بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پنجاه و یکم 95/11/05
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
سومین آیهای که اهل سنت استدلال کرده بودند به آن برای اثبات عدالت جمیع صحابه، آیه 74 سوره مبارکه انفال بود:
(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کرِیم)
و کسانی که ایمان آورده و مهاجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودند و کسانی که (از اهل مدینه به مهاجرین) منزل داده و یاری کردند آنها به حقیقت اهل ایماناند و هم آمرزش خدا و روزی نیکوی بهشتی مخصوص آنها است.
سوره انفال (8): آیه 74
اهل سنت استدلال میکنند که شهادت خدا بر اینکه صحابه مؤمن حقیقی هستند، بالاترین مرتبه عدالت را تثبیت میکند.
اولین جوابی که ما از این استدلال میدهیم این است که این آیه ناظر به مهاجرین و انصار اولیه هست؛ نه برای همه صحابه!! شاید آمار تمام افرادی که هجرت کردند، به هزار نفر نرسد. در حالی است که اهل سنت میخواهند بدین واسطه عدالت 120 هزار صحابه را به اثبات برسانند.
جواب دوم: آیه هجرت «بکونها لله و فی سبیل الله» مقید شده است. مادامی که اثبات نشود مهاجرت آنها «لله و فی سبیل الله» بوده است، هجرت هیچ ارزشی ندارد. و لذا می بینیم زمانی که قرآن کریم در رابطه با زنان مؤمنات میفرماید:
(إِذا جاءَکمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّار)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد هنگامى كه زنان با ايمان به عنوان هجرت نزد شما آيند آنها را آزمايش كنيد- خداوند از ايمان آنها آگاهتر است- هر گاه آنان را مؤمن يافتيد آنها را به سوى كفار بازنگردانيد
سوره ممتحنه (60): آیه 10
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: زنانی که هجرت کردهاند را امتحان کنید که واقعاً هجرتشان به خاطر خدا و در راه رضای خداوند متعال بوده است، یا به خاطر فرار از شکنجه و مسائل دیگر هجرت کردهاند.
اگر قرار باشد مجرد هجرت فضیلت باشد، دیگر (فَامْتَحِنُوهُنَّ) معنایی پیدا نمیکند. از طرف دیگر هم روایات متعدد داریم مبنی بر اینکه:
«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیاتِ وَ إِنَّمَا لِکلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَی دُنْیا یصِیبُهَا أَوِ امْرَأَةٍ یتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَی مَا هَاجَرَ إِلَیهِ»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ص 211، ح 35
همچنین روایت دیگری داریم مبنی بر اینکه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«لاَ تبرح هذه الأمة یجاهدون فِی سبیل الله ابتغاء مرضات الله منصورین أینما توجهوا یقذف بهم کل مقذف لاَ یضرهم من خالفهم حتی یاتی أمر الله وهم کذلک»
سنن سعید بن منصور، اسم المؤلف: سعید بن منصور الخراسانی، دار النشر: الدار السلفیة - الهاند - 1403 هـ -1982 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 2، ص 177، ح 2373
همچنین در کتاب «صحیح بخاری» وارد شده است که عمر بن خطاب میگوید:
«إِنَّ نَاسًا یأْخُذُونَ من هذا الْمَالِ لِیجَاهِدُوا»
تعدادی از مردم اموالی از میان بیت المال از من میگیرند تا بروند و جهاد کنند.
«ثُمَّ لَا یجَاهِدُونَ»
اما به جهاد نمیروند.
«فَمَنْ فَعَلَهُ فَنَحْنُ أَحَقُّ بِمَالِهِ»
هرکسی چنین کاری کند، اموالش را مصادره میکنیم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1084، ح 17
جواب سوم این است که جهاد مختص به مهاجرین و انصار نیست، بلکه در جهاد تا قیام قیامت باز است. در روایتی از عایشه وارد شده است که بعد از ماجرای هجرت میگوید:
«يا رسول الله، أصابكم السفر وشدة السفر ومن بعدكم شركاؤكم فيه؟»
در این مسافرت مشقت زیادی متحمل شدید، چه کسی بعد از شما میتواند چنین فضیلتی را صاحب شود؟
«فقال رسول الله: إن بالمدینة لأقواماً سرنا من مسیرٍ ولا هبطنا وادیاً إلا کانوا معنا، حبسهم المرض،»
رسول گرامی اسلام فرمودند: ما در تمام مسافرتهایی که بودیم هر مسیری را طی کردیم و پستی و بلندی را پشت سر گذاشتیم آنها هم با ما شریک بودند، زیرا مریض بودند و نمیتوانستند با ما بیایند.
«أولیس الله تعالی یقول فی کتابه: ' وما کان المؤمنون لینفروا کافة '»
سپس میفرماید:
«فنحن غزاتهم وهم قعدتنا»
ما برای جنگ رفته بودیم و آنها در خانههایشان نشسته بودند.
«والذی نفسی بیده، لدعاؤهم أنفذ فی عدونا من سلاحنا»
قسم به خدایی که جان من در قبضه قدرت اوست کسانی که در مدینه مانده بودند و به خاطر مریضی همسفر ما نبودند دعایشان برای نابودی دشمنانمان از شمشیر ما تأثیرگذارتر بوده است.
در یکی از شبکههای وهابی زمانی که گفتند: "خلیفه دوم در جنگ احد فرار کرد و گفت: من همانند بز کوهی داشتم بالا میرفتم"؛ ادعا کردند که او بالا میرفت تا دعا کند که پیغمبر اکرم پیروز شود!! حال نمیدانیم چطور شد که دعایشان مؤثر واقع نشد وشکست خوردند!!
به «مسیلمه کذاب» گفتند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به جایی رفته بود و در آنجا چاه آبی بود که خشک شده بود. پیغمبر اکرم آب دهان خودشان را انداختند و به برکت آب دهان رسول اکرم چاه دارای آب فراوانی شد. از «مسیلمه کذاب» درخواست کردند و گفتند که ما چاهی داریم که آبش کم است. شما آب دهان بیاندازید تا آب چاه زیادتر بشود. وقتی که «مسیلمه» آب دهان خود را انداخت، همان آبی هم که وجود داشت، خشک شد! گاهی اوقات دعاهای بالای کوه به جای پیروزی، شکست نصیب مسلمانان میکند.
در هر صورت پیغمبراکرم وقتی در مورد ارزش دعای افراد مریض و به جهاد نرفته صحبت کردند:
«وجعل المسلمون یبیعون سلاحهم ویقولون: قد انقطع الجهاد فجعل القوی منهم یشتریها لفضل قوته»
مسلمانان رفتند سلاحهای خود را فروختند و گفتند: جهاد دیگر تمام شد. اگر اینطور است ما در منازل خود مینشینیم.
«فبلغ ذلک رسول الله فنهاهم عن ذلک وقال: لا تزال عصابة من أمتی یجاهدون علی الحق حتی یخرج الدجال»
خبر به پیغمبر رسید و ایشان مردم را از این تصمیم نهی کردند و فرمودند: در جهاد به روی امت من باز است و بسته نمیشود تا روزی که دجال خروج کند.
کتاب المغازی، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن واقد الواقدی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424 هـ - 2004 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد عبد القادر أحمد عطا، ج 2، ص 428، ذکر ما نزل من القرآن فی غزوة تبوک
بنابراین جهاد مختص صحابه، مهاجرین و انصار نیست؛ بلکه در جهاد تا قیام قیامت مفتوح است. بنابراین اینطور نیست به مجرد اینکه هرکسی برای جهاد رفت، بگوییم این شخص «فی اعلی مرتبة العدالة» است.
جواب چهارم: ما روایاتی داریم که مختص به قتال نیست، بلکه تعدادی از اعمال هست که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آنها را به منزله جهاد شمرده است. آیا در مورد آنها هم شما میفرمایید که صاحبان این اعمال هم «فی اعلی مرتبة العدالة» هستند؟!
به عنوان مثال روایتی وارد شده است که میفرماید:
«مَنْ غَدَا إِلَی الْمَسْجِدِ لَا یرِیدُ إِلَّا لِیتَعَلَّمَ خَیراً أَوْ لِیعَلِّمَهُ»
هرکسی به مسجد برود با این هدف که چیزی یاد بگیرد یا یاد بدهد و برگردد.
«کانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامَّ الْعُمْرَةِ وَ مَنْ رَاحَ إِلَی الْمَسْجِدِ لَا یرِیدُ إِلَّا لِیتَعَلَّمَ خَیراً أَوْ لِیعَلِّمَهُ فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامَّ الْحِجَّةِ»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 1، ص 185، ح 105
آیا شما به کسی که برای درس آموختن میرود هم میگویید که «فی اعلی مرتبة العدالة» است یا حداقل «کاعلی مرتبة العدالة» است؟!
همچنین از «ابوهریره» روایتی وارد شده است که میگوید:
«من دخل مَسْجِدَنَا هذا لِیتَعَلَّمَ خَیراً أو لِیعَلِّمَهُ کان کالْمُجَاهِدِ فی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَنْ دَخَلَهُ لِغَیرِ ذلک کان کالنَّاظِرِ إلی ما لیس له»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 350، ح 8587
در این روایت وارد شده است هرکسی که وارد این مسجد شود تا زمانی که این مسجد وجود دارد، همانند مجاهد در راه خداوند است. در روایت دیگری وارد شده است:
«من أصلح بین قوم فهو کالمجاهد فی سبیل الله»
مداراة الناس، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید ابن أبی الدنیا القرشی البغدادی، دار النشر: دار ابن حزم - بیروت - لبنان - 1418 هـ - 1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد خیر رمضان یوسف، ج 1، ص 120، ح 151
طبق این روایت هرکسی «أصلح بین قوم» در مرتبه بالای عدالت قرار دارد!!
همچنین از رسول گرامی اسلام روایتی بیان شده است که حضرت میفرماید:
«الساعی علی الأَرْمَلَةِ وَالْمِسْکینِ کالْمُجَاهِدِ فی سَبِیلِ اللَّهِ أو کالذی یقُومُ اللَّیلَ وَیصُومُ النَّهَارَ»
کسی که برای تأمین مایحتاج زنان بیشوهر و فرزندان بیپدر و مساکین تلاش کند، همانند مجاهد در راه خداوند است.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 361، ح 8717
همچنین در روایت دیگری وارد شده است:
«الْکادُّ عَلَی عِیالِهِ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 5، ص 88، ح 1
با این حساب ما دیگر فاسق نداریم، زیرا تمام امت از صبح تا غروب در حال «الْکادُّ عَلَی عِیالِهِ» هستند. پس همگی «کلهم فی مرتبة العدالة» هستند!
انسان باید شعری بگوید که در قافیه آن گیر نکند؛ اگر قرار باشد از این آیه اعلی مرتبه عدالت را استفاده کنید، بنابراین تمامی این افراد عادل هستند و در اعلی مرتبه عدالت جای دارند.
جواب پنجم: حال اگر کسی بگوید که بر فرض این افراد مجاهد فی سبیل الله باشند، اما خداوند متعال در مورد آنها (أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا) نفرموده است. حال اگر آیه دیگری از قرآن کریم بیاوریم و بگوییم:
(الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ أُولئِک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا)
همان کسانیند که نماز بپا داشته و از آنچه که روزیشان کردهایم انفاق میکنند آنان آری، هم ایشاناند مؤمنین حقیقی.
سوره انفال (8): آیه 3 و 4
بنابراین باید بگوئیم که «کل مسلم یقیم الصلاة و یؤتی الزکاة فهو فی أعلی مرتبة العدالة و إن زنا و إن سرق و إن قتل مؤمنا»!!!
به قولی چه میخواستیم، چه شد!! این آقا میخواهد از این آیه شریفه اعلی مرتبه عدالت را نتیجه بگیرد. نه اینکه فقط عادل هستند، بلکه در بالاترین مرتبه عدالت هستند.
این پنج پاسخ؛ و در حقیقت پنج اشکال اساسی بر این استدلال است. اضافه بر این در آیات بعدی هم خواهیم خواند که آن دستهای که مهاجر الی الله بودند از مهاجرین و انصار؛ در عصر پیغمبر اکرم مرتکب زنا شدند و رسول گرامی اسلام بر آنها حد جاری کرد!
همین صحابه در زمان عمر شراب خوردند و عمر بن خطاب بر آنها حد شراب جاری کرد. همین صحابه با یکدیگر به قتال پرداختند و رو در روی یکدیگر به نبرد ایستادند. تکلیف ما نسبت به این افراد چیست و چطور میتوانیم این افراد را عادل بدانیم؟!
پرسش:
آیا آنجایی که شراب خوردند هم میگویند که اجتهاد کردند؟!
پاسخ:
بله اجتهاد کردند، اما عمر اجتهاد آنها را قبول نکرد.
پرسش:
در حال حاضر وقتی که در مورد این مسائل صحبت به میان میآید، آیا اهل سنت در مقابل افرادی که شراب خوردند میگویند که آنها اجتهاد کردند و شراب خوردند؟!
این افراد در مورد قتال که میگویند اجتهاد کردند و با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جنگیدند، حال سؤال این است که آیا در مورد شراب خوردن هم میگویند که این افراد اجتهاد کردند؟!
پاسخ:
جواب شما در این روایت بیان شده است. «قدامة بن مظعون» ادعا کرد که من از این آیه استفاده کردم که شراب خوردن اشکالی ندارد.
(لَیسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِیما طَعِمُوا)
بر کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند گناه و حرجی نیست در آنچه که قبل از این از محرمات خوردهاند.
سوره مائده (5): آیه 93
او بر این مبنا شراب خورد و افرادی که نزد او بودند شهادت دادند که او شراب خورده است. عمر مانده بود با این شخص چکار کند:
«قال عمر: ولم؟»
عمر به او گفت که چرا شراب خوردی؟
«قدامه» گفت:
«لقول الله: " لیس علی الذین آمنوا جناح فیما طعموا إذا ما اتقوا وآمنوا " الآیة»
عمر به او گفت:
«فقال أخطأت التأویل فان بقیة الآیة إذا ما اتقوا فإنک إذا اتقیت اجتنبت ما حرم الله»
تو اجتهاد کردی، اما خطا کردی. این آیه در صورتی است که شخص تقوا داشته باشد و به این وسیله میتواند از نعمتهای خداوند استفاده کند.
شراب خوردن عمل صالح نیست. شما که رفتی شراب خوردی، قرآن می گوید:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد شراب و قمار و بتها و از لام (كه يك نوع بختآزمايى بوده) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد.
سوره مائدة(5): آیه90
این آیه ای که خواندی شامل تو نمی شود. تو تقوا را رعایت نکردی!
«ثم أقبل عمر علی الناس فقال: ما ترون فی جلد قدامة؟»
عمر خطاب به مردم گفت: میخواهم این شخص را شلاق بزنم. نظر شما چیست؟
«فقال القوم: لا نری أن تجلده ما کان وجعاً»
مردم قوم به عمر گفتند: او فعلاً مریض است و اگر او را شلاق بزنی میمیرد.
بعد از اینکه این شخص بهبود پیدا کرد، عمر او را روی زمین خواباند و شلاق زد. حال آنکه «قدامة بن مظعون» بدری است و جزو کسانی که خداوند متعال در مورد او میفرماید:
(اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیر)
هر چه دلتان میخواهد بکنید که او به آنچه میکنید بینا است.
سوره فصلت (41): آیه 40
این شخص جزو سابقین هم هست. این شخص اجتهاد کرده است، اما عمر بن خطاب و صحابه اجتهاد او را قبول نکردند. نه تنها عمر، بلکه صحابه هم اجتهاد او را قبول نکردند!
«ائتونی بسوط تام فأمر عمر رضی الله عنه بقدامة فجلد»
سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 8، ص 315، ح 17293
بعد از این ماجرا «قدامه» با عمر بن خطاب قهر کرد و تا آخر عمر هم با او حرف نزد. ما در این زمینه موارد متعددی داریم؛ در زمان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) افرادی وجود داشتند که دزدی کردند و پیغمبر اکرم دست آنها را قطع کردند.
در ماجرای دیگری صاحب خانه به همسر مستأجر خود خیانت کرد که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به او شلاق زدند و او را جلد کرد. موارد زیادی از این قضایا در عصر رسول گرامی اسلام اتفاق افتاده است و در عصر خلیفه دوم هم اتفاق افتاده است.
ما این موارد را تنظیم و دستهبندی میکنیم و خدمت عزیزان تقدیم میکنیم تا مشخص شود مواردی که از صحابه صادر شده است و آنها حد خوردند بیان شود.
شما که میگویید: "صحابه عادل هستند"؛ ما بیان کردیم عادل کسانی هست که مرتکب کبایر نمیشود و همچنین اصرار بر صغایر هم ندارد. آیا زنا و سرقت از صغائر است یا کبائر است؟! این موارد، از مواردی است که صحابه مرتکب شدند و هم رسول اکرم و هم خلیفه دوم بر آنها حد جاری کرده است.
حال بنده موردی که اثبات کرده باشد خلیفه اول هم بر کسی حد جاری کرده است، پیدا نکردم. خلیفه سوم هم نمیتوانست بر کسی حد جاری کند، زیرا خود او به اندازه کافی مرتکب گناه کبیره میشد و اگر بر کسی حد میزدند آنها میگفتند که خود تو هم مرتکب میشوی.
مرحوم آقای «کافی» نقل میکرد که یکی از افراد پای منبر من میگفت: من پسری دارم که هرکاری میکنم نماز نمیخواند. آقای «کافی» به او سفارش کرد که امروز برو و این روایت را برای او بخوان.
او رفت و دومرتبه برگشت و گفت: رفتم و روایت را هم خواندم، اما او نماز نمیخواند. در نهایت آقای «کافی» به او گفت: به چه دلیل نماز نمیخواند؟! شخص گفت: پسرم میگوید که تو نماز بخوان تا من نماز بخوانم!
در زمان عثمان هم اگر به کسی میگفت: "فلان کار را انجام نده"؛ آنها میگفتند: "تو این کار را انجام نده تا ما هم انجام ندهیم."
در زمان عثمان انواع و اقسام بیبندوباری و ارتکاب گناه و معصیت و فسق و فجور انجام می شد و آنها به هیچ وجه ترتیب اثر نمیدادند. بنده ندیدم در زمان ده دوازده ساله عثمان به کسی حد زده باشند؛ حال اگر دوستان به موردی برخوردند به ما هم اطلاع بدهند.
بنابراین آیهای که علمای اهل سنت به واسطه آن بر عدالت جمیع صحابه استدلال کردند، این استدلال از بیخ و بن خراب است.
بسیاری از مسائلی که اهل سنت به آن استدلال میکنند، زمانی که استدلال آنها را مورد بررسی قرار میدهیم میبینیم سراسر دارای اشکال است.
البته جوابهایی که بنده به این استدلال اهل سنت دادم، در هیچ منبع دیگری نخواهید یافت. شاید مورد اولی و دومی به اختصار در منابعی وجود داشته باشد، اما به این صورت که پنج مورد را نقض کنیم در هیچ جای دیگری وجود ندارد.
انسان اگر تنها یک لحظه فکر کند و ذهنش را درگیر میکند، شاید بتواند موارد نقض دیگری هم در این استدلال بیاورند. این استدلال، به قدری ضعیف است که «أوهن من بیت العنکبوت» است!!
عجیب است که اگر این مطالب را انسانهای عادی بگوید انسان گلایه نمیکند، یک مرتبه اشخاصی همانند «فخر رازی»، «قرطبی»، مثل «نووی» که از او به فقیه امت تعبیر میکنند، «عضدالدین ایجی»، «تفتازانی» که از علمای بزرگ اهل سنت هستند چنین استدلالی میکنند؛ آدم تعجب می کند!
آیا واقعاً این افراد از این اشکالات اطلاعی نداشتند؟! یقیناً اینطور نیست. به نظر من «فخر رازی» واقعاً یک قهرمان مباحث علمی است و در نقد و بررسی و مناقشه در میان اهل سنت دومی ندارد!
وقتی که او میخواهد روی یک آیه اشکال کند، مشاهده میکنید که چندین مورد اشکال همینطور مثل بارش باران مطرح میکند. ولی یک مرتبه در اینجا چنین ادعایی در مورد صحابه بیان میکند و میگوید که خداوند متعال در قرآن کریم در مورد صحابه چنین بیان کرده است!
پرسش:
اگر ادعا کنند که صحابه توبه کردند، آیا بازهم با عدالت آنها منافات دارد؟!
پاسخ:
گناهشان ثابت شده است و توبه آنها مشکوک است. یقین داریم که اینها مرتکب گناه شدند ولی توبه اینها را ندیدم. «لاتنقض الیقین بالشک»!
این افراد یا باید خودشان بگویند که ما توبه کردیم و یا افراد دیگری باید شهادت بدهند که آنها توبه کردند؛ درحالیکه هیچکدام این موارد وجود ندارد. گناه این افراد درایه، مشاهد و حسی است و توبه آنها حدسی است. امر حدسی نمیتواند ناقض امر حسی باشد.
پرسش:
احتمال اینکه شاید توبه کرده باشند، نمیتواند جلوی نهی کردن او را بگیرد؟!
پاسخ:
بحث سر این است که عدالت این افراد تثبیت شده است یا تثبیت نشده است؟! ما بحث اولیه داریم و بحث توبه نیست. ما میگوییم با این آیه شما توانستید عدالت را اثبات کنید، یانه؟!
اول شما به وسیله این آیه شریفه عدالت را ثابت کنید، بعد بیاییم بحث کنیم که عدالت این افراد ثابت شده است، سپس گناه کردند و با این گناهشان آن عدالت زایل شده است یا با فسق زایل نشده است. آیا توبه آنها توانست گناهانشان را بپوشاند، یا نتوانست؟! اول برای ما اثبات کنید، بعد بیایید بگویید که این افراد عادل بودند و گناه کردند، اما گناه آنها به هیچ وجه با عدالت منافات ندارد.
این موارد، یک سری توهماتی است که اهل سنت گرفتار آن شدهاند. آنها چیزی را به عنوان یک عقیده قبول کردند که صحابه پیغمبر اکرم باید عادل باشد. آنها اگر عدالت صحابه را بخواهند زیر سؤال ببرند، مبانی اعتقادی خودشان زیر سؤال میرود.
آنها به صراحت میگویند: ما شریعت خود را از صحابه گرفتیم. کسانی که صحابه را زیر سؤال بردند، شریعت ما را زیر سؤال بردند. بحث اینجاست که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَین»
اهل سنت «الثَّقَلَین» که همانا اهلبیت (علیهم السلام) هست را کنار گذاشتند و به سراغ صحابه آمدند. حال مشاهده میکنند که صحابه هم چنین اشکالاتی دارند. آنها ناگزیرند که دست و پا بزنند تا مسئله را تثبیت کنند.
بنابراین مشاهده میکنیم که آقایان اهل سنت یک سری استدلالاتی دارند که انسان متعجب میماند. بنده نسبت به افراد عادی خیلی حساسیت ندارم، زیرا افراد عادی ما هم ادعاهای بیاساس زیادی دارند.
ولی یک مرتبه مشاهده میکنیم عالم بزرگی از جمله «تفتازانی»، «عضدالدین ایجی»، «فخر الدین رازی» و امثال او به اموری استدلال میکنند که طلبهای که لمعه را خوب خوانده باشد خیلی راحت میتواند ادله آنها را در عرض چند دقیقه نقض کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته