2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
تكفير علماي شيعه توسط شيخ عادل الكلباني امام جمعه مسجد الحرام 1
کد مطلب: ٥٥٦١ تاریخ انتشار: ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٨ تعداد بازدید: 5654
سخنراني ها » عمومي
تكفير علماي شيعه توسط شيخ عادل الكلباني امام جمعه مسجد الحرام 1

پاسخ به شبهات 88/02/24

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 24 / 02 / 88

استاد حسيني قزويني

موضوع بحث امروز ما، همان طور كه اعلام شد، قضيه سخنان شيخ عادل الكلباني ـ امام جمعه و امام جماعت جديد مسجد الحرام ـ است كه تقريبا يك سال و اندي پيش توسط ملك عبدالله براي امامت جماعت مسجد الحرام منصوب شد.

قبل از اين كه عرائضم را آغاز كنم، چند نكته اي را بايد توجه داشته باشيم:

1. عصر ما، غير از عصر 20 سال، 50 سال، 200 سال قبل است. الآن رسانه هاي عمومي، روزنامه ها، جرائد، اينترنت و ماهواره ها آمده اند كل جهان را به يك دهكده تبديل كرده است و كوچك ترين مسائلي را كه در گوشه دنيا انجام مي گيرد، در كمترين مدت، به گوش افراد در أقصي نقاط جهان مي رسد.

2. امكاناتي كه امروز براي معرفي فرهنگ شيعه يا به تعبير شهيد مطهري:

عرضه كردن كالاي نوراني اهل بيت (عليهم السلام) در بازار اقتصادي و فرهنگي جهان

در اختيار شيعه است، در 15 قرن گذشته هم چنين امكاناتي در اختيار شيعه نبود.

3. هجمه اي هم كه امروز عليه شيعه است، در 15 قرن گذشته بي نظير بوده است.

4. مسئوليت اوليه دفاع از حريم اهل بيت (عليهم السلام) به عهده ما حوزويان است. چون مفتخريم به پوشيدن يونيفورم سربازي آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه). اگر چنان چه در اين رسالت مان كوتاهي كنيم، نمي دانيم كه مولاي مان حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) با ما چه برخوردي خواهد كرد. اگر آن شبي كه مي خواهيم استراحت كنيم، احساس داشته باشيم كه امروز، عملكردمان مرضيّ مولاي مان بوده است، بهترين روزمان است. اگر خداي ناكرده در آن روز، رسالت مان را عمل نكرديم، ولو اين كه تمام دنيا هم دست ما باشد، هيچ ارزشي ندارد. امام رضا (عليه السلام) به يونس بن عبد الرحمان ـ كه عليه او حرف هاي زيادي مي زدند و او را متهم به كفر و شرك و زندقه مي كردند ـ كه ناراحت بود، فرمود:

اگر در دست تو طلا باشد و مردم تصور كنند كه كلوخ ـ و سنگ و خاك و پشگل ـ است، آيا قضاوت مردم، ارزش طلا را مي كاهد؟ گفت: خير. حضرت فرمود: اگر در دست تو، كلوخي باشد و مردم بگويند كه در دست تو، طلا است، آيا داوري مردم به آنچه كه در دست توست، قيمت مي دهد؟ گفت: خير. فرمود: يونس! اگر امام عصرت از تو راضي بود و تمام دنيا با تو بد باشد، نبايد تأثيري در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم، قيمت و ارزش تو را پايين نمي آورد. اگر عملكرد تو مورد رضايت ما نيست و تمام مردم از تو تعريف و تمجيد كنند، هيچ ارزشي بر تو نمي دهد.

در برابر اين هجمه اي كه امروز شيعه مواجه است، اگر ما به رسالت مان عمل كنيم ـ دين و آخرت مان كه هيچ ـ دنياي ما هم به خطر مي افتد. الآن تبليغاتي كه توسط ماهواره ها مي كنند ـ ماهواره اي كه در تمام خانه ها رفته است و اينترنت هم غالب شبكه هاي ماهواره را دريافت مي كند ـ ، اگر ما كوتاه بياييم، اين هجمه ها وارد درون خانه ما مي شود و وقتي متوجه مي شويم كه فرزندان و همسران و برادران و خواهران ما گرفتار تهاجم فرهنگي شده اند. الآن در همين 10، 15 سال اخير، انفجارهايي كه در داخل كشور انجام شد، اگر آمار بگيريد از اين 17 ، 18 انفجار خوزستان، ببينيد كه آيا اينها غير از بچه شيعه ها و مذهبي ها بودند كه تحت تأثير تفكرات وهابيت قرار گرفتند؟! مسئوليت به عهده كيست؟ كوتاهي از كجا سرچشمه مي گيرد؟ با آن مولوي هاي سني كه وهابي مي شوند و مدارس علمي و حوزه هاي علميه زاهدان را مركز جمع آوري مواد منفجره و امثال اينها مي كنند، كاري نداريم. الآن در دانشگاه هاي ما چه مي گذرد؟ وهابي ها در دانشگاه هاي ما چه كار مي كنند؟ در همين حوزه علميه ما، بعضي از تفكرات وهابي، چطور رشد مي كند؟ مسئوليت اينها به عهده كيست؟ آيا مثل قضيه منافقين، بايد خسارت هايي بدهيم تا بعد بيدار شويم؟!

در هفته گذشته، آقاي شيخ عادل الكلباني ـ خطيب و امام جمعه مسجد الحرام ـ در مصاحبه اي كه با شبكه BBC داشت، مطالبي را اعلام كرد و از جمله مطالب او اين بود:

ما در كفر علماي شيعه، شبهه نداريم. ولي آيا عوام شان هم كافر هستند يا نه؟ احتياج به يك دقت بيشتري دارد.

يعني قاطع هستيم كه علماي شيعه بأجمعهم كافر هستند و كفر عوام را هم نفي نكرد.

اگر من سراغ آمار بروم، مي ترسم وقت مان گرفته شود كه حرف ايشان چه تأثيراتي در بعضي از كشورهايي كه شيعه در اقليت است يا در داخل عربستان سعودي، چه مسائلي پيش آمده است. ولي وظيفه و تكليف ما حوزويان ـ از مراجع عظام تقليد تا طلبه هاي مبتدي و اساتيد ـ اين است كه مكلفيم در اين زمينه به هر نحوي كه مي توانيم، وارد شويم.

در يكي از ماهواره هايي كه براي شيعه است ـ آيت الله مدرسي ـ به نام اهل البيت، كه از طريق ماهواره عرب ست پخش مي شد ـ چون شبكه هاي ماهواره اي از طريق يك مركز پخش مي شوند ـ در يكي از اين برنامه ها، مجري، يك جمله اي گفت كه تقريبا بوي اهانت به عثمان مي آمد. وهابي هاي منطقه و اهل سنت و جوانان، در 24 ساعت، نزديك به يك ميليون و 600 هزار شكايت از طريق ايميل به مراكز حقوق بشر در كشورهاي خيلج فارس و عربستان سعودي و آمريكا نوشتند و بلافاصله اين ماهواره را از آن مركز حذف كردند و گفتند كه شما حق نداريد از طريق اين مركز، برنامه هاي خود را پخش كنيد و رفتند سراغ همان نيل ست كه براي كشور مصر است و با كيفيت خرابي پخش مي شود.

دوستان! ما در برابر اين قضايا چه مي كنيم؟ الآن، زمان آن نيست كه تظاهرات راه بياندازيم و به خانه مراجع برويم و طومار درست كنيم و ... ؛ اينها گذشت. امروز از طريق سايت ها و اينترنت، مي توانيد در يك روز، صداي ميليون ها انسان را به گوش مسئولين برسانيد. وقتي برنامه هاي ورزشي را از تلويزيون پخش مي كنند، يك شماره پيامك مي دهند و آمار مي دهند كه مثلا براي اين برنامه فوتبال، تا الآن، 800 هزار نفر نظر داده اند. ببينيد! مسائل مذهبي ما، بحث فتاوايي كه با جان ما بازي مي كند، به اندازه يك فوتبال ارزش ندارد كه حداقل از طريق اينترنت، صداي و اعتراض خودمان را به گوش جهانيان برسانيم ـ چه اثر بگذارد و چه نگذارد ـ . به تعبير حضرت امام (ره):

ما مأموريم به وظيفه؛ نه به نتيجه.

صحبت ايشان (عادل الكلباني) در 14/02/1388 در حضور ميليون ها ببيننده در شبكه BBC اعلام شد.

من چند نكته را يادداشت كرده ام تا خدمت عزيزان عرض كنم:

خود شيخ عادل الكلباني كيست؟ از كجا آمده است؟ سوابق او چيست؟

همانند بررسي يك روايت كه تك تك راوي ها را بررسي مي كنيم. ما هم اسم ايشان را در هفته گذشته از طريق اينترنت و ماهواره شنيديم. ولي وقتي بررسي كرديم، ديديم كه ايشان در يكي از شبكه هاي اينترنتي به نام المنتدل اسلام العالمي ـ www.mouawiah.net ـ مصاحبه اي كرده است. ايشان در آنجا، چند نكته ظريفي دارد. بد نيست كه عزيزان توجه داشته باشند. در آنجا مي گويد:

من در دوران جواني، يك آدم گمراهي بودم و نمي فهميدم كه دين و خدا و نماز يعني چه؟ كارم، در كوچه و بازار گرديدن و سينما رفتن بود. حتي تا سن 27 سالگي براي يك بار هم نماز نخوانده بودم. تا اين كه روزي در ماشين، راديو را باز كردم و ديدم كه كسي قرآن مي خواند و بعد متوجه شدم كه صداي آقاي منشاوي است. آيه اي را خواند: جاء سكرة الموت. مقداري تكان خوردم. بعد از اين به فكر افتادم كه ببينم دين و خدا و نماز، يعني چه؟ گاهي به مسجد مي رفتم و يك روز نماز مي خواندم و يك روز نمي خواندم. به مسائل عبادي، توجهي نداشتم:

و كنت متساهلا و كنت أهرب من الصلاة.

از نماز فرار مي كردم. تا اين كه مقداري نوارهاي قرآن را گوش كردم و تعدادي از آيات را حفظ كردم و به خاطر اين كه صداي خوبي داشتم، مرا معين كردند به عنوان امام جماعت در مسجد جامع صلاح الدين در سليمانيه عربستان سعودي. در سال 1405 از روي قرآن، براي مردم نماز تراويح مي خواندم و مردم هم پشت سر من نماز مي خواندند. ولي با اين حال، خيلي زياد در فاز دين و مذهب نبودم.

تا اين كه در سپتامبر 2008 ـ 13 ماه قبل ـ او را از طرف ملك عبد الله به عنوان امام جماعت مسجد الحرام معين كردند. يك چهره كاملا سياه پوستي است و در مصاحبه اي كه با ايشان داشتند، گفت:

من، اوباماي عربستان سعودي هستم.

حتي خبرنگار به او گفت:

تو كه به عنوان يك سياه پوست براي امام جماعت مسجد الحرام معين شدي، ارزشش بيشتر است يا آقاي اوباما؟ گفت: من ارزشم بالاتر است. اوباما يك سياه پوست سياست مدار است و من يك سياه پوست ديني و مذهبي هستم.

قبلا هم ايشان امام جماعت مسجد ملك خالد در أم الحمام در نزديكي رياض بود.

سخنان شيخ عادل الكلباني

نكته اول:

ايشان در مصاحبه اي كه 10 روز قبل در شبكه BBC داشت، گفت:

أن الشيعة لا يحق لهم دخول هيئة كبار العلماء.

شيعيان در عربستان سعودي، حق ورود در هيئت كبار علماء را ندارند.

مشهور بر اين است كه 30٪ مردم عربستان سعودي، شيعه هستند. ولي اينها مي گويند 22٪ بيشتر نيستند.

هيئت كبار علماء چيست؟

در عربستان سعودي، لجنه هاي مختلفي از علماي ديني شان هست. يك لجنه و هيئت عالي دارند به نام هيئت عالي إفتاء؛ به تعبير ما، شوراي مرجعيت. در آنجا، مفتي أعظم عربستان با 4 عضو هستند و كليه مسائل شرعي و سياسي كه در رابطه با حكومت يا مردم در سراسر جهان اتفاق مي افتد، از اين لجنه سوال مي پرسند. مثلا در زمان آيت الله بروجردي (ره)، ايشان تنها مرجع جهان تشيع بودند و از تمام دنيا، سوالات را از ايشان مي پرسيدند. در زمان مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) هم به اين شكل بود.

قبلا رئيس اين لجنه عالي إفتاء يا هئيت عالي مرجعيت، آقاي بن باز بود ـ كه نابينا بود ـ و الآن هم 4 سال است كه آقاي شيخ عبد العزيز بن عبد الله آل شيخ ـ از نواده هاي محمد بن عبد الوهاب است كه ايشان هم نابينا است ـ به عنوان مفتي أعظم معين شده است.

بارها دوستان از ما سوال كرده اند كه رمز اين چيست كه از ميان اين همه عالم در عربستان، فقط نابيناها را انتخاب مي كنند؟ گفتم: من هم نمي دانم.

من، هم با خود بن باز ديدار داشتم كه يك آدم خيلي تندي بود و زبان گزنده اي نسبت به شيعه داشت و هم با خود شيخ عبد العزيز كه يك آدم متين و معقول و خوش برخوردي است.

غير از اينها، اگر در محاكم دادگستري، بين دو قاضي اختلاف باشد يا قاضي، حكمي را نداند، به اين لجنه مي نويسند تا حكم شرعي را اعلام كنند و نظري كه اين لجنه مي دهد، در حقيقت، فصل الخطاب در تمام محاكم قضائي است.

يك هيئتي هم دارند به نام هيئت كبار علماء؛ شبيه شوراي عالي انقلاب فرهنگي ما. اعضاي آن هم توسط ملك عبد الله معين مي شود و اينها در مسائل فرهنگي و مذهبي كشور، نظر مي دهند كه مثلا در آموزش و پرورش و مساجد و ... چه كار كنيم؟ البته اينها تحت نظر لجنه عالي إفتاء هستند و تمام اعضاي لجنه عالي إفتاء، عضو هيئت كبار علماء هم هستند. آمار اينها 22 نفر است و من هم با اكثر اينها، آشنا هستم.

يك سري از روحانيون هم آزاد هستند و خيلي تكفيري و خشونت طلب كه در رأس اينها، شيخ عبد الله بن جبرين و شيخ عبد الرحمان برّاج و شيخ صفر الحوالي است كه تعدادي انگشت شمار در عربستان سعودي هستند و حتي خود ملك عبد الله و مفتي أعظم، از دست اينها به ذلّت آمده اند. در سال گذشته، از 12 تا 18 آبان، همايش مذهبي در مكه بود در رابطة العالم الإسلامية و در آنجا، خود ملك عبد الله يك پيامي را براي افتتاحيه داشت و غير از فحش، همه چيز را به اين متشدّدين و تندروها داده بود. البته جاي آن بود كه رسانه ها و روزنامه ها و حوزه هاي ما، روي اين قضيه سرمايه گذاري مي كردند كه متأسفانه نكردند. حدود 3 ، 4 ماه قبل هم خود مفتي أعظم يك اطلاعيه داد:

جوانان ما، فريب برخي از مفتي هاي تندرو را مي خورند مي روند در عراق و جاهاي ديگر، دست به انتحار مي زنند به هواي اين كه به بهشت مي روند. اينها خيانت است و از بهشت هم خبري نيست.

اين هم يك برگ سبز خوبي بود كه مي توانستيم بهره برداري خوبي كنيم. جاي داشت كه يكي دو ماه روي اين دو قضيه، رسانه هاي ما سرمايه گذاري مي كردند. ولي متأسفانه فقط يكي از روزنامه ها به صورت فهرست وار به اين دو قضيه اشاره كرد. امسال هم اين قضيه است.

نكته دوم:

ايشان گفت:

اين كه دولت عربستان سعودي، اخيرا اصلاحاتي را انجام داده است ـ به خاطر جوّ خيلي تندي كه نسبت به عربستان سعودي ايجاد شد به خاطر همايش اديان مادريد و قضيه فلسطين و حماس و موقعيت شان را در عرصه بين المللي، خصوصا در ميان اعراب، به خطر افتاده ديدند و دست به يك اصلاحاتي زدند و 30 ، 40 نفر از شخصيت هاي برجسته فرهنگي و نظامي كه تندرو بودند را عوض كردند ـ دليل بر اين نيست كه عربستان سعودي، آن روش سلفي گري و وهابي گري را در عربستان سعودي كنار گذاشته است.

نكته سوم:

ايشان گفت:

ما معتقد به آزادي ديني و مذهبي در عربستان سعودي نيستيم. اگر كسي خيال مي كند كه با اين اصلاحات در عربستان سعودي، يك اصلاحات ديني انجام شده، ما هم چنين اصلاحاتي را قبول نداريم. حرّيت و آزادي ديني، حدودي دارد. همان طوري كه در واتيكان اجازه نمي دهند كه مسلمانان مسجد بنا كنند، ما هم در عربستان سعودي اجازه نمي دهيم كه شيعيان، فعاليت مذهبي داشته باشند. برخورد ما با شيعيان، همان برخورد واتيكان است با مسلمانان.

خبرنگار از او سوال كرد:

برخورد واتيكان نسبت به مسلمانان، برخورد دو دين است، ولي برخورد شما با شيعيان، برخورد يك دين با دو مذهب است.

ايشان گفت:

اين طور نيست. مگر واتيكان به مسيحيت پروتستان اجازه مي دهد كه در آنجا كليسا بسازد؟ نه، ما هم با اين كه شيعيان، خودشان را مسلمان مي دانند، اجازه نمي دهيم هيچ فعاليتي در عربستان سعودي داشته باشند. شيعيان در اقليت هستند و بيش از حق مسلّمي كه دارند، از دولت گرفته اند.

اين كه اين بيش از حق مسلّم چيست؟ ما نفهميديم. چون رسما مفتيان شان فتوا دادند:

استفاده از معلمان شيعه در آموزش و پرورش، حرام است. اگر وزير فرهنگ و آموزش و پرورش عربستان سعودي متوجه شود كه يك معلم شيعه در آموزش و پرورش تدريس مي كند، واجب است كه او را از آموزش و پرورش اخراج كند. شيعيان حق قضاوت، ولو در مناطق شيعه نشين ندارند.

در سال گذشته، همايشي بود در آبان ماه در رياض كه مفتيان عربستان سعودي رسما اعلام كردند:

بايد شيعيان را از ورود به مساجد اهل سنت جلوگيري كنيم. چون اينها مشرك هستند. از ورود اينها به دانشگاه، جلوگيري كنيم، چون اينها حق رفتن به سطوح بالاي علمي در عربستان سعودي را ندارند.

با توجه به اين، آقاي كلباني إفاضه مي فرمايد:

شيعيان، بيش از حق مسلّمي كه داشتند، در عربستان سعودي گرفته اند.

حتما نظرشان اين است كه شيعيان از هواي آزاد و آب لوله كشي و برق نبايد استفاده مي كردند.

نكته چهارم:

از ايشان سوال كردند:

نظر شما نسبت به تكفير يا اسلام شيعه چيست؟

ايشان گفت:

تكفير عامة الشيعة يمكن أن يكون فيها نظر، أما بخصوص علمائهم فأري أنهم كفار، بدون تمييز.

ما نسبت به تكفير عوام شان، بايد مقداري دقت و بررسي كنيم كه ملاك كفر، در عوام شيعه هست يا نه. ولي در خصوص تكفير علماء شيعه، نظر من اين است كه تمام علماء شيعه، بدون هيچ شكي، كافر هستند.

اين مشخص است كه دست هاي اجنبي در كار است. در سايت ها ديدم كه ايشان تحت تأثير بعضي از يهودي ها قرار گرفته كه اين مسائل را اعلام كرده است. إن شاء الله در وقت ديگري به اين مسئله مي پردازيم كه كل وهابيت، امروز ، به عنوان خدمت گذار بي چون و چراي استكبار جهاني و صهيونيسم هستند و هيچ شك و شبهه اي در اين نيست. اگر قبلا هم شك داشتيم، الآن نه تنها ما، خود اهل سنت هم شبهه ندارند كه دست وهابيت در دست يهود است. در سال 2006 ميلادي، در قضيه جنگ حزب الله لبنان با صهيونيسم، اينها فتوا دادند:

هر گونه كمك به حزب الله و دعا كردن براي پيروزي حزب الله، حرام است و اينها حزب الشيطان هستند نه حزب الله.

در آنجا، برخي از جوانان سني گفتند كه با اين هلال شيعي كه اينها درست كرده اند، مي خواهند منطقه را شيعه كنند. ولي در ماه محرم امسال در قضيه حماس، همه فهميدند بر اين كه بحث شيعه و سني نيست، بحث وهابيت در دست صهيونيسم مطرح است. خود نخست وزير صهيونيسم هم بارها اعلام كرد:

حمله ما به نوار غزه، بنا به اصرار برخي رؤساي منطقه عربي بوده است.

اولين مصداقش هم عربستان سعودي بود و دومين مصداقش هم مصر بود و همه فهميدند.

يكي از دوستان كه از كويت آمده بود، مي گفت:

حتي در محيط دانشگاهي كه بعضي از اساتيد وهابي، به وهابي بودن خود افتخار مي كردند، بعد از قضيه غزه، علنا در دانشگاه مي گويند ما جرأت نمي كنيم كه بگوييم وهابي هستيم. براي ما مايه ننگ است كه بگوييم ما فارغ التحصيل دانشگاه محمد بن سعود يا أم القري يا جامعه بين المللي مدينه هستيم. چون عربستان سعودي در قضيه غزه، ما را سرافكنده كرد.

حتي وهابي هاي كه مبلّغ فرهنگ وهابيت بودند، متوجه شدند كه دست وهابيت در دست صهيونيسم است.

البته اينها هم يك ترفند است كه استكبار جهاني بيايد بين علماء و مردم، فرق بگذارد و اگر مردم اعتراض كردند، بگويند كه ما با شما كاري نداريم و شما مقصر نيستيد و علماء شما مقصر هستند.

نكته ديگري كه قابل بحث است و بايد بيان شود، اين است كه ايشان علت تكفير را هم بيان كرده است. اين خيلي جالب بود. ايشان گفت:

اين كه ما مي گوييم تمام علماي شيعه، كافر هستند و هيچ ترديدي نداريم، به خاطر اين است كه اينها مي دانند جايگاه ابوبكر در اسلام، چقدر بالاست و با اين وجود، منكر صحابه بودن ابوبكر هستند و او را فحش و لعن مي دهند و در مسلمانان بودنش، شك نداريم.

اين مشخص است كه يك آدم عالم، با سواد، حوزه ديده و دانشگاه ديده، اين طور پرت و پلا حرف نمي زند كه اصلا ارتباطي به هم ندارد.

بعد مي گويد:

هذا لا شك في كفره، حتي لو كان سنيا.

اگر يك فرد سني هم باشد و موقعيت و جايگاه او را بداند و او را ناسزا بگويد، ما مي گوييم كه او كافر است.

خواسته است بگويد كه در تكفير ما نسبت به علماء شيعه، شيعي بودن، موضوعيت ندارد؛ آنچه كه موضوعيت دارد، علم به جايگاه ابوبكر و سبّ و بغض نسبت به ابوبكر است.

در رابطه با صوفي ها هم بحثي داشت كه ما كاري به آن نداريم. چون بارها سوال كرده اند كه خطر صوفي ها و بهائي ها و عرفان هاي كاذب، چنين و چنان است. ما همه را قبول داريم و ملاك و خط كش براي ما، ائمه (عليهم السلام) و مراجع عظام تقليد در طول تاريخ بودند. حتي اگر پدر ما با شاخصه هاي شيعي بودن، از اين خط كش منحرف باشد، ملاك عملكرد ما، سخنان امير المؤمنين (عليه السلام) است كه فرمود:

و لقد كنا مع رسول الله صلي الله عليه و آله نقتل آباءنا و أبناءنا و إخواننا و أعمامنا.

ما در ركاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اگر در جبهه مخالف، پدر و عمو و برادر و فرزندمان هم بودند، آنها را مي كشتيم؛ چون ملاك براي ما، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود.

نهج البلاغه، خطبه 56

آنچه كه امروز براي ما مطرح است، همه آن خطرها درست است، ولي اگر الأهمّ فالأهمّ بكنيم، وهابيت مهم تر است. چون امروز، ألفباي فكري وهابيت، عدم مشروعيت شيعه است. اينها معتقدند كه يك شيعه هم نبايد روي كره زمين وجود داشته باشد. خود شيخ عبد الرحمان برّاج رسما اعلام كرد:

اگر ما قدرت داشته باشيم، اعلان جهاد عليه شيعه مي كنيم و تمام اينها را قتل عام مي كنيم.

بهائي ها به دنبال اين هستند كه چند تا يار بگيرند و براي اين كه بتوانند براي رده هاي بالا، گزارشي بفرستند و آخورشان را چرب و نرم بكنند، كارهايي را مي كنند. صوفي ها هم به دنبال اين هستند كه بروند در خانقاه و مقداري هم هوهو بكنند و چند تا مريد داشته باشند و امثال اينها. اگر شما خطرهاي اينها را كنار هم بگذاريد، خطر اينها خيلي كوچك است و به آن شكل نيست كه عام البلوي باشد. وهابيت با بحث انتحار خود كه در 10 ، 20 سال اخير پيش كشيد، در وحشي ترين ارتش هاي دنيا هم سابقه نداشت. در ارتش هيتلر و صهيونيسم سراغ نداريد كه يك سرباز، كمربند انفجاري به خود ببندد و هو خودش را نابود كند و هم صدها و هزاران نفر را به خاك و خون بكشد. هم چنين پديده شومي را بنده در طول تاريخ سراغ ندارم. وارد حرم ائمه (عليهم السلام) مي شوند و همه را به خاك و خون مي كشند. لذا، روي اين جهت، امروز، خطر وهابيت را بايد جدي بگيريم.

الآن، ما در جهان، به ويژه در كشورهاي آفريقايي، نزديك به 350 ميليون سني صوفي داريم كه در خط مقدم مبارزه با وهابيت هستند. در خود عربستان سعودي، صوفي هاي مالكي به رهبري محمد بن علوي المالكي، استخوان در گلوي وهابيت شده اند و ايشان حدود 30، 40 كتاب نوشته است؛ مخصوصا كتاب مفاهيم تجب أن تصحّح، ضربه محكمي بود به تفكر وهابيت در داخل عربستان سعودي. خودم هم چندين بار با ايشان ديدار داشتم. حتي در شبي كه ايشان از دنيا رفت، به دوستان و رفقا و هر كسي كه در مكه بود، اعلام كرديم كه در تشييع جنازه ايشان ـ اگر حباً لعلي نشد، بغضاً لمعاوية ـ شركت كنند و بيش از 30 هزار نفر در اين مراسم شركت كردند ومي گفتند كه در 30 سال اخير، هم چنين تشييع جنازه اي در عربستان سعودي نبود. درست است كه الكفر، كله ملة واحدة است، ولي اگر بحث استراتژيك و نحوه تاكتيك را بخواهيم لحاظ كنيم، بايد در برخي از قضايا، با تأمل وارد شويم.

نقد سخنان آقاي شيخ عادل الكلباني

در رابطه با نقد سخنان آقاي كلباني، چند مورد را به صورت فهرست وار عرض مي كنم و إن شاء الله اگر توفيق داشتيم، مابقي را در هفته آينده خدمت عزيزان هستيم.

جواب اول:

اين سخن آقاي كلباني، مخالف سياست موجود در عربستان سعودي است.

رئيس لجنة القضاء الأولياء ـ يعني ديوان عالي كشور ـ عربستان سعودي در 2 ماه قبل، افاضاتي را فرمودند و عليه عربستان سعودي، شورشي به پا شد و گفته بود:

كساني كه ماهواره به راه انداخته اند و مطالب مستهجن پخش مي كنند، كافر و مهدور الدم هستند.

افرادي كه اين ماهواره ها را به راه انداخته بودند، اكثرا از دودمان آل سعود هستند كه يكي از برادران خود ملك عبد الله، حدود 11 شبكه ماهواره اي دارد كه غالبا مستهجن هستند. حتي خود كشورهاي اروپائي و آمريكاني، عليه عربستان سعودي شورش كردند كه از طرفي مي آئيد در آمريكا و و از طرفي گفتگوي اديان در مادريد تشكيل مي دهيد و از طرفي هم رئيس عالي قضائي تان مي گويد كه صاحبان ماهواره ها، مهدور الدم هستند.

اين حرف هاي آقاي كلباني هم در همان سياست است و براي عربستان سعودي، يقينا زياد آب خواهد خورد.

جواب دوم:

اين كه آيا مسلمان را ـ كه معتقد به شهادتين است ـ مي شود تكفير كرد يا خير؟ بايد از منظر قرآن، بررسي و پاسخ داده شود. از نظر سنت و صحاح آنها، آيا كسي را كه معتقد به شهادتين است، مي شود تكفير كرد يا خير؟ و هم چنين از نظر علماء و بزرگان اهل سنت، بايد بررسي شود.

علماء و بزرگان اهل سنت، همه بر اين عقيده هستند:

كسي كه شهادتين را بر زبان جاري كند، جان و مال و ناموسش در امان است و كسي حق تعرّض ندارد.

اينها را بايد مستند جواب بدهيم.

جواب سوم:

خود آقايان اهل سنت و وهابيت، حتي خود ابن تيميه، بر اين عقيده هستند كه عمل مسلمان، حمل بر صحت شود. حتي عبارتي داريم كه:

اگر از يك نفر، هزار كلمه شنيده شود و 999 موردش حمل بر كفر است و يك موردش حمل بر ايمان است، شما بايد آن 999 مورد را كنار بگذاريد و آن يك مورد را بگيريد.

اين، عبارت خود آقايان اهل سنت است و در اين زمينه هم روايت دارند و سخنان آقاي كلباني، مخالف اين قاعده حمل بر صحت عمل مؤمن است.

جواب چهارم:

اينها بر اين عقيده هستند:

المجتهد إذا أصاب فله أجران و إن أخطأ فله أجر واحد.

اگر كسي اجتهاد كند ـ در مسائل اعتقادي يا سياسي يا تاريخي يا احكام - و در اجتهادش خطا برود، يك أجر دارد و اگر درست باشد، دو أجر دارد.

صحيح البخاري، ج8، ص157 ـ صحيح مسلم، ج5، ص131

بزرگان و و مفسران و متكلمان و فقهاي اهل سنت، حتي خود ابن تيميه، به اين مسئله قائل هستند. اين، يكي از مسائل محوري است و ما در بحث ها و مناظرات، زياد استفاده مي كنيم. گيريم كه يك عالمي آمد از كتاب و سنت اجتهاد كرد كه ابوبكر لازم السبّ است، اين، نه تنها كافر نيست، بلكه طبق فتواي شما، يك أجر دارد. شما چه جوابي داريد؟ تكفير شما وهابي ها، تكفير آقاي كلباني، مخالف قاعده و مبناي مسلّم فقهي اهل سنت است. بر فرض كه علماي شيعه آمدند چنين كردند، خب، اجتهاد كردند و خطا كردند و طبق فتواي شما، أجر هم دارند.

جواب پنجم:

در طول تاريخ، از صحابه، جنايات و خلاف شرعي صورت گرفته است و خود آقايان اهل سنت مي گويند:

چون مجتهد بودند و خطا كردند، ما نمي توانيم اعتراض كنيم.

ابن حزم مي گويد:

قبول داريم كه ابن ملجم، علي را كشت و جنايت كرد، ولي اجتهاد كرد و خطا كرد. پس براي او در قتل علي، يك أجر است.

چطور شد كه اگر كسي ابوبكر را سبّ كرد، كافر و مهدور الدم است، ولي اين آقا آمده حضرت علي (عليه السلام) را كشته است و چون مجتهد بود و خطا كرده، يك أجر دارد؟!

اينها در رابطه با جنگ جمل مي گويند:

درست است كه عايشه و طلحه و زبير آمدند با علي جنگيدند و حق هم با علي بود، ولي اينها اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا رفتند.

اينهايي كه باعث شدند در جنگ جمل، 30 هزار انسان بي گناه كشته شدند، هيچ گناهي ندارند و فرداي قيامت، از خدا أجر هم مي گيرند!

ابن تيميه در رابطه با جنگ صفين مي گوي:

ما قبول داريم و حق با علي بود، ولي معاويه و عمروعاص اجتهاد كردند و در اجتهادشان خطا رفتند و براي آن دو، يك أجر است.

حتي ابن تيميه مي گويد كه يزيد مجتهد بود و اجتهاد كرد. همان طور كه آل شيخ هم در دو ماه پيش گفته بود كه يزيد، امير و والي بود و امام حسين (عليه السلام) در اجتهادش خطا كرد كه در برابر او قيام كرد.

هم چنين ابن تيميه در رابطه با قضيه حرّه ـ در مدينه كه در سال 62 هجري، يزيد دستور داد تا سه شبانه روز، ناموس مسلمانان را براي لشكريانش مباح كردند و ابن كثير دمشقي مي گويد كه در آن سه روز، هزار فرزند نامشروع از ناموس مسلمانان در مدينه به دنيا آمد و 700 صحابي را كشتند و 10 هزار نفر از غير صحابي را ـ مي گويد:

يزيد، امام و مجتهد بود و در اجتهادش خطا كرد.

ما نمي دانيم كه اين اجتهاد، در يزيد پيدا شد، ولي در علماي شيعه، هم چنين اجتهادي نيست!!! آنها بايد أجر داشته باشند، ولي در اينجا، علماء شيعه بايد مهدور الدم باشند!!!

جواب ششم:

در رابطه با خود امير المؤمنين (عليه السلام) است كه ايشان مورد سبّ صحابه بوده است. صحيح مسلم صراحت درد كه معاويه دستور مي داد حضرت علي (عليه السلام) را سبّ و ناسزا بگويند.

صحيح مسلم، ج7، ص120 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص108

و افرادي كه ناسزا نمي گفتند، كشته مي شدند. آيا اين كار آقاي معاويه درست است و اجتهاد است؟! اگر اين اجتهاد است، در رابطه با اين روايت صحيحي كه نقل مي كنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

من سبّ عليا فقد سبّني و من سبّني فقد سبّ الله.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص121 ـ مسند احمد، ج6، ص323 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص130 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص133 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص634 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص391

چه جوابي داريد؟!

يكي از همين صوفي هاي مالكي به نام حسن بن فرحان مالكي كه در عربستان سعودي قيام كرده است و خوب هم جلو مي رود، گفت:

آنچه كه ما فهميديم از كار وهابيت كه مي گويند سبّ صحابه، حرام است و كفر مي آورد، فقط مختص معاويه و ابوبكر و عمر است؛ ولي امير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام)، جزء صحابه نيستند.

يعني معاويه كه بالاي منبر مي رود و علنا به امير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) ناسزا مي گويد، هيچ اشكالي ندارد.

تاريخ ابن أثير، ج3، ص333 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص352 ـ تاريخ ابن خلدون، ج2، ق2، ص178

ربيع الأبرار زمخشري، جلد2، صفحه176 مي گويد:

كان في أيام بني أمية أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنّه لهم معاوية من ذلك.

با سنت سيئه اي كه معاويه گذاشت، در طول 60 سال بر بالاي 70 هزار منبر به علي ناسزا مي گفتند.

بايد مواردي كه مربوط سبّ امير المؤمنين (عليه السلام) است، بررسي شود. به تعبير مرحوم علامه اميني (ره):

گيريم كه علي بن أبي طالب (عليه السلام) داماد و خليفه منصوب هم نبود، گيريم اولين مسلمان هم نبود، آيا حضرت علي (عليه السلام) مسلمان بود يا نبود؟ شما در صحاح خود داريد:

سباب المسلم فسوق.

سبّ مسلمان، فسق است.

صحيح البخاري، ج1، ص17 ـ صحيح مسلم، ج1، ص58 ـ مسند احمد، ج1، ص411

بحثي كه بايد روي آن كار شود و خيلي هم كليدي است، قضيه لعن و سبّ صحابه است و مي گويند چون شما صحابه را سبّ مي كنيد، مهدور الدم هستيد.

اين بايد بررسي شود:

ما هو حكم سبّ الصحابة عند المسلمين؟

حتي خيلي از فقهاء و بزرگان شان شهادت داده اند :

اگر كسي صحابه را ناسزا بگويد، ما نمي توانيم حكم تكفير او را صادر كنيم.

منابع و مدارك اينها را بايد مانند حمد و سوره حفظ كنيم. بنده خودم در غالب مناظراتي كه با جوانان داريم، مي گويم كه ابن حزم ـ را كه ابن تيميه او را قبول دارد ـ صراحت دارد:

من سبّ أحدا من الصحابة رضي الله عنهم فإن كان جاهلا فمعذور و إن قامت عليه الحجة فتمادي غير معاند فهو فاسق كمن زني و سرق و إن عاند الله تعالي في ذلك و رسوله صلي الله عليه و سلم فهو كافر.

اگر كسي صحابه را سبّ و لعن كند، اگر جاهل است، معذور است و اگر حجت بر او تمام شد و به عنوان گناه و معصيت، مرتكب آن مي شود، فاسق است مانند كسي كه زنا يا دزدي مي كند و اگر صحابه را سب كند به عنوان عناد و طعن بر خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، او كافر است.

اين را ما هم قبول داريم كه حتي اگر كسي به فرش زير پاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جسارت كند به عنوان طعن بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، او را مرتد و مهدور الدم مي دانيم.

جواب هفتم:

ما روايات متعددي داريم در منابع اهل سنت كه يكي از كارهاي عادي مسلمانان در صدر اسلام، سبّ صحابه بوده است. عايشه در صحيح مسلم نقل مي كند:

أمروا أن يستغفروا لأصحاب النبي صلي الله عليه و سلم فسبوهم.

به شما دستور دادند كه براي اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) استغفار كنيد، ولي شما آنها را سبّ و ناسزا مي گوييد.

صحيح مسلم، ج8، ص241

آيا عايشه أم المؤمنين، فتوا به كفر اينها داد؟ آيا يكي از صحابه گفته اند كساني كه نزد عايشه، صحابه را سبّ كرده اند، كفار هستند يا نه؟ حتي خود ابن تيميه در منهاج السنة مي گويد:

صحابه، همديگر را لعن مي كردند و دشنام مي دادند. حتي جلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) به همديگر فحش مي دادند.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج7، ص137

جواب هشتم:

يكي از بزرگان مي گفت:

قضيه سبّ صحابه، بهانه است.

شما بيا نزد يك وهابي و هزار بار به سلمان و ابوذر و عمار فحش بده و ناسزا بگو. آنها هم مي گويند كه دست شما درد نكند. هر كسي كه نسبت به صحابه اي كه با امير المؤمنين (عليه السلام) بودند، سبّ و ناسزا بگويد، آزاد است. اينها سبّ صحابه را روي 3 ، 4 نفر منحصر كرده اند. يعني از ديدگاه اين آقايان، صحابه اي كه موضوع براي سبّ و نتيجه اش قتل و تكفير است، ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه است.

گرچه خيلي هم از عثمان دفاع نمي كنند؛ چون عثمان را خود صحابه كشتند و نگذاشتند او را در قبرستان مسلمانان دفن كنند و جنازه اش سه شبانه روز روي زمين ماند و آخر هم در قبرستان يهودي ها دفن كردند. كساني كه مكه مشرف شده اند، مي دانند كه قبر عثمان حدود 5/1 كيلومتر با قبرستان بقيع فاصله دارد.

در رأس اين 3 ، 4 نفر هم بيشتر به ابوبكر چسبيده اند. ما بايد تكليف مان را در رابطه با سبّ ابوبكر روشن كنيم كه قضيه سبّ ابوبكر، سابقه تاريخي دارد يا ندارد؟ يا فقط امروز شيعه است كه او را سبّ و لعن مي گويند. البته با توجه به فتاواي مراجع، سبّ صحابه و خلفاء را هم حرام مي دانيم. حتي ما لعن را دعا مي دانيم، نه سبّ و اجابت دعا هم به دست خداست. وقتي ما مي گوييم:

خدايا به فلاني بچه بده يا بچه ي فلاني را بكش.

نه بچه دادن به دست ماست و نه كشتن. لعن، يك واژه قرآني است و سبّ، واژه اراذل و اوباش است. قرآن درباره لعن، 38 آيه دارد و خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ملائكه لعن كرده اند. ولي درباره سبّ، يك آيه داريم و آن هم اين است:

وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ

سوره انعام/آيه108

حتي امير المؤمنين (عليه السلام) هم نسبت به معاويه مي فرمايد:

إني أكره لكم أن تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر و قلتم مكان سبكم إياهم.

من دوست ندارم كه شما معاويه را فحش بدهيد. به جاي فحش دادن، اطلاع رساني بكنيد و جنايات و اعمال و رفتار و كردار او را براي مردم روشن كنيد.

نهج البلاغه، خطبه206

اين منطق امير المؤمنين (عليه السلام) است. ما با سبّ، ذاتاً مخالفيم.

ما از شما سوال مي كنيم:

بزرگان شما با سند صحيح نقل كرده اند:

إن رجلا شتم أبا بكر و النبي صلي الله عليه و سلم جالس، فجعل النبي صلي الله عليه و سلم يعجب و يتبسم.

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ابوبكر نشسته بودند. فردي آمد جلوي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و ابوبكر را سبّ كرد.

مسند احمد، ج2، ص436 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص189 ـ تفسير ابن كثير، ج4، ص129 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص11 ـ تفسير الآلوسي، ج25، ص50 ـ السنن الكبري لبيهقي، ج10، ص236 ـ فيض القدير للمناوي، ج5، ص627 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج7، ص189

آيا دليل از اين بهتر؟!

اگر واقعا سبّ ابوبكر، كفر است، اشكال به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه مي خندد؟! اما نسبت به حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

من سبّ عليا فقد سبّني و من سبّني فقد سبّ الله.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص121 ـ مسند احمد، ج6، ص323 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص130 ـ السنن الكبري للنسائي، ج5، ص133 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص634 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص391

ولي در اينجا، شما خودتان نقل كرده ايد؛ به ما چه؟ ما خوب يا بد، بيخ ريش صاحبش.

جالب اين كه آقاي ابن حجر در سبل السلام مي گويد:

فقد ثبت أن رجلا سب ابا بكر بمحضره صلي الله عليه و سلم.

سبل السلام، ج7، ص194

آقاي بخاري در تاريخش، جلد 2، صفحه 102 مي گويد:

إن رجلا سبّ ابا بكر عند النبي و النبي لا يقول شيئا.

خب، آقاي كلباني! اينها جواب دارد يا نه؟ ما كه هيچ، اگر يك وهابي از شما سوال كند، چه جوابي داريد؟

آقاي بيهقي از ابو برزه نقل مي كند:

در زمان خلافت ابوبكر:

إن رجلا سب أبا بكر رضي الله عنه، فقلت: ألا أضرب عنقه يا خليفة رسول الله صلي الله عليه و سلم؟ فقال: لا ليست هذه لاحد بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم.

شخصي ابوبكر را سبّ كرد. ابو برزه به ابوبكر گفت: آيا گردنش را بزنم اي خليفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)؟ ابوبكر گفت: نه، غير از سبّ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، براي سبّ احدي قنل نيست.

السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص60 ـ مسند احمد، ج1، ص9 ـ سنن النسائي، ج7، ص110 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص84 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج3، ص784 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج10، ص457

اينها را به ما جواب بدهيد.

به قول حضرت آيت الله سبحاني، بايد اينها را در آستين داشته باشيم و مانند حمد و سوره، حفظ كنيم.

جواب نهم:

تعدادي از صحابه و مؤلفين و روات و مورخين، در طول تاريخ، كتابي تأليف كرده اند في مثالب الشيخين؛ يعني كارهاي خلاف شرع شيخين. مثلا در رابطه با ابن خراش مي گويند:

ألّف جزءين في مثالب الشيخين.

معلوم مي شود كه اين قضايا، سابقه تاريخي داشته است.

ابن حجر در رابطه با جعفر بن سليمان مي گويد:

ايشان كتابي تأليف كرده است در سبّ شيخين و صحابه.

من حدود 50 راوي را پيدا كرده ام كه اينها در صحيح بخاري، صحيح مسلم، سنن ابن ماجه و موطأ مالك روايت دارند و در شرح حالشان آمده است كه اينها ابوبكر و عمر و عثمان و صحابه را شتم و سبّ مي كردند.

چطور شد آقاي كلباني! اگر سبّ صحابه اين قدر مهم است و به خاطر سبّ، كفر و قتل شيعه را صادر مي كنيد، چرا خودتان از همين كساني كه كارشان سبّ صحابه بوده، روايت داريد؟!

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها