2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
عزاداري امام حسين (عليه السلام) 02
کد مطلب: ٥٣٠١ تاریخ انتشار: ٢٠ مرداد ١٤٠١ تعداد بازدید: 6029
سخنراني ها » شبکه ولايت
عزاداري امام حسين (عليه السلام) 02

حبل المتين 89/10/02

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 02 / 10 / 89

آقاي محسني

در برنامه قبلي، چند مطلب را خدمت عزيزان عرض كرديم و چند كليپ پخش كرديم. از امشب هم چون وعده داده بوديم، دو سوم وقت برنامه را تقديم مي كنيم به بينندگان عزيزي كه با ما مرتبط شوند.

در دو جلسه قبل خانمي تماس گرفتند و گفتند:

در شبكه ظلمت مي گويند: هر گونه عزاداري و نوحه سرايي براي مردگان، حرام و خلاف شرع است.

روايتي هم از كتب شيعه پخش كرده بودند. ما اين كليپ را پخش مي كنيم و بعد از آن هم استاد حسيني قزويني پاسخ كامل آن را براي بينندگان عزيز مطرح مي كنند.

پخش كليپي از شبكه نور

كارشناس:

ما وقتي كه بياييم نگاه كنيم، مثلاً مسئله سينه زني و فغان و گريبان چاك كردن و بر سر و صورت زدن و ستايش كردن آن مرده كه وا ...؟، وا سيدا و وا فلان، اين چيزها خلاف شرع است.

[پايان كليپ]

آقاي محسني:

به نظر اين آقايان و كارشناسان شبكه نور يا شبكه ظلمت، وا حسينا گفتن و سينه زني و اين مسائل خلاف شرع است. در اين زمينه توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

در اين زمينه، فرمايش حضرت عالي 2 قسمت بود؛ يك قسمت آن مربوط به سؤال آن خانم بود كه مي گفت اينها مطرح كرده اند كه «در كتاب هاي شيعه هم هست و در كتاب كافي آمده كه از اعمال جاهليت، نوحه سرايي است».

بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه ما در كتاب هاي مان كتابي مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم نداريم و آنهايي كه در اين شبكه ها مي آيند و مي گويند نهج البلاغه مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم است و رواياتش صحيح است، همه اش دروغ و إفتراء است و شيعه غير از قرآن كريم، هيچ كتابي را از اول تا آخرش صحيح نمي داند. حتي كتاب كافي كه بهترين و معتبرترين كتاب شيعه است، هم روايات صحيح دارد و هم روايات ضعيف دارد. مراجع عظام تقليد ما و بزرگان ما و انديشمندان ما بررسي سندي مي كنند با قواعد رجالي كه در اختيار شيعه است و يك صدم اين قواعد رجالي شيعه را آقايان أهل سنت ندارند. بنده كتاب كوچكي تأليف كرده ام به نام المدخل إلي علم الرجال و الدراية، يعني مقدمه اي بر علم رجال و درايه و اين كتاب، كتاب درسي حوزه علميه هست و حدود 300 صفحه است و در حقيقت، عصاره و فشرده قواعد رجالي شيعه را در اين كتاب آورده ام و آقايان هم اين كتاب را با كتاب هاي رجالي و قواعد رجالي آقايان أهل سنت مقايسه كنند و ببينند شيعه در حوزه علم رجال و درايه، چقدر غني است و چقدر مطالب ارزنده و ضوابط رجالي مطابق عقل و برگرفته از قرآن و سنت دارد. بزرگان ما، حتي كتاب كافي را مطلقاً صحيح قبول نمي كنند و هر روايتي را بررسي سندي مي كنند و اگر سندش صحيح و معتبر بود، آن روايت را مي پذيرند و طبق مضمون آن فتوا مي دهند و عمل مي كنند. اگر هم روايتي ضعيف بود يا مرسل بود يا مرفوع بود يا مقطوع بود، بزرگان ما به اين روايت ما عمل نمي كنند.

اين آقاياني كه مي آيند به صورت فله اي، رواياتي را از كتاب هاي شيعه نقل مي كنند و شروع مي كنند به تاختن عليه شيعه، اينها در حقيقت آب در هاون كوبيدن است و هيچ فايده اي ندارد و روايتي را كه ما آن را ضعيف و غير معتبر مي دانيم، به رخ ما مي كشند.

روايتي را كه اين آقايان نقل كرده اند:

أولاً:

در كتاب كافي نيست و در كتاب دعائم الإسلام است و اين كتاب، از كتاب هاي غير معتبر شيعه است و اين روايت هم مرسل است. روايت به اين شكل است:

و عن علي (عليه السلام) ثلاث من أعمال الجاهلية لا يزال الناس فيها حتي تقوم الساعة: الإستسقاء بالنجوم و الطعن في الأنساب و النياحة علي الموتي.

3 چيز از اعمال جاهليت است ... : 1. باران خواستن از ستارگان، 2. طعن و خرده گيري به حسب ها و نسب ها، 3. نوحه سرايي بر مردگان.

دعائم الإسلام للقاضي النعمان المغربي، ج1، ص226 ـ مستدرك الوسائل للميرزا النوري، ج2، ص449 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج79، ص101 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج17، ص369

ثانياً:

اين روايت مرسل است و هيچ سندي ندارد و راويان ميان دعائم الإسلام تا أمير المؤمنين (عليه السلام) ذكر نشده است. روايت مرسل هم از ديدگاه شيعه و هم از ديدگاه أهل سنت مردود است.

ثالثاً:

در اين روايت نهي شده است از نوحه سرايي در زمان جاهليت. نوحه هايي كه در زمان جاهليت بود، در كتب أهل سنت هم آمده است كه از آن به نعي الجاهلية تعبير مي كنند. علامه مجلسي (ره) وقتي در بحار الأنوار اين مباحث را مطرح مي كند، اين تعبير را دارد:

أهل الجاهلية كانوا ينوحون و يعدون جرائمه كالقتل و شن الغارات و هم يظنونها خصالا محمودة، فهو يعذب بما يبكون عليه.

در زمان جاهليت، وقتي مردي از دنيا مي رفت، نوحه سرايي مي كردند و جرم هايش را مي شمردند كه مثلاً اين گونه آدم كشي مي كرد و دزدي مي كرد و گمان مي كردند كه اينها خصلت هاي خوبي است. در حالي كه آن ميت به خاطر اين جرم ها در عذاب است، آنها به خاطر اين خصلت ها بر حال او گريه مي كردند.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج79، ص108

لذا مرحوم علامه حلي (ره) كه از مفاخر شيعه و از استوانه هاي علمي شيعه است، در كتاب منتهي المطلب، جلد 1، صفحه 466 و مرحوم مقدس اردبيلي (ره) از فقهاء نامدار شيعه در كتاب مجمع الفائدة و البرهان، جلد 8، صفحه 75 و مرحوم محقق بحراني (ره) در الحدائق الناضرة، جلد 4، صفحه 168 اين تعبير را دارند:

و النياحة بالباطل محرمة إجماعاً، أما بالحق فجائزة إجماعاً.

نوحه كردن به باطل (و گناه و معصيت و ذكر كارهاي زشت ميت)، بنابر إجماع حرام است. اما نوحه كردن به حق (و ذكر صفات پسنديده و عبادات و خدمات خوب ميت) بنابر إجماع جائز است.

مرحوم شهيد اول (ره) هم در كتاب الدروس، جلد 3، صفحه 162 اين مطلب را بيان كرده است.

نه تنها شيعه، نوحه را تقسيم بندي كرده است به نوحه جاهليت و نوحه غير جاهليت، أهل سنت هم همين تقسيم بندي را كرده اند. مثلاً آورده اند:

نهي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) عن النعي.

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نهي كرده است از نعي (نوحه سرايي به باطل).

مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج5، ص385 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص474 ـ سنن الترمذي، ج2، ص228 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج4، ص74 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص93 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج8، ص19 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج3، ص160 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج5، ص377 ـ فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج3، ص162 ـ التمهيد لإبن عبد البر، ج6، ص326

منظور از نعي چيست؟

إبن منظور در كتاب لسان العرب، جلد 15، صفحه 334 مي گويد:

النعي: خبر الموت.

و كانت العرب إذا قتل منهم شريف أو مات بعثوا راكبا إلي قبائلهم ينعاه إليهم.

هلك فلان أو هلكت العرب بموت فلان.

نعي يعني خبر مرده را دادن و ندبه كردن و نوحه سرايي كردن. وقتي كسي از ميان عرب كشته مي شد يا مي مرد، در ميان مردم مي گفتند آن شخصي كه چنين و چنان بود و افتخار عرب بود، مرد و با مرگ او، عرب هم مرد.

آقاي ألباني هم وقتي به عبارت نعي مي رسد، تقسيم بندي مي كند به نعي شرعي و نعي غير شرعي. ايشان مي گويد:

إن المراد بالنعي الإعلان الذي يشبه ما كان عليه أهل الجاهلية من الصياح علي أبواب البيوت و الأسواق كما سيأتي.

مراد از نعي، إعلاني است مانند آنچه كه در زمان جاهليت انجام مي دادند و فرياد مي زدند بر درب منازل و سر بازارها.

أحكام الجنائز لمحمد ناصر الألباني، ص31

سپس مي گويد:

إنما نهي عما كان أهل الجاهلية يصنعونه، فكانوا يرسلون من يعلن بخبر موت الميت علي أبواب الدور.

اين نهي از نوحه سرايي و إعلان به مرگ، همان است كه در زمان جاهليت انجام مي دادند.

أحكام الجنائز لمحمد ناصر الألباني، ص32

سپس ايشان مي گويد:

اين گونه نيست كه همه نعي ها اشكال داشته باشد و اگر در نعي و مدح ميت و نوحه سرايي اين گونه بگويند:

الصلاة علي فخر الأماجد المكرمين و بقية السلف الكرام الصالحين.

اشكالي ندارد.

أحكام الجنائز لمحمد ناصر الألباني، ص33

أن النعي ليس ممنوعا كله.

همه اين نعي ها و نوحه سرايي ها براي ميت حرام نيست.

پس روشن شد كه اگر اين قضيه در روايات ما آمده و از نوحه سرايي بر ميت نهي شده است، قيد شده است كه اگر شبيه نوحه سرايي دوران جاهليت باشد، حرام است؛ نه هر نوحه اي.

رابعاً:

اين آقايي كه مي گويد «هر نوع نوحه سرايي كردن براي ميت حرام است و اگر كسي بگويد وا سيدا و وا مولا، حرام است و خلاف شرع»، چرا مطالعه نمي كند؟ آيا اين شبكه، كارشناسي بهتر از ايشان ندارد تا برود مطالعه و بررسي و تحقيق كند و سپس بيايد در اين شبكه صحبت كند؟ صحبت كردن در يك ماهواره، صحبت كردن در كنار كرسي و در كنار زن و بچه نيست؛ هزاران نفر يا ميليون ها نفر اين صحبت ها را مي شنوند.

نوحه سرايي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در منابع خود أهل سنت آمده است. آقاي حلبي (متوفاي 1044 هجري) وقتي نقل مي كند قضيه شهادت حمزه سيد الشهداء (عليه السلام) را، مي گويد:

وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) آمد و جنازه حمزه را ديد، گريه كرد و وقتي ديد او را مثله كرده اند، غش كرد و شروع كرد به نوحه سرايي كردند:

يا عم رسول الله! و اسد الله و اسد رسول الله! يا فاعل الخيرات! يا حمزه يا كاشف الكربات! يا حمزه يا ذاب عن وجه رسول الله ...

السيرة الحلبية للحلبي، ج2، ص534 ـ شرح مسند أبو حنيفه ملا علي غاري، ص526 ـ ذخائر العقبي لأحمد بن عبد الله الطبري، ص181 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص215

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين گونه نوحه سرايي مي كند. آيا نوحه سرايي از اين بهتر؟! اين آقايي كه مي گويد «هرگونه نوحه سرايي كردن حرام است و باطل است و اگر بگوييم يا سيدا و يا مولا، اين خلاف شرع است»، درباره اين نوحه سرايي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) چه مي گويد؟

خامساً:

مسند احمد از صحيح ترين كتاب هاي أهل سنت است و براي آقاي احمد بن حنبل (متوفاي 241 هجري) رئيس حنابله است و ايشان مي گويد:

هر روايتي را كه در كتاب من نيافتيد، بدانيد كه آن روايت صحيح نيست.

أم المؤمنين عايشه كه اين همه سنگش را به سينه مي زنيد و مي گوييد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

خذوا شطر (نصف) دينكم من الحميراء.

نصف دين تان را از عايشه بگيريد.

در اين كتاب، از قول خود أم المؤمنين عايشه آمده است:

إن رسول الله صلي الله عليه و سلم قبض و هو في حجري، ثم وضعت رأسه علي وسادة، قمت التدم مع النساء و اضرب وجهي.

وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت در حالي كه در حجره من بود، ... ايستادم و به همراه زنان مدينه، سينه زني مي كردم و بر صورتم مي زدم.

مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج6، ص274 ـ مسند أبي يعلي، ج8، ص63 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص441 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص323 ـ السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1069 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص261 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج4، ص477 ـ إرواء الغليل لمحمد ناصر الألباني، ج7، ص86 ـ النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج4، ص245 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج12، ص540

همه اين روايت را از عايشه نقل كرده اند. اين روايت چيست؟ براي اين روايت، چه جوابي داريد؟ شما برويد و ببينيد كه معناي إلتدم چيست؟ يعني بر سينه زدن و سينه زني كردن. اين آقا كه مي گويد بر صورت و سينه زدن خلاف شرع است، آيا واقعاً از ديدگاه شما، عايشه كار خلاف شرع و حرامي انجام داده و معصيت كرده است؟ جواب بدهيد به ما. عايشه مي گويد:

در رحلت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، هم سينه زني كرديم و هم بر صورت مان زديم.

خيلي روشن و واضح است. آيا واقعاً اين مردانگي و جرأت را داريد كه بگوييد عايشه كار خلاف شرع و حرامي انجام داده است؟

سادساً:

در منابع شيعه و سني آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرموده است:

فاطمة سيدة نساء أهل الجنة.

فاطمه، سيده و بانوي تمام زنان أهل بهشت است.

صحيح البخاري، ج4، ص209 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج5، ص391 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص151

و:

فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها و من آغضبها فقد أغضبني.

فاطمه پاره تن من است و هر كسي او را اذيت كند، مرا اذيت كرده است و هر كسي او را غضبناك كند، مرا غضبناك كرده است.

صحيح البخاري، ج4، ص210 و 219 ـ صحيح مسلم، ج7، ص141

در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 144، حديث 4462، كتاب المغازي، باب 83، باب مرض النبي (صلي الله عليه و سلم) و وفاته از قول حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نقل مي كند كه در رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آمد نوحه سرايي كرد:

فقالت فاطمة عليها السلام: وا كرب أباه! ... يا أبتاه أجاب ربا دعاه! يا أبتاه من جنة الفردوس مأواه! يا أبتاه إلي جبريل ننعاه!

فاطمه (عليها السلام) فرمود: اي پدر! با رفتن تو، غم ها به طرف ما سرازير شد! اي پدري كه اجابت كرد فرمان حق را! ... .

اين قضيه را أهل سنت نقل كرده اند كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) نوحه سرايي مي كند براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله).

آيا اينها جرأت مي كنند بگويند ـ نستجير بالله ـ حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خلاف شرع عمل كرده است؟! اين روايت بررسي سندي هم نمي خواهد، چون در صحيح بخاري است.

هم چنين از حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) نقل كرده اند كه در رثاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

ماذا علي من شم تربة أحمد أن لا يشم مدي الزمان غواليا

صبت علي مصائب لو أنها صبت علي الأيام صرن لياليا

چه مي شد آن كسي كه خاك قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بوييد، تا آخر عمرش، ديگر بوي هيچ عطري را نبويد.

آن چنان مصائبي بر من وارد شد كه اگر اين مصائب بر روز روشن وارد مي شد، به شب تار تبديل مي شد.

الوفاء في فضائل المصطفي لإبن الجوزي، ص819، ح1538 ـ السيرة النبوية لإبن سيد الناس، ج2، ص434 ـ المواهب اللدنية للقسطلاني، ج4، ص563 ـ إرشاد الساري شرح صحيح البخاري للقسطلاني، ج3، ص352 ـ تفسير الآلوسي، ج19، ص149

با توجه به اين، ما اعلام كرده ايم اين آقايان براي مناظره بيايند، ولي شريف نياوردند و مجبور شديم با توجه به تقاضاي مكرر دوستان بيننده، كليپ هايي از صحبت هاي كارشناسان آن شبكه ها را پخش كرديم تا بينندگان حرف هاي آنها را گوش كنند و حرف هاي ما را هم گوش كنند و قضاوت كنند. بينندگان عزيز اين كليپي كه از اين آقايان پخش شد را ملاحظه كردند و اين پاسخي را كه ما داديم هم ملاحظه كردند و خودشان مي توانند قضاوت كنند.

* * * * * * *

آقاي محسني

آيا أهل سنت براي بزرگان دين خودشان عزاداري كرده اند و نوحه گفته اند يا خير؟

استاد حسيني قزويني

در رابطه با أهل سنت، روايات متناقض زيادي داريم. مخصوصاً از خود جناب خليفه دوم كه إن شاء ا... اگر فرصت شود، خواهيم گفت كه يكي از كساني كه از نوحه سرايي منع مي كرد، خود جناب خليفه دوم بود؛ حتي جلوي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و مخالفا لرسول الله، زنان را از نوحه سرايي منع كرد. حتي نسبت به خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه عايشه با تعدادي از زنان، نوحه سرايي مي كردند ، به دستور خليفه دوم حمله كردند و قضاياي مفصلي در اين زمينه وجود دارد و إن شاء ا... سر فرصت مطرح خواهيم كرد.

نوحه سرايي خليفه دوم

جناب خليفه دوم كه اين همه مخالف نوحه سرايي بود، وقتي خبر مرگ نعمان بن مقرن كه از دوستانش بود را به ايشان دادند:

فجعل يده علي رأسه و جعل يبكي.

دستانش را بر سر گذاشت و با شدت گريه مي كرد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص293 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج8، ص79 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج3، ص244 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج15، ص727 ـ العلل لأحمد بن حنبل، ج2، ص172 ـ فتوح البلدان للبلاذري، ج2، ص373

بعد از مرگ خليفه دوم، عبد الله بن مسعود آمد بالاي قبر عمر ايستاد و گريه و نوحه سرايي مي كرد.

عقد الفريد، ج4، ص283

آنچه كه در ذهنم هست، در كتاب الأغاني أبو الفرج اصفهاني مي گويد:

وقتي خبر مرگ خالد به خليفه دوم رسيد، گفت:

فعلي مثل خالد فلتبكي البواكي.

گريه كن ها بايد بر مانند آقاي خالد گريه كنند.

اين شبكه هاي وهابي نور، صفا، وصال و المستقلة در اين دهه محرم، گويا رسالتي غير از اين نداشتند كه بگويند عزاداري براي امام حسين (عليه السلام) حرام است و بدعت. اين كه چرا امام حسين (عليه السلام) كشته شد و چه كسي امام حسين (عليه السلام) را كشت و چگونه كشته شد و چه جناياتي مرتكب شدند و قلب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به درد آوردند و قلب حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) را به درد آوردند؟ هيچ حرفي نزدند. جناب آل شيخ هم مي گويد:

يزيد، خليفه مشروعي بود و حسين هم اشتباه كرد كه با او بيعت نكرد.

ببينيد وقاحت تا چه اندازه است! اين حرف ها را به هيچ وجه در رسانه ها مطرح نكردند و تنها چيزي كه در اين دهه اول محرم در اين شبكه ها ديديم و شنيديم، اين بود كه بگويند عزاداري و نوحه سرايي بدعت است.

قصيده سرائي در مرگ إبن تيميه

من فقط به اينها مي گويم اگر واقعاً شما وجدان و انصاف داريد و اگر عقل داريد كه ما شك داريم داشته باشيد، اين عبارت را به ما جواب بدهيد و شبكه نور و شبكه وصال و شبكه المستقلة به ما جواب بدهند و اين سايت هاي اينترنتي سني نيوز و فتنه نيوز و سني آنلاين به ما جواب بدهند و اين آقايان خطبائي كه در نمازهاي جمعه مي گويند مرثيه سرايي بدعت است به ما جواب بدهند و ما اصلاً كاري با كسي ديگر نداريم. چون اين آقايان، إبن تيميه را بالاتر از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي دانند، در يكي از سايت هاي شان گفته بودند «توسل حرام و بدعت است؛ چون إبن تيميه گفته است. اگر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم زنده شود و بگويد بدعت نيست، ما از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نمي پذيريم».

چندي پيش شرح حال يكي از بزرگواران به نام دكتر تيجاني را مي خواندم و ديدم كه ايشان در شرح حال خودشان آورده اند:

در يكي از كشورهاي اسلامي با تعدادي از علماء أهل سنت مناظره مي كردم و بحث كردم و ثابت كردم كه مذهب شيعه حق است. يكي از علماء به من گفت:

اگر جبرئيل بگويد شيعه حق است و پيامبر هم بگويد شيعه حق است و علي هم بگويد شيعه حق است، باز هم من زير بار حقانيت شيعه نمي روم.

اين ديگر بحث علمي نيست. بايد اسم اين را جنون و ديوانگي گذاشت؛ البته با كمال معذرت از ديوانگان و نبايد به آنها جسارت شود.

حرف هاي قبلي ما هيچ، من از كارشناسان شبكه نور و ساير شبكه ها و كساني كه ما را متهم به بدعت مي كنند، تقاضا دارم كه به اين حرف ما جواب بدهند:

آقاي إبن كثير دمشقي سلفي كه شاگرد إبن تيميه و ذهبي است، در رابطه با إبن تيميه (متوفاي 728 هجري) مي گويد:

و شرب جماعة الماء الذي فضل من غسله و اقتسم جماعة بقية السدر الذي غسل به و دفع في الخيط الذي كان فيه الزئبق الذي كان في عنقه بسبب القمل مائة و خمسون درهما و قيل إن الطاقية التي كانت علي رأسه دفع فيها خمسمائة درهما و حصل في الجنازة ضجيج و بكاء كثير و تضرع و ختمت له ختمات كثيرة بالصالحية و بالبلد و تردد الناس إلي قبره أياما كثيرة ليلا و نهارا يبيتون عنده و يصبحون و رئيت له منامات صالحة كثيرة و رثاه جماعة بقصائد جمة.

عده اي از طرفداران إبن تيميه آمدند و فضولات آبي را كه إبن تيميه را با آن غسل مي دادند، به عنوان تبرك نوشيدند و عده اي ديگر هم مازاد سدري را كه براي غسل كردن تهيه كرده بودند، براي تبرك، بين خود تقسيم كردند و پارچه اي آغشته به دارو را كه به سبب زخم و دملي بر گردن إبن تيميه بسته بودند، به عنوان تبرك، 150 درهم خريدند و گفته شده است كه كلاه بلند مخروطي شكل كه بر سر داشت را به عنوان تبرك، 500 درهم خريدند. وقتي جنازه إبن تيميه را مي بردند، صداي گريه و ناله و ضجه مردم بلند شده بود ... و تعدادي از طرفداران إبن تيميه، قصيده هايي زيبا در نوحه سرايي و سوگ إبن تيميه سرودند.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج14، ص157

چطور شد كه اگر كسي در مرگ إبن تيميه نوحه سرايي كند، عين سنت است، ولي اگر كسي در مراثي و شهادت فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نوحه سرايي كند، بدعت مي شود؟ اگر كسي در مراثي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) گريه و نوحه سرايي كند، بدعت است؟ ولي نوحه سرايي در مرگ إبن تيميه اشكالي ندارد. إبن تيميه اي كه به قول برخي:

اگر كسي به إبن تيميه بگويد شيخ الإسلام، كافر شده است.

إبن تيميه اي كه شاگردانش و بزرگان أهل سنت مي گويند ناصبي بوده است. إبن حجر عسقلاني صراحت دارد:

بعضي از مردم عصر إبن تيميه مي گويند او زنديق است، چون نسبت به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جسارت كرده است. بعضي مي گويند او منافق است، چون نسبت به حضرت علي (عليه السلام) اهانت كرده است. بعضي مي گويند او ملحد و بي دين است، چون براي خداوند، جسمانيت قائل است.

اين تعابير كاملاً واضح و روشن است. حالا اين آقا با اين خصوصياتش، براي اين آقايان الگو شده است. چرا درباره اين مسائل حرفي نمي زنند؟

نوحه سرايي در مرگ عبد المؤمن بن خلف

در رابطه با عبد المؤمن بن خلف كه ذهبي او اين گونه تعبير مي كند:

الإمام الحافظ.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج15، ص480 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص866

نقل مي كنند كه وقتي ايشان از دنيا رفت، مردم در تشييع جنازه او حاضر شدند و نوحه سرايي كردند و طبل زدند. حتي ارتش براي او رژه مرثيه سرايي رفت.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج15، ص480 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص867

پس اين قضايا چيست؟ اگر كسي در عزاي يك عالم سني به نام عبد المؤمن بن خلف مرثيه سرايي و نوحه سرايي كند، عين سنت است، ولي اگر كسي در مصيبت امام حسين (عليه السلام) نوحه سرايي كند، عين بدعت است؟!

نوحه سرايي در مرگ آقاي جويني

آقاي ذهبي كه در رابطه با آقاي جويني (متوفاي 478 هجري) مي گويد:

الإمام الكبير، شيخ الشافعية، امام الحرمين.

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج18، ص468

وقتي آقاي جويني مي ميرد:

و كانت الطلبة يطوفون في البلد نائحين عليه، مبالغين في الصياح و الجزع.

طلبه ها و شاگردانش در شهر مي چرخيدند و نوحه سرايي مي كردند ... .

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج18، ص476

چطور شد كه در مرگ آقاي جويني، مي شود در كوچه ها و خيابان ها رفت و نوحه سرايي كرد و اشكالي ندارد، ولي اگر كسي براي امام حسين (عليه السلام) در خيابان ها نوحه سرايي كند، بدعت است و نوحه سراها هم غير از مرگ و اين انفجارها و كشتارها چيز ديگري نصيب شان نيست؟!

نوحه سرايي در مرگ آقاي إبن جوزي

در مرگ آقاي إبن جوزي (متوفاي 597 هجري)، چه كارهايي كه انجام ندادند و چه نوحه سرايي ها و عزاداري ها در مساجد و خيابان ها و كوچه ها كه انجام ندادند!

سير أعلام النبلاء للذهبي، ج21، ص379

اين آقايان وقتي اين گونه نسبت به بزرگان شان نقل مي كنند، هيچ اشكالي ندارد، ولي اگر كسي براي امام حسين (عليه السلام) نوحه سرايي كند، بدعت است و جوانان جاهل و نادان را تحريك مي كنند تا كمربند انفجاري ببندند و بيايند در صفوف عزاداران امام حسين (عليه السلام) تا هم خودشان را به درك اسفل برسانند و هم بيش از 50 نفر از عزاداران امام حسين (عليه السلام) را به جرم اظهار عشق و علاقه به امام حسين (عليه السلام) با بدترين وضع به شهادت برسانند.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

ديروز از جناب آقاي خدمتي، كارشناس شبكه ظلمت يا نفاق سؤال كردم كه آقاي سيوطي در الدر المنثور در ذيل آيه ذوي القربي كه مي فرمايد:

حق نزديكان را به آنها بپرداز.

از بزاز و أبو يعلي و إبن أبي حاتم و إبن مردويه از أبو سعيد خدري روايت مي كنند:

هنگامي كه آيه ذوي القربي نازل شد، رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فاطمه (سلام الله عليها) را به حضور طلبيد و فدك را به او بخشيد و از اختيار خود خارج كرد.

همين روايت را آقاي هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 7، صفحه 49 از أبو سعيد خدري روايت مي كند و بدون كم و كاست نقل مي كند كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فدك را از اختيار خود خارج كرد و در اختيار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) قرار داد. آقاي ذهبي هم در ميزان الإعتدال، جلد 2، صفحه 228 همين حديث را نقل كرده و به صحت آن حكم كرده است. آقاي متقي هندي هم در كنز العمال، جلد 2، صفحه 158 همين حديث را بدون كم و كاست نقل مي كند.

من از جناب كارشناس شبكه ظلمت سؤال كردم:

با توجه به اين حديث و روايت و سند معتبري كه از منابع أهل سنت، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فدك را از اختيار خود خارج كرد و در اختيار حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) قرار داد، خليفه اول بر خلاف اين انجام داد و فدك را از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خلع و غصب كرده است. در اينجا تضاد وجود دارد. سؤال من اين است كه:

آيا اينجا خليفه اول مرتكب خطا شده و اشتباه كرده است يا ـ نستجير بالله ـ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خطا كرده است؟

جوابي كه ايشان به من دادند، اين بود كه «شايد راويان اينها مجهول باشند» و جواب درست و حسابي هم به بنده ندادند.

سؤال من اين است كه آيا راويان اين روايت مجهول هستند؟ آيا سند اين روايت مخدوش است؟ در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 1 :

به جواب شماره 5 رجوع شود.

* * * * * * *

سؤال 2 :

1. چند شب پيش استاد گرانقدر و مورخ بنام معاصر، حجت الإسلام و المسلمين پيشوايي در خصوص علماء أهل عامه و يزيد ملعون صحبت مي كردند كه آنجا از إبن جوزي به عنوان محب أهل بيت (عليهم السلام) نام برد.

إبن جوزي يكي از دشمنان سر سخت أهل بيت (عليهم السلام) بود و حتي حديث ثقلين را ردّ كرده و گفته است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و سنتي.

2. در خصوص فرازهايي از خطبه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مذاكرات آن حضرت با أبو بكر كه استدلالات خيلي خوب و فوق عقل بشري را مطرح كردند و حق أمير المؤمنين (عليه السلام) و حق خود را بيان فرمودند، ارائه فرماييد. چون اگر اين خطبه بيان شود، همه تار و پود فكري وهابيت در هم خواهد پيچيد.

جواب 2 :

1. شما اين سؤال را در جلسه گذشته از آقاي حجت الإسلام و المسلمين شريف زاهدي پرسيديد و فرصت براي جواب دادن نشد و من هم از ايشان خواستم كه چون خودش مدتي سني بودند و امام جمعه أهل سنت بودند و بعد هم شيعه شدند، به اين سؤال جواب بدهند. إن شاء ا... اين سؤال را ايشان جواب مي دهند و اگر بعد از جواب ايشان نياز به تكمله يا تعليقه اي بود، بنده در خدمت شما هستم.

نوه خود إبن جوزي هم به ايشان اعتراض كرده و گفته كه جدم در رابطه با حديث ثقلين اشتباه كرده و آقاي مناوي هم اعتراض كرده است. ايشان در كتاب الموضوعات، همه چيز را خراب كرده است. ولي اين كه ايشان يزيد را علناً مستحق لعن دانسته و لعن كرده است و او را قاتل اول امام حسين (عليه السلام) معرفي كرده است، اين قسمتش براي ما قابل تقدير است.

آقاي إبن جوزي در چند مورد تندروي كرده است، ولي در خيلي از موارد، حقايقي مربوط به أهل بيت (عليهم السلام) را بهتر از ديگران بيان كرده است. اگر شما مقايسه كنيد إبن جوزي را با ذهبي و إبن حجر و إبن كثير، مي بينيد كه ايشان در خيلي از جاها منصف تر از آنها بوده است. اگر مي گوييم محب أهل بيت (عليهم السلام) بوده است، به اين دليل است. نسبت به محبت أهل بيت (عليهم السلام)، برخي را جزء نواصب مي دانيم؛ مانند إبن كثير و إبن تيميه و إبن قيم جوزيه و أبو بكر بن عربي وهابي. ساير أهل سنت هم محب أهل بيت (عليهم السلام) هستند و بعضي ها هم اشتباهاتي را انجام مي دهند و ما نبايد به خاطر آن اشتباهات، حتي اگر اشتباه فاحش باشد، از آن حرف هاي خوب شان صرف نظر كنيم.

2. إن شاء ا... ما خطبه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح مي كنيم و در ايام فاطميه هم مسابقه اي خواهيم گذاشت و هداياي خوبي هم براي كساني كه اين خطبه را حفظ بكنند، خواهيم داد و يا سؤالاتي درباره خطبه مطرح مي كنيم و إن شاء ا... عزيزان هم توسط پيامك جواب بدهند و إن شاء ا... هداياي خوبي براي عزيزان خواهيم داد.

* * * * * * *

سؤال 3 :

1. مادر حضرت علي (عليه السلام) در زمان وضع حمل، وارد خانه كعبه شدند و اين شكافي كه بر روي خانه كعبه هست، هنوز هم موجود است. در مورد سند اين قضيه صحبت كنيد كه آيا افرادي ديده اند كه اين خانم وارد خانه كعبه شده است؟

2. چرا فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها) وارد كعبه مي شوند؟ در زمان جاهليت، كعبه پر از بت بوده است و چرا فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها) وضع حمل حضرت علي (عليه السلام) را در كنار بت ها انجام داده است؟

جواب 3 :

1. ما بارها اين را گفته ايم كه آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 3، صفحه 483 نقل مي كند:

فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة.

قطعاً روايات متواتر وجود دارد كه فاطمه بنت اسد، أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (كرم الله وجهه) را در داخل كعبه به دنيا آورده است.

آقايان أهل سنت هم روايت متواتر را به منزله آيه قرآن مي دانند و قابل شبهه و شك نيست.

2. وجود بت در داخل خانه خدا، از مقام خانه خدا كم نمي كند. اگر كسي مسجدي را نجس كرد، آيا اين مسجد از اعتبار مي افتد؟ همين خانه خدايي كه حضرت علي (عليه السلام) در آن به دنيا آمده و بت در آن وجود داشت، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و مسلمانان روبه روي همين خانه خدا نماز مي خواندند و قبله مسلمانان بود. اين بت ها تا سال فتح مكه در خانه خدا وجود داشت و بعد از فتح مكه اين بت ها را كنار انداختند. يعني مردم تا سال هشتم هجري، كعبه را با وجود اين كه بت در آن بود، به عنوان قبله گاه مي دانستند. اين آقايان متوجه نيستند كه با اين كارشان، به خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تعرض مي كنند. يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ نعوذ بالله ـ رو به بت ها نماز مي خواند!

* * * * * * *

سؤال 4 :

در مورد كمك خواستن از غير خدا كه شبكه ظلمت در اين روزها خيلي روي آن مانور مي دهد، بزرگواري بفرماييد و براي ما توضيح بفرماييد.

جواب 4 :

اين را ما بارها جواب داده ايم و چند جلسه هم بحث داشته ايم. إن شاء ا... در آينده هم در اين مورد صحبت خواهيم كرد.

در اين زمينه، آيه 97 سوره يوسف مي فرمايد:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

اي پدر ما! از خدا براي ما طلب استغفار كن.

آيا از اين روشن تر؟! ما مي گوييم:

يا رسول الله! إشفع لنا عند الله.

برادران حضرت يوسف (عليه السلام) هم مي گويند:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا

من با يكي از وهابي ها بحث مي كردم و گفت:

اينها در حق پدرشان بدي كرده بودند و براي عذرخواهي آمده بودند.

گفتم:

برادر عزيز من! تو عرب هستي، بايد خوب آيه را بفهمي. اين آيه نمي فرمايد:

يا أبانا إغفر لنا.

اي پدر! ما را ببخش.

بلكه مي فرمايد:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

اي پدر ما! از خدا براي ما طلب استغفار كن.

هم چنين آيه 64 سوره نساء درباره نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

ده ها آيه مانند اين داريم و قبلاً در جلسات مان مطرح كرده ايم.

* * * * * * *

سؤال 5 :

در شبكه هاي ظلمت و نور و اين شبكه هاي افغاني كه از آمريكا پخش مي شوند، افراد مطلقاً وهابي را مي آورند و استدلال هايي مي كنند و در بسياري از اوقات، أحاديثي كه شما و آقاي يزداني و أبو القاسمي و أللهياري در شبكه أهل بيت بيان مي كنيد، اينها اسناد را مي آورند و در تلويزيون نشان مي دهند و ردّ مي كنند و مي گويند اين چيزها موجود نيست و ما را مجبور مي سازند كه جوابي به اينها داده شود. ما 1400 سال در افغانستان در تاريكي زندگي مي كرديم و روشنايي نداشتيم و امروز چون موضوعاتْ رسانه اي شده، الحمد لله ما شما را داريم و براي مردم هم توضيحات داده مي شود. اينها ردّ مي كنند و تهمت مي زنند و جواب منطقي نمي توانند بدهند. من خودم كتاب تاريخ الخلفاء سيوطي را خواندم كه نوشته بود:

پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به علي (كرم الله وجهه) گفت: كساني كه با تو بعض دارند، كافر هستند.

آيا اينها كور هستند كه حقايق را قبول نمي كنند؟ رسانه هاي شما هم سعي كنند بعضي از اوقات كليپ هاي اينها را پخش كنيد و صحبت هاي آنها را ردّ كنيد.

جواب 5 :

ما بارها گفته ايم، به جاي اين كه آن آقايان به صورت يك جانبه به قاضي بروند، كارشناسان شان بيايند تا با هم مناظره كنيم و چهره به چهره بيايند با هم مناظره كنيم. ولي هر چه گفتيم، نيامدند. من به يكي از اين موارد جواب مي دهم و بقيه اش بماند:

در رابطه با قضيه فدك كه روايتي را نقل كردم، اينها گفتند كه شايد سندش ضعيف باشد. رواياتي كه ايشان سندش را آورده از الدر المنثور سيوطي و ساير كتب، من كاري ندارم. من سندي را از إبن كثير دمشقي سلفي وهابي نقل مي كنم و اين شبكه هم مخلص تام و تمام إبن كثير است. ايشان در جلد 3، صفحه 39 تفسير خود، همان قضيه را دارد كه وقتي آيه ذوي القربي نازل شد، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فدك را به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بخشيدند:

لما نزلت «فَآَتِ ذَا الْقُرْبَي حَقَّهُ» دعا رسول الله صلي الله عليه و سلم فاطمة، فأعطاها فدك.

بررسي سندي روايت:

سند روايت هم به اين شكل است:

حدثنا عباد عن يعقوب حدثنا أبو يحيي التيمي حدثنا فضيل بن مرزوق عن عطية عن أبي سعيد.

1. عباد بن يعقوب

ايشان از رجال آقاي بخاري است كه در صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 212 آمده است و آقاي أبو حاتم هم درباره ايشان گفته است: «ثقة».

2. أبو يحيي تيمي، زكريا بن عدي

آقاي عجلي در مورد او گفته است: «ثقة».

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص369 ـ معرفة الثقات للعجلي، ج1، ص370

3. فضيل بن مرزوق

ايشان از راويان صحيح مسلم است كه در جلد 3، صفحه 85 آمده است و آقاي عجلي در معرفة الثقات، جلد 2، صفحه 208 مي گويد: «ثقة».

4. عطية عوفي

إبن سعد در مورد او مي گويد: «كان ثقة إن شاء ا...».

تناقضات الألباني الواضحات لحسن بن علي السقاف، ج2، ص123 ـ رفع المنارة لمحمود سعيد ممدوح، ص160

ملا علي قاري هم مي گويد: «من أجلاء التابعين».

شرح مسند أبي حنيفة لملا علي القاري، ص292

5. أبو سعيد خدري

ايشان هم از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است.

بررسي سند ديگري از اين روايت:

1. حصين بن سعيد طحان

آقاي ترمذي در سنن الترمذي، جلد 5، صفحه 245 روايتي را مي آورد كه در سندش آقاي حصين بن سعيد طحان است و مي گويد سندش صحيح است.

جناب إبن حبان هم در خلاصه تذنيب تهذيب الكمال، صفحه 86 مي گويد: «ثقة».

2. سعيد بن خثيم

آقاي ترمذي در سنن الترمذي، جلد 5، صفحه 163 او را توثيق كرده است.

آقاي عجلي در معرفة الثقات، جلد 1، صفحه 397 مي گويد: «ثقه».

ما به جاي يك سند، 2 سند را ذكر كرديم و علماء و رجال أهل سنت هم اين راويان را توثيق كرده اند.

اين فقط يك نمونه اي بود كه من خواستم بينندگان عزيز ما بدانند همان طوري كه آنها بررسي مي كنند، ما هم بررسي مي كنيم و روايتي را كه ارزش سندي نداشته باشد، مطرح نمي كنيم. ما فرصت بيان همه اين روايات را نداريم و اگر بخواهيم تك تك اين روايات را بررسي سندي بكنيم، خيلي از سؤالات ناتمام مي ماند.

* * * * * * *

سؤال 6 :

1. از خيلي از دوستان و شيعيان گله دارم كه آتش بيار معركه اي شده اند كه وهابيت روشن كرده بود. برخي شبكه ها ايجاد اختلاف مي كنند. وقتي استاد حسيني قزويني در مورد قمه زني مي فرمايد هر كس به مرجع خودش مراجعه كند، به اين توجه كنند. در اين زمينه، بحث كردن موجب ايجاد مشكلات است.

2. سند داستان مالك بن نويره و خالد بن وليد را بيان بفرماييد.

3. اسناد توسل أنبياء (عليهم السلام) به خمسه طيبه (عليهم السلام) را در كتب شيعه بيان بفرماييد. چون اين مطلب كمتر در كتب أهل سنت آمده است و در كتب شيعه به تفصيل آمده است.

جواب 6 :

1. واقعاً خيلي تأسف آور است. من همين ديروز با اين كه وضع روحي ام به دليل غم از دست دادن مادر، خراب بود و سعي كردم كارهاي علمي ام را حتي المقدور انجام بدهم، وقتي در سايت هاي مختلف و ايميل ها را نگاه مي كردم، ديدم كه در شيراز، برنامه هايي را روي سايت ها گذاشته اند كه واقعاً براي من درد آور بود. مثلاً از قمه زني هايي كه از كودكان و بچه ها داشتند، وهابيت روي آنها خيلي مانور دادند. واقعاً قلبم به درد آمد.

[پخش تصاوير قمه زني]

اين تصاوير قمه زني در شيراز است كه در چهاردهم محرم امسال روي آنتن رفته است و در يك منزل بوده است. اين نمونه اي از قمه زني هاي امسال است و آقايان وهابيت هم روي سايت گذاشته اند و خيلي هم نسبت به شيعه فحاشي كرده اند و عليه شيعه تبليغ كرده اند. حتي در مورد قمه زني كودكان گفته اند: «اين كودكان به چه جرمي، وحشيانه شكنجه مي شوند؟».

وهابيت از اين قضايا سوء استفاده مي كنند. من نمي دانم اين عزيزاني كه اين كار را انجام مي دهند، آيا واقعاً اين خدمت به أهل بيت (عليهم السلام) و امام حسين (عليه السلام) است؟ وقتي اين كارها را نمايش مي دهند، ده ها جوان شيعه را به طرف وهابيت مي كشانند و شيعه را به عنوان يك وحشي معرفي مي كنند. در سايت هاي مختلف مي نويسند كه شيعيان آدم كش هستند و اگر كسي را پيدا نكنند براي كشتن، خودشان را مي كشند و براي نمونه، همين قمه زني ها را به تصوير مي كشند.

اگر بنده گفته ام «قمه زني، امروز موجب وهن است» و چه بسا هم براي برخي تلخ بود، به اين دلايل است. نه تنها بنده اين را گفته ام، بلكه حضرت آيت ا... العظمي سيستاني و حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) و حضرت آيت ا... العظمي تبريزي (ره) گفته اند كه «اگر قمه زني وهن باشد، خلاف شرع و حرام است». حتي حضرت آيت ا... العظمي تبريزي (ره) گفته است: «اين كه قمه زني از مصاديق جزع در مصيبت أهل بيت (عليهم السلام) باشد، ثابت نيست». اين آقايان بايد كارهايي مانند سينه زني و نوحه سرايي كردن كه از مصاديق جزع هست را رواج بدهند.

2. قبلاً در اين رابطه صحبت كرده ايم. إن شاء ا... اگر دوستان اجازه بدهند، وقتي بحث سقيفه را بحث كرديم، وقتي به قضيه اصحاب ردّه رسيديم، در مورد مالك بن نويره مفصل با عزيزان بيننده صحبت خواهيم كرد. بزرگان أهل سنت هم در اين زمينه از مالك بن نويره تمجيد و تجليل كرده اند و جنابت هاي خالد را مطرح كرده اند.

در تاريخ طبري، جلد 2، صفحه 503 در رابطه با قضيه مالك بن نويره و خالد مي گويد:

وقتي خالد به آنجا رفت، مالك بن نويره پشت سر او نماز خواند و بعد از نماز، از آنها خواست اسلحه شان را بر زمين بگذارند. بعد از اين كه مالك بن نويره و يارانش اسلحه را بر زمين گذاشتند، خالد و يارانش گردن آنها را زدند.

آقاي ذهبي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است و حرفش براي آقايان أهل سنت، مانند شمش طلا و طلاي خالص است، با قاطعيت مي گويد:

خالد بن وليد بدون هيچ گناهي مالك بن نويره را كشت و به خاطر اين كه ديد همسر زيبايي دارد، همان شب هم با همسرش همبستر شد.

تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص33

هم چنين اين مطلب در ده ها كتاب ديگر مانند الفتوح إبن أعثم، جلد 1، صفحه 20 و أسد الغابة في معرفة الصحابة إبن أثير جزري، جلد 4، صفحه 295 و البداية و النهاية إبن كثير، جلد 6، صفحه 355 آمده است.

جالب اين است كه وقتي چشم عمر به خالد افتاد، گفت:

قتلت إمرأ مسلما ثم نزوت علي امرأته؟! والله! لأرجمنك بأحجارك.

مرد مسلماني را كشتي و بعد بر همسرش تجاوز كردي؟! به خدا قسم! تو را سنگسار خواهم كرد.

تاريخ الطبري، ج2، ص504 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص296 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص359 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص36 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص355

إن شاء ا... وقتي خواستيم بحث اصحاب ردّه را مطرح كنيم، در اين زمينه مفصل بحث خواهيم كرد.

3. اگر بخواهيم در اين مورد وارد شويم، زمان زيادي مي خواهد و الآن فرصت كم است. قضايايي را كه قبلاً با دوستان مطرح كرده بوديم نسبت به توسل بزرگان گذشته به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و أهل بيت (عليهم السلام) كاملاً مشخص است. هم چنين از خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل مي كنند كه به سهل بن حنيف دستور مي دهد برود وضو بگيرد و نماز بخواند و به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل شود.

جالب اين است كه در كتب أهل سنت در روايتي صحيح آمده است از قول شخص خليفه دوم كه مي گويد:

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:

لما إقترف آدم الخطيئة، قال: يا رب! أسألك بحق محمد لما غفرت لي! فقال الله: يا آدم! و كيف عرفت محمد؟ أو لم أخلقه. قال: يا رب! لأنك لما خلقتني بيدك و نفخت في من روحك، رفعت رأسي، فرأيت علي قوائم العرش مكتوبا: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، فعلمت أنك لم تضف إلي إسمك إلا أحب الخلق إليك، فقال الله: صدقت يا آدم! إنه لأحب الخلق إلي، أدعني بحقه، فقد غفرت لك و لولا محمد ما خلقتك.

هذا حديث صحيح الإسناد.

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

وقتي حضرت آدم خطا كرد، گفت: خدايا! تو را قسم مي دهم به حق محمد كه مرا ببخشي. خداوند فرمود: اي آدم! چگونه محمد را شناختي؟ در حالي كه من هنوز او را نيافريده ام. حضرت آدم فرمود: خدايا! وقتي مرا خلق كردي و از روح خودت در من دميدي، سرم را بلند كردم و ديدم كه در عرش نوشته شده است: لا إله إلا الله، محمد رسول الله. پس دانستم كه تو كسي را به اسم خودت اضافه نمي كني، مگر اين كه محبوب ترين خلائق نزد تو باشد. خداوند گفت: راست گفتي اي آدم. او محبوب ترين خلائق نزد من است. مرا به حق او بخوان تا تو را ببخشم و اگر محمد نبود، تو را خلق نمي كردم.

حاكم نيشابوري مي گويد: اين روايت صحيح الإسناد است.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص615 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج7، ص437 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج1، ص91 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج1، ص320 ـ قصص الأنبياء لإبن كثير، ج1، ص29 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص455

* * * * * * *

سؤال 7 :

لطف بفرماييد حديث سلسلة الذهب را كه از امام رضا (عليه السلام) نقل شده و براي شفاء مريض خوب است، بيان بفرماييد.

جواب 7 :

حديث اين است:

عن علي بن موسي الرضا عن موسي بن جعفر عن جعفر بن محمد عن محمد بن علي عن علي بن الحسين عن الحسين بن علي عن الحسن بن علي عن علي بن أبي طالب عن النبي (صلي الله عليه و سلم) عن جبرئيل عن ميكائيل عن اسرافيل عن اللوح عن القلم قال: يقول الله عزوجل: ولاية علي بن أبي طالب حصني، فمن دخل حصني أمن من عذابي.

عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج1، ص146

و بايد 40 مرتبه خوانده شود.

خود احمد بن حنبل هم مي گويد:

لو قرئت هذا الاسناد علي مجنون، لبرء من جنونه.

اگر اين سند را بر يك ديوانه قرائت كني، آن ديوانه شفا پيدا مي كند.

* * * * * * *

سؤال 8 :

أبو بكر و عمر و عثمان، چند بار در راه اسلام جنگيدند و چند نفر از مشركان را كشتند؟

جواب 8 :

يكي از شخصيت هاي مصري و از اساتيد دانشگاه الأزهر به نام استاد عبد الكريم خطيب در كتاب عمر بن الخطاب، صفحه 186 مي گويد:

از أبو بكر و عمر، هيچ گونه اسمي در جنگ ها و قتال ها نيامده است و هيچ كافر يا مشركي را نكشته اند.

حتي ما بارها گفته ايم كه اين آقايان يك روايت ضعيف به ما نشان بدهند كه جناب خليفه اول، يك مگسي كه روي شانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده را از ترس اين كه بيايد روي صورت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بنشيند، كشته است؛ اين آقايان هم چنين روايتي ندارند. ما قصد جسارت نداريم و اين را خود اين آقايان مي گويند كه اينها در جنگ ها فرار مي كردند و شكست مي خوردند و در صحيح بخاري و صحيح مسلم و هم چنين در المستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري، جلد 3، صفحه 37 آمده است و در ده ها كتاب ديگر، اين مطالب را ذكر كرده اند. ولي اين كه اينها در راه اسلام شمشير در جنگ كشيده باشند و پرچم دار لشكر باشند يا فتح و پيروزي در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي اسلام به ارمغان آورده باشند، ذكر نكرده اند.

من از عزيزان بيننده أهل سنت تقاضا مي كنم كه اگر در اين زمينه مطلبي دارند، براي ما بفرستند و يقين بدانند كه ما در اينجا، عين عبارت اين عزيزان را مي خوانيم. البته روايات جعلي و دروغين كه نسبت به خليفه دوم در مورد يك يهودي ذكر شده است را نياورند؛ چون دروغ است و واقعيت ندارد.

* * * * * * *

سؤال 9 :

1. اين آقايان از طريق اسامي فرزندان أمير المؤمنين (عليه السلام) كه به نام هاي خلفاء است، مي خواهند ثابت كنند كه ميان آنها محبت بوده است. بر فرض كه هم چنين چيزي باشد، آيا خود خلفاء هم از اسامي اينها استفاده كرده اند؟

2. أبو بكر و عمر هم علاقه زيادي به هم داشتند و أبو بكر، عمر را خليفه كرد و عمر هم أبو بكر را خليفه كرد. آيا اينها هم نام همديگر را بر روي فرزندان خود گذاشته اند؟

3. شنيده ام اين آقايان، أحاديثي را كه در صحاح شان وجود دارد و به نفع شان نيست، حذف مي كنند. آيا اين صحت دارد؟

4. تنها دل خوشي ما بين اين همه شبكه وهابي، اين شبكه است. آبونمان اين شبكه را به گونه اي مديريت كنيد كه بتوانيم به اين شبكه كمك كنيم.

جواب 9 :

1. خير، هيچ موردي نداشته ايم كه از فرزندان أبو بكر و عمر و عثمان، به نام حسن و حسين و علي باشند.

چه خوش بي مهرباني از دو سر بي كه يك سر مهرباني درد سر بي

ما از اين آقايان سؤال مي كنيم كه اگر ميان آنها محبت بوده است، چرا آنها يك مورد هم از فرزندان خود را به نام علي و حسن و حسين نگذاشته اند.

البته خود أمير المؤمنين (عليه السلام) صراحت دارد كه به خاطر علاقه اش به برادر شهيدش عثمان بن مظعون، نام فرزند خود را عثمان گذاشته است. وقتي يك مورد را أمير المؤمنين (عليه السلام) بيان كرده است، ما مي توانيم «حكم الأمثال في ما يجوز و في ما لا يجوز واحد» را جاري كنيم و مي توانيم در أبو بكر هم همين را جاري كنيم. چون فقط نام أبو بكر براي أبو بكر بن أبي قحافه نبود و فقط نام عمر براي عمر بن خطاب نبود؛ صحابه زيادي داشتيم كه به اين نام بوده اند. در ضمن، اين اسامي در آن زمان مرسوم بوده است. مثلاً اگر در زمان شاه، كسي نامش را محمد رضا مي گذاشت، آيا به اين خاطر علاقه به شاه بود و آيا بايد او را شاه دوست دانست؟ اين آقايان در يك مورد، يك روايت ضعيفي به ما نشان بدهند از خليفه اول و خليفه دوم كه آقا علي بن أبي طالب (عليه السلام) نام فرزندش را كه به اسم عمر گذاشته است، به خاطر محبت به من بوده است.

2. بله، اين هم يك بحث جديدي است و بايد اين آقايان به ما جواب بدهند.

3. بله، تا حدودي صحت دارد. إن شاء ا... در برنامه اي، كليه تحريفاتي كه در اين 2 ، 3 قرن أخير در كتب أهل سنت و صحاح أهل سنت و نرم افزار هاي أهل سنت انجام شده را به صورت مستند براي بينندگان عزيز صحبت خواهيم كرد.

4. إن شاء ا... اين برنامه را خواهيم گذاشت. دوستان در اين مورد مرتب به ما ايميل مي زنند و پيامك مي دهند. ما به صورت متوسط، ماهانه بين 100 تا 120 ميليون هزينه داريم. ولي عزيزان گفتند كه مبلغ را تا حدّ 100 يا 200 هزار تومان پايين بياوريد تا ما بتوانيم كمك كنيم. يك عزيزي هم پيامك داده بود كه من ماهانه 5 هزار تومان مي توانم كمك كنم. چه بسا عزيزي كه با اخلاص، 500 تومان به بدهد، از 500 ميليون تومان ديگران با ارزش تر باشد. إن شاء ا... اين برنامه را رديف مي كنيم تا عزيزاني كه مي خواهند، بتوانند در اين زمينه كمك كنند و ما اسامي اين افراد را مي نويسيم و هزينه هاي جاري را هم به صورت شفاف اعلام مي كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها