2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
امامت اصلی از اصول اهل سنت (3)
کد مطلب: ١٢٤٤١ تاریخ انتشار: ٠٨ دي ١٤٠٠ - ١٤:١٢ تعداد بازدید: 302
دروس خارج » فقه الحکومه
امامت اصلی از اصول اهل سنت (3)

جلسه هفتم 08/01 /1400

 
بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتم 08/01 /1400

 موضوع:  امامت اصلی از اصول اهل سنت (3)

 

اللهمّ صلّ علی محمدٍ وآل محمد وعجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

پرسش:

سلام محضراستاد! جلسه قبل فرمودید بعضی از وهابیت ناصبی نیستند؛ ولی با توجه به اینکه رهبرشان ابن تمیمیه ناصبی است طبعا همه یا اکثرا ناصبی باشند.

پاسخ:

این‌طور نیست که همه‌ آنها ناصبی باشند با توجه به تجربه ا‌ی که بنده دارم، بیش از دویست جلسه بحث، گفتگو و مناظره در عربستان با شخصیت‌های مختلف‌شان داشتم. بعضی از این ها هستند که نسبت به شیعه خیلی علاقمند هستند، مثلا یکی از شخصیت‌های بزرگ آن‌ها آقای دکتر عبدالفتاح بود و ایشان از دوستان نزدیک آیت الله العظمی سبحانی حفظه الله است.

ایشان در قم به دعوت آیت الله اردبیلی در دانشگاه مفید آمده بود و درواقع مهمان آیت الله العظمی سبحانی حفظه الله بود. خیلی آدم نجیب و شریف است ما چند مرتبه پیام حضرت آیت الله العظمی سبحانی حفظه الله را به ایشان رساندیم.

یک مرتبه منزل ایشان همراه جناب آقای نوّاب و دیگر دوستان رفتیم خیلی احترام گذاشتند. یک جلسه هم من پیام حضرت آیت الله العظمی سبحانی حفظه الله را به محل کارشان که همان کتابخانه کنار به بیت الله الحرام است بردم.

 ایشان نسبت به شیعه خیلی نظر مثبتی دارد ما کوچک‌ترین توهینی نسبت به شیعه تا به حال از ایشان نشنیدیم و ایشان مدافع شیعه بودند، با این‌که وهابی است و هم عضو هئیت کبار علماء است؛ یعنی چیزی مثل شورای انقلاب فرهنگی ما. اعضای هیئت کبار علماء را هم خود پادشاه عربستان انتخاب و معین می‌کند.

ما با ایشان خیلی ارتباط تنگاتنگ داشتیم، کوچک‌ترین توهینی هم نسبت به شیعه از ایشان نشنیدیم، قائل به کفر شیعه نیست و به اهل‌بیت خیلی علاقمند است. این‌طور افراد در میان وهابی‌ها هستند.

یا آقای شیخ عاتق از علمای بزرگ مکه است؛ حتی گفته‌اند ملک فهد به دیدن ایشان می‌رفت، ما شبهای متعددی در ماه رمضان منزل ایشان می‌رفتیم جلساتی مختلفی بود علما آن‌جا می‌آمدند بحث می‌کردیم مناظره داشتیم، و ایشان در غالب اوقات بر مبنای انصاف طرف ما را می‌گرفت و با وهابی‌هایی که به شیعه بهتان می‌زدند و جسارت می‌کردند ایشان برخورد تندی می کرد.

افراد متعددی را در مکه از همین وهابی‌ها دیدم که هیچ‌گونه نصبی در آن‌ها نبوده است این‌ها نه نسب به اهل‌بیت جسارت داشتند و نه نسبت به شیعه! پس این‌که ما بیاییم بگوییم تمام وهابی‌ها چون رهبرشان ابن تیمیه ناصبی هستند درست نیست.

 من این مطلب را به ضرس قاطع خدمت شما می‌گویم که ناصبی‌های این‌ها خیلی کم هستند. ما به این قضایای اخیر مثل داعش و گروههای تکفیری کار نداریم ولی بنده خودم تجربه ا‌ی که دارم در میان وهابی‌ها ناصبی‌هایشان شاید زیر ده درصد باشد، نود درصدشان نسبت به اهل‌بیت علاقمند هستند.

 این‌ها حرف‌های ابن تیمیه را هم در این زمینه قبول ندارند دوستدار اهل‌بیت هستند؛ ولی مطالب به این‌ها نرسیده، ابن تیمیه را به عنوان یک روشنفکر و یک اصلاح طلب و یک کسی که آمده می‌خواهد خرافات را از دین بردارد، قبول دارند.

اما حرف‌هایی که نسبت به اهل‌بیت و حضرت امیرالمومنین زده را یا توجیه می‌کنند _با توجه به برداشتی که خودشان دارند_ و یا می‌گویند ایشان هم انسانی بوده مثل دیگر انسان‌ها اشتباهاتی را مرتکب شده است. پس این‌که می‌فرمایید همه وهابی‌ها چون تابع ابن تیمیه هستند باید ناصبی باشند چنین چیزی نیست.

پرسش:

سلام استاد! قبلا پایان نامه ای در مورد آیه‌ی تطهیر معرفی فرموده بودید اسم نویسنده را لطف کنید.

پاسخ:

من دو تا رساله در رابطه با آیه تطهیر استاد راهنما بودم، یک رساله برای اقای شیخانی بود و یک رساله ا‌ی هم آقای باقر زاده که آن زمان امام جمعه‌ی محترم رامسر بود و الان عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه مازندران است، نوشت. رساله ایشان خیلی رساله‌ی زیبایی بود و خوب کار کرد من دو سال با ایشان بودم و خیلی هم اذیتش کردم اشکال زیاد گرفتم به نظر من رساله‌ی خیلی خوبی بود ودفتر تبلیغات هم آن را چاپ کرد.

یکی از مباحثی که ما باید روی آن کار کنیم همین بحث آیه تطهیر است:

(اِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)

خداوند فقط می‌خواهد پليدی و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

سوره احزاب (33):‌ آیه 33

آیه‌ی تطهیر اُسّ اساس عقیده‌ی شیعه را تشکیل می‌دهد، هم عصمت ائمه (علیهم السلام) را تثبیت می‌کند و هم امامت این‌ها را تثبیت می‌کند؛ چون اگر بنا باشد بعد از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) انتخاب امام به عهده مردم باشد آیا یک کسی را که مدتی از عمرش را به بت پرستی گذرانده و در حال خلافت خودش هم می‌گوید:

«وليت عليكم ولست بخيركم»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336

و امثال این مسائل دارد و ادعای عصمت هم ندارد آیا ما می‌توانیم این را برای امامت و خلافت انتخاب کنیم؟ باید کسی را انتخاب کنیم که خدای عالم، شهادت بر طهارت او داده است. اگر کسی بخواهد در جایگاه پیامبر (صلّی الله علیه واله وسلّم) قرار بگیرد باید همانند پیامبر از هرگونه گناه، لغزش و اشتباه و خطا کاملا در امان باشد.

یکی از بزرگترین مشکلات سیاستمداران و خلفاء این است که این‌ها چون از عصمت برخوردار نیستند معمولا در مسائل حکومتی منافع خودشان و منافع خویشان و بستگان خودشان را مقدم بر منافع ملت می‌دانند. یا در قضاوت‌ها دچار اشتباه و خطا می‌شوند. فرقی نمی‌کند این خطا عمدی باشد و یا سهوی باشد.

باید کسی در رأس حکومت اسلامی باشد که تمام کارهای او، اعمال او، رفتار او، کردار او و برخورد او با مردم همه برگرفته‌ از وحی و دور از هوای نفس، دور از خطا و اشتباه دور از سهو باشد. لذا دوستان در رابطه با آیه تطهیر هرچه بیشتر کار کنند بهتر است.

پرسش:

استاد! ثویبه مادر ام سلمه هست؟

پاسخ:

نام وی هند است پسرش چون سلمه بود به ام سلمه مشهور شده، نام پدر او ابو امیة ابن مغیره است نام مادر وی عاتکه است.

بعضی معتقدند عاتکه دختر عبدالمطلب بوده است؛ ولی بیشتر مورخان مادر ایشان را عاتکه دختر عامر ابن ربیعه کنانی دانسته‌اند.

آغاز بحث...

بحث‌ ما در رابطه با کتاب (الاسلام واصول الحکم) آقای علی عبدالرزّاق بود، ایشان این کتاب را نوشت و سر و صدای زیادی ایجاد کرد.

 متأسفانه باعث شد که دشمنان اسلام و قرآن از مسیحی‌ها و یهودی‌ها نسبت به اسلام جری شوند و جسارت بکنند و بعضی از بزرگان امثال محمد حسین هیکل، رشید رضا، محمد عبدُه و دیگران شروع به زیر سوال بردن یکی از ارکان دین کردند.

ما در جلسه گذشته هم مطرح کردیم که حکومت و خلافت و امامت از ارکان دین است. این‌که اصول دین است یا اصول دین نیست یک بحث دیگری است که جلسه گذشته از حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و آیت‌الله العظمی خوئی رحمة الله علیه آوردم که فرمودند امامت، از اصول مذهب است و از اصول دین نیست. اما به تعبیر خود علمای اهل سنت از ارکان دین می باشد.

ما یک بحثی داریم که در شبکه حضرت ولی‌عصر عجّل الله فرجه الشریف آن را ادامه می‌دهیم، تقریباً 11 جلسه روی این مسئله کار کردیم و دنبال این قضیه هستیم که ان شاء الله به 110 جلسه برسانیم.

در این‌جا چند تا بحث را به عنوان مقدمه ضروری بر بحث امامت آوردیم، اگر این‌ها را در کنار هم قرار دهیم اثبات می‌کند که امامت، رکنی از ارکان دین و اصلی از اصول دین است البته با همه احترامی که به فرمایشات آیت‌الله العظمی خوئی (قدس الله نفسه الزکیه) و حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) داریم این را بیان می کنیم.

البته فرمایشات ایشان ناظر به این است که اگر کسی بیاید امامت را انکار بکند، آیا ضروری از ضروریات دین را انکار کرده، محکوم به کفر است یا خیر؟ روی این بحث این دو بزرگوار فرمایشات را مطرح کردند؛ ولی غالب علمای اهل‌سنت و عوام اهل‌سنت تقریبا همان‌طور که آیت‌الله العظمی خوئی رحمة الله علیه فرمودند بر این عقیده هستند که امامت برایشان ثابت نشده که «جزء ما جاء بِه النبی» است.

اگر برای کسی ثابت شود امامت، از اموری است که:

 «جاء بِه النبی و أعلَن بِه النبیّ و نصبَ علیاً للخلافة ولامامة»

اگر با علم به این مسئله انکار کند شیعه باشد، سنی باشد یا وهابی باشد در حقیقت اصلی از اصول دین و رکنی از ارکان دین را انکار کرده، هیچ فرقی نمی‌کند شیعه یا سنی همچنین عقیده‌ ای داشته باشد؛ ولی اگر این برای او از نظر علمی ثابت نشود شبهه ا‌ی در این زمینه باشد قطعاً آن لوازم را ندارد.

در رابطه با مقدمات ضروری قبل از ورود به امامت، هفت - هشت مقدمه آورده ام که این‌ها را ان شاء الله عزیزان کار کنند و ما به تناسب در بحث فقه الحکومه شاید به برخی از این‌ها اشاره کنیم، قبلاً هم تا حدودی اشاره داشتیم .مقدمه ضروری اول که بحث بشارت قرآن بر انتخاب احسن است:

(فَبَشِّرْ عِبَادِ؛ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)

پس بندگان مرا بشارت ده! همان کساني که سخنان را مي‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‌کنند؛

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

فخر رازی به صراحت می‌نویسد که انسان باید مذاهب مختلف و متضاد را مطالعه کند و احسنش را انتخاب بکند.

 نکته دوم بحث إفتراق‌ امت است:

«ستفترق أمتي على ثلاثة وسبعين فرقة كلها في النار إلا فرقة واحدة»

كتاب: تكملة البحر الرائق؛ نويسنده: الشيخ محمد بن حسين الطوري القادري الحنفي (وفات: 1138)، تحقيق: ضبطه وخرج آياته وأحاديثه: الشيخ زكريا عميرات، ناشر: منشورات محمد علي بيضون - دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان: 1418 - 1997 م، ج1، ص157

ما روی این، تقریباً‌ 8- 9 جلسه در شبکه حضرت ولی‌عصر عجّل الله فرجه الشریف شب‌های دوشنبه و جمعه بحث داشتیم. پریشب هم جلسه یازدهم را ادامه دادیم شاید یکی دو جلسه هم داشته باشیم.

 چون این قضیه یک اخطار بزرگی بر امت اسلامی است که امت من دچار فتنه و اختلاف می‌شوند فرقه فرقه می‌شوند، گروه گروه می‌شوند و یک فرقه اهل نجات است 72 فرقه که اکثریت هستند اهل هلاکت هستند.

مهم این است که شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای فرقه ناجیه و فرقه هالکه بیان کرده است باید بررسی بشود.

اگر واقعاً معلوم شد که این فرقه ناجیه همان فرقه‌ ای است که با ائمه (علیهم السلام) و با اهل‌بیت است این دیگر اصلی از اصول دین و رکنی از ارکان دین می‌شود. یعنی یک چیزی که مایه نجات و خَلاصی انسان از آتش جهنم است، این خیلی واضح و روشن است.

 مقدمه سوم ؛ حدیث:

 «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

هست که نشان می‌دهد جایگاه امامت با مثل نماز و روزه و  این‌ها نیست.

«بُنِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسٍ‏ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ‏ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية ج‏2 ؛ ص18، بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَام‏، ح1

مقدمه چهارم ؛ بحث: «القرآن تبیانٌ لکل شئ والنبیُّ مبیّنٌ للقرآن» است.

(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)

و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي.

سوره نحل (16): آیه 44

مقدمه پنجم:

«كان جِبْرِيلُ يَنْزِلُ على النبي (صلى الله عليه وسلم) بِالسُّنَّةِ كما يَنْزِلُ عليه بِالْقُرْآنِ»

سنن الدارمي؛ اسم المؤلف: عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمي الوفاة: 255، دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1407، الطبعة : الأولى، تحقيق: فواز أحمد زمرلي , خالد السبع العلمي، ج1، ص 153

این هم از ضروریاتی است که ما باید قبل از ورود به بحث امامت داشته باشیم.

 مقدمه ششم همین بحثی بود که ما جلسه گذشته داشتیم. اقوال بزرگان در مورد اینکه آیا امامت اصلی از اصول دین و رکنی از ارکان دین است یا نیست؟

نکته مهم این است که بعضی از بزرگان ما وقتی در رابطه با انکار امامت صحبت کردند و گفتند اگر کسی امامت را انکار بکند، کافر است. مثل مرحوم شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) که در مصنّفات شیخ مفید در کتاب أوائل المقالات‌شان این تعبیر را دارد.

 دوستان خوب دقت کنند یکی از بحث‌های اساسی ما است. أوائل المقالات، صفحه 44

«إتّفقت الامامیّة علی أنّ من أنکر إمامة أحد الأئمة و جحد ما أوجبه الله تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضالّ مستحقّ للخلود فی النار».

اَوائلُ المَقالات فِی المَذاهبِ وَ المُختارات؛ أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان (336 هـ - 413 هـ/947 م - 1022 م) المشهور باسم الشيخ المفيد، ناشر: دار المفید، لبنان - بیروت 1414، ص44

می‌گوید امامیه اجماع و إتفاق دارند اگر کسی یکی از ائمه را انکار کند «جَحد» این واژه «جَحد» را آورده «جحَد» چه است؟ یعنی «انکارٌ عن علمٍ» است.

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ)

و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند.

سوره نمل (28): آیه 14

«و جحد ما اوجبه الله تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضال مستحق للخلود فی النار.»

کسی که چیزی از واجبات الهی را که انکار بکند کافر و ضالّ و مستحق خلود در آتش جهنم است.

 یا در روایات دیگر هم همین تعبیر هست از جمله در کمال الدین مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) صفحه 262 دارد:

«مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي‏»

در ذیلش می‌آورد:

«وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي وَ مَنْ جَحَدَنِي فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏»

هر کسی یکی از ائمه را «از روی آگاهی انکار» کند گویا منِ پیغمبر را انکار کرده، هر کسی من را انکار کند خدا را انکار کرده است!

كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج‏1، ص 262

در جامعه کبیره هم می‌خوانیم در کتاب من لا یحضره الفقیه است:

«وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِك‏»

هرکسی شما(اهل بیت معصوم) را ازروی آگاهی انکار بکند کافر هست و کسی که با شما(اهل بیت معصوم) جنگ بکند مشرک هست.

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613، زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ (علیهم السلام)

ببینید واژه «جحَد» همه جا آمده، شما بروید کتاب‌های لغت را ملاحظه بفرمایید، این کتاب صحاح اللغة آقای جوهری که از کتاب‌های معتبر لغوی است می‌گوید:

«فصل الجيم [جحد] الجحود: الإنكار مع العلم»

کسی مسئله ا‌ی را با آگاهی به آن انکار کند.

الصحاح؛ الجوهري (وفات : 393)،  تحقيق: أحمد عبد الغفور العطار، ناشر: دار العلم للملايين - بيروت – لبنان 1407 - 1987 م، ج 2، ص 451

 قرآن هم در آیه 14 سوره نمل هم همین را دارد:

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ)

و آن را از روي ظلم و سرکشي انکار کردند.

سور نمل (27): آیه 14

آقای قرطبی هم در تفسیرش جلد 13، صفحه 163 ذیل آیه:

(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا)

می‌گوید:

«أي تيقنوا أنها من عند الله»

یقین داشتند که حضرت موسی علیه السلام و آن‌چه که بیان می‌کند این‌ها «مِنْ عندالله» است.

«وأنّها ليست سحرا ولكنّهم كفروا بها وتكبّروا أن يؤمنوا بموسى وهذا يدلّ على أنّهم كانوا معاندين وظلما وعلوّاً»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج13، ص163

دوستان این‌ها را داشته باشند در بحث‌ها مخصوصاً وهابی‌ها چپ و راست می‌گویند شیعه، اهل‌سنت یا غیر شیعه را کافر می‌داند این هم روایات این‌ها، این هم اقوال بزرگان این‌ها است.

آقای ابن کثیر دمشقی نیز در تفسیرش در جلد 10 دارد که:

«وحجدوا بها أي علموا في أنفسهم أنّها الحقّ من عند الله»

در باطن خودشان می‌دانستند که حضرت موسی (علی نبینا وآله وعلیه السلام) حق و مِن عندالله است.

«ولكن جحدوا وعاندوها وكابروها»

انکار می‌کردند و عناد داشتند و مکاوره داشتند.

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج3، ص358

یا فتاوای الجنة الدائمه عربستان سعودی، جلد 2 می‌گوید:

«من أنكر وجحد شيئاً من أركان الإسلام أو من واجبات الدين المعلومة بالضرورة فهو كافر ومارق من دين الإسلام.»

فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء - ج 2، ص281

این هم حرف لجنه دائمه‌ عربستان سعودی است. پس یکی از مقدمات ضروری که ما دو جلسه بحث کردیم و این هم تقریباً ادامه این قضیه بود این است که آیا امامت، رکنی از ارکان دین است یا خیر؟

 نکته دیگری که در این‌جا ضرورت دارد توجه داشته باشیم نسبت به محمد حسین هیکل که این‌طوری علیه شیعه تاخت و تاز می‌کند می‌گوید:

«و انّ الشیعة فسقوا حین عَدُّوها کذلک»

شیعه فاسق شدند و امامت را از ارکان دین شمرده‌اند این است که اهل سنت وقتی به بحث امامت می‌رسند می‌گویند «نصبُ الإمامه واجبٌ» این بحث خیلی شیرین و زیبایی است، یکی از بحث هایی است که معمولاً بزرگان ما به آن توجه نکردند و خوب روی آن کار نشده، بزرگان اهل‌سنت همه بالاتفاق معتقد هستند «نصبُ الإمام» واجب است.

حالا «نصبُ الإمام» واجب است عقلاً، شرعاً آن یک بحث جدائی است و من ابتدا این سوال را می‌خواهم مطرح کنم «نصبُ الإمام» واجب است، این برای امت واجب است یا برای پیامبر هم واجب بوده است؟

یعنی پیامبر اکرم فرموده ایها الناس برای شما «نصبُ الإمام» واجب است، ولی برای من «نصبُ الإمام»  واجب نیست؛ چون برای من «نصبُ الإمام» واجب نبوده من امامی برای شما نصب نکردم ! بعد از این‌که من از دنیا رفتم شما جمع بشوید و برای خودتان امام نصب کنید!

 این را هم عزیزان دقت بکنند آقای ماوردی از قهرمانان علم کلام اهل‌سنت متوفای 450 معاصر شیخ طوسی(رحمة الله علیه) است_شیخ طوسی متوفای 460 است_ ایشان(ماوردی) در کتاب ادب الدنیا والدین، چاپ 1، صفحه 112 می‌گوید:

«وجب إقامة امام يكون سلطان الوقت زعيم الأمة، ليكون الدين محروسا سلطانه والسلطان جاريا على سنن الدين وأحكامه»

أدب الدنیا والدین؛ أبي الحسن الماوردي (متوفای 450)، دار إقرأ بیروت، ص112

لذا این‌ها دنبال این هستند و به صراحت می‌گویند نصب امام واجب است و باید زعیم امت باشد. خود ابن تیمیه در مجموعه فتاوی، جلد 28، چاپ عربستان سعودی، صفحه 390 می‌گوید:

«يجب ان يعرف انّ ولاية أمر الناس من أعظم واجبات الدين»

ولایت امر مردم و تصدّی امر مردم از بزرگ‌ترین واجبات دین است.

«بل لا قيام للدين ولا للدنيا إلا بها»

اصلاً اقامه دین و اصلاح دنیا جز با ولایت امکان‌پذیر نیست.

كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية؛ اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج28، ص390

آقای ابن تیمیه! «ولاية أمر الناس من أعظم واجبات الدين بل لاقيام للدين ولا للدنيا إلا بها»؛ یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌دانست یا نه؟ این را پیامبرخبرنداشت شما کشف کردید!؟ اگر نمی‌دانست (نستجیر بالله) نقص بر ساحت مقدس رسول اکرم است ولی اگر می‌دانست  و بیان نکرد باز هم نقص بر رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.

 می‌دانست و نصب کرد و حقیقت هم همین است، صدها دلیل هم دارد به تعبیر علامه حلی هزار دلیل داریم که پیامبر، ولایت «امرُ الناس» را معین کرده است. چرا این‌ها را نادیده می‌گیرید؟ چرا نسبت به این‌ها بحث نمی‌کنید؟ چرا نسبت به مباحثی که مربوط به خلافت و امامت است این‌طور به سادگی از کنارش رد می‌شوید و با تفکرات باطل خودتان این‌ها را تأویل و توجیه می‌کنید؟

ابن حزم اندلسی این مرد ناصبی در کتاب الفِصل‌ در جلد 4 می‌گوید:

«اتّفق جميع أهل السنة وجميع المرجئة وجميع الشيعة وجميع الخوارج على وجوب الإمامة»

همه اهل سنت و مرجئه و همه شیعیان و خوارج معتقد هستند که امام، نصبش واجب است.

«وأنّ الامة واجب عليها الإنقياد لإمام عادل»

بر امت واجب است که در برابر امام عادل مطیع باشد.

«يقيم فيهم أحكام الله ويسوسهم بأحكام الشريعة التي آتى بها رسول الله صلى الله عليه وسلم»

و او بیاید احکام الهی را در میان این‌ها پیاده کند احکام شریعت را سیاست کند...

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص72

همچنین در کتاب الفصل جلد 4، صفحه 84 گفته است:

«أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم نصّ على وجوب الإمامة»

نبی مکرم، بر وجوب امامت نصّ فرموده!

 خیلی جالب است یعنی اگر آقایان همین‌ها را ملاک قرار بدهند خیلی از مسائل حل خواهد شد.

«و أنّه لا يحلّ بقاء ليلة دون بيعة»

حلال و جایز نیست انسان بدون امام یک شب را صبح کند.

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص84

همان حدیث:

 «من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922

را می‌خواهد بگوید. یک شب شما بدون امام نمی‌توانید صبح کنید. آقای ابن حزم! برای ما بگویید که پیامبر: «نصّ على وجوب الإمامة» آیا (عیّن الامام) یا (لم یعیّن الامام وَفوَّضَ امرُهُ الی الأمَة)؟!

اگر و فوّض امرُهُ الی الأمَة یک روایتی به ما بگویید که پیامبر فرمود آی مردم بعد از من جمع بشوید یک امامی معیّن کنید. بعد از من جمع شوید خلیفه برای خودتان معین کنید، این خلیفه ا‌ی که می‌خواهید معین کنید باید فلان شرایط را داشته باشد.

آیا انتخابی است یا انتصابی ؟ اگر انتصابی است چطور مردم ابوبکر را انتخاب کردند؟ اگر انتخابی است چرا ابوبکر، عمر را انتخاب کرد؟ اگر بر مبنای شورایی است خلافت اولی، دومی چه خواهد شد؟ ببینید این‌ها یک سری بحث‌ها و سوالاتی است که ما باید برای جواب آن تلاش کنیم.

باز در کتاب المحلیٰ کتاب فقهی ابن حزم، جلد 9، صفحه 359 ایشان می‌گوید:

«لاَ يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَبِيتَ لَيْلَتَيْنِ ليس في عُنُقِهِ لامام بیعة»

برای مسلمان جایز نیست که دو شب بخوابد اما بیعت امامی در گردنش نباشد.

بعد می‌گوید:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص359

همان عبارت صحیح مسلم، جلد 6، صفحه 22، حدیث 4686 است:  

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج6، ص22، ح4686ناشر: دار الفكر – بيروت، بي‌تا.

علمای اهل سنت توجیهاتی برای خلفاء و ... می‌کنند که واقعاً نمی‌دانیم چه است؟ آقای ابن حزم در همین کتاب المُحلیٰ دو نکته جالب دارد می‌گوید:

«لَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»

المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص345

امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) طبق نصّ صحیح مسلم و صحیح بخاری که در صحیح بخاری، جلد 5، صفحه 82، حدیث 4240 و 41 که:

«ماتت فاطمة (سلام الله علیها) بعد ستة اشهر ولم یبایع عليٌ في هذه الستة الاشهر»

در این 6 ماه علی بیعت نکرد!

«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبي بَكْرٍ في ذلك فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها وكان لِعَلِيٍّ من الناس وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّيَتْ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ الناس فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبي بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ ولم يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الْأَشْهُرَ»

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 5، ص 82، حدیث 4240 و 4241، ناشر: دار الفکر، بيروت، 1401 ق.

آقای ابن حزم،حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام که 6 ماه بیعت نکردند آیا این فرمایشی که می‌فرمایید: من بات لیلتین بدون امام مات میتة جاهلیة؛ شامل امیر المؤمنین هم می‌شود یا نمی‌شود؟ صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آیا جزء مسلمان‌ها بوده یا نبوده؟ این‌که: «من مَاتَ بِلا إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» یا این‌که می‌فرمایید: «لاَ يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ بقاء بیعة دون أَنْ لَيْلَتَيْنِ»؛ صدیقه طاهره چه شد بدون بیعت از دنیا رفت اگر (دلیلی) از بیعت (حضرت زهرا سلام الله علیها) دارید بفرمایید. 

«ماتت فاطمة وهی غضبان»

اولی و دومی در این شک و شبهه‌ی نیست. شما ملاحظه بفرمایید در صحیح بخاری و صحیح مسلم به صراحت آمده صحیح مسلم، جلد 7، صفحه 129، حدیث 6202

«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبي بَكْرٍ في ذلك قال فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى تُوُفِّيَتْ»

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج7، ص129، ح6202، ناشر: دار الفكر – بيروت، بي‌تا.

همچنین صحیح بخاری، دارد:

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926

صدیقه طاهره سلام الله علیها نستجیر بالله «ماتت میتةً جاهلیه»؟ می‌توانید شما این را بگویید؟ درحالی که پیامبر فرمودند:

«فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1360، ح 3507 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

این قضیه خیلی واضح و روشن است. ما دو بحث داریم که باید به خوبی تبیین شود. یکی

«الأرضُ لا تخلوا من حجة»

زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند!

فرق الشيعة؛ اسم المؤلف: الحسن بن موسى النوبختي الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الأضواء - بيروت - 1404هـ - 1984م، ج1، ص108

هم شیعه دارد هم سنی دارد هم در نهج‌البلاغه در کلام نورانی امیر المؤمنین علیه السلام هست که فرمودند «الأرض لا تخلوا من حجة»؛ این «حجة لله» چه کسی است؟ الان در کره زمین که ما هستیم شما می‌فرمایید:

«الارض لا تخلوا یا لن یخلوا من حجة لله؛ من هو حجة في هذا الزمان؟»

نکته بعدی بحث انتخاب و انتصاب است که ما هم در برابر آقای رشید رضا داریم هم در برابر محمد عبده، هم همین آقایی که درباره‌اش بحث می‌کنیم. ایشان این‌طوری مباحث را مطرح می‌کند آیا این روایاتی که ذکر کردید پیامبر اکرم فرمودند امر امامت و امر خلافت «بید الله» است حدیث «أمر الخلافة والامامة بید الله» که متعدد هم هست را می‌خواهید چه کار بکنید؟

خدا بر توفیقات همه عزیزان بیافزاید و این عید را هم به همه عزیزان تبریک عرض می‌کنیم، ما را ان شاء‌ الله از دعای خیر فراموش نفرمایید امشب، شب بزرگی است دعای شریف «اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُك بِالتَّجَلِّى الْأَعْظَمِ» را ان شاء الله عزیزان ما خوب دقت داشته باشند.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 

 

 

 

 




Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها