2024 April 17 - چهار شنبه 29 فروردين 1403
حضرت زینب (سلام الله علیها) مظهر بندگی، ولایتمداری و مدیریت الهی!
کد مطلب: ١٢٧٤٠ تاریخ انتشار: ٠٢ اسفند ١٤٠١ - ١٦:٠٤ تعداد بازدید: 157
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
حضرت زینب (سلام الله علیها) مظهر بندگی، ولایتمداری و مدیریت الهی!

ویژه برنامه بانوی صبر16-11-1401

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

16/11/1401

موضوع: حضرت زینب (سلام الله علیها) مظهر بندگی، ولایتمداری و مدیریت الهی!

ویژه برنامه بانوی صبر

فهرست مطالب این سخنرانی:

ذکر اشعار جانسوز در رثای حضرت زینب (سلام الله علیه)

گریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جریان نامگذاری حضرت زینب (سلام الله علیها)

جلوه های مدیریت الهی حضرت زینب (سلام الله علیها) در واقعه کربلا

روایت وقایع دردناک عصر عاشورا از زبان فاطمه صغری!

حضرت زینب (سلام الله علیها) مظهر بندگی و ولایتمداری!

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام ای دختر شاه نجف

السلام ای صابر صحرای تف

السلام ای چادر زهرا به سر

السلام ای نور خورشید و قمر

السلام ای مقتدای عالمین

السلام ای خواهر خوب حسین

السلام ای تاروپود فاطمه

دختر صورت کبود فاطمه

السلام ای کربلا در کربلا

ای به ایمان برادر مبتلا

السلام ای خطبه خوان شهر شام

خواب را کردی به بدخواهان حرام

السلام ای چشم زیبا بین عشق

زینب کبری و زهرای دمشق

السلام علیک یا بنت ولی الله السلام علیک یا أخت ولی الله السلام علیک یا عمة ولی الله السلام علیک یا بنت أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب السلام علیکم جمیعاً و رحمة الله و برکاته

سلام و درود و ارادت و تحیت خدمت شما مردم عزیز، بینندگان گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

امشب با افتخار ویژه برنامه زنده «بانوی صبر» را تقدیم حضور شما می‌کنیم در شب رحلت شهادت گونه عقیله بنی هاشم، اسوه صبر و شجاعت و بردباری، بانوی بزرگوار و شخصیتی که کربلا را زنده کرد، شیرزن کربلا حضرت زینب کبری (سلام الله علیها).

به پیشگاه حضرت ولی عصر (ارواحنا و ارواح العالمین له الفداء) و خدمت همه شما مشتاقان و شیفتگان و ارادتمندان به آن حضرت عرض تسلیت دارم.

ان شاءالله که خداوند قسمت و روزی‌مان کند به زودی زود در دمشق در حرم حضرت زینب کبری در محله زینبیه، آنجا عرض ادب و عرض احترام و عرض اخلاصمان را تقدیم کنیم.

خیلی خیلی ممنون هستم که امشب هم همراه ما و بیننده «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» و ویژه برنامه «بانوی صبر» هستید.

ما طبق معمول یکشنبه شب‌ها با برنامه‌ای که به صورت روتین و ثابت بود برنامه زنده «حبل المتین» خدمت شما بودیم، اما با توجه به مناسبت امشب و شب رحلت حضرت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری با ویژه برنامه «بانوی صبر» در خدمت شما هستیم.

همچنان توفیق داریم در محضر سرور عزیز و گرانقدر استاد فرزانه حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. حضرت استاد خدمت شما سلام عرض می‌کنم، عرض تسلیت و تعزیت حقیر را بپذیرید؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت حضرتعالی تسلیت عرض می‌کنم. خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی، خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

رحلت یا شهادت بانوی بزرگ و بانوی صبر و بانوی استقامت و بانوی بیداری و بانوی ماندگار اسلام و تشیع حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را به پیشگاه مقدس مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و همه شما گرامیان و علاقه مندان به اهلبیت عصمت و طهارت تسلیت و تعزیت عرض می‌کنیم.

خدا را به غم‌های دل حضرت زینب سوگند می‌دهیم عنایتی کند و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر را نزدیک کند و بیاید انتقام عمه جانش حضرت زنیب و دیگر مظلومان عالم را بگیرد و عدل و امنیت و قسط و عدالت در سراسر گیتی گسترش دهد ان شاءالله.

ذکر اشعار جانسوز در رثای حضرت زینب (سلام الله علیه)

ما طبق روال همیشگی برنامه ابتدا یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌کنیم، سپس به سراغ حضرت زینب کبری می‌رویم.

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‌زد

کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی‌زد

گر نمی‌شد حق حیدر غصب تا روز قیامت

پشت پا کس بر حقوق آل پیغمبر نمی‌زد

دشمن بی رحم اگر بر بیت وحی آتش نمی‌زد

عصر عاشورا کسی بر خیمه‌ها آذر نمی‌زد

محسن شش ماهه گر مقتول پشت در نمی‌شد

حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی‌زد

فاطمه گر کشته راه امام خود نمی‌شد

زینب غم دیده هم بر چوب محمل سر نمی‌زد

فرق مولا گر نمی‌شد منشق از تیغ مخالف

تیغ هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی‌زد

خوار اگر بر دیده مولا علی از کین نمی‌رفت

تیر کس بر دیده عباس نم آور نمی‌زد

دختر غم دیده ویران نشین سیلی نمی‌خورد

خصم اگر در گوچه سیلی بر رخ مادر نمی‌زد

به دریای پر از غم امان از دل زینب

به عمری همه ماتم امان از دل زینب

کشیده غم دنیا به سوز دل سینه

از آن شهر مدینه امان از دل زینب

نظر کرده به مادر میان در و دیوار

این دختر از ابتدای چهار سالگی با غم پرورش یافته است.

نظر کرده به مادر میان در و دیوار

همان قصه مسمار امان از دل زنیب

از آن سیلی صورت که شد قاتل زهرا

همان غربت کبری امان از دل زینب

ز داغ غم کوفه به قلبش شرر افتاد

دلش گشته پر از خون امان از دل زینب

چو یار حسنش بود از آن تشت جگرگون

دلش گشته پر از خون امان از دل زینب

چو شد کرب و بلایی به آن قد خمیده

بدید رأس بریده امان از دل زینب

نمک پاش دلش بود همان دشمن بی دین

کتک زد به یتیمان امان از دل زینب

صلی الله علیک یا سیدتی و مولاتی یا عقیلة بنی هاشم

مجری:

این روضه‌ای که بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا تمام روضه‌های عاشورا و بعد از عاشورا همین یک جمله است:

امان از دل زینب

چه خون شد دل زینب

این بانوی بزرگوار بود که مرحله دوم قیام حضرت سیدالشهدا را رقم زد و با خطبه‌های آتشین در کنار حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین باعث شدند که کربلا زنده بماند تا امروز که به دست ما رسیده است و ما نام و یاد این بانوی بزرگوار را گرامی می‌داریم.

حضرت استاد! ما برای اینکه به سراغ شخصیت بی نظیر عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) برویم، قاعدتاً باید قدری در مورد ابتدای زندگی آن بزرگوار آشنا شویم.

بحث ولادت آن بزرگوار و نام گذاری که چقدر نام زینب شایسته این بانوی بزرگوار است. حضرت زینب، زین أب هستند، یعنی زینت پدر هست. حضرت استاد از این موضوعات بفرمایید تا به سراغ مباحث بعدی برویم.

گریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جریان نامگذاری حضرت زینب (سلام الله علیها)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

در رابطه با ولادت و نامگذاری حضرت زینب کبری «مرحوم محلاتی» در کتاب «ریاحین الشریعة» مطلبی آورده است. این کتاب، کتاب بسیار خوبی است. من به بینندگان توصیه می‌کنم این کتاب را مطالعه کنند.

این کتاب داستان‌های بسیار زیبایی مخصوصاً از خانم‌هایی که تاریخ ساز و الگو بودند، دارد. ایشان در جلد سه صفحه 39 حدود چهل صفحه در رابطه با حضرت زینب کبری صحبت کرده است.

در این کتاب نقل شده است که وقتی حضرت زینب به دنیا آمد، امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا از نامگذاری برای او خودداری کردند.

ظاهراً رسول اکرم به مسافرت رفته بودند و بعد از اینکه حضرت از مسافرت برگشتند، به محض شنیدن خبر تولد حضرت زینب با عجله به منزل امیرالمؤمنین آمدند. رسول گرامی اسلام نوزاد را در بغل گرفتند، بوسیدند و نام زینب به معنای زینت أب را برای او گذاشتند. نقل شده است که پیغمبر اکرم این نوزاد را به سینه چسباندند و با صدای بلند گریه کردند.

رسول گرامی اسلام دو مرتبه در ولادت فرزندان حضرت فاطمه زهرا گریه کردند. یک بار به هنگام ولادت حضرت سیدالشهدا و بار دوم به هنگام ولادت حضرت زینب کبری.

نقل شده است که پیغمبر اکرم با صدای بلند گریه کردند. حضرت فاطمه زهرا عرضه داشتند: پدرجان! من چشمان شما را اشک آلود نبینم. این گریه برای چیست؟!

پیغمبر اکرم فرمودند: دخترم! این نوزاد به مصائب و بلاهایی گرفتار می‌شود که مصائب جانکاهی است. من مصائب او را به یاد آوردم و نتوانستم از گریه خودداری کنم و گریه کردم.

واقعاً این دختر از همین کودکی و از همان وقتی که خوب و بد را تشخیص داده است، با مصیبت قرین بوده است.

حضرت زینب کبری قضایای هجوم به خانه مادر، گریه‌های جانسوز و شبانه مادر، زخم‌های پر از سوز مادر را دیده است. معمولاً در میان خانه اگر چند فرزند وجود داشته باشد، دختران بیشتر مامانی هستند.

در بعضی از روایات نقل شده است که در بین در و دیوار هم سینه حضرت فاطمه زهرا شکست و خون آمد، هم پهلو و هم کمر مبارکشان. خیلی درد است! ان شاءالله در جلسات بعد روایت آن را هم با تصویر نشان خواهم داد.

تنها کسی که به این زخم‌ها مرهم می‌گذارد و مادر را تسلی می‌دهد و اشک‌های مادر را پاک می‌کند، حضرت زینب کبری است. بعد از آن قضیه امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی پیش می‌آید.

نقل شده است که وقتی می‌خواهند حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را نزدیک خانه بیاورند، می‌فرماید: مرا زمین بگذارید، نمی‌خواهم زینبم مرا درون عبایی که آوردید ببیند. می‌خواهم با پای خودم وارد خانه شوم.

تمامی فرزندان حضرت در آنجا حضور دارند، اما امیرالمؤمنین نگران حضرت زینب بودند. نمی‌دانم این خانم واقعاً چکار کرد!

ملاحظه کنید امام سجاد (علیه السلام) تعبیری دارند که «علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 45 صفحه 164 نقل کرده است. حضرت می‌فرماید:

«وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَة»

عمه جان! تو از علم لدنی بهره بردی و بدون آنکه در مکتبی درس بخوانی، معارف دینی را از سرچشمه وحی گرفته‌ای.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 164، ح 7

حضرت زینب کبری معارف دینی را از زبان پدر و مادر و جد بزرگوارشان رسول گرامی اسلام فراگرفته‌اند. این جمله خیلی سنگین است!

بنابراین ما قضایای شب عاشورا را مشاهده می‌کنیم. بعضی از عرفا مطالبی دارند که من صلاح نمی‌بینم آنها را مطرح کنم. امام سجاد (علیه السلام) چنان بیمار بودند که توان حرکت کردن نداشتند.

جلوه های مدیریت الهی حضرت زینب (سلام الله علیها) در واقعه کربلا

در قضیه عاشورا سنگینی ولایت عمدتاً بر قلب مقدس حضرت زینب کبری بود و این بحران‌ها را حضرت زینب مدیریت می‌کردند.

حاج آقا «اسماعیلی»! دقتی در این زمینه داشته باشیم. ملاحظه کنید که وقتی زلزله یا سیل یا بلایای طبیعی می‌آید، تمام مردم بسیج می‌شوند و می‌خواهند به نوعی بحران را مدیریت کنند.

ما در تاریخ بشر بحرانی سراغ نداریم که همانند بحران عصر عاشورا باشد. بعضی از مراجع عظام تقلید می‌فرمایند: اگر می‌خواهید از خداوند حاجت بگیرید، خدا را به مضطرات روز عاشورا سوگند بدهید.

عصر عاشورا هشتاد و چهار زن و فرزند در کربلا حضور داشتند. مدیریت کردن این تعداد زن و کودک کار ساده‌ای نبود. در عصر عاشورا مردی هم در خیام نبود.

امام سجاد بیمار بودند، به طوری که از شدت بیماری دشمنان از شهید کردن حضرت صرفنظر کردند. آن‌ها با خود می‌گفتند که او تا چند لحظه دیگر جان می‌دهد و دیگر نیازی به کشتن ایشان نیست. امام باقر (علیه السلام) هم کودکی چهارساله بودند.

مدیریت تمام این بحران‌ها به عهده حضرت زینب (سلام الله علیها) بود. بعد از اینکه دشمنان حضرت سیدالشهدا را شهید کردند، به سمت خیام حمله کردند.

حال نسبت به مسائلی که در عصر عاشورا اتفاق می افتد، بنده تنها به نمونه‌ای که «علامه مجلسی» آورده است اشاره می‌کنم. اگر «علامه مجلسی» این قضیه را نیاورده بود، بنده آن را نقل نمی‌کردم.

وقتی دشمنان به سمت خیام حمله می‌کنند، کودکان را تازیانه و کتک می‌زنند. فرزندان رسول الله پناهگاهی غیر از حضرت زینب کبری ندارند. حضرت زینب هم ناگزیر است تمامی این کودکان را مدیریت کنند. مدیریت کردن آن شرایط به این سادگی نیست که ما بخواهیم تصور کنیم.

روایت وقایع دردناک عصر عاشورا از زبان فاطمه صغری!

عبارتی که کتاب «بحارالانوار» در جلد 45 صفحه 60 نقل کرده خیلی جانسوز است.

«فأقبل أعداء الله لعنهم الله حتی أحدقوا بالخیمة و معهم شمر»

دشمنان خدا (لعنهم الله) به خیمه‌ها حمله کردند و شمر بن ذی الجوشن هم همراه آنها بود.

«فقال ادخلوا فاسلبوا بزتهن»

شمر بن ذی الجوشن گفت: وارد شوید و هرچه لباس دارند را غارت کنید.

«فدخل القوم لعنهم الله فأخذوا ما کان فی الخیمة حتی أفضوا إلی قرط کان فی أذن أم کلثوم أخت الحسین ع»

بعضی از کودکان گوشواره‌ای داشتند. سپاهیان عمر بن سعد می‌توانستند بگویند گوشواره‌هایتان را بیرون آورید تا ما برداریم!

«فأخذوه و خرموا أذنها»

سپاهیان گوشواره‌ها را می‌گرفتند و نرمی گوش‌ها را پاره می‌کردند.

خیلی درد است! این بچه‌ها غیر از حضرت زینب کبری پناهگاهی نداشتند و برای هر مصیبتی حضرت زینب را صدا می‌زدند. وقتی بچه‌های کوچک را سیلی می‌زدند، داد می‌زدند: «یا عمه، یا عمه»! وقتی زنان را تازیانه می‌زدند، می‌گفتند: «یا عمه!»

«مرحوم علامه مجلسی» می‌نویسد در بعضی از کتب دیدم از قول حضرت فاطمه صغری دختر امام حسین نقل شده است که می‌فرماید: من در خیمه ایستاده بودم و داشتم نگاه می‌کردم پدرم و اصحاب را قطعه قطعه کرده بودند، تمام جنازه‌ها روی زمین بود و سپاهیان با اسب‌ها روی جنازه‌ها می‌روند. حضرت فاطمه صغری می‌گوید که من فکر می‌کردم:

«أ یقتلوننا أو یأسروننا»

آیا بنی امیه ما را می‌کشند یا به اسارت می‌برند.

یعنی اینقدر عرصه بر اهلبیت تنگ است! سپاهیان عمر بن سعد به زنان حمله کردند و با تازیانه و نوک نیزه آنها را می‌زدند.

«و إذا بکعب الرمح بین کتفی فسقطت علی وجهی»

یکی از سپاهیان با نوک نیزه بین دو کتف من زد و با صورت به زمین افتادم.

«فخرم أذنی»

او گوشواره را کشید و گوشم را پاره کرد.

«و أخذ قرطی و مقنعتی»

و گوشواره و روسری‌ام را گرفت.

«و ترک الدماء تسیل علی خدی و رأسی»

و خون از سر و صورت در حال جاری شدن بود.

سپس می‌فرماید:

«و أنا مغشی علی»

من در اثر این جراحات افتادم و غش کردم.

حضرت زینب کبری بچه‌هایی که افتاده‌اند، غش کرده‌اند و ناله می‌زنند را در خیمه‌ای جمع کرده بود.

«و إذا أنا بعمتی عندی تبکی و هی تقول قومی نمضی ما أعلم ما جری علی البنات و أخیک العلیل»

دیدم که عمه‌ام بالای سر من آمد و فرمود: برویم ببینیم برای دخترها و برادر بیمارت چه اتفاقی افتاده است.

«فقمت و قلت یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار»

من بلند شدم و گفتم: عمه جان! آیا پارچه‌ای دارید که به سرم بکشم تا نامحرم موی سرم را نبیند؟!

آن بزرگواران خاندان پیغمبر اکرم است. کسی تا به حال آنها را بی حجاب ندیده است!

«فقالت یا بنتاه و عمتک مثلک»

حضرت زینب کبری فرمودند: دخترم! عمه تو هم مثل توست.

«رأیت رأسها مکشوفة»

دیدم عمه‌ام حتی روسری هم در سر ندارد.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 60 و 61، ح 2

حضرت زینب این فرزندان را با این وضع مدیریت می‌کند و آنها را داخل خیمه جمع می‌کند.

مدیریت بعدی که خیلی سخت و دردآور است، زمانی است که یک مرتبه دستور می‌دهند خیمه‌ها را آتش بزنید. آن زمان دیگر فوق مدیریت بحران است.

حضرت زینب کبری که تابع امام و ولایت محور هستند، بلافاصله وقتی شعله‌های آتش را می‌بیند خدمت امام سجاد می‌آید و عرضه می‌دارد: یا حجة الله! دستور چیست؟!

آن زمان امام سجاد (علیه السلام) امام و قطب عالم امکان هستند. حضرت زین العابدین می‌فرمایند: دستور دهید بچه‌ها از خیمه‌ها فرار کنند و بیرون بروند.

کسانی که توانستند از خیمه‌ها بیرون رفتند. امام سجاد که نمی‌توانست بیرون برود. راوی نقل می‌کند که دیدم زنی دائماً خود را داخل آتش می زند و بیرون می‌آید. یک مرتبه دیدم فردی را به پشتش گرفته و او را بیرون می‌کشاند.

این کار ساده‌ای نیست. اگر زنان و مردان ما باشند و این حالت را ببینند، همانجا سکته می‌کنند و می‌میرند!

از طرف دیگر شب فرارسیده است. یک طرف جنازه عزیزان افتاده است، یک طرف خیمه نیمه سوخته است، یک طرف دشمن است، یک طرف فرزندان ناله و شیون می‌زنند به طوری که صدایشان به عرش الهی می‌رسد.

فرزندان همگی دور حضرت زنیب را گرفتند، زیرا پناهگاهی غیر از حضرت زینب ندارند. نقل شده است حضرت زینب از خیمه‌های نیمه سوخته مکانی درست می‌کنند تا فرزندان در آن قرار بگیرند.

فرزندان رسول الله گریه می‌کردند، اما حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به آنها دلداری می‌دادند و می‌فرمایند: ناراحت نباشید. خداوند عالم می‌فرماید:

(ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکمْ إِلاَّ فِی کتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِک عَلَی اللَّهِ یسِیر)

هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد مگر اینکه همه آنها را قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر برای خداوند آسان است.

سوره حدید (57): آیه 22

اگر مصیبتی به ما رسیده است، این مصیبت تقدیر الهی بوده است. این مصیبت‌ها باعث می‌شود تلاش بیست و سه ساله جدمان رسول الله و زحمات حضرت زهرای مرضیه باقی بماند و نام اسلام تا ابد زنده بماند.

حضرت زینب (سلام الله علیها) با این روش دلداری دادن فرزندان را آرام می‌کردند. آرام کردن هشتاد و اندی زن و کودک داغدیده کار ساده‌ای نبود. آن‌ها نگاه می‌کردند جنازه‌های قطعه قطعه شده یک طرف افتاده است و دشمن در طرف دیگر شادی می‌کنند.

مدیریت کردن این بحران کار ساده‌ای نبود. ترس اینکه هر لحظه ممکن است دشمن به فرزندان رسول الله حمله کند باعث می‌شد که قلب‌ها از جا کنده شود و دل‌ها لرزان است.

هیچکدام از بچه‌ها آرامش پیدا نمی‌کنند، جز با سخنان حضرت زینب کبری. همان تعبیری که امام سجاد فرمودند:

«وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ»

همین است. نمی‌دانیم خداوند عالم چه نور ولایتی بر روح مطهر و قلب پاک حضرت زینب کبری تاباند که حضرت توانست این بزرگی مصیبت را تحمل کند و به دیگران را هم آرامش بخشند.

این خیلی مهم است! آرام کردن زن و فرزندان کار طبیعی نیست و تنها با گفتن "فرزندم آرام شو"، "دخترم آرام شو"، "خواهرم آرام شو" این کار محقق نمی‌شود.

من یقین دارم که قدرتی فوق قدرت بشری هم حضرت زینب را آرام کرده است و هم در سخن حضرت زینب اثر گذاشته که فرزندان را آرام کرده است.

در غیر این صورت هر انسان عادی باشد که چنین قضایایی برایش اتفاق بیفتد، همانجا سکته می‌کند و نمی‌تواند تحمل کند. مصیبت به قدری سنگین و دلخراش است که برای بشر عادی کاملاً غیر قابل تحمل است.

این قضایا نشانگر این است که حضرت زینب کبری از یک مقام ولایی بسیار بالایی برخوردار است که می‌تواند با آن قدرت ولایی هم آرام شود و هم آرامش بخشند.

همچنین در رابطه با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آقایان دارند که وقتی امیرالمؤمنین را برای بیعت می‌برند، خلیفه دوم می‌گوید:

«بایع»

با ابوبکر بیعت کن.

«فقال إن أنا لم أفعل فمه»

حضرت امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر بیعت نکنم چکار می‌کنی؟

«قالوا إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک»

خلیفه دوم گفت: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را می‌زنم.

الإمامة والسیاسة، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، سنة الولادة / سنة الوفاة 276 هـ.، تحقیق خلیل المنصور، الناشر دار الکتب العلمیة، سنة النشر 1418 هـ - 1997 م.، مکان النشر بیروت، ج 1، ص 16، باب إبایة علی کرم الله وجهه بیعة أبی بکر رضی الله عنهما

«ابوذر» و «سلمان» و دیگر یاران امیرالمؤمنین را کتک زدند و دست و پایشان را شکستند و از مسجد بیرون انداختند. اینجا باید یک قدرت معنوی و الهی بیاید تا این مسئله را حل کند و حجت الهی را حفظ کند.

در کتاب «الکوکب الدری» جلد اول صفحه 196 نقل شده است که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در مسجد را گرفت و با قدرت الهی در و دیوار مسجد تکان خورد و مسجد به لرزه درآمد.

هرکسی در مسجد بود از ترس فرار کرد و تنها امیرالمؤمنین با چند نفر دیگر در مسجد باقی ماندند. اطرافیان حضرت التماس کردند: یا بنت رسول الله! دست از نفرین بردار. الآن این مسجد ویران می‌شود و همگی از بین می‌رویم.

حضرت صدیقه طاهره فرمودند: تا دست از علی بن أبی طالب برندارید و علی به خارج از مسجد نیاید و من با دو چشمم آن بزرگوار را نبینم، دست از نفرین برنمی دارم.

این فوق قدرت بشری است! وقتی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بیرون می‌آید، حضرت فاطمه زهرا دست بر شانه حضرت گذاشت و شانه حضرت را بوسید و عرضه داشت:

«نفسی لنفسک الوقاء روحی لروحک الفداء»

جان زهرا پیش مرگ تو و روح زهرا فدای تو.

«ان کنت فی خیر کنت معک و ان کنت فی شر کنت معک»

در تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌ها زهرا در کنار توست.

امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در وسط سرگردان بودند و نمی‌دانستند چکار کنند، دنبال بابا بروند یا دنبال مادر بروند!

جالب اینجاست که حضرت صدیقه طاهره در حالی به داد امیرالمؤمنین می‌رسد که پهلوی مبارکشان شکسته است، سینه و کمر حضرت مجروح است.

حال بعضی از متجددین می گویند: "حضرت فاطمه زهرا با این حال چطور به مسجد رفته است؟!"

من نمی‌دانم این افراد اصلاً مسائل روانشناسی را هم بلد نیستند. من یک مرتبه مثال زدم و گفتم: شخصی به کوهنوردی رفته است و خسته و کوفته به خانه برگشته است.

مادرش می‌گوید: بلند شو چای بخور! او می‌گوید: اصلاً حال چای خوردن ندارم. مادر می‌گوید: بلند شو غذا بخور. او می‌گوید: اصلاً حال تکان خوردن ندارم. این شخص به قدری خسته است که نمی‌تواند تکان بخورد.

حال زمانی که به این شخص می گویند: "معشوقه‌ات دم در است"، آنچنان دوان دوان جلوی در می‌آید گویا اصلاً دردی ندارد. این عشق است! این عشق تمام دردها را از بین می‌برد.

اگر حضرت صدیقه طاهره بلا تشبیه یک مرتبه با آن حال وارد مسجد می‌شود و با آن حال از امیرالمؤمنین دفاع می‌کند، آن عشق و علاقه به امیرالمؤمنین و تبعیت از امامت و ولایت محوری و امامت محوری باعث می‌شود که دردهای حضرت فراموش شود.

مجری:

من علی گم کرده‌ام نی خانه را

برده‌ام از یاد درد شانه را

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

احسنت. بنابراین از نظر روانشناسی وقتی بعضی از اوقات مسئله عشق و علاقه قلب می‌جوشد، روح بالا می‌آید و جسم تحت تأثیر قرار می‌گیرد. بنابراین این روح اصلاً دردی را احساس نمی‌کند.

همانطور که مثال زدیم جوانی که اصلاً نمی‌توانست بلند شود و چای بخورد، وقتی می‌شنود معشوقه‌اش جلوی در است دوان دوان جلوی در می‌آید اصلاً گویا دردی ندارد.

بنابراین مدیریت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) هم در شب یازدهم محرم یک مدیریت عادی و طبیعی نیست، به خاطر اینکه دشمن جرئت نکند دیگر به طرف خیمه بیاید.

سپاهیان عمر بن سعد بی حیایی را به حد اعلی رساندند. آن‌ها به یک طفل شیرخواره رحم نکردند، به گوشواره بچه‌ها رحم نکردند، به روسری زنان رحم نکردند، به خیمه‌ها رحم نکردند، به بدن‌های بی سر رحم نکردند و بر آنها اسب دواندند!!

آیا آنها شب می‌توانند یک گوشه‌ای راحت بخوابند تا هشتاد و اندی زن و بچه در امان بمانند؟! این طبیعی است؟! اگر کسی بگوید این قضیه طبیعی است، من می گویم که عقل او پاره سنگ برداشته و باید به دکتر مراجعه کند.

این چیزی نیست جز آن قدرت ولایی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که تصرف می‌کند تا هم دشمن جرئت آمدن نکند و هم بچه‌ها آرامش پیدا کنند.

حضرت زینب کبری شب عاشورا تا صبح نخوابیده است، روز عاشورا آن همه غم دیده است، عصر عاشورا هم مصائب مربوط به آن زمان را دیده‌اند، شام عاشورا هم تا صبح نخوابیده است. صبح روز بعد هم اسرا را سوار شترهای برهنه کردند و تا کوفه آوردند.

فرض کنید الآن ما می‌خواهیم یک سخنرانی داشته باشیم. خیلی رُک بگویم بارها اتفاق افتاده است که ما گفتیم وقتی می‌خواهیم سر برنامه بیاییم، دوستان نیایند کارهای اجرایی به ما بگویند به خاطر اینکه فکر ما منحرف می‌شود.

گاهی اوقات زمانی که می‌خواهیم به استودیو بیاییم، بعضی از دوستان سؤال بی ربطی از ما می‌پرسند که مربوط به کارهای علمی نیست بلکه مربوط به کارهای اجرایی است. بعد از آن زمانی که اینجا می‌آیم حتی در خطبه خواندن می‌بینم حواسم پرت است.

بسیاری مواقع اتفاق افتاده است که وقتی دوستان سؤال‌هایی می‌پرسند یا یک ساعت قبل از برنامه یک اتفاق یا سؤالی غیر از کارهای علمی برایم پیش می‌آید، وقتی به اینجا می‌آییم حواسمان پرت است.

حضرت زینب کبری دو شب است که نخوابیدند و دو روز است که این همه مصیبت دیدند، اما حضرت در کوفه سخنرانی می‌کنند و با یک «أسکت» نفس‌های مردم در سینه حبس می‌شود و زنگ‌های اشتران و اسب‌ها از حرکت ایستاد!!

حضرت زینب کبری با آن خطبه غراء و آتشین کاری کردند که همگان گفتند: "گویا علی بن أبی طالب زنده شده و دارد حرف می زند!"

این‌ها مسئله‌ای طبیعی نیست که ما بگوییم حضرت زینب دختر علی بن أبی طالب و حضرت فاطمه زهرا بودند و تربیت یافته آن بزرگواران بود. داشتن چنین برداشتی معلوم می‌کند که حضرت زینب را نشناختند. طبق همان تعبیر امام سجاد که فرمودند:

«وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَة»

حضرت زینب کبری از یک ولایت کامل الهی و لدنی برخوردار بود به طوری که در مواردی که ضرورت تشخیص می‌داد از این ولایت استفاده کردند.

همانطور که حضرت صدیقه طاهره موقع هجوم به خانه از ولایت استفاده نکردند، اما برای نجات امام و معصوم از ولایت استفاده کردند.

امیرالمؤمنین هم صلاح ندیدند از ولایت استفاده کنند، زیرا در تاریخ بماند که ما باید با تمام توان از امام خود دفاع و حمایت کنیم.

مجری:

بسیار عالی، خیلی ممنون و متشکرم. واقعاً اگر بخواهیم واقعه و قیام عاشورا را به دو بخش تقسیم کنیم، تا ظهر عاشورا و قبل از شهادت حضرت سیدالشهدا بخش اول بود که این رسالت بزرگ بر دوش وجود نازنین امام حسین (علیه السلام) بود.

بعد از شهادت آن بزرگوار بخش عمده‌ای از این رسالت بر دوش عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری شیرزن کربلا و سید الساجدین امام زین العابدین بود. باید بگوییم:

سرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود

یا زینب کبری

مگو که چرا از حسینش جدا نمی‌گردید

چرا که خدا آفرید از برای حسین زینب را

این خواهر و برادر یک عشق و علاقه ویژه و خاصی داشتند. از روز اول وقتی حضرت زینب به دنیا آمد و بی تابی می‌کرد در آغوش هرکدام از اهلبیت رفتند آرام نشدند، اما همین که در آغوش حضرت سیدالشهدا قرار گرفتند لبخندی به صورت برادر زدند و آرام شدند.

این عشق و ارادت و محبت همینطور بود تا روز عاشورا و بعد از عاشورا. طبق آنچه در تاریخ آمده است حضرت زینب کبری یک سال بیشتر از امام حسین زنده نبودند.

وقتی ما می گوییم: "رحلت شهادت گونه" به این خاطر است که تمام آن دردها و رنج‌ها و غصه‌های عاشورا باعث شد که حضرت زینب کبری به واسطه این مدتی که بعد از عاشورا اتفاق افتاد جان بدهند و به نوعی به شهادت رسیدند.

برنامه زنده «بانوی صبر» را تقدیم می‌کنیم با حضور حضرت استاد حسینی قزوینی و در مورد شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها) صحبت کردیم.

حاج آقا دو بحث دیگر هم هست که خیلی مهم است و بسیار هم مشهور و معروف است.

بحث عبادت و بندگی عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و بحث ولایت مداری و شجاعت علی گونه حضرت زینب که در خطبه‌های حضرت چه در کوفه و چه در مسیر و چه در شام خود را نشان داد.

حضرت زینب (سلام الله علیها) مظهر بندگی و ولایتمداری!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده قبل از اینکه پاسخ حضرتعالی را بدهم، شعری که حضرتعالی خواندید و میان برنامه‌ای که پخش شد، شعری را به یادم آورد.

خدا در مکتب صبر علی پرداخت زینب را

برای کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را

بسان لیلة القدری است پنهان است قدر او

کسی غیر از حسین بن علی نشناخت زینب را

صبح ازل طلیعه ایام زینب است

پاینده تا به شام ابد نام زینب است

در راه دین لباس شهامت چو دوختند

زیبنده آن لباس بر اندام زینب است

گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است

بعد زهرا رتبه برتر مقام زینب است

امیدواریم که ان شاءالله خداوند عالم ما را از اهلبیت جدا نکند. موقع جان دادن سخت‌ترین و سرنوشت سازترین حالت زندگی ماست. اگر خدای ناکرده شیطان ایمان ما را از دست ما بگیرد، نه راه شفاعت برای ماست و نه راه امید و نجات داریم.

اگر بتوانیم ایمان خود را به عالم برزخ منتقل کنیم، هرچه گناه هم داشته باشیم امید نجات وجود دارد. حال به واسطه عذاب در قبر یا عذاب در قیامت یا شفاعت امید رهایی وجود دارد.

همچنین اگر گناهانمان زیاد باشد و به جهنم هم برویم، خداوند عالم چند روزی ما را گوشمالی می‌دهد. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می‌فرماید:

«فَبِعِزَّتِک یا سَیدِی وَ مَوْلَای أُقْسِمُ صَادِقاً، لَئِنْ تَرَکتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیک بَینَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ، وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیک صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَأَبْکینَّ عَلَیک بُکاءَ الْفَاقِدِینَ، وَ لَأُنَادِینَّک أَینَ کنْتَ یا وَلِی الْمُؤْمِنِین»

زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 63، الفصل الرابع فی بیان أعمال الأیام البیض من شهر شعبان

بنده گاهی اوقات با خداوند نجوا می‌کنم و می گویم: خدایا واقعاً کاری ندارم. اگر مرا بهشت ببری کرم توست و اگر جهنم هم ببری عدل است. خدایا به عزت و جلالت چشم گریانی که برای حضرت فاطمه زهرا و امام حسین به ما دادی را از ما نگیر.

خدایا اگر ما را به جهنم ببری قسم به عزت و جلالت به قدری برای امام حسین گریه می‌کنیم که آتش جهنم را خاموش می‌کنیم.

بنده این خواسته را با جدیت می گویم، حال نمی‌دانم خداوند عالم آن را برای ما گناه می‌نویسد یا خیر. بنده جدی خدا را تهدید می‌کنم و چنین می گویم.

در روایت داریم که اگر یک قطره اشکی که برای امام حسین ریخته می‌شود وارد آتش جهنم شود، آتش جهنم برای جهنمیان خاموش می‌شود.

بنده می گویم: خدایا اختیار با خودت است. اگر می‌خواهی ما را به جهنم ببری ببر، اما اگر اشک چشم ما را نگیرید آتش را برای همه جهنمیان خاموش خواهیم کرد.

باید قدری دقت کنیم تا ان شاءالله این عشق به اهلبیت در ما خاموش نشود. بعضی از مراجع عظام تقلید می گویند: اگر می‌خواهید حضرت ولی عصر عنایت ویژه‌ای به شما کند و شما را حاجت روا کند، حضرت را به عمه جانش حضرت زینب سوگند دهید.

حضرت ولی عصر نسبت به عمه جانش حضرت زینب علاقه و محبت خاصی دارند. بعضی از افرادی که خدمت حضرت ولی عصر مشرف شدند، جملاتی از حضرت نقل می‌کنند.

حضرت ولی عصر فرموده است: چند سال از غیبت من می‌گذرد؟! راوی پاسخ داده است: هزار و اندی سال. حضرت ولی عصر فرمودند: در این هزار و اندی سال یک روز هم مصائب عاشورا از جلوی چشمم کنار نرفته است. همانطور که می‌خوانیم:

«فَلَأَنْدُبَنَّک صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکینَّ عَلَیک بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 98، ص 238، ح 38

در رابطه با حضرت زینب (سلام الله علیها) اولاً عشق حضرت به عبادت را می‌توانیم بیان کنیم.

زمانی که برای ما مشکلی پیش می‌آید افرادی که خیلی مقید هستند که هیچ، اما بعضی افراد هم هستند که اصلاً نماز و عبادت را هم ترک می‌کنند و بعضی دیگر هم دائماً اعتراض می‌کنند که چرا این مصیبت برای ما اتفاق افتاد.

ملاحظه کنید این عبارت حضرت سیدالشهدا خیلی عجیب است. در کتاب «ریاحین الشریعة» اثر «مرحوم محلاتی» نام بانوان دانشمند شیعه را آورده است. در این کتاب آمده است که حضرت سیدالشهدا در آخرین وداع فرمود:

«یا اختاه، لا تنسنی فی نافلة اللیل»

خواهرم در نماز شب مرا فراموش نکن.

ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه، محلاتی، ذبیح الله؛ ناشر: دارالکتب الاسلامیه تهران؛ ج 3، ص 62

خیلی عجیب است! امام معصوم و حجت الهی چنین فرمایشی دارند. نمی‌دانیم چه رمزی بین حضرت سیدالشهدا و امام حسین هست و چه مقامی حضرت زینب دارند. یکی از بزرگان می‌گفت: «زینب و ما أدراک ما زینب»!

بازهم در کتاب «ریاحین الشریعة» از قول امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است که می‌فرماید:

«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة إلی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف »

عمه‌ام زینب تمام فرائض و نمازهای نافله شب را هم در مسیر میان کوفه تا شام ترک نکرد. در بعضی از منازل می‌دیدم عمه ام از شدت گرسنگی و ضعف نشسته نماز شب می خواند.

ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه، محلاتی، ذبیح الله؛ ناشر: دارالکتب الاسلامیه تهران؛ ج 3، ص 62

دوستان شنیدن این قضیه راحت است، اما تصور آن خیلی سخت است. حضرت زینب کبری نه به خاطر مصیبت و درد بلکه از شدت ضعف و گرسنگی نماز نافله را نشسته می خواندند!!

حضرت زینب این است. ما باید عذر تقصیر به پیشگاه حضرت ولی عصر ببریم که نسبت به حضرت زینب کم لطفی کردیم و در معرفی حضرت زینب نتوانستیم حق مطلب را خوب ادا کنیم. بنده که واقعا خودم را در این زمینه قاصر و مقصر می دانم.

گرچه بعد از قضیه غصب خلافت و دوران امام حسن مجتبی و امام حسین قلم مورخین شکسته است و چشمانشان کور شده است و زیاد کاری به اهلبیت ندارند.

دوستان کتاب «تاریخ طبری» را مطالعه کنید. من خیلی دوست داشتم ببینم در شب یازدهم محرم بر اهلبیت چه گذشت، زیرا سخت ترین شب در عالم هستی است.

بنده گمان نمی کنم از اول خلقت حضرت آدم تا الآن شبی سخت تر و دشوارتر از شب یازدهم محرم باشد.

بنده تمام تاریخ را زیر و رو کردم و «تاریخ طبری» و «تاریخ واقدی» و حتی کتب شیعه را مطالعه کردم و دیدم مطلبی در این زمینه نیست.

جالب اینجاست که «سید بن طاووس» در کتاب «لهوف» می گوید: من هرچه گشتم تا ببینم مورخین یک کلمه در رابطه با شب یازدهم محرم نوشته باشند مطلبی ندیدم.

شاید مطلبی بوده و آنها را محو کردند و از بین رفته است. شاید هم مورخین جرئت نوشتن این مطالب را نداشتند. این مطالب هم اگر مانده از معجزات اهلبیت است که باقی مانده است.

حضرت زینب کبری هفت معصوم را درک کرده است. رسول گرامی اسلام را درک کردند، امیرالمؤمنین را درک کردند، حضرت فاطمه زهرا را درک کردند، امام حسن را درک کردند، امام حسین را درک کردند، امام سجاد را درک کردند، امام محمد باقر را درک کردند.

اگر حضرت زینب از هر معصوم تنها پنجاه روایت شنیده باشند، ما باید سیصد و پنجاه روایت از حضرت زینب کبری می داشتیم!! حال سؤال اینجاست که ما چند روایت از حضرت زینب داریم؟!

اینها همگی نشانگر این است که قضیه خیلی دردآور است. مورخین بعضی از مسائل خیلی ریز که از دست آنها در رفته است را نوشته اند.

به عنوان مثال «خوارزمی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت می نویسد: زمانی که می خواستند اهلبیت را به طرف کوفه ببرند، اهلبیت همگی درخواست کردند که ما را از کنار مقتل حضرت سیدالشهدا ببرید.

تمام جنازه ها کنار خیام بود و اسرا جنازه ها را دیدند، اما به محض اینکه حضرت سیدالشهدا شهید شد خیمه را محاصره کردند.

این هم به نوعی ولایت محوری حضرت زینب هست که می خواهد در همانجا عظمت مصیبت بر آن بزرگواران و جنایتی که لشکریان یزید کردند را برای جهانیان نقل کند.

«خوارزمی» یکی از بزرگان اهل سنت است که «ذهبی» خیلی نسبت به ایشان احترام قائل است. «خوارزمی» در کتاب خود می نویسد: زمانی که می خواستند اسرا را به طرف کوفه ببرند، وقتی از کنار گودی قتلگاه می بردند اهلبیت خودشان را از کجاوه پایین انداختند.

«مرحوم آیت» (رضوان الله تعالی علیه) تعبیری دارد که تعبیر بسیار زیبایی است. ایشان می نویسد: اهلبیت بعد از شهادت امام حسین تا به مدینه برسند یک شعار داشتند و آن هم این بود که همه جا داد می زدند پیروز میدان ما هستیم.

اهلبیت در کنار گودی قتلگاه می فرمایند: پیروز میدان ما هستیم. اهلبیت در کوفه می فرمایند: پیروز میدان ما هستیم. اهلبیت در مجلس «عبیدالله بن زیاد» می فرمایند: پیروز میدان ما هستیم.

اهلبیت در مسیر با هرکس برخورد می کنند، می گویند: پیروز میدان ماییم. اهلبیت در مجلس یزید بن معاویه می گویند: پیروز میدان ما هستیم. زمانی که اهلبیت به مدینه برمی گردند، در جلساتی که تشکیل می دهند، می فرمایند: پیروز میدان ماییم.

شعار اهلبیت این است که پیروز میدان ما هستیم. اقدام بعد این است که تلاش اهلبیت بر این است که بنی امیه را رسوا کنند. این شجره ملعونه در قرآن که این جنایت را مرتکب شدند، به دنبال این هستند تا نور اسلام را خاموش کنند. «خوارزمی» می نویسد:

« فلما مروا بجثة الحسين و جثث أصحابه، صاحت النساء، و لطمن وجوههن، و صاحت زينب: يا محمداه! صلى عليك مليك السماء،»

ملاحظه کنید در اینجا نیامده است «یا حسین»! حضرت زینب خطاب به رسول الله می فرماید:

«هذا حسین بالعراء، مرمل بالدماء، معفر بالتراب، مقطع الاعضاء، یا محمداه»

حضرت زینب خطاب به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: این فرزند توست.

«یا محمداه» گفتن حضرت زینب همگی پیام دارد با این مضمون که شما دم از اسلام و تبعیت از پیغمبر اکرم می زنید، اما فردی که در اینجا شهید کردید فرزند پیغمبر اکرم است!! حضرت می فرماید:

«بناتک فی العسکر سبایا»

یا رسول الله! فرزندان تو را به اسارت می برند.

«و ذریتک قتلی»

و فرزندان تو را به قتل رساندند.

«و ما زالت تقول هذا القول حتی أبکت والله کل صدیق و عدو»

این سخنان به قدری جانسوز بود که به خدا سوگند دوست و دشمن گریه کردند.

مقتل الحسین علیه السلام؛ تألیف: اخطب خوارزم، موفق بن احمد - سماوی، محمد؛ الناشر: انوار الهدي، چاپ دوم، سنة 1381ش -1423ق؛ ج2، ص 44

این قضیه پیام دارد. حال گاهی اوقات ما این مطالب را به عنوان مصیبت می خوانیم، اما بنده نمی خواهم به عنوان مصیبت بخوانم.

بنده به این منظور می خوانم که حضرت زینب رسالتی دارد و می خواهد در این رسالت به مردم عالم اعلام و کسانی که جمع شده اند اعلام کنند کسی که شما او را در اینجا به نام دفاع از اسلام کشتید، فرزند پیغمبر اسلام است.

اینها همگی بیانگر این است که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) کاملا رسالتی که داشتند را به اتمام رساندند.

دوستان عزیز به عبارت بعد دقت کنند که خیلی جالب است. این پیامی دارد که می توان گفت فوق پیام است و از شاهکارهای حضرت زینب است.

«مرحوم مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 45 صفحه 58 همان عبارت «خوارزمی» را بیان می کند و می نویسد:

«و قلن بحق الله إلا ما مررتم بنا علی مصرع الحسین»

اهلبیت گفتند: شما را به خدا سوگند می دهیم وقتی که دارید ما را می برید از کنار مقتل امام حسین ببرید.

«قال فو الله لا أنسی زینب بنت علی ع »

راوی می گوید: به خدا سوگند دیدم که حضرت زینب دارد گریه می کند.

«و هی تندب الحسین و تنادی بصوت حزین و قلب کئیب وا محمداه صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بناتک سبایا»

حضرت زینب کبری بازهم می فرمایند:

«یا محمداه بناتک سبایا»

حضرت زینب کبری بازهم خطاب به رسول گرامی اسلام می فرماید: آنها دارند دختران تو را به اسارت می برند!!

آیا نصاری نسبت به یادگاران حضرت عیسی این کار را کردند؟! آیا یهود چنین کاری کردند؟! آیا بنی اسرائیل با آن جهالت نسبت به پیامبران چنین کاری کردند؟! حضرت زینب در ادامه جمله ای دارند و می فرمایند:

«و هذا حسین مجزوز الرأس من القفا مسلوب العمامة و الرداء»

حضرت در ادامه می فرماید:

«بأبی من عسکره فی یوم الإثنین نهبا»

پدرم فدای کسی باد که خیامش روز دوشنبه به غارت رفت.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 58، باب و

این دیگر شاهکار حضرت زینب است! قطعا روز عاشورا یا جمعه بوده و یا شنبه بوده است و هیچ شکی در آن نیست. اکثر مورخین می گویند عاشورا روز شنبه بوده و بعضی افراد می گویند که عاشورا روز جمعه بوده است.

روز دوشنبه پیام دارد! روز دوشنبه شهادت یا رحلت رسول گرامی اسلام و روز سقیفه است، روز انحراف امامت از مسیر اصلی خود و خانه نشینی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

«بأبی من عسکره فی یوم الإثنین نهبا»

پدرم فدای کسی باد که خیامش روز دوشنبه به غارت رفت.

اینها همه افشاگری است! حال آقایان اهل سنت بخواهند ناراحت شوند یا نشوند، باید بگوییم این مسئله ای است که واقعیت دارد. امام حسین (علیه السلام) خود خطاب می کنند و می فرماید:

«یا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیانَ إِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَ کنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیاکم»

ای شیعیان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، در دنیا آزادمرد باشید.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 51، ح 2

شعر مشهوری در رابطه با حضرت علی اصغر (علیه السلام) نقل شده است که چنین است:

«وما رماه إذ رماه حرملة * وإنما رماه من مهد له»

قضیه عاشورا چیزی نبود که یزید در سال اول خلافتش آن را ایجاد کرده باشد بلکه مقدمه این کار به پدرش برمی گردد. قضیه پدرش هم به عثمان برمی گردد. قضایای قبل همه زمینه سازی بود که منحر به شهادت امام حسین شد.

«وما رماه إذ رماه حرملة * وإنما رماه من مهد له»

«سهم أتی من جانب السقیفة * وقوسه علی ید الخلیفة»

الأنوار القدسیة، نویسنده: الشیخ محمد حسین الأصفهانی، ص 151، ح 1696

حال ایشان شاعر است و خواسته شعرش را موزون است، ما نمی خواهیم نسبت به صحت و سقم این شعر اظهار عقیده کنیم.

مشاهده کنید رسول اکرم در طول این بیست و سه سال در صدها مورد خلافت و امامت و وصایت امیرالمؤمنین را مطرح می کند. پیغمبر اکرم از روز اول آغاز رسالت بعد از نزول آیه شریفه:

(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)

خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.

سوره شعراء (26): آیه 214

دست بر شانه امیرالمؤمنین می گذارد و می فرماید:

«إن هذا أخی ووصیتی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا»

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 586، باب ذکر أمر الله تعالی نبیه بإظهار دعوته

این مطلب را غیر از محدثین، مورخین هم آورده اند. کتاب «تاریخ طبری» جلد دوم صفحه 321 هم این مطلب را نقل کرده است. ما برای این روایت بیش از پنجاه مصدر از اهل سنت داریم.

حدیث ثقلین، حدیث سفینه و حدیث منزلت همگی نادیده گرفته شد. اینها یکی دو مورد نیست. نتیجه این نادیده گرفتن ها حادثه کربلا شد.

ما از عزیزان اهل سنت مخصوصا جوانان و تحصیل کرده ها تقاضا می کنیم حرف ما را کنار بگذارند و خودشان بیایند تاریخ را ورق بزنند. همین کتاب «تاریخ طبری» که مملو از جعلیات است را خوب بخوانند و تا آخر بروند.

آقای «ابن کثیر» سلفی و وهابی است. ایشان در کتاب «البدایة و النهایة» جلد هشتم حوادث سال شصت و یک هجری را آورده است. تقاضا داریم عزیزان این مطالب را بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. آیا اینها ارتباطی به ماقبل دارد یا ندارد؟!

ولایتمداری حضرت زینب (سلام الله علیها) خیلی عجیب است. وقتی خاندان اهلبیت کنار جنازه حضرت سیدالشهدا گریه و زاری می کردند، یک مرتبه حضرت زینب متوجه می شود حضرت زین العابدین علی رغم شدت بیماری حالشان خیلی منقلب است.

دز بعضی از منابع نقل شده است که وقتی حضرت سجاد (علیه السلام) این منظره را دیدند نزدیک بود روح از بدن حضرت خارج شود. بازهم شجاعت و ولایتمداری حضرت زینب را در اینجا ملاحظه کنید.

در کتاب «بحارالانوار» جلد 45 صفحه 179 نقل شده است که حضرت زینب خطاب به حضرت سجاد می فرمایند:

«لَا یجْزَعَنَّک مَا تَرَی»

فرزند برادرم چرا اینقدر منقلب شدی.

ببینید مقام حضرت زینب تا کجاست که ولی خدا را دلداری می دهند!!

«فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِک لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَی جَدِّک وَ أَبِیک وَ عَمِّک»

به خدا سوگند این حوادثی که می بینیم وصیت و عهدی بود که پیغمبر اکرم به جدت و پدرت و عمویت کرده است.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 179، ح 30

درواقع حضرت زینب حجت الهی را دلداری می دهند. این درواقع یکی از شاهکارهایی است که ما می بینیم در کربلا اتفاق می افتد.

نسبت به وقایعی که در طول مسیر اتفاق افتاده است، در کتاب «بحارالانوار» جلد 45 صفحه 109 خطبه غراء حضرت زینب نقل شده است. حضرت در این خطبه هرآنچه لایق مردم کوفه است را نثارشان می کند و می فرماید:

«فَابْکوا کثِیراً وَ اضْحَکوا قَلِیلًا»

بعد از این گریه هایتان زیاد و خنده هایتان کم باد.

«فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَآنِهَا»

با این کاری که کردید ننگ و ذلت تا ابد در دامن شما هست.

«وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً»

با شهادت امام حسین این لکه ننگ با هیچ آبی پاک شدنی نیست.

«وَ أَنَّی تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِیلِ خَاتَمِ الْأَنْبِیاءِ وَ سَیدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

با قتل سلاله خاتم الانبیاء و سید جوانان اهل بهشت به کجا دارید می روید!

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 109، ح 1

شجاعت حضرت زینب را در برابر این مردم ملاحظه کنید. حضرت اسیر دست دشمن هستند. معمولا زمانی که زنی اسیر می شود، اصلا جرئت حرف زدن ندارد و خودش را گم می کند. او زمانی که می خواهد حرف عادی بزند بدن و صدایش می لرزد.

در مقابل زمانی که حضرت زینب سخنرانی می کند، همگان می گویند که گویا علی بن أبی طالب زنده شده و دارد در کوفه حرف می زند. حضرت بازهم در اینجا می فرماید: کسی که کشتید فرزند خانم الانبیاء و سید جوانان اهل بهشت است.

این فرمایشات هم شجاعت علوی حضرت زینب را می رساند و هم ولایت محوری حضرت زینب را می رساند.

من در تمام خطبه هایی که از حضرت زینب ملاحظه کردم، دیدم زمانی که بحث جنایت مردم کوفه را مطرح می کنند بلافاصله قضیه رسالت پیغمبر اکرم و حقانیت امامت امام حسین و حقانیت نبوت رسول الله و امامت امیرالمؤمنین را مطرح می کنند.

یکی از بالاترین شجاعت هایی که می توان در حضرت زینب به نمایش گذاشت، فرازی است که باید بچه شیعه های ما آن را حفظ کنند. این فرمایش حضرت زینب در قضایا و فتنه هایی که پیش می آید باید برای ما الگو باشد.

«مرحوم شیخ مفید» متوفای 413 هجری در کتاب «الإرشاد» جلد دوم صفحه 115 مطلبی نقل کرده است. ملاحظه کنید بنی امیه می خواستند چکار کنند.

«ِفَأَقْبَلَ عَلَیهَا ابْنُ زِیادٍ»

اسرا را نزد ابن زیاد آوردند.

خاندان اهلبیت اسیر هستند و دست ها هم بسته است. عبیدالله به حضرت زینب اشاره کرد و گفت: او کیست؟ اطرافیان گفتند: او زینب دختر حضرت فاطمه زهراست.

«وَ قَالَ لَهَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَحَکمْ وَ قَتَلَکمْ وَ أَکذَبَ أُحْدُوثَتَکمْ»

عبیدالله بن زیاد گفت: سپاس خدایی را که شما را مفتضح و نابود کرد و دروغ شما را برملا کرد.

معنای حرف او این بود که شما به دروغ می گفتید ما امام هستیم! منظور عبیدالله این بود که اگر شما امام بودید اینطور کشته نمی شدید.

«فَقَالَتْ زَینَبُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ ص وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً»

حضرت زینب فرمودند: سپاس خدایی را که ما را به حضرت محمد کرامت بخشید و آیه تطهیر در حق ما نازل شده است.

شما هرکجا بروید نمی توانید آیه تطهیر را از قرآن کریم پاک کنید.

«وَ إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یکذِبُ الْفَاجِرُ»

کسی که مفتضح است فاسق است و کسی که دروغگو است فاجر است.

منظور حضرت زینب این بود که تو و یزید و معاویه فاسق هستید. کسی که به دروغ ادعای خلافت می کند یزید بن معاویه و پدرش معاویه بن ابی سفیان است.

«وَ هُوَ غَیرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»

الحمدلله فاسق و فاجر ما نیستیم و غیر از ماست.

عجیب است من دیدم کلمه «غَیرُنَا» در کتبی مثل «الکامل لابن اثیر» و دیگران حذف شده است. کلمه «غَیرُنَا» خیلی پیام دارد و به معنای بطلان خلافت یزید و معاویه و امثال آن است. کتاب «الکامل لابن اثیر» همین مطلب را آورده است و می نویسد:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکرَمْنَا بِمُحَمَّدٍ وَطَهَّرَنَا تَطْهِیرًا، لَا کمَا تَقُولُ، وَإِنَّمَا یفْتَضَحُ الْفَاسِقُ وَیکذَّبُ الْفَاجِرُ»

الکامل فی التاریخ، المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی الجزری، عز الدین ابن الأثیر (المتوفی: 630 هـ)، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت – لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ / 1997 م، ج 3، ص 186، ثم دخلت سنة إحدی وستین

ملاحظه کنید ایشان عبارت «وَ هُوَ غَیرُنَا» را نیاورده است. به عنوان مثال ما می خواهیم از این کتاب مسائل دینی و تاریخ خود را یاد بگیریم!! «شیخ مفید» در ادامه کتاب «الإرشاد» آورده است:

«فَقَالَ ابْنُ زِیادٍ کیفَ رَأَیتِ فِعْلَ اللَّهِ بِأَهْلِ بَیتِک»

ابن زیاد گفت: خدا با اهلبیت تو چه کرد؟

منظور او این بود که اهلبیت تو را خدا کشت!

«قَالَتْ کتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَی مَضَاجِعِهِمْ»

حضرت زینب فرمود: خداوند از روز ازل افتخار شهادت را برای آنها نوشته بود و آنها به قربانگاه رفتند.

«وَ سَیجْمَعُ اللَّهُ بَینَک وَ بَینَهُمْ فَتُحَاجُّونَ إِلَیهِ وَ تَخْتَصِمُونَ عِنْدَهُ»

فردای قیامت خداوند عالم بین تو و کسانی که آنها را کشتید قضاوت خواهد کرد.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 115، باب ما جری فی الکوفة بعد قتل الإمام الحسین و دخول السبایا علی ابن زیاد

این بالاترین مرحله شجاعت حضرت زینب و ولایتمداری حضرت زینب و دفاع از اسلام و قرآن و اهلبیت و رسوا کردن دودمان بنی امیه است.

کلمه «غَیرُنَا» در اینجا یک دنیا پیام دارد. من می توانستم در رابطه با کلمه «غَیرُنَا» ده ساعت حرف بزنم که چرا حضرت زینب با وجود اسارت کلمه «غَیرُنَا» را به کار بردند.

عبیدالله بن زیاد دستور داد امام سجاد را بکشند، اما حضرت زینب خود را در مقابل آنها قرار داد و فرمود: اگر می خواهید امام سجاد را بکشید، ابتدا باید مرا بکشید!

«عبیدالله بن زیاد گفت: عجیب است که آنها نسبت به همدیگر عشق و علاقه دارند، به طوری که حاضر است خودش کشته شود اما برادرزاده اش کشته نشود.

این در حقیقت نکته بسیار ظریفی است؛ شجاعت حضرت زینب، دفاع حضرت زینب از اسلام، دفاع حضرت زینب از رسول اکرم، دفاع حضرت زینب از ولایت، طرح آیه تطهیر در مجلس عبیدالله بن زیاد.

حال ما نتوانستیم به آنجا برسیم که حضرت زینب در مجلس یزید چکار کردند. حضرت زینب کبری در مجلس یزید واقعا طوفان به پا کردند، به طوری که یزید بعد از خطبه حضرت زینب گفت: عبیدالله بن زیاد بدون اجازه من شهدای کربلا را کشته است!

برفرض که عبیدالله بن زیاد بدون اجازه تو شهدای کربلا را کشته باشد، زنان و کودکان خاندان اهلبیت را چرا اسیر کردید؟! سرهای بریده را برای چه به اینجا آوردید؟! بعضی از وهابی ها عقل و شعور ندارند!!

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم. در بین فرمایشاتی که داشتید، هم مطالب حماسی از نقل حضرت زینب بود و هم روضه هایی در کنار این مطالب بود. خداوند به شما سلامتی و عاقبت بخیری عنایت کند.

دوستان عزیز از شما هم ممنون و سپاسگذار هستم. اینجاست که واقعا معلوم می شود اگر عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) با آن مقام ولایی و مقام بالا و والایی که داشتند نبودند، چه اتفاقی برای دین و مذهب و اعتقادات ما می افتاد.

ما امروزه هرچه داریم مدیون این بانوی بزرگوار هستیم که اسلام را حفظ کردند. امروز این عاشورا و کربلاست که ما را زنده نگهداشته است.

از نگاه و توجهتان ممنونم. بازهم عرض تسلیت و تعزیت عرض می کنم خدمت همه شیفتگان و ارادتمندان به عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها). ان شاءالله شهر دمشق، زینبیه و حرم عقیله بنی هاشم قسمت و روزی همه مان شود.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر أعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

یا علی مدد

 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها