2024 April 29 - دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
بررسی روایت عدم علم زراره به امامت امام کاظم علیه السلام
کد مطلب: ١٢٨٣٧ تاریخ انتشار: ٠١ تير ١٤٠٢ - ١٨:٠٦ تعداد بازدید: 210
دروس خارج » تبیین مسئله خمس در اسلام
بررسی روایت عدم علم زراره به امامت امام کاظم علیه السلام

(جلسه نود و سوم - 01 03 1402)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه نود و سوم - 01 03 1402)

موضوع:  بررسی روایت عدم علم زراره به امامت امام کاظم علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

 (چرا خدا هرکه را بخواهد عذاب می کند و هرکه را بخواهد می بخشد؟)

پاسخ:

(اللَّهُ فَيغْفِرُ لِمَنْ يشَاءُ وَيعَذِّبُ مَنْ يشَاءُ)

خداوند هر کس را بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، مي‌بخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مي‌کند.

سوره بقره (2): آیه 284

خداوند مبسوط الید است.

(وَقَالَتِ الْيهُودُ يدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ينْفِقُ كَيفَ يشَاءُ وَلَيزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَينَا بَينَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الْمُفْسِدِينَ)

و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهي) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، مي‌بخشد! ولي اين آيات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغيان و کفر بسياري از آنها مي‌افزايد. و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمني افکنديم. هر زمان آتش جنگي افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براي فساد در زمين، تلاش مي‌کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.

سوره مائده (5): آیه 64

خدای عالم به فضلش هرکسی را بخواهد ببخشد و هرکسی را بخواهد عذاب بکند ملک خودش است. یعنی ملک طلق الهی است.

(لِمَنِ الْمُلْكُ الْيوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ)

حکومت امروز براي کيست؟ براي خداوند يکتاي قهار است!

سوره غافر (40): آیه 16

از طرفی هم خدای عالم حکیم است. تمام این ها را ما در نظر بگیریم خدا ارحم من کل رحیم، ارئف من کل رئوف از طرفی هم البته این تعبیر نیست احکم من کل حکیم. یا تعبیر احسن الحاکمین.

تمام کارهای خدا بر مبنای حکمت است. مرحوم علامه طباطبایی درباره این حدیث:

 «السعید سعید في بطن امه والشقي شقي في بطن امه»

یا اینکه خدا طینت مؤمنین را از بهشت آفریده و طینت کفار و مشرکین را از جهنم آفریده است

در کتاب در محضر علامه طباطبایی می گوید: «الشقي شقي في بطن امّه.

یعنی فرض بفرمایید تمام پنجاه تا علت جمع بشود در کنارش این اختیار هم یکی از علل صدور فعل از عبد است. یعنی خدای عالم هرکاری بخواهد بکند اختیار عبد یکی از علل است و بدون اختیار عبد حتی امر ضروری و قطعی الوقوع قطعا به این مسئله برمی گردد که این عبد به اختیار خودش این را اختیار کرده است. این طوری نیست که عبد مسلوب الاختیار باشد.

لذا با توجه به روایاتی که ما داریم محرومیت هایی که در این دنیا است، کسی نابینا به دنیا آمده است یا لال به دنیا آمده است. روایات در این زمینه یکی دو تا هم نیست روایات را اگر نگویم در حدّ متواتر، در حدّ مستفیض است. خدای عالم به کسانی که در دنیا با محرومیت زندگی کردند در آخرت در آن زندگی جاوید جبران می کند. مثلا کسی مسافرت رفته در این مسافرت دسته جمعی به ده نفر خیلی خوش گذشته و به ده نفر هم خیلی سخت گذشته است.

وقتی به محل خودشان برمی گردند آن کسی که این ها را به سفر برده به این ده نفری که برای شان مسافرت سخت گذشته یک پاداش خیلی ویژه می دهد با این پاداشی که می گیرند تمام آن خستگی ها از تن شان بیرون می رود، این پاداش ویژه باعث می شود که در زندگی آقایان یک تحولی ایجاد بشود نه تنها از آن محرومیت سفر ناراحت نمی شوند خوشحال هم می شوند.

دوستان کتاب حق الیقین مرحوم شُبّر (رضوان الله تعالی علیه) جلد دوم را ملاحظه کنند خیلی از این شبهات را این بزرگوار عالی جواب داده است. جواب هایش، جواب های خیلی مستدل و مستند به روایات است.

پرسش:

استاد در روایت است که بهشت هشت در دارد و سه در آن از قم باز می شود منظور از این که سه تا در از قم باز می شود تعبیر کنایی است. در آخر روایت دارد که تمام شیعیان به شفاعت حضرت معصومه وارد بهشت می شوند اگر به شفاعت حضرت معصومه تمام شیعیان وارد بهشت می شوند شفاعت پیامبر و بقیه ائمه چه می شود؟

پاسخ:

افراد مراتبی دارند اگر مراتب افراد را شما در نظر بگیرید یک افرادی هستند به قدری گناهشان بزرگ است، یا کاری کردند که با شفاعت افراد رده ی پایین به جایی نمی رسند. این یک نکته.

نکته دیگر شفاعتی که معصومین می کنند همه این ها بر گرفته از شفاعت رسول الله است. یعنی به برکت رسول الله این ها به مقام شفاعت کننده ها رسیده اند؛ یعنی شفاعت حضرت معصومه (سلام الله علیها) جدای از شفاعت پیامبر نیست. شعبه و بخشی از شفاعت پیامبر اکرم است.

نکته سوم این که این ها می خواهند عظمت این فرد را بالا ببرند. که ایشان در یک مقامی است که فردا می تواند همه شیعیان را شفاعت کند. این که همه شیعیان شفاعت شوند دیگر احتیاج به امام حسین و دیگران ندارد.

در زیارت عاشورا می خوانیم:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُود»

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص179

این را داشته باشیم تمام شفاعت ها بر گرفته از نبی مکرم است. نکته مهم تر این مسائلی که مطرح می شود برای این است که مقام طرف را بالا ببرد؛ یعنی شأنیت این را دارد.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ،

شبهاتی مربوط به اصحاب که ائمه و اسامی آنها را نمی شناختند را مطرح کردیم و این که ائمه (علیهم السلام) خودشان خبر نداشتند این را هم جواب دادیم.

در رابطه با زراره این ها یک حساب جاری ویژه ای را باز کرده اند چون زراره افقه فقهای عصر معصوم است. جایگاهی ویژه هم دارد:

«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ لَانْدَرَسَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ أَحَادِيثُ أَبِي (علیه السلام)»

الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: ‏1413 ق‏، ص 66

می گویند زراره با این مقام و با این تخصصی که دارد و با این ارتباطی که با معصوم دارد ایشان از امام بعد از امام صادق خبر نداشت وقتی امام صادق از دنیا رفت زراره در کوفه بود فرزندش را در مدینه فرستاد ببینید امام بعد از امام صادق (سلام الله علیه) چه کسی است.

مرحوم شیخ صدوق این را از زیدیه مطرح می کند.

   «لو كان خبر الأئمة الاثني عشر صحيحا لما كان الناس يشكون بعد الصادق جعفر بن محمد (علیه السلام) في الإمامة حتى يقول طائفة من الشيعة بعبد الله و طائفة بإسماعيل و طائفة تتحير حتى‏ أَنَّ الشِّيعَةَ مِنْهُمْ مَنِ امْتَحَنَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الصَّادِقِ (علیه السلام) فَلَمَّا لَمْ يَجِدْ عِنْدَهُ مَا أَرَادَ خَرَجَ وَ هُوَ يَقُولُ إِلَى أَيْنَ إِلَى الْمُرْجِئَةِ أَمْ إِلَى الْقَدَرِيَّةِ أَمْ إِلَى الْحَرُورِيَّةِ وَ إِنَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ سَمِعَهُ يَقُولُ هَذَا فَقَالَ لَهُ لَا إِلَى الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَى الْقَدَرِيَّةِ وَ لَا إِلَى الْحَرُورِيَّةِ وَ لَكِنْ إِلَيَّ .. فانظروا من كم وجه يبطل خبر الاثني عشر أحدها جلوس عبد الله للإمامة و الثاني إقبال الشيعة إليه و الثالث حيرتهم عند امتحانه»

بعد می گوید:

 «و الرابع أنهم لم يعرفوا أن إمامهم موسى بن جعفر (علیه السلام) حتى دعاهم موسى إلى نفسه»

این ها نمی دانستند اقا امام موسی کاظم امام است تا خود امام کاظم فرمود: من امام بعد از امام صادق هستم.

 «و في هذه المدة مات فقيههم‏ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ وَ هُوَ يَقُولُ وَ الْمُصْحَفُ عَلَى صَدْرِهِ»

قرآن را بر سینه اش گرفته بود

 «اللَّهُمَّ إِنِّي أَئْتَمُّ بِمَنْ أَثْبَتَ إِمَامَتَهُ هَذَا الْمُصْحَفُ»

من معتقد هستم به امامت آن کسی که این قرآن امامت او را تثبیت کرده است.

كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص74

وقتی مثل زراره ای که از فقهای اصحاب ائمه (علیهم السلام) است نسبت به امامت امام کاظم هیچ اطلاعی ندارد؛ بنابراین، این که می گویند اسامی ائمه اثنی عشر منتشر بوده و اصحاب می دانستند (نستجیر بالله) این واقعیت ندارد.

البته این شبهه را افرادی مثل قلمداران، برقعی و احمد الکاتب هم مطرح کرده اند.

بعضی ها هم بعد از انقلاب قلم به دست شدند این مطالب را دارند مطرح می کنند.

من تاریخ شبهات را بررسی کردم. دیدم این شبهات تقریبا در زمان امام هادی و امام عسکری (سلام الله علیهما) دیگر به آن شکل مطرح نبوده است. در گوشه و کنار هم این ها مطرح شده مرحوم شیخ صدوق و شیخ مفید جواب دادند.

در قرن هفتم و هشتم که علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه) و محقق حلی فرزند بزرگوارشان پرچمدار پاسخ به شبهات جامعه بودند در کتاب هایشان به هیچ وجه اشاره ای به این شبهات نیست؛ یعنی مشخص است که این شبهات تقریبا در این دو سه قرن منتفی شد و رفت.

این ها از زمان کسروی، حکمی زاده و امثال این ها، آمدند مطالب را مطرح کردند یعنی آغازش از شریعت سنگلجی و حکمی زاده و کسروی شروع شد بعد هم برقعی و دیگران مطرح کردند و این مسائل را آب و تاب دادند و الان هم بعضی از آقایانی که از شیعه عقده ای در دل دارند یا ورشکسته سیاسی هستند این ها را مطرح می کنند.

در این جا ما چند تا پاسخ دادیم اولا روایات متعدد داریم از جمله:

«عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْوَاسِطِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ زُرَارَةَ شَكَّ فِي إِمَامَتِي فَاسْتَوْهَبْتُهُ مِنْ رَبِّي تَعَالَى.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص155

این ها همه از ساخته پرداخته های آقایان زیدی ها بوده است. مرحوم آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) وقتی روایت را می آورد دارد:

«الرواية أيضا ضعيفة بجهالة الحسن، وأبي يحيى»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج8، ص239

حسن ابن ابی علی ابن موسی و ابی یحیی ضریر؛ پس روایت هایی که مطرح کردند هیچ کدام از این ها سند ندارد. روایت کشی که از علی ابن یقطین است.

«عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، قَالَ لَمَّا كَانَتْ وَفَاةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ النَّاسُ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ، وَ اخْتَلَفُوا فَقَائِلٌ قَالَ بِهِ، وَ قَائِلٌ قَالَ بِأَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) فَدَعَا زُرَارَةُ ابْنَهُ عُبَيْداً»

زراره دو تا بچه داشت عبدالله و عبید الله.

 «فَقَالَ يَا بُنَيَّ النَّاسُ مُخْتَلِفُونَ فِي هَذَا الْأَمْرِ: فَمَنْ قَالَ بِعَبْدِ اللَّهِ فَإِنَّمَا ذَهَبَ إِلَى الْخَبَرِ الَّذِي جَاءَ أَنَّ الْإِمَامَةَ فِي الْكَبِيرِ مِنْ وُلْدِ الْإِمَامِ»

آن ها که سراغ عبدالله افطح رفتند به روایتی تمسک کرده اند که: «الْإِمَامَةَ فِي الْكَبِيرِ مِنْ وُلْدِ الْإِمَامِ»

«فَشُدَّ رَاحِلَتَكَ وَ امْضِ إِلَى الْمَدِينَةِ»

بلند شو اسباب سفر را آماده کن، اسب و شترت را آماده کن به مدینه برو

«حَتَّى تَأْتِيَنِي بِصِحَّةِ الْأَمْرِ! فَشَدَّ رَاحِلَتَهُ وَ مَضَى إِلَى الْمَدِينَةِ، وَ اعْتَلَّ زُرَارَةُ»

زراره مریض شد

 «فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ سَأَلَ عَنْ عُبَيْدٍ»

پرسید پسر من آمد یا نیامد. بعد از امام صادق امام چه کسی است.

 «فَقِيلَ إِنَّهُ لَمْ يَقْدَمْ»

هنوز نیامده است.

 «فَدَعَا بِالْمُصْحَفِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي مُصَدِّقٌ بِمَا جَاءَ نَبِيُّكَ مُحَمَّدٌ فِيمَا أَنْزَلْتَهُ عَلَيْهِ وَ بَيَّنْتَهُ لَنَا عَلَى لِسَانِهِ، وَ إِنِّي مُصَدِّقٌ بِمَا أَنْزَلْتَهُ عَلَيْهِ فِي هَذَا الْجَامِعِ»

در این قرآن

 «وَ إِنَّ عَقْیدِتي وَ دَيْنِيَ الَّذِي يَأْتِينِي بِهِ عُبَيْدٌ ابْنِي»

عقیده من نسبت به امام آن است که پسرم خواهد آورد

«وَ مَا بَيَّنْتَهُ فِي كِتَابِكَ، فَإِنْ أَمَتَّنِي قَبْلَ هَذَا فَهَذِهِ شَهَادَتِي عَلَى نَفْسِي وَ إِقْرَارِي بِمَا يَأْتِي بِهِ عُبَيْدٌ ابْنِي وَ أَنْتَ الشَّهِيدُ عَلَيَّ بِذَلِكَ! فَمَاتَ زُرَارَةُ، وَ قَدِمَ عُبَيْدٌ، فَقَصَدْنَاهُ لِنُسَلِّمَ عَلَيْهِ فَسَأَلُوهُ عَنِ الْأَمْرِ الَّذِي قَصَدَهُ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) صَاحِبُهُمْ.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص154

این روایتی است که تقریباً مستمسک این حضرات قرار گرفته است

پرسش:

این تأیید می کند به آن چه که ائمه گفتند زراره تأیید می کند

پاسخ:

می گوید نمی شناخت بعد از امام صادق چه کسی است.

پرسش:

بحث نشناختن نیست بحث این است که زراره گفت آن چه را که ائمه گفتند قبول دارد

پاسخ:

دو تا بحث است یک بحث این است که اصلاً این روایت صحیح یا صحیح نیست؟ بحث دیگر این است که (ان شاء الله در جواب های ما می آید) زراره در این جا همان کاری را کرد که یک فقیه و یک مسلمان باید انجام بدهد. یعنی یک درسی برای آیندگان و برای دیگر شیعیان است اگر در یک موردی، مسئله مشتبه است به مشتبهات نروید به منصوصات بروید. راه رسیدن به منصوصات تحقیق و بررسی است.

آقای خویی می گوید:

«هذه الرواية ضعيفة بجهالة محمد بن عثمان بن رشيد وأحمد بن علي ابن يقطين»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج8، ص238

پس روایت ضعیف است ما نمی توانیم با یک روایت ضعیف ، مسئله ای مثل اعتقاد زراره به امامت را زیر سوال ببریم .

پرسش:

در فرمایش شیخ مفید، این روایت را قبول کرده است

پاسخ:

ایشان جواب «علی فرض تسلیم» داده. زراره کاری کرده است که وظیفه یک فقیه است.

 روایت بعدی در رجال کشی است جمیل ابن دَراج، بعضی ها دُراج می خوانند غلط است دُراج اسم پرنده است.

«عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ مَا رَأَيْتُ رَجُلًا مِثْلَ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ، إِنَّا كُنَّا نَخْتَلِفُ إِلَيْهِ فَمَا نَكُونُ حَوْلَهُ إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الصِّبْيَانِ فِي الْكُتَّابِ حَوْلَ الْمُعَلِّمِ»

همگی در اطراف زراره مثل بچه مکتبی در برابر معلم مکتب بودیم

«فَلَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ جَلَسَ عَبْدُ اللَّهِ مَجْلِسَهُ: بَعَثَ زُرَارَةُ عُبَيْداً ابْنَهُ زَائِراً عَنْهُ لِيَعْرِفَ الْخَبَرَ وَ يَأْتِيهِ بِصِحَّتِهِ، وَ مَرِضَ زُرَارَةُ مَرَضاً شَدِيداً قَبْلَ أَنْ يُوَافِيَهُ عُبَيْدٌ، فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ دَعَا بِالْمُصْحَفِ فَوَضَعَهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَبَّلَهُ، قَالَ جَمِيلٌ فَحَكَى جَمَاعَةٌ مِمَّنْ حَضَرَهُ أَنَّهُ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَلْقَاكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِمَامِي مَنْ ثَبَتَ لَهُ  فِي هَذَا الْمُصْحَفِ إِمَامَتُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِلُّ حَلَالَهُ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَهُ وَ أُومِنُ بِمُحْكَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ، عَلَى ذَلِكَ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص155

آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) در معجم رجال شان وقتی به این روایت می رسد می گوید:

«هذه الرواية أيضا ضعيفة بعلي بن حديد»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج8، ص239

این ها یکی دو تا نیست عزیزان دقت کنند روایت دیگر از عمه زراره است

«عَنْ نَصْرِ بْنِ شُعَيْبٍ، عَنْ عَمَّةِ زُرَارَةَ، قَالَتْ لَمَّا وَقَعَ زُرَارَةُ وَ اشْتَدَّ بِهِ: قَالَ نَاوِلِينِي الْمُصْحَفَ»

وقتی بیماری زراره خیلی شدت گرفت گفت قرآن را به من بدهید

«فَنَاوَلْتُهُ وَ فَتَحْتُهُ»

قرآن را باز کردم و به دستش دادم

 «فَوَضَعَهُ عَلَى صَدْرِهِ، وَ أَخَذَهُ مِنِّي ثُمَّ قَالَ: يَا عَمَّةِ اشْهَدِي أَنْ لَيْسَ لِي إِمَامٌ غَيْرُ هَذَا الْكِتَابِ»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص156

عمه اش را شاهد گرفته است یا عمه، شاهد باش غیر از این قرآن من هیچ امامی ندارم. این همه چیز را به هم می زند ! بدتر از روایات قبلی شد. همین که الان وهابی ها می گویند با وجود قرآن دیگر نیازی به امام نداریم.

این روایت را هم اقای خویی می گوید:

«وهذه الرواية أيضا ضعيفة، ولا أقل من جهة جهالة إبراهيم المؤمن وعمة زرارة»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج8، ص239

عمه زراره هم شناخته شده نیست مجهول است

ظاهر روایت این است ظاهر روایت به دست وهابی بیافتد می گوید همان عقیده ای که ما می گوییم امام بعد از پیغمبر، قرآن است روایت زراره شما هم همین را می گوید، می گوید: «إمامی هذا القرآن»

روایت دیگر در کشی آمده است

«بَعَثَ زُرَارَةُ عُبَيْداً ابْنَهُ يَسْأَلُ عَنْ خَبَرٍ أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) فَجَاءَهُ الْمَوْتُ قَبْلَ رُجُوعِ عُبَيْدٍ إِلَيْهِ، فَأَخَذَ الْمُصْحَفَ فَأَعْلَاهُ فَوْقَ رَأْسِهِ، وَ قَالَ إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ مَنِ اسْمُهُ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ فِي جُمْلَةِ الْقُرْآنِ مَنْصُوصٌ عَلَيْهِ، مِنَ الَّذِينَ أَوْجَبَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ عَلَى خَلْقِهِ، أَنَا مُؤْمِنٌ بِهِ، قَالَ فَأَخْبَرَ بِذَلِكَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ (علیه السلام) فَقَالَ وَ اللَّهِ كَانَ زُرَارَةُ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ تَعَالَى.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص155

باز همان روایت است. از نظر سند نتوانستیم اشکالی به سند بگیریم ولی بحث این است که:

«خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِك‏»

اگر عمل کنیم این روایت هم چون خلاف مشهور است به هیچ وجه قابل استناد نیست.

 جوابی که از امام رضا (سلام الله علیه) نقل شده این احادیث را کلاً زیر سوال می برد.

 محمد ابن حکیم می گوید به ابی الحسن اول (امام کاظم) قضیه زراره را عرض کردم و این که پسرش عبید الله را به مدینه فرستاد امام کاظم فرمود:

«فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ: إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ زُرَارَةُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص156

پرسش:

زراره در خانه اش بود اصلا از خانه اش خارج نشد

پاسخ:

این آیه:

(وَمَنْ يهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يخْرُجْ مِنْ بَيتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا)

کسي که در راه خدا هجرت کند، جاهاي امن فراوان و گسترده‌اي در زمين مي‌يابد. و هر کس بعنوان مهاجرت به سوي خدا و پيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست؛ و خداوند، آمرزنده و مهربان است.

سوره نساء (4): آیه 100

شما آثار امام را ملاحظه بفرمایید می گوید این آیه یکی از بهترین آیاتی است که برای سیر و سلوک است که انسان از قید نفس، هجرت کند این نفس را از بین ببرد و به طرف الله حرکت کند «من یخرج من بیته» مراد از بیت، بیت گلی نیست مراد از بیت نفس است. از بیت نفسش حرکت کند زراره هم چنین کاری کرده است یا اینکه (وَمَنْ يخْرُجْ مِنْ بَيتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ) من یخرج وقتی پسر زراره می رود گویا خود زراره از خانه اش حرکت کرده است خودش نمی تواند برود فرزندش را فرستاده.

تمام این روایات متواتر هم باشد یک اشکال ظریف دارد. به عبارت دیگر:

«ادلّ دلیل علی وجود الشیء وقوعه في الخارج»

یا یک ضرب المثلی می زنند بدترین روایت، روایتی است که تاریخ او را تکذیب کند. یعنی وقوع خارجی او را تکذیب کند. در رجال نجاشی آمده:

«مات زرارة سنة خمسين و مائة»

رجال النجاشي‏؛ نويسنده: نجاشي، احمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 450 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين بقم المشرفه‏، قم: 1365ش، ص175

آقای خویی در رجالش می گوید:

«وقد تقدم في الروايتين الأخيرتين الصحيحتين من الكشي : أن زرارة كان مهاجرا إلى الله تعالى. هذا وإن هذه الروايات تنافي عد الشيخ في رجاله زرارة من أصحاب الكاظم عليه السلام، الظاهر في روايته عنه عليه السلام ، على ما ذكره في أول كتابه ، فكيف يمكن أن زرارة مات وهو لا يعرف إمامة الكاظم عليه السلام ، بل إنها تنافي ما ذكره ابن فضال من أنه مات بعد أبي عبد الله عليه السلام بسنة أو بنحو منه ، وما ذكره الشيخ والنجاشي : من أن زرارة مات سنة 150 . فإنه على ذلك يكون بين موته ووفاة الصادق التي هي سنة 148 فصل كثير ولا يمكن عادة عدم وصول خبر إمامة الكاظم عليه السلام إليه في هذه المدة، ولا سيما أن عبد الله مات بعد أبيه بسبعين يوما على ما قيل.»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج8، ص241

آقای خویی می گوید شهادت امام صادق (سلام الله علیه) سال 148 بود زراره 150 از دنیا رفته است یعنی 2 سال بعد از امام صادق، زراره از دنیا رفته است پس معلوم می شود بدترین دلیل، دلیلی است که تاریخ او را با وقوع خارجی تکذیبش بکند.

در رجال کشی است که:

«‌وَ كَانُوا مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)، وَ بَقِيَ زُرَارَةُ إِلَى عَهْدِ أَبِي الْحَسَنِ فَلَقِيَ مَا لَقِيَ.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص161

تا زمان امام کاظم ماند و با حضرت امام کاظم ملاقات داشت. معجم رجال هم می گوید روایت صحیح است.

در کتب روایی مان می گوید:

«الظاهر فی روایته... علی ما ذکره في اول کتابه»

خود زراره روایات متعددی از آقا امام کاظم (سلام الله علیه) دارد چطور می شود که زراره در زمان شهادت امام صادق از دنیا رفته باشد بعد روایت از امام کاظم (سلام الله علیه) داشته باشد؟

 این روایت را عزیزان دقت کنند آقای خویی هم روی این روایت مانور داده است. روایت از آقا امام رضا (سلام الله علیه) است عبارت مرحوم صدوق است می گوید کاری که زراره کرد

«و هل يفعل الفقيه المتدين عند اختلاف الأمر عليه إلا ما فعله زرارة على أنه قد قيل إن زرارة قد كان علم بأمر موسى بن جعفر (علیه السلام) و بإمامته و إنما بعث ابنه عبيدا ليتعرف من موسى بن جعفر (علیه السلام) هل يجوز له إظهار ما يعلم من إمامته أو يستعمل التقية في كتمانه »

 وقتی همه دارند اختلاف می کنند این می گوید عبد الله افطح، آن می گوید اسماعیل ابن امام صادق؛ می گوید در این اختلافات ایشان یک حرفی بزند اختلاف سوم هم این می شود. اختلافی بر اختلافات افزوده می شود بخاطر همین گفت فرزندم را می فرستم برود بررسی کند ببیند قضیه چه است؟ یک فقیه متدین در هنگام اختلاف وظیفه اش این است بررسی کند و حقیقت امر، برای مردم منکشف بشود.

«و هذا أشبه بفضل زرارة بن أعين و أليق بمعرفته»

در روایت بعدی دارد:

 «قُلْتُ لِلرِّضَا (علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»

 به امام رضا عرض کردم یابن رسول الله

«أَخْبِرْنِي عَنْ زُرَارَةَ هَلْ كَانَ يَعْرِفُ حَقَّ أَبِيكَ (علیه السلام)»

یعنی معلوم می شود در زمان امام رضا هم این شک و شبهات بوده است

«فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ لَهُ فَلِمَ بَعَثَ ابْنَهُ عُبَيْداً لِيَتَعَرَّفَ الْخَبَرَ إِلَى مَنْ أَوْصَى الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ زُرَارَةَ كَانَ يَعْرِفُ أَمْرَ أَبِي (علیه السلام) وَ نَصَّ أَبِيهِ عَلَيْهِ»

همه را کاملاً می دانست که پدرم امام کاظم، امام است و نص پدرش را هم دارد

«وَ إِنَّمَا بَعَثَ ابْنَهُ لِيَتَعَرَّفَ مِنْ أَبِي (علیه السلام) هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَرْفَعَ التَّقِيَّةَ فِي إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ نَصِّ أَبِيهِ عَلَيْهِ»

رفت بررسی کند ببیند با توجه به آن تقیه و خفقان شدیدی که بود آیا امام کاظم علیه السلام اجازه می دهند در میان مردم امامت آقا موسی ابن جعفر را مطرح کند یا نه صلاح نیست مطرح بشود؟ برای جان امام و برای شیعیان خطر دارد

«وَ أَنَّهُ لَمَّا أَبْطَأَ عَنْهُ ابْنُهُ طُولِبَ بِإِظْهَارِ قَوْلِهِ فِي أَبِي (علیه السلام) فَلَمْ يُحِبَّ أَنْ يُقْدِمَ عَلَى ذَلِكَ دُونَ أَمْرِهِ فَرَفَعَ الْمُصْحَفَ وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ إِمَامِي مَنْ أَثْبَتَ هَذَا الْمُصْحَفُ إِمَامَتَهُ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)»

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1، ص 75

این جا ندارد که زراره قبل از آمدن فرزندش از دنیا رفت. این برگشت یکی دو هفته طول کشید مردم مدام مراجعه می کنند به قول جَمیل ابن دراج مثل بچه دبستانی اطراف زراره می چرخند تکلیف چه است و امام ما چه کسی است چه کار کنیم؟ زراره نمی خواست از ناحیه خودش بدون اذن و امر امام در امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام حرفی بزند، لذا گفت: موظف هستیم آن امامی که قرآن برای ما معیّن می کند را قبول کنیم کاری به این اختلافات نداشته باشیم. این روایت سنداً صد در صد صحیح است هیچ مشکل سندی هم ندارد.

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»

 

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها