2024 December 11 - چهار شنبه 21 آذر 1403
«خطبه شقشقیه» و لرزه بر اندام وهابیت!!
کد مطلب: ١٢٢٣٦ تاریخ انتشار: ٣٠ دي ١٣٩٩ - ١٥:٤١ تعداد بازدید: 542
سخنراني ها » عمومي
«خطبه شقشقیه» و لرزه بر اندام وهابیت!!

حبل المتین 99/09/23

 


 لینک دانلود ویدئو

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 99/09/23

 

موضوع: «خطبه شقشقیه» و لرزه بر اندام وهابیت!!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

فضیلت و ویژگی منحصر به فرد حضرت زهرا (سلام الله علیها)

توصیه ای خاص برای رفع گرفتاری ها و برآورده شدن حاجات!

«خطبه شقشقیه» و لرزه بر اندام وهابیت!!

تفاوت این دو شخصیت، از زمین تا آسمان است!!

اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این فراز از خطبه شقشقیه!

یک اتفاق بسیار عجیب، بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

شخصیتی که امام باقر (سلام الله علیه) به وجودش افتخار می کرد!!

آیا طرح مسئله خلافت امیرالمؤمنین عامل ایجاد اختلاف بین مسلمین است!؟

تماس بینندگان برنامه

توضیح کلام آلوسی در مشروعیت توسل!

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

اگر لازم شود حرف از دهان بیرون نمی‌آید

که بی اذن علی تیر از کمان بیرون نمی‌آید

نگوید گر که ابراهیم در آتش علی جانم

یقیناً سربلند از امتحان بیرون نمی‌آید

عرض سلام و ادب و احترام داریم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

به رسم یکشنبه شب‌ها همانطور که مطلع هستید و منتظر بودید، با برنامه «حبل المتین» مهمان نگاه شما هستیم. برنامه‌ای که در آن این افتخار را داریم تا از محضر حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی بهره مند شویم. حاج آقا سلام علیکم؛

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند یا تکرار برنامه را می‌بینند و کانون گرم خانواده خود را متوجه این برنامه کرده‌اند، خالصانه‌ترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت تقدیم می‌کنم.

خدا را به آبروی حضرت صدیقه طاهره که در آستانه دهه فاطمیه آن بزرگوار هم هستیم، سوگند می‌دهم گرفتاری ما و شما را برطرف کند و حوائج ما و همه شما را برآورده سازد.

فضیلت و ویژگی منحصر به فرد حضرت زهرا (سلام الله علیها)

ما به رسم برنامه‌های هفتگی برای اینکه خودمان و برنامه و شبکه و شما بینندگان عزیز و دوستداران حضرت صدیقه طاهره را بیمه حضرت فاطمه زهرا کرده باشیم، نامی از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ببریم.

یکی از مهم‌ترین فضیلتی که در کتب اهل سنت در رابطه با حضرت فاطمه زهرا آمده است، این است که «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» در جلد 3 صفحه 174 روایتی آورده است.

این روایت بسیار برای من جالب و جذاب است. در شرح حال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است:

«وکانت إذا دخلت علیه قام إلیها فقبلها ورحب بها»

هرگاه حضرت صدیقه طاهره خدمت نبی گرامی اسلام شرفیاب می‌شدند، رسول اکرم برابر حضرت می‌ایستادند، بر حضرت بوسه می‌زدند و به حضرت خوش آمد می‌گفتند.

شما بفرمایید که آیا نسبت به دیگر صحابه و افراد دیگر آیا این فضیلت نقل شده است یا خیر؟ اگر چنین تعبیری نسبت به کسی دیگر آمده است، برای ما بیان کنید.

«وأخذ بیدها فأجلسها فی مجلسه»

رسول گرامی اسلام دست حضرت فاطمه زهرا را می‌گرفت و آن را بزرگوار را در جای می‌نشاندند.

این ویژگی منحصر به فرد است و ما نداریم که این ویژگی نسبت به کسی دیگر نقل شده باشد.

«وکانت هی إذا دخل علیها رسول الله قامت إلیه مستقبلة وقبلت یده»

«حاکم نیشابوری» در مورد سند روایت می‌گوید:

«هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه»

این حدیث صحیح است و شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دارد.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 174، ح 4753

حضرت صدیقه طاهره از چنان عظمتی برخوردار هستند. بنده نمی‌دانم چه کسی این شعر را گفته است. ظاهراً این شعر اثر «مرحوم مؤید» باشد.

حق بردن و سیلی زدن و سینه شکستن

مزد زحمات شب و روز پدرم بود

از فضه غم مادر و فرزند بپرسید

او شاهد حال من و قتل پسرم بود

یک بار فشار در و دیوار مرا کشت

قنفذ به خدا باعث قتل دگرم بود

توصیه ای خاص برای رفع گرفتاری ها و برآورده شدن حاجات!

دوستان عزیز بنده به همه شما توصیه می‌کنم کسانی که در بیمارستان بیمار دارید به طوری که از همه جا دستتان بریده است یا مشکل دارید یا قرض دارید یا گرفتار هستید.

اجاره نشینی امروز مصیبتی سنگین است. اگر خانه ندارید، فرزند ندارید در خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بروید. اگر همه درها بسته باشد، در خانه حضرت زهرای مرضیه باز است.

یکی از دوستان ما نقل می‌کرد «علامه طباطبایی» صاحب کتاب «المیزان» از حرم امام رضا بیرون می‌آمد در حالی که من وارد حرم می‌شدم. من عرض کردم: آقاجان! ما چکار کنیم که امام رضا حاجت ما را بدهد و دست خالی برنگرداند؟!

«مرحوم علامه طباطبایی» صاحب کتاب «المیزان» با همان حال لرزان خود فرمود: در گوشه‌ای بنشین و روضه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را بخوان، هم خودت گریه کن و هم اشک امام رضا را دربیاور.

این تعبیر «علامه طباطبایی» است و بنده جرئت گفتن چنین مطلبی را ندارم. ایشان می گویند: اگر این کار را کردی، دست و بال امام رضا را بسته‌ای و دیگر تو را دست خالی از حرم بیرون نمی‌فرستد.

حال که بحث به اینجا رسید، مطلب دیگری هم بگویم که این هم روزی امشب دوستان ماست.

عدد امام رضا طبق حروف أبجد 101 است. در گوشه‌ای بنشینید و صد و یک مرتبه «یا رئوف یا رحیم» بگویید، سپس سه مرتبه بگویید: یا علی بن موسی الرضا! به حق حضرت فاطمه زهرا به حق حضرت فاطمه زهرا به حق حضرت فاطمه زهرا حاجت مرا بده.

بعد از گفتن این اذکار بلند شوید و دیگر کاری نداشته باشید و هیچ حاجتی نخواهید. امام رضا (علیه السلام) خود می‌داند که گرفتاری شما چیست و چطور هم باید حل کند.

به امام رضا راه برطرف کردن مشکلات خود را یاد ندهید، زیرا حضرت از تمام منویات من و شما آگاه است.

امیدواریم که ان شاءالله خداوند عالم نعمت ولایت و محبت این بزرگواران را در دنیا «من حیث لا یحتسب» به ما روزی گرداند، در شب اول قبر و هنگام جان دادن و در عالم برزخ و در قیامت و در بهشت هم ما را قرین این بزرگواران محشور کند، ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله، به برکت دعای حضرتعالی. حضرت استاد ما در جلسات گذشته بحثی را آغاز کردیم در خصوص یکی از شبهاتی که وهابیت مفصل به آن می‌پردازند و در بسیاری از شبکه‌ها و جاهایی که تریبون در اختیارشان قرار می‌گیرد شروع به طرح آن می‌کنند.

این شبهه این است که ادعا می‌کنند چطور است که اگر واقعاً این خلافت و ولایت حق الهی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود، می‌بایست حضرت برای گرفتن این حق قیام می‌کرد ولی چنین قیامی انجام نشده است.

الحمدلله حضرتعالی در جلسات پیش مطالبی بیان فرمودید و بهره مند شدیم که شرایط این قیام فراهم نبود. فراهم نشدن شرایط قیام به خاطر جریانات مختلفی است که حضرتعالی مطالبی در خصوص تفرقه تا بیعت شکنی نزدیکان توضیح فرمودید.

 آن چیزی که وهابیت بسیار روی آن تأکید می‌کنند این است که اگر واقعاً چنین چیزی وجود دارد، شما از کتاب «نهج البلاغه» این را ذکر کنید.

در این خصوص اشاره بسیار مختصری در جلسه پیش انجام شد. ان شاءالله اگر مفصل‌تر بفرمایید که استفاده کنیم، بسیار ممنون و پذیرا خواهیم بود.

«خطبه شقشقیه» و لرزه بر اندام وهابیت!!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

ما در جلسه گذشته عرض کردیم یکی از فرمایشات امیرالمؤمینن در این رابطه در همان خطبه‌های آغازین «نهج البلاغه» خطبه سوم مشهور به «خطبه شقشقیه» است. وهابیت با آمدن نام «خطبه شقشقیه» بدنشان به لرزه می افتد.

وهابیت شبهاتی دارند مبنی بر اینکه این خطبه ساخته و پرداخته «مرحوم سید رضی» است، حال آنکه «ابن ابی الحدید» می‌گوید: قبل از اینکه «سید رضی» به دنیا بیاید، علما و بزرگان اهل سنت این خطبه را در کتاب‌هایشان نقل کردند.

خطبه شقشقیه یک دنیا مطلب دارد. بنده قبلاً هم خدمت آقای مرعشی عرض می‌کردم ان شاءالله در فرصتی مناسب بیست یا بیست و پنج جلسه در رابطه با این خطبه صحبت کنیم. اوج مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این خطبه آمده است.

بنده گمان می‌کنم کسی نباشد که خطبه شقشقیه را خوب درک کند، اما قلبش نسوزد و اشکش به پهنای صورتش جاری نشود. تک تک فرازهای این خطبه نشان از عمق مظلومیت امیرالمؤمنین و غصه‌های دل حضرت دارد.

ما در جلسه گذشته اشاره کردیم که در این خطبه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چند نکته را مطرح می‌کند. حضرت در ابتدا می‌فرماید: ابوبکر این خلافت را تصرف کرد، حال آنکه جایگاه و حقانیت و شایستگی مرا می‌دانست.

فراتر از آیات و روایات و احادیثی که در رابطه با امیرالمؤمنین هست اگر قرار بود شایسته سالاری هم در جامعه اسلامی بعد از پیغمبر اکرم حاکم باشد، شایسته‌تر از امیرالمؤمنین در علم و شجاعت و عدالت و هر خصلت دیگری نبود.

تفاوت این دو شخصیت، از زمین تا آسمان است!!

ما باید بگوییم متأسفانه اگر بخواهیم بگوییم که کسی بخواهد علی بن أبی طالب را بشناسد، کتاب «جورج جورداق» یا «سلیمان کتانی» از علمای مسیحی را بخوانند.

الحق و الانصاف امیدواریم امیرالمؤمنین دست ایشان را بگیرد. شما حساب کنید یک مرد مسیحی مطالب بسیار عمیق و زیبایی در حق امیرالمؤمنین بیان می‌کند. الحق باید گفت اینها الهامات ربانی بر این مرد است.

ایشان یک فرد است. در مقابل یک سری افراد ناخلف همانند «سید ابوالفضل برقعی» و امثال ذلک که فرزندان ناخلف هستند و یک سری مطالبی را مطرح می‌کنند.

این فرد متأسفانه در آخر عمر همانند فرعون هست که وقتی دید در حال غرق شدن است، گفت:

(إِنِّی تُبْتُ الْآن)

الان توبه کردم.

سوره نساء (4): آیه 18

خداوند متعال فرمود: تا الآن گناه کردی و حال توبه می‌کنی!؟ «سید ابوالفضل برقعی» خبیث در آخر عمر پشیمان شد. «برقعی» چهل و شش کتاب علیه شیعه نوشته و تنها کسی است که کتاب «منهاج السنة» اثر «ابن تیمیه» را به فارسی ترجمه کرده است.

او در نهایت گفت: مرا به امامزاده شعیب واقع در روستای کَن ببرید و دفن کنید! البته ما در کرم و رحمت الهی دخالت نداریم.

مجری:

چیزی که فعلاً مشاهده می‌شود، این است که این آثار از او مانده است یا بهتر بگوییم باقیات الفاسدات ایشان بارها و بارها در شبکه‌های وهابی فعالیت می‌کنند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بله. جناب آقای «حسینی ورجانی» برای بنده نقل کرد و گفت: ما در حال احتضار ایشان حضور داشتیم در حالی که «مصطفی طباطبایی» هم در جلسه بود. ایشان نقل می‌کرد که او بسیار گریه می‌کرد و می‌گفت که من در حق اهلبیت ظلم کردم.

در وصیت نامه او آمده بود که من به امامت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار اعتراف می‌کنم. همچنین آمده بود که مرا در جوار امامزاده شعیب دفن کنید.

اگر واقعاً راست می‌گفت، چندین دقیقه سخنرانی هم ضبط می‌کرد و این وصیت نامه را در اختیار فرزند ناخلفش قرار نمی‌داد که آن را مخفی کند. حداقل وصیت نامه ایشان را پخش می‌کردند.

در حال حاضر صحبت‌های ایشان مرتب از شبکه‌های وهابی پخش می‌شود. بنده نمی‌دانم چه اتفاقی می افتد که این آقایان که زمانی به عنوان یک استاد مکاسب حوزه مطرح بود، الآن به «آیت الله العظمی برقعی» تبدیل شدند!!

این آقایان کارخانه «آیت الله العظمی» سازی دارند و چنین آیات عظامی تحویل جامعه می‌دهند. وهابیت مراجع و بزرگان را مورد اهانت قرار می‌دهند و این خبیث را «آیت الله العظمی» خطاب می‌کنند.

بنده هرگاه یاد او می افتم، شدیدترین لعنت را بر ایشان نثار می‌کنم. اگر بنده توفیق داشته باشم و به روستای کن و آن امامزاده بروم، حداقل صد لعن شدید برای او می‌فرستم و شدیدترین عذاب را هم از خداوند عالم برای این مرد می‌خواهم.

او حرف‌های وقیح و زشتی نسبت به امیرالمؤمنین و اهلبیت (علیهم السلام) مطرح کرده است. مشاهده کنید این یک شخصیت است. در مقابل، «جورج جورداق» مسیحی هم فرد دیگری است. تفاوت این دو شخصیت از زمین تا آسمان است.

مظلومیت امیرالمؤمنین تنها متعلق به زمان خود نبود. مظلومیت امیرالمؤمنین در عصر ما خیلی بیشتر از زمان آن بزرگوار است.

«سلطان الواعظین شیرازی» صاحب کتاب «شب‌های پیشاور» می‌گوید زمانی که در هند بحث می‌کردم، یکی از سادات سلفی و وهابی گفت: شما دائماً می گویید که علی بن أبی طالب مظلوم بوده است!!

گفت: کدام مظلومیت بالاتر از اینکه تو از نسل علی هستی و ولایت امیرالمؤمنین را انکار می‌کنی؟! آیا مظلومیتی بالاتر از این هست؟!

اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در این فراز از خطبه شقشقیه!

در هر صورت... امیرالمؤمنین در این خطبه می‌فرماید:

«وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَینَ أَنْ أَصُولَ بِیدٍ جَذَّاءَ»

پیوسته در این اندیشه بودم که با دست خالی قیام کنم.

«أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیةٍ عَمْیاءَ»

یا بر این تاریکی کور صبر نمایم.

گاهی اوقات شب‌های ظلمانی ستاره باران است و انسان می‌توان راه را پیدا کند، اما گاهی اوقات هوا ابری است و ستاره هم نیست و ظلمت است. در این حالت انسان جلوی چشمش را نمی‌بیند.

مراد از کلمه «طَخْیةٍ عَمْیاءَ» خفقانی است که دیگر چشم کار نمی‌کند. اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) این است که حضرت در این جمله به نمایش می‌گذارد، سپس می‌فرماید:

«یهْرَمُ فیها الْکبِیرُ»

همان ظلمت و فتنه‌ای که بزرگسالان را فرسوده می‌سازد.

«وَ یشِیبُ فیها الصَّغِیرُ»

کودکان خردسال را پیر می‌کند.

«وَ یکدَحُ فیها مُؤْمِنٌ حَتَّی یلْقَی رَبَّهُ»

و مردم باایمان را تا واپسین دم زندگی و لقای پروردگار رنج می‌دهد.

حضرت به صراحت می‌فرماید نه تنها من غصه دار هستم، بلکه هر مؤمنی که با حقیقت آشنا باشد از این قضایای پیش آمده غصه دار است.

حضرت در این فراز سه نکته می‌فرماید مبنی بر اینکه ظلمی که در حق من شده و جامعه بی در و پیکری که درست کردند و این ناعدالتی هایی که در جامعه ایجاد شده پیرمردان را نابود و کودکان را پیر و مؤمنین را غصه دار می‌کند.

غصه‌ای که حضرت می‌فرماید غصه یک روزه و دو روزه نیست، بلکه غصه مادام العمر است. مؤمنین تا آخرین لحظه نفس از آنچه پیش آمده غصه دار هستند و قلبشان به درد آمده است.

«رَأَیتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی»

سرانجام دیدم بردباری و شکیبایی در برابر این مشکل، به عقد و خرد نزدیکتر است.

حضرت می‌فرماید من دیدم که بهتر است به این مصائب صبر کنم تا اینکه با دست خالی قیام کنم. بنابراین به این نتیجه رسیدم که اگر صبر کنم بهتر است.

ما در خطبه‌های بعدی عرض خواهیم کرد که حضرت می‌فرماید: قیام من یک سری تالی فاسدهایی دارد که فرصت را برای منافقین و یهودیان و نصاری و کسانی که از اسلام زخم خورده بودند مهیا می‌سازد تا اسلام را از بین ببرند.

«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْبا»

به همین دلیل شکیبایی پیشه کردم در حالی که گویی در چشمم خاشاک بود و استخوان راه گلویم را گرفته بود، زیرا با چشم خود می‌دیدم میراثم به غارت می‌رود.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 48، خ 3

بنده گمان می‌کنم از این تعبیر زیباتر که اوج مظلومیت و غصه‌های قلب حضرت را به نمایش بگذارد، نمی‌توان بیان کرد.

اگر تمام اندیشمندان و روانشناسان عالم جمع شوند و بخواهند غصه قلب یک فرد و دردهای دل بی درمان یک فرد را به نمایش بگذارند و به زبان بیاورند، از این بهتر نمی‌توانند بیان کنند. حضرت به صراحت می‌فرماید: صبر کردم در حالی که در چشمم خار و در گلویم استخوان بود!

بینندگان عزیز مستحضر هستند که اگر کوچکترین شیئی در چشم انسان فرو رود، مغز استخوان انسان به درد می‌آید. همچنین اگر استخوانی در گلو گیر کند، انسان هر لحظه مرگ را جلوی چشمش می‌بیند.

بنابراین امیرالمؤمنین تعبیر می‌کند که اگر در طول این مدت بیست و پنج سال صبر کردم، صبر من صبر طبیعی نبود. صبر من صبر عادی نبود که در خانه‌ام بنشینم و بگویم به من چه مربوط است.

حضرت می‌فرماید: بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو را تحمل کردم و هیچ راه چاره‌ای هم غیر از این نداشتم.

مجری:

این مطالب را ببینند افرادی که داعیه دار این هستند که سکوت امیرالمؤمنین از این جهت بود که خود را لایق این امر نمی‌دید و نمی‌خواست این کار را انجام دهد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده برای فردای قیامت این افراد می‌ترسم. بنده با وهابیت و بعضی از اهل سنت تندرو کار ندارم. منظور من آن دسته از اهل سنت است که واقعاً منصف و با وجدان و علی دوست هستند.

بنده از این افراد تقاضا دارم آنچه در رابطه با امیرالمؤمنین آمده است را از کتب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» و «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» و «مسند احمد بن حنبل» ببینند و در آن تأمل کنند.

بنده از این عزیزان تقاضا دارم ببینند امیرالمؤمنین چه جایگاهی داشت و مردم با حضرت چه کردند!! اگر مردم به سراغ حضرت می‌آمدند، چه جامعه‌ای می‌داشتند و چه اتفاقاتی رقم می‌خورد.

در فرمایشات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در کتاب «پیام امام امیرالمؤمنین» جلد اول صفحه 305 نکته ظریفی در این خصوص آمده است. ایشان در این رابطه می‌نویسد: "پیوسته در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده و نداشتن یار و یاور به مخالفان حمله کنم یا بر این تاریکی کور صبر نمایم؟

«وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَینَ أَنْ أَصُولَ بِیدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیةٍ عَمْیاءَ»

امام با این جمله این حقیقت را روشن می‌سازد که من هرگز مسئولیت خودم را در برابر امت و وظیفه‌ای که خدا و پیامبرش بر دوشم گذارده بودند فراموش نکرده ولی چه کنم که در میان دو محذور گرفتار بودم.

محذور اول این که قیام کنم و با مخالفان درگیر شوم در حالی که از یک سو یار و یاور کافی نداشتم و از سوی دیگر این قیام موجب شکاف در میان مسلمین می‌شد و فرصت به دست منافقان و دشمنانی می‌داد که در انتظار چنین شرایطی بودند. محذور دوم این که در آن محیط تاریک و ظلمانی صبر کنم."

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه می‌نویسند:

"فتنه‌ای که بزرگسالان را فرسوده و کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگی و لقای پروردگار رنج می‌دهد.

«یهْرَمُ فیها الْکبِیرُ وَ یشِیبُ فیها الصَّغِیرُ وَ یکدَحُ فیها مُؤْمِنٌ حَتَّی یلْقَی رَبَّهُ»

از این عبارت به خوبی روشن می‌شود که یک رنج و درد عمومی همه را تحت فشار قرار داده بود. صغیران را پیر می‌کرد و پیران را زمین گیر، ولی مؤمنان رنج مضاعفی داشتند."

ایشان همچنین می‌نویسند: "سرانجام، تصمیم گیری خود را در برابر این دوراهی مشکل و خطرناک به این صورت بیان می‌فرماید: سرانجام بعد از اندیشه کافی و در نظر گرفتن تمام جهات دیدم بردباری و شکیبایی در برابر این مشکل به عقل و خرد نزدیک‌تر است."

یک اتفاق بسیار عجیب، بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ادامه سؤالی مطرح می‌کند مبنی بر اینکه؛ "چرا امام صبر را ترجیح داد؟! تاریخ به خوبی گواهی می‌دهد که منافقان و دشمنان اسلام برای رحلت پیامبر دقیقه شماری می‌کردند."

بنده در این زمینه بارها از بزرگان اهل سنت سؤال پرسیده‌ام. آیت الله سبحانی (حفظه الله تعالی) یکی از اساتید بزرگوار ما بسیار روی این نکته تکیه داشتند به طوری که این نکته تکیه گاه ایشان بود. زمانی که بحث منافقین مطرح می‌شد، ایشان می‌گفت که ما آیات زیادی در رابطه با منافقین داریم.

یکی از علمای مصر کتابی تحت عنوان «النفاق و المنافقون فی القرآن» نوشته است و ثابت کرده ده جزء از قرآن کریم درباره منافقین است.

آیت الله سبحانی می‌فرماید: نمی‌دانیم چه شد که بعد از رحلت پیغمبر اکرم دیگر خبری از منافقین نیست. شما تاریخ را ورق بزنید. روزی که رسول اکرم سر بر زمین گذاشتند و نزد خداوند رفتند، ببینید منافقین چه شدند؟

آیا مانع ایمان منافقین وجود نازنین پیغمبر اکرم بود و با رحلت پیغمبر اکرم منافقین همگی مؤمن و مسلمان شدند؟!

بنده اتفاقاً در مناظره‌ای که با «پروفسور غامدی» داشتم، به طور مفصل این نکته را با شواهد مختلف برای ایشان آوردم که شرح آن در کتاب «قصة الحوار الهادی» آمده است.

زمانی که پیغمبر اکرم از دنیا رفتند، دیگر از منافقین خبری نیست. آیا این بدان معناست که وجود پیغمبر اکرم مانع ایمان آنها بود و آنها بعد از رحلت رسول گرامی اسلام مؤمن شدند یا اینکه بعد از رحلت پیغمبر اکرم به آرزوی خودشان رسیدند؟!

ما باید بیاییم تاریخ بعد از رسول گرامی اسلام را مورد بررسی قرار دهیم. ما نمی‌گوییم صد سال یا پنجاه سال یا بیست و پنج سال بعد از رسول گرامی اسلام را مطالعه کنید.

حداقل پنج ماه یا شش ماه بعد از رحلت پیغمبر اکرم را بررسی کنید و ببینید این منافقین کجا رفتند و چکاره شدند!؟ باید ببینیم آیا منافقین به آرزوهایشان رسیدند یا خیر. توطئه منافقین چه شدند؟!

وقتی به خلیفه دوم می گویند که چرا از منافقین در پست‌ها استفاده می‌کنی، می‌گوید: من از نیروی تخصصی منافق استفاده می‌کنم و گناهش هم به گردن خودش!!

مجری:

لباسی که به نامشان بود، قبلاً اسمشان منافق بود. بعد از آن اسم را برداشتند و چه بسا نام‌های مبارک دیگری هم بر همین‌ها قرار می‌دادند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده می‌خواهم حضرتعالی این مطلب را در نظرتان داشته باشید و یادداشت کنید. ما ان شاءالله یکی دو جلسه در رابطه با مسئله نفاق و منافقین بعد از رحلت پیغمبر اکرم بحث می‌کنیم.

البته عرض کردم که در کتاب «قصة الحوار الهادی» مفصل این قضایا را آورده‌ام و گمان می‌کنم شاید پنجاه یا شصت صفحه در این رابطه مطلب آورده‌ام. ان شاءالله زمانی که ترجمه این کتاب تمام شود، ما سریع آن را چاپ می‌کنیم.

گاهی اوقات قضایایی مطرح می‌شود که شاید بعضی افراد خوششان نیاید. بنده در یکی از سفرها به کربلای معلی شب اول وارد کربلا شدیم و در مجمع امام حسین در اتاقی اسکان کردیم.

«مرحوم شیخ جواد ملکی» (رضوان الله تعالی علیه) استاد اخلاق امام خمینی می‌گفت: یکی از افتخارات من این است که در عالم رؤیا خدمت ائمه اطهار مشرف شدم. یکی گفته بود: شتر در خواب بیند پنبه دانه! ایشان می‌گفت: همین هم شاید نصیب هرکسی نشود.

بنده شاید اولین بار و آخرین بار بود که قمر بنی هاشم (علیه السلام) را در خواب دیدم. من در خواب داشتم به حضرت گزارش می‌دادم که کارهای مختلفی کردیم و چندین موسوعه برای ائمه اطهار نوشتیم، کتاب شبهات «قفاری» را نقد کردیم و مناظراتی در عربستان داشتیم که در کتاب «قصة الحوار الهادی» جمع آوری شده است.

وقتی نام کتاب «قصة الحوار الهادی» آمد، حضرت قمر بنی هاشم یک مرتبه فرمود: این کتاب را بیاورید ببینم!!

این در حالی است که بنده تاکنون هشتاد جلد کتاب تألیف کرده‌ام. من یک مرتبه از خواب بیدار شدم و احساس کردم ائمه اطهار مخصوصاً حضرت قمر بنی هاشم فرزند غیور امیرالمؤمنین بیشتر به این مباحث رضایت دارند.

شخصیتی که امام باقر (سلام الله علیه) به وجودش افتخار می کرد!!

امام صادق (سلام الله علیه) در روایتی فرمودند:

«أن أبا جعفر علیه السلام کان یباهی بالطیار»

رجال العلامة الحلی، -نویسنده: علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، محقق / مصحح: بحرالعلوم، محمدصادق، ص 150، باب 64 محمد الطیار

«محمد طیار» یکی از اصحاب امام باقر بود که در مناظره طوفان به پا می‌کرد. دوستان شرح حال این صحابه را در کتاب «رجال کشی» مطالعه کنند که در سایت‌های مختلف هم موجود است.

برای من خیلی عجیب بود، زیرا که «هشام بن حکم» بزرگ قهرمان مناظره است در حالی که امام صادق در خصوص ایشان می‌فرماید:

«مِثْلُک فَلْیکلِّمِ النَّاسَ فَاتَّقِ الزَّلَّةَ وَ الشَّفَاعَةُ مِنْ وَرَائِهَا إِنْ شَاءَ اللَّه»

مانند تویی باید با مردم بحث کند. از لغزش بپرهیز که شفاعت ما پشت سر توست.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 171، ح 4

زمانی که «هارون الرشید» پشت پرده مناظره «هشام بن حکم» را می ببیند، می‌گوید:

«فَوَ اللَّهِ لَلِسَانُ هَذَا أَبْلَغُ فِی قُلُوبِ النَّاسِ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ سَیف»

به خدا سوگند زبان او در قلب مردم از صد هزار شمشیر برنده‌تر است.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 368، ح 5

با این حال بازهم تعبیری که در خصوص «محمد طیار» آمده نسبت به «هشام بن حکم» نقل نشده است. در مورد امام باقر نسبت به «محمد طیار» آمده است:

«أن أبا جعفر علیه السلام کان یباهی بالطیار»

برای من خیلی مهم بود که ببینم چطور شد یک مرتبه در مورد «محمد طیار» عبارت «کان یباهی بالطیار» آمده است به این معنا که امام معصوم و حجت الهی به وجود یک صحابه چنین مباهات می‌کند.

این مسئله کوچکی نیست! انسان می‌خواهد هرآنچه اعمالی که انجام داده است را در یک کفه ترازو بگذارد و این فرمایش امام را در کفه دیگر بگذارد. اگر امام معصوم چنین تعبیری در خصوص انسان بگوید کافی است و هیچ چیز دیگری نمی‌خواهد.

مجری:

تنها کافی است گوشه چشمی به انسان داشته باشند، چه رسد به اینکه چنین مباهات کنند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده الآن در ذهنم نیست که در کتاب «رجال کشی» بود یا کتابی دیگر مطلبی آمده بود. حضرت نسبت به «محمد طیار» می‌فرماید:

«رَحِمَهُ اللَّهُ وَ لَقَّاهُ نَضْرَةً وَ سُرُوراً فَقَدْ کانَ شَدِیدَ الْخُصُومَةِ عَنَّا أَهْلَ الْبَیت»

رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 349، ح 651

حضرت به صراحت می‌فرماید: «محمد طیار» با دشمنان ما اهلبیت با خصومت برخورد می‌کرد. «محمد طیار» در مواجهه با دشمنان اهلبیت قاطعانه و محکم با ادله دندان شکن برخورد می‌کرد به طوری که طرف مقابل را زمین گیر می‌کرد. در بعضی روایات نسبت به مناظرات صحابه آمده است:

«فَأَفْحَمَهُ وَ صَیرَهُ لَا یدْرِی فِی السَّمَاءِ هُوَ أَوْ فِی الْأَرْضِ»

و او به طوری گیج شده بود که نمی‌فهمید در آسمان است یا در زمین است.

الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 19

دوستان عزیز در دفاع از اهلبیت (علیهم السلام) یکی از چیزهایی که مورد نظر اهلبیت است، بحث‌ها و مناظرات و دفاع از حریم امیرالمؤمنین و مظلومیت حضرت و مناظره با مخالفین است.

مجری:

اتفاقاً امشب هم سالروز وفات «علامه امینی» (رضوان الله تعالی علیه) است. ایشان چه بسا به همان مناسبت جزو همان مباهات شونده‌ها باشند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

الحق و الانصاف «علامه امینی» جزو اعجوبات دهر بودند. ما باید درباره «علامه امینی» بسیار حرف بزنیم و همینطور کتاب «الغدیر» اثر ایشان به معجزه بیشتر شبیه است تا کار عادی.

بنابراین کاری که امروزه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از ما شیعیان می‌خواهند، دفاع جانانه از اهلبیت بدون اهانت و فحش و ناسزاست.

کسانی که در فضای مجازی و ماهواره‌ها شروع به فحش و ناسزا می‌کنند، بی سواد و احمق هستند و عقل ندارند. کسی که دلیل دارد فحش نمی‌دهد. فحش و توهین کار کسی است که دلیلی برای اقامه کردن نداشته باشد.

بنابراین ما باید با برهان و دلیل مظلومیت و حقانیت امیرالمؤمنین و اهلبیت (علیهم السلام) را مطرح کنیم.

ما از جوانان شیعه و جوانان اهل سنت تقاضا می‌کنیم که وقایع چند ماه بعد از پیغمبر اکرم را بررسی کنند و ببینند قضیه نفاق و منافقین چه شد. نقل شده است خلیفه دوم نزد «حذیفه» می‌آید و می‌گوید: آیا من از منافقین هستم؟!

بنده باید بگویم واقعاً این مطالب را نمی‌فهمم! «حذیفه» تنها کسی است که محرم اسرار رسول گرامی اسلام بود و از اسامی منافقین هم اطلاع داشت.

هرکدام از صحابه از دنیا می‌رفتند، خلیفه نگاه می‌کرد که اگر «حذیفه» بر نماز او حاضر شده است نماز می‌خواند. و اگر «حذیفه» نمی‌آمد، خلیفه دوم می‌فهمید که او جزو منافقین است و بر جنازه او حاضر نمی‌شد.

مسئله بسیار عمیق‌تر از اینهاست. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی پیرامون خطبه شقشقیه مطالب بسیار زیبایی دارد.

آیا طرح مسئله خلافت امیرالمؤمنین عامل ایجاد اختلاف بین مسلمین است!؟

بنده نکته دیگری هم بگویم، سپس به سراغ بینندگان برنامه می‌رویم. ایشان می‌نویسد: "چرا امام مسأله خلافت را طرح می‌کند؟"

بنده از همه عزیزانی که قدری نسبت به طرح مباحث خلافت امیرالمؤمنین خوششان نمی‌آید، تقاضا داریم به این مطالب دقت کنند.

بعضی افراد جاهل و نادان هستند که معذورند. در مقابل بعضی دیگر هم عناد دارند و اصلاً از طرح خلافت امیرالمؤمنین بدشان می‌آید.

بنده خیلی معذرت می‌خواهم، اما باید به این افراد بگوییم آزمایش DNA بدهند تا قضیه روشن شود! این جواب کسانی است که واقعاً عناد دارند و بحث ولایت و دفاع از امیرالمؤمنین تنفر دارند. منطق قرآن هم به این افراد چنین است که می‌فرماید:

(فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ )

او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین کار را می‌کند.

سوره اعراف (7): آیه 176

باید درباره بعضی افراد همین تعبیر را به کار ببریم. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی می‌فرماید: "بعضی چنین می‌پندارند که آیا بهتر نبود امام اصلاً به سراغ مسأله خلافت که مربوط به گذشته بود نمی‌رفت."

خطبه امیرالمؤمنین بعد از رسیدن به خلافت یعنی بعد از بیست و پنج سال که خلیفه اول و دوم و سوم رفته‌اند و حکومت دست امیرالمؤمنین افتاده است، بیان شده است.

"و آن را به دست فراموشی می‌سپرد مبادا منشأ اختلاف بیشتری در میان مسلمانان گردد؟!

نظیر همین سخن امروز هم از سوی گروهی مطرح است و به مجرد این که سخن از اختلاف بلافصل علی به میان آید، می گویند برای حفظ وحدت مسلمین سکوت کنید و اینگونه مسائل را به فراموشی بسپارید.

ما امروز با دشمنان بزرگی رو به رو هستیم و پرداختن به این مسائل ما را در مبارزه با دشمنان مشترک تضعیف می‌کند. اصولاً اینگونه بحث‌ها چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد در حالی که پیروان هریک از مذاهب تصمیم خود را گرفته و به راه خویش می‌روند و بسیار بعید به نظر می‌رسد که ادامه این گونه بحث‌ها سرچشمه اتحاد تازه‌ای شود."

لازم به ذکر است که مقام معظم رهبری هم در یکی از پیام‌هایشان به مناسبت غدیر فرمودند: ما اصراری نداریم کسی مذاهب خود را تغییر دهد و مذهب دیگری انتخاب کند، اما توقع داریم علمای اهل سنت کتاب «علامه امینی» را که امشب هم سالگرد وفات آن بزرگوار هست یا کتاب «المراجعات» اثر «مرحوم علامه شرف الدین» را مطالعه کنند.

"در پاسخ به این سؤال لازم است دو نکته را یادآور شویم:

الف. واقعیت‌های موجود هرگز نمی‌تواند حقیقت‌ها را به فراموشی بسپارد. این یک حقیقت است که علاوه بر تأکید شخص پیامبر بر خلافت علی شایستگی او از هر نظر برای این امر بیشتر بود؛ حال چه حوادثی واقع شد که این مسأله دگرگون گشت مطلبی جداگانه است.

بنابراین علی (علیه السلام) که همه جا طرفدار حقیقت بود و با واقعیت‌های موجود که هماهنگ با حقیقت نبود ستیز داشت، حق دارد که حقایق مربوط به خلافت را بعد از رسول خدا بازگو کند تا محققان بعد از قرن‌ها یا هزاران سال بتوانند منصفانه قضاوت کنند.

شک نیست که مسأله خلافت و امامت بعد از پیامبر خدا یکی از اساسی‌ترین مباحث دینی ماست؛ خواه آن را جزء اصول دین بشماریم آن گونه که پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) می گویند یا جزء فروع دین.

هرچه هست مسأله ای است که از نظر دینی سرنوشت ساز می‌باشد و به هیچ وجه جنبهٔ شخصی ندارد و برخلاف آنچه برخی ناآگاهان می‌اندیشند تنها یک بحث تاریخی مربوط به گذشته نیست بلکه آثار زیادی برای امروز و فردا و فرداها دارد و می‌تواند در بسیاری از مسائل مربوط به اصول و فروع اسلام اثر بگذارد و درست به همین دلیل علی (علیه السلام) در دوران خلافت ظاهریش به طور مکرر متذکر این مسأله شده است.

ب. آنچه مضر به وحدت و اتحاد صفوف مسلمانان است بحث‌های جنجالی و تعصب آلود و پرخاشگرانه است، ولی بحث‌های علمی و منطقی که طرفین حدود و موازین علمی و منطقی را در آن رعایت کنند نه تنها مزاحم وحدت صفوف مسلمانان نیست بلکه در بسیاری از مواقع به آن کمک می‌کند."

ایشان در ادامه می‌گوید که من در یکی از جلسات با یکی از دانشمندان اهل سنت بحثی داشتم. بعد از اینکه من بحثم را بیان کردم، این عالم سنی اعتراف کرد که این بحث‌ها بسیاری از بدبینی‌هایی که ما نسبت به شیعه داشتیم را برطرف کرد.

مجری:

نه تنها چیزی به عناد آنها نیفزود، بلکه باعث برطرف شدن سوء ظن‌ها شد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنابراین باید قدری نسبت به این قضیه دقت شود. این خطبه خیلی حرف دارد. ان شاءالله ما از جلسه آینده خطبه‌های دیگری بیان می‌کنیم که چرا امیرالمؤمنین در «نهج البلاغه» بیان می‌کنند که من قیام نکردم.

مجری:

بسیار خوب، واقعاً استفاده کردیم و این مطالب هم برای همه عزیزان مخصوصاً کسانی که در فضای مجازی فعالیت می‌کنند روشن شد که حضرت آیت الله مکارم شیرازی چطور مباحث را شروع کردند.

شما همین یادداشت را برای کسانی که داعیه دار وحدت هستند، بفرستید. کأن آیت الله مکارم شیرازی دقیقاً چنین خطابی را نسبت به همان افراد داشتند و داشتند جواب همان افرادی را بدهند که متأسفانه الآن به اسم وحدت هر مطلبی بیان می‌کنند.

همانطور که اشاره کردیم امشب شب وفات «علامه امینی» هست. با همدیگر یک صلوات به روح مطهر این مجاهد و این طیار زمان هدیه می‌کنیم.

عرض سلام مجدد دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

تماس بینندگان برنامه:

بدون فوت وقت و بدون وقفه به سراغ تماس‌های شما عزیزان برویم که بسیار زیاد است. ان شاءالله بتوانیم در خدمت همه عزیزان و پاسخگوی همه آنها باشیم. آقا سبحان پشت خط هستند، در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقا سبحان – اهل سنت):

سلام علیکم.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

سؤالی داشتم از آیت الله قزوینی. ایشان در یکی از جلسات برنامه «حبل المتین» یک اسکن از تفسیر «روح المعانی» نشان دادند.

«آلوسی» در آنجا بر این عقیده بود که توسل جایز هست و همه انبیاء و کسانی که به غیر از خدا پرستش می‌شدند به نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) توسل می‌کردند. بنده می‌خواستم اگر مقدور است این اسکن را در لب تاب نشان بدهند.

مجری:

بسیار خوب، ان شاءالله در خدمت شما خواهیم بود و از حضرت استاد هم می‌خواهیم این مطلب را نشان بدهند.

توضیح کلام آلوسی در مشروعیت توسل!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده این اسکن را آوردم. در کتاب «روح المعانی» جلد پانزدهم صفحه 126 آمده است:

«فکل من عبد من دون الله تعالی من عیسی وعزیر والملائکة علیهم السلام وسیلتهم إلی الله تعالی نبینا»

تمام کسانی که مورد عبادت قرار گرفتند اعم از عیسی و عزیر و ملائکه (علیهم السلام) پیغمبر اکرم را وسیله بین خود و خدا قرار دادند.

«بل هو علیه الصلاة والسلام وسیلة سائر الموجودات والواسطة بینهم وبین الله تعالی فی إفاضته سبحانه الوجود»

تمام موجودات اگر بخواهند لباس وجود به تن کنند، واسطه‌شان بین خود و خداوند متعال نبی گرامی اسلام است.

«وکان نبینا آدم بین الماء والطین»

نبی گرامی اسلام پیغمبر الهی بودند، در حالی که گِل حضرت آدم هنوز برای خلقت آماده نشده بود.

«وقد تلقی الأنبیاء منه من وراء حجاب الأرحام والأصلاب»

تمام انبیاء الهی در صلب پدرانشان و رحم مادرانشان به نبی گرامی اسلام توسل می‌کردند.

بیننده:

می‌شود چند سطر قبل را هم بخوانید؟

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

«وقیل هی کرمه تعالی القدیم وإحسانه عز وجل العمیم وقیل هی الشفاعة یوم القیامة»

این عبارت در خصوص آیه شریفه:

(أُولئِک الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَ یرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخافُونَ عَذابَه)

آن‌ها کسانی هستند که خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌طلبند، وسیله‌ای هر چه نزدیکتر، و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او می‌ترسند.

سوره إسراء (17): آیه 57

آمده است.

«ولما کان مقام الوسیلة بهذا المعنی خاصا بنبینا أطلقوا الوسیلة علیه علیه الصلاة والسلام وفسرها بذلک»

بیننده:

ببخشید خط قبل «فکل من عبد من دون الله تعالی» نوشته است:

«وفسرها بذلک هنا بعض الصوفیة»

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 15، ص 126، باب الإسراء: (72) ومن کان فی... ..

این که کلام «آلوسی» نیست، بلکه کلام صوفیه است!!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

«وفسرها بذلک هنا بعض الصوفیة». در اینجا دیگر مطلب تمام شده است. «فکل من عبد من دون الله تعالی» حرف صوفیه نیست.

بر فرض اگر حرف صوفیه هم باشد، ما نزدیک به ششصد میلیون اهل سنت صوفی داریم. صوفی‌ها که لامذهب و مشرک نیستند!

آیا صوفی‌ها مشرک هستند؟! «دکتر احمد طیب» رئیس دانشگاه الأزهر صوفی است. آیا شما ایشان را مشرک می دانید؟!

بیننده:

بنده اصلاً در این زمینه صاحب نظر نیستم که مشرک بدانم یا ندانم، اما بعد از صوفیه نقطه‌ای نگذاشته که معلوم شود مطلب تمام شده است.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! اگر شما ادبیات عربی را بلد هستید، می‌بینید که در این عبارت آمده است:

«وقیل هی الشفاعة یوم القیامة ولما کان مقام الوسیلة بهذا المعنی خاصا بنبینا أطلقوا الوسیلة علیه علیه الصلاة والسلام وفسرها بذلک هنا بعض الصوفیة»

تا اینجا مطلب تمام شد. کلمه «ف» فاء تفریع است و متعلق به خود اوست. ایشان عبارت خود را می‌آورد و نمی‌گوید: «قالت الصوفیة»!

اگر می‌گفت: «قالت الصوفیة کل من عبد من دون الله تعالی» فرمایش حضرتعالی درست بود، اما بعد از «وفسرها بذلک هنا بعض الصوفیة» مطلب تمام شد و پاراگراف اول بسته شد.

اگر چاپ کننده این کتاب عقل درست و حسابی داشت، باید کلمه «فکل» را سر سطر می‌آورد. همانطور که کلمه «وقیل» را سر سطر آورده است، باید کلمه «فکل» را هم سر سطر می‌آورد.

بیننده:

بنده قبل از اینکه با شما تماس بگیرم، با خودم فکر می‌کردم که شاید این مطلب را مطرح کنید. بنابراین این کلمه به جمله قبل عطف می‌شود، نه به جمله بعدی. این بدان معناست که «ف» با صوفیه در ارتباط است.

مجری:

حضرت استاد بیان فنی این مطلب را مطرح کردند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

اولاً اینکه «آلوسی» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است، خود مسلک صوفیه دارد و صوفی سلفی است. اگر ایشان «فکل من عبد من دون الله تعالی» هم می‌گوید، به این معناست که خود صوفی است.

آیا شما می‌خواهید بگویید که صوفیه مشرک و لامذهب و بی دین هستند؟! یعنی ششصد میلیون اهل سنت صوفی لامذهب و بی دین هستند؟!

ما در شرق کشور ایران یک سری صوفی‌هایی داریم که نه نماز می‌خوانند و نه عبادت می‌کنند و نه واجبات دینی دیگر را انجام می‌دهند؛ بلکه توجیهشان این است که امیرالمؤمنین به جای ما نماز خوانده است. ما آنها را مشرک و کافر و مرتد می دانیم.

در مقابل صوفی‌های دیگری هم هستند همانند ذهبی‌هایی که در دزفول زندگی می‌کنند. بنده از نزدیک شاهد بودم که آنها نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، زکات می‌دهند، وجوهات پرداخت می‌کنند و مقلد هم هستند.

یکی از علمای بزرگ دزفول که به تازگی مرحوم شد، می‌گفت: بنده که عمری با صوفی‌ها هستم تنها عیبی که در آنها دیدم، این است که به جای مسجد به خانقاه می‌روند. اگر خانقاه را خراب کنند، آن‌ها با مسلمانان هیچ تفاوتی ندارند.

همانطور که «دکتر احمد طیب» رئیس دانشگاه الأزهر نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، زکات می‌دهد. ایشان تمام آنچه را که اهل سنت انجام می‌دهند را انجام می‌دهد. ایشان صوفی هست و به صوفی بودن خود افتخار هم می‌کند.

همچنین «دکتر علی جمعه» امام جماعت صوفیه هم صوفی هست. اتفاقاً ما در میان اهل سنت صوفی‌های فاسد کمتر از شیعه داریم.

اگر ما در میان شیعیان ده تیره صوفی داریم، هفت یا هشت تیره از آنها را مرتد می دانیم. آن‌ها منکر نماز هستند، منکر روزه هستند، منکر زکات و منکر ضروریات دین هستند. در مقابل ما در میان صوفی‌های اهل سنت از این افراد خیلی کم داریم.

بیننده:

نظر «آلوسی» همان بند بالایی است، جایی که گیومه را گذاشته و نشانه تمام جمله است. بعد از آن از «ف» می‌فهمیم که عبارت صوفیه است.

بنده نمی‌گویم صوفیه مشرک است، اما شما گفته بودید که این کلام «آلوسی» است. بنده خواستم این نکته را تذکر بدهم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم عرض کردم «آلوسی» هم خود صوفی است. شما متوجه نمی‌شوید، من به زبان خیلی ساده عرض کردم.

بیننده:

شنیدم که ایشان صوفی بودند، اما سپس اهل سنت و بعد سلفی شده است.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده گفتم که ما ششصد میلیون صوفی اهل سنت در کره زمین داریم. در مصر هفتاد یا هشتاد درصد سنی‌ها صوفی هستند.

حال «ابن تیمیه» به غلط گفته است که صوفی‌ها مشرک هستند و شیعیان کافر و زنازاده هستند و معتزله چنین و اشاعره چنان هستند. آن‌ها غیر از خودشان کسی دیگر را قبول ندارند. اگر ملاک حرف‌های ایشان است، آن‌ها کسی را قبول ندارند.

فرض می‌کنیم «آلوسی» صوفی است. آیا آقای «صالحی شامی» هم صوفی است؟! در کتاب «سبل الهدی و الرشاد» تمام بحثی که «آلوسی» آورده است، ایشان هم در همین کتاب آورده است و می‌نویسد:

«وروی ابن الجوزی بسند جید لا بأس به، عن میسرة رضی الله تعالی عنه قال: قلت یا رسول الله، متی کنت نبیا؟ قال: ' لما خلق الله الأرض واستوی إلی السماء فسواهن سبع سماوات وخلق العرش کتب علی ساق العرش: محمد رسول الله خاتم الأنبیاء. وخلق الله تعالی الجنة آلتی أسکنها آدم وحواء»

سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج 1، ص 86، الباب الخامس فی کتابة أسمه الشریف

مهم‌تر از همه اینها شما ببینید در رابطه با استغاثه، من تنها یک مطلب نشان می‌دهم. ما شما که روی خط تشریف می‌آورید را دوست داریم.

آقای «سبکی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت هست و صوفی هم نیست. آقای «ذهبی» می‌گوید:

«الْإِمَامُ الْعَلَّامَةُ الْفَقِیهُ الْمُحَدِّثُ الْحَافِظُ فَخْرُ الْعُلَمَاءِ تَقِی الدِّینِ أَبُو الْحَسَنِ السُّبْکی»

المعجم المختص بالمحدثین، المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی (المتوفی: 748 هـ)، تحقیق: د. محمد الحبیب الهیلة، الناشر: مکتبة الصدیق، الطائف، الطبعة: الأولی، 1408 هـ - 1988 م، ج 1، ص 166، باب حرف العین

کلمه «الْإِمَامُ» از دیدگاه اهل سنت معادل مرجع عظیم الشأن جهان تشیع از دیدگاه شیعیان است.

«ذهبی» خود می‌گوید: به هرکسی کلمه «الْإِمَامُ» بگویند، هیچ ایرادی نمی‌توان به او گرفت. «سبکی» با این اوصاف در کتاب «شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام» می‌نویسد:

«یجوز ویحسن التوسل، والاستغاثة، والتشفع بالنبی صلی الله علیه وآله وسلم إلی ربه سبحانه وتعالی»

استغاثه به معنای این است که «یا محمداه» حاجت مرا بده. این نه بدان معناست که «یا رسول الله» واسطه شوید.

میان توسل و استغاثه تفاوت وجود دارد. توسل بدان معناست که می گوییم: یا رسول الله! از خدا بخواه. در مقابل استغاثه بدان معناست که می گوییم: یا رسول الله! حاجت مرا بده! الحمدلله شما اهل ادبیات هستید.

«وجواز ذلک وحسنه من الأمور المعلومة لکل ذی دین»

هرکسی دین دارد، می‌داند که توسل و استغاثه جایز و خوب است.

«المعروفة من فعل الأنبیاء والمرسلین، وسیر السلف الصالحین، والعلماء والعوام من المسلمین»

سپس می‌نویسد:

«ولم ینکر أحد ذلک من أهل الأدیان»

حتی صاحبان دیگر ادیان هم این قضیه را انکار نکرده است.

«ولا سمع به فی زمن من الأزمان»

و در هیچ زمانی هم شنیده نشده است.

«حتی جاء ابن تیمیة، فتکلم فی ذلک بکلام یلبس فیه علی الضعفاء الأغمار»

تا زمانی که ابن تیمیه حرانی آمد و یک دسته از ضعفاء اغمار که عقل درست و حسابی ندارند را فریب داده است.

«وابتدع ما لم یسبق إلیه فی سائر الأعصار»

شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام علیه الصلاة والسلام. المؤلف: الإمام السبکی، تقی الدین علی بن عبد الکافی الأنصاری، الخزرجی، المصری، الشافعی (683 ه‍ - 756 ه‍)، ج 9، ص 3، الباب الثامن فی التوسل، والاستغاثة، والتشفع بالنبی صلی الله علیه وآله وسلم

شما نمی‌توانید بگویید که «سبکی» صوفی است و از صوفیان نقل کرده است. همچنین به احترام شما عرض می‌کنم که در رابطه با «سمهودی» آمده است:

«نزیل المدینة المنورة وعالمها ومفتیها ومدرسها ومؤرخها الشافعی الإمام القدوة الحجة المفنن»

شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، اسم المؤلف: عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، دار النشر: دار بن کثیر- دمشق - 1406 هـ، الطبعة: ط 1، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ج 8، ص 50، باب سنة إحدی عشرة وتسعمائة

ایشان در کتاب «وفاء الوفاء» صفحه 193 می‌نویسد:

«اعلم أن الاستغاثة والتشفع بالنبی صلی الله علیه وسلم وبجاهه وبرکته إلی ربه تعالی من فعل الأنبیاء والمرسلین، وسیر السلف الصالحین، واقع فی کل حال، قبل خلقه صلی الله تعالی علیه وسلم وبعد خلقه، فی حیاته الدنیویة ومدة البرزخ وعرصات القیامة»

وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، المؤلف: علی بن عبد الله بن أحمد الحسنی الشافعی، نور الدین أبو الحسن السمهودی (المتوفی: 911 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی – 1419، ج 4، ص 193، الفصل الثالث فی توسّل الزائر

ایشان که دیگر صوفی نیست. آقا سبحان عزیز از شما تشکر می‌کنیم.

مجری:

آقا سبحان تشکر می‌کنیم از اینکه با برنامه خودتان در تماس بودید.

بیننده:

می‌شود صحبت کنم؟

مجری:

آقا سبحان الحمدلله نسبت به سؤالاتی که مطرح بود جواب واضح شد. عزیزان زیادی پشت خط هستند. اگر بازهم موردی بود جلسات آینده در خدمت شما هستیم.

آقا حسین از سرخه در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا حسین از سرخه – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

یکی دیگر از مظلومیت‌های امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که هرچه دیدند ظلم بود، این بود که «علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 28 روایتی از قول «سلمان فارسی» نقل می‌کند و می‌نویسد: پنجاه نفر بودیم. پیغمبر اکرم به تک تک ما فرمود که به علی بن أبی طالب با نام امیرالمؤمنین سلام کنید.

جالب اینجاست دقیقاً همان دو شخصی که خلافت را غصب کردند، می گویند: یا رسول الله! این حرف خودتان است یا خداوند این دستور را داده است؟! لازم به ذکر است که «علامه مجلسی» مثالی از بنی اسرائیل زده که بنده در اینجا نمی‌آورم!

رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: این امر، امری از جانب خداست. پس به او با نام امیرالمؤمنین سلام کنید. در ادامه نوشته است که آنها آمدند و عرض سلام کردند.

جالب اینجاست که ندیدیم در کتاب «بحارالانوار» روایتی نیامده که غاصبان خلافت آمده باشند و گفته باشند: «سلام بر تو ای امیرالمؤمنین»!

ایشان روایتی نیاورده است که این افراد حتی در زمان حیات رسول الله این عبارت را به کار بردند یا اینکه نگفتند.

بنده سؤالی هم داشتم. در سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» یک مسئله‌ای در مورد «حضرت رقیه شهیده بنت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)» آمده است که توسط آن شخص به شهادت رسید.

در سایت مقاله کاملی هست که به کتاب «کافی» جلد 3 ارجاع داده است. بنده حقیر کتابی دارم که چاپ سال 1350 هست. بنده خود پانزده سال بیشتر ندارم، اما کتابی که دارم از پدربزرگم به من رسیده است.

این کتاب متعلق به هفت سال قبل از انقلاب است و نمی‌توانیم بگوییم این عبارت حذف شده است. بنده هرچقدر گشتم این ماجرا را در کتاب «کافی» پیدا نکردم.

اگر امکان دارد لطفاً مسئله را شرح بدهید و آدرس آن را هم بگویید تا برای بینندگان شبهه‌ای به وجود نیاید. خیلی ممنونم، عذرخواهی می‌کنم از اینکه وقت شما را گرفتم.

مجری:

آقا حسین سلامت باشید، خیلی ممنون که در تماس بودید. الحمدلله علی رغم اینکه در انفوان جوانی هستید، اینقدر پیگیر هستید و ان شاءالله جزو مروجان مکتب اهلبیت (علیهم السلام) باشید.

سؤالی که داشتند این بود که مقاله‌ای در سایت تحت عنوان «رقیه شهیده بنت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)» آمده است. در این مقاله ارجاعی داده شده است که ایشان آن ارجاع را پیدا نکردند.

ما از کارشناسان محترم در «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» درخواست خواهیم کرد که در ذیل همین مقاله ان شاءالله آن چاپ و مشخصات کتاب و ارجاعی که داده می‌شود را هم ذکر کنند که برای حضرتعالی به سهولت قابل دسترسی باشد.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

آقا حسین روایتی هم از کتاب «بحارالانوار» نقل کردید، اما از این به بعد اگر خواستید روایت را نقل کنید از کتاب «کافی» نقل کنید که یکی از کتب اربعه هست.

کتاب «کافی» جلد اول صفحه 292 با سند صحیح همین عبارت را عیناً نقل کرده است. روایت چنین است:

«فَسَلِّمَا عَلَیهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالا أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ یا رَسُولَ اللَّه فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِه»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 292، ح 1

تلاش کنید وقتی می‌خواهید روایتی را در فضای مجازی نقل کنید، حتی المقدور به مدارک قرن سوم و چهارم مراجعه کنید.

اگر مدارکی از این قبیل در کتب اربعه همانند کتاب‌های «شیخ صدوق» و «شیخ طوسی» و «سید مرتضی» هست، معمولاً به آنها آدرس بدهید نه به کتب بعدی.

معمولاً آقایان وهابی دیگر سندها را حذف یا تقطیع می‌کنند یا موضوع بندی خاصی دارند و می گویند که «علامه مجلسی» هرچه داشتند در کتاب «بحارالانوار» آورده‌اند. وهابیت تعبیرات وقیحی در این زمینه دارند.

مجری:

آقا حسین از شما تشکر می‌کنیم. آقای بهادری از کرج پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله خدمت حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی بزرگوار.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

سالروز وفات «علامه امینی» (أعلی الله مقامه الشریف) را خدمت امام زمان و شیعیان هر کشوری که در این کره خاکی هست، تسلیت عرض می‌کنم.

ای کاش وهابیون اینقدر وجدان داشتند که حداقل اجازه می‌دادند کتاب «الغدیر» در دانشگاه‌هایشان تدریس شود و آن را بخوانند، همانطور که ما از «ابن تیمیه» در منازل خود داریم و مطالعه می‌کنیم.

سؤالی که از آقایان دارم، این است که قرآن کتابی است که در لغت عربی نامه گفته می‌شود. سؤال من این است که وظیفه رسول و امام این است که نامه خدا را برای مردم بخوانند.

قرآن کریم ترجمه و تفسیر می‌خواهد. حدود چهارصد و نود و نُه آیه در مورد احکام اعم از نماز و روزه و حج و غسل و نظایر آن است. همچنین حدود شش هزار آیه در مورد مسائل سیاسی و نظامی و تاریخی و عقاید است.

سؤال من این است که آیا جناب خلیفه اول چه مقدار از این احکام را یاد داده است؟! چقدر اسلام یاد داده است؟! جناب خلیفه دوم چه مقدار از این پانصد آیه فقه و شش هزار آیه را تفسیر فرمودند؟! جناب عثمان چه مقدار از این آیات را درس دادند؟!

هر چقدر مطلب دارید بیاورید. اگر چنین نیست، معلوم می‌شود که سه خلیفه محترم از اسلام چیزی یاد ندادند. حال چطور شما می گویید که آنها سه خلیفه رسول خدا هستند؟!

معاویه و یزید چقدر تفسیر دارند؟! تفاسیر آنها را بیاورید. از میان تمام تفاسیر اهل سنت در کره زمین مفسری به نام معاویه و یزید وجود ندارد. تفسیری به نام عثمان وجود ندارد.

سؤال من این است که مگر کتاب خدا نامه خدا نبود؟! مگر رسول یا امام یا خلیفه موظف نیست نامه خدا را برای مردم تفسیر کند؟! هرچه تفسیر فرمودند او اسلام است. اگر سه خلیفه چیزی تفسیر نکردند، معلوم می‌شود چیزی از اسلام محمدی نگفتند.

تفسیر قرآن اسلام است. اخلاق قرآن اسلام است. فقه قرآن اسلام است. کتابی از آقایان وهابی به نام «المغنی لابن قدامه» موجود است که جامع‌ترین کتاب آقایان حنبلی‌هاست.

آیا در این کتاب از این سه خلیفه محترم خبری هست؟! خیر. راویان این کتب تنها «زهری» و «مالک» و «ابوحنیفه» و «شافعی» است. آقایان وهابی آیا این آقایان پیامبر اسلام را دیده بودند؟! ما می گوییم خیر.

آنان که کنار پیامبر اسلام بودند چیزی از دین یاد ندادند، به جز حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه).

این آقایان حدود یک قرن و نیم بعد متولد شدند و پیامبر اسلام و صحابه را هم ندیدند، اما همگی علامه دهر شدند. «امام حنبل»، «امام شافعی»، «امام ابوحنیفه»، «امام مالک».

امامی که در کنار پیغمبر اکرم بود و درس‌های خصوصی با رسول گرامی اسلام داشتند را چرا به رسمیت نمی‌شناسید؟! مگر پیغمبر اکرم نفرمودند که اسلام رسول خدا نازل شد به طوری که نزول قرآن کریم چشمه اول اسلام بوده و درس رسول خداست.

به گفته امام حسین (علیه السلام) اگر اسلام را از سرچشمه گرفتید، آن اسلام است. در کلاس‌های خصوصی رسول خدا با امیرالمؤمنین هرچه امام از رسول خدا می‌پرسیدند، جواب می‌شنیدند.

اگر امیرالمؤمنین چیزی نمی‌پرسیدند، حضرت درس را ادامه می‌دادند و تنها امیرالمؤمنین سؤال می‌پرسیدند. در عاشورا سر اسلام را بریدند، همانطور که سر امام حسین را بریدند.

حضرت آقا ما در واقعه عاشورا باید دو جا گریه کنیم؛ یکی به حال مسلمین که با کشتن امام حسین (علیه السلام) امام ناطق و قرآن صامت دوم را شهید کردند.

تفسیر قرآن کریم در اختیار «ابوهریره» و «مقاتل ابن سلیمان» و «ضحاک» قرار گرفت که هیچکدام پیامبر اسلام را ندیده بودند و از مقاتل روایت نقل نمی‌کنند.

چرا می گویند که مقاتل «ابن سلیمان» نقل روایت پیغمبر اکرم است و از او نمی‌پذیرند، اما تفسیر قرآن کریم را می‌پذیرند؟!

خداوند متعال به اندازه پیغمبرش نیست؟! «زهری» و «ضحاک» مقاتل می‌نویسند و هرچه می‌نویسند حرف خداوند متعال می‌شود، اما یک روایت از آقایان نقل نمی‌کنند و آنها را دروغگو و کذاب خطاب می‌کنند.

کذاب می‌تواند تفسیر قرآن کریم را بخواند، اما نمی‌تواند حرف پیغمبر اکرم را نقل کند. این چه مصیبتی است که دنیای اسلام با آن مواجه است!! به من جواب بدهند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

ماشاءالله، احسنتم، سلامت باشید ان شاءالله. مثل همیشه خیلی درخشان ظاهر شدند و سؤالات ویرانگری مطرح کردند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده جمله‌ای در فرمایشات آیت الله العظمی مکارم شیرازی دیدم که خیلی جمله زیبایی است و من خیلی خوشم آمد.

ایشان می گوید: ما نباید تنها برای مظلومیت امیرالمؤمنین اشک بریزیم بلکه باید برای مظلومیت مسلمانان اشک بریزیم، زیرا مردم را از علم و فضائل و حکومت امیرالمؤمنین محروم کردند. ما باید برای مظلومیت مسلمانان گریه کنیم.

این‌ها فقط ظلم به امیرالمؤمنین نبود، بلکه ظلم به مسلمانان بود که نگذاشتند مسلمانان از چنین نعمتی استفاده کنند.

مجری:

بسیار خوب. به تعبیر دیگر «علامه امینی» (رحمة الله علیه) مظلومیت امیرالمؤمنین مظلومیت بشریت است و یکی از جملات قصاری که زیاد نقل می‌شود هم همین است. آقا عرفان از کرمان پشت خط هستند. آقا عرفان بفرمایید:

بیننده (آقا عرفان از کرمان – شیعه):

سلام عرض می‌کنم خدمت شما مجری محترم و جناب استاد قزوینی، وقت عالی بخیر.

مجری:

وقت شما هم بخیر، در خدمت شما هستیم.

بیننده:

من می‌خواستم چند نکته از ادله زیبای اهل سنت بگویم در صحبت‌هایی که با اهل سنت سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان داشتم. بنده نمی‌خواهم بحث روایی کنم، بلکه بیشتر می‌خواهم بحث عقلی مطرح کنم.

بنده سه نکته و یک سؤال از جناب استاد قزوینی دارم. نکته اول این است که خیلی دوست دارم برادران اهل سنت که صدای مرا می‌شنوند کلمه «مولانا» و «مولوی» را برای من معنا کنند.

چطور «مولانا» که کلمه آن را به کار می‌برند یک معنا دارد، اما در بحث غدیر خم کلمه «مولی» معنای دیگری دارد! این بحث قابل قبول است؟

نکته دوم این است که در بحث حدیث غدیر و اتفاق غدیر خم ما اگر بخواهیم با توجه به ادله منطقی حساب کنیم، باید بگوییم که با گفتار دوستان اهل سنت نعوذ بالله رسول گرامی اسلام یک انسان بیهوده کاری بودند و کار بیهوده‌ای انجام می‌دادند.

آنجا که حضرت دستور دادند کسانی که رفتند برگردند و افرادی که هستند بمانند و افرادی که در حال آمدن هستند صبر کنیم بیایند تا حضرت پیغمبر اکرم حدیثی را بخوانند و بگویند که با علی بن أبی طالب دوست باشید!

دوستان اهل سنت می گویند پیغمبر اکرم این کار را کردند تا بین صحابه اختلافی نیفتد. اگر چنین بود بهتر بود که پیغمبر اکرم صحابه را جمع می‌کردند و می‌گفتند که اگر کدورت‌هایی بینتان بود رفع می‌شود.

بنابراین اگر چنین باشد باید بگوییم که پیغمبر اکرم کار بیهوده‌ای کردند که چندین هزار نفر را برگرداندند که حدیث غدیر را بگوید؟! این استدلال پیرو اهالی سقیفه است.

نکته سوم اینکه جناب استاد قزوینی فرمودند کسانی که بر ضد حضرت علی هستند، باید آزمایش DNA بدهند.

بنده می‌خواستم بگویم که جناب استاد قزوینی کتاب «آیات شیطانی» بر اساس همین احادیث برادران اهل سنت نوشته شده است و براساس احادیث شیعیان نوشته نشده است و «سلمان رشتی» یک سنی متعصب بوده است.

سؤالی که از جناب استاد قزوینی دارم، در بحث کلمه «علی ولی الله» است. ما این کلمه را در اذان به کار می‌بریم و دوستان اهل سنت خیلی به آن گیر می‌دهند و می گویند که این کلمه بدعت است و بدعت جایز نیست.

بنده مطالب را خیلی تندتند مطرح کردم تا اگر کسی می‌خواهد پشت خط بیاید وقت دوستان گرفته نشود. ممنون از وقتی که در اختیار من قرار دادید.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

البته بحثی که من مطرح کردم و گفتم آزمایش DNA بدهید، در خصوص کسانی است که با علی بن أبی طالب عداوت دارند و ناصبی هستند.

ما روایات متعددی در کتب شیعه و اهل سنت داریم مبنی بر اینکه کسانی که عداوت و بغض علی بن أبی طالب را دارند، منافق هستند. ما عبارات متعددی از «ابو سعید خدری» و «جابر بن عبدالله انصاری» و دیگران داریم که می گویند:

«کنا نبور أولادنا بحب علی رضی الله عنه»

النهایة فی غریب الحدیث والأثر، اسم المؤلف: أبو السعادات المبارک بن محمد الجزری، دار النشر: المکتبة العلمیة - بیروت - 1399 هـ - 1979 م، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ج 1، ص 161، باب بور

صحابه می گویند ما فرزندان خود را امتحان می‌کردیم که آیا از نسل ما هستند یا نستجیر بالله از نسل دیگری هستند. «علامه امینی» روایتی نقل کرده‌اند که بنده حدود بیست سال و اندی پیش هرچه گشتم مدرکی در این خصوص پیدا نکردم.

ایشان می گویند: گاهی اوقات صحابه فرزندان خود را کنار محل عبور امیرالمؤمنین نگه می‌داشتند، بدون اینکه حضرت را بشناسند. وقتی که امیرالمؤمنین رد می‌شد از فرزندان خود می‌پرسیدند که آیا ایشان را دوست داری یا خیر؟

اگر فرزند می‌گفت که این شخص را دوست دارم، می‌دانستند که فرزند خود اوست. همچنین اگر می‌گفت که این شخص را دوست ندارم، می‌دانستند که فرزند خودشان نیست.

در این زمینه ما قبلاً هم مطالبی داریم. ما معتقدیم که اهل سنت عموماً امیرالمؤمنین را دوست دارند. در رابطه با بحث خلافت برای بعضی از اهل سنت حجت تمام نشده و برای بعضی دیگر حجت تمام شده اما مسائل دیگری هست و نمی‌توانند اعتراف کنند.

بحث بغض و عداوت امیرالمؤمنین بحثی است که در کتاب «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» و دیگر کتب مفصل در این زمینه آقایان مطالبی آورده‌اند.

مجری:

ایشان سؤالی در خصوص «علی ولی الله» پرسیده بودند مبنی بر اینکه اهل سنت معتقدند چنین چیزی وقتی در اذان می‌آید بدعت است. آیا چنین چیزی درست هست یا خیر؟!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

ما بارها این مسئله را مطرح کردیم. ما روزی خدمت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی بودیم. ایشان می‌گفتند که من در مدینه با یکی از علمای وهابی بحث می‌کردم. ایشان می‌گفتند که چرا شما «أشهد أنّ علیا ولی الله» می گویید؟!

من به ایشان گفتم: آیا شما علی بن أبی طالب را دوست خدا می دانید یا خیر؟! ایشان گفتند: بله. من گفتم: اگر شما علی را دوست خدا می دانید، ما هم در نمازها «أشهد أنّ علیا ولی الله» می گوییم و مشکلی هم ندارد.

علاوه بر این ما از علمای اهل سنت الی ماشاءالله در این زمینه مطلب داریم. این شعار مذهب ماست و اهل سنت هم در کتب خود مطالبی دارند که از چه زمانی این قضایا شروع شد.

در کتاب «سیاسة الحسین» اثر «ربیعی» جلد 2 صفحه 108 این مسائل را آورده است. کتاب «السلافة فی أمر الخلافة» صفحه 32 اثر «شیخ عبدالله مراغی مصری» هست که می‌گوید «ابوذر» در اذان خود «أشهد أنّ علیا ولی الله» می‌گفت.

صحابه نزد پیغمبر اکرم آمدند و گفتند: یا رسول الله! «ابوذر» چنین می‌گوید. حضرت فرمود: کار درستی است.

«أو نسیتم قولی فی غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه؟»

کسی آمد و گفت: یا رسول الله! من شنیدم «سلمان» در اذان «أشهد أنّ علیا ولی الله» می‌گوید. حضرت فرمود:

«سمعتم خيرا»

چيز خوبي شنيده ايد.

این‌ها مطالبی است که اهل سنت هم دارند. البته ما شهادت ثالثه را جزو اذان نمی‌دانیم، اما جدای اذان هم نمی‌دانیم. یکی از بزرگان می گویند: شهادت ثالثه جزو اذان نیست، بلکه روح اذان است.

بارها نقل شده است که آقایان در اذان‌ها اسامی خلفا را به کار می‌بردند. آقایان در آنجا هیچ حرفی نمی‌زنند، اما وقتی اسم امیرالمؤمنین می‌آیند ادعا می‌کنند که شهادت ثالثه بدعت است! این‌ها قدری کم لطفی است که باید در این زمینه صحبت شود.

مجری:

به عنوان آخرین تماس آقای ترابی از اصفهان پشت خط هستند. آقای ترابی خیلی مختصر مطالب خود را بفرمایید، در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقای ترابی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم. تشکر می‌کنم از برنامه فوق العاده خوبتان که باعث تقویت عقاید شیعیان می‌شود. بنده طلبه نیستم. دو کتاب به نام‌های «مدینة المعاجز» و «مشارق الانوار فی حقایق اسرار امیرالمؤمنین» اثر «حافظ رجب برسی» موجود است.

بنده می‌خواستم بدانم آیا خواندن این کتاب برای بنده که طلبه نیستم مشکلی دارد؟! آیا تمام روایات این کتاب صحیح است؟!

نکته دیگر اینکه بنده طلبه نیستم و مطالعات متفرقه‌ای دارم. حاج آقا اسامی کتاب‌هایی بفرمایند که باعث تقویت عقاید حقه تشیع شود تا ما بتوانیم استفاده کنیم. خیلی ممنون.

مجری:

سلامت باشید، خیلی لطف کردید از اینکه تماس گرفتید، ان شاءالله از فرمایشات حضرت استاد استفاده می‌کنیم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم ما در خصوص کتاب «مشارق الانوار» تحقیق و بررسی کردیم، اما چاپ نکردیم. غالب عبارت‌های این کتاب بوی غلو می‌دهد و اگر هم بوی غلو ندهد به صلاح ما نیست.

بنده توصیه نمی‌کنم کتاب جناب آقای «برسی» را بخوانند، مگر اینکه سندی آورده باشد. ما تابع سند هستیم. روایت بی سند همانند ماشین بی سند است.

ماشینی که سند مالکیت نداشته باشد را اگر به کسی مفت هم بدهند نمی‌خرد. همچنین اگر خانه‌ای سند نداشته باشد را کسی نمی‌خرد.

روایت بی سند هم بی ارزش است. حال «مرحوم برسی» باشد، «علامه مجلسی» باشد یا «صاحب کتاب مدینة المعاجز» باشد اگر روایتی آوردند که سند دارد که نوشته فلان از فلان از ائمه اطهار نقل شده است ما آن را بررسی سندی می‌کنیم.

همانطور که در خصوص کتب «کافی» و «تهذیب» و «وسائل الشیعه» بررسی می‌کنیم که اگر سند آن صحیح بود می گوییم این روایت از امام صادر شده است.

اگر سند روایت صحیح نبود می گوییم که برای ما محرز نیست که روایت از امام صادر شده و آن را تکذیب هم نمی‌کنیم.

حال اگر روایتی مضمونا خلاف قرآن کریم یا خلاف عقاید شیعه و خلاف متواترات ائمه اطهار باشد، ائمه اطهار خود فرمودند که این روایات را به دیوار بکوبید، آن‌ها ارزشی ندارد.

بنده توصیه می‌کنم روی کتاب‌های «مرحوم سید نعمت الله جزائری» همانند «انوار نعمانیه» وقت نگذارید. ما به اندازه کافی کتاب داریم.

شما کتاب «کافی» جلد اول و دوم که ترجمه هم شده است را مطالعه کنید. هرچه شما بخواهید اعم از مسائل اخلاقی و اعتقادی و امامت در این کتاب‌ها آمده است. شما از جلد اول شروع کنید تا جلد دوم بخوانید، بازهم این دو جلد را مرور کنید سیر نخواهید شد.

اگر می‌خواهید در خصوص توحید مطالعاتی داشته باشید، کتاب «توحید» اثر «شیخ صدوق» را چندین بار به همراه ترجمه مطالعه کنید. همچنین کتاب «بصائر الدرجات» اثر «مرحوم صفار» را پنجاه بار یا کتاب «کفایة الأثر» اثر «مرحوم خزاز» را مطالعه کنید.

ما به اندازه کافی کتاب‌های معتبر در مسائل اعتقادی و اخلاقی و سیاسی در قرن سوم و چهارم داریم. اگر آن کتاب‌ها را مطالعه کنید، هم بر اطلاعاتتان افزوده می‌شود و هم برای ارائه مطالب خود حجت دارید.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. الحمدلله این جلسه هم بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز. تا برنامه بعدی خدانگهدار.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 



مطالب مرتبط:
شرحی بر خطبه دوم نهج البلاغه در خلافت الهی امیرالمؤمنین (1)شرحی بر خطبه دوم نهج البلاغه در خلافت الهی امیرالمؤمنین (2)شرحی بر خطبه دوم نهج البلاغه در خلافت الهی امیرالمؤمنین (3)شرحی بر خطبه دوم نهج البلاغه در خلافت الهی امیرالمؤمنین (4)


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها