بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 59 سوره نساء
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
رسول الله مربی اصحاب بودند، اگر ما اصحاب را نقد کنیم، اشکال بر رسول الله بر میگردد؛ از طرفی ما هر چه باشیم هر چه کنیم به کمترین درجه اصحاب نمیرسیم، چون معلم و مربی مثل پیغمبر پیدا نمیکنیم!
پاسخ:
حضرت نوح (علی نبینا وآله وعلیه السلام) 950 سال برای مردم معلمی کرد، آخرش هم نفرین کرد:
(وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيارًا)
نوح گفت: «پروردگارا! هيچ يک از کافران را بر روي زمين باقي مگذار!
سوره نوح (71): آیه 26
همین کسانی که اصحاب پیامبر بودند، چقدر در حق رسول الله جسارت کردند!؟ در آخرین لحظه فراق رسول الله، قلب پیغمبر را رنجاندند و گفتند:
« إِنَّ النبي غَلَبَهُ الْوَجَعُ »
الجامع الصحيح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2680، ح 6932
از آن طرف در قضیه «احد» نافرمانی همین اصحاب، باعث شکست سپاه اسلام و شهادت بیش از 70 نفر از یاران رسول اکرم شد.
اگر اینها واقعاً نقدش اشکال دارد، «حدیث حوض» که میگوید از اصحاب جز تعداد اندکی وارد بهشت نمیشوند، و اینها وارد آتش جهنم خواهند شد. آیا این توهین به رسول الله نیست؟
معلم و مربی خوب داشتن هنر نیست، تبعیت از معلم هنر است. حرف معلم را گوش کردن هنر است؛ رسول اکرم 23 سال تلاش کرد و زحمت کشید و این همه اذیت شد، آخرش هم با آن قضایا از دنیا رفت.
قرآن از اصحاب پیامبر به «فاسق» تعبیر میکند:
(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا)
اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد.
سوره حجرات (49): آیه 6
آیا این کسی که قرآن او را «فاسق» می خواند، از اصحاب پیغمبر نبود؟ ما چقدر در مذمت صحابه در قرآن آیه داریم! اصلاً ما کاری به روایات هم نداریم؛ ما آیات متعددی در قرآن داریم که در مذمت صحابه است.
صحابه بالاتر از امهات المؤمنین که نمیتوانند باشند، خدای عالم در رابطه با امهات المؤمنین و همسران پیغمبر، چقدر مذمت در قرآن دارد؟
همه اینها نشان میدهد بر اینکه داشتن معلم، شرط موفقیت نیست، گوش کردن به حرف معلم ملاک است. شما آیه 74 سوره توبه را ببینید:
(يحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ ينَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يتُوبُوا يكُ خَيرًا لَهُمْ وَإِنْ يتَوَلَّوْا يعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِي وَلَا نَصِيرٍ)
به خدا سوگند ميخورند که (در غياب پيامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند؛ در حالي که قطعا سخنان کفرآميز گفتهاند؛ و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند؛ و تصميم (به کار خطرناکي) گرفتند، که به آن نرسيدند. آنها فقط از اين انتقام ميگيرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بينياز ساختند! (با اين حال،) اگر توبه کنند، براي آنها بهتر است؛ و اگر روي گردانند، خداوند آنها را در دنيا و آخرت، به مجازات دردناکي کيفر خواهد داد؛ و در سراسر زمين، نه ولي و حامي دارند، و نه ياوري!
سوره توبه (9): آیه 74
شما این عبارات را دقت کنید: (يحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا) ... (وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ) ... (وَهَمُّوا بِمَا لَمْ ينَالُوا)
«محمد بن عبدالوهاب» در مورد این آیه میگوید:
«أما سمعت الله كفرهم بكلمة مع كونهم في زمن رسول الله صلى الله عليه وسلم ويجاهدون معه ويصلون ويزكون ويحجون ويوحدون »
آیا نمیشنوی که خداوند، صحابه را تکفیر کرده در حالی که آنها در رکاب پیغمبر جهاد میکردند، نماز میخواندند، زکات میدادند، حج میرفتند و موحد بودند!
كشف الشبهات؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب الوفاة: 1206 هـ، دار النشر: مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة: الأولى، تحقيق: ناصر بن عبد الله الطريم، سعود بن محمد البشر، عبد الكريم اللاحم، ج1، ص 174
اینها «منافق» هم که نبودند! یا در آیه 66 سوره توبه، آب پاکی به دست صحابه ریخته و می فرماید:
(لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُم)
شما پس از ايمان آوردن، کافر شديد!
سوره توبه (9): آیه 66
در آیه 74 دارد:
(وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ)
و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند؛
سوره توبه (9): آیه 74
ولی اینجا میگوید: (كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ)! «محمد بن عبدالوهاب» میگوید:
«فهؤلاء الذين صرح الله فيهم أنهم كفروا بعد إيمانهم وهم مع رسول الله صلى الله عليه وسلم في غزوة تبوك»
كشف الشبهات؛ اسم المؤلف: محمد بن عبد الوهاب الوفاة: 1206 هـ، دار النشر: مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة: الأولى، تحقيق: ناصر بن عبد الله الطريم، سعود بن محمد البشر، عبد الكريم اللاحم، ج1، ص 174
دوستان «کشف الشبهات محمد بن عبدالوهاب» جلد 1، صفحه 174 را ملاحظه بکنند؛ ببینند که مسئله از چه قرار است؟
لذا بودن در زمان پیغمبر، درک کردن زمان پیغمبر، داشتن معلمی مثل پیغمبر، هنر نیست، مگر «ابو لهب» و «ابو جهل» عموی پیغمبر نبودند؟ پیغمبر مگر برای هدایت آنها کم زحمت کشید؟ آخر چه شد؟
پرسش:
آیا قیام «مختار» مورد قبول امام سجاد (علیه السلام) بود؟
پاسخ:
در رابطه با «مختار» که آیا قیامش مورد قبول امام سجاد بود یا نبود، ما هیچ دلیلی، حتی یک روایت ضعیف هم پیدا نکردیم که حضرت به او اجازه داده باشد.
اینکه اصلاً «مختار» برای چه قیام کرد، واقعاً قربةً الی الله بود یا نه و برای چه بود، مشخص نیست! ولی هر چه هست، اهلبیت از عملکرد «مختار» خوشحال شدند و همین برای ما کفایت میکند؛ یعنی «حُسن فاعلی» برای ما ثابت نیست، ولی «حُسن فعلی» برای ما ثابت است.
پرسش:
در رابطه با شهادت حضرت زهرا کتابی از علمای اهلسنت و شیعه وجود دارد؟
پاسخ:
کتاب «فرائد السمطين» اثر «الحموي الجوینی الشافعي» مفصل در رابطه با شهادت حضرت زهرا از علمای اهلسنت نقل کرده است، و اضافه بر این، چندین کتاب دیگر هم در رابطه با شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) داریم.
این طور نیست که فقط در کتاب «سُلیم بن قیس» باشد. کتاب «کنز الفوائد کراجکی»، در جلد 1، صفحه 150 از قول رسول اکرم دارد:
«مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ يَظْلِمُ بَعْدِي فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ يَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ يَقْتُلُهَا»
كنز الفوائد؛ نویسنده: كراجكى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله، ناشر: دارالذخائر، ایران – قم 1410ق، ج1، ص150
این از کتابهای بزرگ شیعه است و روایتش هم صد در صد صحیح است و همه راویانش ثقه هستند.
پرسش:
چرا امام علی بعد از «جنگ جمل»، «عایشه» را مجازات نکرد؟
پاسخ:
حال که مجازات نکرد، دیدیم که امام حسین و اهل بیت و اصحابش را چگونه برای انتقام «جنگ جمل»، «بدر»، «حنین» و «احد» تکه تکه کردند! اگر مجازات می کرد چه می شد!؟
اضافه، اگر مجازات میکرد چه بسا فتنههای دیگری ایجاد میشد. حضرت امیر نسبت به «عثمان» نه تنها بیطرف بود، بلکه از عثمان دفاع هم کرد، ولی متأسفانه به بهانه اینکه قاتل عثمان، علی بوده، این همه «جنگ جمل» و «صفین» و ... راه انداختند؛ حال اگر «عایشه» را میخواست مجازات کند، اینها دیگر چه کار میکردند!!
اضافه بر آن، «عایشه» بعد از «جنگ جمل» از کارش اظهار ندامت کرد؛ این خودش بهترین دلیل بود که قیامشان، قیام باطل بوده است.
«البانی» در کتاب «السلسةُ الصحیحه» جلد 1، صفحه 854 به صراحت دارد که:
« ولا شك أن عائشة رضي الله عنها المخطئة لأسباب كثيرة وأدلة واضحة، ومنها ندمها على خروجها »
شکی نیست که عایشه خطا کار بود. برای این ادعا، ادله روشنی وجود دارد که از جمله، پشیمانی خود عایشه بر این خروج بود.
« وذلك هو اللائق بفضلها وكمالها وذلك مما يدل على أن خطأها من الخطأ المغفور بل المأجور»
همین اظهار پشیمانی، لایق به فضل و کمال عایشه است و این خطای او نه تنها مورد بخشش قرار گرفته، بلکه از ناحیه خداوند پاداش هم می گیرد.
سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها؛ المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420هـ)؛ الناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، الرياض، الطبعة: الأولى، (لمكتبة المعارف)، عام النشر: 1415 ه؛ ج1، ص 854
حال نمیدانم ندامت و پشیمانی بر خروجی که 30 هزار نفر را کشته، دیگر چگونه دال بر فضل و کمال است!! تازه می گوید پاداش هم دریافت می کند!!!
پرسش:
آیا دعاهای «صحیفه سجادیه»، حقیقتاً نوشته امام سجاد (علیه السلام) است؟
پاسخ:
در برخی روایات آمده است که صحیفه سجادیه با املاء شخص امام علیه السلام نوشته شده است.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه لسلام قَالَ: هَذَا إِمْلَاءُ جَدِّي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَى أَبِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع بِمَشْهَدٍ مِنِّي وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ ع إِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ إِذَا فَرَغَ مِنَ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ يَا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لَا يَرْحَمُهُ الْعِبَادُ وَ يَا مَنْ يَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ وَ يَا مَنْ لَا يَحْتَقِرُ أَهْلَ الْحَاجَةِ إِلَيْه....
ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع - قم، چاپ: اول، 1330 ق.؛ ص423:
قال: أرنيه ، فأخرجت إليه وجها من العلم، و أخرجت له دعاء أملاه عليّ أبو عبد اللّه- عليه السلام-، و حدّثني أنّ أباه محمّد بن علي- عليهما السلام- أملاه عليه، و أخبره أنّه من دعاء أبيه علي بن الحسين- عليهما السلام- من دعاء الصحيفة الكاملة، فنظر فيه يحيى حتى أتى [على] آخره، و قال لي: أ تأذن لي في نسخه؟
بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق.؛ ج6 ؛ ص133: الثاني و الأربعون و مائتان علمه- عليه السلام- بما
پرسش:
مرحوم شیخ عباس قمی در «مفاتیح»، مناجاتی را منسوب به امیرالمؤمنین نقل کرده است، صحیح است!؟
پاسخ:
این مناجات منظومهای که دارد:
لَكَ الْحَمْدُ يَا ذَا الْجُودِ وَ الْمَجْدِ وَ الْعُلَى ** تَبَارَكْتَ تُعْطِي مَنْ تَشَاءُ وَ تَمْنَعُ
إِلَهِي وَ خَلَّاقِي وَ حِرْزِي وَ مَوْئِلِي ** إِلَيْكَ لَدَى الْإِعْسَارِ وَ الْيُسْرِ أَفْزَع
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، 1423 ق، ص 428
این مناجات، منسوب به حضرت است، نوشته خود حضرت نیست!
پرسش:
آیا صحیح است که «عمار» به «عایشه» گفت: تو زن پیامبر در دنیا و آخرت هستی!؟
پاسخ:
نه چنین چیزی نیست، بلکه خلافش هم هست. «عمار» بعد از پایان «جنگ جمل» به همراه «ملک اشتر» رفتند به سمت کجاوهای که «عایشه» در آن بود و خواست ببیند که آیا «عایشه» زخمی برداشته یا نه!
«وجاءها عمّار فقال لها: يا أُمّاه ! كيف رأيت ضرب بنيك اليوم دون دينهم بالسيف ؟ فصمتت ولم تجِبه. وجاءها مالك الأشتر؛ فقالت: من أنت ثكلتك أُمّك؟ فقال: أنا ابنكِ الأشتر. قالت: كذبت لستُ بأُمّك»
عمار هم آمد و گفت: مادرجان امروز در اين جنگ ضربههاى شمشير پسرانت را چگونه ديدى؟ عايشه سكوت كرد و پاسخى نداد. مالك اشتر هم آمد گفت: تو كيستى؟ گفت: من پسرت اشترم. عايشه گفت: دروغ مىگويى، من مادر تو نيستم.
الجمل والنصرة في حرب البصرة؛ تصنيف: الشيخ السعيد المفيد محمد بن النعمان العكبري المتوفى سنة 413 هجرية، ( الطبعة الثانية )، من منشورات، مكتبة الداوري، قم – إيران؛ ص 197
این را ما داریم؛ ولی اینکه گفته باشد تو زن پیامبر در دنیا و آخرت هستی، همچین چیزی وجود ندارد.
آغاز بحث...
ما دیروز به آیه «اولی الامر» رسیدیم، که در آیات 59 و 83 سوره نساء است. البته ما باید دقت کنیم وقتی میخواهیم آیه 59 را قرائت کنیم، حتماً 83 هم در نظرمان باشد.
حال چرا اینها کنار هم قرار نگرفته، به خاطر مصالحی بوده که خود رسول اکرم چینش اینها را به امر الهی و به دستور جبرئیل انجام داده است.
مثلاً «آیه تطهیر» آمده در وسط آیات زنان پیغمبر قرار گرفته؛ و یا «آیه اکمال» آمده در لابلای تحریم گوشت خوک و سگ و ... قرار گرفته؛ اینها رمز و رموزی داشته که شاید خیلی از رمز و رموز اینها برای ما روشن نیست.
خدای عالم در آیه 59 سوره نساء میفرماید:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
اي کساني که ايمان آوردهايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
در اینجا اصلاً با صرف نظر از اقوال علما یا روایاتی که در این زمینه داریم، مشاهد می کنیم که خود آیه اطلاق دارد.
نسبت به خدای عالم (أَطِيعُوا اللَّهَ) مطلق است و قید و شرطی هم ندارد؛ مؤمنین هم مورد خطاب قرار گرفتند و باید بیقید و شرط از خدای عالم اطاعت کرد. در برابر قول خدای عالم، قول دیگری نباید داشت، اجتهاد در برابر نص باطل است و همه باید مطیع امر الهی باشند.
نسبت به پیغمبر هم، باز آیه اطلاق دارد و مقیدش نکرده. از اطلاق این آیه، چند نکته استفاده میشود. اول اینکه: همان گونهای که اطاعت «الله» بیقید و شرط است، اطاعت پیغمبر هم بیقید و شرط است. همانگونه که اطاعت خدای عالم مطلق است، اطاعت نبی مکرم هم کاملاً مطلق است.
این نکته نشان میدهد که پیغمبر اکرم - نستجیر بالله - دستور خلاف یا دستور خطئی یا حتی نسیانی هم صادر نمیکند؛ چون اگر بنا باشد دستور خطئی صادر کند یا دستور خلاف دستور خدا صادر کند، لازم میآید که رسول اکرم کاری خلاف دستور خدا بدهد و خدا هم بگوید این پیغمبر من، دستور خلاف هم داده، دستور به گناه هم داده، شما باید اطاعت کنید و حال آنکه اگر این باشد با همین (أَطِيعُوا اللَّهَ) کاملاً در تضاد است.
یعنی اگر پیغمبر دستور خلاف دستور خدا داده باشد و اطاعت او را هم واجب کرده باشد، تضاد بین (أَطِيعُوا الرَّسُولَ) و (أَطِيعُوا اللَّهَ) لازم میآید؛ پس اینکه اطلاق آمده و فرموده:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
نشان میدهد که نبی مکرم، معصوم مطلق است؛ چه در امور دینی و اخروی و چه در امور دنیوی. لذا این روایاتی که جعل کردند که مثلاً در قضیه خرما که حضرت دستوری داد و مردم ضرر کردند؛ فرموده باشد در رابطه با مسائل دنیوی شما از من اعلم هستید و اطلاعاتتان بیشتر است و...، همه اینها را «یهودی»ها جعل کردند و متأسفانه در کتب اهلسنت آمده و شاید در لابهلای کتابهای ما هم با سندهای ضعیف آمده باشد. اینها به هیچ وجهی با ظاهر آیه و اطلاق آیه نمیسازد.
از آن طرف هم دارد:
(َأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
اطاعت از (وَأُولِي الْأَمْرِ) هم بیقید و شرط واجب است. چون کلمه (أَطِيعُوا) در (الرَّسُولَ) هر حکمی دارد، (وَأُولِي الْأَمْرِ) هم، همان حکم را دارد و قیدی هم ندارد. مثلا نگفته: «وَأُولِي الْأَمْرِ منکم اذا امروکم بطاعة الله؛ وَأُولِي الْأَمْر الا ما خالف طاعة الله»! همچین چیزی ندارد.
«فخر رازی» میگوید: این آیه نشان میدهد که «اولی الامر» باید معصوم باشد و از این آیه عصمت «اولی الامر» استفاده میشود؛ چون اگر عصمت نداشته باشد لازم میآید خدای عالم بر اطاعت از گناه دستور بدهد و با این دستور، تضاد لازم میآید. خداوند از یک طرف میگوید گناه نکنید، از آن طرف میگوید از «اولی الامر» در دستور گناه، اطاعت بکنید.
بعد میگوید: ولی چون خلفای ما ابوبکر و عمر و ... معصوم نبودند، ما باید از ظاهر آیه دست بر داریم. آقایان یک چیزی در ذهنشان درست کردند و میآیند آیات قرآن را بر اساس آن، معنا میکنند و در پایان هم، با بافتههای ذهنیشان، آیات قرآن را تأویل و تقیید میکنند.
فرمود:
(فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ)
و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد
سوره نساء (4): آیه 59
اگر چنانچه در چیزی تنازعی پیش آمد، این را به خدا و پیغمبر محول کنید. چرا به (اولی الامر) نگفت؟ چون یکی از موارد اختلاف، خود (اولی الامر) است، که مصداق «اولی الامر» چه کسی است؟
آیا امیرالمؤمنین است؟ «ابوبکر» است؟ «عمر» است؟ «خالد» است؟ چه کسی است؟ میگوید حتی در «اولی الامر» هم، اگر شما اختلاف داشتید ببینید این (اولی الامر) در قرآن و سنت چه کسانی هستند؟
مصداق اتمّ «آیه ولایت»، «آیه اکمال»، «آیه ابلاغ»، «آیه تطهیر» و آیات دیگر، همه اینها نشان میدهد که مصداق (اولی الامر) از دیدگاه خدا و پیغمبر اکرم چه کسانی هستند. و این کاملاً مشخص است.
در ادامه آیه میگوید:
(إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ)
(و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد!
سوره نساء (4): آیه 59
اگر واقعاً ایمان به خدا و قیامت دارید، در مواردی که تنازع دارید و حتی در روی «اولی الامر» هم اختلاف دارید، سراغ خدا و پیغمبر بروید و اگر در گفتههای «اولی الامر» هم اختلاف پیدا کردید، سراغ خدا و پیغمبر بروید.
یک برداشتی دیگری هم میشود کرد که: (فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ) که (أَطِيعُوا الرَّسُولَ) با (وَأُولِي الْأَمْرِ) یک چیز است و ردّ (إِلَی الرَّسُولِ) رد (أُولِي الْأَمْرِ) هم است به دلیل اینکه در همین سوره نساء سوره آیه 83 میگوید:
(وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)
... در حالي که اگر آن را به پيامبر و پيشوايان -که قدرت تشخيص کافي دارند- بازگردانند، از ريشههاي مسائل آگاه خواهند شد.
سوره نساء (4): آیه 83
آنجا (فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ) دارد اینجا (رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ) دارد. «الآیات یفسرها بعضه بعضا»!
آقایان میگویند چرا آنجا (فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ وَأُولِي الْأَمْرِ) نگفت؟ اینجا گفته است. آیا شما در اینطور موارد به «اولی الامر» مراجعه میکنید؟ «اولی الامری» که همسان و هم ردیف نبی مکرم در عصمت و در علم است و در دیگر ویژگیهایی که رسول اکرم داشته، یا نه مراجعه نمی کنید!؟
این در حقیقت برداشت از خود آیات است، صرف نظر از اقوال علماء و بزرگان! ما اقوال مفسران شیعه را جدا بحث میکنیم و مفسران اهلسنت را هم جدا بحث میکنیم.
و همچنین کلمه (اولی الامر) را هم مستقل بحث میکنیم. روایاتی که ما از اهلبیت (علیهم السلام) و نیز اقوال علمای شیعه داریم، ببینیم که اینها (اولی الامر) را چه کسی معین کردند. بعد هم اقوال علمای اهلسنت را میآوریم.
این بحث، یک بحث اساسی و ریشهای است که هم فقهی است و مربوط به «اجتهاد» و «تقلید»، و هم کلامی است که مربوط به اثبات امامت امیرالمؤمنین و ائمه (علیهم السلام) است.
دیروز هم بعضی از دوستان می پرسیدند که این بحثهای ما، بحث فقهی است یا کلامی است؟ ما میگوییم بحث فقهی است؛ یعنی همان بحث «اجتهاد» و «تقلید» است.
یعنی وقتی که اشکال میکنند بر اینکه سنّت، حجت نیست و نباید فقیه سراغ سنت برود و باید احکام را از قرآن استنباط بکند، ما می گوییم اگر بنا باشد یک فقیه فقط از قرآن بخواهد استنباط بکند، حتی توانایی اینکه دو رکعت نماز صبح را از قرآن اجتهاد و استنباط کند، ندارد و امکان پذیر نیست!
اضافه بر آن، این آیات نشان میدهد که سنت، حجت است و یک فقیه اگر بخواهد حکمی را صادر کند، در کنار قرآن باید سنت را هم در نظر بگیرد.
مرحوم «شیخ طوسی» (رضوان الله تعالی علیه) متوفای 460 در کتاب «تبیان» جلد 3، صفحه 236 میآید معنا میکند و می گوید: «طاعت» معنایش چیست؟ امتثال امر است. «طاعة الله» چیست؟ امتثال اوامر است و انتهاء و دست برداشتن از نواهی است. و طاعت پیغمبر هم، همچنین است یعنی امتثال اوامر:
«وطاعة الرسول أيضا هي طاعة الله»
کسی از پیغمبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است؛ چون خدا گفته از پیغمبر اطاعت کنید. اطاعت نبی مکرم در حقیقت به خدا بر میگردد. چون او:
«أمر بطاعة رسوله، فمن أطاع الرسول، فقد أطاع الله»
همانطوری که در آیات دیگر هم است:
(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)
کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛ و کسي که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسؤول نيستي).
نساء (4): آیه 80
چون خدا گفته از پیغمبر اطاعت کنید، ما هم اطاعت میکنیم.
«فأما المعرفة بأنه رسول، فمعرفة بالرسالة»
اینکه بشناسیم آیا پیغمبر است یا نه؟ این معرفت به آگاهی به رسالت است و این آگاهی به رسالت هم، بعد از آگاهی به خدای عالم امکانپذیر نیست.
اینها دو چیز نیستند؛ بلکه همه اینها به یک چیز بر میگردد. «معرفة الله» با «معرفة الرسالة» و «اطاعة الله» با «اطاعة الرسول»!
«وطاعة الرسول واجبة في حياته وبعد وفاته، لان بعد وفاته يلزم اتباع سنته لأنه دعا إليها جميع المكلفين إلى يوم القيامة»
اطاعت پیغمبر واجب است چه زمان خودش و چه بعد از زمان خودش. بعد از زمان خودش، پیغمبر حضور ندارد ولی سنت پیغمبر هست. و پیغمبر جمیع مکلفین را تا روز قیامت به سنتش دعوت کرده است!
التبيان في تفسير القرآن؛ المؤلف: الطوسي، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ج3، ص 236
یعنی همان:
«حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص58، بَابُ الْبِدَعِ وَ الرَّأْيِ وَ الْمَقَايِيس، ح19
مرحوم «طبرسی» که تفسیرش در حقیقت یک تلخیصی از «تبیان» با یک اضافاتی است، میگوید:
«(يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله): أي ألزموا طاعة الله سبحانه فيما أمركم به، ونهاكم عنه، (وأطيعوا الرسول): أي والزموا طاعة رسوله (صلى الله عليه وآله وسلم) أيضا»
مجمع البيان فى تفسير القرآن، نويسنده: طبرسى فضل بن حسن؛ تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغى، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، ج3، ص 99
در اینجا که کلمه (أَطِيعُوا) تکرار شده، یک اختلافی بین مرحوم «شیخ طوسی» و «طبرسی» و مرحوم «علامه طباطبائی» وجود دارد که عرض خواهیم کرد.
این آقایان میگویند (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) کلمه (أَطِيعُوا) در اینجا تکرار شده و این مبالغه در بیان است؛ چون در خیلی از آیات ما (أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ) داشتیم. دیگر (أَطِيعُوا) تکرار نشده، ولی اینجا که تکرار شد در حقیقت مبالغه در بیان است.
یعنی مرحوم «طبرسی» می گوید که آیه میخواهد بگوید اینطوری نباشد که فقط از خدا اطاعت کنید، بلکه حتماً از پیغمبر هم اطاعت کنید:
«و إنما أفرد الأمر بطاعة الرسول و إن كانت طاعته مقترنة بطاعة الله مبالغة في البيان و قطعا لتوهم من توهم أنه لا يجب لزوم ما ليس في القرآن من الأوامر»
و این تکرار و مبالغه در بیان، توهم کسانی که دچار توهم شدهاند و میگویند لازم نیست ما از چیزی که در قرآن نیست تبعیت کنیم را از بین میبرد.
مجمع البيان فى تفسير القرآن، نويسنده: طبرسى فضل بن حسن؛ تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغى، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، ج3، ص 99
بعد ایشان دلیل میآورد بر اینکه اینجا مبالغه در بیان است مثل:
(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ)
کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده
نساء (4): آیه 80
کسی از پیغمبر اطاعت کند، قطعاً - کلمه «فَقَدْ» برای تأکید است - از خدا اطاعت کرده است.
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد).
سوره حشر (59): آیه 7
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
بعد میگوید بعضی ها گفتند که:
«أطيعوا الله في الفرائض وأطيعوا الرسول في السنن»
اینکه مراد از «فرائض» چیست، و یا مراد از «السنن» چیست، آقایان بین خودشان اختلاف دارند. بعضیها میگویند: «فرائض»: «ما اوجبه الله» است و «سنن»: «ما اوجبه الرسول و بیّنه الرسول» است.
در بعضیها از جاها دارد: «فرائض» واجبات را میگیرد و «سنن» مستحبات را میگیرد. آقایان بحثهای مختلفی در فقه روی کلمه «فرائض» یا «فریضه» و «سنت» دارند.
ولی مراد آقای «کلبی» این است که «فرائض» یعنی «ما اوجبه الله، و «اطیعو الرسول فی السنن» یعنی «ما بیّن الرسول من القران»؛ یا «ما بیّن الرسول بأذن الله» در احکامی که در قرآن نیامده است. بعد ایشان میگوید:
«والأول أصح»
همانطوری که گفتیم اینجا «مبالغةٌ فی البیان» است، این بهتر است چون:
«طاعة الرسول هي طاعة الله»
اطاعت پیغمبر، اطاعت خدا است.
فرقی نمیکند این اطاعت پیغمبر در ابلاغ کلام الله باشد، در تبیین کلام خودش باشد، یا تأسیساتی که پیغمبر داشته و در قرآن نیامده و تکالیفی که در قرآن نیامده و پیغمبر از باب: «فوّض إليه أمر دينه»! بیان کرده است.
شاید 80- 90 درصد احکام ما از «طهارت» تا «دیات» مربوط به فرمایشات رسول اکرم است. و ریشه ای هم در قرآن ندارد، و اگر هم ریشه در قرآن دارد به صورت اجمال بیان شده است.
ایشان بعد همان عبارت «شیخ طوسی» را می آورد و می گوید:
«وأما المعرفة بأنه رسول الله، فهي معرفة برسالته، ولا يتم ذلك إلا بعد معرفة الله»
مجمع البيان فى تفسير القرآن، نويسنده: طبرسى فضل بن حسن؛ تحقيق: با مقدمه محمد جواد بلاغى، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، ج3، ص 100
مرحوم «علامه طباطبائی» (رضوان الله تعالی علیه) این فرمایش آقایان را رد میکند با این توضیح که:
«ولا ينبغي أن يرتاب في أن الله سبحانه لا يريد بإطاعته إلا إطاعته فيما يوحيه إلينا من طريق رسوله من المعارف و الشرائع»
خدای عالم وقتی (أَطِيعُوا اللَّهَ) میگوید، اطاعت مستقل خاصی ندارد، بلکه (أَطِيعُوا اللَّهَ) در آنچه که به پیغمبر وحی میکنیم؛ یعنی در حقیقت اطاعت الله هم، به اطاعت النبی بر می گردد.
طوری نیست که خدای عالم مستقل برای بندگان یک اوامری داشته باشد، پیغمبر هم یک اوامر دیگری داشته باشد، نه؛ خدای عالم هر اوامری دارد از معارف یا شرایع، از زبان پیغمبر برای ما میگوید!
اما رسول اکرم برای او دو حیثیت است: یک «حیثیت تشریع» دارد، یک «حیثیت تبیین» دارد. «حیثیت تشریعش»:
«بما يوحيه إليه ربه من غير كتاب وهو ما يبينه للناس من تفاصيل ما يشتمل على إجماله الكتاب وما يتعلق ويرتبط بها كما قال تعالى (وأنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل إليهم) النحل - 44»
این یک چیزی است. و «حیثیت تبیین»:
«ما يراه من صواب الرأي وهو الذي يرتبط بولايته الحكومة والقضاء قال تعالى (لتحكم بين الناس بما أراك الله) النساء - 105»
که البته ما این فرمایش ایشان را که فقط آمده: «بولايته الحكومة والقضاء» را گفته، و به این دو مورد منحصر کرده، قبول نداریم.
شاید از آیات هم این استفاده نشود. یعنی همان فرمایشاتی که «شیخ طوسی» و «طبرسی» داشتند که گفتند اطاعت نبی مکرم مطلق است. چه آنجایی که پیامبر احکام الهی را از طرف خدای عالم بیان میکند، و چه آنجایی که احکام اجمالی را تبیین میکند و چه آنجا که اصلاً خدای عالم در قرآن، حکمی را نیاورده است، و پیغمبر خودش بیان می کند.
این احکام فرقی نمیکند که حکومتی باشد یا مربوط به قضاء باشد، و یا مربوط به طهارت، دیات و جهاد باشد. هیچ فرقی نمیکند.
«والثانية: ما يراه من صواب الرأي وهو الذي يرتبط بولايته الحكومة والقضاء قال تعالى: (لتحكم بين الناس بما أراك الله) النساء – 105»
بعد میگوید:
«وهذا هو الرأي الذي كان يحكم به على ظواهر قوانين القضاء بين الناس»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 4، ص 388
که پیغمبر اکرم میگفت:
«إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَان»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج 7، ص 414، ح 1
یا اینکه خداوند عالم فرموده:
(وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ)
و در کارها، با آنان مشورت کن!
آلعمران (3): آیه 159
«فأشركهم به في المشاورة ووحده في العزم فإذا عزمت فتوكل على الله»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج4 ، ص 388
پس در این جمله «يرتبط بولايته الحكومة»؛ اگر عبارت «بولایت الحکومة»؛ را اینگونه معنا کنیم که خدای عالم، در تشریع حکومت دارد، و پیغمبر از طرف خدای عالم حاکم تشریع است، فرمایش ایشان درست است.
اما اگر نه، حکومت را به معنای اداره سیاسی جامعه معنا کنیم، نه، این «ما يراه من صواب الرأي» قبول نیست.
اشکال دیگری هم در فرمایش آقای «طباطبائی» است که آقایان دقت بکنند: «ما يراه من صواب الرأي» این در حقیقت میخواهد بگوید پیغمبر آنچه که اجتهاد میکند! ما به هیچ وجه این را قبول نداریم که پیغمبر اجتهاد میکند! همانطور که اهلسنت بیان میکنند.
ما سال گذشته کتابی را که در مورد اجتهاد النبی بود آوردیم و نقد کردیم. در «صواب الرأی» کلمه «رأی» در اینجا به نظر من، کم مهری است.
آیه:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
اطلاق دارد، هم قرآن را میگیرد و هم سنت را میگیرد. اگر چنانچه ما بخواهیم فرمایش علامه «طباطبائی» (قدس الله نفسه الزکیه) را اصلاح کنیم باید بگوییم: «ما یراه مما فوّض الیه امر دینه» که روایات تفویض هم در حد مستفیض است که:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّين»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص 266، ح 4
بعد در آنجا دارد که خدای عالم نماز ظهر، عصر و عشاء را دو رکعت واجب کرد، پیغمبر دو رکعت به آن افزود و در مغرب یک رکعت افزود؛ بعد موارد متعددی در آنجا آورده است.
در آنجا دیگر کلمه «رأی» نیست. یعنی «رأی» به معنای اجتهاد باشد، ما احساس میکنیم خیلی زیاد زیبنده رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نباشد. این را عزیزان خوب دقت کنند. این دو تا اشکال در فرمایش «علامه طباطبائی» کاملاً مشهود است.
این که:
(لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ)
... تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت کني!
سوره نساء (4): آیه 105
فقط به این اکتفا بکنیم صحیح نیست. ما هم باید بیاییم: (لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ) را ببینیم و هم:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد).
سوره حشر (59): آیه 7
را ببینیم؛ چه کلام الله باشد چه کلام نبی باشد. بعد دارد:
«إذا عرفت هذا علمت أن لاطاعة الرسول معنى ولا طاعة الله سبحانه معنى آخر وإن كان إطاعة الرسول إطاعة لله بالحقيقة لان الله هو المشرع لوجوب إطاعته كما قال (وما أرسلنا من رسول إلا ليطاع بإذن الله) فعلى الناس أن يطيعوا الرسول فيما يبينه بالوحي وفيما يراه من الرأي.»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج 4، ص 388
این عبارت «وفيما يراه من الرأي» هم کم مهری از این بزرگوار است، کلمه «رأی» نیست! بلکه دارد: «فيما يراه مما فوّض الیه امر دینه»! در اینجا این «رأی» را بیاوریم اهلسنت میگویند بله پیغمبر اجتهاد میفرمودند. «علامه طباطبائی» هم میگوید اجتهاد پیغمبر حجت است!!
پیغمبر مجتهد نبودند که بخواهد از آیات و روایات و یا غیر خودشان بخواهند مطرح بکنند، اینطوری نیست. اگر اینطور باشد همانطور که دیروز هم اشاره داشتیم صحابه هم از «عبدالله مسعود» و خلیفه اول و دوم و دیگران و دیگران میگویند:
«أقول فيها برأيي فان يكن صوابا فمن الله وإن يكن خطأ فمني ومن الشيطان والله ورسوله منه بريئان»
المعتمد في أصول الفقه؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن الطيب البصري أبو الحسين الوفاة: 436، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1403 ، الطبعة: الأولى ، تحقيق : خليل الميس، ج2، ص381
این خلاصه فرمایش مرحوم «علامه طباطبائی» در تفسیر «المیزان» چاپ «جامع مدرسین» جلد 4، صفحه 388 بود.
خدای ان شاء الله بر همه عزیزان توفیق عنایت بفرماید. همه عزیزان را به خدای منان میسپارم.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»