2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
نصب حاکمیت توسط خداوند
کد مطلب: ١٢٧١٣ تاریخ انتشار: ٢٥ دي ١٤٠١ - ١٨:١١ تعداد بازدید: 182
دروس خارج » فقه الحکومه
نصب حاکمیت توسط خداوند

(جلسه چهاردهم 02 08 1401)

 بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) - سال نوزدهم

 (جلسه چهاردهم  02 08 1401)

موضوع:  نصب حاکمیت توسط خداوند  

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

آغاز بحث...

بحث مان در رابطه با خطبه 40 حضرت علی (سلام الله علیه) بود که این در حقیقت دستمایه بعضی از مخالفین حکومت علوی شده و می گویند حضرت امیرالمومنین علیه السلام در این جا بحث حکومت مردمی را مطرح کرده است.

 می گوید مردم هستند که باید تکلیف جامعه را روشن کنند. اگر چنانچه مردم آمدند یک فاجری را انتخاب کردند که امور حکومت را به دست گرفت، امیر المؤمنین (سلام الله علیه) این را تأیید کرده است.

شما در فضای مجازی بگردید خطبه 40 را ببینید رویش خیلی حرف و حدیث زیاد است حتی بعضی از خودی های ما هم می بینیم پای شان لغزیده است.

 یا همان اول روایتی که از سلیم ابن قیس خواندیم که حضرت می گوید اگر حاکمی از دنیا برود ظالم باشد یا عادل مردم قبل از این که او را دفن بکنند تکلیف حکومت بعدی را باید روشن بکنند وحاکم را انتخاب بکنند.

این دستمایه یک عده ای شده ومی گویند حکومت در اسلام، مردمی است. انتصابی نیست بلکه انتخابی است. در همان جا هم عرض کردیم حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرماید این حکم در صورتی است که انتخاب حاکم به عهده مردم گذاشته شود و حال آن که خدای عالم حکومت را به عهده نبی مکرم گذاشته ونبی مکرم هم من را به عنوان حاکم معرفی کرده و من را مسئول سیاسی جامعه معرفی کرده است.

افراد مخالف اول خطبه را می گویند اما ذیل خطبه را که بیانگر مراد حضرت امیرالمومنین  (سلام الله علیه) هست را بیان نمی کنند.

یا همین آقایی که نمی خواهم نامش را ببرم می گوید حضرت امیرالمومنین علیه السلام برای بعد از خودش خلیفه معین نکرد بلکه به مردم واگذار کرد. ببینید در حقیقت یک نوع هنجار شکنی فرهنگی است.

ابن کثیر دمشقی سلفی شاگرد ابن تیمیه به صراحت می گوید:

«إن علي ابن ابي طالب اوصى إلى الحسن ابنه»

حدود 50 تا مصدر در شیعه و سنی داریم. 300 تا روایت داریم شیعه و سنی نقل کردند که رسول اکرم گفت بعد از من خلیفه امیر المؤمنین، امام حسن، امام حسین تا حضرت مهدی  سلام الله علیهم نام برده است که حدودا در 300 تا روایت موجود است.

 این ها را آقایان به هیچ وجه نمی گویند یا سوادش را ندارند یا سوادش را دارند ولی عناد دارند.

پرسش:

این سیصد تا روایت در منابع اهل سنت هم است؟

پاسخ:

هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت است. بیش از سیصد تا است. ما ان شاء الله در دائرة المعارفی که داریم در موضوع امامت می نویسیم احتمالا جلد دوم یا سوم آن همین روایات است.

روایات زیادی در این زمینه است که ما بررسی سندی هم کرده ایم. یعنی اگر در یک مورد ده تا روایت بوده است تلاش کردیم دو_سه روایت مان را تصحیح بکنیم ولی تا به حال کسی چنین کاری نکرده است.

پرسش:

استاد! حکومت را خداوند به عهده نبی مکرم اسلام قرار داد و ائمه اثنی عشر را به تبع آنها یا این که مردم یا متخصصین حاکم جمهور را انتخاب بکنند؟

پاسخ:

نه.

(إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ)

ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داوري کن،

سوره ص (38): آیه 26

(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)

(به خاطر بياور) هنگامي را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روي زمين، جانشيني [= نماينده‌اي‌] قرار خواهم داد.»

سوره بقره (2): آیه 30

(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

(به خاطر آوريد) هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود. و او به خوبي از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز اماماني قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نمي‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)»

سوره بقره (2): آیه 124

این ها کاملا مشخص است.

(إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا)

ما اين کتاب را بحق بر تو نازل کرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت کني؛ و از کساني مباش که از خائنان حمايت نمايي!

سوره نساء (4): آیه 105

(لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ) نسبت به نبی مکرم مشخص است. یا عبارت های عبارت هایی که از حضرت امیر هست  ما قبلا همین جا مطرح کردیم که حضرت امیر می‌فرماید:

«إنّ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أمَّرَني»

پیامبر من را امیر و حاکم مردم قرار داده است.

ما از این دسته روایات الی ما شاء الله داریم. یعنی این تعبیر «أمّرَني» را در نرم افزارهای علوم اسلامی جست وجو بکنید فراوان می آورد.

پرسش:

استاد!  تنفیذ رهبری مشکل را حل می کند.

پاسخ:

ببینید آن یک بحث دیگری است. توده مردم با آن شرایطی که قانون معین کرده است و شورای نگهبان با شریعت تطبیق کرده می آیند رأی می دهند. بعد رأی این ها را رهبری تنفیذ می کند.

می گوید:

«مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131

«فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏» این نص روایت است. «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏» ایا این تشخیص مرجع، تشخیص ولی فقیه از دست همه ساخته است؟ نه، می گوید شما افرادی را معین کنید که فقیه شناس است مرجع شناس است باشند ولی امر شناس است باشند.

 اول رساله هم همه آقایان آورده اند راه شناختن مرجع و اعلمیت سه راه دارد. یا خود انسان اهل تشخیص باشد یا دو نفر شاهد، شهادت بدهد به شرط این که کسی بر ضد او شهادت ندهند. دیگر این که افراد خبره بگویند این آقا مرجع و اعلم است.

این چیزی است که ما از متن روایات فهمیدیم. ما روایات را کنار نگذاشتیم و یک سری مسائل را مثل اروپا امروز قانون کنیم بعد از دو ماه سه ماه دوباره عوض کنیم و بعد از پنج سال دوباره تبصره بزنیم اصل قانون دو سطر ولی تبصره هایش دویست صفحه بشود!

شما ببینید در این 43 سال چند مورد قانون های مصوب تبصره خورده است؟ ما نمی گوییم نخورده شاید فهم اقایان متفاوت باشد یک مرجع می آید از روایات یک مطلبی می فهمد بعد از دو سال سه سال مدارک جدیدی پیدا می کند از نظر خودش برمی گردد.

این در حقیقت ضعف مرجع نیست بلکه این دلیل بر این است که این مرجع همواره در پیشرفت است یعنی موارد جدیدی از کتاب و سنت به دست می آورد. اگر دید در یک جایی هم اشتباه کرده است اشتباه خودش را اصلاح می کند. اصلاح دوم هم بیانگر کتاب و سنت است.

لذا این را عزیزان ملاحظه کنند من قبلا این ها را مفصل مطرح کردم.

پرسش:

استاد در سایت موسسه هم آمده هم ابن کثیر هم الاغانی و هم عقد الفرید دارند.

پاسخ:

بله ما این را قبلا مفصل همین جا مطرح کردیم. ببینید در کتاب کافی که روایتش صحیح هم است دارد:

«ِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص216، بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّين‏، ح4

سیاست بندگان را به دست بگیرد. ببینید «لِيَسُوسَ عِبَادَهُ‏» پیغمبر سیاست امور را به دست بگیرد. این آقایانی که شعار می دهند مثل مصطفی طباطبایی و این ها که پیغمبر وظیفه اش فقط این بود که انذار کند.

(مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ)

پيامبر وظيفه‌اي جز رسانيدن پيام (الهي) ندارد؛ (و مسؤول اعمال شما نيست). و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان مي‌داريد مي‌داند.

سوره مائده (5): آیه 99

(فَإِنَّمَا عَلَيكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)

تو فقط وظيفه ابلاغ آشکار داري.

سوره نحل (16): آیه 82

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کنی.

سوره الغاشیه (88): آیه 22

ما جواب این ها مفصل خواهیم داد برای اقایانی که به این آیات استناد می کنند. ما شاید یک تا دو هفته روی همین آیاتی که این ها استدلال می کنند ما این ها را بحث کنیم و جواب بدهیم.

ولی این جا روایت دارد: «لِيَسُوسَ عِبَادَهُ‏» یا مثلا در روایت کافی جلد 1 صفحه 216 دارد:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَمْرَ خَلْقِه‏»

امورات خلق را به پیامبر واگذار کرده است.

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص216، بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام) فِي أَمْرِ الدِّين‏، ح4

باز در روایت دیگر در کافی: «أَمْرَ خَلْقِه‏» دارد. یا در کتاب الامالی دارد:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي إِلَيْكُمْ رَسُولًا وَ أَمَرَنِي أَنْ أَسْتَخْلِفَ عَلَيْكُمْ عَلِيّاً أَمِيراً أَلَا فَمَنْ كُنْتُ نَبِيَّهُ فَإِنَّ عَلِيّاً أَمِيرُهُ تَأْمِيرٌ أَمَّرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكُم‏»

تَأْمِيرٌ این چه امیری است أَمَّرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكُم.

«وَ أَمَرَنِي أَنْ‏ أُعْلِمَكُمْ ذَلِك‏»

خداوند به من دستور داده است علی ابن ابی طالب که سیاست مردم به دست او است به شما اعلام بکنم

«لِتَسْمَعُوا لَهُ وَ تُطِيعُوا»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص407

یا مثلا بعد از آیه ولایت دارد:

«سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين‏»

علی به عنوان امیر مؤمنین. بعد روای می گوید

«فَقَالُوا: أَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»

خود خلیفه اول و دوم گفتند این که بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين می گویید خدا گفته علی امرة المومنین است یا پیغمبر گفته است.

 «فَقَالَ لَهُمْ نَعَمْ حَقّاً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَقَالَ إِنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ- وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ- يُقْعِدُهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الصِّرَاطِ- فَيُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهُ الْجَنَّةَ وَ يُدْخِلُ أَعْدَاءَهُ النَّارَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها ... إلخ‏ »

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص389

دیگر از این واضح تر و روشن تر. ؟!

پرسش:

استاد پس این لقب امیر المؤمنین بار سیاسی دارد تا بار مذهبی هم دارد.

پاسخ:

بله بار سیاسی دارد. یا مثلا شما ببینید در منابع اهل سنت دیلمی متوفای 509 دارد:

«حذيفة بن اليمان لو علم الناس متى سمي علي أمير المؤمنين ما أنكروا فضله سمي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد»

الفردوس بمأثور الخطاب؛ اسم المؤلف: أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا الوفاة: 509 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 هـ - 1986م، الطبعة: الأولى، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ج3، ص354، ح5066

وهمچنین روایات متعدد دیگر ما داریم یعنی شاید بیش از سی - چهل تا روایت داریم:

«إِنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ بِوَلَايَةٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَقَدَهَا لَهُ فَوْقَ عَرْشِهِ»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص131

این دسته از روایاتی که این بحث را دارد یا مثلا:

«أُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج27، ص233

«سَمَّاهُ اللَّهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُسَمَّى بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَه‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج52، ص373

یکی دو تا روایت نیست. یعنی روایت اگر نگوییم متواتر است از مستفیض قطعا بالاتر است. همه این روایات نشان می دهد که قضیه ای قضیه ی امارت: «امرنی رسول الله» یا «ان الله امرنی» «اُ امر علی علیکم» «تامیرٌ امره الله» مربوط به سیاست وحکومت است.

اگر این واژه امره و امیرالمؤمنین را در روایات اهل سنت و شیعه جستجو کنید یعنی شاید بیش از 50 تا روایت در این قضیه مطرح شده است.

من این مباحث را که دیدم قلبم به درد آمد دو سه مرتبه هم مطالعه کردم که اولش جناب اقای دکتر رفیعی حفظه الله که ما واقعا به ایشان ارادت داریم ولایی تمام عیار است الان از دست این آقایانی که در المصطفی هستند و مطالب خلاف ولایت دارند مطرح می کنند آن روز زنگ زده بود با بغض به من می گفت.

گفت ایشان دارد رسما سر کلاس و سخنرانی می گوید اصلا برای غدیر بیعتی ثابت نشده است، بیعت تنها در تاریخ برای یزید ثابت شده که معاویه از مردم گرفته است غیر از بیعت برای یزید در تاریخ ما بیعتی نداریم. و همه این ها کسانی که می گویند در غدیر بیعت شده دروغ است چون اگر بیعت شده بود باید یک روایتی به عنوان نقض بیعت داشتیم.

حالا ما به جای یک روایت بیست تا روایت می آوریم که واژه نقض و نقص بیعت آمده است. در کلمات امیر المؤمنین در کلمات صحابه و در کلمات ائمه (علیهم السلام) نقض البیعه و یا نقص البیعه آمده است. این کار بی سواد ها است که این طور مطالب را می گویند.

سوال جدی دیگری که مطرح است این است که چرا امام علی بعد از سقیفه از جریان غدیر دفاع نکرد؟

ملاحظه بفرمایید در اصول کافی در رابطه با غدیر روایتی هست که سند آن هم صد در صد صحیح است روایت دارد:

«لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا وَ خَاصَمَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ....»

تا آن جایی که دارد:

«قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَأَتَيْتُ عَلِيّاً (علیه السلام) وَ هُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم...»

یعنی همان لحظه که دارد  پیغمبر را غسل می دهد. یعنی همان لحظاتی که سقیفه شروع شده هنوز سقیفه تمام نشده است.

«فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ»

حضرت در همین جا دارد که البته تعبیر خیلی تندی است

«أَنَّ إِبْلِيسَ وَ رُؤَسَاءَ أَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّي أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ ... قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ وَ مَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص343 و 344

می گوید حضرت امیرالمومنین علیه السلام قبل از خلافتشان به غدیر استناد نکرده است. خیلی واقعا مایه تأسف است.

پرسش:

استاد سندش مشکل ندارد؟

پاسخ:

سندش هم صد در صد صحیح است.

پرسش:

مثل حدیث مناشده است.

پاسخ:

نه، حدیث مناشده زمان خلافت است. کلمه ناشده را نیاورید و کار را خراب نکنید. مناشده حضرت امیر در رَحْبَه یا رُحْبه و روی رحبه هم اختلاف است که حیات مسجد کوفه بوده یا سه چهار کیلومتری کوفه بوده است.

آن جایی که حضرت بعد از این که خلیفه می شود می آید مناشده و احتجاج می کند بحث جدایی است. دوران خلافتش را اصلا پرونده اش را جدا می کنیم.

پرسش:

در مدینه هم بود و مناشده شد؟

پاسخ:

بله در مدینه هم است. آن مناشده ای که مطرح می کنند مناشده و احتجاج برای بعد از خلافت شان است. این روایتی که از کتاب کافی عرض کردم کافی جلد 8 صفحه 343 و 344 است و روایت هم صد در صد صحیح است.

این را دقت کنید استدلال عقیب بیعت ابی بکر

«عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ الصَّحِيحِ عَنْ رِجَالٍ ثِقَةٍ أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله وسلم) خَرَجَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ...»

تا آن جا که حضرت امیر بیعت کردند مسجد آمد. همان که کشان کشان ایشان را آوردند. خطبه حضرت امیر روز اول یا دوم بیعت ابوبکر است فرمود:

«يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ اللَّهَ اللَّهَ لَا تَنْسَوْا عَهْدَ نَبِيِّكُمْ إِلَيْكُمْ فِي أَمْرِي وَ لَا تُخْرِجُوا سُلْطَانَ مُحَمَّدٍ مِنْ دَارِهِ وَ قَعْرِ بَيْتِهِ إِلَى دُورِكُمْ وَ قَعْرِ بُيُوتِكُمْ... وَ لَا عَلِمْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) تَرَكَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ حُجَّةً وَ لَا لِقَائِلٍ مَقَالًا»

این روز دوم بیعت ابوبکر است.

حضرت همان جا یا روز اول یا دوم خلافت ابوبکر است می گوید:

«فَأَنْشُدُ اللَّهَ رَجُلًا سَمِعَ النَّبِيَّ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ يَقُولُ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»

هرکس شنیده

«أَنْ يَشْهَدَ الْآنَ بِمَا سَمِعَ قَالَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ فَشَهِدَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا بَدْرِيّاً بِذَلِكَ وَ كُنْتُ مِمَّنْ سَمِعَ الْقَوْلَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَكَتَمْتُ الشَّهَادَةَ يَوْمَئِذٍ فَدَعَا عَلِيٌّ عَلَيَّ فَذَهَبَ بَصَرِي»

زید ابن ارقم می گوید من جزء آن ها بودم کتمت الشهاده. علی نفرین کرد چشمم نابینا شد. این برای چه زمانی است؟  برای «في قضیة دعوة علي الی بیعة ابي بکر».

پرسش:

استاد در مورد مالک ابن انس هم ظاهرا همین است که حضرت نفرین کرد

پاسخ:

نفرین مالک ابن انس و افراد دیگر برای دوره خلافت حضرت امیر است. این را مرحوم طبرسی می آورد با این تعبیر:

«بِإِسْنَادِهِ الصَّحِيحِ عَنْ رِجَالٍ ثِقَة»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص70- 74

مرحوم طبرسی هم آدم ملا و با سواد است. ان شاء الله باقی باشد برای جلسه بعد

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها