2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
لزوم تشکيل حکومت اسلامی برای اجرای احکام
کد مطلب: ١٢٧٠٤ تاریخ انتشار: ٢٢ دي ١٤٠١ - ١٨:١٣ تعداد بازدید: 263
دروس خارج » فقه الحکومه
لزوم تشکيل حکومت اسلامی برای اجرای احکام

(جلسه پنجم 17 07 1401)

 بسم الله الرحمن الرحيم

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه)- سال نوزدهم

(جلسه پنجم  17 07 1401)

موضوع:  لزوم تشکيل حکومت اسلامی برای اجرای احکام

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين و هو خير ناصر و معين الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسيما علی مولانا بقية الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی يوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِی لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

پرسش:

حقيقت نور در حديث نور مشخص هست چه است؟

پاسخ:

عالم برزخ،‌ در برابر عالم مثال قطره ای در برابر دريا است. عالم مثال در برابر عالم ملکوت قطره ای در برابر دريا است. و عالم ملکوت در برابر جبروت به همين شکل بعضی ها به جبروت تعبير می کنند و بعضی ها لاهوت تعبير می کنند

ولی آقايانی که در عالم برزخ روح شان جدا می شود و آن جا را می بينند يک شب يکی از آقايانی که خودش از نقاش های خيلی مشهور ايران هست در برنامه ای مجری از او سوال کرد شما می توانيد آن نور را بکشيد گفت اصلاً امکان پذير نيست.

ايشان گفت نوری است که با نورهای دنيا هيچ شباهتی ندارد، يعنی هر چه ما بخواهيم با بهترين رنگ ها و بهترين تصويرها نور را نقاشی کنيم باز يک چيز ديگری غير از نور است و اين که:

«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين ‏حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِی بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏»

من لا يحضره الفقيه؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاري، علی اكبر، ج2، ص613

در زيارت جامعه کبيره می خوانيم:

«لا احصى ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم‏»

امير المؤمنين (سلام الله عليه) در حديث می فرمايد:

«قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَبْلُغُوا مِنْ فَضْلِنَا كُنْهَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج26، ص6

عقل های بشری نمی رسد الا اين که يک کسانی بروند و اين مراحل را طی کنند (قبل از مردن است) مرده بيرون برود جسم برزخی پيدا بکند آن جا هم جسم مثالی کمالات دارد. آن جا بروند فراتر از جايی که حضرت موسی قرار داشت آن جا بتوانند با اين خلقت نوری همنشين بشوند و بدانند که چه است؟

در زيارت عاشوراء يک تعبيری است که بيت القصير زيارت عاشوراء است يعنی تمام زيارت عاشوراء تا آخر علقمه يک طرف، اين تعبير يک طرف:

«وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّه‏»

كامل الزيارات؛ نويسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: اميني، عبدالحسين، ص177

اين ديگر اوج کمالات است يعنی آن جايی که ديگر جبرئيل گفت:

«لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَت‏»

رسد آدمی به جايی که به جز خدا نبيند/ بنگر که تا چه حد است مقام آدميت.

 يا در شعری ديگر:

بار ديگر از ملک پرّان شوم/ آن چه در وهم تو نايد آن شوم

انسان در اثر مراقبه و ترک گناه يا ترک مکروهات يا به قول عرفاء ترک دنيا و آخرت به مقامات خاصی می رسد.

پرسش:

اين جريان و اين عبارت آيا با مقام اهل بيت منافاتی ندارد «لا يقاس بنا احد» و عباراتی که آن ها جدا هستند

پاسخ:

آن مقام امامت و خليفة اللهی که آن ها دارند هيچ «لا يقاس بنا احد» ولی آيا به آن مقام و مرتبه لقاءالله می توان رسيد يا نه؟ امام (رضوان الله) در اسرار الصلاة شان می گويد:

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ)

ما را به راه راست هدايت کن...

سوره فاتحه (1): آيه 6

يعنی خدايا من را به لقاء خودت (به لقاء الله) برسان

(فَمَنْ كَانَ يرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا)

پس هر که به لقای پروردگارش اميد دارد، بايد کاری شايسته انجام دهد، و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند!

سوره کهف (18): آيه 110

از مرحوم محمد جواد انصاری همدانی که از دلباخته های اهل بيت بود از مرحوم قاضی بزرگ گفتند بعد از شما ما به چه کسی مراجعه کنيم؟ گفت من بعد از خودم کسی که تمام مراحل توحيد را گذرانده باشد غير از محمد جواد انصاری همدانی کسی سراغ ندارم.

ايشان داستان خيلی مفصلی دارد. ايشان در قم اجازه اجتهاد از شيخ عبد الکريم حائری داشت که هم مباحثه ای آقای گلپايگانی بود، می شنود در همدان يک کسی از عرفاء يک سری حرف های می زند مردم می آيند از ايشان می خواهند آن جا برود با ايشان بحث و مناظره علمی بکند.

اين هم از قم به همدان می رود می بيند حرف هايی می زند هيچ از اين حرف ها در روايات و اين ها ايشان سراغ ندارد. آن جا با او يک مناظره خيلی مفصلی می کند جلوی شاگردانش حسابی آن چه که توان داشت به کار می گيرد به تصور اين که ايشان می گويد تمام دوستان شان را از اطرافش پراکنده کند.

بعد آن عارف می گويد آقای محمد جواد تو در آينده ای نزديک جزء دل سوختگان خواهی شد. اين حرف ايشان، ايشان را آن چنان منقلب می کند که محبت و عشق خدا ديوانه اش می کند.

شب ها پشت کوه خضر می رفت تا صبح فقط از عشق خدا گريه می کرد می گفت به طوری که قفسه سينه اش از شدت سوز سياه شده بود هر چه دکتر می برند می بينند هيچ فايده ای ندارد تا متوسل به رسول اکرم می شود می گويد ايشان هر عملی انجام می داد تمام اعمالش را به حضرت رسول هديه می کند. تا اين که حضرت رسول يک دستی به سينه اش می کشد آرام می شود. در امامزاده علی بن جعفر تقريباً 30 قدم جلوتر که برويم قبرش آن جا است.

از ايشان سوال می کنند آقای محمد جواد به زيارت امام زمان می شود رسيد يا خير؟ می گويد به زيارت خدای امام زمان هم می شود رسيد، تعبير ايشان اين است نه تنها به ديدار حضرت ولی عصر می شود رسيد به ديدار خدای حضرت مهدی هم می شود رسيد.

اين ها همت می خواهد، تمرين می خواهد، رياضت می خواهد که شرط اولش:

«اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاه‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‏»

مصباح الشريعة؛ نويسنده: منسوب به جعفربن محمد امام ششم (عليه السلام)، ناشر: اعلمي، محقق/ مصحح: ندارد، ص8

امير المؤمنين می گويد: ما كنت أعبد ربا لم أره

الكلينی الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص98، تحقيق: غفاري، علی اكبر ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

 اين جا می گويد: «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاه‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‏» مرحله اول همان قضيه مراقبه حضور هست که انسان احساس کند خدای عالم و حضرت ولی عصر در تمام حال ناظر و شاهد حال اوست

(أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى)

آيا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می ‌بيند؟!

سوره علق (96): آيه 14

اگر اين حضور در کسی پيدا بشود احساس کند در محضر خدا است (به مقامات خاصی رسيده است.)

 مرحوم آيت الله کوهستانی قبرش در مازندران هست مردم زيارت می کنند می گفت ايشان همواره در محضر حق بود يعنی يک لحظه از محضر حق غافل نمی شد، همواره احساس می کرد مثلاً‌ شما داريد صحبت می کنيد احساس می کنيد افراد ديگری اين جا هستند يا مثلاً‌ پدرتان يا يک مرجعی هستيد افرادی ديگر هم صحبت می کنند ولی احساس در محضر اين مرجع و اين عالم هستيد اين را به هيچ وجه غفلت نمی کنيد.

اگر همين را ما داشته باشيم باز فرمايش امام (رضوان الله تعالی عليه) است سرّ الصلاة امام را دوستان مطالعه کنند.

 می گويد اگر ما پيش يک شهردار، فرماندار يا استانداری می رويم يا فرض پيش پادشاه يا شخصيتی می رويم اولاً ظاهرمان را کاملاً حفظ می کنيم خيلی مؤدب، نجيب هستيم عبا، قبا، و همه لباس ها نظيف و تميز است و همواره هم احساس می کنيم در محضر او هستيم با او حرف می زنيم فکر می کنيم جايی ديگر نيست.

تلاش می کنيم عبارت هايمان متناسب با شخصيت او باشد آيا با ملک الملوک، جبار الجبابره می خواهيم حرف بزنيم آيا به اندازه يک فرد عادي، يک فرماندار، استاندار، شهردار حواس مان هست؟

واژه جبار الجبابرة را آوردم روايت هست کسی از امام صادق (سلام الله عليه) سوال می کند در سجده چه دعايی بکنيم؟ حضرت می فرمايد بعد از نماز به سجده برويد اين ذکر را بگوييد

«يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ يَا مَلِكَ الْمُلُوكِ وَ يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ وَ يَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ يَا إِلَهَ الْآلِهَةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی كَذا کَذا»

و حاجت بخواهيد و بعد بگوييد:

«فَإِنِّی عَبْدُكَ نَاصِيَتِی فِی قَبْضَتِك‏»

الكافی (ط - الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامية، ج1، ص323،  بَابُ السُّجُودِ وَ التَّسْبِيحِ وَ الدُّعَاءِ فِيهِ فِی الْفَرَائِضِ وَ النَّوَافِلِ وَ مَا يُقَالُ بَيْنَ السَّجْدَتَيْن‏، ح7‏

و هر چه بخواهيد، خدا شما را رد نمی کند

آن روز يکی از آقايان می گفت حاج آقا بهترين دعا چه است و از خدا چه بخواهيم؟ گفتم بهترين دعا همان تعبيری است که ما در قنوت عيد فطر و عيد قربان می خوانيم:

«اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی فِی كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَخْرِجْنِی مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»

بعد:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا سَأَلَكَ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا عَاذَ مِنْهُ عِبَادُكَ الْمُخْلَصُون‏»

در ميان دعاها جامع ترين دعا اين است. خدا حفظ کند آيت الله جوادی آملی ايشان ملتزم هستند در قنوت نمازشان مثلاً ظهر و عصر در يکی از قنوت هايشان دعاي:

«اللّٰهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِياءِ وَالْعَظَمَةِ، وَأَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ، وَأَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَأَهْلَ التَّقْوىٰ وَالْمَغْفِرَةِ» را می خوانند آن جايی هم که دارد: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هٰذَا الْيَوْمِ الَّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً» می گويد: «اللّٰهُمَّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»

ما خودمان هم در نماز مغرب مان تلاش می کنيم اين دعا را ادامه بدهيم تعابير خيلی زيبايی دارد «اللّٰهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِياءِ وَالْعَظَمَةِ، وَأَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ، وَأَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ، وَأَهْلَ التَّقْوىٰ وَالْمَغْفِرَةِ» هر چه هست آمده است.

 يعنی با اين 4 جمله کل ثناء عبد گفته شده بعدش هم:

 «وَأَنْ تُدْخِلَنِى فِى كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تُخْرِجَنِى مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ أجْمَعِين . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ مِنْهُ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ، وَأَعُوذُ بِكَ فِيهِ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُكَ الصَّالِحُونَ.»

خوشا به حال آن ها که واقعاً به آن جا می رسند.

پرسش:

اين دعاها مخصوص عيد نيست؟

پاسخ:

شأن نزولش اين نيست که فقط امروز باشد غير از امروز نباشد من بارها به دوستانم گفتم دعای کميل، دعای امام حسين در عرفه و امثال اين ها می خواهند راه حرف زدن با خدا را به ما ياد بدهند.

شما دعای عرفه را بخوانيد از اول تا آخر شايد چهار پنج تا واژه آمد قلب و روح تان را منقلب کرد همين ها را بعد از نمازتان در سجده آخر نماز در قنوت نماز بخوانيد. چون عرفاء خودمان بر اين عقيده هستند هر کسی يک اسمی دارد که از همان يوم الَست تربيتش انجام شده يکی با رحمان يکی با رحيم يا مالک يوم الدين

اين اسم را اگر کسی بتواند به دست بياورد با آن اسم شبانه روز خدا را ياد کند و اين انسان را به سرعت به بالا می برد اين خيلی مهم است که انسان ببيند آن اسماء الهی که با روحيه اش می سازد و وقتی می گويد قلبش تکان می خورد يعنی مشخص است که يک سنخيتی بين روح ما و اين اسم مقدس الله است.

بعضی ها هستند هر چه يا رحمان يا رحيم می گويند هيچ تغيير و تبديلی در روح شان به وجود نمی آيد يک دفعه يا اکرم الأکرمين می گويد کريم ترين کريم ها اصلاً در قلبش يک حالت انقلابی به وجود می آيد.

 يا مثلاً‌ يا يا اَرْاَفَ مِنْ کُلِّ رَؤُوف البته بستگی دارد هر کس با کدام يک از اين ها، انس بيشتری دارد آن را اگر انسان پيدا کند ادامه بدهد خود آن انسان را سريع به هدف می رساند.

آغاز بحث...

بحث مان در رابطه با حديث شريف:

«كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوت‏»

الكافی (ط - الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامية، ج8، ص295

اضافه بر اين که ما مستثنيات و مقيداتش را آورديم عرض کرديم بهترين دليل برای تشکيل حکومت قبل از قيام حضرت ولی عصر و در زمان غيبت ادله عقلی است.

  اگر ادله عقلی را خوب بتوانيم جا بياندازيم تمام ادله نقلی را می توانيم به عنوان ارشاد إلی العقل قرار بدهيم نه به صورت مولوی باشد.

من از کتاب ولايت فقيه امام بخشی را انتخاب کردم

در صفحه 39-40 از چاپی که من دارم. ايشان می گويد اکنون که دوران غيبت امام (عليه السلام) پيش آمد و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست.

- اين را عزيزان خوب دقت کنند عبارت هايی از مرحوم شيخ طوسی دارم، از شيخ مفيد دارم، از سيد مرتضی دارم، از علامه حلی دارم، از علامه مجلسی دارم و از صاحب جواهر، و اين فقهای بزرگ مان.

البته اين ها واژه ولايت فقيه را در تعبير نياورده اند واژه ولی فقيه چيز جديدی است که بعد از مرحوم نراقی وارد فقه ما شد ولی عبارت های آن ها که ان شاء الله خدمت تان می آورم عرض می کنم همان تعبير است.-

 می گويد شارع مقدس اين احکامی که جعل کرده حدود، ديات، قصاص، جمع آوری وجوهات شرعيه، ماليات، تقسيم کردن و توزيع بين فقراء، جلوگيری از هرج و مرج، جلوگيری از ورود دشمن به سرزمين اسلامی تمامی اين ها امری واجب و لازم است.

هر کسی قدرت داشته باشد بايد انجام بدهد همه اين ها واژه هرج و مرج را غالباً آورده اند که اين احکام الهی جعل شده اين ها عمدتاً حکمت يا فلسفه اش اين هست که در جامعه هرج و مرج نباشد.

 فرمايش حضرت امير در خطبه 40 نهج البلاغه را خوانديم:

«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»

برای اين که هرج و مرجی در جامعه نباشيد ما معتقد هستيم امام (عليه السلام) در همان جا: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر» می گويد اين در صورتی است که خدای عالم امامی برای خلق منصوب نکرده باشد.

 در دَوران امر بين اين که کشوری هيچ حاکمی نداشته باشد هرج و مرج باشد هر کس هر کاری خواست بکند امنيت از بين برود به نواميس ديگران تجاوز کند، اموال ديگران را غارت کنند و اين که يک فاجری بيايد حکومتی تشکيل بدهد از اين هرج و مرج جلوگيری کند.

در دَوران امر بين يک حاکم جائر و ايجاد هرج و مرج، قطعاً حاکم جائر، حاکم باشد، گرچه جائر هست و ما می دانيم در خيلی از موارد منافع شخصی خودش را هم در نظر می گيرد

بعد می گويد پس برای اين که هرج و مرجی روا نباشد تشکيل حکومت لازم است، عقل هم به ما حکم می کند که تشکيلات لازم است ايشان توضيحاتی دارد به اين جا می رسد اکنون که شخص معينی از طرف خدای تبارک وتعالی برای احراز امر حکومت در موقع غيبت تعيين نشده تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيم؟ ديگر اسلام نمی خواهيم؟ اسلام فقط برای 200 سال بود. يا اين که حکومت لازم است و اگر خدا شخص معينی را برای حکومت در دوره غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (سلام الله عليه) موجود بود برای بعد از غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت که عبارت است از علم به قانون و عدالت باشد در عده ای از فقهای عصر ما موجود است اگر با هم اجتماع کنند می توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکيل دهند.

اگر فرد لايقی که دارای اين خصلت باشد به پا خواست و تشکيل حکومت داد همان ولايت را که حضرت رسول (صلی الله عليه وآله وسلم) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند که همان ولايت مطلقه فقيه است.

 مطلقه فقيه ولايت تکوين نيست آن روز يکی از آقايان می گفت يکی از اين تندروها معمم هست من را ديد می گفت شما کافر هستيد! گفتم چرا کافر هستيم؟ گفت چون به ولايت مطلقه رهبری قائل نيستيد. گفتم چرا؟

گفت رهبری ولايت تکوينی دارد، گفتم ولايت تکوينی دارد يعنی چه؟ گفت اگر يک اشاره ای بکند اين صندلی به طلا تبديل بشود. از اين به قولی سفيه ها الحمد لله در جامعه کم نداريم ! يک عده از آن طرف بام می افتند و يک عده هم از اين طرف بام می افتند.

لذا يادم نمی رود آقای حجازی نسبت به امام مدح و ثنائی کرد گفت پرده بردار از نگاه و بگو من همان مهدی هستم امام عصبانی شد چه عصبانيتي!! من تا به حال همچنين عصبانيتی از امام نديده بودم گفت اين مرزها را حفظ کنيد اين حرف ها چه است داريد می زنيد؟ ما خاک زير پای امام زمان هم نمی شويم، ما فدايی خاک زير پای امام زمان هستيم برای چه اين حرف ها را می زنيد؟

کليپش هم اخيراً زياد پخش شده مردم می گويند ما همه سرباز توييم خمينی ايشان گفت نه شما سرباز من هستيد نه من سرباز شما هستم همه سرباز خدا هستيم.

پرسش:

الان همچنين عکس العملی نه در حرم و نه هيچ جای ديگر نيست

پاسخ:

 مقام معظم رهبری دو سال قبل بود ظاهراً يکی از مداح ها يک عباراتی گفت ايشان فرمود اين حرف ها چه است ما معتقد هستيم بهترين فردی که در عمرمان ديديم تاريخ نشان داده حضرت امام بود.

 امام با آن مقام شان می گويد من خاک زير پای حضرت مهدی هستم و ما فدايی خاک زير پای حضرت مهدی هستيم. کليپش را دارم همين را دو سال قبل رهبری فرمودند.

پرسش:

بقيه آقايان متأسفانه نمی گويند

پاسخ:

قطعاً هم آن ها همچنين چيزی ندارند نستجير بالله نستجير بالله اين ها می خواهند خودشان را معصوم مقايسه کنند! اگر بخواهند با معصوم مقايسه کنند قطعاً يقين بدانيد

«مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131

حَافِظاً لِدِينِهِ نيست حافظاً لهواء است. هيچ شکی نداشته باشيد تقليد از همچنين آدمی قطعاً باطل است و اين و تمام کسانی که از او تقليد کنند «الی جهنم بئس المصير» است.

اصلا جايی نيست که ما بخواهيم افراد را با معصوم مقايسه کنيم اگر آقايان ولايت فقيه هم دارند می گويند ولايت فقيه در حد تشکيل حکومت و اجرای عدالت است.

 الان رفتن به حج از واجبات است هيچ شک و شبهه ای هم در آن نيست، از اصول واجبات است ولی فقيه تشخيص می دهد رفتن به حج به صلاح مسلمان ها نيست. می آيد جلوی واجب الهی را می گيرد اين ولايت مطلقه می شود.

 ولايت مطلقه اين نيست که نستجير بالله فقيه تمام آن ولايات تکوين و تشريع که بخواهد از نو تشريع بکند يک واجبی را تأسيس کند يک حرمتی را تأسيس کند نيست.

فقيه می آيد به عنوان حکم ثانوی تمام اختياراتی که رسول اکرم در امر اداره يک جامعه داشت (دقت بکنيد) همان ولايت را که حضرت رسول در امر اداره جامعه داشت فقيه دارا می باشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند.

بارها در رابطه با کسانی که مخالفت با ولايت فقيه دارند من همه حرف هايشان را جمع کردم چه از خود علمای شيعه، چه از وهابی ها، چه از ورشکستگان سياسی مثل اين ها که فرار کردند و به خارج رفتند.

 به قول حضرت آيت الله العظمی سبحانی سر درس اصول شان يکی از طلبه ها يک اشکالی کرد اشکال خيلی بی ربط بود، ايشان گفت آقا من سپر را به سر گرفتم تو شمشير به کمر می زني، بحث من اين است شما داری يک اشکالی که مربوط به يک جای ديگر هست مطرح می کنيد.

بعضی همين شکلی هستند

پرسش:

تعريف حضرتعالی از ولايت مطلقه چيست؟

پاسخ:

می رسيم خدمت تان عرض می کنم اجازه بدهيد ابتدا اشکالاتی آقايان دارند که اين اشکالات به کجا می خورد روايات ما و بحث عقل، الان اين عبارت عربی امام را که مطرح می کنم اين جا خيلی مختصر است.

 اين عبارتی که ديروز هم رد شدم دوستان اگر مطالعه کنند کتاب البيع، چاپ جديد، چاپ قبلی جلد 1، صفحه 465 خلاصه حرف اين هست که حضرت امير (سلام الله عليه) در تشکيل اداره جامعه چه اختياراتی داشتند؟ يعنی چه چيزی را اعمال کردند؟

وقتی که مالک می گويد تا قتل معاويه (مثلا) 5 دقيقه بيشتر وقت نمانده شايد به اندازه 20- تا 30 متر مانده بود به خيمه معاويه برسد فرستاد که مالک بر گرد گفت آقا جان 10 دقيقه به من فرصت بدهی کار معاويه را تمام می کنم گفت همين خوارج، همين خواص بی خاصيت گفتند يا علی تو به مالک دستور دادی که اين ها دارند با معاويه می جنگند.

اين ها قرآن را بالای نی کردند می گويند قرآن هر چه بگويد ما تابع قرآن هستيم حضرت پيغام فرستادند به مالک بگو اگر دير آمدی ديگر علی را زنده نمی بيني!

 مالک برگشت ديد تمام شمشيرها در برابر امير المؤمنين از غلاف بيرون آمده است. امير المؤمنين می توانست از ولايت تکوينی اش استفاده بکند همان کاری که در قضيه خيبر کرد. آن دری که 300 نفر نمی توانستند بلند کنند امير المؤمنين با يک اشاره دست بلند کرد و کنار گذاشت.

 آن جا می آيد استفاده می کند اين ديگر خيلی خاصِ خاصِ خاص است که ما در طول عمر حضرت امير فقط يک بار اين مسئله را ديديم آن هم زمان رسول اکرم بوده يا رسول اکرم از ولايت تکوينی شان يک مورد هم در تشکيل حکومت استفاده نکردند

«إِنَّمَا أَقْضِی بَينَکُمْ‏ بِالْبَينَاتِ وَ الْأَيمَانِ»

ولی اين که آيا امروز فلان واجب بايد ترک بشود و فلان مسئله که حرمت داشت و الان با توجه به مقتضيات زمان حرمتش برداشته شود اين ها از اختيارات معصوم بوده و اين اختيارات را هم فقيه دارد.

 ولی ديگر فراتر از اين که بخواهد يک مسئله ای را تشريع کند واجب جديدی را فقيه بخواهد تأسيس کند حرمت جديدی را بخواهد تأسيس بکند قطعاً همچنين اختياری ندارد.

بحث حکم ثانوی جدا است حکم ثانوی همان گونه که برای امام ثابت بود با توجه به مقتضيات زمان برای فقيه هم ثابت است عمده تفاوت ولايت مطلقه در اين است که طبق مقتضيات زمان می تواند در واجبات و محرمات الهی تصرف کند.

پرسش:

يعنی فقيه با امام منصوب در اين مسئله فرقی ندارد؟

پاسخ:

در اين قضيه نه. ادله اش را می خوانيم تصرفاتی با توجه به مقتضيات زمان و حکم ثانوی (آقايان دقت کنند) مقتضيات زمان و به عنوان حکم ثانوی نه به عنوان حکم اوليه که بشود ولايت تشريع ندارد ائمه ولايت تشريع دارند

«وعلى المسلمين وفی طليعتهم الروحانيّون وطلاّب العلوم الدينيّة»

کتاب بيع را امام در تبعيدی ترکيه نوشتند مربوط به آن جا هست

«وعلى المسلمين وفی طليعتهم الروحانيّون وطلاّب العلوم الدينيّة القيام بوجه تبليغات أعداء الإسلام بأيّة وسيلة ممكنة»

اين ها بايد در برابر تبليغات دشمن قيام کنند به هر وسيله ای که ممکن هست.

«حتّى يظهر أنّ الإسلام قام لتأسيس حكومة عادلة»

اساس اسلام، تأسيس حکومت عادله است.

«فيها قوانين مربوطة بالماليّات وبيت المال، وأخذها من جميع الطبقات على نهج عادل وقوانين مربوطة بالجزائيّات قصاصاً وحدّاً وديةً؛ بوجه لو عمل بها لقلّت الجنايات»

اگر اين جزائيات، حالا به قصاص، حد، ديات عمل شود نمی گويد جنايات از بين می رود «لقلّت الجنايات»

«لقلّت الجنايات لو لم تنقطع»

اين که جنايات قطع بشود مربوط به حضرت ولی عصر است. در زمان حضرت امير حکومت 5 ساله اش خيانت ها و جنايت ها بوده چه از ناحيه خودی ها، چه از ناحيه غير خودی ها در زمان خود رسول اکرم هم همين بوده است.

رسول اکرم خالد ابن وليد را جايی می فرستد که آن‌ ها را به اسلام دعوت کند، خالد با آن ها از قبل اختلاف و پدر کشتگی داشت آن جا می رود عده زيادی را که عمويش را کشته بودند از دم شمشير می گذراند اموال شان را به عنوان غنيمت می گيرد و جنايت ها می کند.

به طوری که رسول اکرم می فرمايد:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا فَعَلَ خَالِد»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج21، ص140

بعد حضرت امير آن جا می رود دلجويی می کند و تمام اموالشان را برمی گرداند حتی ظرفی را که برای آب خوردن سگ معين کرده بودند آن را هم اگر خالد شکسته بود مبلغ آن را هم حضرت امير (سلام الله عليه) به صاحبانشان بر گرداند.

اين ديگر در زمان حکومت خود رسول اکرم بود، و اين هم بعد از قضيه فتح مکه است، رسول اکرم حکومت اسلامی تمام عيار تأسيس کرده است. فرماندار معين می کند، امير لشکر معين می کند، استاندار معين می کند، قاضی معين می کند، مسؤل اخذ زکوات و وجوهات شرعيه تعيين می کند.

در همان زمان همچنين اتفاقی در عصر نبوت می افتد. حالا اگر مشکلاتی در جامعه جمهوری اسلامی است از قبيل رانت خواری ها داد و بيداد راه می اندازند که حکومت، حکومت اسلامی نيست اگر حکومت اسلامی است چرا بايد اين باشد و چرا بايد آن باشد؟

همه ظلم هايی که در جامعه صورت می گيرد نشان اين است که اين حکومت، حکومت اسلامی نيست. آقا شما بفرماييد حکومت پيامبر را معرفی کنيد ما نمی گوييم چند برابر ولی نمونه هايی که در اين چهل سال اتفاق افتاده از ظلم، جنايت، خيانت از خودی و غير خودی موافق و مخالف در زمان رسول اکرم هم اتفاق افتاده است.

 در زمان پنج سال حکومت حضرت امير هم اتفاق افتاده و در پنج ماه حکومت امام مجبتی (سلام الله عليه) هم اتفاق افتاده است و شک هم نداريم که حکومت اين ها صد در صد حکومت اسلامی بوده است. لا شک و لا ريب در اين که حکومت اين سه بزرگوار حکومت اسلامی بوده است.

لذا تعبير حضرت امام اين است که:

 «لقلّت الجنايات لو لم تنقطع وانقطعت بذلك المفاسد المترتّبة عليها، كالتی تترتّب على استعمال المسكرات من الجنايات والفواحش إلى ما شاء الله تعالى، وما تترتّب على الفواحش (مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ)»

كتاب البيع؛ السيد الخمينی (وفات : 1410)، ناشر: مؤسسة تنظيم ونشر آثار الامام الخميني، تهران: 1421، ج 2، ص 618

ببينيد اين تعبيری که امام (رضوان الله تعالی عليه) دارد می گويد ما موظف هستيم حکومت اسلامی تشکيل بدهيم، احکام الهی را چه مربوط به مسائل ماليات باشد از مردم بگيريم برای رفاه عموم مردم خرج کنيم و قصاص و حد و ديات را که از احکام الهی است در جامعه پياده کنيم و اين ها باعث بشود جنايتات از آن حد بالا پايين تر بيايد.

اگر صد در صد جنايت در جامعه است ما اگر تشکيل حکومت داديم هفتاد درصد شد اين سی درصد آوردن جنايت به پايين بر فقيه و بر مسلمين واجب است. ده درصدش هم باشد باز لازم است چون شارع مقدس اين احکام را تا قيام قيامت تأسيس کرده است.

حلال محمد حلال الی يوم القيامه و حرامه حرام الی يوم القيامه مخصوص آن دويست و پنجاه سال نبوده است.

در هر صورت ...

اگر سيزده سال مکه را هم در نظر بگيريم دويست و شصت و هشت سال تا نزديک دويست و هفتاد سال می شود.

پرسش:

استاد چرا اقبال عمومی نسبت به حکومت امير المؤمنين و امام مجتبی نشد؟

پاسخ:

 اقبال عمومی نشد ببينيد اولا بعد از رحلت پيامبر تمام وصيت های پيامبر ناديده گرفته شد يعنی اسلام از جايگاه خودش به تعبير حضرت زهرا از مرکز خودش منتقل شد و در يک مرکز فاسدی قرار داده شد.

جناياتی که در دوران سه خليفه انجام شد شما کتاب کافی جلد هشت حديث 21 را ملاحظه بفرماييد حضرت امير همه چيز را بيان کرده است. لارطب و لا يابس باقی نگذاشته و روايت هم صد در صد صحيح است.

خلفاء در خلافت شان نقض عهد خدا کردند، خيانت کردند تا آنجا که من به مردم گفتم نماز تراويح بدعت است نخوانيد از هرگوشه داد زدند واسنة عمراه. امير المؤمنين چه کار بکند يعنی زمينه ای برای اجرای کامل عدل حضرت علی نبود.

پرسش:

احکام ثانويه چه می شود؟

پاسخ:

احکام ثانويه هم حلال محمد حلال الی يوم القيامه، همه شان ببينيد حضرت امام جواد (سلام الله عليه) می آيد می گويد من امسال زکات و يا خمس را در (برزون) قاطر بر شيعيان واجب کردم فقط امسال هم است. اين حلال محمد تا به حال سابقه هم نداشته است.

بحث سر اين است که رسول اکرم:

«إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ فَأَحْسَنَ تَأْدِيبَهُ ثُمّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ دِينِه‏»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نويسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشی النجفي‏، ج1، ص378، 4 باب التفويض إلى رسول الله (صلی الله عليه واله وسلم)، ح3‏

از طرف خدای عالم نماز صبح را دو رکعت بود، عصر دو رکعت بود عشا دو رکعت بود پيامبر دو رکعت به اين ها اضافه کرد. که در سفر ما فرض النبی ساقط می شود و ما فرض الله می ماند.

در حج هم به همين شکل و در زکات هم به همين شکل همان روايتی که باب تفويض دارد باب تفويض سی چهل تا روايت است.

وقتی که واگذار کرد:

«فقد جعلته حاکما»

من فقيه را حاکم قرار دادم.

رضيت به حاکما وقتی که آمد امام معصوم اختيارش را به ولی فقيه تفويض کرد همين می شود و فرق نمی کند فقد جعلته حاکما کسانی که از طرف معصوم برای استان های مختلف رفته بودند مالک تمام اختيارات حضرت امير را داشت يا نداشت؟

شما نامه حضرت امير را به مالک ببينيد اختياراتی که حضرت امير برای مالک معين کرده ما همان را می گوييم برای فقيه معين است و بيش از آن را نمی گوييم. همان عباراتی که برای ديگر حاکمان معين کرده و می نويسد همين را ما برای فقيه ثابت می دانيم و بيش از اين نمی خواهيم. ما يک سر سوزن از آن بيش تر نمی گوييم برای فقيه ثابت است.

ببينيد چه اختياراتی اميرالمؤمنين به مالک می دهد، الان نامه حضرت به مالک در سازمان ملل به عنوان يک منشور ثبت شده است.

«والسلام عليکم ورحمة الله»

 

 





Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها