2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
امام صادق (عليه السلام)
کد مطلب: ٥٧٧١ تاریخ انتشار: ٠٢ آبان ١٣٨٧ تعداد بازدید: 7022
سخنراني ها » شبکه سلام
امام صادق (عليه السلام)

شبکه سلام 87/08/02


لينک دانلود

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 02 / 08 / 87

آقاي هدايتي

درباره ولادت و شهادت و تعداد فرزندان و خلاصه اي از زندگاني امام صادق (عليه السلام) براي ما بيان بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

من به اختصار آنچه كه مرحوم شيخ مفيد (ره) در اين زمينه دارد را مي گويم:

امام صادق (عليه السلام) داراي 10 اولاد بود. اسماعيل، عبد الله و ام فروه كه از فاطمه بنت الحسين هستند و همچنين موسي و اسحاق و محمد كه از كنيز ام ولد بوده است و عباس و علي و اسماء و فاطمه از مادران متعدد هستند. اسماعيل فرزند بزرگ امام صادق (عليه السلام) بود و امام صادق (عليه السلام) محبت زيادي به وي داشت و برخي از شيعيان تصور مي كنند كه امامِ بعد امام صادق (عليه السلام)، اسماعيل است.

فرقه اسماعيليه، فرقه بزرگ و قابل توجهي هستند در برخي از كشورها، بويژه در هند و يمن و پاكستان و كشورهاي مختلف اروپائي.

وقتي كه اسماعيل از دنيا رفت، خارج از مدينه بود و از آن محل، تعبير مي كنند به العريض كه بستاني بود متعلق به ايشان. جنازه اش را به مدينه آوردند و امام صادق (عليه السلام) چندين بار پارچه از جنازه او برداشت و مردم را متوجه درگذشت و مرگ اسماعيل كرد و مي خواست با اين وضع نشان بدهد كه آنچه را كه ديگران درباره او تصور باطل مي كنند، نادرست است.

الارشاد شيخ مفيد، ج2، ص209 - اعلام الوري طبرسي، ص284 - بحار الانوار، ج48، ص242 - كشف الغمه إربلي، ج2، ص368 - تهذيب الكمال مزي، ج5، ص74 و75

چون نام أئمه (عليهم السلام) از زبان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، توسط جابر و ديگران مطرح شده بود. همچنين توسط اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و حتي خود امام صادق (عليه السلام) بارها و بارها، نام أئمه دوازده گانه(عليهم السلام) را مطرح فرموده بودند و اين قضيه به قدري روشن و واضح بود كه بر همگان امري مسلم بود كه اولين امام، اميرالمؤمنين (عليه السلام) و آخرين امام، حضرت مهدي، حجة بن الحسن العسكري (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) است.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اوضاع و احوال اجتماعي و حكومتي زمان امام صادق (عليه السلام) به چه شكلي بوده است؟ موضعگيري امام صادق (عليه السلام) نسبت به هيئت حاكمه زمان خودش و همچنين نسبت به انتقال قدرت به بني عباس چگونه بوده است؟

استاد حسيني قزويني

امام صادق (عليه السلام) با 7 تن از خلفاي اموي و عباسي معاصر بود:

هشام بن عبد الملك از سال 105 تا سال 125 حكومت كرد.

وليد بن عبد الملك از سال 125 تا سال 126 حكومت كرد.

سال 126، سال درگيري قدرت ها بود و اختلافات دروني ميان دودمان بني اميه آغاز شد. حتي در كشت و كشتاري كه بين بني اميه شد، بيش از 18 هزار نفر از طرفداران داخلي خودشان كشته شدند.

يزيد بن وليد بن عبد الملك در سال 126 به حكومت رسيد.

ابراهيم بن وليد بن عبد الملك آمد و 70 روز بيشتر حكومت نكرد.

آخرين خليفه دودمان و شجره ملعونه بني اميه، مروان بن محمد بود كه به مروان حمار مشهور بود و از سال 126 تا سال 132 حكومت كرد و با شوررش هايي كه انجام گرفت، از بين رفت.

اولين خليفه بني عباس، عبد الله بن محمد سفاح بود كه از سال 132 تا سال 137 حكومت كرد

منصور دوانيقي از سال 137 تا سال 158 حكومت كرد.

در سال 148، بعد از اينكه اذيت ها و اهانت هاي زيادي از طرف منصور دوانيقي نسبت به امام صادق (عليه السلام) انجام شد و چندين بار امام صادق (عليه السلام) را از مدينه به بغداد كشاند و در ميان مردم و ملأ عام، هتك حرمت كرد، در 25 شوال سال 148، بر اثر سمّي كه عوامل منصور دوانيقي به امام صادق (عليه السلام) دادند، ايشان به شهادت رسيد.

از سال 125 تا سال 132 در اردن و مصر، شورش هاي متعددي بود. مردم، حفص بن وليد، والي مصر را به قتل رساندند. در . . . شام، عبدالله بن شجره، والي آنجا را مردم به قتل رساندند. در مدينه، عامل أموي را از شهر بيرون كردند. در شام، درگيري ها و كشت و كشتارها بين بني اميه شد و نزديك 18 هزار كشته به جاي گذاشت. در فلسطين درگيري و كشت و كشتار زيادي انجام شد. در خراسان هم ... .

اما موضعگيري حضرت در برابر اين شورش ها:

رهبري يكي از اين شورش ها ابو سلمه خَلّال بود كه از او به وزير آل محمد تعبير مي كردند. اينها به نام اهل بيت (عليهم السلام) و دفاع از اهل بيت (عليهم السلام) قيام كردند و مردم هم فريب اينها را خوردند و زير بار اينها رفتند. جناياتي كه بني عباس كرد، نه تنها كمتر از دودمان بني اميه نبود، شايد بيشتر هم بود. شاعر مي گويد:

يا ليت جور بني مروان دام لنا و ليت عدل بني العباس في النار

اي كاش جنايات بني اميه ادامه پيدا مي كرد و اين عدالتي كه بني عباس آوردند، وارد آتش مي بود

جنايات اينها، مانند كشتن امام صادق (عليه السلام) و زنداني كردن امام كاظم (عليه السلام) و همچنين به شهادت رساندن امام رضا (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بود. جنايات اينها، يكي دو تا نيست. جناياتي كه در دوران بني عباس بر شيعيان آمد، شايد چندين برابر جنايات بني اميه بوده است. ما هر دو را مطرود و آنها را افراد پليد و فاسد و خلافتشان را خلافت باطل مي دانيم.

ابو سلمه خلّال نامه مي نويسد به امام صادق (عليه السلام) و از حضرت مي خواهد كه او را در اين شورش و قيام ياري كند. وقتي فرستاده ابو سلمه خلّال مي آيد خدمت امام صادق (عليه السلام) و نامه را تحويل مي دهد و از او جواب نامه را مي طلبد، حضرت از غلامش درخواست چراغ مي كند و چراغ را جلو مي آورد و نامه را بدون مطالعه، بالاي چراغ گرفت و آتش زد. فرستاده ابو سلمه خلّال سؤال كرد كه جواب نامه چه شد؟ حضرت فرمود: همين بود و اگر از تو جواب نامه را خواست، بگو نامه را سوزاند.

مروج الذهب، ج3، ص253

ابو مسلم خراساني نامه مي نويسد و از حضرت، مُصرّانه مي خواهد كه در اين قضيه او را ياري و تأئيد كند يا نيرو بفرستد. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

ما أنت من رجالي و لا الزمان زماني.

نه تو از ياران ما هستي و نه دوران، دوران قيام ماست.

ملل و نحل شهرستاني، ج1، ص154

نكته جالب توجه اين است كه وقتي ابراهيم طباطبا، مشهور به امام ابراهيم، ابو مسلم خراساني را مي خواهد به طرف خراسان بفرستد، به او دستور مي دهد:

در هر سري كه احساس كردي هوا و بوي مخالفت ما هست، آن سر را بي درنگ از بدنش جدا كن. يعني به مجرد اينكه به كسي شك و گمان بد كردي، در اسرع وقت، رشته حياتش را قطع كن.

كامل ابن اثير، ج5، ص348

مقريزي در كتاب النزاع و التخاصم، ص67 تعبيري دارد كه مي گويد:

اگر ابراهيم طباطبا مي خواست كسي را به ديار كفر و جنگ با كفار بفرستد، اينچنين توصيه نمي كرد.

ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية، ج10، ص72 مي گويد:

آمار كساني كه ابو مسلم خراساني كشت، به مرز 600 هزار نفر رسيد.

عجيب است كه 600 هزار نفر را مي كشند تا بتوانند يك ظالمي را ساقط كنند و ظالم ديگري را سر كار بياورند. ولي از آنجايي كه:

الحكم يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم

حكومت با كفر مي ماند، ولي بت ظلم نمي ماند.

و به تعبير يكي از بزرگان:

به سرنيزه مي شود تكيه داد، ولي روي سرنيزه نمي شود نشست.

يكي از مصاديق:

أللهم اشغل الظالمين بالظالمين

همين است كه منصور دوانيقي وقتي ابو مسلم خراساني را گرفت و مي خواست بكشد، يكي از اعتراضات منصور دوانيقي به او اين است كه مي گويد:

چرا 600 هزار نفر را بي گناه كشتي؟ مي گويد: بخاطر اينكه حكومت تو را تقويت كنم. منصور دوانيقي هم به حرف او گوش نكرد و دستور داد گردنش را زدند.

الدعوة العباسية دكتر عمر فاروق، ص245

اين يك دورنمائي بود از وضعيت زمان امام صادق (عليه السلام) و شورش ها و موضعگيري هاي امام صادق (عليه السلام) نسبت به اين شورش ها.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

نظر دانشمندان و برجستگان و علماي بزرگ اهل سنت در مورد امام صادق (عليه السلام) چيست؟

استاد حسيني قزويني

سخن بسيار است و باز هم من به اجمال به اين قضيه اشاره مي كنم.

يكي از استوانه هاي علمي و رجالي اهل سنت، آقاي ذهبي است. وقتي به شرح حال امام صادق (عليه السلام) مي رسد، مي نويسد:

مناقب جعفر كثيرة و كان يصلح للخلافة لسؤدده و فضله و علمه و شرفه رضي الله عنه.

مناقب و فضائل جعفر، خيلي زياد است و صلاحيت داشت كه خلافت را به عهده بگيرد.

تاريخ اسلام ذهبي، ج9، ص93

همچنين در سير اعلام النبلاء، ج13، ص120 دارد كه:

كبير الشأن، من أئمة العلم، كان أولي بالامر من أبي جعفر المنصور.

داراي عظمت والائي بود و از پيشوايان علم بود و از ابو جعفر منصور، اوُلي به امر خلافت بود.

رئيس مذهب مالكي ها، آقاي مالك بن أنس كه متوفاي 179 هجري است و زمان امام صادق (عليه السلام) را درك كرده است و افتخار شاگردي او را دارد، مي گويد:

اختلفت إليه زمانا، فما كنت أراه إلا علي ثلاث خصال إما مصل و إما صائم و إما يقرأ القرآن و ما رأيته يحدث إلا علي طهارة.

مدت ها پاي درس امام صادق (عليه السلام) بودم. او را هميشه در سه حالت مي ديدم: يا نماز مي خواند يا روزه گرفته است و يا مشغول خواندن قرآن است.

تهذيب التهذيب ابن حجر، ج2، ص89 - التوسل و الوسيلة ابن تيميه، ص153

همچنين مالك بن أنس مي گويد:

ما رأت عين و لا سمعت أذن و لا خطر علي قلب بشر أفضل من جعفر الصادق فضلا و علما و عبادة و ورعا.

هيچ چشمي نديده و گوشي نشنيده و بر قلب كسي خطور نكرده است كه در ميان بشر، كسي افضل باشد از جعفر صادق.

مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج3، ص372

آقاي ابو حنيفه، رئيس مذهب حنفي ها مي گويد:

ما رأيت احدا أفقه من جعفر بن محمد.

در تمام عمرم، فقيه تر از جعفر بن محمد نديده ام.

بعد داستاني را تعريف مي كند:

منصور دوانيقي به من گفت: ابوحنيفه! مردم فريب امام صادق (عليه السلام) را مي خورند و من تصميم دارم او را دعوت كنم و تو هم بيا و تعدادي مسائل سخت و مشكل را آماده كن تا از او سؤال كني و نتواند جواب بدهد و أبُّهتش در ميان مردم بريزد. ابو حنيفه مي گويد: من 40 مسئله از مسائلي كه به نظر من مشكل و پيچيده بود، آماده كردم. وقتي رفتيم در مجلس، امام صادق (عليه السلام) آمد و هيبت و جلالت ايشان مرا گرفت و آمد نشست. سؤالات را از او پرسيدم و مي گفت كه اهل مدينه اينگونه مي گويند و كوفيان اينگونه مي گويند و فقهاي مكه اينگونه مي گويند و همه را نقل و نقد مي كرد بطوريكه هر 40 سؤال را، پاسخ مفصل و محكم مي داد و تعجب و شگفت همگان را برانگيخت.

ابوحنيفه مي گويد:

عليك قد روينا أن اعلم الناس أعلمهم بأختلاف الناس.

اين تسلطي كه امام صادق (عليه السلام) به اقوال بزرگان داشت، نشانگر سعه علم امام صادق (عليه السلام) است.

سير أعلام النبلاء ذهبي، ج6، ص17 - تهذيب الكمال مزي، ج5، ص79 - مناقب ابوحنيفه ابن جوزي، ج1، ص173 - تذكرة الحفاظ ذهبي، ج1، ص157

ابن حجر عسقلاني و ابن خلّكان و ديگران صراحت دارند بر اينكه:

لقب بالصادق لصدقه في مقالته و فضله أشهر من أن يذكر.

امام صادق (عليه السلام) بخاطر صداقتش بود كه ملقب به صادق شد، فضائل امام صادق (عليه السلام) فراتر از اين است كه به زبان آورد.

وفيات الأعيان ابن خلكان، ج1، ص327

جالب اين است كه آقاي ابن تيميه حراني با آن عنادي كه نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) دارد، وقتي نسبت به امام صادق (عليه السلام) مي رسد، آنچنان در برابر عظمت و فضائل و بزرگي آن حضرت تحت تأثير قرار مي گيرد كه اينچنين تعبيري مي كند:

فإن جعفر بن محمد لم يجيء بعد مثله و قد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة

تاكنون مانند امام صادق (عليه السلام) به دنيا نيامده است و شخصيت هاي چهارگانه، علم خود را از او گرفته اند.

منهاج السنه، ج4، ص126

* * * * * * *

آقاي هدايتي

معروف و مشهور است كه ابوحنيفه و ديگر بزرگان اهل سنت، شاگردان امام صادق (عليه السلام) بودند. در اين مورد مختصري حضرت بدهيد.

استاد حسيني قزويني

آقاي آلوسي وهابي، متوفاي 1342 هجري و 1924 ميلادي است و كتاب هاي زيادي در تقويت مباني وهابيت نوشته است كه از جمله آنها، كتاب مختصر تحفة اثنا عشرية است. در ص55 اين كتاب صراح دارد بر اينكه:

هذا أبو حنيفة و هو من أهل السنة يفتخر و يقول بأفصح لسان: لو لا السنتان لهلك النعمان، يعني السنتين اللتين جلس فيهما لأخذ العلم عن الإمام جعفر الصادق.

اين ابوحنيفه، از اهل سنت است و با افتخار و زبان گويا مي گويد: اگر آن دو سال نبود، منِ ابو حنيفه هلاك شده بودم. يعني دو سالي كه در محضر درس امام صادق (عليه السلام) بودم و ايشان از مدينه به كوفه هجرت كرده بود.

جالب اين است كه ايشان اين جمله را گفته و جناب خليفه دوم هم گفته:

لو لا علي لهلك عمر

استيعاب ابن عبد البر، ج3، ص1103 - مناقب خوارزمي، ص81

آقاي مزي از استوانه هاي علمي رجالي اهل سنت است و اهل سنت، هر چه از مباحث رجالي دارند، عمدتا در كنار سفره ايشان نشسته اند. كتاب تهذيب الكمال ايشان در 35 جلد است. در ترجمه امام صادق (عليه السلام)، از جمله شاگردان امام صادق (عليه السلام)، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، شعبه، مالك بن أنس، ابوحنيفه، يحيي بن سعيد قطان را نام مي برد.

تهذيب الكمال مزي، ج5، ص75

آقاي حافظ شمس الدين جزري در كتاب أسني المطالب، ص55 مي گويد:

و ثبت عندنا أن كلا من الامام مالك و الامام أبي حنيفة صحب الامام أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام، حتي روينا عن الامام أبي حنيفة أنه قال: ما رأيت أفقه منه.

ماك و ابو حنيفه محضر امام صادق (عليه السلام) را درك كردند و ابوحنيفه گفت: ما فقيه تر از امام صادق (عليه السلام) نديديم.

آقاي نووي كه از استوانه هاي علمي اهل سنت است، در كتاب تهذيب الاسماء و اللغات، ج1، ص155 مي گويد:

روي عنه محمد بن إسحاق و يحيي الأنصاري و مالك و السفيانان و ابن جريح و شعبة و يحيي القطان و آخرون ... و اتفقوا علي امامته و جلالته

شخصيت هاي برجسته اي مانند محمد بن اسحاق، يحيي انصاري، مالك، سفيانين، ابن جريح، شعبه، يحيي بن قطان و ... از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده اند. اينها اتفاق نظر دارند بر پيشوايي و جلالت امام صادق (عليه السلام).

آقاي ابن تيميه هم صراحت دارد:

فإن جعفر بن محمد لم يجيء بعد مثله و قد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة كما لك و ابن عيينة و شعبة و الثوري و ابن جريج و يحيي بن سعيد و أمثالهم من العلماء المشاعير الأعيان

تاكنون مانند امام صادق (عليه السلام) به دنيا نيامده است و شخصيت هاي چهارگانه، علم خود را از او گرفته اند. مالك بن انس، ابن عيينه، شعبه، ابن جريج، يحيي بن سعيد و ... از امام صادق (عليه السلام) اخذ روايت كرده اند و افتخار شاگردي او را دارند.

منهاج السنه، ج4، ص126

* * * * * * *

آقاي هدايتي

اهتمام و اهميت دادن و پرداختن امام صادق (عليه السلام) به تربيت شاگردان بطور عموم براي نشر معارف اسلام و اهل بيت (عليهم السلام) و بطور خصوص مي بينيم كه در زندگاني امام صادق (عليه السلام) اينطور ديده مي شود كه ايشان بسيار اهميت مي دادند تا شاگرداني تربيت كنند كه هم در علوم مختلف تخصص داشته باشند و هم براي مناظره، اينان را آماده مي كردند. در زمينه توضيحات شما را مي شنويم.

استاد حسيني قزويني

درگيري دودمان بني اميه و بني عباس، فرصت مناسبي فراهم كرد تا امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)، دانشگاه بزرگ اهل بيت (عليهم السلام) را در مدينه تأسيس كنند و دانشمندان و شاگردان نيرومند و قَدَري را تربيت كنند كه آغاز تأسيس اين دانشگاه توسط امام باقر (عليه السلام) بود و تكميل اين دانشگاه به عهده امام صادق (عليه السلام) بود.

مشهور بر اين است كه شيخ مفيد (ره) در كتاب ارشاد، ج2، ص179 مي گويد:

أصحاب الحديث قد جمعوا أسماء الرواة عنه من الثقات، علي اختلافهم في الآراء و المقالات، فكانوا أربعة آلاف رجل.

تربيت يافتگان مكتب امام صادق (عليه السلام)، حدود 4 هزار شخصيت علمي و فقيه و مجتهد بوده اند كه سخن براي گفتن داشتند و صاحب رأي بوده اند.

آقاي حسن بن علي وشاء از اصحاب امام كاظم (عليه السلام) مي گويد:

فاني أدركت في هذا المسجد تسع مائة شيخ كل يقول: حدثني جعفر بن محمد عليه السلام.

رجال نجاشي، ص39 - الامام الصادق و المذاهب الرابعة اسد حيدر، ج1، ص55

روزي رفته بودم در مسجد كوفه - با اينكه مسجد كوفه، بخشي از حوزه تربيتي امام صادق (عليه السلام) بوده - 900 نفر از بزرگان و فقهاء را درك كردم كه تمامي اينها، افتخار شاگردي امام صادق (عليه السلام) را داشتند و از امام صادق (عليه السلام) نقل روايت مي كردند.

همچنين آقاي يافعي - از علماي اهل سنت - صراحت دارد بر اينكه:

امام صادق (عليه السلام)، شاگردان زيادي تربيت كرد و از جمله شاگردان ايشان، جابر بن حيان است و كتابي نوشت كه مشتمل بر هزار ورق بود و پانصد رساله در فنون مختلف علوم اسلامي داشته است.

مرآة الجنان، ج1، ص238

اين نشانگر اين است كه امام صادق (عليه السلام) در اين زمينه، اهتمام زيادي داشتند. شيعه ها و اهل سنت و زيدي ها و برخي از معاندين و مخالفين در پاي درس ايشان مي نشستند.

عزيزان شيعه، اساتيد محترم دانشگاه ها، دانشجويان، طلاب، اساتيد حوزه هاي علميه ما كه در سراسر جهان عرض ما را مي شنوند، به اين نكته و روايتي كه مرحوم كشي، رجال نويس بزرگ شيعه مطرح كرده و ديگر بزرگان ما آورده اند، توجه ويژه اي بكنند. ايشان روايتي را در رجال كشي، ص275، شماره 494 و بحار الانوار، ج74، ص407 نقل مي كنند بر اينكه:

امام صادق (عليه السلام) روزي در مسجد مدينه جلوس فرموده بودند و ديدند كه مردي از منطقه شامات - كه ضد أئمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) بودند و در زمان بني اميه ، بر بالاي 70 هزار منبر، اميرالمؤمنين (عليه السلام) را لعن و اهانت مي كردند - به هواي مناظره با رئيس مذهب شيعه آمد تا او را در جلوي چشم شاگردانش محكوم بكند و پيروزي و موفقيت خود را در ميان مردم شام، با آب و تاب نقل كند. وقتي مرد شامي آمد، امام صادق (عليه السلام) فرمود:

ما حاجتك أيها الرجل؟ قال: بلغني أنك عالم بكل ما تسأل عنه، فصرت إليك لأناظرك، فقال: أبوعبدالله عليه السلام فيماذا؟ قال: في القرآن و قطعه و إسكانه و خفضه و نصبه و رفعه، فقال أبوعبدالله عليه السلام: يا حمران دونك الرجل. فقال الرجل: إنما أريدك أنت لا حمران، فقال أبوعبدالله عليه السلام: إن غلبت حمران فقد غلبتني، فأقبل الشامي يسأل حمران حتي ضجر و مل و عرض و حمران يجيبه، فقال أبوعبدالله عليه السلام: كيف رأيت يا شامي؟! قال: رأيته حاذقا ما سألته عن شئ إلا أجابني فيه، فقال أبوعبدالله عليه السلام: يا حمران سل الشامي، فما تركه يكشر فقال الشامي: أرأيت يا أباعبدالله أناظرك في العربية، فالتفت أبوعبدالله عليه السلام فقال: يا أبان بن تغلب ناظره فناظره فما ترك الشامي يكشر، قال: أريد أن أناظرك في الفقه، فقال أبوعبدالله عليه السلام: يا زرارة ناظره فما ترك الشامي يكشر، قال: أريد أن أناظرك في الكلام، فقال: يا مؤمن الطاق ناظره فناظره فسجل الكلام بينهما، ثم تكلم مؤمن الطاق بكلامه فغلبه به. فقال: أريد أن أناظرك في الاستطاعة، فقال للطيار: كلمه فيها، قال: فكلمه فما ترك يكشر، فقال: أريد أناظرك في التوحيد، فقال لهشام بن سالم: كلمه فسجل الكلام بينهما، ثم خصمه هشام، فقال: أريد أن أتكلم في الإمامة فقال: لهشام بن الحكم، كلمه يا أبا الحكم فكلمه ما تركه يرتم و لا يحلي و لا يمر، قال: فبقي يضحك أبوعبدالله عليه السلام حتي بدت نواجده.

شما براي چه آمده اي؟ مرد شامي گفت: آمده ام با تو مناظره كنم. امام صادق (عليه السلام) گفت: در چه موضوعي؟ گفت: در رابطه با علوم قرآني. حضرت گفت: اي حمران! برخيز و با اين مرد شامي مناظره كن. مرد شامي گفت: من آمده ام با تو مناظره كنم، نه با شاگردان تو. حضرت گفت: اگر بر حمران پيروز شدي، مانند اين است كه بر من پيروز شدي. حمران و مرد شامي با هم مناظره كردند تا اينكه مرد شامي جواب تمام سؤالات خود را گرفت. حضرت فرمود: اي مرد شامي! حمران را چگونه يافتي؟ مرد شامي گفت: حمران را آدم متخصصي يافتم و هر چه پرسيدم، جواب داد. سپس حضرت رو به حمران كرد و گفت: تو هم از مرد شامي بپرس. حمران هم سؤال مي كرد و مرد شامي نمي توانست جواب دهد. مردشامي گفت: مي خواهم در علوم ادبيات عرب با تو مناظره كنم. حضرت هم اشاره كرد به ابان بن تغلب كه متخصص در ادبيات عرب بود، تا با او مناظره كند. شروع كردند به مناظره كردن و بازهم مرد شامي شكست خورد. مرد شامي گفت: مي خواهم در مسائل فقهي مناظره كنم. حضرت اشاره كرد به زراره كه با او مناظره كند. شروع كردند به مناظره كردن و بازهم مرد شامي شكست خورد. مرد شامي گفت: مي خواهم در مسائل كلامي و اعتقادي مناظره كنم. حضرت اشاره كرد به مؤمن الطاق كه با او مناظره كند. مناظره بين اينها طول كشيد تا اينكه مؤمن الطاق هم او را شكست داد. مرد شامي گفت: مي خواهم درباره استطاعت و اختيار و جبر مناظره كنم. حضرت اشاره كرد به طيار كه با او مناظره كند. شروع كردند به مناظره كردن و بازهم مرد شامي شكست خورد. مرد شامي گفت: مي خواهم درباره توحيد و خداشناسي مناظره كنم. حضرت اشاره كرد به هشام بن سالم كه با او مناظره كند. شروع كردند به مناظره كردن و بازهم مرد شامي شكست خورد. مرد شامي گفت: مي خواهم درباره امامت مناظره كنم. حضرت اشاره كرد به هشام بن حكم كه با او مناظره كند. شروع كردند به مناظره كردن و هشام بن حكم، آنچنان عرصه را بر اين مرد شامي تنگ كرد كه حتي توان نفس كشيدن و بلعيدن آب دهان را نداشت. وقتي امام صادق (عليه السلام)، اين توانمندي هشام بن حكم را ديد، خنديد، بطوريكه دندان هاي مباركش آشكار شد.

فقال الشامي: كأنك أردت أن تخبرني أن في شيعتك مثل هؤلاء الرجال؟ قال: هو ذلك.

مرد شامي به امام صادق (عليه السلام) گفت: تو هدفت اين بود كه ياران و دست پروردگانت را به رخ من بكشي و خواستي نشان بدهي كه چه نيروهاي متخصص و توانمندي تربيت كرده اي؟ حضرت فرمود: بله.

امام صادق (عليه السلام) بعد از مناظره، اشكالات تك تك افراد مناظره كننده را برطرف مي كنند يا نقاط قوت را متذكر مي شود كه تقويت كنند. وقتي به هشام بن حكم رسيد، شروع كرد از او سخن گفتن و تجليل كردن. در برخي از منابع آمده است كه به او گفت:

اي هشام،! دوست دارم كه همانند تو، در ميدان مناظره با اينها قيام كنند و برو با اينها مناظره كن و توانمندي خودت را نشان بده و از ما اهل بيت (عليهم السلام) دفاع كن و:

و كان النصر من ورائك.

بدان كه حمايت ها و امدادهاي غيبي ما، همواره بالاي سر توست.

آن مرد شامي كه آمده بود مناظره كند و خبر پيروزي خود را به شام برگرداند:

فقال الشامي: اجعلني من شيعتك و علمني فقال أبوعبدالله عليه السلام لهشام: علمه، فإني أحب أن يكون تلماذا لك.

به التماس افتاد و از امام صادق (عليه السلام) تقاضا كرد كه او هم افتخار شاگردي امام صادق (عليه السلام) را داشته باشد و در صف تربيت يافتگان ايشان باشد. امام صادق (عليه السلام) به هشام بن حكم دستور داد تا تربيت اين مرد شامي را عهده دار شود.

نتيجه گيري اين روايت اين است كه تمام عزيزاني كه حرف ما را مي شنوند در داخل و خارج ايران، تلاش كنند در هر رشته اي كه مي خواهند وارد شوند، متخصص شوند و در رشته هاي متعدد وارد نشوند كه هر بخشي را فرا بگيرند و ناقص عمل كنند. يك موضوع را پيگيري كنند تا متخصص شوند و بتوانند در مناظره در آن موضوع، سرافراز و سربلند بيرون بيايند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا امام صادق (عليه السلام) در مدح خلفاء ، بياناتي داشته اند؟

استاد حسيني قزويني

در كتب اهل سنت آمده كه امام صادق (عليه السلام) نسبت به خلفاء مطالبي را داشته اند. آقاي ذهبي و مزي و ابن حجر روايات متعددي را آورده اند.

بايد نكته اي را در اينجا خدمت بينندگان عزيز برسانم كه اگر روايتي از امام صادق (عليه السلام) در كتب اهل سنت در فضائل خلفاء آمده است، به درد ما نمي خورد. آقاي ابن حزم آندلسي تعبير زيبائي دارد كه در فن مناظره، يك امر مسلّم در ميان عقلاء است. مي گويد:

لا جعليهم برواياتنا، فهم لا يصدقونها، و لا معني لاحتجاجهم علينا برواياتهم فنحن لا نصدقها، و إنما يجب أن يحتج الخصوم بعضهم علي بعض بما يصدقه الذي تقام عليه الحجة به.

اگر ما مي خواهيم با شيعيان مناظره كنيم، معنا ندارد كه ما روايات كتاب هاي خودمان را به رخ شيعيان بكشيم و بگوييم در فلان كتاب ما، عليه شما اين مسئله آمده است، چون آنها روايات ما را قبول ندارد. همچنين معنا ندارد كه شيعه از كتاب هاي خودشان عليه ما احتجاج كند، چون ما كتاب هاي آنها قبول نداريم. ما بايد از كتاب هاي خودشان بر ضد خودشان احتجاج كنيم يا آنها از كتاب هاي ما بر ضد ما احتجاج كنند.

لذا، ما روايات آقاي ذهبي و ابن حجر عسقلاني و مزي و ديگران را كه به صورت فله اي و بدون سند يا با سند جعلي و ضعيف آورده اند را قبول نداريم كه مثلا امام صادق (عليه السلام) از خلفاء تعريف و تمجيد مي كرده است و اينها را به عنوان خليفه به حق معرفي مي كرده است و منكر خلافت خودشان بوده است. اينها به درد كار ما نمي خورد.

نكته اي كه آقايان اهل سنت و بويژه وهابيت، زياد به آن اشاره مي كنند، روايتي است كه در يكي از كتاب هاي شيعه، يعني كشف الغمه مرحوم إربلي، ج2، ص374 آمده است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

قد ولدني ابوبكر مرتين

ابوبكر در دو مرتبه يا از دو جهت حق پدري بر گردن من دارد.

پدر امام صادق (عليه السلام)، امام باقر (عليه السلام) است. مادر امام صادق (عليه السلام)، ام فروه، دختر قاسم ابن محمد بن أبوبكر است. همچنين مادر ام فروه، اسماء، دختر عبدالرحمن بن أبوبكر است. در حقيقت نسب امام صادق (عليه السلام) از دو طرف به ابوبكر مي رسد. لذا بعضي از افراد هم مي گويند كه امام صادق (عليه السلام) به اين نسبش كه به ابوبكر مي رسد، افتخار مي كرد. تنها كتابي كه از شيعيان اين روايت را نقل كرده است، همين كتاب است. ولي عزيزان اهل سنت توجه داشته باشند كه مرحوم إربلي اين روايت را از يكي از علماي بزرگ اهل سنت نقل مي كند نه از شيعه؛ از آقاي حافظ عبد العزيز بن أخضر جنابذي. ايشان از علماي بزرگ اهل سنت و حنفي مذهب بوده و متوفاي 611 هجري. آقاي ذهبي در سير اعلام النبلاء، ج22، ص31 از او تعبير مي كند به:

الامام العالم المحدث الحافظ

پس مدرك آقاي إربلي در كشف الغمه، يكي از علماي اهل سنت است. مضافا اينكه روايت مرسل است. آقاي اربلي كه از حافظ عبد العزيز جنابذي متوفاي 611 هجري نقل روايت مي كند و امام صادق (عليه السلام) در سال 148 شهيد شده است و فاصله ميان اين دو، حدود 400 سال است و حافظ عبد العزيز جنابذي، واسطه خودش را از اين روايت نقل نمي كند تا ببينيم اين واسطه ها چه كساني هستند و اگر اين واسطه ها صحيح و ثقه بودند، نسبت به اين قضيه تصميم بگيريم.

جالب اين است كه مي بينيم از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كنند كه ايشان فرموده اند:

ما أرجو من شفاعة علي شيئا إلا و أنا أرجو من شفاعة أبي بكر مثله

من از ابوبكر، جدم، شفاعتي را طلب مي كنم، همانند آنچه كه از جدم حضرت علي (عليه السلام) طلب شفاعت مي كنم.

سير أعلام النبلاء ذهبي، ج6، ص259- تهذيب التهذيب ابن حجر، ج2، ص89 - تهذيب الكمال مزي، ج5، ص82

عزيزان دقت بكنند كه شفاعت كبري، براي آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اينكه امام صادق (عليه السلام) در اينجا مي گويد از حضرت علي (عليه السلام) و ابوبكر اميد شفاعت دارم، در روايات متعددي امام صادق (عليه السلام) مي گويد:

ولايتي لعلي بن أبي طالب (عليه السلام) أحب إلي من ولادتي منه، لأن ولايتي لعلي بن أبي طالب فرض، و ولادتي منه فضل.

آنچه كه من به آن افتخار مي كنم، ولايت و امامت جدم حضرت علي (عليه السلام) است و افتخار من به خاطر اين نيست كه من فرزند حضرت علي (عليه السلام) هستم؛ زيرا ولايت و امامت حضرت علي (عليه السلام) بر من واجب است، ولي اينكه از نسل او هستم، براي من فضيلت است.

فضيلت در برابر واجب نمي تواند مقابله كند. خيلي ها فرزند حضرت علي (عليه السلام) بودند، همانند فرزندان حضرت نوح (عليه السلام)، با بدان نشستند و راه پدر را گم كردند.

آنچه كه در اينجا مسلم است، اين است كه امام صادق (عليه السلام) اينچنين سخنش با سخن هاي ديگرش منافات دارد. مضافا اينكه امام صادق (عليه السلام) در يك محيطي زندگي مي كردند - چه در دوران بني اميه و چه در زمان بني عباس - كه اينها دنبال فرصتي بودند تا از امام صادق (عليه السلام) نقطه ضعفي بگيرند و زمينه شهادت ايشان و صحابه را فراهم كنند. اينها در نهايت تقيه به سر مي بردند. روايتي كه بزرگان ما آورده اند مانند كافي، ج8، ص189:

فروه از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي كند كه:

شما چرا نسبت به ابوبكر و عمر، خيلي واضح و روشن نمي گوييد كه مثلا اينها غاصب حق جدتان اميرالمؤمنين (عليه السلام) بودند و چرا حق مطلب را اداء نمي كنيد؟

حضرت مي فرمايد:

ضربوكم علي دم عثمان ثمانين سنة و هم يعلمون أنه كان ظالما فكيف يا فروة إذا ذكرتم صنميهم.

اينها به اتهام خون عثمان، 80 سال شما را نابود كردند و زدند و كشتند و زندان انداختند و حال آنكه مي دانستند كه شيعه و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در قتل عثمان دخالت نداشتند.

فوالله لو ذكرتم أبا بكر و عمر لكانت دماؤكم أحل عندهم من دماء السنانير.

اگر بخواهيم درباره ابوبكر و عمر سخني بگوييم يا شما شيعيان مطلبي را به زبان بياوريد، خون شما را راحت تر از خون گربه به زمين مي ريزند.

بحار الأنوار، ج30، ص388 - تقريب المعارف أبو صلاح حلبي، ص253

إن شاء الله در آينده، نسبت به موقعيت و موضعگيري امام صادق (عليه السلام) نسبت به خلفاء و حاكمان بحث خواهيم كرد و عباراتي را كه خود امام قرطبي و آلوسي و ديگران آورده اند را مي آوريم مبني بر اينكه در دوران دودمان بني اميه و بني عباس، به شيعيان و أئمه (عليهم السلام)، هر آنچه كه توانستند ظلم كردند و خون اينها را به زمين ريختند و جنايات كردند و خود اينها را بين در و ديوار قرار دادند. در زندان ها و سياه چال ها انداختند. حتي اگر يكي از شيعيان در زندان از دنيا مي رفت، جنازه اش را بيرون نمي آوردند و در زندان قرار مي دادند و اين جنازه گنديده مي شد و ديگر زندانيان را آلوده مي كرد و يكي پس از ديگري جان مي سپردند.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال:

درباره آيات 10 تا 21 سوره مباركه نور توضيح بدهيد.

جواب:

در اين سوره، خداوند، قضاياي افك را مطرح كرده است. بهتاني كه برخي از صحابه به عايشه زدند نسبت به فساد اخلاقي و ارتباط نامشروع عايشه.

قضاياي آن مفصل و طولاني است. شما (آقاي هدايتي) يك روزي را مشخص كنيد تا در اين مورد بحث شود. موضع شيعه بايد در اين زمينه مشخص بشود.

حدود يك هفته قبل از ماه رمضان بود كه با جناب شيخ احمد غامدي، رئيس هيئت امر بمعروف و نهي از منكر استان مكه ديدار داشتم و ايشان اصرار داشت كه شما شيعيان نسبت به عايشه جسارت مي كنيد و نسبت هاي ناروا مي زنيد. گفتم كه فقهاء و علماي شيعه از روز ازل تا الان، معتقدند كه جزء ضرورت مذهب شيعه است كه زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از هرگونه اتهام به فساد اخلاقي، مبرا بدانيم. اين بزرگان شما هستند مانند الباني كه در سايت خودش نوشته است كه مي شود به زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت فحشاء داد.

حتي در صحيح بخاري اشاره دارد بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به عايشه گفت اگر از اين خبرها هست و اينچنين اتفاق بدي افتاده است و ارتباط آنچناني است، مرا در جريان بگذار و ... .

اگر من بخواهم وارد قضيه بشوم، حداقل 40 دقيقه بايد صحبت كنم تا حق مطلب اداء شود.

* * * * * * *

سؤال:

درباره رابطه بين حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و عايشه توضيح بدهيد.

جواب:

هر رابطه اي بوده باشد، ما نبايد خيلي وارد اين مسائل شويم و صلاحمان هم نيست. اما در برخي از كتاب هاي خود اهل سنت آمده كه:

عايشه در شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اظهار خوشحالي كرده است.

به ما هم مربوط نيست و خود اهل سنت نوشته اند. آقاي ابن ابي الحديد سني معتزلي كه در اول تا آخر كتابش، دفاع از ابوبكر و عمر و عثمان و حتي معاويه را شعار خود قرار داده است، در شرح نهج البلاغه خود، ج9، ص198 اين تعبير را دارد:

ثم ماتت فاطمة، فجاء نساء رسول الله صلي الله عليه و آله كلهن إلي بني هاشم في العزاء إلا عائشة، فإنها لم تأت و أظهرت مرضا و نقل إلي علي عليه السلام عنها كلام يدل علي السرور.

وقتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به شهادت رسيد، تمام زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) غير از عايشه، براي تسليت گفتن، خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمدند.

ما هم هيچ دليلي نداريم كه عايشه آمده باشد. ايشان مي گويد:

و أظهرت من الاستبشار

يا برخي مطالب را مي آورد كه نشانگر خوشحالي عايشه از شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است.

* * * * * * *

سؤال:

درباره عقائد بهائيت توضيح بدهيد.

جواب:

اگر سياست شبكه سلام اقتضاء كند، ما همانطوري كه نسبت به وهابيت، تلاشمان اين است نهايت ادب را رعايت كنيم، اگر صلاح باشد، چند جلسه اي هم در رابطه با بهائيت، پيدايش بهائيت و سخنان بزرگان بهائيت صحبت مي كنيم و آنچه كه در كتاب هاي معتبر آنها مانند بيان و ايقان و غيره كه ميرزا حسينعلي بهاء الله دارد يا خود علي محمد باب و افندي و ديگران دارند را بيان كنيم. معتقد هستيم كه اينها يك مذهب ساخته و پرداخته استعمار بوده است و سران بهائيت به كمك استعمار روي كار آمده اند و اولين بار، وقتي دولت ناصر الدين شاه خواست بهاء الله را اعدام كند، در تهران به سفارت انگلستان پناهنده شد و از آنجا به بغداد و ... .

* * * * * * *

سؤال:

آيا ايران در زمان حكومت حضرت علي (عليه السلام) جزء قلمرو اسلام بود؟ درباره انتخاب حاكمان توسط حضرت علي (عليه السلام) توضيح بدهيد.

جواب:

بله، قطعا بوده است و حاكمان را اميرالمؤمنين (عليه السلام) شخصا معين مي كرده است و در آن هيچ شك و شبهه اي نيست. غير از معاويه كه سرپيچي كرد از دستورات اميرالمؤمنين (عليه السلام)، در تمام نقاط حكومت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، سخن و دستور اميرالمؤمنين (عليه السلام) فصل الخطاب بوده است و عزل و نصب مي كرد.

* * * * * * *

سؤال:

در مورد سوره تحريم توضيح بدهيد. در مورد ماجراي حفصه و ماريه توضيح بدهيد.

جواب:

خداوند خطاب مي كند به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه:

يا أيها النبي لم تحرم ما أحل الله لك تبتغي مرضاة أزواجك و الله غفور رحيم (سوره تحريم/آيه1)

اي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)! چرا بخاطر رضايت همسرانت، بر خود حرام مي كني آنچه را كه خداوند بر تو حلال كرده است؟

اين بيننده عزيز از روي ترجمه مرحوم الهي قمشه اي اين ترجمه را خواندند و من هم اين ترجمه را همراه ندارم. من به بينندگان عزيز توصيه مي كنم در ضمن اينكه ما مرحوم الهي قمشه اي را مرد بزرگوار و مخلص و عالم و توانمند مي دانيم، ولي ترجمه ايشان خيلي سليس نيست و اين ترجمه را به سرعت نوشته است و در خيلي از جاها، ترجمه اش نياز به ترجمه دارد. بنده توصيه مي كنم كه اگر مي خواهند ترجمه اي سليس و روان و گويا داشته باشند، ترجمه حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي را تهيه كنند كه از هر جهت بي اشكال است و سليس و روان گوياست.

مراد از اين آيه، اين نيست كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان تشريع، حلال خدا را حرام يا حرام خدا را حلال كند، بلكه بخاطر بعضي از مسائل خانوادگي كه زندگيش از هم پاشيده نشود و مشكلاتي را برخي از همسرانش ايجاد نكنند، قسمي خوردند كه با آن قسم، يك امري را بر خودش حرام كند. همانطوري كه ما قسم مي خوريم كه مثلا نوشابه يا ... نخوريم و با اين قسم خوردن، نوشابه اي كه براي ما حلال بود، حرام مي شود. اين تشريع در دين نيست. خداوند در آيه بعدي جواب داده است:

قد فرض الله لكم تحلة أيمانكم و الله مولاكم و هو العليم الحكيم (سوره تحريم/آيه2)

خداوند راه گشودن سوگندهايتان را روشن ساخته است.

اين نشان مي دهد كه اين تحريم، تحريم تشريعي نيست.

* * * * * * *

سؤال:

در منطقه ما (آمريكا)، مسيحيان شبهه ايجاد مي كنند كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) بت ها را شكستند و بت بزرگتري به نام كعبه را ساختند. جواب منطقي را براي اين بفرمائيد.

جواب:

هيچ مسلماني به كعبه سجده نمي كند. سجده كردن به كعبه حرام است و شرك. ما رو به كعبه مي ايستيم كه خدا را عبادت كنيم. روي مُهر هم كه مي رويم، براي خدا سجده مي كنيم. اگر شما ذكر سجده را دقت كنيد، ما در سجده مي گوييم:

سبحان ربي الأعلي و بحمده يا سبحان الله سبحان الله سبحان الله

و نمي گوييم:

سبحان بيت الله الحرام

ما براي خدا، بر مُهر سجده مي كنيم. يعني مُهر يا زمين يا قبله، نشانگر توجه و يكپارچكي مسلمانان است در عبادت.

* * * * * * *

سؤال:

چرا به امام صادق (عليه السلام) رئيس و بنيانگزار مذهب شيعه مي گويند؟ توضيح بدهيد.

جواب:

بعد از آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام)، دودمان بني اميه آمدند آنچنان عرصه را بر شيعه تنگ كردند بطوريكه آقاي ابن ابي الحديد مي گويد:

شيعيان آرزو مي كردند كه به آنها كافر و مرتد بگويند، ولي شيعه نگويند.

كار به جايي رسيد كه دودمان بني اميه دستور داده بودند اگر نام يك نوزادي را علي گذاشتند، او را به قتل برسانند:

كانت بنو أمية إذا سمع بمولود اسمه علي قتلوه.

سير أعلام النبلاء، ج5، ص102 - تهذيب الكمال مزي، ج20، ص429 - تهذيب التهذيب ابن حجر، ج7، ص281 - تاريخ دمشق ابن عساكر، ج41، ص481

همچنين زمخشري مي گويد:

كان في أيام بني أمية أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاوية من ذلك

در دوران بني اميه بر بالاي 70 هزار منبر، آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) را سب و لعن مي كردند بخاطر سنت سيئه اي كه معاويه گذاشته بود.

ربيع الابرار زمخشري، ج2، ص186

در اينچنين قضايايي، نام اميرالمؤمنين (عليه السلام) از ليست خلفاء حذف شد.

آقاي بخاري - صاحب صحيح بخاري - در تاريخ صغير خود، ج1، ص97 و 119 وقتي نام خلفاء را مي آورد، مي گويد:

خليفه اول: ابوبكر، خليفه دوم: عمر، خليفه سوم: عثمان، خليفه چهارم: معاويه بن ابوسفيان.

اصلا نام اميرالمؤمنين (عليه السلام) جزء خلفاء نبود. يكي از خدمت هايي كه احمد بن حنبل كرد، اين بود كه آمد قضيه اي را كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم جزء خلفاء است، وارد كرد. لذا تا زمان امام صادق (عليه السلام)، كسي از فرهنگ شيعه خبر نداشت. كسي از مباني اعتقادي شيعه و احاديث اميرالمؤمنين (عليه السلام) خبر نداشت. آقا امام صادق (عليه السلام) براي اولين بار فرهنگ شيعه را در جامعه نهادينه كرد. براي اولين بار، اقدام به نشر فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) كرد. از اين جهت آمدند امام صادق (عليه السلام) را به عنوان رئيس مذهب شيعه قلمداد كردند.

شايد هم به اين خاطر بود كه آقايان اهل سنت آمدند مذاهب خودشان را به نام هاي حنفي و مالكي و شافعي و حنبلي منتسب كردند و آمدند مذهب شيعه را هم به امام صادق (عليه السلام) منتسب كردند.

* * * * * * *

سؤال:

اهل سنت از ما سؤال مي كنند كه چرا روي مُهر نماز مي خوانيد. من حديث عايشه را آوردم مبني بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هر وقت نماز مي خواند، پيشاني و صورتش خاكي مي شد. اما اينها قبول نمي كنند. مي خواستم اگر دليل محكم تري داريد، بگوئيد تا من به اينها ارائه بدهم.

جواب:

در كتاب صحيح بخاري، ج1، ص86 از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي كند:

و جعلت لي الارض مسجدا و طهورا.

خداوند، زمين را براي من هم سجده گاه قرار داده است و هم محل تيمم.

آقايان اهل سنت كه تيمم مي كنند، آيا روي فرش تيمم مي كنند يا روي خاك؟ همانگونه كه تيمم بر خاك جايز است، سجده هم بايد بر خاك و زمين باشد.

خود آقايان صراحت دارند، مانند صحيح مسلم، ج2، ص62 كه مفصل آورده است بر اينكه:

رأيته يصلي علي حصير يسجد عليه.

همچنين آقا حاكم نيشابوري در روايت صحيح آورده است كه:

سجد رسول الله علي الحجر

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي سنگ سجده كرد.

مستدرك الصحيحين، ج1، ص473

حتي خمره را معنا كرده اند بر جانماز و عرب مي گويد از حصير درست شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از حصير، يك جانماز و سجده گاهي درست كرده كه بر آن سجده مي كرد.

سنن ابن ماجة، ج1، ص328 - سنن أبي داود، ج1، ص155 - سنن ترمذي، ج1، ص207 - سنن نسائي، ج2، ص57

حتي برخي از بزرگان اهل سنت مانند مسروق كه از شخصيت ها و فقهاي بزرگ اهل سنت، وقتي به مسافرت دريايي مي رفت، يك خشتِ كوچكِ مُهر مانندي را با خود برمي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند.

مصنف عبد الرزاق، ج2، ص583 - طبقات كبري ابن سعد، ج6، ص53

آقاي علي بن عبد الله بن عباس صراحت دارد بر اينكه ايشان كسي را فرستاد به مكه تا سنگي از كوه مروه به مدينه بياورد تا بر روي سنگ سجده كند.

مصنف ابن ابي شيبه، ج1، ص308 - اخبار مكه، ج2، ص151 - تاريخ دمشق، ج43، ص50

اگر ما به مُهر سجده مي كنيم، خود مُهر موضوعيت ندارد. مُهر براي ما «مسجود عليه» است نه «مسجود له». بر مُهر سجده مي كنيم در برابر خداوند. ما معتقديم كه سجده بايد بر روي خاك باشد و خاك سرزمين كربلاء، بخاطر شهادت امام حسين (عليه السلام) و جانبازي ها و حماسه هاي يارانش از ويژگي هاي خاصي برخوردار است و از اين جهت است كه بر مُهر به عنوان يك تكه و بخشي از زمين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه و بزرگان بر آن سجده مي كردند، ما هم سجده مي كنيم.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها