بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد وتقلید – ولایت مطلق نبی اکرم صلی الله علیه و آله در آیه 6 سوره احزاب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی محمد رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
پرسش:
سندشناسی اهلسنت به چه شکل است؟
پاسخ:
در رابطه با سند شناسی اهلسنت، تقریبا بهترین کتابشان «سیر اعلام النبلاء» و «تاریخ اسلام » نوشته «ذهبی» ، «تهذیب التهذیب ابن حجر» ، «تهذیب الکمال مِزّي» است. اینها مفصلا در رابطه با روات بحث کردهاند.
انسان بدون این کتابها نمیتواند روی کتابهای اهلسنت کار کند. البته آنها کتاب زیاد دارند، شاید بالای 50 دوره کتابهای مفصل رجالی دارند؛ میتوانیم بگوییم چندین برابر شیعه آنها در رجال، حدیث و فقه، کار کردهاند.
به سبب اینکه حکومتها در اختیار آنها بوده و امکانات زیادی داشتند و مشکلی هم از نظر سیاسی نداشتند. لذا آنها نهایت بهره را از مسائل علمی بردهاند؛ ولی شیعه در اقلیت بوده و همچنین مشکلاتی داشته و امکانات محدودی در دسترسش بوده لذا آثار علمی ما خیلی کم است(نسبت به عامه).
اما بعدا الحمدلله در شیعه کارهای خوبی انجام شد ،مثل کتاب رجال « معجم رجال الحدیث آیت الله خویی م1371 ه.ش» ، کتاب «قاموس الرجال محمد تقی شوشتری م1416ه.ق» و کتاب «الجامع فی الرجال آیت الله شیخ موسی عباسی زنجانی م1399 ه.ق»(با تکمیل و تحقیق موسسه ولیعصر علیه السلام)» که یک آبرویی برای شیعه شدند.
اهلسنت با همه تلاش هایی که کرده اند مثل «معجم رجال» آقای «خویی» ندارند.
پرسش:
آیا از علمای شیعه هم کسی بوده که سمت اهلسنت رفته باشد؟
پاسخ:
در رابطه با علمای شیعه که به سمت اهل تسنن رفته اند، در طول تاریخ بوده ولی از هر دهها هزار نفری که از اهلسنت به تشیع برگشته اند ، یکی دو نفر از تشیع به آن سمت رفته اند.
افرادی مانند « ابوالفضل برقعی »، «قلمداران»، «مصطفی طباطبایی» اینها کسانی هستند که یا به خاطر دنیا و یا به خاطر برخوردهای تندی که با آنها شده، به آن سمت رفتهاند.
پرسش:
از تفاسیر اهلسنت کدام یک قابل اعتماد و استناد است؟
پاسخ:
«تفسیر طبری»، «تفسیر بغوی» «تفسیر ابن کثیر» ،«تفسیر قرطبی» مورد تأیید تمام فرق اهل سنت است.
همچنین «تفسیر روح المعانی» با اینکه آلوسی صوفی مسلک و سلفی مذهب است، قبولش دارند.
پرسش:
آیا در بین خلفای عامه ، کسی هست که با انتخاب مردم به حکومت رسیده باشد؟
پاسخ:
غیر از امیر المؤمنین کسی را نداریم که با بیعت و انتخاب مردم به خلافت رسیده باشد(فعلیت خلافت و ولایت حضرت).
ابوبکر که در «سقیفه» با بیعت «ابو عبیده جراح» و عمر به خلافت رسید آن هم فلتةٌ:
إنما كانت بيعة أبي بكر فلتة وتمت الا وانها قد كانت كذلك ولكن الله وقى شرها
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج8، ص26، ناشر: دار الفکر، بيروت، 1401 ق.
عمر را هم که ابوبکر شخصاً انتخاب کرد. عثمان هم با شورای 6 نفره انتخاب شد. در میان خلفا تنها کسی که توده مردم با او بیعت کردند امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بودند.
خلیفه دوم در آخرین لحظات عمرش میگوید: اگر من خلیفه معین نکنم به پیغمبر اقتداء کرده ام و اگر خلیفه معین کنم ،به ابوبکر اقتدا کرده ام. اگر پیغمبر خلیفه معین نکرده اند پس طبق آیه:
(لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)
مسلما براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي بود.
سوره احزاب (33): آیه 21
إن استخلف فقد استخلف من هو خير مني أبو بكر وان اترك فقد ترك من هو خير مني رسول الله صلى الله عليه وسلم
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج8، ص126، ناشر: دار الفکر، بيروت، 1401 ق.
باید دست از انتخاب خلیفه بر می داشتند.
وأعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة، إذ ما سلّ سيف في الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سلّ على الإمامة في كل زمان
الكتاب: الملل والنحل- المؤلف: أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد الشهرستاني (المتوفى: 548هـ)- الناشر: مؤسسة الحلبي الإمامة في كل زمان . ج 1، ص 22
اساس اختلافی که میان امت اسلامی افتاده ،قضیه خلافت و امامت است.یا به عبارتی صحابه و اهل بیت.
آغاز بحث...
در رابطه با معنا و دلالت آیه شریفه:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
سوره احزاب (33): آیه 6
به فرمایش مرحوم «علامه طباطبائی» رسیدیم که نکات خیلی زیبایی دارند . ایشان واقعاً در اینجا حق مطلب را ادا کرده اند. خدا ان شاء الله روحشان را شادتر کند. در جلد 16 میفرماید:
«النبي صلى الله عليه وآله وسلم أولى بهم فيما يتعلق بالأمور الدنيوية أو الدينية»
ولایت پیغمبر بر مردم اولیٰ از ولایت خودشان است ،چه در امور دنیوی و چه در امور دینی.
«كل ذلك لمكان الاطلاق: النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم
به جهت اینکه جمله «النبی ...» به صورت مطلق آمده.
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج16، ص277
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) مقید نکرده اولیٰ در مسائل دینی، مسائل دنیوی، مسائل اخروی بلکه به صورت مطلق آمده است.
در همین جلد و در صفحه 15 : میفرماید:
«(النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم وأزواجه أمهاتهم) أنفس المؤمنين هم المؤمنون فمعنى كون النبي أولى بهم من أنفسهم أنه أولى بهم منهم»
أنفس المؤمنين یعنی خودِ مومنین
«ومعنى الأولوية هو رجحان الجانب إذا دار الامر بينه وبين ما هو أولى منه
و معنای اولویت رجحان جانب پیغمبر است، هنگامی که امر دائر شد میان خودش(مومن) و آنچه از خودش اولی است(نبی اکرم).
فالمحصل أن ما يراه المؤمن لنفسه من الحفظ والكلاءة والمحبة والكرامة واستجابة الدعوة وانفاذ الإرادة فالنبي أولى بذلك من نفسه»
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج16، ص276
بعد ایشان در جلد 14، روایاتی را از امام صادق (سلام الله علیه) میآورد:
(روایت حول آیه: وَإِنِّى لَغَفَّارٌۭ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَـٰلِحًۭا ثُمَّ ٱهْتَدَىٰ [٢٠:٨٢]
و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، میآمرزم!
سوره طه . آیه 82
وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ ع ثُمَّ اهْتَدى إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ عُمُرَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ مَاتَ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَتِنَا لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ.
اگر عبدی، تمام عمرش بین رکن و مقام خدا را عبادت کند، و از دنیا برود ولی ولایت ما را نداشته باشد، با صورت او را وارد آتش جهنم میکنند.
نام كتاب: بحار الأنوار( ط- بيروت)- نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى متوفای 1110 ق- محقق / مصحح: جمعى از محققان- ناشر: دار إحياء التراث العربي- مكان چاپ: بيروت . ج 24 ص 149
و بعد میگوید:
«والمراد بالولاية في الحديث ولاية أمر الناس في دينهم و دنياهم و هي المرجعية في أخذ معارف الدين وشرائعه وفي إدارة أمور المجتمع»
این ولایت مرجعیت و مرکزیت است برای کسب معرف دین و همچنین برای اداره امور جامعه
«وقد كانت للنبي صلى الله عليه وآله وسلم كما ينص عليه الكتاب في أمثال قوله : " النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم " ثم جعلت لعترته أهل بيته بعده في الكتاب بمثل آية الولاية »
آنچه طبق آیه «النبی...» برای پیامبر تثبیت شد،طبق آیات دیگر نظیر آیه ولایت برای اهل بیت آثبات می شود.
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا)
سوره مائده (5): آیه 55
«وبما تواتر عنه صلى الله عليه وآله وسلم من حديث الثقلين وحديث المنزلة ونظائرهما»
همچنین حدیث متواتر ثقلین و منزلت و ...
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج14، ص199
من ندیدم کسی مثل «علامه طباطبائی» ،اینطور واضح و مفصل، قضیه را بیان کند .
این نکته زیبای کلیدی را این بزرگوار در اینجا مطرح میکند. ایشان در جلد 6، نکته زیبای دیگری دارد :
«وقد ذكر الله سبحانه لنفسه من الولاية»
خداوند د رقرآن ذکر ولایت خودش را کرده:
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا)
خداوند، ولي و سرپرست کساني است که ايمان آوردهاند.
سوره بقره (2): آیه 257
(وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنين)
خداوند، ولي و سرپرست مؤمنان است.
سوره آل عمران (3): آیه 68
(وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقين)
اما خداوند يار و ياور پرهيزگاران است!
سوره جاثیه (45): ایه 19
(وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يكُونَ لَهُمُ الْخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا)
هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي که خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرماني خدا و رسولش را کند، به گمراهي آشکاري گرفتار شده است!
سوره احزاب (33): آیه 36
تمامی اینها را ایشان میآورد و نهایةٌ به مسئله تکوین و تشریع بر می گردانند:
« وإن شئت سميتهما بالولاية الحقيقية والولاية الاعتبارية»
که ولایت تکوین همان ولایت حقیقی و واقعی است و ولایت تشریعی همان ولایت اعتباری.
بعد میفرماید:
«وقد ذكر الله سبحانه لنبيه صلى الله عليه وآله وسلم من الولاية التي تخصه الولاية التشريعية وهى القيام بالتشريع و الدعوة و وتربية الأمة و والحكم فيهم و والقضاء في أمرهم»
ولایت تشریعی که خدا به نبی اکرم اختصاص داد که قیام به تشریع و دعوت به دین و ...
بعد میفرماید:
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
و همچنین آیه 105 سوره نساء:
(إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا)
ما اين کتاب را بحق بر تو نازل کرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت کني؛ و از کساني مباش که از خائنان حمايت نمايي!
سوره نساء (4): آیه 105
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج6، ص13
قرآن می گوید در میان مردم قضاوت کنید (بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ) نه «بما اراکَ الناس»، نه «بما اختار الناس»، نه «بما بایع الناس»! این خیلی واضح و روشن است بعضی چشمانشان را روی حقایق میبندند و میگویند رسول اکرم فقط مأمور تبلیغ بوده. باید به اینها گفت:
(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ)
خدا بر دلها و گوشهاي آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پردهاي افکنده شده؛ و عذاب بزرگي در انتظار آنهاست.
سوره بقره (2): آیه 7
بعد علامه آیات دیگری را میآورند:
(وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)
و تو مسلما به سوي راه راست هدايت ميکني.
سوره شوری (42): آیه 52
(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ)
و کسي است که در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آنها ميخواند و آنها را تزکيه ميکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت ميآموزد هر چند پيش از آن در گمراهي آشکاري بودند!
سوره جمعه (62): ایه 2
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ)
و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي!
سوره نحل (16): آیه 44
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا
سوره نساء (4): آیه 59
«وَأَنِ احْكُمْ بَينَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ أَنْ يصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ)
و در ميان آنها [= اهل کتاب]، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوري کن! و از هوسهاي آنان پيروي مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامي که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوري تو)، روي گردانند، بدان که خداوند ميخواهد آنان را بخاطر پارهاي از گناهانشان مجازات کند؛ و بسياري از مردم فاسقند.»
سوره مائده (5): ایه 49
«وَأَنِ احْكُمْ بَينَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ»
در میان مردم قضاوت کن به آنچه که خدا نازل کرده!
المائدة ( 5): آیه ٤٩
دیگر از این واضحتر خدای عالم بفرماید؟ هر کسی میخواهد طبق منافع خودش، پیغمبر قضاوت یا حکومت کند. یا در مسائل جنگی و .... قرآن میگوید:
(وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ)
حق نداری خواستههای مردم را اطاعت کنی!
الشورى(42): آیه ١٥
(وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيكَ)
مواظب باش که اینها تو را، نسبت به آنچه که خدا به تو نازل کرده ، منحرف نسازند.
مائده (5): آیه 49
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج6، ص13
ایشان در صفحه بعد میگوید:
«ويجمع الجميع أن له صلى الله عليه وآله وسلم الولاية على الأمة»
یعنی کل مسائل ولایت رسول اکرم را در یک جا جمع میکند در چند مورد:
«في سوقهم إلى الله»
به سوی خدا دعوت کند!
«والحكم فيهم والقضاء عليهم في جميع شؤونهم»
در میان مردم حکومت کند و قضاوت کند در تمام شئونات مردم شئونات دینی و دنیوی و اخروی!
«فله عليهم الإطاعة المطلقة»
مردم موظف هستند از پیغمبر به صورت مطلق اطاعت کنند.
بعد این عبارت جالب است:
«فترجع ولايته صلى الله عليه وآله وسلم إلى ولاية الله سبحانه بالولاية التشريعية»
بعد ایشان میگوید:
«ونعني بذلك أن له صلى الله عليه وآله وسلم التقدم عليهم بافتراض الطاعة لان طاعته طاعة الله، فولايته ولاية الله كما يدل عليه بعض الآيات السابقة كقوله : " أطيعوا الله وأطيعوا الرسول " ( الآية ) وقوله : " وما كان لمؤمن ولا مؤمنة إذا قضى الله ورسوله أمرا " ( الآية ) ، وغير ذلك»
یعنی ولایت حضرت ،ولایت خداست،طاعت حضرت، طاعت خداست
«وهذا المعنى من الولاية لله ورسوله»
این معنای ولایت برای خدا و پیغمبر است.
«هو الذي تذكره الآية للذين آمنوا بعطفه على الله ورسوله في قوله : " إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا" على ما عرفت من دلالة السياق على كون هذه الولاية ولاية واحدة هي لله سبحانه بالأصالة ولرسوله والذين آمنوا بالتبع وبإذن منه تعالى»
به دلالت عطف،همین قسم ولایت برای مومنینِ مذکور در آیه، ثابت است.سیاق آیه یک ولایة واحدة را می رساند که اولا و بالذات حق و شأن خداست و بعد نبی اکرم و مومنینِ در آیه.
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج6، ص14
بررسی خواهیم کرد که همانطور که در قرآن، با آیه ولایت، ولایت امیرالمونین ثابت شد و ولایت ائمه با تصریح امیر المؤمنین تثبیت گشت، ولایت فقهاء هم با تصریح ائمه (علیهم السلام) واضح و روشن شده است.
ایشان در جلد 16 ، یک بحث زیبایی دارد:
«وقوله: (وأقمن الصلاة وآتين الزكاة وأطعن الله ورسوله)»
در آیه ابتدا به دو مورد از تکالیف شرعیة امر می کند ولی:
«ثم جمع الجميع في قوله: (وأطعن الله ورسوله)»
بعد امر کلی اطاعت را که شامل همه اوامر است می آورد
«وطاعة الله هي امتثال تكاليفه الشرعية و طاعة رسوله فيما يأمر به وينهى بالولاية المجعولة له من عند الله»
پس طاعت الله امتثال تکالیف شرعیه است.و طاعت رسولش در اوامر و نواهی(در طول همان ولایت) و مجعول من عند الله است.
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج16، ص309
نماز خواندن، آداب اجتماعی و رعایت حقوق ... هر چه آمده و جاری شده از لسان نبی اکرم،اطاعتش اطاعت خداست.
بعد ایشان آیه تطهیر را میآورند و میگوید همانگونه که نبی مکرم معصوم است و از هرگونه خطا و اشتباه و نسیان مصون هستند و اطاعتشان مطلق است، ائمه (علیهم السلام) هم طبق این آیه شریفه از هرگونه خطا و نسیان مصون هستند.
ان شاء الله بحث می کنیم که آیا این عصمتی که برای ائمه (علیهم السلام) ثابت است ،برای فقیه هم همان را قائل هستیم ؟ طبق روایت شریف:
«مَنْ كَان مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه»
تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131
در حقیقت می گوید فقهاء با احراز آن شرایط، تالیتلو معصوم هستند .مثلا اگر چنانچه ثابت شد یک فقیهی «مطیعاً لأمر مولاه» نیست ، از مرجعیت ساقط می شود.
بزرگانی داشتیم که نه تنها در زندگی،گناه و معصیت مرتکب نمیشدند بلکه مکروه هم مرتکب نمیشدند. حتی در مباحات.
مرحوم «مقدس اردبیلی» ظاهرا فرموده اند: من 40 سال از عمرم گذشته و یک عمل مباح از من سر نزده. ولذا این طور نیست که این ولایت را برای هر مجتهدی قائل باشیم.شاخص های لایتغیری داریم:
«مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مولاه»
تفاوت مرجع با معصوم در یک مسئله است: معصوم به هیچ وجهی خطا و نسیان در او راه ندارد؛ ولی در فقیه چنین حدی نیست که البته اینجا شارع مقدس میگوید اگر فقیهی تمام تلاشش را برای استنباط احکام به کار گرفت مع ذلک اشتباه و خطا کرد، خدای عالم نه تنها اغماض می کند بلکه به تلاش و اجتهادش پاداش هم میدهد:
«مَنِ اجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ واحد»
در حقیقت ائمه (علیهم السلام) در بحث نسیان و خطأ کاملاً مصون هستند. در طول تاریخ داشته ایم که مثلا حضرت ولیعصر علیه السلام، خطای فتوایی شیخ مفید را اصلاح کرده اند.
در رابطه «مقدس اردبیلی رضوان الله تعالی علیه» داریم که خدمت حضرت ولیعصر علیه السلام مشرف میشد و پاسخ مشکلات فقهی را از ایشان میگرفت. ایشان غیر از درس خارج عمومی، درسی برای دو شاگرد خود خصوصی داشتند، «صاحب معالم» و «صاحب مدارک».
میگویند مرحوم «مقدس اردبیلی» وقتی که تدریس میکردند گاهی میفرمودند حکم مسئله این هست شما بروید طبق این حکم روایت پیدا کنید.
شاگردان خصوصی «مقدس اردبیلی» متوجه میشدند که این را ایشان مستقیم از محضر مقدس حضرت ولیعصر (ارواحنا الفداه) گرفته .
در رابطه با حضرت «امام رضوان الله تعالی علیه» ،مرحوم آقای «خزعلی» برای من نقل کرد که گفت ما در «مدرسه علوی» نشسته بودیم با آقایان «مهدوی کنی» «طالقانی» «مطهری» و بعضی دیگر از آقایان.
روز 21 بهمن بود. امام بیانیه دادند که مردم به خیابانها بریزند و تظاهرات کنند. مرد، زن، کوچک، بزرگ خانه نماندند، از آن طرف هم حکومت نظامی دولت «ازهاری» بود و بحث قتل عام.
میگفت ما همه وحشت کردیم، گفتیم با این فرمایش امام دیگر فردا ،شهدای ما از میلیون نفر تجاوز خواهد کرد، خیلی تلاش کردیم که به یک شکلی امام را از این بیانیه منصرف کنیم. عزیزان خوب دقت کنند. من بدون واسطه دارم نقل میکنم .این را داشته باشید و نقل هم بکنید.
امام در طبقه بالا بود، ما طبقه همکف بودیم دیدیم تنها کسی که جرأت دارد و میتواند با امام رک صحبت کند، آقای «طالقانی» است.به آقای «طالقانی» گفتیم شما تلفن را بردار با امام صحبت کن و ایشان را منصرف کن.
این بیانیه امام مردم را جلوی گلوله دولت قرار می داد، آقای «طالقانی» تلفن را برداشت و با امام صحبت میکرد، آقای «طالقانی» اصرار میکرد ولی امام قبول نمیکرد.
آقای «طالقانی» دلیل میآورد که قضیه این است، اینها دیوانه شده اند، شمشیر را از رو بسته اند ،مردم را میکشند ،برایشان مهم نیست هزاران نفر کشته خواهند شد، میگفت ما یک دفعه دیدیم که تلفن از دست آقای «طالقانی» افتاد و ایشان شروع کرد به گریه کردن.
ما اول تصور کردیم که امام یک جمله تندی به آقای «طالقانی» گفته اند، آقای «طالقانی» گریه کرد، بعد که کمی آرام شد. گفتم آقا امام حرف تندی زد؟
گفت نه ،من که داشتم اصرار میکردم ،امام یک جمله ای گفت که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم، گفت آقای «طالقانی» اگر این دستور از یک مقام مافوقی هم رسیده باشد؛ یعنی اگر این نظر خود مولا حضرت ولیعصر هم باشد شما باز هم تکرار میکنی؟ باز هم اصرار میکنی؟
میگفت وقتی امام این را گفت من دیگر طاقت نیاوردم تلفن از دستم افتاد و گریه کردم، بعدا وقتی «هویدا» و «ازهاری» را گرفتند، خودشان رسماً اظهار کردند که ما تصمیم جدی داشتیم که روز «22 بهمن» هر کس بیرون آمد بزنیم؛ ولی یک موقع دیدیم همه مردم بیرون ریختند پیرزن، پیرمرد ،حتی کسی که توان نداشته راهپیمای بیاید، یک فرشی جلوی خانهاش پهن کرده آنجا نشسته و مشغول خوردن چای است و مرگ بر شاه میگوید!
ما دیدیم اگر بخواهیم این دستور را اجرا کنیم دیگر کسی در «ایران» نمیماند که ما بخواهیم برای آنها سلطنت کنیم! این بیانیه امام تمام بافتههای آنها را رشته کرد.
اینطور نیست که حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) ،بزرگان و مراجعی که واقعاً:
«مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مولاه»
هستند، در مخاطرات رها کند. حضرت آنها را کاملاً مورد عنایت ویژه خودش قرار میدهد.
به هر حال..
در جلد 16، صفحه 321 ایشان میگوید مراد از:
«وما كان لمؤمن ولا مؤمنة»
تصرف در شأنی از شئون مردم است
«بالولاية التي جعلها الله تعالى له بمثل قوله : ( النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم ) فقضاؤه صلى الله عليه وآله وسلم قضاء منه بولايته وقضاء من الله سبحانه لأنه الجاعل لولايته المنفذ أمره»
خدا این ولایت را برای پیغمبر قرار داده خدا امر پیغمبر را برای مردم نافذ قرار داده است.قضاوت نبی اکرم ، قضاوت خداست چون ولایت رسول اکرم،ولایت خداست.
الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج16، ص321
بعد ایشان به آیات مختلف استدلال میکند.
امیدواریم که ان شاء الله همه عزیزان ما موفق و مؤید باشند ،خدا بر توفیقات همه عزیزان بیفزاید. ما را هم ان شاء الله دعا بفرمایند .
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»