درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم
(جلسه سی و سوم 04 09 1403)
موضوع: اولویت و اولی بودن ائمه اطهار علیهم السلام نسبت به مردم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصير
سلام علیکم ورحمة الله، در خدمت دوستان هستیم
پرسش:
استاد! فضّه دارای چه مقامی بوده است؟
پاسخ:
الفضة و ما ادراک ما الفضة! خیلی مقام بالایی دارد. فضه، خادمه است و قنبر هم خادم است. ولی میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. شاید معرفتی که فضه نسبت به ولایت داشت قنبر در ذهنش هم نمی گذشت. بعد از شهادت حضرت زهرا هم حرف نزد هرکس سوال می کرد با قرآن جواب می داد.
پرسش:
استاد! آیا احمد الکاتب با سید حسین مدرسی که کتاب مکتب در فرایند تکامل را نوشته نظریه های مشترکی دارند؟
پاسخ:
پاسخ:
مطالبی که ایشان دارد با مطالب احمد الکاتب فرق دارد. احمد الکتاب به عنوان یک دشمن وارد سرزمین شیعه شده است. ولی مدرس عموم عقائد شیعه را قبول دارد یک دو مورد مثل بحث عصمت را زیر سوال می برد بحث علم غیب را زیر سوال می برد و می گوید یک سری خرافاتی وارد مذهب شده است ما باید این خرافات را از مذهب بیرون کنیم.
هدف ایشان خرافه زدایی از چهره تشیع است با این پرچم میدان آمده است. البته آثار خوبی هم دارد ایشان کتابی به عنوان مقدمه ای بر فقه تشیع دارد آن جا ایشان خیلی خوب وارد بحث شده من کتاب را دارم و مطالعه کردم از این کتاب استفاده هم کردم مخصوصا در مقدمه اش در بحث اخباری گری مطالب جدید و نو آورده است.
ولی کتاب مکتب در فرایند تکامل نمی دانم فشار اف بی آی، یا فشار سازمان سیا بوده که همچنین کتابی نوشته است. یا دشمنان رفتند ایشان را تحریک کردند متأسفانه این کتاب در داخل کشور چاپ های مختلفی شد بعض از اساتید هم فریب خوردند حتی تعداد از اساتید المصطفی مثل دکتر صفری فروشانی آمدند حرف های ایشان را در کلاس ها مطرح کردند.
یا دکتر الله اکبری که قضیه شهادت حضرت محسن (سلام الله علیه) را زیر سوال بردند. آقای مدرسی یک مفسده ای در درون اساتید داخل کشورمان ایجاد کرد.
احمد الکاتب با ایشان خیلی متفاوت است. همان طور که عرض کردم احمد الکاتب اصلا منکر امامت و منکر خلافت امیر المؤمنین و منکر امامت ائمه (علیهم السلام) است اصل عصمت که هیچ! اصل تشیع را منکر است. می گوید در اسلام چیزی به نام انتصاب الهی خلیفه نداریم همه شورا است امیر المؤمنین هم معتقد به شورا بوده است!
برای استدلالش خطبه 91 نهج البلاغه را می آورد. همچنین عبارت کتاب سلیم ابن قیس را می آورد حضرت امیر فرمودند: مردم باید یک امیری را انتخاب کنند چه فاسق چه نیکوکار. این مطالب را می آورد ولی صدر روایت را می آورد ذیل روایت را رها می کند!
همان جا حضرت امیر (سلام الله علیه) می فرمایند: اگر خلافت به عهده مردم باشد مردم موظف هستند بعد از مرگ خلیفه، خلیفه دیگر انتخاب کنند و اگر انتخاب خلیفه به عهده خدا باشد که حق هم همین است من انتخاب خدا و انتخاب پیامبر هستم ایشان ذیل روایت را رها می کند فقط صدر روایت را می آورد. این ها در حقیقت از دیوار وارد خانه تشیع شده است.
در رابطه با مدرسی فرصت بشود نکاتی را عرض می کنم، الان هم در داخل کشور سید مصطفی طباطبایی خیلی حرف های ایشان (مدرسی) را مطرح می کند.
سید ابو الفضل برقعی یا قلمداران همین طور بودند. این ها پرچمداران وهابیت درون شیعه هستند. مصطفی طباطبایی پرچم وهابیت دستش است ولی به نام شیعه تبلیغ وهابیت می کند. این هم از مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) است.
آغاز بحث...
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ بحث ما در رابطه با جایگاه امامت بود امامت اصلا با انتخاب مردم است یا مردم حق انتخاب امام را ندارند. مرحوم سید علی بهبهانی کتابی به اسم مصباح الهدایه فی اثبات الولایه دارد کتاب خیلی خوبی است ایشان در هر موضوعی روایات شیعه را آورده و روایات اهل سنت را هم در آن زمینه آورده است.
برای کسی که بخواهد در هر موضوعی احادیث شیعه و سنی را ملاحظه کند مفید است. خیلی زیبا این ها را مرتب آوره است شاید اولین کتابی است که به این شکل نوشته شده است.
البته فضائل الخمسه فیروز آبادی کتاب خوبی است فقط فضائل اهل بیت از منابع اهل سنت را آورده است متذکر شیعه نشده است. علامه امینی هم از مصادر اهل سنت آورده است صاحب عبقات عمدتا از اهل سنت آورده است ولی مصباح الهدایه آمده در هر بابی مثلا بحث غدیر را مطرح می کند به حدیث دار، حدیث منزلت، حدیث خلافت، حدیث امامت، علم امیر المؤمنین می رسد، ده – بیست تا روایت از شیعه می آورد بعد ده – بیست تا روایت از اهل سنت می آورد.
پرسش:
ببخشید استاد! با مخالفین که بحث می کنیم می گویند چرا امام علی در مورد امامت خودشان استناد نکرده است؟
پاسخ:
نزدیک صد تا روایت صحیح از شیعه و سنی می توانم بیاورم که امیر المؤمنین خودش را معرفی کرده است. امیر المؤمنین در زمان خود رسول اکرم نه بعد از پیامبر، در زمان خود رسول اکرم فرمود من ولی خدا و ولی مردم هستم، از طرف پیامبر منصوب شدم.
شیخ بزرگوار! روایات را ملاحظه بفرمایید "استدلال علی امامته فی عصر النبی" در کجا آمده است؟ در کتاب فضائل الصحابه احمد ابن حنبل آمده است:
«وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَخُوهُ وَ وَلِيُّهُ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ وَارِثُهُ فَمَنْ أَحَقُّ بِهِ مِنِّي»
طبرانی:
«وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَخُوهُ وَ وَلِيُّهُ...»
کلمه ولی یعنی جانشین او در ولایت بر مردم. همان طور که در صحیح مسلم جلد 5 صفحه 152 حدیث 4468 آمده خلیفه دوم به امیر المؤمنین و عباس عموی پیامبر اشاره می کند می گوید:
«فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّه»
من ولی و جانشین پیامبر هستم!
این جا هم امیر المؤمنین (سلام الله علیه) می فرماید: «إِنِّي لَأَخُوهُ وَ وَلِيُّهُ...»
«ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ وَلِيُّ أَبِي بَكْر»
همین تعبیر را حضرت امیر در زمان خود پیامبر اکرم دارد. ابوبکر می گوید انا ولی رسول الله نمی گوید انا حاکم بعد رسول الله. یا نمی گوید انا خلیفة رسول الله، انا الامام بعد رسول الله. می گوید انا ولی رسول الله، من ولی امر بعد از پیامبر هستم چون در حاکم امام و خلیفه هم می شود جائر و هم می شود عادل باشد. هم می شود اجباری باشد بر مردم به زور حکومت کند ولی کلمه ولی آن حاکمی را گویند که بر قلب های مردم حکومت دارد. لذا واژه ی ولی در امیر المؤمنین حدود سی و هشت مورد نزدیک نود روایت بنده جمع کردم که واژه ولی با عبارت های مختلف در مورد حضرت علی (سلام الله علیه) آمده است.
رسول اکرم فرمود:
«هَذَا وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص253
«وَ هُوَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَلِيُّ أَمْرِكُمْ مِنْ بَعْدِي»
نام كتاب: دعائم الإسلام؛ نويسنده: ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى (تاريخ وفات مؤلف: 363 ق)؛ محقق / مصحح: فيضى، آصف، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم: 1385 ق، ج1، ص383
«هذا اولی بکم من بعدي»
تعابیر ولی از همه روایات ولایت بیشتر استفاده شده است و در مناسبت های مختلف هم واژه ولی استفاده شده است. کلمه ولی در احادیث اهل سنت نیز برای امیر المومنین سلام الله علیه خیلی استفاده شده است. -اصلا ما کاری به شیعه نداریم-.
« أَنْتَ (یا علی) وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي وَمُؤمِنَةٍ.»
حاکم نیشابوری، المستدرك علی الصحیحین، ج3 ص133-134، تحقيق- إشراف : يوسف عبد الرحمن المرعشلي
«إنّ عَلِيٌّا مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَهُوَ وَليّ کُلَّ مُؤمِنْ»
حاکم نیشابوری، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص110، تحقيق- إشراف : يوسف عبد الرحمن المرعشلي
تا عبارت های مختلف
«وَمَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فعلیّ وَلِيُّه»
احمد بن حنبل، مسند احمد، ج5، ص350، ناشر : دار صادر - بيروت - لبنان
این ها واژه هایی است که در رابطه با حضرت امیر (سلام الله علیه) به کار رفته است.
یکی از بزرگواران در یکی از همایش های المصطفی سخنرانی کرده بودند و در آن جا گفته بودند امیر المؤمنین در رابطه با غدیر بعد از پیامبر اصلا حرف نزده ! و بعد از این که به خلافت رسید حرف زده اند!
ایشان به مناسبتی منزل ما تشریف آوردند گفتم این چه حرفی است که شما زدید؟! گفتند: همین طوری است. گفتم بفرمایید در کتاب کافی جلد 8 صفحه 343 امیر المؤمنین:
«وَ هُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله»
حضرت علی (سلام الله علیه) مشغول غسل پیامبر است. یعنی هنوز پیامبر دفن نشده است سلمان می آید بحث سقیفه را مطرح می کند امیر المؤمنین همان جا می فرماید:
«شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُم»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص343 و 344
از این واضح تر و روشن تر؟! پیامبر هنوز دفن نشده امیر المؤمنین به غدیر استدلال می کنند آن وقت ما بگوییم در زمان خلفا امیر المؤمنین استدلال نکرده است؟!
روز دوم یا سوم خلافت ابوبکر است امیر المؤمنین به مسجد تشریف بردند و در میان مهاجرین و انصار فرمودند:
«وَ لَا عَلِمْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص تَرَكَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ حُجَّةً وَ لَا لِقَائِلٍ مَقَالا»
الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص74
من گمان نمی کردم که پیامبر در غدیر برای کسی عذر و راه گریزی گذاشته باشد، چطور شما غدیر را فراموش کردید سراغ ابوبکر رفتید؟!
روز هفتم رحلت پیامبر در جلد 8 کافی صفحه 27 حدیث غدیر را امیر المؤمنین (سلام الله علیه) مطرح کرده است. در کوچه های بنی نجار با ابوبکر ملاقات دارد حدیث غدیر را مطرح کرده است.
در کتاب صحیح بخاری جلد 5 حدیث 4241 حضرت خودش را مطرح کرده است. مهم ترش این است که در یک جمع بیش از دویست نفر حضرت مطرح می کنند این روایات را که عرض می کنم بررسی سندی هم کرده ایم.
«وَ فِي الْحَلْقَةِ أَكْثَرُ مِنْ مِائَتَيْ رَجُل»
در مسجد النبی جمعیت بیش از دویست نفر از مهاجرین و انصار بودند امیر المؤمنین نزدیک چهل – پنجاه مورد فضائلش را مطرح کرده و می فرمایند:
«فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُم»
پیامبر من را در روز غدیر خم برای خلافت و امامت نصب کرده است!
الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص274
متأسفانه به این روایات توجه نداریم اهل مطالعه نیستیم.
یا در روز شورا، شورای شش نفره تعبیری که هم در خصال شیخ صدوق است و هم در شرح مقاصد تفتازانی است و خوارزمی آورده، مناقب آورده عبارت های که امیر المؤمنین دارد نزدیک هفتاد دلیل در آن جا برای خلافتش مطرح کرده است.
مطالب را در جمعی مطرح کرده که طلحه، زبیر، عثمان، سعد ابن ابی وقاص و عبدالرحمن ابن عوف آن جا نشسته اند همه را هم به خدا قسم می دهند و می فرمایند شما را به خدا آیا این نبوده است گفتند بله. چنین نبوده است گفتند بله...
«انشدكم باللّه أمنكم من نصبه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يوم غدير خمّ للولاية غيري؟ قالوا: اللّهمّ لا.»
شما را به خدا سوگند در روز غدیر خم، پیامبر غیر از من کسی را برای خلافت نصب کردند؟ گفتند به خدا قسم نه.
نام كتاب: الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم؛ نويسنده: شامي، يوسف بن حاتم (تاريخ وفات مؤلف: قرن هفتم)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جامعه مدرسين، قم: 1420 ق، ص332
حضرت امیر سلام الله علیه در زمان خلافت خودشان هم الی ما شاء الله بحث غدیر را مطرح کرده است. نشسته از غدیر گفته، ایستاده از غدیر فرموده، در سفر و حضر از غدیر فرموده است. در جمل و در صفین و در نهروان از غدیر فرموده است.
امام حسن به غدیر استدلال کرده اند، امام حسین به غدیر استدلال کرده اند، امام سجاد به غدیر استدلال کرده اند. همین طور امام باقر و امام صادق که الی ما شاء الله تا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) همه به حدیث غدیر برای امامت حضرت امیر استدلال کرده اند.
این ها (امثال آقای مدرسی) یک سری کارهایی انجام می دهند که ذهن جوان ها را مشوش می کنند عقائد طلبه ها را و عقائد بعضی از اساتید را متزلزل می کنند. بدبختی این است که در حوزه همه اش به صرف و نحو ادبیات، فقه و اصول چسپیدیم. در رابطه با بحث ولایت خیلی وارد نشدیم.
آیت الله اعرافی قبل از دوران کرونا یک عصر جمعه ای منزل ما تشریف آورده بودند عین عبارت ایشان این بود آقای قزوینی! ما در شهرستانها اساتید حوزه های علمیه مان توانایی پاسخ به شبهات را ندارند حتی طلبه ها سوال می کنند نمی توانند پاسخ بدهند. به ما گفتند شما بیایید یک دوره هایی بگذارید در هر شهری برای ما دو تا استاد تربیت کنید.
بعد از آن صحبت کرونا آمد همه چیز بهم ریخت بعد از کرونا تا به حال ما برای ده یا یازده شهر اساتید را این جا آوردیم یک هفته با آقایان کار کردیم الحمد لله تا حدودی خوب بود. ما خیلی راضی نبودیم ولی آن ها صد در صد راضی بودند ما تقریبا پنجاه درصد راضی بودیم. بنا شد دوره های تکمیلی هم گذاشته بشود.
در یکی از استانها که نمی خواهم نام ببرم برای عزیزانی که برای کارهای تبلیغی ویژه می رفتند یکی از دوستان برای مصاحبه رفته بود می گفت 180 نفر بودند سوال کردم آیا در قرآن آیه ای در رابطه با ولایت داریم یانه؟ از این 180 نفر فقط هفت یا هشت نفر گفتند داریم.
ما فردای قیامت مسئول هستیم. هم خودمان مسئول هستیم و هم حوزه مسئول است البته من بارها گفته ام حوزه یک سری مسئولیت هایی دارد و ما هم یک تکالیفی داریم.
علامه امینی، امینی شد حوزه علمیه برایش برنامه ریزی نکرد. علامه میرحامد حسین عبقات نوشت حوزه علمیه برایش برنامه ریزی نکرد. قاضی نور الله شوشتری بیش از سی جلد احقاق الحق نوشت حوزه برایش برنامه ریزی نکرد خودش وارد شد و احساس کرد که باید برای ولایت کار کند و دفاع کند. این همه بزرگان آمدند رفتند و این ها در طول تاریخ ماندند.
الان هم همین است مثلا حاج آقای طبسی حفظه الله تعالی آیا حوزه برای ایشان برنامه ریزی کرده است؟! ایشان یکی از نخبه های شاخص حوزه است. آقای توحیدی به همین شکل، حوزه برای این ها برنامه ریزی کرده است؟! نه.
خود ما هم در همین حوزه شورای مدیریت بزرگ شدیم حوزه برای ما برنامه ریزی کرد؟ نه. یک وقت خدمت یکی از آقایان مراجع بزرگوار بودیم داستان مربوط به هفت – هشت سال قبل است ایشان به من گفتند اقای قزوینی! بعضی پیش ما آمده اند می گویند سید کمال حیدری از این برنامه های تلویزیونی و ماهواره ای که داشت مقدمات مرجعیت خودش را فراهم کرد! شاید اقای قزوینی هم با این امکانات ماهواره ای که دارد دنبال مرجعیت است!
گفتم به والله، تالله، بالله یک ساعت دفاع از امیر المؤمنین (سلام الله علیه) را با هزار سال مرجعیت بر کل کره زمین عوض نمی کنم! ایشان هم گفت حق هم همین است حق هم همین است. امروز بالاترین انتظاری که آقا حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از ما دارد بحث نشر ولایت است همه چیز هم در ولایت است دین ولایت است، اخرت ولایت است.
شما کتاب کافی جلد اول صفحه 144 حدیث 4 را ملاحظه بفرمایید روایت هم صد در صد صحیح است. امام صادق (سلام الله علیه) وقتی می آید آیه:
(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيجْزَوْنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ)
و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و کساني را که در اسماء خدا تحريف ميکنند (و بر غير او مينهند، و شريک برايش قائل ميشوند)، رها سازيد! آنها بزودي جزاي اعمالي را که انجام ميدادند، ميبينند!
سوره اعراف (7): آیه 180
(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) را مطرح می کنند و می فرمایند:
«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»
اسماء حسنای الهی ما هستیم!
«الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص144، ح4
اگر این است مسئله روشن است. این ها را ما یا قبول داریم یا قبول نداریم. کتاب علل الشرائع همان اوایلش چاپ نجف صفحه 9 و چاپ ایران صفحه 11 روایت از سید الشهداء (سلام الله علیه) است.
«حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (علیه السلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه»
نام كتاب: علل الشرائع؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، قم: 1385ش/ 1966م، ج1، ص9
سوال می کنند: «فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ» معرفت الله چه است که خدا را بشناسیم؟ می فرمایند: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه»
«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ بِكُمْ يُبَيِّنُ اللَّهُ الْكَذِبَ وَ بِكُمْ يُبَاعِدُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَمْحُو مَا يَشَاء»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص576
ان شاءالله فردا و پس فردا کلاس را اختصاص به شبهات فاطمی می دهیم چون دوستان زیاد اصرار کرده اند. گرچه شبهات فاطمی زیاد است با دو جلسه نمی شود همه را مطرح کرد. ما در دو جلسه مطرح می کنیم عزیزانی که ان شاءالله برای تبلیغ چه در داخل کشور و چه در خارج کشور در ایام فاطمیه می روند موفق باشند.
کتابی در موضوع حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نوشتیم، روی این کتاب خیلی کار کردیم خودم در تابستان شاید ششصد – هفتصد ساعت روی آن کار کردم. کتاب الگوی حیات فاطمی را آقای دکتر جباری نوشته بود ما هم به قدری تعلیقه زدیم که حاشیه ما از متن بیشتر شده است.
من احساس می کنم تا کنون همچنین کتابی در رابطه با زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشته نشده است. یکتابی که مرحوم کربلایی سید محمد کاظم قزوینی نوشت "فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد" فاطمه (سلام الله علیها) از ولادت تا شهادت. تحقیق آن را ما انجام دادیم یک کتاب هفتصد – هشتصد صفحه ای است. یعنی کامل ترین و گسترده ترین کتاب در رابطه با حضرت زهرا است. اما آن کتاب اصلا قابل مقایسه با کتاب "الگوی حیات فاطمه" نیست این کتاب خیلی جامع است. یعنی چه مرد، چه زن و چه حاکمان و چه ملت از زندگی صدیقه طاهره چگونه می توانند الگو برداری کنند.
تلاش کردیم تمام احادیثش چه از شیعه و چه از سنی همه مستند باشد. بررسی سندی در مسائل تاریخی شاید امکان پذیر نباشد. مسائل تاریخی اهل سنت هم دارند می گویند معتقد به تساهل و تسامح هستیم در مسائل تاریخی اگر بخواهیم بحث سندی بکنیم چیزی به دست ما نمی آید. اضافه بر این که تاریخ دست به دست، سینه به سینه به دست همه ما رسیده و شبهه ای در آن پیش نمی آید. الا بعضی از مواردی که افراد آمدند چه از بنی امیه لعنهم الله و چه از بنی العباس لعنهم الله مطالبی را در داخل کتاب ها وارد کرده اند.
ائمه (علیهم السلام) هم فرموده اند روایات و احادیث را به قرآن و احادیث مفصّل و متواتر ما عرضه کنید اگر مخالفت داشت فاضربوه علی الجدار.
یا مسئله ای که الان هم وهابی خیلی دارند روی آن مانور می دهند احادیثی که آقای رافعی در کتاب التدوین فی اخبار قزوین آورده است یک سری مطالبی در فضائل قزوین است ما ندیدیم در مورد مکه و مدینه چنین فضائلی را نقل کرده باشند! یا در رابطه با اقوام و ملل احادیث عجیب و غریبی است
«وَ لَا تَنْكِحُوا مِنَ الْأَكْرَادِ أَحَداً فَإِنَّهُمْ جِنْسٌ مِنَ الْجِنِّ كُشِفَ عَنْهُمُ الْغِطَاءُ»!
با کردها نکاح نکنید این ها جزء اجنه بودند پرده از روی این ها برداشته شده است.
یا:
«لَا تُنَاكِحُوا الزِّنْجَ وَ الْخَزَرَ فَإِنَّ لَهُمْ أَرْحَاماً تَدُلُّ عَلَى غَيْرِ الْوَفَاءِ قَالَ وَ الْهِنْدُ وَ السِّنْدُ وَ الْقَنْدُ لَيْسَ فِيهِمْ نَجِيبٌ يَعْنِي الْقُنْدُهَارَ»!
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص352
روایت های عجیب و غریبی نسبت به اقوام و ملل آورده اند. سال 58 یا 59 بود تقریبا یک ماه و نیم وقت گذاشتم تمام این روایات را در آوردم همه این روایت ها به ابو ربیع شامی بر می گردد روایت مرسل است راویانش کلا یا اکثرا مجهول هستند درباره یکی از رواتش مرحوم مامقانی در مقدمه تنقیح المقال آورده این آقا از حکومت پول می گرفته روایاتی را علیه امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) جعل می کرده و در میان مردم منتشر می کرده تا مردم را به امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بدبین کند.
این طور روایت ها حسابش جدا است عقل هم نمی پذیرد امامی که می خواهد غذا بخورد می فرماید تا آن خادم و غلام سیاه که در اسطبل کار می کند ینیاید من لب به غذا نمی زنم. امامی که دارد راه می رود جزامی ها کنار جاده نشسته اند تعارف می کنند حضرت می رود کنار آن ها می شیند غذا می خورد ؛ آن وقت این امام بفرماید: شمالی ها این طور هستند، خوزستانی ها آن طور هستند هندی ها این طور این طور... ؟! مشخص است که دست هایی در کار است. دشمنان اهل بیت و دشمنان اسلام تا توانستند در این زمینه کار کردند.
مرحوم مامقانی در جلد اول تنقیح المقال در رابطه با بحث وضع احادیث می گوید کسی به نام مغیرة ابن سعید نقل می کند می گوید:
«وضعت اکثر من مأة الف حدیث»
من بیش از صد هزار روایت جعل کردم در میان احادیث منتشر کردم!
باید حواس مان کاملا جمع باشد.
روی استدلال ائمه (علیهم السلام) به غدیر خیلی کار کردیم رساله دکترای من در دانشگاه اسلامی هلند بحث غدیر بود. یکی از نو آوری هایی که داشتم و به آن اشاره خواهم کرد این بود که مثلا علامه امینی و دیگر بزرگان، غدیر در روایات را مطرح کردند، غدیر در تاریخ را مطرح کردند ولی غدیر در کتب فقهی را ندیدم کسی مطرح کند. ما آمدیم استدلال فقها را از زمان شیخ مفید تا مرحوم امام و آیة الله خویی در کتاب های فقهی بررسی کردیم که این ها به حدیث غدیر به مناسبت هایی استدلال کرده اند. این ها را آوردیم. بزرگان کلامی به همین شکل، اصولی ها به همین شکل. این ها را مفصل آوردیم.
استاد مناقش و داور ما آقای دکتر کسّار بود وقتی مطالب را مطرح کردیم گفت:
«أنا اخجل عن اناقشة في هذه الرساله و هذا الرساله فخر لجامعتنا»
یعنی ایشان به اندازه یک کلمه در نقد حرف نزد. گفت ما هرچه مطالعه کردیم چیزی به ذهن مان نرسید آخر هم آمدند عکس گرفتند و روی سایت هایشان گذاشتند. گفتم اگر شما به همین راضی هستید حرفی نداریم.
در هر صورت...
دیروز در رابطه با این که روایت داریم ائمه (علیهم السلام) «أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم» هستند، یکی از دوستان می گفت در این زمینه روایت صحیح داریم؟ یا نداریم؟
در رابطه با این حدیث الائمة اولی بالمؤمنین من انفسهم ملاحظه بفرمایید کتاب کفایة الاثر سندش هم صد در صد صحیح است بررسی سندی دارد.
«حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْفَرَارِيُّ [الْفَزَارِيُ] قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ كَاتِبُ اللَّيْثِ قَالَ حَدَّثَنَا رُشْدُ بْنُ سَعْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يُوسُفَ الْحُسَيْنُ بْنُ يُوسُفَ الْأَنْصَارِيُّ مِنْ بَنِي الْخَزْرَجِ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) عَنِ الْأَئِمَّةِ فَقَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ (علیه السلام) يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
بعد دارد:
«فَإِذَا مَضَيْتَ فَابْنُكَ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَابْنُكَ الْحُسَيْنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِيٌّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَالْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَهُمْ أَئِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُمْ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُم»
نام كتاب: كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نويسنده: خزاز رازى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 4)، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، قم: 1401ق، ص195
مضی یعنی از دنیا رفت.
همچنین در معانی الاخبار شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) همین تعبیر آمده است.
«وَ صَارَ أَوْلَى بِهِمْ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ كَذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بَعْدَهُ جَرَى ذَلِكَ لَهُ مِثْلُ مَا جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»
نام كتاب: معاني الأخبار؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم: 1403ق، ص52
يك مناظره عبدالله جعفر با معاویه دارد خیلی مناظره شیرینی است این مناظره هم در کتاب کافی است و هم در کتاب شیخ صدوق است در کتاب کفایة الاثر است. عبارت خیلی زیبا است عزیزان دقت کنند.
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ الطَّيَّارِ يَقُولُ كُنَّا عِنْدَ مُعَاوِيَةَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ عُمَرُ ابْنُ أُمِّ سَلَمَةَ وَ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ فَجَرَى بَيْنِي وَ بَيْنَ مُعَاوِيَةَ كَلَامٌ فَقُلْتُ لِمُعَاوِيَةَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) يَقُولُ أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ فَالْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ مِنْ بَعْدِهِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ فَابْنُهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا عَلِيُّ ثُمَّ ابْنُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا حُسَيْنُ ثُمَّ يُكَمِّلُهُ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ اسْتَشْهَدْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ عُمَرَ ابْنَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ فَشَهِدُوا لِي عِنْدَ مُعَاوِيَةَ قَالَ سُلَيْمٌ وَ قَدْ سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ ذَكَرُوا أَنَّهُمْ سَمِعُوا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص529، ح4
عبدالله جعفر می گوید من و امام حسن و امام حسین و عبدالله بن عباس و ... نزد معاویه بودیم. بین من (عبدالله جعفر) و معاویه مناظره ای صورت گرفت من به معاویه گفتم: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) يَقُولُ أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ (شهید شد) فَالْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
تا آن جا که: «ثُمَّ يُكَمِّلُهُ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ» بعد دارد: «قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَ اسْتَشْهَدْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ عُمَرَ ابْنَ أُمِّ سَلَمَةَ وَ أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ فَشَهِدُوا لِي عِنْدَ مُعَاوِيَةَ» همه این ها شهادت دادند روایتی که عبدالله ابن جعفر استدلال کرد که پیامبر فرمود من اولی بالمؤمنین هستم بعد امام علی و بعد امام حسن و امام حسین و... ما هم از زبان پیامبر این را شنیدیم!
سند روایت صد در صد صحیح است. حتی آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) در معجم رجال می گویند:
«روی محمد ابن یعقوب بسندین صحیحین، فقلت لمعاویة أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»
حدود ده - دوازه تا روایت داریم از زبان نبی مکرم صراحت دارد «أَنَا أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...» امیر المؤمنین (سلام الله علیه) داریم، از امام حسن (سلام الله علیه) داریم، از امام سجاد (سلام الله علیه) داریم از امام باقر (سلام الله علیه) داریم از امام صادق (سلام الله علیه) داریم.
این ها مرتبه و مقامی است که برای نبی مکرم معین شده «ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم» بالاترین مقام رسول الله است همه فقها و بزرگان به این آیه استدلال کرده اند که حضرت، حق تشکیل حکومت داشته است و ائمه هم حق تشکیل حکومت داشته اند.
امام (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله صدر در کتاب ماوراء الفقه به همین روایت استدلال می کنند که فقها هم حق تشکیل حکومت دارند. یعنی از همین «ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم» ولایت تامه رسول اکرم استفاده می کنند.
ملاحظه بفرمایید اهل سنت در این باره چه می گویند.
زمخشری:
«ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ في کل شيء من امور الدین والدنیا»
کشاف، ج3، ص531
نسفی:
«ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم؛ أى أحق بهم فى کل شیء من أمور الدین والدنیا وحکمه أنفذ علیهم من حکمها فعلیهم ان یبذلوها دونه ویجعلوها فداءه»
تفسیر النسفی؛ اسم المؤلف: النسفی الوفاة: 710، دار النشر: ج 3 ص 297»
ملا علی قاری:
«ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم؛ أی أولى فی کل شیء من امور الدین والدنیا»
مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح؛ اسم المؤلف: علی بن سلطان محمد القاری الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقیق : جمال، ج 6، ص 112
شوکانی، آلوسی، آندلسی، ابن قیم و ابن جوزی می گوید:
«مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِه»
_که پیامبر در غدیر فرمود_
«هذا نص صریح في أثبات امامته وقبول طاعته»
تذكرة خواص الأمة، صص34 -30
از بزرگان ما هم سید مرتضی دارد:
«ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم، إنما اراد تعالی أنه أحق بتدبیرهم و تصریفهم»
رسائل الشریف المرتضى؛ الشریف المرتضى (فات : 436)، تحقیق: تقدیم : السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الکریم – قم 1405، ج 3، ص 253»
شیخ طوسی دارد:
« ألنّبيُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم، اولی بتدبیر الامة»
الاقتصاد؛ الشیخ الطوسی (وفات 460)، ناشر: منشورات مکتبة جامع چهلستون – طهران، مطبعة الخیام – قم، ص 218
طبرسی:
«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم، من حیث إنه ولاه الله أمرهم فیلزمهم طاعته»
مجمع البیان فی تفسیر القران؛ الطبرسی، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقیق: لجنة من العلماء والمحققین الأخصائیین، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ـ بیروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م. ج8، ص125
یعنی فقهای شیعه و سنی عمدتا به این آیه شریفه 6 سوره احزاب استدلال کرده اند که نبی مکرم از طرف خدای عالم ولایت تامه بر عموم مردم هم در امور دینی و هم در امور دنیویی آن ها دارد.
این ولایت هم به تعبیر علامه طباطبایی: «المجعولة من قبل الله» است خدا این ولایت را در حق رسول اکرم قرار داده نبی مکرم هم در غدیر این عبارت را به امیر المؤمنین به امر الله تفویض کرده اند.
ملاحظه بفرمایید شاید نود درصد کسانی که حدیث غدیر را نقل کرده اند همه نوشته اند که رسول اکرم قبل از این که بفرماید من کنت مولاه فعلی مولاه آیه 6 سوره احزاب را قرائت فرمود:
«ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: بلى»
بعد فرمود: «فمن كنت مولاه فعليّ مولاه؛ من کنت ولیه فعلي ولیه، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه»
من همیشه می گویم ما از غدیر فقط یک حدیث در ذهن مان است بالای منبر می گوییم آن هم من کنت مولاه فعلی مولاه است. در حالیکه تنها این نیست نبی مکرم نزدیک سه ساعت و نیم خطبه خوانده اند یعنی بین ظهر و عصر شما تقویم ها را ببینید آخر سال هم بوده است یا آخر اسفند بوده یا اوایل فرودین بوده است. بین نماز ظهر و عصر حدود سه ساعت و نیم فاصله است. ولی متأسفانه هرکس حدیث غدیر را از اهل سنت نقل کرده فقط همین «من کنت مولاه فعلی مولاه» را نقل کرده است. یا «ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: بلى» را هم آورده اند.
ما خیلی بررسی کردیم که خطبه غدیر را چه کسی از اهل سنت آورده است؟ اولین بار دیدیم طبرانی متوفای 360 در معجم کبیرش خطبه غدیر را مفصّل تر از بقیه حدود یک صفحه و نیم آورده است.
قبل از او را هرچه تلاش کردیم ببینیم بزرگان دیگر اهل سنت چه کسانی مفصّل آورده اند کسی را پیدا نکردیم. حتی یک کسی نزد احمد ابن حنبل می آید می گوید نظر و برداشت شما در مورد حدیث غدیر چه است؟ او عصبانی می شود و می گوید «دع هذا»، این حرف را رها کن! همان طور که دیگران گفتند شما هم نقل کنید. در رابطه با معنی و دلالت حدیث، شما حرف نزنید یعنی بزرگان این ها از نقل حدیث غدیر وحشت داشتند.
شهاب الدین زهری متوفای 124 آخوند درباری است یک روزی بحث غدیر را مطرح کرد مردم اعتراض کردند تو داری حدیث غدیر را در منطقه شام مطرح می کنی ؟! درحالیکه دارند بالای منبر هر روز به (حضرت) علی (علیه السلام) ناسزا می گویند شتم می کنند تو داری حدیث غدیر را این جا مطرح می کنی؟! مگر از جان خودت سیر شدی؟! بعد شهاب الدین زهری گفت من به قدری در فضائل (حضرت) علی حدیث در سینه ام هست اگر بگویم «لقتلت» گردنم را می زنند!
با چنین وضعی همینکه این همه روایات به دست ما رسیده است همه معجزه ی اهل بیت (علیهم السلام) بوده است.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته