2024 April 23 - سه شنبه 04 ارديبهشت 1403
تكفير شيعه توسط آقاي عادل الكلباني - ماجراي قتل عثمان
کد مطلب: ٥٥٦٢ تاریخ انتشار: ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٨ تعداد بازدید: 9702
سخنراني ها » شبکه سلام
تكفير شيعه توسط آقاي عادل الكلباني - ماجراي قتل عثمان

شبكه سلام 88/02/24

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 24 / 02 / 88

آقاي ياسيني

در مورد تكفير شيعيان توسط امام جماعت مسجد الحرام و علت آن و هم چنين گزيده اي از زندگي ايشان، توضيحاتي را بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

در كشورها و سايت ها و ماهواره هاي مختلف، به ويژه در ماهواره هاي عربي، قضيه تكفير امام جماعت مسجد الحرام، جار و جنجال ايجاد كرده و عكس العمل هايي داشته است. مقدار كوتاهي نسبت به سوابق ايشان اشاره مي كنم و بعد هم در رابطه با اين فتوا.

نام ايشان شيخ عادل ملقب به كلباني است و ملك عبدالله ايشان را در سپتامبر 2008 به عنوان امام جماعت مسجد الحرام معين كرد. با طرح اصلاح سازي كه در عربستان سعودي ايجاد شد و در بعضي از كشورها و سايت ها، از اين كار به نام انقلاب سفيد آقاي ملك عبد الله تعبير كردند، ايشان هم در همين راستا كه يك سياه پوست بود، در يك اقدام بي سابقه، به عنوان امام جماعت در مسجد الحرام معين شد تا بتواند آن آبروي از دست رفته وهابيت در قضاياي اخير را بازگرداند.

ايشان در بعضي از سايت هاي عربي، خصوصا سايت المنتدل اسلام العالمي ـ www.mouawiah.net ـ مصاحبه اي دارد و در آنجا مي گويد:

من در دوران جواني، يك آدم گمراهي بودم و نمي فهميدم كه دين و خدا و نماز يعني چه؟ كارم، در كوچه و بازار گرديدن و سينما رفتن بود. حتي تا سن 27 سالگي براي يك بار هم نماز نخوانده بودم. تا اين كه روزي در ماشين، راديو را باز كردم و ديدم كه كسي قرآن مي خواند و بعد متوجه شدم كه صداي آقاي منشاوي است. آيه اي را خواند: وجاءت سكرة الموت. مقداري تكان خوردم. بعد از اين به فكر افتادم كه ببينم دين و خدا و نماز، يعني چه؟ گاهي به مسجد مي رفتم و يك روز نماز مي خواندم و يك روز نمي خواندم. به مسائل عبادي، توجهي نداشتم:

و كنت متساهلا و كنت أهرب من الصلاة.

از نماز فرار مي كردم.

تا اين كه مقداري نوارهاي قرآن را گوش كردم و تعدادي از آيات را حفظ كردم و به خاطر اين كه صداي خوبي داشتم، مرا معين كردند به عنوان امام جماعت در مسجد جامع صلاح الدين در سليمانيه عربستان سعودي. در سال 1405 از روي قرآن، براي مردم نماز تراويح مي خواندم و مردم هم پشت سر من نماز مي خواندند. ولي با اين حال، خيلي زياد در فاز دين و مذهب نبودم.

تا اين كه در سپتامبر 2008 ـ 13 ماه قبل ـ او را از طرف ملك عبد الله به عنوان امام جماعت مسجد الحرام معين كردند. قبل از اين كه امام جماعت مسجد الحرام شود، امام جماعت مسجد ملك خالد در أم الحمام در نزديكي رياض بود.

ايشان در دو هفته قبل، بحثي را در يكي از ماهواره هاي انگليسي شروع و با آن شبكه مصاحبه اي كرد و از او سوالاتي را پرسيدند و در ضمن سوالات، چند مسئله را مطرح كرد و گفت:

شيعيان، حق ورود در هيئت كبار علماء ـ هيئت سياسيت گذاري امور فرهنگي و ديني ـ عربستان سعودي را ندارند. با اين كه شيعيان در عربستان سعودي، جزء هموطنان ما هستند، ولي منهج و سياست عربستان سعودي، همان سياست دوران گذشته و بر اساس عدم مشروعيت آزادي ديني است و به شيعيان اجازه نمي دهيم كه در عربستان سعودي فعاليت كنند يا در مراكز تصميم گيري فرهنگي و ديني داخل شوند.

خبرنگار از او پرسيد:

آيا برنامه اي كه شما در عربستان سعودي داريد و شيعيان را محدود مي كنيد، مخالف سياست هاي جهاني و اسلام نيست؟

جواب داد:

هل يسمح الفاتيكان ببناء مسجد علي أرضه؟

آيا در واتيكان اجازه مي دهند كه مسلمانان در آنجا مسجد بسازند؟ همان طوري كه در واتيكان، اجازه مسجد ساختن نمي دهند، ما هم در عربستان سعودي، شيعيان را در محذوريت قرار مي دهيم.

خبرنگار از او پرسيد:

برخورد واتيكان نسبت به مسلمانان، برخورد دو دين است، ولي برخورد شما با شيعيان، برخورد يك دين با دو مذهب است.

ايشان گفت:

مگر واتيكان به مسيحيت پروتستان اجازه مي دهد كه در آنجا كليسا بسازد؟ نه، ما هم با اين كه شيعيان، خودشان را مسلمان مي دانند، اجازه نمي دهيم هيچ فعاليتي در عربستان سعودي داشته باشند.

ايشان صراحتا گفت:

تكفير عامة الشيعة يمكن أن يكون فيها نظر، أما بخصوص علمائهم فأري أنهم كفار، بدون تمييز.

ما نسبت به تكفير عوام شان، بايد مقداري دقت و بررسي كنيم كه ملاك كفر، در عوام شيعه هست يا نه. ولي در خصوص تكفير علماء شيعه، نظر من اين است كه تمام علماء شيعه، بدون هيچ فرقي، كافر هستند.

اين، عصاره بحثي بود كه آقاي كلباني در اينجا مطرح كرده بودند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

برخورد علماي شيعه و سني در خصوص اين فتوا چه بود و در رسانه ها چه بازتابي داشته است؟

استاد حسيني قزويني

عزيزان اگر به سايت هاي مختلف مراجعه كنند، در خود عربستان سعودي، تقريبا حدود 160 نفر از شخصيت هاي ديني و فرهنگي از أحصاء و قطيف، كار اينها را به طور كلي محكوم كردند و بعضي از شخصيت هايي كه عضو قضات محكمه شيعه در قطيف هستند، اطلاعيه دادند و رسما اعلام كردند كه اين قضايا بايد برچيده شود و آقاي عادل الكلباني بايد محاكمه و محكوم شود. چون تكفير ايشان، در عربستان سعودي و خارج از عربستان سعودي كه شيعه در اقليت هستند، زمينه قتل و ترور آنها را فراهم مي كند. رئيس هيئت دفاع از حقوق بشر در شبه جزيره عربي هم اين قضيه را محكوم كرد و اين كار را نادرست دانست. هيئت اوقاف شيعيان عربستان سعودي هم در واكنش به اين فتواي اخير، بيانيه رسمي دادند و از سازمان كنفرانس اسلامي ـ كه 57 عضو دارد ـ ، درخواست كردند كه با عربستان سعودي و آقاي عادل الكلباني، برخورد تند و مناسب داشته باشند. هم چنين در جمعه گذشته، نماينده حضرت آيت الله العظمي سيستاني در نماز جمعه كربلاء هم اين قضيه را محكوم كردند و اعلام كردند كه اين چنين فتوا، چراغ سبزي است براي گروه هاي تروريستي براي كشتار مسلمانان. برخي از علماي اهل سنت در لبنان و سوريه هم اين قضايا را محكوم كردند.

مي توانيد در اين مورد به سايت خبري العالم و الرافد مراجعه كنيد.

بنده در همين جا، از تمام بينندگان عزيز يك تقاضا و درخواست دارم. من در اين سه سال، خواهشي از بينندگان نداشتم، ولي در اينجا از شيعيان و اهل سنت خواهشي دارم. در يكي از ماهواره ها مانند اهل بيت كه زير نظر يكي از مراجع بزرگوار نجف است، مجري آن، يك مطلبي را گفت كه اهانت كوچكي نسبت به خليفه سوم بود. نقل مي كردند كه در 24 ساعت، چند صد هزار مسيج و ايميل زدند و اعتراض كردند و پخش اين برنامه را از عرب ست برداشتند. من از عزيزان تقاضا دارم كه حداقل به مراكز بين المللي يا مراكز تصميم گيري در خود عربستان سعودي يا مراكز فرهنگي مانند يونيسف و يونسكو و آنهايي كه حداقل به ظاهر دم از حقوق بشر مي زند، ايميل و مسيج بزنند و اعتراض شان را اعلام كنند تا جلوي اين قضايا گرفته شود. ديگر گذشت زماني كه اينها در خانه هاي خودشان بنشينند و فتواي تكفير صادر كنند.

بينندگان عزيز ما بدانند كه در سال گذشته كه از 12 تا 20 مهر، همايشي در مكه مكرمه بود در رابطة العالم الإسلامي، خود ملك عبد الله اطلاعيه اي داد و در آنجا اعلام كرد:

اين افرادي كه فتواي تكفير صادر مي كنند، بعد از آنكه براي اينها روشن مي شود كه اين قضايا اشكال دارد، حاضر نيستند از فتواي خودشان برگردند.

هم چنين مفتي اعظم عربستان سعودي چندي قبل، رسما اعلام كرد:

اين فتاواي تكفيري كه در عربستان سعودي صادر مي شود و تعدادي از جوانان وهابي را سرازير عراق مي كند و اقدام به انتحارو خودكشي و بستن كمربند انفجاري و نابودكردن خودشان و از بين بردن تعدادي از مسلمانان مي كنند، خلاف شرع است و جهاد نيست و نوعي جهالت است.

من از همه برادران شيعه و سني و حتي وهابيتي كه اكثريت شان با تكفير و كشتار مخالف اند، مي خواهم كه وارد ميدان شوند و با ارسال مسيج يا ايميل يا نامه، اين بساط را در سطح جهان برچينند.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

علت و دليل اصلي تكفير شيعه توسط شيخ عادل الكلباني چه بوده است؟

استاد حسيني قزويني

ايشان در مصاحبه اي كه با شبكه ماهواره اي BBC داشته، اعلام كرده است:

لا أستطيع أن أقول عن شخص يعلم مكانة أبي بكر رضي الله عنه، ثم يسبه و يتقرب إلي الله ببغضه و التحذير منه و لعنه أنه مسلم، ... ، هذا لا شك في كفره.

من نمي توانم بپذيرم كسي كه جايگاه خليفه اول در اسلام را مي داند، او را ناسزا مي گويد و با بغض و عداوت او، به خداوند تقرب مي جويد و او را لعن مي كند. من به هم چنين فردي، نمي توانم مسلمان بگويم و شكي در كفر او نيست.

ما بايد بگوييم كه بهتر است اين آقا به دوران جواني خودش برگردد تا اين كه بخواهد در مسائل علمي اظهار نظر بكند و اگر ملك عبدالله ايشان را به عنوان امام جماعت معين كرده، شايسته نيست و بنده به عزيزان شيعه، رسما اعلام مي كنم:

طبق فتواي بعضي از مراجع عظام تقليد، نماز خواندن پشت سر اين چنين فردي، اشكال شرعي دارد و مشابه ايشان، آقاي حذيفي كه در مسجد النبي به شيعيان جسارت كرد، حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني از مراجع عظام تقليد فتوا دادند كه پشت سر ايشان نماز نخوانيد.

در بعضي از موارد، وقتي شيعيان و ايراني ها متوجه مي شدند كه آقاي حذيفي، امام جماعت است، انبوهي از جمعيت برمي خواستند و مي رفتند و اين باعث شد كه ملك فهد ايشان را عزل كرد و دستور ممانعت از ايشان از اقامه نماز در مسجد النبي را داد. با اين كه ايشان از شخصيت هاي علمي و برجسته و صاحب نظر و مفتي است.

اگر صداي من به مراجع عظام تقليد مي رسد، دست ايشان را مي بوسم و به اين بوسه هم افتخار مي كنم، چنانچه صلاح بدانند، همانند گذشته كه اين قضايا انجام شد، يك برخورد تندي كه مناسب خودمان است، انجام دهيم.

بنده به عنوان فردي كه 40 سال در اين زمينه كار مي كنم، اگر كسي در اين زمينه از من سوال شرعي بكند، مي گويم:

اين افرادي كه شيعيان را تكفير مي كنند و زمينه ساز قتل شيعيان و حتي اهل سنت هستند، شايستگي براي امامت جماعت ندارند.

جهل آقاي كلباني از اينجا روشن مي شود كه مي گويد:

علماء شيعه، منكر صحابه بودن ابوبكر هستند.

اگر شما اين مطلب را به پيرزن هاي بي سوادي كه در پشت كوه زندگي مي كنند و از تمدن و فرهنگ اطلاعي ندارند، بگوييد، به ريش اين آقايان مي خندند كه تا به حال كسي در اين 15 قرن، نسبت به صحابه بودن يا نبودن ابوبكر، حرفي نزده است. بلكه فقهاي ما نسبت به سبّ و شتم، فتاواي حرمت و عدم جواز داده اند. ما اختلاف عميقي با اهل سنت داريم كه آنها مي گويند ابوبكر خليفه اول بوده است و ما مي گوييم طبق آيات متعدد از قرآن و طبق روايات، امير المؤمنين (عليه السلام) خليفه منصوص و منصوب بوده است و ما هيچ يك از اهل سنت را به خاطر اين، كافر و مهدور الدم و نجس نمي دانيم. حتي حضرت آيت الله العظمي سيستاني فرمود:

لا تقولوا إخواننا أهل السنة، بل قولوا أنفسنا أهل السنة.

نگوييد برادران اهل سنت، بلكه بگوييد عزيزان اهل سنت.

حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني هم به خاطر اين كه در يكي از شبكه هاي ماهواره اي، شيطنت كرده بودند و مطلبي را به دروغ نقل كرده بودند، آقازاده ايشان با شبكه العربية مصاحبه اي داشت و گفت:

حتي آنهايي كه ما را كافر مي دانند، ما آنها را كافر نمي دانيم. آنهايي كه نسبت به قتل ما فتوا مي دهند، ما فتواي قتل آنها را نمي دهيم و آنها را برادران اسلامي خودمان مي دانيم و ازدواج با آنها و خوردن ذبيحه آنها جايز است.

اين نظر بزرگان شيعه است.

نكته ديگر اين كه اين روش آقاي كلباني، مخالف سياست اصلاحي در عربستان سعودي است. آقايان مي دانند كه در مرداد سال گذشته، آقاي ملك عبد الله، طرحي به عنوان گفتگوي اديان در مادريد به راه انداخت و سر و صدايي هم ايجاد كرد و در دو سه ماه قبل در عربستان سعودي، انقلاب سفيدي درست كرد و تعدادي از مسئولين لشكري و كشوري را بركنار كرد و افراد معتدل را نصب كرد.

در شهريور سال گذشته، رئيس مجلس القضاء الأعلي ـ مانند رئيس قوه قضائيه يا رئيس ديوان عالي ايران ـ

فتوايي صادر كرد و گفت:

كساني كه ماهواره به راه انداخته اند و مطالب مستهجن پخش مي كنند، كافر و مهدور الدم هستند.

به خاطر اين قضيه، در داخل و خارج عربستان سعودي، مسائلي عليه عربستان سعودي مطرح شد و اين قضيه براي عربستان سعودي، گران تمام شد.

نكته ديگر اين كه ظاهرا آقاي كلباني متوجه نيست كه دوران تكفير و تفجير و انفجار و انتحار سپري شده و در دنيا، مردم به اين تكفيري ها و وهابيت خشونت طلب و انفجاري، به عنوان يك انسان نگاه نمي كنند و به عنوان يك وحشي درّنده نگاه مي كنند. خود دولت عربستان سعودي و افراد رده بالاي وهابيت، تلاش دارند كه اين زمينه بدبيني نسبت به خودشان را به يك نوعي از بين ببرند؛ ولي ايشان آمده با اين وضع، آن قضاياي گذشته را براي مردم تداعي مي كند. مثلا آقاي زيني دحلان ـ مفتي مكه مكرمه ـ در كتاب الدرر السنية ـ كه در نقد عقائد وهابيت است ـ ، در جلد 1، صفحه 46 صراحت دارد:

اگر كسي مي خواست وهابي شود، محمد بن عبد الوهاب مي گفت بايد 5 شهادت را بر زبان بياوريد:

1. شهادت بر وحدانيت خداوند

2. شهادت بر رسالت رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم)

3. شهادت بر اين كه پدر و مادر شما كافر از دنيا رفته است و حق طلب مغفرت براي آنها را نداريد.

4. شهادت بر اين كه علماء شما، كافر از دنيا رفته اند و حق طلب مغفرت براي آنها را نداريد.

5. شهادت بر اين كه تا الآن كافر بوديد و با ورود به وهابيت، مسلمانان شده ايد.

دريادار سرتيپ ايوب صبري ـ سرپرست مدرسه عالي نيروي دريايي در دولت عثماني ـ در كتاب تاريخ وهابيان ـ كه اخيرا در مصر تجديد چاپ شده است ـ ، در صفحه 126 مي گويد:

نوه محمد بن سعود ـ جدّ آقاي ملك عبد الله ـ وقتي حكومت مدينه را شكست دادند و مقاومت اينها را بر هم زدند، مردم مدينه را در مسجد جمع كرد و گفت:

فذروا أديان آبائكم الباطلة و لا تذكروهم بإحسان و احذروا أن تترحموا عليهم، لأنهم ماتوا علي الشرك.

شما بايد اديان باطل پدرانتان را كنار بگذاريد و پدران تان را با نيكي ياد نكنيد و حق نداريد براي آنها طلب مغفرت كنيد، زيرا همه آنها به حال شرك از دنيا رفته اند.

يعني فتوا داد تمام مسلماناني كه در مدينه هستند و امروز در مدينه جمع شده اند، همه شان كافر هستند. آقاي كلباني هم با اين كار خود، اين مسائل را بازبيني و براي مردم يادآوري مي كند.

همان طور كه قبلا هم اعلام كرديم، مراجع عظام تقليد شيعه صراحتا اعلام كرده اند كه ما حاضريم با سران وهابيت بنشينيم و مناظره و گفتگو كنيم و ثابت كنيم منهج و راهي كه وهابيت بر آن استوار است، باطل و خلاف قرآن و خلاف شريعت است. متأسفانه هيچ كدام از سران وهابيت، آماده مناظره نشدند و در ميان اينها، يك شبكه فتنه انگيز به نام المستقله اعلام آمادگي كرد كه در حقيقت، جز ايجاد فتنه و اختلاف و بدبيني ميان شيعه و سني، چيز ديگري ندارد و هر كس از شيعيان كه در اين شبكه براي مناظره رفته اند، با دلي پر از خون بيرون آمده اند. بنده در سال گذشته كه 3 شب در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در مناظره اينها شركت كردم، در شب سوم، به قدري ما را اذيت كردند و حرف هاي ما را قطع كردند و نگذاشتند حرف بزنيم كه رسما به رئيس اين شبكه گفتم:

بنده از آمدنم به اينجا پشيمانم و ديگر در اين شبكه براي مناظره شركت نمي كنم.

ما احساس مي كنيم براي بزرگان شيعه حضور در اين چنين شبكه اي با اين شرايط، به صلاح اسلام نيست، چه رسد به صلاح شيعه. اگر اين شبكه تعهد دهد و مسئولش از كارهاي خلاف و شيطنت درست بردارد، همگي آماده هستيم كه براي مناظره شركت كنيم و از مفتي اعظم عربستان سعودي هم درخواست مي كنيم و نامه اي هم درست كرده ام و در اين روزها به دفتر جناب آقاي آل شيخ در رياض فكس خواهم كرد. ايشان به درخواست مراجع عظام تقليد ما براي مناظره در مسائل اختلافي ميان شيعه و وهابيت جواب نداد و حاضر نشد و اگر ايشان نمي خواهد بيايد، يك نماينده تام الإختياري كه نظر او، نشانگر نظر مفتي اعظم باشد، بفرستد و آقايان مراجع عظام تقليد هم قطعا كسي را به عنوان نماينده معرفي خواهند كرد و اين دو نماينده با هم گفتگوي دوستانه بكنند نه گفتگوي جنجالي و اين برنامه را هم از شبكه هاي ماهواره اي شيعه و سني و ايراني و عربستاني و ساير ماهواره ها پخش كنند و ما با اين موافقيم و به آن هم افتخار مي كنيم. بنده خودم به عنوان طلبه كوچك حوزه علميه قم و خادم حوزه و دانشگاه، آمادگي دارم كه هر روزي و هر ساعتي كه اينها نماينده معرفي كنند، بدون هيچ پيش شرطي در اين مناظرات شركت مي كنم و به حول و قوه إلهي ثابت مي كنيم كه اينها بر باطل هستند و فتاواي تكفيري اينها، مبتني بر جهل اينهاست و مباني شيعه و اهل سنت در دست اينها نيست و ثابت مي كنيم كه اين تكفير، مخالف قرآن و سنت و نظر جمهور متكلمين و فقهاي اهل سنت است و مخالف قاعده حمل صحتي است كه آقايان اهل سنت بر آن قائل هستند. حتي شيخ محمد عبده به عنون يك اصلاح گر كه هواي وهابيت داشت، مي گويد:

إذا صدر قول قائل يحتمل الكفر من مائة وجه و يحتمل الإيمان من وجه واحد، حمل علي الإيمان و لا يجوز حمله علي الكفر.

اگر از زبان كسي، سخني خارج شود و شما صد احتمال بدهيد كه از اين سخن، بوي كفر مي آيد، ولي يك احتمال بدهيد كه بوي ايمان مي آيد، شما موظف هستيد كه آن را حمل بر ايمان كنيد.

الإسلام و النصرانية، ص55، چاپ قاهره

يعني صد احتمال بوي كفر را كنار بگذاريد و يك احتمال ايماني را در نظر بگيرد.

ما ثابت مي كنيم اين تكفيرها مخالف با قواعد اجتهاد اهل سنت و وهابيت است. اينها صراحت دارند:

اگر مجتهدي در يك امري اجتهاد كند، ولو خطا هم بكند، خداوند به او يك اجر مي دهد.

خود ابن تيميه در مجموع فتاوا، جلد 4، صفحه 209 از قول آقايان اهل سنت نقل مي كند:

اهل السنة لا يبتدعون قولا و لا يكفرون من اجتهد فأخطأ، كما لم تكفر الصحابة الخوارج مع تكفيرهم لعثمان و علي.

اهل سنت كساني را كه مجتهد هستند و اجتهاد كردند و خطا كردند، تكفير نمي كنند. با اين كه خوارج، علي و عثمان را كافر مي دانستند، ولي صحابه، خوارج را كافر نمي دانستند و مي گفتند كه اجتهاد كردند و خطا كردند.

إن شاء الله در فرصت مناسب، در مورد تكفير و مباني تكفير و مخالفت تكفير با كتاب و سنت و سيره بزرگان و صحابه، مفصل عرض خواهيم كرد.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

با توجه به اين كه بحث هاي قبلي ما در مورد افسانه عبد الله بن سبأ بود، سوال ما اين است كه چه كساني نسبت به قتل عثمان اقدام كردند و برخورد وهابيت با اين داستان چيست؟

استاد حسيني قزويني

خود وهابيت و ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب و كساني كه هواي وهابيت را دارند، تأسيس مذهب شيعه را به عبد الله بن سبأ منتهي مي كنند و قتل عثمان را به اين قضيه. چون مي بينند كه در قتل عثمان، تعدادي از صحابه شركت كرده بودند و فتوا به كفر عثمان دادند. إن شاء الله اگر فرصت شود در آينده، درباره انگيزه شورش عليه عثمان و علل و عواملي كه منجر به قتل عثمان شد، از منابع معتبر اهل سنت براي عزيزان بيننده بحث خواهيم كرد و به حول و قوه إلهي ثابت خواهيم كرد كه يكي از پُر فرازترين فرازهاي تاريخ پنهان، قضيه قتل عثمان است.

آقايان وهابيت از طرفي مي گويند كه قاتلين عثمان، همه شان از اراذل و اوباش و از مفسدين في الأرض بودند. ابن تيميه مي گويد:

وإنما قتله طائفة من المفسدين في الأرض و من أوباش القبائل و أهل الفتن.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج3، ص323

از عزيزان بيننده و جوانان وهابي كه روحيه باز دارند و تعصب جاهلي وهابيت، هنوز در قلب و فكر آنها نفوذ نكرده است، تقاضا دارم به اين عبارت ابن تيميه دقت كنند. از طرفي هم مي بينيد كه خود آقايان اهل سنت صراحت دارند كه قاتلين عثمان، جز صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، كسان ديگري نبودند. خود آقاي طبري صراحت دارد:

كتب أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم بعضهم إلي بعض أن اقدموا، فإن كنتم تريدون الجهاد فعندنا الجهاد.

صحابه اي كه در مدينه بودند، نامه نوشتند به صحابه اي كه در خارج از مدينه بودند و گفتند: اگر به دنبال جهاد هستيد، برگرديد به مدينه و ما در مدينه جهاد داريم و خليفه پيامبر از دين خارج شده و بدعت ايجاد كرده و دين پيامبر را از بيان برده و بياييد براي نجات دين پيامبر، با عثمان مقاتله و جهاد كنيد.

تاريخ طبري، ج3، ص376 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج3، ص309 - طبقات لإبن سعد، ج3، ص71

صحابه هم از گوشه كنار شهرهاي اسلامي آمدند و در قتل عثمان شركت كردند. اين مسئله اي نيست كه ما بخواهيم در آنجا اظهار نظر بكنيم. آقاي عادل الكلباني علماي شيعه را به خاطر اين كه جايگاه ابوبكر را رعايت نمي كنند و به او نسبت كفر مي دهند، كافر مي داند. ابن تيميه اي كه مي گويد صحابه اي كه در قتل عثمان شركت داشتند، مفسد في الأرض و از اوباش بودند، آيا آقاي كلباني جرأت دارد نسبت به ابن تيميه هم هم چنين حرفي را بزند؟!

بهترين مسئله اي را كه مي شود در اينجا مطرح كرد اين است كه خود طلحه كه از شخصيت هاي برجسته صحابه است و همه آقايان نسبت صحابي بودن او معترف اند و او جزء شوراي 6 نفره خليفه دوم براي تصدي منصب خلافت بود، آقا امير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه صراحت دارد:

علت اين كه طلحه آمده در بصره و به دنبال قاتلين و خونخواهي عثمان است، اين است كه طلحه وحشت دارد از اين كه مردم بيايند خود طلحه را به جرم شركت در قتل عثمان بكشند.

والله ما استعجل متجردا للطلب بدم عثمان إلا خوفا من أن يطالب بدمه.

براي اين كه بيشتر از همه در قتل عثمان شركت داشته است.

نهج البلاغه، خطبه 174

بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه وقتي طلحه و زبير و عايشه، فتنه جمل را ايجاد كردند و نزديك به30 هزار انسان بي گناه در آنجا كشته شد، بررسي كنيد و ببينيد كه طلحه در جنگ جمل به شمشير حضرت علي (عليه السلام) و عمار ياسر و امام حسن (عليه السلام) كشته شد، يا به شمشير داماد عثمان، مروان بن حكم؟! برويد ببينيد. اين، چيزي نيست كه ما مخفي كنيم.

المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص370 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص766 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص486 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص269

إن الذي رماه مروان بن حكم بسهم فقتله ، ... ، و لا يختلف العلماء الثقات في أن مروان قتل طلحة يومئذ.

قاتل طلحه، غير از مروان، كس ديگري نبود، ... ، علماء مورد اعتماد اهل سنت، اتفاق نظر دارند بر اين كه مروان، طلحه را كشته است.

الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص766

بعد از آنكه طلحه كشته شد، مروان به أبان پسر عثمان بشارت داد كه ديگر هيچ نگراني نداشته باشد كه انتقام پدرش را از طلحه گرفته است:

قد كفيتك بعض قتلة أبيك.

أسد الغابة لإبن الأثير، ج3، ص61 ـ تاريخ المدينة لابن شبة، ج4، ص1171 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص487 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص36

ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي كند:

بشروا قاتل طلحة بالنار.

قاتل طلحه را بشارت آتش بدهيد.

سير اعلام النبلاء للذهبي، ج1، ص37

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

مي گويند كه خليفه اول واسطه شد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي حضرت علي (عليه السلام) خواستگاري كرده است؟ آيا واقعيت دارد؟

جواب:

اين قضيه، كاملا غلط است. اين ثابت است كه خليفه اول و خليفه دوم، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را براي خود خواستگاري كردند؛ ولي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به همه اينها پاسخ منفي داد. حالا كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به آنها نداده، آيا وساطت آنها را قبول مي كند؟! اين دروغ محض است. حتي يك روايت ضعيف هم نداريم. حتي آمده است كه:

و قد كان جماعة من المهاجرين خطبوها إلي رسول الله.

تعدادي از مهاجرين به خواستگاري فاطمه آمدند.

تاريخ يعقوبي، ج1، ص41

ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به همه اينها جواب ردّ داد و حضرت علي (عليه السلام) را قبول كرد.

تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج42، ص126

حتي اين قضيه باعث شد كه زمينه بدبيني مردم نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايجاد شود؛ چون اين همه شخصيت، به خواستگاري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) رفتند، ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به اينها نداد، ولي به علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه يك جوان فقيري بود و چيزي هم نداشت، داد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم بر بالاي منبر فرمود:

ما أنا زوجته و لكن الله زوجه.

من فاطمه را به عقد علي در نياوردم و خداوند بود كه فاطمه را به عقد علي در آورد.

تاريخ يعقوبي، ج1، ص41

حتي در روايات آمده است كه اگر حضرت علي (عليه السلام) نبود، كفو و همتايي براي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) يافت نمي شد.

* * * * * * *

سوال:

نظر شيعه در رابطه با اين كه خلق قرآن چيست؟ همان بحثي كه در زمان مأمون بود؟

جواب:

در زمان مأمون عباسي و هارون، براي اين كه علماء را مشغول يك سري مسائل جنجالي و علمي بكنند و خودشان بر مردم حكومت كنند، بحثي انداختند كه آيا قرآن، حادث يا قديم است؟ اگر بگوييم قرآن، حادث و مخلوق است، نستجير بالله، نسبت به قديم بودن خداوند، ضرر مي رساند. لذا آمدند گفتند كه قرآن، مانند خداوند، قديم است. حتي احمد بن حنبل گفت:

هر كس بگويد قرآن، مخلوق است، كافر است و هر كس اينها را هم كافر نداند، كافر است.

ابن تيميه و ديگران هم اين چنين نظري داشتند. از طرفي هم اكثريت اهل سنت معتقد بودند بر اين كه قرآن، حادث است. چون كلام الهي، فعل الهي است و اسماء فعليه خداوند، غير از اسماء ذات خداوند است. اگر اين طور باشد، بايد بگوييم ما هم مخلوق خدا هستيم و قديمي هستيم، چون منسوب به خداهستيم. خير، آنچه كه مربوط به افعال الهي است، جنبه صدوري دارد و آنچه كه با ذات حق يكسان است، مانند عالميت و قادريت و حيّ بودن، با ذات متحد است و قديم هستند. شيعه و ائمه (عليهم السلام)، سخني را در اين زمينه نگفته اند؛ نه نفيا و نه اثباتا. چون به هر طرف كه نظر مي دادند، شيعيان بازنده بودند. چه بسا توطئه اي بود كه شيعيان را در يك طرف قرار بدهند و اين را بهانه كنند تا آنها را از بين ببرند. در زمان هارون و مأمون، بحث قديم بودن قرآن مطرح شد و وقتي متوكل عباسي مي آيد، قضيه بر عكس مي شود و حكومت، كساني را كه معتقد به قديم بودن قرآن هستند، زنداني مي كند و مي كشد و زندگي شان را به باد مي دهد. حتي احمد بن حنبل به خاطر اين قضيه، زنداني شد و شلاق خورد. ائمه (عليهم السلام) هم براي اين كه شيعيان در اين جنجال سياسي و توطئه، دخالت نداشته باشند، در اين زمينه، نظري ندادند.

آنچه كه از كلام امير المؤمنين (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) محرز است، اين است كه اگر ما ارادة الله را در نظر بگيريم، اراده حق با ذات حق، يكي است و تفكيك ندارد، ولي اگر اين قرآني كه نازل شده بر لوح محفوظ و از آنجا بر جبرئيل و از او بر قلب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده و الان هم ما مي خوانيم، اگر بگوييم كه اين، عين خداوند است، كفر و شرك و ارتداد است.

* * * * * * *

سوال:

استاد فرمودند كه در يكي از كتاب هاي وهابيت آمده است كه هر كس بخواهد به وهابيت وارد شود، بايد شهادت بدهد كه پدر و مادرش كافر بودند. اگر اين طور باشد كه بايد بگوييم ـ نعوذ بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و تمام صحابه كافر بودند. پس بر چه اساسي آقاي كلباني فرمودند كه شيعيان با ابوبكر مشكل دارند؟

جواب:

من اين مطلب را از منابع معتبر اهل سنت آوردم. آقاي جميل صدقي زهاوي ـ از علماي برجسته عراق ـ در كتاب الفجر الصادق، صفحه17 و آقاي زيني دحلان در خلاصة الكلام، صفحه 229 آورده اند.

اما اين كه آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه را هم كافر مي دانند يا نه؟ عزيزان دقت كنند كه محمد بن عبد الوهاب و ابن تيميه، مسلمان را دو دسته كردند: مسلمانان صدر اسلام كه تعبير به سلف صالح مي كنند كه صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و تابعين صحابه و اتباع تابعين هستند و استناد مي كنند به يك حديثي كه از نظر ما، جعلي و دروغ است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

خير القرون قرني و الذي يليه ثم الذي يليه.

بهترين قرن ها، قرن من است و بعد از آن، قرني است كه دنبال آن بيايد و قرني كه دنبال آن بيايد.

بهترين دليل بر اين كه اين روايت، جعلي و ساختگي و دروغ است و اين است كه در همين قرن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، قتل عثمان اتفاق افتاد و ابن تيميه مي گويد كه مفسدين في الأرض همين كار را كردند. در همين قرن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود كه شهادت امام حسين (عليه السلام) اتفاق افتاد. در همين قرن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود كه در واقعه حره، با فتواي جواز يزيد بن معاويه، 700 نفر از صحابه قتل عام شدند و 10 هزار مسلمان را كشتند و زنان و ناموس مسلمانان را مورد تعدّي قرار دادند و هزار فرزند نامشروع به دنيا آمد. اين روايت قطعا دروغ است.

اينها مي گويند كه بعد از سلف صالح، از سال 150 هجري به اين طرف، مسلمانان، مشرك و كافر و بت پرست شدند و ما بايد اين شرك را برداريم و مردم را به سمت سلف صالح برگردانيم.

* * * * * * *

سوال:

من از اهل سنت هستم. در قرآن آمده است:

وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ

سوره مائده/آيه6

قسمت كعبين پا را مسح كنيد. شما شيعيان كعبين را كجا مي دانيد؟

جواب:

طبق روايات شيعه و اهل سنت، تا بر آمدگي روي پا را كعب مي گويند يا قوزك پا را كه منتهي إليه روي پا است، كعب مي گويند. ولي آنچه كه مطرح است، اين است كه خداوند مي فرمايد:

وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ

سوره مائده/آيه6

سر و پاي تان را مسح كنيد.

و نمي گويد:

وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ اغسلوا أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ

سرتان را مسح كنيد و پاي تان را بشوئيد.

در روايات متعدد از ابن عباس آمده است:

افترض الله غسلتين و مسحتين.

خداوند در وضوء، دو شستشو (صورت و دست) و دو مسح (سر و پا) قرار داده است.

ابن عباس مي گويد:

أبا الناس إلا الغسل و لا أجد في كتاب الله إلا المسح.

مردم دنبال اين بودند كه پاي خود را بشويند و من در كتاب خدا جز مسح پا، چيز ديگري نديدم.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص262 ـ احكام القرآن لإبن عربي، ج2، ص71 ـ مسند احمد، ج6، ص385 ـ سنن ابن ماجه، ج1، ص156 المجموع نووي، ج1، ص418 ـ المبسوط سرخسي، ج1، ص8

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها