2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
احادیث صحیح در اثبات ولایت و حکومت سیاسی ائمه علیهم السلام
کد مطلب: ١٢٧٢٩ تاریخ انتشار: ٢٨ دي ١٤٠١ - ١٥:٠٠ تعداد بازدید: 214
دروس خارج » فقه الحکومه
احادیث صحیح در اثبات ولایت و حکومت سیاسی ائمه علیهم السلام

(جلسه بیست و ششم 28 08 1401)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه بیست و  ششم 28 08 1401)

موضوع:  احادیث صحیح در اثبات ولایت و حکومت سیاسی ائمه علیهم السلام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

استاد! تکلیف برخورد با اهل حق چگونه است؟

پاسخ:

این ها فرقه های متعددی دارند. بعضی هایشان توجه ندارند یک مطالبی را از بزرگانشان، پدرانشان و مادرانشان گرفته اند تصور می کنند که حق است. برخی از این ها هم مسئله برای شان کاملا روشن است بعد از روشن شدن در رو دربایستی قرار گرفتند و آمادگی برای اظهار حق ندارند.

این ها که مسئله برای شان روشن شده قطعا این ها مستضعف فکری نیستند ولی آن ها که واقعا عوام هستند و با تمام وجود معتقدند که معتقدات شان حق است این ها را می شود مستضعف فکری نامید و این ها از نظر علمی در حدی هم نیستند که انسان با این ها بخواهد صحبت کند و حرف را بپذیرند همچنین چیزی نیستند.

یک دسته است اهل حق هستند در اهواز و دزفول هستند ذهبی ها این ها به حق روشن هستند به قول آیت الله نبوی که از علمای بزرگ دزفول بود برای من نقل می کرد من چند سال است با این ها هستم این ذهبی ها تمام احکام اسلامی را مو به مو عمل می کنند حتی مقلد هستند وجوهات هم می دهند.

روزه می گیرند، نماز می خوانند یک سری اضافاتی هم دارند، خواندن زیارت جامعه کبیره را مثل نماز صبح واجب می دانند و یک برنامه ها یی دارند فقط عیب شان این است که این ها به جای مسجد خانقاه دارند.

اگر همه اهل حق را ما با یک چوب برانیم این دور از انصاف است. من با رئیس شان ایشان دو جلسه منزل ما آمد ما چهار- پنج ساعت با ایشان بحث کردیم همه کتاب هایشان را برای من آوردند.

بنده نتوانستم تشخیص بدهم که این ها ضرورتی از ضروریات دین را انکار می کنند. فقط عرض کردم این ها اهل مسجد نیستند به جای مسجد خانقاه می روند. و تقید شان به احکام از برخی از ما خیلی بیشتر است هم پیر مردها و هم جوان ها و بچه هایشان

یک مرتبه اقای خسرو پناه من را منزل شان دعوت کرده بود خیلی هم مخالف این ها است. ایشان اهل آن جا است من با آقای خسرو پناه چند ساعتی بحث کردیم ایشان بینی و بین ربی یک دلیل که بر انحراف این ها باشد و برای ما اثبات کند نیاورد.

آقای الهامی از علمای دار التبلیغ بود کتابی در رابطه با ذهبی ها نوشته من از اول تا آخر کتاب را خواندم یک سطر مطلب به درد بخور در این کتاب من ندیدم. نه با این ها بحث کرده نه نشسته نه از عقاید این ها خبر دارد.

لذا در مورد این ها ما باید حواس مان را جمع کنیم فردای قیامت باید پاسخگو باشیم. این که مثلا چون اهل حق است و چون صوفی هستند پس بدون دلیل هر حکمی خواستیم بر این ها بار کنیم، نباید چنین باشد. حالا یک مقدار بی پرده من خدمت تان می گویم آیت الله العظمی نوری برای خود من نقل کردند گفتند مقام معظم رهبری منزل ما تشریف آورده بودند فرمودند بحث تان چیست؟ گفتم فعلا ما در رابطه با انحرافات صوفی ها داریم بحث می کنیم.

گفت من دیدم ایشان خیلی ناراحت شد، یعنی آثار ناراحتی در چهره شان نمایان بود و خیلی خوشش نیامد که ما یک همچنین بحثی را در حوزه مطرح می کنیم لذا من حرف را عوض کردم بحث های دیگری را مطرح کردم. چون ایشان خودش برای من نقل کرد این جا مطرح کردم.

لذا آدم باید آگاه باشد یعنی می گویند اگر جاهل حرف نزند دنیا خراب نمی شود:

«لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاس‏»

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج‏2، ص349

اکثر این بحث ها و درگیری ها که پیش می آید به خاطر جهل است اگر ما بر مبنای جهل مان مطالب مان را برنامه ریزی نکنیم خیلی از این اختلافات و این ها بر طرف می شود.

... (در ارتباط با اغتشاشات)

این قضایا می گذرد چیزی نیست ما خیلی نگران این قضایا نیستیم ان شاء الله بشارت های خوبی در آینده به حول و قوه الهی دریافت خواهیم کرد.

شما ببینید رسول اکرم در طول بیست و سه سال چه مصائبی کشید. این مشکلاتی که الان ما داریم در برابر مصائب رسول اکرم هیچ است.

(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يقُولُونَ)

ما مي‌دانيم سينه‌ات از آنچه آنها مي‌گويند تنگ مي‌شود

سوره حجر (15): آیه 97

(يضِيقُ صَدْرُكَ) نسبت به رسول اکرم است که به قولی در صبر و مقاومت الگوی دیگر انبیاء است. حضرت امیر (سلام الله علیه) می فرماید:

«فَصَبَرْتُ‏ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا  أَرَى تُرَاثِي نَهْبا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص48

این قضایا هست. من عقیده دارم همین مسائل آمد افراد نادرست از درست جدا شدند، تصفیه شدند بعضی از این سلبیریتها و بعضی دیگر جدا شدند این خودش یک نعمت بزرگی است مردم این ها را شناختند.

درست است ما هزینه دادیم هزینه زیاد هم دادیم ولی در برابر چیزهایی به دست مان آمد این نا خالصی ها خودشان را نشان دادند و روشن شد که قضیه چه است صدا و سیمای ما یک مقداری بیدار شد مسئولین ما بیدار شدند، مسئولین فرهنگی ما تا حدودی بیدار شدند این خودش یک نعمت بزرگی است.

ان شاء الله خدا کمک کند ظهور نزدیک بشود این نا خالصی ها همه بیرون رفتند دیگر در صف استقبال حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) این افراد ناپاک جایی ندارند اگر بیایند هم خود مردم بیرون می اندازند.

آغاز بحث...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بحث ما در رابطه با ولایت نبی مکرم و ائمه و به تبع آن ولایت مطلقه فقیه بود ما دو سه تا روایت آوردیم و بررسی سندی کردیم که نبی مکرم (صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه (علیهم السلام) «النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ في امر الدین والدنیا» یا بعضی از تعابیر بود:

«أن النبي أولى بالمؤمنين منهم بأنفسهم، بمعنى أحق بتدبيرهم»

المنتخب من تفسير القرآن والنكت المستخرجة من كتاب التبيان - ابن إدريس الحلي - ج 2 ص 192

این خیلی واضح و روشن است که این ها مسئله سیاسی است. یکی از روایت هایی که هست مرحوم شیخ حر عاملی از فضل ابن شاذان نقل کرده است می گوید:

«و روى الثقة الجليل الصدوق الفضل بن شاذان في كتاب إثبات الرجعة»

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج‏2، ص233، ح810

البته بعضی ها روی کتاب اثبات الرجعه یک مقدار حرف دارند که آیا از فضل ابن شاذان است یا نه ولی شیخ حر عاملی یک آدم متخصص این قضیه است وقتی می آید یک عبارتی را به اثبات الرجعة نسبت می دهد ما بیاییم شبهه مطرح کنیم مشکل است.

روایت صد در صد سندا صحیح است. این را عزیزان ملاحظه بفرمایند شیخ حر عاملی که مشخص است. نجاشی در مورد فضل ابن شاذان می گوید:

«و كان ثقة، أحد أصحابنا الفقهاء و المتكلمين. و له جلالة في هذه الطائفة، و هو في قدره أشهر من أن نصفه‏»

مشهورتر این است که ما بیاییم او را توصیف کنیم

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص307

همین طور شیخ طوسی هم دارد. کشی هم به همین شکل دارد امام عسکری می فرماید:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَرَوِيُّ، عَنْ حَامِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ العلجردي الْبُوسَنْجِيِّ، عَنِ الْمُلَقَّبِ بفورا، مِنْ أَهْلِ الْبُوزَجَانِ مِنْ نَيْسَابُورَ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ كَانَ وَجَّهَهُ إِلَى الْعِرَاقِ إِلَى حَيْثُ بِهِ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، فَذَكَرَ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ (علیه السلام)، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ: سَقَطَ مِنْهُ كِتَابٌ فِي حِضْنِهِ مَلْفُوفٌ فِي رِدَاءٍ لَهُ، فَتَنَاوَلَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ (علیه السلام) وَ نَظَرَ فِيهِ، وَ كَانَ الْكِتَابُ مِنْ تَصْنِيفِ الْفَضْلِ، وَ تَرَحَّمَ عَلَيْهِ، وَ ذَكَرَ أَنَّهُ قَالَ: أَغْبِطُ أَهْلَ‏ خُرَاسَانَ‏ بِمَكَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ كَوْنِهِ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ.»

مردم باید به اهل خراسان غبطه بخورند که یک کسی مثل فضل ابن شاذان در آن جا است.

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص542

فضالة ابن ایوب است نجاشی می گوید:

«و كان ثقة في حديثه، مستقيما في دينه‏»

یعنی هیچ انحرافات اعتقادی هم ندارد

رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص310

ابان ابن عثمان جزء اصحاب اجماع است. رجال کشی، کافی و این ها روایاتی آورده اند کشی دارد:

«أجمعت العصابة على تصحيح ما يصح‏»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص170

حداقل توثیقش مشخص است و آقای خویی هم می گوید:

«وهو يكفي في توثيقه ، على أنه وقع في طريق علي بن إبراهيم بن هاشم في التفسير، وقد شهد بأن ما وقع فيه من الثقات»

معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة؛ الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بي‌نا، ج1، ص147

البته ما همان زمانی هم که در حوزه رجال تدریس می کردیم گفتیم اقای خویی فرمایشات شان روی چشم ما است ولی این عبارتی که نسبت به تصحیح علی ابن ابراهیم آورده قابل مناقشه است.

چون این تفسیر اولا مال علی ابن ابراهیم نیست مال یکی از شاگردان ایشان است.

همان ابوالفضل عباس بن محمد بن قاسم ایشان مجهول است هیچ توثیقی ندارد در طور هزار و اندی سال بزرگان ما قبول کردند که این تفسیر از علی ابن ابراهیم است ولی خود تفسیر همچنین مشکلی دارد.  و تفسیر علی ابن ابراهیم تفسیر مخلوطی از تفسیر علی ابن ابراهیم و تفسیر ابوالجارود زیاد ابن منذر است و او ناشر تفکر زیدی ها در مازندران طبرستان بود.

نهایتا هم اگر ما بخواهیم فرمایش اقای خویی را قبول کنیم نسبت به آن راوی اول آن جایی که مشخص است که روایت مال تفسیر علی ابن ابراهیم است. راوی اولش را ما می توانیم حسن حالش را ثابت کنیم ولی راوی های بعدی را نمی شود ثابت کرد.

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه ایشان یک تحقیق گسترده کرده است من ندیدم کسی مثل ایشان تحقیق کرده باشد. البته کتاب سماء المقال في علم الرجال مرحوم کلباسی هم که ما تحقیق کردیم و در دو جلد چاپ شده ایشان هم مفصل آن جا نسبت به تفسیر علی ابن ابراهیم کار کرده است.

این عبارت خیلی تکرار شده است شاید 40 – 50 یا بیشتر:

«ومن هنا رجع الی تفسیر علي ابن ابراهیم»

 یعنی مشخص است این تفسیر مال علی ابن ابراهیم نیست. راوی پنجم محمد ابن مسلم است. در مورد ایشان دارد:

«وجه اصحابنا بالکوفة؛ کان من اوثق الناس»

ثقه تنها نیست بلکه من اوثق الناس است. عبارت نجاشی در مورد ایشان است:

«محمد بن مسلم بن رباح أبو جعفر الأوقص الطحان‏ مولى ثقيف الأعور، وجه أصحابنا بالكوفة، فقيه، ورع، صحب أبا جعفر و أبا عبد الله عليهما السلام، و روى عنهما و كان من أوثق الناس. له كتاب يسمى الأربعمائة مسألة في أبواب الحلال و الحرام. أخبرنا أحمد بن علي قال حدثنا ابن سفيان، عن حميد قال: حدثنا حمدان القلانسي قال: حدثنا السندي بن محمد، عن العلاء بن رزين، عنه به. و مات محمد بن مسلم سنة خمسين و مائة.»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص324

در جای دیگر دارد:

«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِيثُ أَبِي‏»

«زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثٌ الْمُرَادِيُ‏ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا، هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي (علیه السلام) عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ، وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَةِ»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، 136و 137 زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَن‏‏‏

پس سند هیچ مشکلی ندارد و فقط آن چه که مشکل برای ما در این جا است کتاب اثبات الرجعه است بعضی ها تردید کردند و به نظر من تردید جایی ندارد. روایت چه است عزیزان دقت کنند خیلی واضح و روشن است إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، شیخ حر عاملی متوفای 1104 است.

همان روایت ابو خالد کابلی است روایت اولش این است روایت دومش که قضیه لوح حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیه) اسامی ائمه می آورد این مورد نظر ما نیست. این روایت 812 مورد استشهاد ما هست که امام باقر فرمود:

«أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

 (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)

پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛

سوره احزاب (33): آیه 6

«و قال: حدثنا فضالة بن أيوب عن أبان بن عثمان عن محمد بن مسلم قال: قال أبو جعفر عليه السلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لعلي بن أبي طالب عليه السلام: يا علي أنا أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثم أنت يا علي أولى بالمؤمنين من أنفسهم ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي، ثم جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم علي بن موسى، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي، ثم الحجة بن الحسن الذي تنتهي إليه الخلافة و الوصاية و يغيب مدة طويلة، ثم يظهر و يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما »

إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى - بيروت، 1425 ق، ج‏2، ص234، ح812

خیلی واضح و روشن است بعضی از این آخوندهایی که به اصطلاح مغزشان ویروسی شده می گویند ائمه (علیهم السلام) امامت شان ثابت نیست. آقای عابدینی می گوید ائمه نمی دانستند امام بعد از خودشان چه کسی است؟ امام صادق نمی دانست تصور می کرد که امام بعد از خودش، اسماعیل است ! امام عسکری تصور می کرد سید محمد است.

مثل این روایت ما حدود 300 تا روایت پیدا کردیم که نام ائمه (سلام الله علیهم) در کتب شیعه و سنی آمده است.

یا آقای صفری که آن روز هم نقل کردیم تردید می کند که امیر المؤمنین بعد از خودش خلیفه معین کرد، انتخاب را به عهده مردم واگذار کرد. نمی دانم این ها یا بی سواد هستند یا مغرض هستند احساس می کنم اصلاً‌ با کتب روایی ما هیچ آشنایی ندارند مگر می شود یک کسی 20- 30 سال در حوزه تدریس بکند و با این طور روایات آشنا نباشد؟

ببینید دارد: «تنتهي إليه الخلافة و الوصاية» یعنی تمام ائمه حق خلافت داشتند زمینه فراهم نشد آن بحث دیگری است عرض کردیم ائمه «اولی بالمؤمنین» هستند وظیفه این ها تأسیس حکومت و اجرای عدالت است ولی بعضی از وظایف این ها یک شرایطی در جامعه دارد تا آن شرایط محقق نشود امر بر امام اظهارش لازم نیست مثل رسول اکرم موظف بود برای تأسیس حکومت ولی  چون در مکه نیرو نداشت اقدام نکرد.

امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در آن 25 سال نیرو نداشت شرایطش نبود اقدام نکردند ولی بعد از این که شرایط فراهم شد حکومت تشکیل دادند و یک جا هم امام نفرمود خلافت من مشروعیتش با بیعت مردم است.

 غیر از قضیه نامه ای که به معاویه می نویسد در نامه 6 می گوید معاویه! تو که من را به عنوان خلیفه منصوب پیغمبر قبول نداری ولی ابابکر و عمر و عثمان را به عنوان خلیفه منتخب قبول کردی با مبنای تو من را مردم انتخاب کردند. چرا آن ها را قبول کردی زیر بار خلافت من نرفتی؟ این از باب قاعده الزام است حتی خوارزمی از علمای اهل سنت وقتی نامه 6 نهج البلاغه را مطرح می کند می گوید فرمایش حضرت امیر به معاویه از باب قاعده الزام است.

می گوید تو که خلافت انتخابی را قبول داشتی مردم هم با من بیعت کردند و انتخابم کردند چرا زیر بار نمی روی؟

ولی در کنارش در نامه های متعدد دیگر حتی به معاویه، امیر المؤمنین خلافت شان را به رسول اکرم انتصاب می فرمایند. چندین نامه که حضرت انتخاب را محول می کند که من را پیغمبر انتخاب کرده است.

«و يغيب مدة طويلة، ثم يظهر و يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما»؛ این روایت صراحت دارد بر این که ائمه (علیهم السلام) یکی از وظائف شان از طرف خدای عالم عبارت از تشکیل حکومت است ولی تشکیل حکومتی که شرایطی دارد اگر آن شرایط فراهم نشود این وجوب بر امام تعلق نمی گیرد.

این یک روایت خیلی واضح و روشن است سندش هم عرض کردیم هیچ مشکلی ندارد. روایت دیگر در کفایة الأثر هست سندش مثل این نیست ولی مؤید است در صفحه 273

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِعَلِيٍّ (علیه السلام)»

 رسول اکرم به امیر المؤمنین فرمود:

«أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَكَ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُوسَى أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ مُحَمَّدٌ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ عَلِيٌّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ بَعْدَهُ الْحَسَنُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ.»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص 177، باب ما روي عن الحسين بن علي (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) في النصوص على الأئمة الاثني عشر صلوات الله عليهم أجمعين‏.

تک تک نام همه ائمه را می‌ آورد «وَ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ» این هم خیلی واضح و روشن است همان تعبیری که:

«علي مع الحق والحق مع علي»

الإمامة والسياسة؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ.، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، تحقيق: خليل المنصور، ج1، ص68

تاریخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج14، ص320

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: الْحَقُّ مِنْ بَعْدِي مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ يَدُورُ الْحَقُّ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 31، ص376

«علي مع الحق، والحق مع علي يدور حيثما دار»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج2، ص174

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم رحم الله عليا اللهم أدر الحق معه حيث دار هذا حديث صحيح على شرط مسلم»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص134، ح4626

واضح و روشن است داستان علامه امینی را حتماً دوستان شنیده اند که ایشان می گوید من شنیدم معاون دانشگاه بغداد کتابی نوشته در رابطه با امیر المؤمنین اشعاری گفته می خواستم بروم با ایشان یک ملاقاتی کنم اشعار ایشان را بگیرم و در الغدیر اضافه کنم.

آدرس گرفتم خیلی ها گفتند که ایشان آدم خیلی اعجوبه ای است به این سادگی ها وقت ملاقات نمی دهد. در شرح حالش آقایان نوشتند می گفت من رفتم در منزلش را زدم خادم آمد گفتم منزل فلانی گفت بله گفت به ایشان بگویید که یک شیخی از شیعه آمده می خواهد با شما ملاقات کند. او در بهار خواب طبقه بالا بود نگاه کرد دید یک شیخ شیعه با عمامه سفید آمده یک مقداری با نظر تحقیر گفت بیا ببینم چه می خواهی بگویی؟ می گوید ما رفتیم نشستیم یک مقداری صحبت کردیم.

-بحثش خیلی مفصل است- گفتم شنیدم شما اشعاری در رابطه با امیر المؤمنین گفتید گفت بله من غیر از آن، 3 تا تألیف در رابطه با حضرت علی دارم یک کتابی نوشتم در آن جا ثابت کردم که «علیٌ مع الحق والحق مع علی»

 علامه امینی می گوید گفتم آیا عبارت «علیٌ مع الحق والحق مع علی» مخصوص حضرت امیر (سلام الله علیه) است یا در حق دیگران هم نازل شده؟ گفت نه این در حق علی است.

گفتم اگر در حق دیگران هم آمده باشد چه کار می کنید؟ گفت نه نیست گفت من چند تا روایت آوردم که پیغمبر اکرم فرموده:

 «عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمَّارٍ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَار»

علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج1، ص223

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص35

«إن عمارا مع الحق والحق معه يدور عمار مع الحق أينما دار»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج3، ص262

می گفت وقتی این روایت ها را از مصادر اهل سنت آوردم برگشت گفت شیخ یک سوم تلاش عمرم را تو به باد دادی ثابت کردی یک سوم عمر من باطل بود. چون من تصور می کردم که این فقط در رابطه با امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است.

گفتم نه من به این انتخابت تبریک می گویم گفت چه تبریکی وقتی که این قضیه در حق دیگران هم هست گفتم بله در رابطه با عمار هست ولی درباره عمار هست: «إن عمارا مع الحق والحق معه يدور عمار مع الحق أينما دار» عمار همواره دور حق می چرخد.

 درباره علی دارد «علي مع الحق، والحق مع علي الحق یدور مع علی حيثما دار»؛ حق گرداگرد علی می چرخد عمار گرداگرد حق می چرخد ولی درباره علی هست «الحق یدور مع علی حيثما دار»

گفت وقتی من این را گفتم دو تا از پسرانش بودند بلند شد گفت:

«لمثل هذا الکلام یجب أن یقام ویقعد»

به احترام این بلند شدم که برای همچنین تحلیلی باید ایستاد برای این جمله احترام قرار داد.

در هر صورت ...

در این جا دارد:

«هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص 177، باب ما روي عن الحسين بن علي (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) في النصوص على الأئمة الاثني عشر صلوات الله عليهم أجمعين‏.

در روایات نسبت به ائمه (علیهم السلام) زیاد داریم چند تا روایت دیگر هم هست یعنی غیر از حضرت امیر (سلام الله علیه) این ها با حق هستند و حق هم با این ها هست.

 این هم یک روایتی است که کاملاً اثبات می کند آن چه که این ها ادعا می کنند ادعای این ها حق است «هُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ»؛ عصمت مطلق این ها را اثبات می کند حتی نه تنها گناه بلکه هر گونه سهو و اشتباه را هم از ائمه نفی می کند. اگر ائمه سهوی داشته باشند «الحقُ معهم» به صورت مطلق معنا پیدا نمی کند.

 باز در روایت دیگر، این روایت را عزیزان خوب دقت کنند روایت خیلی زیبایی است کافی، جلد 1، صفحه 286 سند روایت هم صحیحه است.

علی ابن ابراهیم است که «ثقةٌ فی الحدیث» محمد ابن عیسی ابن عبید هست «جلیلٌ فی اصحابنا ثقةٌ» یونس ابن عبد الرحمن از اوثق الثقات است من به یونس خیلی علاقه دارم.

 در بعضی از جاهایی که یادمان بیاید یک کسی را دعا کنیم من جمله یونس ابن عبد الرحمن را دعا می کنم آدم خیلی عجیبی بود و به قولی عزیز دُر دانه امام رضا و امام جواد (سلام الله علیهما) بود.

خیلی هم برای تثبیت احادیث ائمه تلاش کرد عبدالله ابن مسکان هست که باز از اصحاب اجماع است ابو بصیر اسدی هست. آقای خویی یک فرمایشی دارد چون 3 تا ابو بصیر داریم که از این 3 تا ابو بصیر یک موردش ظاهراً ثقه هست آن یحیی ابن قاسم هست آقایی می گوید چون مشهور در میان ابو بصیرها ایشان هستند آن ها خیلی زیاد روایت ندارند قلیل الروایة هستند.

معمولاً عبارت هایی که به صورت مطلق می آید به فرد مشهور انصراف دارد مثلاً بروجردی می گویند شاید صد تا عالم به اسم بروجردی داشته باشیم ولی معمولاً‌ این واژه می آید به آیت الله العظمی بروجردی انصراف پیدا می کند.

 یا گلپایگانی در طول تاریخ زیاد داریم ولی الان اگر آیت الله گلپایگانی می گویند انصراف به این مشهور دارد.

 ابو بصیرها هم می گوید ابو بصیر اسدی یحیی ابن قاسم ایشان از مشاهیر بوده و کثیر الروایه هم هست هر کجا ابو بصیر در روایات به صورت مطلق آمده یک دفعه مثلاً پسوند یا پیشوند یا قیدی دارد ما تابع قید هستیم آن هیچ ولی به صورت مطلق بیاید انصراف به یحیی ابن قاسم ابو بصیر اسدی دارد که نابینا بوده و علی ابن ابی حمزه بطائنی هم عصا کش ایشان بوده بنیانگذار مذهب واقفیه.

سند هم کاملاً صحیح است اگر هم بگوییم صحیحه اعلایی جا دارد یعنی تمام روات شان اتفاقی است روایت خیلی مفصلی است ابو بصیر می گوید من از آقا امام صادق سوال کردم از:

(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)

اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصيای پيامبر] را!

سوره نساء (4):‌ آیه 59

روایت این است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (علیهم السلام) فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ (علیهم السلام) فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ‏ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَكَانَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ (علیها السلام) فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ ثَقَلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ بَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ (علیه السلام) كَانَ الْحَسَنُ (علیه السلام) أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ (علیه السلام) لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ‏ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص286، بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِداً، ح1

البته این را عزیزان دقت بکنند یکی از شبهاتی که وهابی ها دارند ما خودمان هم با پروفسور غامدی در قصة الحوار الهادی هم آوردیم می گفت شما آیه تطهیر را نهایتاً اثبات کنید که در رابطه با حضرت علی، امام حسن، امام حسین و حضرت زهرا است دیگر نسبت به دیگر ائمه نمی توانید این را اثبات کنید. جواب دادم گفتم اولاً در منابع شما هم هست

أما قرأت في الأحزاب : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا قال : ولأنتم هم ؟ قال : نعم

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان، ج22، ص12، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1415هـ

پس مشخص است که ائمه دیگر هم همچنین ادعایی دارند و غیر از ائمه هیچ کسی همچنین ادعایی نداشت این هم ما نداشتیم در زمان نزول آیه عصمت این چهار نفر تثبیت شد، عصمت این چهار نفر که تثبیت شد تمام گفتارشان برای ما حق است و این ها گفتند در زمان نزول آیه موجودین از معصومین ما هستیم ولی بعد از ما معصوم دیگری به نام علی ابن الحسین و محمد ابن علی، جعفر ابن محمد عصمت دیگر ائمه را هم این چهار نفر معصوم معین کردند.

وقتی معین کردند این ها وقتی معصوم هستند گفتند غیر از ما هم افراد معصومی هست اثباتش هست که نفی ماعدا نمی کند. در آیه قرآن نیست که غیر از این ها معصوم نیستند نیامده وقتی نفی ماعدا نشده این ها وقتی عصمت ائمه بعد را تأیید کردند ما دیگر ناگزیر هستیم قبول بکنیم. لذا این که می گوید:

«نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (علیهم السلام)»

این در زمان نزول آیه ومن خُطِب بوده

«فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ (علیهم السلام) فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

چرا اسم امیر المؤمنین در قرآن به صراحت نیامده است؟

 حضرت فرمود:

«قُولُوا لَهُمْ»

‌این هایی که همچنین ادعای می کنند به این ها بگو:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ‏ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً»

در قرآن (اقیموا الصلاة) آمده دیگر 4 رکعت بخوانید، 3 رکعت بخوانید و 2 رکعت بخوانید در قرآن نیست این به عهده رسول اکرم واگذار شده است.

«حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً»

 

...هفت مرتبه طواف بکنید

«حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِفَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي...»

به همین شکل تا به آیه تطهیر می رسد که آیه تطهیر به این شکلی هست آخرش دارد بر این که:

«كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ ...»

تا آنجا که:

 «فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ (علیه السلام) كَانَ الْحَسَنُ (علیه السلام) أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ»

بعد از امام حسن (سلام الله علیه):

«قَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ»

یعنی خطاب به امام حسن (سلام الله علیه)

 «وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ»

امیر المؤمنین سلام الله علیه

 «فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ (علیه السلام) لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ‏ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ (علیه السلام) فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ) فِي كِتابِ اللَّهِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) »

بعد هم یک سری روایاتی که ما داریم تا امام باقر یا امام صادق مشخص شده؛ چون طرف مقابل می خواست امامت امام صادق برایش روشن بشود امامت امام باقر برایش روشن بشود امامت بعد را کار نداشت.

پرسش:

استاد ببخشید اهمیتِ گفتن ولایت بیشتر است یا اهمیت تبیین رکعات نماز، این ذهن انسان می آید اگر واقعاً اهمیت ولایت و گفتن اسامی ائمه مهم تر از تبیین نماز است چرا در قرآن نیامده؟

پاسخ:

امام (رضوان الله تعالی علیه) در کشف اسرار می فرماید اگر نام ائمه در قرآن آمده بود قطعاً این ها بعد از رسول الله قرآن را تحریف می کردند و این قرآن که تحریف می شد ولو یک آیه این حذف می شد دیگر آیات قرآن هم از حجیت می افتاد.

پرسش:

نقل امام معصوم است؟

پاسخ:

نه! امام خمینی

پرسش:

احتمالات است.

پاسخ:

 قطعی نیست این احتمال نیست. این ها با تمام توان به میدان آمدند که تمام احادیثی که در رابطه با فضایل امیر المؤمنین است سوزاندند گفتند شما هیچ نگویید

«فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا فمن سألكم فقولوا بيننا وبينكم كتاب الله»

تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة : الأولى، ج 1، ص 3

کتاب تذکرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 3 و لذا اگر این عبارت در قرآن بود تحریف می کردند.

پرسش:

وضعیت خود قرآن با روایات فرق می کند گفتند روایات را بسوزانید در مورد قرآن که نگفتند.

پاسخ:

مگر عثمان، قرآن ها را نسوزاند؟

پرسش:

بقیه قرآن ها را سوزاند

پاسخ:

یک قرآنی که دلش می خواست آورد و ائمه و اهل بیت هم ساکت ماندند قرآنی که امیر المؤمنین نوشت آورد در میان مسجد خواند خلیفه دوم گفت ما احتیاجی به قرآن شما نداریم

پرسش:

آیه 41 سوره حجر صریحاً از امیر المؤمنین اسم می برد و روایت هم است.

پاسخ:

روایت هست ولی سند درست و حسابی ندارد. ببینید ما جوابی که به این ها می دهیم این است که می گوییم آیا در  آیه 40 سوره توبه اسم ابوبکر آمده که می گویند درباره ابوبکر است؟!

(إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)

اگر او را ياري نکنيد، خداوند او را ياري کرد؛ (و در مشکلترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالي که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مي‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايي که مشاهده نمي‌کرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز)است؛ و خداوند عزيز و حکيم است!

سوره توبه (9): آیه 40

می گویند کسی انکار کند این آیه در حق ابوبکر است کافر است فتوا دادند. آیه 11 سوره نور می گویند درباره عایشه است آیه إفک، اسم عایشه که نیامده به کمک روایت می گویند این آیه در حق عایشه است منکرش هم کافر است.

اگر بنا است این باشد طبق آیه 44 سوره نحل

(بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ)

(از آن ها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آن ها روشن سازی؛ و شايد انديشه کنند

سوره نحل (16): آیه 44

یعنی این آیه تثبیت می کند تمام گفتار پیغمبر عین قرآن است آیه 7 سوره حشر

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آن چه را رسول خدا برای شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آن چه نهی کرده خودداری نماييد.

سوره حشر (59): آیه 7

این ثابت می کند تمام گفتار پیغمبر، یعنی قرآن در کنار تبیین پیغمبر قرآن است قرآن منهای تبیین پیغمبر این قرآن نیست!

«والسلام علیکم ورحمة الله»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها