2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
اگر امامت امام علی صحیح و متواتر بود، صحابه در نقل آن تساهل نمیکردند!!
کد مطلب: ١٢٥٤٧ تاریخ انتشار: ٢٥ اسفند ١٤٠٠ - ١٨:٠٠ تعداد بازدید: 240
سخنراني ها » شبکه ولی عصر
اگر امامت امام علی صحیح و متواتر بود، صحابه در نقل آن تساهل نمیکردند!!

حبل المتین 28-11-1400

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

28/11/1400

موضوع: اگر امامت امام علی صحیح و متواتر بود، صحابه در نقل آن تساهل نمیکردند!!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پدر مددکاری و رهبر فقر زدایی اجتماعی!

رمز جاودانگی و آسمانی شدن عمل خاتم بخشی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)!

یادی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) با یک جمله تاریخی و دردناک!

شجاعت، بلاغت و رسوا گری دشمن، در شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها)

خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)

از منظر علمای شاخص اهل سنت، امامت از اصول دین است!

اگر امامت امام علی صحیح و متواتر بود، صحابه در نقل آن تساهل نمیکردند!!

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

سلام عرض می‌کنم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». همچنین سالروز رحلت شهادت گونه حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را تسلیت عرض می‌کنم.

ان شاءالله در این روز نیمه ماه رجب که اعمال خاص خود را هم داشت ادعیه و توسلات شما مورد قبول درگاه احدیت واقع شده باشد. ان شاءالله مُهر رضایت حضرت زینب کبری بر این اعمال و این رفتار حک شده باشد.

با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم. امشب قدری زودتر آمدیم و ان شاءالله که بتوانیم این جلسه را در دو بخش تقدیم همه شما گرامیان کنیم.

بخش اول طبق روالی که پنجشنبه گذشته هم داشتیم برنامه‌ای را در موضوع "مددکاری اجتماعی" به محضر شما تقدیم می‌کنیم. مددکاری‌هایی که می‌توانیم بگوییم در سلسله آنها این است که چه کسی در زمان نیاز و نیازمند را پیدا کرد.

این شخص حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بود که تشخیص داد در آن وضعیتی که هست چه افرادی نیاز به چه کمک‌هایی دارند.

از نیاز اطفالی از واقعه کربلا باقی مانده بودند و نیازمندی‌های خاص خود را داشتند تا نیاز به آن صدا و هیبتی که حضرت در مجلس شام از خودشان نمایان کردند و تک تک آنها هم جلوه‌ای از آن تربیت علوی بود که در وجود حضرت قرار داشت.

ان شاءالله در ابتدای برنامه استفاده می‌کنیم از محضر جناب آقای «دکتر مسعودیان». همانطور که مطلع هستید ایشان فعال در امور خیریه هستند. ان شاءالله بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

ابتدا سلام و عرض ادبی به محضرشان داشته باشیم، سپس سؤالات را مطرح می‌کنیم و در خدمتشان خواهیم بود. خدمت شما سلام عرض می‌کنم و تسلیت عرض می‌کنم این مناسبت امروز را.

دکتر مسعودیان:

بسم الله الرحمن الرحیم

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند.

سوره مائده (5): آیه 55

بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم به محضر حضرتعالی و همه بینندگان عزیز که در هر نقطه‌ای از جهان هستند.

بنده هم رحلت شهادت گونه حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را تسلیت عرض می‌کنم. درواقع حضرت با سیره خودشان کاملاً مشخص کردند که فرزند شایسته و برومند حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هستند.

بنده می‌خواهم از نکته‌ای استفاده کنم. در جریان مجلس یزید بعد از اتفاقات سختی که افتاد زمانی که از حضرت سؤال کردند شما این اوضاع و احوال را چگونه دیدید، انتظار این بود که ایشان از شدت مرارت‌ها و رنج‌ها و غم شهادت‌ها به گونه‌ای ابراز ناراحتی کنند.

در مقابل حضرت پاسخ دادند: من جز زیبایی چیزی ندیدم! درواقع این هم نوعی مددکاری است. ما در برخورد با مشکلات متعددی که داریم، مثبت اندیشی و نگرش مثبت به موضوعات نکته‌ای بسیار بسیار مهم است.

درواقع حضرت زینب کبری به ما یک درس بسیار بزرگ و ماندگار را تعلیم می‌کنند و آن اینکه در جریان مددکاری و در مواجهه با مشکلات اجتماعی و کمبودها و نارسایی‌ها اولین نکته‌ای که باید به آن توجه داشته باشیم مثبت اندیشی و نگاه مثبت است.

انسان باید بتواند از دل مشکلات فرصت‌ها را ایجاد کند و بتواند آینده خود را به زیبایی ترسیم کند. این نکته بسیار مهمی است که بنده با توجه به مناسبت رحلت این شخصیت بزرگوار و عقیله بنی هاشم احساس کردم که باید در اینجا مطرح کنم.

بحث ما در ارتباط با مبحث زکات بود. عرضم این بود که قرآن کریم برای رفع مظاهر فقر و محرومیت، هم راهبردها و برنامه‌های عملی و جدی خود را ارائه کرده است و هم ساختار قوی و دقیق را برای ما مشخص کرده است.

من بحث نبی گرامی اسلام و رهبری آن بزرگوار در حکومت نبوی و حکومت اسلامی را بیان کردم و بعد از آن هم مروری بر آیات کردم که بعد از نبی گرامی اسلام الگوی قرآنی ما به استناد آیات متعدد فقط و فقط حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

این سلسله با جمله‌ای که قرآن کریم می‌فرماید: (ذَوِی الْقُرْبی) درواقع مشخص کرده و ریل گذاری کرده است که بعد از امیرالمؤمنین هم تنها حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند.

این درواقع مروری بر مطالب گذشته بود و امروز هم در خدمت شما و همه بینندگان عزیز هستم.

مجری:

سلامت باشید، خیلی ممنون از مقدمه‌ای که ذکر شد. همانطور که عزیزان هم همراه ما بودند، مطلع بودند که در جلسه اول مفصلاً نسبت به این صحبت شد که ما برای پیدا کردن الگویی درست از چگونگی انجام مددکاری باید به سراغ قرآن کریم برویم.

در جلسه گذشته هم مفصلاً نسبت به مددکاری حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صحبت شد. همانطور که جناب آقای دکتر هم اشاره کردند، ما باید پیوند این دو را ریزتر پیدا کنیم.

حضرتعالی نکته‌ای فرمودید نسبت به اینکه ما امیرالمؤمنین را در قرآن کریم چگونه می‌یابیم، می‌خواهیم به بینندگان نشان بدهیم و ببینیم که قرآن کریم چه چیزی نسبت به وجود نازنین امیرالمؤمنین با عنوان الگو و پدر مددکاری ذکر کرده‌اند.

امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پدر مددکاری و رهبر فقر زدایی اجتماعی!

دکتر مسعودیان:

همانطور که در جلسه گذشته هم به آن اشاره‌ای داشتم در اینجا هم ملاحظه خواهید کرد که مجموعه‌ای از آیات کریمه قرآن را ملاحظه می‌کنید و عمدتاً هم تمام این آیات در سور مدنی است، یعنی در حکومت اسلامی است، آن هم آخرین سوره‌های نازله.

اگر به آیاتی که در اینجا ملاحظه می‌کنید دقت کنید، آخرین سوره‌های قرآن کریم هست که خداوند متعال جامعه اسلامی را برای رهبری امیرالمؤمنین در ابعاد مختلف به ویژه در امر مددکاری آماده می‌کند.

نکته زیبایی که در اینجا وجود دارد، این است که قرآن کریم در اکثر آیات، زمانی که می‌خواهد امیرالمؤمنین را معرفی کند به دو صفت معرفی کرده است؛ صفت نمازگزار و صفت مددکار. این نکته بسیار زیبایی است که در آیات بیان شده است. در آیه شریفه:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

انحصار ولایت و رهبری و مدیریت را در شخص نبی گرامی اسلام و امیرالمؤمنین منحصر می‌کند که کاملاً روشن است و بازهم به صفت بخشندگی و مددکاری و مهرورزی و توجه به نیازهای بندگان و محرومین اشاره شده است. همچنین آیه شریفه:

(وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیرا)

و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می‌دهند.

سوره إنسان (76): آیه 8

هم گویای این مطلب است. شما ملاحظه می‌کنید که این آیات درواقع به مددکاری امیرالمؤمنین اشاره می‌کند.

قطعاً باید بدانیم که ذکر این آیات تنها ستایشگری و تمجید از امیرالمؤمنین نیست، بلکه قرآن به دنبال این است که بتواند الگوی قرآنی خود را برای محرومیت زدایی و فقرزدایی و مبارزه با تبعیض و برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی به جهانیان معرفی کند.

به همین دلیل است که بنده عرض کردم علی بن أبی طالب را می‌توان پدر مددکاری در قرآن کریم مطرح کرد و إلی الابد أسوه و الگو و مدرس امدادگران و مددکاران جهان خواهد بود.

مجری:

بسیار عالی، خیلی هم زیبا. بسیاری مواقع از این منظر به قضیه نگاه نکردیم. به قول طلبگی ما می گوییم: "وصف مشعر به علیت است".

در اینجا باید با این دید نگاه کنیم که چه اتفاقی افتاده است که خداوند یک سری افراد را به عنوان ولی معرفی می‌کند. چه ویژگی‌هایی در آنها بوده است که چنین اتفاقی افتاده است که به عنوان ولی معرفی شوند. آیه شریفه می‌فرماید:

(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)

این دو همگام با هم دلیل بر این می‌شوند که یک نفر ولایت را بر عهده بگیرد. همانطور که جناب آقای دکتر اشاره کردند، اینطور برای ما الگو می‌شود.

نکته‌ای که در اینجا باقی می‌ماند این است که الآن در آیات قرآن کریم ما نسبت به سایر اشخاص هم چنین مصادیقی را پیدا می‌کنیم یا صرفاً این در وجود نازنین امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) منحصر شده است؟!

دکتر مسعودیان:

قطعاً این را بنده عرض می‌کنم که هیچکسی حتی مدعی چنین ویژگی‌هایی نشده است که بخواهد بگوید که حتی یک آیه وجود دارد که غیر از امیرالمؤمنین کسی دیگر را به عنوان مددکار و رهبر فقرزدایی معرفی کرده باشد.

هیچگونه ادعایی وجود ندارد و ما هم آمادگی داریم هرکسی غیر از این نکته‌ای را سراغ دارد به ما بگوید تا ما هم یاد بگیریم.

آیات متعدد در این زمینه وجود دارد و زیباست که در آخرین سوره‌ها این قضیه بیان شده است. ملاحظه کنید در صد و سیزدهمین سوره و صد و چهاردهمین سوره این مطلب ذکر شده است.

ملاحظه کنید آخرین سوره‌های نازله براساس ترتیب نزول قرآن کریم علی بن أبی طالب را اینگونه به زیبایی به جامعه معرفی می‌کند. این درواقع خود یک ریل گذاری بسیار زیبایی است. قطعاً اگر کسی شایستگی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را داشت، قرآن کریم او را معرفی می‌کرد.

نکته دوم اینکه ویژگی‌هایی که در نوع مددکاری امیرالمؤمنین است به قدری با برجستگی و زیبایی و هنرمندانه ارائه شده است و یک مددکاری حرفه‌ای را به نمایش می‌گذارد که هیچکسی جرئت نمی‌کند بخواهد چنین ادعایی را داشته باشد.

افراد بسیاری بودند که بعضی اقدامات را انجام دادند. به عنوان مثال در ارتباط با همین آیه شریفه بعضی افراد بودند که آمدند حاتم بخشی کردند، اما هرچه منتظر نزول آیه‌ای از قرآن کریم نشستند یا ملائکة الله اقدامی انجام بدهند هیچ خبری نشد.

(إِنَّما) مفید حصر هست و منحصراً این موضوع در شخص امیرالمؤمنین خلاصه می‌شود و انحصار پیدا می‌کند.

مجری:

بسیار خوب، الحمدلله بسیار زیبا فرمودید. ما می‌خواهیم قدری بیشتر آشنا شویم. چه رمز و چه سرّی بوده است که قرآن کریم صرفاً منحصراً این نکته را در وجود نازنین علی بن أبی طالب منحصر کرده است؟!

آیا جای این نبود که دیگران هم وارد این بحث شوند؟! آیا از نظر شما ما می‌توانیم این را به دست بیاوریم؟!

رمز جاودانگی و آسمانی شدن عمل خاتم بخشی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)!

دکتر مسعودیان:

سؤال بسیار زیبایی مطرح کردید. می‌خواهیم ببینیم رمز آسمانی شدن این عمل امیرالمؤمنین چیست. رمز جاودانه ماندن حضرت إلی الابد در طول تاریخ بشریت چیست.

هنوز که هنوز است ما رهبری در جامعه امروزی جهانی و شخصیتی به برجستگی و ویژگی‌هایی که علی بن أبی طالب در باب مددکاری در آن دوران از خودشان به نمایش گذاشتند و مهر تأیید قرآن کریم پای آن عمل خورده است نیست.

اگر بخواهم این قضیه را بیشتر باز کنم درواقع باید عرض کنم که مددکاری حضرت، یک مددکاری ساده و سطحی نبود، بلکه یک مددکاری بسیار بسیار عمیق و ظریف بود که لطافت‌های زیادی در مددکاری حضرت وجود داشت.

درواقع همین ظرافت‌ها و همین لطافت‌ها و همین هنرمندی‌ها و زیبایی‌ها بود که عمل حضرت را به اوج خود رساند و ستایش کروبیان را در نزول این آیات به نمایش گذاشت. این درواقع نکته بسیار مهمی است.

نکته دیگری که باید آن را بیشتر توضیح بدهم این است که هر عملی که ما انجام می‌دهیم یک ظاهر و یک باطن دارد، یک فیزیک و یک روح دارد. درواقع عمل مددکاری حضرت در این آیات چه در آیه شریفه:

(وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیرا)

و چه در آیه شریفه:

 (إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکورا)

(و می‌گویند:) ما شما را برای خدا اطعام می‌کنیم و، هیچ پاداش و تشکری از شما نمی‌خواهیم.

سوره إنسان (76): آیه 9

و چه در آیه شریفه:

(وَ یؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة)

و آنها را بر خود مقدم می‌دارند هر چند شدیداً فقیر باشند.

سوره حشر (59): آیه 9

در این ایثارگری‌ها و در این مددکاری‌ها یک روح عمیقی در عمل امیرالمؤمنین وجود دارد که آن باعث می‌شود ارزش ویژه‌ای به حضرت بدهد که ان شاءالله در قسمت ویژگی‌های حضرت به آن اشاره می‌کنم.

بنابراین یک ویژگی این شد که عمل امیرالمؤمنین یک جامعیتی دارد. یک ظاهری دارد که وقتی افراد بسیاری می‌بینند حضرت انگشتر را اعطا می‌کنند سعی می‌کنند خاتم بخشی کنند، اما به روح عمل علی بن أبی طالب توجه نکردند.

نکته دوم که بازم ظرافت مددکاری را بالا می‌برد، این است که مددکاری‌های امیرالمؤمنین یک اصول دارد و یک فروع دارد. اصول آن مثل داشتن اخلاص کامل در عمل، داشتن روح عبودیت در عمل، تکریم و کرامت انسان‌هاست.

این‌ها همه نکاتی بود که در اصول مددکاری حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) وجود دارد و اینجاست که بنده به شدت معتقدم هر متولی فقرزدایی، باید مجتهدان فقرشناس باشند و تفقه در فقر داشته باشند. ما با ظاهر عمل نمی‌توانیم به نتیجه‌ای برسیم.

این یک نکته بسیار مهم است که باید اصول مددکاری را بشناسیم و در هر زمانی منطبق با این اصول بتوانیم اقدامات خودمان را سازماندهی کنیم و با مقتضیات زمانه کارهای خود را منطبق کنیم و حرکت‌های خود را انجام بدهیم.

مجری:

ان شاءالله، خیلی ممنون و متشکر و سپاسگذار از «دکتر مسعودیان». الحمدلله این جلسه هم دعوت ما را پذیرفتند. بسیار از حضرتعالی تشکر می‌کنیم، خیلی خوش آمدید. ان شاءالله که در جلسات آینده هم بتوانیم از محضرتان استفاده کنیم.

عزیزان بیننده قبل از اینکه به سراغ یک میان برنامه برویم و ان شاءالله بخش دوم برنامه «حبل المتین» را محضر شما تقدیم کنیم، با جناب «دکتر مسعودیان» خداحافظی می‌کنیم.

ان شاءالله در ادامه برنامه همراه خواهیم بود با متن اصلی برنامه «حبل المتین» و در خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی خواهیم بود.

بسیار از حضرتعالی تشکر می‌کنم. ان شاءالله در این ایام ماه رجب هم اعمال و طاعات و عبادات همه ما مورد قبول درگاه احدیت قرار گرفته باشد. تشکر می‌کنم، خیلی لطف فرمودید.

دکتر مسعودیان:

بنده هم متقابلاً سپاسگذار هستم. امیدوارم ان شاءالله ما برگردیم به مددکاری اصیل علوی.

مشکل جامعه جهانی و جامعه ایرانی درواقع همین هست که ما به این محتویات و به روح مددکاری‌های حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بیشتر بپردازیم و اقدامات ایشان را الگو و اسوه خودمان قرار بدهیم تا بتواند مشکلات ما را مرتفع کند.

آنچه ما امروز با عنوان مشکلات می‌بینیم، درواقع به جهت این است که هنوز فاصله‌های عمیقی داریم با روح مددکاری امیرالمؤمنین.

مجری:

بسیار خوب، تشکر می‌کنم. فاصله‌ای می‌گیریم و ادامه برنامه را در خدمت همه شما عزیزان خواهیم بود.

سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم و مثل شب‌های جمعه به محضر همه شما گرامیان برنامه «حبل المتین» را تقدیم می‌کنیم.

ان شاءالله بتوانیم این جلسه هم از محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی نهایت بهره و استفاده را ببریم.

در این روز و در این شب که شام شهادت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) است و روز هم روز نیمه رجب بود، ان شاءالله که طاعات و عباداتتان همگی مقبول درگاه احدیت قرار گرفته باشد.

در ابتدای مجلس دوست داریم بشنویم از حضرت استاد و صحبت و گفتگویی داشته باشیم مختصراً نسبت به این موضوع.

ان شاءالله یک سلام و علیکی با حضرت استاد داشته باشیم، بعد از آن همراه ما باشید تا هم متن اصلی برنامه را پی خواهیم گرفت و هم جملاتی چند از محضر حضرت استاد در رابطه با حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) استفاده خواهیم کرد. محضرتان سلام عرض می‌کنم و در خدمتتان هستیم؛

یادی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) با یک جمله تاریخی و دردناک!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم.

وفات یا شهادت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را به همه عزیزان تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.

خدا را به قلب سوخته حضرت زینب کبری سوگند می‌دهم هرچه سریع‌تر فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک کند و ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بدهد.

ما ابتدا یادی از حضرت صدیقه طاهره می‌کنیم و سپس به سراغ یادگار حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برویم.

فتادم زیر ضرب تازیانه بارها از پا

ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی

به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه

که اینجا کشته راه ولایت گشته بانویی

مدینه ثبت کن این را که در امواج دشمن‌ها

حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی

حضرت صدیقه طاهره با پهلوی شکسته در حالی که خون از سینه‌اش جاری است، از امیرالمؤمنین دفاع کردند. بعضی از اولیاء الله محل ریخته شدن قطرات خون حضرت صدیقه طاهره در مسجد النبی را به دیگران نشان داده‌اند و برای اهل دل مشخص است.

حضرت فاطمه زهرا با این حال علی بن أبی طالب را از دست ناجوانمردان نجات داد. جمله تاریخی حضرت صدیقه طاهره قلب هر انسانی را به لرزه درمی آورد. حضرت فاطمه زهرا عرضه داشت:

«روّحی لِروُحِکَ الفِداء وَ نَفسی لِنَفسِکَ  الوِقاء یا اباالحسن؛ اِن کُنتَ فی خَیرٍ کُنتُ مَعَکَ وَ اِن کُنتَ فی شرٍّ کُنتُ مَعَکَ»

روحم فدای تو و جانم سپر بلاهای جان تو ای اباالحسن. همواره با تو خواهم بود. اگر در خیر و نیکی باشی با تو هستم و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.

کوکب الدری فی احوال النبی و البتول و الوصی، محمد مهدی حائری مازندرانی؛ منشورات: الشریف الرضی، باب فیما ورد علیها من الظلم، ص 196

دوستان عزیز! شب‌ها حضرت صدیقه طاهره از دست امام حسن و امام حسین می‌گرفت و همراه با امیرالمؤمنین در خانه مهاجرین و انصار می‌رفت از حضرت دفاع می‌کرد و از مردم می‌خواست از امیرالمؤمنین حمایت کنند و دست از حضرت برندارند.

در مقابل، مردم پاسخ منفی می‌دادند و حضرت صدیقه طاهره با قلبی شکسته و چشمانی اشک آلود ناامید به خانه برمی گشت.

خدایا به قلب ناامید حضرت فاطمه زهرا شیعیان را ناامید نکن. خدایا فرج فرزند حضرت فاطمه زهرا حضرت حجة بن الحسن را نزدیک بگردان و به احترام قلب شکسته حضرت صدیقه طاهره مقدمات ظهورش را فراهم کن.

شجاعت، بلاغت و رسوا گری دشمن، در شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها)

در رابطه با حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) سخن زیاد است. عزیزان ما دیشب و امروز برنامه‌های خوبی داشتند و امیدوارم قلب نازنین حضرت بقیة الله الأعظم خوشحال شده باشد.

قطعاً حضرت ولی عصر امشب در شام غریبان عمه جان خود حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) اشک از چشمانشان جاری است و چشمانشان پر از اشک است و قلبش می‌سوزد و حالشان دگرگون است.

ما از خداوند متعال سلامتی حضرت بقیة الله الأعظم را طلب می‌کنیم و عرضه می‌داریم: یابن الحسن آجرک الله!

ما نمی‌خواهیم در مورد مسائلی که در کربلا بود حرف بزنیم، اما بالاترین قدرت نمایی حضرت زینب کبری که توانست از مادرش حضرت صدیقه طاهره به یادگار داشته باشد و به ارث ببرد شجاعت و فصاحت و بلاغت و رسوا کردن دشمن است.

مشاهده کنید خانمی که در یک روز آن همه مصائب دیده و برادرها و برادرزاده‌ها و دو فرزند عزیز و یارانش را از دست داده است، چنین در برابر دشمن می‌ایستد.

اگر برای امثال ما چنین مصیبتی پیش بیاید همه چیز را فراموش می‌کنیم، اما ببینید وقتی حضرت زینب کبری در مجلس عبیدالله بن زیاد (لعنة الله علیه و علی اتباعه و اولیائه و محبیه و مدافعیه) قرار می‌گیرد چنین شجاعانه سخن می‌گوید.

«مرحوم شیخ مفید» در کتاب «الإرشاد» تعبیری دارد که بسیار تعبیر عجیبی است. نمی‌توان گفت مسئله، مسئله‌ای عادی و طبیعی است.

یکی از بزرگان می‌گفت: وقتی حضرت زینب در کوفه لب به سخن می‌گشاید، مردم تصور کردند که علی بن أبی طالب زنده شده و با آن فصاحت و بلاغت سخن می‌گوید. عبیدالله بن زیاد خطاب به حضرت زینب عرضه داشت:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَحَکمْ وَ قَتَلَکمْ وَ أَکذَبَ أُحْدُوثَتَکمْ»

خدا را شکر که خدا شما را مفتضح کرد و شما را کشت و ادعاهای باطل که خود را خلیفة الله می‌دانستید را رسوا کرد.

مشاهده کنید وهابیت پلید و نحس و کثیف که از بنی امیه دفاع می‌کنند، به این خاطر است. بنی امیه چنین است و این کاری است که معاویه و عثمان بن عفان بنیانگذار آن بوده است.

«فَقَالَتْ زَینَبُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ ص وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً وَ إِنَّمَا یفْتَضِحُ الْفَاسِقُ »

حضرت زینب کبری فرمود: خدا را شاکر هستیم که با وجود رسول اکرم به ما کرامت داد و ما را از هرگونه ناپاکی مبرا ساخت و کسانی که مفتضح شد شما فاسق و امیر و خلیفه‌ات یزید بن معاویه و پدرش است.

«وَ یکذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّه»

کسی که دروغش ثابت شده شخص پستی همانند تو است که خدا را بر این شاکریم.

الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 115، باب ما جری فی الکوفة بعد قتل الإمام الحسین و دخول السبایا علی ابن زیاد

شهامت و شجاعت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را مشاهده کنید. از زبان عبیدالله بن زیاد خون می‌بارد، جلادها در کنار او نشسته‌اند و هرآنچه دستور بدهد اجرا می‌کنند. در مقابل، حضرت زینب کبری این چنین در برابر او سخن می‌گوید.

این مطلب نه در کتب شیعه بلکه در کتب اهل سنت هم آمده است. «ابن اثیر» در کتاب «الکامل» جلد 3 صفحه 435 همین تعبیر را می‌آورد. مشاهده کنید چقدر زیباست و چقدر لذت بخش است!

انسان وقتی این شهامت را از حضرت زینب کبری با آن همه مصیبت می‌بیند، به وجود آن بانوی بزرگوار افتخار می‌کند.

ملاحظه کنید وقتی حضرت زینب در مجلس یزید وارد می‌شود، آنچنان یزید را تحقیر می‌کند و آنچنان او را پست نشان می‌دهد علی رغم اینکه مجلس مملو از بزرگان و شخصیت‌های بزرگ مسلمان و یهودی و مسیحی است.

«یزید بن معاویه» همه بزرگان را جمع کرده تا نشان بدهد که من بر فرزند پیغمبر اکرم پیروز شدم.

سخن خیلی زیاد است، اما آنچه برای من خیلی جالب است عبارتی است که «مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» نقل می‌کند.

بعد از اینکه سخنانی میان حضرت زینب کبری و یزید بن معاویه و اسرا انجام شد، حضرت با شهامت علوی فرمود:

«فَکدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک وَ نَاصِبْ جُهْدَک»

تمام حیله‌هایت را به کار بگیر و هرچه در توان داری دریغ مکن و هرآنچه می‌توانی به کار بگیر.

«فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْینَا وَ لَا تُدْرِک أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْک عَارَهَا»

به خدا سوگند نمی‌توانی ذکر ما را به فراموشی بسپاری و افتخار وحی که خداوند نصیب ما کرده را نمی‌توانی از بین ببری و ننگ و عاری که با شهادت فرزند پیغمبر بر دامنت چسبید هرگز از دامن تو پاک نمی‌شود.

«وَ هَلْ رَأْیک إِلَّا فَنَدٌ وَ أَیامُک إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُک إِلَّا بَدَدٌ»

و تمام رأی و فکرت جز پستی نیست و ایام سلطنت و ریاستت جز ایام معدود نیست و تمام لشکریانت همه روزی نابود می‌شوند.

«یوْمَ ینَادِ الْمُنَادِ- أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»

بترس از روزی که منادی ندا بدهد: لعنت خدا بر ظالمین باد!

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 45، ص 135، ح 1

شعری آذری است که بنده خیلی از آن خوشم می‌آید. شاید در میان اشعاری که در رابطه با حضرت زینب گفته شده است، اینطور شعر پرمغز و زیبا ندیده‌ام. بنده این شعر را می‌خوانم و آن را ترجمه می‌کنم. حضرت زینب کبری خطاب به یزید فرمود:

بترس از روزی که جبرئیل امین یاور ما باشد و محکمه عدل الهی تشکیل شود و داور آن محکمه خداوند تعالی باشد.

بترس از روزی که با تو حرمله ولی با من حضرت علی اصغر باشد. بترس از روزی که حضرت صدیقه طاهره با همه مدارک با آن پیراهن خونین حسین در محکمه عدل الهی حاضر شود. در آن روز از روی زمین و زیر آسمان کجا می‌خواهی فرار کنی؟!!

زلف عفاف رشته دامان زینب است

آیات صبر پایه ایمان زینب است

ایثار پاکدامنی و عزم و اقتدار

این چهار درس طفل دبستان زینب است

صبر را معنا و مفهومی بنامی زینب است

احترام عشق هم از احترام زینب است

داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام

با حسین همدست گشتن اتهام زینب است

مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت

این حسین فرمانده عالم امام زینب است

عشق اگر عشق است عشق زینب است

ألا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

أحسنتم، أعظم الله أجورنا و أجورکم. خیلی عالی و خیلی مناسب بود. امروز همه با هم در اعمال أم داود زمزمه کردیم: «یا رادّ یوسف علی یعقوب و یا رادّ موسی علی أمه».

ان شاءالله خداوند یوسف زهرای ما را هم به دل‌های گمشده ما برگرداند. یک فاصله می‌گیریم، برمی گردیم و در خدمتتان خواهیم بود.

السلام علی قلب زینب الصبور

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله در ابتدای مجلس فیض بردیم و بهره مند شدیم نسبت به فرمایشات حضرت استاد راجع به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و هم راجع به دخت مبارک و بزرگوارشان حضرت زینب کبری (سلام الله علیها).

حال می‌خواهیم بحث را برگردانیم روی همان حدیثی که بارها و بارها در جلسات گذشته شنیدید و کاملاً یک بحث اجتهادی است بلکه تا الآن شاید خیلی بیشتر از اجتهاد سر همین یک حدیث کار کردیم.

بالاخره بیراه نگفتیم اگر بخواهیم چنین صفتی را به همین نقل‌ها و صحبت‌هایی که راجع به این حدیث انجام شده است بدهیم.

حضرت استاد اگر امکان دارد مختصری از مطالب جلسات گذشته را بفرمایید تا عزیزان بیننده هم وارد در جریان بحث باشند.

خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

قبل از آنکه بحثم را شروع کنم به نکته‌ای اشاره کنم. به تعبیر مرحوم آیت الله العظمی بهجت و بزرگان دیگر، ما در محضر خدا و در محضر امام زمان (ارواحنا فداه) هستیم.

ما وقتی سخن می گوییم، قبل از آنکه صدای ما به گوش ما برسد، حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اذن الهی می‌شنود.

من می‌خواهم عرض کنم که نه تنها صدای ما قبل از آنکه به گوش ما برسد حضرت ولی عصر می‌شنود، بلکه حضرت از آن باخبر است.

طبق روایات متعدد و فرمایشی که حضرت امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» دارند وقتی فکر می‌کنیم جمله‌ای را به زبان بیاوریم قبل از آنکه به فکر ما برسد حضرت ولی عصر از او باخبر است. ما باید خود را در محضر حضرت ببینیم.

یکی از بزرگان می‌گفت: وقتی کسی از شما سؤال می‌کند، یقین کنید که پاسخ شما را قبل از آنکه مخاطبین شما بشنوند، حضرت ولی عصر پاسخ‌ها را می‌شنود و ملاحظه می‌کند.

اگر پاسخ‌های خوبی که می‌دهید مستند و مستدل و مطابق قرآن کریم و سنت اهلبیت باشد، مایه خوشحالی قلب نازنین امام زمان هست و لبخندی بر چهره مبارک آن نازنین وجود می‌نشیند.

بحث ما در رابطه با حدیث:

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

بود که در کتاب «صحیح مسلم» و «مسند أحمد بن حنبل» و کتاب‌های دیگر بیان شده است. همچنین در کتاب «کافی» و دیگر کتب شیعه به صورت متواتر نقل شده است که هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

ما صحت این روایت را از دیدگاه علمای اهل سنت و شیعه مطرح کردیم و دلالت آن را مطرح کردیم. همچنین در جلسه گذشته پیرامون اینکه معنای «مِیتَةً جَاهِلِیةً» چیست هم اقوال علمای اهل سنت را گفتیم و هم اقوال علمای شیعه را گفتیم.

ما نتیجه گرفتیم عبارت "هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"، به معنای این است که بدون اعتقاد به خدا و نبوت و امامت و معاد از دنیا می‌رود.

چنین نیست که بعضی افراد نظیر «ابن حجر عسقلانی» گرفتار تناقض و تعارض شده باشد. این شخص گاهی می‌گوید یعنی "بدون امام" و گاهی می‌گوید: هرکسی بدون امام از دنیا برود یا از جامعه‌ای که در رأس آن امام هست یک وجب فاصله بگیرد رشته اسلام از گردن او کنده می‌شود.

اگر رشته اسلام از گردن کسی کنده شد، این شخص کافر می‌شود. میان کفر و ایمان فاصله و حد وسطی نیست.

ما در جلسه گذشته این مباحث را مطرح کردیم. حال اگر سؤال جدیدی دارید مطرح کنید تا پاسخ بدهیم، باشد که مرضی مولا و سرور و تاج سرمان و نازنین وجودی که؛

«وَ بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»

زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 423، باب دعاء العدیلة الکبیر

خوشحال شده باشد.

مجری:

ان شاءالله. خیلی ممنون و متشکریم. حضرت استاد در خلال فرمایشات حضرتعالی یک صحبت‌های کاملاً صریح و سلیسی بود نسبت به اینکه زمانی که امامت را نپذیرند، اسلام از آن شخص خلع شده است.

حال ما تعبیر دیگری را به کار ببریم. شاید این افراد این تعبیر را به راحتی به کار ببرند، اما وقتی که ما صرفاً می‌خواهیم این تعبیر را عوض کنیم و بگوییم که این بیان مساوی با این است که امامت را از اصول دین قرار دادند.

حال می‌توان با این بیان و این حساسیت خاص گفت که اگر بخواهند این را اصلی از اصول دین بشمارند، آیا کسی از علمای اهل سنت تصریح کرده است که امامت از اصول دین است؟!

از منظر علمای شاخص اهل سنت، امامت از اصول دین است!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته جالبی است. ما در شبکه‌های وهابی - شیطانی بارها می‌بینیم که می گویند اگر امامت از اصول دین هست، چرا در قرآن کریم نیامده است. ما می گوییم که امامت از اصول دین هست یا نیست، چرا شما که می گویید:

«من أنکر إمامة أبی بکر رضی الله عنه فهو کافر»

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 1، ص 139، باب خاتمة

چرا این در قرآن کریم نیامده است؟! «شهرستانی» تعبیری دارد که تعبیر بسیار عجیبی است. عزیزان ملاحظه کنند در کتاب «الملل و النحل» اثر «شهرستانی» متوفای 548 هجری که یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است، آمده است:

«الخلاف الخامس فی الإمامة»

اختلاف پنجم میان امت اسلامی اختلاف در امامت بوده است.

«وأعظم خلاف بین الأمة خلاف الإمامة»

بالاترین اختلاف بین مسلمانان اختلاف در رابطه با امامت بوده است.

بحث بر سر اینکه اصلاً امامت واجب است یا واجب نیست، آیا وجوب آن نص است یا بیعت است، آیا امیرالمؤمنین امام است یا ابوبکر و عمر بن خطاب و دیگران امام هستند!؟

«إذ ما سل سیف فی الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سل علی الإمامة فی کل زمان»

در هیچ عصری به اندازه‌ای که در رابطه با امامت شمشیر کشیده شده و خون ریخته شده، بر هیچ مسئله و قاعده دینی این همه شمشیر کشیده نشده است.

الملل والنحل، اسم المؤلف: محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر أحمد الشهرستانی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1404، تحقیق: محمد سید کیلانی، ج 1، ص 24، باب المقدمة الرابعة

ملاحظه کنید از لحظه‌ای که رسول اکرم از دنیا می‌رود، اختلافات و قضیه اصحاب رده و کشت و کشتار شروع می‌شود. سپس ماجرای عثمان و امیرالمؤمنین و حضرت سیدالشهداء اتفاق می افتد و بعد از آن قضیه بنی امیه و بنی عباس روی کار می‌آید.

امروزه هم تمام بحث‌هایی که میان مسلمانان مطرح است و فرقه‌هایی نظیر داعش و وهابیت و امثال آن روی کار آمده است را اگر ریشه یابی کنیم ریشه همه آنها به مسئله امامت برمی گردد.

اگر چنانچه امامت طبق فرمایش حضرت صدیقه طاهره در همان مسیری که پیغمبر اکرم معین فرموده بودند انجام می‌شد، اختلاف و مشکلی در میان امت نبود. در این صورت نه مشکل سیاسی بود، نه مشکل اقتصادی بود و نه مشکل اخلاقی بود.

به تعبیر حضرت صدیقه طاهره اگر مردم به امامت امیرالمؤمنین که پیغمبر اکرم به دستور الهی، او را خلیفه‌ای برای مسلمانان معین کرد، تن داده بودند و حضرت را قبول کرده بودند افزون بر اینکه دین و آخرت مردم آباد می‌شد، دنیای مردم هم آباد می‌شد.

تمام مشکلات اقتصادی و ظلم و اختلاف طبقاتی که در میان هست، همگی از بی عدالتی است. یک عده پولشان از پارو بالا می‌رود و میلیاردر و تریلیاردر هستند، اما در مقابل عده‌ای هم هستند که به نان شب خود محتاج هستند.

اگر نعمت‌ها و برکات الهی بالسویه میان مردم تقسیم شود، دیگر گرسنه‌ای بر روی کره زمین باقی نمی‌ماند و مشکلی در میان مردم ایجاد نمی‌شود.

بنابراین در رابطه با حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) می‌خوانیم وقتی که حضرت می‌آیند معجزه نمی‌کنند و از آسمان و زمین طلا و نقره استخراج نمی‌کنند، بلکه حضرت همین نعمت‌های الهی و ثروت‌های موجود را بالسویه میام مردم تقسیم می‌کنند.

در این صورت مردم به طوری از نعمت برخوردار می‌شوند که حتی اگر کسی بخواهد صدقه بدهد شهرها و روستاها را جستجو می‌کند، اما فقیری پیدا نمی‌کند که به او صدقه بدهد.

شیعه و اهل سنت نقل کرده‌اند که اگر امیرالمؤمنین روز اول خلیفه شده بودند، اوضاع به همین شکل می‌شد. ما قبلاً در این زمینه مفصل صحبت کردیم.

حال در خصوص اینکه امامت از اصول دین هست، ما کاری با شیعه نداریم. آقایان وهابی در خصوص صحبت‌های بزرگانتان به ما جواب بدهند.

به عنوان مثال آقای «بیضاوی» متوفای 685 هجری و یکی از شخصیت‌های برجسته اهل سنت است. بنده گمان نمی‌کنم کسی در رابطه با آقای «بیضاوی» که صاحب تفسیر و صاحب کتاب‌های اصولی است شبهه‌ای از نظر علمی یا شهرت جهانی داشته باشد.

«بیضاوی» کتابی تحت عنوان «منهاج الوصول إلی علم الأصول» دارد که کتاب اصولی است. ایشان در این کتاب بحثی را مطرح می‌کند در رابطه با اینکه آیا اقامه در نماز جزو ضروریات نماز است یا خیر. آیا تسمیه جزو ضروریات نماز است یا خیر. البته ایشان ابتدای این مطلب عبارتی بیان کرده است و می‌نویسد:

«وادعت الشيعة أن النص دل على إمامة على ـ رضي الله عنه ـ ولم تتواتر الإقامة والتسمية ومعجزات الرسول عليه الصلاة والسلام  »

ایشان سپس می‌نویسد:

«قلنا: الأولان من الفروع ولا كفر ولا بدعة في مخالفتهما بخلاف الإمامة»

بسم الله و اقامه از فروعات است. اگر کسی بسم الله را یا اقامه گفتن را در نماز انکار کند، دچار کفر و بدعت نمی شود؛ به خلاف مسئله امامت.

منهاج الوصول إلی علم الأصول؛ للقاضی ناصر الدین عبدالله بن عمر البیضاوی، حققه: شعبان محمد اسماعیل، دار ابن حزم، بیروت؛ الفصل الثانی فیما علم کذبه و هو قسمان؛ ص 161

ایشان به صراحت می‌نویسد: به خلاف امامت که انکارش کفر و مخالفتش بدعت است. همچنین آقای «علامه جاربردی» متوفای 746 هجری در کتاب «السراج الوهاج فی شرح المنهاج» همین مطلب را دارد و معتقد است که انکار امامت کفر است.

آقای «بدخشی» در کتاب «مناهج العقول» خیلی واضح صحبت کرده است. ایشان می‌نویسد:

«بخلاف الإمامة فإنها من الأصول و مخالفتها یقتضی إلی أحد الأمرین »

بخلاف امامت که از اصول دین است و مخالفت امامت به دو امر برمی گردد.

شرح البدخشی، منهاج العقول، للامام محمد بن الحسن البدخشی، مطبعة محمد علی صبیح بالازهر بمصر، ج 2، ص 226

می گوید این دو امر، بدعت گذاری و کفر است. امامت جزو اصول دین است، به طوری که انکار آن هم کفرآور است و هم بدعت گذاری است. این قضیه هردو مورد را دارد.

آقای «أبو النور» یکی از اساتید دانشگاه الأزهر است، کتابی تحت عنوان «أصول الفقه» دارد. ایشان هم در جلد سوم می‌نویسد:

«بخلاف الإمامة فإنها من أصول الدین و المخالفة فیها فتنة و بدعة »

امامت از اصول دین است و مخالفت با امامت هم فتنه انگیز است و هم بدعت.

اصول الفقه، تألیف: العلامه محمد ابوالنور زهیر، الناشر: المکتبه الازهریه للتراث؛ ج 3، ص 107

«شمس الدین اصفهانی» متوفای 749 هجری در کتاب «شرح منهاج» جلد دوم صفحه 535 می‌نویسد:

«بخلاف الامامة فإنها من أصول الدین و مخالفتها بدعة»

آقایان اهل بدعت را کافر می‌دانند. ایشان سپس مطلبی اضافه می‌کند و می‌نویسد:

«فلو کان نص علی إمامة علی لم یتساهلوا فیه»

این فرد می‌خواهد وسط دعوا نرخ تعیین کند. اگر امامت از اصول دین است، قضیه امامت علی بن أبی طالب چه خواهد شد؟! او می‌نویسد:

«فلو کان نص علی إمامة علی لم یتساهلوا فیه و نقلوه نقلا متواترا»

اگر نصی بر امامت علی بن أبی طالب بود، صحابه تساهل نمی‌کردند و آن را به صورت متواتر نقل می‌کردند.

اگر این مطلب را یک انسان عادی که از فرهنگ و حوزه بی خبر است و تمام عمر خود را در کشاورزی و گاوچرانی و شترچرانی گذرانده باشد بگوید، انسان تعجب نمی‌کند، اما یک شخص بزرگی همانند «شمس الدین اصفهانی» چنین حرفی زده است!

مهم‌تر از او آقای «سبکی» متوفای 756 هجری در کتاب «الإبهاج فی شرح المنهاج» همه این مسائل را از آقای «بیضاوی» نتیجه می‌گیرد و می‌نویسد:

«بخلاف الإمامة فإنها من الأصول»

امامت از اصول دین است.

تنها شیعیان نمی‌گویند که امامت از اصول دین است، بلکه علمای بزرگ و شخصیت‌های برجسته اهل سنت هم چنین عقیده‌ای دارند.

«سبکی» کم شخصیتی نیست و شخصیتی نظیر «علامه حلی» و «شیخ طوسی» در میان ما شیعیان است و در میان اهل سنت جایگاه بسیار بزرگی دارد. درست است که «سبکی» شافعی است، اما همگان او را قبول دارند. بعد می گوید:

 «ومخالفتها بدعة ومؤثرة فی الفتن»

مخالفت امامت بدعت و موجب فتنه است.

«فتتوافر الدواعی علی نقلها»

و داعی بر نقل آن زیاد است.

«فلما لم تتوافر دل علی عدم صحته»

اما اینکه امامت امیرالمؤمنین به صورت متواتر نقل نشده است معلوم می‌شود که صحت ندارد.

الإبهاج فی شرح المنهاج (منهاج الوصول إلی علم الأصول للقاضی البیضاوی المتوفی سنه 785 هـ)، المؤلف: تقی الدین أبو الحسن علی بن عبد الکافی السبکی، الناشر: دار الکتب العلمیة –بیروت، عام النشر: 1416 هـ، ج 2، ص 296، الفصل الثانی فیما علم کذبه

مجری:

عذرخواهی می‌کنم قبل از اینکه اسناد بعدی را بخواهیم ببینیم به جهت اینکه حضرتعالی این حساسیت را ایجاد کردید که «سبکی» به عنوان محدث و فقیه اهل سنت شناخته می‌شود و «شمس الدین اصفهانی» در جایگاه والایی است سؤالی مطرح می‌شود.

چطور این افراد چنین عبارت‌هایی را به کار بردند؟! اگر به قول حضرتعالی این صحبت را کسی دیگر می‌گفت و ما آن را کنار می‌گذاشتیم، می‌گفتیم صحبتی کرده که از روی جهل اوست.

به جهت اینکه حضرتعالی این حساسیت را ایجاد کردید، این سؤال برای بنده دغدغه شده بود که آن را بپرسم.

اگر امامت امام علی صحیح و متواتر بود، صحابه در نقل آن تساهل نمیکردند!!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته زیبایی است. بینندگان عزیز من خواهش می‌کنم دقتی در این زمینه داشته باشید. ما دیدیم که آقایان از قبیل «بیضاوی»، «شمس الدین اصفهانی» و «سبکی» می گویند به دلیل اینکه امامت امیرالمؤمنین به صورت متواتر نبوده است مردم آن را نقل نکردند.

آن‌ها ادعا می‌کنند که اگر واقعاً امامت علی بن أبی طالب ثابت بود و نصی بود، صحابه تساهل نمی‌کردند!

حال ما کاری نداریم که واقعاً آیا صحابه چکار کردند و چکار نکردند. «ابوهریره» می‌گوید: صحابه و مهاجرین در بازار مشغول کسب و کار بودند و انصار در باغات مشغول زراعت بودند و اصلاً دنبال بحث سنت نبودند. تنها من بودم که دنبال پیغمبر اکرم می‌گشتم!!

ما سؤالی عوامانه از آقایان می‌پرسیم و می‌خواهیم به ما جواب بدهند. تعداد صحابه چند نفر بودند؟! آقای «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «البدایة و النهایة» و آقای «سیوطی» در کتاب «تدوین» می‌گوید: تعداد صحابه صد و بیست و چهار هزار نفر بودند. آیا این صد و بیست و چهار هزار صحابه کجا هستند؟! به ما نشان بدهید!

آقای «ابن حجر عسقلانی» زمین و آسمان را به هم می‌بافد، نوزادان یک روزه را هم جزو صحابه شمرده و حتی جنین‌هایی که در زمان وفات رسول گرامی اسلام در رحم مادران بودند را هم جزو صحابه برشمرده است، اما تعدادشان به ده هزار نفر نرسیده است!

بنابراین از میان صد و بیست و چهار هزار صحابه اسامی ده هزار نفر مشخص است. آقایان «بیضاوی»، «سبکی» و «اصفهانی» به ما جواب بدهند که از میان این ده هزار نفر چند نفرشان روایت دارند؟!

«ابن حزم أندلسی» روایاتی که در زیر زمین و آسمان بوده را جمع کرده است، اما تعداد صحابه‌ای که روایت نقل کردند نهصد و نود نفر شده‌اند. بنابراین از ده هزار صحابه، تعداد نهصد و نود نفر روایت نقل کرده‌اند.

از میان این نهصد و نود نفر هم بیش از نهصد نفر یک روایت یا دو روایت نقل کرده‌اند. حال ملاحظه کنید تمام صحابه‌ای که حدیث نقل کرده‌اند به پنجاه نفر می‌رسد یا خیر!! ما بارها این سؤال را پرسیدیم، به ما جواب بدهید.

مجری:

از میان صد و بیست و چهار هزار نفری که نقل شد، تنها پنجاه تن ماند که به این صورت است!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، عمدتاً این روایات به «ابوهریره» برمی گردد که حدود پنج هزار و هشتصد روایت از ایشان نقل شده است. اگر شما احادیث «ابوهریره» را حذف کنید، می‌بینید که چیزی برای اهل سنت باقی نمی‌ماند.

در کتاب «هدی الساری مقدمه فتح الباری» آمده است که «ابوهریره» در کتاب «صحیح بخاری» چهارصد و چهل و شش روایت نقل کرده است.

همچنین در کتاب «اسماء الصحابة الروات و ما لکل واحد منهم» اثر «ابن حزم أندلسی» متوفای 456 هجری آمده است که «ابوهریره» پنج هزار و سیصد و هفتاد و چهار روایت نقل کرده است.

حال از امیرالمؤمنین که خلیفه چهارم شما اهل سنت است چند روایت نقل کرده‌اید؟! ما از قول «ابن حجر» نقل می‌کنیم که در صفحه 499 می‌نویسد: کتاب «صحیح بخاری» از علی بن أبی طالب در مجموع بیست و نُه روایت نقل کرده است. این در حالی است که «ابوهریره» در کتاب «صحیح بخاری» چهارصد و چهل و پنج روایت دارد.

مجری:

«ابوهریره» که تازه سال هفتم پیغمبر اکرم را دیده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. «ابوهریره» بعد از جنگ خندق مسلمان شد، هجده ماه در مدینه بود و سپس به بحرین رفته است. او در مجموع یک سال و نیم با پیغمبر اکرم بود، اما پنج هزار و هفتصد روایت از او نقل شده است.

در مقابل علی بن أبی طالب که از ابتدای طفولیت با رسول گرامی اسلام بود، «صحیح بخاری» از او بیست و نُه روایت نقل کرده است. در مجموع در کتب اهل سنت پانصد و سی و هفت روایت از امیرالمؤمنین نقل شده است.

آیا نزدیک‌تر از امیرالمؤمنین به پیغمبر اکرم کسی هست؟! حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از ابتدای طفولیت در دامن پیغمبر اکرم بزرگ شده است، در تمام سفرها و حضرها جز جنگ تبوک با رسول اکرم بوده است.

البته «ابن حزم أندلسی» می‌نویسد: از میان پانصد و اندی روایت که علی بن أبی طالب نقل کرده است، تنها پنجاه روایت صحیح است و مابقی همگی ضعیف است!!

شما که می گویید ما اهلبیت را دوست داریم و صحابه اهلبیت را دوست داشتند، چطور از «ابوهریره» پنج هزار و هفتصد روایت نقل شده است و از امیرالمؤمنین پانصد و اندی روایت نقل شده است که آن هم تنها پنجاه روایت صحیح است؟!

جالب اینجاست که یکی از بزرگان اهل سنت به نام «محمود أبو ریه» می‌نویسد: اگر قرار بود علی بن أبی طالب هر روز تنها یک روایت از پیغمبر اکرم شنیده باشد، ما باید دوازده هزار روایت از علی بن أبی طالب داشتیم!!

نکته دیگر این است که شما ادعا می‌کنید امامت علی بن أبی طالب نقل نشده و اگر نقل شده بود صحابه تساهل نمی‌کردند.

اولاً در رابطه با حدیث ثقلین بنده بازهم به سراغ آقایان اهل سنت می‌روم. «ابن حجر هیتمی» شافعی مذهب و ضد شیعه است، به طوری که کتاب ایشان هم بر علیه شیعه نوشته شده است. ایشان می‌نویسد:

«وإنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی»

پیغمبر اکرم «کتاب الله و أصحابی» نمی‌فرمایند. «کتاب الله و سنتی» هم ساخته پرداخته بنی أمیه است. بازهم در ادامه آمده است که پیغمبر اکرم می‌فرماید:

«إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا إن تبعتموهما»

من در میان شما دو چیز به امانت می‌گذارم. اگر از آنها تبعیت کنید هرگز گمراه نمی‌شوید.

«وهما کتاب الله وأهل بیتی عترتی»

سپس می‌نویسد:

«والحاصل أن الحث وقع علی التمسک بالکتاب وبالسنة وبالعلماء بهما»

حاصل این است که تمسک به کتاب و سنت و علمای به کتاب و سنت از اهلبیت.

البته ایشان «وبالسنة» را از جیبش درآورده است و این کلمه اجتهاد «ابن حجر» است، زیرا در روایاتی که ما آوردیم یک بار هم کلمه «وبالسنة» نیامده است.

«ویستفاد من مجموع ذلک بقاء الأمور الثلاثة إلی قیام الساعة»

کتاب و سنت و اهلبیت تا قیامت در کره زمین هستند.

به گفته ایشان همانطور که کتاب روی زمین هست و برداشته نمی‌شود، اهلبیت هم روی زمین هستند. ایشان سپس می‌نویسد:

«ثم اعلم أن لحدیث التمسک بذلک طرقا کثیرة وردت عن نیف وعشرین صحابیا»

ایشان می‌نویسد که این روایت از بیش از بیست تن از صحابه نقل شده است. آیا این نمی‌تواند تواتر باشد؟! شما که می گویید در رابطه با روایاتی نظیر: «اقتدوا بعدی ابابکر و عمر» چهار تن از صحابه آن را نقل کردند و این تواتر است، اما این روایت که از بیش از بیست تن از صحابه نقل شده است تواتر نیست؟!

«أن لحدیث التمسک بذلک طرقا کثیرة وردت عن نیف وعشرین صحابیا»

ایشان سپس می‌نویسد که این روایت را پیغمبر اکرم در حجة الوداع فرمود. همچنین در مدینه در آخرین لحظاتی که پیغمبر اکرم بیمار بودند و از دنیا رفتند و حجره حضرت مملو از صحابه بود حدیث ثقلین را بیان فرمودند.

پیغمبر اکرم در غدیر خم حدیث ثقلین را مطرح فرمودند. آن بزرگوار زمانی که از طائف برمی گشتند حدیث ثقلین را مطرح فرمودند.

«کرر علیهم ذلک فی تلک المواطن وغیرها»

پیغمبر اکرم در مکان‌های متعدد کتاب و اهلبیت را فرمودند.

«اهمتاما بشأن الکتاب العزیز والعترة الطاهرة»

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 438 - 440، الفصل الأول فی الآیات الواردة فیهم

پیغمبر اکرم می‌خواستند جایگاه قرآن کریم و عترت را به مردم نشان بدهند. الحمدلله ایشان در اینجا دیگر کلمه «وبالسنة» را نیاورده است.

ما این روایات را چکار کنیم؟! ده‌ها قضایای دیگر در این زمینه وجود دارد. حال بنده نمی‌خواهم خیلی در این زمینه ورود پیدا کنم.

«تفتازانی» که یکی از استوانه‌های کلامی اهل سنت و متوفای 793 هجری است، زمانی که به حدیث ثقلین می‌رسد می‌نویسد:

«ألا یری أنه قرنهم بکتاب الله فی کون التمسک بهما منقذا من الضلالة»

نمی‌بینی خداوند عالم اهلبیت را قرین قرآن قرار داده است در اینکه تمسک به کتاب و سنت چیزی است که ما را از ضلالت نجات می‌دهد؟!

«ولا معنی للتمسک بالکتاب إلا الأخذ بما فیه من العلم والهدایة فکذا فی العترة»

همانطور که معنای تمسک به کتاب این است که ما از دانش کتاب و هدایت کتاب استفاده کنیم، از دانش اهلبیت و هدایت اهلبیت هم باید استفاده کنیم.

شرح المقاصد فی علم الکلام، اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی، دار النشر: دار المعارف النعمانیة - باکستان - 1401 هـ - 1981 م، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 303، باب العاشر

چطور می‌خواهید از دانش اهلبیت استفاده کنید در حالی که از امیرالمؤمنین تنها بیست و نُه روایت در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است.

آقای «بخاری» معاصر امام هادی و امام حسن عسکری (علیهم السلام) بوده است. چرا یک روایت از این دو بزرگوار نقل نکرده است؟!

امام صادق شخصیتی است که «ابن تیمیه» در مورد آن بزرگوار می‌نویسد: تاریخ همانند امام صادق را به کسی نشان نداده است. بزرگان اهل سنت نظیر «ابوحنیفه»، «مالک» و دیگر علما شاگرد امام صادق بودند. «بخاری» چند روایت از امام صادق دارد؟!

شما که ادعا می‌کنید ما اهلبیت را دوست داریم و ما هم قبول می‌کنیم که اهلبیت را دوست دارید. آیا تنها دوست داشتن به زبان است؟! شبکه‌های وهابی به ما جواب بدهند!

نکته دوم این است که «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری در کتاب «مسند» خود جلد شانزدهم روایتی را نقل می‌کند و می‌نویسد که سند روایت حسن است.

«والحسن کالصحیح فی الاحتجاج»

أضواء علی السنة المحمدیة، نویسنده: محمود أبو ریة، وفات: 1385، رده: مصادر حدیث سنی – عام، خطی: خیر، چاپ: الخامسة، ص 282، باب الحسن

«احمد بن حنبل» می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرمود:

«انی تَارِک فِیکمْ خَلِیفَتَینِ کتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بین السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أو ما بین السَّمَاءِ إلی الأَرْضِ وعترتی أَهْلُ بیتی»

حضرت در ادامه می‌نویسد:

«وَإِنَّهُمَا لَنْ یتَفَرَّقَا حتی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ»

این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض نزد من آیند.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 181، ح 21618

شما ادعا می‌کنید زنان پیغمبر اکرم جزو اهلبیت هستند، اما هیچکدام در این روایات نیستند. در این صورت شما یا باید بگویید نستجیر بالله پیغمبر اکرم اشتباه کرده است یا باید بگویید که همسران پیغمبر اکرم جزو اهلبیت نیستند.

این روایت جز با عقیده شیعه دوازده امامی با هیچ عقیده‌ای تطبیق نمی‌کند. امروز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) وجود دارد و در میان مردم هست.

ما از او غایب هستیم و او از ما غایب نیست. او در میان ما و شاهد ما و ناظر ماست. همانگونه که حضرت خضر در میان مردم بود و مردم او را نمی‌شناختند و اعمال ولایت می‌کرد، امروزه حضرت بقیة الله الأعظم اعمال ولایت می‌کنند.

آقای «ألبانی» در کتاب «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» این روایت را می‌آورد و می‌نویسد: سند روایت صحیح است.

ایشان می‌نویسد که «هیثمی» روایت را نقل کرده و گفته است که سند آن جید است. «طبرانی» این روایت را نقل کرده و گفته که راویان روایت ثقه هستند.

آقای «ألبانی» در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» رقم 1761 گفته که روایت صحیح است. بازهم «ألبانی» در کتاب «الجامع الصغیر» اثر «سیوطی» حدیث ثقلین را نقل کرده است:

«إِنِّی تارِک فِیکمْ خَلِیفَتَینِ: کتابَ الله حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَینَ السَّماءِ والأرْضِ وعِتْرَتِی أهلَ بیتی وإنهما لن یتَفَرَّقا حَتَّی یرِدَا عَلَی الحَوْضَ»

صحیح وضعیف الجامع الصغیر وزیادته، المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی (المتوفی: 911 هـ)، مع الکتاب: أحکام محمد ناصر الدین الألبانی، ج 1، ص 4222، ح 4222

طبق این روایت رسول گرامی اسلام می‌فرماید کتاب و اهلبیت که خلیفه من هستند هرگز از همدیگر جدا نمی‌شوند. «ألبانی» در مورد سند روایت می‌نویسد که سند صحیح است.

آقایان «بیضاوی» و «سبکی» این روایات به گوش شما نرسیده است؟! اگر بینی و بین الله این روایات را ندیدید فردای قیامت معذورید! قطعاً این روایات را دیدید. مگر امکان پذیر است که این همه روایات را ندیده باشید؟!

ما این روایات را از جیبمان درنیاوردیم، بلکه از کتاب‌های شما بیرون می‌آوریم. آقای «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری است و آقای «ابن ابی عاصم» متوفای 287 هجری است. این علما همگی در قرن سوم هجری این روایات را نقل کردند.

مگر می‌شود این روایات در قرن سوم هجری باشد، اما آقای «سبکی» در قرن هفتم و هشتم از این روایت خبر نداشته باشد؟! مگر می‌شود آقای «بیضاوی» بعد از ششصد یا هفتصد سال از این روایات خبر نداشته باشد؟!

مهم‌تر از این آقای «طبری» متوفای 330 هجری در کتاب «تاریخ طبری» مطلبی در این زمینه آورده است.

بنده گمان نمی‌کنم شما یک سنی پیدا کنید که «تاریخ طبری» یا کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» را نخوانده باشد، الا اینکه بگوید من سنی نیستم. ملاحظه کنید در کتاب «تاریخ طبری» جلد اول صفحه 542 آمده است که بعد از نزول آیه شریفه:

(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِین)

خویشاوندان نزدیکت را انذار کن.

سوره شعراء (26): آیه 214

مطلبی آورده است. پیغمبر اکرم سه سال رسالتش را به صورت مخفیانه مطرح کرد، اما بعد از نزول این آیه حضرت رسالت خود را علنی کرده است.

در همان اولین جلسه رسول اکرم سه مسئله را مطرح می‌کند. مسئله اول این است که حضرت می‌فرمایند دست از بت پرستی بردارید. مسئله دوم این است که می‌فرمایند من از طرف خداوند به عنوان پیامبر مبعوث هستم.

«فأخذ برقبتی ثم قال إن هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»

رسول خدا که چنین دید، دست بر گردن من انداخت و فرمود: براستی که او برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. از او شنوایی داشته و یاری‌اش کنید.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 542 - 543، باب ذکر الخبر عما کان من أمر نبی الله عند ابتداء الله تعالی ذکره إیاه بإکرامه بإرسال جبریل علیه السلام إلیه بوحیه

وقتی امیرالمؤمنین در میان بزرگان قریش خلیفه شد به طریق اولی برای دیگران هم خلیفه هست، زیرا این افراد طرف خطاب حضرت هستند. این روایت صددرصد صحیح است.

کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» در جلد اول صفحه 584 همین تعبیر را آورده است و می‌نویسد:

«فأخذ برقبتی ثم قال إن هذا أخی ووصیتی وخلیفتی فیکم فاسمعوا له وأطیعوا»

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 1، ص 586، باب ذکر أمر الله تعالی نبیه بإظهار دعوته

آقای «بیضاوی» و «سبکی» این روایت را ندیدید؟!

مجری:

حاج آقا نکته بسیار دقیقی است که در همان ابتدا اشاره فرمودید که این افراد چه فیلتر مفصلی بیان کردند و گفتند که ما هر حدیثی را نقل نمی‌کنیم، همان چیزی که باعث شد این تواتر نقل نشود.

این افراد ادعا کردند که ما تواتری نداریم و دیدیم دلیل این عدم تواتر چه چیزی هست. این افراد تماماً در راستای همان حرکت می‌کنند. همان افرادی که نیامدند نقل کنند، در زمان صحابه یک سری فیلترها گذاشتند و گفتند که هر حدیثی نباید نقل شود.

کأن همین جریان ادامه پیدا می‌کند و همان چیزهایی هم که نقل شده است باید ریشه‌اش کنده شود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

جالب اینجاست که آقای «ابن ابی عاصم» متوفای 287 هجری که معاصر «ابو داود سجستانی»، «نسائی» و «ابن ماجه قزوینی» هست، مطلبی در این زمینه آورده است.

این شخص تقریباً معاصر «بخاری» و «مسلم» هم بوده است، زیرا آقای «بخاری» متوفای 256 هجری است و آقای «مسلم» متوفای 261 هجری است. در حقیقت این افراد بیش از بیست سال با همدیگر تفاوت داشتند. ایشان قطعاً آنها را هم درک کرده است.

ایشان در این کتاب خود که «ناصرالدین ألبانی» هم آن را تحقیق کرده است، از قول رسول گرامی اسلام می‌نویسد:

«وأنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»

تو خلیفه من هستی در میان تمام مؤمنین بعد از من.

السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1400، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج 2، ص 565، ح 1188

شما می گویید که اگر خلافت و امامت علی بن أبی طالب مطرح شده بود، صحابه تساهل نمی‌کردند! صحابه که این مطلب را نقل کردند، چرا دروغ می گویید؟! چرا اغراء به جهل می‌کنید؟! چرا مردم را فریب می‌دهید؟! چه جوابی دارید؟!

آقای «بیضاوی» و آقای «سبکی» شما مصداق بارز همان شعری هستید که حضرت زینب کبری خطاب به یزید بن معاویه خواندند هستید.

فردای قیامت حضرت صدیقه طاهره و امیرالمؤمنین و رسول گرامی اسلام با مدرک جلوی شما می‌ایستند. برای آن روز چه جوابی دارید؟! آیا در آنجا هم می‌توانید توجیه کنید؟! آیا آنجا هم می‌توانید بگویید که ما از ترس بعضی افراد این مطلب را نگفتیم؟!

آیا آنجا هم می‌توانید بگویید که اگر خلافت و امامت علی بن أبی طالب ثابت بود مردم تساهل نمی‌کردند و آن را نقل می‌کردند؟! امامت از اصول دین است، اما امامت علی بن أبی طالب چنین نیست!!

این‌ها نمونه‌هایی بود که ما عرض کردیم. به عنوان مثال آقای «حاکم نیشابوری» متوفای 405 هجری است و حداقل دویست یا سیصد سال قبل از «بیضاوی» و «سبکی» بوده است. ایشان در جلد سوم همین تعبیر را دارد و می‌نویسد:

«لا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

ایشان در ادامه می‌نویسد که حدیث سند صحیح است. آقای «ذهبی» هم می‌گوید که روایت صحیح است. ما می‌خواهیم این روایات را چکار کنیم؟! آیا فردای قیامت جوابی برای این داریم یا خیر؟! آقای «حاکم نیشابوری» در این کتاب جلد سوم می‌نویسد:

«أوحی إلی فی علی ثلاث»

ای مردم! آگاه باشید که درباره علی سه مسئله از طرف خداوند به من وحی شده است.

«أنه سید المسلمین»»

او آقای مسلمانان است.

یا امیرالمؤمنین فدایتان شوم. هرکسی شما را به آقایی قبول ندارد خداوند به حق حضرت فاطمه زهرا در قیامت او را به اشد مجازات گرفتار کند.

«وإمام المتقین وقائد الغر المحجلین»

و پرچم دار روسفیدان و نجات یافتگان قیامت و امام متقین است.

در ادامه می‌نویسد:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 148، ح 4668

شما که می گویید پیغمبر اکرم درباره امامت چیزی نفرموده است. این روایات را چکار می‌کنید؟!

همچنین روایتی از قول «خوارزمی» نقل شده است که «ذهبی» و دیگران در حد یک نبی مرسل از او تعریف و تمجید کرده‌اند. ایشان متوفای 568 هجری است و قبل از «بیضاوی» و «سبکی» و همه کسانی که ما نقل کردیم از دنیا رفته است.

ایشان حدیثی نقل می‌کند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:

«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة، وولی کل مؤمن ومؤمنة بعدی»

تو امام هر مرد و زن مؤمن هستی و ولی تمام مردان و زنان مؤمن بعد از من هستی.

المناقب، الموفق الخوارزمی، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع)، ربیع الثانی 1414، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، ص 61، ح 31

شما ادعا می‌کنید که اگر امامت علی بن أبی طالب نقل شده بود، صحابه تساهل نمی‌کردند و آن را نقل می‌کردند!!

شما به ما بگویید که اگر فلان عبارت را پیغمبر اکرم درباره علی بن أبی طالب می‌گفت، ما قبول می‌کردیم تا ما از کتب شما با سند صحیح برایتان نقل کنیم. دعوا که نداریم، بحث علمی است!

دنیا فریبتان ندهد. ما یک بار به دنیا آمدیم و یک بار هم از دنیا خواهیم رفت. وقتی ملک الموت به سراغمان آمد؛

(لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یسْتَقْدِمُون)

نه ساعتی از آن تأخیر می‌کنند و نه بر آن پیشی می‌گیرند.

سوره اعراف (7): آیه 34

در آنجا دیگر هرچه التماس کنیم، هرچه خواهش کنیم و هرچه گریه کنیم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. دیگر پرونده ما بسته می‌شود. جوانان اهل سنت و سلفی که فریب وهابیت را خوردند عزیزان ما هستند.

خدا را شاهد می‌گیرم غالب شب‌ها برای اهل سنت و سلفی‌ها و حتی وهابی‌ها دعا می‌کنم و می گویم: خدایا زمینه هدایت آنها را به راهی که رضای تو و رضای پیغمبر و اهلبیت توست رهنمون کن!

یکی از استغفارهایی که بنده می‌کنم برای امت رسول الله است که این هم تبعیت از امیرالمؤمنین است.

بنده عرض کردم که استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین پنج یا شش برابر دعای کمیل است. امیرالمؤمنین بین الطلوعین این استغفار را می‌خواندند و می‌فرمودند که من برای طلب مغفرت برای امت پیغمبر اکرم هر روز این استغفار را می‌خوانم.

ما دوست داریم یک نفر نه شیعه، نه سنی، نه وهابی، نه مسیحی و نه از دیگر ادیان وارد جهنم نشود. شرط آن این است که خداوند عالم به ما عقل داده است و این هم مدارکی است که ما از کتب اهل سنت نقل کردیم.

بنده اصلاً امشب به کتب شیعه اشاره‌ای نکردم در صورتی که تمام این روایت‌ها به صورت فوق متواتر در کتب شیعه آمده است.

کتاب «بصائر الدرجات» اثر «مرحوم صفار» و کتاب «کفایة الأثر» اثر «مرحوم خزاز» و «کلینی» در کتاب «کافی» و دیگر علما مفصل این روایت‌ها را با ده‌ها سند نقل کرده‌اند، اما ما اصلاً آن روایت‌ها را بحث نمی‌کنیم و آنها را نمی‌آوریم.

این افتخار شیعه هست که حقانیتش را از کتب مخالفینش اثبات می‌کند. ما در خدمت حضرتعالی هستیم.

بحث امشب قدری طول کشید. سؤال دوم شما سؤال جالبی بود و ما را به عشق درآورد. امیدواریم ان شاءالله مورد رضایت مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم و دوستان حضرت واقع شده باشد.

مجری:

ان شاءالله، خیلی ممنون و متشکریم. الحمدلله این توفیق را داشتیم که شنیدیم و بهره بردیم از این فرمایشات حضرتعالی.

تماس‌های بینندگان برنامه:

از این لحظه به سراغ تماس‌های بینندگان برویم. جناب آقای بنیامین از اسلامشهر پشت خط هستند. آقا بنیامین در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا بنیامین از اسلامشهر – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و ادب و احترام به ساحت قطب عالم امکان، آخرین ذخیره الهی، موعود أمم حضرت أبا صالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با درود و سلام خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و مجری بزرگوار و عزیز.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله. در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده:

بزرگوارید. فرارسیدن سالروز وفات حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) را هم خدمت تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می‌کنم. اگر اجازه بدهید دکلمه‌ای را در باب حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) قرائت کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما در خدمت شما هستیم.

بیننده:

گر زنی دم از ولای مرتضی

گفت مولا کل أرض کربلا

تا سحر هنگامه مستی رسید

کاش امشب جای دیگری بودیم. خوش به حال کسانی که کربلا هستند یا خوش به حال کسانی که الآن سوریه هستند.

تا سحر هنگامه مستی رسید

داغ زینب شعله بر جانم کشید

سینه‌ام از شرح حالش تنگ شد

برگ برگ دفترم خون رنگ شد

یک زن و هفت آسمان شور و شرف

یک زن و سجاده‌ای ز رنگ سحر

یک زن و بی منتها ظلم و ستم

یک زن و خروارها غم روی غم

زن مگو معنای صبر و اقتدار

زن مگو بنت الجلال و بهت البقاء

نشانه‌هایش چیست؟!

آب بود و آینه چون مادرش

چادری هم قد زهرا بر سرش

تا حضرت زینب کبری دلش برای مادرش تنگ می‌شد، چادر مادر را می‌آورد.

آب بود و آینه چون مادرش

چادری هم قد زهرا بر سرش

عصمت از سمت حجابش می‌وزید

ابر حتی سایه او را ندید

چون که او خود منجلی از نور بود

گوهر حق بود اگر مستور بود

اما صد اثر نور خدا انکار شد

مکرهای کوفیان تکرار شد

بار دیگر در نگاه عام و خاص

شد عیان نیرنگ‌های عمروعاص

آتش اقیانوس را مواج کرد

کربلا را مرکب معراج کرد

آب شد چون شمع در دشت کربلا

تا ز نورش راه گیرد کربلا

آسمان شد زیر چشمش نیلگون

موج می‌زد در نگاهش سیل خون

نیمروز از عمر او صد سال شد

آن الف قامت شبیه دال شد

دید زینب مادرش در سوز و تب

کفن و دفن فاطمه در نیمه شب

دید زینب نور حق روی زمین

دست حیدر بسته و خانه نشین

دید تنهای به خون غلتیده را

دسته گل‌های ز هم پاشیده را

پیش رویش شعله‌ها بالا گرفت

آتشی بر دامن دریا گرفت

چشم او خون گشت و ساقی برنگشت

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

چشم او خون گشت و ساقی برنگشت

قدر یک شبنم گلستان‌تر نگشت

ماهیان را غوطه ور بر خاک دید

تشنه‌ای را با تن سجاد دید

زیر سم اسب‌های قوم عاد

دید هست خویش را در دست باد

تا نوای غربت مادر شنید

از حرم تا قتلگه زینب دوید

دست و پا می‌زد حسین

زینب صدا می‌زد حسین

تا نوای غربت مادر شنید

از حرم تا قتلگه زینب دوید

همچو نی در آتش خون می‌دوید

در پی آثار مجنون می‌دوید

دید غم‌های به هم پیوسته را

بار دیگر دست‌های بسته را

دشمنی‌ها از مدینه باز شد

کینه توزی با ولی آغاز شد

فتنه‌ها از حکم شورا سر زند

تا که شیطان کعبه را آتش زند

آتش بیت علی مرتضی

زد زبانه بر خیام کربلا

میخ در تا سینه زهرا درید

تیر شد بر حنجر اصغر رسید

تا غلاف در کوچه بر بازو رسید

هردو دستان ابوفاضل برید

ضربه‌ای که بر سر حیدر زدند

شد عمود و بر سر اکبر زدند

ساربان می راند و جانش می‌ربود

این جدایی بهر زینب زود بود

با تو هستم ای شه بالا نشین

دیده بگشا غربت ما را ببین

دیدی آخر خواب من تعبیر شد

پیش چشمانم رقیه پیر شد

خواهرت را بنگر ای آرام جان

ما کجا و مجلس نامحرمان

جان هرکس با اجل سر می‌رسد

عمر من بی تو به آخر می‌رسد

شیعیان را این نوای هرشب است

تا ابد أم المصائب زینب است

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

احسنت، جزاکم الله خیرا. آقا بنیامین عزیز من تذکری بدهم. بعضی از عزیزان ما کلمه «قطب عالم امکان» را نسبت به حضرت ولی عصر به کار می‌برند. من نمی‌خواهم بگویم این کلمه درست نیست، اما آنچه هست «روح عالم هستی» است.

«وَ لَوْ لَا ذَلِک لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 57، ص 213، ح 22

تعبیری که «آلوسی» هم دارد این است که انسان کامل روح عالم هستی است. اگر یک لحظه آن روح از عالم برداشته شود، عالم فانی و نابود می‌شود. موفق و مؤید باشید، خداوند به شما جزای خیر عنایت کند.

بیننده:

بزرگوارید، به روی چشم، حتماً اصلاح می‌کنم، خیلی ممنون.

مجری:

احسنتم، طیب الله أنفاسکم. خیلی ممنون آقا بنیامین عزیز که از اسلامشهر تماس گرفتند و ما را به فیض رساندند. خیلی ممنون و متشکریم.

قبل از اینکه خداحافظی کنیم این یادآوری را خدمت همه بینندگان انجام بدهم که ان شاءالله ساعت 11 تا 12 همین امشب منتظر باشید. تماس با شبکه‌های وهابی شروع شده بود و الآن قدری قوت گرفته است.

در رأس، حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی قرار دارند که بارها تماس گرفتند. امشب هم «استاد شریفی» ساعت 11 تا 12 تماس می‌گیرند. همین تماس گرفتن‌ها و جواب ندادن‌ها هم گویای مطالب بسیار زیادی است.

ویژه برنامه را از دست ندهید. ان شاءالله ساعت 11 از همین شبکه ملاحظه بفرمایید که قطعاً بسیاری از مطالب روشن خواهد شد.

حضرت استاد از محضرتان تشکر می‌کنم، خیلی استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند، ان شاءالله موفق و مؤید و منصور باشید. تا دیدار آینده خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها