2025 July 11 - جمعه 20 تير 1404
احادیث حضرت فاطمه سلام الله علیها در دفاع از ولایت حضرت امیر سلام الله علیه
کد مطلب: ١٣١٤٩ تاریخ انتشار: ٢١ فروردين ١٤٠٤ - ١٣:٥٥ تعداد بازدید: 75
دروس خارج » فقه الحکومه
احادیث حضرت فاطمه سلام الله علیها در دفاع از ولایت حضرت امیر سلام الله علیه

(جلسه سی و چهارم 05 09 1403)

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

 (جلسه سی و چهارم  05  09  1403)

موضوع:  احادیث حضرت فاطمه سلام الله علیها در دفاع از ولایت حضرت امیر سلام الله علیه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

با توجه به این که خیلی از عزیزان در ایام فاطمیه سفری در داخل یا خارج داشته باشند بنا شد روی شبهات فاطمیه مروری داشته باشیم.

یک نکته ای که خیلی باید رویش مانور بدهیم بحث دفاع جانانه صدیقه طاهره از حضرت علی (علیه السلام) است و یک مقداری در ایام فاطمیه این موضوع کم رنگ است. حتی ما در رسانه ها هم آن گونه که انتظار است در رابطه با دفاع حضرت زهرا از ولایت و امامت، سرمایه گذاری علمی نمی کنیم و مراتب بیان نمی شود. بنده خیلی کم می بینم و عمدتا هم روی خطبه فدکیه کار می شود و تحلیل هایی هم که می آورند باید یک مقداری عمیق تر باشد.

 چند تا نکته در این جا مهم است. این فرمایش صدیقه طاهره در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی است در همان هجومی که به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد

«وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَيْهِمْ فَوَقَفَتْ خَلَفَ الْبَابِ»

در همان لحظه هجوم

«ثُمَّ قَالَتْ لَا عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ»

من قبیله ای پست تر از شما سراغ ندارم

«تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) جَنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً»

قبل از این که جنازه پیامبر را دفن کنیم رفتید بحث خلافت را مطرح کردید و امر ما را رعایت نکردید حق ما را رعایت نکردید

«كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ»

قسم به خدا رسول الله در روز غدیر ولایت را با وجود امیرالمؤمنین گره زد.

«لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ»

تا آن امید هایی که شما داشتید که در آینده به خلافت برسید آن امید ها قطع بشود

«وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ»

تمام ارتباطی که بین شما و پیامبر وجود داشت همه را نادیده گرفتید.

«وَ اللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص80

این تعبیر صدیقه طاهره در هجوم به خانه حضرت زهرا است که در پشت دَرْ با این ها صحبت می کند.

 بحث بعدی در دلائل الامامة طبری شیعی است که از اعیان قرن خامس است، سال وفاتش در دست نیست ولی معاصر با مرحوم نجاشی بوده است، نجاشی متوفی 450 است. طبری نقل می کند:

«لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَكَ، وَ انْصَرَفَ عَامِلُهَا مِنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا، ثُمَّ أَقْبَلَتْ فِي لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ ذُيُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ، وَ قَدْ حَفَّلَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ، فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ»

همان قضیه فدکیه است تا آن جایی که می گوید که زنان مهاجرین و انصار دورش را گرفته بودند، آمد و یک ناله ای کرد.

«ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً»

یک آهی کشید و ناله ای کرد

«أَجْهَشَ لَهَا الْقَوْمُ بِالْبُكَاءِ ثُمَّ أُمْهِلْتُ حَتَّى هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، وَ سَكَنَتْ رَوْعَتُهُمْ، وَ افْتَتَحَتِ الْكَلَامَ، فَقَالَتْ: «أَبْتَدِئُ بِالْحَمْدِ لِمَنْ هُوَ أَوْلَى بِالْحَمْدِ وَ الْمَجْدِ وَ الطَّوْلِ» ثُمَّ قَالَتْ»

صدای گریه مردم فضای مسجد را پر کرد. حضرت آرام شد تا این که این ها گریه شان تمام بشود، شروع کرد به سخن گفتن

«الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ، وَ الثَّنَاءُ عَلَى مَا قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَاهَا، وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا، وَ إِحْسَانِ مِنَنٍ وَالاهَا، جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا، وَ نَأَى عَنِ الْمُجَازَاةِ أَمَدُهَا، وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا، اسْتَدْعَى الشَّكُورُ بِإِفْضَالِهَا وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا، وَ أَمَرَ بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا.وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، كَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِيلَهَا، وَ ضَمِنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا، وَ أَبَانَ فِي الْفِكَرِ مَعْقُولَهَا، الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ، وَ مِنَ الْأَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْأَوْهَامِ الْإِحَاطَةُ بِهِ، ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ قَبْلَهَا، وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَة ...»

تا آن جایی که مطالبی مطرح کرد.

«ثُمَّ وَلَّتْ، فَاتَّبَعَهَا رَافِعُ بْنُ رِفَاعَةَ الزُّرَقِيُّ، فَقَالَ لَهَا: يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ، لَوْ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ تَكَلَّمَ فِي هَذَا الْأَمْرِ وَ ذَكَرَ لِلنَّاسِ قَبْلَ أَنْ يَجْرِي هَذَا الْعَقْدُ، مَا عَدَلْنَا بِهِ أَحَداً.»

رافع بن رفاعه گفت: اگر امیرالمؤمنین در رابطه با امر خلافت خودشان صحبت می کردند قبل از این که ما پیمان بیعت با ابوبکر ببندیم هرگز از علی عدول نمی کردیم

«فَقَالَتْ لَهُ يَرُدَّنَّهَا إِلَيْكَ عَنِّي»

درحالیکه او را رد می کردند فرمودند: از من دور شو، یا به تعبیر امروزی ها برو گم شو!

«فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ بَعْدَ غَدِيرِ خُمٍّ مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا عُذْرٍ»

نام كتاب: دلائل الإمامة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم‏ (تاريخ وفات مؤلف: قرن 5)، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، ناشر: بعثت‏، قم: 1414ق، ص 111-  122

می گویی امیر المؤمنین حرف نزد؟! پیامبر مگر هفتاد روز قبل در رابطه با امیرالمؤمنین چه فرمود؟ علی بالا تر است یا پیامبر بالا تر است؟ این ها خیلی نکات ظریفی است، مخصوصا این «إِلَيْكَ عَنِّي» صدیقه طاهره خیلی معنا و مفهوم دارد. آن هم جلوی همه مهاجرین و انصار.

همچنین مرحوم شیخ صدوق در خصال جلد 1 صفحه 173 نقل می کند می گوید

«قَالَتْ سَيِّدَةُ النِّسْوَانِ فَاطِمَةُ (علیها السلام) لَمَّا مُنِعَتْ فَدَكَ وَ خَاطَبَتِ الْأَنْصَارَ فَقَالُوا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ لَوْ سَمِعْنَا هَذَا الْكَلَامَ مِنْكِ قَبْلَ بَيْعَتِنَا لِأَبِي بَكْرٍ مَا عَدَلْنَا بِعَلِيٍّ أَحَداً فَقَالَتْ وَ هَلْ تَرَكَ أَبِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً.»

الخصال؛ نويسنده: الشيخ الصدوق (وفات: 381)، تحقيق: تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1403 – 1362 ش، ج1، ص173

 

ملاحظه بفرمایید غدیر خم یا آخر اسفند یا اول فروردین است. بین نماز ظهر و عصر حدود سه ساعت و اندی فاصله است. پیامبر بین این دو نماز سخنرانی فرمودند. آن هایی که حافظه قوی داشتند این ها را در حافظه شان سپردند، آن هایی که نوشتار تندی داشتند نوشتند، و هنوز هفتاد، هفتاد و یک روز بیشتر از غدیر نگذشته است، هنوز تمام فرمایشات رسول اکرم در ذهن ها است، آن حادثه ها و آن خاطره ها فراموش شدنی نیست، و افزون بر این که سه شبانه روز رسول اکرم در منطقه غدیر اقامت کرده و از تمام مسلمان ها برای امیرالمؤمنین بیعت گرفته است، از همه حتی زنان مهاجرین و انصار را در خیمه ای جمع کرد تشتی پر از آب آوردند امیرالمؤمنین دستش در داخل تشت این ها به عنوان بیعت دست شان را در داخل آب گذاشتند و بیعت کردند.

 نبی مکرم در هر سفر با یکی از همسران شان مسافرت می کردند و یکی از آنان را با خودشان می بردند ولی در غدیر صراحت بین شیعه و سنی است که حضرت تمام همسرانشان را همراه خود بردند و در منطقه از همه امهات المؤمنین برای امیرالمؤمنین بیعت گرفتند.

 شما حساب کنید این سه شبانه روز آن هم در آن گرمای سوزان که ذهبی و دیگران همه نقل کرده اند به قدری گرما شدید بود، مردم بخشی از عبای خودشان را زیر پای شان گذاشته بودند که زمین داغ پای شان را اذیت نکند یک بخشی از عبا را هم سایه بان کرده بودند یعنی با آن وضع امکان دارد این همه صحابه که آنجا بودند همه چیز را فراموش کرده باشند؟!

یک بحثی است -مناسبتی پیش بیاید عرض می کنم- که ابتدای عهد شکنی از انصار آغاز شد، انصاری که قوام اسلام به انصار بوده است، انصاری که اولین ناصر نبی مکرم، اولین مدافع نبی مکرم، اولین کسانی که شهید دادند انصار بودند با آن بیعت عقبه اولی و ثانیه و بعد بیعت زنان و غیره.

 در جنگ بدر مهاجرین حاضر نبودند که به جنگ بروند خود خلیفه اول و دوم و ...، خود خلیفه دوم گفت یا رسول الله ما قریش را می شناسیم هر کدام این ها با چندین نفر از ما برابر هستند! کسی نمی تواند قریش را شکست بدهد. دو سه بار  رسول اکرم حرفش را تکرار کرد سعد ابن عباده بلند شد گفت یا رسول الله ظاهرا منظور شما ما هستیم، شما اگر دل به دریا بزنید با شما هستیم، دل به آتش بزنید با شما هستیم. در سر حدات بخواهی بجنگی با شما هستیم، رسول اکرم خوشحال شدند و گفتند یا علی حرکت کنیم.

 این ها با همه این سابقه درخشان این کار را کردند. ابو عبیده جراح می آید به ابوبکر و عمر خبر می دهد و این ها می آیند می بینند که انصار دارند با سعد ابن عباده بیعت می کنند و در آن جا درگیری ایجاد شد، حتی زدند دماغ حباب ابن منذر را شکستند، سعد ابن عباده را لگد زدند، حتی گفتند

«قتلتم سعدا»

سعد زیر دست و پا کشته شد! به تعبیر تاریخ طبری، خلیفه دوم گفت:

«اقتلوه فانه منافق»

یعنی اولین کسی که صفت منافق به انصار داده است خلیفه دوم است. آن وقت آن ها می گویند که شیعه ها نسبت به صحابه بی احترامی می کنند! اولین کسی که حرمت شکنی کرد خلیفه دوم بود.

یا در صحیح بخاری است عایشه می گوید:

«إنّ عمر خوف الناس وإن فیهم لنفاقا»

توده مردم

«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يَزْعُمُون إنّ رسول الله قَدْ مَات‏‏»

آن هایی که می گویند پیامبر از دنیا رفته است همه منافق هستند ابوبکر که آمد دو تا آیه خواند

(أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ)

آيا اگر او بميرد و يا کشته شود، شما به عقب برمي‌گرديد؟!

سوره آل عمران (3): آیه 144

(إِنَّكَ مَيتٌ وَإِنَّهُمْ مَيتُونَ)

تو مي‌ميري و آنها نيز خواهند مرد!

سوره زمر (39): آيه 30

همین را ام مکتوم داشت می خواند، عموی پیامبر عباس داشت می خواند عمر گوش نمی کرد، ولی ابوبکر که خواند جناب خلیفه دوم گفت!

«هذا خلیفة رسول الله! بایعوه»

بلند شوید بیعت کنید!

 من معتقد هستم که باید این ها را مستند بدون طعن و فحش برای مردم بیان کنیم. جوان های اهل سنت واقعا مستضعف و بیچاره هستند و به این ها نیاز دارند. اضافه بر آن که جوان های شیعه هم اطلاعات دقیقی از این حوادث ندارند شبکه های وهابی چهار تا مطلب می زنند و این ها عقاید شان متزلزل می شود.

همین دیشب برنامه زنده ای در شبکه ولی عصر داشتیم، هفت - هشت تماس گیرنده داشتیم، دو نفر از اهل سنت آمدند، یکی از سنندج و یکی هم از کرمانشاه، اولی گفت حاج آقا شما می گویید در غدیر پیامبر حضرت علی را به عنوان خلیفه معین کرد، ولی پیامبر در آخر عمرش ابابکر را فرستاد نماز بخواند و به عنوان خلیفه معرفی کرد.

 گفتم من دو تا سوال از شما دارم برادرم جواب بده ما حرف شما را می پذیریم، گفتم صحیح بخاری در ده دوازده جا، صحیح مسلم هم می گوید پیامبر آن وقتی که داشت از دنیا می رفت فرمود:

«ائْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدا»

گفتند:

«إنّ الرجل لیهجر»!

پیامبر دارد هذیان می گوید!

 چطور وقتی پیامبر می خواهد وصیتنامه بنویسد هذیان می گوید ولی وقتی می فرماید:

«مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاس‏»

هذیان نمی گوید؟! این بنده خدا دیگر جوابی نداشت بگوید. گفتم سوال دوم اینکه در صحیح بخاری آمده است؛ گفت کجای صحیح بخاری؟ من هم تصویر را آوردم گفتم صحیح بخاری حدیث شماره 713.

 می گوید ابوبکر رفت نماز بخواند رسول اکرم با این که حالش خیلی خراب بود همین که ابوبکر شروع کرد به اذان و اقامه گفتن رسول اکرم یک دستش در گردن یک مردی و دستش در گردن مردی دیگر -این هم از خباثت بخاری است. چون یک طرف امیرالمؤمنین بوده است و یک طرف عباس بوده است، در بعضی از جا ها دارد که دستش در گردن عباس و دست دیگرش بر گردن مردی دیگر بوده است! نمی خواهد اسم حضرت علی را ببرد! و پاهای پیامبر هم بر زمین کشیده می شد.

«وَ رِجْلَاهُ يَخُطَّانِ مِنَ الْأَرْض‏»

آمد ابوبکر را کنار زد خودش نشسته نماز خواند، ابوبکر به پیامبر اقتدا کرد و مردم هم به ابوبکر اقتدا کردند.

گفتم اگر پیامبر مردم را به عنوان خلیفه معرفی کرده بود پس چرا آمد ابوبکر را کنار زد و خودش نماز خواند؟! گفت من مطالعه می کنم و بعدا تماس می گیرم. گفتم خدا خیرت بدهد!

ملاحظه بفرمایید برای این ها یک سری چیز هایی در ذهن شان آودند تصور می کنند که همه وحی منزل است، و کسی هم برای این ها بیان نکرده است، به تعبیر حضرت امام در وصیتنامه سیاسی الهی که اگر برای عوام اهل سنت فردای قیامت عذری باشد، برای علمای اهل سنت هیچ عذری در قیامت نیست.

روایت دیگر از صدیقه طاهره در کتاب نزهة الحفاظ  محمد ابن عمر اصفهانی مدینی است که یکی از علمای اهل سنت است متوفی 581، همان احادیث فواطم است

«عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ‏أَ نَسِيتُمْ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ:" مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏ وَقَوْله (علیه السلام) وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»

در کتاب مناقب الاسد الغالب ابن جزری هم همین تعبیر را از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) نقل می کند. باز روایتی جالب در کفایة الاثر است، آنچه که در ذهنم است سندش هم مشکلی ندارد.

 ما دو سه تا کتاب داریم که تمام بحثش از اول تا آخر در رابطه با امامت و خلافت ائمه (علیهم السلام) است. یکی از آن ها همین کتاب کفایة الاثر است ایشان ظاهرا متوفی 400 است یعنی حدود نوزده سال بعد از شیخ صدوق، شیخ صدوق متوفی 381 است، ایشان متوفی 400 است، خیلی زیبا روایت را دسته بندی کرده است.

«عَنْ أَبِي الطُّفَيْل‏ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ فَاطِمَةَ (علیها السلام) تَقُولُ سَأَلْتُ أَبِي (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ‏ صُلْبِ الْحُسَيْنِ هُمْ رِجَالُ الْأَعْرَافِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ يَعْرِفُهُمْ وَ يَعْرِفُونَهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ يُنْكِرُونَهُ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ.»

نام كتاب: كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نويسنده: خزاز رازى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 4)، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، قم‏: 1401ق، ص195

از ابو طفیل از ابی ذر... این جالب است: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ يَعْرِفُهُمْ وَ يَعْرِفُونَهُ» کسی به بهشت وارد نمی شود، جز کسانی که ائمه او را بشناسد و او ائمه را بشناسد، «وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ يُنْكِرُونَهُ» داخل آتش نمی شود مگر کسی که منکر ائمه باشد و ائمه هم او را منکر باشند«لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِهِمْ» خدا شناخته نمی شود مگر از کانال ائمه (علیهم السلام). 

«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ بِكُمْ يُبَيِّنُ اللَّهُ الْكَذِبَ وَ بِكُمْ يُبَاعِدُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَمْحُو مَا يَشَاء»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص576

یا تعبیری که دیروز از علل الشرایع نقل کردم از امام حسین (علیه السلام) سوال کردند

«بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه‏»

نام كتاب: علل الشرائع‏؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى‏، قم: 1385ش/ 1966م، ج1، ص9

پرسش:

ذات خدا را که شامل نمی شود، صفات خدا را می گوید، خدا را که خیلی ها می شناسند کاری به معرفت ائمه ندارد، منظور صفات ائمه است.

پاسخ:

یعنی خدا را چطوری می شناسند؟

پرسش:

کسی که این جهان را آفریده است این همان خدا است.

پاسخ:

یعنی ذات خدا را می شناسند؟

پرسش:

اصل ذات خدا را می شناسند عقل شان می شناسد.

پاسخ:

ذات خدا که قابل شناخت نیست،

«وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَى مَعْرِفَتِكَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِك‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 91، ص150

پرسش:

منظور کنه ذات نیست، مقصود این است که خدایی وجود دارد همه این را می فهمند، نیاز به این که از طریق ائمه بشناسند نیست، اما صفات خدا را مثل این که غفور است، رحیم است و رازق است این صفات را  طبیعی است که از طریق ائمه شناخته بشود، در حدی که ما بشناسیم.

پاسخ:

خدایی که برخی از ما در ذهن مان درست کردیم یک خدایی است که در آسمان ها است و دست مان را دراز می کنیم به طرف آن خدایی که در آسمان ها نشسته است و جهان را آفریده است و جهان را تدبیر می کند، این خدا نیست، امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«كلّما ميّزتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 110، ص34

آنچه که در ذهن تان می آورید با دقیق ترین معانی «مخلوق لکم» این مخلوق ذهن شما است «مردود إليكم» و به شما برمی گردد، خدای عالم فراتر از این ها است، ذات حق برای احدی حتی برای نبی مکرم شناخته شده نیست «ما عرفناك حق معرفتك»

ولی ذات حق تجلی دارد، تجلی حق عبارت است از وجود مقدس نبی مکرم و ائمه اطهار، در حدیثی که مرحوم مجلسی دارد در کتاب بحار، جلد 26، صفحه اول، حدیث اول، حدیث نورانیه.

 یک بزرگواری در اصفهان که در بحث عرفان هست به نام آقای اصغر طاهر زاده اصفهانی، یک شرح مفصلی برای این حدیث نوشته است یک شرح جانانه ای برای این حدیث نوشته است.

 ابوذر و سلمان می آیند خدمت امیرالمؤمنین عرضه می دارند

«سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ يَا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ قَالَ فَأَتَيْنَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّى جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا جَاءَ بِكُمَا قَالا جِئْنَاكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَسْأَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورَانِيَّةِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَرْحَباً بِكُمَا مِنْ وَلِيَّيْنِ مُتَعَاهِدَيْنِ لِدِينِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَيْنِ لَعَمْرِي إِنَّ ذَلِكَ الواجب [وَاجِبٌ‏] عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ع إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ فَهُوَ شَاكٌّ وَ مُرْتَابٌ يَا سَلْمَانُ وَ يَا جُنْدَبُ قَالا لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ (علیه السلام) مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِصُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَة...»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 26، ص1 و 2، ح1

«يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بِالنُّورَانِيَّةِ» از حقیقت برای ما بگو. -البته کمیل هم می آید می گوید «ما الحقیقة» حضرت به کمیل می فرماید: «ما لكَ والحقيقة؟» تو را به حقیقت چه!

ولی وقتی ابوذر و سلمان می گویند: «ما هی الحقیقة» می فرماید: «مرحبا بصدیقین صادقین» چه و چه بعد می فرماید: «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ» شما اگر شش ماه تمام روی این تحقیق کنید «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ» باز هم کم است.

ما بزرگ ترین تکلیف مان بحث معرفت است، معرفت الله بالاترین مسئله است، شما ببینید روایاتی که در رابطه با فضیلت معرفت داریم در هیچ یک از ابواب توحیدی و اخلاقی مان به اندازه بحث معرفت نداریم.

 حتی همان روایت که رسول اکرم با صحابه نشسته است، حضرت می فرماید به نظر شما افضل الناس چه کسی است؟ صحابه می گویند افضل الناس کسی است که شبانه روز مشغول نماز باشد، یکی می گوید تمام طول سال را روزه بگیرد، یکی می گوید جهاد برود، یکی می گوید زکات بدهد و انفاق کند، حضرت می فرماید: هیچ کدام از این ها نیست، عرض کردند یا رسول الله افضل الناس چه کسی است؟ فرمود:

«افضل الناس افضلهم معرفة»

لذا بحث معرف، مهم است. من این کتاب در محضر علامه طباطبایی را در کانال درس گذاشتم، دوستان سعی کنند سی - چهل صفحه اول این کتاب را مطالعه کنند که مربوط به معرفت است، علامه طباطبایی در این جا نکاتی گفته است که در المیزان شان ندارند در سایر کتاب های شان هم ندارند، جز در کتاب الولایة شان که خودشان هم می گفتند: من در قیامت به کتاب الولایة ام بیشتر امید رحمت خدا را دارم تا کتاب المیزان.

 الولایة پنجاه - شصت صفحه بیشتر نیست، آیت الله جوادی آملی سه جلد شرح نوشته است، هر جلدی حدود هفتصد صفحه است.

پرسش:

ببخشید استاد! مشرکین هم منکر خالق بودن خدا نبودند قرآن می فرماید: (لَيقُولُنَّ اللَّهُ)

می گفتند.

(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكُونَ)

و هر گاه از آنان بپرسي: «چه کسي آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخر کرده است؟» مي‌گويند: «الله»! پس با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مي‌سازند؟!

سوره عنکبوت (29): آیه 61

پاسخ:

(لَيقُولُنَّ اللَّهُ)، بله یعنی فطرتا (لَيقُولُنَّ اللَّهُ) نه زبانا. (وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ)، زبانا نمی گفتند (لَيقُولُنَّ اللَّهُ) بلکه فطرتا بود، یعنی اگر فطرت این ها را رها می کردی همه می گفتند الله، و اضافه بر این الله که می گفتند، می گفتند آن بالا نشسته است، سی چهل تا الله کوچک هم این جا است

(مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى)

«اينها را نمي‌پرستيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»

سوره زمر (39): آیه 3

این الله به چه دردی می خورد؟! الله که بالا نشسته است و کاری ندارد و هفت - هشت تا الله هم این پایین هستند! و این مشرکان درست کردند و می گویند ما این ها را عبادت می کنیم نه آن ها را، (مَا نَعْبُدُهُمْ) این بت ها را (إِلَّا لِيقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى)، بله الله را قبول داشتند ولی این الله را قبول داشتند، نه آن الله که خدا فرموده است!

در هر صورت...

در این زمینه تلاش می کنم که این را یک مقدار بیشتر در خدمت دوستان باشیم.

 باز یک روایت جالب دیگر از حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جلد 23 بحار الانوار است.

«وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) لِبَعْضِ النِّسَاءِ أَرْضِي أَبَوَيْ دِينِكَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً بِسَخَطِ أَبَوَيْ نَسَبِكَ وَ لَا تُرْضِي أَبَوَيْ نَسَبِكَ بِسَخَطِ أَبَوَيْ دِينِكَ فَإِنَّ أَبَوَيْ نَسَبِكَ إِنْ سَخِطَا أَرْضَاهُمَا مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ بِثَوَابِ جُزْءٍ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ جُزْءٍ مِنْ سَاعَةٍ مِنْ طَاعَاتِهِمَا وَ إِنَّ أَبَوَيْ دِينِكَ إِنْ سَخِطَا لَمْ يَقْدِرْ أَبَوَا نَسَبِكَ أَنْ يُرْضِيَاهُمَا لِأَنَّ ثَوَابَ طَاعَاتِ أَهْلِ‏ الدُّنْيَا كُلِّهِمْ لَا تَفِي بِسَخَطِهِمَا»

شما بیا پدر دینیت رسول اکرم و حضرت علی را راضی کن ولو به نارضایتی پدر و مادر نسبیت باشد، هرگز برای به دست آوردن رضایت پدر و مادر نسبیت پدر و مادر دینیت رسول الله و امیرالمؤمنین را ناراضی نکن، اگر پدر و مادر نسبیت از تو ناراحت باشند رسول اکرم و حضرت علی آن ها را راضی می کنند، به اندازه یک سر سوزن از میلیون اطاعتی که داشتند این ها را می دهد و پدر و مادرت را راضی می کنند ولی اگر پدر و مادر دینیت ناراضی شدند هرگز این ها قادر نیستند رضایت پدر دینی، حضرت علی و رسول الله را جلب کنند اگر پدر و مادر تو ثواب تمام خلائق روی زمین را بدهند نمی توانند رضایت حضرت رسول و حضرت علی را به دست بیاورند!

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 23، ص263

خیلی روایت زیبایی است واقعا آدم لذت می برد.

 باز این روایتی هم که آن روز یکی از عزیزان می گفت  «ألائمة اولی بالمؤمنین من انفسهم»

یکی از این روایت ها که حدود هشت تا روایت بود بررسی سندی هم داشتیم یکی از روایت ها از حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.

«حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْفَرَارِيُّ [الْفَزَارِيُ‏] قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ كَاتِبُ اللَّيْثِ قَالَ حَدَّثَنَا رُشْدُ بْنُ سَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يُوسُفَ الْحُسَيْنُ بْنُ يُوسُفَ الْأَنْصَارِيُّ مِنْ بَنِي الْخَزْرَجِ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ (علیه السلام)‏ يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

بعد دارد:

«فَإِذَا مَضَيْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَهُمْ أَئِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُمْ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُم‏»

نام كتاب: كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نويسنده: خزاز رازى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 4)، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، قم‏: 1401ق، ص195

تا حضرت مهدی (اروحنا لتراب مقدمه الفداء) همه را ذکر می کند.

 از آن طرف هم ابن قتیبه دینوری می گوید صدیقه طاهره چهل شب همراه امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین در خانه انصار را می زدند و برای امیرالمؤمنین کمک می خواستند.

«فَكَانُوا يَقُولُونَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَيْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ»

دیگر بیعت کردیم و تمام شد و رفت

«وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَكِ وَ ابْنَ عَمِّكِ سَبَقَ إِلَيْنَا قَبْلَ أَبَا بَكْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ فَيَقُولُ عَلِيٌّ (علیه السلام) أَ فَكُنْتُ أَدَعُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) فِي بَيْتِهِ لَمْ أَدْفَنْهُ»

تصور می کردید من رسول اکرم را رها کنم و دفن نکرده بیایم

«وَ أَخْرُجُ أُنَازِعُ النَّاسَ سُلْطَانَهُ»

بعد دارد:

«فَقَالَتْ فَاطِمَةُ مَا صَنَعَ أَبُو الْحَسَنِ إِلَّا مَا كَانَ يَنْبَغِي لَهُ وَ قَدْ صَنَعُوا مَا اللَّهُ حَسِيبُهُمْ وَ طَالِبُهُمْ.‏»

حضرت زهرا می فرماید آن ها کاری کردند که فردای قیامت مجازات خواهند شد!

 ابن ابی الحدید همین تعبیر را دارد، احتجاج طبرسی همین تعبیر را دارد.

نکات مهمی دیگری هم است که خدمت تان در حد پنج دقیقه عرض می کنم ان شاءالله از فردا فقط به شبهات می پردازیم.

در رابطه با قضیه محمود ابن لبید هم هست که عزیزان ببینند خیلی جالب است، یعنی روایتی است که می شود ده جلسه درباره اش بحث کرد، می شود گفت جامع ترین روایت از حضرت زهرا در دفاع از حضرت امیر است، محمود ابن لبید از انصار است.

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ‏ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِيدٍ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَانَتْ فَاطِمَةُ تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَبْكِي هُنَاكَ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ أَتَيْتُ قَبْرَ حَمْزَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهَا (صلی الله علیه واله وسلم) تَبْكِي هُنَاكَ فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَتَتْ فَأَتَيْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ قَدْ وَ اللَّهِ قُطِعَتْ أَنْيَاطُ قَلْبِي مِنْ بُكَائِكِ فَقَالَتْ يَا بَا عُمَرَ يَحِقُّ لِيَ الْبُكَاءُ وَ لَقَدْ أُصِبْتُ بِخَيْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَا شَوْقَاهْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ (علیها السلام) تَقُولُ‏:

          إِذَا مَاتَ يَوْماً مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ             وَ ذِكْرُ أَبِي [مُذْ] مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ

 قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي قَالَتْ سَلْ قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)‏ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ قَالَتْ وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ كَانَ ذَلِكِ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكِ قَالَتْ أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ قَالَتْ يَا بَا عُمَرَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي أَوْ قَالَتْ مَثَلُ عَلِيٍّ ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ‏ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ بَلْ سَمِعُوا وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْر»

نام كتاب: كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نويسنده: خزاز رازى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 4)، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، قم‏: 1401ق، ص197 - 200

 می گوید بعضی از روز ها آمدم دیدم صدیقه طاهره دارد گریه می کنند، صبر کردم تا ساکت شدند، آمدم سلام دادم گفتم با این گریه تان بند دل من پاره شد! «قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي قَالَتْ سَلْ قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)‏ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ» آیا رسول اکرم در هنگام رحلتشان بحث امامت را مطرح کردند؟

حضرت زهرا فرمودند: « وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ» گفتم آن را شنیدیم در رابطه با امامت آن چیزی که رسول اکرم فقط به خود شما فرموده است و به دیگران نگفته است بفرمایید.

«قَالَتْ أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى» توجه بفرمایید روایت هم صد در صد سندا صحیح است حضرت می فرماید «لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ» بعد می فرماید «لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»!

 این هم فرمایش صدیقه طاهره، که ما بعد از هزار و چهارصد سال داریم می بینیم این یک میلیارد و اندی مسلمان هر کدام یک سازی می زنند. به تعبیر مرحوم امام اگر این مسلمان ها نفری یک لیوان آب می ریختند سیل خروشانی می شد و رژیم اسرائیل غاصب را این سیل برای همیشه نابود می کرد.

 الان متأسفانه ما می بینیم بعضی از حکومت های عربی یا مثل ترکیه و بعضی کشورهای مسلمان دیگر این ها ارتباط تجاری شان را قطع نکردند، کمک های نظامی شان را قطع نکردند، و حتی در خبر ها آمد که از طرف امارات و... نیروی نظامی برای رژیم غاصب برای کشتن مسلمان های سنی فلسطین فرستادند! آدم نمی داند این درد را به کجا ببرد؟ این درد بزرگی است!

به قول یکی از علمای بزرگ اهل سنت، دو - سه هفته قبل بود گفت من تعجب می کنم این همه مسلمان در روی زمین است فقط از هفت میلیون سنی تعدادی از شیعیان لبنان و سوریه و عراق و ایران دارند حمایت می کنند، سنی های ما همه ساکت هستند، ولی ای کاش ساکت بودند.

حضرت می فرماید: «وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»! بعد از این طرف

«قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ» اگر حق را به حق دار می دادند «وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ» دو نفر هم در میان شما با هم اختلاف نداشتند.

 وحدت واقعی یعنی این، اگر ما بخواهیم به وحدت برسیم از دیدگاه صدیقه طاهره «وحدت» فقط در کنار سفره نورانی اهل بیت است و بس. غیر از این وحدت امکان پذیر نیست.

 الان چهل و شش هفت سال از انقلاب می گذرد یکی از بزرگ ترین رهاوردهای انقلاب این بود که درگیری بین شیعه و سنی را در ایران نگذاشت دامن زده بشود، و حال این که از روز اول آمریکا و انگلیس حتی عربستان تمام تلاش شان را به کار بردند درگیری شیعه و سنی، درگیری مذهبی در ایران ایجاد کنند؛ ولی کیاست امام و رهبری تا الان الحمد لله مانع این شده است.

 ولی آیا توانستیم تا الان در رابطه با حضرت زهرا به این ها بفهمانیم که حضرت زهرا مظلومانه شهید شده است؟

چند سال قبل در همایش ختم بخاری زاهدان همین «گرگیج» این مردک! گفت اگر جمهوری اسلامی داعیه وحدت دارد، باید بساط فاطمیه را برچیند! بحث شهادت حضرت زهرا را برای همیشه کنار بگذارد!

 اگر ما کنار گذاشتیم، آیا شما حاضر هستید در رابطه با ابوطالب پدر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که بعد از امیرالمؤمنین افضل الصحابه است، از همه اصحاب فضیلتش بالا تر است، شما در صحیح تان دارید که کافر از دنیا رفت، در جهنم در آتش است، و بر اثر شدت آتش مغزش می جوشد، حاضر هستید از این دست بردارید، به همین اندازه بیشتر نه!

 از حضرت امیر سوال کردند شنیدیم که پدر شما در آتش است.

 «أَنَّهُ كَانَ جَالِساً فِي الرَّحْبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّكَ بِالْمَكَانِ الَّذِي أَنْزَلَكَ اللَّهُ وَ أَبُوكَ مُعَذَّبٌ فِي النَّارِ فَقَالَ لَهُ مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاكَ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ أَ أَبِي مُعَذَّبٌ فِي النَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّار»

نام كتاب: كنز الفوائد؛ نويسنده: كراجكى، محمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 449 ق‏)، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله‏، ناشر: دارالذخائر، قم‏: 1410ق، ج1، ص183

حضرت فرمود «فَضَّ اللَّهُ فَاكَ» خدا دهانت را بشکند، پدر مَنِ علی در آتش است «وَ ابْنُهُ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّار!»

عرض کردم همین که خدا را شکر بین ما درگیری های مذهبی ایجاد نشده است بالاترین نعمت است. الان شما ببینید در پاکستان در همین پاراچنار الان چه مصیبت هایی دارد بر سر شیعیان می آید، آیت الله العظمی سیستانی بیانیه مفصلی دادند. باز دیروز و امروز درگیری ها و کشت کشتار های زیاد بوده است.

بعضی ها گفته بودند این کشتارها را تروریست ها انجام می دهد حکومت پاکستان اعلام کرد این ها با هم اختلاف مذهبی و قومی دارند که همدیگر را می کشند.

 یا در افغنستان به همین شکل در هند به همین شکل، در بحرین به همین شکل، در عربستان سعودی الان نزدیک به دویست نفر از شیعیان در انتظار اعدام هستند ولی الحمد لله رب العالمین شکر خدای عالم این اختلاف مذهبی شدید و کشت و کشتار در ایران نیست، البته آن اوائل یک شلوغکاری هایی کردند ولی صدای این ها را خفه کردند و تمام شد!

در هر صورت...

این تعبیر حضرت زهرا است «وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ ...»

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها