2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
پاسخ به سخنان مولوي گرگيج امام جمعه اهل سنت
کد مطلب: ٥٥٥٦ تاریخ انتشار: ٢٧ مرداد ١٣٨٨ تعداد بازدید: 10685
سخنراني ها » عمومي
پاسخ به سخنان مولوي گرگيج امام جمعه اهل سنت

پاسخ به شبهات 88/05/27

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 27 / 05 / 88

استاد حسيني قزويني

امروز همه عزيزان مستحضرند كه همههء دشمنان اسلام - از مسيحيت و يهود و خوارج و وهابيت - دست به دست هم داده اند و از تمام امكانات و ظرفيت ها، عليه فرهنگ نوراني شيعه استفاده مي كنند. هجمه اي كه امروز در عرضه هاي مختلف عليه شيعه مطرح است، شايد در 14 قرن سابقه نداشت.

وهابيت كه حدود هشتصد سال تلاش مي كرد شيعه را به عنوان يك مذهب برخاسته از يهود معرفي كند و به عنوان يك مذهب مبتدع به دنيا بشناساند و به عنوان يك مذهب تافته جدا بافته از اسلام معرفي كند، در اين سه دهه اخير، بالأخص با حضور يك نظام مبتني بر فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) در ايران زمين، تمام آنچه را كه در اين هشتصد سال بافته بودند، رشته شد. امروز حتي جوانان و انديشمندان وهابي نسبت به سخن پژوهشگران و بزرگان و ايدئولوگ هاي شان متزلزل شده اند و از اين رو چاره اي جز اين ندارند كه حمله ناجوانمردانه اي بر ضد مذهب اهل بيت (عليهم السلام) داشته باشند .

بنده با توجه به بحث هايي كه در سطح بين المللي دارم، آنچه كه براي من محرز است، بايد قرن 21 را قرن تشيع بناميم؛ چون رويكردي كه در اين قرن به سوي مذهب شيعه از سوي مخالفان اين مذهب بوده، در تاريخ بي نظير بوده است. يكي از بزرگان مي فرمود جوانان تحصيل كرده و اساتيد دانشگاه ها و علماء و بزرگان اهل سنت و وهابيت كه در اين دو سه دهه اخير به سوي مذهب شيعه روي آورده اند، در مقايسه با 14 قرن گذشته، شايد نزديك به 5 هزار برابر گسترش داشته و مشهود بوده است. دكتر غُنيْمان - استاد دانشگاه مدينه - اعلام مي كند:

نحن الوهابية علي يقين بأن المذهب الإثنا عشري هو الذي سوف يجذب إليه كل أهل السنة و كل الوهابيين في المستقبل القريب.

ما وهابيت بر يقين هستيم كه در آينده اي نزديك، تنها مذهبي كه مي تواند تمام اهل سنت و وهابيت را به طرف خودش جذب كند، مذهب شيعه إثنا عشري است.

من در اين محفل نوراني كه حاضرين ما غالبا از فارغ التحصيلان موسسه آموزشي بيان معرفت هستند و از فضلاء و اساتيد حوزه علميه مشهد مقدس هم حضور دارند، عرائضم را با پيش گفتار و بعد جديدترين مطالبي كه در داخل كشور در اين دو سه هفته اخير مطرح بوده را اشاره مي كنم و به پاره اي از پاسخ ها مي پردازم. باشد كه نمونه اي از نحوه نگاه ما به شبهات روز باشد.

بنده، حتي در كلاس هاي كه براي شما داشتم، بارها اشاره كردم كه امروز براي دفاع از اهل بيت (عليهم السلام) بايد از جديدترين شبهات روز آگاهي داشته باشيم و اگر بخواهيم در حوزه پاسخ گويي به شبهات، خوب فعاليت كنيم، شرط اول آن آگاهي به شبهات منتشر شده روز است، نه آن كه به شبهات تاريخ مصرف گذشته چند قرن پيش به پردازيم كه بزرگان ما به آن شبهات پاسخ داده اند و جايي براي طرح آن شبهات نيست.

بخش اول:

به همه عزيزاني كه بالاترين دغدغه شان شبهات مطرح شده عليه شيعه است و تمام همّ شان را در حوزه پاسخ گويي گذاشته اند، از باب تذكر، چند نكته اي را عرض مي كنم:

نكته اول:

يكي از مشكلات اساسي ما اين است كه از دشمن غافل شده ايم و از شبهات آنها در غفلت هستيم. آنها مشغول كار هستند و ما نسبت به شبهات آنها در خواب هستيم. به تعبير آقا امير المؤمنين (عليه السلام) كه مي فرمايد:

من نام لم ينم عنه.

كسي كه در خواب است، ديگران از او غافل نيستند.

نهج البلاغه، نامه12

در روايت ديگري از امير المؤمنين (عليه السلام) آمده است:

من نام عن عدوه إنبهته المكايد.

كسي كه از دشمنان، غافل و در خواب است، زماني متوجه مي شود كه توطئه ها اطراف او را فرا گرفته اند.

ميزان الحكمة لمحمد الريشهري، ج3، ص1848

نمي خواهم زياد توضيح بدهم كه ما در اين 30 سال چه كرده ايم و آنها در چه نقطه اي هستند و ما در چه نقطه اي؛ مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز. همين كافي است كه جديدترين آماري كه بنده دارم، اين است كه نزديك به 40 هزار سايت وهابي، شبانه روز عليه شيعه كار مي كنند و در مقابل، كليه سايت هاي شيعي كه با زبان هاي مختلف كار مي كنند، به مرز 5 هزار سايت نمي رسد؛ تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

آماري كه از داخل كشور دارم، اين است كه حدود 800 سايت و وبلاگ فعال مخالفين شيعه، شبانه روز عليه مذهب شيعه شبهه افكني مي كنند. اين كه در برابر اين 800 سايت چه ارائه مي دهيم، خودمان بهتر مي دانيم.

نكته دوم:

از توانائي و قدرت دشمن غافل هستيم. امير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

لا تستصغرنّ عدواً و إن ضعف.

دشمن را كوچك نشماريد؛ اگر چه ضعيف باشند.

ميزان الحكمة لمحمد الريشهري، ج3، ص1848

نكته سوم:

متأسفانه، نحوه برخورد ما با مخالفان، منطبق با فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) نيست. ائمه (عليهم السلام) بارها به صحابه و ياران شان توصيه مي كردند كه برخوردشان با مخالفين، برخورد جاذبه اي باشد، نه دافعه اي. آقا امير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

الإستصلاح للأعداء بحسن المقال و جميل الأفعال، أهون من ملاقاتهم و مغالبتهم بمضيض القتال.

برخورد نرم و خوش زباني با دشمن و مخالف را به دوست تبديل كردن، كم هزينه تر است از اين كه بخواهيد توانائي خود را در عرصه جبهه به او نمايش بدهيد.

ميزان الحكمة لمحمد الريشهري، ج3، ص1849

آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:

إياك أن تتكلم في غير أدب.

بپرهيز از اين كه سخن بي ادبانه اي بگويي.

أعلام الدين في صفات المؤمنين للديلمي، ص273

يعني ادب هر كس نشان گر شخصيت اوست.

امير المؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:

الأدب هو زينة اللسان.

أعلام الدين في صفات المؤمنين للديلمي، ص84

إياك و ما يستهجن من الكلام، فإنه يحبس عليك اللئام و ينفر عنك الكرام.

از الفاظ گزنده و زشت خودداري كن؛ كه افراد پست را بر تو مي شوراند و نيكان را از تو فراري مي دهد .

ميزان الحكمة لمحمد الريشهري، ج3، ص2735

در حوزه تبليغي، بعضي افراد را مي بينيم كه فحاشي ها و جسارت هايي را كه به مخالفين مي كنند، حتي باعث رنجش بسياري از دوستان هم هستند. هر انساني به خوبي مي داند هر كسي كه منطق و استدلال داشته باشد، به فحاشي و اهانت روي نمي آورد. فحاشي و اهانت، كار كسي است كه دليل و برهان ندارد. شيعه اي كه تنها مذهب برخاسته از متن قرآن و تنها مذهب منطبق با سنت راستين نبوي است، نيازي به فحاشي و اهانت ندارد. در رابطه با معاويه اي كه امير المؤمنين (عليه السلام) در نامه 16 نهج البلاغه با صراحت مي فرمايد:

فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن إستسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.

قسم به خدا! كساني كه در فتح مكه مسلمان شدند، به ظاهر مسلمان شدند و كفر خود را پنهان كردند ... .

ولي امير المؤمنين (عليه السلام) وقتي مي بيند بعضي از يارانش معاويه را فحاشي مي كنند، مي فرمايد:

إني أكره لكم أن تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم، كان أصوب في القول و أبلغ في العذر و قلتم مكان سبكم إياهم.

من دوست ندارم كه شما جزء فحش دهندگان باشيد؛ به جاي آن، اعمال و كردار و جنايات و كارهاي خلاف قرآن و سنتِ معاويه را به نمايش بگذاريد كه بهترين قول و مؤثرترين است.

نهج البلاغه، خطبه206

اگر شما دنبال اين هستيد كه فرهنگ نوراني و سراسر برهان و فطري را به نمايش بگذاريد، نيازي به فحش دادن و اهانت كردن نيست. امام رضا (عليه السلام) فرمود:

فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا.

عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص275

امام صادق (عليه السلام) در رابطه با كساني كه در حوزه دفاع از حريم ولايت كار مي كنند، مي فرمايد:

كساني كه از حريم اهل بيت (عليهم السلام) دفاع مي كنند و در برابر شبهات دشمنان ما پاسخ گو هستند و در مرزهاي هجوم دشمن، سنگرباني مي كنند، در مقايسه با رزمندگاني كه در جبهه جنگ با دشمن مواجه هستند، ارزش يك نفر از اين مدافعان حريم اهل بيت (عليهم السلام) و پاسخ گو به شبهات، بالاتر است از يك ميليون مجاهد در جبهه هاي جنگ.

چون آنهايي كه در جبهه ها فعاليت مي كنند، از كشور اسلامي و اموال شيعيان دفاع مي كنند، ولي اينها از عقائد شيعيان دفاع مي كنند.

بخش دوم:

بايد مقداري دقت كنيم كه اگر مي خواهيم مطالب مان به روز باشد و با شبهات روز مخالفين مان آشنا باشيم و از شبهات مطرح شده در جامعه و عصر حاضر آگاه باشيم، توصيه مي كنم مقداري از وقت خود را اختصاص بدهيم به مطالعه برخي از سايت هايي كه مخالفين ما هر روز قدرت نمايي مي كنند يا مشاهده برخي از شبكه هاي ماهواره اي كه در سطح گسترده كار مي كنند يا با شنيدن تماس هايي كه با اين سايت ها و ماهواره ها گرفته مي شود، حتي از سوي جوانان شيعه، با دردهاي موجود جامعه بيشتر آشنا شويم و با فعاليت هايي كه در داخل و خارج كشور با عنوان همايش و كنفرانس عليه شيعه برگزار مي شود، مقداري انس بگيريم. مركز و ابزار شناخت ما، فقط كتاب هايي كه هزار سال قبل نوشته شده نباشد.

همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان

در اين راستا، در اين يكي دو هفته قبل، طبق سنوات گذشته كه چند سالي است در شرق كشور در زاهدان برگزار مي شود، همايشي تحت عنوان ختم صحيح بخاري برگزار شد. متأسفانه در اين همايش، هر سال از داخل و خارج كشور، افرادي دعوت مي شوند و آنهايي كه نسبت به شيعه و نظام شيعي عُقده دارند، مي آيند حرف هاي خلاف دين و شريعت و خلاف قرآن و سياست نظام شيعي جمهوري اسلامي ايران را در آنجا مطرح مي كنند. متأسفانه مسئولين ما هم يا در غفلت هستند و يا صلاح نمي بينند و برخوردهاي مناسبي با اين چنين برنامه هايي نمي كنند.

دو سال پيش هم در اين همايش، دكتر محمد ابراهيم - رئيس يكي از دادگاه هاي مدينه - را به عنوان سخنران آوردند و تمام هدف اين فرد در اين سخنراني اين بود كه چون شيعيان به أنبياء (عليهم السلام) و أولياء و أهل بيت (عليهم السلام) متوسل مي شوند، مشرك هستند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم با همين مشركين مبارزه و مقاتله كرد. يعني براي مبارزه و جهاد با شيعه و براندازي حكومت شيعي، چراغ سبز نشان داد. ببينيد كه بعد از سخنراني ايشان، توسط عبدالمالك ريگي و ديگران، چه جناياتي در ايران مرتكب شدند. بهترين نماد تأثير اين سخنراني بيهوده و ضد قرآن و ضد دين و شريعت و ضد فقهاي تمام مذاهب اسلامي غير از وهابيت، قضيه حوزه علميه شاه جمال ايران شهر بود كه حوزه علميه خواهران را تبديل كردند به محل نگه داري مواد منفجره و مهمات و اسلحه، براي انفجار جلسات و اجتماعات شيعي و اگر بيداري عزيزان سپاهي و امنيتي ما نبود، اين توطئه هايي كه در حال وقوع بود، اگر به وقوع مي پيوست، نمي دانيم چه جناياتي را مي خواستند مرتكب شوند. متعاقب آن هم، 2 تن از مولوي ها و علماي طراز اول اهل سنت به نام مولوي عبد القدوس - رئيس حوزه علميه - و مولوي سليمي به دار مجازات آويخته شدند. بعد از آن هم اين جنايات تكرار شد و جديدترين جناياتي كه اينها در اثر همين تبليغات ضد شيعي مرتكب شدند، انفجار مسجد آقا امير المؤمنين (عليه السلام) در ايام فاطميه در زاهدان بود كه منجر به شهادت و مجروح شدن عده اي شد. اثرات اين همايش ها و سخنان بي اساس عليه شيعه، همين هاست.

امسال هم در 01/05/1388 همايشي داشتند و اين كه چه گذشت در اين مراسم، شما را ارجاع مي دهم به سايت سني آنلاين - كه تنها پايگاه رسمي حوزه علميه زاهدان ، دار العلوم مكي است - كه غالب مطالب و سخنراني ها را در آنجا گذاشته اند. آدم وقتي وارد اين بحث ها و سخنراني ها مي شود، فكر مي كند كه اين همايش، داخل عربستان سعودي يا در پاكستان در جمع وهابيان بوده است و هيچ شباهتي با جمهوري اسلامي ايران كه افتخارش اين است كه مذهب رسمي اش شيعه اثنا عشري است، ندارد.

يكي از سخنراناني كه بحث هايش براي من دردآور بود و قلبم به درد آمد، مولوي گرگيچ - امام جمعه اهل سنت آزادشهر و رئيس حوزه علميه گاليكش- بود. ايشان در سخنراني اش مطالبي را گفت كه من در دو محور: پاسخ گويي به سخنان بي اساس ايشان و روش پاسخ گويي به شبهات مطرح شده، به آن مي پردازم.

ايشان در سخنراني خود مي گويد:

عامل تفرقه ميان شيعه و سني در كشور جمهوري اسلامي ايران و جهان، 5 چيز است و مادامي كه اين 5 مسئله حل نشود، وحدت ميان شيعه و سني بي فائده است:

1. مادامي كه شيعيان، خلفاي ثلاثه را غاصب و كافر و ظالم مي دانند، قطعا هيچ گونه وحدت و تقريبي ميان ما و آنها صورت نمي گيرد.

2. مادامي كه بحث فدك در ميان شيعيان مطرح است، وحدتي ميان ما و شيعيان امكان پذير نيست.

3. شيعيان، اهل سنت را به عنوان مخالف اهل بيت (عليهم السلام) معرفي مي كنند و اين از عوامل تفرقه است.

4. شيعيان حضرت عمر را به عنوان قاتل حضرت زهراء (سلام الله عليها) معرفي مي كنند.

5. شيعيان قائل به ارتداد صحابه هستند.

اين، جديدترين افاضه اي بود كه اين آقا در اين همايش مطرح كرد. من به صحبت هاي ايشان به صورت خلاصه و فهرست وار پاسخ مي دهم و إن شاء الله در فرصت مناسب، كليه حرف هاي ايشان را جواب مي دهيم و از طريق سايت و CD هم منتشر مي كنيم.

شبهه اول:

ايشان مي گويد:

مادامي كه شيعيان، خلفاي ثلاثه را غاصب و كافر و ظالم مي دانند، قطعا هيچ گونه وحدت و تقريبي ميان ما و آنها صورت نمي گيرد.

جواب:

جناب مولوي گرگيج! جناب مولوي عبد الحميد! آقايان اهل سنت! وقتي خود امير المؤمنين (عليه السلام) در منابع معتبر شيعه و اهل سنت از خلفاء با عنوان غاصب تعبير مي كند، گناه شيعه چيست؟! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از همان روز اول آغاز إعلان رسالت علني تا آخرين روزي كه از دنيا رفت، بحث خلافت امير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح كرده است. صدها حديث و آيه با صراحت و به هر لفظي كه بگوييد، مي آوريم كه دلالت بر ولايت امير المؤمنين (عليه السلام) مي كند.

من با يكي از علماء اهل سنت بحث مي كردم و حديث غدير را مطرح كردم. گفت بايد به جاي مولي، والي مي گفت. مسائل ديگري از حديث غدير را مطرح كردم و ايراد گرفت. گفتم شما چه مي خواهيد؟ اگر مي خواهيد بگوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بايد مي فرمود حضرت علي (عليه السلام) خليفه است، من روايت از كتاب هاي شما مي آورم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است حضرت علي (عليه السلام) خليفه من است. اگر مي خواهيد بگوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بايد مي فرمود حضرت علي (عليه السلام) ولي است، من 50 روايت مي آورم. هر واژه و جمله اي را كه بگوييد اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را مي فرمود، ما خلافت حضرت علي (عليه السلام) را قبول مي كرديم، من همان را از كتاب هاي شما بياورم.

آري ، پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) به عبارتهاي مختلف خلافت حضرت علي عليه السلام را مطرح فرمودند ولي با اين حال آمدند بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اميرالمؤمنين (عليه السلام) را كنار زدند. شما اسم اين را چه مي گذاريد؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) نام اين را غصب گذاشته است و از آنها به عنوان غاصب تعبير كرده است. ابن قتيبه دينوري - از علماي طراز اول اهل سنت - در كتاب الإمامة و السياسة مي گويد اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطاب به خلفاء فرمود:

و تأخذونه منا اهل البيت غصبا.

شما اين خلافت را به غصب از ما گرفتيد.

الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص18

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در شرح نهج البلاغة إبن أبي الحديد آمده، مي فرمايد:

و غصبوني حقي.

حق مرا غصب كردند.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص104

در جاي جاي خود نهج البلاغه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بحث غصب خلافت را مطرح كرده است. وقتي خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي گويد اينها حق مرا غصب كردند، شيعه چه گناهي دارد كه از آنها به عنوان غاصب تعبير مي كند؟ چه كنيم؟ بگوييم كه اين خلفاء به وظيفه شان عمل كردند؟ اينها كه سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زير پا گذاشتند و خليفه منصوب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را خانه نشين كردند! اينها واقعا آدم هاي سالم و صالح و متدين و مطيع پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بودند؟! اين در كتاب هاي خود شما آمده است.

بالاتر از همه اينها، جناب آقاي گرگيچ! گويا شما از كتاب هاي صحاح خودتان بي خبريد! شما در كتاب صحيح مسلم - كه شما معتقديد بعد از قرآن، صحيح ترين كتاب در دنيا است - آورده ايد كه خليفه دوم خطاب به حضرت علي (عليه السلام) و عباس - عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) - گفت:

فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبو بكر: إنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا، ... ثم توفي أبو بكر و أنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

وقتي رسول الله صلي الله عليه و سلم از دنيا رفت، ابوبكر گفت: من خليفه رسول الله صلي الله عليه و سلم هستم و نظر و رأي شما دو نفر - علي و عباس - درباره ابوبكر اين بود كه ابوبكر، دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن است. وقتي ابوبكر از دنيا رفت، من گفتم: من خليفه رسول الله صلي الله عليه و سلم و ابوبكر هستم و نظر و رأي شما دو نفر درباره من اين بود كه من دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن هستم.

صحيح مسلم، كتاب الجهاد، باب الفئ، ج5، ص152

اين سخني است كه شما در صحيح مسلم از قول خليفه دوم آورده ايد كه عقيده حضرت علي (عليه السلام) تا آخرين روزهاي خلافت خليفه دوم اين گونه بوده است. وقتي قضيه اين گونه است، شما مي خواهيد چه كنيد؟ آن وقت شما به ما مي گوييد كه چرا خلفاء ثلاثه را غاصب و ظالم مي دانيد؟! جالب اين كه وقتي صحيح بخاري به اينجا مي رسد و مي بيند كه كلمه:

فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا

حيثيت خلفاء را به باد مي دهد، مي گويد:

وبه جاي أن از كلمه كذا و كذا استفاده مي كمد

صحيح البخاري، ج6، ص191

آقاي عبد الحميد! ما نمي خواهيم روي خط قرمزها برويم؛ ولي اگر بنا باشد شما اين گونه در حق ما جفا كنيد، ما هم روي خط قرمزها مي رويم و ديگر چيزي براي شما نمي ماند. همين صحيح مسلم كه مي گويد عقيده و رأي حضرت علي (عليه السلام) و عباس در مورد ابوبكر و عمر اين گونه بود:

كاذبا آثما غادرا خائنا

همين صحيح مسلم نقل مي كند:

آية المنافق ثلاث إذا حدث كذب و إذا وعد أخلف و إذا ائتمن خان.

صحيح البخاري، ج1، ص14 - صحيح مسلم، ج1، ص56

خائن بودن، از نشانه هاي منافق است.

اگر شما بخواهيد با دم شير بازي كنيد، اگر ما هم روي خط قرمزها آمديم، حتي جوانان شما، شما را سوال پيچ كردند گلايه نفرماييد.

در خود صحيح مسلم و صحيح بخاري از قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطاب به ابوبكر مي فرمايد:

و لكنك إستبددت علينا بالأمر.

تو در حق ما استبداد كردي.

صحيح البخاري، ج5، ص83 - صحيح مسلم، ج5، ص154

شما برويد كتاب هاي خودتان را اصلاح كنيد. شما مي گوييد كه اگر چنان چه شيعيان به خلفاء تان مي گويند غاصب، وحدت ايجاد نمي شود. وحدت، يك بحث قرآني است و انكار وحدت در ميان مسلمانان، انكار قرآن است:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا

سوره آل عمران/آيه103

ولي معناي وحدت اين نيست كه شيعيان، سنگر به سنگر، عقب نشيني كنند و شما هم جلو بيائيد. علامه شهيد مطهري (ره) - كه امام خميني (ره) فرمود:

تمام كتاب هاي ايشان، بلا استثناء، مفيد است.

- در كتاب امامت و رهبري مي فرمايد:

ما شيعه هستيم و افتخار پيروي از اهل بيت (عليهم السلام) را داريم و وحدت را از ضروريات جهان اسلام مي دانيم؛ ولي حاضر نيستيم به خاطر وحدت، از يك مستحب يا مكروه كوچك مان دست برداريم.

امامت و رهبري، ص19

امام راحل (ره) و مقام معظم رهبري و ديگر مراجع ما كه مناديان واقعي وحدت هستند، - اين آقا كه مي گويد شما نبايد قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح كنيد، بداند كه - مراجع عظام تقليد و مقام معظم رهبري در ايام فاطميه و امام خميني (ره) هم در زمان خود، مراسم عزاداري در ايام فاطميه را باشكوه تر از همه برگزار مي كردند. اينها براي ما الگو هستند. بله، اگر روزي مقام معظم رهبري و مراجع عظام تقليد گفتند كه ايام فاطميه را تعطيل مي كنيم، ما هم مراجع تقليد و تابع رهبران مان هستيم و يقين داريم كه اگر آسمان هم به زمين بيايد و زمين هم به آسمان برود، اينها دست از عزاداري در ايام فاطميه برنمي دارند.

به خاطر يكي از مولوي هاي زاهدان كه گفت:

شهادت فاطمه زهراء افسانه است.

به دنبال آن، مراجع عظام تقليد ما مانند حضرت آيت الله العظمي فاضل (ره) و حضرت آيت الله العظمي تبريزي (ره) و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و ديگر مراجع عظام تقليد، در روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، با پاي پياده از خانه تا حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) پياده روي كردند. اين عكس العمل مراجع عظام تقليد ما بود در رابطه با بعضي از مولوي هاي شما، آن وقت شما مي گوييد كه اگر شما بحث حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و غاصب بودن خلفاء را مطرح كنيد، ما حاضر نيستيم با شما وحدت كنيم. مراد از وحدت اين نيست. مراد از وحدت اين است كه علماء شيعه و شيعيان، نسبت به اهل سنت، اهانت و توهين و فحاشي نكنند و آنها هم نسبت به شيعه، اهانت نكنند. بحث و گفتگوي علمي، سر جاي خود است و مسدود نيست.

مقام معظم رهبري رسما فرمودند:

اگر كسي به اهل سنت اهانت كند، من شخصا با او برخورد مي كنم.

و عبارتي كه از حضرت آيت الله سيدان نقل كردند در ديداري كه با مقام معظم رهبري داشت، فرموده بودند:

وحدت براي ما يك اصل است، ولي در دفاع از اميرالمؤمنين (عليه السلام) حدّ و مرزي نداريم.

اين سخن بزرگان ما است.

آقاي گرگيچ نكات ديگري را در لابلاي حرف هايش آورده و من اشاره اي مي كنم و ردّ مي شوم:

شبهه دوم:

ايشان مي گويد:

رابطه علي با خلفاء خوب بود. زيرا علي، نام بچه هايش را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشته بود و اينها نشان گر اين است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اينها رابطه حسنه داشته است.

جواب:

اين، حرف ايشان نيست و سال هاست كه اين قضايا مطرح است كه اسامي فرزندان اميرالمؤمنين (عليه السلام) به نام خلفاء، نشان گر رابطه حسنه و علاقه قلبي اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اين هاست.

اينها حرف بي اساس است. در آن زمان، نام عمر و ابوبكر و عثمان، نام رايج در جامعه بوده است. آقاي ابن حجر در الإصابة، نام 21 نفر از صحابه را آورده است كه نام شان عمر بوده است. از كجا معلوم كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به خاطر علاقه اش به يكي از آن 21 صحابه، نام بچه اش را عمر نگذاشته است؟ 38 نفر از صحابه بودند كه نام شان عثمان بوده است. چندين نفر از صحابه بودند كه نام شان ابوبكر بوده است. اينها اسم رايج بوده است. در زمان شاه، اسم شاه، محمدرضا بوده است. اگر كسي نام بچه اش را محمدرضا مي گذاشت، آيا مي گفتند كه ايشان شاه پرست است و به شاه علاقه دارد؟! مضافا كه خود آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) صراحتا فرمود:

من نام بچه ام را عثمان گذاشتم به خاطر علاقههء شديدي كه به برادرم عثمان بن مظعون داشتم.

هم چنين، نام ابوبكر، لقب فرزند اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و آن طور كه در مقاتل الطالبيين و ارشاد آمده، نامش محمد اصغر است. در رابطه با عمر هم همه بزرگان اهل سنت مانند بلاذري آورده اند:

كان عمر بن خطاب سمّي عمر بن علي بإسمه.

بچه اي براي اميرالمؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمده بود و عمر به حضرت علي (عليه السلام) گفت كه اجازه بده كه نام اين بچه را عمر بگذارم و آمد نام او را عمر گذاشت.

أنساب الأشراف بلاذري، ج2، ص113 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص134 - تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص437

اگر عمر تصميمي مي گرفت، كسي جرأت مخالفت نداشت. اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم بنا نداشت كه با اينها مخالفت كند. در خود صحيح مسلم، يكي از صحابه در مورد سخت گيري هايي كه خليفه دوم نسبت به صحابه داشت، به خليفه دوم مي گويد:

يا بن الخطاب! لا تكونن عذابا علي أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم.

اين همه عذاب بر صحابه پيامبر صلي الله عليه و سلم نباش.

صحيح مسلم، ج6، ص180

در خود صحيح بخاري آمده است:

فأرسل إلي أبي بكر أن إئتنا و لا يأتنا أحد معك، كراهية لمحضر عمر.

علي كسي را فرستاد سراغ ابوبكر كه به منزلش بيايد و گفت كسي را با خودت نياور، چون حاضر نيستم با عمر روبرو شوم.

صحيح البخاري، ج5، ص83

اينها چيزهايي است كه شما در كتاب هاي خودتان آورده ايد. آن وقت اميرالمؤمنين (عليه السلام) با آن نظريه، به خاطر علاقه اي كه به شخصيت خليفه دوم دارد! نام بچه اش را هم نام او مي كند؟!

در ميان اصحاب ائمه (عليهم السلام) - و امام سجاد (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) - 30 ، 40 نفر هستند كه نام شان يزيد است. هيچ شكي نيست كه شيعه از يزيد و واژه يزيد، متنفر است. پس اينها كه نام شان را يزيد گذاشته بودند، آيا به خاطر اين بود كه به يزيد علاقمند بودند؟! اين قضيايا نيست.

شبهه سوم:

ايشان گفته است:

علي، دختر و جگرگوشه خودش أم كلثوم را به عقد خليفه دوم در آورده است و حضرت عمر، داماد علي بوده است و رابطه آن چناني با هم داشته اند. آن وقت شيعيان مي گويند كه عمر، غاصب حق علي بوده است.

جواب:

اين را بارها جواب داده ايم. خود كليني (ره) در كافي با سند صحيح نقل مي كند:

خليفه دوم به خواستگاري أم كلثوم رفت و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود كه دختر من، بچه است و وقت شوهر دادنش نيست. عمر برگشت و در راه، عباس - عموي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) - را ديد و گفت: آيا من عيب و مشكلي دارم؟ عباس گفت: نه. عمر گفت: من رفتم پيش علي براي خواستگاري دخترش و به من نداد:

أما و الله! ... لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه.

قسم به خدا! اگر علي دخترش را به من ندهد، دو نفر شاهد دروغين درست مي كنم كه او دزدي كرده است و دستش را قطع مي كنم.

الكافي للشيخ الكليني، ج5، ص346

اولين وظيفه حاكم اسلامي، دفاع از ناموس و حريم مردم است؛ آن وقت خود حاكم اسلامي در سن 57 سالگي، يك دختر - بنا بر نقلي- 7 ساله را به زور خواستگاري مي كند.

عباس هم خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي رسد و ماجرا را نقل مي كند و مي گويد شما كه بناي درگيري و برادركشي و اختلافات داخلي نداري. اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم مجبور مي شود دختر خود را بدهد.

در همان لحظاتي كه ابوسفيان، دشمن شماره يك اسلام بوده، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دختر ابوسفيان، أم حبيبه را گرفت. آيا اين دليل بر ارتباط صحيح و دوستانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با ابوسفيان بوده است؟!

جالب اين كه اين قضيه تهديد، در منابع اهل سنت هم آمده است. گويا جناب آقاي مولوي گرگيچ فراموش كرده اين مطلب را. وقتي من مي خواهم اين را نقل كنم، خدا مي داند كه بدنم مي لرزد:

حضرت عمر آمد از علي دخترش را خواستگاري كرد و علي هم دختر 7 ، 8 ساله اش را آرايش داد و فرستاد پيش عمر و عمر هم به ساق او دست زد و او را بوسيد و گفت برو نزد پدرت بگو ما راضي هستيم و اين ازدواج، مبارك است.

جالب اين است كه هم ابن حجر و هم ذهبي نقل مي كنند كه أم كلثوم گفت:

لولا انك أمير المؤمنين للطمت أنفك.

اگر تو خليفه مسلمين نبودي، بيني ات را له مي كردم.

الإصابة لإبن حجر، ج8، ص465 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص501 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج4، ص138 - عمدة القاري للعيني، ج14، ص168 - المغني لإبن قدامه، ج7، ص454 - نيل الأوطار للشوكاني، ج6، ص240 - المصنف لعبد الرزاق، ج6، ص163 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج3، ص 422 - الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1955 - شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص106 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج19، ص483 - أسد الغابة لإبن الأثير، ج5، ص614 - الوافي بالوفيات للصفدي، ج24، ص272 - إمتاع الأسماع للمقريزي، ج5، ص369

آقاي گرگيچ! آيا حاكم اسلامي اين است؟ كار به جايي رسيده و آن قدر آش شور شده كه بعضي از آشپزهاي اهل سنت، دادشان درآمده است. وقتي سبط ابن جوزي اين قضيه را نقل مي كند، مي گويد اين علماء ما نفهميدند كه چه نقل كرده اند و مي گويد:

والله! اگر أم كلثوم، كنيز بود، عمر حق نداشت به او دست بزند و او را ببوسد و با بدنش تماس بگيرد.

جالب اين كه مي گويد:

من تعجب مي كنم كه چرا جد من در المنتظم و ديگران اين ماجرا را نقل كرده اند!

آقاي گرگيچ! يعني خليفه اسلامي همين است كه به خاطر رسيدن به هواهاي نفساني، اين چنين كاري را انجام مي دهد؟ وقتي حاكم اسلامي اين چنين باشد، از شهروندان چه انتظاري است؟!

شبهه چهارم:

ايشان مي گويد:

مادامي كه بحث فدك در ميان شيعيان مطرح است، وحدتي ميان ما و شيعيان امكان پذير نيست.

جواب:

اين، بحث مخصوص شيعه نيست. شما در كتاب هاي معتبرتان آورده ايد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فدك را كه ملك شخصي اش بود به حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) هديه كرد و بخشيد و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) بعد از آن كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت و فدك او را غصب و مصادره كردند، آمد نزد ابوبكر و مطالبه كرد و ابوبكر هم از او دليل و بيّنه و شاهد خواست و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم رفت حضرت علي (عليه السلام) و أم أيمن را آورد و شهادت دادند. صحابه ديگر هم جرأت نمي كردند شهادت بدهند. ابوبكر گفت چون حضرت علي (عليه السلام) شوهر توست و أم أيمن هم زن است، شهادت شان قبول نيست. قضيه غصب در كتاب هاي معتبر خودتان آمده است. ابن شبّه در تاريخ مدينه صراحت دارد:

إن أبا بكر إنتزع من فاطمة فدك.

ابوبكر، فدك را از فاطمه غصب كرد.

تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج1، ص199

ابن حجر هيثمي در الصوارق المحرقة، صفحه31 مي گويد:

إن أبا بكر إنتزع من فاطمة فدكا.

ابوبكر، فدك را از فاطمه غصب كرد.

اين شيعه نيست كه مي گويد فدك غصب شده است؛ بزرگان شما هم مي گويند. جالب اين كه بعضي از بزرگان شما مانند حلبي در سيره اش - كه از مي توانند معتبر شماست - مي نويسد:

فاطمه نزد ابوبكر آمد و أدله محكمي اقامه كرد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فدك را به او بخشيده است و ابوبكر در نامه اي قباله فدك را نوشت كه فدك متعلق به فاطمه است. عمر از راه رسيد و گفت: اين چيست كه نوشته اي؟ ابوبكر گفت: نوشتم كه فدك براي فاطمه است. عمر گفت: وقتي فدك را دادي، حكومت اسلامي را چگونه مي خواهي اداره كني؟

ثم أخذ عمر الكتاب فشقّه.

عمر اين قباله نامه را كه ابوبكر نوشته بود فدك براي فاطمه است، گرفت و پاره كرد.

السيرة الحلبية، ج3، ص488

اين قضايا كه مربوط به شيعه نيست؛ بزرگان شما هم آورده اند.

شبهه پنجم:

ايشان مي گويد:

شيعيان حضرت عمر را به عنوان قاتل حضرت زهراء (سلام الله عليها) معرفي مي كنند.

جواب:

بنده در سال گذشته در ماه شعبان با يكي از اساتيد حوزه علميه زاهدان، مولوي عبد المجيد مراد زهي 5/1 ساعت در شبكه سلام به صورت زنده مناظره داشتم و شايد پُر بيننده ترين برنامه شبكه سلام بود. در آنجا با أدله محكم و قوي از منابع اهل سنت، شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ثابت كردم.

بنده خودم در سال گذشته به دستور حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي، 3 شب در شبكه المستقله به زبان عربي مناظره داشتم و 3 نفر وهابي در يك طرف و بنده هم در يك طرف و با أدله محكم و با سندهاي صحيح از كتاب بلاذري و طبري و ذهبي و ديگران، قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را ثابت كردم. مگر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مربوط به شيعه است؟ خود بزرگان شما قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح كرده اند. خود آقاي جويني - استاد ذهبي كه از او با عنوان الإمام الأوحد: پيشواي يگانه تعبير مي كند، ـ قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح مي كند.

]عبارت جويني در شهادت حضرت زهرا (س)

وَأِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتِهَا وَانْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقُّهَا وَمُنِعَتْ إِرْثُهَا وَكُسِرَ جَنْبُهَا [وَكُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأُسْقِطَتْ جَنِينُهَا وَهِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابْ وَتَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثْ...

فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُني مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَم عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة.

فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّي أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين .

الجويني، ابراهيم بن محمد، فرائد السمطين، ج2، ص34 و 35.

زماني كه فاطمه را ديدم، به ياد صحنه اي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد، گويا مي بينم ذلت وارد خانه او شده، حرمتش پايمال، حقش غصب، از ارث خود ممنوع، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد سقط شده؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي زند: وا محمداه؛ ولي كسي به او پاسخ نمي دهد، كمك مي خواهد؛ اما كسي به فريادش نمي رسد.

او اول كسي است از خاندانم كه به من ملحق مي شود؛ در حالي كه محزون، نالان، غمگين، حقش غصب و شهيد شده است.

در آن حال خواهم گفت: خدايا لعنت كن هر كه به او ستم كرده، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا اين كه فرزندش را سقط كرد و ملائكه آمين گويند.[

آقاي شهرستاني شافعي در الملل و النحل، جلد1، صفحه57 از نظّام - كه مورد تأئيد شما است و از او به عنوان فرسان العرب تعبير مي كنيد، ـ نقل مي كند:

إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتي ألقت الجنين من بطنها.

عمر در روز بيعت، آن چنان با لگد به شكم فاطمه زد كه جنين در رحم او سقط شد.

اين در كتاب هاي ما است يا در كتاب هاي شما؟ شما اول برويد مشكلات كتاب هاي خودتان را حل كنيد و اين كتاب هاي تان را اصلاح كنيد.

بعد هم مي گويد كه در دهه 70، مجلس شوراي اسلامي كشف كردند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) شهيد شده است و بزرگان شان در كتاب ها و در تاريخ، هميشه مي نوشتند وفات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و بعد از اين، در تاريخ و كتاب ها و تقويم ها، نوشته شد شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها).

جناب آقاي گرگيچ! مرحوم كليني (ره) متوفاي 329 هجري از آقا امام كاظم (عليه السلام) مستشهد 179 هجري نقل مي كند و مي گويد:

إن فاطمة صديقة شهيدة.

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، صديقه و شهيده است.

الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص458

اگر تاريخ شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مي خواهيد، اين است.

خود آقا امير المومنين (عليه السلام) در كنار قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و هم چنين ساير ائمه (عليهم السلام) مطالبي بيان فرمودند كه نشان گر شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. من يك شب در شبكه سلام، روايات ائمه (عليهم السلام) در شهادت و مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح كردم.

]سخن امير المؤمنين به هنگام دفن حضرت زهرا (س)

قال امير المؤمنين ع حين دفن فاطمة قال: وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْر.

نهج البلاغه ، خطبه 202]

به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستمكاري بر او اجتماع كردند، از فاطمه عليهاالسلام بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگاري سپري نشده، و ياد تو فراموش نگشته است.

بزرگان اهل سنت نيز اين خطبه را نقل كرده اند؛ همانند:

استاد عمر رضا كحالة: أعلام النساء، جلد 3، صفحه 1221، طبع دمشق

فاضل معاصر مأمون غريب از علماي مصر: خلافة علي بن ابي طالب، صفحه 33

فاضل معاصر عبد العزيز شناوي: سيدات نساء اهل الجنة، صفحه 151

مرحوم شيخ حبيب الله خوئي در شرح نهچ البلاغه در معناي تظافر الأمة نوشته است:

اين سخن علي (ع) اشاره به شكستن پهلو و سقط جنين حضرت زهرا (س) است.

ايشان مي گويد قبلا مي نوشتيد وفات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و الان مي نويسيد شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها). معلوم مي شود كه بداءي حاصل شده است.

اين آقا ظاهرا با واژه هاي عربي هم آشنا نيست. توصيه مي كنيم كه مقداري سواد داشته باشند و به حوزه علميه قم بيايند و چند سال تحصيل بكنند تا اين طور بي ربط و بي مهابا حرف نزنند. كلمه وفات و شهادت، مترادف است. اين طوري نيست كه مثلا اگر شما گفتيد وفات فلان، يعني شهيد نشده است. با اين كه شيعه و سني معتقد هستند كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) شهيد شده است، ببينيد كه آقاي إربلي - از علماي شيعه - در رابطه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) آورده است:

كان مع أخيه الحسن بعد وفات أبيه عشر سنين.

امام حسين (عليه السلام) بعد از وفات پدرش، با امام حسن (عليه السلام)، 10 ساله بوده است.

آيا اين كه چون اينجا گفته است وفات، يعني اميرالمؤمنين (عليه السلام) شهيد نشده است؟

در رابطه با امام حسين (عليه السلام) كه همه - شيعه، سني، يهودي، مسيحي و كمونيست - معتقدند كه شهيد شده است، ابن قولويه - متوفاي 367 هجري - و شيخ طوسي (ره) - متوفاي 460 هجري - و إبن شهر آشوب - متوفاي 588 هجري - روايتي را نقل مي كنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

أما أمتي ستقتله، فمن زاره بعد وفاته، كتب الله له حجة من حججي.

هر كس امام حسين (عليه السلام) را بعد از وفاتش زيارت كند، ... .

كامل الزيارات لإبن قولويه، ص144 - الأمالي للشيخ الطوسي، ص668 - مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص272

آيا چون كلمه وفات درباره امام حسين (عليه السلام) آمده است، پس امام حسين (عليه السلام) شهيد نشده است؟! معلوم مي شود كه شما سواد نداريد و درس نخوانده ايد و با واژه ها آشنا نيستيد.

در رابطه با عمر بن خطاب، همه شما معتقد هستيد كه شهيد شده است و در كتاب هاي خود، با نام شهيد نام مي بريد؛ ولي بزرگان شما مانند بلاذري - متوفاي 279 هجري - اين تعبير را دارد:

خطب فاطمه بنت عمر بن الخطاب بعد وفات عمر.

چون كلمه وفات درباره عمر آمده است، پس عمر شهيد نشده است و دروغ مي گوييد كه شهيد شده است؛ چون بزرگان شما گفته اند وفات عمر.

هم چنين در رابطه با عثمان، همه تان معتقديد كه شهيد شده است و كسي از علماء اهل سنت، منكر شهادت عثمان نيست. علماء و بزرگان شما مانند ابن جوزي - متوفاي 597 هجري - صراحت دارد:

ذكر وفات عثمان بن عفان.

يعني اگر در جايي كلمه وفات آمد، نفي مي كند شهادت را؟ اينها مطالبي است كه شما توجه نداريد و نقل مي كنيد و متأسفانه با مشكل مواجه مي شويد.

شبهه ششم:

ايشان مي گويد:

تا زماني كه شيعيان قائل به ارتداد صحابه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، به هيچ وجهي وحدت ميان ما امكان پذير نيست.

جواب:

جناب آقاي گرگيچ! باز هم من توصيه مي كنم كه مقداري مطالعه كنيد و بي مهابا و بي اساس حرف نزنيد. قضيه ارتداد صحابه را خود عايشه إم المؤمنين نقل كرده است. ابن كثير دمشقي سلفي وهابي منش مي گويد:

قالت عايشة: لما قبض رسول الله صلي الله عليه و سلم ارتدت العرب قاطبة.

عايشه مي گويد: بعد از رسول الله صلي الله عليه و سلم، تمام عرب مرتد شدند.

شما اينها را مي خواهيد چه كنيد؟

البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص336 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص314

در صحيح بخاري به نقل از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:

... صحابه مي خواستند نزد من در كنار حوض بيايند، ولي آنها را كنار مي زنند و من گفتم: اينها صحابه من هستند و:

قلت: أين؟ قال: إلي النار والله. قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدك علي ادبارهم القهقري.

به كجا مي بريد؟ گفتند: به خدا سوگند! صحابههء تو را به طرف آتش مي بريم. گفتم: مگر اينها چه كرده اند؟ گفتند: اين صحابه، بعد از تو مرتدّ شدند و به دوران جاهليت برگشتند.

صحيح البخاري، ج7، ص208 و 209

اينها را ما چه كنيم؟ آيا اين گناه شيعه است؟

جالب اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:

اينها را دسته دسته مي آورند و به آتش جهنم مي ريزند و:

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

جز تعداد اندكي از صحابه، كسي خلاصي پيدا نمي كند.

جناب آقاي گرگيچ! اينها را مي خواهيد چه كنيد؟ بر فرض، شيعيان گفتند كه صحابه مرتد نشده اند، اين ارتداد صحابه در كتاب صحيح شما آمده است.

قابل توجه عزيزان باشد كه من در زمان كوتاهي، آن هم در هواپيما بودم و توانستم اين جواب ها را آماده كنم؛ وگرنه هر كدام از اين شبهات، 3 ، 4 جلسه نياز به جواب دارد. من از عزيزان هم تقاضا مي كنم اين گونه شبهات را رصد كنند و پيگيري كنند و پاسخ گو باشند تا اينها ببينند كه شيعه در عرصه پاسخ گويي، كاملا حضور فعال دارد و اجازه اين طور سخنان بي پايه و اساس را بر ضد معارف اهل بيت (عليهم السلام) نمي دهد.

شما اهل سنت تنها به قاضي مي رويد و من بارها گفته ام و الان هم خدمت شما عزيزان و در محضر حضرت آيت الله سيدان و مسئولين اين موسسه عرض مي كنم هر كدام از اين مولوي ها و ائمه جمعه اهل سنت در داخل كشور كه آماده مناظره در داخل و خارج از كشور ايران باشند، حتي بالاي كوه دماوند، بدون هيچ قيد و شرطي، بنده حاضر هستم. بنده، آقا امام رضا (عليه السلام) را شاهد مي گيرم كه بدون هيچ پيش شرطي حاضرم با اين حضرات مناظره كنم. اگر واقعا ثابت كردند كه ما اشتباه مي كنيم، اين قدر شهامت داريم كه به اشتباه مان پي ببريم و اگر ثابت كرديم كه انديشه اينها نسبت به شيعه و تفكرات شيعه، غلط و باطل است، انتظار داريم كه اينها هم مردانه اعتراف كنند به بطلان خودشان. اين تنها به قاضي رفتن و چندين هزار جوان سني را جمع كردن و حرف هايي را گفتن و آنها هم فهميده يا نفهميده تكبير گفتن، هنر نيست؛ هنرنمائي در ميدان مناظره و گفتگوي علمي است.

در سال تحصيلي گذشته در دانشگاه فردوسي مشهد، بارها گفتم كه هر كدام از اساتيد اهل سنت و مولوي ها و آنهايي كه در بعضي از دوران، حضوري فعال در اين دانشگاه داشتند، براي مناظره بيايند و من آماده هستم. دوستان نهاد رهبري تلاش كردند با بعضي از مؤلفين اهل سنت استان خراسان تا جلسه گفتگو و مناظره تشكيل بدهند و تا ألان، هيچ كدام شان جوابي به ما نداده اند. بنده همه شما را به عنوان وكيل خودم انتخاب مي كنم تا با اينها صحبت كنيد براي مناظره بدون هيچ پيش شرطي. البته بنده با كساني حاضر به مناظره هستم كه سِمَت استاد حوزه علميه يا دانشگاه يا سمت امامت جمعه را دارند و واقعا مي ارزد كه انسان با آنها به گفتگو بنشيند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها