بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سی و پنجم 95/10/05
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
ما دیروز بحثی را در رابطه با مسح در وضو مطرح کردیم. نظر بعضی از آقایان این بود که مقداری توضیحات بیشتری مطرح شود تا بتوانیم شبهاتی که امروز در این زمینه مطرح میشود پاسخ بدهیم.
نکاتی را به صورت فهرستوار عرض میکنم. در رابطه با آیه وضو عزیزان مقداری دقت کنند تا عصاره مطلب را دریافت کنند.
(فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِق وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین)
صورت و دستهایتان را تا آرنجها بشوئید، و پای خویش را تا غوزک مسح کنید.
سوره مائده (5): آیه 6
تمام اختلافات ما با اهل سنت روی کلمه (أَرْجُلَکمْ) است که آیا این کلمه به فتح آمده است، عامل (فَاغْسِلُوا) هست و عطف به (وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکم) هست یا نه!!
در اینجا «فخر رازی» میگوید: زمانی که دو عامل بر معمول واحد جمع شوند، اعمال عامل اقرب، أولی است،
«ظهر أنه یجوز أن یکون عامل النصب فی قوله (وَأَرْجُلَکمْ) هو قوله (وَامْسَحُواْ)»
بنابراین واجب است که بگوییم آنکه در (أَرْجُلَکمْ) عمل کرده است (وامْسَحُوا) هست، نه (فَاغْسِلُوا).
«فثبت انّ قوله: * (وأَرْجُلَکمْ) * بنصب اللام توجب المسح»
اگر آن را به نصب هم بخوانیم، باز هم مسح لازم است.
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 11، ص 127
نکته دیگر این است که اصلاً زمانی که (وأَرْجُلَکمْ) آمد، پیغمبر اکرم آن را (وأَرْجُلَکمْ) خواندند که در قرآنها موجود است؟ یا صحابه (وأَرْجُلَکمْ) خواندند که ما سر آن دعوا داریم؟ یا قراء (وأَرْجُلَکمْ) خواندند؟!
اگر الآن کسی از آقایان سؤال کند که در اعراب (وأَرْجُلَکمْ) که مفتوح است، جبرئیل اینطور نازل کرده است؟ دلیلی ندارند! نبی گرامی اسلام اینطور خوانده است؟ دلیل ندارند! صحابه اینطور خواندند؟! باز هم دلیلی ندارند! تنها دلیل این است که قراء اینطور خواندند.
زمانی که قرآن کریم نازل شد، نه نقطه داشت و نه اعراب داشت. بعد از گذشت 150 سال قراء روی آیات قرآن کریم نقطه و اعراب گذاشتند.
مشاهده کنید تعدادی از قراء سبعه (وأَرْجُلِکمْ) خواندند. چکار کنیم که این افراد لام (وأَرْجُلِکمْ) را مکسور خواندند؟!
افرادی از قبیل: «حمزة بن حبيب زيّات» متوفای 156 هجری، «ابن کثیر ابو معبد» متوفای 120 هجری، «عاصم» متوفای 127 هجری که شاگرد مع الواسطه امیرالمؤمنین است، «ابو عمر تمیمی» و «ابوبکر شعبه ازدی» یکی از قراء مشهور، همگی «وأَرْجُلِ» خواندند. شما ببینید که پنج نفر از قراء مشهور (وأَرْجُلِکمْ) را به کسر خواندهاند و به صورتی که در قرآن کریم وجود دارد، نخواندهاند.
سؤال: اینگونه تعدد قراءات موجب تحریف در قرآن نمی شود!؟
پاسخ: دقت کنید که در اینجا تحریف اصطلاحی صورت نگرفته است، بلکه کیفیت اعراب است. در آن زمان که اصلاً ثابت نبود؛ درحالیکه تحریف در صورتی است که امری ثابت شده باشد و ما آن را تغییر بدهیم. آقایان بعد از گذشت صد سال شروع به اعراب گذاری قرآن کردند.
دلیل اینکه عثمان تمام قرآنها را آتش زد و تنها یک قرآن باقی گذاشت، این بود که هرکسی به نوعی و با یک لحنی قرآن را میخواند. اگر الآن از یک بچه شیعه سؤال کنم که (وأَرْجُلَکمْ) را از کجا آوردید، چه جوابی برای گفتن دارد؟! یک روایت ضعیف یا جعلی که «ابن جوزی» در کتاب «الموضوعات» آورده باشد، بیان کنید.
چنین مشکلاتی در فقه هم برای ما وجود دارد. به عنوان مثال در رابطه با آیه شریفه:
(وَ یسْئَلُونَک عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذی فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یطْهُرْن)
از تو از مساله حیض میپرسند بگو آن آزاری است برای زنان پس باید که از زنان در حال حیض کناره گیری کنید و با ایشان نزدیکی جنسی ننمائید تا وقتی که پاک شوند.
سوره بقره (2): آیه 222
در این آیه (حَتَّی یطْهُرْن) به معنای پاک شدن از حیض است و اگر آن را «حَتَّی یَطَّهَرْن» بخوانیم، به معنای غسل کردن است و کاملاً معنای دیگری به خود میگیرد. لذا فقهای ما بر مبنای همین فتوا داده اند که وقتی ایام حیض تمام شد، ولو غسل هم نکرده باشد، نزدیکی اشکالی ندارد. ولی برخی دیگر از فقهاء فرمودند که نه؛ تا غسل نکند، نزدیکی حرام است.
دقت کنید که اهل سنت هم مشکلات فراوانی در رابطه با اعرابهای قرآن کریم دارند. لذا تحریف با اختلاف قرائت فرق می کند.
تحریف چیزی است که به اجماع ثابت شده باشد و ما آن را تغییر بدهیم؛ اما اینکه (حَتَّی یطْهُرْن) درست است یا «حَتَّی یطْهَرْن» ثابت نشده است.
زمانی که قرآن کریم نازل شد و کاتبان وحی آن را نوشتند، نقطه و اعراب روی آن نگذاشتند. به دلیل اینکه آن افراد عرب بودند و آیات را از زبان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) شنیده بودند، به همان صورتی که پیغمبر اکرم میخواند، آنها میخواندند.
سؤال: آیا اهلبیت (علیهم السلام) تلاشی در زمینه قرائت صحیح نداشتند!؟
پاسخ: اهل بیت (علیهم السلام) روی قضایایی اعراب کلمات قرآن که چطور خوانده شود یا چطور خوانده نشود، حساسیت نشان ندادند، بلکه روی شأن نزول آیات و معنای واقعی آیات تکیه داشتند. ائمه طاهرین (علیهم السلام) قرآنی که عثمان آن را منتشر کرد، قرائت میکردند.
ما حتی یک روایت ضعیف هم نزد ائمه طاهرین و همچنین شیعیان نداریم که قرآنی غیر از قرآنی که عثمان آن را تثبیت کرد، خوانده باشند.
در زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) ما حتی یک روایت ضعیف هم نداریم که امیرالمؤمنین گفته باشند قرآنی که عثمان آن را تثبیت کرده است، مورد تأیید من نیست و یا آیاتی برخلاف آیاتی که در قرآنی که عثمان آن را منتشر کرد خوانده باشند!
حالا ما نمیدانیم مصلحت چه بوده است! شاید اگر میخواستند تغییر بدهند، فتنه درست میشد؛ همانند صدها موردی که خواستند آن را اصلاح کنند فتنه درست کردند!
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به امام حسن (علیه السلام) دستور دادند که به اهل سنت بگو نماز تراویح را نخوانند. زمانی که امام حسن این مطلب را به آنان رساندند، صدای اهل سنت بلند شد تا جایی که امیرالمؤمنین آنان را به حال خودشان رها کردند.
برای ما ثابت نشده است؛ شاید قضیه اعراب قرآن کریم هم به همین صورت بوده است! مشخص است که نگاه اهلبیت (علیهم السلام) به قرآن کریم غیر از نگاه امثال عثمان و «زید بن ثابت» و امثال اوست و در آن هیچ شک و شبههای نیست.
دقت کنید در مورد اینکه ما قرآن را اینطور میخواندیم، اگر بگوید «هکذا نزل علی رسول الله» یا «هکذا أنزله جبرئیل» یک بحث جدایی است؛ اما در یک زمان امام صادق (علیه السلام) همانطور که در کتب اهل سنت هم وجود دارد:
«کنا نقرأ علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و سلم) یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: (67) یا أیها الرسول... ..
ما در اینجا میگوییم: «کنا نقرأ» به یک معناست و «هکذا نزل علی رسول الله» و «هکذا أنزله جبرئیل» به معنای دیگری است. بنابراین میان «هکذا قرأناه» و «هکذا نزل» و «هکذا أنزل» تفاوت وجود دارد.
ما معتقدیم بهترین کتاب برای مطالعه این مسائل، کتاب «البیان» تألیف «آیت الله العظمی خوئی» است. ایشان مرجع تقلید، فقیه مسلم و مدافع سختکوش فرهنگ اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.
زمانی که آقای «خوئی» نظری میدهد، نظر دیگران در برابر نظر او نظر محسوب نمیشود؛ ولو «بلغ ما بلغ» باشد. اگر واقعاً کسی میخواهد نظر شیعه را از زبان یک فقیه مسلم و مقبول نزد همگان بداند، کتاب «البیان» اثر آقای «خوئی» است.
مشاهده کنید ایشان در رابطه با قضیه «زید بن ثابت» و دیگران چه نظری دارد، در رابطه با تحریف چه نظری دارد، در رابطه با کاتبان وحی چه نظری دارد.
ما نظر ایشان را نزدیک به حق میدانیم، زیرا معتقدیم ایشان فقیه، اصولی، رجالی و مدافع فرهنگ اهلبیت (علیهم السلام) است و به هیچ وجه حاضر نیست برای خوشایند بعضی افراد از اصول و فروع شیعه سرمایهگذاری کند و اصول و فروع شیعه را نادیده بگیرد!
من معتقدم اگر دوستان بتوانند در روزهای تعطیلی برنامه بگذارند و کتاب «البیان» اثر آقای «خوئی» را با هم مباحثه کنند، نظریه شیعه در رابطه با نزول و قرائت و تحریف قرآن را فرا خواهند گرفت.
ایشان در این کتاب تمام آنچه که مربوط به قرآن کریم هست را آورده است و حرف نهایی را هم زده است. زمانی که این مبنا به دست ما آمد، میتوانیم نظر دیگران را هم با این مبنا مقایسه کنیم.
ما معتقدیم در حال حاضر در بحث علوم قرآنی بعضی از اساتید ما دچار سرگردانی یا انحراف شدند. این انحراف به جهت این است که اساتیدشان موقع تدریس به عنوان مثال «عکرمه» را که از نواصب و خوارج است، به عنوان مفسر جلیل القدر معرفی کرده است.
بنده به شما سفارش میکنم که به جای خواندن «مجمع البیان» که تلخیص کتاب «تبیان» اثر «شیخ طوسی» با اضافات اوست، کتاب «تبیان» را بخوانید تا ببینید که «شیخ طوسی» چکار کرده است؛ ولی باید بدانیم که آقای «خوئی» قویتر از «شیخ طوسی» است.
آقای «خوئی» تمام حرفهای «شیخ طوسی»، «سید مرتضی»، «شیخ مفید» و «علامه» را دارد و در این زمینه فقاهتی وارد شده است. به بیان دیگر «البیان» علوم قرآن جواهری است!
در هر صورت...
یکی از بحثهایی که ما در اینجا داریم، قضیه قرائت (أَرْجُلَ) بالجر است. اگر اینطور درست است، ما دیگر مشکلی نداریم. شما میگویید که ما میخواهیم به آنها استناد کنیم، ما هم میگوییم که ما میخواهیم به اینها استناد کنیم.
دلیل شما برای استناد به فتح هرچه هست، همان دلیل را هم ما برای استناد به جر داریم. اگر اینطور است، نهایت این میشود که هم وضوی شما درست باشد و هم وضوی ما درست باشد.
به علاوه آنچه موجب تقویت وضوی ما میشود، وضوی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) است. پیغمبر اکرم 23 سال با مردم بوده است؛ این چنین نبود که پیغمبر اکرم در داخل مطبخ وضو بگیرند، بلکه جلوی مردم وضو میگرفتند.
در کتاب «بخاری» و «مسلم» وارد شده است زمانی که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) وضو میگرفتند، صحابه میآمدند آب وضوی رسول الله را به عنوان تبرک برمیداشتند. صحابه وضوی پیغمبر اکرم را دیدند و این موردی نیست که مخفی باشد. ما دیروز هم اشاره کردیم که پیغمبر فرمود:
«إِنَّهَا لَا تَتِمُّ صَلَاةٌ لِأَحَدٍ حَتَّی یسْبِغَ الْوُضُوءَ کمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی یغْسِلُ وَجْهَهُ وَیدَیهِ إِلَی الْمِرْفَقَینِ وَیمْسَحُ بِرَأْسِهِ وَرِجْلَیهِ إِلَی الْکعْبَینِ»
سنن ابن ماجة، نویسنده: محمد بن یزید القزوینی، جلد: 1، وفات: 273، رده: مصادر حدیث سنی – فقه، خطی: خیر، تحقیق: تحقیق وترقیم وتعلیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ج 1، ص 156، ح 460
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: "نماز شما تمام نیست"؛ باید از این فرمایش رسول الله نتیجه بگیریم که یا نماز باطل است و یا قدر متیقن کامل نیست.
دقت کنید وضوی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) به روایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) چگونه است! حضرت می فرماید:
«إنی رأیت رسول الله مسح علی ظهورهما»
المسند، اسم المؤلف: عبدالله بن الزبیر أبو بکر الحمیدی، دار النشر: دار الکتب العلمیة, مکتبة المتنبی - بیروت, القاهرة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 1، ص 26، ح 47
دقت کنید حکمی برای مواقع سفر وجود دارد به نام «المسح علی الخفین» که حتی از روی کفش هم میتوانید وضو بگیرید و احتیاجی به مسح یا شستن پاها وجود ندارد.
در روایتی که دیروز نقل کردیم وارد شده است که داشتیم از مسافرت برمیگشتیم درحالیکه داشت وقت نماز میگذشت. سپس؛
«فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ علی أَرْجُلِنَا»
ما روی پاهای خودمان مسح میکردیم.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 33، ح 60
در این مورد دلیل نیست که به خاطر مسافرت بوده است. همچنین به وضوی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) به روایت عثمان توجه کنید که میگوید:
«وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ وَظَهَرِ قَدَمَیهِ»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، المؤلف: أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی (المتوفی: 807 هـ)، المحقق: حسام الدین القدسی، الناشر: مکتبة القدسی، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م، ج 1، ص 224، ح 1133
همچنین به وضوی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) به روایت «عباد» توجه کنید که میگوید:
«ویمسح الماء علی رجلیه... رجاله ثقات»
الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 1، ص 370، ح 844
همچنین به وضوی رسول الله به روایت «اوس» دقت کنید که میگوید:
«توضأ و مسح علی قدمیه فصحیح ان شاءالله»
الاستيعاب في معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن عبد البر، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي؛ ج1، ص 195
ما در این زمینه روایات فراوانی داریم که چند روایتی که بزرگان اهل سنت آن را صحیح حساب کردند به طور خلاصه بیان کردم. اگر ما بخواهیم تمام روایات دال بر مسح را از کتب اهل سنت استخراج کنیم، باید حداقل 60 روایت ردیف کنیم.
دقت کنید تا زمان عثمان وضو به صورت مسح بوده است و در زمان عثمان وضو تغییر کرده است؛ همانطور که دهها قضایای دیگر را هم تغییر داده است.
عثمان دوازده سال حکومت کرد؛ حکومت او در شش سال اول مشکلی ندارد و تقریباً حکومت سالم بود و بدعتی در کار نبود. او از سال ششم شروع به بدعتگذاری کرد مثل اینکه در منا نماز را تمام خواند؛ او همچنین دهها بدعت دیگر گذاشت.
در راستای بدعت گذاری او صحابه شروع به خرده گرفتن به او کردند؛ این خرده گرفتنها کم کم زمینه قتل او را فراهم کرد. به عبارت دیگر حکومت عثمان به دو شش سال تقسیم میشود.
آقای «شهرستانی» کتابی به نام «وضوء النبی» دارد. ما قبلاً شنیده بودیم این کتاب یک جلدی هست و میگفتیم که این شخص بسیار پرحرفی کرده است، اما اخیراً شنیدیم که این کتاب پنج جلدی شده است.
شما همین وضوی ابن عباس را ببینید:
«فقال ابن عباس: أبی الناس إلا الغسل ولا أجد فی کتاب الله إلا المسح»
مگر شما نمیگویید سنت صحابه، سنت النبی هست؟! «ابن عباس» قطعاً صحابی است، او که شیعه نبوده است!! همچنین میگوید:
«ما أجد فی کتاب الله إلا مسحتین وغسلتین»
و:
«ما علمنا فی کتاب الله إلا غسلتین ومسحتین»
وضوء النبی (ص)، نویسنده: السید علی الشهرستانی، ج 2، ص 134 - 136، باب الإسناد الثالث
همچنین نسبت به «أنس به مالک» وارد شده است:
«كان أَنَسٌ إذَا مَسَحَ على قَدَمَيْهِ بَلَّهُمَا »
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت؛ ج1، ص 25
همچنین در مورد «ابو مالک اشتری» همین تعبیر بیان شده است. همچنین در مورد همین آقای «عکرمه» مفسر عالیقدر اهل سنت بیان میکند:
«کان عکرمة یمسح رجلیه، وقال: لیس فی الرجلین غسل إنما نزل فیهما المسح»
وضوء النبی (ص)، نویسنده: السید علی الشهرستانی، ج 1، ص 287، باب عکرمة
همچنین «شعبی» میگوید:
«نزل جبرئیل بالمسح علی القدمین»
وضوء النبی (ص)، نویسنده: السید علی الشهرستانی، ج 1، ص 284، باب شعبی
همچنین «حسن بصری» متوفای 110 هجری میگوید:
«یمسح ظاهرهما وباطنهما»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت؛ ج 1، ص 30، باب كتاب الطهارات
همچنین «قتاده» متوفای 117 هجری میگوید:
«افترض الله غسلتین ومسحتین»
الصراط المستقیم، نویسنده: علی بن یونس العاملی النباطی البیاضی، ج 3، ص 261، (باب فی رد الاعتراضات علی شئ من شرائع أتباع الإمام علیه السلام)
این موارد نظر صحابه و تابعین و اتباع تابعین است، این در حالی است که آقایان اهل سنت معقتدند به دلیل اینکه وضوی شیعه باطل است، ما نمیتوانیم پشت سر آنها نماز بخوانیم.
بنابراین وضوی تمام آقایانی که از آنها روایت نقل شد، باطل بوده است و نماز تمام کسانی که پشت سر این افراد نماز خواندهاند هم باطل است.
این تفکر، تفکر شیطانی است. آنها معتقدند: "به دلیل اینکه وضوی شیعه باطل است، ما پشت سر آنها نماز نمیخوانیم!!" خب چرا تنها به مسئله وضو توجه میکنند؟! آنها نمیگویند که شیعه تکتف ندارد و ارسال دارد، شیعه قائل به تأمین نیست، شیعه بسم الله الرحمن الرحیم را به جهر میخواند، شیعه تشهد را قبل از سلام میخواند. تمام این موارد از دیدگاه آقایان باطل است!!
چرا آقایان به مسائلی که ذکر شد نمیپردازند و تنها مسئله وضو را مورد بسط قرار میدهند؟! اگر قرار باشد این افراد نقد کنند، باید تمام این موارد را مورد نقل قرار بدهند. لذا قضیه مقداری مشکوک است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته