2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
حدیث غدیر در کتاب های فقهی
کد مطلب: ١٢٢١٦ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٣٩٩ - ١٧:٢٢ تعداد بازدید: 553
دروس خارج » عمومی
حدیث غدیر در کتاب های فقهی

جلسه سی‌ و چهارم 99/09/18

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سی‌ و چهارم 99/09/18

 

موضوع: اجتهاد وتقلید –حدیث غدیر در کتاب های فقهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی محمد رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

پرسش:

آیا در میان اهل‌سنت، کسی هست که صحت تمام احادیث صحیحین را قبول نداشته باشد؟

پاسخ:

بله، تعدادی از افراد مخصوصا در مصر هستند که صحت تمام احادیث صحیحین را قبول ندارند، برادرِ «حسن البناء» _بنیانگذار اخوان المسلمین _کتابی به نام «المنتخب من الصحیحین» نوشت و روایات کذب را حذف کرد؛ ولی با مخالفت عمومی مواجه شد و منصرف گردید.

پرسش:

در کتاب «کافی» غیر از روایتی که در آن حضرت «خضر» و حضرت علی و امام حسن سلام الله علیهم ،در باب تعداد و اسامی ائمه ،صحبت می‌کنند، روایت دیگری هم داریم؟

پاسخ:

در کتاب «کافی» ده تا روایت است، غالبا هم صحیح هستند. در آنجا اسامی ائمه (علیهم السلام) ذکر شده است. ما بیش از سیصد روایت در کتب شیعه جمع آوری کردیم که نام ائمة در آنها ذکر شده.

پرسش:

بهترین کتاب درباره ولایت فقیه، برای جوانان کدام است؟

پاسخ:

 بهترین کتاب برای جوانان را نمی‌دانم؛ ولی برای طلبه‌ها بهترین کتاب، کتابی است که آیت الله «مؤمن» نوشته اند که در واقع درس خارج ایشان بوده. کتاب خیلی خوبی است.

«الولایه الالهیه الاسلامیه، او الحکومه الاسلامیه زمن حضور المعصوم و زمن الغیبه - جلد 1و2و3»

ترجمه فارسی : «جایگاه احکام حکومتی و اختیارات ولی فقیه»

پرسش:

آیا مشابه اسمی کتاب «دلائل الامامه» نوشته محمد بن جرير بن رستم طبرى آملى صغير،کتابی برای اهل‌سنت وجود داشته است؟

پاسخ:

«طبری - سنی» کتابی به نام «الامامة» دارد؛ ولی متأسفانه از این کتاب هیچ خبری نیست.تا قرن هفتم – هشتم این کتاب بوده و «ذهبی» هم این کتاب را داشته است و می‌گوید احادیث زیادی دارد . در مورد حدیث غدیر به قدری سندهای متعددی  آورده که «بهرنی» من را مبهوت کرد.

قُلْتُ(ذهبی): جَمَع(طبری) طرق حَدِيْث غَدِيْر خُمّ فِي أَرْبَعَةِ أَجزَاء، رَأَيْتُ شَطْرَهُ، فَبهَرَنِي سَعَةُ رِوَايَاته، وَجزمتُ بِوُقُوع ذَلِكَ.

الكتاب : سير أعلام النبلاء- المؤلف : شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى : 748هـ)- المحقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط ، الناشر : مؤسسة الرسالة- ج 14 ، ص 277 (الشاملة)

قال الفرغانی.....ولما بلغه أن ابن أبي داود، تكلم في حديث غدير خم (یقول انه ضعیف/ العواصم والقواصم) ،عمل كتاب الفضائل وتكلم على تصحيح الحديث.

قلت(ذهبی): رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق.

الكتاب: تذكرة الحفاظ- المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)- الناشر: دار الكتب العلمية بيروت-لبنان. ج2 ، ص 202

این کتاب متأسفانه مفقود است، «علامه امینی» جستجوی زیادی کردند  ولی نتوانستند پیدا کنند.

پرسش:

«اَلبانی» نزد اهل‌سنت چقدر اعتبار دارد؟

پاسخ:

غالب اهل‌سنت قبولش دارند، شاید هشتاد – نود درصد اهل‌سنت «اَلبانی» را قبول دارند مخصوصا وهابی‌ها. ولی تعدادی هم از اهل‌سنت هستند که قبولش ندارند، «سقاف»- از علمای بزرگ «اردن»- چند کتاب در رد «آلبانی» مخصوصا در باب تناقضات او در مجموعه تضعیفات و تصحیحاتش نوشته است.

پرسش:

آیا امام حسن عسکری علیه السلام در شهادت امام هادی سلام الله علیه ،صورت خود را خراشیدند و گریبان پاره کردند؟

پاسخ:

این در روایات وجود دارد. ولی صحت این روایات را بررسی نکردم. اینکه صورت خراشیده باشند، این تعبیر نیست،اما زدن به صورت و یا گریبان پاره کردن و... اینها نشان‌گر شدت مصیبت و نشانگر بی تابی است. نه اینکه صورتشان را خراشیده باشند، این نیست.

حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) هم در «کربلا» به حضرت زینب (سلام الله علیها) توصیه فرمودند که در مصیبت من صورت نخراشید!

(الامام الصادق علیه اسلام): وَ لَمَّا قُبِضَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ع رُئِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ قَدْ خَرَجَ مِنَ الدَّارِ وَ قَدْ شُقَّ قَمِيصُهُ مِنْ خَلْفٍ وَ قُدَّامٍ.

نام كتاب: من لا يحضره الفقيه‏- نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏(م381 ق‏)- محقق / مصحح: غفارى، على اكبر- ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين . ج1 ، ص 174

پرسش:

«ترکی حمد» نویسنده «سعودی» ، تناقض «صحیح بخاری» با قرآن را نوشته است.

پاسخ:

اگر باشد که خیلی خوب است.

پرسش:

جنگ در زمان ظهور امام زمان به چه صورت می‌باشد ؟ آیا با تجهیزات روز است؟ بیشتر در کجا جنگ صورت می‌گیرد؟

پاسخ:

روایات متعددی داریم که حضرت ولی عصر علیه السلام، از امکانات مدرن و جدید استفاده می‌کنند، کتابی را یکی از علمای «لبنان» نوشته است و آقای «مهدی پور» در دو جلد ،با نام «روزگار رهایی» ترجمه کرده است.

در این کتاب ایشان به طور مفصل تمام این روایات را آورده است.

پرسش:

نظرتان راجع به کتاب «ولایت فقیه» آقای «منتظری» چیست؟

پاسخ:

کتاب «ولایت فقیه» آقای «منتظری» هم کتاب خوبی است؛ ولی خیلی مفصل است.، یعنی بحث‌های ولایت فقیه ایشان (که اصل مطلب است)، مکفی نیست ولی بحث‌های فرعی زیاد دارد.

پرسش:

کتاب «ولایت فقیه حضرت امام» چطور است؟

پاسخ:

این کتاب خیلی مختصر است. کتاب خوبی است؛ کتاب مختصری است که ایشان یکی -دو جلسه در درس خارج فقه‌شان در «نجف» مطرح فرموده بودند.

اما عرض کردم کتاب آقای «مؤمن» کتاب خیلی خوب و زیبایی است، بحث‌های متفرقه‌اش خیلی کم است.

پرسش:

در رابطه با زندگی امام زمان در زمان غیبت، اختلاف زیادی وجود دارد، اگر ممکن است مقداری توضیح دهید .

پاسخ:

در این زمینه کتابی به نام «المهدی من المهد الی الظهور – مهدی از ولادت تا ظهور» نوشته مرحوم «کربلایی کاظم قزوینی»  وجود دارد. ، ما خودمان هم روی آن تحقیق کردیم.

آغاز بحث...

به مطالب مرحوم «محقق بحرانی» رسیدیم.

«محقق بحرانی» از نظر فقهی تقریبا اخباری هستند؛ ولی اخباری و اصولی. کتاب «حدائق» ایشان تقریبا هفتاد – هشتاد درصد رنگ و بوی اصولی دارد. و به اندازه سی درصد هم رنگ و بوی اخباری.

ایشان در جلد سوم «حدائق» مفصل در رابطه با این آیه شریفه بحث کرده است که مراد از این جمله:

 «يغسل الميت أولى الناس به»  

غسل می‌دهد میت را کسی که اولی الناس به او است.

چیست. بعد بحث «صاحب مدارک» را مطرح می‌کند و  نقد می کند.نهایةٌ می‌گوید مراد، اولویت در میراث نیست  بلکه مراد:

«إنما هو الكناية على الولي المالك للتصرف»

غسل می‌دهد: «يغسل الميت أولى الناس به»؛ یعنی کسی که مالک تصرف است.

در اخبار غدیر هم آمده:

  «ألست أولى بكم من أنفسكم ؟ قالوا بلى يا رسول الله . قال من كنت مولاه فعلي مولاه " أي ألست المالك للتصرف فيكم دون أنفسكم»

«ألست اولی بکم»؛ یعنی آیا من مالک در تصرف در امورات  شما نیستم(مقدم بر خودتان )؟

بعد ایشان کلام «شیخ علی» پسر «شهید ثانی رضوان الله تعالی علیه» را که از قول شیخ میثم بحرانی نقل می کند،می آورد (در بحث معنای  لفظ اولی):

«إنما يطلق لغة على من يملك التدبير في الأمر والتصرف فيه»

کسی که مالک تدبیر در امر و تصرف در امر است.

«وأهل اللغة لا يطلقون لفظ " الأولى "»

 و اهل لغت لفظ «اولیٰ» را اطلاق نمی‌کنند:

 «إلا في من ملك تدبير الأمر والتصرف فيه»

مگر برای کسی که مالک تدبیر امور فردی است و می‌تواند در امور او تصرف کند.

 بعد ایشان نتیجه می‌گیرد:

«" وبذلك يظهر أن " الأولى " في جملة أخبار الميت من أخبار الغسل وأخبار الصلاة وغيرهما إنما هو بمعنى المالك للتصرف وتدبير الأمر و هو معنى الولي كما في ولي الطفل و ولي البكر»

دختر باکره شرطش رضایت ولی است؛ یعنی کسی که مالک تدبیر امور فرزندش است.

الحدائق الناضرة؛ المحقق البحراني (وفات : 1186)، اشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج 3، ص 378

در جلد 10، صفحه 394 ، ایشان بحث جالب و نکته خیلی زیبایی دارد. می‌گوید:

«لو حضر إمام الأصل»

امام «اصل»؛ یعنی کسی که اصالتاً امام است، نه نایب از طرف امام؛ امام منصوب «من قِبَلِ النبی»!

«فإنه أولى من الولي كائنا من كان»

(آن امام اصل) از ولی «اولیٰ» است .حال این ولی ،پدر باشد یا جد، ولی طفل باشد یا ولی میت یا ولی بکر ،فرقی نمی کند. حال چرا «اولیٰ» است؟

«لقيامه مقام النبي صلى الله عليه وآله الذي هو أولى بالمؤمنين من أنفسهم»

بعد ایشان «حدیث غدیر» را مطرح می‌کند و می‌گوید:

«ألست أولى بكم من أنفسكم ؟ قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلى مولاه»

الحدائق الناضرة؛ المحقق البحراني (وفات : 1186)، اشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ج 10، ص 394

ما معمولاً «حدیث غدیر» را که مطرح میکنیم، کتاب‌های روایی‌ را مورد بررسی قرار می دهیم، من ندیدم کسی بحث غدیر را در کتب فقهی شیعه بررسی کرده باشد.

 استدلالاتی که فقهای ما در ابواب مختلف فقه  به «حدیث غدیر» کرده اند. تصور می‌کنم اولین بار در «دانشگاه الحره هلند»،  طی بحث رساله دکترایی که داشتیم، این بحث را مطرح کردیم.

اصلا «حدیث غدیر» در کتب فقهی را شاید برای اولین بار بود که جمع آوری می شد و خیلی هم مفصل بود. این بحث ما هم از همان رساله گرفته شده است.

 مرحوم «کاشف الغطاء» که از فقهای بنام شیعه است-صاحب کتاب «کشف الغطاء» که یکی از کتاب‌های خیلی معتبر شیعه است- و مرحوم «صاحب جواهر» هم نسبت به ایشان عنایت ویژه‌ی داشته، ایشان می‌فرماید:

«أنّ النبي صلَّى اللَّه عليه وآله وسلَّم قال في حقّ علي عليه السلام : (من كنت مولاه ، فهذا علي مولاه)  والمراد ولاية التصرّف والأمر والنهي»

یعنی:

«من كنت مولاه، فهذا علي مولاه، من کنت ولیا فی تصرفه، ولیا فی الامر والنهی فیه علی ولی التصرف فی الامر والنهی لانه الظاهر أو لأنّه لا يرضى العاقل أنّ النبي صلَّى اللَّه عليه وآله وسلَّم يأمر ( بنصب الرحال ) في وقت الحرّ الشديد ، ثمّ يقوم ويجمع الناس ويخطبهم في ذلك الوقت لا لنصب خلافة ، ولا إمارة سريّة ، ولا إفتاء ، ولا قضاء ، ولا إمامة جماعة ، ولا تولية بيت مال ، ولا حكومة قرية ولا إمارة حاجّ »

 عبارت خیلی زیبایی است و یک مقداری هم پیچیده ، هیچ عاقلی قانع نمی‌شود که پیغمبر دستور بدهد قافله ها را در هوای گرم شدید معطل کنند، بعد پیغمبر مردم را جمع کند و خطبه بخواند و در این خطبه بحث نصب خلافتی نباشد، نصب امارت سریه‌ ای نباشد، فرماندهی جنگی ،بحث افتاء‌ و قضائی و امام جماعتی و تولیت بیت المالی و حکومت قریه‌ ای و امارت حجاج!

«إذ كان خالياً من الجميع في أيّامهم »

یعنی ایشان می‌گوید هیچ عاقلی راضی و قانع نمی‌شود که پیغمبر در «غدیر» آن همه جمعیت را معطل بکند و این قبیل مسائل- خلافت و امارت و سریه و افتائی و قضائی و امام جماعت و ...- که در جامعه مسلمین نبوده، و برای مردم هم روشن نبوده را در خطبه مطرح نکنند و فقط بگویند :

«بل لمجرّد بيان أنّ من كنت صاحبه فعلي صاحبه!!»

بگوید هر کس من رفیقش هستم علی هم رفیق اوست.

آیا «يرضى العاقل بهذا»؟

«ثمّ ما معنى تهنئة القوم له إذن ؟ !»

اگر این باشد ،اینکه بعد از خطبه ، به علی تبریک گفتند، چه معنایی دارد؟

كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء ( ط.ج )؛ الشيخ جعفر كاشف الغطاء (وفات : 1228)،  تحقيق : مكتب الإعلام الإسلامي - فرع خراسان - المحققون : عباس التبريزيان ، محمد رضا الذاكري ( طاهريان ) وعبد الحليم الحلي، ناشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى ( مركز النشر التابع لمكتب الإعلام الإسلامي )، 1422، ج 1، ص 84

یعنی پیغمبر بگوید هر کس من رفیقش هستم علی هم رفیق اوست هر کس من دوستش هستم علی هم دوست اوست، آن وقت مردم تک تک بیایند و تبریک بگویند. این «لا یرضی العاقل بذلک».

در اینجا غیر از بحث تبریک ،بحث نفرین حضرت، علیه منکرین حدیث غدیر هم هست که به هر دو می پردازیم:

در کتاب «مسند احمد ابن حنبل» با سند صحیح در جلد 4 ،«براء ابن عازب» می‌گوید ما در سفری همراه پیغمبر بودیم و قضایا را مطرح می‌کند تا به اینجا می‌رسد:

«فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له »

بعد از «غدیر» عمر با امیر المؤمنین ملاقات کرد و گفت:

«هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 281

در کتاب «مرقاةُ المفاتیح» مال «ملا علی قاری» از علمای بزرگ «هند» است، ایشان هم در اینجا دارد:

« فلقيه عمر رضي الله عنه بعد ذلك فقال له : هنيئا  »أي طوبى لك، أو عش هنيئا «يا ابن أبي طالب أصبحت وأمسيت » أي صرت في كل وقت« مولى كل مؤمن ومؤمنة »

 

مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح؛ اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة : الأولى  تحقيق: جمال عيتاني، ج11، ص258

در ادامه ایرادی به شیعه می‌گیرد در باب استدلال شیعه که الان بحث ما نیست. ولی در کتاب «اُسد الغابه» «ابن اثیر جذری» متوفای 630، جلد 4، تعبیرش این است:

«فقال عمر بن الخطاب: يا ابن أَبي طالب، أَصبحت اليومَ وَلِيّ كل مؤمن»

الكتاب: أسد الغابة في معرفة الصحابة- المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد الشيباني الجزري، عز الدين ابن الأثير (المتوفى: 630هـ)- المحقق: علي محمد معوض - عادل أحمد عبد الموجود- الناشر: دار الكتب العلمية . ج4، ص102

عبارت مولی نیست بلکه «مولی کل مؤمن».خیلی فرق است بین «مولی کل مؤمن» و «ولی کل مؤمن». در «مولیٰ» آنها می‌توانند ان قلت کنند؛ ولی در کلمه «ولی کل مؤمن» ،دیگر نمی‌توانند چون ابوبکر هم می‌گوید:

«فلما تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ قلت أنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة : الطبعة الثانية، ج 5، ص152،ح 4468

ابن حجر هم دارد:

وأخرج التّرمذيّ بإسناد قويّ، عن عمران بن حصين في قصة قال فيها: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وسلّم: «ما تريدون من عليّ! إنّ عليا منّي وأنا من عليّ، وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي» .

الكتاب: الإصابة في تمييز الصحابة- المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)- تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض- الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت ج 4 ، ص 468

همچنین  «ابن کثیر دمشقی» در «البدایة می‌گوید:

«فقال عمر بن الخطاب هنيئا لك يا ابن أبي طالب اصبحت اليوم ولي كل مؤمن»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج7، ص350

«خطیب بغدادی» هم در «تاریخ بغداد» همین تعبیر را دارد:

«فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنز الله اليوم أكملت لكم دينكم»

تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت -  -، ج8، ص289

در هر صورت...

اینکه مرحوم «کاشف الغطاء» می گوید: «تهنیت»‌ چه معنایی دارد در این حال؟ اینها کاملاً واضح و روشن است.

اما نکته بعدی، نفرین های حضرت علیه بعضی از شاهدان و منکران حدیث غدیر است که اجابت شد. در «مسند احمد» جلد 2 ، می‌گوید:

«شَهِدَ عَلِيًّا رضي الله عنه في الرَّحَبَةِ قال أَنْشُدُ اللَّهَ رَجُلاً سمع رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَشَهِدَهُ يوم غَدِيرِ خُمٍّ الا قام وَلاَ يَقُومُ الا من قد رَآهُ فَقَامَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً فَقَالُوا قد رَأَيْنَاهُ وَسَمِعْنَاهُ حَيْثُ أَخَذَ بيده يقول اللهم وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ وَانْصُرْ من نَصَرَهُ وَاخْذُلْ من خَذَلَهُ فَقَامَ»

شما را به خدا هر کس در رابطه با من در «غدیر» از رسول خدا دید و شنید ،برخیزد. 12 نفر بلند شدند...

«إِلاَّ ثَلاَثَةً لم يَقُومُوا فَدَعَا عليهم فَأَصَابَتْهُمْ دَعْوَتُهُ»

3 نفر بلند نشدند و حضرت نفرینشان کرد. نفرین این 3 نفر ،به هدف اجابت رسید.

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 119

«فدعا علیهم»، «دعا لَهم» یعنی برای او دعا کرد؛ «دَعا علیهم» یعنی نفرین کرد.

ولی می‌بینید که هیچ اسمی از این 3 نفر در اینجا نیست. در «انساب الأشراف بلاذری» به طور مفصل آورده و البته یک مقدار هم منصفانه ‌تر . ایندو (احمد و بلاذری) تقریباً در یک عصر بودند (وفات احمد بن حنبل 241 و بلاذری 279 است) .ایشان در جلد 1، می‌گوید:

«قال عليّ على المنبر: نشدت الله رجلاً سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خمّ: " اللهّم وال من والاه وعاد من عاداه " . إلا قام فشهد، وتحت المنبر أنس بن مالك والبراء بن عازب، وجرير بن عبد الله، فأعادها فلم يجبه أحد فقال: اللهم من كتم هذه الشهادة وهو يعرفها فلا تخرجه من الدنيا حتى تجعل به آية يعرف بها.»

پای منبر «انس ابن مالک، براء ابن عاذب و جریر ابن عبدالله وجنی» بودند،کسی شهادت نداد و امیر المؤمنین اینها را نفرین کردند.

« فبرص أنس و وعمي البراء و رجع جرير أعرابياً بعد هجرته فأتى لاسراة فمات في بيت أمّه بالسراة.»

«انس ابن مالک» مبتلای به برص شد. «براء ابن عاذب» کور شد. «جریر ابن عبدالله» هم «اعرابی» شد بعد هجرتش ،به اسراة برگشت(مبدا هجرتش) و همانجا مرد.

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر : ج 1، ص 289

اما «جریر ابن عبدالله» هم «اعرابی» شد ،یعنی چه؟

یک بحثی در اسلام است که پیغمبر اکرم فرموده اند که اگر کسی -از هر جایی - به طرف «مدینه»  هجرت کند، حق ندارد به مبدا هجرتش بر گردد. و آنها را نفرین کرد. «ابن حجر» می‌گوید:

«التعرب في الفتنة أي سكنى البادية بين الأعراب»

الكتاب: فتح الباري شرح صحيح البخاري- المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي

الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379- رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي- قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب- عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز ج1، ص154

در جای دیگر می‌گوید:

«قوله باب التعرب في الفتنة بالعين المهملة والراء الثقيلة أي السكنى مع الأعراب بفتح الألف وهو أن ينتقل المهاجر من البلد التي هاجر منها فيسكن البدو فيرجع بعد هجرته اعرابيا وكان إذ ذاك محرما»

یعنی اگر کسی به خاطر کفر(در محلش) ، هجرت می‌کرد به «مدینه منوره» و یا به مرکز دیگری که مسلمان‌ها در آنجا بودند می‌آمد، دیگر حق نداشت به مبدا و محل اولیه خودش برگردد، مگر شارع مقدس اجازه بدهد.

الكتاب: فتح الباري شرح صحيح البخاري- المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي

الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379- رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي- قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب- عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز -ج13، ص41

«نسائی» هم گفته است:

أَخْبَرَنَا إِسْمَعِيلُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدٌ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ الْأَعْمَشِ، قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُرَّةَ يُحَدِّثُ، عَنْ الْحَارِثِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «آكِلُ الرِّبَا، وَمُوكِلُهُ، وَكَاتِبُهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِكَ، وَالْوَاشِمَةُ، وَالْمَوْشُومَةُ لِلْحُسْنِ، وَلَاوِي الصَّدَقَةِ، وَالْمُرْتَدُّ أَعْرَابِيًّا بَعْدَ الْهِجْرَةِ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

الكتاب: المجتبى من السنن = السنن الصغرى للنسائي- المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)- تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة- الناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب. ج 8،ص 147

«ابن اثیر» می گوید  «بعد هجرتِهِ اعرابیاً» یعنی :

«ثلاثٌ مِنَ الكَبَائر، مِنْهَا التَّعَرُّب بعدَ الهِجْرة» هُوَ أَنْ يَعُودَ إِلَى البَادية ويُقِيمَ مَعَ الأَعْرَاب بعدَ أَنْ كانَ مُهَاجراً. وَكَانَ مَنْ رَجَع بعدَ الهِجْرة إِلَى موضِعه مِنْ غَيْرِ عُذْر يَعدُّونه كالمُرْتَدّ.

او را مرتد می شمارند.

الكتاب: النهاية في غريب الحديث والأثر- المؤلف: مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد بن محمد بن محمد ابن عبد الكريم الشيباني الجزري ابن الأثير (المتوفى: 606هـ)- الناشر: المكتبة العلمية - بيروت، 1399هـ - 1979م- تحقيق: طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي- ج 3 ، ص 202

«جریر ابن عبدالله» که در «مدینه» بود،اما به همان «شراة» یا «سراة» که منطقه‌ ای بین «مدینه» و «شام» است رفت. از همان‌جا هجرت کرده بود و به «مدینه» برای اسلام آمده بود، اما آخر کار، برگشت و ماند.

 مرحوم «کلینی» هم روایتی دارد که چند مسجد ملعونه وجود دارد که یکی از آنها  «مسجد جریر ابن عبدالله بجلی» است و نماز خواندن در آنجا نهی شده است.

 مرحوم «شیخ طوسی» دارد که باید از پنج مسجد اجتناب بشود «مسجد اشعث ابن قیس» خبیث «مسجد جریر ابن عبدالله بجلی»، «مسجد شمس ابن ربیع» و «مسجد سماک ابن مخرمه ».

...فَأَمَّا الْمَسَاجِدُ الْمَلْعُونَةُ- فَمَسْجِدُ ثَقِيفٍ وَ مَسْجِدُ الْأَشْعَثِ وَ مَسْجِدُ جَرِيرٍ وَ مَسْجِدُ سِمَاكٍ وَ مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ بُنِيَ عَلَى قَبْرِ فِرْعَوْنٍ مِنَ الْفَرَاعِنَة.

نام كتاب: الكافي( ط- الإسلامية)- نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏(329 ق‏)- محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد- ج 3 ، ص 490

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ص نَهَى بِالْكُوفَةِ عَنِ الصَّلَاةِ فِي خَمْسَةِ مَسَاجِدَ- مَسْجِدِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ وَ مَسْجِدِ جَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِيِّ وَ مَسْجِدِ سِمَاكِ بْنِ مَخْرَمَةَ وَ مَسْجِدِ شَبَثِ بْنِ رِبْعِيٍّ وَ مَسْجِدِ التَّيْم‏.

نام كتاب: الكافي( ط- الإسلامية)- نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏(329 ق‏)- محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد- ج 3 ، ص 490

«انس ابن مالک» ، «زید ابن ارقم» ، «یزید ابن ودیعه»، ‌«عبدالرحمن ابن مدلج»، ما تقریباً این شش -هفت نفر را پیدا کردیم که همه‌شان «حدیث غدیر» را انکار کردند، و امیر المؤمنین آنها را نفرین کرد و نفرین حضرت آنها را گرفت.

لذا اینکه امیر المؤمنین عده ا‌ی را نفرین کرد و آنطور مستجاب شد، معنا ندارد کسی بگوید چون پیغمبر فرمود «هر کس من دوستش هستم علی هم دوست اوست!» و بعضی اقرار نکردند مشمول نفرین شدند. شکی نیست که این قضیه،بسیار بالاتر  ومهم تر بوده، قضیه امامت و ولایت است.

ان شاء الله عزیزان ما موفق و مؤید باشند بر توفیقات‌تان خدای عالم بیافزاید ما را هم ان شاء الله دعا بفرمایید بیمارها را هم دعا کنید.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 



مطالب مرتبط:
ولایت مطلقه رسول اکرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهمپیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام، واسطه فیض بین خالق و مخلوقدلالت کلمه «مولی» بر اولولیت و سرپرستی از نظر عالمان سنّیولایت مطلق نبی اکرم صلی الله علیه و آله در آیه 6 سوره احزاب


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب