2024 December 11 - چهار شنبه 21 آذر 1403
نقش و جایگاه شأن نزول، در فهم آیات قرآن کریم!
کد مطلب: ١٣٠٠٨ تاریخ انتشار: ٠٤ ارديبهشت ١٤٠٣ - ١٨:٢٩ تعداد بازدید: 200
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
نقش و جایگاه شأن نزول، در فهم آیات قرآن کریم!

برنامه حبل المتین29-11-1402

 
 
 

 

لينک دانلود
  

بسم الله الرحمن الرحیم

29/11/1402

موضوع: نقش و جایگاه شأن نزول، در فهم آیات قرآن کریم!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این سخنرانی:

ارزش و اعتبار غیرقابل وصف زیارت حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه)

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

نقش شأن نزول، در فهم آیات قرآن، از منظر بزرگان سلف اهل سنت!

نقش شأن نزول، در فهم آیات قرآن، از منظر علمای معاصر اهل سنت!

ارتباط بحث «شأن نزول» با بحث «ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه»

جایگاه شأن نزول در فهم آیات قرآن، از منظر علمای شیعه!

یک بام و دو هوای تأسف بار علمای اهل سنت در مسئله شأن نزول آیات قرآن!

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

پرسیدم از قلم که کدامین کلام نقض * در دفتر حروف الفبا سرآمد است

فوراً به روی صفحه کاغذ دوید و گفت * بعد از خدا محمد و آل محمد است

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اهالی «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بینندگان عزیز و نازنین برنامه زنده «حبل المتین» سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوشحالیم که امشب در کنار شما هستیم و این برنامه را تقدیم حضور شما می‌کنیم.

ماه شعبان المعظم است؛ ماهی که سراسر نور است و سرور است و شادی، ماه پیغمبر اکرم و ماهی است که دروازه ورود به مبارک رمضان است.

این ماه بسیار بسیار بافضیلت است. مناسبت‌های شادی را پشت سر گذاشتیم و مناسبت‌هایی هم در پیش رو داریم.

در آستانه ولادت باسعادت جوان رعنای سیدالشهدا حضرت علی اکبر (علیه السلام) هستیم و نیمه ماه شعبان المعظم یکشنبه آینده هم سالروز ولادت باسعادت و نورانی مولا و آقا و سرور و تاج سرمان حضرت صاحب الزمان حضرت مهدی موعود است.

این ایام سراسر نور را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم. الهی که دل‌هایتان به شادی دل اهلبیت شاد باشد. الهی همه‌تان حاجت روا شوید و هرچه از خداوند می‌خواهید به شما عنایت کند.

با افتخار با شما هستیم. ما در برنامه زنده «حبل المتین» طبق معمول مباحثی را خواهیم داشت. بخشی از برنامه پاسخگوی سؤالات و مباحث شماست. تلفن‌ها وصل می‌شود و عزیزان می‌توانند روی خط ارتباطی بیایند.

عزیزان شیعه، عزیزان اهل سنت و حتی آقایان وهابی اعم از علما یا بینندگان معمولی می‌توانند روی خط ارتباطی بیایند. در هر صورت این تریبون و برنامه به شما اختصاص دارد و در اختیار شما هست.

ان شاءالله به موقع تلفن‌ها زیرنویس می‌شود و می‌توانید تماس بگیرید و روی خط ارتباطی بیایید. ما حتماً در خدمت شما خواهیم بود.

در محضر استاد گرانقدر و عزیز و بزرگوارمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم که به تازگی از سفر زیارتی کربلای معلی و عتبات عالیات برگشتند و هنوز بوی آن مکان نورانی را می‌دهند و بسیار هم ما زیارتشان کردیم و ان شاءالله زیارتشان قبول باشد.

حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید، ان شاءالله زیارت‌ها قبول باشد؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.

اعیاد مبارکه شعبانیه میلاد نورانی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، میلاد فرزند غیور امیرالمؤمنین حضرت قمر بنی هاشم (علیه السلام) و میلاد حضرت سیدالساجدین (علیه السلام) و میلاد حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را به همه شما گرامیان تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

خدا را به آبروی عزیزانی که در این ماه قدم به عالم گیتی گذاشتند، سوگند می‌دهم عیدی ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد، ان شاءالله.

ما طبق برنامه همیشگی ابتدای عرایضمان یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌کنیم.

نیلی از سیلی جورش رخ زیباست هنوز * شرر ناله‌اش اندر دل خاراست هنوز

ز در خانه‌اش آتش ز ثریاست هنوز * اثر خستگی‌اش ظاهر از اعضاست هنوز

چه خطا کرد، چه تقصیر، چه جرم و چه گناه * که پدیدار شد این حادثه سبحان الله

بود بی طاقت و بی تاب ز هجران پدر * دشمنش درب سرا سوخت، چه افروخت شرر

پهلویش را بشکستند چون از تخته در * محسنش سقط شد و کرد روی خاک مقر

این همان طفل صغیر است که روز سئلت * عرش را گیرد و گوید به چه جرمی قتلت

شما هم اشاره فرمودید جای همه بینندگان عزیز خالی و نائب الزیاره همه عزیزان بودیم. سفر ما بنا به دعوت متولی شرعی حرم حضرت سیدالشهدا جناب آقای «عبدالمهدی» حدود نُه روز طول کشید.

ما یک روز در همایش بین المللی میلاد حضرت سیدالشهدا سخنرانی داشتیم و مابقی در هتلی بودیم که دوستان از هفتاد کشور در آنجا حضور داشتند و مهمان بودند.

عزیزانی که ما را می‌دیدند دائماً از ما سؤال می‌پرسیدند و غیر از دو سه ساعت که استراحت می‌کردیم، مابقی زمان خود را در لابی هتل به سؤالات عزیزان پاسخ می‌دادیم.

زمانی که حرم مشرف می‌شدیم، در وسط زیارت دوستان می‌آمدند و سؤالات خود را می‌پرسیدند. الحمدلله سفر بسیار خوبی بود و راضی بودیم. شاید این سفر یکی از بهترین سفرهای زیارتی ما بود.

ائمه اطهار (علیهم السلام) در این ایام شاد هستند و عنایت دارند. الحمدلله ما هم از زیارت حضرت سیدالشهدا و قمر بنی هاشم و امیرالمؤمنین برخوردار شدیم که واقعاً لذت بخش است. ما همچنین در زیارت امامان کاظمین و حرمین امامین عسکریین (علیهم السلام) نائب الزیاره همه دوستان بودیم.

ارزش و اعتبار غیرقابل وصف زیارت حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه)

الآن که دارم این مطالب را عرض می‌کنم گریه‌ام می‌گیرد، زیرا که برگشتم اما قلبم در حرم حضرت امیرالمؤمنین و حرم حضرت سیدالشهدا مخصوصاً حرم قمر بنی هاشم (علیهم السلام) است.

ان شاءالله امیدوارم خداوند عالم دوباره و ده باره و صد باره و هزار باره نصیب همه کند و بروند در حرم باصفای امیرالمؤمنین که واقعاً عرش خداوند است زیارت کنند.

بنده هرگاه وارد حرم می‌شوم و می‌خواهم حاجتی از امیرالمؤمنین درخواست کنم، خجالت می‌کشم. به قدری عظمت امیرالمؤمنین از در و دیوار می‌درخشد که انسان مست تماشای حرم می‌شود و فکری و سؤال و حاجتی به ذهن نمی‌رسد.

تنها چیزی که می‌توانیم بگوییم، این است که بگوییم: آقاجان! تو مظهر أکرم الأکرمین هستی و به کرم خودت واگذار می‌کنیم. به ما هیچ مربوط نیست.

اگر میزبان أکرم الأکرمین باشد، نگاه نمی‌کند که مهمان گنهکار است یا گنهکار نیست، مقصر است یا قاصر است. کریم به این چیزها نگاه نمی‌کند و از دم کرم می‌کند.

امیدواریم ان شاءالله دعاهای ما به اجابت برسد و بازهم بتوانیم توفیق زیارتی این بزرگواران را داشته باشیم. همین‌ها برای ما می‌ماند و دیگر کارها جز فخر فروشی نیست.

اگر یک ثانیه از زیارت امام حسین توسط ما قبول شود دنیایمان آباد است، برزخ ما آباد است، آخرت ما آباد است، قیامت ما هم آباد است.

یکی از بزرگان می‌گفت که در عالم رؤیا دیدم قیامت است و امیرالمؤمنین دارند خیلی دقیق حساب می‌کشند و داد مردم درآمده است. امیرالمؤمنین به امام حسین فرمودند: شما به حساب‌ها برسید تا من تجدید وضو کنم و برگردم.

امام حسین (علیه السلام) فرمودند: تا بابا نیامده است سریع به بهشت بروید. همه رفتند و وقتی امیرالمؤمنین آمدند، فرمودند: مردم چه شد؟! امام حسین فرمودند: همه به بهشت رفتند. امیرالمؤمنین فرمودند: چه کنیم حسین است دیگر!!

همچنین یکی از مراجع بزرگوار عظام تقلید به نام آیت الله شیرازی نقل می‌کردند که در عالم رؤیا دیدم حساب و کتاب است و امام صادق (علیه السلام) به حساب فقها می‌رسند و از آنها سؤال و جواب می‌کند.

من دیدم اینطور که امام صادق از ما سؤال می‌پرسد شاید هزاران سال طول بکشد که تنها حساب ما تمام بشود. بسیار ناراحت بودم و قلبم گرفته بود که یک مرتبه دیدم شخصی به من گفت: گاهی اوقات که در درس‌ها روضه امام حسین را می‌خواندید به یاد داری؟! من گفتم: بله. او به من گفت: آنجا باب الحسین است. از این صف بیرون برو و آنجا بایست.

من یواشکی از این صف بیرون آمدم و در صف باب الحسین ایستادم. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: فلان روز برای ما گریه کردید و فلان روز در عزای ما شرکت کردید. سریع بلند شو و به بهشت برو! من بدون هیچ معطلی وارد بهشت شدم.

یک شب آقازاده «علامه امینی» (رضوان الله تعالی علیه) منزل ما بودند. ایشان نقل می‌کردند که من یک شب پدرم را بعد از رحلتشان در خواب دیدم و پرسیدم: پدرجان! آیا در برزخ کتاب «الغدیر» به دادت رسید و مایه سربلندی‌ات شد؟!

پدرم گفت: پسرم اینجا کتاب «الغدیر» و دیگر کتاب‌ها هیچ بازاری ندارد. تنها بازار امام حسین است. هرکسی برای امام حسین گریه کرده و به زیارت امام حسین رفته است، بازار او رونق دارد. اگر کسی در این زمینه کوتاهی کرده است، هیچ راهی ندارد. تنها چیزی که در اینجا مایه خوشحالی من است، زیارت امام حسین و گریه برای امام حسین بوده است.

امیدواریم که عزیزان در این زمینه دقت کنند. در روایت داریم که اگر کسی بتواند به زیارت امام حسین برود و نرود، اگر وارد بهشت شود از خدام بهشت محسوب می‌شود و او را به بالا راه نمی‌دهند.

من ندیدم در میان مستحبات کلمه واجب به کار برده باشند، مگر در دو مورد. یک مورد نسبت به دعای فرج مفصلی است که عصر جمعه خوانده می‌شود و چهار برابر دعای ندبه است. نقل شده که بر هر مؤمنی واجب است که این دعا را عصر جمعه بخواند.

مورد دوم هم کلمه واجب نسبت به زیارت امام حسین آمده است. بر هر شیعه واجب است که یک بار در عمرش به زیارت امام حسین رفته باشد.

مجری:

خیلی عالی، ممنون و متشکرم. ان شاءالله زیارتتان قبول باشد. امیدوارم کسانی که هنوز مشرف نشدند و این آرزو بر دلشان است، ان شاءالله به زودی زود به برکت مولایمان حضرت مهدی موعود و حضرت علی اکبر (علیه السلام) است، کربلایی شوند.

همچنین کسانی که به زیارت کربلا مشرف شدند، بازهم هرماه و هرسال به زیارت کربلا قسمت و روزی‌شان شود.

مباحثی که داشتیم بحث درس‌هایی از امامت و ولایت بود که یکشنبه شب‌ها در محضر حضرت استاد بودیم. البته ما اگر به مناسبتی برخورد می‌کردیم، موضوع گفتگوی ما پیرامون مناسبت‌ها بود. اگر یکشنبه شب‌ها مناسبت خاصی نداشته باشیم، به موضوعات خودمان بحث درس‌های از امامت و ولایت می‌پردازیم و تا به حال نود برنامه به این موضوع پرداختیم.

استاد بزرگواری بفرمایید خلاصه‌ای از مباحث گذشته را مطرح کنید تا سؤالات جدید را عرض کنم.

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

ما در گذشته بحث‌هایی داشتیم. حدیث افتراق امت را مطرح کردیم. حدیث:

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

را از منابع شیعه و اهل سنت مطرح کردیم. حدیث ثقلین را مفصل مطرح کردیم. ما در ادامه به این بحث رسیدیم که اگر بخواهیم در مسائل کلامی و امامت و ولایت به آیات قرآن کریم استناد کنیم، احتیاج به یک مقدمه سازی داریم.

تا زمانی که این مقدمه روشن نشود، ما در استناد به آیات برای اثبات امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ائمه اطهار با مشکل مواجه می‌شویم.

نکته‌ای که ما عرض کردیم، این بود که نبی گرامی اسلام مبین کتاب است و سنت نبی گرامی اسلام مکمل آیات قرآن کریم و موضح و مفسر آیات قرآن کریم است و ما بدون سنت نمی‌توانیم به آیات قرآن کریم استناد کردیم.

در آیات قرآن کریم کلیاتی از نماز آمده است، گرچه بنده عقیده دارم کلمه نماز هم در قرآن کریم استعمال نشده است. کلمه «صلاة» در قرآن کریم به معنای دعاست، همانطور که در قرآن کریم می‌خوانیم:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.

سوره احزاب (33): آیه 56

(صَلُّوا) به این معنا نیست که بر پیغمبر نماز بخوانید. همچنین در آیه دیگری آمده است:

(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِم)

از اموال آنها صدقه‌ای (زکات) بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازی و پرورش دهی.

سوره توبه (9): آیه 103

آیا (صَلِّ عَلَیهِم) به این معناست که هرکسی زکات می‌دهد بر او نماز میت بخوانید؟! خیر! اگر ما سنت را کنار بگذاریم، حتی از آیه شریفه:

(وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ)

و نماز را بپا دارید.

سوره بقره (2): آیه 43

هم نمی‌توانیم نماز را استفاده کنیم. فرضاً هم از آیه (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ) نماز خواندن را استفاده کنیم، آیه شریفه:

(أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوک الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْر)

نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) برپا دار، و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را.

سوره إسراء (17): آیه 78

مربوط به نماز است. حال اگر بخواهیم دو رکعت نماز صبح بخوانیم، در هیچ کجای قرآن کریم تعداد رکعات و سجود نماز نیامده است. بنابراین استناد به قرآن کریم بدون سنت قابل فهم نیست.

نکته دیگر این است که عرض کردیم همانطور که جبرئیل قرآن را می‌آورد، سنت را هم بر نبی گرامی اسلام عرضه می‌کرد. فرق قرآن و سنت این بود که قرآن تحدی است و کلام خداست و می‌فرماید:

(وَ إِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه)

اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید (لا اقل) یک سوره همانند آن بیاورید.

سوره بقره (2): آیه 23

اما در سنت به این شکل نیست. نکته دیگری که مطرح کردیم، این است که بزرگان سنت گفته‌اند که اگر کسی بخواهد به قرآن بدون سنت استناد کند، گمراه و گمراه کننده است.

اگر بخواهیم بدون سنت قرآن را برای مردم شرح بدهیم، از شریعت جز تعداد انگشت شماری که در قرآن کریم توضیح داده شده است احکام نیامده است.

بنابراین اگر کتب فقهی و کلامی و اخلاقی اهل سنت و کتب فقهی و تفسیری شیعه را ملاحظه کنید، می‌بینید که در هرکجا می‌آیند آیات را می‌آورند و در کنار آن احادیثی که در تفسیر و شأن نزول و تبیین آیه آمده است ذکر می‌کنند.

اگر کتاب «صحیح بخاری» را باز کنید، می‌بینید که نزدیک به سیصد عنوان دارد که در این سیصد مورد شاید پنجاه عنوان آیه قرآن نیاورده است و مابقی را از سنت استفاده کرده‌ است. این مطالب خلاصه مباحث ما در گذشته بود.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنون و متشکرم. حال از نظر علمای اهل سنت می‌خواهیم ببینیم جایگاه شأن نزول در فهم آیات به چه شکل است.

نقش شأن نزول، در فهم آیات قرآن، از منظر بزرگان سلف اهل سنت!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این سؤال اساسی است. بنده تقاضا دارم بینندگان عزیز و آن دسته از بزرگوارانی که در بحث پاسخ به شبهات یا در مناظرات فعالیت دارند یا طلبه‌ها و علمای اهل سنت به نقش شأن نزول در فهم آیات دقت کنند.

از میان بزرگان و علمای اهل سنت آقای «واحدی» متوفای 468 هجری کتابی به نام «أسباب النزول» دارد. ایشان در این کتاب وقتی می‌خواهد در رابطه با علوم قرآن بحث کند، می‌نویسد: علوم قرآنی بسیار پیچیده است و مطالب زیادی دارد. اگر ما بخواهیم قرآن را بفهمیم، باید به سراغ اسباب نزول برویم. بدون اسباب نزول ما نمی‌توانیم آیات قرآن را بفهمیم.

«لِامْتِنَاعِ مَعْرِفَةِ تَفْسِیرِ الْآیةِ وَقَصْدِ سبیل‌ها، دُونَ الْوُقُوفِ عَلَی قِصَّتِهَا وَبَیانِ نُزُولِهَا»

اگر بخواهیم به آیه‌ای استناد کنیم، باید بگوییم که داستان آیه و علت نزول آیه چیست.

وقتی علت نزول آیه را فهمیدیم، می‌توانیم در رابطه با پیام آیه و دلالت آیه حرف بزنیم. بدون اینکه ما اسباب نزول را بفهمیم، به هیچ وجه نمی‌توانیم.

«وَلَا یحِلُّ الْقَوْلُ فِی أَسْبَابِ نُزُولِ الْکتَابِ، إِلَّا بِالرِّوَایةِ وَالسَّمَاعِ مِمَّنْ شَاهَدُوا التَّنْزِیلَ وَوَقَفُوا عَلَی الْأَسْبَابِ»

در اسباب نزول کتاب هم هیچ راهی نیست جز اینکه ما به روایات و کسانی که از صحابه زمان نزول آیه بودند و علت نزول آیه را می‌دانستند رجوع کنیم تا برای ما توضیح بدهند.

أسباب نزول القرآن، المؤلف: أبو الحسن علی بن أحمد بن محمد بن علی الواحدی، النیسابوری، الشافعی (المتوفی: 468 هـ)، المحقق: کمال بسیونی زغلول، الناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1411 هـ، ج 1، ص 10

وقتی علت نزول آیه روشن شد، ما بسیار راحت می‌توانیم معنا و پیام آیه را متوجه شویم. آقای «زرکشی» متوفای 794 هجری یکی از علمای برجسته علوم قرآنی اهل سنت است.

ایشان در کتاب «البرهان فی علوم القرآن» از بزرگان مطالب مفصلی نقل می‌کند که من فقط به بخشی از آن اشاره می‌کنم. ایشان می‌نویسد:

«بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی الکتاب العزیز وهو أمر تحصل للصحابة بقرائن تحتف بالقضایا»

آگاهی به شأن نزول آیه راه محکم و قوی است در فهمیدن معانی کتاب خدا.

ایشان در ادامه می‌نویسد:

«بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی الکتاب العزیز وهو أمر تحصل للصحابة بقرائن تحتف بالقضایا»

سپس می‌نویسد:

«ونقل بعضهم الاتفاق علی أن لتقدم السبب علی ورود العموم أثرا»

اگر ما شأن نزول را ندانیم، دلالت آیه بر مجموع مطالبی که می‌خواهیم استفاده کنیم برای ما قابل حل نیست.

البرهان فی علوم القرآن، اسم المؤلف: محمد بن بهادر بن عبد الله الزرکشی أبو عبد الله، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1391، تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهیم، ج 1، ص 22 و 23

«ابن دقیق العید» یکی از بزرگان و فقهای بنام اهل سنت متوفای 702 هجری است. ایشان هم در کتاب فقهی خود به نام «إحکام الأحکام» جلد دوم می‌نویسد:

«وَبَیانُ سَبَبِ النُّزُولِ: طَرِیقٌ قَوِی فِی فَهْمِ مَعَانِی الْکتَابِ الْعَزِیزِ، وَهُوَ أَمْرٌ یحْصُلُ لِلصَّحَابَةِ بِقَرَائِنَ تَحُفُّ بِالْقَضَایا»

إحکام الإحکام شرح عمدة الأحکام، المؤلف: ابن دقیق العید، الناشر: مطبعة السنة المحمدیة، الطبعة: بدون طبعة وبدون تاریخ، ج 2، ص 259

ایشان هم همان عبارتی که «زرکشی» و دیگران نقل کرده بودند را در اینجا آورده‌اند. «ابن تیمیه حرانی» سرسلسله وهابیت و بزرگ نظریه پرداز وهابی در کتاب «مجموع الفتاوی» جلد سیزدهم از قافله عقب نمانده است و می‌نویسد:

«وَمَعْرِفَةُ سَبَبِ النُّزُولِ یعِینُ عَلَی فَهْمِ الْآیةِ»

آشنا شدن به شأن نزول به ما در فهم آیه کمک می‌کند.

«فَإِنَّ الْعِلْمَ بِالسَّبَبِ یورِثُ الْعِلْمَ بِالْمُسَبِّبِ»

وقتی سبب و علت نزول را فهمیدیم، پیام نزول را هم می‌توانیم بفهمیم.

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 13، ص 339

اگر علت نزول روشن نشد، پیام نزول برای ما ممکن نیست. آقای «سیوطی» کتاب مستقلی تحت عنوان «الإتقان فی علوم القرآن» دارد که در دانشگاه‌های کشورهای عربی در مقطع ارشد و دکتری تدریس می‌شود.

ایشان در این کتاب بحث شأن نزول را مطرح می‌کند و می‌نویسد:

«زعم زاعم أنه لا طائل تحت هذا الفن لجریانه مجری التاریخ وأخطأ فی ذلک»

بعضی افراد دچار توهم شدند که بیان شأن نزول هیچ فایده‌ای ندارد. این افراد خطا کردند و حرفشان بی اثر است.

الإتقان فی علوم القرآن، اسم المؤلف: جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، دار النشر: دار الفکر - لبنان - 1416 هـ- 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: سعید المندوب، ج 1، ص 87

ایشان در ادامه در خصوص اینکه سبب نزول قرآن در فهم معانی قرآن طریق قوی است مطالبی از «ابن تیمیه» نقل می‌کند که همان عبارتی است که عرض کردیم.

«ابن آشور» یکی از علمای بزرگ اهل سنت کتابی تحت عنوان «تفسیر التحریر و التنویر» دارد. ایشان در جلد اول این کتاب مفصل به این موضوع اشاره می‌کند که شأن نزول قرآن بهترین راه فهم قرآن است.

آقای «مقبل الوادعی» یکی از علمای بزرگ وهابی است و نسبت به شیعه هم کم لطفی‌های زیادی دارد. ایشان کتابی تحت عنوان «الصحیح المسند من أسباب النزول» دارد که در این کتاب می‌نویسد:

«أن معرفة سبب نزول الآیة یعین علی فهم معناها»

شناختن سبب نزول آیه به ما در فهم آیه کمک می‌کند.

«فقد أشکلت بعض الآیات علی بعض الصحابة فمن بعدهم حتی عرفوا سبب نزولها فمما أشکل علیهم»

فهمیدن بعضی از آیات برای صحابه مشکل بود، اما بعد از اینکه به سبب نزول آیه آشنا شدند آیات را فهمیدند.

الصحیح المسند من أسباب النزول، المؤلف: مُقْبلُ بنُ هَادِی بنِ مُقْبِلِ بنِ قَائِدَةَ الهَمْدَانی الوادعِی (المتوفی: 1422 هـ)، الناشر: مکتبة ابن تیمیة – القاهرة، الطبعة: الرابعة مزیدة ومنقحة، 1408 هـ- 1987 م، ج 1، ص 7

مطلب در این زمینه خیلی زیاد است، اما من به همین چند مورد اکتفا می‌کنم. شأن نزول میان اهل سنت اتفاقی است که برای فهم آیه از ضروریات است.

مجری:

حال استاد می‌خواهیم قدری هم در خصوص علمای معاصر صحبت بفرمایید. نظر علمای اهل سنت معاصر در رابطه با نقش شأن نزول را هم بفرمایید. بخشی از مطالبی که فرمودید مربوط به علمای گذشته بود.

نقش شأن نزول، در فهم آیات قرآن، از منظر علمای معاصر اهل سنت!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

از میان علمای اهل سنت داخل کشور «محمد عمر سربازی» برادر «عبدالرحمن سربازی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است و بسیاری از علمای شرق کشور و حتی بعضی از علمای غرب کشور افتخار شاگردی ایشان را داشتند.

ایشان کتاب‌های زیادی دارد که از آن جمله کتاب تفسیر «تبیین الفرقان» است. «محمد عمر سربازی ملازهی» در صفحه 52 می‌نویسد:

"منظور از «علوم قرآن» علومی هستند که در ارتباط با قرآن و برای حصول شناخت کامل و همه جانبه قرآن لازم هستند و این‌ها شامل علوم دینی و چندین علم دیگر می‌باشند.

از قبیل علم تفسیر، علم قرائت، علم رسم عثمانی، علم اعجاز قرآن، علم اسباب نزول، علم ناسخ و منسوخ، علم اعراب قرآن، علم لغت و حتی علم هیئت و هندسه و طب و غیره."

«محمد تقی عثمانی» هم که یکی از علمای بزرگ اهل سنت پاکستان است، در کتاب «علوم قرآن» مفصل در این زمینه بحث کرده است و می‌نویسد:

"کسانی که رسوخ و پختگی در علم ندارند اهمیت اسباب نزول را انکار می‌کنند و می گویند قرآن کریم به ذات خود آنقدر واضح است که نیازی به دانستن اسباب نزول از برای تشریح آن نیست. این نظریه کاملاً باطل و بی اساس است. علم اسباب نزول برای تفسیر قرآن حیثیت شرط لازم را دارد."

ایشان سپس یک سری مطالب دیگری را مطرح کرده است که مایه تأسف است و نمی‌خواهیم وارد آن شویم. ایشان در ادامه می‌نویسد:

"گاهی آیه بدون سبب نزول درست فهمیده نمی‌شود. اگر سبب نزول نباشد، انسان مفهوم آیه را اشتباه خواهد فهمید. همگی بیانگر این مطلب هستند که مفهوم صحیح بسیاری از آیات بدون علم سبب نزول درک نمی‌شود."

ایشان بحث‌های دیگری هم مطرح می‌کند، من جمله اینکه می‌نویسد:

"کم نیست در قرآن کریم جاهایی که به واقعه خاص مختصراً اشاره شده است تا زمانی که واقعه معلوم نباشد مطلب آیات را نمی‌توان فهمید."

ایشان بحث‌های زیادی از کتاب «أسباب النزول» اثر «شاه ولی الله دهلوی» را در اینجا مطرح کرده است.

مطالبی از علمای ایران و پاکستان در این مورد زیاد است. اگر بنده بخواهم این مطالب را بیان کنم بحث به درازا می‌کشد.

خلاصه سخنان علمای اهل سنت اعم از علمای گذشته و علمای معاصر داخل و خارج کشور نشانگر این است که همگی به اهمیت شأن نزول قرآن کریم اهتمام ویژه داشتند.

علمای اهل سنت می گویند: بدون فهمیدن شأن نزول بیان آیه برای ما روشن نیست. حتماً ما باید شأن نزول را در صدر فهم قرآن کریم قرار بدهیم.

مجری:

خیلی متشکرم. دوستان عزیز بیننده توجه کنند که تا اینجا ما هم نظر علمای گذشته اهل سنت در جایگاه شأن نزول در فهم آیات را بیان کردیم و هم نظر علمای اهل سنت معاصر و فعلی را بحث کردیم.

ان شاءالله ادامه بحث را بعد از یک فاصله کوتاه خواهیم داشت و در این خصوص بحث می‌کنیم که آیا علمای شیعه هم همین نظر را در رابطه با شأن نزول در فهم آیات دارند یا خیر.

دوستان ما یک میان برنامه زیبا در شأن و منزلت مولای متقیان امیرالمؤمنین آماده کردند و بعد از این میان برنامه بحث را ادامه خواهیم داد.

البته شاید سؤال مطرح شود که این مباحث چرا دارد مطرح می‌شود و علت طرح این مباحث چیست. استاد مختصر بفرمایید که چرا وارد این بحث شدیم و ثمره این بحث چیست.

ارتباط بحث «شأن نزول» با بحث «ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه»

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما می‌خواهیم به امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) استدلال کنیم و به آیه شریفه:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.

سوره مائده (5): آیه 55

استناد کنیم. نام حضرت در این آیه نیست و به همین خاطر ناگزیریم ببینیم سبب نزول آیه چه بوده است. همچنین می‌خواهیم ببینیم سبب شأن نزول آیه شریفه:

(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)

امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.

سوره مائده (5): آیه 3

و:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

سوره مائده (5): آیه 67

و:

(إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا)

خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

سوره احزاب (33): آیه 33

چه بوده است. همچنین در آیه مباهله نامی از رسول اکرم و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا نیامده است. زمانی که می‌خواهیم به این آیات استدلال کنیم، مادامی که شأن نزول نباشد نمی‌توانیم.

اهل سنت هم که به خلیفه اول و خلیفه دوم و عایشه استدلال می‌کنند، به آیاتی نیاز دارند و این بدون شأن نزول برایشان امکان پذیر نیست. ان شاءالله در فرصتی مناسب در این زمینه بحث خواهیم کرد.

مجری:

بسیار عالی، ممنون و متشکرم. بنابراین ثمره بحث برای برخی از مخاطبینی که شاید در بحث نبودند و متوجه نشدند این است.

به هر صورت ما وقتی که می‌خواهیم بسیاری از مباحث اعم از مباحث اعتقادی و ولایت امیرالمؤمنین و هرآنچه در فضائل آن بزرگوار هست بیان کنیم، شأن نزول بسیار به این موضوع کمک می‌کند.

برویم دل و جانمان را مصفا کنیم و روحمان را تازه کنیم با نام نامی مولا و آقاجانمان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ان شاءالله دلمان جلا بگیرد، برگردیم.

شکر خدا که نام علی در اذان ماست

وقتی نام بسیار زیبا و نورانی و ملکوتی را در اذان سر می‌دهیم و فریاد می‌زنیم و حال دلمان خوب می‌شود، گویی خداوند همه عالم و زمین و آسمان را به ما عنایت کرده است.

هرچند ما اعتقاد داریم «أشهد أنّ علیا ولی الله» جزء اذان نیست، اما می گوییم و به آن هم اعتقاد داریم و محکم پای این اعتقادمان ایستادیم.

این یک حق و واقعیتی است که قاعدتاً بعد از شهادت به خدا و شهادت به رسالت نبی گرامی اسلام باید به ولایت مولای متقیان امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شهادت داد.

دوستان عزیز، همراهان گرانقدر و بینندگان خوب و نازنین «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» و برنامه زنده «حبل المتین» در کنار شما هستیم.

بحثی که با حضرت استاد حسینی قزوینی داریم این است که از نظر علمای اهل سنت اعم از علمای گذشته و علمای فعلی جایگاه شأن نزول در فهم آیات به چه صورت است.

حضرت استاد برای ما بفرمایید که آیا علمای شیعه هم همین نظر را در رابطه با نقش شأن نزول در فهم آیات دارند یا خیر؟!

جایگاه شأن نزول در فهم آیات قرآن، از منظر علمای شیعه!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با علمای شیعه بنده عبارتی را از «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری که از مفسرین متقدم ما هست بیان کنم. ایشان کتابی تحت عنوان «التبیان فی تفسیر القرآن» دارند که در حقیقت دریچه ورود به قرآن از دیدگاه شیعه است.

قبل از ایشان مطالب بسیار مختصری از «سید مرتضی» و «شیخ مفید» است، اما «تبیان» اخیراً نزدیک به بیست جلد چاپ شده و مفصل هست. «شیخ طوسی» در جلد نهم صفحه 325 می‌نویسد:

«وینبغی لمن تکلم فی تأویل القرآن أن یرجع إلی التاریخ ویراعی أسباب نزول الآیة علی ما روی»

کسی که می‌خواهد در تأویلات و پیام قرآن کریم بحث کند، باید حتماً به اسباب نزول قرآن از نبی گرامی اسلام و ائمه اطهار مراجعه کند.

«ولا یقول علی الآراء والشهوات»

نباید آیات قرآن را برمبنای شهوات نفسانی و آراء و خواسته‌های نفس خود بیان کند.

التبیان فی تفسیر القرآن، نویسنده: الشیخ الطوسی، ج 9، ص 325، باب 48 - سورة الفتح

بنده نکته‌ای هم از «علامه طباطبایی» صاحب «تفسیر المیزان» دارم. ایشان در کتاب «القرآن فی الإسلام» می‌نویسد:

«لقد قلنا إن کثیرا من السور والآیات ترتبط بالحوادث والاحداث»

بسیاری از سوره‌ها و آیات ما مرتبط به حوادثی است که در عصر پیغمبر اکرم اتفاق افتاده است.

«آلتی وقعت أیام الدعوة کسورة البقرة والحشر العادیات»

سوره‌هایی نظیر سوره بقره و سوره حشر و سوره عادیات از این دسته هستند.

«أو نزلت لحاجات ضروریة من الأحکام والقوانین الاسلامیة»

یا به خاطر بعضی از احتیاجات ضروری مردم بوده است که احکام و قوانین نازل شده است.

«کسورة النساء والأنفال والطلاق وأشباهها»

سوره‌هایی مثل سوره نساء، سوره انفال و سوره طلاق از این دسته هستند.

تمامی این سور با توجه به ضروریاتی که در جامعه مطرح بوده است، نازل شده است.

«هذه القضایا آلتی سببت نزول السور أو الآیة هی المسماة بأسباب النزول»

قضیایی که باعث شده سوره و آیه نازل شده است، اسباب نزول نام دارد.

«ومعرفتها تساعد إلی حد کبیر فی معرفة الآیة المبارکة وما فی‌ها من المعانی والاسرار»

معرفت سبب نزول و شأن نزول ما را بالا می‌برد در حد زیاد که بتوانیم معرفت شناخت آیه مبارکه را داشته باشیم و معانی و اسرار آیه را بفهمیم.

القرآن فی الإسلام، نویسنده: السید الطباطبائی، ص 123، باب بعد البحث السابق

«ابن شهرآشوب» هم در کتاب خود مطالبی در رابطه با شأن نزول دارد. «مرحوم میر حامد حسین» در کتاب «عبقات» جلد هشتم صفحه 222 مطالبی در این زمینه دارد.

«علامه امینی» هم در کتاب «الغدیر» بیش از چهل مورد مسئله شأن نزول را آورده است، چه شأن نزولی که در رابطه با امیرالمؤمنین است و چه شأن نزولی که اهل سنت در رابطه با خلفا نقل کردند را آورده و نقد کرده است.

یعنی اگر کسی بخواهد نقش شأن نزول را از دیدگاه شیعه متوجه شود، باید به کتاب «الغدیر» اثر «علامه امینی» مراجعه کند.

مجری:

بسیار عالی، ممنون و متشکرم. استاد می‌خواهیم نمونه‌ای از نظر علمای اهل سنت در استناد به شأن نزول در مسائل مهم اعتقادی را بیان کنید.

مثلاً نمونه‌هایی که علمای اهل سنت در مسائل اعتقادی به شأن نزول استناد کردند و براساس همان هم فتوا دادند.

یک بام و دو هوای تأسف بار علمای اهل سنت در مسئله شأن نزول آیات قرآن!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این بحث قدری جزو منطقه ممنوعه است و ورود به آن قدری سخت است. البته بنده بارها عرض کردم که ما اهانت به مقدسات اهل سنت را گناه نابخشودنی می دانیم، زیرا فتنه انگیز است.

(وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل)

و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است!

سوره بقره (2): آیه 191

اما بیان حقایق را هم از ضروریات می دانیم. ما باید حقایق را بگوییم تا جوانان ما و جوانان اهل سنت از آنچه که در صدر اسلام گذشته است باخبر شوند.

حوادث صدر اسلام برای ما آئینه ای است که نشان می‌دهد چطور راه برویم و ملاک حقانیت ما از حوادث صدر اسلام سرچشمه می‌گیرد.

بنابراین ما باید حوادث صدر اسلام را بگوییم، اما نه با تندی و اهانت و فحش و ناسزا گفتن. ما باید بگوییم که این شخص چه مطالبی گفته است و شخص دیگر چه مطالبی گفته است. این یک امر لازم است و کسی هم نمی‌تواند به آن اعتراض کند.

به عنوان مثال کتاب «صحیح بخاری» این مطلب را گفته است. «صحیح مسلم» این مطلب را آورده است. «تفسیر فخر رازی» این مطلب را آورده است. ما باید عین عبارت‌ها را بیاوریم و مطلبی هم از خودمان به آن اضافه نکنیم. گاهی اوقات همین اضافه کردن مطالب سر از اهانت درمی آورد.

گاهی اوقات آقایان وهابی و بعضی از متشتتین اهل سنت و اخباری‌ها و قرآنیون به ما اعتراض می‌کنند که نام امیرالمؤمنین در کجای قرآن کریم آمده است. اگر امیرالمؤمنین خلیفه و امام است و شما امامت را از اصول دین می دانید، مگر می‌شود اصول دین در قرآن کریم نباشد؟!

ما بحث اصول دین را به صورت جداگانه مطرح می‌کنیم و بیان می‌کنیم که اصلاً اصول دین چیست. آیا تنها ما امامت را از اصول دین می دانیم یا اهل سنت هم امامت و خلافت را از اصول دین می‌دانند؟!

بنده مدارک مفصلی دارم که تعداد زیادی از علمای بزرگ اهل سنت معتقدند امامت جزء اصول دین است و آنها را در جای مناسب مطرح می‌کنیم.

بنده تنها می‌خواهم عبارتی را از کتاب «تفسیر فخر رازی» بیاورم. ایشان در جلد شانزدهم ذیل آیه شریفه: (إِذْ هُما فِی الْغار) مطلبی آورده‌ است. ما که نمی‌توانیم یک بام و دو هوا داشته باشیم. اهل سنت معتقدند که مراد از (إِذْ هُما) تثنیه است که ابوبکر به همراه پیغمبر اکرم در غار بوده است.

نام پیغمبر اکرم آمده است، اما نام ابوبکر نیامده است. ما هرچه در آیه می‌گردیم اسمی از ابوبکر نمی‌بینیم.

(إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُوا)

اگر او را یاری نکنید خداوند (او را یاری خواهد کرد همانگونه که در مشکلترین ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند.

در این آیه شریفه (أَخْرَجَهُ) آمده است، نه «أخرجهما»! تمامی این موارد پیام دارد.

(ثانِی اثْنَینِ)

در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود).

(إِذْ هُما فِی الْغارِ)

در آن هنگام که آن دو در غار بودند.

در این آیه شریفه نامی از ابوبکر نیست.

(إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا)

و او به همسفر خود می‌گفت غم مخور خدا با ماست!

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کلِمَةَ الَّذِینَ کفَرُوا السُّفْلی وَ کلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکیم)

 در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پائین قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آئین او) بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است.

سوره توبه (9): آیه 40

در این آیه شریفه «علیهما» نیامده است، بلکه (عَلَیهِ) آمده است. «مرحوم شیخ مفید» و «سید مرتضی» در این زمینه مطالبی آورده‌اند که من نمی‌خواهم آنها را بیان کنم.

«فخر رازی» و دیگران هم از این قضیه عصبانی هستند و عبارات بسیار وقیحی هم دارند که مناسب خودشان است.

نسبت به «ابن تیمیه» بحثی نیست، اما از امثال «فخر رازی» و «قرطبی» و دیگران انتظار نداریم اینطور عبارت‌های زشت و وقیحی نسبت به شیعه مطرح کنند. همچنین در سوره مبارکه توبه آیه 26 آمده است:

(ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)

سپس خداوند "سکینه" خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل کرد.

سوره توبه (9): آیه 26

در سوره مبارکه فتح هم همین مطلب آمده است و خداوند متعال می‌فرماید:

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)

و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود.

سوره فتح (48): آیه 26

حال ما در آیه 40 از سوره مبارکه توبه می‌بینیم که خداوند متعال می‌فرماید:

(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ)

اگر بگویید (سَکینَتَهُ عَلَیهِ) به پیغمبر اکرم برنمی گردد و به ابوبکر برمی گردد، قرآن کریم می‌فرماید که خداوند عالم آرامش را ابتدا بر پیغمبر اکرم نازل کرد و سپس بر مؤمنین. علاوه بر این عبارت:

(وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها)

قطعاً خطاب به پیغمبر اکرم است. امکان پذیر نیست که ما بگوییم ضمیر (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ) به ابوبکر برمی گردد، اما ضمیر (وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها) به پیغمبر اکرم برمی گردد.

این ادعا اصلاً از نظر ادبیاتی درست نیست و اگر کسی چنین حرفی بزند و در یک جمله دو ضمیر بیاورد که به مخاطب‌های متفاوت برگردد می گویند که از حکمت به دور است.

ملاحظه کنید از آیه 35 تا 45 قبل و بعد از این آیه هیچ جایی نام ابوبکر نیست. آقای «فخر رازی» بزرگوار! شما در کتاب «تفسیر» خود جلد 16 صفحه 65 می‌نویسید:

«وخرج رسول الله وأبو بکر أول اللیل إلی الغار»

این در حالی است که قرآن کریم می‌فرماید:

(إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُوا)

شما ابوبکر را از کجا آوردید؟!! آیا این خلاف آیه نیست؟! این افراد برای اثبات عقیده خود مطلبی را خلاف قرآن کریم مطرح می‌کنند. قرآن کریم می‌فرماید:

(إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُوا)

حال «فخر رازی» ادعا می‌کند که پیغمبر اکرم و ابوبکر اول شب به طرف غار رفتند!! در ادامه می‌نویسد:

«وأمر علیاً أن یضطجع علی فراشه»

و به علی بن أبی طالب دستور داد که در جای پیغمبر اکرم بخوابد.

«فلما وصلا إلی الغار دخل أبو بکر الغار أولاً یلتمس ما فی الغار»

زمانی که به غار رسیدند ابتدا ابوبکر وارد شد و داخل غار را بررسی کرد.

«بکی أبو بکر خوفاً علی رسول الله»

ابوبکر از ترس شروع به گریه بر رسول الله کرد.

آقای «فخر رازی» عبارت گریه کردن را از کجا درآوردید؟! این مطلب در کجای قرآن کریم آمده است. او سپس می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

«فقال علیه السلام: (لا تحزن إن الله معنا) فقال أبو بکر: إن الله لمعنا»

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 16، ص 51، المسألة الثالثة

جالب این است که در ادامه عبارتی آمده است. اگر امامت جزئی از اصول دین نیست، صحابی بودن ابوبکر جزء اصول دین است یا خیر؟! «فخر رازی» در ادامه می‌نویسد:

«من أنکر أن یکون أبو بکر صاحب رسول الله کان کافراً»

هرکسی انکار کند که ابوبکر جزو اصحاب پیغمبر اکرم است، انکار آن کفر است.

این بدان معناست که اگر کسی منکر صحبت ابوبکر باشد کافر است! نه اینکه شخص به پیغمبر اکرم یا ابوبکر جسارت کند، بلکه صحابه بودن او را انکار کند کافر است. آیا صحابی بودن ابوبکر جزو اصول دین است؟!

سپس می‌نویسد:

«لأن الأمة مجمعة علی أن المراد من (إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ) هو أبو بکر»

امت اسلامی اجماع دارند که مراد از (إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ) ابوبکر است.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 16، ص 52، والوجه السادس

شما اجماع امت را از کجا درآوردید؟! آیا آیه قرآن هست یا سنت است؟! قرآن که هیچ مطلبی در این زمینه ندارد. اگر سنت است، چطور اینجا شما برای اینکه ابوبکر صحابی پیغمبر اکرم است به سنت استدلال می‌کنید، اما اگر اگر شیعه به آیه شریفه:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

سوره مائده (5): آیه 67

استدلال کرد و گفت که این آیه در حق علی بن أبی طالب هست، ادعا می‌کنید که شیعه هذیان می‌گوید؟! وقتی شیعه می‌گوید که آیه ولایت و آیه اکمال و آیه مباهله و آیه تطهیر در رابطه با علی بن أبی طالب هست شیعه را تخطئه می‌کنید!!

«ابن عباس» می‌گوید که سیصد آیه در حق علی بن أبی طالب نازل شده است. در مقابل یکی از علما کتابی به نام «علیٌ فی القرآن» نوشته است که در آنجا حدود هشتصد و پنجاه آیه آورده است که در حق علی بن أبی طالب نازل شده است.

برفرض می گوییم که آیه غار در فضیلت ابوبکر است. سؤال ما از آقای «فخر رازی» این است که شما این فضیلت را از کجا فهمیدید؟! آیا این آیه را جز از طریق شأن نزول فهمیدید؟!

چطور اینجا شأن نزول کار می‌کند به طوری که انکار صحبت ابوبکر کفر می‌شود، اما اگر کسی بگوید که علی بن أبی طالب صحابی نیست آنجا کفر نیست زیرا آیه‌ای در حق صحبت علی بن أبی طالب نازل نشده است؟!

آقای «قرطبی» متوفای 671 هجری است و کتاب «تفسیر» ایشان عصاره تفسیر شش قرن صدر اسلام است. ایشان در جلد دهم می‌نویسد:

«ومن أنکر أن یکون أبو بکر رضی الله عنه صاحب رسول الله فهو کافر لأنه رد نص القرآن»

هرکسی انکار کند که ابوبکر اصحاب پیغمبر اکرم است کافر است، زیرا نص قرآن را رد کرده است.

آقای «قرطبی» اسم ابوبکر در کجای قرآن است که می گویید نص قرآن است؟! چرا زور می گویید؟! فرض می‌گیریم نام ابوبکر نص قرآن است، بگویید: «لأنه رد الأحادیث آلتی نزلت فی شأن آیة». اگر چنین بگویید ما از شما قبول می‌کنیم.

شما باید بگویید که اگر کسی بگوید ابوبکر صحابی پیغمبر اکرم نیست، روایاتی که در شأن نزول این آیه آمده است که مراد ابوبکر است را انکار کرده است.

یکی از ادله‌ای که این افراد برای خلافت ابوبکر در سقیفه به آن استدلال کردند همین بود. ایشان در صفحه بعد می‌نویسد:

«من له مثل هذه الثلاث ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لا تحزن إن الله معن»

این سه مسئله دلالت می‌کند که در سقیفه به آنها بر خلیفه بودن ابوبکر استدلال کردند.

ایشان سپس می‌نویسد:

«ثانی اثنین إذ هما فی الغار ما یدل علی أن الخلیفة بعد النبی أبو بکر الصدیق رضی الله عنه لأن الخلیفة لا یکون أبدا إلا ثانیاً»

دومی از دو نفر در آیه (إذ هما فی الغار) مشخص می‌کند که خلیفه بعد از پیغمبر اکرم قطعاً ابوبکر صدیق است، زیرا خلیفه همیشه شخصیت دوم است.

من نمی‌دانم که اگر این عبارت را در دارالمجانین برای دیوانه‌ها بگویند آنها چه پاسخی می‌دهند!!

شما بگویید که ما روایت داریم که این آیه در حق ابوبکر نازل شده است و ما هم انکار نمی‌کنیم. شما بیاورید تمام روایات را بررسی کنید، دست ما بالاست و تسلیم می‌شویم.

در مقابل ما می گوییم که اگر این روایت را در این آیه آوردید، روایات آیات امامت که در حق امیرالمؤمنین بیان شده است را هم باید بیاورید و آنجا هم باید بپذیرید. جالب است که ایشان می‌نویسد:

«والقادح فی خلافته مقطوع بخطئه وتفسیقه وهل یکفر أم لا یختلف فیه والأظهر تکفیره»

هرکسی در خلافت ابوبکر کوچکترین اشکالی کند خطاکار و فاسق است و در خصوص کافر بودن او قول اظهر این است که کافر است.

الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 8، ص 146 - 148، باب التوبة: (40) إلا تنصروه فقد... ..

ما این مطالب را چکار کنیم؟! آقای «مبارکفوری» کتابی به نام «تحفة الأحوذی» دارد. ایشان در جلد دهم این کتاب مطلبی آورده است که واقعاً قلب انسان از این همه تعصب به درد می‌آید.

اگر این مطالب را شترچران‌های بیابان‌های ریاض بگویند، ما غیر از این از آنها توقعی نداریم. این در حالی است که عالم بزرگی مثل «احوذی» این مطالب را نقل کرده است.

ایشان در «تحفه أحوذی» جلد دهم صفحه 106 می‌نویسد که پیغمبر اکرم به ابوبکر گفت:

«أَنْتَ صَاحِبِی عَلَی الحَوْضِ»

تو از طرف من صاحب حوض کوثر هستی.

ما حداقل دویست روایت داریم که صاحب حوض کوثر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. حداقل بگویید که صاحب حوض هم ابوبکر است و هم علی بن أبی طالب است!!

«وَصَاحِبِی فِی الغَارِ»

بنده واقعاً از گفتن این مطالب قلبم به درد می‌آید. امیدوارم ان شاءالله این افراد فردای قیامت بتوانند جواب بدهند. ایشان می‌نویسد:

«أَجْمَعَ الْمُفَسِّرُونَ عَلَی أَنَّ الْمُرَادَ بِصَاحِبِهِ فِی الْآیةِ یعْنِی قَوْلَهُ تَعَالَی ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هما فی الغار هُوَ أَبُو بَکرٍ»

مفسران اجماع کرده‌اند که مراد از (لِصَاحِبِهِ) در آیه شریفه (ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هما فی الغار) ابوبکر است.

«وَقَدْ قَالُوا مَنْ أَنْکرَ صُحْبَةَ أَبِی بَکرٍ کفَرَ لِأَنَّهُ أَنْکرَ النَّصَّ الْجَلِی»

هرکسی صحابی بودن ابوبکر را انکار کند کافر است، زیرا نص جلی را انکار کرده است.

«بِخِلَافِ صُحْبَةِ غَیرِهِ مِنْ عُمَرَ أَوْ عُثْمَانَ أَوْ عَلِی رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ»

برخلاف اینکه اگر کسی صحابی بودن عمر یا عثمان یا علی بن أبی طالب را انکار کند کافر نیست.

تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، المؤلف: أبو العلا محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم المبارکفوری (المتوفی: 1353 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 10، ص 106، ح 3670

ایشان ادعا می‌کند که هرکسی صحابی بودن علی بن أبی طالب را انکار کند کافر نیست، زیرا آیه غار درباره علی بن أبی طالب نازل نشده است!!

آقای «أحوذی» آیا (إِذْ هُما فِی الْغار) که در جوار پیغمبر اکرم محزون است و قرآن کریم می‌فرماید: وقتی در کنار پیغمبر اکرم استغفار می‌کنید از بلا محفوظ هستید، انکار آن کفر است. در مقابل اگر امیرالمؤمنین در جای پیغمبر اکرم خوابید و آیه شریفه:

(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه)

بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی ع در" لیلة المبیت" به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند.

سوره بقره (2): آیه 207

نازل شد، دلیل بر صحبت و فضیلت علی بن أبی طالب نیست؟! نمی‌دانم این آقایان چکار می‌کنند!!

آقای «عبدالرحمن إیجی» یکی از علمای بزرگ کلامی اهل سنت مطلبی در این زمینه آورده است. ما این مطالب را می‌آوریم تا ثابت کنیم که یک بام و دو هوا نمی‌شود.

اگر برای خلافت ابوبکر استدلال می‌کنید، مبارکتان باشد ما کاری نداریم. گرچه ما تک تک این روایات را بررسی کردیم. بنده قاطعانه عرض می‌کنم روایت‌هایی که آورده‌اند، همگی ضعیف است و مخالف هم دارد.

یک نفر گفته است که این آیه در حق ابوبکر است، یک نفر گفته است که این آیه در حق امیرالمؤمنین است، یک نفر گفته است که این آیه در حق دیگر صحابه است.

کتاب «مواقف» یکی از کتاب‌های اساسی علم کلام اهل سنت است. در صفحه 622 این کتاب آمده است:

«أفضل الناس بعد رسول الله هو عندنا وأکثر قدماء المعتزلة أبو بکر رضی الله عنه»

افضل الناس بعد رسول الله نزد ما و نزد قدمای معتزله ابوبکر است.

«وعند الشیعة أکثر متأخری المعتزلة علی»

و نزد شیعه و اکثر متأخرین معتزله علی بن أبی طالب است.

«لنا وجوه الأول قوله تعالی (وسیجنبها الأتقی الذی یؤتی ماله یتزکی)»

ایشان سپس می‌نویسد:

«قال أکثر المفسرین واعتمد علیه العلماء إنها نزلت فی أبی بکر»

بسیاری از مفسرین و علمای معتمد گفته‌اند که این آیه در حق ابوبکر نازل شده است.

«فهو أکرم عند الله لقوله تعالی (إن أکرمکم عند الله أتقاکم) وهو الأفضل»

کتاب المواقف، اسم المؤلف: عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی، دار النشر: دار الجیل - لبنان - بیروت - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ج 3، ص 622، باب المقصد الخامس

«تفتازانی» در کتاب «شرح المقاصد» می‌نویسد:

«فَقَوله تَعَالَى {وسيجنبها الأتقى الَّذِي يُؤْتِي مَاله يتزكى وَمَا لأحد عِنْده من نعْمَة تجزى} فالجمهور على أَنَّهَا نزلت فِي أبي بكر رَضِي الله تَعَالَى عَنهُ»

شرح المقاصد في علم الكلام؛ المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الشافعي (المتوفى: 793هـ)، الناشر: دار المعارف النعمانية – باكستان، الطبعة: الأولى، 1401ه، ج 2، ص 298

«الأتقی» به معنای کسی است که باتقواتر از همه است. این نشانگر آن است که چون ابوبکر باتقواتر از همه است، گرامی‌تر و بافضیلت تر از همه است.

«فخر رازی» هم از قافله عقب نمانده و در کتاب «تفسیر» خود جزء 31 از «باقلانی» و دیگران نقل کرده است آیه‌ای که در حق علی بن أبی طالب نازل شده است:

«الآیة الواردة فی حق علی علیه السلام: (إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاء وَلاَ شُکوراً إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبّنَا یوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً)»

آیه وارد شده در حق علی بن أبی طالب این است: (و می‌گویند:) ما شما را برای خدا اطعام می‌کنیم و، هیچ پاداش و تشکری از شما نمی‌خواهیم. ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که عبوس و شدید است.

«والآیة الواردة فی حق أبی بکر: (إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبّهِ الاْعْلَی وَلَسَوْفَ یرْضَی)»

سپس می‌نویسد:

«فدلت الآیتان علی أن کل واحد منهما إنما فعل ما فعل لوجه الله إلا أن آیة علی تدل علی أنه فعل ما فعل لوجه الله وللخوف من یوم القیامة»

دلیل اینکه علی بن أبی طالب یتیم و اسیر و مسکین را اطعام داد برای ترس از خدا و ترس از روز قیامت بود. آیه‌ای که در حق ابوبکر نازل شده تنها برای خدا بود و برای ترس از قیامت نبود.

«فکان مقام أبی بکر أعلی وأجل»

بنابراین مقام ابوبکر از علی بن أبی طالب بسیار بالاتر است.

کارشناس «شبکه نور» می‌گفت: گاهی اوقات بعضی از آقایان حرف‌هایی می‌زنند که خودشان هم نمی‌فهمند!

ما باید در اینجا همین تعبیر را به کار ببریم. ملاحظه کنید تعصب چکار می‌کند! بنده وقتی چند سال قبل این عبارت را دیدم، آنچنان اعصابم خورد شد که اگر کسی ده هزار مرتبه فحش رکیک به من داده بود اینقدر ناراحت نمی‌شدم.

برفرض مقام ابوبکر از مقام امیرالمؤمنین بالاتر باشد، اما آیا مقام ابوبکر از پیغمبر اکرم هم بالاتر بوده است؟! ایشان در ادامه می‌نویسد:

«أما قوله: (وَلَسَوْفَ یرْضَی) فالمعنی أنه وعد أبا بکر أن یرضیه فی الآخرة بثوابه، وهو کقوله لرسوله: (وَلَسَوْفَ یعْطِیک رَبُّک فَتَرْضَی) (الضحی: 5) وفیه عندی وجه آخر»

خداوند عالم نسبت به پیغمبر می‌نویسد: خدا به قدری عطا می‌کند که تو از خدا راضی باشی، اما در رابطه با ابوبکر می‌نویسد: خدا از تو راضی می‌شود.

به گفته او خیلی فرق است میان اینکه خدا از کسی راضی شود یا شخصی از خدا راضی می‌شود!

«وهو أن المراد أنه ما أنفق إلا لطلب رضوان الله، ولسوف یرضی الله عنه»

سپس می‌نویسد:

«وهذا عندی أعظم من الأول لأن رضا الله عن عبده أکمل للعبد من رضاه عن ربه»

این آیه از آیه‌ای که در حق پیغمبر نازل شده خیلی بزرگتر است، زیرا درباره پیغمبر اکرم می‌فرماید که تو از خدا راضی می‌شوی اما نسبت به ابوبکر می‌فرماید که خداوند از تو راضی می‌شود.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 31، ص 186 - 187، باب اللیل: (20 - 21) إلا ابتغاء وجه... ..

بنابراین مقام ابوبکر از مقام پیغمبر اکرم بالاتر است. یک مرتبه بگویید ابوبکر پیغمبر بوده است و جبرئیل به جای آنکه وحی را به ابوبکر برساند اشتباهی به رسول اکرم رسانده است!!

ببینید این عبارت چقدر وقیح است و چقدر بی ادبی نسبت به پیغمبر اکرم است!!! بنده گمان می‌کنم اگر او بیشتر ادامه می‌داد، می‌گفت که مقام ابوبکر از مقام خداوند هم بالاتر است.

البته بنده در این زمینه مطلب زیاد دارم، به طوری که اگر بخواهم در این زمینه صحبت کنم، می‌توانم حداقل ده جلسه تنها در خصوص شأن نزول آیاتی که علمای اهل سنت در حق ابوبکر و عمر بن خطاب و عایشه آورده‌اند صحبت کنم.

علمای اهل سنت معتقدند که آیه افک در حق عایشه نازل شده است، اما بنده هرچه نگاه کردم در این آیه نامی از عایشه نیست!!

آقای «فخر رازی» شما بیایید و بگویید که این احادیث آمده است تا ما از شما قبول کنیم. اگر شما ادعا می‌کنید که در حدیث آمده است مقام ابوبکر از مقام خداوند بالاتر است، ما روی حدیث کار می‌کنیم.

در مقابل اینکه شما از روی هوای نفس خود مطلبی را بیان کنید، قدری قابل قبول ما نیست.

تماس‌های بینندگان برنامه:

کمتر از ده دقیقه از وقت برنامه ما باقی مانده است. آقا محمد از کردستان روی خط ارتباطی ما هستند. آقا محمد سلام به شما؛

بیننده (آقا محمد از کردستان – شیعه):

سلام علیکم، ممنونم از برنامه خوبتان. من سه سؤال کوتاه داشتم. سؤال اول اینکه اگر می‌شود حضرت استاد چند منبع از منابع اهل سنت که تولد امام زمان در آن آمده باشد را بیان کنند.

سؤال دوم اینکه آیا توسل به شهدا مثلاً شهدای دفاع مقدس یا شهدای مدافع حرم درست است؟!

مجری:

آقا محمد اجازه بدهید به همین دو سؤال پاسخ بدهیم. بازهم در برنامه‌های آینده روی خط تشریف بیاورید تا خدمت شما باشیم.

آقای فندرسکی از بندر ترکمن روی خط ارتباطی ما هستند. آقای فندرسکی خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای فندرسکی از بندر ترکمن – شیعه):

سلام علیکم، آقای اسماعیلی خوب هستید؟!

مجری:

ممنونم، سلامت باشید، بفرمایید.

بیننده:

زنده باشید. خدمت حاج آقا قزوینی هم سلام عرض می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حاج آقا قزوینی شما در هفته گذشته یک عیدی به ما دادید و فرمودید دعای استغفار امیرالمؤمنین را بخوانید. من این دعا را دانلود هم کردم، سؤالی داشتم.

ما کم سواد هستیم و نمی‌توانیم این دعا را به زبان عربی بخوانیم. آیا ترجمه فارسی آن را هم بخوانیم مورد رضای خداوند هست یا خیر؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

قطعاً مورد رضای خداوند هست، اما نماز به زبان عربی است. بنده این دعا را به فارسی سلیس ترجمه کردم، به طوری که اگر کسی سواد پنجم ابتدایی را داشته باشد می‌تواند این ترجمه را بخواند. تمام تلاش بنده این بود که از الفاظ سخت استفاده نکنم.

اگر بتوان هر فرازی را که می‌خوانید، هم عربی آن را بخوانید و هم فارسی آن را بخوانید بسیار خوب است.

بیننده:

ما عربی بلد نیستیم و تا چهارم ابتدایی سواد داریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

همان ترجمه فارسی را بخوانید.

مجری:

آقای فندرسکی قرآن که می‌توانید بخوانید.

بیننده:

متأسفانه خیر.

مجری:

در هر صورت کتاب را بگیرید و به هر شکلی که می‌توانید تمرین کنید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

می‌توانید به فرزندانتان بگویید بخوانند و شما هم آنطور که می‌گوید بخوانید. یقیناً اشتباهات شما را هم ملائکه خودشان درست می‌کنند.

بیننده:

ان شاءالله زنده باشید.

مجری:

سلامت باشید، خیلی از شما ممنونیم، خدانگهدارتان. آقا امین از تهران هم روی خط ارتباطی برنامه هستند. آقا امین از تهران سلام علیکم.

بیننده (آقا امین از تهران – اهل سنت):

سلام آقای اسماعیلی. آقای قزوینی یک سؤال داشتم. آقای قزوینی چند شب پیش در یکی از شبکه‌های وهابی آقای «ترشابی» که آقای «خدمتی» را در برنامه دعوت کرده بود، می‌گفت که آیه 22 از سوره مبارکه نور در فضیلت ابوبکر نازل شده است. آیا چنین چیزی را داریم؟!

مجری:

آقا امین از تهران بسیار از شما ممنونیم، خدانگهدارتان. دوستان عزیزی که قرار بود خدمتشان باشیم از محضرشان عذرخواهی می‌کنیم.

چند سؤال مطرح شده است و قاعدتاً در این چند دقیقه‌ای که از برنامه باقی مانده است باید به این سؤالات پاسخ بدهیم. ان شاءالله در برنامه‌های بعدی در خدمت عزیزان هستیم و از عزیزان عذرخواهی می‌کنیم.

حضرت استاد پرسیدند منبعی از اهل سنت در خصوص تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاورید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با تولد که ما روایت زیاد داریم. بنده چند مورد روایت خدمت این عزیزمان عرض کنم. اولاً در خصوص آیه 33 سوره توبه که خداوند متعال می‌فرماید:

(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکون)

او کسی است که رسولش را با هدایت و آئین حق فرستاد تا او را بر همه آئین‌ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.

سوره توبه (9): آیه 33

«سیوطی» در کتاب «الدر المنثور» جلد 4 صفحه 176 می‌نویسد که این آیه در حق حضرت مهدی (ارواحنا فداه) نازل شده است.

در کتاب «تفسیر الکبیر» اثر «فخر رازی» جلد شانزدهم صفحه 33 و «تفسیر قرطبی» جلد 8 صفحه 120 و کتاب «زاد المسیر» اثر «ابن جوزی» جلد 3 صفحه 290 آمده است که این آیه در حق حضرت ولی عصر نازل شده است.

آقای «دکتر رضایی» نزدیک به دویست و شصت آیه را از کتب شیعه و اهل سنت آورده است که این آیات در حق حضرت مهدی (ارواحنا فداه) نازل شده است.

در رابطه با ولادت حضرت مهدی مطلبی خدمت آقایان می‌آوریم. آقای «فقیه ایمانی» در کتاب «الإصالة المهدویة فی الإسلام» صفحه 81 اسامی صد و دوازده نفر از بزرگان اهل سنت را آورده‌اند که معتقد به ولادت حضرت مهدی است.

آقای «سید صامر عمیدی» در کتاب «دفاعٌ عن الکافی» جلد اول صفحه 568 نام صد و بیست و هشت تن از علمای اهل سنت را آورده است که معتقد به ولادت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) هستند.

در کتاب «الیواقیت و الجواهر» صفحه 127 آمده است: حضرت مهدی که از اولاد امام حسن عسکری است و مولد آن بزرگوار هم نیمه شعبان سال 255 هجری است. او باقی خواهد ماند تا حضرت عیسی از آسمان بیاید و پشت سر آن بزرگوار نماز بخواند.

ایشان در سال 958 هجری قمری عمر حضرت مهدی (ارواحنا فداه) را کاملاً مشخص می‌کند و می‌نویسد: من در خدمت حضرت ولی عصر بودم و حضرت یک هفته در منزل من مهمان بودند و مطالب زیادی از او شنیدم.

من یقین دارم که حضرت مهدی تا الآن که سال 958 هجری است زنده هستند و عمر شریفشان 706 سال هست. «شیخ حسن عراقی» آمد و این مطالب را مطرح کرد.

بزرگان دیگر اهل سنت نظیر «شعرانی» و «ذهبی» به صورت مفصل مطالبی آورده‌اند در خصوص اینکه حضرت به دنیا آمدند.

ایشان می‌نویسند که به دنیا آمدن حضرت ولی عصر قطعی است، اما نمی‌دانیم چه سالی از دنیا رفته‌اند.

وقتی ما به طور مفصل در روایات داریم که حضرت ولی عصر دارای غیبت طولانی است و ظهور می‌کند و حضرت عیسی از آسمان می‌آیند و پشت سرشان نماز می‌خواند و شما این روایات را نادیده گرفتید.

مجری:

حضرت استاد در خصوص توسل به شهدای دفاع مقدس یا شهدای مدافع حرم پرسیدند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

به طور کلی قرآن کریم نسبت به شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و سایر شهدا می‌فرماید:

(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُون)

(ای پیامبر) هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده‌اند مردگانند، بلکه آنها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

سوره آل عمران (3): آیه 169

شهدا زنده هستند و به اذن الله تبارک و تعالی بر اعمال ما ناظر هستند. قرآن کریم در جای دیگر می‌فرماید:

(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکنْ لا تَشْعُرُون)

و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند مرده مگویید، بلکه آنها زندگانند ولی شما نمی‌فهمید.

سوره بقره (2): آیه 154

وقتی شهدا زنده هستند، ناظر حال ما هستند و به خانواده‌های خودشان سر می‌زنند و به مشکلاتی که مردم یا خانواده‌هایشان دارند رسیدگی می‌کنند.

یکی از شهدا «ابراهیم هادی» است و سایتی هم در ایتا به نام این شهید وجود دارد. شاید بتوان گفت بعد از شهادتشان شاید ششصد نفر با توسل به «شهید ابراهیم هادی» مشکلاتشان حل شده است.

به قول معروف بهترین شیء برای صحت یک شیء وقوع آن شیء است. همچنین مطالب بسیار زیادی از «شهید زین الدین» و «شهید سلیمانی» نقل شده است.

مجری:

«شهید صدرزاده» یکی از شهدای مدافع حرم است و برای ایشان کتاب نوشته شده است و ایشان هم جزو کسانی است که مردم به این شهید متوسل شدند و حاجت گرفتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده افرادی را از منسوبین خودم می‌شناسم که با توسل به «شهید ابراهیم هادی» و نذر کردن سوره یس یا سوره الرحمن یا صلوات به این شهید در کمترین وقت حاجت خود را گرفتند و خودم شاهد این قضیه بودم.

مجری:

حضرت استاد در خصوص آیه 22 از سوره مبارکه نور هم بفرمایید. یکی از بینندگان گفته‌اند که کارشناسان شبکه‌های وهابی گفته‌اند این آیه در فضیلت ابوبکر است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

من نمی‌دانم این ادعا را از کجا درآورده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ لا یأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یؤْتُوا أُولِی الْقُرْبی وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّه)

آن‌ها که دارای برتری (مالی) و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند.

سوره نور (24): آیه 22

ان شاءالله اگر هفته بعد توفیق داشتیم این آیه و آیات دیگری که آقایان آورده‌اند را مفصل مطرح می‌کنیم تا ببینیم آقایانی که واقعاً ادعا کرده‌اند برای ادعای خود چه حدیث صحیحی دارند.

ببینیم آقایان حدیث صحیحی دارند یا ندارند. اگر واقعاً حدیث صحیحی داشتند ما تسلیم می‌شویم و حرفی نداریم. اگر آقایان حدیث صحیحی نداشتند، ما به هیچ وجه نمی‌توانیم حرف بیهوده را بپذیریم.

البته عرض کردم که حدود دوازده آیه در قرآن کریم است که آقایان ادعا کرده‌اند، اما متأسفانه نه روایت صحیحی آورده‌اند و نه اتفاق است.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم. ان شاءالله در برنامه‌های آینده مفصل‌تر به این موضوع می‌پردازیم. خداوند به شما سلامتی و طول عمر باعزت عنایت کند.

تشکر می‌کنم از تک تک شما دوستان عزیز و همراهان گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر که امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید.

دعا می‌کنیم برای ظهور و فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) و عرضه می‌داریم «اللهم عجل لولیک الفرج».

خدانگهدارتان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها