2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
هواي غدير خم گرم بوده است يا سرد؟ + تصاوير
کد مطلب: ٦٢٨٩ تاریخ انتشار: ١٦ شهریور ١٣٩٦ - ١٧:٣١ تعداد بازدید: 7957
پرسمان ولایت » امام علي (ع)
هواي غدير خم گرم بوده است يا سرد؟ + تصاوير

هواي غدير خم گرم بوده است يا سرد؟

شبكه هاي وهابي بعد از عجز در مقابل ادله شيعه درباره دلالت حديث غدير بر خلافت و جانشيني حضرت علي عليه السلام، به جغرافياي منطقه غدير پناه آوده اند. آنها با مطرح كردن اين موضوع كه روز غدير در اواخر زمستان بوده است، و غدير خم منطقه سرسبز و پر از درخت و محل تفريحي بوده است و پيامبر صلي الله عليه و آله صحابه را در اين مكان خنك و تفريحي جمع كرد، به خيال خود مي خواهند از اهميت روز جانشيني حضرت علي عليه السلام بكاهند . آنها ادعا مي كنند كه اين شيعيان هستند كه مي گويند هواي غدير در آن روز گرم و سوزناك بوده است تا با اين روش يك سناريوي احساساتي براي اهميت غدير درست كنند؛ عربها كه در منطقه گرم زندگي مي كنند، به داشتن هواي گرم عادت داشته اند و لذا معطل شدن در گرما براي ايشان كار سختي نبوده است كه موضوعيت در اهميت غدير داشته باشد .

با اين توضيح آيا واقعا روز غدير سرد و بهاري بوده است؟

پاسخ

هرچند گرمي و يا سردي هوا در روز غدير هيچ تاثيري در انكار اصل جريان غدير ندارد، اما بخاطر اينكه دروغ وهابيان براي همه روش شود، منابعي را از كتب خود اهل سنت نقل مي كنيم كه در آنها به گرماي طاقت فرساي روز غدير اشاره شده است و نقل شده كه آن روز چنان گرم و غير قابل تحمل بوده كه صحابه گرماي آن روز را به عنوان يك خاطره بياد ماندني ذكر كرده اند و از شدت گرماي هوا، براي پيامبر صلي الله عليه و آله سايبان درست كردند

روايت حاكم نيشابوري با سند صحيح

حاكم در روايت صحيحي چنين نقل مي كند:

حاكم نيشابوري گويد:

6272 أخبرني محمد بن علي الشيباني بالكوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاري ثنا أبو نعيم ثنا كامل أبو العلاء قال سمعت حبيب بن أبي ثابت يخبر عن يحيي بن جعدة عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلي الله عليه و سلم حتي انتهينا إلي غدير خم فأمر بروح فكسح في يوم ما أتي علينا يوم كان أشد حرا منه فحمد الله وأثني عليه وقال يا أيها الناس أنه لم يبعث نبي قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذي كان قبله وإني أوشك أن أدعي فأجيب وإني تارك فيكم ما لن تضلوا بعده كتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بيد علي رضي الله عنه فقال يا أيها الناس من أولي بكم من أنفسكم قالوا الله ورسوله أعلم ألست أولي بكم من أنفسكم قالوا بلي قال من كنت مولاه فعلي مولاه

زيد بن ارقم مي گويد با رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله (از مكّه) خارج شديم، در روزي كه تاكنون گرم تر از آنروز بر ما نگذشته بود، به غدير خم رسيديم طبق دستور آن حضرت خار و خاشاك آنجا را برداشتيم. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله حمد و ثناي خداوند را بجا آورد و سپس خطاب به مردم فرمود: هيچ پيغمبري مبعوث نشده مگر آنكه بيش از نيمي از عمر پيغمبر قبل از خود زندگي نكرده و نزديك است من به سراي ديگر دعوت شوم و اجابت نمايم (از دنيا بروم).

من در ميان شما چيزي را به جاي مي گذارم كه(با تبعيت از آن) هرگز گمراه نمي شويد و آن كتاب خداست ، سپس برخاست و دست (حضرت)علي (عليه السلام)را گرفت و خطاب بمردم فرمود: كيست كه سزاوارتر است به شما از خود شما؟ گفتند خدا و رسول او داناترند. فرمود: آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوار تر نيستم ؟ گفتند : آري ؛ فرمود هر كس كه من مولاي (سرپرست) او هستم. پس علي عليه السّلام مولاي او است .

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين،، ج 3 ص 613 رقم 6272 ، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

وي در خصوص سند روايت گويد:

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين،، ج 3 ص 613 رقم 6272 ، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

ذهبي نيز در تلخيص بعد از نقل اين سخن حاكم چنين مي گويد:

صحيح :

اين روايت صحيح است

no picture

no picture

no picture

نقل طبراني

طبراني نيز اين روايت را با سند صحيح نقل كرده است:

حدثنا عَلِيُّ بن عبد الْعَزِيزِ ثنا أبو نُعَيْمٍ ثنا كَامِلُ أبو الْعَلاءِ قال سمعت حَبِيبَ بن أبي ثَابِتٍ يحدث عن يحيي بن جَعْدَةَ عن زَيْدِ بن أَرْقَمَ قال خَرَجْنَا مع رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم حتي انْتَهَيْنَا إلي غَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدُوحٍ فَكُسِحَ في يَوْمٍ ما أتي عَلَيْنَا يَوْمٌ كان أَشَدَّ حُرًّا ....

الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 5 ص 171 تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ - 1983م.

no picture

no picture

سند طبراني از ابو نعيم به بعد همانند سند حاكم م باشد كه تصحيح آن بيان شد . اما راوي ميان طبراني و ابونعيم ، يكي از اساتيد طبراني به نام : علي بن عبد العزيز بن المرزبان بن سابور أبو الحسن البغوي مي باشد كه در اينجا به بررسي شرح حال او مي پردازيم:

وي عموي ابوالقاسم بغوي مي باشد و در نزد علماي علم رجال اهل سنت توثيقات فراوان دارد

دار قطني او را فردي مورد اطمينان مي داند:

علي بن عبد العزيز بن المرزبان بن سابور، أبو الحسن البغوي.

قال السهمي: سئل الدَّارَقُطْنِيّ عن علي بن عبد العزيز؟ فقال: ثقة مأمون.

سهمي مي گويد: از دارقطنِي پيرامون علي بن عبد العزيز سؤال شد، گفت: وي مورد وثوق و مورد اعتماد است.

وقال السُّلَمِيُّ: سألت الدَّارَقُطْنِيّ عن علي بن عبد العزيز، فقال: ثقة مأمون.

سلمي مي گويد: از دارقطنِي در مورد وثاقت علي بن عبد العزيز پرسيدم، گفت: مورد وثوق و اطمينان است.

الدكتور محمد مهدي المسلمي - أشرف منصور عبد الرحمن - عصام عبد الهادي محمود - أحمد عبد الرزاق عيد - أيمن إبراهيم الزاملي - محمود محمد خليل، موسوعة أقوال أبي الحسن الدارقطني في رجال الحديث وعلله، الطبعة: الأولي، 2001 م، الناشر: عالم الكتب للنشر والتوزيع - بيروت، لبنان، ج 2، ص 466، رقم 2478.

ذهبي در خصوص او گويد:

علي بن عبد العزيز بن المرزبان بن سابور الحافظ الصدوق

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج2 ص622 ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي.

وي حافظ حديث است (صد هزار حديث حفظ است) و فردي راستگو است.

وي همچنين در كتاب سير أعلام النبلاء مي نويسد:

علي بن عبد العزيز ..الامام الحافظ الصدوق

علي بن عبد العزيز پيشوا ، حافظ حديث و راستگو است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج13 ص348 تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

ابن حجر عسقلاني نيز چنين مي گويد:

علي بن عبد العزيز البغوي نزيل مكة أحد الحفاظ المكثرين مع علو الإسناد مشهور.

او ساكن مكه و يكي از حافظان حديث است كه احاديث را با سندهاي كوتاه نقل مي كند (راويان اصلي را پيدا مي كند) و فردي مشهور است.

أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، تهذيب التهذيب، ج7 ، ص 316 ، رقم : 584 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولي.

سيوطي نيز مي نويسد:

علي بن عبد العزيز بن المرزبان بن شابور الحافظ الصدوق أبو الحسن البغوي.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1 ص278 ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ

أبو الخير ابن الجزري نيز او را فردي قابل استناد معرفي مي كند:

علي بن عبد العزيز بن عبد الرحمن أبو الحسن البغوي البغدادي نزيل مكة شيخ مسند ثقة.

او ساكن مكه و شيخي مورد استناد و قابل اعتماد است.

شمس الدين أبو الخير ابن الجزري، محمد بن محمد بن يوسف (المتوفي : 833هـ) ، غاية النهاية في طبقات القراء ، ج 1 ، ص 245 (مطابق با نرم افزار الجامع الكبير).

بنابرين روايت طبراني نيز صحيح مي باشد

روايت احمد بن حنبل با سند معتبر

احمد بن حنبل در دو كتاب خود يعني مسند احمد و فضائل الصحابه روايت معتبري را نقل كرده است كه نشان مي دهد هواي غدير آنچنان گرم بوده است كه براي پيامبر صلي الله عليه آله سايبان درست كردند:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا سفيان ثنا أبو عَوَانَةَ عَنِ الْمُغِيرَةِ عن أَبِي عُبَيْدٍ عن مَيْمُونٍ أبي عبد اللَّهِ قال قال زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ: وَأَنَا أَسْمَعُ، نَزَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِوَادٍ يُقَالُ لَهُ: وَادِي خُمٍّ فَأَمَرَ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّاهَا بِهَجِيرٍ ، قَالَ: فَخَطَبَنَا، وَظُلِّلَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِثَوْبٍ عَلَي شَجَرَةِ سَمُرَةٍ مِنَ الشَّمْسِ، فَقَالَ: " أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ، أَوْ أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ، أَنِّي أَوْلَي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ ؟ " قَالُوا: بَلَي، قَالَ: " فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَإِنَّ عَلِيًّا مَوْلَاهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ .

راوي مي گويد : در حاليكه من ميشنيدم زيد چنين گفت: با رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله در وادي كه خم ناميده ميشود فرود آمديم. آنحضرت امر باقامه نماز فرمود و در گرماي نيمروز نماز را بجا آورد سپس براي ما خطبه ايراد فرمود در حاليكه با افكندن پارچه بر يكدرخت بزرگ براي آنجناب سايه تشكيل داده شده بود. آنگاه فرمود: آيا نميدانيد؟ آيا شهادت نميدهيد باينكه من اولي (سزاوارتر) هستم بهر مؤمني از خود او؟ گفتند آري چنين است. فرمود: پس هر كه من مولاي اويم همانا علي عليه السّلام مولاي او است. بار خدايا دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و دوست دار آنكه را كه او را دوست دارد

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 2 ص 597 رقم 1017 ،تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1403هـ - 1983م.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4 ص 372 رقم 19344 ،ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

no picture

no picture

no picture

no picture

no picture

پاسخ به اشكالات سند روايت احمد بن حنبل

همچنانكه در حاشيه كتاب فضائل الصحابه ديده شد، محقق كتاب، سند روايت را بخاطر دو راوي يعني ابوعبيد و ميمونه ابي عبد الله، ضعيف دانسته است، لذا ضروري است تا در اين خصوص تحقيقي صورت بگيرد تا روش شود كه آيا واقعا اين دو راوي ضعيف هستند يا نه؟

الف: بررسي وثاقت ابي عبيد

نام اين شخص بشير بن أبي بشير الأنصاري مي باشد كه محقق كتاب مسند احمد او را مجهول دانسته بود

در پاسخ مي گوييم:

ابن حبان او را ثقه دانسته است

محقق كتاب ادعا كرده بوده كه ابي عبيد مجهول است در حالي كه ابن حبان او را در الثقات ذكر كرده است:

بشير بن أبي بشير مولي الزبير بن العوام يروي عن جابر بن عبد الله روي عنه محمد بن إسحاق

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج 4 ص 71 تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

توثيق ابن حبان موجب اعتبار روايت مي شود

برخي از علماي اهل سنت در خصوص توثيقات ابن حبان گفته اند كه اگر يك راوي در بين علماي رجال ضعيف باشد اما ابن حبان او را توثيق كند، در اين صورت روايت« حسن» مي شود

شوكاني در ذيل يك روايتي كه يكي از راويان آن تضعيف دارد، اما ابن حبان او را توثيق كرده است گويد:

قلنا ومع توثيق ابن حبان له فقد صار من قسم الحسن لا من قسم الضعيف

ما مي گوييم با توثيق ابن حبان آن راوي را، روايت از قسم حسن مي شود نه از قسم ضعيف

الشوكاني ،: محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1250 )، تحفة الذاكرين بعدة الحصن الحصين من كلام سيد المرسلين ، ج 1 ص 136، دار النشر : دار القلم - بيروت - لبنان - 1984 ، الطبعة : الأولي

ابن حبان از متشددين است

ابن حبان، مشهور به سخت گيري در توثيق است . ذهبي در ميزان الإعتدال در باره او مي گويد:

ابن حبان ربما قصب الثقة حتي كأنه لا يدري ما يخرج من رأسه.

ابن حبان گاهي آن قدر به شخص مورد اطمينان اشكال مي گيرد، انگار كه نمي داند اين چه حرف هايي است كه در مورد او مي زند!!!

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج1، ص274 تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1995م.

سيوطي نيز در تدريب الراوي به نقل از ابن حازم، در جواب اين مطلب كه ابن حبان از متساهلين است، مي گويد:

وما ذكر من تساهل ابن حبان ليس بصحيح فإن غايته أنه يسمي الحسن صحيحا فإن كانت نسبته إلي التساهل باعتبار وجدان الحسن في كتابه فهي مشاحة في الاصطلاح وإن كانت باعتبار خفة شروطه فإنه يخرج في الصحيح ما كان راويه ثقة غير مدلس ... ولأجل هذا ربما اعترض عليه في جعلهم ثقات من لم يعرف حاله ولا عتراض عليه فإنه لا مشاحة في ذلك.

آنچه كه در مورد تساهل ابن حبان گفته شده است، درست نيست؛ زيرا نهايت چيزي كه گفته شده است آن است كه وي روايت حسن را صحيح مي شمارد؛

اگر مقصود از تساهل وي اين باشد كه در كتاب او روايات حسن يافت شده است، اين تنها اشكال در اصطلاح ابن حبان است (و نه به خود وي) و اگر از اين جهت به او اشكال شود كه او شرط صحت را سبك گرفته است؛ زيرا او در كتاب صحيح خويش از راويان مورد اطمينان غير مدلس روايت كرده است (و شرط بخاري و مسلم در مورد ملاقات و يا احتمال آن را مد نظر قرار نداده است) به اين علت عده اي به او اشكال كرده اند كه او كسي را كه مجهول است توثيق كرده است!!!؛ اما بر او اشكالي نيست (نظر او درست است)؛ زيرا اين كار وي سبب اشكال بر او نمي شود.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، ج1، ص108. تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، ناشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض.

بنابراين روايت از نظر سند معتبر است

ب: بررسي وثاقت ميمون ابي عبد الله

نام اين راوي، ميمون بن أستاذ قرشي،كندي،بصري است. همچنانكه نقل شد، محقق مسند احمد و فضائل الصحابه اين راوي را تضعيف كرده بودند و بخاطر همين به سند روايت اشكال گرفته بودند

در پاسخ مي گوييم:

ميمون بن ابي عبد الله مختلف فيه است كه روايتش حسن مي شود

وي هر چند در بين برخي از رجاليون اهل سنت تضعيف شده است، اما در كنار اين تضعيفات، توثيقاتي نيز دارد

ابن ابي حاتم در اين خصوص مي نويسد:

ميمون بن أستاذ بصري .... قال ذكره أبي عن إسحاق بن منصور عن يحيي بن معين قال ميمون بن أستاذ ثقة

اسحاق از يحيي نقل كرده است او گفته است ميمون بن استاذ ثقه است

ابن أبي حاتم الرازي التميمي، ابومحمد عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس (متوفاي 327هـ)، الجرح والتعديل، ج8 ص233ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، 1271هـ ـ 1952م.

ابن حبان نيز او را در الثقات آورده است:

ميمون أبو عبد الله مولي عبد الرحمن بن سمرة القرشي

التميمي البستي، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاي354 هـ)، الثقات، ج5 ص418، تحقيق السيد شرف الدين أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولي، 1395هـ - 1975م.

طبق قاعده اي كه در رجال اهل سنت مشهور است، اگر يك راوي هم ثوثيق داشته باشد و هم تضعيف داشته باشد، عنوان «مختلف فيه = مورد اختلاف» در مورد او به كار مي رود و چنين فردي راويتش «حسن = معتبر» است. به عنوان نمونه وقتي ابن حجر عسقلاني اختلاف علماي اهل سنت را پيرامون توثيق و تضعيف قزعة بن سويد بن حجير باهلي، نقل مي كند، مي گويد :

فالحاصل من كلام هؤلاء الأئمة فيه ان حديثه في مرتبة الحسن.

أحمد بن علي العسقلاني الوفاة: 852 ، القول المسدد في الذب عن المسند للإمام أحمد، دار النشر : مكتبة ابن تيمية - القاهرة - 1401 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : مكتبة ابن تيمية، ص 30 .

و نيز در تهذيب التهذيب در ترجمه عبد الله بن صالح كاتب الليث به نقل از ابن قطان مي گويد:

هو صدوق، ولم يثبت عليه ما يسقط حديثه ؛ إلا انه مختلف فيه فحديثه حسن.

أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الوفاة: 852 ، تهذيب التهذيب، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولي، ج 5 ، ص 228 .

و در ترجمه هشام بن سعد مي گويد:

هشام بن سعد قد ضُعّف من قبل حفظه، واخرّج له مسلم فحديثه في رتبة الحسن .

النكت علي بن صلاح ج1 ص 464 (مطابق با نرم افزار الجامع الكبير).

ابن الملقن بعد از ذكر اختلاف شديد علما پيرامون يزيد بن أبي زياد ، مي گويد:

فإنه لأجل اختلاف الأئمة فيه حسن حديثه.

به خاطر اختلافي كه علما درباره او دارند ، حديث او حسن است.

اين سخن ابن الملقن در حالي است كه در همانجا نقل مي كند كه نووي در مورد اين راوي گفته است:

ضعيف باتفاق المحدثين.

به اتفاق تمامي علماي حديث ، يزيد بن أبي زياد ضعيف است.

سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804 ، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير ، دار النشر : دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م ، الطبعة : الاولي ، تحقيق : مصطفي أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج 6 ، ص 88.

بنابرين ميمون بن ابي عبدالله مختلف فيه است لذا روايتش حسن مي شود

حاكم و ذهبي روايتي را كه راوي آن ميمون بن استاذ است، تصحيح كرده اند

حاكم و ذهبي روايتي را كه در سلسله اسناد آن اين رواي وجود دارد، صحيح دانسته اند كه اين تصحيح نشان از وثاقت او دارد

حاكم در اين خصوص چنين نقل مي كند:

أخبرنا أبو بكر أحمد بن جعفر البزاز ببغداد ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا محمد بن جعفر ثنا عوف عن ميمون أبي عبد الله عن زيد بن أرقم قال كانت لنفر من أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم أبواب ....

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3 ص 135 تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

وي در ادامه در خصوص روايت گويد:

...... هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3 ص 135 تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م.

ذهبي نيز را تصحيح كرده است

صحيح

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ، ج 3 ،ص 135 ، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، 1411هـ - 1990م. تعليقات الذهبي في التلخيص

تصحيح حاكم مورد احتجاج است

در اعتبار تصحيح حاكم همين بس كه برخي از علماء تاكيد كرده اند كه تصحيحات محدثين از جمله حاكم، حجت و مورد احتجاج است. شوكاني در اين خصوص گويد:

وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ مِمَّا كَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِيحَيْنِ ، وَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا كَانَ فِي الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِيحِ ، كَصَحِيحِ ابْنِ خُزَيْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَكِ الْحَاكِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَي الصَّحِيحَيْنِ ؛ لِأَنَّ الْمُصَنِّفِينَ لَهَا قَدْ حَكَمُوا بِصِحَّةِ كُلِّ مَا فِيهَا حُكْمًا عَامًّا ، وَهَكَذَا يَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ أَحَدُ الْأَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِينَ بِحُسْنِهِ ؛ لِأَنَّ الْحَسَنَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ

جايز است به آن روايتي كه يكي از ائمه معتبر در غير صحيحين، تصحيح كرده اند، احتجاج نمود همچنين جايز است به آن چيزي كه در مصنفات كه مخصوص جمع روايات صحيح است مانند صحيح ابن خزيمه، ابن حيان، مستدرك حاكم و مستخرجات بر صحيحين، احتجاج كرد همچنين جايز است به آنچه كه يكي از ائمه حديث به حسن بودن يك روايتي حكم كرده اند، احتجاج كرد چون در بين جمهور جايز است به حسن عمل كرد

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج 1 ص 15، ناشر: دار الجيل، بيروت - 1973.

شوكاني همچنين روايتي را نقل كرده كه يكي از روايان آن سهل بن معاذ است كه در خصوص او علماء حرف و حديث دارند وي در عدم اعتناء به اين قيل و قال درباره راوي حديث، تصحيحات اين خزيمه و حاكم را حجت قرار داده و گويد:

وصححه ابن خزيمة والحاكم وغيرهما وفي سهل بن معاذ مقال ولكن لا التفات إلي ذلك بعد تصحيح هؤلاء الأئمة لحديثه

در سهل بن معاذ حرف و حديث هست اما بعد از تصحيات ائمه حديث ( ابن خريمه، حاكم و غيره) ديگر به آن تضعيفات اعتناء نمي شود

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد الوفاة: 1250 ، تحفة الذاكرين بعدة الحصن الحصين من كلام سيد المرسلين ، ج 1 ص 271، اسم المؤلف، دار النشر : دار القلم - بيروت - لبنان - 1984 ، الطبعة : الأولي

همچنين ابراهيم هلال در كتاب ولاية الله در ذيل يك روايتي نقل كرده است كه وقتي مقدسي، ابن حبان و حاكم روايتي را تصحيح مي كنند، اين دلالت دارد كه آنها با توجه به شناخت راوي، روايت را تصحيح مي كنند؛ وي گويد:

لا تعجزوا في الدعاء ، فإنه لن يهلك مع الدعاء أحد. وقد صححه هؤلاء الأئمة الثلاثة فلا وجه لتعقب الذهبي بأن في إسناده عمر بن محمد الأسلمي وأنه لا يعرفه لأنه قد عرفه هؤلاء الأئمة ولو لم يعرفوه لم يصححوا الحديث

مقدسي، ابن حبان و حاكم اين روايت لاتعجزوا را تصحيح كرده اند لذا اشكال ذهبي به يكي از روات يعني عمر بن محمد وارد نيست زيرا ذهبي شناختي به او نداشت درحالي كه آن سه نفر او را او را مي شناختند و اگر آنها آن شخص را نمي شناختند حديث را تصحيح نمي كردند

إبراهيم هلال، إبراهيم، ولاية الله والطريق إليها ، ج 1 ص 425، دار النشر : دار الكتب الحديثة - مصر / القاهرة ، تحقيق : تقديم ابن الخطيب

ذهبي: تصحيح حاكم حداقل موجب حسن حال راوي است

ذهبي درباره تصحيحات حاكم و دارقطني گويد:

فإن خُرِّج حديثُ هذا في "الصحيحين"، فهو مُوَثَّق بذلك وإن صَحَّح له مثلُ الترمذيِّ وابنِ خزيمة، فجيِّدٌ أيضاً. وإن صَحَّحَ له كالدارقطنيِّ والحاكم، فأقلُّ أحوالهِ: حُسْنُ حديثه

اگر حديثي از صحيحين تخريج شود كه اين روايت در صحيحين است در اين صورت آن راوي توثيق مي شود و اگر آن را ترمذي و اين خزيمه تصحيح كند ، اين جيد است و اگر دارقطني و حاكم آن را تصحيح كنند، كمترين احوال آن شخص حسن دانستن روايت آن راوي است

ذهبي ، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفي: 748هـ)،الموقظة في علم مصطلح الحديث ، ج1 ص78، مكتبة المطبوعات الإسلامية بحلب ، الطبعة: الثانية، 1412 هـ

طبق اين بيان، تصحيح حاكم مورد پذيرش و ميمون بن ابي عبدالله توثيق مي شود

روايت خطيب بغدادي در تلخيص المتشابه

خطيب بغدادي روايتي را نقل مي كند كه در آن اشاره شده است كه هواي غدير آنچنان سوزناك بوده است كه صحابه از شدت گرماي آفتاب در اذيت بودند تا حدي كه مقداري از لباس خود را بر سر و مقداري را زير پا مي گذاشتند تا از حرارت هوا، آنها را حفظ كند

وي مي نويسد:

اَخْبَرَنَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْقَاسِمِ النَّرْسِيُّ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّافِعِيُّ، وَأَخْبَرَنِيهِ الْحَسَنُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، وَاللَّفْظُ لِحَدِيثِهِ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شَاذَانَ، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ الرَّبِيعِ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَي الصُّوفِيُّ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَهُوَ ابْنُ مَيْمُونٍ، عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ سَابِقِ الْحَاجِّ سَعِيدِ بْنِ بَيَانٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ الْبَرَاءِ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْغَدِيرَ قَامَ فِي الظَّهِيرَةِ، فَأَمَرَ بِقَمِّ الشَّجَرَاتِ، ثُمَّ جُمِعَتْ لَهُ أَحْجَارٌ، وَأَمَرَ بِلالا فَنَادَي فِي النَّاسِ، فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ، فَصَعَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَي تِلْكَ الأَحْجَارِ، فَحَمِدَ اللَّهَ، وَأَثْنَي عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيَّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَأَعِزَّ مَنْ نَصَرَهُ»!
قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ: قَالَ الْبَرَاءُ: فِي يَوْمٍ صَائِفٍ شَدِيدٍ حَرِّهِ، حَتَّي جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا بَعْضَ ثَوْبِهِ تَحْتَ قَدَمِهِ، وَبَعْضَهُ عَلَي رَأْسِهِ، فَلَمَّا هَمَّ بِالنُّزُولِ قَالَ: «أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنِّي أَوْلَي بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟» قَالُوا: بَلَي، قَالَ: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَيَّ مَوْلاه

ابي اسحق از براء بن عازب نقل مي كند : وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر منطقه غدير وارد شد به هنگام گرماي ظهر ، دستور دادند تا برگ درختان را جمع كرده و سپس براي ايشان سنگهايي آوردند و به بلال دستور دادند تا در ميان مردم ندا سر دهد و مسلمانان را جمع نمايد پس پيامبر بر بالاي آن سنگها رفته و حمد و ثناي الهي را بجاي آورده و فرمودند : اي مردم !هر كس من مولاي او بودم ، پس علي هم مولاي اوست . خداوندا دوست دار هر كه او را دوست دارد و هم دشمن بدار هر كه او را دشمن بدارد و غضب نما بر كسي كه بر علي عليه السلام غضب نمايد و دوست بدار هر كه او را دوست دارد و عزيز بدار هر كه او را ياري نمايد.

ابواسحاق ميگويد : براء بن عازب گفت : (واقعه غدير ) در روزي بسيار گرم بود به گونه اي كه از شدت گرما صحابه رداي خود را به زير پاي خود افكنده بودند و برخي نيز آن را بر روي سرشان كشيده بودند . وقتي پيامبر در غدير ماندند فرمودند : آيا شهادن نداديد كه من از شما بر خودتان اولي هستم ؟ مردم گفتند : آري .

پس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند : هر كس من مولاي او بودم ، پس علي هم مولاي اوست.

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي463هـ)، تلخيص المتشابه ج 1 ص 244 ، دار النشر : طلاس للدراسات والترجمة والنشر، دمشق 1985 م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : سكينة الشهابي

no picture

no picture

روايت ابن مغازلي

وي روايتي را كه شبيه به روايت خطيب بغدادي است چنين نقل كرده است:

أخبرنا أبو يعلي علي بن عبيد الله بن العلاف البزار إذناً قال: أخبرنا عبد السلام بن عبد الملك بن حبيب البزار قال: أخبرنا عبد الله بن محمد بن عثمان قال: حدثنا محمد بن بكر بن عبد الرازق، حدثنا أبو حاتم مغيرة بن محمد المهلبي قال: حدثني مسلم بن إبراهيم، حدثنا نوح بن قيس الحداني، حدثنا الوليد بن صالح عن امرأة زيد بن أرقم قالت: أقبل نبي الله من مكة في حجة الوداع حتي نزل صلي الله عليه وسلم بغدير الجحفة بين مكة والمدينة، فأمر بالدوحات فقم ما تحتهن من شوك ثم نادي: الصلاة جامعة! فخرجنا إلي رسول الله صلي الله عليه وسلم في يوم شديد الحر، وإن منا لمن يضع رداءه علي رأسه وبعضه علي قدميه من شدة الرمضاء، ...

برخي از ما از سوزش گرما ردايش را بر سر و برخي بر زير پايش مي گذاشت

ابن المغازلي، علي بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبي يعلي بن الجلابي، أبو الحسن الواسطي المالكي، المعروف بابن المغازلي (المتوفي: 483هـ) ، مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه ، ص 44 المحقق: أبو عبد الرحمن تركي بن عبد الله الوادعي الناشر: دار الآثار - صنعاء الطبعة: الأولي 1424 هـ - 2003 م

سخن تفتازاني متكلم بزرگ اهل سنت

تفتازاني از متكلمين بزرگ اهل سنت به گرماي غدير چنين تصريح مي كند:

أما حديث الغدير فهو أنه عليه السلام قد جمع الناس يوم غدير خم موضع بين مكة والمدينة بالحجفة وذلك بعد رجوعه عن حجة الوداع وكان يوما صائفا حتي أن الرجل ليضع رداءه تحت قدميه من شدة الحر وجمع الرحال وصعد عليه السلام عليها وقال مخاطبا معاشر المسلمين ألست أولي بكم من أنفسكم قالوا اللهم بلي قال فمن كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله وهذا حديث متفق علي صحته أورده علي رضي الله عنه يوم الشوري عندما حاول ذكر فضائله .

اما حديث غدير، همانا رسول خدا صلي الله عليه وآله مردم را در روز غدير خم در مكاني بين مكه و مدينه در جحفه جمع نمود، واين كار بعد از بازگشت از حجةالوداع بود، وآن روز، روزي بسيار گرم بود به گونه اي كه از شدت گرما مردم رداي خود را به زير پاي خود افكنده بودند و جهاز شتران ( و يا محموله ) را يك جا جمع شد و پيامبر بالاي آن رفت و در حالي كه مردم را مخاطب قرار دادند، فرمودند: اي گروه مسلمين ! آيا من به شما از نفس شما اولي و سزاوار نيستم ؟ مردم گفتند : بله . پيامبر(ص) فرمودند : پس هر كس من مولاي اويم ، پس علي مولاي او مي باشد . خداوندا دوست بدار دوستدار او را و دشمن بدار دشمن او را . ياري كن هر كس كه او را ياري كند و خار كن هر كس كه او را خار نمايد . اين حديث اجماع بر صحت آن مي باشد و علي عليه السلام آن را در روز شوري در حين بيان فضائلش بيان نموده است .

التفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاي 791هـ)، شرح المقاصد في علم الكلام، ، ج 5، ص: 273 ،ناشر: الشريف الرضي ، مكان چاپ: افست قم ، سال چاپ: 1409 ق ، نوبت چاپ: اول

نتيجه كلي

1.طبق اين روايات روز غدير به اندازه اي گرم بوده كه صحابه از جمله براء بن عازب و زيد بن ارقم از آن اينگونه ياد مي كندكه تا به حال به گرماي آن روز نديدم. اگر اين گرما براي كساني كه در منطقه عربستان كه به گرما عادت دارند، اذيتي نداشت، هيچ گاه گرماي يك روز برايشان خاطره نمي شد بويژه اينكه صحابه هر وقت از آن ياد مي كنند، اول به شدت حرارت آن روز اشاره مي كند آيا باز هم مي گوييد آن روز گرم نيست؟

2. هواي گرم آن روز غدير در عربستان آن چنان حرارت داشت كه مجبور شدند براي پيامبر صلي الله عليه و آله كه مي خواست سخنراني كند، كه سايبان درست كردند.

3. شبكه هاي وهابي مي گويند هوا در روز غدير خيلي سرد بود، سؤال ما از آنها اين است كه مگر سرما قابل تحمل است كه گرما نباشد!! طبق آن چيزي كه آنها مي گويند نيز آيا انصاف است كه پيامبر (ص) صحابه را در يك روز سرد زمستاني جمع كند و بگويد اين علي (ع) دوست شماست؟!!!

4. ادعاي شبكه هاي وهابي كه هواي غدير سر و خنك بوده است، بي اساس و پوچ است و با واقعيت تاريخي در تضاد است.





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها