هاي زيادي داشتيم كه آمار سايت هاي شيعه، چقدر است؟ حتي با برخي مراكزي كه منحصرا در اين زمينه كار مي كنند ارتباط داشتيم، اظهار داشتند كه تمام سايت هاي شيعه - داخل و خارج از كشور - به مرز 5 هزار مورد نمي رسد، ولي حدود 40 هزار سايت وهابيت در زمينهء هجمه عليه شيعه فعاليت مي كنند. اين، تقابل نادرستي است. در عرصه ماهواره، در آماري كه بنده دارم، بيش از 50 ماهوارهء فعال وهابيت، شبانه روز، عليه شيعه، شايعه پراكني و شبهه افكني مي كنند. از همين امارات متحده عربي گرفته تا ماهواره هاي خود عربستان سعودي مانند شبكه المجد و شبكه أقرأ مصر و المستقلهء لندن و أخيرا هم شبكه هاي ماهواره اي ضد انقلاب ها در لس آنجلس، به كمك تفكر وهابيت برخاسته اند و برنامه هاي كذايي عليه نظام جمهوري اسلامي را كاسته اند و به هجمه عليه شيعه پرداخته اند. اگر از طريق ماهواره يا اينترنت، به شبكه هاي ماهواره اي كه حتي به زبان فارسي، عليه شيعه، شبهه افكني مي كنند نگاه كنيد، حقيقت اين مطلب روشن مي شود.

در برابر اين همهء ماهواره هايي كه روزانه همانند قارچ از زمين مي رويد - آماري بنده از سه ماه اخير دارم، سه چهار ماهواره وهابيت با واژه هاي نور، وارد عرصه مبارزه عليه شيعه شده اند و برنامه هاي منظم و دقيقي براي زير سوال بردن فرهنگ شيعه دارند -، آيا ما در عرصهء بين المللي، 5 ماهواره اي كه بتواند پاسخ گوي اين شبهات باشد، داريم؟ خير، نداريم. برخي از ماهواره هايي هم كه توسط شيعه ساخته شده اند، عمدتا، به مسائل سياسي مي پردازند و اگر در اين زمينه پاسخ گويي دارند، در حاشيه برنامه هاي شان قرار دارد.

يكي از ماهواره هايي به نام «اهل البيت» كه توسط يكي از علماي بزرگ عراق راه اندازي شد، دو سه ماه به پاسخ گويي به شبهات پرداختند و اين ماهواره از امارات متحده پخش مي شد. آنچه كه بنده شنيدم، گفته اند كه در طول يك ماه، حدود 600 هزار شكايت از طرف وهابيت و اهل سنت براي آنها آمد و اين ماهواره را از مركز پخش بستند و الان هم از طريق مركز ديگري پخش مي شود كه كيفيت مطلوبي ندارد. وقتي يك ماهواره، يك ماه از اهل بيت (عليهم السلام) دفاع و پاسخ گويي مي كند، آنها اينچنين در صحنه حاضرند و صدها هزار شكايت ارائه مي دهند تا مسئول آن مركز، از پخش آن جلوگيري كند، ولي شبانه روز، توسط ماهواره ها، به مقدسات شيعه جسارت مي شود و علنا به ائمه (عليهم السلام) توهين مي كنند و عبارات ركيك در ماهواره مطرح مي كنند و به مراجع شيعه، فحاشي مي كنند، ولي كوچك ترين عكس العملي از اين طرف ديده نمي شود كه اين هم مايهء تأسف است.

در عرصهء نشر، كافي است كه به آمارهاي بنده توجه كنيد تا بدانيد كه در اين دريا چه طوفان است:

در سال گذشته، توسط فرزند ناخلف يكي از مراجع عظام تقليد گذشته كه مايهء فخر شيعه است - مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني - كتابي عليه شيعه نوشته شد به نام «الشيعة و التصحيح». حضرت آيت الله العظمي سبحاني به خود من فرمود كه از يكي از راديوهاي عربي شنيدم كه صدام در يكي از سخنراني هاي خود گفته بود:

اگر جنگ 8 ساله ما عليه ايران، هيچ فايده اي نداشت جز اينكه اين كتاب نوشته و منتشر شد، براي ما بس است.

اين كتاب، طبق تصريح حضرت آيت الله العظمي سبحاني در مقدمهء كتاب «جوان شيعه پاسخ ميدهد»، فقط در يكي از كشورهاي عربي با تيراژ 8 ميليوني، چاپ و در كشورهاي اسلامي منتشر شد. اگر شما به اينترنت سر بزنيد، مي بينيد كه اين كتاب به زبان هاي مختلف در سايت هاي متعدد قرار گرفته است.

آماري كه مجلهء ميقات - وابسته به سازمان حج - منتشر كرد، فقط در يك سال در ايام حج، عربستان سعودي، 10 ميليون و 586 هزار جلد كتاب به 200 زبان زنده دنيا، در اختيار زائرين بيت الله الحرام قرار داد.

بنده حدود دو سال قبل كه به مكه مشرف شدم، در روز 12 ذي الحجه، يك روزنامه كوچكي به زبان فارسي در چادرهاي ايراني پخش مي كردند و بنده با خودم آوردم. خواندم كه وزير ارشاد عربستان سعودي مصاحبه كرده و گفته بود:

ما در 20 روز اول ايام حج، 10 ميليون جزوه و سي دي و نوار كاست در اختيار زائرين بيت الله الحرام به صورت رايگان قرار داديم.

غالب اين جزوات و سي دي ها، داراي مطالب ضد شيعه است. گويا امروز براي آنها، هيچ مسئلهء مهم و اساسي، جز زير سوال بردن فرهنگ شيعه نيست. با اينكه اين همه پاسخ توسط بزرگان داده مي شود و به دستشان مي رسد، ولي بدون توجه به اين پاسخ ها، به كارشان ادامه مي دهند.

بنده حدود 5 روز قبل از ماه رمضان امسال، به مكه مشرف شدم. اگر اشتباه نكنم، در روز 26 شعبان، با شيخ احمد الغامدي - رئيس هيئت امر به معروف و نهي از منكر استان مكه - ديداري يك ساعته داشتم. ايشان با اينكه در مقايسه با ساير وهابيت، آدم نيمه منصفي است و بهتر از آنان است، گفت:

آيا شما نمي خواهيد دست از اعتقاد به تحريف قرآن برداريد؟ تا كِي مي خواهيد عايشه را مورد تهمت قرار بدهيد و نسبت زنا به او بدهيد؟ آيا نمي خواهيد اين عقيده به عصمت و علم به غيب ائمه (عليهم السلام) را كنار بگذاريد؟ وقتي برخي از اهل سنت ايران به اينجا مي آيند و با بنده صحبت مي كنند، مي گويند: در تلويزيون ايران، عكس سگ و الاغ را مي كشند و نام عمر و ابوبكر را در داخل تصوير سگ و الاغ مي نويسند. اين چه وضعي است كه شما شيعيان در ايران داريد؟

خدا مي داند كه من مانده بودم كه به ايشان چه بگويم؟! اگر يك فرد عادي يا شترچران بيابان هاي رياض، اين حرف ها را بگويد، استبعادي ندارد، ولي كسي كه بيش از تمام مسئولين نظام سعودي، با حجاج ايراني سر و كار دارد، اين حرف ها را مي زند. چون حجاج ايراني كه به آنجا مي روند، ساير مسئولين عربستان سعودي، با زائران ارتباطي ندارند و تنها ارگاني كه با زائران بيت الله الحرام ارتباط تنگاتنگي دارد، اعضاي هيئت امر بمعروف و نهي از منكر است. رئيس اين بخش - كه توسط خود پادشاه عربستان سعودي منصوب مي شود - اينچنين برداشتي دارد. مقداري با ايشان صحبت كردم و گفتم: بحث تحريف قرآن، تكليفش روشن است و بزرگان ما از زمان هاي گذشته در اين زمينه حرف زده اند و عبارات را برايش خواندم. گفتم: حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) مي گويد:

القول بالتحريف قول بخرافة و خيال.

آيا اين براي شما كافي نيست؟! گفتم: امام خميني (ره) مي گويد:

هيچ صاحب عقل و خِردي، تصور تحريف قرآن را در ذهنش نمي گذراند.

اين قدماي ما هستند مانند علامه حلي (ره) كه مي گويد:

بحث تحريف قرآن، زير سوال بردن تنها معجزه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.

در مورد عايشه هم گفتم: از اين مراجع و بزرگان ما، كداميك نسبت ناروا به او داده اند؟ بزرگان شما مانند ناصر الدين الباني - كه از او به بخاري دوران ياد مي كنيد و بن باز، مفتي عربستان سعودي در مورد او گفته كه بايد او را امام الحديث بناميم - صراحتا در كتاب هايش نوشته است:

امكان فحشاء در ميان زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعيد نيست.

ولي شما نمي توانيد يك فقيه و عالم شيعي را پيدا كنيد كه در اين 15 قرن، معتقد به فساد اخلاقي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باشد.

در مورد تلويزيون ايران هم گفتم: جناب شيخ! بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بخاطر رعايت حال اهل سنت، حتي براي يك بار، زيارت عاشورا از صدا و سيما پخش نشده است. آن وقت شما مي گوييد كه عكس سگ و الاغ را مي كشند و داخل آن نام عمر و ابوبكر را مي نويسند؟! كساني كه اين اخبار را به شما مي دهند، افراد مغرضي هستند. شما شبهه اي نداشته باشيد كه اينها، كذّاب و افتراء زننده هستند.

ايشان گفت: چرا شما معتقديد كه ائمه (عليهم السلام) علم به غيب دارند؟ اين غلوّ است و قرآن مي گويد:

وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (سوره انعام/آيه59)

گفتم: چيز خوبي را گفتيد. آقاي ابن تيميه در كتاب مجموعهء فتاواي خود مي گويد:

بسياري از صحابه و تابعين، داراي علم به غيب بودند.

حتي اين قيّم جوزيه - شاگرد ابن تيميه - مي گويد:

استاد ما - ابن تيميه - داراي علم به غيب بود و بارها نسبت به آينده خود من، پيشگويي كرد و مطابق با واقع درآمد و در قضيه حملهء مغول، ايشان پيشگويي هايي كرد و به او گفتيم: با اين قاطعيت، پيشگويي نكن. گفت: آنچه كه مي گويم، در لوح محفوظ نوشته شده است.

امام شما از لوح محفوظ خير مي دهد، ولي اگر ما اينچنين مطالبي را به ائمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) كه قرآن به طهارت آنها گواهي داده و قرآن، امير المومنين (عليه السلام) را نفس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شمرده است، نسبت داديم، غلوّ و شرك است و قتل شيعه واجب است؟! گفت: اينها در كجا نوشته شده است؟ من هم آدرس منابع را به او نشان دادم.

خدا را شاهد مي گيرم! قسم به روح پاك امام رضا (عليه السلام)! كه در جوار و محضر او نشسته ايم، همان طور مانده بود كه به من چه بگويد. آخرين جمله اي كه به بنده گفت، اين بود: چرا اين مطالب را بزرگان و مراجع شما نمي نويسند و منتشر نمي كنند؟ گفتم: اگر مراجع ما بنويسند، شما اجازهء ورود اين مطالب را به عربستان سعودي مي دهيد؟ گفت: اگر مراجع عظام ملي و حكومتي شما، اين مواردي را كه من گفتم، بنويسند، متعهد و ملتزم مي شوم كه اينها را داخل عربستان سعودي با هزينه خودم، چاپ و منتشر كنم.

بنده هم اين مطالب را خدمت برخي از مراجع عظام تقليد - مخصوصا حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي كه در اين زمينه، اهتمام بيشتري دارد - بيان كردم. گفت: آنچه را كه شما بنويسيد، ما جواب مي دهيم و عملا هم مي نويسيم. ولي آيا اگر ما نوشتيم، اينها ملتزم مي شوند و تعهد مي دهند دست از اين كارها بردارند؟ اگر مراجع ما نوشتند كه ما معتقد به تحريف قرآن نيستيم، آيا اين كتاب ها و جزوات و سي دي هايي كه در رابطه با تحريف قرآن شيعه مي نويسند و منتشر مي كنند، حاضرند اينها را كنار بگذارند؟

ما بايد بدانيم كه الآن در چه موقعيتي هستيم و تكليف مان چيست؟ رسالت يك طلبهء امروزي و سرباز حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء)، غير از رسالت طلبهء 20 سال گذشته است. خصوصا با توجه به پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه فرهنگ شيعه، هر روز، مرزها را فتح مي كند و به گوش افرادي كه اصلا با واژهء شيعه آشنا نبودند مي رسد و با توجه به رويكرد گسترده اي كه توسط جوانان و تحصيل كرده ها و پژوهش گران به طرف مكتب شيعه حاصل مي شود و اين سيل عظيم شبهاتي كه - در عكس العمل به گسترش فرهنگ شيعه در عرصه بين الملل است و - توسط وهابيت صورت مي گيرد، تكليف ما غير از تكليف ساليان گذشته است.

بنده، اين آمار - مربوط به 6 سال قبل - را در اكثر تأليفاتم آورده ام كه در يكي از مراكز پژوهشي حوزه علميه قم - مركز أبحاث عقائدية - كه زير نظر حضرت آيت الله العظمي سيستاني است، بعد از انقلاب اسلامي، كتاب هاي ضد شيعه را در داخل و خارج از كشور جمع آوري كردند و توانستند حدود 5 هزار كتاب ضد شيعه را كه توسط وهابيت يا كساني كه خطوط وهابيت را پيروي مي كنند، تهيه كنند. بررسي كردند و متوجه شدند كه 75% اين كتب، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نوشته شده است. مسئول اين مركز مي گفت:

در طول سالِ هاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، حدود 3 برابر اين 14 قرن، عليه شيعه، كتاب نوشته شده است.

تعدادي از محققين توانمند را انتخاب كردند و شبهات آنها را بيرون آوردند و موضوع بندي كردند و حدود 8 هزار شبهه در 600 عنوان شد. چند نسخه از اين را چاپ كردند و در اختيار تعدادي از مراجع و بزرگان قرار دادند.

بنده در اجلاسيه اساتيد سطوح عالي و خارج حوزه علميه قم، عرض كردم كه 8 هزار شبهه را پاسخ دادن، كار يك يا دو يا ده محقق و يك يا دو يا ده موسسه نيست و نياز به بسيج همگاني دارد و بايد اساتيد حوزه هاي علميه و دانشگاه هاي شيعه در سراسر جهان وارد شوند و به اين شبهات جواب بدهند. بر فرض كه از اين تعداد، حدود 7500 شبهه، تكراري يا بي اساس است، ولي0 50 شبهه اساسي است كه بايد بنشينيم و به اينها جواب بدهيم.

فقط درباره حديث ثقلين، 148 مورد شبهه وارد كرده اند. اينها نياز به پاسخ گويي دارد و نبايد انتظار داشته باشيم كه بازاري ها و كسبه ها و افراد عادي و كارمندان دولت به اينها پاسخ بدهند، بلكه اين رسالت به عهده ماست و مسئوليت، متوجه ما طلبه هاست.

نكته ديگري كه بايد دقت و توجه ويژه اي به آن شود، اين است:

آمارها نشان مي دهد كه در دو دهه اخير، شايد 5 هزار برابر اين 15 قرن، جوانان اهل سنت و وهابيت، به طرف مذهب شيعه كشيده شده اند.

بنده عباراتي را از شخصيت هاي برجسته وهابيت براي شما مي خوانم تا بدانيد كه ليدرهاي وهابيت و آنهايي كه قلم به دست هستند و در خط مقدم جبهه بر ضد شيعه كار مي كنند، از اين گستره فرهنگ شيعه، به وحشت افتاده اند:

آقاي دكتر غنيمان ـ از اساتيد دانشگاه مدينه و رياض ـ مي گويد:

إن الوهابين علي يقين بأن المذهب الإثني عشري هو الذي سوف يجذب إليه كل أهل السنة و كل الوهابيين في المستقبل القريب.

وهابيين يقين پيدا كرده اند كه تنها مذهبي كه در آينده بسيار نزديك، همهء أهل سنت و وهابيت را به طرف خودش جذب مي كند، مذهب شيعهء اثنا عشري است.

المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهايين، ص178

آقاي شيخ ربيع بن محمد - از شخصيت هاي علمي سعودي ـ مي گويد:

و ممّا زاد عجبي من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا و منهم أبناء أحد العلماء الكبار المشهورين في مصر و منهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا في حلقات العلم و منهم بعضُ الإخوان الذين كنّا نُحْسن الظنَّ بهم، سلكوا هذا الدَرْب و هذا الاتّجاه الجديد هو التشيّع.

آن چه باعث فزوني و شگفتي من گرديده، اين است كه گروهي از برادران وهّابي ما كه برخي از فرزندان شخصيّت هاي علمي در مصر هستند و برخي هم از دانشجوياني هستند كه مدّت ها در جلسات علمي ما شركت مي جستند و برخي از برادراني كه ما به آنان خوش بين بوديم، اخيرا به سراغ مكتب تشيّع رفته اند.

الشيعة الإماميّة في ميزان الإسلام، ص5

اخيرا هم غوغايي توسط آقاي قرضاوي ـ رئيس هيئت علماي اسلامي جهان ـ راه اندازي شد و هجمه هايي عليه شيعه مطرح كرد كه:

شيعه بدعت گذار است و نيروهاي ورزيده تربيت كرده تا به كشورهاي اسلامي بفرستد و ميلياردها دلار هزينه مي كند. شيعه را كافر نمي دانيم، ولي بدعت گذار مي دانيم و ... .

صحبت هاي او به يكي از مباحث داغ سايت هاي اينترنتي تبديل شد.

يكي از ائمه جمعه و جماعت لبنان - مسجد قدس - اعلام كرد:

علت عصبانيت آقاي قرضاوي و هجمه بي سابقه ايشان، شيعه شدن فرزند ايشان - عبد الرحمان يوسف قرضاوي - بود.

فرزند او كه از شخصيت هاي برجسته مصري و از شعراي زبردست مصر است، اين مطلب را انكار نكرده است. چند روز قبل هم در اينترنت ديدم كه در يكي از روزنامه هاي عربستان سعودي، تكذيب كردند و نوشتند كه پسر آقاي قرضاوي شيعه نشده است و بلافاصله دفتر ايشان اطلاعيه داد:

كساني كه از طرف من اطلاعيه صادر مي كنند، ارتباطي به اينها ندارد و اگر نياز باشد، خودم اطلاعيه مي دهم و هر اطلاعيه اي كه از غير دفتر من داده شود، بي اعتبار و دروغ است.

البته ايشان يك آدم مؤدبي است و براي احترامي كه به پدرش دارد، اين قضيه را علنا مطرح نكرد. فرداي روزي كه شيعه بودنش را مطرح كرد، سايت او فيلتر شد.

آقاي شيخ محمد مَغراوي - از نويسندگان بزرگ عربستان سعودي ـ مي گويد:

بعد انتشار المذهب الإثني عشري في مشرق العالم الإسلامي، فخفت علي الشباب في بلاد المغرب . . .

با گسترش مذهب تشيّع در ميان جوان هاي مشرق زمين، بيم آن دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان هاي مغرب زمين نيز گسترده شود.

من سبَّ الصحابة و معاوية فأُمّه هاوية، ص4

شيخ مُجْدي محمد علي محمد - نويسنده برجسته وهّابي - سخن جالبي دارد و مي گويد:

جاءني شابّ من أهل السنّة حيران، و سبب حيرته أنّه قد امتدّت إليه أيدي الشيعة . . . حتّي ظنّ المسكين أنّهم ملائكة الرحمة و فرسان الحقّ.

يكي از جوان هاي اهل سنت، حيرت زده نزد من آمد. وقتي علت حيرت او را جويا شدم، دريافتم كه دست يكي از شيعيان به وي رسيده است و با فرهنگ شيعه آشنا شده و اين جوان سنّي، تصوّر كرده است كه شيعيان، ملائكهء رحمت و شير بيشهء حقّ مي باشند.

انتصار الحق، ص14 و 11

ما اعتراف مي كنيم كه در عرصهء بين المللي، حضور فعالي براي معرفي فرهنگ شيعه نداريم. تعبيري را امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد كه:

اذا عرف الناس محاسن كلامنا، لاتبعونا.

و ما هم نتوانستيم اين را در عرصه بين المللي در اختيار مردم قرار بدهيم و اگر همين قضيه مطرح شود، بنده معتقدم كه جوانان اهل سنت و وهابيت، فوج فوج به طرف فرهنگ شيعه سرازير مي شوند.

بنده حدود دو سه ماه قبل در شبكه ماهواره اي المستقله، پيرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مناظره اي داشتم. يكي از بحث هاي روز عرصه هاي اينترنتي و ماهواره اي، در اين دو سه سال اخير، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. حتي امام جمعه زاهدان، رسما در نماز جمعه خود، به اين مضمون اعلام كرد:

به خداوندي خدا قسم! به أسماء بزرگ إلهي قسم! آنچه كه شيعيان در رابطه با شهادت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و خليفه اول و دوم مي گويند، تماما دروغ است.

كسي نيست كه به ايشان بگويد كه اينجا محل قسم خوردن نيست، اگر دليلي داري، اقامه كن. سخنان كوبنده و قاطعي كه شيعه داشته يا كتاب هاي خودتان كه مملوّ از اين هجوم به خانه وحي و جسارت به حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است و شكستن پهلوي ايشان، مانند كتاب آقاي جويني - كه ذهبي از او به امام تعبير مي كند ـ اين مسائل را مطرح كرده اند.

تقريبا چند جلسه از مناظره گذشته بود كه يكي از طلبه هاي نجف وارد بحث شد ـ گر چه آنگونه كه بايد، نتوانست از فرهنگ فاطمي دفاع كند - و مطالب ضعيفي را ارائه داد و چند نفر از وهابيت كه آنجا بودند، القاء شبهه مي كردند. نزديك بود كه مطالب به جاهاي باريك كشيده شود كه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي با بنده تماس گرفتند و فرمودند كه در اين مناظره شركت كنم و بنده هم حدود سه جلسه وارد بحث شدم. چند روايت از كتب اهل سنت را خواندم و بررسي سندي هم كردم كه در اين روايت فلان راوي است كه بزرگان رجالي شما او را توثيق كرده اند و روايت صحيح است كه اينها به خانه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) هجوم بردند و ايشان را مورد تهديد قرار دادند و طبق روايت فرائد السمطين جويني - كه ذهبي او را توثيق مي كند و از او به امام تعبير مي كند -، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكستن پهلوي ايشان و سقط جنين و شهادت ايشان را از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است. بحث هاي ما سه شب ادامه داشت. اينها در برابر احاديثي كه از كتاب هاي خودشان آورديم، حتي يك مورد هم نتوانستند اشكال وارد كنند.

بعد از اينكه بحث ما تمام شد، دو روز بعد، يكي از دوستان به ما زنگ زدند كه تعدادي از جوانان از دوبي ـ كشور امارات ـ آمده اند قم و مي خواهند شما را ببينند. آمدند و گفتند:

ما بحث هاي شما را در شبكه المستقله شنيديم و احساس كرديم كه شيعه، حرف براي زدن دارد. هم صحبت هاي شما را شنيديم و هم صحبت هاي آقايان وهابي كه در آنجا بودند. سوالاتي داريم كه فقط به همين خاطر به ايران آمده ايم و هيچ كار ديگري نداشتيم و آمده ايم شما را ببينيم و برگرديم.

سؤالات شان را جواب دادم. آنها هم رسما به مذهب شيعه مشرف شدند. يكي از آنها گفت:

پدر من، از علماي طراز اول يكي از كشورهاي اسلامي است و حوزه علميه دارد و تعداد زيادي طلبه تربيت مي كند و يكي از سخنوران و خطباي زبردست آن كشور است. اگر ايشان دو ساعت با شما صحبت كند، قطعا مذهب شيعه را مي پذيرد. اگر او شيعه شود، شايد صدها هزار نفر از جوانان آن كشور به مذهب شيعه مشرف شوند. تقاضايي كه از شما دارم اين است كه دعوت نامه اي براي پدرم بفرستيد تا او به قم بيايد و چند ساعت با شما صحبت كند.

گفتم: بنده با موقعيتي كه دارم، از اين كارها نمي كنم، ولي اگر خود ايشان به قم تشريف بياورند، ما از ايشان پذيرائي مي كنيم و احترام هم مي گذاريم و نه دو ساعت، اگر بيست ساعت هم بخواهد، با ايشان صحبت مي كنيم.

عزيزان! اگر ما بتوانيم در عرصهء بين الملل، خوب و زيبا، فرهنگ شيعه را مطرح كنيم، اهل بيت (عليهم السلام) چيز ديگري از ما نمي خواهند. امروزه، جوامع علمي دنيا، تشنهء فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) هستند. با همين برنامه اي كه دو سه سال است در شبكه ماهواره اي سلام داريم ـ گر چه خيلي هم راضي نيستم، چون خيلي بهتر از اين مي توان كار كرد -، خدا شاهد است كه هر هفته از داخل و خارج كشور، افرادي زنگ مي زنند، - يا با سوال يا بدون سوال كردن - رسما تشيع خودشان را اعلام مي كنند. موارد زيادي داشتيم از لندن و آلمان و كانادا و كشورهاي ديگر كه تماس مي گيرند يا ايميل مي زنند به سايت ما و تشكر مي كنند و مي گويند كه بحث هاي شما باعث شد كه ما با فرهنگ شيعه آشنا شديم و اظهار لطف و تشكر مي كنند.

چندي پيش خدمت يكي از مراجع عظام تقليد بودم و ايشان خيلي اصرار مي كرد كه آمار كساني را كه شيعه مي شوند را يادداشت كنيد تا اگر خواستيم روزي ارائه بدهيم، آمار داشته باشيم. بنده هم گفتم كه آمار همه آنها را داريم كه چه كساني از طريق ايميل و چه كساني كه از طريق تلفن با ما تماس مي گيرند. حتي در يكي از استان هاي شرقي كشور، يك روز، حدود 25 نفر از جوانان آمدند قم و گفتند كه بحث هاي شما را در رابطه با اهل بيت (عليهم السلام) شنيديم و تأسف مي خوريم كه چرا علماي ما اين مطالب را براي ما مطرح نمي كنند، شما هم هر چه مي گوييد، از كتاب هاي ماست. آنها رسما تشيع خود را اعلام كردند و رفتند و اكنون هم مرتبا با ما در تماس هستند و جزوه و سي دي مي گيرند.

نكتهء ديگر اينكه، شخصي از شهر سقّز به ما زنگ زد و گفت:

ما اين بحث هاي شما را مي شنيديم و مسخره مي كرديم و مي گفتيم كه اين آخوندهاي شيعه، از اين بلوف ها زياد مي زنند. من خودم فارغ التحصيل فلان دانشگاه هستم و همسرم هم تحصيل كرده است و دبير است. چند روزي اين مباحث شما را پي گيري كرديم و به همسرم گفتم: اين آدرس هايي كه ايشان از كتاب هاي ما مي دهد، نگاه كنيم و حداقل براي ما ثابت شود كه علماي شيعه دروغ مي گويند. چند مورد را رفتيم مراجعه كرديم و ديديم درست است. حدود سه ماه صحبت هاي شما را بررسي مي كرديم و با كتاب هاي خودمان كه آدرس مي داديد، تطبيق مي كرديم. من و همسرم به اين نتيجه رسيديم كه مذهب شيعه، حق است. اگر اجازه بدهيد، به قم بيائيم و به دست يكي از مراجع عظام تقليد، شيعه شويم. ولي يك خواهش از شما داريم: نام من در شناسنامه ام، عمر است فقط يك نامه اي از حوزه علميه قم به اداره ثبت احوال استان مان بدهيد تا نام خود را عوض كنم و به اسم يكي از ائمه (عليهم السلام) مبدّل كنيم.

اين قضيه براي من خيلي جالب بود. گفتم: مگر شما وقتي مذهب اهل سنت را پذيرفتيد، با ما مشورت كرديد؟ گفت: نه. گفتم: پس اين نتيجه تحقيق خودتان است و نيازي نيست كه به قم بيائيد و به دست مراجع عظام تقليد، شيعه بشويد. ولي اگر كاري از دست ما به عنوان مساعدت برمي آيد، در خدمت كردن حاضريم و بارها هم اعلام كرده ايم كه هدف ما از اين برنامه ها، اين نيست كه جوانان اهل سنت را شيعه كنيم يا از سني شدن جوانان شيعه جلوگيري كنيم، خير. هدف ما تبيين حقائق و اثبات حقانيت اهل بيت (عليهم السلام) و اتمام حجت است. اگر ما به اين هدف رسيديم، اين نتيجه اي است كه شنونده به آن رسيده است. ولي از اينكه يك نفر از حق بُريده و از نور جدا شود، براي ما مايهء تأسف است. يا اگر يك نفر به نور مي پيوندد، مايهء خوشحالي ماست، ولي هدف ما اين نيست. هدف ما چيز ديگري است و مي خواهيم با بازگو كردن تاريخ پنهان، حقائق پشت پرده را بيان كنيم كه در اين 14 قرن، نگذاشتند به مردم برسد. ما دنبال اين هستيم كه اين حلقه هاي مفقوده تاريخ را كه در كتاب ها ثبت شده، ولي بزرگان شما از كنار آنها عبور مي كنند و فاكتور مي گيرند، آنها را بيان كنيم. آقاي طبري حديث الدار را در تاريخ خود مطرح مي كند و مي گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در سال سوم بعثت خود، بعد از نزول آيهء شريفهء:

وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (سوره شعراء/آيه214)

40 نفر از سران قريش را دعوت كرد و بعد از بحث توحيد و رسالت، بحث خلافت امير المومنين (عليه السلام) را مطرح كرد و فرمود:

هذا أخي و وصيي و خليفتي من بعدي. تاريخ الطبري، ج2، ص63

اين روايت را آقاي طبري با صراحت مي گويد. ولي آقايان ابن كثير و ابن تيميه و ابن أثير اين روايت را نقل مي كنند و اين واژه را فاكتور مي گيرند و به جاي:

هذا أخي و وصيي و خليفتي من بعدي.

مي گويند:

هذا كذا و كذا و كذا.

ما مي خواهيم بگوييم كه معناي اين كذا و كذا چيست؟ مي خواهيم بگوييم كه پشت اين كذا و كذا، چه مسائلي خوابيده است؟

وقتي محمد حسنين هيكل - به عنوان يك شخصيت برجسته جهان معاصر- ، كتابي مي نويسد به نام حيات محمد، وقتي در آنجا قضيه حديث الدار را مطرح مي كند، غوغايي عليه ايشان بپا مي شود و به تعبير علامه أميني (ره):

قد قامت القيامة عليه.

ايشان هم در چاپ هاي بعدي، تمام اين قضيه را حذف مي كند.

هدف ما اين است كه بيائيم كتاب چاپ اول اين بزرگوار را با كتاب هاي بعدي او مقايسه كنيم و ببينيم كه قضيه چه بوده است؟

وقتي صحيح مسلم، رابطهء امير المومنين (عليه السلام) با خليفه اول و خليفه دوم را مطرح مي كند، پرده را بالا مي زند. يكي از چيزهايي كه وهابيت در دو سه سال أخير شروع كرده اند به كار كردن روي آن، آمدن به زمين شيعه است. يعني همان طوري كه ما از كتاب هاي آنها، رواياتي براي اثبات حقانيت امير المومنين (عليه السلام) مي آوريم، آنها هم تلاش مي كنند براي اثبات حقانيت ابوبكر و عمر، رواياتي را از كتاب هاي ما بياورند. اگر فرصت شود، بعدا نمونه اي از اينها را عرض مي كنم و فيلم هايي را از اينها تهيه كرديم كه حتي از اساتيد حوزه علميه اهل سنت داخل كشور و خطباي نماز جمعه شان، مطالبي را از نهج البلاغه و شرح نهج البلاغه ميثمي و امثال اينها، رواياتي را نقل مي كنند كه خود ائمه (عليهم السلام) و امام صادق (عليه السلام) مي گويند كه ابوبكر حق است و ... و شيعه ها حرف بي خودي مي زنند كه مي گويند حضرت علي (عليه السلام) حق است. اگر همين بحث را پي گيري كنيم، شايد حدود سي، چهل جلسه براي پاسخ گويي به شبهات امروزي آنها نياز باشد.

در طول يك ماه ماه رمضان امسال، در شبكه المستقله، 90% تلاششان اين بود كه با استناد به روايت شيعه، اثبات كنند اميرالمومنين (عليه السلام) خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نبوده است و شيعه دروغ مي گويد. يكي از مسائلي كه طلاب بايد امروز به آن مجهز شوند، پاسخ گويي به شبهات در اين حوزه است.

عباراتي را از نهج البلاغه و ساير كتب مي آورند كه:

ميان امير المومنين (عليه السلام) و خليفه اول، اختلافي نبوده است. امير المومنين (عليه السلام) از خليفه اول و خليفه دوم در نهج البلاغه تعريف و تمجيد كرده است. امير المومنين (عليه السلام) با آنها بيعت كرده است و پشت سر آنها نماز خوانده است و به خليفه دوم دختر داده است.

و ... از اين حرف هاي بي اساس ديگر كه در داخل و خارج كشور مطرح مي كنند.

وقتي از من سوال مي كنند، مي گويم كه شما اگر همان صحيح مسلم خود را - كه به همراه صحيح بخاري، أصح الكتب بعد القرآن مي دانيد و هرگونه خدشه در روايات اين دو، مساوي است با زندقه - باز كنيد، در ج5، ص152، كتاب الجهاد، باب حكم الفيء، آمده است كه:

امير المومنين (عليه السلام) با عباس - عموي پيامبر - (در اواخر خلافت خليفه دوم) مي آيند نزد خليفه دوم و بحث فدك و ارث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح مي كنند. خليفه دوم صراحتا مي گويد:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك و يطلب هذا ميراث إمرأته من أبيها، فقال أبو بكر: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا، ... ، ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ابوبكر مدعي شد كه من خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) هستم و ... ، و شما (حضرت علي (عليه السلام) و عباس) نظرتان در مورد ابوبكر اين بود كه او دروغ گو و گنه كار و خائن و حيله گر است. ...، و وقتي ابوبكر از دنيا رفت، من گفتم: من خليفه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) و خليفه ابوبكر هستم و شما دو نفر، نظرتان در مورد من اين بود كه دروغ گو و گنه كار و خائن و حيله گر هستم.

در خود صحيح بخاري، رواياتي كه در مورد غادر و خائن هست را به اين روايت ضميمه كنيد و نتيجه گيري كنيد. خود بخاري همين قضيه را در سه جاي صحيحش نقل مي كند، ولي به جاي كلمات فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا، مي گويد: فرأيتماني كذا و كذا و كذا و كذا.

نهايت هدف و مقصد ما اين است كه پرده از روي حلقه هاي مفقودهء تاريخ برداريم و مردم و جوانان و شيعه و سني را، با آن حقائق نهفته تاريخ كه مخفي مانده و مردم بيان نكردند، آشنا كنيم. قبلا، شيعه امكانات بيان كردن را نداشت و اهل سنت هم صلاح نديدند كه مطرح كنند. نه اهانت مي كنيم و نه جسارت. بارها هم اعلام كرده ايم كه فحش و اهانت به اهل سنت و مقدسات آنها را گناهي نابخشودني مي دانيم و اين عمل، زير سوال بردن فرهنگ شيعه است. وقتي يك جوان ببيند كه من در يك سخنراني، چهار سخن ركيك مي گويم، او ديگر حاضر نيست پاي سخنان من بنشيند و حقائقي را كه مي خواهم بيان كنم، بشنود و يك تصور خشونت، از فرهنگ شيعه در ذهنش مي ماند و تا ابد حاضر نيست حتي يك صفحه از كتاب شيعه را ورق بزند. سيره ائمه (عليهم السلام) هم همين گونه بود.

خود امير المومنين (عليه السلام)، نسبت به معاويه اي كه در نهج البلاغه صراحت دارد:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.

قسم به خدايي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! معاويه و هم پيمانان او كه در جنگ فتح مكه، مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام كردند و كفر خود را پنهان داشتند و به دنبال فرصت و أعوان و أنصار مي گشتند تا آن را اظهار كنند و امروز هم در جنگ صفين، آن فرصت را پيدا كردند.

نهج البلاغه، نامه16

وقتي مي بيند برخي به معاويه فحش و ناسزا مي گويند، مي فرمايد:

إني أكره لكم أن تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر و قلتم مكان سبكم إياهم.

من دوست ندارم كه دهان صحابهء من، آلوده به فحش شود.

نهج البلاغه، خطبه206

ما هم به تبعيت از مولايمان، بحث فحش را نداريم. حتي اگر آنها هم به ما فحش بدهند، طبق منطق قرآن:

وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آيه63)

فحش آنها را با سلام پاسخ مي دهيم.

در پايان جلسه، براي اينكه ختامه مسك باشد، روايتي را از آقا امام جواد (عليه السلام) در حوزه پاسخ گويي به شبهات و نجات جوانان شيعه از تزلزل عقائد مي خوانم تا إن شاء الله ذخيره اي باشد براي قيامت ما و تشجيعي باشد براي ما در راستاي ورود به حوزه پاسخ به شبهات. امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد:

من تكفل بأيتام آل محمد المنقطعين عن إمامهم، المتحيرين في جهلهم، الأساري في أيدي شياطينهم و في أيدي النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حيرتهم و قهر الشياطين برد وساوسهم و قهر الناصبين بحجج ربهم و دلائل أئمتهم، ليفضلون عند الله تعالي علي العباد، بأفضل الموانع، بأكثر من فضل السماء علي الأرض و العرش و الكرسي و الحجب علي السماء و فضلهم علي العباد كفضل القمر ليلة البدر علي أخفي كوكب في السماء.

هر كس متكفل ايتام آل محمد شود (شيعياني كه از نظر فكري در سطح پائيني قرار دارند و تحت تأثير برخي از شبهات قرار مي گيرند)، متكفل كساني باشد كه دست شان از امام شان كوتاه است و به خاطر اينكه سرمايه آنچناني نسبت به حقائق مذهب و حقانيت اهل بيت (عليهم السلام) ندارند، دچار حيرت شده اند و كساني كه اسير دست شياطين شده اند و كساني كه گرفتار نواصبي كه بناي دشمني با ما اهل بيت (عليهم السلام) را دارند، شده اند و شبهات آنها را پاسخ گو باشند و از حيرت بيرون بياورند و شبهات و وسوسه هاي شياطين را برطرف كنند و مقهور كنند نواصبي را كه با القاء شبهه، بناي عداوت با ما را دارند، به وسيله كتاب و سنت و حجت هاي خداوند و ادله ائمه (عليهم السلام)، ارزش و مقام و جايگاه آنها نسبت به ديگر بندگان نزد خداوند، همانند جايگاه عرش و كرسي و حجب بر آسمان و همانند برتري آسمان بر زمين است. برتري آنها نسبت به بندگان، همانند برتري ماه شب چهارده است نسبت به كم نورترين ستارگان آسمان.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص6 - اليقين للسيد ابن طاووس، ص9 - الإحتجاج للطبرسي، ج1، ص9

امام كاظم (عليه السلام) هم مي فرمايد:

من أعان محبا لنا علي عدو لنا، فقواه و شجعه، حتي يخرج الحق الدال علي فضلنا بأحسن صورة و يخرج الباطل الذي يروم به أعدائنا في دفع حقنا علي أقبح صورة، حتي يتنبه الغافلون و يستبصر المتعلمون و يزداد في بصائرهم العالمون، بعثه الله يوم القيامة في أعلي منازل الجنان.

هر كس يكي از دوستان ما را كه گرفتار دشمنان ما شده است، كمك و ياري نمايد و او را كه در بحث و مناظره با دشمنان وارد صحنه شده يا دچار شبهات شده را تقويت و تشجيع كند، تا اينكه فضيلت ما را به روشني، به بهترين شكل بيان كند و ... ، خداوند اينچنين فردي را در بهترين جايگاه بهشت قرار مي دهد.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج2، ص10 - اليقين للسيد ابن طاووس، ص9

اين دو روايت را هم به خاطر اينكه جلسه مان با جملاتي از اهل بيت (عليهم السلام) منوّر شود، عرض كردم.

بارها هم عرض كرده ام كه اگر امروز، يك مصداق براي واجب عيني و فوري و تعييني بخواهيم پيدا كنيم، بحث پاسخ گويي به شبهات است.

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها